کانال تخصصی "ناگفتههای تاریخ معاصر ایران" نام اختصاری: "ناتاما" کانالی کاملا مستند و بدون خط قرمز با ما به پشت پرده های تاریخ معاصر بیایید و پاسخ سوالات و ابهامات خود را بگیرید.
کتابی در خصوص معرفی شهر فردوس در استان خراسان جنوبی
📚فردوس/تون، تاریخ و جغرافیا نوشته دکتر محمدجعفر یاحقی و خانم خدیجه بوذرجمهری، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد ۱۳۷۴ خورشیدی
@na_ta_ma
●رسوایی پنجاهم از آقای یرواند آبراهامیان، نویسنده مصدّقالهی، دشمن پهلوی و مورخ خودخوانده و بیسوادِ کمونیست
آقای آبراهامیان که خود را یک مورخ و ایرانشناس میشناسد، در کتاب تاریخ ایران مدرن طی گافی بزرگ مینویسد:
Meanwhile, the Society for National Heritage built a state museum, a state library, and a number of major mausoleums. The shah himself led a dele- gation of dignitaries to inaugurate a mausoleum for Ferdowsi at Tus, his birthplace, which was renamed Ferdows.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 87
ترجمه: در عین حال، انجمن آثار یک موزه و کتابخانهی دولتی و شماری از بناهای مهم تاریخی را تأسیس کرد. خود شاه در رأس هیئتی از مقامات بلند پایه آرامگاه فردوسی را در شهر توس، زادگاه وی که به فردوس تغییر نام یافت افتتاح کرد.
👇👇👇
فردوس مرکز شهرستان فردوس در خراسان جنوبی است، که نام پیشین آن تون بوده و ارتباطی به توس ندارد. برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کنید به کتاب: فردوس/تون، تاریخ و جغرافیا نوشته دکتر محمدجعفر یاحقی و خانم خدیجه بوذرجمهری
@na_ta_ma
دکتر سیروس غنی در مورد رضاشاه بزرگ مینویسد:
رضاشاه مردی مقید، کم حرف و پایبند اخلاق بود. نسبتاً ساده میزیست. از زندگی درباری و خوشگذرانی خبری نبود. زندگی خانوادگی برایش مهم بود. هر سه وعده غذاهایش را تقریباً همیشه با بچههایش میخورد.
📚ایران، برآمدن رضاشاه، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، نوشته سیروس غنی، صفحه ۴۲۱ و ۴۲۲، ترجمه حسن کامشاد، انتشارات نیلوفر، چاپ چهارم، تهران ۱۳۸۵ خورشیدی
@na_ta_ma
●دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان، نویسنده مصدقالهیِ مخالف پهلوی در مورد رضاشاه مینویسد:
"رضاخان بسیار زیرک و باهوش بود، به حدی که میشد او را نابغه به شمار آورد. حافظهای فوقالعاده قوی داشت؛ زود مطلب دستگیرش میشد و خودش را با شرایط وفق میداد؛ و از نظر جسمی و روحی آدم نترسی بود. از سرجمع روایتها درباره رفتار او در روزهای کناره گیریش چنین بر میآید که این کار را نسبتاً با شهامت و صلابت انجام داده است.
رضاخان را هم ایرانیان و هم بیگانگان بسیار متفاوت با سیاستمداران سنتی و اشراف قاجار میدیدند، زیرا ظاهراً در پاسخگویی به پرسشها و واکنش به موقعیتها بیپرده و بیپروا میآمد. این تا اندازهای به دلیل آن بود که تعلق به فرهنگ اجتماعی و سیاسی کهنه نداشت و مراعات هنجارهای آن فرهنگ از وی انتظار نمیرفت و خود را در اوج کامیابی بدان مقید نمیدانست.
رضاخان عامل هیچ کشور خارجی نبود.
در مجموع شاید بتوان گفت که مجموع صفات رضاخان برای پایان دادن فوری به هرج ومرج، منحصر به فرد بود".
📚کتاب دولت و جامعه در ایران(انقراض قاجار و استقرار پهلوی)، نوشته دکتر کاتوزیان، ترجمه حسن افشار، صفحه ۳۶۳ و ۳۶۴
@na_ta_ma
خانم دکتر شیرین مهدوی(استاد تاريخ دانشگاه يوتا) میگوید: در دوره رضاشاه با توجه به ماهیت جامعه برای پیشبرد اهداف و برنامه های بازسازی و اصلاحی استفاده از زور امری بدیهی و اجتناب ناپذیر و حتی ضروری بود.
کتاب رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، استفانی کرونین، ترجمه مرتضی ثاقبفر، صفحه ۲۲
@na_ta_ma
●رضاشاه حکومت خود را بر دو پایه عمده قرار داد: ارتش و تشکیلات اداری
آقای یرواند آبراهامیان نویسنده مصدّقالهی و کمونیستِ دشمن پهلوی خاندان پهلوی در کتاب خویش مینویسد:
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 66-67
ترجمه: دولت سازی----رضاشاه حکومت جدید خود را بر دو پایهی عمده قرار داد: ارتش و تشکیلات اداری.
