octopus_org | Unsorted

Telegram-канал octopus_org - 𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

1848

بسیار اندک از گذشته، تماماً حال و مقداری آینده که می‌دهد زندگی برای ارتباط بیشتر: @Yoursalarbot

Subscribe to a channel

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

تا اینجای کار از 26 فروردین چقد راضی بودی؟👺

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

عمو نویسنده بـاشهههه👺

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

اولین مقاله من با عنوان:

وقتی آینده از پرده سینما بیرون می‌آید | سفری روان‌شناختی به ترس‌ها و امیدهای ژانر علمی تخیلی

از سایت خوب پناهگاه بازی منتشر شد. برید بخونیدشو نظرات خودتونو به دستم برسونید. ممنون که هستین
لینک مقاله:

https://bazihaven.ir/science-fiction/

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

آخری هم شکست...

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

Just come home.

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

Me and Earl and the Dying Girl 2015
Imdb: 7.7

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

انتظاری که من از هر مسافری که میاد گیلان دارم:

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

ایتالو کالوینو

آینده‌ی تحقق نیافته، چیزی جز شاخه‌ایی از گذشته انسان نیست؛ شاخه‌ای خشکیده..!

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

چرا ذهن، همیشه در حال مقایسه‌ست؟🤷‍♂🧠

آدما از اول تاریخ، خودشون رو با هم مقایسه می‌کردن. این یه مکانیسم تکاملیه؛ برای بقا و فهم جایگاه خودمون تو گروه یا قبیله ای که توش بودیم. ما نیاز داریم بدونیم کجا وایستادیم،و چون با عدد رو رقم نمیشه فهمید پس وضعیت و شرایط خودمون رو با دیگران مقایسه میکنیم.
اما امروز این مقایسه یه بدی داره:
مقایسمون با نسخه فیلتر شده و خوشگل شده دیگران رو اینترنته و مارو به اشتباه میندازه. وقتی مقایسه به انگیزه و رشد ختم بشه،یا اعتماد به نفس مارو بالا ببره، مشکلی نیست.ولی اگه باعث بی‌ارزشی، کمال‌گرایی و فلج ذهنی بشه، همون زهره.
بهترین کاری که تو شرایط میشه کرد چیه؟ اینکه خودتو با دیروزت و شرایط قبلیت مقایسه کنی و اگه در جای بهتری هستی پس کارت درسته.

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

باورم نمیشه هوا دقیقا همون چیزیه که می‌خوام: ابری، بسیار خنک و احتمال بارش

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

لاهیجان 1404/1/22

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

یه داستان کوتاه نوشتم که یکم غمگینه اگه خواستی بخوان و نظرتو بگو.

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

City of god 2002
Imdb: 8.6

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

اشو

زندگی هيچ چيز بزرگی ندارد. زندگی پر است از چيزهای كوچك. اما اگر تو بدانی كه چطور با اين چيزهای كوچك خوش باشی، آنها را به چيزهای بزرگ دگرگون خواهی كرد.

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

و دوباره بهار

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

شب بخیر

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

تمرکز، چیزی که دیگه وجود نداره❌⚠️

دیگه نمیشه انکارش کرد: تمرکز تبدیل به یه قدرت ماورایی شده که هیچکسی ندارتش.
هرچی بیشتر می‌گذره، بیشتر خسته میشیم چون مغزمون طراحی نشده برای این‌همه نوتیف، پیام، ویدیو، و اطلاعات بدرد نخور و پراکنده!
علم بهش میگه تکه تکه شدن توجه
یعنی مغز نمی‌تونه برای مدت طولانی روی یه چیز بمونه. چرا؟چون دائماً داره با محرک‌های کوچیک پرت می‌شه. یه نوتیف واتساپ، یه استوری اینستا، یه فکر... و اینا باعث می‌شن وارد حالت جریان یا (Flow State) نشیم؛ همون حالتی که زمانو فراموش می‌کنی و یه کارو با تمام وجودت انجام می‌دی.
اما انسان هنوز کار از کارت نگذشته
قدم اول خاموش کردن نوتیف‌های به درد نخوره و بعد از اون زمان‌بندی برای کار عمیق (مثل تکنیک پومودورو) و البته ساختن محیط بدون حواس‌پرتی.دیگه کافیه کنترل زندگیتو به دست بگیر

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

بچه‌ها امروز یه اتفاق باحال افتاد

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

جوری که زمان به سرعت می‌گذره باور نکردنیه، سه روز از این گذشته و اصلا انتظار نداشتم

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

دختری که داره میمیره

حس عجیبی به این فیلم دارم چون سناریو و داستان فیلم می‌تونه به شکل عجیبی دردناک باشه اما نیست و در نهایت حالتو بهتر می‌کنه. داستان دوستی اجباری یه پسر رو با دختری که سرطان گرفته نشون میده و پسر به اصرار مادرش با دختر وقت می‌گذرونه فقط برای اینکه حال دختر بهتر بشه اما به مرور زمان زندگی خود پسر هم عوض میشه و فیلم همه این‌ها رو عالی نشون میده.

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

می‌خوام یه فیلم که احتمالا ندیدی بهت معرفی کنم

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

وقتی که فرمول یک میده و وقت دارم که ببینم، خوشحال ترینم

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

به‌به یه روز دیگه پیش منی ایرانی

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

امروز یه روز خیلی خوب بود..

