osho1990 | Unsorted

Telegram-канал osho1990 - OSHO INTERNATIONAL

3609

http://www.instagram.com/hosseini_farzad بنام آنکه آدمی را به فضیلت نطق و مزیت عقل ، بر دیگر خلق ، ممتاز گردانید.

Subscribe to a channel

OSHO INTERNATIONAL

:
اشوی محبوب!
ما چطور می توانیم #پدر و #مادر خوبی باشیم؟
:
به عقیده من این تنها راه حل است:
اینکه سرگذشت خود را با فرزندانتان در میان بگذارید به آنها بگویید که توسط پدر و مادرتان شرطی شده اید در محدوده یی معین و بر طبق آرمان هایی معین زندگی کرده اید و به خاطر همین قید و بندها و آرمان ها کاملا زندگی را از دست داده اید و دلتان نمی خواهد زندگی فرزندانتان راتباه کنید.
دلتان می خواهد که آنها کاملاً آزاد باشند –
آزاد از شما زیرا از دید آنان شما نماینده تمامی گذاشته اید.
پدر و مادر به دل و جرأت و عشق فراوانی احتیاج دارند که به فرزندانشان بگویند: تو احتیاج داری از بند ما آزاد باشی از ما پیروی نکن –
بر هوش خودت تکیه کن
حتی اگر گمراه شوی بهتر از آن است که برده باشی و همیشه درست بمانی.
بهتر است خودت مرتکب اشتباه شوی و از آن اشتباهات درس بگیری تا اینکه پا جای پای دیگری بگذاری و اشتباه نکنی چرا که آن موقع هرگز چیزی جز اطاعت و دنباله روی یاد نمی گیری – و این سم است سم خالص!
اگر عشق بورزی این کار بسیار آسان است.
نپرس چگونه چون چگونه به این معناست که تو به دنبال یک روش یک روش شناسی با یک تکنیک هستی – و عشق فن نیست.
به فرزندانت عشق بورز از آزادی آنها لذت ببر
بگذار مرتکب اشتباه شوند
کمک کن دریابند که کجا مرتکب اشتباه شده اند به آنها بگو مرتکب اشتباه شدن گناه نیست –
تا دلتان می خواهد اشتباه کنید
چون از این راه چیزهای زیادی می آموزید
اما دوباره مرتکب همان اشتباه نشوید
چون این کار از شما یک احمق می سازد.
بنابراین به این پاسخ ساده از طرف من اکتفا نکنید شما باید لحظه به لحظه با فرزندانتان زندگی کنید و برای هر چیز پیش پاافتاده یی تا حد امکان به آن ها آزادی عمل بدهید تا بتوانید به جواب برسید.

اصل باید این باشد:
باید به فرزندان کمک کرد به بدنشان به نیازهایشان گوش بدهند وظیفه اساسی والدین این است که مراقب باشند فرزندانشان توی چاه نیفتند.
عملکرد انضباط و سخت گیری آنها منفی است.
واژه منفی را به خاطر داشته باش:
نه برنامه ریزی مثبت که یک محافظت و حراست منفی - زیرا بچه بچه است و می تواند درگیر کاری شود که برایش مضر و خطرناک است و او را فلج می کند بنابراین به آنها دستور ندهید که نروند بلکه برایشان توضیح دهید.
به آنها اطاعت و فرمانبرداری را القا نکنید.
بگذارید به اختیار خودشان انتخاب کنند.
راه حل این است:
شما به شکلی ساده کل موقعیت را برایشان توضیح می دهید.
بچه ها بسیار حرف شنوی دارند.
اگر با آنها محترمانه برخورد کنید آماده شنیدن حرف های شما هستند.
آماده اند تا شما را درک کنند.
بعد آنها را با درک خودشان تنها بگذارید.
و این مسأله چند سال اول است آنها به زودی عادت می کنند که از هوش خودشان کمک بگیرند. دیگر هیچ احتیاجی به محافظت و مراقبت شما
نیست آنها به زودی می توانند با دست خود گلیمشان را از آب بیرون بکشند.
خوب می دانم پدر و مادر از این واهمه دارند که مبادا فرزندان قدم در راهی بگذارند که آنها نمی پسندند – اما این مشکل شماست.
فرزندان شما برای خوشایند یا ناخوشایند شما به دنیا نیامده اند.
آنها باید زندگی خود را بکنند و شما باید از این که دارند زندگی خود را می کنند – حال هر زندگی یی که هست – خوشحال باشید.
هرگاه استعداد و توانایی خود را دنبال کنید همواره بهترین خواهید بود هرگاه از استعداد و توانایی خودتان منحرف شوید معمولی باقی خواهید ماند.
اجتماع پر از آدم های معمولی و پیش پا افتاده است به این دلیل ساده که هیچکس آن کسی که مقدور بوده نیست – او چیز دیگری است و هر کاری هم بکند نمی تواند بهترین باشد نمی تواند احساس رضایت داشته باشد و بنابراین نمی تواند سعادتمند باشد.

از این رو وظیفه والدین بسیار حساس است و این وظیفه یی گرانبهاست زیرا کل زندگی طفل به آن بستگی دارد هیچ برنامه مثبتی جلوی رویش نگذارید – در هر راهی که خواست قدم بگذارد، دستش را بگیرید و او را کمک کنید.
وظیفه پدر و مادر وظیفه خطیری است، زیرا میهمان تازه یی را به این دنیا میآورند که هیچ چیز نمیداند، اما از استعدادهایی برخوردار است و تا وقتی این استعدادها شکوفا نشده اند، او ناخوشنود و بدبخت باقی میماند.
هیچ پدر و مادری دوست ندارد فکر کند که فرزندانشان نا خشنود و بدبخت میمانند.
پدر و مادر خوشی و سعادت بچه ها را میخواهند. فقط تفکرشان اشتباه است.
فکر میکنند اگر آنها دکتر، پروفسور، مهندس یا
دانشمند شوند، آنگاه سعادتمند خواهند شد.
از کجا میدانند؟!
آنها فقط هنگامی میتوانند سعادتمند باشند
که به مقصودی که برایش به دنیا آمدند، برسند. آنها فقط میتوانند جوانه همان بذری باشند که در درون با خود حمل میکنند.
بنابراین به هر طریق ممکن به آنها آزادی و میدان عمل بدهید. معمولاً اگر بچه ای از مادر تقاضایی داشته باشد، مادر حتی بدون این که به حرف بچه گوش کند و ببیند چه میخواهد، فقط میگوید نه. "نه" واژه ای آمر

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

( سانیاسینی می گوید با دخترش مشکل دارد :......
بهتر است طبیعی باشی تا این که کنترلش کنی. اگر طبیعی باشی شاید فوراً احساس کنی که بهایش زیاد بوده ، اما هرگز زیاد نبوده است!
در طولانی مدت طبیعی بودن سودمند است.
وقتی کنترل می کنی فکر می کنی که همه چیز به خوبی پیش می رود اما در نهایت باید بهای سنگینی بپردازی.
بعد خیلی دیر شده و نمی توانی کاری انجام دهی. برای همه این اتفاق رخ داده است ، هر مادری این کار را با فرزندش کرده است.
اگر طبیعی باشی ، دخترت هرگز بر علیه ات نخواهد بود ، زیرا او درک خواهد کرد.
کودکان بسیار با شعورند.
آنها اگر ببیند پدر و مادر طبیعی و واقعی هستند – اگر بداند که تو خشمگین هستی,
به همین دلیل است که خشم نشان می دهی ؛ تو عشق می ورزی ، زیرا در عشقی ؛ اگر بداند که هر کاری انجام می دهی واقعی است ... او می تواند تو را ببخشد. اما اگر او بفهمد که تو عصبانی هستی و لبخند می زنی ، بخشش غیر ممکن خواهد شد ، تو به دخترت خیانت می کنی.
او باید از تو یاد بگیرد ...
کودکان به این روش یاد می گیرند.
پس خشمگین باش و به او اجازه بده خشم را بیاموزد و عشق بورز و بگذار عشقت را بیاموزد و همیشه صادق باش تا او صداقت را نیز بیاموزد. این تمام کاری است که می توانی انجام دهی ، به چیز دیگری نیاز نیست.
فقط آسوده باش....
#اشو
#کتاب_تجربه_صفر
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

10 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
مي گويند هرچه بكاري آنرا درو مي كني. اگرما بدبخت و غمگين هستيم، به آن معناست كه بذر بدبختي كاشته ايم. هيچكس ديگر براي ما بدبختي نمي آفريند. البته بين كاشتن و دروكردن فاصله ا ي وجود دارد و بدليل آن فاصله، گمان مي كنيم كسي ديگر مسوول است. آن فاصله ما را مي فريبد. مسووليت كامل زندگي ات را بعهده بگير. اگر زندگي ات زشت است، احساس مسووليت كن. اگر زندگي ات چيزي جز رنج و عذاب نيست، مسوول آن باش. در آغاز بسيار سخت است كه بپذيري « من مقصر اصلي زندگي جهنمي خود هستم » اما فقط در آغاز چنين است. بزودي درهاي دگرگوني به رويت باز خواهند شد، زيرا اگر من مسوول زندگي جهنمي خود باشم پس مي توانم بهشت را نيز بيافرينم. اگر من اين همه رنج و بدبختي آفريده ام پس همچنين مي توانم بسي شور و سرمستي بيافرينم. مسووليت پذيري، با خود آزادي و آفرينندگي مي آورد. لحظه اي كه آگاه شوي هر آنچه كه هستي آفريده خود توست، از بند اسارت تمام عوامل و شرايط بيروني آزاد مي شوي. آنگاه همه چيز به تو بستگي خواهد داشت. مي تواني ترانه هايي زيبا بخواني. مي تواني زندگي را جشن بگيري. مي تواني بزم شادي برپا كني. هيچكس قادر نيست مانع آن شود. اين شان انساني توست. خدا براي فرد احترامي بسيار قايل است و انسان فقط زماني به فرد تبديل مي شود كه تمام مسووليتهاي خود بعهده گيرد.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

