@mojezeh_f
وقتی بیماری ما در حالت فعال قرار میگیرد خواسته های خود را توسط ابزاری به ما دیکته میکند که در کل ما به آن اراده شخصی میگوییم در واقع یعنی ما اختیار خود را بطور تام و کامل بخاطر عجز در مقابل بیماری از دست میدهیم . بنابراین ما هرگاه به روی بهبودی خود متمرکز نباشیم اراده شخصی سررشته زندگی ما را بدست میگیرد و چون این اراده از بیماری و خودمحوری انباشته است لذا به روی اعمال و رفتار ما در زندگی تاثیرات منفی و ناهنجار به بار میاورد و ادامه این رفتارها همراه با افراط و تفریط و خودمحوری عاقبت زندگی ما را از چرخه معمولی و طبیعی بیرون آورده و آنرا نهایتاً غیرقابل اداره میکند . بنابراین اراده شخصی ما یک اراده منفی و تاثیرات مخرب آن در زندگی ما غیر قابل انکار است . اراده شخصی ما روز به روز زندگی ما را تباه میکرد و ما مثل کسانی که طلسم شده باشند توان مقابله با این اراده شوم و منحوس را نداشتیم . اراده شخصی یعنی ابزاری محرکه که از بیماری و هواهای نفسانی و از نواقص ما دستور میگیرد ، و لذا جز خرابکاری ره آورد دیگری برای ما ندارد ، از طرفی ما در اثر بیماری مزمن و همینطور زندگی طولانی که با این اراده داشته ایم مثل پرنده ایی که به قفس خود خو میکند ما هم به این اراده ویرانگر ، خو و انس گرفته ایم و با اینکه مدتیست که در مسیر بهبودی گام برمیداریم و به روی خودمان کارمیکنیم ، اما گاهاً به علت عدم تمرکز باز اراده شخصی وارد جریان زندگیمان میشود و زندگی ما را به طرف ناآرامی سوق میدهد ، ما هر زمانی که با اراده شخصی خود زندگی میکنیم بازتابها و تاثیرات مخرب آنرا بشکل و فرم های مختلف در زندگی خود مشاهده میکنیم بطور مثال ؛
ترس – هرگاه در زندگی با اراده شخصی زندگی میکنیم ، ترس به عنوان یک عامل بازدارنده در تمام سطوح زندگی ما سایه می افکند ، بنابراین اوقاتی که ما با ترس و تشویش سپری میکنیم معنایش این است که اراده شخصی کنترل زندگی ما را بدست گرفنه است .
دغدغه - از آنجائیکه اراده شخصی میل به خرابکاری و وابستگیهای منفی دارد ، لذا شرایط ناپایدار و سست را در زندگی برای ما رقم میزند که نتیجه آنها باعث دغدغه و پریشانحالی در زندگی ما میشود .
ناامیدی - اراده شخصی ما فرمانبردار بیماریست و در نهایت با تکیه کردن بر خود اتکایی میخواهد یک تنه حللال همه مسائل باشد ولذا این امکان پذیر نمی باشد و عاقبت در ما باعث سرخوردگی و ناامیدی میشود .
بنابراین ، هرگاه ما دست به عملی بر اساس اراده شخصی خود میزنیم ، بازتاب آن زندگی ما را تحت تاثیر منفی و مخرب خود قرار میدهد بطوریکه سرانجام زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار داده و ما را آشفته و در نهایت زندگی را برای ما غیر قابل اداره میکند .
ما هرگاه با ارده شخصی خود به زندگی ادامه میدهیم ، خود را با چالش ها و معضلات جدی مواجه میکنیم ، بطور مثال ، مشکلاتی از قبیل ؛
بی هویتی - بی اعتمادی - سوء ظن - حال خرابی - تشنجات در طیف های مختلف زندگی ( کار ، خانواده ، روابط اجتماعی ) - پوچی - بدخلقی - تنبلی - افراط و تفریط - خودآزاری - دگرآزاری - فعال شدن نواقص و سرانجام یاس و انزوا و تنهایی .
@mojezeh_f
@mohezeh_f
بله .
چون این سوال مربوط به زمان مصرف است ، یعنی در زمان قبل از انجمن ؛ چون در آن زمان درک و اعتماد ما نسبت به خداوند محدود بود ، زمان بروز مسائل و مشکلات دچار سر درگمی می شدیم و سریعا به مصرف نیکوتین پناه می بردیم .
