osho1990 | Unsorted

Telegram-канал osho1990 - OSHO INTERNATIONAL

3609

http://www.instagram.com/hosseini_farzad بنام آنکه آدمی را به فضیلت نطق و مزیت عقل ، بر دیگر خلق ، ممتاز گردانید.

Subscribe to a channel

OSHO INTERNATIONAL

:
فقط انسانی که در یگانگی و بی‌نیازی به سر می‌برد، می‌تواند عاشق شود.
او خود به تنهایی، کامل و کافی شده‌ است.
و به قدری احساس غنا و بی‌نیازی می‌کند،
که می‌تواند آن را با تمام عالم هستی سهیم شود.
او مانند یک امپراتور است.

انسانی که نیازمندی‌های بسیار به دیگران دارد،
نمی‌تواند عاشق شود.
او چون گدایی است که قلبش نیازمند چیزهای دیگری است تا آن را غنی سازد.
او به دیگران وابسته و متکی است.
و همیشه سعی دارد دیگران را به تملک خود درآورد، زیرا در ترس دائمی به سر می‌برد.
او با خود می‌گوید: "اگر او برود چه خواهد شد؟ ممکن است دوباره تنها بمانم."

به همین دلیل است که مردم دنیا تا این حد نسبت به یکدیگر احساس مالکیت می‌کنند.
آنها می‌ترسند، زیرا اگر دیگری را از دست بدهند تنها می‌مانند. تنهای تنها.
بنابراین طوری دیگری را به تملک خود درمی‌آورند که امکان هرگونه فراری را از او سلب می‌کنند. دیگری نیز به نوبه‌ی خود از همین روش استفاده می‌کند.
از این رو عشق باعث تیره‌روزی می‌گردد.
و تبدیل به تسلط و بهره‌گیری از دیگری شده،
و رنگ سیاست و مصلحت اندیشی به خود می‌گیرد.
در حالی که عشق حقیقی آزادی مطلق است و در آن احساس مالکیت وجود ندارد.

کسانی که خود احساس تنهایی می‌کنند،
چیزی ندارند که به دیگری ارائه دهند.
همه می‌خواهند هرچه کمتر از خود مایه بگذارند و هرچه بیشتر دریافت کنند.

روابط عاشقانه‌ی شما، نوعی داد و ستد و معامله‌ای است که همیشه در برخورد و کشمکشی دائمی است.

انسان تعجب می‌کند که چرا وقتی زن و شوهرها در کنار هم شاد نیستند و دائماً در جنگند، یکدیگر را ترک نمی‌کنند!
آنها نه می‌توانند با هم زندگی کنند و نه از هم جدا می‌شوند.

آنها چنان یکدیگر را تضعیف می‌کنند، که حتی اگر هم بخواهند نمی‌توانند از یکدیگر دست بشویند.
و با تحمیل اصول اخلاقی و مسئولیت‌های گوناگون، طوری یکدیگر را تحت فشار قرار می‌دهند که حتی اگر موفق به ترک یکدیگر نیز شوند، چون فکر می‌کنند که کار خطایی انجام داده‌اند، احساس گناه می‌کنند.

ازدواج و آن چیزی که شما عشق می‌نامید،
بازار فروش کالاست، عشق نیست.

عشق یک نیاز نیست.
عشق وفور و نعمت است.
و از احساس یگانگی و آزادی کامل نشأت می‌گیرد.
در آن لحظه شما به هیچ‌کس نیاز ندارید.
و انرژی شما به حدی است که مایلید آن را با دیگران تقسیم کنید.

وقتی عشق در قلبتان بیدار شود، آن را بی‌دریغ چون باران بر دیگران فرو می‌ریزید.
ابری که انباشته از باران است لاجرم می‌بارد.
و گلی که معطر است، بی‌اختیار عطر خود را در فضا می‌پراکند.
این عشق است.
#اشو_بودا_قرن_بیستم
https://www.instagram.com/p/CLaXYS-Fh2V/?igshid=1cvog4160ewzx

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
اشو عزیز: چرا شما ایمان و باور به خدا را محکوم و نفی میکنید؟
من ایمان و باور را محکوم نمیکنم، بلکه به روشنی آن را برایت توضیح میدهم.
آگاه باش که ایمان مانعی برای رسیدن به خداست. ایمان و باور یک پل نیست، بلکه یک مانع است. این باور توست که تو را از خدا دور نگه میدارد. اگر ایمان انداخته شود، بلادرنگ در خدا هستی.
تو خود، خدا هستی، و چرا نیاز به ایمان وجود دارد؟ تو به خورشید ایمان نداری یا داری؟
تو میدانی که زمین وجود دارد،
پس جایی برای ایمان داشتن باقی نمیماند.
تو فقط به چیزهایی اعتقاد و باور می آوری که نمیشناسی.
ایمان از جهل می آید.
بودا به خدا ایمان ندارد، زیرا او خدا را میشناسد. تو خدا را نمیشناسی، به همین دلیل است که به خدا ایمان داری.
اگر به ایمان داشتن ادامه دهی، هرگز به شناخت نخواهی رسید.
ایمان فقط به این معنا است که تو جهل خویش را با آن میپوشانی. به جای آنکه جهلت را نابود کنی، آن را با پوشش ایمان می آرایی.
تو نگران این هستی که خدا را نمیشناسی، اما پیوسته ایمانت را مطرح میکنی. و اینگونه شروع میکنی به ایجاد یک خود هیپنوتیزمی که:
من میدانم. من ایمان دارم. به همین دلیل است که نگران این هستی که چرا من ایمان را محکوم میکنم. تو میترسی که اگر ایمان برود، دوباره جاهل خواهی بود.
تمام باورها غلط اند، شناختن درست است.
#خدا راز است خدا را نمیتوان در یک عقیده و باور گنجاند. همه ی باورها و اعتقادات دانشی هستند که مانع شناخت حقیقت میشوند. تو باید دانشت را استفراغ کنی. و فقط از این طریق است که شخص پلی به سوی خدا میشود. اما آنگاه دیگر ایمانی وجود ندارد. شخص به شناخت رسیده است. و به یاد بسپار، شناخت و دانش متفاوت هستند. دانش شامل باورهاست. شناخت شامل تجربه است.
#اشو
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ #ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯾﮏ ﺭﺍ ﺑﺎ #ﺳﮑﺲ ﻋﺠﯿﻦ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﻃﺒﯿﻌﯽِ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺳﮑﺲ ﻣﺘﺠﻠﯽ ﮔﺮﺩﺩ.
ﺳﮑﺲ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻧﺮﺍ
ﺑﺎﺯﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﮐﻪ ﮔﯿﺎهی ﮔﻞ ﻭ ﻣﯿﻮﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﮔﻠﯽ ﺩﺭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺭﻭﯾﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﮔﻞ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ ﻭ ﻣﻘﺼﺮ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﮔﻞ ﻫﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﮑﺲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﮔﻞ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﭘﺨﺶ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻃﺎﻭﻭﺱ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺯﻭﻥ ﻭ ﺭﻗﺺ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﺮ ﻓﺮﺽ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻗﺺ ﺧﻮﺩ ﺳﮑﺲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻓﺎﺧﺘﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﺮ ﻧﻤﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﻭﺍﺯ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﮑﺲ ، ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﺎﺧﺘﻪ ﮐﻪ " ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﻡ " . ﺁﻭﺍﺯﯼ ﺩﻟﻨﺸﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ، ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﻭ ﺩﻟﮑﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺐ ﻧﻈﺮ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺟﻨﺴﯽ. ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ
ﺟﻨﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺷﺪ.
ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺳﮑﺲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﻃﺒﯿﻌﯽ، ﺗﻮﺟﯿﻬﺎﺕ ﻋﻘﻼﻧﯽ ﻏﯿﺮ ﻻﺯﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﮑﻨﯿﺪ. ﺍﮔﺮ ﻣﺎﯾﻠﯿﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺟﻨﺴﯽ ﺑﻬﺮﻩ ﺟﻮﯾﯿﺪ ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﮑﺲ ﺭﺍ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻧﮑﻨﯿﺪ ، ﺍﻧﺮﺍ ﺩﻭﺭ ﻧﯿﺎﻧﺪﺍﺯﯾﺪ ، ﺁﻧﺮﺍ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﻧﮑﻨﯿﺪ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﺳﮑﺲ
ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ "ﻫﺪﻑ ﻧﻬﺎﯾﯽ" ﻧﻤﯿﺒﺎﺷﺪ ، "ﺳﺪ ﻧﻬﺎﯾﯽ"
ﻧﯿﺰ ﻧﯿﺴﺖ. ﺳﮑﺲ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﺎﻣﻼً ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﻃﺒﯿﻌﯽ
ﻣﺜﻞ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻭ ﺗﺸﻨﮕﯿﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ
.ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺳﮑﺲ ﻣﯿﺘﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺱ ﺧﻮﺩ
ﻣﻮﺟﺐ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﺳﮑﺲ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﮔﺸﺘﻪ
ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺗﺮﺱ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﻭﺭﻭﺩ ﺳﮑﺲ ﺑﻪ ﻣﻐﺰ
ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ. ﻟﺬﺍ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﺳﮑﺲ ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺍﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﻓﮑﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻟﯿﮑﻦ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﺟﻨﺴﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﺟﻌﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺳﺮﮐﻮﺑﯽ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﻣﻄﻠﻖ ﺗﻔﮑﺮ ﺟﻨﺴﯽ ﻧﻤﯿﮕﺮﺩﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﻡ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﯿﺒﺨﺸﺪ.
#اشو
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