صطلاح شکاف بین نسل ها – که خیلی هم راجع به آن صحبت می شود – می تواند به سادگی از میان برداشته شود.
چنین شکافی می تواند به خودی خود ناپدید گردد.
پر دردسرترین مشکل آمیزش جنسی است.
فرزندان باید قادر باشند دقیقاً آنچه را که در ذهنشان می گذرد بیان کنند.
نیازی نیست چیزی را مخفی نگه دارند.
چرا که هر چه در ذهنشان می گذرد طبیعی است. آنها باید برای اندرز گرفتن از پدر و مادر پیش قدم شوند – راه و چاه چیست؟
در فلان مورد چه کار می شود کرد؟
آنها در وضعیت آشفته یی به سر می برند.
احتیاج به کمک دارند.
به چز پدر و مادر به چه کسی می توانند روی بیاورند؟

هر مشکلی پیش می آمد خود من راحت آن را با پدر و مادرم در میان می گذاشتم.
پیشنهاد من این است:
نوجوانان نباید چیزی را از پدر و مادرشان از معلمشان و... مخفی نگه دارند.
باید بی چون و چرا صادق باشند.
و آنوقت این شکاف از بین خواهد رفت.
برای ما از میان رفتن این شکاف ضروری است. خودتان قضاوت کنید.
آخر ما با چه نوع اجتماعی طرف هستیم؟
بین والدین و فرزندان
بین زن و شوهر
بین معلم و شاگرد شکاف هست.
دوروبر ما تا چشم کار می کند شکاف هست.
مردم با همه گونه شکافی محاصره شده اند.
ارتباط بین آدم ها نابود شده است.
این که نشد اجتماع!
چون مراوده یا ارتباطی وجود ندارد هیچکس نمی تواند درد دلش را بگوید همه واپس خورده اند.
همه آرزوها و امیال خود را سرکوب می کنند.
همه عصبانی اند احساس تنهایی و نومیدی می کنند.
ما نسلی خشمگین تحویل اجتماع داده ایم.
ما فلسفه پوچی و بیهودگی را رواج داده ایم.
و دلیل همه اینها این است که فرزندان تماس خود را با والدین از دست داده اند.
فرزندان می توانند وظیفه مهمی را بر عهده گیرند. آنها شهامت انجام این کار را دارند.
شاید والدین قادر به این کار نباشد.
آنها زیاده از حد شرطی شده اند.
نوجوانان مستعد یادگیری اند کافی است.
به آنها بیاموزید که با والدین صادق باشند.
من با پدرم یک قرارداد بستم به او گفتم:
می خواهم یک قرارداد ببندم.
او گفت: راجع به چه؟
گفتم: قرارداد این است که هر وقت مرا تنبیه کردید دفعه بعد من حقیقت را نخواهم گفت.
و این چیزی است که در سراسر جهان اتفاق می افتد اینکه حقیقت مورد تنبیه قرار می گیرد.
در این صورت دیگر چه کسی می تواند حقیقت را به زبان بیاورد؟
بعد آدم ها شروع می کنند به دروغ گفتن.
چون به دروغ پاداش داده می شود!
بنابراین به پدرم گفتم:
تصمیم با شماست اگر دلتان می خواهد دروغ بگویم اگر قرار است برای دروغ پاداش بگیرم
من می توانم دروغ بگویم.
اما اگر شما آماده اید تا به حقیقت پاداش بدهید آنوقت من حقیقت را به زبان خواهم آورد –
شما نباید برای آن مرا تنبیه کنید.
و او گفت: قبول!
این روش ساده یی است.
اگر شما نتوانید با پدر و مادر خودتان رو راست حرف بزنید در این دنیا هیچکس را نمی توانید پیدا کنید که از آنها غریبه تر نباشند.
پدر و مادر تو هم غریبه اند.
اما آنها نزدیک ترین و صمیمی ترین غریبه های این عالم محسوب می شوند.
با آنها درد دل کن.
حرفت را رو راست به آنها بزن تا شکافی باقی نماند این به آنها هم کمک می کند با تو صادق باشند.
این نکته یی است که باید آویزه گوش کنی.
هیچ چیز بهتر از صداقت و خلوص نیست.
حقیقت همین کیفیتها را در دیگران بر می انگیزد.

#اشو
Socrates Poisoned Again After 25 Centuries
جلسه بیست و سوم 2 مارس 1986
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

9 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
انسان داراي سه منبع انرژي است. يكي بدن است، ديگري ذهن و سومي قلب. در نقطه اي كه اين سه جريان باهم تلاقي مي كنند،‌ به هم مي پيوندند و با هم يكي مي شوند، چهارمي پديد مي آيد و آنرا تنها ( turia ) مي نامند كه سرآغاز معنويت و دگرگوني و سرآغاززندگي واقعي، راست و درست، جاودان و الهي است. اين سه جريان در همه وجود دارد اما آنها به هم پيوسته نيستند. در واقع آنها هريك در مسيري متفاوت حركت مي كنند. ذهن تو را به سويي مي كشد، قلب به سويي ديگر و بدن راه خود را مي رود. آنها هرگز باهم به توافق نمي رسند. اگر تو فعاليتهاي دروني خود را به تماشا بنشيني، شگفت زده خواهي شد. بدن مي گويد " بس است ديگر نخور دارم بالا مي آورم" اما ذهن پا فشاري مي كند "‌اين بستني خيلي خوشمزه است. فقط يك خورده ديگر..." و قلب مي گويد " اين خيلي زيباست. " ذهن مي گويد "‌تو خيلي ناداني،‌ تو احمقي، ديوانه اي." هر زمان كه قلب گرفتار عشق مي شود ذهن مي گويد " تو كور شده اي" قلب در هر جهتي حركت مي كند،‌ ذهن در آن ايرادي مي يابد. آنها در دنيايي متفاوت به سر مي برند. هدف مراقبه آن است كه به اين نيروهاي ناموافق كمك كند به هم بپيوندند و با هم هماهنگ شوند. آنگاه تو سرشار از انرژي مي شوي، ‌زيرا تمام آن انرژيهايي كه در دشمني با هم بي جهت هدر مي رفتند، در اختيار تو قرار مي گيرند. و اين همان انرژي است كه به بالهاي تو تبديل مي شود و تو را به فراسو مي برد.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

9 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
مردمي گمان مي كنند بين دو شب يك روز وجود دارد و مردمي ديگر گمان مي كنند بين دو روز يك شب وجود دارد. هر دو گروه درست مي گويند اما اين چه به درد تو مي خورد؟ اگر تو بگونه اي منفي بينديشي زندگي ات سراسررنج وغم و بدبختي خواهد بود. و يك شخص بدبخت چگونه ممكن است ديندار باشد؟ او چه دارد كه بابت آن از خدا سپاسگزاري كند؟ فقط يك انسان خوش و شاد مي تواند ديندار باشد،‌ زيرا او چيزهاي زيادي دارد كه بابت آنها از خدا سپاسگزاري كند. زندگي هرروز گلهايش را بر سراو مي افشاند. نقل است روزي عارفي از يك ساختمان صد طبقه پايين افتاد. او در آن ساختمان بسيار سرشناس بود و همه ساكنان آنجا او را مي شناختند. همسايه هایی كه از پنجره منزلشان شاهد سقوط او بودند يك به يك از او مي پرسيدند " حال شما چطور است؟ " و او پاسخ مي داد " تا حالا كه خوب بوده!" او در حال سقوط همچنان مي گفت " تا حالا كه خوب بوده! " اين درست است: " تا حالا كه خوب بوده." هرچه كه اتفاق خواهد افتاد، خواهد افتاد. اما كسي كه مي تواند تا پايان بگويد " تا حالا كه خوب بوده" پايان او كاملا متفاوت خواهد بود، زيرا پايان او،‌ روي هم انباشته شدن مجموع رويكردهاي اوست. آن پايان ممكن نيست از جايي ديگر بيايد. از وجود خود او برمي خيزيد. حتي مرگ او نيز زيبا خواهد بود.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