نیکوتین خلاء ی بود که با اراده شخصی ما با مصرف نیکوتین پر می شد . با کوچکترین اتفاقی در زندگی ،فرقی نمی کرد ، خوشحال بودیم یا ناراحت ، فقط با اراده شخصی خودمان نیکوتین مصرف می کردیم و نمی توانستیم درست اراده و زندگیم را به خدا بسپاریم ؛
یعنی نیکوتین اجازه نمی داد که با خدا رابطه خوبی داشته باشیم چه برسد به واگذاری و همیشه سعی می کردیم با اراده خودمان اقدام کنیم .
مثلا بارها به خاطر بروز یکسری مشکلات زندگیمان ، مثل مشکلات مالی ، اعتمادمان به خداوند کم شده و خواسته هایمان را خود راسا با مصرف نیکوتین درست می کردیم ولی ضمن این که حرص و جوش زیادی خورده ایم و مصرف نیکوتین مان بیشتر شده و مشکل مالی ما خراب تر و بدتر شده .
بعد از آشنایی با انجمن و رفتن به جلسات بهبودی و کلاس های قدم هر گاه زندگی را به خداوند سپرده ایم به راحتی تمام مشکلاتمان حل شده ، چون خودمحوری نمی کنیم و خدامحور شده ایم و مصرف نیکوتین را قطع کردیم و هر گاه زندگیمان را به خدا واگذار کرده ایم و سپردیم آن مشکلات هم براحتی حل شد .
@mojezeh_f
@mojezeh_f
محور اصلی قدم سوم تصمیمی است که گرفته ایم و همینطور که میدانیم تصمیم بدون هدف بدون معنا می باشد ، و هدف ما در غایت از تصمیمی که گرفتیم این است که بتوانیم اراده و زندگیمان را بخداوند بسپاریم ، هر چند در نهایت فعل سپردن و توکل کردن ذات و هسته این محور می باشد ، اما چگونگی موفقیت ما در این راستا بستگی مستقیم به نحوه تصمیمی که میگیریم دارد ، در واقع هسته و ذات روحانی این قدم به میزان و استحکام تصمیم ما بستگی دارد ، بنابراین ، ما برای دستیابی به هدف خود در این قدم ابتدا لازم است کیفیت تصمیم خود را تحکیم و تقویت بخشیم و به این منظور متوجه شدیم از اساسی ترین عواملی که میتواند به روی تصمیم ما تاثیرگذارترین باشد اول نیاز است .
نیاز ؛
نیاز یعنی چیزی که ما کمبود و جای خالی آن را در زندگی خود احساس میکنیم و نبود و فقدان آن تاثیرات منفی گسترده ای را در بر دارد ، نیاز یعنی شناخت از چیزی که مستقیماً برای ادامه حیات و چگونه زیستن ما لازم است ولذا با احتیاج داشتن فرق میکند ، احتیاج یعنی چیزهای که جزو حوایج ما می باشند اما عوامل و فاکتورهای حیاتی در زندگی ما نیستند ( مثلاً اتومبیل ، ویا لوازمات لوکس داشتن جزو احتیاجات است ، اما خانه و پوشاک و غذا داشتن جزو نیازمندیها برای زندگی ماست ) ، بنابراین ، منظور ما در اینجا از نیاز به این مفهوم می باشد که زنده بودن و چگونه زنده بودن ما بستگی مستقیم به آن دارد ، نیاز ، در زندگی ما به اشکال مختلف حضور دارد ، مثلاً در زندگی درچند بخش میباشد ، بطور مثال در بخش جسمانی ما نیاز به نفس کشیدن و خوردن و خوابیدن و و ... داریم ، و در بخش روانی نیاز به اعتماد به نفس و احترام و تعادل روانی و ... داریم و در بخش روحانی نیاز به ایمان ، توکل ، امید و . . . داریم ، بنابراین ، ما همانطور که به نفس کشیدن نیاز داریم به احترام و سلامت روان و سلامت معنوی و روحانی نیز ، نیاز داریم .
ما در گذشته بر اثر خواب و یا کُما روحانی ، نیازمندیهای خود را در این بخش از زندگی درک نمی کردیم و در واقع قوه تشخیص ما از نیازهایمان در این برهه از زندگی کور بود ، و لذا در اثر عدم شناخت از نیازهای روانی و روحانی خود ، همیشه با آشفتگی ، و درد و رنج به زندگی خود ادامه میدادیم ، واقعاً نمیدانستیم که خلاء فاکتور ایمان و توکل چقدر زندگی ما را آشفته کرده ، بنابراین در اثر ادامه این رنجها عاقبت به نقطه ای رسیدیم که احساس نیاز کردیم ، " در واقع درک و شناخت و احساس " نیاز روحانی " کردن ، ما دربهبودیست " ، و لذا در اثر همین نیاز بود که طالب مزایای بهبودی شدیم و در جای متوجه شدیم که نیاز داریم و باید تصمیم قدم سومی بگیریم ، بنابراین ، امروز ، ما باید برای حفظ این تصمیم و حمایت از آن و تحکیم ، تقویت ، تصمیم خود برای سپردن و توکل کردن به نیروی برتر ، ابتدا لازم است ، احساس نیاز خود را شناسایی و آنرا بطور روزانه و مرتب تکرار کنیم .
