مجاهد بن جبر میگوید:
ابلیس گفت: اگر فرزند آدم مرا ناتوان سازد در سه خصلت نخواهد توانست ناتوانم کند: گرفتن مالی بدون حق (درآمد حرام) یا خرج کردن آن در غیر حق، یا باز داشتن مال از حقش.
-(الزهد امام احمد)
زمین خسته است و مردم در حال رقابت و نمایش و کارخانهها به شدت فعال. از آن سو مردمی دیگر در تامین آب و نان خود مشکل دارند. ایراد از کجاست؟ منابع زمین محدود است اما آیا این منابع محدود به درستی مصرف و توزیع میشود؟ شاید تغییر سیاستهای کلان دولتها و کمپانیها دشوار باشد اما حداقلش این است که کمپانیها تابع تقاضا هستند. در این صورت اگر الگوی مصرف ما درست شود شاید همین به تغییر رفتار آنها منجر شود. بیان این معضلات و ارائه راهکار گامی کوچک اما مهم در مسیر تصحیح است. مسئولیت ما تلاش در راه تبدیل این اسراف به مصرف است. همان میانهروی.
Читать полностью…انسان قبل از الحاد هنوز طرز فکرش بسیار زمینه دینی و اخلاقی دارد و متوجه نیست که پس از الحاد چه چیزی منتظر اوست. ماندن طولانی مدت در الحاد و بیباوری بدون شک به پوچی منجر میشود مگر آنکه شخص با فریب خود، یک سری اصول فرضی وارداتی برای الحادش دست و پا کند و بگوید: الحاد من این شکلی است! برای این ما دو نوع ملحد داریم: ملحد روراست که همه لوازم الحادش را پذیرفته و نوشتههایش هم همانند الحادش تلخ است، و ملحدی که با خودش روراست نیست و الحادش را در قالب کلماتی متافیزیکی پنهان میکند.
Читать полностью…✅️ عنوان: کینه و پینه | چرا غرب از ما متنفر است؟
🪶 نویسنده: کویستان ابراهیمی
📚 تهیه شده توسط: مای پروجکت
خدایا غروبهایی بر ویرانهها دیدم و طلوعهایی بر آبادی منارهها...
مارا تا طلوع و غروبی دلنشین یاری کن، زیرا پیروزی و شکست، همه در دستان توست...
جامعه ما بیش از آنکه به سمت علوم تجربی برود دارد به سمت فلسفه میرود و این باعث میشود جامعهای منفعل باشند و حتی اگر به سمت علم بروند این بیشتر حالت علمگرایی (Scientism) دارد تا علمی و کاربردی بودن. یعنی آنان از علوم تجربی هم فلسفه میسازند.
بُعد فلسفی آسانتر از علمی است که با داده سروکار دارد. بنابراین مردم آنچه راحتتر است را انتخاب میکنند. خواندن صرف آسانتر از پژوهش میدانی و آزمایشگاهی است.
حتی میبینیم که فارغ التحصیلان علوم مهندسی و پزشکی و... به فلسفه روی میآورند و حرفهایی که میزنند بیشتر شبیه فلسفه است تا علم، و به جای آنکه در حرفه خود به مردمشان خدمتی کنند به فعالیتی روی میآورند که نوعی واکنش فلسفی به علم است، نه آنکه خود علم باشد.
این محبوب بودن فلسفه یا فعالیتهای فلسفهگونه دقیقا برعکس تاریخ علم است که نشان دهنده نبرد میان علم و فلسفه در دوران جدید است. فیلسوف انگلیسی، برنارد ویلیامز میگوید: «بیشتر کسانی که علیه فلسفه موضع میگیرند، دانشمندان هستند نه دینداران».
این امر نشان دهنده سطح اهمیت فلسفه در قبال دیگر علوم است. حتی علمای ما نیز به فراگیری فلسفه توصیه نکردهاند.
شاید یکی از دلایل این موضوع یعنی علاقه به فلسفه یا گفتگوها و نوشتههای شبه فلسفی این باشد که علوم طبیعی نیازمند کارگاه و آزمایشگاه و امکانات عظیم و سرمایهگذاری هستند... از این رو کشورهای جهان سومی بیشتر به فلسفه روی میآورند چون از فراهم ساختن این امکانات به میزان کافی عاجز هستند. ولی فلسفه یک تلاش ذهنی است که با یک دفتر و یا کتابت رفع میشود و سرمایهگذاری چندانی نمیخواهد.