8 بهمن

موسیقی درون
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
در زبان سانسكريت، كلمه نادا بمعناي موسيقي است. در زبان اسپانيايي، همين كلمه معناي هيچ دارد. معناي دوم هم زيباست؛ ‌زيرا موسيقي اي كه من در باره اش صحبت مي كنم، موسيقي سكوت است. اين موسيقي در متن وجود ماست و هماهنگي دروني را نشان مي دهد. اما در دنياي بيرون، موسيقي هماهنگي ستاره ها، ‌سيارات و كل هستي است. به جز انسان، همه اجزاي هستي، براي نواختن اين موسيقي كوك و هماهنگ هستند. اين انسان است كه چهره اي زشت پيدا كرده است؛ ‌تنها به اين دليل كه ما بيهوده سعي مي كنيم كه خودمان را ببخشيم و چيزي خاص باشيم. لحظه اي كه آرزوي «‌خاص بودن »‌ در ما شكل مي گيرد، از هماهنگي خارج مي شويم. هستي، فقط بودن را مي شناسد. خاص شدن، فقط تب ذهن بيمار است. انسان هرگز از وضعيت موجود خود راضي و خشنود نيست. همين ناخشنودي، زشتي مي آفريند. انسانها پر از شكوه و نارضايتي اند. آنها زياده خواهند و حتي اگر چيزهايي را كه آرزو دارند، به دست آورند، بازهم راضي نيستند و بيشتر مي خواهند. ذهن در خواستهاي خود را هر روز بيشتر و بيشتر مي كند و اين بيماري كنوني بشر است. به محض اينكه آرزوي خاص شدن را رها كنيم، نوايي هماهنگ و موزون از درونمان به گوش مي رسد. شكوه و زيبايي بودا همين نواست. او از اين موسيقي و هماهنگي سرشار بود و اين هماهنگي از او بيرون مي تراويد و حتي ديگران را خشنود مي ساخت.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

7 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁

اميال و آرزوها چيزي نيستند مگر تاريكي. وفتي تمام اميال و آرزوها ناپديد شوند، ديگر به بدن باز نخواهي گشت، بلكه جز بيكران می شوی و آگاهي ات چون نور عمل مي كند. ما اين حالت را نهايت آزادي مي ناميم، زيرا در قالب بدن قرار گرفتن، اسارت است. بدن چيزي محدود است و تو نامحدودي. وجود نامحدود تو زير فشار دنياي محدود و كوچك بدن قرار دارد و به همين دليل پيوسته احساس تنش و ناراحتي مي كني. شايد دقيقا چنين احساسي وجود نداشته باشد اما همه بگونه اي مبهم احساس مي كنند چيزي ايراد دارد. آنچه كه ايراد دارد اين است كه ما نامحدود هستيم و مي كوشيم كه از راه دنياي كوچك بدن وجود داشته باشيم. آگاهي، تو را ازبدن مي رهاند. و لحظه اي كه آگاه شوي تو بدن نيستي، تمام اميال و آرزوها كه به دست بدن برآورده مي شوند نيز ناپديد مي شوند. به اين مي ماند كه نوري را به اتاقي تاريك وارد مي كني و همه تاريكي ناپديد مي شود.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

7 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
هميشه شاد و خندان باش! كوچكترين فرصت را از دست مده! مردم بسيار نادان اند. كوچكترين فرصت بدبختي و غم را از دست نمي دهند. اگر هم فرصتي براي بدبختي وجود نداشته باشد‏، آنرا اختراع مي كنند و در خيال خود مي آفرينند. اگر در زمان حاضر آنرا نيابند، گذشته را زير و رو مي كنند و اگر در زمان گذشته پيدايش نكنند، در آينده بدنبال آن مي گردند. در همه حال بايد چيزي را بيابند كه نگران آن باشند و احساس بدبختي كنند. جاي تعجب نيست كه دنيا اينچنين سرشار از رنج و بدبختي است. به همين گونه بايد در مورد شاد و خندان بودن فرصت طلب بود. كوچكترين فرصت شادماني را از دست مده. هر روز هزار و يك فرصت در برابر تو قرار مي گيرد. آنگاه كه آگاه و هشيار شوي‏، از اينكه تا كنون چه فرصتهايي بيشماري را از دست داده اي حيران خواهي شد. هر گامي كه بر مي داري، با فرصتهايي روبرو مي شوي. لازم نيست آنها را اختراع كني. لازم نيست تصورشان بكني. آنها هميشه از راه مي رسند. خداوند پيوسته آنها را در برابر تو مي گسترد. اما ما به نگرش و رويكردي نادرست عادت كرده ايم. رويكردمان به زندگي منفي است. خار را برمي گزينيم و غافليم. اگر تو خار را برگزيني و از گل چشم بپوشي، دير يا زود هيچ گلي براي تو وجود نخواهد داشت. فقط و فقط خار خواهد بود. حتي گلها نيز تبديل به خار خواهند شد، زيرا رويكرد تو به گونه اي است گل تو را به ياد خار خواهد انداخت. عكس اين موضوع نيز امكان پذير است: اگر تو گل را برگزيني، حتي خار نيز تو را به ياد گلهاي زيبا خواهد انداخت. خارها ازنگاهت ناپديد و زندگي ات گل باران خواهد شد. هميشه در بهار خواهي بود. و آنگاه خدا چندان از تو دور نيست. بسيار نزديك است. با بروز شادماني مي تواني خدا را نزديكتر از تپش قلبت احساس كني.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

6 بهمن

ماورای ماده
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
ماده همه چيز نيست و كسانيكه چنين باور دارند، زندگي اي سطحي خواهند داشت. آنها مدام به دور خود مي چرخند و هرگز به ماوراي حقيقي خود نمي رسند. ماوراي حقيقي، در مركز وجودتان واقع شده است. رفتن به ماوراي ماده راستين خود؛‌ دانستن اينكه شما آگاهي هستيد و كل هستي از آگاهي تشكيل شده است. آگاهي محصول فرعي ماده نيست. ماده فقط جسم آگاهي است. ماده پوسته و لباس آگاهي است. ماده معبدي است كه آگاهي در آن ساكن است. اين معبد به خاطر آگاهي بنا شده است، نه برعكس. ماده به سبب آگاهي وجود دارد، نه برعكس. ماده، آگاهي نهان و بالقوه است و آگاهي، ماده اي است كه به بيداري رسيده. در نهايت يك چيز وجود دارد؛‌ هرچه مي خواهيد بناميدش، ولي اين چيز دو حالت دارد:‌ حالت نهان و حالت بيدار. هنگاميكه ماده از وجود خود باخبر مي شود، آگاهي است و هنگاميكه آگاهي وجود خود را از ياد مي برد، ماده است. كسانيكه فكر مي كنند ماده همه چيز است، در غفلتند. زندگي آنها دست و پا زدن در تاريكي است و در تاريكي، فقط به اين طرف و آن طرف مي خورند و به خود و ديگران آسيب مي رسانند. زندگي آنها از اختلاف، اصطكاك،‌ خشونت و جنگ تشكيل شده است. آنها هرگز نمي فهمند عشق چيست؛ زيرا عشق هنگامي اتفاق مي افتد كه پر از نور باشد. كسي كه به خودشناسي نايل شده، ‌دلنشين است؛ حضور او همانند عشق شيرين است.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

5 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁

بمير تا دوباره متولد شوي! اين همان مفهوم نماد صليب در مسيحيت است. اما مسيحيان اين مفهوم را به فراموشي سپرده اند. همانگونه كه پيروان ديگر اديان پيام اصلي بنيان گذاران دين شان را از ياد برده اند. بسيار عجيب مي نمايد كه پيروان مسيح خود را مسيحي مي خوانند اما درعمل، روح مسيح را به نابودي مي كشانند. نخست بدن مي ميرد. تو پندار داشتن بدني جدا و مستقل را دور مي اندازي. مي تواني ابلهانه بودن چنين پنداري ببيني. هستي هر لحظه انرژي جديدي را در تو سرازير مي كند- چگونه مي تواني خودت را جدا از هستي بپنداري؟ اگر تو از نفس كشيدن باز بماني خواهي مرد! پس از آن، نوبت ذهن لطيف تر و افكار است- اينها نيز از بيرون در تو وارد مي شوند. همانگونه كه هوا، غذا و آب از بيرون تامين مي شوند، ذهن تو پيوسته از بيرون فكر و انديشه مي اندوزد. ذهن در هيات ماهيتي جدا و مستقل مي ميرد. و سپس در سومين روز – اين سه روز نمادين هستند- لطيف ترين پديده رخ مي دهد: احساسات، عواطف و قلبها مي ميرند. و آنگاه رستاخيز مي شود. وقتي اين سه ناپديد شده باشند و تو با هستي يكي شده باشي، ناگهان از وجودي آگاه مي شوي كه متعلق به تو نيست، بلكه جهاني است. اين همان رستاخيز است.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