در دوران فرمانروایی وی، ارتش ۱۰ برابر و تشکیلات اداری ۷ برابر رشد کرد. در سال ۱۹۲۱ (۱۳۰۰ خورشیدی) مجموع نیروهای نظامی از ۲۲ هزارتن ـــ حدود ۸ هزار نیروی قزاق، ۸ هزار ژاندارم و ۶ هزار تفنگدار جنوب ـ تجاوز نمی کرد. در ۱۹۲۵ (۱۳۰۴)، این رقم به ۴۰ هزار رسید که تحت نظر یک وزارت جنگ واحد قرار داشت. در ۱۹۴۱ (۱۳۲۰) این تعداد به بیش از ۱۲۷ هزار تن رسید. به همین ترتیب در سال ۱۹۲۱ (۱۳۰۰)دولت مرکزی چیزی بیش از مجموعه ای درهم و برهم از مستوفیان نیمه مستقل، منشی ها و اشراف صاحب عنوان نبود اما در ۱۹۴۱ (۱۳۲۰) دولت یازده وزارتخانهی کامل با بیش از ۹۰ هزار کارمند حقوق بگیر داشت. بزرگترین وزارتخانه ها - داخله آموزش و فرهنگ و دادگستری در ۱۹۲۱ (۱۳۰۰) در شرف شکل گرفتن بودند....
@na_ta_ma
●مهمترین شاخصه دوران رضاشاه بزرگ، دولتسازی بود.
آقای یرواند آبراهامیان نویسنده چپ و دشمن خاندان پهلوی در کتاب خویش مینویسد:
ترجمه: رضاخان، رضاشاه شده بود، و تا حملهی انگلیس - شوروی در ۱۳۲۰ (۱۹۴۱) چنین ماند. این ۱۶ سال همراه با ۵ سال پیش از آن را میتوان عصر رضاشاه خواند.
شاخص این عصر دولت سازی بود. رضاشاه در کشوری به قدرت رسید که دولت [مرکزی] کمتر حضوری در خارج از پایتخت داشت. وی یک دستگاه دولتی گسترده برای کشور به جا گذاشت، که نخستین مورد برای ایران طی دو هزار سال بود. درباره ی استالین گفته شده است که وی کشوری با خیش چوبی تحویل گرفت و آن را با بمب اتمی به جا گذاشت. دربارهی رضاشاه هم میتوان گفت وی کشوری را با یک دولت از هم گسیخته در اختیار گرفت و آن را با یک دولت کاملاً متمرکز به جا گذاشت...وی مردی کم گفتار بود و وقت اندکی برای لفاظی فلسفه بافی یا نظریه پردازی سیاسی داشت. بار ایدئولوژیکی عمده ای که با خود حمل میکرد نظم، انضباط و اقتدار دولت بود. وی شخصیت خود را با سلطنت سلطنت را با کشور و کشور را با ملت ترکیب کرد.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 64-65
@na_ta_ma
●مغالطه توسل به اکثریت در کلام آقای یرواند آبراهامیان نویسنده مصدّقالهی و دشمن پهلوی
Not surprisingly, many Iranians still consider the coup a "Brirish plot".
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 64
ترجمه: تعجبی ندارد که بسیاری از ایرانیان هنوز این کودتا را یک نقشه انگلیسی میدانند.
👇👇
آقای آبراهامیان در این سخن خود مرتکب مغالطه توسل به اکثریت میشود.
اولاً بر چه اساس و بر پایه کدام دادهها اکثریت مردم ایران هنوز کودتای سوم اسفند را یک نقشه انگلیسی میدانند؟
دوماً فرض محال اگر چنین باشد، آیا اعتقاد و نظر اکثریت دلالت بر صداقت آن دارد؟
👇👇
آقای حسن قاضی مرادی در کتاب درآمدی بر تفکر انتقادی در مورد مغالطه توسل به اکثریت مینویسد:
تاکید بر درستی نظر و قضاوتی به دلیل حمایت اکثریت از آن، بی توجهی به اینکه داوری غلط با پذیرش تودهای به داوری صحیح تبدیل نمیشود...مغالطهی توسل به اکثریت زمانی مطرح میشود که برای اثبات درستی عقیدهای فقط و صرفاً به نظر اکثریت توجه شود.
📚درآمدی بر تفکر انتقادی، نوشته حسن قاضی مرادی، صفحه ۳۲۸ و ۳۲۹، انتشارات اختران، چاپ اول، تهران ۱۳۹۳ خورشیدی
@na_ta_ma
●رسوایی چهل و نهم از آقای یرواند آبراهامیان، نویسنده مصدّقالهی، دشمن پهلوی و مورخ خودخوانده کمونیست
آقای یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن مدعی میشود که در جریان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ژنرال انگلیسی آیرنساید نقش داشته است و به این طریق میخواهد رضاشاه بزرگ را عامل انگلیسیها جلوه دهد.
👇👇👇
ژنرال آیرنساید کوچکترین نقشی در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی نداشت.
بیشتر بخوانید:
قسمت اول: /channel/na_ta_ma/5049
قسمت دوم: /channel/na_ta_ma/5055
قسمت سوم: /channel/na_ta_ma/5059
قسمت چهارم: /channel/na_ta_ma/5065
آقای آبراهامیان در ادامه مینویسد:
Not surprisingly, many Iranians still consider the coup a "Brirish plot".
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 64
ترجمه: تعجبی ندارد که بسیاری از ایرانیان هنوز این کودتا را یک نقشه انگلیسی میدانند.
👇👇👇
ما نیازی به این نمیبینیم که در خصوص افسانه نقش دولت انگلیس در کودتای سوم اسفند بنویسیم به این علت که در چندین سال گذشته به تفصیل مستند و تخصصی پیرامون آن نوشته ایم.
آقای آبراهامیان در این سخن خود مرتکب مغالطه توسل به اکثریت میشود.
اولاً بر چه اساس و بر پایه کدام دادهها اکثریت مردم ایران هنوز کودتای سوم اسفند را یک نقشه انگلیسی میدانند؟
دوماً فرض محال اگر چنین باشد، آیا اعتقاد و نظر اکثریت دلالت بر صداقت آن دارد؟
آقای حسن قاضی مرادی در کتاب درآمدی بر تفکر انتقادی در مورد مغالطه توسل به اکثریت مینویسد:
تاکید بر درستی نظر و قضاوتی به دلیل حمایت اکثریت از آن، بی توجهی به اینکه داوری غلط با پذیرش تودهای به داوری صحیح تبدیل نمیشود...مغالطهی توسل به اکثریت زمانی مطرح میشود که برای اثبات درستی عقیدهای فقط و صرفاً به نظر اکثریت توجه شود.
