اجتماعی شدیم می بخشید، اجتماعی شدیم و مجبوریم
ما دهه شصتیای بی منطق، ما دهه شصتیای مغروریم
ما دهه شصتیای بی رویا، یاغیای همیشه غمگینیم
روزا دنبال عشق می گردیم، شبا خوابای پورن می بینیم
واسه نسلی که از نگاه همه، داره راها رو اشتبا می ره
سرنوشتی جز این دو حالت نیست، یا به ...ـا می ره یا به ...ـا می ره
توی شهری که عشق مکروه و خنده ممنوع و گریه آزاده
اجتماعی شدیم و می دونیم، اتفاق بدی نیفتاده
ما سیاسی شدیم می بخشید، سخت تسلیم استرس می شیم
ما سیاسی شدیم و می دونیم، ساده چوب دو سر نجس می شیم
واسه نسلی که از نگاه همه، داره راها رو اشتبا می ره
همه ی شهر کوی دانشگاست، همه ی سال هجده تیره
#محمدنویری #محمد_نویری #سعید_کریمی #دهه_شصت
اگه دنیا یه شب دست تو افتاد، حواست باشه دستت کم نیاره
تو مدیونی به این شب های تاریک، ستاره بودن این چیزا رو داره
اگه پاهــات توی جاده گم شد، غرورت زندگی تو زیر و رو کرد
تا راهو گُم نکردی مرد باش و به فردا فِک کن و مردونه برگرد
به فردا فِک کن و این راهِ تاریک که از چشمِ تو روشن می شه هر شب
به تصویری که تو تاریکیِ شهر، چراغ خونه ی من می شه هر شب
اگه جاده تو چشمای تو لرزید، خودت باید یه راه تازه باشی
حواست باشه که باید خودِ تو، کسی که جاده رو می سازه باشی
ستاره می شی و شاید ندونی، تو اینجایی که این شب ها سحر شه
تو اینجایی که فردا رو بسازی، تو اینجایی که دنیا خوبتر شه
#محمد_نویری #امیراکبری #محمدرضاچراغعلی #تیتراژ
#جاده_لغزنده_است #شبکه۳
رو نیمکت ِ سیمانی ِ شطرنج، من مات چشمای تو می موندم
سربازها از جنگ می گفتن، اما من از عشق تو می خوندم
تو پارک های خلوت پائیز، هر وقت رویاتو بغل کردم
بی دلهره تلخی روزامو، تو قهوه ی چشمات حل کردم
وقتی صدای پات می اومد، قلبم سراپا شوق دیدن بود
وقتی برام از عشق می گفتی، روح و تنم گرم ِ شنیدن بود
آتیش دستت شعله ور بود و سرمای شهرو بی اثر می کرد
بادی که تو موهات می پیچید، تصویرتو جذاب تر می کرد
از باد و از آتیش و از پائیز، چی مونده جز دلتنگیای من
جز نیمکتای سرد سیمانی، جز ساعتائی که نمی چرخن؟
تو پارکهای خلوت ِ این شهر، چن ساله هیچکی پا نمی ذاره
رویای ما سر شد ولی فکرش، دست از سر من بر نمی داره
صدای محمد ناسوتی
موسیقی رامان
و ترانهی محمد نویری
خوبِ برگشتنی
شبیهِ کدوم آرزوی توام، که تا پا می گیرم خَطَم می¬زنی؟
کدوم کوچه¬ی تنگ و تارم که تا به من می¬رسی، فکر برگشتنی؟
کدوم آسمونم که آهت منو، گرفت و به یادت پر از مِه شدم
کدوم خِش خِشم از کدوم فصلِ زرد، که زیر سکوتِ شبت لِه شدم؟
به یاد تب و پرسه تـو کوچه¬ها، به یاد شبایی که خوابت نبُرد
به یاد لبایی که از من نخوند، به یاد صدایی که بعد از تو مُرد
خداحافظ ای خوب برگشتنی، برای همیشه، به یاد قدیم
برو جاده¬ها چش بِراتن هنوز، برو قسمت اینه که تنها باشیم
برو تا ندونم کدوم آرزو، کدوم خِش خِشم از کدوم فصلِ زرد
برو جاده¬ها رو بذار زیرپات، برو نازنینم، برو، برنگرد
خوب برگشتنی با صدای سلیم رهبر
ترانه سرا: محمد نویری
آهنگساز: فرشاد دادخواه