اصولاً سستی و یا سفتی هر تصمیمی ، بستگی به میزان احساس نیاز آن شخص دارد . بنابراین ، ما هرچقدر کوشا باشیم و متوجه این منظور باشیم ، که چقدربرای ادامه زندگی خود نیاز به تصمیمی که در این قدم میگریم را داریم ، در واقع به استحکام تصمیم خود قوت می بخشیم .
اما همانطوریکه میدانیم یکی از نکات مهم برای تقویت و تحکیم هر تصمیمی ، هوش و ذکاوت می باشد ، بنابراین ما با استفاده از هوش بهبودی خود میکوشیم تا بطور روزانه تصمیم خود را تجدید کنیم ، از طرفی ما لازم است برای تحکیم تصمیم خود بطور روزانه کارها و اعمالی را انجام دهیم ، بطور مثال ؛ مرتب به جلسات بهبودی رفتن – مشارکت کردن – مشورت کردن - دعا و مراقبه کردن – مطالعه کردن – حضور در جلسات معنوی و روحانی – دانش بهبودی خود را ارتقاء دادن – تماس با دوستان بهبودی – دوری کردن سقف مصرف نیکوتین – و و . .
@mojezeh_f
@mojezeh_f
در کمال فروتنی و تواضع می پذیریم آنچه را که خداوند اراده کند اتفاق می افتد و در تمام مراحل زندگی هدفمند تلاش کنیم و به نتیجه فکر نکنم .
به خاطر داشته باشیم که نیروی برتر همیشه از ما حمایت می کند و بدانیم که سپردن اراده و سپردن زندگی برای بهبودی ما لازم و ملزوم می باشد .
امروز با شناخت و اصلاح افکار مخرب به کمک (مشورت ) میتوانیم به طور صحیح از تواناهی ها و امکاناتمان درست استفاده کنیم .
دست از خود محوری برداریم تا خواست و اراده خداوند در زندگیمان جاری شود .
به کمک قدم سوم روی نواقصاتمان تمرکز و کار کنیم تا با تجربه کردن اتفاقات خوشاید احساس نزدیکی فوق العاده ای به خود و نیروی برتر داشته باشیم و رو به رشد حرکت کنیم .
@mojezeh_f
اوایل زمانی که تازه به انجمن نیکوتینی های گمنام ورود پیدا کردیم، خیر _ بارها خدا را صدا زدیم که ما را یاری کند,اما چون به اینکه نیرویی هست,به اعمال و کردار ما ناظر است وخیر را برایمان رقم میزند ایمان نداشتیم, بیشتر سپردن هایمان در گیرو دار و مشکلاتمان بود و از خدا در آن اوضاع کمک می خواستیم,دعاهایمان از ته دل نبود و افکارمان آلوده به بیماری نیکوتین بود,بنابراین درآن زمان جوابی نگرفتیم.
درآن زمان,اول برای رسیدن به خواسته هایمان ذهن بیمار گونه(فکربسته),تمام تدابیر و ترفند ها رو به کار می بست وقتی کم می آورد، شکست می خورد و یا نا امید و مستاصل شده و نمی توانست به خواهش های نفسمان برسد ،تازه به یاد سپردن می افتادیم و این سپردن از اعتماد و توکل ما به نیروی برتر نبود,بلکه از نا امیدی بود ،چرا که چاره ای دیگر نداشتیم.
بعد از مدتی از زمانی که شروع به کارکرد قدم جهانی نیوتین کردیم و خودمان را عاجز اعلام کردیم و تسلیم شدیم و این پروسه را به اجراء گذاشتیم توانستیم استارت این که زندگی و اراده مان را به مراقبت یک نیروی برتر بسپاریم شروع شد و در قدم دوم متوجه شدیم که سلامت عقل نداریم و باید زندگیمان را به یک نیروی برتر بسپاریم و قطع نیکوتین بزرگترین معجزه زندگیمان شد و همیشه نیروی برتر همراهمان بوده است و در گذشته خیلی زیاد از ما حمایت کرده است,که امروز می توانیم رد پای آن را باروشن بینی ببینیم.
امروز با محافظت و نگهداری از شروع مجدد مصرف نیکوتین(جلسه,مشارکت,راهنما و قدم) اراده و زندگیمان را به مراقبت نیروی برترمی سپاریم.