📚درآمدی بر تفکر انتقادی، نوشته حسن قاضی مرادی، صفحه ۳۲۸ و ۳۲۹، انتشارات اختران، چاپ اول، تهران ۱۳۹۳ خورشیدی
@na_ta_ma
●دکتر مصطفی الموتی در خصوص لقب رضا ماکسیم و رشادتهای رضاشاه در دوران جوانی مینویسد:
در هر شورشی با عنوان داوطلب شرکت میکرد و رشادتها از خود نشان میداد. و حتی به مقام آجودانی و معاونت فرماندهی رسید و رضاخان لقب گرفت. به علت خشونت نسبت به افسران روسی یکبار نزدیک بود اعدامش کنند. رضاخان مدتی هم محافظ فرمانفرما بود و هنگام سفر به کرمانشاه در گردنه زاگرس با اشرار مواجهه میگردد. با مسلسل چنان رشادتی به خرج میدهد که او را رضا ماکسیم نامیدند. از آن روز دیگر شجاعت رضا ماکزیم ورد زبانها بود.
📚ایران در عصر پهلوی، نوشته مصطفی الموتی، جلد ۱ صفحه ۱۹، چاپخانه پکا، ۱۳۶۹ خورشیدی
@na_ta_ma
دکتر هوشنگ نهاوندی در مورد لقب رضا ماکسیم مینویسد:
هنگامی که به فرماندهی یک واحد مسلسل سنگین از مارک ماکسیم گمارده شد، او را رضا ماکسیم خواندند. ترقی وی در سلسله مراتب لشکر قزاق بر روی هم عادی و به نظر بسیاری رضایت بخش بود، اما بر اساس همه روایتهایی که در دست داریم رضا فرمانبری از خارجیان را برنمیتافت. او تحمل نمیکرد که زبان مصطلح در لشکر قزاق روسی باشد نه فارسی، از وضع دلخراش ارتش ایران آن روز بسیار دلشکسته بود. شاید از همان زمان بود که به اندیشه ایران دیگری افتاد.
📚آخرین شاهنشاه، نوشته هوشنگ نهاوندی، صفحه ۲۰ و ۲۱، انتشارات شرکت کتاب لس آنجلس، ۱۳۹۲ خورشیدی
@na_ta_ma
●رسوایی چهل وهشتم از آقای یرواند آبراهامیان، نویسنده مصدّقالهی، دشمن پهلوی و مورخ خودخوانده کمونیست
he made his mark as an up-and-coming officer nicknamed Reza Khan Maxim.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 63
ترجمه: وی(رضاخان) خود را به عنوان یک افسر موفق با لقب رضاخان ماکسیم نشان داده بود.
👇👇👇
آنچه آقای آبراهامیان ذکر میکند، کاملاً نادرست و دروغ است.
لقب ماکسیم به عنوان توانمندی برای رضاشاه ذکر میشد لذا این موضوع برای آقای آبراهامیان سنگین آمده و از این رو به دروغ ادعا میکند که این لقب خودخوانده است.
آنچه مشخص است؛ لقب ماکسیم برای رضاشاه بزرگ شهره خاص و عام، دشمنان و دوستاران بود و علت آن رشادتها و تخصص رضاشاه بزرگ در زمینه نظامی بود. پس معلوم گردید اینکه آبراهامیان میگوید لقب ماکسیم خودساخته رضاشاه بوده، دروغ محض است.
@na_ta_ma
●رسوایی دیگر از آقای یرواند آبراهامیان
Rumor had it that he had at one time or abother served as stable boy, either for the royal palace, the Farmanfarmas, the Dutch legation, or thecAmerican presbyterian mission. During the civil war and the subsequent upheavals, he made his mark as an up-and-coming officer nicknamed Reza Khan Maxim.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 63
ترجمه: شایع بود که وی گه گاه در اصطبل سلطنتی نزد فرمانفرما در سفارت هلند و هیئت میسیونری پرسبیترهای آمریکایی خدمت کرده بود. در زمان جنگ داخلی و اغتشاشات پس از آن، وی خود را به عنوان یک افسر موفق با لقب رضاخان ماکسیم نشان داده بود.
👇👇
آنچه آقای آبراهامیان در مورد شغل رضاشاه بزرگ در اصطبل سفارت هلند ذکر میکند دروغ محض است و هیچ گونه سندی برای ادعای خود ذکر نمیکند و صرفاً اینگونه مطرح میکند که این مسئله توسط عدهای شایعه شده است.
حقیقت آن است که رضاشاه بزرگ در آن دوره مسئول امنیت چندین سفارتخانه خارجی بوده است.
بیشتر بخوانید:
/channel/na_ta_ma/4847
/channel/na_ta_ma/4851
آقای یرواند آبراهامیان مورخ و نویسنده مصدّقالهیِ دشمن پهلوی در کتاب تاریخ ایران مدرن در مورد رضاشاه مینویسد:
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 63
ترجمه: در ساعات اولیهی بامداد سوم اسفند ۱۲۹۹، سرتیپ رضاخان، فرمانده فوج قزاق قزوین، تهران را با سه هزار سرباز و هجده مسلسلچی به دست گرفت. این کودتا، که بعدها به عنوان قیام سوم اسفند مورد ستایش قرار گرفت، آغازگر عصر جدیدی شد. رضاخان که سلسله مراتب نظامی را یک به یک گذرانده بود، شخصی خودآموخته بود....بستگان او از جمله پدر و پدربزرگ، در فوج محلی خدمت میکردند و پدر بزرگ وی در محاصرهی هرات در سال ۱۸۴۸ کشته شده بودند. خود رضاخان در نوجوانی به بریگارد قزاق پیوست.