تنظیم کننده: سعید کوکلانی
سال تولید: 1387
تو که لحظه لحظهت بهاره، زمستونو باور نداری
توخندهت چه قد سیب داری مگه؟ که نوروزو یادم میاری
به داد من و انتظارم برس، یه فکری واسه این تب و تاب کن
کنار همین سفره با من بشین، دل برفو با هر نفس آب کن
تو میتونی کاری کنی هر نفس یه سال نو تو خونه تحویل شه
بدون تو و خندهی رو لبت مگه سال میتونه تحویل شه؟
مث سیر و سرکه میجوشه دلم، عجب عطری پیچیده تو خونهمون
به یُمن همین لحظههای عزیز، به جای منم یا مقلب بخون
اگه حال خوبی بهت دست داد، به روزای زیباتری فکر کن
واسهت تنگ کوچیکه ماهی من! به دنیای دریاتری فکر کن
تو می تونی کاری کنی هر نفس یه سال نو تو خونه تحویل شه
بدون تو و خنده ی رو لبت مگه سال می تونه تحویل شه؟
محمد نویری
خواننده: نادر مسچی
آهنگسازان: نادر مسچی و ارژنگ تفقدی
تنظیم کننده: ارژنگ تفقدی
معمولی
خواننده، آهنگساز و تنظیمکننده: امید عراقی
ترانهسرا: محمد نویری
@noveiri
@OmidEraghi
#بازنشر
امشب کنار تختمون تا صبح هق هق میکنم
سرگرم ِ عکست میشم و از داغ تو دق میکنم
قد تمومِ زندگیم از درد و دلشوره پرم
نیستی و جای جفتمون، تا صبح حسرت میخورم
امشب که با تنهائی این خونه خلوت میکنم
یا بی تو از پا درمیام، یا کمکم عادت میکنم
برگرد و مثل آینه دلواپسیمو گریه کن
هم بغضو تو چشام ببین، هم بی کسیمو گریه کن
از خاطراتت شب به شب، این خونه رو پر میکنم
به زنده بودن بعد تو، دارم تظاهر میکنم
تا صبح از تو میگم و هر لحظه حالم بدتره
با فکر تو بیدارم و با گریه خوابم میبره
عکس تو رو میبینم و بغضت میپیچه تو گلوم
اونقدر میمونم به پات، تا پا بگیری رو به روم
میمیرم و این آخر ِ تقدیرِ دلگیر تو نیست
قسمت نبوده عشق ِ من، تقدیر تقصیر تو نیست
تا صبح
صدای مهدی و هادی خدابخش
موسیقی، میکس و مسترینگ: مهدی خدابخش
ترانه: محمد نویری
تولید: 1393
اجتماعی شدیم می بخشید، اجتماعی شدیم و مجبوریم
ما دهه شصتیای بی منطق، ما دهه شصتیای مغروریم
ما دهه شصتیای بی رویا، یاغیای همیشه غمگینیم
روزا دنبال عشق می گردیم، شبا خوابای پورن می بینیم
واسه نسلی که از نگاه همه، داره راها رو اشتبا می ره
سرنوشتی جز این دو حالت نیست، یا به ...ـا می ره یا به ...ـا می ره
توی شهری که عشق مکروه و خنده ممنوع و گریه آزاده
اجتماعی شدیم و می دونیم، اتفاق بدی نیفتاده
ما سیاسی شدیم می بخشید، سخت تسلیم استرس می شیم
ما سیاسی شدیم و می دونیم، ساده چوب دو سر نجس می شیم
واسه نسلی که از نگاه همه، داره راها رو اشتبا می ره
همه ی شهر کوی دانشگاست، همه ی سال هجده تیره
#محمدنویری #محمد_نویری #سعید_کریمی #دهه_شصت
) دارند، اکثر اوقات دوستانی که از به اجرا نرسیدنِ ترانههایشان گلهمندند از رعایت اصول ترانه نویسی (ساختمان ترانه، تالیف محتوای مناسب با کاراکتر خواننده، رعایت اجرا پذیری کلمات و کیفیتِ تقطیع هجاها حین اجرا و ...) غافلند لذا متنی بدون ملاحظاتِ اجرایی، روی کاغذ به خواننده یا آهنگساز ارائه میکنند و از به اجرا نرسیدنِ آن متعجب و سرخورده هم میشوند.
