^ بسم الله الرحمن الرحیم ^ • به چنل قصر رمان خوش آمدید 💜 @novelmaan • گپ قصر رمان: @novelmaan_comments • تبلیغات: @tablighat_novelmaan • ارتباط با ادمین: @fatpiv
میدونی رفیق؟
مهمترین رابطهای که داری، رابطه با خودته.
حالت که با خودت خوب نباشه، حالت با هیچ کس و هیچ چیز دیگه هم خوب نمیشه.
همیشه یه صدایی ته قلبت داره بهت میگه چی درسته و چی غلط؟
داره بهت میگه کدوم راهو بری بهتره؟
به حرفش گوش کن. لج نکن با خودت.
نذار حالت بد بشه.
نذار جنگ شه تو دلت.
که تاریکترین جنگ جهانه
صلح کن با خودت.
بذار آرامش تو وجودت جریان پیدا کنه
مانگ میرزایی
نام رمان: #حرام_زاده_بی_رحم
جلد اول از مجموعه: #پادشاهاندنیایزیرزمینی
نویسنده: #جنیکا_اسنو
مترجم: #Miyu
ژانر: #اروتیک #مافیایی #بزرگسال #عاشقانه
خلاصه:
زندگی برام خلاصه شده بود تو خشم و خشونت، درد؛ رنج ، خون. یا میکشی یا کشته میشی..
اونقدر مرگ دورم پیچیده بود که دیگه یادم نمیومد زندگی چه مزهای داشت.
تااینکه دیدمش.
یه دختر کوچیک و ظریف ک سعی میکرد وانمود کنه قویه .اما از چشماش میشد فهمید چه جهنمی رو رد کرده ، باید ازش دورمیشدم ، چون من فقط میتونستم توی سیاهی بیشترغرقش کنم.
ولی واسه اولین بار تو زندگیم ی چیزی توی قلبم تکون خورد ، اون سعی میکرد شکسته بودنشومخفی کنه ، اون ی عالمه راز داشت ، رازایی کدوس داشتمم پیداشون کنم.
چون برای اولین بار ی چیزي رو براخودم میخاستم،دیگه اون آدم بیاحساس همیشه نبودم،میخاستم معصومیتی کچسیبده بود بهش رومالِ خودم کنم...
میخاستم بشکنمش ،تصاحبش کنمتاآخرین ذرهش...
╭๛•ᑕᕼᑎᏞ : •@novelmaan •
╰❥•━━━━━━━━━━━━━━━
نام رمان: #امشب_ازت_متنفرم
نویسنده: #مهسا_اسدی
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:
تا حالا طوفان رو از نزدیک دیدید؟؟ یه طوفان وقتی بیاد همه چیز رو با خودش به یغما میبره… همه چیز رو نابود میکنه خرابی هایی که به یادگار میزاره تا مدتها باقی میمونن و درست کردنشون خیلی سخته… این فقط یه طوفان بود که کل زندگیه “آرتمیس” رو با خودش به یغما برد و اونو با تنی خسته و دلی شکسته جا گذاشت… حالا اون مونده با خرابی های مونده از زندگیش… با آرزوهای داغ شده رو دلش… با بغض های اشک نشده تو گلوش و یه عالمه غم… با اون همراه بشید و قصه ی زندگیش رو با غم ها و شادی هاش
╭๛•ᑕᕼᑎᏞ : •@novelmaan •
╰❥•━━━━━━━━━━━━━━━
فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا
«تو در حفاظت مایی»
آنقدر قشنگ خود خدا گفته پس واسه چی دلهره داری رفیق؟!