5 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁

انسان خشنود و خرسند سراسر عشق است. حتي عاشق هم نيست‏، بلكه فقط عشق است و بس. از بهر خود عشق، عشق مي ورزد، زيرا اين كار، يگانه راه قدرداني از هستي است. عشق، شكرگزاري و عبادت اوست. بنابراين او همواره به همه كس و همه چيز عشق مي ورزد‏‌، بدون اينكه در عوض چيزي بطلبد. فقط از خود مي بخشد، زيرا خدا آنقدر به ما داده است كه بايد مقدار اندكي ازآنرا به ديگران ببخشيم. و معجزه اينجاست كه ما هر قدر بيشتر ببخشيم، بيشتر دريافت مي داريم. چون با راز و هنر بخشيدن آشنا شوي، ممكن نيست دراين باره خست به خرج دهي. تا حد امكان خواهي بخشيد، زيرا هر قدر بيشتر ببخشي، بيشتر دريافت مي داري. شادماني خود را بخش. عشق و مهرباني خود را ببخش. هر چه را كه داري ببخش- تمام ثروتهاي دروني ات را. اينگونه بخشيدن، منظور من ازآن است كه « انسان خرسند سراسر عشق است.» پس ذهنت را از ناخرسندي به خرسندي دگرگون كن تا معجزه را ببيني. تا عشق درهزاران جهت، درهزاران بعد و هزاران راه از تو جاري شود. تا زندگي چنان شكوهمند شود كه عقل ازدرك آن عاجز و ذهن از هضم آن ناتوان باشد. راز بزرگ هستي و اوج سرمستي.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

4 بهمن

سپیده دم
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
در زبان سانسكريت، كلمه سانديا كه بمعناي گرگ و ميش و درست قبل از سپيده دم است، به معناي عبادت نيز بكار مي رود. هنگام طلوع خورشيد ‌تحولي بزرگ رخ مي دهد؛ ‌هستي كه در خواب بوده، هوشيار و آگاه مي شود. درختان و پرندگان از خواب بر مي خيزند و زندگي دوباره همه جا شروع مي شود. طلوع خورشيد،‌ رستاخيز است. معجزه اي است كه هر روز اتفاق مي افتد. اگر به خود اجازه دهيد كه همراه با اين لحظه شناور شويد و با اين موج حركت كنيد، مي توانيد تا قله هاي مرتفع آگاهي بالا رويد. هنگام غروب نيز پديده اي مشابه رخ مي دهد. همه چيز ساكت و آرام مي شود و به خواب مي رود؛‌ آرامش و سكوتي عميق‌هستي را فرا مي گيرد. در اين لحظه مي توانيد به عمق وجودتان سفر كنيد. هنگام طلوع مي توانيد تا قله هاي آگاهي صعود كنيد و هنگام غروب به ژرفاي درون خود برويد. هردوي آنها زيباست. بالا رفتن يا به عمق رفتن،‌ هر دو‌، رفتن به ماوراي خود است.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

ایـن همـه خواسـته، ایـن همـه درد در درون هـر انسان... و با این وجود ما به نوعی زندگی می کنیم و عشق می ورزیم و کارهاي هنري خلق می کنیم، همین چقدر مـی توانـد تولیـد مهر کند؟
مردي به صورت بودا تف کرد.
او چنان از بودا خشمگین شد که به روي او تف انداخت. بودا آن تف را پاك کرد و به مـرد گفـت: "آیـا چیز دیگري می خواهی به من بگویی؟"
آناندا، مرید بودا که در کنارش نشسته بود گفت: "چه می گویی؟ او که چیزي نگفـت.
فقـط اجازه بده تا حساب او را برسم."
و بودا گفت:
"او سعی دارد چیزي بگوید و براي آن زبانی ندارد. او می خواهد چیزي بگوید و زبـانش قاصر است و محرك درونش بسیار شدید است. او نتوانست آن را بیان کند، پس از طریق عملش آن را گفت.
" مـن ایـن را مهـر مـی خوانم، که بودا براي آن مرد احساس همدردي کرد، زیرا که زبانش قاصر بود.
آن مرد سعی داشت چیزي بگوید و چیزي را بیان کنـد و بسیار خشمگین بود.
او نتوانست کلامی پیدا کند، پس آن را از طریق تف انداختن بیان کرد.
وقتی کسی با عشق نزد من می آیـد و دست هاي مرا می گیرد، من مهربانی زیادي احساس می کنم: او می کوشد چیزي بگوید، ولی زبان کفایت نمی کند. او سعی دارد بـا نگه داشتن دست من چیزي را بیان کند. وقتی کسی دیگري را در آغوش می گیرد، زبان قاصـر اسـت.
او چنـان از بیـان احساسـش ناتوان است که قلبش را نزدیک قلب دیگري می برد، زیرا راه دیگري پیدا نمی کند.
دیروز وقتی از اینجا می رفتم برخی از شما سعی داشتید پاي مرا لمس کنید، و من احساس مهر بسیار کردم. انسان چه ناتوان است!
او می کوشد چیزي بگوید و قادر نیست.
پس پاي دیگري را لمس می کند.
آنچه براي این دنیا اتفاق افتاده بسیار غمنـاك است. کسانی که پاي دیگران را لمس می کنند انسانهایی اصیل هستند. آن دنیـایی که در آن کسی باقی نمانده باشد که انسان بخواهد پایش را لمس کند نیز دنیایی درست نیست. و همچنین دنیایی که دیگـر در آن قلبی باقی نمانده باشد تا در پاي کسی تعظیم کند نیز دنیایی درست نیست.
دنیایی که در آن ما چنان شور و شوقی نداشـته باشـیم که فقط بتوان آن را از طریق لمس پاي دیگري بیان کرد نیز دنیایی غم انگیز است.
آیا چیزي را که می گویم درك می کنید؟
اگر ما از چنان احساساتی سرشار نباشیم که فقط بتوانیم آن را از طریق لمس پاي دیگري بیان کنیم، در دنیایی غم انگیز به سر می بریم.
این دنیایی بی معنی است که در آن، انسان بسیار خشک شده است. و من در شگفت بوده ام که وقتی می بینم کسی خم می شود و پاي مرا لمس می کند، می توانم ببینم که او پاي مرا لمس نمـی کنـد، او چیـزي در پاهاي من می بیند؛ براي او این است که او پاهاي الوهیت را لمس می کند.
من شما را به یـاد خـدا گـونگی مـی انـدازم . و
تـاکنون، هرگاه هر کسی در مقابل پاي دیگر سر خم کرده است، اگر وادار شده باشد، امري متفاوت است، او در واقع در پاهاي الوهیت سـرخم کرده است. راستی انسان چه می تواند در پاي خود داشته باشد که ارزش تعظیم کردن را داشته باشد؟ ولی ایـن هـا احسـاس هـایی هستند که به نوع دیگر نمی توانند بیان شوند.
دیروز کسی که عاشق من است در اتاقی با من بود. وقتی براي دوش گرفتن رفتم، چراغ را روشن کردم و او گفـت:
"حـالا کـه چـراغ روشن است اجازه بده پایت را لمس کنم." من واقعاً تعجب کردم! و او پایم را لمس کرد و من اشک را در چشمانش دیدم.
هیچ چیـز در این دنیا به زیبایی این اشک ها نیست. در این دنیا، هیچ شعري، هیچ ترانه اي زیباتر از این اشک ها وجود ندارد.
اشک هـایی کـه در لحظات عشق جاري می شوند. و اگر درك کنید،
اگر به یاد بیاورید،
اگر بتوانید ببینید،
چگونه می توانید از مهـر سرشـار نشـوید؟
ولی شما چه می بینید؟
شما در مردم چیزهایی را می بینید که نه تنها مهربانی را سبب نمی شود، بلکه تولید انتقاد می کنـد . شـما در مردم چیزهایی را می بینید که بی رحمی شما را بر می انگیزد نه مهربانی شما را.
شما در مردم به چیزهاي غیر اصـیل نگـاه مـی
کنید، به آنچه که قلبشان نیست و فقط ضعف آنان است. مردي به من فحش می دهد،
آیا این قلبش اسـت؟
نـه، ایـن بایـد ضـعف او باشد.
در درون بدترین انسان یک قلب وجود دارد و اگر قادر باشی آن قلب را ببینی، سرشار از مهر خواهی شد. مهري عظیم از او بـه دلت خواهد نشست.
بودا در آن روز صبح گفت:
"من احساس مهربانی می کنم، مهربانی بسیار.
زبان بسیار قاصر است، آنانـدا .
قلـب آن مـرد مـی خواهـد چیزي را بگوید و نمی تواند." براي همین بود که از مرد پرسید:
"آیا چیز دیگري هست که بخواهی به من بگویی؟" آن مرد چه چیـز دیگري می توانست بگوید؟
حالا برایش خیلی مشکل شده بود که چیزي بگوید. آن مرد رفت...
در آن شب چنـان از کـاري کـه کـرده بود پشیمان شد و توبه کرد که صبح براي عذرخواهی نزد بودا رفت. روي پاي بودا افتاد و شروع کرد به گریستن.
بودا گفـت:
"آنانـدا، آیا می بینی زبان چه قاصر است؟
اینک باز هم می خواهد چیزي بگوید و قادر نیست. دیروز هم می خواسـت چیـزي بگویـد و نمـی