يد مردم را به انجام كارهاي زشت، كارهايي كه روح آنها را ويران ميكند بكشانيد.
اما آدمهاي مرده را به هر سويي مي توان كشاند. اما يك فرد گناهكار توقع بيشتري ندارد.
حتي اين هم از سرش زياد است؛
همين كه جايي به كار گماشته شده برايش چنان است كه انگار رحمت الهي نصيبش شده است.
مردم مرده دنبال زندگي كردنشان هستند.
چنين انسانهايي به خوابيدن در كنار زني كه عاشقشان نيست ادامه ميدهند.
اين افراد گناهكارند كه احساس ميكنند اين رحمت الهي است كه دست كم يك زن هست كه آنها ميتوانند در كنارش باشند.
زن در كنار مردي زندگي ميكند كه از او متنفر است و احساس طردشدگي دارد.
مردم گناهكار به درون هر سوراخي رانده ميشوند.
اما وقتي مردم شاد باشند زندگي خودشان را ميكنند. وقتي شاد هستند چوببر، باغبان، كشاورز، ماهيگير، آوازه خوان، رقاص، شاعر يا نقاش ميشوند. نه جنگجو و آدمکش!
اين در حالي است كه دينها نه فقط اين چيزهای زیبا و طبیعت وجود انسان را محكوم كرده اند بلكه حتي يك سازوكار زيركانه نيز درست كرده اند تا شما خودتان را محكوم كنيد!
كشيش نميتواند همه جا دنبال شما بيايد.
والدين نميتوانند با شما همه جا بيايند به همين دليل آنها يك سازوكار خيلي دقيق – چيزي مثل يك الكترود دلگادو درست كرده اند.
آنها يك وجدان در شما كار گذاشته اند كه كارش سرزنش كردن شماست.
اگر والدين گفته اند:
»با اين زن عشقبازي نكن او هنوز زن تو نيست و عشق به او ممنوع است.« اگر شما در شبي با ماه كامل با اين زن تنها بوديد و نسبت به او احساس عشق كرديد و او نيز يك چنين حسي در مورد شما داشت والدين شما هم آنجا نبودند –
دور بودند، فرسنگ ها دور و يا مرده بودند،
اما وجدان اينجاست.
در عمق دلتان كسي به شما ميگويد كه اين كار را نكن، اين كار غلط است!
حتي اگر در اين شرايط كاري مخالف نصايح پدر و مادرتان یا پیشوایان مذهبی تان انجام دهيد از انجام آن لذت نخواهيد برد.
زيرا والدين شما هستند: از طریق وجدان!
اگر اين كار را بكني، يا آن كار را نكني بيچاره ميشوي – در اين صورت شما هر كار ديگري
انجام دهيد احساس بدبختي خواهيد كرد.
اين كار شايد دقيقاً به اين صورت انجام نشود اما وجدان سعي ميكند كار خودش را انجام دهد. خودت را تنبيه كن.
هر وقت كاري كردي كه فكر ميكني اشتباه است، خودت را تنبيه كن، به خودت شلاق بزن.
اين كار جنايتكارانه ترين كاري است كه ميتوان با يك انسان انجام داد.
ايجاد يك پليس در وجود او،
و وجدان يك چنين چيزي است.
:
تمام تلاش من اينجا كشتن پليس درون شما است. من نمي گويم كه انساني غيرمسئول، ديوانه و احمق باشيد.
من مي گويم كه از دست اين پليس آزاد شويد. بيش از اينكه وجدان داشته باشيد، خودآگاهي داشته باشيد – اين كار درستي است.
اجازه بدهيد خودآگاهي براي شما تعيين تكليف كند، نه وجدان.
وجدان چيزي به وام گرفته شده است
وجدان چيزي متعلق به والدين است
وجدان پديده اي نابوده كننده است
وجدان چيزي سياسي است
انساني كه وجدان دارد، آزاد نيست، برده است.
او درون زندان نيست بلكه زندان را دردرون خود دارد؛ زندان اينجا در درون او است.
زندانبان در درون او نشسته و مواظب زنجيرهاي او است.
عزیزان من:
از قيد اين پليس رها شويد.
با او براي هميشه خداحافظي كنيد.
هشيارتر باشيد
عاشقتر باشيد
طبيعيتر باشيد
عاديتر باشيد
آرمانها را كنار بگذاريد
سعي نكنيد آدم فوق العادهاي باشيد.
به دليل همين نياز فوق العاده بودن است كه احمق جلوه مي كنيد. سعي نكنيد تصوير دقيق آن چيزي باشيد كه در واقعيت وجود ندارد.
تلاش نكنيد كه مسيح، بودا يا كريشنا باشيد بلكه سعي كنيد خودتان باشيد – اين آن چيزي است كه خدا مي خواهد.
اگر خدا مي خواست بوداهاي ديگري داشته باشد حتماً خودش تعداد ديگري از آنها را ميآفريد.
او يك چيز را دوباره نميآفريند.
همان يك بار كافي است.
او شما را به صورت يك انسان منحصر به فرد آفريده است. به اين وجود بينظيري كه شما هستيد احترام بگذاريد و با شور و شوق به زندگي ادامه دهيد.
هر نوع احساس گناه، ترس و آز را رها كنيد.
از هر لحظه ي زندگي لذت ببريد طوري كه انگار بركت و رحمت بزرگ الهي است.
#اشو
#کتاب_آواز_سکوت
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
بزرگترین #معجزه زندگی، این است که آدمی معمولی باشیم.
نفس همواره سعی دارد از ما آدمی فوق العاده بسازد.
نفس می خواهد کسی باشیم که چشمها را به خود جلب می کند و همه را مات و مبهوت خود می سازد.
معجزه این نیست که در هوا پرواز کنی ،
معجزه این است که به چنان سطحی از قدرت باور نکردنی درون برسی که بتوانی معمولی بودن خود را با طیب خاطر بپذیری.
آنگاه که دیگر طالب تحسین و تمجید نیستی ...
#کتاب_ریشه_ها_و_بالها
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
بعد از کمپ مدیتیشن در نارگل ، لاکشمی شروع به پوشیدن لباس نارنجی کرد.
اُشو او را به عنوان منشی اش منسوب کرده بود و او ساعت هفت صبح به اتاق C.C.I می آمد. هرکسی که می خواست اُشو را ببیند باید از لاکشمی وقت می گرفت.
این خارج از تصور من بود.
ذهنم آمادگی چنین مدیریت جدیدی را نداشت.
هر روز چند گل رز از پسر کوری که آنها را در قطار محلی می فروخت ، می خریدم. قبل از شروع مدیتیشن پویا به دیدار اُشو در اتاقش می رفتم و گلها را به او هدیه می دادم. از اُشو درباره این وقت دادن که توسط لاکشمی شروع شده بود پرسیدم.
او خندید و گفت:
«از این مسأله مشکل نساز. قبل از لاکشمی بیا»
از ایده عالی استادم تشکر کردم و هر روز پانزده دقیقه قبل از لاکشمی می آمدم و مستقیم به اتاق اُشو می رفتم. احساس کردم فقط من نیستم که می خواهم او را ببینم ، او نیز منتظر دیدن من بود.
امشب در سخنرانی از او شنیدم که گفت:
« استاد مانند ابر سنگینی است که پر از آب است ، بر کسانی می بارد که تشنه هستند و آماده دریافت او از طریق قلبهایشان هستند. مرید شاید احساس سپاسگزاری کند شاید نکند اما استاد نسبت به کسانی که قلبشان را به روی او می گشایند احساس سپاسگزاری می کند. »
او همچنین افزود:
« این نکته تا به حال توسط اساتید گفته نشده اما این چنین است. من این را از تجربه خودم می گویم.»
سرم با احساس قدردانی تعظیم کرد و نتوانستم کلمه ای برای تشکر کردن از او پیدا کنم. می دانم که قلب کسانی را که همراه با قلب خودش در یک ریتم می تپند را درک می کند.

