بسیار اندک از گذشته، تماماً حال و مقداری آینده که میدهد زندگی برای ارتباط بیشتر: @Yoursalarbot
ذهن زیبا
این فیلم روایت زندگی واقعی یه نابغهی ریاضیه که ذهن خارق العاده ای داره و همین قضیه اونو با چالش هایی مواجهه میکنه.داستان این فیلم برگرفته از زندگی واقعی این نابغهست که با اسکیزوفرنی جنگید و برنده نوبل شد. اگه دنبال یه داستان واقعی با تم روانشناختی درباره ذهن انسان هستی، این فیلم، فیلم توعه.Читать полностью…
🔻یه پست آماده کردم راجع به اینکه شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام و یوتیوب یا تلگرام و تیک تاک چه تاثیری روی این همه حس بد و افسردگی تو نسل خودمون داره.. آمادهای؟
Читать полностью…اختاپوس یک سالشه 🎂🦑
یک ساله شدن این چنل، یه حس خاص و عجیبه برام. وقتی شروع کردم، یکی از دلیلهاش این بود که احساس تنهایی میکردم. نه اینکه دور و برم خالی باشه، آدما بودن، ولی اون کسی که واقعاً بفهمه چی میگم، نه. همین نبودنه، تنهایی رو بیشتر میکرد. دلم میخواست یه جایی باشه که حرفهام رو بزنم، تریبونی که به بهونههای مختلف، چیزایی که تو دلم بود رو بنویسم. و اگه یه روز، یه نفر، یه جا بهم بگه «پستهات باعث شد حال بهتری پیدا کنم»، همون یعنی رسالت من انجام شده. توی این یه سال، کلی آدم اومدن، کلی هم رفتن. ولی من خوشحالم که هنوز بیشتر از ۱۵۰۰ نفر اینجان، آدمایی که انگار حرف همو میفهمیم. تو این مدت با هم کارایی کردیم که باورم نمیشد ممکنه. درد دل کردیم،کلی فیلم دیدیم و از خودم گفتم، از خودتون شنیدم، و با همهی اینا، خودمم تغییر کردم. این مسیر طولانی بود، اما منو به نسخهای از خودم رسوند که بیشتر از قبل دوستش دارم. ۳۶۵ روز، بیشتر از ۲۵۰۰ پست... یعنی تقریباً هر روز با هم زندگی کردیم. امیدوارم تو سال جدید هم رفیق خوبی براتون باشم. بیاید این سال رو هم کنار هم بگذرونیم، تا جایی که میتونیم خوش باشیمЧитать полностью…
به قول خیام:
«خیام اگر ز باد مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیست است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش»
زیستن
قصه یه مرد میانسال که 30 سال از عمرش رو مثل یه ماشین اداری گذرونده و هیچ چیز از زندگی و معنای اون نفهمیده. حالا وقتشه که یه تلنگر رو تجربه کنه اما این شوک هولناکتر از این حرفاست. کوروساوا کارگردان نابغه فیلم سعی داره که نشون بده «زنده بودن» فرق داره با «زندگی کردن».Читать полностью…
از چی عقب موندی دقیقا؟
هر کیو میبینم، انگار داره با یه خطکش نامرئی خودش رو میسنجه. خطکشی که معلوم نیست کی ساخته، با چه معیاری! همه فکر میکنن باید یه نفر دیگه میبودن و این چیزی که هستن یه نسخه بد یا عقب مونده از خودشونه. دوستان من، یه بار برای همیشه بس کنید! این دنیا نه خط پایان داره، نه قراره آخرش مدال به گردن کسی بندازن. هیچکس از شما جلوتر نیست، شما هم از هیچکس عقب نیستید. واقعاً نیستید.Читать полностью…
یه وقتایی آدم حالش خوب نیست و کم انرژیه اما خیلی زود مشخص میشه که آدم های مهربون هنوزم هستن و بهت محبت میکنن. حس واقعا خوبیه.