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

4 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
مردم هميشه از همه چيز نا خرسندند. ناخرسندي يك عادت شده است. نه اينكه اگر آنان پول بيشتر، خانه اي بزرگتر، همسري مناسبتر، فرزنداني بهتر يا شغلي ايده آل تر داشته باشند، خرسند خواهند شد- نه اينگونه نيست. هرچه هم داشته باشند، همچنان ناخرسند خواهند ماند. چه فقير باشند چه ثروتمند، همچنان ناخرسند خواهند ماند. ناخرسندي يكي از عادتهاي ذهن است. ذهن زندگي خود را از راه آن مي گذراند. طبيعت ذهن بگونه اي است كه ممكن نيست خرسند شود. وقتي از اين حقيقت آگاه شوي معجزه اي رخ مي دهد. آنگاه مي تواني ذهن را كنار بگذاري، زيرا ذهن، تو را هيچگاه خرسند نخواهد كرد. اين در طبيعتش نيست. بنابراين تو درجستجوي ناممكن هستي. اگر دريابي چرا ناخرسند هستي، اگر براي ناخرسندي خود بهانه اي پيدا نكني و آنرا عمل ذهن بداني، آنگاه مي تواني خود را از آن كنار بكشي. اين كار بسيار آسان است. فقط بايد آنرا ببيني. ذهنت را تماشا كن. به گذشته بنگر. بارها چنين پنداشته اي كه اگر به چيزي معين دست يابي خرسند خواهي شد و تو به آن دست يافتي و خرسند نشدي. مردم بارها و بارها در يك گودال مي افتند. پس ذهنت و تمام خطرهايي كه تو را گرفتار آنها مي كند تماشا كن. براي ايجاد يك دگرگوني چيزي لازم نيست مگر به تماشا نشستن ذهن. و از راه اين آگاهي، همه چيزي با پاي خود خواهد آمد. به آرامي و بدون هيچ تلاشي.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

11 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
بسان پيوستن رودخانه به دريا، انسان مراقبه گر به هستي مي پيوندد و با آن يكي مي شود. آنگاه دوگانگي از ميان مي رود- و اين همان تجربه فناناپذيري است. آنگاه تو وجود خواهي داشت اما نه جدا از كل. جزيي از كل مي شوي. جزيي اصلي و اساسي از كل. كسانيكه به اين مرحله رسيده اند انسانهايي بيدار شده هستند. بدليل وجود نور، انسان بيدار شده را انسان به روشني رسيده مي خوانند. او نور درون خويش را ديده و اين بزرگترين تجربه زندگي است. زندگي به راستي فرصتي است براي ديدن نور درون، نوريافتن و به روشني رسيدن.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
من هرگز کسی را ندیده ام که با خودسازی به حقیقت رسیده باشد.
در واقع مردمی که راه خودسازی را می پیمایند انسانهای هوشمندی نیستند.
زیرا اساسی ترین بصیرت را گم کرده اند : که ما جایی نمی رویم ، که خدا چیزی یافتنی نیست ، خدا از قبل در توست . برای رسیدن به خدا تنها به آگاهی نیاز است .
می توانی یک عادت را سرکوب کنی ، ولی عادت خودش را در جای دیگری نمایان می سازد ، می توانی یک در را ببندی اما بلافاصله در دیگری باز می شود ، وقتی در دوم را هم ببندی ، در سومی باز می شود ... زیرا تو همانی ، همان شخص ناهوشیار سابق .
اگر تلاش کنی متواضع باشی ، فقط بیشتر و بیشتر نفسانی می شوی و تواضع تو راهیست برای ارضاء نفس تو .
با خودسازی هیچگاه هیچ چیزی تغییر کیفی نخواهد کرد.
#اشو
#کتاب_آه_این
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

10 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
انساني كه فقط مراقبه را مي شناسد و انساني كه فقط عشق را مي شناسد هردو چيزي كم دارند. انسان كامل هم مراقبه را مي شناسد و هم عشق را. او هردو روي سكه را در دست دارد. تمام چيزهاي باارزش درون وجودش را در اختيار گرفته است. زندگي اش پديده اي دلپذير، ترانه اي زيبا و سرگذشتي جذاب است. او چيزي از فراسو در زمين است. در زمين زندگي مي كند اما جزيي ازآسمان است. يك معجزه است. يك تناقض است. اما درمتناقض بودنش كل و يكپارچه است – و كل بودن همان مقدس بودن است. اين تعريف من از انسان مقدس است.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
اشوی محبوب!
نوجوانان چطور می توانند بین پدر و مادر و خودشان پل بزنند؟
:
اول از همه نوجوانان باید با راستی و صداقت قدم پیش بگذارد – حال عواقب آن هرچه می خواهد باشد باید هر احساسی دارد با پدر و مادرش در میان بگذارد – آن هم نه متکبرانه که خاضعانه. نباید چیزی را از پدر و مادر مخفی سازد.
این همان چیزی است که باعث ایجاد شکاف می شود والدین خیلی چیزها رااز فرزندانشان
مخفی می کنند و فرزندان هم خیلی چیزها را از پدر و مادرشان پنهان می سازند و این شکاف بزرگ تر و بزرگ تر می شود.
روزی نزد پدرم رفتم و گفتم:
می خواهم از این به بعد سیگار بکشم.
اوگفت:چی؟
گفتم: باید برای خرید سیگار به من پول بدهید چون نمی خواهم دست به دزدی بزنم اگر به
من پول ندهید می روم دزدی آنوقت مسئولیت آن با شماست اگر به من اجازه ندهید سیگار بکشم من سیگارم را می کشم ولی در خفا و آن موقع شما از من یک دزد ساخته اید_کاری کرده اید احساساتم را از شما مخفی کنم و با شما یکرنگ و وصادق نباشم من خیلی ها را دیده ام که سیگار می کشند من هم دلم می خواهد آن را مزه مزه کنم من بهترین سیگار موجود در بازار را می خواهم و اولین سیگار را هم جلوی خود شما می کشم.
او گفت:
واقعاً که آدم شاخ در می آورد!
اما حق با توست اگر مانعت شوم تو دست به دزدی می زنی و سیگارت را هم می کشی بنابراین ممانعت من بزهکاری تو را دامن می زند و این قلب مرا به درد می آورد.
دلم نمی خواهد تو طرف سیگار بروی.
گفتم:
مسأله این نیست.
این اشتیاق از دیدن آدم هایی که سیگار می کشند در من ایجاد شده دلم می خواهد ببینم ارزشش را دارد یا نه.
اگر ارزش داشت شما باید مدام مرا از نظر سیگار تأمین کنید_اگر نداشت قضیه حل است و من سیگار را برای همیشه می گذارم کنار اما تا وقتی شما پیشنهاد مرا رد نکرده اید نمی خواهم دست به کار شوم آن موقع مسئولیت برگردن شماست چون دلم نمی خواهد احساس گناه کنم.
او مجبور شد با اکراه تمام بهترین سیگار شهر را تهیه کند عموها و دایی ها و پدربزرگم مدام بیخ گوشش می خواندند:
این دیگر چه کاری است که می کنی؟
این کارها رسم نیست و همچنان پافشاری میکردند...
اما او گفت:
می دانم رسم نیست اما شماها او را به اندازه من نمی شناسید او دقیقاً همان کاری را که می گوید انجام می دهد و من به همین صداقت و درستکاری او احترام می گذارم.
او نقشه اش را کاملا برایم روشن کرد.
نه مجبورم کن و نه جلویم را بگیر چون این کار باعث می شود احساس گناه کنم.
من آن سیگار را کشیدم و به سرفه و اشک ریزش افتادم حتی نتوانستم یک دانه سیگار را تمام
کنم و آن را دور انداختم به پدرم گفتم:
قضیه خاتمه پیدا کرد حالا دیگر لازم نیست نگران
باشید اما دلم می خواهد بدانید که از این به بعد همه حرف های دلم را با شما در میان میگذارم بنابراین احتیاجی نیست چیزی را از شما مخفی کنم و اگر قرار باشد حرفهایم را حتی از پدرم قایم کنم پس با چه کسی در میان بگذارم؟!
دوست ندارم بین خودم و شما هیچ شکافی ایجاد کنم.
و او که دید سیگار را کنار گذاشتم اشک در چشمانش حلقه زد گفت:
همه مخالف بودند ولی اخلاص و صداقت تو مرا مجبور کرد با دست خودم برایت سیگار بیاورم و گرنه در هندوستان شاید پدری سیگاری را دودستی تقدیم پسرش نکرده است تا به حال چنین چیزی به گوشش نخورده است پدران حتی جلوی پسران سیگار نمی کشند تا هوس سیگار کشیدن به سر آنها نزند.

