بسیار اندک از گذشته، تماماً حال و مقداری آینده که میدهد زندگی برای ارتباط بیشتر: @Yoursalarbot
فروغفرخزاد
من همیشه دوست دار یک زندگیِ عجیب و پر حادثه بودهام، شاید خنده ات بگیرد اگر بگویم من دلم می خواهد پیاده دور دنیا بگردم! من دلم می خواهد توی خیابانها مثل بچهها برقصم، بخندم، فریاد بزنم! من دلم می خواهد کاری کنم که نقضِ قانون باشد. شاید بگویی طبیعتِ متمایل به گناهی دارم ولی اینطور نیست. من از این که کاری عجیب بکنم لذت میبرمЧитать полностью…
بامزه، تلخ، ولی عمیقه
قصهی پدری که وقتی زندگیاش از هم میپاشه، برای دیدن بچههاش دست به یه تصمیم عجیب و غیرمنتظره میزنه. یه داستان گرم و خلاقانه که با کلی شوخی و موقعیت خاص، کاری میکنه تا آخرش فقط به داستان نگاه نکنی، ممکنه یه چیزایی رو توی خودت هم مرور کنی.Читать полностью…
حقیقتش اینه یه روزی از همه ما حتی یه خاطره هم تو این دنیا باقی نمیمونه.. حواست هست که اونقدرها هم که فکر میکنی همه چی جدی نیست؟
Читать полностью…Task Avoidance 🎯❌
تا حالا شده بشینی پای یه کار مهم، ولی یهو تصمیم بگیری اول اتاقتو تمیز کنی؟ یا دوش بگیری؟ یا حتی یه ویدیوی بیربط ببینی؟ به این میگن اجتناب از وظیفه. مغز ما وقتی قراره یه کار جدی و بزرگ رو شروع کنه، وحشت زده میشه. از چی؟ از احتمال شکست، از حجم سنگین کار، از قضاوت بقیه یا حتی از خودمون. برای همین سریع میره سراغ کارای کوچیکتر، آسونتر و بیخطرتر. کارایی که انجامشون حس کنترل میده و به مغز یه دوز فوریِ دوپامین میرسونه. اما واقعیت اینه که این کنترل، توهمه. چون کار اصلی همچنان سر جاشه و فشارش بیشتر و بیشتر میشه. پس مغزتو چطوری دور بزنی؟ با شروعهای کوچیک. مثلاً به خودت بگو فقط ۵ دقیقه.با خودت مهربون باشو خیلی ایراد نگیر، فقط شروعش کن. وقتی وارد عمل میشی، مغز میفهمه خطر خاصی در کار نیست و از فاز دفاعی درمیاد.Читать полностью…
ارنست چگوارا
من وطن خاصی ندارم؛ وطن من هر جایی ست که در آن انسان و انسانیت در بند نباشد!Читать полностью…
پلن A
میخوام به جایی برسیم. صندلی ها برامون پر شن... مردم از دیدنمون خوشحال بشن و کاری که براشون کردیم تاثیر مثبت تو زندگی هاشون گذاشته باشه. اگرم نشد میریم دنبال یه کاری که خوشحالمون کنه.مگه نه؟Читать полностью…
کنکور