#خاطرات_مادام_جیوتی_از_اشو
#ترجمه_حامد_مهری
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
انسان #مقایسه را خلق می کند، زیرا نفس فقط وقتی ممکن هست که پیوسته توسط مقایسه تغذیه شود. ولی آنوقت دو نتیجه وجود دارد: گاهی احساس برتر بودن می کنی و
گاهی احساس کمتربودن.
و امکان احساس کمتری بیش از احساس برتری است، زیرا میلیون ها انسان وجود دارند:
کسی از تو زیباتر است،
کسی ازتو بلندقد تر است،
کسی از تو قوی تر است،
کسی به نظر هوشمندتر از تو می رسد،
کسی بیشتر از تو دانش گردآوری کرده است،
کسی موفق تر است،
کسی مشهورتر است،
کسی چنان است و دیگری چنین است.
اگر به مقایسه ادامه بدهی، میلیون ها انسان..... عقده ی حقارت بزرگی گردآوری می کنی.
ولی اینها واقعاٌ وجود ندارد، مخلوق خودت است.
آنان که دیوانه تر هستند از عقده ی خودبرتربینی #رنج می کشند. آنان چنان دیوانه هستند که نمی توانند ببینند که میلیون ها انسان دیگر به راه های مختلف از آنان برتر هستند. آنان چنان وسواس نفسشان را دارند که نسبت به هرچه که از آنان برتر باشد بسته باقی مانده اند، همیشه به پایین تر و کوچک تر نگاه می کنند.
چنین گفته شده که مردم دوست دارند با کسانی ملاقات کنند که به نوعی از آنان فرودست تر باشند؛ این برایشان بسیار تغذیه کننده است.
مردم از کسانی خوششان می آید که از نفسشان حمایت کنند.
شخص دیوانه تر دچار عقده ی خودبرتربینی است، زیرا او همیشه چیزهایی را انتخاب می کند که به او احساس برتری بدهد. ولی او می داند که کلک می زند. چگونه می تواند خودش را فریب بدهد؟ او می داند که فقط نکاتی را انتخاب کرده است که به او احساس برتربودن بدهد، او از چیزهایی که انتخاب نکرده است آگاه است__ او حاشیه و مرز را می شناسد و از آن بخوبی باخبر است.
بنابراین عقده ی برتربینی او همیشه متزلزل است: روی ماسه بنا شده است، آن خانه هرلحظه می تواند فروبریزد. او از تشویش رنج می برد زیرا خانه ای روی ماسه ساخته است.
#کتاب_خرد
#ترجمه_محسن_خاتمی
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

14 بهمن

شب
☁❄⛅☕☁❄⛅☕
انسان قرنها به دروغ زيسته است – دروغهايي زيبا اما دروغ. ما به فنا ناپذيري و به روح باور يافته ايم، اما اينها باورهايي بيش نيستند. و باورها دروغين هستند. تو خود نمي داني كه آيا روحي در تو وجود دارد يا نه. و در اين باره نمي توان بحث و جدلي كرد. حتي اگر از نظر منطقي ثابت شود تو داراي روح هستي، هيچ تفاوتي در كيفيت زندگي تو ايجاد نخواهد كرد. يا اگر ثابت شود روحي وجود ندارد، بازهم هيچ تفاوتي ايجاد نخواهد شد. اگر تو حتي نداني آيا در تو روح وجود دارد يا نه، چه چيز ديگري را مي تواني بداني؟ چگونه مي تواني از خدا، ازبهشت و جهنم و از اين قبيل چيزها آگاه شوي؟ نزديكترين چيز به تو روح است و تو حتي آنرا كشف نكرده اي! و تو داري از بهشتي در آسمان و جهنمي در اعماق زمين سخن مي گويي؟ تو از آن چه در موردش صحبت مي كني هيچ نمي داني. مردم در مساجد، كليساها و معابد با هم بحث مي كنند. در مورد چيزهايي بزرگ آموزشهايي به آنان داده مي شود اما هيچكس به ساده ترين چيز نمي انديشد- آگاه شدن ازاينكه تو كيستي.
☁❄⛅☕☁❄⛅☕
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
اشو عزیز:
آیا ما می توانیم عشق بورزیم؟
آیا ما #عشق را می شناسیم؟

هیچکدام از شما نمی توانید عشق بورزید، زیرا در شما جریان عشقی وجود ندارد.
وقتی به کسی می گوییم: "دوستت دارم"، ما در واقع عشق نمی دهیم ، ما عشق می خواهیم.
ما همه عشق می خواهیم، و چگونه کسی که خودش عشق می خواهد، می تواند عشق بدهد؟
چگونه گدایان می توانند امپراطور شوند؟
چگونه کسانی که عشق می خواهند، می توانند عشق دهنده باشند؟
ما همه از همدیگر عشق می خواهیم.
دوستان از دوستان عشق می خواهند.
ما همه از کسی دیگر عشق می خواهیم بدون این درک که آن دوستی که ما از او عشق خواسته ایم، خودش از شما عشق می خواهد.
شما مانند دو گدا هستید که روبروی هم ایستاده اید و کاسه ی گدایی همدیگر را می کشید.
تا زمانی که کسی عشق بخواهد ، او قادر به عشق دادن نخواهد بود.
زیرا عشق خواستن نشان دهنده ی این است که درون او چشمه ی عشق وجود ندارد.
وگرنه چرا باید عشق را از بیرون بخواهد؟
فقط کسی که فراتر از نیاز به عشق خواهی رفته باشد، می تواند عشق دهد.
عشق سهیم کردن است، نه گدایی کردن.
عشق امپراطور است، گدا نیست.
عشق فقط دادن را می شناسد، او چیزی از خواستن نمی داند.
آیا ما عشق را می شناسیم؟
عشقی که درخواست می شود، نمی تواند عشق باشد. و به یاد بسپار:
کسی که عشق را درخواست می کند، هرگز نخواهد توانست در این دنیا عشق را بدست آورد.
یکی از اساسی ترین قوانین، یکی از ابدی ترین قوانین زندگی، این است که کسی که درخواست عشق می کند، هرگز آن را بدست نمی آورد. هرگز...
عشق تنها به در خانه ای می آید که در آنجا خواهش عشق ناپدید شده باشد.
عشق شروع به بارش بر خانه ی کسی می کند که درخواست عشق را متوقف کرده است.
اما بر خانه ی کسی که همچنان درخواست عشق می کند ، بارانی نخواهد بارید.
عشق از قلبی که درخواست عشق می کند، جریان نمی یابد. قلب درخواست کننده آن نوع پذیرش را ندارد که به عشق امکان ورود دهد.
فقط یک قلب سهیم کننده ، یک قلب دهنده نوعی پذیرش را در خود دارد تا عشق به درش بیاید و بگوید: " در را باز کن ! من آمده ام "
آیا تاکنون عشق بر در ما کوبیده است؟
نه ، زیرا تا به حال قادر به دادن عشق نبوده ایم.
و این را نیز به یاد داشته باش:
هر آنچه که ما می دهیم به ما باز می گردد.
یکی از قوانین ابدی این است که هرچه بدهیم به ما باز می گردد.
کل جهان چیزی بیشتر از یک اکو نیست.
ما تنفر می دهیم ، و تنفر به ما باز می گردد.
ما خشم می دهیم ، و خشم به ما باز می گردد.
ما از دیگران سو استفاده می کنیم ، و سو استفاده به ما باز می گردد.
ما خار پخش می کنیم ، و خار به ما باز می گردد.
هرآنچه که می دهیم ، به ما باز می گردد.
آن در راه های بی پایان به ما باز می گردد.
اگر عشق را سهیم کنیم ، آنگاه عشق در راه های بی پایان به ما می رسد.
اگر عشق در شمار راه های بی حد به ما نرسد ، بدان که ما عشق نداده ایم.
اما چگونه می توانیم عشق بدهیم؟
ما اصلا ً آن را نداریم که بدهیم.
اگر ما عشق را داشتیم دیگر چرا در به در به دنبال درخواست عشق می رفتیم؟
چرا از جایی به جای دیگر آواره می شدیم؟
چرا درخواست عشق می کردیم؟
صوفی ای به نام فرید بود.
مردم شهرش به او گفتند :
" فرید ، اکبر بسیار به تو احترام می گذارد.
از اکبر بخواه در شهر ما مدرسه ای باز کند! "
فرید گفت:
" من هرگز هیچ چیزی را از هیچکسی درخواست نکرده ام. من صوفی ام ، من فقط بخشیدن را می شناسم! "
مردم شهر بسیار شگفت زده شدند. گفتند:
" ما همیشه فکر می کردیم که یک صوفی همیشه در خواست می کند ، اما تو می گویی که صوفی تنها می داند که چگونه ببخشد.
ما این چیزهای ظریف و جدی را نمی فهمیم.
لطفاً عنایتی به ما کن و از اکبر بخواه مدرسه ای برای ما باز کند"
مردم شهر اصرار ورزیدند ، پس فرید صبح زود به دیدن اکبر رفت. اکبر در مسجدش مشغول نیایش بود و فرید رفت و پشت سر او ایستاد.
اکبر بعد از تمام کردن نیایشش ، دستانش را به آسمان گرفت و گریست:
"خدایا! ثروتم را زیاد کن ، جواهراتم را زیاد کن ، پادشاهی ام را وسعت بخش"
با شنیدن این ، فرید آغاز به رفتن کرد.
اکبر بلند شد و دید که فرید دارد می رود.
به طرفش دوید و او را متوقف کرد و پرسید:
" چرا آمده ای و چرا می روی؟ "
فرید گفت:
" من فکر می کردم تو امپراطوری، اما فهمیدم که تو نیز یک گدایی.
در این فکر بودم که از تو یک مدرسه برای شهر بخواهم.
نمی دانستم که تو نیز از خدا خواهان افزایش ثروت و جواهراتت هستی.
چنین درخواستی از یک گدا درست به نظر نمیرسد
من فکر می کردم تو امپراطوری و حال فهمیدم که تو نیز یک گدایی ، بنابراین دارم اینجا را ترک می کنم"
ما همه گداییم و از گدایان دیگر چیزی را درخواست می کنیم که ندارند.
و وقتی آن را به دست نمی آوریم ، غمگین می شویم ؛ ما می گرییم و زار می زنیم و احساس می کنیم که به عشق دست نمی یابیم.
عشق چیزی نیست که از بیرون کسب شود.
عشق موسیقی وجود درونی توست.

