بسیار اندک از گذشته، تماماً حال و مقداری آینده که میدهد زندگی برای ارتباط بیشتر: @Yoursalarbot
🔻قسمت آخر نظریه استرنبرگ با موضوعِ چطور هر ضلع(صمیمت، شور ، تعهد) رو تقویت کنیم؛ امروز در چنل...
Читать полностью…سلیقه من یا تو؟
از وقتی تصمیم گرفتم بهجای اینکه فقط دنبال سلیقه خودم باشم، سلایق و انتخابای بقیه رو هم تجربه کنم، یه دنیای جدیدی جلوم باز شد. کلی چیزای تازه و جالب اطرافمون هست که چون تو محدوده علایق خودمون نیستن، نسبت بهشون بیتفاوتیم. هر کسی یه تجربه زیستهی منحصربهفرد داره، اما اگه فقط تو اون چارچوب بمونه و همه چیزو فقط از چشمای خودش ببینه، به دو مشکل برمیخوره.. اول اینکه کمکم به تعصب و خودرأیی نزدیک میشه، و دوم اینکه کلی فرصت برای کشف چیزایی که شاید حتی از سلیقه خودش بهترن، از دست میده. خود من مدتها اینطوری بودم. دوست داشتم همهچیز طبق میل خودم پیش بره. اما تازگیا، وقتی واقعاً خودم رو به تجربه و انتخابهای دیگران هدایت میکنم، متوجه شدم چقدر میشه با عینک آدمای دیگه دید، فهمید، لذت برد... و تازه فهمیدم سلیقه، یه چیز ثابت نیست؛ یه مسیرِ، نه یه بن بست.Читать полностью…
ربکا سولنیت
اما پرسش اینجاست که چطور میشود گم شد؟ اگر هیچگاه گم نشدهای هیچگاه زندگی نکردهای، اگر ندانی چطور گم شوی، تباه خواهی شد. زندگی کاشفانه جایی در میانه سرزمینهای ناشناخته قرار دارد.Читать полностью…
42 اندیشه ناب از مارک ورنون ❤️🔥
🔸انتشارات نشر نو 🔸مترجم: پژمان طهرانیان
بچههایی که مخالفید لطفاً نظرتونم بگید. یاد بگیریم از هم
Читать полностью…دیروز حدود چند ساعت سعی کردم به اینترنت وصل شم و نتونستم. تازه حال مامان باباها رو درک کردم اما بعدش با خودم گفتم این همه سعی میکنی که تهش ببینی موشک به کجا خورده و ترامپ چی میگه و بیشتر اعصاب خودتو خورد کنی..خودمو که از دور نگاه کردم مثل آدمی بودم که اصرار داره بره تو اتاقی و با مشت میکوبه به در اما تو اون اتاق کاری نداره و کسی منتظرش نیست، این شد که گوشیو پرت کردم یه گوشه و چندتا نفس عمیق کشیدم.