Читать полностью…آشپزی، حس خوب و آشپزی
با فیلمی طرفیم که کمکم میره زیر پوستت. داستان درباره یه آشپز خیلی حرفهایه که از وضعیت کاریش راضی نیست و با گوش دادن به یه پیشنهاد تازه، تصمیم میگیره یه کار عجیب و جسورانه بکنه. این فیلم، همزمان که درباره آشپزیه، درباره روابط انسانی هم هست؛ رابطههایی از جنس دوستی، خانواده و جامعه. اگه دنبال یه فیلم با حس خوب، فضای گرم و تجربهای لذتبخش هستی، این همون چیزیه که دنبالشی.Читать полностью…
🧭 چطور عشق رو زنده نگه داریم؟
تا اینجای کار فهمیدیم که عشق یه اتفاق لحظهای نیست و سه عنصر مهم توی شکل گیریش نقش داره:
صمیمیت یعنی اون نزدیکیِ خاصی که وقتی باهاش حرف میزنی حس کنی امنی، فهمیدهای، قضاوت نمیشی. این پیوند یهشبه ساخته نمیشه، ولی خیلی راحت میتونه از بین بره اگه بهش رسیدگی نکنی. گفتوگوهای واقعی—هرچند کوتاه—رمزِ رشدشه. اینکه بدونی طرف مقابلت از چی میترسه یا توی دلش چه خبره، فقط وقتی ممکنه که جرئت شنیده شدن رو بهش بدی. سوالای عمیق و باز مثل «الان از چی میترسی؟» یا «چه چیزی باعث میشه حس امنیت کنی؟» درها رو باز میکنن. شنیدن کافی نیست؛ باید شنوندهی فعال باشی. اون زوجهایی که هر شب قبل خواب چند دقیقه از دل و ذهن هم باخبر میشن، انگار دارن یه نخ نامرئی بین دلهاشون میکشن و هر شب محکمترش میکنن. صمیمیت مثل یه گیاه حساسه؛ اگه بهش نور و آب و حرف ندی، پژمرده میشه.🔥 شور | کشش، هیجان، بازیگوشی
شور همون آتیشهایه که اول رابطه شعله میکشه و کمکم اگه حواست نباشه، خاکستر میشه. برای زنده نگه داشتنش باید بلد باشی چطور به رابطهتون هیجان تزریق کنی. یه قرار متفاوت، یه پیام عاشقونه بیبهونه، یا حتی تصور کردنِ یه سفر خیالی دو نفره میتونه ذوق رو برگردونه. لمسهای کوچیک، مثل گرفتن دست، یه بوسهی بیهوا، یا یه بغل گرم، خیلی وقتا بیشتر از صدتا جمله اثر دارن. زوجهایی که هنوز با دیدن هم ذوق میکنن، معمولاً شور رو تبدیل به عادت نکردن، بلکه توی روتین هم بهش رنگ و بازی دادن. شور نیاز به تنوع داره، به خلاقیت، به شوخی، به اینکه بدونی چطور زندگی روزمره رو با یه جرقه روشنترش کنی.🔒 تعهد | انتخاب موندن حتی وقتی آسون نیست
تعهد یعنی اون لحظهای که وسط یه دعوای سخت، هنوز میتونی بگی: «الان عصبانیام، ولی هنوز انتخابم تویی.» یعنی عاشق بودن فقط تو روزای خوب نیست؛ پایبندی تو لحظههای سخت شکل میگیره. اگه بخوای تعهد رو زنده نگه داری، باید یاد بگیری هدفهای مشترک تعریف کنی، رویاهای دونفره بسازی و وقتی اختلاف پیش میاد، اولویتت حفظ رابطه باشه، نه برنده شدن. رفتارهای کوچیکی مثل وقت گذاشتن، صبوری کردن، وفاداری در غیاب و بودن کنار هم توی بحرانها، پایههای تعهد رو محکم میکنن. کسی که تو سختیها پشتت میمونه، کسیه که عشق رو فقط با دلش نخواسته؛ با عقلش هم انتخابت کرده.
مولانا
خُنُک آن قماربازی که بباخت آنچه بودشЧитать полностью…
بِنَماند هیچش اِلا هوس قمار دیگر
این آدمم بعضی وقتا کارایی میکنه و بعد به خودش میاد و میگه این چه کاری بود آخه
Читать полностью…شهریار
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانЧитать полностью…
رفتم از کوی تو لیکن عقبِ سر، نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
تاثیر شبکه های اجتماعی تو افسردگی نسل ما🙁📱
ما فقط با گوشیهامون وقت نمیگذرونیم، داریم باهاشون زندگی میکنیم. اما این زندگی دیجیتال یه زاویه پنهان داره و اونم یه افسردگی تدریجی و عمیق که از دل همین پلتفرمهاست. این پست یه نگاه دقیق به اینکه چرا شبکههای اجتماعی دارن سلامت روانمون رو میخورن و چطوری میتونیم ازش جون سالم به در ببریم.یه طراحی پنهان 🫣👨💻
ما فقط درگیر دیدن ریلز و پست نیستیم، ما اسیر یه طراحیایم؛ الگوریتمهایی که جوری ساخته شدن که مغز ما رو تو چرخهی دائمیِ مقایسه و ناکامی نگه دارن. هر بار که اپ رو باز میکنی، نه فقط میبینی، بلکه مغزت یه نیش پاداش، یه حس بیارزشی، یه حس جا موندن دریافت میکنه و دوباره برمیگردی برای بیشتر.حس کنترل دروغین 🤥❌
تو فکر میکنی داری انتخاب میکنی چی ببینی، ولی واقعیت اینه که اون چیزی که میبینی، انتخاب تو نیست، انتخاب الگوریتمهاست. ذهن ما برای این حجم از صدا و تصویر و قصههای مختلف تکامل پیدا نکرده، و آخرش یه چیز تهش میمونه: حس بیهویتی، بیمعنایی، بیخود بودن.بیحسی احساسی🚫😶
وقتی مدام بمبارون میشی با محتواهایی که باید باهاشون «حس خاصی» داشته باشی، کمکم خود احساس کردن ازت گرفته میشه. مغزت دیگه نسبت به شادی، ناراحتی، غم و هیجان بیتفاوت میشه. یه جور کرختی روانی. مثل آدمی که همهچی دیده، اما دیگه چیزی حس نمیکنه.چجوری درستش کنیم؟🤔✅
این فقط درباره ندیدن نیست، درباره به دست آوردن کنترله. اینکه بفهمی تو نباید مصرفکننده منفعلِ خوراک روانی باشی. که بدونی مغزت با چی تحریک میشه، و تصمیم بگیری کی ببینی، چی ببینی و کی قطعش کنی. اونوقت تازه میتونی زندگی خودتو دوباره حس کنی، حتی اگه پر زرقوبرق نباشه.
