mohsenjalalpour | Unsorted

Telegram-канал mohsenjalalpour - ✍️ محسن جلال‌پور

11132

فعال بخش خصوصی و تحلیل‌گر مسائل اقتصادی

Subscribe to a channel

✍️ محسن جلال‌پور

پاداش تعامل مثبت

تنفیذ و تحلیف به پایان رسید.ترجیع‌بند هر دو مراسم،اهميت دادن به «سامان‌دهي اقتصاد» و «بهبود مناسبات» و «تعامل گسترده با جهان» بود. هم رهبری توصیه کردند و هم رئیس جمهوری بر آن صحه گذاشتند.با این توصیه و این تأکید، دولت دوازدهم می‌تواند آغاز یک فصل جدید باشد. فصلی مهم و تعیین کننده.
مسأله ساده است اما تصمیم‌های سخت می‌خواهد. اقتصاد‌ایران مشکل اشتغال دارد. این مشکل در حال تبدیل شدن به یک مساله اجتماعی و امنیتی است. برای ایجاد شغل نیاز به سرمایه‌گذاری و بازارگشایی داریم. اما به دلیل نامناسب بودن فضای کسب‌وکار و عدم اطمینان بخش خصوصی، نه می‌توانیم این سرمایه را از داخل تامین کنیم ونه توليدمان قدرت رقابت دربازارهاي جهاني را دارد. باید نگاه به بیرون داشته باشیم.برخی می‌گویند 50 میلیارد دلار و برخی معتقدند به 100 میلیارد دلار سرمایه نیاز داریم. فرقی نمی‌کند. مهم این است که فضا و امنیت لازم را برای ورود حتی یک دلار فراهم کنیم.
اقتصاد ما با تکیه بر داشته‌های فعلی خود، توان ایجاد تحرک را ندارد. عوامل درونی اقتصاد ایران، توان اثر‌گذاری بیش از این را بر رشد اقتصادی ندارند.مشخص است که به عارضه کم تقاضایی در داخل وناتوانی در رقابت بازارهای جهانی دچار شده ایم. تولید می‌کنیم و در انبارها می‌خوابانیم و قدرت صادرات هم نداریم.طرفه آن‌که از میان 20 اقتصاد بزرگ‌تر جهان، تنها اقتصادی هستیم که به بازارهای جهانی نپیوسته‌ایم.تنها اقتصاد بزرگي هستيم كه هنوز تكليفمان را با WTO روشن نكرده‌ايم.
حداقل پاداشی که «تعامل مثبت» برایمان دارد،صادرات به کشورهای همسایه است.همسایگان ما 300 میلیون نفرند.بازاری 300 میلیون نفری که می‌تواند اقتصاد ما را تکان دهد.
اظهارات رئیس‌جمهوری در مراسم تنفیذ و تحلیف امیدوار کننده بود. توصیه رهبری به تعامل گسترده با جهان خیلی مهم است .رئيس جمهور روحانی هم به درستی بر آن تأکید دارد اما واقعیت این است که هنوز بخش‌هایی از نیروهای سیاسی جامعه، ظرفیت چنین تحولی را ندارند. اصلا ما نمی‌دانیم تعامل خوب با دنیا چگونه تعاملی است. درحال حاضر هیچ اجماعی درباره این مساله که برون‌گرایی دقیقا چگونه سیاستی است وجود ندارد. عده‌ای برون‌گرایی و تعامل مثبت با جهان را راه نجات و عده‌ای آن را راه نفوذ می‌دانند. باید یک بار برای همیشه در این باره چارچوب‌های مشخصی ترسیم شود.با گفتن و تأکید کردن،چیزی درست نمی شود.


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

نامه بی پاسخ

بنیانگذار کفش ملی، هرچند از ایران رفته و در لندن کسب و کار دیگری راه‌اندازی کرده بود، اما تا هفت ماه پیش از مرگ درصدد آن بود که دوباره کفش ملی را زنده کند.
او خطاب به علی سعید لو معاون اجرایی محمود احمدی نژاد نوشته بود:

✍️«سرور بزرگوارم، جناب آقای علی سعیدلو، با تقدیم مراتب ارادت و اخلاص، بنده رحیم ایروانی موسس گروه صنعتی کفش ملی در اسماعیل‌آباد جاده قدیم کرج که در آنجا بیش از ۳۴ کارخانه و در ایران ۴۳۰ فروشگاه کفش ملی تاسیس کرده‌ام که حتماً جنابعالی مسبوق هستید، اینک آواره در انگلیس هستم. اکنون که برنامه مهم جناب آقای رئیس جمهور ایجاد کار است، پیشنهاد می‌کنم طی تصویب‌نامه‌ای کارخانجات بنده را مرجوع دارند، در این صورت حداقل طی سه سال 10 هزار کارگر و کارمند استخدام خواهم کرد. از حضور جنابعالی که همیشه اهل حساب و کتاب بوده و هستید، استدعا دارم در این مورد با جناب آقای وزیر صنایع مذاکره فرمایید و اطلاع دهید که فوراً برای ادای توضیحات بیشتر به حضورتان شرفیاب شوم. بنده فعلاً در لندن انگلیس هستم و چنانچه اوامری باشد با کمال افتخار در اختیار جنابعالی خواهم بود. به حضور مبارک پیشنهاد می‌کنم که اگر شغل دولتی میل ندارید، ریاست گروه صنعتی ملی را قبول بفرمایید، خود بنده معاون سرکار خواهم شد.»
آقای ایروانی این نامه را برای علی سعیدلو ارسال کرد، اما هیچ گاه جوابی دریافت نکرد و هفت ماه پس از آن، در روز دوازدهم اسفند سال 1384، در حسرت روشن کردن دوباره چراغ کفش ملی درگذشت.

منبع: هفته نامه تجارت فردا- شماره 132-

@tejaratefarda

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

دولت آینده در دو سناریو

در سرمقاله امروز دنیای اقتصاد،دغدغه هایم را درباره تشکیل دولت آینده مطرح کرده ام:👇

ناظران و تحلیلگران درباره مهم‌ترین ابرچالش‌های اقتصاد ‌ایران اتفاق نظر دارند. ممکن‌است درباره شیوه حل ابرچالش‌ها یا تقدم و تاخر آنها اختلاف‌نظر وجود داشته باشد؛ اما تقریبا همه متفق‌القول هستند که اقتصاد ‌ایران 6 تا 10 ابرچالش جدی دارد که ظرفیت بحران‌سازی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند. ناظران اقتصادی همین‌طور بر این باورند که به تعویق انداختن حل‌و‌فصل مشکلات اقتصادی، بسیار زیان‌بار خواهد بود.به این دلیل که ابرچالش‌های اقتصادی از نقطه‌ای به بعد دیگر راه‌حل اقتصادی ندارند و تبدیل به مشکلات اجتماعی، سیاسی و امنیتی می‌شوند.
همه افرادی که در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری مشارکت کردند، از دولت انتظار حل‌و‌فصل مشکلات اقتصادی را دارند و ممکن است برای آنها که انتخابات را به مثابه یک فرصت مهم برای بهبود اوضاع کشور می‌دانند، واگرایی و تشدید دعواهای سیاسی در این شرایط حساس، به سرخوردگی اجتماعی و سیاسی تبدیل ‌شود. شواهد اما نشان می‌دهد در آستانه معرفی کابینه به مجلس، تنش‌های سیاسی در اثر سهم‌خواهی جریان‌های پیدا و پنهان به اوج رسیده و پیام‌های امیدوارکننده‌ای به گوش نمی‌رسد.
موضوع این است که در انتخابات اخیر، حل‌و‌فصل ابرچالش‌های نگران‌کننده کشور، دستمایه رقابت‌های انتخاباتی بوده و رای افراد براساس بینش مردم نسبت به توانایی نامزدها در گذار از وضع موجود به صندوق ریخته شده، اما اکنون که موعد چیدمان کابینه‌ای کارآمد با ماموریت مهار بحران‌ها فرارسیده، گروه‌های سیاسی از طیف‌های مختلف، رئیس‌جمهوری منتخب را تحت فشار گذاشته‌اند.
با وجود فشارهای روزافزون و تشدید اختلافات سیاسی، اکنون دو سناریو برای دولت آینده قابل تصور است. در سناریوی اول، مجموعه بازیگران عرصه سیاست و حتی خود رئیس‌جمهور این واقعیت را می‌پذیرند که کشور در شرایط حساسی قرار دارد و ضرورت دارد که در چیدمان کابینه از نیروهای متخصص و تکنوکرات استفاده شود. یعنی حل‌و‌فصل ابرچالش‌های بزرگ به‌عنوان هدف اصلی چیدمان کابینه قرار می‌گیرد و اجماع اصلی بر گذار از وضع موجود شکل خواهد گرفت.
در سناریوی دوم، هدف اصلی، حل وفصل ابرچالش‌ها نیست و تامین نظر گروه‌های سیاسی (همسو و غیر‌همسو) در اولویت قرار دارد و فشارها و لابی‌های پیدا و پنهان تا آنجا ادامه پیدا می‌کند که رضایت‌خاطر گروه‌های سیاسی جلب شود. اگر حل‌و‌فصل بحران‌های بزرگ پیش‌رو، ماموریت اصلی دولت آینده شناخته شود، قاعدتا باید کابینه‌ای متخصص و تکنوکرات شکل گیرد؛ در غیر‌ این صورت، دولتی خواهیم داشت که در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌تواند وضع موجود را حفظ کند.

ناظران و تحلیلگران اقتصادی معتقدند باید شرایطی فراهم شود تا کابینه‌ای کارآمد با هدف‌گذاری دقیق برای حل بحران‌های پیش‌رو شکل گیرد. در این صورت، نیاز به اجماع و همگرایی همه جریان‌های موثر سیاسی برای حل مشکلات بزرگ کشور احساس می‌شود و قاعدتا چنین کابینه‌ای می‌تواند فراجناحی هم باشد. اما اگر کابینه با فشارهای مضاعف پیدا و پنهان جریان‌های سیاسی همسو و غیر‌همسو شکل گیرد و حل‌و‌فصل بحران‌های پیش‌رو، تحت‌الشعاع سهم‌خواهی سیاستمداران یا دوستی‌ها و رفاقت‌های سیاسی آنها قرار گیرد، آنچه پس از چهار سال دیگر به جا خواهد ماند، تنها افسوس و نگرانی از بحران‌های آینده خواهد بود. بحران‌هایی که قاعدتا نه در حیطه اقتصاد قابلیت حل‌و‌فصل دارند و نه سیاستمداران می‌توانند عواقب آنها را کنترل کنند.

متن کامل در روزنامه دنیای اقتصاد: 👇

https://goo.gl/D3MGMu


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

دارايي آدم ها

در و دیوارهای اتاقش پر بود از عکس بزرگان.محمدرضا شجریان،اصغر فرهادی،بهروز وثوقی،محمود خیامی،محمد بهمن‌بیگی،آیت‌الله طالقانی،ناصر حجازی و خیلی‌های دیگر.سن و سالی داشت و راستش تعجب کردم که چرا مثل جوان‌ها،عکس آدم‌های مشهور را به در ودیوار دفتر کارش زده است. کنجکاوی‌ام را پنهان نکردم و پرسیدم.
گفت: همه دنیای من همین‌ها هستند.
مرد تاجری که در یکی از قدیمی‌ترین ساختمان‌های تهران دفتر داشت،طوری درباره ده‌ها قاب‌عکس دفترش سخن می‌گفت که برایم عجیب بود.
پرسیدم این عکس‌ها چه حسی به تو می‌دهند؟ گفت: هیچ چیز به اندازه این‌که به ایرانی بودنم افتخار ‌کنم برایم ارزشمند نیست و خیلی خوشحالم که با این آدم‌های بزرگ هم دوره‌ام.
درست بالای سرش، عکسی رنگی از یک خانم موکوتاه با چشم‌های آبی در قابی بزرگ، میان انبوهی عکس سیاه و سفید روی دیوار خودنمایی می‌کرد. با دقت که نگاه می‌کردی،متوجه تمایز این قاب با بقیه می‌شدی. آن‌روزها مریم میرزاخانی تازه جایزه فیلدز را برده بود و شاید پیش از آن، خیلی‌ها او را نمی‌شناختند. پرسیدم این خانم چرا؟ گفت: بدون شک او نابغه است. مهم‌ترین جایزه ریاضیات را برده و در بهترین دانشگاه‌های جهان درس می‌دهد.آرزو دارم نوه‌ام مثل او شود.
آن‌روز وقتی دفتر تاجر کهنه‌کار را ترک می‌کردم،پیش خودم گفتم دارایی آدم‌ها فقط خانه و ماشین و زمین و ملک نیست.همین آدم‌های بزرگ بخشی از دارایی‌های ما هستند.
مریم میرزاخانی در میان ناباوری همه ما درگذشت. جامعه ایران یکی از ارزنده‌ترین دارایی هایش را از دست داد.
او رفت اما این زخم کهنه دوباره سر باز کرد.این‌که چرا با او و هزاران نخبه نظیر او مهربان نبوده‌ایم؟ مریم می‌توانست در کشور خودش زندگی کند. مگر این بانوی معصوم چه چیزی می‌خواست؟ آن چشم‌های آبی چه در سر داشتند؟ مریم یکی از عاشق‌ترین آدم های زمانه‌اش بود.ساده بود و بی پیرایه و چه می‌شد اگر همین اطراف،رؤیاهایش را با فرزندان ما قسمت می‌کرد.چه می‌شد اگر میان این همه هیاهو،به بزرگی‌اش میدان می‌دادیم؟