@mojezeh_f
ما ، در قدم اول سرانجام به نقطه ایی رسیدیم که متوجه شدیم در رابطه با خودمان ، باید دو واقعیت را با هم بپذیریم ، واقعیت اول اینکه ما بیماری اعتیاد نیکوتین داریم و هرگاه در این بیماری فعال باشد زندگی ما دگرگون می شود ، بنابراین ، پذیرش این مطلب ، ما را واداشت تا دیگر بیماری خود را انکار نکنیم و اصطلاحاً با بیماری خود آشتی کردیم و لذا اقرار کردیم که بیماریم و زندگیمان چالش برانگیز شد ، پذیرش این مفهوم در نهایت ما را واداشت تا تن به تسلیم در دهیم ، اما فقط تسلیم و پذیرش بیماری برای ما کافی نبود زیرا ما بدنبال راهی برای درمان بیماری خود نیز بودیم ، بنابراین ، در این نقطه بود که واقعیت دوم برایمان آشکار شد ، یعنی متوجه شدیم علیرغم اینکه بیماری اعتیاد نیکوتین درمان قطعی ندارد ، اما می شود با بهبودی آنرا غیر فعال کرد و لذا بهبودی را بعنوان بهترین انتخاب برای درمان اعتیاد نیکوتین خود پذیرفتیم ، پذیرش این مطلب ما را واداشت تا بهبودی خود را در راس قرار بدهیم و اصطلاحاً با بهبودی خود آشتی کردیم و در واقع با پذیرش واقعیت دوم و اقرار به اینکه ما میتوانیم بهبود یابیم ، و لذا با پذیرش این منطق که بهبودی بهترین روش و طریق ، برای رهایی از مصرف فعال است ، تسلیم خود را کامل کردیم . بنابراین ، تسلیم کامل ، سرانجام باعث شد تا انگیزه و شور اشتیاق ما به بهبودی افزایش یابد ، و لذا درک از ضرورت لازم ، برای کسب بازیاب و یا درمان خودمان بر اساس ارکان بهبودی اقدام کردیم ، وقتی میگویم اقدام نمودیم در واقع منظورمان این است که خود را مهیا و مشتاق برای بجلو رفتن در عرصه های گوناگون بهبودی کردیم .
ما در روند بهبودی خود متوجه شدیم که تسلیم کامل ، میتواند اساسی ترین و تاثیر گذارترین عامل ونقش را در بازیاب و درمان ما ایفا کند ، ولذا درک این مطلب به ما کمک کرد تا قدم سوم را ، که دارای پیچیده ترین مفاهیم بهبودی و بنیادین می باشد را به ساده ترین شکل ممکن دریابیم و کارآیی های مثبت آنرا در زندگی به عین ِ مشاهده کنیم ، تسلیم در قدم یک بود که شعور بهبودی ما را تعالی بخشید و به ما کمک کرد تا بفهمیم که گرفتن تصمیم قدم سومی چه نقش مهمی در بهبودی و زندگی ما می تواند داشته باشد .
@mojezeh_f
تا وقتی که در جلسات حضور دارید، دلسرد نشدهاید.
انجمن نیکوتینیهای گمنام و حضور معتادان به نیکوتین گواهی از حضور یک نیروی برترِ عاشق است.
هرگاه در جلسات حاضر میشوم با خوشامدگوییِ گرم و صمیمیِ اعضا روبرو میشوم، حتی موقعی که مصرفکننده نیکوتین بودم.
هرگز مرا قضاوت نکردند، محکوم نکردند، بلکه همیشه مرا در آغوش گرفتند، لبخند زدند و گفتند که باز هم در جلسات شرکت کن.
عشق و درک آنها باعث شد حتی مواقعی که حال خوشی ندارم به جلسات بیایم.
صدا و یاد محبتآمیزشان باعث شد که تلفن بزنم و کمک بخواهم.
هرگاه وسوسه میشدم و یا لغزش میکردم کسب بود که با او مشارکت کنم.
به طور مرتب در جلسات شرکت میکنم و دیگر مجبود نیستم که نیکوتین مصرف کنم.
برای امروز، همه چیز و همه کس را با عشقِ بلاعوضِ برنامه به همان گونه که هست میپذیرم.
"نود روز نود راه"
مراقبه روز هشتادوهفتم
نیکوتینیهای گمنام
قدم چهارم 🔹🔹🔹
۲۷ ) هر یک از احساسها را شناسایی کنید و واکنش مربوط به آن را بنویسید .