دلیل دیگرش احتمالا محبوبیت «اروپا» در وجدان مردم و روشنفکران کشورهای منطقه ما باشد. بسیاری از روشنفکران نخست ما تحت تاثیر فرانسه بودند و پس از آن رو به مدل روسی و کمونیستی آوردند که آن هم علی رغم ادعای علم، یک فلسفه بود. این باعث شد که سنت روشنفکری در منطقه ما رنگ و بوی اروپایی داشته باشد تا آمریکایی که بیشتر بر عملگرایی و منفعت استوار است تا آنکه فلسفی و رمانتیک باشد. یا چنانکه گفتهاند: آمریکا کمترین فیلسوفان را دارد.
آقای جیمز جینس فیزیکدان و اخترشناس انگلیسی برای فلسفه نقش «پیرو» قائل بود و معتقد بود که علوم طبیعی به کشف و اختراع میپردازد و فلسفه درباره آن نظر میدهد.
به گفته او: «فلسفه در هر دورانی به شکل افزوده به علم در آن دوران مرتبط است بنابراین هر تغییر بزرگی در علم به واکنشهایی در فلسفه خواهد انجامید». (1)
این بیان دیگر همان سخن مشهور است که فلسفه منتظر میماند تا چیزی رخ دهد سپس درباره آن نظر دهد، یعنی دقیقا برعکس علم.
_ک. ابراهیمی
——————————
1- J. Jeans, Physics and philosophy, Cambridge, 1943, p. 2
چون ابرِ هوای نفس میان دل و خورشید هدایت حائل شود، رهرو دچار حیرت گردد.
- امام ابن قیم رحمه الله
(الفوائد)
🌠وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ
و رعد (و برق و همه قوای عالم غیب و شهود) و جمیع فرشتگان همه از بیم خدا به تسبیح و ستایش او مشغولند، و صاعقهها را بر سر هر قومی بخواهد میفرستد، باز هم کافران در (قدرت) خدا جدل میکنند با آنکه او سخت انتقام است.
سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر
📚 نام کتاب: الحاد در برابر خودش!
نویسنده: دکتر سامی عامری
مترجم: واحد ترجمه و پژوهش مرکز هدایت؛ رد اسلامستیزان
تعداد صفحات: ٢١٢
دکتر سامی عامری با اشاره به معرفی کتاب ایشان در کانال یوتیوبی eld3wah">«الدعوة الإسلامية» چنین نوشته است:
در این قسمت، برادرانم که خدا خیرشان دهد موضوعات محوری کتاب «الحاد در برابر خودش» را بازخوانی کردهاند. شما در این قسمت توصیفی شوکهکننده از لوازم الحاد در دو بخش ارزش و معنا خواهید شنید. دنیا را از نگاه الحاد، تاریک و بیرنگ خواهی یافت. به نیرنگ ملحدان پی خواهی برد که تلاش دارند از این طریق تصویری آرامشبخش و به دور از بحران از الحاد ارائه دهند. افیونی به شدت گیرا و تاثیرگذار تا مغز کسی که معتاد این افیون شده به وسوسه طناب دار پاسخ نگوید؛ زیرا «تنها ملحد روراست، ملحدی است که خودکشی میکند»؛ «هیچانگاری» خفهکننده است و اگر انسان عقل خود را تسلیم آن کند به اجبار او را به سوی خودکشی میبرد.
هنگام خواندن این کتاب، مانند برادران در این ویدیو شگفتزده خواهی شد، خواهی خندید همانطور که آنها خندیدند، و خشمگین خواهی شد همانطور که آنها خشمگین شدند. همه اینها هنگام نوشتن این کتاب برای مؤلف هم اتفاق افتاده است. حال و روز الحاد - اگر آرایشهای ارزان قیمت فریبندهاش پاک شود - واقعا عجیب است.
حجم زیادی از پرسش ناباوران در معنای زندگی و معنای وجودی ما خلاصه میشود. پرسشهایی که اگر در عمق آن پیشروی کنیم به وجود خدا میرسیم.
به عنوان مثال: این سخن مشهور «ولادیمیر بیخین» که میگوید: «اگر چیزی در آغاز معنا نداشته باشد ما هم نمیتوانیم برایش معنا بیاوریم.»
ما نیز در جواب این سخن میگوییم: ایشان به نکته خوبی اشاره کردهاند، چرا که ما این دنیا را بیمعنا نمیدانیم و چیز بیمعنا نمیتواند معنا پیدا کند، همانطور که چیز بیجان نمیتواند حیات دهد. آجرها تا به خانه تبدیل نشدهاند نمیتوانند به خودی خود معنایی بدهند.