از دیگر سو نیز خوانندگان/آهنگسازان اکثراً ترجیح میدهند به سراغ دو دسته از ترانه سرایان بروند، 1- ترانهسرایانی که سابقهی سرودن ترانههای موفق در بازار داشتهاند. 2- ترانهسرایانی که پس از سالها همکاری و دوستی با خواننده/آهنگساز به درک و فهم درستی از ایدههای او، روحیات و علایقش رسیدهاند.
و اینچنین است که اغلب اوقات واردِ این چرخهی نسبتاً بسته شدن، اتفاق سادهای به نظر نمیرسد اما معنی آن لزوماً این نیست که عدهای آدم ثابت ذینفوذ یا صاحبقدرت در اطراف تمام خوانندهها وجود دارند و دائماً مانع میشوند ترانه سرایان جوان با آنان همکاری داشته باشند.
اگرچه اکثر خوانندگان مطرح مشاورانی تحت عنوان تهیهکننده، مشاور هنری، مدیر هنری، پرودیوسر یا.... دارند که با نظر و کمک آنان به انتخاب ترانه میپردازند و هر کدام با ملاحظات و سلایق خودشان نظراتی را به خواننده منتقل میکنند. اما احتمالاً اولویتِ اکثرِ این افراد، نه حذف ترانهسرایان تازهنفس بلکه موفقیتِ تجاری و اجتماعی اثریاست که در تولید آن سهیم هستند. طبیعیاست هر آهنگسازی معمولاً با تعدادی ترانهسرا بابتِ تعاملِ طولانی مدتی که با آنان داشته راحتتر باشد و ترجیح دهد در وهلهی اول روی ترانههای آنان کار کند. اگر این رویکرد را رویکردِ مافیایی مینامید، بله، این جریان وجود دارد، اما اگر مثل من معتقدید این هماندیشی هم بخشی جدی از یک هنر- صنعت است، به نظر میرسد این رفتار در مقایسه با دیگر تجارتها و صنایع (مانند خودروسازی، واردات کاغذ و ....) ابداً مافیایی و انحصارگرایانه نیست.