@mojezeh_f
@mojezeh_f
در گذشته اگر اسمی از احساس می آمد برای من دختر بودم بد بود , حتی درد را نباید سر و صدا میکردیم و باید سکوت می کردیم و با مصرف نیکوتین پوششی برای کل احساساتمان چه شادی ؛ غم و یا درد به وجود می آوردیم , بعد از ورود به انجمن اولین و قشنگترین نشانه تولد احساساتمان اشک بود , هر گاه حقیقت زندگی برایمان غیر قابل تحمل شود به طرق مختلف به دفاع و انکار از خود و احساساتمان دست می زنیم و از فرافکنی , خود فریبی , پشت گوش انداختن , خودمحوری , خود مشغولی و غیره به طور افراطی استفاده می کنیم یا رو به پرخوری ؛ سکس ؛ دعوا و جنجال می آوریم , احساسات یعنی ، ادراکی که از طریق حسهای پنجگانه با دنیای اطراف ارتباط برقرار میکنیم , هدف ما از شناسایی احساسات این است که شرایط بهتری برای زندگی پیدا کنیم , احساسات ما تحت تاثیر مستقیم حوادث و یا اتفاقاتی که پیرامون ما رخ می دهند شکل می گیرد , نداشتن سلامت عقل و باورهای غلط گذشته روی نادیده گرفتن احساساتمان نقش ایفا می کنند , به علت ناآگاهی و بلد نبودن خیلی مواقع احساسات جدید را نمیتوانیم درک کنیم و آنها را شناسایی کنیم و جای افکار را با احساسات اشتباه میگیریم , عوامل خارجی و درونی زیادی وجود دارند که احساسات ما را شکل می دهند و ما در بهبودی با کارکرد قدمها آنها را برسی میکنیم تا ریشه آنها را پیدا کنیم و روی آنها تمرکز می کنیم , تا سردرگم نشویم , در گذشته از روبرو شدن با احساساتمان ترس و واهمه داشتیم و ارزشی برای آنها قائل نمی شدیم , امروز به کمک انجمن نیکوتینهای گمنام در فرایند بهبودی با احساساتمان به طور واقعی روبرو میشویم و آنها را نادیده نمیگیریم و سعی میکنیم در مورد آنها مشورت کنیم و راهکار مناسب را پیدا کنیم و تا حصول نتیجه صبر میکنیم , قبل از قطع مصرف نیکوتین در دنیای توهمی زندکی میکردیم و جایی برای احساسات در ما وجود نداشت , احساساتی مثل عشق و عاطفه از بین رفته بود و جای خود را به نواقص اخلاقی داده بود , با سپردن اختیار زندگی در قدم سوم دیگر به مکانها ؛ جاها و چیزها وابسته نیستیم و خلا روحی خود را با آنها پر نمیکنیم و باور داریم که یک نیروی برتر به ما در روبرو شدن با احساساتمان کمک می کند. امروز احساساتمان را با ابزار روحانی برنامه پر میکنیم و از زندگی لذت می بریم .
@mojezeh_f
@mojezeh_f
در گذشته هیچ شناختی از خود و احساساتمان نداشتیم و در بیشتر مواقع آنها سرکوب و انکار میکردیم , با مصرف نیکوتین به صورت کاذب خلاً خود را پر می کردیم و با سرکوب شخصیت خود توان روبرو شدن با زندگی را نداشتیم , فرار از مسولیت , توجیه و بهانه , دستاویز , ظاهرسازی , مخفی کاری ,نقشه کشیدن ,بی تفاوتی ,ترس از قضاوت , مشورت نکردن , عدم خویشن پذیری , رنجش گرفتن , غرور , تظاهر و ریا ,خشم ,تایید طلبی , غذا خوردن افراطی و یا اصلا نخوردن , جنگ با خود و دیگران.....و غیره واکنشهای ما در زمان مصرف نیکوتین بوده اند , یا اگر احساسات خوب داشتیم در آنها شدیداً افراط میکردیم , امروز هم وقتی خودمحوری میکنیم همین واکنشها را از خود بروز میدهیم وقتی بیماری عود میکند سلامت عقل خود را از دست میدهیم و احساسات دلهره آوری راتجربه میکنیم , در بهبودی به طور واقعی احساسات مثبت باعث شعف و شادمانی در ما میشوند و احساسات منفی باعث بیداری اصلاح روش و بازنگری در ما به وجود می آورند , امروز در بهبودی شناخت خود و احساسات بزرگترین دستاورد و نعمت آشنا شدن با معجزه انجمن نیکوتینهای گمنام میباشد , یاد گرفته ایم که در فرایند بهبودی مهمترین کار شناسایی احساسات روحی و روانی خودمان با کمک اصل روحانی اقرار و مشورت میباشد تا بتوانیم با صداقت و روشن بینی راه حل درست و واکنش به موقع(از روی صبر و تواضع) داشته باشیم , که مستلزم زمان ؛ سعی و کوشش فراوان میباشد , با آمدن به جلسات و ترک نیکوتین خیلی از احساسات بد ما کم رنگ شدند و یا از بین رفتند , همچنین احساسات خیلی خوب دیگری را همراه با واکنش مناسبت تجربه کردیم , امروز از روی نواقص اخلاقی مثل انتقام ؛ خشم و مقابل به مثل واکنش نشان نمیدهیم و حس پشیمانی(گناه و خجالت) به کمک نیروی برتر در ما وجود ندارد , با قطع مصرف و تسلیم شدن در مقابل اصول روحانی احساساتمان به طور اعجاب انگیزی دگرگون شدند و معنای تولد دوباره برای ما آشکار شد و هر روز احساسات پاک جدیدی را تجربه میکنیم و از آنها لذت میبریم , احساسات و هیجانات واقعی به زندگی ما روح می بخشند و باعث میشوند که ما بتوانیم از زندگی در کائنات لذت وافر ببریم و با خود و دیگران در صلح و آرامش جهانی زندگی کنیم .