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

13 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
تو با پرورش اخلاق دروغين، از هم شكافته مي شوي. دو شخصيتي مي شوي، زيرا روش اخلاق پروري، سركوب است- هيچ راه ديگري غير از اين نيست. مجبوري طبيعت وجودت را سركوب كني و بر اساس اصولي كه ديگران تعيين كرده اند رفتار كني. آنها به تو مي گويند كه چه چيز درست است و چه چيز نادرست. چه چيز خوب است و چه چيز بد. اما طبيعت را اينگونه نمي توان تغيير داد. پيوسته از درون تو به صدا در خواهد آمد و تو را وادار خواهد كرد بر خلاف اخلاقي كه سعي در پرورش آن را داري حركت كني- همه دورويي ها از اين جهت است. كمتر انسان متظاهر به دينداري را مي توان يافت كه دورويي پيشه نكند. و كسي ديندار راستين است كه دورو نيست. دورويي به آن معناست كه به تو به آن چه نيستي وانمود مي كني. تو خود اين را مي داني و از آن در رنجي. سراسر دنيا را به اين دليل غم و ناراحتي فرا گرفته كه دنيا بسوي پرورش اخلاق رانده شده. مردم بايد خودآگاه باشند و خودآگاهي بيافرينند. و اين همان هدف مراقبه است. مراقبه روشي است براي آفرينش خودآگاهي. مراقبه تو را هشيارتر و بيدارتر مي سازد. و وقتي تو آگاه تر شوي، زندگي ات شروع به تغيير مي كند. رفتارت با وجودت هماهنگ مي شود و آنگاه كه بين وجود و رفتار هماهنگي باشد، زندگي رقص و پايكوبي است.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

13 بهمن

بیهودگی
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
هستي در عين حال كه بي معني است، معنا دارد و در عين حال كه غير منطقي است، از منطقي عميق برخوردار است. زندگي در عين بيهودگي، پرارزش است. تمامي تناقضات با هماهنگي كامل، در هستي جمع اند. آيا خود شما بيهوده نيستيد؟‌ چگونه مي توانيد ثابت كنيد كه به وجود شما- اينگونه كه هم اكنون هستيد- در هستي نياز است؟ هستي بدون شما نيز در هماهنگي كامل، به بودنش ادامه مي دهد. هنگاميكه شما نبوديد، هستي وجود داشت و زماني هم فرا مي رسد كه شما نيستيد، ولي هستي وجود دارد. پس بودن شما چه هدفي را دنبال مي كند؟ اگر احساس مي كنيد كه نخنديدن بيهوده است، بايد به شما بگويم كه بيهودگي بزرگتر، كسي است كه مي خندد. به همين خنده بيهوده اجازه رخ دادن بدهيد و خواهيد ديد كه شما را به آسمانها خواهد برد. با خنديدن حتي حصار منطق نيز فرو مي ريزد و هر لحظه پر معني مي شود.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
اُشو از دانشگاه استعفا داده و از جبالپور به بمبئی رفته است. او به عنوان میهمان در آپارتمانی سه خوابه که یک دوست برای او اجاره کرده اقامت دارد.
با هشت نفر از دوستان هر روز صبح از ساعت هفت تا هشت در یکی از اتاق خوابها مدیتیشن پویا انجام می دهیم. من در حومه بمبئی اقامت دارم و از آنجا تا محل اقامت اُشو یک ساعت راه است.
یکی از دوستان مدیتیشن را هدایت می کند و ما همکاری می کنیم.
در بخش سکوتِ مدیتیشن اُشو وارد اتاق شد تا مدیتیشن ما را نگاه کند. من در حالت بودا در سکوت نشسته بودم و حضورش را در کنارم احساس کردم.
او دستش را روی سرم گذاشت و تکان داد و به نجوا گفت : « نگه ندار ، بگذار برود.» و چیزی اتفاق افتاد. کل بدنم شروع به لرزیدن کرد ، با صدای بلند شروع به گریستن کردم. با لمسی الهی اش انسدادی در درونم رفع شد. نمی دانستم اینقدر در درونم سرکوب شدگی دارم. حدود نیم ساعت گریه کردم و سرانجام در سکوت عمیقی فرو رفتم.
احساس آسودگی و رهایی از باری پنهان داشتم. در روانم پاکسازی عمیقی اتفاق افتاد که شاید اگر به خودم بود سالها زمان می برد تا رفع شود.
ممنون استاد محبوب.
#خاطرات_مادام_جیوتی_از_اشو
#ترجمه_حامد_مهری
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

12 بهمن

آزادی کودکان
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
كودكان به آزادي نياز دارند. اين يكي از مهم ترين نيازهاي امروزي است. در دنياي كنوني به كودكان اجازه نمي دهند خود را بشناسند. اجتماع در وجود انسانها، خودهاي كاذب مي سازد. اجتماع به كودكان، ‌ايده آلها و ايده هاي مختلف را ديكته مي كند و آهسته آهسته محدوده مرزهاي ديكته شده، ‌كوچك و كوچكتر مي شود تا جاييكه كودك احساس خفگي مي كند. به نظر مي رسد حصارهايي كه گرد كودكان را فرا گرفته، بسيار مستحكم است. آنها در همين حصارها رشد مي كنند؛ بدون اينكه طعم واقعي زندگي را بچشند؛ بدون اينكه شكوه و عظمت هستي را درك كنند.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

11 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
حقيقت يعني تجربه. حقيقت يك باور نيست. باورها هميشه دروغين هستند. ممكن است زندگي تو را كمي راحت تر كنند. فقط همين! باورها همچون داروهاي آرام بخش هستند. حقيقت بيدارگر است و انسان نيازمند بيدار شدن است، نه نيازمند آرام بخشهايي براي رفتن به خوابي عميق. رويگرداني از حقيقت يعني همچنان بدبخت ماندن. لازمه جستجوي حقيقت اين نيست كه پيش فرضهايي داشته باشيم. در ناداني كامل و بدون دانستن چيزي به پيش برو. هرگاه كسي در حالت ناداني حركت كند، ناگزير از حقيقت آگاه خواهد شد و حقيقت شادماني به همراه مي آورد. من مي كوشم تو را به جستجو ترغيب كنم، زيرا جستجوي صحيح است كه تو را به حقيقت مي رساند. آنگاه شادماني و خير و بركت از آن تو خواهد شد.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

11 بهمن

تنهایی
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
نمي توانيم از خود فرار كنيم. هيچ راهي وجود ندارد. راهي براي فرار از تنهايي وجود ندارد. هرچه بيشتر بكوشيد از تنهايي فرار كنيد، احساس تنهايي بيشتري خواهيد داشت. اگر تنهايي را بپذيريد،‌ آنرا دوست بداريد و از آن لذت ببريد، ‌خواهيد ديد كه از ميان مي رود و اگر هم باقي بماند، زيبايي خاص خودش را خواهد يافت. ما تنها خلق شده ايم و تنهايي، ‌آزادي ماست. تنهايي مقابل عشق نيست. در واقع، ‌فقط كسي كه تنهايي را پذيرفته است، مي داند چگونه عشق بورزد. اين تناقض عشق است؛ تنها كسي كه تنهاست، ‌مي تواند عشق بورزد و تنها كسي كه عشق مي ورزد، تنها مي شود. تنهايي و عشق با هم اند، پس اگر نمي توانيد تنها باشيد، نمي توانيد عاشق باشيد. در اينصورت، اين به اصطلاح عشق شما، فرار از خودتان است. اگر نمي توانيد در تنهايي با خودتان ارتباط برقرار كنيد، چگونه مي توانيد با ديگري رابطه داشته باشيد؟ عشق مصنوعي در جهان وجود دارد كه در آن انسانها مي كوشند از خودشان فرار كنند. در اين عشق، هر دو طرف مي خواهند ماواي خود را در وجود ديگري بيابند. اين يك فريب دو طرفه است. تنهايي ما جزيي از وجود و فرديت ماست. از تنهايي شروع كنيد. حتي عشقتان بايد از تنهايي آغاز شود. در اينصورت، قادر خواهيد بود واقعا عشق بورزيد.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
گاندی فقر را می‌ستود.
من از فقر نفرت دارم!
ستایش فقر یک جنایت است.
اگر فقر را ستایش کنید، فقیر باقی می‌مانید.