پ.ن: امروز احتمالا محکم تر مشت بزنم
تو این جنگ چطور حس کنترل داشتن رو ایجاد کنیم؟
قطعاً توی شرایط عجیبی هستیم. خبرای بد، جنگ، ترس از آینده... اما مغز ما به «کنترل داشتن» نیاز داره. چون بدونش حس میکنه در خطره، و این یعنی اضطراب، بیقراری، و خستگی ذهنی.با این چند تا کار شاید بشه کمی شرایط برای خودمون بهتر کنیم1️⃣ روتینسازی کوچیک
درسته کل زندگی بهم ریخته، اما تکرار یه رفتار کوچک مثل خوردن یه لیوان آب ولرم صبح، چند دقیقه قدم زدن، یا یه یادداشت روزانه میتونه به این معنی باشه که هنوز روی بخشی از زندگی هر چند کوچیک کنترل داریم2️⃣ مرتبسازی فیزیکی، پاکسازی ذهنی
یه کشو رو مرتب کن. چند فایل مزاحم رو پاک کن. روی بیار به مرتب کردن و پاکسازی چیزهایی که مدتیه وجودشون آزاردهنده است اگه محیط اطراف مرتب بشه، مغز هم بهتر نفس میکشه.3️⃣ نوشتن اتفاقات تحت کنترلت
یه کاغذ بردار. بنویس «الان چه چیزایی هنوز دست منه؟» حتی اگه فقط «تنظیم ساعت خواب» یا «نفس کشیدن عمیق» باشه. مهم اینه که مغز ببینه بیدفاع نیستی.4️⃣ محدود کردن ورودیهای آشفتهکننده
چک کردن مداوم اخبار، شایعهها و کلیپهای ناراحتکننده، مغزتو توی حالت هشدار نگه میداره. اجازه بده لحظههایی از روز، این صداها خاموش باشن. ترجیحاً فقط یه منبع رو دنبال کن و ساعتش رو هم به یه ساعت خاصی از روز محدود کن.5️⃣ رابطه انسانی = لنگر روانی
یه دوست، یه حرف ساده، یه تماس. تعامل واقعی، مثل وزنهست برای روانی که داره از بین میره. همونطور که قبلاً هم راجع به همدلی صحبت کردم این روزا بهتره که بیشتر حواسمون به هم باشه و مراقب خودمون باشیم
همدلی، لازمه سلامت روانمون در بحران
ما موجودات تنهای قویی نیستیم؛ ما با هم زندهایم. مغزمون طوری طراحی شده که فقط با حضور دیگری کامل کار کنه. یعنی چی؟ یعنی حتی درد رو هم وقتی یکی دیگه درکمون میکنه، کمتر حس میکنیم. وقتی یکی فقط میشنومون، حتی اگه راهحلی نده، یه لایه از اضطرابمون کم میشه. همدلی، یه واکنش اخلاقی نیست، یه واکنش حیاتیه. چیزی که مغز ما براش پاداش در نظر گرفته. توی جنگ، توی وقتایی که همه چی خطرناکترِ، این نیاز چندبرابر میشه. آدمایی که همدیگه رو میفهمن، بهتر از افسردگی رد میشن، کمتر از پا درمیان، زودتر اعتماد به زندگی پیدا میکنن. پس اگه الان بتونیم همدیگه رو ببینیم، گوش بدیم، و قضاوت نکنیم، داریم یه جور واکسن روانی به هم میزنیم. این روزا، شاید قوی بودن یعنی بتونی دست کسی رو بگیری، نه اینکه بگی «خودم تنهایی ردش میکنم.»
راجع به شرایط الان «ما»
این روزا هرکسی یه کاری میکنه که شاید از بیرون عجیب یا بیمعنی بهنظر بیاد. یکی باک ماشینو پر میکنه، یکی ده تا بسته آب میخره، یکی میگه باید از شهر بریم، یکی دیگه فقط میشینه خیره به دیوار و وقتی آدم اینا رو میبینه میگه که این کارا که فایدهای نداره، پس چرا اینکارو میکنیم؟وظیفه ما تو این شرایط چیه؟ زندگی کردن.
جواب سادست وقتی اتفاقهایی میافتن که هیچ کنترلی روشون نداریم، ذهن دنبال یه نقطه امن میگرده، یه کار کوچیک که حس کنه «من هنوز یهذره اختیار دارم». همینه که خیلی از تصمیمها، از بیرون غیرمنطقیان، اما از درون تنها طنابیان که آدم بهش چنگ زده تا غرق نشه. پس لطفاً اجازه بدیم هر کسی هرجوری که میتونه توی بحران به خودش کمک کنه.
