✅ آلبوم غزلواره : قطعه 4
✅ دکلمه : چه چشمهایی دارد
✅ شعر و خوانش : اسماعیل خویی
✅ آهنگ : مسعود نیماد
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
هستم ، اما بودنم چونان که نابودن :
همچو خورشیدی که ننماید.
گر بمیرم، خود نکاهد هیچ؛
ور بمانم هیچ نفزاید.
گفته بودم که :
« خدا گر نافریند، نیست ؛
هم بدانسانی که دیده گر نبیند، نیست. »
خود کنون آن دیده را مانم
که نبیند هیچ ؛
خود کنون مانم خدایی را
که توانش نآفریند هیچ.
گفته بودم :
« من نمی خواهم، نمی خواهم،
اختری از بیشمارِ اختران باشم.
من نمی خواهم بپرسد اینی از آنی
کاندرین انبوه یکسانان کدامین اوست؟
من دلم خواهد عیان باشم؛
من دلم خواهد عیان تر نیز از آن باشم
که نمایندم به هم کاین اوست.
بودن ار باید،
من برآنستم که چون خورشید باید بود؛
ورنه کز این سان،
نشاید بود.»-
وین زمان مانم به خورشیدی که ننماید:
گر بمیرم خود نکاهد هیچ؛
ور بمانم، هیچ نفزاید.
خسته و بسته ،
هستم، اما بودنم چونان که نابودن:
خستگی هام از نکردن ها،
بستگی هام از رها بودن.
چه کسی داند
درد دُردیخوار رندی را
که شرابش مست می دارد سبو را،
لیکن او ساغر نمی گیرد؟
چه کسی داند
درد شاهینی که بالش هست، اما پر نمی گیرد؟
چه کسی داند
درد مردی را
کاو برآن بوده ست
تا سرافرازد به همت چون ستیغ آسمان سائی ؛
وین زمان هستیش
قطره ای ناچیز را ماند، گم اندر تیرۀ انبوه دریائی؟
چه کسی داند
(جز تو، این که ) بی تو من چونم؟
وای من! کو آن دل هشیار ، کو آن جان ژرف اندیش؟
با که گویم « شرح این هجران و این خون جگر»* خوردن؟
کی که بازت بینم،
ای من بی تو دور از خویش !
✅ شعر : اسماعیل خویی
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
وی در سال ۱۳۴۰ هجری شمسی وفات کرد. در تاریخ یکشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۰ در فرهنگسرای ارسباران ۵۰ سال پس از درگذشت او، یادروز وی برگزار شد و از کتاب «نقش فرهاد» که در بردارنده آثار نتنویسیشده اوست، رونمایی شد.
هوشنگ ظریف: «فرهاد ارژنگی بسیار پرتکنیک و بااحساس ساز میزد و اگر ایشان بود، بهترین نوازنده تار بود.» میلاد کیایی سنتور نواز جوان و پر آوازه در ان روزها که بینندهی کنسرت او در تالار فرهنگ (جنب تالار وحدت کنونی) بوده تعریف میکند: "ارژنگی در آن سالها، نوازندهای بود با تکنیک بسیار بالا و جاذبهای قوی، بسیار خوش چهره و محبوب، با غروری استوار، و با شخصیتی بارز که توجه همگان را به سویش جلب میکرد." استاد رحیم معینی کرمانشاهی، با حافظهای درخشان، از پس پنجاه سال، با تحسین و دریغ، میگوید: "او در کار خود از بهترینها بود. در کارش خداوندگاری بود. و اگر مانده بود، از بزرگترینها میشد." نگارش هما ارژنگی
✅ موسیقی فیلم : مرغ تخم طلا
✅ آهنگ : انوشیروان روحانی
✅ فلوت : عماد رام
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
✅ دونوازی(اجرای زنده) : دشتی/گریه لیلی
✅ فلوت : عماد رام
✅ پیانو : محمد شمس
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
✅ دونوازی(اجرای زنده) : دشتی/دیلمان
✅ فلوت : عماد رام
✅ پیانو : محمد شمس
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
✅ مراسم :خاکسپاری عماد رام
✅ سخنرانان : مهناز سلیمیان؛ رضایی؛ حمیدرضا طاهرزاده؛ منوچهر هزارخانی؛ مسلم فیلابی؛منوچهر سخایی؛ پرویز خزایی؛ محمد شمس؛ رضا اولیا؛ محمد عاصمی؛ مسعود عطایی؛ امیر آرام؛ رحمان کریمی و فلور صدودی،همسر عماد رام.