گاندی درباره فقر و خوبی‌هایش بسیار صحبت کرده است. اما من در فقر، هیچ‌گونه معنویتی نمی‌بینم.
فقر دارای چهره‌ای زشت و کریه است و باید از میان برود.

فقر منشأ تمام جنایات و تبه‌کاری‌ها،
و ثروت منشأ مذهب و معنویات است.
زیرا مذهب نهایت تجمل، والاترین هنر، باعظمت‌ترین موسیقی، و عمیق‌ترین رقص است.

شما تنها وقتی دارای همه چیز هستید،
شروع به جستجوی خدا می‌کنید.
زمانی که هیچ آرزویی در سر نداشته
و همه چیز را دیده و متوجه شده باشید؛
جستجوی خدا را آغاز می‌کنید.

یک انسان فقیر هیچ تصوری از خدا ندارد.
خدا برای او چیزی به جز تکیه‌گاه نیست.
او به فکر و تصور خدا تکیه کرده و به آن تمسک می‌جوید.

مشکل فقیر هیچ‌گاه مربوط به مراقبه و یا عشق نیست، بلکه مشکل او نان و پناهگاه است.
زندگی او به گونه‌ای است که او سعی می‌کند به نحوی به بقاء خود ادامه دهد. در چنین شرایطی چه کسی به مراقبه اهمیت می‌دهد؟!

فقر زشت‌ترین و غیرمعنوی‌ترین چیزها در جهان است؛
زیرا منشأ تمام گنا‌ه‌ها و پلیدی‌هاست.

:
#اشو
#اوشو

#Ошо
#osho
#oshocenter
#oshozentarot
#oshointernational
#oshobooks
#oshobrasil
#oshoquotes
#yogabrasil
#Mediteition
#Rajneesh
#freedom
#buddha
#Love
#Amor
#Laotzu
#Religion
#yoga
#Tantra
#Tao
#zen
#با_حیوانات_مهربان_باشیم
t.me/osho1990
http://www.instagram.com/hosseini_farzad
https://www.instagram.com/p/CLMFn5mlB0k/?igshid=1b308yzwh30ta