بنابراین، اگر انسان نیز نتیجه انباشت موفقی از ماده باشد، نه مخلوق خدا، دیگر معنایی در زندگی او وجود نخواهد داشت. زندگی یک انسان را فقط کسی که به او زندگی بخشیده میتواند معنا دهد و معنای این دنیا را فقط در چهارچوب الهی میتوان یافت و اصولا وجود معنا به نوعی دلیل بر وجود خداوند است.
اگر انسان در زندگی خود به وجود معنا برسد، به نوعی وجود خدا را نیز در زندگی خود احساس خواهد کرد. از این رو بسیاری از بیخداها به اهمیت و یا خطر پرسشهای معناگرا مانند «چرا» و «معنای زندگی» پیبردهاند. مثلا لاورنس کراوس جایی گفته است: «پرسش «چرا» به سوی خدا هدایت میکند».
اما نتیجه اجتناب از پرسش معنا به هدف روی گردانی از خداوند، کوری است. کوری عمدی به کوری ابدی منتهی میشود.
{وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى} [طه: ۱۲۴]
(و کسی که از یاد من رویگردان شود، یقیناً زندگی سختی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا برمیانگیزیم).
والله أعلم.
-ک. ابراهیمی
طی چند سال اخیر رکود و کاهش سطح دینداری مردم را که میبینم متوجه شدهام که دید مادیگرایانه به جامعه اهل سنت نیز راه یافته است.
البته در این مورد فشار اقتصادی حاکم بر جامعه بیتأثیر نبوده است. منظورم از دید مادیگرایانه، بزرگداشت پول و کار در کنار کوچک دیدن امر دین و فعالیت دینی است، نه اینکه ذات کار بد باشد. بدیهی است که دین ما به کار و فعالیت امر کرده است، اما وقتی کار محترم باشد و فعالیت دینی بیارزش دانسته شود با معضل بزرگی روبرو خواهیم شد.
بنده چند سال در این فضای مجازی و جامعه اهل سنت بودهام. منتی نیست اما کماکان هم با دست و هم استعدادم به ماموستایان پای منبر و نامداران کمک خود را کردهام و این را وظیفه دانستهام و همیشه قدر دان اهل دین بودهام چرا که امر به معروف و نهی از منکر وظیفه هر مسلمانی است اما وقتی میبینیم ما وقت کافی را نداریم که به علوم دینی بپردازیم و در امور دنیایی غرق شده ایم، باید این را وظیفه خود بدانیم که کمکحال افرادی باشیم که در این راستا فعالیت دارند و به نوعی خلأ را پر کردهاند. این کار در پایان به سود خود ماست نه آنکه منتی بر این بزرگواران باشد.
کمک به فعالیت دینی و کسانی که وقت و تلاش خود را وقف این واجب کفایی کردهاند در حقیقت توفیق الهی و سبب روزی است. قطعا استعداد همه مردم یکی نیست و همه هم نمیتوانند وقت خود را برای کسب دقایق علم و فعالیت دینی بگذارند اما میشود با یاری این عزیزان در اجر آنان شریک شد.
از انس بن مالک رضی الله عنه روایت است که گفت: دو برادر در دوران پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند که یکی از آنها [برای کسب علم] به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم میآمد و دیگری اهل کار بود. آنکه اهل کار بود شکایت برادرش را به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم برد [که کار نمیکند] پس پیامبر صلی الله علیه وسلم خطاب به او فرمود: «چه بسا به سبب او روزی داده میشوی» (ترمذی).
اینجا پیامبر صلی الله علیه وسلم به آن طالب علم نگفتند که تو باید کار کنی بلکه به آن برادر کاری گفتند که چه بسا همین برادر سبب روزی تو است. پس کمک به فعالیت دینی منت نیست بلکه توفیق است.
برای دیندار ماندن و انتقال آن به فرزندانمان نمیشود هیچ هزینهای نکرد. استعدادهای ما هم متفاوت است و هر کس بر حسب موقعیت خود میتواند کاری کند. نمیشود بدون قربانی کردن دیندار ماند. نقل است که مردی برای اسلام آوردن به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد اما برای ایشان شرط گذاشت که من همه چیزهایی که گفتید را انجام میدهم به جز صدقه و جهاد! پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «نه صدقه و نه جهاد؟ پس با چه میخواهی وارد بهشت شوی؟!» (مستدرک حاکم).