@mojezeh_f
@mojezeh_f
خداوند تمام احساسات را برای زندکی بهتر من خلق کرده و تمام آنها در جایی به درد من میخورد ولی بیماری آن احساسات را از تعادل خارج کرده است , امروز آگاهم و از کوچکترین نواقصم اطلاع دارم و انکارشان نمیکنم و با دعا و مراقبه خود را نیروی برتر میسپارم و میتوانم با احساساتم روبرو شوم , من در این مدت به کمک راهنما و کارکرد قدمها خیلی از نواقصم کمرنگ شده و امروز اگر با انجمن آشنا نبودم طاقت خیلی از مسائلم را نداشتم , بخش اعظمی از زندگی ما مسلماً در سیطره تجربیات احساسی طی شده است , این احساسات گاه خوشایند و گاه ناخوشایند بوده اند , یک سری احساسات وجود دارند که برای من دردناکترین و رنج آورترین حالت را ایجاد میکنند و برای من مشکل آفرین هستند و من در مقابل آنها عاجز هستم , وقتی با احساسات منفی(بیماری)زندگی میکنیم هیچ انگیزه ای برای تلاش مضاعف ؛ کسب پول و حتی لذت برایم نامفهوم میشوند , ما میکوشیم تا با روشن بینی تواُم با پذیرش به اینگونه احساسات با کمک اصول روحانی(صداقت🔰تمایل 🔰اقرار🔰 صبر🔰مشورت🔰سپردن) روبرو شویم , امروز باید سعی کنیم تا احساسات نوینی که در آن قرار داریم(یعنی لذت بهبودی و روحانی) را تجربه کنیم , گاهی ما در زندگی احساسات ناخوشایندی را تجربه کرده ایم مثل شکست در عشق ,شرم , گناه و خجالت و غیره... بنابراین ما همیشه برای تجربه مجدد این احساسات مشکل داریم , اما این احساسات حقیقی نیستند و با گذشت زمان اثر خود را در بهبودی از دست میدهند , با پیدا کردن مهارت لازم زندگی در بهبودی بطور قطع درصد قابل ملاحظه ای از تجربه مجدد اینگونه احساسات ناقص کاسته میشوند , بعد از آشنایی با انجمن با احساسات جدیدی آشنا شدم که تاکنون آنها را تجربه نکرده بودم , امروز از اینکه میتوانیم احساسات خود را شناسایی کنیم وبا آنها به طور واقعی از زندگی لذت ببریم و بابت آن از انجمن نیکوتینهای گمنام سپاسگزارم .
@mojezeh_f
@mojezeh_f
چون ما معتادان به نیکوتین معمولا دارای افکار منفی هستیم ، مخصوصا وقتی تنها هستیم . تنهایی برای ما سم است ، شما رو نمی دونم ، شاید شما نشریات انجمن را می خوانید ولی من رفتارهای بیمارگونه ام فعال میشه . این گونه احساسات که به ما دست می دهد موجب ترس ، رنجش ، کینه و نفرت در ما خواهد شد ؛ این گونه احساسات معمولا با واکنش ما همراه است ، که أین واکنش هم همراه با خسارت به خود و دیگران است .
ما وقتی تنها می شویم ، ابزارهای منفی ما فعال می شود مانند :
کارهای نا عاقلانه ، افسوس و تأسف ، کنترل و قضاوت ، اشتغال فکری ، منفی گرایی ، زودرنجی ، بی حوصلگی ، احساس پوچی ، نداشتن اعتماد به نفس ، نگرانی ، بهانه گیری ، لذت جویی ، خود کوچک بینی ، نامنظمی ، انحراف فکری ، وسوسه ، بی تفاوتی ، گوشه گیری ، چشم چرانی ، پرش افکار ، خودمشغولی ، تنبلی ، شهوت ، تسورات باطل ، خودمحوری ، خشم ، عدم خویشتن پذیری و .....