تا حالا نشده یه عکس سه در چهار خوب بگیرم، احتمالاً طلسم جدیده😂😂
Читать полностью…در کشمکش با پیاز 🧅🔪
گرسنهام شده بود، تصمیم گرفتم ناهارمو که ساعتهاست منتظرمه، بخورم. غذای امروز همون خوراک مرغیه که مادرم همیشه به بهترین شکل درستش میکنه. نه که فکر کنین مادرمه میگم اون واقعا یه آشپز بینظیره. غذا رو تو بشقاب کشیدم و حالا میتونم یه پیاز پوست بکنم تا لذت خوردنش چند برابر بشه.این پیاز لعنتی بعد از پوست کندن هم اشکم رو درآورد. فکر کنم تو زندگی خیلی بهش سخت گذشته که حالا تصمیم گرفته چشمای منو قرض بگیره تا یه دل سیر باهاشون گریه کنه. یا شاید هم فقط ناراحته که قراره خورده بشه. اگه اشکهاش از شوق باشه چی؟ نمیدونم... شاید خوشحاله که بالاخره زمانش رسیده، به هدف نهاییش نزدیک شده، و اون بهشتی که بهش قول داده بودن از دروازههای دهان یه آدم شروع میشه. البته احتمال بیشتری میدم که به خاطر آنزیمهاشه که با چشمم تماس پیدا کردن و باعث اشک میشن. این منطقیتره. در حال پاک کردن اشکام بودم که به خودم اومدم و فهمیدم تنها اتفاقی که واقعاً افتاده اینه که غذام سرد شده.Читать полностью…
🔻قسمت آخر نظریه استرنبرگ با موضوعِ چطور هر ضلع(صمیمت، شور ، تعهد) رو تقویت کنیم؛ امروز در چنل...
Читать полностью…سلیقه من یا تو؟
از وقتی تصمیم گرفتم بهجای اینکه فقط دنبال سلیقه خودم باشم، سلایق و انتخابای بقیه رو هم تجربه کنم، یه دنیای جدیدی جلوم باز شد. کلی چیزای تازه و جالب اطرافمون هست که چون تو محدوده علایق خودمون نیستن، نسبت بهشون بیتفاوتیم. هر کسی یه تجربه زیستهی منحصربهفرد داره، اما اگه فقط تو اون چارچوب بمونه و همه چیزو فقط از چشمای خودش ببینه، به دو مشکل برمیخوره.. اول اینکه کمکم به تعصب و خودرأیی نزدیک میشه، و دوم اینکه کلی فرصت برای کشف چیزایی که شاید حتی از سلیقه خودش بهترن، از دست میده. خود من مدتها اینطوری بودم. دوست داشتم همهچیز طبق میل خودم پیش بره. اما تازگیا، وقتی واقعاً خودم رو به تجربه و انتخابهای دیگران هدایت میکنم، متوجه شدم چقدر میشه با عینک آدمای دیگه دید، فهمید، لذت برد... و تازه فهمیدم سلیقه، یه چیز ثابت نیست؛ یه مسیرِ، نه یه بن بست.Читать полностью…
ربکا سولنیت
اما پرسش اینجاست که چطور میشود گم شد؟ اگر هیچگاه گم نشدهای هیچگاه زندگی نکردهای، اگر ندانی چطور گم شوی، تباه خواهی شد. زندگی کاشفانه جایی در میانه سرزمینهای ناشناخته قرار دارد.Читать полностью…