@na_ta_ma
با نهایت تأسف مطلع شدم که پژوهشگر برجسته و نویسنده ایراندوست، دکتر غلامرضا افخمی، پس از گذراندن یک دوره بیماری، چشم از جهان ما فرو بست. دکتر افخمی پیش از فاجعه ۵۷، استاد علوم سیاسی در دانشگاه ملی ایران و دبیرکل کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی بود، و پس از آن فاجعه و در دوران تبعید ناخواسته، زندگی خود را وقف پژوهش در بنیاد مطالعات ایران کرد. من نیز در دورهای از دانش و بینش ایشان در تیم مشاورانم بهرهمند شدم. آثار و پژوهشهای دکتر افخمی با نگاه بیطرفانه و منصفانه به تاریخ ایران، میتواند برای نسل جوانی که در جستجوی آیندهای درخشانتر از گذشته برای میهن ما هستند، راهنمایی ارزشمند باشد.
درگذشت دکتر غلامرضا افخمی را به جامعه دانشگاهی ایران تسلیت میگویم و با خانواده و دوستان ایشان، بهویژه همسر ارجمندشان، دکتر مهناز افخمی، ابراز همدردی میکنم. یاد و خاطره ایشان گرامی و همیشگی!
@OfficialRezaPahlavi
فردوس مرکز شهرستان فردوس در خراسان جنوبی است، که نام پیشین آن تون بوده است. برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کنید به کتاب:
📚فردوس/تون، تاریخ و جغرافیا نوشته دکتر محمدجعفر یاحقی و خانم خدیجه بوذرجمهری، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد ۱۳۷۴ خورشیدی
@na_ta_ma
●وزیر مختار انگلیس: رضاشاه ما را حتی آدم حساب نمیکند.
نورمن وزیر مختار انگلیس میگوید: من از رضاخان بدم میآید و اعتمادی به او ندارم چون که او به خواستههای ما محل نمیگذارد. رضاخان هیچگاه با نقشهها و برنامههای ما همدلی نشان نداده است و برخورد او با افسران انگلیسی مامور خدمت در دیویزیون قزاق هر روز وخیمتر میشود، نه تنها ظاهراً نمیخواهد به آنها اختیارات اجرایی بدهد، بلکه این طور که از قراین بر میآید میخواهد زیر امضای قرارداد آنها نیز بزند...او میل ندارد با افسران انگلیسی قرارداد انفرادی امضاء شود.
📚ایران و برآمدن رضاشاه، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، نوشته دکتر سیروس غنی، صفحه ۲۴۹ و ۲۵۰، ترجمه حسن کامشاد، انتشارات نیلوفر، چاپ چهارم، تهران ۱۳۸۵ خورشیدی
@na_ta_ma
●عبدالله مستوفی از مستوفیان خاندان قاجار، دیپلمات و دولتمرد عصر قاجار و پهلوی در مورد رضاشاه بزرگ مینویسد:
«افسری با وقار و مخصوصاً بسیار وظیفه شناس و مردی جدی و حق حسابدان بود. یکی از خصائص این مرد عجیب توانایی تطبیق رفتار و گفتار و رویه خود با مقام خویش است که حق مقام خود را در هر مرتبهای از قزاقی تا سلطنت کاملاً ادا میکرده و همینکه به رتبه بالاتر میرسیده آناً تغییری در رفتار و گفتارش پدید میآمده که هیچ شباهتی با رویه دوره قبلش نداشته است».
📚شرح زندگان من، نوشته عبدالله مستوفی جلد ۳ صفحه ۳۲۴ و ۳۲۵
@na_ta_ma
دکتر شیرین مهدوی ضمن توصیف از مخالفت آخوندها با اقداماتی مثل اموزش و تحصیل زنان می گوید: بدون روش های رضا شاهی(مقصود استفاده به ناچار از قدرت و زور برای پیشرفت ملی)اصلاحات او ممکن نبود...
کتاب رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، استفانی کرونین، ترجمه مرتضی ثاقبفر، صفحه ۲۲ و ۲۳
@na_ta_ma
محمد امینی(نویسنده و مورخ مصدّقی و از مخالفین پهلوی): "واقعیّت تاریخ این است که رضاشاه هم بزرگ بوده و هم قُلدر و باید هر دوی این را بررسی کرد".
پینوشت: قُلدریِ رضاشاه بزرگ نه تنها اجتناب ناپذیر بلکه حتی ضروری بود:
/channel/na_ta_ma/103
/channel/na_ta_ma/104
●رضاشاه حکومت خود را بر دو پایه عمده قرار داد: ارتش و تشکیلات اداری
آقای یرواند آبراهامیان نویسنده مصدّقالهی و کمونیستِ دشمن پهلوی خاندان پهلوی در کتاب خویش مینویسد:
STATE-BUILDING
Reza Shah built his new state on two main pillars: the military and the bureaucracy. During his rule, the military grew tenfold and the bureaucracy seventeenfold. In 1921, the military totaled no more than 22,000 men some 8,000 Cossacks, 8,000 gendarmes, and 6,000 South Persian Riflemen. By 1925, it numbered 40,000 troops consolidated under one ministry of war. And by 1941, it mustered more than 127,000 men. Likewise, in 1921 the central government had been no more than a haphaz- ard collection of semi-independent mostowfis, monshis, and titled gran- dees. But by 1941, it had eleven full ministries employing in excess of 90,000 salaried civil servants. The largest ministries interior, education, and justice - had scarcely existed in 1921.