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
به زودی کمپ مدیتیشن در مانالی برگزار می شود. امروز صبح اُشو از من پرسید رنگ نارنجی لباس لاکشمی را دوست دارم؟ گفتم بله اُشو ، به او می آید. او گفت : «در کمپ مدیتیشن خوب خواهد بود که شرکت کنندگان لباس نارنجی بپوشند. تو نیز یکی شبیه لباس لاکشمی تهیه کن.» او همین پیام را به کارونا هم داد. ما هر دو موافقت کردیم.
بعد از این پیام او سه بار از ما پرسید لباسهای نارنجی ما آماده هستند؟ و پاسخ ما یکسان بود:
« هنوز نه ». هنوز تا کمپ مدیتیشن کمی زمان باقی مانده بود. امروز شگفت زده دیدم اُشو در گوشه اتاق پارچه ای نارنجی گذاشته است و به من گفت از آن پارچه ببرم و برای خودم لباس تهیه کنم. از اینکه برای تهیه لباس در زمان مناسب جدیت لازم را به خرج نداده بودم و او را دچار دردسر کرده بودم احساس خجالت کردم. شاید در این باره جدی نبودم اما او جدی به نظر می رسید. با کمک یکی از دوستان با دستان لرزان 4 متر از پارچه بریدم. ترسی ناشناخته گریبانم را گرفت و نتوانستم به او نگاه کنم. او مرا صدا کرد و من با پارچه نارنجی کنار پایش نشستم و به زمین چشم دوختم.
او دستش را روی سرم گذاشت و به من برکت داد و گفت:
«این لباس را دقیقاً به سایز لباس لاکشمی درست کن. به تو خواهد آمد.» به لبخند شیطنت آمیزش نگاه کردم و گیج تر شدم، نفهمیدم منظورش چیست.
#خاطرات_مادام_جیوتی_از_اشو
#ترجمه_حامد_مهری
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
اشو عزیز:
نگرش شما نسبت به #پول چیست؟
:
پول هرگز مشکل ساز نیست.
مگر اینکه تو از آن مشکل بسازی.
مدتهای مدید است که مردم به اصطلاح مذهبی بسیار نگران پول بوده اند.
چنین چیز ابلهانه ای همچون پول!! و چه بسیار نگرانی. با آن بازی کن. اگر آن را داری لذتش را ببر. وقتی هم آن را نداری باز هم لذت ببر.
چه کار دیگری میتوانی بکنی؟
از داشتن یا نداشتنش مشکل نساز.
پول یک اسباب بازی است.
اگر آن را داری با آن بازی کن.
اما نگذار تو را به بازی بگیرد.
اگر آن را داری استفاده اش را ببر، اگر نداری از آزادی ایی استفاده کن که وقتی پول نداری وجود دارد. هر زمان هر چه رخ داد از آن لذت ببر.
یک فقیر از نوعی آزادی برخوردار است که یک پولدار نیست. فقیر نوعی پاکی و آرامش دارد. ذهنش زیاد درگیر نیست.
چیزی برای نگرانی و از دست دادن ندارد.
میتواند خیلی راحت به خواب برود.
بی خوابی برای مرد فقیر غیر ممکن است.
پس بخواب و خروپف کن. و از آزادی و سبکباری که از فقر می آید لذت ببر. و گاهی اوقات که خودت را ثروتمند یافتی، از ثروتت لذت ببر.
همه چیز به نگرش و نگاه تو بستگی دارد.
با پول یا بدون پول ، با خانه یا بی خانه.
پرسش اصلی این نیست که چه باید داشته باشی، پرسش این است که چه باید بکنی و چگونه باشی. تاکید من کاملا متفاوت است.
بگذار چیزها روی دهند. و فراموش نکن که در این دنیا همه چیز رویا است.
چه با پول، چه بدون پول همه اش رویاست و روزی مرگ خواهد آمد و همه چیز را با خود خواهد برد.اما اگر بتوانی هوشیارانه از هر آنچه که برایت رخ میدهد لذت ببری، آن لذت دیگر رویا نیست.
آن لذت هدف تمامی مذاهب است.
اگر همه چیز یک رویاست، پس چیزی برای نگرانی وجود ندارد.
پول اگر بیاید عالی است، بی پولی اگر بیاید عالی است. باید در هر شرایطی به ورای آن شرایط بروی و هنر لذت بردن از شرایط موجود را بیاموزی.
#اشو
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
اشو عزیز: چرا دین اینقدر احساس گناه ایجاد مي كند؟
:
دين احساس گناه ايجاد نمي كند –
اگر دين احساس گناه بوجود بياورد ديگر دين نيست ...
تعريف شما از دين بايد اين چنين باشد:
اگر دين ايجاد احساس گناه كند ديگر دين نيست. امري تقليدي است، چيز ديگري به هيأت دين
درآمده است و وانمود ميكند كه دين است –
اما نيست.
دين شادي ايجاد ميكند، نه احساس گناه.
اينجا چيزهاي پنهايي وجود دارد كه نمي خواهند خودشان را نشان دهند.
اين دينهاي متعارف بيشتر سياستند تا دين.
تمام فكر و ذكرشان اين است كه چطور بر من تسلط پيدا كنند، چطور مردم را كنترل كنند و احساس #گناه يكي از بهترين ساز وكارهايي است كه هميشه براي كنترل كردن و تسلط بر مردم بوجود آمده است. ايجاد احساس گناه!
همين كه در مردم احساس گناه ايجاد كرديد ديگر در كنترل شما هستند. همه ي ديكتاتورها، همه ي
سياستمدارها چنين كاري مي كنند.
كشيش و پیشوایان مذهبی سياستمدار نقابدار است. پاپها و شانكاراچارياها هم سياستمدارند؛
آنها افراد مذهبي نيستند.
آنها سياست پنهاني دارند تا به وسيله ي آن بتوانند بر انسانها تسلط پيدا كنند، در صدد اينند كه مردم را كنترل كنند، از مردم برده بسازند، و البته حيله ي بهتري از ايجاد احساس گناه وجود ندارد.
اين يك شگرد رواني است.
اين كار چطور انجام ميشود؟
براي ايجاد احساس گناه اول بايد يك ايده آل ناممكن دست و پا كرد. بايد يك ايده ال ناممكن داد كه غيرقابل دستيابي، دست نيافتني و فراانساني باشد.
بعنوان مثال در هندوستان نسبت به كشش جنسي يك نوع احساس گناه وجود دارد.
اگر شما هر نوع تمناي جنسي داشته باشيد، احساس ميكنيد كه گناه بزرگي مرتكب شده ايد. كشش جنسي در هندوستان امري محكوم است.
در حالي كه كشش جنسي نيز مانند خوردن و نفس كشيدن يك امر طبيعي است.
علت مذهبي بودن مردم يا ترس است يا آز.
مردم در اثر آگاهي يا عشق به مذهب نمي گروند. همه ي اين مذاهب در انسان احساس گناه ايجاد كرده و يك جهان غيرمذهبي بوجود آورده اند.
آگاه باشيد – چون در شما هم همان كار وجود دارد. هر كسي احساس گناه را در خودش دارد. طوي كه انگار همه ي كارها به طور طبيعي نادرست است، طوري كه طبيعتاً همه چيز اشتباه است. خشم گناه است، كشش جنسي گناه است، غذا خوردن گناه است، خنده گناه است و بدين ترتيب ظاهراً همه ي كارهاي خوب گناه است!
:
هرگاه انسان دنبال سركوب برود و هر چه بيشتر طبيعت را سركوب كند بر مقاومت طبيعت افزوده ميشود. شما طبيعت را سركوب ميكنيد و او به ميزان بيشتري مقاومت ميكند. وقتي طبيعت پافشاري ميكند شما بايد كاري را عليه ذهنتان انجام دهيد، آن وقت احساس گناه بوجود مي آيد – آن وقت شما فكر ميكنيد كه دوباره سقوط
كرده ايد، دوباره گناهي مرتكب شده ايد.
اگر شما واقعاً ميخواهيد به خدا نزديكتر شويد از احساس گناه آزاد شويد.
طبيعت را بپذيريد و به آن خوشامد بگوييد: طبيعت واقعاً چيز خوبي است.
اگر واقعاً ميخواهيد با من باشيد، احساس گناه را از خود دور كنيد. تا آن انرژي اي كه به عقده ي احساس گناه تبديل شده به شادي بدل شود و آزاد گردد شادي نگرش درستي است.
شادي كنيد كه خدا به شما همه چيز داده است.
من به شما قول ميدهم كه اگر بتوانيد براي همه ي آن چيزها كه خدا به شما داده شادي كنيد اعتبار بيشتري پيدا مي كنيد.
روزي كشش جنسي محو ميشود و شما ميتوانيد عاشقي كنيد. روزي عشق محو ميشود و شما قادر به نيايش مي شويد، يك روز نيايش محو ميشود و شما خودتان يك خدا ميشويد.
اما انسان بايد عمري را كه به او هديه داده شده زندگي كند.
اين كاري است كه دينهاي متعارف با مردم ميكنند: سركوب، سركوب، سركوب.
آنها اجازه نميدهند شما خودتان باشيد،
موجودي طبيعي باشيد.
آنها شما را فلج ميكنند، عليل ميكنند.
البته، كنترل افراد فلج آسان است،
كنترل افراد عليل آسان است،
تسلط و تفوق بر آدمهاي مرده كار آساني است.
اما كنترل مردمي كه از زندگيشان لذت ميبرند دشوار است.
به جنگ فرستادن مردمي كه از زندگي جنسيشان
لذت كافي ميبرند بسيار سخت است. چرا؟
چرا انساني كه به ارضاء كافي رسيده بايد به جنگ برود؟ به دليل اينكه بعضي سياستمداران ابله دنبال جنگ هستند؟ به اين دليل كه مرز يك كشور چند مايل اين ورتر يا آن ورتر است؟
براي چنان كارهاي ابلهانه اي آيا ميتوانيد مردم را متقاعد كنيد كه به جنگ بروند و كشته شوند؟ نه، نميتوانيد. اگر آنها واقعاً زندگيشان را بكنند به چرند بودن اين كارها ميخندند - چرا؟
اما قضيه كاملاً عكس اين است.
شما ميتوانيد همه جا هيجان و ماجراجويي را ببينيد. چرا؟
چون زندگي آنها چنان خسته كننده است كه در مقام مقايسه، حتي مرگ، چيزي بهتري به نظر ميرسد.
اگر زندگي مردم پر از شادي باشد شما نميتوانيد آنها را به جنگ بفرستيد.
به دلايل ابلهانه – ايدئولوژيك، مذهبي –
شما نميتوانيد مردم را به جنگ بكشانيد.
آنها خيلي ساده از اين كار امتناع ميكنند.
آنها به حماقت اين موضوع ميخندند.
:
شما نميتوان

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
شما هرگز کسی را واقعاً دوست نداشته‌اید
ولی دائما این‌گونه وانمود می کنید که دیگران را دوست دارید.
اگر در شما #عشق وجود داشته باشد, دیگر
جایی برای رنج و اندوه باقی نمی‌ماند.

اگر شما دیگران را دوست بدارید در سرور و بهجت دائمی غرق خواهید بود ولی متاسفانه اینطور نیست.

به‌نام عشق هزار‌ و‌ یک کار انجام می‌دهید در حالی که اصلا عشقی وجود ندارد ...

وانمود کردن دیگر کافی است؛ این حجاب‌ها را بیاندازید و خود را از شر آنها خلاص کنید.

#اشو
#کتاب_اين_نيز_بگذرد
ص:٣٠
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
انسانی که مراقبه می کند، اگر در مراقبه اش عمیق شود، نمی تواند خشن باشد.
خشونت وقتی از تو بیرون می زند که تو پیوسته خشم زیادی را سرکوب می کنی:
خشمی که رفته رفته بسیار ترش و تلخ و مسموم می گردد. و یک روز مقدار آن بسیار زیاد می شود و بخار باید بیرون بزند. ولی مراقبه کننده چیزی را سرکوب نمی کند. او به جای سرکوب کردن سعی دارد تا بفهمد. تمام رویکرد او دگرگون می شود : چون که هیچگاه سرکوب نمی کند ، چیزی مسموم را در درونش حمل نمی کند. او بخاری انباشت شده و مسموم در وجودش ندارد که بتواند هر لحظه به هر بهانه ای منفجر شود . و گاهی این انفجار بدون هیچ توجیهی و بدون هیچ بهانه ای صورت می گیرد.

#اشو
#کتاب_راز
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
انسان #مقایسه را خلق می کند، زیرا نفس فقط وقتی ممکن هست که پیوسته توسط مقایسه تغذیه شود. ولی آنوقت دو نتیجه وجود دارد: گاهی احساس برتر بودن می کنی و
گاهی احساس کمتربودن.
و امکان احساس کمتری بیش از احساس برتری است، زیرا میلیون ها انسان وجود دارند:
کسی از تو زیباتر است،
کسی ازتو بلندقد تر است،
کسی از تو قوی تر است،
کسی به نظر هوشمندتر از تو می رسد،
کسی بیشتر از تو دانش گردآوری کرده است،
کسی موفق تر است،
کسی مشهورتر است،
کسی چنان است و دیگری چنین است.
اگر به مقایسه ادامه بدهی، میلیون ها انسان..... عقده ی حقارت بزرگی گردآوری می کنی.
ولی اینها واقعاٌ وجود ندارد، مخلوق خودت است.
آنان که دیوانه تر هستند از عقده ی خودبرتربینی #رنج می کشند. آنان چنان دیوانه هستند که نمی توانند ببینند که میلیون ها انسان دیگر به راه های مختلف از آنان برتر هستند. آنان چنان وسواس نفسشان را دارند که نسبت به هرچه که از آنان برتر باشد بسته باقی مانده اند، همیشه به پایین تر و کوچک تر نگاه می کنند.
چنین گفته شده که مردم دوست دارند با کسانی ملاقات کنند که به نوعی از آنان فرودست تر باشند؛ این برایشان بسیار تغذیه کننده است.
مردم از کسانی خوششان می آید که از نفسشان حمایت کنند.
شخص دیوانه تر دچار عقده ی خودبرتربینی است، زیرا او همیشه چیزهایی را انتخاب می کند که به او احساس برتری بدهد. ولی او می داند که کلک می زند. چگونه می تواند خودش را فریب بدهد؟ او می داند که فقط نکاتی را انتخاب کرده است که به او احساس برتربودن بدهد، او از چیزهایی که انتخاب نکرده است آگاه است__ او حاشیه و مرز را می شناسد و از آن بخوبی باخبر است.
بنابراین عقده ی برتربینی او همیشه متزلزل است: روی ماسه بنا شده است، آن خانه هرلحظه می تواند فروبریزد. او از تشویش رنج می برد زیرا خانه ای روی ماسه ساخته است.
#کتاب_خرد
#ترجمه_محسن_خاتمی
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