آره، حتی وسط جنگ و ترس و اضطراب، ما هنوز باید زنده بمونیم. زنده موندن فقط نفس کشیدن نیست. یعنی روحیتو حفظ کنی، کاری که دوست داری رو انجام بدی، دست کسی رو بگیری و نذاری دلت سنگ شه. زندگی کردن یعنی هنوزم حق داری حس خوب تجربه کنی چون انسانی. یعنی تو، همون کسی باشی که امید رو توی جزئیات کوچیک حفظ میکنه. چون قراره بعد از این طوفان، دنیایی بمونه، پر از خرابی و آسیب و آدم قوی میخواد که این دنیا رو دوباره بسازه. قراره بچههایی باشن که دنبال یه بزرگتری میگردن که بلد باشه با دلِ زخمخورده، قوی بمونه.اون آدمها، ما هستیم. الان، وسط دود و ترس و فشار روانی، قراره تو اون کسی باشی که بعداً بتونه بلند کنه، بسازه، التیام بده. ما نیاز به قهرمان واقعی داریم نه مثل فیلمهای هالیوودی.. یه قهرمان واقعی که با اینکه از درون خسته است ولی سر خم نکرده.#بحران #جنگ #روانشناسی #ایران #زندگی Читать полностью…
تو قهرمانمون باش
میلان کوندرا
فقط زندگی در جهانی را تصور کن که در آن آیینه نباشد. تو درباره ی صورتت خیالبافی می کنی و تصورت این است که صورتت بازتاب آن چیزی است که در درون تو است. و بعد وقتی چهل ساله شدی، کسی برای اولین بار آیینه ای در برابرت می گیرد. وحشت خودت را مجسم کن! تو صورت یک بیگانه را خواهی دید و به روشنی به چیزی پی خواهی برد که قادر به پذیرفتنش نیستی: صورتِ تو، خودِ تو نیست.Читать полностью…
تو دل بحران، چجوری میشه فرو نریخت؟✅🤝
🔻قوی موندن یعنی وانمود نمیکنی همهچی خوبه، اما تصمیم میگیری خودتو نبازی. ذهن ما برای دوام آوردن، به کنترل، معنا و ارتباط نیاز داره. وقتی وارد بحرانی مثل جنگ میشیم ممکنه همه این ها از بین برن پس، باید اون هارو از نو بسازیم. این یعنی تابآوری؛ اینکه با ترسهات زندگی کنی، نه اینکه فرار کنی ازشون. کنترل رو از بیرون برگردون به درون؛ از خبرهایی که نداری روشون اثری، بیا به کارایی که میتونی همین الان برای خودت بکنی. به صدای نفسهات، به حرکتی که هنوز تو بدنت هست بیشتر توجه کن. و مهمتر از همه، معنا. حتی تو تاریکی، میتونی یه دلیل کوچیک پیدا کنی برای موندن، برای بودن. معنا میتونه مراقبت از یه نفر باشه، یا فقط اینکه هنوز انسان بمونی. قوی موندن یعنی زخم داری، ولی هنوز انتخاب میکنی برای انسانیتت بجنگی، همین.
🧭 چطور عشق رو زنده نگه داریم؟
تا اینجای کار فهمیدیم که عشق یه اتفاق لحظهای نیست و سه عنصر مهم توی شکل گیریش نقش داره:
صمیمیت یعنی اون نزدیکیِ خاصی که وقتی باهاش حرف میزنی حس کنی امنی، فهمیدهای، قضاوت نمیشی. این پیوند یهشبه ساخته نمیشه، ولی خیلی راحت میتونه از بین بره اگه بهش رسیدگی نکنی. گفتوگوهای واقعی—هرچند کوتاه—رمزِ رشدشه. اینکه بدونی طرف مقابلت از چی میترسه یا توی دلش چه خبره، فقط وقتی ممکنه که جرئت شنیده شدن رو بهش بدی. سوالای عمیق و باز مثل «الان از چی میترسی؟» یا «چه چیزی باعث میشه حس امنیت کنی؟» درها رو باز میکنن. شنیدن کافی نیست؛ باید شنوندهی فعال باشی. اون زوجهایی که هر شب قبل خواب چند دقیقه از دل و ذهن هم باخبر میشن، انگار دارن یه نخ نامرئی بین دلهاشون میکشن و هر شب محکمترش میکنن. صمیمیت مثل یه گیاه حساسه؛ اگه بهش نور و آب و حرف ندی، پژمرده میشه.🔥 شور | کشش، هیجان، بازیگوشی