یک ترانه سرا و شاعر در ایران با چه مشکلاتی روبهرو است؟
به جز معضلات مربوط به ممیزی و سانسور، کپی رایت مسألهی جدی دیگری است که نه فقط ترانهسرایان داخل کشور، که تمام ترانهسرایان ایرانی با آن درگیرند، ماجرای سرقتِ ادبی یکی از مشکلات دامنه دار ترانه سرایان است که متاسفانه هنوز ساز و کار روشن و مشخصی برای آن تدوین نشده یا دست کم اگر تدوین شده، کارکنان مراجع ذیربط (قوه قضاییه، دادگستری، ارشاد و ..) خصوصاً در شهرستانها با آن آشنایی کافی ندارند و اگر شخصِ مراجعهکننده را به سخره نگیرند، عملاً از راهنمایی درست او برای پیگیری حقوقش نیز عاجزند
شما همکاری زیادی با خوانندگان سرشناس داشته اید و ترانه های بسیاری را سروده اید، چقدر اهمیت دارد «در حوزهء موسیقی» خوانندهی اثر شما چه کسی باشد؟
حقیقت ماجرا این است که من همکاریهای بسیاری با خوانندگان کمنام و نشان و همکاریهای معدودی با خوانندههای سرشناس داشتهام، در پاسخ به پرسش شما میتوان از دو زاویه به ماجرا نگریست: از منظر گسترهی انتشار، به عقیدهی من با شرایط فعلی بازار موسیقی ایران، در اکثریت قریب به اتفاق موارد، اهمیت اجرا کنندگان ترانهها از خود ترانهها و به طریق اولی، از ترانهسرا یا آهنگساز آنها بیشتر است، اگر بپذیریم بخش موثری از حیات ترانهها، پس از تولید و حین ِشنیده شدن و دست به دست شدن توسط مخاطبان جریان دارد، ترانهای که تولید شود اما انتشار مناسبی نداشته باشد، عملاً حیات نیمهتمامی داشته است. امروزه با توجه به کثرت خوانندهها و کیفیت نه چندان مطلوب اکثریت آثار، طبیعیاست مخاطب تمایلی برای دانلود یا خرید اثر خوانندهای که پیش از این صدا و آهنگهایش را نشنیده، نداشته باشد اینگونه است که سالانه تعداد قابل توجهی آهنگ تولید و منتشر میشود اما اثری از آنها در میان مخاطبان مشاهده نمیشود پس به عنوان یک ترانهسرا، مهم است که خوانندهی شما جزء کدام دسته از خوانندگان باشد، خوانندههای مطرح یا ناشناس؟
منظر دوم اما مربوط به پیشینهی ذهنی و تصور مخاطبان دربارهی خوانندهایاست که اقدام به ارائهی اثری مینماید. در همین موسیقی پاپ فعلی – چه درون و چه بیرون از مرز- شما نمیتوانید بعضی آهنگهای تولید شده را با صدای خوانندههای دیگر تصور کنید.
ملاک شما برای شروع یک همکاری چیست؟ خوانندگان تازه کار چه معیاری را باید داشته باشند که از اثر شما استفاده کنند؟
متاسفانه طی این حدوداً 15 سالی که در حوزهی ترانه کارِ جدی میکنم، بابت تصور نادرست و غیر حرفهای از کار تیمی و از باب اعتماد و دوستی، ترانههایی را به دوستانی که اخلاق و سوادشان برایم ستودنی بود سپردهام و با وجودی که سالها از واگذاری آن ترانهها گذشته تعداد قابل توجهی از آنها هنوز به انتشار نرسیدهاند، ترانههایی که هر کدام شاید در زمان خلق، پیشرو یا خلاقانه محسوب میشدند و حالا دیگر حتی اگر به انتشار هم برسند، عوامل تولید را در حد کارورزان دنبالهرو و مقلد معرفی خواهند کرد. بعد از این مقدمه میتوانم اینگونه به سراغ پرسش شما بروم که این روزها امکان تعامل حرفهای با خواننده، قدرت صدا و توان مالی او جهت انتشار مناسب اثر، برایم در اولویت است و هنگام مذاکره برای همکاری، حتماً در مورد زمان و قالب انتشار ترانهها نیز با هم گفتگو خواهیم کرد.
برخی از مخاطبین دیروز و امروز ترانه در ایران اعتقاد دارند که ماندگاری ترانه های امروزی بسیار معدود و انگشتشمار است و همانند ماندگاری آثار گذشته نیستند آثاری که به نظر آنها هر بار که به سراغشان برویم تازگی دارند. آیا این نقد به ترانهی امروز وارد است؟
من اجازه میخواهم که پا فراتر بگذارم و بگویم، ترانههای امروز اصلاً ماندگار نیستند، و اگر بیم آن را نداشتم که کلامم بهدرستی منعقد نشود، حتی دربارهی اینکه به نظرم موسیقی پاپ اساساً محمل تولید آثاری برای جادوانگی و ماندگاری نیست هم صحبت میکردم، گاهی دیدهام که منتقدین موسیقی امروز، ماندگاری یا عدم ماندگاری را (که عامل موثر و تأثیرگذارِ آن، اقبال مخاطب است) شاخص کیفیت و غنای هنری و تکنیکی اثری گرفتهاند و بعد آثار امروزی را که توفیق ماندگاری نداشتهاند، به همین دلیلِ تلاش برای جذب مخاطب حداکثری نقد کردهاند! بنده فعلاً-در حد درک خودم از قضایای پیش آمده- به دلایل ماندگار شدن آثار درخشان پیش از انقلاب میپردازم: ابتدائاً مد نظر داشته باشیم که طی این سالها همزمان با پیشرفت تکنولوژی، شکل عرضهی آثار کاملا متحول شده است.