نام رمان: #اطلال
نويسنده: #انارام (جانا و فروهر)
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:
یزدان ایزد پناه، دیوانهوار عاشق تک دختر دبیر بازنشسته حاج نقی فرهنگ است، اما موانعی در پیش روی اوست و با گذر کردن از آنها درست در جایی که فکر میکند همه چیز درست شده، حضور شخصی از گذشته تمام معادلات او را بر هم میزند و یزدان ایزد پناه پیک سادهی رستوران مارال تبدیل میشود به یزدان ایزد پناه چهرهی مشهور و برجستهی سینمای ایران حال آنکه شهرت، چهرهی دیگری از یزدان به معشوقش نشان میدهد، کسی که زیر نقاب پر زرق و برقش شیطانی نهفته است که جهنم زیبا فرهنگ، دلبر مظلوم یزدان می شود...
╭๛•ᑕᕼᑎᏞ : •@novelmaan •
╰❥•━━━━━━━━━━━━━━━
نام رمان: #گرد_باروت
نویسنده: #معصومه_آبی #طاهره_الف
ژانر : #عاشقانه #پلیسی
خلاصه:
همایون
مامور پلیسی که با همکارانش سعی می کنن امنیت جامعه رو برقرار کنن!
اما همه ی اونها زندگی شخصی دارن ، همه ی اونها خانواده ای دارن...
توی کارشون با مشکلاتی درگیرن چیزهایی می بینن که دلشون رو به درد میاره و حتی متنفرشون میکنه...!
همایون سعی میکنه بجنگه و پیروز بشه اون مجبوره با چیزی بجنگه که به آرامی توی رگ و خون میخزه و یه زندگی رو از هم می پاشونه....
" افیون!
╭๛•ᑕᕼᑎᏞ : •@novelmaan •
╰❥•━━━━━━━━━━━━━━━
نام رمان: #کشف_جادوگران
نویسنده: #دبورا_هارکنز
مترجم: #پدرام
ژانر: #عاشقانه #خون_آشامی #فانتزی
خلاصه:
در کتابخانه ی بادلیان دانشگاه آکسفورد،محققی جوان به نام دیانا بیشاپ ناخواسته به کتابی کیمیاگری دست پیدا میکند که در عین حال جادویی است .دیانا خود زنی از اصل و نسب جادوگران است،اما به هیچ وجه با جادو کاری ندارد.
او نگاهی اجمالی به کتاب انداخته و آن را به کتابخانه پس میدهد، اما غافل از اینکه همین عمل به ظاهر کوچک پای جادوگرها،دیمن ها،و خون آشام های دیگری از جمله خون آشامی قدرتمند و هزار و پانصد ساله را به ماجرا باز می کند که آینده دیانا را تغییر میدهد.
موجودات مختلفی در پی این کتاب هستند که سال ها مفقود شده بود. او تنها کسی است که می تواند طلسم کتاب را بشکند.
╭๛•ᑕᕼᑎᏞ : •@novelmaan •
╰❥•━━━━━━━━━━━━━━━
نام رمان: #وارث_یاغی (جلد دوم)
جلد دوم از مجموعه: #پادشاهان_دنیای_زیرزمینی
نویسنده: #جنیکااسنو
مترجم: #Miyu
ژانر: #مافیایی #اروتیک
خلاصه:
بابام منو فروخت به یه آدمکش بیرحم تو مافیای روسیه؛ یه معامله واسه اتحاد بین و کوزا نوسترا.
یه ازدواج اجباری که توش قراره بشم اسیر مردی که بدون شک منو مثل مِلک شخصیش میبینه. مطمئن بودم مثل بقیه مردای مافیاییای که تو زندگیم دیدم، خشن و بیرحمه.
نیکولای پتروف... معروفه به روانپریشی که واسه یه اشتباه کوچیک، آدم میکشه. و من قراره تا ابد بهش وصل باشم؛ مثل یه وسیله که هر وقت خواست ازش استفاده کنه یا بندازه دور.
تا اینکه یه روز دیدم خودم توی یه لباس عروس خونی ایستادم؛ لباس سفیدم قرمز شده بود از خون... فقط چون یه مرد موهامو لمس کرده بود و شوهرم اونو کشت.