ما را چه می‌شود؟ چرا همیشه علامت خروج را نشان می‌دهیم؟چند کشور را می‌توانیم مثال بزنیم که به این سادگی مسیر مهاجرت نخبگانش را هموار کرده باشد؟ زیان روحی و روانی و اقتصادی جامعه از مهاجرت این همه نخبه چقدر است؟
هرچند اعداد و ارقام متناقضی از تعداد مهاجران نخبه ايراني درديگر نقاط دنيا ارائه شده اما با توجه به جایگاه شایسته بسیاری از ایرانیان خارج از کشور، به خوبي مي‌توان دريافت چه ثروت مادي و معنوي عظيمي از كشورمان در ديگر نقاط جهان توزيع شده‌است.
اما سؤال مهم این است که چرا بسياري از جوانان نخبه ایرانی عزم مهاجرت كرده و زندگي دور از وطن را بر مي‌گزينند؟
شايد دم دستی‌ترین پاسخ این باشد که آنها به دنبال رفاه یا شاید آزادی بیشتر،ترک وطن کرده‌اند. . اما براي من كه با خیلی از مهاجران نخبه ایرانی از نزديك صحبت كرده‌ام،دلیل دیگری هم وجود دارد.
خیلی از جوانان ما ایران را ترک می‌کنند چون امکان سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی بلند مدت ندارند.خیلی‌ها ایران را ترک می‌کنند چون فضای کسب وکار را عادلانه و شفاف نمی‌بینند. خیلی‌ها ایران را ترک می‌کنند چون حوصله این همه دعوای سیاسی و بی‌اطمینانی را ندارند.خیلی‌ها ایران را ترک می‌کنند چون فضای مساعدی برای شکوفایی توانایی هایشان نمی بینند.
اگربپذيريم نبوغ و استعداد هم ثروت خدادادي است،باید کاری کنیم که انگیزه مهاجرت کاهش پیدا کند. چرا باید جوانان نخبه ما به بهانه‌های واهی تحت فشار قرار گیرند و ترک وطن کنند؟
در یکی از سفرهایم به اروپا، دوساعت پای صحبت‌های یکی از همین نخبگان نشستم.او که جذب یکی از شرکت‌های بزرگ اروپایی شده و برای خودش شهرتی به هم زده بود،آرزو داشت به ایران بازگردد. پرسیدم در چه صورتی حاضری به کشور برگردی؟ گفت: فقط می‌خواهم سالم و شفاف در فضای رقابتی کار کنم.نمی‌خواهم برای کاری که می‌کنم،از همه مجوز بگیرم و به همه رشوه بدهم.

صدای پیرمردی که تصویر مریم میرزاخانی را به دیوار زده بود،هنوز در گوشم می‌پیچد.وقتی داشتم خداحافظی می‌کردم گفت: تو که دستت می‌رسد،کاری کن.کاری کن بچه‌های خوب ما به وطن بازگردند. و من به دست هاي خالي ام نگاه مي كنم و از آن چشم هاي اقيانوسي خجالت مي كشم.
@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

https://instagram.com/p/BWQBxonHo_s/

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

آيا از دعواهاي سياسي خسته شده ايد؟


ایران اسلامی بیش از هرزمانی به همدلی آحاد جامعه ،اتحاد جریان‌های مختلف و کنارگذاشتن دعواها و اختلافات سیاسی نیاز دارد.
در حالی که خطرات داخلی و بیرونی زیادی متوجه کشور عزیزمان ایران است،سیاستمداران همچنان بر طبل دعوا و اختلافات سیاسی می‌کوبند.
ایران،امروز در معرض ده‌ها چالش بزرگ داخلی و خارجی قرار دارد. در هیچ دوره‌ای این قدر مشکلات کشورمان پرتعداد،عمیق و همزمان نبوده‌است.
هم‌زمانی و در‌هم‌آمیزی مشکلات کوچک و بزرگ داخلی در کنار تهدیدهای بیرونی،اهمیت وفاق و همدلی آحاد جامعه ایرانی را صد چندان کرده‌است. سیاستمدارانی که خود این وضع را به وجود آورده‌اند،اکنون نمی‌خواهند شرایط حساس کشور را درک کنند.
مشكلات فراوان فعلي نشان مي دهد؛ آنها نه تنها باری از روی دوش کشور برنداشته‌اند که با تشدید اختلافات و دعواهای بیهوده،مدام بر مشکلات و چالش‌های کشور می افزایند.

این‌روزها به روش‌های مختلف می‌شود صدای مردم نگران را شنید. مردمی که نگران کشور،دین و انقلاب خود هستند.مردمی که نمی‌توانند نگرانی خود را از نابودی اخلاق، ويراني جنگل‌ها،تنش‌های آبی،بیکاری جوانان،گونه‌های در حال انقراض،رکود اقتصادی،نظام بازنشستگی،بحران بانکی و ده‌ها مشکل کوچک و بزرگ دیگر پنهان کنند.
مردم می‌گویند حل و فصل مشکلات کشور میان دعوای سیاستمداران به فراموشی سپرده شده و ظاهرا هیچ کس به فکر چاره اندیشی برای چالش‌های موجود نیست.
در این فضای سیاست‌زده و پر از سوء تفاهم که هیچ صدایی جز صدای سیاستمداران شنیده نمی‌شود،می‌خواهم به نخبگان،فعالان سیاسی و اقتصادی،کنش‌گران،روشنفکران،روزنامه‌نگاران و هنرمندان کشورم پیشنهاد کنم،همه با هم در یک پویش اجتماعی، وفاق و همدلی را فریاد کنیم.

ما به طور جدی نیازمند شکل گیری کمپینی برای #وفاق و #پایان_دعواهای_سیاسی و #تمرکز_بر_حل_مشکلات هستیم.
اگر از دعواهای سیاسی و اختلافات بیهوده و دنباله دار سیاستمداران خسته شده‌اید. اگر نگران آینده کشور هستید و اگر فکر می‌کنید مشکلات اساسی کشور میان دعواهای سیاستمداران گم شده، هرجایی که هستید،وفاق را فریاد بزنید.در شبکه‌های اجتماعی از سیاستمداران بخواهید دعواهای بیهوده را تمام کنند و برای توسعه و آبادانی کشور آستین‌ها را بالا بزنند .
هشتگ #پویش_وفاق می تواند حلقه اشتراک همه آنهایی باشد که نگران امروز و فردا و فرداهای کشور هستند.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

گزارش یک اشکال

🔺بخشی از یادداشتی که در شماره امروز دنیای اقتصاد منتشر شده است:

📌 در چهار سال گذشته، سپرده‌گذاری در بانک‌ها جزو سود‌آورترین فعالیت‌های اقتصادی در کشور بوده است. بازدهی بالای سپرده‌سپاری در بانک‌ها انگیزه و رغبت سرمایه‌گذاری در دیگر بخش‌های اقتصاد‌ ایران را گرفته است. بالا بودن نرخ سود نه فقط برای کل اقتصاد کشور که برای نظام بانکی هم مشکلات زیادی ایجاد کرده‌است.

📌 برای خیلی‌ها گفتن این جمله که «شورای پول و اعتبار باید نرخ سود را کاهش دهد» خیلی ساده است، اما چرا این سیاست در گذشته اشتباه بوده و در شرایط فعلی هم امکان‌پذیر نیست؟ به این دلیل که به محض کاهش نرخ‌ها، دوباره رقابت منفی میان بانک‌ها و موسسه‌های موجود تشدید می‌شود. روی کاغذ، مصوبه شورای پول و اعتبار اجرا می‌شود اما در عالم واقعیت، بازیگران بازار پول، به رقابت منفی و بازی پانزی ادامه می‌دهند. در یک دهه گذشته، بخش بزرگی از نظام بانکی ایران درگیر بازی پانزی بوده است؛ یعنی با دادن سودهای غیر‌متعارف، سعی در به دام انداختن مشتریان جدید داشته و با جذب سپرده‌های جدید، به تعهدات قدیمی پاسخ داده است. سردمدار این بازی مجرمانه، موسسه‌های مالی و اعتباری غیر‌مجاز بوده‌اند.

📌 اخیرا بانک مرکزی فشار زیادی به موسسه‌های غیر‌مجاز وارد کرده است. این فشارها تا امروز برای اقتصاد ایران کم هزینه نداشته و نگرانی درباره احتمال وقوع هراس بانکی را تشدید کرده اما در نهایت، گامی مثبت برای قانونمند کردن بازار پول بوده است.


📌 بانک‌ها در سال های گذشته وارد رقابت منفي شدند و براي آنكه نقدینگی موجود را در سیستم خود حفظ کنند، تلاش كردند به سپرده‌گذاران سود بيشتري پرداخت كنند. به اين ترتيب درحالي‌كه درآمد بانك‌ها كاهش يافت، بر هزينه‌هاي آنها به‌شدت افزوده شد. اکنون بانک مرکزی به‌درستی جراحی در اقتصاد کشور را از نظام بانکی و از موسسه‌های غیر‌مجاز آغاز کرده و قصد دارد برای توقف رقابت منفی در بازار پول به بازیگران بد کارت قرمز نشان دهد و آنها را از زمین بازی خارج کند.

📌یک موسسه مالی و اعتباری ‌که ریشه و ‌اعتباری نداشته باشد برای جذب سپرده‌های مردمی حاضر است هر ریسکی را قبول کند و در نتیجه همواره آماده بالا بردن نرخ سود سپرده است. وقتی سود سپرده را بالا ببرد، عملا بانک‌های خوب را هم در معرض رقابتی ناسالم قرار می‌دهد. در شرایط رقابت ناسالم، منابع به سمت نرخ‌های بالاتر کوچ می‌کند. بانک بد هر طور رفتار کند، بانک‌های خوب را هم به‌دنبال خود می‌کشد. این چرخه باعث شده نرخ سود به سمت پایین گرایش پیدا نکند.

📌حتی اگر تصور کنیم فشار بانک مرکزی به موسسه‌های غیر‌مجاز منجر به حاشیه‌های بسیار بزرگ شود، باید سیاست‌گذار پولی را تشویق به ادامه این فشارها کنیم. درصورتی‌که بانک مرکزی زیر بار فشارهای سیاسی شانه خم نکند و از «تصمیم سخت» پشیمان نشود، می‌توانیم بگوییم اصلاحات در نظام بانکی در دولت دوازدهم تداوم خواهد داشت و به نقطه امیدوار‌کننده‌ای خواهد رسید.

🔺متن کامل را این جا بخوانید:👇

https://goo.gl/wVHmcw


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

سواحل شمال جای سوزن انداختن نیست.چرا همه سمت شمال می روند؟ یادداشتی در این باره نوشته ام. 👇

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

پیام حمله موشکی ایران به تروریست ها چیست؟

شلیک چهار موشک ذوالفقار به مقر تروریست های داعش در دیرالزور،تنها یک مانور نظامی نبود.این عملیات، چند اثر و چند پیام مهم با خود دارد. ابتدا به آثار احتمالی اش می پردازم:

📌اول این‌که: احتمالا جوسازی علیه ایران افزایش پیدا می‌کند. ممکن است عده‌ای بگویند دیدید؟ گفته بودیم ایران فعالیت موشکی دارد،این هم نشانه‌اش.ایرادی ندارد، به هزینه‌اش می‌ارزد.
📌دوم این‌که: در منطقه و حتی فراسوی منطقه،همه متوجه می‌شوند که ایران اهل شوخي نيست. شلیک این موشک ها نشان داد نباید زیاد با ایران شوخی کنند.
📌سوم این‌که: چنانچه متن و حاشیه این عملیات کنترل شود، از اين پس ایران در ذهن دولت‌ها و مردم منطقه مقتدر تر جلوه خواهد داشت.
📌چهارم این‌که : این عملیات، بازی مخالفان و دشمنان ایران را در منطقه به هم زد و نشان داد ایرانی که به بهترین شکل مذاکره می‌کند، هروقت لازم باشد،شلیک هم می‌کند. مخالفان مجبورند شیوه بازی را تغییر دهند.
🔹اما این عملیات چند پیام ویژه هم داشت:

📌اول این که: پاسخ قاطعی بر رجز خوانی چند ماه گذشته علیه جمهوری اسلامی ایران بود.
📌دوم این که: قدرت نظامی و تکنولوژیکی ایران را به رخ کشید.
📌سوم این که : تقویت کننده غرور ملی بود.به گونه‌ای که خیلی از کنش گران سیاسی با دیدگاه های مختلف،اقتدار موشکی ایران و اقدام به موقع در شلیک را ستودند.
📌چهارم این که : پاسخ كوبنده اي به خریدهای تسلیحاتی برخی کشورها بودونشان دادايران در ساخت و داشتن تسليحات مدرن چيزي كم ندارد.
📌پنجم این‌که: نشان داد ایران نه تنها دراستفاده از راه حل های دیپلماتیک که دراستفاده از ابزارهای نظامی هم در منطقه سرآمد است.
📌در نهایت این‌که: دیگ خاورمیانه در حال جوشش است. شاید در هیچ جای جهان به اندازه خاورمیانه،حاکم کم‌خرد وجود نداشته باشد.در چنین منطقه پرخطری، گاهی لازم است با مذاکره و گفت وگو از منافع ملی دفاع کرد و گاهی باید نوک موشک را نشان داد. در دنیای پرتهدید امروز، گاهی نشان دادن موشک آماده به شلیک،از برافراشتن هزاران پرچم سفید، صلح آفرین‌تر است.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

درهاي آسمان توبازاست
من توراخدايي شناختم كه براي بخشيدن بدنبال بهانه اي وجهاني كه آفريدي پرازبهانه
خداي ليله القدر،دربزرگترين بهانه بخشيدن
ماراببخش،بيامرزوجهاني راكه ناآرام وناامنش كرده ايم،سامان ده

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

چند نکته درباره دو عملیات تروریستی امروز

1- حمله به مجلس شورای اسلامی و حرم امام(ره) حمله‌ای نمادین بود.تروریست‌ها می‌توانستند در محل‌هاي پرتردد یا دیگر اماکن عمومی كه تيم حفاظتي هم ندارند نقشه خود را عملی کنند.چرا اماکن دیگر انتخاب نشد؟

2- به خانواده‌های داغ دیده و آسیب دیده تسلیت می‌گوییم. هرکدام از ما ممکن بود در هنگام وقوع عملیات تروریستی آن جا بودیم. مجلس و حرم امام،خانه محرومان هستند.