آثاری که همنسلهای ما - و نه متولدین اواخر دهه هفتاد یا هشتاد- به عنوان آهنگهای ماندگار سراغ دارند، با توجه به ممنوعیت تولید موسیقی پاپ در داخل کشور و شرایط دشوار تولید و انتشار در خارج از کشور، این شانس را داشتهاند که سالهای سال تقریباً تنها انتخابهای موسیقی پاپ برای ما و والدینمان باشند. پس فارغ از کیفیت، فرصت بیشتری برای شنیده شدن داشتهاند (خواه خاکستریِ تیم درخشان ابی، بیات، جنتی عطایی، خواه لب کارون و آمنهی آغاسی خواه آهای دختر چوپونِ سیاوش شمس)، صد البته قصد زیر سوال بردن کیفیت آثار مذکور را ندارم، اما اگر حاصل، نتیجهای جز این بود جای تعجب داشت.
فرض کن
فرض کن، روزنامه ها تو خوندی و حرفای تازه داری واسه زدن
فرض کن، سیگارتم کشیدی و دیگه وقت خوابته قاعدتاً
فرض کن ساعت دوی نصفه شبه، گُشنَه ته، تریای خوابگاه بسته ست
فرض کن، پوپر یه جا گفته باشه، خواب خوبه وقتی آدم خسته ست
پایه ای یه دس ورق بازی کنیم؟ حرف تازه داری با هم بزنیم؟
پایه ای تـو کتری چائی دم کنیم؟ با مداد چایی مونو هم بزنیم؟
پایه ای اِبی بذاریم تا سحر؟ پایه ای فردا صُبو نریم کلاس؟
پایه ای با همدیگه داد بزنیم: «صدایی که خنجرش رو به خداس»؟
سهم من از این شبا فقط همین لحظه هاییه که با تو می گذره
حذف ِ اضطراری ِمشترکه، حتی این ترم، که ترم آخره
سهم من قوطی ِ کنسرویه که زیر سیگاری شده پشت پنجره
لذت شباییه که با تو و با ترانه های ایرج می گذره
سهم من از این شبا فقط همین لحظه هاییه که شاید پایه شی
فرض کن
خواننده و ملودیساز: مهدی نصر
تنظیمکننده: حمید لالی
گیتار الکتریک: فیروز ویسانلو
ویولن: کسری عارفان
میکس و مسترینگ: رضا پور رضوی
#آخرین_زنگ رو سال 93 یا 94 روی یه ملودی ترکی نوشتم، بنا بود توی آلبومی که مهدی و هادی خدابخش با حضور چهرههای مطرح اون روزها در حال جمعآوریش بودن منتشر شه، تولید آلبوم بابتِ بدقولی و عدم تعهدِ اون افراد سرشناس و همچنین بدقولیِ شخصی که بنا بود کارهای مربوط به اخذ مجوز رو انجام بده به بن بست خورد و کارهایی که خودمون ساخته بودیم هم بلاتکلیف موندن، دوماه پیش #کافه -اثر به جا مونده از اون آلبوم- منتشر شد و دیروز، آخرین زنگ، ترانهای که سعی کرده بودیم برای هماهنگی با محتوای بقیهی ترانههای آلبوم، کمی جوونپسندتر از کارهای قبلیمون باشه، به انتشار رسید.