شور همون آتیشهایه که اول رابطه شعله میکشه و کمکم اگه حواست نباشه، خاکستر میشه. برای زنده نگه داشتنش باید بلد باشی چطور به رابطهتون هیجان تزریق کنی. یه قرار متفاوت، یه پیام عاشقونه بیبهونه، یا حتی تصور کردنِ یه سفر خیالی دو نفره میتونه ذوق رو برگردونه. لمسهای کوچیک، مثل گرفتن دست، یه بوسهی بیهوا، یا یه بغل گرم، خیلی وقتا بیشتر از صدتا جمله اثر دارن. زوجهایی که هنوز با دیدن هم ذوق میکنن، معمولاً شور رو تبدیل به عادت نکردن، بلکه توی روتین هم بهش رنگ و بازی دادن. شور نیاز به تنوع داره، به خلاقیت، به شوخی، به اینکه بدونی چطور زندگی روزمره رو با یه جرقه روشنترش کنی.🔒 تعهد | انتخاب موندن حتی وقتی آسون نیست
تعهد یعنی اون لحظهای که وسط یه دعوای سخت، هنوز میتونی بگی: «الان عصبانیام، ولی هنوز انتخابم تویی.» یعنی عاشق بودن فقط تو روزای خوب نیست؛ پایبندی تو لحظههای سخت شکل میگیره. اگه بخوای تعهد رو زنده نگه داری، باید یاد بگیری هدفهای مشترک تعریف کنی، رویاهای دونفره بسازی و وقتی اختلاف پیش میاد، اولویتت حفظ رابطه باشه، نه برنده شدن. رفتارهای کوچیکی مثل وقت گذاشتن، صبوری کردن، وفاداری در غیاب و بودن کنار هم توی بحرانها، پایههای تعهد رو محکم میکنن. کسی که تو سختیها پشتت میمونه، کسیه که عشق رو فقط با دلش نخواسته؛ با عقلش هم انتخابت کرده.
مولانا
خُنُک آن قماربازی که بباخت آنچه بودشЧитать полностью…
بِنَماند هیچش اِلا هوس قمار دیگر
این آدمم بعضی وقتا کارایی میکنه و بعد به خودش میاد و میگه این چه کاری بود آخه
Читать полностью…کاربردی، عمیق و پرسشگر..✅📚 #معرفی_کتاب
🔻 اگه از اون آدمایی هستی که گاهی با خودت میگی: «واقعاً باید چجوری زندگی کنم؟» یا دلت میخواد بدونی فلاسفه و افراد برجسته، دربارهی کار، شادی، رابطه، مرگ، طبیعت یا حتی زندگی عادی روزمره چی گفتن، این کتاب برات ساخته شده.Читать полностью…
مارک ورنون توی 42 اندیشه ناب سراغ 42 سؤال، دغدغه و مسئله مهم زندگی رفته و تو هر کدومش از نگاه این بزرگان تاریخ، یه راه باز کرده. کتابی نیست که شعار بده یا نسخهپیچی کنه؛ بیشتر مثل یه صحبت با رفیقی که عمیق و دلنشینه و جرقههایی تو ذهنت میزنه. از «چجوری شادتر زندگی کنیم؟» تا «با مرگ چطور کنار بیایم؟» همهچی توشه. و خب اگه دنبال یه کتابی هستی که هم ذهن تو قلقلک بده هم توی زندگی کاربردی باشه، این یکیو از دست نده.
رض
آدم فضایی تنها تو اتاقش نشسته بود و کتاب ترسناک میخوند. اونقدر از کتابی که میخوند ترسیده بود که رنگش سبز کبود شده بود؛ نفس عمیقی کشید؛ کتاب رو گذاشت روی میز و پتو رو تا سرش بالا کشید و همونطور که داشت از ترس می لرزید سعی میکرد به خودش دلداری بده. همش با صدای لرزون به خودش میگفت : «نه انسانها واقعیت ندارن»Читать полностью…
خیلی دوست دارم استدلالهاتونو بشنوم از هر دو سمت. بگید بهم
Читать полностью…خداروشکر خاورمیانه اجازه نمیده سی ثانیه حوصلت سر بره. بحران پشت بحران
Читать полностью…