٣- خیلی‌ها معتقدند این حادثه اگر در دیگر کشورهای جهان رخ می‌داد،تلفات بیشتری داشت. قرار بود این‌جا هم تعداد کشته‌ها خیلی بیشتر از این حرف‌ها باشد.اگر کشته ها بیش از این بود،تروریست‌ها بیشتر به اهداف خود نزدیک می‌شدند. فکرش را بکنید،هیچ‌کدام از جلیقه‌های انفجاری میان جمعیت منفجر نشد. آن‌چه باعث شد دو عملیات تروریستی امروز به یک عملیات ناموفق (به نسبت آن‌چه تروریست ها در ذهن داشتند) تبدیل شود، آمادگی و واکنش سریع نیروهای امنیتی ایران بود. دستشان را می بوسیم.

٤- مردم انتظار دارند صدا و سیما به این حوادث واکنش حرفه‌ای نشان دهد.حبس اخبار دیگر امکان‌پذیر نیست و مردم به سهولت متوجه هر اتفاقی می‌شوند.چگونه است که تیراندازی در یک مدرسه در آمریکا به فوريت پوشش خبری داده می‌شود اما چنین حادثه ای در قلب پایتخت از چشم مدیران صدا و سیما دور می‌ماند؟

٥- زمانی که فراگیرترین رسانه کشور دربرابر این اتفاق سکوت می‌کند،بازار شایعات داغ می‌شود.اثر تروریسم دروغ،کم‌تر از تروریسم انفجاری و انتحاری نیست.آيا صدا و سیما مردم را نامحرم می‌داند؟

٦- واکنش برخی از افراد به این حوادث،منطقی و عاقلانه نیست. معمولا در کشورهای اروپایی،مردم ازمحل اصلی این حوادث دور می‌شوند اما در ایران،مردم بیشتر تجمع می‌کنند.تجمع بیشتر می تواند حادثه دردناک دیگری خلق کند.اگر تروریست‌ها با علم به این رفتار مردم،بمبی میان جمعیت نظاره‌گر منفجر می‌کردند،تعداد کشته‌ها چقدر می‌شد؟

٧-دشمن پشت در است. مرزها را در نوردیده و به حساس‌ترین اماکن کشور رسوخ کرده. زمان کنار گذاشتن اختلافات است. ما یک ساختاریم و سفید و سیاه نداریم.دو پاره و چندپاره نیستیم.ما ملت ایران هستیم.اما امروز صداهایی هم شنیده شد که از این پیکره و این ملت نبود. آیا وقت آن نرسيده که قبل از هر چيز به همبستگي و منافع ملي بينديشيم؟

۸- منطقه خاور میانه به یک جنگ تمام عیار نزدیک شده است.سران بیشتر کشورهای همسایه ما،کم تجربه‌اند و بعضا ماجراجو.مثل همیشه مراقب باشیم و آماده. همدل باشیم و هم‌صدا. متحد باشیم و نگذاریم سگ‌های پوشالی امنیت خانه ما را تهدید کنند.


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

جای شکرش باقی است


اقتصاددانان آدم‌های محبوبی نیستند. معقول‌اند اما محبوب نیستند. هر معقولی،محبوب نیست. معمولا نتایج کار اقتصاددانان پوشیده می‌ماند اما مردم نتیجه کار سیاستمداران را در احداث ساختمان‌ها و ورزشگاه‌ها و جاده‌ها می‌بینند. در نهایت اگر بخشی از اقتصاد خوب کار نکند،انگشت اتهام به سوی مدیران و اقتصاددانان گرفته می‌شود.
سیاستمداران با اقتصاددانان میانه خوبی ندارند چون می‌خواهند با تقسیم منابع، محبوبیت بخرند اما اقتصاددانان مانع بزرگی برای تحقق آرزوهای آنها هستند.
مردم فکر می‌کنند اقتصاددانان به خاطر تسلطی که بر "اقتصاد" دارند،باید متمول و ثروتمند باشند اما این‌گونه نیست.شاید بعضی از اقتصاددانان به خاطر دستمزدهای بالا،تا حدودی برخوردار باشند اما دانستن علم اقتصاد،برای ثروتمند شدن کافی نیست.
اقتصادی که مردم می‌شناسند،با علم اقتصاد،زمین تا آسمان فرق دارد.هدف علم اقتصاد هم با آن‌چه در ذهن مردم وجود‌دارد،متفاوت است.
مردم انتظار دارند بر اساس نظرات اقتصاددانان،وضع رفاهی آنها بهبود پیدا کند.قاعدتا این کار از اقتصاددانان بر می‌آید و آنها قادرند راه حل‌هایی برای افزایش رفاه ارائه‌کنند اما وقتی پای منافع سیاستمداران به میان می‌آید،اقتصاددانان کنار گذاشته می‌شوند.چون آنها آموخته‌اند که منابع، محدود و مصارف نامحدود است اما سیاستمداران به تجربه دریافته اند که تقسیم بیشتر منابع،یعنی محبوبیت بیشتر.
از سوی دیگر باید در نظر داشته باشیم که اقتصاددانان فقط پیشنهاد می‌دهند و این،سیاستمداران هستند که باید انتخاب کنند.حالا تصور کنید در بیابانی که آب و غذا به اندازه کافی وجود ندارد،سیاستمدار به دنبال توزیع همین منابع اندک است و دوست ندارد محبوبیتش را از دست بدهد و در مقابل،اقتصاددان می‌گوید آب و غذای محدودی داریم و باید کم‌تر مصرف کنیم.
سیاستمداران دو دسته هستند. عده ای ترجیح می دهند رضایت کوتاه مدت مردم را به دست آورند و به این ترتیب،تلاش می‌کنند منابع به وفور تقسیم شود.آینده هم اصلا مهم نیست چون ممکن است زمان وقوع بحران،فرد دیگری قدرت را در دست داشته باشد.
دسته دیگر، سیاستمداران آینده نگر هستند.از دید آنها،آینده می‌تواند خیلی خطرناک تر از حالا باشد.با این طرز فکر،بخشی از منابع را تقسیم می‌کنند و برای آیندگان هم چیزی کنار می‌گذارند.
در انتخابات سال 1392 و 1396 مردم ایران سر همین دوراهی قرار گرفتند و به سیاستمداری رأی دادند که وعده تقسیم منابع نداد.
اما این پایان ماجرا نیست.اصولا هیچ سیاستمداری همه تخم مرغ‌هایش را در سبد اقتصاددان نمی‌گذارد. چون ابزار اقتصاددان، عقل و یافته‌های علمی است اما سیاستمدار ممکن است از احساسات ،عواطف،ملیت و خیلی از ابزارهای دیگر هم استفاده کند. تکلیف اقتصاددان مشخص است: تخصیص بهینه منابعی که لایزال نیستند اما سیاستمدار کارش تقسیم منابع است و احتمالا کاری به محدودیت ها ندارد. به این ترتیب، بهترین سیاستمداران هم گاهی تصمیم‌های عوام‌فریبانه می‌گیرند.
با این توضیحات، به نظر من بزرگ‌ترین رسالت این روزهای اقتصاددانان،افزایش رفاه مردم نیست. بزرگ‌ترین رسالت اقتصاددانان نزدیک به دولت،ایستادن در برابر تصمیمات سیاسی است که در نهایت ممکن است مردم را فقیرتر کند. بیایید واقع بین باشیم.سیاستمداران ما اقتصاد را بلد نیستند و کشور ما در چرخه باید‌ها و نباید‌های زیادی گرفتار شده‌است.
بخشی از این بایدها باید تغییر کنند اگرنه اقتصاد به درستی کار نخواهد کرد.بخشی از این بایدها امروز به عنوان موانع اصلی کند شدن حرکت اقتصاد کشور عمل می‌کنند اما هیچ‌کس حاضر به پرداخت هزینه برای برداشتن این باید‌ها نیست.
گاهی فقط کافی است یک جمله از دهان سیاستمدار خارج شود،آن وقت همه دستگاه‌های اقتصادی باید توان خود را بسیج کنند تا این وعده را عملی کنند.حتی اقتصاددانان هم گاهی به این ورطه می‌افتند.
کجای دنیا این گونه سیاست گذاری می شود؟
بیایید واقع بینانه نگاه کنیم. با وجود این همه بند و ریسمان بسته شده به پای اقتصاد کشور،انتظار نداشته باشیم که ایران کره جنوبی یا سنگاپور شود. همین قدر که سیاستمداران،موقع شنیدن صدای آژیر گوش شنوایی دارند و به بخشی از توصیه های اقتصاددانان،توجه می‌کنند،خودش خوب است.همین که بیم از آینده باعث می‌شود بخشی از توصیه‌های اقتصاددانان، جدی گرفته شود و ایران در مسیر ونزوئلایی شدن حرکت نکند،جای شکرش باقی است.


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

روحانی پیروزی‌اش را مدیون کیست؟


🖍 تحلیلی درباره نقش آگاهی مردم در انتخابات ریاست جمهوری دارم که روزنامه دنیای اقتصاد امروز منتشر کرده است.بخش هایی از این تحلیل را بخوانید:

📌 انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر را شاید بتوان رقابتی‌ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی دانست. رقابتی از آن جهت که براي اولين بار هیچ نشانه‌ای از تفاهم برای تکرار دوره رئیس‌جمهور مستقر مشاهده نمی‌شد و نامزدها با تمام توان به عرصه رقابت‌ها وارد شدند. شیوه برگزاری مناظره‌ها و آرایش سیاسی گروه‌ها نشان از رقابتی جدی داشت نحوه بازی نامزدها هم حاکی از آن بود که کسی برای باخت نیامده است.

📌نامزدها به ریسمان شعارهای پوپولیستی و وعده‌های تقسیم منابع هم دست یازیدند و تلاش کردند از طریق ایجاد شکاف میان فقیر و غنی و تشدید جنگ طبقاتی، توده‌های مردم را با خود همراه کنند.این رفتار تبلیغاتی احتمالا می‌توانست همچون گذشته، طبقات فرودست را متقاعد به حمایت از نامزدهایی کند که با وعده تقسیم پول وارد بازی انتخابات شده بودند.

📌اکنون که نتیجه، به گونه‌ای دیگر رقم خورده و رویکرد مخالف این تاکتیک، برنده بازی شده است، از خود می‌پرسیم چرا وعده تقسیم پول نتوانست نقش موتور محرک را برای جلب رای توده‌ها بازی کند؟

📌 اکثریت جامعه ما پس از تجربه تلخ پوپولیسم، به عقلانیت روی خوش نشان داده است.مردم آموخته‌اند که اعتماد به سیاست‌هاي عقل‌گرايانه ضمن اینکه امنیت روانی جامعه را تضمین می‌کند، در درازمدت برای آنها منفعت بیشتری دارد. مردم ما به تجربه دریافته‌اند که سیاست‌های توزیعی و بازتوزیعی در اقتصاد جواب نمی‌دهد.

📌 بدون شک یکی از مهم‌ترین ابزارهای افزایش آگاهی مردم، تسهیل دسترسی مردم به اینترنت، افزایش تعداد گوشی‌های هوشمند و علاقه روزافزون مردم برای حضور در شبکه‌های اجتماعی بوده است.

📌 قابلیت‌های شگفت‌آور تلفن‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی در گردش آزاد اطلاعات، تحولات گسترده‌ای را در مناسبات میان مردم و حاکمیت به‌وجود آورده است. دیگر هیچ سیاستمدار و دولتمردی حاشیه امن ندارد. در هر کوچه و برزنی، ممکن است یک نفر با گوشی هوشمند ایستاده باشد. هیچ صدایی نمی‌تواند برای همیشه مخفی بماند. یک اتفاق کوچک در مناطق دوردست، قابلیت ایجاد بحران در مرکز را دارد. هر تصمیمی در مرکز، می‌تواند حاشیه‌ها را به تحرک وادارد. در نهایت اینکه، حکمرانی در حیطه آنتن‌دهی گوشی‌های هوشمند بسیار مشکل شده و با وجود این، مهندسی و برنامه‌ریزی متمرکز برای جامعه اگر غیر‌ممکن نباشد، بسیار مشکل است.