نوجوانان در موقعیت بسیار دشواری قرار دارند. آنها در حال تکامل و تحولاند:
دارند دورانی را پشت سر گذاشته و به جوانان برومندی تبدیل می شوند.
هر روز ابعاد تازه یی از زندگی به رویشان باز می شود. آنها در حال دگردیسی هستند و از این بابت به کمک فراوان پدر و مادر احتیاج دارند.
اما در حال حاضر موقعیت به گونه یی است که دیگر رنگ پای مادرشان را هم نمی بینند.
آنها همگی زیر یک سقف زندگی می کنند ولی با هم حرفی نمی زنند چون زبان همدیگر را نمی فهمند. نمی توانند نقطه نظر یکدیگر را هضم و جذب کنند فقط وقتی همدیگر را می بینند که دختر یا پسر احتیاج به پول دارد و گرنه تعامل خبری نیست.
این شکاف مرتباً عمیق تر می شود و این دو بیش از آنچه فکرش را بکنید نسبت به هم بیگانه می شوند این به راستی یک فاجعه است.
باید نوجوانان را تشویق کرد همه چیز را بدون واهمه با پدر و مادرشان در میان بگذارند.
این نه فقط برای فرزندان که برای والدین هم مفید است.
حقیقت از زیبایی خاصی برخورد است.
صداقت هم همینطور وقتی نوجوانان با یکرنگی صداقت و خلوص با پدر و مادرش روبرو می شود و حرف دلش را می زند این احساسی را در پدر و مادر بر می انگیزد که باعث می شود آنها هم حرف دلشان را بزنند چرا که خود آنها هم حرف های ناگفته بسیاری دارند که می خواهند بر زبان بیاورند ولی نمی توانند.
اجتماع مذهب و سنت مانع است.
اما اگر ببینید نوجوان کاملا یکرنگ و خالص است. این کمک می کند تا خود آنها هم یکرنگ و خالص باشند و این به ا

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

9 بهمن

شهامت
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
رشد كردن و رسيدن به آنچه سرنوشت شماست، شهامت و شجاعت مي طلبد. افرادي كه هراس دارند، نمي توانند از شناخته شده ها فراتر روند. در دنياي شناخته شده، نوعي آسايش و امنيت به آنها مي بخشد. در اين دنيا هركس مي داند در برخورد با موقعيتهاي مختلف، چگونه عمل كند. انسان مي تواند در غفلت باقي بماند و براي بيدار شدن تلاش نكند؛ زيرا ماندن در دنياي شناخته شده راحت تر است. با گذشتن از مرز دنياي شناخته شده، ‌ترس شروع مي شود؛ ‌زيرا از دنياي ناشناخته ها هيچ نمي دانيد. در اين دنيا از آنچه بايد بكنيد و آنچه نبايد انجام دهيد،‌ بي خبريد. حالا ديگر از خودتان اطمينان نداريد و مي دانيد كه ممكن است اشتباه كنيد و راه را اشتباه برويد. اين ترسي است كه انسانها را وا مي دارد به دنياي شناخته شده بچسبند. خطر كردن هنر بخشي از زندگي است. تنها با خطر كردن است كه در زندگي رشد مي كنيد و بالغ مي شويد. اگر مزه رهايي و شهامت را بچشيد، هرگز از اين خطر كردن پشيمان نخواهيد شد و درك مي كنيد معناي سوزاندن دو طرفه شمع زندگي چيست. حتي يك لحظه از چنين زندگي سرشاري، رضايت بخش تر ازيك زندگي ساده و معمولي تا ابد است.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

8 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
تولدي جسماني وجود دارد كه همه آنرا از سر مي گذرانند. با اين تولد، تركيب ذهن ابدي در اختيار تو قرار مي گيرد. اين تولد فقط فرصتي براي تولد روحي است. تا زمانيكه تولد دوم صورت نپذيرد، تو براستي زندگي نكرده اي. تولد نخست تنها يك فرصت است. بذري است كه هنوز شكوفا نشده و به درخت تبديل نشده است. بهار آن بذر هنوز نرسيده. هنوز به گل ننشسته و رايحه اش را نپراكنده است. من نمي كوشم به تو ديني رسمي عرضه كنم. نمي خواهم به تو آييني را عرضه كنم كه در آن وابماني، بلكه مي خواهم به تو وجودي جديد، انسانيتي جديد و خودآگاهي جديد ببخشم. تو بايد دو مرحله را پشت سر بگذاري. نخستين مرحله مرگ است. مرگ كهنه و قديمي. مرگ گذشته. مرگ شيوه اي كه تاكنون با آن زندگي كرده اي. و دومين مرحله، زايش دوباره است. انگار كه همين امروز متولد شده اي، از نو آغاز كن. اين فقط يك تشبيه نيست، بلكه براستي چنين است. تو امروز دوباره متولد مي شوي. بگذار اين تا ژرفاي قلبت رخنه كند تا بتواني از گذشته گسسته شوي. آنگاه شب تاريك به پايان مي رسد و خورشيد در آسمان طلوع مي كند.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

8 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁

به ياد داشته باش انسان چون بومي سفيد قدم دردنيا مي گذارد. خدا هيچ طرح و نگاري در تو ايجاد نمي كند. تو از قبل برنامه ريزي نشده اي. چيزي بنام سر نوشت وجود ندارد. سرنوشت اختراع انسانهاي ترسو و بزدل و كساني است كه نمي خواهند از زندگي شان چيزي پديد آورند. آنان همه مسووليتها را به گردن خدا مي اندازند و آنرا سرنوشت، قسمت و هزاران چيز ديگر مي خوانند. اما همه اينها اساسا ترفندهايي براي شانه خالي كردن از اين است كه " من مسوول زندگي خود هستم. هرآنچه كه اكنون هستم خودم آفريده ام و هرآنچه قرار است فردا باشم، آنرا امروز مي آفرينم. در مورد ديروز كاري نمي توان انجام داد. نبايد در مورد آن نگران بود. هر آنچه كه بود گذشته. اما امروز هنوز در دسترس است و از امروز است كه تمام فرداها پديد خواهند آمد. " و اگر تو اندكي هشيار باشي، همه ماجرا دگرگون مي شود. ما كاملا مسوول هر آنچه هستيم، كه هستيم. اين نخستين چيزي است كه بايد بپذيريم اين كار در آغاز دردآور است، زيرا " خود " احساس مي كند از هم متلاشي مي شود: " من مسوول هستم؟ پس همه اين شلوغي و آشفتگي را خودم آفريدم؟ " اين، " خود " ما را آزرده مي كند اما اگر از آن آگاه شويم، اين آگاهي به سرآغازي براي يك زندگي جديد تبديل مي شود. تكانهايي كوچك كافيست تا چهره غمگين را به چهره اي خندان تبديل كند. اما هركاري بايد بكنيم بايد همين امروز انجام دهيم،‌ زيرا گذشته ديگر وجود ندارد و آينده هنوز نيامده است. آنچه در دسترس ماست امروز است و امروز به تنهايي كافيست.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

7 بهمن

مهارت
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
مدي تيشن واقعي، مهارت است، نه هنر؛‌ مهارت هماهنگي و يكي شدن با سكوت خود انگيخته. اگر مشاهده كنيد، متوجه مي شويد كه در طول بيست و چهار ساعت شبانه روز، ‌لحظاتي خود به خود وارد اين سكوت مي شويد. اين لحظات،‌ بدون تلاش رخ مي دهند و ما از آن ها غافل مانده ايم. بايد ببينيم كه اين لحظات سكوت چه زماني فرا مي رسند و هنگاميكه فرا رسيدند، ‌بايد هرچه را انجام مي دهيم،‌ متوقف كنيم،‌ آرام بنشينيم و فقط همراه اين لحظات جاري شويم. اين لحظات بي شك مي آيند. آنها طبيعي هستند؛ پنجره هايي كه خود به خود باز مي شوند. ما به قدري مشغوليم كه متوجه باز شدن اين پنجره ها و نسيمي كه به درون مي وزد و خورشيد كه مي تابد، نمي شويم. صبح هنگام كه پس از خواب طولاني و عميق، سرحال و باطراوت هستيد، با حضور و آگاهي براي درك اين لحظات مراقبه كنيد. آرام و ساكت زير يك درخت،‌ كنار يك رودخانه يا در اتاق خود بنشينيد و فقط باشيد... لازم نيست كار خاصي انجام دهيد. فقط اين لحظات سكوت را گرامي بداريد و در پي آن نباشيد كه اين لحظات را طولاني كنيد. به محض اينكه مهارت اين كار را كسب كرديد. اين لحظات بيشتر و بيشتر مي شوند. سپس احساس نوعي هماهنگي با آنها به شما دست مي دهد و اين لحظات، عميق و عميق تر مي شوند و عاقبت به جايي مي رسيد كه اين لحظات هميشه وجود دارند و حتي مي توانيد آنها را لمس كنيد. ولي فراموش نكنيد كه اين مهارت است، نه هنر. نمي توانيد آنرا فرا بگيريد، ‌بلكه بايد با آن هماهنگ شويد و آنرا جذب كنيد.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