هیچکس نمی تواند به تو عشق بدهد.
عشق می تواند از درونت برخیزد، اما نمی تواند از بیرون کسب شود.
مغازه ای وجود ندارد، بازاری وجود ندارد،
هیچ فروشنده ای وجود ندارد، تا که تو بتوانی عشق را بخری.
عشق به هیچ قیمتی قابل خریداری نیست.
عشق شکوفایی درونی است.
آن از انرژیهای خفته ی درون بر می خیزد، با این حال ما همگی آن را در بیرون می جوییم.
ما همه عشق را در معشوق می جوییم ، که کاملا کار بیهوده و غلطی است.
عشق را درون خودت بجو.
ما حتی نمی توانیم تصور کنیم که عشق چگونه می تواند در درون خودمان باشد، زیرا عشق همیشه به تصور معشوق ربط داده شده است. چون ما به یاد نمی آوریم که عشق چگونه می تواند از درونمان برخیزد، انرژی عشق در درونمان خفته می ماند.
عشق گنجی اساسی است که تمام افراد با آن متولد می شوند. انسان با پول متولد نمی شود.
پول انباشتی اجتماعی است.
اما انسان با عشق متولد می شود.
آن حق اولیه ی انسان است، آن ثروت فردی اوست، آن درون اوست.
آن همراهی است که با تولد به او داده شده است و می تواند در کل زندگی او همراهش باشد.
اما تعداد اندکی شانس کافی برای دیدن درون و دیدن عشق پیدا می کنند، چگونه پیدا کردن آن و چگونه توسعه دادن آن.
بنابراین ما متولد شده ایم ، اما ثروت ما نامکشوف مانده است ؛ هرگز کشف نشده است.
ما به گدایی از در دیگران ادامه می دهیم.
دستمان را دراز می کنیم، زیرا ما عشق می خواهیم در تمام جهان تنها یک اشتیاق وجود دارد:
" ما عشق می خواهیم "
در تمام جهان تنها یک شکایت وجود دارد:
" ما عشق را نگرفته ایم "
وقتی عشق را نمی گیریم، دیگران را متهم به در اشتباه بودن می کنیم ، زیرا که عشق را نگرفته ایم . همسر به شوهرش می گوید:
"چیزی در تو اشتباه است، به همین دلیل است که عشق را نمی گیرم"
شوهر به همسرش می گوید:
" چیز اشتباهی درون تو هست، از این رو عشق را نمی گیریم."
هیچکس نمی داند آیا اصلا دریافت عشق از بیرون ممکن است؟

#اشو
#کتاب_سفر_درونی
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

14 بهمن

روز
☁❄⛅☕☁❄⛅☕

بودا، مسيح، زرتشت، لائوتسه و... همگي به يك آگاهي رسيده اند: هنر ساده گام نهادن دركانون وجود و مشاهده دنياي درون – جايي كه چشم اندازي كاملا متفاوت دارد. وقتي قدم در درون بگذاري، دنياي تو كاملا دگرگون مي شود. ديگر همان دنيا نيست. به يك معنا همه چيزي همان است و به معنايي ديگر هيچ چيزهمان نيست. اين تجربه چنان زيبا و سرمست كننده است كه واژگان از توصيف آن عاجزند. حتي شعر و موسيقي و رقص نيز از بيان آن ناتوان اند. هيچ راهي براي ابراز آن نيست. هركس خود بايد از آن آگاه شود. تنها راه، آگاه شدن از آن است.
☁❄⛅☕☁❄⛅☕
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
هركسي از مورد استفاده قرار گرفتن منزجر است چونكه هيچ انساني اينجا نيست كه وسيله اي براي كسي ديگر شود.
هر انساني هدفي براي خودش دارد.
هيچ كس اينجا نيست كه مانند يك شيء مورد استفاده قرار گيرد. هر كسي اينجاست كه مانند يك شاه مورد پرستش قرار گيرد.
هيچكس اينجا نيست كه انتظارات كسي ديگر را برآورد. هركسي اينجاست تا فقط خودش باشد. بنابراين وقتي كه از روي احساس تنهايي به سمت هر رابطه اي حركت كنيد، آن رابطه پيشاپيش نابود است. بچه قبل از تولد مرده است.
آن رابطه، بدبختي بيشتري براي شما ايجاد خواهد كرد.
و به ياد داشته باشيد:
وقتي كه از روي احساس تنهايي حركت كنيد، در #رابطه با كسي خواهيد افتاد كه او هم احساس تنهايي دارد. بنابراين وقتي كه از روي احساس تنهايي راه بيفتيد، انساني از همان نوع را خواهيد يافت، انعكاس خود را در جايي خواهيد يافت.
دو گدا يكديگر را ملاقات خواهند كرد.
ملاقات دو گدا.
و به ياد داشته باشيد:
هرگاه دو بدبخت باهم ملاقات كنند، اين يك جمع معمولي نيست، يك ضرب است.
آنها بدبختي اي خيلي بيشتر از آنچه مي توانستند در تنهايي ايجاد كنند، براي يكديگر ايجاد مي كنند.
اول تنها و يگانه شويد.
اول شروع به لذت بردن از خود كنيد.
اول به خود عشق بورزيد.
اول چنان بطور اساسي شاد شويد كه اگر هيچكس هم نيامد، مهم نباشد، شما لبريز و سرشار هستيد.
اگر كسي در شما را نزد، كاملا خوب است.
شما احساس فقدان كسي را نمي كنيد.
شما در انتظار كسي نيستيد كه بيايد و در شما را بكوبد. شما در خانه هستيد.
اگر كسي بيايد خوب است، زيباست.
اگر هم كسي نيايد، آن هم خوب و زيباست...
#اشو
#کتاب_رابطه_و_تنهايي
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

13 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
انسان شكوهي عظيم در خود نهان دارد. اما شكوهي كه در بند شده. اين شكوه را بايد رها ساخت. به بذري مي ماند كه هزاران گل را در خود نهان دارد. باغباني لازم دارد تا بذر را پرورش دهد. خاكي لازم است. و بذر نيز به اندكي شهامت احتياج دارد تا آن پوسته سختي را كه او را فراگرفته و از او محافظت مي كند درهم بشكند. آنگاه زندگي او بي درنگ شكوفا مي شود. ميليونها برگ، ميليونها گل و ميليونها بذر ديگر پاي به عرصه وجود مي گذارند. يك دانه بذر كوچك چنان شكوهي را درخود نهان دارد كه مي تواند همه زمين را سبز كند. انسان بذري است با هزاران گل منتظر. مراقبه روشي است براي شكوفا ساختن آن گلها. هنر مراقبه همچون هنر باغباني است. تو بذر هستي و در عين حال بايد باغبان نيز باشي. تو بذ رهستي و در عين حال بايد خاك نيز باشي. بايد آن پوسته سختي را كه تو را فراگرفته است، يعني « خود » را در هم بشكني تا بي درنگ معجزه اي رخ دهد. تا وقتي از آنچه كه در درون خود داري آگاه نشوي، باور چنين معجزه اي براي تو ممكن نيست.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