📌 خوشبختانه جامعه مدنی در ایران قوی و دیرپا است. نهادهایی مثل مطبوعات و تشکل‌های بخش خصوصی و انجمن‌ها و سمن‌های اجتماعی، در سال‌های گذشته نقش موثری در مبارزه با عوام‌گرایی در سیاست‌گذاری ایفا کرده‌اند. با وجود محدودیت‌های سیاسی سال‌های گذشته، جامعه مدنی ایران، کوچک‌ترین حرکت دولت‌ها را زیر نظر داشته و همواره در برابر خطاهای سیاست‌گذاری موضع گرفته است. بخش عمده‌ای از تولیدات فکری و محتوایی این نهادها به‌طور مشخص در هفته‌های گذشته در جامعه تکثیر شد و بسیار روشنگر و اثرگذار بود.

📌 باید از تلاش اتاق‌های بازرگانی، مرکز پژوهش‌های مجلس، موسسه عالی پژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی و گروه رسانه‌ای «دنیای‌اقتصاد» و دیگر نهادهای فعال جامعه مدنی یاد کنیم که به‌طور مشخص در زمینه عواقب شوم پوپولیسم و عوام‌گرایی در سیاست‌گذاری و عواقب نگران‌کننده پول‌پاشی و تقسیم پول روشنگری کردند و خوراک مناسبی برای شبکه‌های اجتماعی فراهم آوردند.

📌 باید از تلاش‌های دولت یازدهم به‌خاطر پافشاری بر گسترش اینترنت و تاکید بر اهمیت شبکه‌های اجتماعی و شکستن انحصار اطلاع‌رسانی تقدیر کنیم. به‌واسطه این تلاش‌ها، امروز هر ایرانی در دست خود یک رسانه دارد. رسانه‌ای که یک‌سویه نیست و قابلیت ارسال و دریافت همزمان اطلاعات را دارد. رئیس‌جمهور روحانی آن گونه که در سخنرانی‌های اخیر خود بارها به زبان آورد، با مقاومت در برابر محدود کردن اینترنت و فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی، انحصار اطلاعات را در ایران شکست و با پیروزی در انتخابات، بهره‌اش را برد.

متن کامل تحلیل:👇

http://donya-e-eqtesad.com/news/1102020

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

انتظارات از روحانی

انتخابات به پایان رسید اما مشکلات کشور هم چنان باقی است. زودتر باید از حال و هوای انتخابات خارج شویم.
رقابت‌های انتخاباتی می‌توانست فرصتی برای بیان مهم‌ترین مشکلات کشور و نقد شیوه‌های حل و فصل آن توسط دولت مستقر باشد اما متأسفانه به دلیل شیوه‌های نادرستی که نامزدهای انتخاباتی در مناظره‌ها در پیش گرفتند، نه عملکرد دولت نقد شد و نه فرصتی برای اطلاع از برنامه نامزدها برای اداره کشور به وجود آمد.
با توجه به شناختی که نسبت به مسائل اقتصادی دارم،معتقدم حتی نقاط ضعف دولت در چیدمان کابینه،سیاست گذاری و عمکرد اقتصادی، به درستی مطرح نشد. اگر نه، دوره رقابت‌های انتخاباتی برای آقای روحانی می‌توانست خیلی دشوارتر به پایان برسد.
به هرحال انتخابات تمام شد. روحانی دوباره رئیس جمهور ماست. آنهاکه به او رأی دادند،خوشحالند اما آنها که به او رأی نداده‌اند هم باید خوشحال باشند. از میان نامزدهای این دوره انتخابات،هیچ کس جز روحانی توان حل این مشکلات را ندارد. این را در طول رقابت‌ها به وضوح دیدیم. هیچ‌کدام از رقبای روحانی اشراف لازم را در زمینه مسائل اقتصادی نداشتند.هیچ کدام با برنامه نیامده بودند.
زوج روحانی و جهانگیری به قدری در زمینه مسائل اقتصادی مسلط بودند که مناظره سوم را بی چون و چرا فتح کردند.
به هرحال رقابت‌ها تمام شد و روحانی یک بار دیگر سکان این کشتی توفان زده را در دست گرفت.کارهای زمین مانده زیاد است.رئیس جمهور جدید برای حل مشکلات کشور زمان می‌خواهد. زمان و کمی حمایت.
ویژگی روحانی این است که می‌تواند کابینه‌ای کارآمد تشکیل دهد. در او جنمی هست که می‌تواند نخبگان را جذب کند. در چهار سال گذشته،کابینه روحانی قوی بود اما نقاط ضعف زیادی داشت. ما به روحانی رأی دادیم اما پس از یک دوره،نگرانی و اضطراب، انتظار داریم کابینه‌ای به مراتب قوی تر از قبل تشکیل دهد.
بی تعارف،دولت به وزرایی چالاک و خلاق نیاز دارد. وزرایی که به اندازه اسحاق جهانگیری،اقتصاد را بشناسند و بخش خصوصی را باور داشته باشند.
چه خوب می‌شود اگر در دولت جدید،روحانی تقسیم کار کند. کار سیاست و دیپلماسی را خود پیش ببرد و کار اقتصاد را به اسحاق جهانگیری و محمد نهاوندیان و مسعود نیلی واگذار کند.

بخش خصوصی 10 در خواست از روحانی دولت دوازدهم دارد:

📌اول: برای بازگرداندن امید به اقتصاد،کابینه ای کارآمد تشکیل دهد.
📌دوم: برای بازگرداندن اعتماد به جامعه، برنامه ای جامع برای کاهش فساد تدوین کند.
📌سوم: برای خروج اقتصاد از بن بست، تکلیف ما را در زمینه تعامل با کشورهای جهان مشخص کند
📌چهارم : برای تشویق سرمایه گذاران، حد و مرز فعالیت های دولت را مشخص کند.
📌پنجم: برای بهینه شدن تخصیص منابع، سیاست های حمایتی و مسأله یارانه ها را به شکلی اصولی حل و فصل کند.
📌ششم: برای بازگرداندن نشاط به اقتصاد، کام بخش خصوصی را با آزاد سازی و رفع موانع کسب وکار شیرین کند.
📌هفتم: برای حل بزرگ ترین مشکل فعلی اقتصاد ایران، بگوید برای بانک های بحران زده چه در سر دارد
📌هشتم: برای گام برداشتن در مسیر توسعه،محیط زیست و مسأله خشکسالی را بیشتر از گذشته جدی بگیرد
📌نهم: برای ایجاد فضای رقابتی، حد و مرز فعالیت بنگاه های اقتصادی غیر دولتی را مشخص کند.
📌دهم: برای این که به رأی دهندگان احترام مضاعف بگذارد، فرصت اصلاح و تغییر را از دست ندهد.

روحانی این بار بیشتر از گذشته به مردم مدیون است. مردمی که با همه کاستی ها ساختند و گوش به القائات و تبلیغات ندادند و ساعت‌ها در صف ایستادند تا دوباره به او سلام کنند. روحانی الحق و الانصاف،باید قدر این مردم را بداند.


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

ماكياوليسم سياسي و پوپوليسم اقتصادي


اگر قبل از مناظره‌های انتخاباتی از من سوال مي‌شد مهم‌ترين چالش پيش‌روي دولت دوازدهم چيست، با اطمينان پاسخ مي‌دادم مساله اقتصاد كشور.

اما اكنون بعد از برگزاري سه دوره مناظره نامزدهای انتخابات و مشاهده فضای رقابت‌ها، به اين نتيجه رسيده‌ام كه مهم‌ترين و عاجل‌ترین وظيفه دولت دوازدهم احیای اخلاق در جامعه و تقویت سرمایه اجتماعی حاکمیت است.

به‌نظر می‌رسد بیش از آنچه تصور می‌کردیم، اخلاق در جامعه ما رنگ باخته و متاسفانه برای اثبات این ادعا، چه نشانه‌ای واضح‌تر از آنچه در رقابت‌های انتخاباتی مشاهده می‌کنیم؟


وقتی به آنچه در یک ماه گذشته و به‌خصوص در مناظره‌های تلویزیونی گذشت، تامل کنیم، نشانه‌های جدی از شیوع همزمان دو عارضه ماکیاولیسم * سياسي و پوپولیسم اقتصادي در میان بازیگران عرصه سیاست مشاهده می‌کنیم.

نیکولو ماکیاولی در رساله معروفش «شهریار» دستیابی به قدرت را با هر وسیله‌ای مجاز می‌داند و معتقد است سیاستمدار می‌تواند برای به دست آوردن قدرت به هر ابزاری متوسل شود، حتی اگر این ابزار با معیارهای اخلاقی جامعه هیچ تناسبی نداشته باشد. براساس اصولی که ماکیاولی ترسیم کرده، سیاست نسبتی با اخلاق ندارد و سیاستمدار فردی است که در جعبه ابزارش، دروغ، تزویر، تقلب و زیر پا گذاشتن همه مبانی اخلاقی را دارد و اگر اصل، رسیدن به قدرت یا حفظ آن است، سیاستمدار مجاز است از همه این ابزارها استفاده کند.

سوء‌استفاده از اصولی که ماکیاولی مطرح کرده، از 500 سال پیش نتایج فاجعه‌باری به‌دنبال داشته است. قدرت برخاسته از بی‌اخلاقی، تزویر و دروغ، در چند قرن گذشته آن‌قدر فاجعه آفریده که هر کس اندکی تاریخ خوانده باشد، ‌مي‌تواند ده‌ها مصداقش را در ذهن مجسم کند. در کنار رواج روزافزون بی‌اخلاقی در بازی‌هاي سیاسی، مسابقه عوام‌گرایی در سیاست‌گذاری و تهييج و تطميع دهك‌هاي نيازمند، نیز در عرصه اقتصاد رايج شده است.

براساس قواعد ماکیاولیسم، بازیگر عرصه سیاست، اجازه دست‌درازی و تجاوز به هر حریمی را دارد. هیچ خط قرمزی پیش رویش نیست و به خود اجازه می‌دهد همه مرزهای اخلاق را جا‌به‌جا کند. پوپولیسم اقتصادی نیز جامعه را دو پاره می‌کند و بر آتش جنگ‌های طبقاتی می‌دمد. نتیجه این اتحاد نامبارک، تشدید شکاف طبقاتی در جامعه است و دیری نمی‌پاید که بخشی از جامعه، خود را در برابر بخشی دیگر از جامعه می‌بیند و چنانچه درباره آن تدبیری اندیشیده نشود، دیری نمی‌پاید که جامعه تهی از اخلاق می‌شود و به سمت بحران‌های سیاسی و اجتماعی پیش می‌رود.

به هر حال معتقدم هر کدام از نامزدهای فعلی انتخابات که رئیس‌جمهور آینده کشور شود، با ده‌ها علامت سوال در ذهن مردم مواجه است. دولت آینده باید بتواند درباره شبهاتی که در رقابت‌های انتخاباتی مطرح شده، به درستی سیاست‌گذاری کند و راهی برای حل و فصل آنها بیابد. بسیاری از خط کشی‌های اخلاقی و بسیاری از اصول دینی و مذهبی ما و در نهایت، سرمایه اجتماعی کشور در یک ماه گذشته مخدوش شده و دولت آینده ناچار است آنها را بازسازی کند.

آیا بدون اعتماد مردم و بدون بازسازی ساختار اخلاقی و تقویت سرمایه اجتماعی، می‌توانیم در مسیر دشوار اصلاحات اقتصادی و توسعه گام برداریم؟

*ماکیاولیسم به معنای عام و مصطلح آن. چون به‌نظر می‌رسد میان آموزه‌های ماکیاول با آنچه به‌عنوان ماکیاولیسم می‌شناسیم، تفاوت زیادی وجود دارد.