6 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
مراقبه كنش و فعاليت نيست، آگاهي محض است. اما با شروع مراقبه معجزه اي رخ مي دهد. بزرگترين معجزه زندگي. بدنت زيبا و جذاب مي شود. ديگر پر تنش و بي قرار نيست. به نور تبديل شده است، سبك و رها. مي تواني ببيني باري سنگين به بزرگي كوهها از بدنت خارج مي شود. تمام سموم از بدنت پاكسازي مي شوند. ذهنت ديگر مثل گذشته فعال نيست. فعاليت ذهن كم و كمتر مي شود و شكافهايي بوجود مي آيد. شكافهايي كه هيچ فكري در آنها نيست. اين شكافها زيباترين پنجره هستند، زيرا مي تواني از ميان آنها همه چيزي را همانگونه كه هست و بدون مداخله ذهن ببيني. اندك اندك خلق و عواطف تو ناپديد مي شود. ديگر نه شادي نه غمگين. تفاوت بين شادي و غم كم و كمتر مي شود تا اينكه به زودي به نقطه تعادل مي رسد. لحظه اي است كه خوش بودن را احساس مي كني. آن آرامش، آن سكوت و آن تعادل همان احساس خوشي است. هيچ قله اي وجود ندارد و هيچ دره اي. هيچ شب تاريك و هيچ شب مهتابي. تمام قطبهاي متضاد از بين مي روند. تو دقيقا در ميانه قرار مي گيري. اين معجزه ها ژرف و ژرف تر مي شوند و در نهايت، زمانيكه بدنت در تعادل كامل و ذهنت در سكوت محض بسر مي برد و قلبت ديگر از اميال و آرزوها انباشته نيست، جهشي بزرگ در تو روي مي دهد. ناگهان از روح خويشتن آگاه مي شوي. ودر آن لحظه همه چيز نوراني مي شود چشمان درون تو گشوده شده است. فقط از راه چشمان درون و آن نور است كه از حقيقت هستي آگاه مي شوي. و حقيقت رهايي بخش است.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

6 بهمن

روز
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
قبل ازهر چيز راضي و خرسند شو تا آنگاه زندگي تو منبع شادماني ديگران شود. اين يگانه خدمت واقعي به مردم است. دگرگون شدن بمعناي تغيير دين نيست، بلكه تغيير خودآگاهي است. وقتي تو ديگر خواب نباشي، وقتي تو ديگر از افكار، خاطره ها و اميال و آرزوها انباشته نباشي و در سكوت مطلق به سر بري، اين يعني دگرگوني. وقتي سر تو ناپديد شده و قلب جاي آنرا گرفته باشد، وقتي تو بي سر و يك قلب خالص باشي، اين يعني دگرگوني. دگرگوني امري دروني است. تنها دگرگوني حقیقی که وجود دارد، دگرگون شدن از ذهن به مراقبه است، زيرا اينكار همه وجود تو را دگرگون مي كند. تو را از ناخرسندي و ناخشنودي به رضايت و خشنودي فراوان مي رساند.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

5 بهمن

کوه درونی
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
هنگاميكه كاملا ساكت و خاموش هستيد و ذهنتان از حركت باز ايستاده، احساس مي كنيد همانند قله كوهي مرتفع هستيد؛ پوشيده از برف. كوهها هميشه جست و جو گران مدي تيشن را به خود جذب كرده اند. سكوت و سكوني كه در كوهها وجود دارد، براي اين سالكان جالب و جذاب بوده است. كوهها هميشه ثابت و استوار در جاي خود ايستاده اند و نحوه ايستادنشان طوري است كه گويي در تمركزي عميق فرو رفته اند. تحركات ذهني – افكار، آرزوها و توهمات مختلف – باعث بدبختي و بيچارگي مي شوند. وقتي ذهن تحركي نداشته باشد، ناپديد مي گردد. شما هستيد، ‌ولي ديگر ذهني وجود ندارد. اين حالت بي ذهني، باعث مي شود تجربه اي اندك از كوه دروني خود داشته باشيد.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

مراقبه های روزانه

4 بهمن

شب
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
ريشه هاي ما دركانون وجود ماست. اگر ما علفهايي هرز هستيم، ريشه هايمان در كانون وجودمان است و اگر مي خواهيم گل سرخ شويم بايد ريشه هاي بوته هاي گل سرخ را در كانون وجودمان بدوانيم تا شاخ و برگها، گلها و رايحه هاي آنها در پيرامونمان ظاهر شود. اما ما نمي توانيم از پيرامون به كانون حركت كنيم. جهت حركت هميشه از كانون به پيرامون است. و به همين دليل است كه مدت هزاران سال، مذهبيون، اخلاقيون، و ديگر اصلاح گراياني كه كوشيده اند پيرامون را تغيير دهند، بشر را گمراه كرده اند- كانون وجود همچنان بدون تغيير مانده است. ريشه ها علف هرز هستند و ما انتظار داريم كه در سطح خاك گل سرخ ظاهر شود. چه انتظار عبثي! اگربسيار فريبكار باشيم مي توانيم گلهاي پلاستيكي بخريم و ظاهر خود را تزيين كنيم. مي توانيم ديگران و در نهايت خودمان را نيز بفريبيم. اما گلهاي پلاستيكي واقعي نيستند. اين همان به اصطلاح « اخلاق » است كه مصنوعي و ساختگي است. اخلاق واقعي پرورش دادني نيست. نمي توان آنرا با تمرين و رياضت بدست آورد، بلكه برآيند طبيعي مراقبه است.
🌨❄🌧☁🌨❄🌧☁
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

توانست و چنان رفتار کرد و حالا باز هم به نوعی دیگر رفتار می کند.
زبان بسیار قاصر است و انسان لیاقت مهري عظیم را دارد."
زندگی کوتاه است.
فقط چند روز.
من طوري می گویم که گویی چند روز است، ولی در حقیقت حتی به لحظات بعـد نیـز اطمینـانی
نیست. و اگر در این چند لحظۀ عمر، ما مهربانی را به یکدیگر نیاموزیم، انسان نبوده ایم.
زندگی را نشـناخته ایـم، آن را درك نکـرده ایم.
پس مهربانی را در اطراف خودتان بپراکنید.
به اطراف نگاه کنید.
مردم بسیار ناشاد هستند،
به ناشادي آنان اضافه نکنید.
مهربانی شما ناشادمانی آنان را خواهد کاست،
فقط یک کلام مهربانانه از ناشادمانی آنان خواهد کاست. به ناشادمانی آنان چیزي اضافه نکنیـد.
شما همگی به ناشادمانی همدیگر اضافه می کنید. شما همه به هم کمک می کنید تا ناشادتر باشید.
هر یک انسان انسانهاي بسیاري را در پشت سرش دارد تا او را ناشاد کنند.
اگر ادراکی از مهربانی وجود داشته باشد، تمام راه هایی را که سبب ناشادمانی دیگران می شود تغییر خواهید داد. و اگر بتوانید شادي را به زندگی کسی وارد کنی، راهی را براي آن خواهی یافت.
یک چیز را به یاد بسپارید:
کسی که ناشادي را به زندگی دیگران می آورد، در پایان خودش ناشاد خواهد شد.
کسی که بـه زنـدگی دیگران شادي می بخشد، در پایان به اوج شادي خواهد رسید.
براي همین است که می گویم کسی کـه سـعی دارد شـادي ببخشـد، مرکز شادي را در درون خودش می پرورد و کسی که سعی کند دیگران را اندوهگین کند، مرکـز انـدوه را در درون خـودش پـرورش
می دهد. آن میوه از بیرون نمی آید، در درون شما آفریده می شود.
هر عملی که انجام می دهید، در درون خودتان پذیرشی را بـراي آن عمل پرورش می دهید.
کسی که خواهان عشق است باید عشقش را نثار کند. کسی که خواهان سرور است بایـد شـروع کنـد بـه سهیم کردن دیگران در سرور خودش.
کسی که بخواهد در خانه اش گل ها بارش کنند، باید در خانه دیگران گل ببـارد.
راه دیگـري وجود ندارد.
بنابراین مهربانی عاطفه اي است که هر کس براي ورود به مراقبه باید در درون خودش بپرورد.
سومین کلید، شادي است.
خوشی، احساسی از سرور و عدم تشویش.
شما همگـی پـر از تشـویش هسـتید.
شـما مردمـانی غمـزده و خسته اید.
شما مردمی کتک خورده هستید که خود را در جاده شکست به سمت پایانی تلخ می کشـانید. طـوري راه مـی رویـد کـه گویی پیشاپیش مرده اید. در راه رفتن شما نه انرژي هست و نه حیات، در زندگی روزانۀ شما حیـاتی وجـود نـدارد.
شـما بـی حـال، اندوهگین، شکسته و شکست خورده اید. این اشتباه است.
زیرا زندگی هر قدر هم که کوتاه باشد،
مرگ هر قدر هم که قطعـی باشـد،
کسی که ذره اي ادراك داشته باشد احساس غم نخواهد کرد.