✅ دوسلدورف / 9 خرداد 1382
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
✅ یک شاخه گل شماره : 350
✅ خواننده : گلپا
✅ آواز : تا به دامان تو ما دست تولي زده ایم (همای شیرازی)
✅ دستگاه/مایه : بیات ترک
✅ نوازندگان : یاحقی/شهناز/افتتاح
✅ اشعار متن :مشتاق اصفهانی-معین الدین یزدی-مستقیم شیرازی-عاشق اصفهانی
✅ گوینده : فیروزه امیرمعز
✅ معرفی : دارد
✅ کیفیت : پالایش کلاسیکال
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
✅ یک شاخه برنامه شماره : 142
✅ خواننده : بنان
✅ تصنیف : ای آتشین لاله چون روی یاری (رهی معیری)
✅ آواز : ندارد
✅ آهنگ : روح اله خالقی
✅ نوازندگان : کسایی
✅ اشعار متن : موید ثابتی
✅ دستگاه/مایه : افشاری
✅ گوینده : روشنک
✅ کیفیت : پالایش کلاسیکال
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
✅ آلبوم غزلواره : قطعه 3
✅ دکلمه : هستم اما بودنم چونان که نابودن
✅ شعر و خوانش : اسماعیل خویی
✅ آهنگ : مسعود نیماد
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
زندگینامه فرهاد ارژنگی
متولد ١۵ بهمن ١٣١٧،تهران،نوازنده،نقاش
پدر فرهاد، استاد "رسام ارژنگی"، نقاش و معلم ممتاز در دورهی پهلوی اول بود که آثارش، با پیروی از مکتبهای اروپایی و با تاثیر پذیری از دیدگاه و شخصیت هنری ویژه «رسام» ، دارای مضامینی عاشقانه، طبیعت دوستانه و البته بسیار وطن پرستانه و ملی گرایانه است. تعداد قابل توجهی از آثار او هنوز نزد فرزندان ایشان نگهداری میشوند، و اینها به جز تابلوهایی است که در مجموعههای خصوصی داخل و خارج از کشور وجود دارند و کسی را به آنها دسترسی نیست. علاقهی فرهاد به موسیقی، مثل اکثر نوابغ زودرس، از همان کودکی، جلوه کرد. پدر، با حساسیت هنرمندانهی خود، حدود وسیع این استعداد را دریافت و زمینهی رشد صحیح آن را فراهم آورد. هر چند که وی با مانعی درونی نیز مواجه بود؛ و آن تداعی دردناکی بود که هنر موسیقی در این خانواده برجای نهاده بود. خاطرهی جوانمرگی برادری بزرگتر، نخستین پسر رسام ارژنگی، "بهزاد"، که ویولون مینواخت و در رشته مهندسی راه و ساختمان درس میخواند، و موسیقی، بهخصوص صدای ویولون، روح و روان پدر و مادر داغ دیده را آشفته میکرد. از همین رو بود که ساز دست فرهاد، یک ویولون کوچک، به دست مادر شکسته شد و این بیتابی مادر به حدی بود که حتی تاب شنیدن صدای موسیقی از بلند گوی رادیو را هم نداشت. به هر صورت، عشق فرهاد کوچک به موسیقی، موقعیت یگانهی او به عنوان دُردانهی خانواده و علاقهی بیحد و حصر پدرش به این پسر خردسال که استعدادهای بیچون و چرایی از خود نشان میداد، وضعیت را به نفع موسیقی تغییر دارد. تار، جای ویولون را گرفت، مدت کوتاهی عمویش او را در یادگیری اصول آغازین نوازندگی یاری کرد. بالاخره فرهاد، در هفت سالگی به کلاس استاد شهنازی رفت و شاید کم سنترین شاگرد او، طی دورهی هفتاد سالهی تعلیم تار در آن مکتب بوده است. فرهاد این اقبال را داشت که از همان آغاز راه، زیر نظر معلمی ممتاز، با تکنیک صحیح و مطالب عالی، با روشی فاخر و برازنده، موسیقی بیاموزد و استعدادش، رشدی مطلوب یابد. فرهاد کوچک، طی سالیان متمادی ردیفهای کلاسیک تار (روایت میرزا حسینقلی و روایت شهنازی) را با نظم و دقت آموخت. فرهاد پس از اتمام دبستان به دارالفنون رفت و در این مدت او علاوه بر موسیقی در رشته های نقاشی و شعر نیز پیشرفت های قابل ملاحظه ای داشت.