12 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
انسان در پوشش « خود » مجروح و بيمار است. پيوسته آزرده، در رنج و عذاب‌‏، بدبختي و دل نگراني است. احساس مي كند به هيچ دردي نمي خورد اما نمي گذارد اين جراحت كه به او آسيب فراواني رسانده شفا يابد. آنرا در برابر خورشيد و باد و باران قرار نمي دهد. مخفي و پوشيده نگاهش مي دارد، زيرا از آشكار كردن آن مي هراسد. مي ترسد كه مبادا كه كسي از جراحت او آگاه شود. و چون جراحتش را مخفي نگاه مي دارد، هرگز شفا نمي يابد. در پشت لايه هاي دورويي و تظاهر پنهان مي ماند و همچون سرطان روز به روز بزرگتر مي شود. هرقدر بزرگتر مي شود، آنرا مخفي تر مي كند تا اينكه اندك اندك همه زندگي او يك سياهچال مي شود. زندگي مردم، سياهچال است و آنان خود مسوول آن هستند. اين جهنم به دست خودشان ايجاد شده است. خدا هميشه آماده است تا شفا ببخشد اما ما بايد خودمان را آشكار كنيم. بايد لخت و برهنه، بدون هيچ راز و پنهاني در برابر هستي بايستيم تا بي درنگ روند شفا يافتن ما آغاز شود. هرگاه چنين شود، باورت نخواهد شد كه همه جراحتها به اين سرعت ناپديد شده اند. گويي از اول وجود نداشتند. يك توهم و يك كابوس بودند. در حقيقت هم يك كابوس هستند. شفا هميشه به دست هستي انجام مي يابد اما تو بايد امكانش را براي او فراهم كني. بايد جراحتها و جاهايي را كه صدمه ديده است به او بنمايي. نبايد طبيب را گول بزني، بلكه بايد واقعيت را هر قدر هم كه زشت باشد با او در ميان بگذاري تا او بتواند چرك و عفونت را بيرون بكشد و به درمان تو كمك كند.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

12 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
خودآگاهي فنا ناپذير است و تو تا زمانيكه از اين امر آگاه نشوي چگونه مي تواني زندگي شاد و خرمي را سپري كني؟ اگر مرگ پايان همه چيز باشد، همه چيز بيهوده خواهد بود. اما تا كي مي تواني طفره بروي؟ تو چه به صداي در گوش دهي چه نه، مرگ روزي آنرا خواهد گشود و وارد خواهد شد. حتي از تو نخواهد پرسيد كه « قربان، آيا مي توانم داخل شوم؟ » با وجود مرگ، نمي توان معنايي براي زندگي قايل شد. اگر همه چيز به گورستان ختم مي شود، چه اهميتي دارد كه تو يك گناهكار باشي يا يك پرهيزكار؟ يك انسان سرشناس باشي يا يك گمنام؟ مرگ همه را با هم برابر مي كند. اما اگر چيزي فراتر در تو وجود داشته باشد كه مرگ را به مبارزه بطلبد، آنگاه زندگي معنا خواهد يافت و آنچه تو انجام مي دهي اهميت خواهد داشت. آنگاه هر عمل تو ارزشمند خواهد بود، زيرا هر عمل از منبعي فنا ناپذير، از وجود تو برمي خيزد و مظهر وجود توست. نه فقط مظهر وجود توست، بلكه تو را آشكار مي كند- هم براي ديگران و هم براي خودت. تجلي وجود توست. آنگاه آفرينندگي تو تجلي وجود تو خواهد بود و هر عملت درپهنه جاودان زندگي داراي اهميت و معنا می شود. پيروزي فقط زماني بدست مي آيد كه از آنچه در وجودت فنا ناپذير است آگاه شوي- و اين آگاهي امكان پذير است. تمام جست و جو از پي آن همه چيزهميشه ماندگار است.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
اشو عزیز:
آیا شما با "صدقه و بخشش" مخالفید؟
:
همه ادیان بر صدقه و بخشش تاکید بسیار دارند. علت آن است که انسان همیشه نسبت به پول نوعی احساس گناه دارد. توصیه و تاکید بر دادن صدقات نیز بخاطر آن است که این احساس تخفیف پیدا کند. هرگاه پولدار باشید ناخود آگاه در برابر مردم فقیر احساس گناه میکنید.
صدقه دادن بار گناهانتان را سبک میکند.
با خودتان میگویید:
من کار خیری انجام میدهم،
یک بیمارستان یا مدرسه میسازم.
به سازمانهای خیریه کمک میکنم.
با این افکار احساس شادی میکنید.
صدقه دادن نشانه تقوی نیست.
بلکه نوعی ابراز تاسف است بخاطر اعمالی که برای به چنگ آوردن ثروت انجام داده اید.
مثلا صد روپیه بدست آورده اید، و ده روپیه اش را صدقه میدهید. با این کار نفستان احساس امنیت میکند. به خدا میگویید
" من در این معامله هم سود بردم و هم به فقرا کمک کردم."
اما من در مورد صدقه حرفی نمیزنم، بلکه از شریک شدن و سهیم شدن حرف میزنم.
میگویم:
اگر چیزی داری آن را قسمت کن.
نه بخاطر آنکه به دیگران کمک کنی.
با قسمت کردن و سهیم شدن، انسان رشد میکند. هر چه بیشتر سهیم شوی بیشتر رشد میکنی. بخشش فقط دادن پول به دیگری نیست، ممکن است مرد ثروتمندی از عشق تهی باشد،
عشقت را با او تقسیم کن.
شاید فقیری عشق را بشناسد، اما بسیار گرسنه باشد، غذایت را با او سهیم شو.
شاید ثروتمندی از شعور و آگاهی بی بهره باشد، آگاهی و درکت را با او سهیم شو.
"فقیر هزارو یک شکل دارد".
هر چه که دارید، قسمت کنید.
اما بدانید هدفم از این حرفها این نیست که این سهیم شدن از شما انسان باتقوایی میسازد و یا در بهشت جای خواهید داشت.
قسمت کردن با صدقه دادن متفاوت است.
اینجا صحبت از داشتن یا نداشتن طرف مقابل نیست. شریک شدن بر اثر وفور و فراوانی است، اما صدقه دادن بخاطر نیاز و فقر دیگری است.
در صدقه دادن به نظر می آید که شما توانا و بالاترید و نفر مقابل پایین و پست و درمانده است. یک گداست و او به شما نیاز دارد.
من این را نمی پسندم.
اینکه احساس کنید شما توانگرید و او محتاج شماست، این احساسی زشت و غیر انسانی است. اما در سهیم شدن اینگونه نیست.
وقتی آنچه که در اختیار دارید، حتی اگر به کوچکی یک لبخند باشد با دیگران قسمت میکنید، بدون اینکه به داشتن و نداشتن طرف مقابل نگاه کنید، احساس شادی عظیم خواهید کرد.
کسی که فقط پول روی پول میگذارد، آدم خوشحالی نیست. او همیشه عبوس و نگران است و آرامش ندارد و نمیتواند لذتی ببرد.
چرا که برای لذت بردن، انسان باید با دیگران شریک شود. زیرا همه لذات و شادیها، نوعی شراکت و سهیم شدن است.
#اشو
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

انه است. "بله" اینطور نیست.
این است که نه پدر و مادر نه کسانی که در مسند قدرتند، علاقه ای به "بله گفتن" ندارند –
حتی برای چیزهای پیش پا افتاده.
کودک میخواهد بیرون از منزل بازی کند: نه!. کودک میخواهد هنگام بارش باران از خانه بیرون برود و زیر باران دستهایش را به طرف آسمان بلند کند و دور خودش چرخ بزند:
"نه، بچه جان سرما میخوری!"
سرما خوردگی که سرطان نیست،
اما کودکی که از جست و خیز در زیر باران منع شده و هرگز مجالی برای این کار نیافته است چیز فوق العاده زیبا و ارزشمندی را از دست داده است. میارزد سرما بخورد؛ البته نه به این معنا که لزوما سرما میخورد. در حقیقت، هر چه بیشتر از او محافظت کنی، آسیب پذیری بیشتری پیدا میکند و هر قدر بیشتر به او میدان بدهی، ایمنی بیشتری مییابد.

پدر و مادرها باید بله گفتن را یاد بگیرند.
در نود و نه درصد موارد معمولاً "نه" میگویند تا فقط قدرت نمایی کرده باشند.
همه که نمیتوانند پادشاه شوند و بر میلیونها آدم حکم برانند. اما هر مردی میتواند شوهر شود و برای زنش قدرتنمایی کند، هر زنی میتواند مادر شود و برای بچه اش قدرت نمایی کند و هر
بچه ای میتواند خرس اسباب بازیی داشته باشد و برای آن قدرتنمایی کند...
او را با لگد از این گوشه ی اتاق به آن گوشه پرتاب کند، از چپ و راست بر صورتش سیلی بزند-
همان سیلی های آبدار که دوست داشت بر صورت مادر یا پدر بنوازد – و بیچاره خرس اسباب بازی که هیچ زیر دستی برای خود ندارد!
این یک اجتماع سلطه جویانه است.
به عقیده من با به وجود آوردن کودکانی که از آزادی عمل برخوردارند، کودکانی که "بله" شنیده اند و به ندرت "نه" شنیده اند، این جو سلطه جویانه حاکم بر روابط انسانی از میان خواهد رفت و ما اجتماع انسانی تری خواهیم داشت...
Beyond Psychology
جلسة بیست و سوم 23 آوریل 1986
#اشو
#کتاب_کودک_نوین
#osho
@osho1990

Читать полностью…
Subscribe to a channel