#اشو
#کتاب_طریق_مراقبه
#osho
@osho1990

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
اشو عزیز: لطفا از #سفر_روحانی برایمان بگوئید:
.
هیچ فرصتی را براي بیدار کردن مرکز دوستی و عشق از دست ندهید. و براي گرفتن این فرصت، این نکته را به یاد بسپارید:
هـر روز، در طول این بیست و چهار ساعت، حتماً یکی دو عمل انجام دهید که توقع چیزي در برابر آن نداشته باشید. شما بیست و چهار ساعته کار می کنید و به این دلیل کار می کنید که در مقابل چیزي دریافت کنید. به طور منظم، هر روز، کاري بکـن کـه در مقابـل آن انتظار دریافت چیزي را نداشته باشی. اینها اعمال عاشقانه خواهند بود و این ها به تو کمک خواهند کرد تا عشق در وجـودت زاده شود. اگر انسان هر روز کاري را انجام دهد که در مقابل انتظار دریافت هیچ چیزي را نداشته باشد، از آن بسیار بهره خواهد برد، زیـرا همین کار سبب فعال شدن مرکز عشق در درونش خواهد شد. این گونه، دوستی آهسـته آهسـته رشـد خواهـد کـرد. لحظـه اي فـرا خواهد رسید که قادر خواهی بود با یک بیگانه دوست باشی.
آنوقت رشد بیشتري خواهد کرد و آنوقت لحظه اي فرا خواهد رسـید کـه حتی با دشمنت نیز قادر هستی دوست باشی. و سپس لحظه اي فرا خواهد رسید که تمایزي بین دوست و دشمن نخواهد بود.
ماهاویرا گفته است، "همه دوست من هستند. من با هیچکس احساس دشمنی ندارم." این یک فکر نیست، یک احساس اسـت . ایـن فکري در ذهن نیست، بلکه حالتی است که احساس می کنی هیچکس دشمن تو نیست. و چه وقت این حالت دست می دهـد؟ ایـن وقتی است که تو دشمن هیچ کسی نباشی. کاملاً ممکن بوده که ماهاویرا دشمنانی هم داشته است. ولی او می گویـد کـه هـیچکس دشمن او نیست. این یعنی چه؟
این یعنی که او حامل هیچگونه دشمنی نیست.
می گویـد کـه ایـن اوسـت کـه هـیچ دشـمنی را در
خودش ندارد. چه لحظۀ پر شعفی باید باشد!
وقتی عاشق کسی هستی، سرشار از شعف هستی: پس آیا شعف کسـی کـه قـادر اسـت تمام دنیا را دوست بدارد، حد و مرزي دارد؟
این هزینه اي ندارد، هیچ چیز از دست نمی دهی و همه چیز به دست می آوري. بـراي همین است که من می گویم ماهاویرا یا بودا تارك دنیا نبوده اند: آنان در این دنیا کسانی بودند که بیش از هر کس دیگـر از زنـدگی لذت برده اند.
آنان در این دنیا بیشترین لذت ها را برده اند.
شاید شما تارك دنیا باشید، ولی آنان نبوده اند.
آنان درهـاي بسـیاري را بر روي سرور و شعف بی پایان گشوده اند. آنان سرمست از شناخت حقیقت و جمال غایی و الهی در این دنیا بـوده انـد. و شـما چـه چیز را شناخته اید؟
شما چیزي جز زهر را نمی شناسید و آنان آن می ناب را تجربه کرده اند.
:
شما باید زندگیتان را براي آن لحظۀ غایی منضبط سازید که در آن قادر باشید عشقتان را به تمام دنیا نثار کنید و اشعه هـاي عشـق از قلبتان بتابد. ولی براي آنکه چنین اتفاقی بیفتد باید منضبط شوید. مطمئن باشید که هر روز عملی عاشقانه انجام می دهید. آن را آگاهانه انجام دهید.
هر روز هزاران فرصت براي بیان عشق به شما ارزانی می شود. ولی شما عادت هاي بد فراوان داریـد؛ شـما تمـام فرصت هاي بیان عشق را از دست می دهید، ولی حتی یک فرصت را براي بیان نفرت خود از دست نمی دهید.
هرچـه فرصـت هـاي بیشتري را براي بیان نفرت از دست بدهید بهتر است، و هرچه فرصت هاي بیشتري را براي بیان عشق بدست بیاورید بهتـر اسـت.
بگذارید فرصت هاي بیان نفرت از دست بروند.
گاه گاهی، بگذارید استفاده نشده از دست بروند.
و گه گاه، آگاهانه عشق بورزیـد.
ایـن روند مراقبۀ شما را به طرز چشمگیري سریع می سازد.
بنابراین نخستین کلید، دوستی بود.
دومین کلید محبت است.
محبت نیز نوعی از دوستی است.
ولی من جداگانه به آن اشـاره مـی کنم، زیرا که همچنین عناصر دیگري را نیز شامل می شود. منظورم از "عناصر دیگر" این است که اگر بـه مـردم اطـراف خـود نگـاه کنید، نسبت به آنان احساس محبت خواهید کرد.
هم اکنون مردم زیادي در اینجا نشسته اند:
انسان هرگز نمی داند، تـا امـروز عصـر یکی از آنان شاید بمیرد. یک روز عصر همه خواهند مرد،
روزي همه از بین خواهیم رفت. و اگر تشخیص دهم که از میـان تمـام ایـن مردمی که در برابر من نشسته اند، شاید صورت یکی از آنان را دیگر نبینم، آیا قلبم پر از مهر او نخواهد شد؟
هم اکنون از باغ و گل هایی که در آن شکوفا شده بودند بازدید کردم، گل هایی که تا غروب پژمرده خواهند شد. زندگی آنها بسیار کوتاه است:
آنها صبح می شکفند و تا عصر رفته اند.
وقتی که این واقعیت را به یاد می آوري که این گل هایی که اینک لبخند مـی زنند، تا عصر پژمرده و با خاك آمیخته می شوند آیا این شما را سرشار از مهربانی نمی کند؟
آیا این فکر که برخـی از سـتارگانی کـه امشب می بینید، فرو افتاده و از بین می روند، شما را سرشار از مهر ستارگان نمی کند؟
اگر ادراکی عمیق وجود می داشت، بـا نگـاه کردن به اطراف، براي همه چیز احساس مهربانی داشتیم و با همه چیز احساس همدردي می کردیم.
دیدار ما با آنها بسـیار کوتـاه است.
زندگی بسیار دشوار است.
این فرصت بسیار کمیاب است.
این همه شـهوت،

Читать полностью…

OSHO INTERNATIONAL

:
برخی با شادي و خنده با مرگ رو به رو می شوند و شما حتی وقتی با زندگی رو بـه رو مـی شـوید، عبـوس و غمـزده هسـتید.ایـن روشی اشتباه است. کسی که پر از دشمنی و کینه و نفرت باشد نمی تواند وارد سلوك روحانی شود.
براي سفر روحانی به شـاد بـودن نیاز است، براي سفر روحانی به روحی سرشار از سرور نیاز است. بنابراین در تمام اوقات شاد باشید. این ها فقط عادت هستند، انـدوه فقط عادتی است که پیدا کرده اید. شاد بودن نیز می تواند عادت شود.
براي حمایت از شادمانی باید به جنبـه هـایی از زنـدگی نظـر کنید که پر از نور هستند، نه تاریکی.
وقتی کودکی خردسال بودم، پدرم فقیر بود.
او با زحمت زیاد خانه اي براي خودش ساخت.
او فقیر بود و همچنـین نـادان هـم بـود.
قبلاً هرگز خانه اي نساخته بود.
او با مشقت فراوان ترتیب ساختن خانه را داد.
او باید بدون اطـلاع از چگـونگی سـاختن خانـه، آن را ساخته باشد، زیرا وقتی که ساختن خانه تمام شد، پیش از اینکه ما وارد آن شویم، باران آمد و خانه فرو پاشید. مـن کوچـک بـودم و خیلی غمگین شدم. پدرم در شهر نبود، پس من پیامی برایش فرستادم و گفتم که خانه فرو ریخته و تمام امیدهاي ما براي سـکونت در آن خانه بر باد رفته است. وقتی که بازگشت، به اهل آن منطقه شیرینی توزیع کرد و گفت: "من از خداونـد بسـیار شـاکر هسـتم.
اگر خانه هشت روز دیر تر فرو می ریخت، حتی یکی از بچه هاي من نیز زنده نمی ماند."
ما قـرار بـود هشـت روز بعـد بـه آن خانـه برویم. پس از آن، او در تمام زندگی اش خوشحال بود که خانه هشت روز جلوتر فرو ریخته بود.
به زندگی می توان این چنین نیز نگاه کرد.
اگر کسی این گونه به زندگی نگاه کند، خوشی و سـرور زیـادي در زنـدگیش بـر خواهـد خاست. تمامش بستگی به این دارد که چگونه به زندگی نگاه کنی. نگرش تو، طرزي که به آن نگاه می کنی، ادراك تو تعیین کننـده است.
از خودت بپرس که جهت تو به کجاست؟
آیا هرگز به شخصی چنان پلید برخورده اي که حتـی یـک کیفیـت قداسـت نداشـته باشد؟
اگر چنان کیفیتی یافتی، آنوقت روي آن تمرکز کن، جوهره اصلی آن انسـان همـان اسـت.
در زنـدگی، در همـه جـا دنبـال روشنی و نور باش، زیرا توسط آن، روشنی و نور در تو زاده خواهد شد. این شادمان بودن است.
سومین عاطفه این است که سرشـار از شادي باشی. تو چنان شادمانی که مرگ و رنج را نفی می کنی. تو چنان شاد و خوشحالی که مرگ و رنـج خشـک مـی شـوند و مـی میرند.
حتی نمی فهمی که مرگ و رنج وجود دارند.
کسی که شادي و سرور را در درونش پرورش بدهد در مراقبـه پیشـرفت خواهـد کرد.
براي پیشرفت در مراقبه، این بسیار بسیار مهم است.
ادامه مطلب👇
https://www.instagram.com/p/BPmX0VrATru/?igshid=1sa0vuif3jcu1

Читать полностью…
Subscribe to a channel