واقعا این را باید از خودمان بپرسیم: نه فعالیت میکنیم و نه میخواهیم به فعالیت دینی کمک کنیم. پس با چه میخواهیم وارد بهشت شویم؟
بسیاری از کسانی که حق را رد میکنند سعی میکنند غرور خود را در پس وجود شبهات و عدم اقناع ادله به طرفداران حق پنهان کنند.
خداوند متعال میفرماید:
﴿ولى [به] کافران [خطاب میشود:] مگر نه این بود كه در برابر آیات من كه بر شما عرضه مىشد، گردنکشى مىكردید و گروهی بزهکار بودید؟ و چون گفته میشد: وعده الله حق است و [در وقوع] قیامت هیچ تردیدی نیست، میگفتید: نمیدانیم قیامت چیست؛ [آن را] توهّمی بیش نمیدانیم و به یقین نرسیدهایم﴾ (جاثیه:۳۱-۳۲).
بنابراین، برای متقاعد کردن این افراد نیازی به تلاش نیست. فقط رساندن حقیقت به شما سپرده شده است و پذیرش آن به شما بستگی ندارد.
﴿و [ای مشرکان،] اگر شما [محمد را] دروغگو بدانید، [عجیب نیست.] به راستی که برخی از امتهای پیش از شما [نیز، پیامبران الهی را] تکذیب کردند؛ و پیامبر وظیفهای جز رساندن آشکار [وحی] ندارد﴾ (عنکبوت:۱۸).
و از اینکه مردم حقیقت را نمیپذیرند ناراحت نباشید.
﴿گویی میخواهی از [اندوهِ] اینکه [مشرکان] ایمان نمیآورند، خود را هلاک کنی﴾ (شعراء:۳).
﴿[ای پیامبر،] بیتردید، تو نمیتوانی هر کس را دوست داشته باشی [به اجبار به راه راست] هدایت کنی؛ بلکه الله است که هر کس را بخواهد هدایت میکند و او به [حال] راهیافتگان داناتر است﴾ (قصص:۵۶).
نگران رساندن وحی باشید و به خدا توکل کنید زیرا نتیجه با اوست.
این عباس رضی الله عنه روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «امتها [در روز قیامت] بر من عرضه شدند، پس پیامبری را دیدم که گروهی کوچک با او بودند و پیامبری را که یک یا دو مرد با او بودند و پیامبری که هیچکس با او نبود...» (مسلم: ۲۲۰).
این حدیث نشان می دهد که نتیجه به شخص بستگی ندارد، حتی اگر این شخص پیامبر باشد، زیرا پیامبرانی بودهاند که مطلقاً هیچکس از آنها پیروی نکرده است.
از سوی دیگر، این حدیث بیانگر آن است که نیازی به تلاش برای زینت بخشیدن به حقیقت در نزد غیر مؤمنان با تحریف آن و تلطیف بخشی از معانی آن نیست؛ چنین واعظی با مجازات بزرگی مواجه خواهند شد.
﴿و اگر [ما] تو را ثابتقدم نمیکردیم، به راستی نزدیک بود اندکی به آنان متمایل شوی [و در آنچه که بر تو پیشنهاد دادهاند و بهخاطر اشتیاق زیاد بر ایمان آوردنشان با آنها موافقت کنی]. در آن صورت، قطعاً چند برابر عذاب زندگی در دنیا و چند برابر عذاب مرگ در آخرت به تو میچشاندیم و آنگاه در برابر ما یاورى برای خویش نمىیافتى﴾ (اسراء:۷۴-۷۵).
کسی که در این آیات قرآن تأمل کند، هرگز دین را تحریف نخواهد کرد، زیرا اولاً نتیجه آن به دست خداست و ثانیاً از عذاب او به خاطر تهمت زدن به او میترسد.
My project
افسردگی فقط پیامد فشار خارجی نیست، بلکه ریشه در ساختار خودآگاهی انسان دارد و از دلایل مهم آن عدم ارتباط با وحی است. وقتی انسان از معنای عمیق وجود خود دور میشود، ناگزیر با پوچی مواجه میشود که آن را به عنوان درد و یا افسردگی و رنج تجربه میکند. این پوچی نتیجه این واقعیت است که آگاهی ما دیگر نمیتواند هماهنگی بین درون و بیرون را حفظ کند.