The expansion was made possible by revenues from four sources: oil royalties; extractions from tax delinquents; higher customs duties; and new taxes on consumer goods. Oil royalties, which started as a trickle in 1911 and totaled no more than £583,960 in 1921-22, grew to £1,288,000 in 1930–31, and £4,000,000 in 1940-41. The other revenues began to increase once Arthur Millspaugh, another American, was named treasurer-general to restart Shuster's aborted project to create an effective tax-collecting system within the finance ministry. When Millspaugh arrived in 1922, skeptics gave him) "three months to learn his job, three months to set his work in motion, and three months to collect his salary before leaving in despair.' But in five years, he managed to create a new department, abolish tax farms, update old rates, tighten up levies on opium sales, and, equally important, retool mostowfis as full-time civil servants. Soon he was able to present Iran's first comprehensive annual budget. In all this he was greatly helped by Reza Shah.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 66-67
ترجمه: دولت سازی----رضاشاه حکومت جدید خود را بر دو پایهی عمده قرار داد: ارتش و تشکیلات اداری.
در دوران فرمانروایی وی، ارتش ۱۰ برابر و تشکیلات اداری ۷ برابر رشد کرد. در سال ۱۹۲۱ (۱۳۰۰ خورشیدی) مجموع نیروهای نظامی از ۲۲ هزارتن ـــ حدود ۸ هزار نیروی قزاق، ۸ هزار ژاندارم و ۶ هزار تفنگدار جنوب ـ تجاوز نمی کرد. در ۱۹۲۵ (۱۳۰۴)، این رقم به ۴۰ هزار رسید که تحت نظر یک وزارت جنگ واحد قرار داشت. در ۱۹۴۱ (۱۳۲۰) این تعداد به بیش از ۱۲۷ هزار تن رسید. به همین ترتیب در سال ۱۹۲۱ (۱۳۰۰)دولت مرکزی چیزی بیش از مجموعه ای درهم و برهم از مستوفیان نیمه مستقل، منشی ها و اشراف صاحب عنوان نبود اما در ۱۹۴۱ (۱۳۲۰) دولت یازده وزارتخانهی کامل با بیش از ۹۰ هزار کارمند حقوق بگیر داشت. بزرگترین وزارتخانه ها - داخله آموزش و فرهنگ و دادگستری در ۱۹۲۱ (۱۳۰۰) در شرف شکل گرفتن
بودند.
این مهم با درآمدهای حاصل از چهار منبع ممکن شد: بهرهی مالکانهی نفت، مالیاتهای معوقهی به زور گرفته شده، افزایش عوارض گمرکی، و مالیات جدید بر کالاهای مصرفی. بهرهی مالکانهی نفت، که در ۱۲۹۰ (۱۹۱۱) مبلغ ناچیزی بود و در ۱۳۰۰-۱۳۰۱ (۱۹۲۱-۱۹۲۲) مجموعاً به ۵۸۳,۹۶۹ پوند رسیده بود در ۱۳۰۹- ۱۰ ( ۱۹۳۰-۱۹۳۱)به ۱,۲۸۸,۰۰۰ پوند و در ۱۳۱۹ (۱۹۴۰-۱۹۴۱) به ۴۰۰۰٬۰۰۰ پوند افزایش یافت. آنگاه که آرتور میلیسیو، یک آمریکایی دیگر، خزانه دار کل شد تا برنامه های نیمه تمام شوستر در ایجاد یک نظام مالیاتی کارآمد در چهارچوب داخل وزارت دارایی را دوباره آغاز کند درآمدهای دیگر کشور نیز رو به افزایش گذارد. زمانی که میلیسپو در سال ۱۳۰۱ (۱۹۲۲) وارد ایران شد، شکاکان به او سه ماه برای آشنایی سه ماه برای به جریان انداختن کار و سه ماه برای دریافت حقوق و جمع و جور کردن وسایل خود پیش از ترک نومیدانه ی کشور فرصت دادند. اما وی ظرف پنج سال موفق شد وزارتخانهای جدید تأسیس کند، مالیات مزارع را لغو کند نرخهای قدیمی را به روز کند، مالیات بر فروش تریاک را افزایش دهد، و به همان اندازه مهم، مستوفیان را به عنوان کارمندان تمام وقت به استخدام درآورد. به زودی وی توانست نخستین بودجه ی جامع سالانه را تهیه کند. در انجام این اقدامات رضاشاه کاملاً از وی پشتیبانی می کرد.
@na_ta_ma
●مهمترین شاخصه دوران رضاشاه بزرگ، دولتسازی بود.
آقای یرواند آبراهامیان نویسنده چپ و دشمن خاندان پهلوی در کتاب خویش مینویسد:
Reza Khan had become Reza Shah. He remained so until the Anglo-Soviet invasion of 1941. These fifteen years, together with the preceding five, can be described as the Reza Shah era.
The hallmark of the era was to be state-building. Reza Shah came to power in a country where the government had little presence outside the capital. He left the country with an extensive state structure the first in Iran's two thousand years. It has been said of Stalin that he inherited a country with a wooden plough and left it with the atomic bomb. It can be said of Reza Shah that he took over a country with a ramshackle admin- istration and left it with a highly centralized state. In assessing him, historians, especially Iranian ones, have invariably raised two loaded ques- tions. Was he a true patriot or a British "agent"? Was he comparable to other contemporary strongmen, especially Ataturk and Mussolini? The first question was made obsolete by later events - especially his removal by the British. The second is anachronistic since these other rulers had inherited centralized states. A more apt comparison would be with the Tudors, early Bourbons, or sixteenth-century Habsburgs - monarchs whose goal had been to create centralized states. Reza Shah drove like a steamroller toward this goal, crushing all opposition, whether from the left or right, from the center or the provinces, from the aristocratic notables or the nascent trade unions. A man of few words, he had little time for rhetoric, philosophy, or political theory. The main ideological baggage he carried stressed order, discipline, and state power. He conflated his own persona with the mon- archy; the monarchy with the state; and the state with the nation.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 64-65
ترجمه: رضاخان، رضاشاه شده بود، و تا حملهی انگلیس - شوروی در ۱۳۲۰ (۱۹۴۱) چنین ماند. این ۱۶ سال همراه با ۵ سال پیش از آن را میتوان عصر رضاشاه خواند.