منبع: دنياي اقتصاد

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

خدا و ثروت

برای من که در خانواده‌ای تاجر به دنیا آمده و بزرگ شده‌ام و بيش ازسه دهه از عمرم را در کسب وکار شخصی خودم صرف کرده‌ام و بیش از دو دهه است که در اتاق بازرگانی با سرشناس ترین اهالی کسب وکار سروکار دارم همواره این سوال‌ها مطرح بوده است:
چه رابطه‌ای میان دین و ثروت وجود دارد؟ دین و کارآفرینی چه نسبتی دارند؟ چه نسبتی میان منافع فردی و تمایلات خدا پرستانه وجود دارد؟
از این دست سوال‌ها زیاد در ذهنم نقش بسته اما امروز بیشتر از هر زمانی معتقدم عبادت و راز و نیاز با خداوند،چه به عنوان یک تمایل فردی و چه به عنوان یک رفتار جمعی،برای تجار و کارآفرینان و اهالی کسب وکار بسیار اهمیت دارد.
اهالی کسب وکار زمان زیادی را به عبادت و راز و نیاز می‌گذرانند.دیده‌ام که کارآفرینان واقعی وقت زیادی صرف تضرع و گفت وگو با خدای خود می‌کنند. نه اشتباه نکنید،هرچند اين روزها دورویي و تظاهر زیاد خریدار دارد اما همه افراد، ریاکارانه عبادت نمی‌کنند.کارآفرینان واقعی هم هرگز ریا نمی‌کنند.در ریاکاری،اهرمی از بی‌اخلاقی وجود دارد که آزاد شدنش هرآدمی را سرنگون می‌کند.کارآفرین واقعی هیچ‌گاه دوست ندارد سرنگون شود.
باخواندن مقاله ای قدیمی از هفته نامه اکونومیست دید خوبی نسبت به این موضوع پیدا کردم.
تحلیل گران اکونومیست معتقدند،کارآفرینان به طور میانگین د‌ر طول هفته بیشتر از بقیه مردم د‌عا می‌کنند‌ و به خد‌ایی شنوا اعتقاد‌ د‌ارند‌ که به آنها علاقه‌مند‌ و مهربان است چون اگر فرد‌ بپذیرد‌ که خد‌اوند‌ حامی اوست با خدا بیشتر صحبت می‌کند‌. علاوه بر این کارآفرینان طوری عباد‌ت می‌کنند‌ که تمایل آنها برای فعالیت تجاری بیشتر می‌شود‌. اکونومیست نوشته از هر 10 کارآفرین 9 نفر به یک د‌ین اعتقاد‌ د‌ارند‌. د‌وسوم کارآفرینانی که اکونومیست از آنها نوشته، می‌گویند‌ د‌ر وجود‌ خد‌اوند‌ ترد‌ید‌ی ند‌ارند‌. این یافته‌ها باعث حیرت و تعجب افراد‌ی می‌شود‌ که فکر می‌کنند‌ اهالی کسب وکار افراد‌ طمع‌کاری هستند‌ که وقتی برای د‌ین و مذهب صرف نمی‌کنند‌. مطالعه‌ای که د‌ر سال2004 د‌ر مورد‌ 44 کارآفرین د‌ر بروکلین صورت گرفت نشان د‌اد‌ مذهبی بود‌ن رابطه مثبتی با بلندنظري فرد‌ی و نوآوری د‌ارد‌. براساس تحقیقی وسیع که در جامعه آمریکا انجام گرفته،مشخص شده است که کارآفرینان بیش از د‌یگران د‌ر معرض عد‌م اطمینان و خطر قرار د‌ارند‌ و همین عامل باعث می‌شود‌ بیشتر به د‌عا کرد‌ن روی آورند‌. حتی ممکن است نیاز به موفقیت د‌ر کار و کسب د‌رآمد‌ باعث شده تا روحیه معنوی د‌ر کارآفرینان تقویت شود‌. از طرف د‌یگر اعتماد‌ به نفس اهالی کسب وکار از باورهای د‌ینی نشات می‌گیرد‌. به عبارت د‌یگر اقتدار،جسارت ،خود‌مختاری و فرد‌گرایی کارآفرینان به رابطه شخصی و مستقیم با خد‌اوند‌ مربوط می‌شود‌.
یافته‌های اکونومیست حتی با غلظت بیشتر قابلیت تعمیم به کارآفرین ایرانی را دارد.چند مسجد و تکیه و خیریه را می‌شناسید که کارآفرین ایرانی در شکل‌گیری اش نقش نداشته باشد؟

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

تراژدی غم‌بار ممنوعه ها

📌«شمار مسمومين مشروبات الكلى در سيرجان به ١٢١ نفر رسيد.٦٢ نفر تحت درمان دياليز قرار گرفتند. حال دو نفر وخيم گزارش شده است. تعداد فوت شده ها ٥ نفر است.»


🔹 مسمومیت گسترده بر اثر مصرف عرق ‌دست‌ساخت غیر بهداشتی و غیر استاندارد با ترکیبات همیشه نا‌معلوم و ناشناخته.تکرار تراژدی غمبار و فراموش‌نشدنی در جای جای ایران.
مثل بختکی شوم آوار شد،شوک‌آور و مایوس‌کننده و در تضاد با همه‌ی ویژگی‌ها و محاسباتی که برای هویت یک شهر می‌توان مد نظر داشت،چه سیرجان و چه هر شهر و منطقه‌ی با هویتی دیگر.
مرگ،کما،دیالیز،کوری،تاری در دید،دلهره مادر و کمر شکسته پدر،کلید‌واژه‌های این مهلکه خود ساخته است.
عمرهای بر باد رفته،آرزوهای مدفون و شادی نا‌تمام، حاصل این فرآیند پنهان،مجرمانه و البته غیر قابل کنترل است که در پی نوشیدن استکان‌هایی پر و نیمه‌ پر از آنچه که به شادی‌زایی آن امید بسته‌اند،برای تصرف لحظه‌ای از نشاط،شور و عبور از همه‌ی ناکامی‌ها و نامرادی ها.
این تکرار پایان‌ناپذیر ماست،در پنهان همه کار می‌کنیم،استعمال مواد مخدر،ازنوع غیر استاندارد و غیر بهداشتی و با ترکیبات همیشه نا‌معلوم و غیر قابل تفکیک و تشخیص و مرگی که در دور تسلسلی بی‌پایان،"مصرف کنندگان همیشه منکر" را در چنبره‌ی خود دارد و رها نخواهد کرد.
حکایت تعلق خاطر نوعی از بشر به مصرف الکل و مواد مخدر نقل امروز و دیروز نیست،نقل همیشه‌ی تاریخ است،صرف نظر از همه‌ی عقایدی که در دوران مختلف تاریخ درباره‌ی آن‌ها وجود داشته.
اما این‌که عده‌ای جوان و حتی نوجوان 13 و 14 ساله به صورت فله‌ای،قربانی آن شوند با هیچ منطقی سازگار نیست و حتما معرف این مهم است که یک جای کار می‌لنگد،در خانواده،در جامعه و در ساختارهای فرهنگ‌ساز و در آنچه که در قالب تربیت فردی و گروهی مطرح است.
چگونه می‌توان پذیرفت جوان یا نوجوانی برای این که تفریح کند، دچار مرگ یا نقص عضو و ضایعه‌ی غیر قابل درمان شود.آن‌جا که مافیای پنهان،سازمان‌یافته و به شدت فعال در همه‌ی ممنوعه‌ها،فرصت یافته‌اند تا هر محصولی را تولید کرده و در پنهانی‌ترین شکل ممکن به جامعه عرضه و درآمدهای افسانه‌ای کسب کنند.اگر قاعده بر منع مصرف است که باید محکم و بی‌تزلزل بر قاعده‌ی موضوعه‌ی خود بایستیم و منع وضع شده را عملیاتی کنیم،نه این که این ممنوعه‌ها،غباری قطور شوند تا در زیر سایه‌ی امن آن،هر نانجیبی این گونه فرصت کشتار پیدا کند.
روزی سرب در تریاک می‌کنند. روزی دیگر با ترکیبات ناشناخته ،آنقدر ماهیت و بافت مواد مخدر را تغییر می‌دهند و استحاله می‌کنند تا وزن خرید و مصرف بالا رود.
حکایت عرق سگی و دست‌ساز هم همان حکایت مواد مخدر است،روزی با متانول غیر خوراکی مرگ‌آور ترکیب و عرضه می‌شود و قربانی می‌گیرد و روزی دیگر با فرآیند نا‌تمام شیمیایی آن،تبدیل به عنصری مرگ‌آور می‌شود و همچون تبری بر ساقه‌ی جوان و نوجوان جامعه فرود می‌آید و بر زمین می‌ریزد...و روزی دیگر در فرآیند و ترکیب مرگ‌بار دیگری،قربانی می‌گیرد حتی اگر فله‌ای نباشد،انفرادی اما مستمر قربانی می گیرد.
تجربه‌ی همه‌ی ممنوعه‌ها در جامعه‌ی ما،تجربه‌ی ناموفقی در ذهن ترسیم می‌کند:ویدئو،ماهوراه،مواد مخدر،روان گردان های صنعتی و نوپدید و مشروبات الکلی...
هر‌چند ممنوعیت آن‌ها یک سر در مصلحت فرد و جامعه دارد و یک سر در عقلانیت و یک سر در شرع انور اسلام،اما ممنوعیت‌ها ،در زیر پوست شهر و در خلوت‌های فردی و گروهی هرگز به رسمیت شناخته نشده حتی اگر تصور کنیم این ممنوعه‌شکن‌ها،در اقلیت مطلق و غیر قابل شمارش باشند.
شاید روزی مجبور شویم در ممنوعه‌هایمان تجدید نظری مبتنی بر عقلانیت و مصلحت کنیم،که اگر نکنیم این حکایت پایان‌ناپذیر هم چنان ادامه خواهد یافت و هم چنان قربانی خواهد گرفت.
ممنوعه ها با قاعده عرضه و تقاضای غالب و پرتعداد در یک جامعه انسانی،فقط منجر به پیدایش و شکل‌گیری و تداوم ساختارهای غیرقانونی و مافیایی می‌شوند.
اگر مفرهای قانونی ایجاد نشود، مثل تونل‌های جاده‌ای،که اگر نباشند یا مسدود شوند،حتماً موجب نفی تردد نمی‌شوند بلکه به اعتبار تجربه های پرتعداد و مکرر بشر،تنها به عبور از بیراهه های خطرناک،پیچ در پیچ،مهلک و پرریسک ختم می‌شود.

📌یاد‌داشت دوست عزیزم هوشنگ پوررضاقلی- فرمانده اسبق انتظامی سیرجان و رییس سابق پلیس آگاهی استان کرمان- در هفته نامه پاسارگاد منتشر شده و بازنشر آن را مفید دیدم.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

بوييدن گل زار


همایون صنعتی‌زاده یکی از آدم‌های نازنین زمانه ماست.مردی که تخصصش«گل» بود و کسب وکارش«گلاب».
هشت سال پیش در نخستین روزهای شهریور ماه،خبری بد هم‌چون آفت به «لاله زار» زد و جان از همایون گرفت. از آن روز تا امروز، گلاب لاله‌زار بوی غم می‌دهد.بوی تنهایی سرزمینی که باغبانش را از دست داده‌است.
دو روز پیش به بهانه دیدن روی گل همایون صنعتی‌زاده به دهستان لاله‌زار سفر کردم.مدت‌ها بود که می‌خواستم در هوایش نفس بکشم.در هوای مردی که خیلی‌ها به صنعتش و به معرفتش مدیونند.
همایون صنعتی زاده از پدر و مادری کرمانی در تهران زاده شد. 84 سال پر فراز و نشیب زندگی کرد و از خود یادگارهایی گران بها به جا گذاشت. انتشارات فرانکلین، شرکت افست، چاپخانه ۲۵ شهریور، سازمان کتابهای جیبی، کاغذ سازی پارس، کشت مروارید کیش و در نهایت گلاب زهرا، میراث ارزشمند همایون صنعتی زاده برای جامعه ایران هستند.
نمی‌دانم چه بر سر این تمدن ارزشمند آمده اما بوی خوب گلاب زهرایش هنوز در کوه و دشت لاله‌زار کرمان می‌پیچد و باد در بوته‌های گل محمدی نمی‌پیچد مگر این‌که یاد همایون کند.
برای من سرتاسر زندگی همایون صنعتی‌زاده درس و مشق و معرفت است. افسوس، زمانی که زنده بود،کم‌تر مجال بوییدن خاطرات و تجربه گران‌قدرش را داشتم.
از میان ده‌ها یاد و یادگاری همایون صنعتی‌زاده، کارخانه گلاب‌گیری اش هنوز بوی زندگی می‌دهد. به برکت کارآفرینی‌اش،هیچ کس در لاله‌زار بیکار نیست.این‌جا مردم گل می‌کارند و عطر درو می‌کنند.چه کسب وکاری از این بهتر؟
روزی که همایون در اندیشه‌اش گل می‌کاشت،دوست و آشنا سرزنشش می‌کردند که گل،بدعاقبت است. می‌پژمرد یا باد با خود می‌برد. آن‌روزها در منطقه لاله‌زار ،گل محمدی یافت نمی‌شد اما بعد از آن‌که گل‌های اندیشه همایون شکفت،لاله زار،گل زار شد.
آن‌جا تا چشم کار می‌کند، باغ گل محمدی می‌بینی و بوی گلاب استنشاق می‌کنی.کارگاه‌های دیگری هم کنار گلاب زهرا دایر شده تا هیچ کس از میراث همایون بی بهره نماند.
همایون،همسری داشت که تاج سرش بود. «شهین‌دخت سرلتی» بیش از سه دهه بر کارگاه گلاب‌گیری صنعتی‌زاده مدیریت کرد و چرخش را چرخاند. چرخ روزگار اما او را پنج سال زودتر از همایون به دیار باقی فرستاد.
اگر اهل صفایید و بوی خوش دگرگونتان می‌کند،به لاله‌زار کرمان سفر کنید.لاله‌زار نه تنها شاهکاری در طبیعت ایران است که بوی همایون و شهین‌دخت را هم می‌دهد. جهان اگرچه بدون بعضی آدم‌ها ظاهر خوبی ندارد، اما باد،بوی خوب بعضی‌ها را در لاله‌زار زنده نگه داشته است.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

معرفی کانال یک دوست

محمدحسین کریمی‌پور یکی از بهترین دوستان من است. قلم خوبی دارد و بسیار خوش فکر است. در چند روز گذشته کانالی راه اندازی کرده که آدرسش را این جا می‌گذارم.توصیه می کنم کانالش را دنبال کنید. 👇

@M_H_Karimipour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

دو نگاه به مسأله وفاق

اظهارات اخیر دکتر مسعود نیلی در گفت وگو با هفته‌نامه تجارت‌فردا، واکنش‌های زیادی داشته است.ایشان ضمن برشمردن چند ابرچالش در اقتصاد ایران،معتقد است بدون شکل گیری وفاق، مشکلات اقتصاد ایران حل نمی شود.
صریح‌ترین واکنش را دکتر عباس اخوندی داشته که معتقد است: «مساله مفت‌سواری» بزرگترین مانع شکل‌گیری همکاری‌های جمعی و حتی توسعه ملی است.
به نظرم دیدگاه دکتر طیب نیا به دکتر نیلی نزدیک تر است که می‌گوید«کاهش تورم مثال بسیار خوبی است که باید در کشور اجماع ایجاد کرد. وقتی در همه ارکان نظام این مسأله جا افتاد که تورم به عنوان یک مشکل جدی، کشور را تهدید می‌کند، همه برای حل و فصل آن، توافق کردند»
به نظرم ادامه این بحث ها مفید است و من هم مثل دکتر نیلی معتقدم به طور جدی نیازمند شکل‌گیری کمپینی برای #وفاق و #پایان_دعواهای_سیاسی و #تمرکز_بر_حل_مشکلات هستیم. به همین دلیل پیشنهاد شکل گیری کمپین #پویش_وفاق را مطرح کردم.
نظر دکتر نیلی و پس از آن ،نظر دکتر آخوندی را در ادامه بخوانید:👇