یکی از عوامل افسردگی اختلاف آرزوهای ما و محدودیتهای این دنیاست. در این تضاد، شخص ثبات خود را از دست میدهد، بنابراین در جستجوی حقیقت مطلق با واقعیت مادی برخورد میکند و بدین منوال از تنش و ناپایداری درونی که راه رسیدن به غایت و هدف اصلی را بر آگاهی آدمی میبندد، افسردگی متولد میشود.
دلبستگی و وابستگی دنیایی تلهای است که سیستمها برای ما میچیند. هر چه بیشتر به چیزهای زمینی و اشیای موقتی دلبسته باشیم، در برابر رنج آسیبپذیرتر میشویم، زیرا دلبستگیها مبتنی بر چیزهای موقتی هستند و هنگامی که فرو میریزند، فرد در خلأ رها میشود و در نتیجه به افسردگی دچار میشود.
حتی آزمایشهای ضروری برای شخص ناباور به عنوان یک تهدید تلقی میشود. چون شخص ناباور در مواجهه با تغییرِ به وجود آمده آمادگی لازم و همچنان آگاهی کافی را برای انطباق با شرایط جدید ندارد. این چالشی است که همه را فرا میگیرد و در این شرایط اسلام مسلمانان را به صبر و نماز امر میکند ولی برای راحتطلبان و دنیاخواهان آزمایشها و تغییرات بد زندگی پیامدی جز افسردگی و پوچی بههمراه ندارد .
اما آزمایشها وسختیها در نهایت راهی برای افزایش آگاهی انسان است و یک نشان است که روتین زندگی ما نیاز به بازسازی دارد تا به فطرت اولیه خود بازگردد. درد ابزار بیداری است که ما را مجبور میکند از توهمات فراتر برویم و همچنین نقطه تماس جدیدی با حقیقت متافیزیکی پیدا کنیم و به جای رسیدن به پوچی دیدگاه خود را نسبت به زندگی افزایش دهیم و از اوامر خداوندی که دوری از او افسردگی و در نهایت پوچی است، فرمانبرداری کنیم.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٖ كَفُورٍ﴾
الله از کسانی که ایمان آوردهاند قطعاً [در برابر دشمنانشان] دفاع میکند. بیتردید، الله هیچ خیانتکارِ ناسپاسی را دوست ندارد.
عنوان: از مصرف به اسراف | چرا در تله مصرفگرایی میافتیم؟
نویسنده: کویستان ابراهیمی
تهیه شده توسط: مای پروجکت
از معاشرت با بیکارهها برحذر باش، زیرا خلق وخوی، دزد است [یعنی طبع تو از طبع او برخواهد داشت] با هیچ فاسقی دوستی نکن و به او اطمینان نداشته باش.
- امام ابن قیم رحمه الله (الفوائد)
الحاد و انتحال
چرا الحاد مجبور است دست در جیب ادیان کند؟
مشکل اصلی ناباوران مدرن این است که آنها میخواهند در دنیایی ذاتأ مذهبی، بدون دین زندگی کنند. آنان بر زمینی زندگی میکنند که محل فرمانروایی دین بوده و همچنان است. بنابراین الحاد دست به کاری میزند که آن را انتحال مینامیم. برداشت معانی و اصطلاحات از جایی بیرون از منظومه الحاد با تغییر دکور و واژهها.
الحاد هنوز هم وابسته به اصطلاحات و ارزشهای غیر مادی است. یکی از دلایل اینکه الحاد از اصطلاحاتی استفاده میکند که در واقع الحادی نیستند این است که الحاد در نسخه خالصش ترسناک و غیر قابل پذیرش است. چیزهایی مانند احترام به جسد انسان، استفاده از کلماتی مانند اخلاق، ارزشها و... را نمیتوان به یکباره حذف کرد.
از این رو ناباوران سعی میکنند حداقل در مرحله میانی این کلمات را حذف نکنند و البته مشخص نیست که این مرحله انتقالی تا کی ادامه یابد و اصلا به پایان برسد یا خیر؟ و این چیزی است که در میان ملاحده وطنی هم بسیار دیده میشود. چون سرزمینهای ما نیز توانایی دست کشیدن از بسیاری از این ارزشها و اصطلاحات را ندارند. مثلا: شکرگزاری شرقی جایگزین مناجات و دعا میشود. یا باز اصطلاحات شرقی مانند چاکرا جایگزین پاداش و جزای دینی میشود.