شاخص این عصر دولت سازی بود. رضاشاه در کشوری به قدرت رسید که دولت [مرکزی] کمتر حضوری در خارج از پایتخت داشت. وی یک دستگاه دولتی گسترده برای کشور به جا گذاشت، که نخستین مورد برای ایران طی دو هزار سال بود. درباره ی استالین گفته شده است که وی کشوری با خیش چوبی تحویل گرفت و آن را با بمب اتمی به جا گذاشت. دربارهی رضاشاه هم میتوان گفت وی کشوری را با یک دولت از هم گسیخته در اختیار گرفت و آن را با یک دولت کاملاً متمرکز به جا گذاشت. تاریخنگاران به ویژه ایرانیان در ارزیابی وی پیوسته دو پرسش معنادار مطرح کرده اند: آیا وی یک میهن پرست راستین بود یا «مأمور» انگلیسی ها؟ آیا میتوان وی را با دیگر مردان قدرتمند هم عصر خود مانند آتاترک و موسولینی مقایسه کرد؟ پرسش نخست را رویدادهای بعدی به ویژه برکناریاش به دست انگلیسیها بی وجه کرد. دومی اما نابجاست، زیرا آن دو رهبر دولتهای متمرکزی را به ارث برده بودند. یک مقایسهی بجا با سلسله ی تودورها، بوربونهای نخستین یا هابسبورگهای قرن شانزدهم میبود _ فرمانروایانی که هدفشان برپایی دولتهای متمرکز بود. رضاشاه مانند یک بولدوزر به سوی این هدف رفت و در سر راه خود همه ی مخالفان چپ و راست، مرکز و پیرامون اشراف یا سندیکاهای کارگری تازه پا را از بین برد. وی مردی کم گفتار بود و وقت اندکی برای لفاظی فلسفه بافی یا نظریه پردازی سیاسی داشت. بار ایدئولوژیکی عمده ای که با خود حمل میکرد نظم، انضباط و اقتدار دولت بود. وی شخصیت خود را با سلطنت سلطنت را با کشور و کشور را با ملت ترکیب کرد.
@na_ta_ma
●رسوایی چهل و نهم از آقای یرواند آبراهامیان، نویسنده مصدّقالهی، دشمن پهلوی و مورخ خودخوانده کمونیست
آقای یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن مدعی میشود که در جریان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ژنرال انگلیسی آیرنساید نقش داشته است و به این طریق میخواهد رضاشاه بزرگ را عامل انگلیسیها جلوه دهد.
👇👇👇
ژنرال آیرنساید کوچکترین نقشی در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی نداشت.
بیشتر بخوانید:
قسمت اول: /channel/na_ta_ma/5049
قسمت دوم: /channel/na_ta_ma/5055
قسمت سوم: /channel/na_ta_ma/5059
قسمت چهارم: /channel/na_ta_ma/5065
●رضاشاه بزرگ چند زبانه بود و علاوه بر زبان فارسی به زبانهای روسی و ترکی مسلط بود.
آقای یرواند آبراهامیان نویسنده مصدّقالهیِ کمونیست و از دشمنان قسمخورده خاندان پهلوی در اعترافی مینویسد:
He was multilingual: he spoke Alashti-a dialect of Mazandarani- with his neighbors; Persian with the outside world; pigeon Russian wirh the Tsarist Cossack officers; and variant of Turkish with his men.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 63
ترجمه: او(رضاشاه) چند زبانه بود. با همسایگان به گویش آلاشتی مازندرانی و با دیگران به فارسی، با افسران روسی قزاق به روسی محاورهای و با افراد زیردست خود به ترکی حرف میزد.
@na_ta_ma
●آقای آرمان مستوفی در مورد لقب رضا ماکسیم مینویسد:
او توانست به سرعت خواندن و نوشتن و فنون نظامی را یاد بگیرد و در سن نوزده سالگی گروهبان بشود. در زمانی که گروهبان بود گاهی مأمور حفاظت سفارتخانههای خارجی میشد.
شش سال بعد، رضاخان با درجه استوار یکمی، که در آن زمان وکیلباشی میگفتند، به نخستین گروهان مسلح به تیربار منتقل شد. در آن روزگار، تیربار پیشرفته ترین سلاح ارتش ایران بود.
تیربارهایی که ایران خریده بود ماکسیم Maxim نام داشت و رضاخان آنچنان در کار با این سلاح مهارت پیدا کرده بود که همقطارانش او را رضا ماکسیم لقب داده بودند.
رضاخان که همه مأموریتهای محوله را با موفقیت انجام داده بود، پنج سال بعد افسر شد و با درجه ستوانی، فرماندهی گروهان تیربار را به عهده گرفت.
از آن پس، هر بار که موفق میشد آشوبی را در جایی خاموش کند یا امنیت را به گوشهای از کشور بازگرداند، درجه میگرفت. به این ترتیب فاصله ستوانی تا سرتیپی را در ده سال طی کرد و در سن چهل سالگی ژنرال شد.