برای فرار از از این گونه احساسات بهترین کار اینست که سریعا در جمع قرار بگیریم ، ابزارهای برنامه مثل : تماس با راهنما ، پر رنگ کردن جلسات ، کار و فعالیت ( اگر خانه دار هستید ، تمیز کردن اتاق ها ، سرویس به خانواده ) استفاده از نشریات نیکوتینی ها و ...
بهترین راه تغییر جهت افکار منفی مشارکت با دیگران است .
@mojezeh_f
قدم سوم 🔹🔹🔹
۱۶ ) آیا من قادر به تشخیص خودخواهی در اراده شخصی ام هستم ؟ توضیح دهید و مثال بزنید .
@mojezeh_f
قدم سوم 🔹🔹🔹
۱۵ ) آیا می پذیرم که با وجود هر اتفاقی که می افتاد، نیروی اراده من بر مصرف نیکوتین متمرکز بوده است ؟
@mojezeh_f
قدم سوم 🔹🔹🔹
۱۴ ) برای حفظ این تصمیم و حمایت از آن ، چه اقداماتی انجام می دهم ؟
@mojezeh_f
قدم سوم 🔹🔹🔹
۱۳ ) آیا بین سپردن زندگی و سپردن زندگی به یک نیروی برتر احساس متفاوتی دارم ؟ توضیح دهید .
@mojezeh_f
قدم سوم 🔹🔹🔹
۱۲ ) آیا زمانها و روش هایی از ملحق شدن به انجمن نیکوتینی های گمنام بوده اند ، که در آنها زندگی و اراده ام را به مراقبت یک نیروی برتر سپردم ؟ مثال بزنید .
@mojezeh_f
@mojezeh_f
احساسات بنا به مکان و زمان خوشحالی یا ناراحتی وترس وافکار بیمار گونه تغییر شکل میدهند.تأثیر افکار من بر احساساتم بسیار مهم است. باشناخت افکار بر احساساتم میتوانم بر هیجاناتم مدیریت داشته باشم.زمانی که سرزنش میشدم حس بی عرضگی،حس حقارت،دوست نداشته شدن، واکنشم گوشه گیری پر خاشگری.زمان بی پولی،حس بی پشتوانه بودن،بی امنیتی واکنشهای من نمیتوانم شاد باشم اشتغال ذهنی پیدا میکنم و ناشکر وبی سپاس میشوم ترسهایم فعال میشود ودوباره در چرخه وامهای با بهره و قرض وبدهکاری میافتم.زمان از دست دادن چیزی یا کسی احساس غم و دوباره و ترس و اصطراب میشوم واکنش من گریه وزاری ناشکری و ناسپاسی خشم و عصبانیت ودست وپا زدن های بیهوده برای دوباره بدست آوردن. زمانی که در مقابل دیگران دچار خود کم بینی هستم حس حقارت به من دست میدهد و واکنش من بدگویی از اشخاص است که انها را خار و ضعیف نشان دهم تا خودم آدم خوبه شوم.زمانی که احساس میکنم طرف مقابلم به من خیانت میکند حس کنترل گری در من بوجود میاید و واکنشم کم محلی ،بی مهری، خشم و عصبانیت واشتغال ذهنی پیدا میکنم و بخاطروابستگی نمیتوانم رفتار سالم داشته باشم دچار احساس خصومت ورنجش میشوم واکنشم خشم وعصبانیت وپرخاشگری بغض وگریه کابوس دیدن زمانی که احساس درماندگی وبی کسی تنهایی دارم واکنشم شکوه وشکایت گله کردن از اطرافیان . زمان احساس گناه و دوست نداشتن خودم، واکنشم لجبازی با خودم ودیگران. وخیلی دیگر از احساسات منفی دیگر که تمام اینها منجر به مصرف نیکوتین در من شد وهمینطور تمام این احساسات منفی به جسم و روحم هم اسیب رساند.دچار بی خوابی استرس و اصطراب شدم درد معده سردرد و و و خدایا چه اسیبهایی به خودم ودیگران رسانده ام خدایا مرا ببخش .
@mojezeh_f
همیشه بهترین راه، آسانترین راه است!
انجمن نیکوتینیهای گمنام فرصتی داد تا بر بیماری اعتیاد به ماده مخدر نیکوتین پیروز شوم و در سلامت، زندگی کنم.
احساس امنیت، احساس تعلق و احساس همیاری در من بیدار شده است.
تجره، نیرو و امیدم را در جلسات به مشارکت میگذارم و با تمام وجود به مشارکت اعضا گوش میدهم.