همه اینها یک مرحله میانی برای دور ساختن اصطلاحات دینی است. یک نوع معنویت غیر اسلامی است که قرار است موقتا نقش پرکردن این جای خالی را بازی کند.
در تاریخ نمونهای از جامعه مطلقا ملحد وجود ندارد و همه جوامع به درجهای مذهبی بودهاند. یعنی به نوعی آموزهها و میراث پیامبران در اخلاق و فرهنگ و آداب آنان نهفته بود.
دنیای بدون دین، دنیایی کاملا متفاوت است. حتی اکنون و در اوج قدرت دولتهای سکولار هم ما در دنیایی عاری از دین زندگی نمیکنیم، بلکه دین و میراث دینی همچنان حضور پررنگی در زندگی و سخنان و افکار ما دارد. دنیای بدون دین، دنیایی است با دولتهای بسیاری قوی و مسلط، نزع اراده انسان، پوچگرایی در سطح فردی، بربریت و بیرحمی در راه رسیدن به مقاصد در سطح دولتها و کمپانیها و له شدن ضعفا و ستایش قدرت، یعنی همان چیزی که نیچه آن را میستود.
الحاد در نسخه نهایی خود ارزش خاصی برای انسان در برابر طبیعت قائل نیست. یکی از نمودهای این بیارزشی انسان، بیارزشی بدن انسان است. بیارزش بودن بدن را میتوانم با چند مثال از رفتار انسان سکولار و به ویژه تندروهای ضد دین روشن کنم: سقط جنین، معدوم ساختن اجساد پس از مرگ و استفاده تبلیغاتی از بدن زنان.
سقط جنین نماد بیارزش بودن بدن انسان است. یک انسان حتی ده دقیقه پیش از تولد ارزشی ندارد و میتوان آن را تکه تکه کرد و در سطل آشغال انداخت. بدن مردگان حرمت ندارد و میتوان با آن کمپوست و کود ساخت. و بدن زن هم اگر باعث جذب مشتری و بالا رفتن فروش میشود میتواند به عنوان عنصر تبلیغاتی عمل کند. چیزی شبیه به لامپ نئون بر روی تابلو فروشگاه.
با این حال، این نگاه الحادی به بدن انسان هنوز با مقاومت جوامع روبروست. مثلا موضوع سقط جنین هنوز در ایالات متحده مورد پذیرش همه ایالتها نیست یا در برخی کشورهای اروپایی با مخالفت بسیاری از مردم و احزاب روبروست. الحاد هنوز بر روی زمین دین نتوانسته به خوبی جای پایی برای خود ایجاد کند.
برای همین هنوز در بیشتر کشورهای جهان از جمله کشورهای سکولار، اجساد مردگان با احترام دفن میشود. هنوز عبارت Rest In Peace شایع است در حالی که این عبارت از نظر الحادی مردود است. از نظر آنان پس از مرگ آرامش معنایی ندارد بلکه عدم است. الحاد هنوز یک ایده منزوی است و نسخه بدون روتوش آن همچنان برای انسانها ترسناک و غیر قابل پذیرش است.
چالش دیگر الحاد بیروتوش این است که باید با سردی تمام بگویی: هدفی در کار نیست. زندگی ذاتا هدفی ندارد. هر طور دوست داری زندگی کن ولی در پی معنا نباش. این دست جملات برای بسیاری از مردم بلکه برای اکثریت آنان ترسناک است. این همه رنج، این همه روزمرگی و خستگی، برای گذر عمر و پیر شدن و مرگ است؟ اگر قرار است همهاش به مرگ منتهی شود چرا همین الان تمامش نکنم؟ در حقیقت ایده خودکشی مبتنی بر همین نگاه است. شاید در این عالم دو چیز بیشترین سازگاری را با نگاه الحادی داشته باشند: الکل و دراگ، خودکشی. اولی انسان را موقتا از درک درد و پرسش معنا خلاص میکند و دومی او را از پرسش و چرخه پوچ زندگیای که از نگاه او معنایی ندارد.
دینداری یک ایده اصیل است که نیازی به قرض گرفتن از دیگران ندارد و به پرسشهایش پاسخ مستقیم و درون دینی میدهد. در مقابل انسان هنوز و هیچگاه با ایده بزک نشده الحاد کنار نخواهد آمد. ایدهای که شاید تا ابد در پس کلمات دیگران و لباسی که از آن خودش نیست پنهان بماند.