📌دکتر مسعود نیلی:
در سال‌های گذشته، این‌گونه بوده که از طرف اقتصاددانان و کنشگران جامعه در مورد مسائلی که در حال بزرگ شدن بوده‌اند، هشدار داده شده اما از سوی دولت‌ها جدی گرفته نشده است. این بار اما همه نیروهای موثر در جامعه باید ابعاد مسائل پیش رو را درک کنند. به دور از بزرگ‌نمایی و اغراق، این بار شرایط متفاوت از گذشته است.
علت اصرار اقتصاددانان در شرایط فعلی این است که هنوز فرصت کافی برای حل‌وفصل مسائل وجود دارد. ما باید با ایجاد اتفاق‌نظر در مجموعه فعالان سیاسی، سیاستگذاران و عوامل موثر در تصمیم‌گیری کشور، تا زمانی که مسائل در محدوده راه‌حل‌های اقتصادی قرار دارند بر حل‌وفصل اقتصادی آنها تاکید کنیم.
تردیدی ندارم که هر تفکری که در حال حاضر پشت فرمان اداره اقتصاد کشور قرار گیرد به یک راه‌حل بیشتر نمی‌رسد. البته این از یک بابت نقطه مثبتی است که شاید بتوان بعد از مدت‌ها یک همگرایی حول موضوعات اقتصادی ایجاد کرد.همه ما در یک کشتی نشسته‌ایم و این کشتی دچار مشکلات عدیده‌ای است. این مشکلات مربوط به یک سال، دو سال یا 10 سال گذشته هم نیست و یک مشکل مزمن است. اکنون هم این مشکلات یا به اصطلاح سوراخ‌های موجود در کشتی آنقدر بزرگ شده‌اند که دیگر هیچ‌کس نباید و نمی‌تواند نسبت به آن بی‌تفاوت باشد و انتظار داشته باشد که دولت آنها را رفع کند.
صدای دعواهای سیاسی بلندتر از همیشه است و سیاستمداران حواسشان نیست که در یک دریای توفانی طی طریق می‌کنند. مسائل منطقه و مسائل داخلی، شرایط خطرناکی ایجاد کرده و همه نیروهای فکری باید کمک کنند که مسائل به درستی حل‌وفصل شود.تمام افراد و گروه‌های فعال و موثر در کشور می‌توانند و باید برای ایجاد وفاق تلاش کنند.

📌 دکتر عباس آخوندی:
«طناب مفت گیر بیاره خودش رو دار میزنه.» این ضرب‌المثل را صادق هدایت برای بیان یکی از صفات ناشایست فرهنگی ما ایرانیان در بوف کور یاد می‌کند. ولی واقعیت این است که این موضوع تحت عنوان «مساله مفت‌سواری» فراتر از خلقیات ما ایرانیان است و در ادبیات اقتصادی و اجتماعی به عنوان بزرگترین مانع شکل‌گیری همکاری‌های جمعی ویا حتی توسعه ملی است. جانِ کلام این است که منافع مشترک به تنهایی موجب همکاری جمعی نمی‌شود. همکاری جمعی هم نیاز به منافع گروهی دارد، هم نیاز به سیستم راهبری برای اجرا و نقد کردن منافع دارد و هم نیاز به تسهیم هزینه‌ی منصفانه به جمع دارد به نحوی که کسی نتواند از پرداخت سهم خود فرار کند. چرا که هیچ منفعتی بدون هزینه حاصل نمی‌شود. اولین کسی که بتواند هزینه خودش را به جمع تحمیل کند، سهم خودش را پرداخت نکند . منفعت مفت حاصل کند جمع فرومی‌پاشد.
اینک سؤال این است که آیا گفتمان غالب در ایرانِ ما به نفع تسهیم هزینه در برابر استفاده از خدمات و منافعِ عمومی است و یا بالعکس مشروعیت بخشی به کسب منفعت مفت است؟ بگومگوهای سیاسی چه دخلی به این موضوع دارد؟

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

🔻دو روایت تکان دهنده از اقتصاد ایران

🔻محسن جلال‌پور رئیس سابق اتاق‌ایران، امروز در سرمقاله دنیای‌اقتصاد با یک محاسبه ساده،اشکال بزرگی در اقتصاد‌ایران را گوشزد کرد. این روایت نشان می دهد نرخ بالای سود بانکی در ایران چگونه کسب وکارها را از رونق انداخته‌است.او همچنین در کانال تلگرامی اش ماجرای یک کارخانه دار قدیمی را بازگو کرده که چگونه کارخانه و کسب وکار 50 ساله اش را می‌فروشد و پولش را در یک مؤسسه مالی و اعتباری سپرده می‌کند و در نهایت به خاک سیاه می‌نشیند.

🔹روایت اول: عارضه سود بالای بانکی
آقای «ایکس» درست زمانی که دکتر روحانی داشت کابینه‌اش را در مرداد 1392 می‌چید، یک میلیون دلار سرمایه وارد ایران کرد. او قصد داشت این سرمایه را در کار تولید به کار گیرد. سرمایه دلاری‌اش را به قيمت روز به ريال تبديل كرد و سه میلیارد و 700 میلیون تومان گرفت. کل سرمایه‌اش را در بانک‌ها سپرده کرد و امروز پس از چهار سال حدود 8 میلیارد و 500 میلیون تومان از نظام بانکی ما دریافت کرده است. چنانچه این مبلغ را به دلار تبدیل کرده و قصد داشته باشد سرمایه‌اش را از ایران خارج کند، امروز می‌تواند مبلغ 2 میلیون و 300 هزار دلار از ایران خارج کند. به این معنی که سپرده‌گذاری آقای ایکس دربانک‌های ایران طي چهار سال چیزی حدود 130 درصد برای او عایدی دلاری داشته است؛ یعنی به‌طور متوسط هر سال 5/ 32 درصد. اگر همین مقدار پول را در اروپا سرمایه‌گذاری می‌کرد، احتمالا سالی 5/ 2 درصد بیشتر عایدی نداشت. جزو معدود کشورهایی هستیم که سالانه بيش از 20 درصد سود ارزي را نصيب سپرده‌گذار مي‌کنیم و آقاي «ايكس» در هيچ كجاي دنيا نمي‌توانست بدون كوچك‌ترين فعاليت اقتصادي این همه سود از بدنه اقتصاد ایران به جیب بزند. این روایت، گزارش یک اشکال در ساختار پولی كشور است. در چهار سال گذشته، سپرده‌گذاری در بانک‌ها جزو سود‌آورترین فعالیت‌های اقتصادی در کشور بوده است. بازدهی بالای سپرده‌سپاری در بانک‌ها انگیزه و رغبت سرمایه‌گذاری در دیگر بخش‌های اقتصاد‌ ایران را گرفته است. بالا بودن نرخ سود نه فقط برای کل اقتصاد کشور که برای نظام بانکی هم مشکلات زیادی ایجاد کرده‌است. اشکال بزرگی که امروز اجازه نمی‌دهد اصلاحات مورد نظر سیاست‌گذار پولی در نظام بانکی به سرانجام برسد.

🔹روایت دوم:کارخانه داری که به خاک سیاه نشست
یک روز که برای حضور در نشست شورای پول و اعتبار به بانک‌مرکزی رفتم،یکی از قدیمی‌ترین و سرشناس‌ترین اعضای اتاق را مقابل در ورودی بانک‌مرکزی دیدم.با این فکر که احتمالا ایشان منتظر کسی هستند،پیاده شدم تا حال و احوالی بپرسم. بعد از احوال پرسی،پرسیدم این‌جا چه می‌کنید؟ گفتند منتظر شما بودم.تعجب کردم و با ابراز شرمندگی گفتم چرابادفترهماهنگ نکردید؟
گفتند:نمی‌خواستم در اتاق، شما را ملاقات کنم.
ایستاده به حرف‌های ایشان گوش کردم و بعد از مدتی احساس کردم نه ایشان و نه من،توان مکالمه سر‌پایی نداریم و خواستم که درون ماشین به صحبت‌ها ادامه بدهیم و ایشان هم خواستند تنها باشیم.از راننده خواهش کردم ما را تنها بگذارد.
ماجرا از این قرار بود:
یک‌سال پیش از این دیدار،مدیر یکی از مؤسسه‌های مالی واعتباری،سراغ این تولید‌کننده محترم می‌رود و پیشنهاد می‌کند اگر ایشان مبلغ قابل توجهی در این مؤسسه سپرده گذاری کند،سالانه 32 درصد سود دریافت خواهد‌کرد.مدیر مؤسسه قول می‌دهد سود را ماهانه به حساب ایشان واریز کند و حتی بابت سود ماهانه هم سود 32 درصدی به ایشان پرداخت شود.مرد محترم این سرگذشت که بیش از 5 دهه در کار تولید و صادرات بوده، خام این پیشنهاد می‌شود تا خودش را از گرفتاری‌های تولید رها ‌کند.او که از فراز و نشیب‌های صنعت‌گری خسته شده،زمین و ماشین آلات کارخانه‌اش را می‌فروشد و پس از تسویه حساب با کارگر و کارفرما،پول‌اش را در این مؤسسه سپرده می‌کند.
یک سال و اندی می‌گذرد و مرد سرگذشت ما با محاسبه سودی که به سپرده اش تعلق گرفته،حالا بیش از 70 میلیارد تومان از مؤسسه مالی و اعتباری طلبکار است.
دردناک‌تر از همه این‌که او به کارگران و کارمندان بازخرید شده‌اش توصیه می‌کند پولشان را در همین مؤسسه سپرده کنند و آنها هم بهره‌ای ببرند.تعداد زیادی از اطرافیان ایشان هم با چنین نیتی دارایی خود را در این مؤسسه سپرده می‌کنند و گرفتار می‌شوند.
حالا او مانده و بر باد رفتن عایدی نیم قرن تلاش و کوشش‌اش که معلوم نیست چگونه و چه زمانی به دستش برسد.


@eghtesadnews_com

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

شمالي ها و غير شمالي ها

مردمان ایران به دو دسته تقسیم می شوند.آنها که شمال می روند و آنها که شمال نمی روند.
از میان آنها که شمال نمی روند، عده ای به دیدن دیار و یار می روند و عده ای می روند که طبیعت های غیر شمالی را بگردند و عده ای هم مشتاق سرکشی به تاریخ و بناهای قدیمی هستند. عده ای هم فرصت تعطیلات را غنمیت می شمرند و مرزها را پشت سر می گذارند تا در جهان خارج،چرخی بزنند.
در یک دسته‌بندی کلی، می‌توانیم بگوییم دو دسته گردشگر حرفه اي و مسافر داریم.
گروه اول افرادي هستند که می دانند کجا می روند و معمولا با هدف خاصی سفر می‌کنند یعنی این که سفر آنها با هدف بازدید از اماکن طبیعی و تاریخی صورت می گیرد و معمولا مطالعه شده است.این گروه که شاید بتوان به آنها گردشگر حرفه ای نام نهاد، معمولا برنامه زمانی و مالی برای سفر خود دارند.
دسته دوم مسافران هستند که مسير بين دو يا چند شهر را معمولا بدون برنامه ریزی قبلی مي پيماند و راهی را در پیش می گیرند.
گروه اول را می توان موتور محرک گردشگری دانست به این دلیل که این دسته از گردشگران ترجیح می دهند پولی کنار بگذارند و از امکانات رسمی مثل هتل و رستوران استفاده کنند.اما دسته دوم معمولا با شرایط کنار می آیند و مثلا با اجاره سوئیت یا کرایه منازل مسکونی یا حتی پارک خوابی به جاده می زنند و برای تهیه غذا هم خیلی سخت نمی گیرند.
هر دو گروه برای گردشگری مفید هستند اما ضمن احترام به گردشگران گروه دوم، باید بگوییم این گردشگران گروه اول هستند که موتور محرک گردشگری محسوب می شوند چرا که حاضرند برای خرید خدمات هتل ها و رستوران ها و موزه ها پول پرداخت کنند در حالی که گردشگران گروه دوم احتمالا چنین برنامه ای مد نظر ندارند.
ممکن است از خود بپرسیم مقصد گردشگران گروه اول کجاست و گردشگران گروه دوم،چه مناطقی را بر می گزینند؟
مشاهدات اولیه و برخی تحقیقات در حوزه گردشگری نشان می دهد گردشگران گروه اول،عمدتا به شهرهایی سفر می کنند که از امکانات حرفه ای گردشگری برخوردارند.یعنی این که درکنار جذابیت های توریستی و در اختیار داشتن اماکن تاریخی،موزه ها و امکانات سرگرم کننده،از زیرساخت های مناسب مثل هتل و رستوران های خوب هم بهره مند هستند.
گروه دوم اما به طور مشخص راه شهرهای شمالی و مناطق مشابه را درپیش می گیرند که هم جذابیت های طبیعی دارند و هم از امکانات ارزان قیمت مثل کمپ ها و پارک های امن برخوردارند.
با این توصیف،باید تفاوتی میان گروه اول و گروه دوم گردشگران در نظر گرفت.مثلا می شود به گروه اول،گردشگر اطلاق کرد اما گروه دوم را مسافر نامید.
حالا ببینیم تعریف گردشگر چیست و مسافر چه معنایی دارد؟
گردشگر، فردی است که با هدف دیدن جاذبه های توریستی،از محل زندگی خود دور می شود و در مدت زمانی کم تر از یک سال به محلی غیر از محل زندگی خود مسافرت می کند. به افرادی می‌توان گردشگر گفت که از امکانات و خدمات گردشگری شهرها مانند هتل، رستوران مراکز گردشگری و دیگر زیر ساخت های گردشگری استفاده می‌کند و در نتیجه باعث ایجاد درآمدزایی و مشاغل پایدار در این مناطق می‌شود. ضمن این که اگر هدف یک فرد از سفر به یک شهر،بازارگشایی یا عقد قرارداد تجاری یا هرنوع کسب وکاری باشد،به او توریست نمی گویند.اما اگر هدفش کسب درآمد نباشد و صرفا با هدف دیدن جاذبه های طبیعی یا تاریخی به منطقه ای سفر کند،به او گردشگر می گویند.
مسافر اما فردی است که بین دو یا چند منطقه یا شهر سفر می کند.
با این تعاریف مشخص می شود که در ایران ،تعداد گردشگران به نسبت تعداد مسافران بسیار اندک است. چون ممکن است حجم زیادی مسافر وارد شهری شود اما تعداد گردشگرانی که وارد این شهر می شوند بسیار اندک باشد. به همین دلیل است که در شهرهای شمال ایران، تعداد هتل ها،مراکز تفریحی و رستوران های خوب، کم است اما در مقابل،تعداد بسیار زیادی سوپر مارکت،قهوه خانه،رستوران های ارزان در مسیر گذر مسافران بنا شده است.