📚حکم میکنم، نوشته آرمان مستوفی، صفحه ۶۵ و ۶۶، انتشارات شرکت کتاب، لس آنجلس، ۱۴۰۰ خورشیدی
@na_ta_ma
دکتر رضا نیازمند در مورد لقب رضا ماکسیم مینویسد:
وقتی سرهنگ چرنوزوبوف تشکیلات جدید قزاقخانه را پیاده کرد، عده زیادتری ایرانی درجه افسری گرفتند؛ از آن جمله، رضاخان که در سال ۱۲۸۴ خورشیدی مطابق سال ۱۳۲۳ هـ. قمری از درجه معین نایبی به درجه نایبی (ستوان سوم) ترقی کرد و مأمور کار در گرگان شد.
در موقعی که مسلسلهای ماکسیم به ایران آمد رضاخان تازه نایب شده بود به او مأموریت دادند تحت نظر کارشناسان روس طرز کار با این مسلسل ها را فراگیرد او هم با علاقه خاص به این کار ادامه داد و در مدت کوتاهی یگانه ایرانی متخصص در کار با مسلسل ماکسیم شد و به نام رضا ماکسیم شهرت یافت.
رضا سالها به این نام مشهور بود و عکسهای زیادی از او در حال کار با مسلسل وجود دارد که مشهورترین آن در کاشیکاری بالای سر در میدان مشق قزاقخانه منقش بود. این سر در طاق نصرتی بود که بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در خیابان سپه قدیم ساخته شد.
📚رضاشاه از تولد تا سلطنت، نوشته رضا نیازمند، صفحه ۹۶، انتشارات حکایت قلم نوین، چاپ ششم، ۱۳۸۷ خورشیدی
@na_ta_ma
●رسوایی چهل وهشتم از آقای یرواند آبراهامیان، نویسنده مصدّقالهی، دشمن پهلوی و مورخ خودخوانده کمونیست
آقای یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن مینویسد:
he made his mark as an up-and-coming officer nicknamed Reza Khan Maxim.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 63
ترجمه: وی(رضاخان) خود را به عنوان یک افسر موفق با لقب رضاخان ماکسیم نشان داده بود.
👇👇👇
آنچه آقای آبراهامیان ذکر میکند، کاملاً نادرست و دروغ است.
لقب ماکسیم به عنوان توانمندی برای رضاشاه ذکر میشد لذا این موضوع برای آقای آبراهامیان سنگین آمده و از این رو به دروغ ادعا میکند که این لقب خودخوانده است.
1⃣دکتر رضا نیازمند در این خصوص مینویسد:
وقتی سرهنگ چرنوزوبوف تشکیلات جدید قزاقخانه را پیاده کرد، عده زیادتری ایرانی درجه افسری گرفتند؛ از آن جمله، رضاخان که در سال ۱۲۸۴ خورشیدی مطابق سال ۱۳۲۳ هـ. قمری از درجه معین نایبی به درجه نایبی (ستوان سوم) ترقی کرد و مأمور کار در گرگان شد.
در موقعی که مسلسلهای ماکسیم به ایران آمد رضاخان تازه نایب شده بود به او مأموریت دادند تحت نظر کارشناسان روس طرز کار با این مسلسل ها را فراگیرد او هم با علاقه خاص به این کار ادامه داد و در مدت کوتاهی یگانه ایرانی متخصص در کار با مسلسل ماکسیم شد و به نام رضا ماکسیم شهرت یافت.
رضا سالها به این نام مشهور بود و عکسهای زیادی از او در حال کار با مسلسل وجود دارد که مشهورترین آن در کاشیکاری بالای سر در میدان مشق قزاقخانه منقش بود. این سر در طاق نصرتی بود که بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در خیابان سپه قدیم ساخته شد.
📚رضاشاه از تولد تا سلطنت، نوشته رضا نیازمند، صفحه ۹۶، انتشارات حکایت قلم نوین، چاپ ششم، ۱۳۸۷ خورشیدی
2⃣دکتر هوشنگ نهاوندی در این مورد مینویسد:
هنگامی که به فرماندهی یک واحد مسلسل سنگین از مارک ماکسیم گمارده شد، او را رضا ماکسیم خواندند. ترقی وی در سلسله مراتب لشکر قزاق بر روی هم عادی و به نظر بسیاری رضایت بخش بود، اما بر اساس همه روایتهایی که در دست داریم رضا فرمانبری از خارجیان را برنمیتافت. او تحمل نمیکرد که زبان مصطلح در لشکر قزاق روسی باشد نه فارسی، از وضع دلخراش ارتش ایران آن روز بسیار دلشکسته بود. شاید از همان زمان بود که به اندیشه ایران دیگری افتاد.
📚آخرین شاهنشاه، نوشته هوشنگ نهاوندی، صفحه ۲۰ و ۲۱، انتشارات شرکت کتاب لس آنجلس، ۱۳۹۲ خورشیدی
3⃣آرمان مستوفی در این مورد مینویسد:
هنگام مرگ مادر، رضا فقط سه سال داشت. عمویش سرهنگ چراغعلی خان او را نزد خودش به سوادکوه برد. رضا در پانزده سالگی با کمک عمویش به عنوان سرباز ساده وارد فوج قزاق سوادکوه شد. او توانست به سرعت خواندن و نوشتن و فنون نظامی را یاد بگیرد و در سن نوزده سالگی گروهبان بشود. در زمانی که گروهبان بود گاهی مأمور حفاظت سفارتخانههای خارجی میشد.
شش سال بعد، رضاخان با درجه استوار یکمی، که در آن زمان وکیلباشی میگفتند، به نخستین گروهان مسلح به تیربار منتقل شد. در آن روزگار، تیربار پیشرفته ترین سلاح ارتش ایران بود.
تیربارهایی که ایران خریده بود ماکسیم Maxim نام داشت و رضاخان آنچنان در کار با این سلاح مهارت پیدا کرده بود که همقطارانش او را رضا ماکسیم لقب داده بودند.