-ک. ابراهیمی
📝 چکیده: این نفرت، یک نفرت محض و بیاثر نیست و آثار خود را به شکلهای مختلف نشان داده است. از جنگهای خونین علیه کشورهای مسلمان تا دخالتهای پی در پی در سرزمینهای اسلامی و حمایت بیدریغ از رژیمهایی مانند رژیم صهیونیستی و تبلیغاتی که جوامع اسلامی را هدف قرار میدهد. همه اینها حاصل یک چیز است: نفرتی پیچیده و چند لایه. کینهای که با کلماتی مانند مبارزه با افراطگرایی، حقوق زنان، تجددگرایی و مدرنیسم وصله پینه میشود. اما دلیل این نفرت چیست؟
Читать полностью…به یقین رسیدهام که علم انسان اندک است و برایم روشن شده که شناخت حقایق اشیا چیزی است که پروردگار زمین و آسمان برای خود نگه داشته است و آنچه عقل پس از پرواز اندیشه و اعتلای ذهنِ آماده به آن دست مییابد این است که این امر بس خطیر است و راه بسته، و با گامهای عقل و اندیشه نمیتوان به عزت ربوبیت دست یافت و با بال قیاس و نظر نمیتوان به [فهم] کبریای الهی رسید.
- فخرالدین رازی
⭐️ هوا و هوس و جلوگیری از فطرت
⭐️ سید قطب رحمه الله
📚-My Project
پرسشهای کودکان همان چیزی است که فیلسوفان بر سرش میجنگند.
عایض الدوسری
پیشرفت فناوری در جهان جدید بر انسان نیز اثر گذاشته و شاید بیشترین تاثیر متوجه شیفتگان تکنولوژی باشد. در مقابل گروهی دیگر در برابر این شیفتگی مقاومت میکنند و انسان را مالک فناوری میدانند نه برعکس و معتقدند به هیچ صورت نباید نقش محوری انسان در برابر ماشین عقب رانده شود. این نوشته کوتاه به مقایسه این دو تیپ پرداخته است: هومومتافیزیک در برابر هوموتکنولوژیک.
هومومتافیزیک شخصی است که معتقد به غلبه امر غیر مادی بر ماده است.
هوموتکنولوژیک فردی است که فناوری دنیای مادی را فوق العاده قدرتمند میشناسد.
انسان مخلوقی ماورای طبیعی است که از ماده تشکیل شده است، دارای غرایز، نیازها و میل شدید به هستی است و این او را شبیه به بقیه جانداران میسازد، اما تنها موجود هستی است که توانایی «پرسش» را دارد و همین او را از سایر جانداران متمایز میکند.
یک حیوان معنای وجود خود را در هستی درک نمیکند، اما یک انسان میتواند با «سؤال کردن»، «تفکر» و «باور»، وضعیت خود را در جهان شناسایی و درک کند.
هوموتکنولوژیک موجودی جدا شده از متافیزیک است که با ترک واقعیت، مرتکب عمل گریز شده و برای خوشبختی به تجربهگرایی و تکنولوژی پناه میبرد.
او خود را موجودی وابسته به فناوری میداند، در نتیجه در غیاب تجهیزات، خودش را ناقص میبیند. از نظر او فناوری است که به او قدرت داده و بلکه فناوری از این جهت بر او برتری دارد چون عامل قدرت اوست.
او در محیطی بزرگ شده که فناوری مطلقا تقدیس شده است. با داستانهای علمی تخیلی و فیلمها و انیمیشنهایی که تقدیر بشر را در فناوری خلاصه کردهاند. برای او فناوری از آلت دست بشر فراتر رفته و بشر آلت دست فناوری شدهاند.
انسان متافیزیکی نمیتواند قدرت کسی را که از نظر درجه پایینتر از اوست، برتر از خود ببینید. او تنها خدا را از برتر از خود میداند، اما انسان هوموتکنولوژیست قدرت مخلوق را برتر از خود میبیند و همین ماهیت وجودی او را را به خطر میاندازد، زیرا ماده قادر به پاسخگویی و ارتقای شخص نیست، اما برعکس، او را به وضعیت پستتر از خود به عنوان یک ماشین کاهش میدهد؛ ماشینی که میتوان از آن استفاده کرد و سپس از بین برد.
شخصیت هومومتافیزیک مخالف علم و فناوری نیست، اما بر خلاف هومو تکنولوژیک، او قادر است پیشرفت را در خدمت باورها و زندگی روزمرهاش در آورد.