روی صحبتم با بچه های کنکوریه.. اول از همه، به همهتون که این روزها زیر فشار کنکور ایستادین، خسته نباشید میگم. انتخاب مسیر درس خوندن اونم تو این شرایط واقعا جسارت میخواد و من بهتون افتخار میکنم. شما فقط با سؤالات کنکور نجنگیدین، با بیخوابی، اضطراب، توقعات اطرافیان و مقایسههای بیرحمانه هم روبهرو بودین. اما بذار یه چیزی رو روشن کنیم اونم اهمیت سلامت روان که متأسفانه یکی از اون چیزاییه که وسط این همه دویدن برای نتیجه، فراموش میشه. خیلیا بعد از کنکور درگیر «فرسودگی روانی» میشن. یعنی ذهن و جسمشون انقدر خستست که نه انگیزهای برای ادامه دارن، نه انرژی برای ساختن آینده. این اشتباست که فکر کنیم کنکور آخر مسیره درحالی که شروعشه... کنکور شاید یه فرصت بسازه، ولی چیزی که آینده رو میسازه، کیفیت روانی و تصمیمهای آگاهانهست. مهمه که از خودت بپرسی: «من چرا دارم این مسیر رو میرم؟» آیا واقعاً به رشتهای که انتخاب میکنم علاقه دارم، یا صرفاً دارم زیر بار توقعات دیگران له میشم؟ این خیلی مهمه اگه مسیرت بر اساس فشار بیرونی باشه، نه تنها رضایت نمیگیری که اتفاقا احتمال فرسودگی، افسردگی و حتی ترک مسیر توی سالهای بعد خیلی بیشتر میشه. پس الان، قبل از هر تصمیم جدید، یه توقف لازم داری. یه وقت برای بازسازی ذهن. برای فکر کردن به اینکه چی میخوام؟ به خودت استراحت بده، با خودت روراست باش، و اینو بدونЧитать полностью…
««تو بیشتر از یه رتبهای»»
تو انسانی با ذهنی که باید اول مراقبش باشی، تا بتونه برای بقیهی زندگی تصمیمهای خوب بگیره.
امروز شنبست و من فهمیدم صداقت و راحتی توی روابط آدما جای خودشو به استراتژی و تاکتیک داده. ترجیح میدم بی تاکتیک، بازنده باشم تا با استراتژی به موفقیتی برسم..
Читать полностью…تنسیویلیامز
زمانی فرا می رسد كه بايد رفت، حتی اگر جای مشخص و مطمئنی، در انتظارت نباشد!Читать полностью…
چرا با عزیزترین آدمها، گاهی بدترین رفتار رو داریم؟😡💔
ما آدمها یه تناقض عجیب داریم:❕↕️
با کسانی که بیشتر از همه دوستشون داریم، گاهی خشنتر، سردتر یا بیملاحظهتر رفتار میکنیم.چرا؟ چون نزدیکترین رابطهها، حساسترین بخش روان ما رو درگیر میکنن.بیا از سه زاویه برسیش کنیم🤝
هرچی یک نفر برات مهمتر باشه، بیشتر از دست دادنش میترسی.این ترس، خودش رو گاهی با پرخاش، فاصلهگیری یا حتی سکوت نشون میده. چون ذهنت حس میکنه داره آسیبپذیر میشه و به حالت دفاعی میره.دو) تخلیه روانی در منطقه امن
ما فشارهای روانی بیرون رو سر کسایی خالی میکنیم که مطمئنیم کنارمون میمونن.سه) بازتاب خودِ واقعی در روابط صمیمی.
مثل وقتی که روز بدی داشتی، و دقیقاً همون کسی که برات پناهگاهه، قربانی بدخلقیت میشه. چرا؟ چون ناخودآگاه فکر میکنی «اونه که منو درک میکنه، پس تحملم میکنه.»