با شرکت مرتب در جلسات، زندگی خوبی بدون نیکوتین دارم.
هر وقت در جلسات با یک تازه وارد روبرو میشوم به او پیشنهاد میکنم که باز هم در جلسات شرکت کند و اطمینان حاصل میکنم که آدرس جلسات را داشته باشد.
برای امروز، از خداوند بخاطر شهامتِ آمدن به جلسات شکرگزارم.
"نود روز نود راه"
مراقبه روز هشتادوششم
نیکوتینیهای گمنام
قدم چهارم 🔹🔹🔹
۲۶ ) از چه روشها و ابزارهایی برای نادیده گرفتن احساساتم استفاده کرده ام ؟
@mojezeh_f
با بیداری روحانیِ حاصل از این قدمها کوشیدیم که این پیام را به نیکوتینیهای دیگر نیز برسانیم و این اصول را در همه امور زندگیمان به اجرا درآوریم.
نه تنها میخواستم قطع مصرف کنم بلکه تمایل داشتم که در قطع مصرف نیز باقی بمانم.
تصمیم به شرکت در جلسات نیکوتینیهای گمنام گرفتم.
در این برنامه آموختم که چگونه بدون مصرف ماده مخدر نیکوتین زندگی کنم.
اکنون با پاکماندن، به سایر نیکوتینیها نیز پیامرسانی میکنم.
برای امروز میگذارم تا زندگی در من جاری باشد تا خود و دیگران از برکاتش بهرهمند شویم.
"نود روز نود راه"
مراقبه روز هشتادوپنجم
نیکوتینیهای گمنام
قدم چهارم 🔹🔹🔹
۲۵ ) به احساسات گوناگونی که در من ایجاد می شوند ، چگونه واکنش نشان می دهم ؟
@mojezeh_f
یک لحظه تفکر، بهتر از یک عمر تجربه است.
سهممن در رهایی از رنجهای بیماری اعتیاد به ماده مخدر نیکوتین بسیار کوچک و سهم خداوند بسیار بزرگ است.
سهم من، تمایل، جستجو، صداقت و اعتماد به اوست.
کاملا مشخص بود که با مصرف روزانه سه پاکت سیگار در طول چهل و شش سال مصرف، در برابر نیکوتین کاملا عاجز هستم.
با تمایل برای دریافتِ هرگونه کمک با معجزات، همسو شدم.
با در میان گذاشتنِ تجربه رهایی از اعتیاد به ماده مخدر نیکوتین، میتوانم بهبودیام را حفظ کنم.
برای امروز از نیروی برترم بابت چبزهایی که نمیتوانم تغییر دهم و شهامتِ تغییرِ چیزهایی که در توان دارم، سپاسگزارم.
"نود روز نود راه"
مراقبه روز هشتادوچهارم
نیکوتینیهای گمنام
قدم چهار 🔹🔹🔹
۲۴ ) با چه احساساتی بیشترین مشکل را دارم ؟ آنها را شناسایی کرده و توضیح دهید .
@mojezeh_f
رها شدم!
رها شدم!
خدایا عاقبت رها شدم!
مصرف سایر مواد مخدر را قطع کرده بودم و گمان میکردمکه مشکلی ندارم. تا اینکه فهمیدم که مصرف اجبارگونهی نیکوتین نیز اعتیاد به یک ماده مخدر است.
مصرف ماده مخدر نیکوتین ارتباطم با نیروی برتر را که به من استقلال میداد قطع کرده بود.
از بدو ورودم به دبیرستان، تصمیم داشتم که مصرف نیکوتین را قطع کنم عضو تیمهای فوتبال و بسکتبال بودم ولی به دلیل مشکلات تنفسی نمیتوانستم بدوم.
از ۱۶ تا ۵۸ سالگی مدام تلاش کردم که قطع مصرف کنم ولی هیچکدام دوامنمیآورد.
عاقبت به فکر استفاده از قدمهای دوازدهگانه یک انجمن دوازدهقدمی که مرا از مصرف الکل و سایر مواد مخدر رها کرده بود افتادم.
شاید بتوانم این قدمها را برای رهایی اعتیاد به از ماده مخدر نیکوتین نیز به کار ببرم.
با این دیدگاه، جلسهای برای معتادین به نیکوتین راهاندازی کردم که از آن تاریخ، آخرین سیگار را خاموش کردم.
نیکوتینیهای گمنام لاعث سد تا از همه مواد مخدرِ شناختهشده رها شوم.
برای امروز از خداوند سپاسگزادم که مرا به رهاییِ نهایی رساند.
"نود روز نود راه"
مراقبه روز هشتادوسوم
نیکوتینیهای گمنام