از کارایی که نیکولای ممکن بود برای بهدست آوردن چیزی که میخواست بکنه، وحشت داشتم... از اینکه تا کجا ممکنه بره تا منو فقط واسه خودش نگه داره.
╭๛•ᑕᕼᑎᏞ : •@novelmaan •
╰❥•━━━━━━━━━━━━━━━
ما در این عقب سرا
هر لحظه از سر تا به پا
نیش یاران؛
نیش ماران؛
نیش جانان،
خورده ایم:)))
نام رمان: #قلب_نصف_نیمه
نویسنده: #کوثری
ژانر: #عاشقانه
خلاصه:
دستی به موهام کشیدم و شالمو رو سرم گذاشتم یه
نگاه کلی به خودم کردم و بعد تجدید رژم از اتاقم بیرون
رفتم که مامان جلومو گرفت .
-کیانا..
-جانم مامان؟
با استرس خاصی گفت:شیما باهات نم یاد؟!
╭๛•ᑕᕼᑎᏞ : •@novelmaan •
╰❥•━━━━━━━━━━━━━━━
نام رمان: #راه_چمان
نویسنده: #آزیتا_خیری
ژانر: #تاریخی #اجتماعی #عاشقانه
خلاصه:
من زاده قزوینم، اما اصالتا اهل آذریایجانم
ولی تقریبا همه سالهای عمرم رو در این شهر گذروندم
قزوین رو دوست دارم
هنر بیبدیلش، ابنیههای تاریخیش که تلنگر نگارش بوی درختان کاج شد، حتی لهجه شیرینش برام ارزشمنده
و البته که دوستان نزدیک میدونن از اینکه شهر من داره با طنزهای سخیف و لودگی به مخاطب معرفی میشه دلگیرم.
به عنوان کسی که قلم و مخاطبی داره تصمیم دارم قزوین رو اونطور که شایسته این شهر قدیمیه معرفی کنم
نمیدونم چقدر میتونم موفق باشم و در بازار مکارهای که هر لودگی به طنز تعبیر میشه اصلا کسی منو خواهد خواند یا نه!
اما من مینویسم
راه چمان یک قصه اپیزودیک خواهد بود با پیرنگی که در بستری از تاریخ این شهر روایت میشه
امیدوارم این قصه رو که در پیج اینستاگرام و در کانال عمومی تلگرامم منتشر خواهد شد، بخونید و قزوین زیبای منو درست بشناسید.
╭๛•ᑕᕼᑎᏞ : •@novelmaan •
╰❥•━━━━━━━━━━━━━━━
«یا ربّی، استبدل کُلّ أحزاننا بِشيء جَميل!»
پروردگارا، تمام اندوههایمان را با چیزی زیبا جایگزین کن!
نام رمان: #روزهای_بارونی
نویسنده: #هما_پور_اصفهانی
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:
عاشقی یعنی امتحان پس دادنه، به هم فرصت دادنه، طاقت داشتنه. کسی که طاقت داشته باشه و صبور باشه قطعا از امتحان سر بلند بیرون میاد و اگر نه مسیرش سقوطه! عاشق شدن هم سختی های خودشو داره. یک عاشق واقعی امتحان میشه، آزمایش میشه و در نهایت این عاشق پیشه واقعی هست که از این امتحان سخت سربلند بیرون میاد. داستان رمان درباره امتحان پس داده بنده هاست، بازی سرنوشته. خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی بنده های عاشق رو آزمایش میکنه. یک عاشق، باید سختی راه رو به جون بخره و از یک امتحان سخت عبور کنه. آدم عاشق از این امتحان سر بلند بیرون میاد. یعنی عاشق ترن و پیش خدا عزیز تر. یا اینکه قید کل عشقو میزنن و تنهایی رو انتخاب میکنه که سزاش سقوطه...
╭๛•ᑕᕼᑎᏞ : •@novelmaan •
╰❥•━━━━━━━━━━━━━━━