رابطه نزدیک، مثل آینهست. توی اون، بخشهایی از خودت رو میبینی که شاید ازشون فراری بودی.ترسها، گرههای کودکی، خشمهای حلنشده... همهی اینا میزنن بیرون، چون تو بالاخره احساس امنیت کردی که "خودت" باشی؛ حتی اگر اون خود، همیشه سالم نبوده.Читать полностью…
سیاه و سفید اما سراسر رنگ
امشب قرارِ یه فیلم که بارها بهم حس خوب داده بهت معرفی کنم. داستانش راجبه یه مرده که سراسر کشورو سفر میکنه تا با نوجوونها مصاحبه کنه و صدای فکرشونو ضبط کنه و طی اتفاقی خواهرزاده بامزش همراهش میشه و فیلم راجب شنیدن، گفت و گو و آرامش زندگیه... هیچوقت فراموشش نمیکنم. حتما ببینشЧитать полностью…
یه مرغ نجات پیدا کرد… ولی چی عوض شد؟
توی یکی از قسمت های سریال بوجک، شخصیتها با تمام وجود یه مرغ رو از کارخونه مرغ سوخاری که مرغ هارو با آزار فراوان و غیراخلاقی نگه میداشتن نجات میدن. یه جور نور تو دل تاریکی. انگار بالاخره یه کاری از دستشون براومده. اما آخرش وقتی که همه کاراکتر ها از این قضیه راضین و راجب پیروزی قهرمانانه خودشون حرف میزنن ماشین در حال حرکتشون از کنار یکی از فست فودی های این کارخونه رد میشه و یه واقعیت تلخ نشون میده ، تابلو سردر مغازه بهمون میگه تعداد مرغهای سرو شده از ۵ به ۶ میلیارد رسیده.اون سیستم تکون نخورده و با قدرت ادامه میده تو کاری کردی، ولی هیچی فرق نکرد.ناامید کنندس...این سکانس فقط دربارهی مرغ نیست. دربارهی اون حس دردناک تلاش برای بهتر کردن دنیاست، توی سیستمی که عین خیالش نیست.حتی اگه انسانیترین کار رو بکنی، سیستم عقب نمیره. فایدش چیه؟شاید هیچی. شاید فقط اینه که تو هنوز یه آدمی. تو هنوز میخوای چیزی رو نجات بدی، حتی اگه بدونی دنیا باهات راه نمیاد. حاضری اینکارو کنی؟ کمک کنی و تغییری درکار نباشه؟Читать полностью…
امان از این فروردین تمام نشدنی...
انگار یک سال از سال تحویل گذشته
این همه محتوای بیهدف؛ چرا واقعاً؟
انگار بعضی از محتواسازها افتادن تو یه جور جنون دیده شدن، حتی اگه حرفِ واقعاً مهمی برای گفتن نداشته باشن. مثل اینکه «بودن» خالی، از «معنی داشتنِ» حرف مهمتر شده.Читать полностью…
اون هدف اصلی محتوا که انتقال یه معنی، یه تجربهی واقعی، یا یه نگاهِ تازه بود، انگار کلاً از یاد رفته و جاش رو به یه عالمه محتوایی که فقط هستن تا باشن داده؛ چیزای بیریشه و اغلب توخالی که معلومه فکر عمیقی پشتشون نیست. انگار فقط میسازیم که ساخته باشیم... قبل از انتشار یه محتوا از خودت بپرس چرا اینکارو میکنم؟ اصلا چرا من بگم؟
گاهی یکی بهمون آسیب میزنه یا باعث یه مشکلی تو زندگیمون میشه. خب طبیعتاً تقصیر ما نیست.
اما یه چیزی هست...
اون مشکل حالا تو زندگی ماست. و اگه منتظر بمونیم که طرف مقابل بیاد درستش کنه، ممکنه تا ابد این مشکل حل نشه.
واقعیت اینه که مسئولیت هر مشکلی که بهمون ضربه میزنه، در نهایت میافته رو دوش خودمون. نه چون که مقصر بودیم، برای اینکه ما داریم ازش آسیب می بینیم و زندگی مارو سخت کرده.
وقتی نقش قربانی رو کنار بذاریم و مسئولیت حال و آیندهمون رو به دست بگیریم، تازه میتونیم از دل زخمها، یه زندگی سالمتر و قویتر بسازیم.
كازئو ايشى گورو
درست مثل شطرنج است، وقتی حرکتی را انجام میدهی و دستت را از روی مهره برمیداری، تازه میفهمی چه اشتباهی انجام دادی و حس ترسی بر تو غلبه میکند چون هنوز ابعاد و عواقب این اشتباه را نمیدانی!Читать полностью…