شخص هومومتافیزیک از هوموتکنولوژیک فراتر است چون او مقاوم است. او تعالیم اخلاقی خاص خود را دارد و با آن کرامت خود را بر روی زمین حفظ میکند.
اما هوموتکنولوژیک محدودتر است. او تنها به فناوری چشم دوخته و حاضر نیست به بعد معنوی خود پاسخ دهد و از پرسشهای درونی خود گریزان است.
ستایش ماشین و فناوری به اندازه کافی ذهن ما و کودکان ما را پر کرده است و بلکه ما در محاصره سیستمهای پیچیده و اینترنت و ماشین زندگی میکنیم. نگاه انسان جدید را باید بیشتر به سمت ماورای ماشین برد، جایی که انسان تنها در برابر پرسشهای خود قرار دارد و ماشین حواسش را از اندیشیدن به آن پرت نمیکند. ماشین دستیار انسان است و باید در همان سطح باقی بماند. ماشین جای الاغ و اسب را گرفته است. آیا بشر در گذشته، برای الاغ و اسب نقش رهبری قائل بود؟ سطح و جایگاه ماشین و فناوری نیز باید همین باشد. یاریگر انسان نه رهبر او.
-ک. ابراهیمی
⭐️ محبت راستین
⭐️ سید قطب رحمهالله
چکیده: اگر اسلام را یک درخت بدانیم، ریشهها و تنه، اصول این دین هستند و شاخهها فروع آن و برگها، فرعِ فرع. گاه شبههای که ذهن یک جوان را مشغول میکند مربوط به شاخه یا حتی برگهای این درخت است، اما مشکل اینجاست که همین شبهه بر اثر بیصبری، باعث انکار تنه و ریشه این درخت میشود.
عنوان مقاله: از چاله به چاه | چرا نداشتن صبر در برابر شبهه خطرناک است؟
نویسنده: کویستان ابراهیمی
تهیه شده توسط: مای پروجکت
دین: داروینیسم
بنیانگذار: چارلز داروین
کتاب مقدس: منشأ گونهها
طرفدار برتر: ریچارد داوکینز
تشریفات: توهین به مذهبیها، دروغ گفتن در مورد فسیلهای یافت شده، تکرار ده بار در روز «تکامل یک واقعیت است».
اماکن مذهبی: مجسمه داروین:)
و نداء الاقصى أبكاني فجر وجدانيЧитать полностью…
و ندای اقصی مرا به گریه انداخت و درونم را پاره پاره کرد
و ضمير الأمة يا ربي مات بلا جاني
و وجدان امت ای پروردگار، مرده بی آنکه جنایتکاری باشد
مجرم قالوا لأني أرفض الذل الكبير
و مرا جنایتکار میدانند، چون این ذلت بزرگ را نمیپذیرم
أرفض العيش بصمت ضمه القهر المرير
و زندگی را در سکوت و این سرکوب تلخ نمیپذیرم
فليقولوا ما يقولوا أنت من أرجو رضاه
بگذار هرچه میخواهند بگویند، من تنها خشنودی تو را میخواهم
أنت من تعلم أني لك أرخصت الحياة
تو میدانی که من زندگیام را برایت ارزان میدانم
يا من رويت بدمائك أشجار العزة و الإنتصار
ای شهید که با خونت درخت عزت و پیروزی را آبیاری کردهای
إن يسرقوك من تاريخنا لن ينزعوك من صدورنا
اگر تو را از تاریخ ما بدزدند، نمیتوانند از دل ما بیرون آورند
مولاي إني سائر للدين حتماً سائر
مولایم من حتما در راه دینت در حرکتم
غزهی من، مرثیهی مرگ من، شاید خانهام ویران نباشد، شاید جادههای ما آباد باشد و شهرها... اما از رنگ رخساره جز متروکهای نمانده، متروکهای مانده از بمباران خوشهای... آمادهی فرو ریختن.
غزه من، من مردهام... مردهای که رنج میکشد. یک سال است در حال مردن رنج میکشم... در انتظار فرو ریختن باقی ماندهی این متروکه رنج میکشم.
عنوان مقاله: مادهگرایی و افسردگی
نویسنده: یوسف عمر یوسف
ترجمه: مای پروجکت
غروب آفتاب بر فراز ویرانههای غزه...
خدایا خرابههای شهرهای زیبایما را که خاکش با خون شریف شهدایمان سیراب شده است، سبب بیداری امتِما و احیای قدرت و شکوه آن قرار ده!