رضاخان که همه مأموریتهای محوله را با موفقیت انجام داده بود، پنج سال بعد افسر شد و با درجه ستوانی، فرماندهی گروهان تیربار را به عهده گرفت.
از آن پس، هر بار که موفق میشد آشوبی را در جایی خاموش کند یا امنیت را به گوشهای از کشور بازگرداند، درجه میگرفت. به این ترتیب فاصله ستوانی تا سرتیپی را در ده سال طی کرد و در سن چهل سالگی ژنرال شد.
📚حکم میکنم، نوشته آرمان مستوفی، صفحه ۶۵ و ۶۶، انتشارات شرکت کتاب، لس آنجلس، ۱۴۰۰ خورشیدی
4⃣دکتر مصطفی الموتی در این خصوص مینویسد:
در هر شورشی با عنوان داوطلب شرکت میکرد و رشادتها از خود نشان میداد. و حتی به مقام آجودانی و معاونت فرماندهی رسید و رضاخان لقب گرفت. به علت خشونت نسبت به افسران روسی یکبار نزدیک بود اعدامش کنند. رضاخان مدتی هم محافظ فرمانفرما بود و هنگام سفر به کرمانشاه در گردنه زاگرس با اشرار مواجهه میگردد. با مسلسل چنان رشادتی به خرج میدهد که او را رضا ماکسیم نامیدند. از آن روز دیگر شجاعت رضا ماکزیم ورد زبانها بود.
📚ایران در عصر پهلوی، نوشته مصطفی الموتی، جلد ۱ صفحه ۱۹، چاپخانه پکا، ۱۳۶۹ خورشیدی
آنچه مشخص است؛ لقب ماکسیم برای رضاشاه بزرگ شهره خاص و عام، دشمنان و دوستاران بود و علت آن رشادتها و تخصص رضاشاه بزرگ در زمینه نظامی بود. پس معلوم گردید اینکه آبراهامیان میگوید لقب ماکسیم خودساخته رضاشاه بوده، دروغ محض است.
@na_ta_ma
●رسوایی چهل وهفتم از آقای یرواند آبراهامیان، نویسنده مصدّقالهی، دشمن پهلوی و مورخ خودخوانده کمونیست
آقای یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن مینویسد:
Rumor had it that he had at one time or abother served as stable boy, either for the royal palace, the Farmanfarmas, the Dutch legation, or thecAmerican presbyterian mission. During the civil war and the subsequent upheavals, he made his mark as an up-and-coming officer nicknamed Reza Khan Maxim.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 63
ترجمه: شایع بود که وی گه گاه در اصطبل سلطنتی نزد فرمانفرما در سفارت هلند و هیئت میسیونری پرسبیترهای آمریکایی خدمت کرده بود. در زمان جنگ داخلی و اغتشاشات پس از آن، وی خود را به عنوان یک افسر موفق با لقب رضاخان ماکسیم نشان داده بود.
👇👇👇
اولاً آنچه آقای آبراهامیان در مورد شغل رضاشاه بزرگ در اصطبل سفارت هلند ذکر میکند دروغ محض است.
دوماً آقای آبراهامیان هیچ گونه سندی برای ادعای خود ذکر نمیکند و صرفاً اینگونه مطرح میکند که این مسئله توسط عدهای شایعه شده است.
سوماً یک مورخ حرفهای و کاربلد به شایعات توجهی نمیکند و فقط روی منابع و استدلال مستحکم تکیه میکند.
چهارماً ما نیز میتوانیم ادعا کنیم و اینگونه شایعه کنیم که مادر آقای آبراهامیان در دوران جوانی فاحشه بوده است، آیا انسان عاقل و بالغ روی شایعهها تاکید و تکرار میکند؟
پنجماً رضاشاه بزرگ در آن دوره مسئول امنیت چندین سفارتخانه خارجی بود.
بیشتر بخوانید:
/channel/na_ta_ma/4847
/channel/na_ta_ma/4851
آقای یرواند آبراهامیان مورخ و نویسنده مصدّقالهیِ دشمن پهلوی در کتاب تاریخ ایران مدرن در مورد رضاشاه مینویسد:
In the early hours of February 21, 1921, General Reza Khan, commander of the Cossack garrison in Qazvin, took over Tehran with three thousand men and eighteen machine guns. This coup, hailed later as the glorious 3rd Esfand(February 21) liberation, launched a new era. Reza khan, who had risen through the ranks, was self-educated...His relatives, including his father and grandfather, had served in the provincial regiment the latter had been killed in thec1848 siege of Herat. Reza Khan himself had enrolled as a teenager in the Cossack Brigade.
📚A history Of Modern Iran, by
Ervand Abrahamian, page 63
ترجمه: در ساعات اولیهی بامداد سوم اسفند ۱۲۹۹، سرتیپ رضاخان، فرمانده فوج قزاق قزوین، تهران را با سه هزار سرباز و هجده مسلسلچی به دست گرفت. این کودتا، که بعدها به عنوان قیام سوم اسفند مورد ستایش قرار گرفت، آغازگر عصر جدیدی شد. رضاخان که سلسله مراتب نظامی را یک به یک گذرانده بود، شخصی خودآموخته بود....بستگان او از جمله پدر و پدربزرگ، در فوج محلی خدمت میکردند و پدر بزرگ وی در محاصرهی هرات در سال ۱۸۴۸ کشته شده بودند. خود رضاخان در نوجوانی به بریگارد قزاق پیوست.
@na_ta_ma
فایل کتاب "زندگى و زمانه شاه" نوشته "غلامرضا افخمى".
این اثر ارزنده را بخوانید و با دوستان خویش به اشتراک بگذارید.
@na_ta_ma