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

https://www.instagram.com/p/BVxcf4XnM9X/?taken-by=jalalpour_m

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

سوگواره دمل‌های چرکین


از نخستین روزهایی که به نمایندگی از بخش‌خصوصی در نشست‌های شورای پول و اعتبار شرکت می‌کردم،تا آخرین جلسه‌ای که توفیق حضور داشتم،بحران مؤسسه‌های مالی و اعتباری غیر‌مجاز همواره یکی از پر چالش‌ترین بحث‌های این شورا بود.
این‌روزها که هر روز عده‌ای تحت عنوان مال‌باختگان این مؤسسه‌ها مقابل نهادهای رسمی تجمع می‌کنند،یاد نشست‌های سنگین شورای پول و اعتبار می‌افتم.نمی‌‎دانم این‌روزها رئیس‌کل بانک مرکزی شب‌ها چگونه به خانه می‌رود،چون آن‌روزها وقتی از نشست‌های شورای پول واعتبار به خانه می‌رفتم،به واسطه اطلاعات تکان دهنده‌ای که از وضعیت مؤسسه ها در شورا مطرح می‌شد، ،چند ساعت سردرد داشتم و مجبور بودم قرص بخورم تا بتوانم باقی‌مانده شب را بخوابم.
دکتر سیف و همكارانش چهار سال است در کنار همه وظایفی که بر عهده بانک‌مرکزی گذاشته شده،مشغول سامان‌دهی صدها مؤسسه غیر مجاز هستند و من همیشه از خودم می‌پرسم او و همکارانش در بانک‌مرکزی چگونه بر این رنج بزرگ غلبه می‌کنند؟
آن‌چه قطعا نمک روی زخم بانک مرکزی می‌پاشد،سوء استفاده از صبوری و معذوریت‌ مدیران این نهاد در بازگویی حقایق و تقصیرات سازمان‌ها و مؤسسه‌های شبه‌دولتی و ...است. طرفه آن‌که نهادهای ناپیدا که بخش مهمی از بحران فعلی بازار پول،مدیون فعالیت‌های غیر‌قانونی آنهاست، اکنون طلبکارانه علیه بانک‌مرکزی حاشیه‌سازی می‌کنند و مال‌باختگان احتمالی را سراغ سیاست‌گذار پولی می‌فرستند.
نمی‌خواهم بگویم ناظر بازار پول در دوره‌های قبل هیچ تقصیری نداشته اما نباید اسیر تبلیغات دروغین و فشارهای نامرئی شد و به جای دادن نشانی مقصر اصلی،آدرس بانک‌مرکزی را به مردم زیان‌دیده داد.
همین طور نباید اسیر توهم توطئه شویم و فکر کنیم همه آن‌ها که این روزها تحت عنوان مال‌باختگان مؤسسه های مالی و اعتباری غیرمجاز دست به اعتراض می‌زنند،گروه‌های فشار بازار‌پول هستند که با هدف امتیاز گرفتن از بانک‌مرکزی دست به تجمع زده‌اند.
سرگذشت تلخی که در ادامه می‌خوانید، ابعاد تکان‌دهنده‌ای از بحران مؤسسه‌های مالی و اعتباری غیر مجاز را برای شما روشن می‌کند:👇

یک روز که برای حضور در نشست شورای پول و اعتبار به بانک‌مرکزی رفتم،یکی از قدیمی‌ترین و سرشناس‌ترین اعضای اتاق را مقابل در ورودی بانک‌مرکزی دیدم.با این فکر که احتمالا ایشان منتظر کسی هستند،پیاده شدم تا حال و احوالی بپرسم.
بعد از احوال پرسی،پرسیدم این‌جا چه می‌کنید؟ گفتند منتظر شما بودم.تعجب کردم و با ابراز شرمندگی گفتم چرابادفترهماهنگ نکردید؟
گفتند:نمی‌خواستم در اتاق، شما را ملاقات کنم.
ایستاده به حرف‌های ایشان گوش کردم و بعد از مدتی احساس کردم نه ایشان و نه من،توان مکالمه سر‌پایی نداریم و خواستم که درون ماشین به صحبت‌ها ادامه بدهیم و ایشان هم خواستند تنها باشیم.از راننده خواهش کردم ما را تنها بگذارد.
ماجرا از این قرار بود:
یک‌سال پیش از این دیدار،مدیر یکی از مؤسسه‌های مالی واعتباری،سراغ این تولید‌کننده محترم می‌رود و پیشنهاد می‌کند اگر ایشان مبلغ قابل توجهی در این مؤسسه سپرده گذاری کند،سالانه 32 درصد سود دریافت خواهد‌کرد.مدیر مؤسسه قول می‌دهد سود را ماهانه به حساب ایشان واریز کند و حتی بابت سود ماهانه هم سود 32 درصدی به ایشان پرداخت شود.مرد محترم این سرگذشت که بیش از 5 دهه در کار تولید و صادرات بوده، خام این پیشنهاد می‌شود تا خودش را از گرفتاری‌های تولید رها ‌کند.او که از فراز و نشیب‌های صنعت‌گری خسته شده،زمین و ماشین آلات کارخانه‌اش را می‌فروشد و پس از تسویه حساب با کارگر و کارفرما،پول‌اش را در این مؤسسه سپرده می‌کند.
یک سال و اندی می‌گذرد و مرد سرگذشت ما با محاسبه سودی که به سپرده اش تعلق گرفته،حالا بیش از 70 میلیارد تومان از مؤسسه مالی و اعتباری طلبکار است.
دردناک‌تر از همه این‌که او به کارگران و کارمندان بازخرید شده‌اش توصیه می‌کند پولشان را در همین مؤسسه سپرده کنند و آنها هم بهره‌ای ببرند.تعداد زیادی از اطرافیان ایشان هم با چنین نیتی دارایی خود را در این مؤسسه سپرده می‌کنند و گرفتار می‌شوند.
حالا او مانده و بر باد رفتن عایدی نیم قرن تلاش و کوشش‌اش که معلوم نیست چگونه و چه زمانی به دستش برسد.
🔻🔻🔻

مرد مال‌باخته وقتی خداحافظی کرد،اشک در چشمانم جمع شد.چطور مردی به این شرافت حاضر شده بود حاصل یک عمر کار و تلاشش را به باد بسپارد؟ آن مؤسسه کذایی با چه پشتوانه‌ای ،هم بانک‌مرکزی را دور زد و هم مردم را به دام یک بازی خطرناک کشاند؟
آن روز با تأخیر به نشست شورای پول و اعتبار رفتم و سخنرانی تندی علیه مسببان این دمل‌های چرکین کردم.به دلیل سوگندی که خورده ام،نمی‌توانم درباره مباحث آن روز چیزی بنویسم اما خوب به خاطر دارم بعد از پایان آن نشست،روانه مطب پزشك شدم.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

سیاستمداری که نظام بانکی را نابود کرد

این‌روزها که نظام بانکی‌ایران درگیر مشکلات بی‌شماری شده‌است،باید از سیاستمداری یادکنیم که بخش عمده‌ای از مسائل و مشکلات ساختاری نظام بانکی،مدیون تلاش‌های اوست. واقعا باید خدا را شکر کنیم که عمر سیاسی این فرد در نظام اداری ما اندک بود اگر نه شاید امروز،دکه‌های روزنامه فروشی ما هم دولتی بود.
او مبتکر اصلی ملی شدن بانک ها،مصادره های اول انقلاب و دولتی شدن بخش عمده اقتصاد ایران است.
این فرد کسی نیست جز ابوالحسن بنی صدر که 36 سال پیش در چنین روزهایی با رای عدم کفایت نمایندگان مجلس برای ادامه کار در کسوت رئیس جمهوری مواجه شد.
اوایل انقلاب و در کشاکش شکل‌گیری ساختار جمهوری‌اسلامی، ابوالحسن بني صدر با تز " اقتصاد توحیدی" اقتصاد ایران را دچار سردرگمی نظری کرد. اقتصاد توحيدي بنی صدر، در حقیقت برگرفته از نظریه های مارکسیسم بود كه با رنگ و لعاب اسلامي در اقتصاد ایران مطرح شد.هرچند آن‌روزها بنی صدر را در دسته سیاستمداران لیبرال می‌شناختند اما واقعیت این بود که دیدگاه‌های اقتصادي بني صدر هيچ گاه به لیبرالسیم نزدیک هم نبود.
او از معدود روشنفكران مذهبي عصر خود بود كه ادعای اقتصاددانی داشت و به زبان اقتصاد با دیگران صحبت می‌کرد. بنی صدر همچون عموم بیشتر روشنفكران آن دوره، جمع گرا وجامعه گرا(سوسياليست) بود.
بنی صدر می‌پنداشت: " بهترين شكل روابط اين است كه فرد آن چه رابه دست مي آورد در اختيار جمع بگذارد و ازجمع به اندازه نياز خويش بستاند.درست است كه ماهنوز به اين مرحله نرسيده ايم اما اين كاربسيارعلمي است، هرجمعي ولوچندنفري مي توانند جامعه اسلامي ورهبري اسلامي را ايجاد كنند و درجمع خود حكومت اسلامي رامستقرنمايند"(ص٣٣١- اقتصاد توحیدی)
او در مورد بانكداري ايران معتقد بود" نظام بانكي ايران با اتصالات چندجانبه اي كه با نظام بانكي جهان سرمايه داري دارد مجري سياست هاي چندمليتي درايران است و به دست اين بانك هاست كه درآمدها و سرمايه هايي را كه دركشور ايجاد مي شوند به مدار اقتصادي چندمليتي جذب مي‌كنند "(ص ٩٨).
زمانی که آیت الله هاشمی رفسنجانی در تاریخ چهارم خرداد‌ماه 1358 توسط یکی از اعضای گروه فرقان مورد سوء‌قصد قرار گرفت و ترور شد، شورای انقلاب در غیاب او چند تصمیم مهم گرفت؛از جمله این که بانک‌های خصوصی به تملک دولت درآمدند و در مرحله بعد، صنایع بزرگ ملی و اموال 53 نفر از سرمایه‌داران معروف عصر محمدرضا پهلوی مصادره و ملی شد. هر دو اتفاق در دوره‌ای یک‌ماهه رخ داد. دوره ای که مرحوم هاشمی، مجروح و در منزل بستری بود و مبتکر اصلی این طرح ها،کسی نبود جز ابوالحسن بنی صدر که آن رزوها وزیر دارایی در دولت مهندس بازرگان بود.
بنی صدر و برخی همفکرانش با چنین دیدگاهی،نظام بانکی ایران را درون دیگی داغ ریختند،خوب به همش زدند و ساختاری را تحویل دادند که نه اسلامی بود و نه می شد اسمش را بانکداری گذاشت.
یک بار از حاج علاء ميرمحمدصادقي شنیدم که گفت: بني صدر آن قدر با بخش خصوصی مخالف بود كه تمام تلاشش را براي انحلال اتاق بازرگانی به کار برد.او خیلی تلاش‌کرد تا ساختمان اتاق را مصادره و فعالیت‌های این تشکل دیرپای بخش خصوصی را متوقف کند. بارها ایده ادغام اتاق بازرگانی را در وزارت بازرگانی مطرح کرد اما به او گوشزد کردیم که اتاق بازرگانی دولتی نیست و او نمی‌تواند برای این تشکل تصمیم بگیرد.
بنی صدر 36 سال است که دیگر در نظام اداری ایران هیچ نقشی ندارد اما یادگارهایش در سیاست گذاری،به این زودی ها گریبان اقتصاد ایران را رها نخواهد کرد.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