در جشن های دبیرستان او رهبر ارکستر مدرسه اش بود. خواهرش هما میگوید: برادرم، کم کم به کتب فلسفه علاقمند شد و ساعات فراغتش را مطالعه می کرد. از دوستان، گردش و تفریح بیشتر دوری می کرد و بهترین دوستانش کتاب و تابلو و رنگ و پرده های ساز و مضراب تار او بودند. وقتی دیپلمش را در رشته ی طبیعی گرفت در رشته ی موسیقی هم برای خود استاد کوچکی شده بود. به تفریحات معمول جوانی هم چندان اعتنایی نداشت و بیشتر اهل مطالعه، درونگرایی و کار در خلوت و گردش در طبیعت بود با شعر و ادبیات انسی بسیار داشت، و به ویژه، در همان آغاز جوانی به مولانا و عوالم او جذب شده بود، با خطی خوش مینوشت، بسیار خوب نقاشی میکرد و تابلوهایی که از او باقی مانده، سوژههایی ساده و زیبا را با قلمی پرکار، و رنگهایی زنده و درخشان، نشان میدهد. تعدادی از آنها، پرترهی موسیقیدانان بزرگ کلاسیک غرب است؛ و برخی دیگر، مناظر طبیعت و جلوههای تاریخی از ایران زمین هستند. وی طی ۱۵ سال تمرین و نواختن تار به چنان پیشرفتی رسید که هنگامی که موسی خان معروفی از آکادمی موزیک ایران بازنشسته شد و برای جایگزینی ایشان مسابقهای ترتیب دادند، فرهاد ارژنگی برنده این آزمون دشوار شد و در ۲۰ سالگی به عنوان استادیار در هنرستان عالی موسیقی به آموزش هنرجویان پرداخت. فرهاد، چندی بعد به درخواست اداره هنرهای زیبا در تلویزیون که تازه آغاز به کار کرده بود، تار نواخت. او در طی سه سال و اندی همکاری با اداره کل هنرهای زیبا، به همراه گروه هنرمندان آن اداره به کشورهای همسایه (ترکیه، پاکستان و افغانستان) سفر کرد و در شهرهای استانبول، پیشاور، راولپندی، آنکارا، کابل و کراچی و لاهور، گاه با ارکستر و گاه به تنهایی، هنر نمایی داشت. او در این سفرها، نه یک بازدید کننده عادی، بلکه پژوهشگری کنجکاو بود، و موسیقی ایرانی را محدود به معیارهای زمانهی خود نمیدانست و به دنبال ریشههای قدیمیتر از عصر حاضر بود. در یکی از این سفرها، "رباب" را از افغانستان به ایران آورد و صدای این ساز قدیمی که در اشعار کلاسیک و شعرای متقدم، بارها از آن یاد شده، بار دیگر در ایران طنین انداز شد. او در عین حال در دانشکده علوم با فورمول های شیمی سرگرم بود، ساعت ها در آزمایشگاه داروهای گوناگون را با هم می آمیخت و در لوله های آزمایش، خواص آن ها را با یگدگر مقایسه می کرد. فرهاد ارژنگی ، آورندهٔ قانون به موسیقی ایران است.
(سروده بانو هما ارژنگی به یاد برادر هنرمندش، زنده یاد فرهاد ارژنگی)
تار شکسته نوای شوق تو چون شد
تا د ل زارم ز غصه باز رهاند
در تن پر حسرتم امید بریزد
در بر من نغمهء نشاط بخوا د
تار شکسته در آسمان دل من
ظلمت شبهای بی ستارهء یلداست
می چکد اشکم به گونه های تب آلود
قطره گواهی ز بیکرانهء دریاست
تار شکسته ترانه خوان و بسوزان
دل سیهی را که یارت از تو جدا کرد
می نگرد بر نگاه مانده به راهت
با تو بگوید که هر چه کرد خدا کرد
چشم براهی که آن امید گریزان
با تن تبدار و قلب مهر فروزش
با ز به این آشیانه پا بگذارد
پنجه کشد بر تو با محبت و سوزش
وای که منهم دلم شکسته و امشب
منتظرم تا صدا ی تار بیاید
ماه درخشان آسمان امیدم
از پس شبهای انتظار بیاید
آنکه به آغو ش میفشرد تنت را
خفته در آغوش گور سرد و سیاهی
پر زده با بالهای بیگنه و پاک رفته به آن سرزمین که نیست گناهی
تار دل بینوا چو تار تو فرهاد
از غم مرگت گسست و گشت پریشان
چنگی شور آفرین و نغمه سرایم
مُرد و نخیزد نوا ز کلبه ویران...
✅ ترانه : رنگ شب
✅ خواننده : مهستی
✅ آهنگ : محمد حیدری
✅ شعر : شهین حنانه
✅ کیفیت : پالایش(با سپاس از اقای مسعود محمدزاده)
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
✅ یک شاخه گل شماره : 459
✅ خواننده : ایرج
✅ آواز : بگذار تا مقابل روي تو بگذريم (سعدی)
✅ آهنگ بیکلام : بزرگ لشگری از گلهای رنگارنگ 574
✅ دستگاه/مایه : دشتی
✅ نوازندگان : احمد عبادی
✅ اشعار متن : عفت قاجار/علاء الدوله/علينقي كمره اي/اوحدي مراغه اي
✅ گوینده : فيروزه اميرمعز
✅ کیفیت : پالایش کلاسیکال
🌐 کانال موسیقی گلها
/channel/MousighiGolha
صبح است غزل بار کنم نوش کنیم
یا چای بیاورم بنان گوش کنیم
باز ای الهه نازم خوش آمدی
بی وعده دمی عشق درآغوش کنیم