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

ازش قشنگ ترم داریم؟

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

مرثیه ای برای معمولی بودن

به دیوار بین ساندویچی قدیمی و مغازه ای که همیشه کرکره اش پایین است تکیه زدم. امروز سرد‌تر از همیشه است. حتی چایی که از دکه‌ی کنار تلفن عمومی گرفتم برایم کارساز نیست.با خودم گفتم چی بهتر از قدم زدن تا هم به خانه برسم ،هم تحرکم من را گرم کند.سرنوشت انسان و تلفن عمومی چقدر شبیه است روزگاری صف میکشند تا لحظه ای معاشرت کنند و آخرش می‌شوی یادگاری از دورانی که همه خوشحالند که گذشته. هر قدمی که میزنم گزگز زانو هایم مرا یاد لولا های روغن کاری نشده خانه پدربزرگم می اندازد.احتمالا بخاطر اضافه وزنی که از تنها دلخوشی های این روزهایم یعنی غذا خوردن بدست آوردم. احتمالا چهره ام مثل سابق زیبا نیست و هیکلم بهم ریخته است. اگر دیگران من را ببینند و از من متنفر بشوند چی؟اه باز هم رفتم سراغ خیالاتی که حتی برای کسی ذره ای اهمیت ندارد. اصلا مگه خود من اهمیت دارم؟ کی به آدم های سایه نشینی که زنده اند که باشند فکر می‌کند. نکند تا آخر عمرم تنها بمانم و حتی کسی را نداشته باشم تا مرا دوست بدارد یا حداقل مرا سالمندان بگذارد که از من نگهداری شود. آخر اگر من سالمندان هم بروم کسی به ملاقاتم نمی آید باید تنها و بی کس بمیرم.درد به مغز استخوانش رسیده بود. به خانه رسید. تلویزیون فیلم کمدی که بارها پخش شده بود را به نمایش گذاشته بود. پدرش سهم غذای اورا روی بخاری گذاشته بود. غذا کتلت های گوشت با دورچین گوجه سرخ کرده بود که با ماست همزده و نوشابه مشکی کم از شام های درباری زمان قاجار نداشت. غذایش را تا حد انفجار خورد که تمام شود از بچگی با این ایده بزرگ شده بود که منفجر شو اما غذا نباید هدر برود.. درسش را عالی یاد گرفته بود چون کتک های پدرش سر این مسئله فراموش نشدنی بود. او به نحو احسن از این باور پیروی می‌کرد. بعد غذا حس بدی پیدا کرد. از خودش متنفر شد که چرا یک روز دیگر هم گذشته و او رژیم نگرفته است. روی تخت ولو شد و به سقف خیره شد. این عاقبت من است؟ اینکه کسی مرا دوست نداشته باشد و من آرزوهایم را به دست باد که نه داخل توالت بریزم و سیفون هم بکشم. تقریبا هیچکس او را واقعا دوست نداشت. امروز یک مکالمه‌ی موفق داشت که به دکه‌چی گفته بود الباقی پول برای خودت نیازت میشود.باید تعریف خود را از کلمه موفق عوض کنم. او خوشگل نبود، خوش هیکل نبود و حتی ثروتمند هم نبود.در توصیف او فقط میتوان گفت معمولی... او صرفا یک انسان معمولی بود و آن شب را هرچند دیر سپری کرد. او صبحی دیگری را به چشم خود ندید. عزیزانش گریه کردند اما خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد. انگار هرگز به دیوار بین ساندویچی قدیمی و مغازه ای که همیشه کرکره اش پایین است تکیه نداده و هرگز وجود خارجی نداشته..آدم های معمولی، مرگ معمولی دارند و ردپایشان در تاریخ مثل نوشتن اسم معشوق روی شن های ساحل به بادی بند است. تمام خاطراتش از بین رفت و احتمالا بعد فوت مادرش کسی حتی اسم اورا هم بخاطر نیاورد. این است عاقبت انسان معمولی با کلی آرزو و ترس و در نهایت حسرت. یک آدم معمولی چه معمولی بمیرد چه نه، از بدو تولد یک طناب از خود تحقیری، اضطراب و ناکامی را روی گردن خود حس میکند که یا تمام عمر سعی میکند از این طناب دار فرار کند و بدین وسیله عمر گران مایه خود تمام کند یا طناب را سفت کرده و چهارپایه را میزند. حقیقتش را بخواهید پایان داستان آدم معمولی برای هیچکس مهم نیست. چیزی که زیاد است آدمهایی با دیوار کوتاه، که دستشان به هیچ ستاره ای نرسیده است.اما یک چیز را از آدم معمولی دوست دارم آن هم معمولی بودنش

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

براساس داستان واقعی

این فیلم یه چیزی رو بهم یادآوری کرد. این که تو چی میخوای مهم نیست. طوفان که به پا بشه، نمی تونی با هیچ چتری از خیس شدنت جلوگیری کنی. داستان فیلم محله های پر از جرم و جنایت برزیل رو روایت می‌کنه جایی که تو مجرم به دنیا میای و این شهر برای زندگی تو تصمیم می‌گیره. حالا انتخاب کن: قراره ظلم کنی یا ظلم ببینی؟

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

فیلم خوب ببینیم

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

فک کنم سریال موردعلاقمو پیدا کردم آقای Bojack horseman سلام

Читать полностью…

𝗢𝗖𝗧𝗢𝗣𝗨𝗦

یه نسخه طولانی تر با بررسی و جزئیات بیشتر از همین پست درست کردم که تمرکزش بیشتر روی ناهماهنگی شناختی در روابطه که تو کامنت های این پست میتونید بخونیدش

Читать полностью…
Subscribe to a channel