مظلومیت پسته

بخش زيادي ازکودکی‌هایم را در باغ‌های پسته كرمان جا‌گذاشته‌ام. در باغ‌هايی که وسعتشان بزرگ‌تر از رؤیاهایم بود.میان درختان پسته. باغ هایی که پر ازكبك و هوبره و تیهو بود و بر فرازش دلیجه پرواز می‌کرد.
کودکی‌ام را در باغ‌هايی جا‌گذاشته‌ام که رزق و روزی ده‌ها خانواده را تأمین می‌کرد. مردانی که با طلوع روز،به لقمه حلال سلام می‌کردند و زنانی که زنانه درفصل برداشت، دوش به دوش مردان، پسته می‌چیدند و عرق می‌ریختند.
دیروز پس از مدت‌ها به يكي ازاين باغ‌ها رفتم و به یاد روزهای از دست‌رفته آه کشیدم. به زودی فصل برداشت پسته می‌رسد و داغ دل هزاران کارگر و باغ‌دار و تاجر پسته تازه می‌شود.
از روزی که معاون‌اول دولت دهم،حکم به ممنوعیت صادرات پسته داد تا امروز، هنوزپسته‌کاران و تاجران،داغ‌دار آن تصمیم نابخردانه هستند.
در بهمن‌ماه ‌١٣٩١ معاون‌اول وقت دولت، در يك خبر غافل‌گيركننده، به بهانه قيمت بالاي پسته، بخشنامه‌ای مبنی بر ممنوعیت صادرات پسته را ابلاغ كرد. استدلال این بود که چون قیمت پسته افزایش پیدا کرده و مردم توان خرید ندارند،باید صادرات آن‌را متوقف کنیم.
آن‌روزها بسیاری از دل‌سوزان اقتصاد و صادرات کشور هشدار دادند که این اتفاق نه تنها کاهش قیمت‌ها را به دنبال ندارد که باعث می‌شود بازارهای صادراتی را از دست بدهیم و بعدها،بازپس‌گیری این بازارها خیلی دشوار خواهد‌بود.
آن‌روزها در کسوت نایب رئیسی اتاق‌ايران و ریاست انجمن پسته، به دیدار معاون اول وقت رفتم و نسبت به تصمیم عجیب دولت اعتراض کردم و درباره عواقب اين تصميم هشدار دادم. استدلالشان اين بود كه مردم نمي‌توانند براي هر كيلو پسته ٣٤ هزار تومان پول دهند و باید متعهد شوید که قيمت پسته در داخل كشور به زیر 30 هزار تومان کاهش پیدا کند تا مصوبه را لغو کنم.
پس از مشورت با برخی دوستان،به عنوان رئيس انجمن پسته تعهد كتبي دادم كه اعضای انجمن، پسته شب عید را کیلویی 28 هزار تومان در میادین عرضه کنند.
آن‌روزها قيمت هركيلو پسته در بازارهاي داخلي ٣٢ هزار تومان بود و تا جایی که به خاطر دارم،ممنوعیت صادرات پسته،جز بي اعتمادي بازارجهاني، نتیجه‌ای به دنبال نداشت. هرچند این بخشنامه لغو شد اما آثار غیر قابل جبرانی به جا گذاشت. از جمله این که رقبای ایران در بازارهای جهانی، نهایت استفاده را بردند و با تبليغ بي ثباتي در تجارت با ايران و بي اعتباري قراردادهاي تجار ايراني ،خیلی از بازارهای صادراتی را از دست دادیم.
حالا بعد از گذشت نزديك به پنج سال از صدور آن بخشنامه، با محاسبه نرخ تورم این سال‌ها، باید قیمت پسته خیلی بیشتر از سطح فعلی باشد تا کاشت و برداشت و آماده سازی محصول برای عرضه در بازار، صرفه اقتصادی پیدا کند. اما برخلاف انتظارها، متوسط قيمت هركيلو پسته، امروز حدود 30 هزار تومان است.
این قیمت اگرچه خوشایند مصرف كننده داخلي است اما برای دست اندرکاران پسته، اقتصادی نیست و براي محصولي كه در رديف اول ارز آوري صادرات غيرنفتي كشور جا دارد، نوعی اجحاف است.
نتیجه این که با وجود تحمیل 70 درصد تورم پنج سال گذشته،قیمت پسته به سطح سال 91 هم نرسیده و دیگر این که با اصرار بر پایین نگه داشتن نرخ ارز،پسته ایران، حدود 80 درصد قدرت رقابت خود را در بازارهای‌جهانی از دست داده است.
باغ‌دار و پسته‌کار و پسته‌فروش روزهاي سختی را می‌گذرانند. در کنار بی‌آبی و خشکسالی که بخش عمده‌ای از باغ‌ها و صنایع مرتبط را تعطیل یا کم رونق کرده، این صنعت و این کسب و کار از سیاست‌گذاری ناصحیح هم رنج می‌برد.
دل به تدبیر دولت دوازدهم بسته‌ایم.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

بلوغ مردم و خامی سیاستمداران

همیشه تقابل میان برندگان و بازندگان انتخابات در ایران حاشیه ساز و هزینه زا بوده است.
وقتی دو گروه همه داشته‌های خود را خرج پیروزی در انتخابات می‌کنند،مشخص است که برنده چه حالی دارد و بازنده چه روحیه‌ای.
گويي برنده،برنده همه چیز شده و بازنده،همه چیز را باخته‌است.
انتخابات اخیر اگر چه صحنه نمایش بلوغ سیاسی مردم در انتخاب نامزد مورد نظر خود بود اما شواهد نشان مي‌دهد که بازیگران سیاست، هنوز خام‌اند و به بلوغ فکری نرسیده‌اند.
به هرحال بازی های لیگ سیاست تمام شده و برندگان و بازندگان این لیگ باید اجازه بدهند جامعه به روند عادی خود برگردد.
برای هیچ کس،راه به پایان نرسیده بلكه همه در آغاز یک مسير سخت وصعب العبور قرار داریم.
برنده انتخابات باید برای رشد و توسعه کشور تلاش کند. گروهی که رأی نیاورده باید نقش یک منتقد و ناظر خوب و منصف را ایفا کند و مردمی که رأی داده اند نباید فکر کنند کارشان تمام شده.اتفاقا کار ما تازه آغاز شده‌است.
كشور براي گذر از شرايط خطرناک فعلی، نياز به همدلی و همراهی آحاد جامعه دارد. همه باید بدانیم در چه شرایط خطرناکی قرار داریم. مسائلی که امروز با آن مواجهیم هم از نظر تعدد و هم از نظر پیچیدگی،بسیار نگران کننده اند.
در داخل با ده ها مسأله مواجهیم که حل آنها نیاز به تلاش مضاعف دولت دارد.در خارج از مرزها نیز،با مسائل پیچیده ای مواجهیم که تنها در سایه اتحاد و همدلی،قابل حل است.
همیشه تصورم درباره ایران امروز،کشتی بزرگی است که با وجود توفان های سهمگین و موج های بزرگ،به راه خودش ادامه می دهد اما اگر ملوانان و خدمه کشتی،اختلاف‌ها را کنار بگذارند و هرکدام وظیفه خود را به درستی انجام دهند،عبور کشتی از این توفان سهمگین،آسان تر خواهد بود.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

دو پیام انتخابات ۲۹ اردیبهشت

مردم ایران در انتخابات ریاست‌جمهوری روز ۲۹ اردیبهشت، دو پیام مهم به سیاستمداران ارسال کردند که امید است دریافت شود. تأمل در این دو پیام نشان می‌دهد که سطح تجزیه و تحلیل مردم عادی از جامعه سیاسیون سبقت گرفته و اهالی سیاست، درک ناقصی از سطح شعور اجتماعی دارند.

١- بر خلاف تصور رایج، ترجیحات اقتصادی مردم با تصورات سیاسیون کاملا متفاوت است. تصور یکی از نامزدها این بود که با وعده سه برابر کردن یارانه و پرداخت کارانه به بیکاران و طرح دیگری برای مسکن، بتواند اقبال عمومی را متوجه خود کند. اما مجموعه این وعده‌ها نه تنها وی را در موقعیت برتر ننشاند بلکه برعکس، آراء وی را در مسیر کاهشی انداخت تا حدی که مجبور به کناره‌گیری کرد. ممکن است این ادعا مطرح شود که مسائل دیگری باعث عدم اقبال به او شد اما تحولات بعدی چنین فرضیه‌‌ای را تأیید نمی‌کند. چرا که ائتلاف وی با نامزد همسو که به معنی بقای تعهدات وی در آن جبهه بود و ادامه عدم اقبال، نشان داد که مشکل، جنس تعهدات است نه نامزد خاص. این «نه» بزرگ ایرانیان به پول‌پاشی، جامعه ایران را به سطح کشورهای تراز اول از نظر مسئولیت‌پذیری اجتماعی ارتقاء می‌دهد که برای اهل سیاست ظاهراً پدیده‌ای غریب است چرا که با تصورات ساده آنان از ابزارهای همراه‌سازی سیاسی مردم کاملا متفاوت است.

دوم اینکه مردم در این انتخابات با صدای بلند اعلام کردند که شناخت‌شان از اهالی سیاست بر اساس اتفاقات نقطه‌ای شکل نمی‌گیرد بلکه این شناخت، معطوف به یک فرآیند خطی از شخصیت سیاستمدار در طول زمان است. بنابراین، نه خلق صحنه‌های نقطه‌ای برای تغییر شناخت خطی مردم کارساز شد و نه صحنه‌های نقطه‌ای آرشیوی که در روز آخر تبليغات، مرتبا به عنوان بمب‌های خبری منفجر شد شناخت خطی مردم را منحرف کرد. توهم تحمیل شناخت نقطه‌ای به جای شناخت خطی، نشان‌دهنده آن است که فرضیه رایج سیاستمداران مبنی بر اینکه "مردم ایران حافظه تاریخی ندارند" خود به تاریخ پیوسته است.

این دو‌ پیام، بیانگر طلوع اجتماعی یک نسل جدید است که سیاستمداران فصلی با فرضیات ابطال شده قادر به درک آن نیستند. آنان که می‌خواهند در آینده خود را در معرض آراء مردم قرار دهند اگر از درک این دو پیام ناتوان باشند نباید امیدی به اقبال مردم داشته باشند.
T.me/eghtesademirzakhani

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

همه چيز براي خلق يك حادثه تاريخي مهيا است. مردم پرشور و پر اميد پاي صندوق ها آمده اند و اطمينان دارم امروز يك روز تاريخي خواهد بود. بياييد با هم، امروز را بر ديوار آينده قاب كنيم.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

چرخه ساختن و تخریب کردن

هاینریش بل رمان معروفی دارد به نام "بیلیارد در ساعت نه و نیم" .داستان پدربزرگی است که کلیسایی را می‌سازد. پسرش که کلیسا را تخریب می‌کند و نوه‌اش که همان کلیسا را دوباره می‌سازد. چه داستان عجیبی.
به نظرم چرخه انتخابات در ایران شباهت زیادی با داستان "بیلیارد در ساعت نه ونیم" هاینریش بل دارد. این گونه که؛ معمولا سیاستمداری وارد چرخه انتخابات ما می شود که معتقد است هرآن‌چه دیگران ساخته‌اند، از پایه غلط است و باید تخریبش کرد. وقتی قدرت را در دست بگیرد، همه بنیان‌های جامعه را تخریب می‌کند اما قادر نیست بنای جدیدی ایجاد کند.یا اگر بنای جدیدی بسازد،احتمالا به کار هیچ کس نمی‌آید.به این ترتیب فرد سوم با شعار احیای بنیان‌های جامعه می‌آید و قدرت را در دست می‌گیرد. هنوز کارش تمام نشده که دیگری می‌آید و می‌گوید تو نمی‌توانی و من می‌توانم.
هرچند داستان ساختن و تخریب کردن معمار و فرزندانش را در رمان هاینریش بل، شبیه چرخه فعلی انتخابات در ایران می‌دانم اما بیشتر تحت تأثیر سیاست‌گذاری هایی قرار گرفته‌ام که خیلی از کشورها از جمله آلمان پس از جنگ برای دوره بازسازی در پیش گرفتند.البته طبیعی است که ایران وارد جنگی نشده اما رقابت های انتخاباتی این دوره،به مثابه یک جنگ، تا امروز خسارت های زیان باری به بنیان های اخلاقی و روانی جامعه ما وارد کرده است.
در واقع،رقابت ها و مناظره های انتخاباتی را به مثابه جنگی تبلیغاتی می‌دانم که پس از پایان آن،باید دوره بازسازی را در جامعه آغاز کرد.
به همین دلیل معتقدم بازسازی ساختارهای تخریب شده اخلاقی و اجتماعی،باید فراتر از برنامه‌های یک دولت در دستور کار ارکان مختلف نظام قرار گیرد.
هرکدام از نامزدهای فعلی انتخابات که رئیس جمهور آینده کشور شوند،با ده ها علامت سوال در ذهن مردم مواجهند.بسیاری از خط کشی های اخلاقی و بسیاری از اصول دینی و مذهبی ما ودر نهایت، سرمایه اجتماعی کشور در یک ماه گذشته مخدوش شده و دولت آینده ناچار است آنها را بازسازی کند.
ایران ما امروز بی شباهت به آلمان پس از جنگ نیست که نه فقط نیازمند احیای ساختار اقتصادی بود، که نیازداشت بنیان‌های اخلاقی و اعتماد به نفس ملی‎اش را نیز بازسازی کند.


@mohsenjalalpour

Читать полностью…
Subscribe to a channel