متن ترانه:
جای همه، جا میخوری وقتی با حالِ من رو به رو شی
دنیام به هم میریزه تا اسممو میبری پشتِ گوشی
رفتی اما بی تو منم و شهری که توش نشونی ازت نیست
می گیرمت و درگیر توام اما انگار کسی پشتِ خط نیست
آخرین زنگ، آخرین بغض، چی مونده ازم جز همین بغض؟
واسه م از این، شهرِ غمگین، چی مونده جز این بغضِ سنگین؟
جای همه دلتنگتم، هیشکی جاتو نمیگیره واسهم
از بس دلم تنگِ توئه، بوی عطرتو میده لباسم
رفتی اما بی تو منم و شهری که توش نشونی ازت نیست
میگیرمت و از گریه پرم اما انگار کسی پشتِ خط نیست
آخرین زنگ، آخرین بغض، چی مونده ازم جز همین بغض؟
واسه م از این، شهرِ غمگین، چی مونده جز این بغضِ سنگین؟
آخرین زنگ
باصدای: مهدی و هادی خدابخش
ترانه سرا: محمد نویری
تنظیم میکس و مسترینگ : مهدی خدابخش
ضبط و میکس شده در استودیو آوای ققنوس سپاهان
نوازندگان:
اردشیر فلاحیان : گیتار
مهرزاد اعظمی کیا: کمانچه آلتو
جشن غمگین
لبِ ایوون یه فنجون چای می ریزم، می دونم شهرو مِه می گیره این بارم
زمستون اومده، پشتِ درِ خونه، ولی پائیزو پشتِ سر نمی ذارم
مِثِ پائیز که شال و کلاه کرده، می رم اما نمی دونم کجا می رم
یه بارِ دیگه حافظ می گه اینجائی ولی یلدا رو بی تو جشن می گیرم
من و این جشن غمگین، من و این برف سنگین
من و روزای تلخ و من و این چای شیرین
یه دنیا حرف مونده تو دلم اما، هنوزم بی تو با بی حرفی می سازم
روی موهام اونقد برف باریده که پشت شیشه آدم برفی می سازم
تو طولانی ترین پائیزِ من بودی، که زیر برف مهرت تو دلم افتاد
انار سرخی بودی که شب یلدا، روی چادر نماز مادرم گل داد
من و این برف سنگین، من و یلدای غمگین
من و روزای تلخ و من و این چای شیرین
محمد نویری
خواننده و آهنگساز: مهدی یغمایی
تنظیم: پورزاد علایی
کنارم نشستی و دلتنگتم، یه جوری که دنیام درگیرته
تو اونقدر ماهی که دیوونه تم، که روز و شبم تحت تاثیرته
تو اینجائی و این منم رو به روت منی که پر از کوچه، ثانیه هام
منی که بهشت و جهنم هنوز کنار تو فرقی ندارن برام
به اندازه ی اشتیاق ِ یه عمر، می خوام چش بدوزم به خندیدنت
می خوام دل ببندم به دلتنگیام که گم شم تو آینده ی روشنت
یه پروانه م امشب تو توفان ِ شن که دست خودم نیست آوارگی م
که دلشوره دارم تو این لحظه ها که فرصت نداریم چیزی بگیم
یه جوری دلم با تو درگیره که به عشق هم بدون تو بی اعتناست
یه جوری توی خواستنت گم شده م که برگشتن و رفتنم با خداست
به اندازه ی اشتیاق ِ یه عمر، می خوام چش بدوزم به خندیدنت
می خوام دل ببندم به دلتنگیام که گم شم تو آینده ی روشنت
خواننده و آهنگساز: مهدی نصر
تنظیم کننده: مجید آتش طینت
ترانه سرا: محمد نویری
جوری به بدرقهم بیا که قسمتو عوض کنی
که قطرهقطره معنیِ قیامتو عوض کنی
جوری بهم بگو بمون که جادهها گریه کنن
مسافرا بشنون و به جای ما گریه کنن
به ساعت بلیطم و به ساعتت نگا نکن
نگو خدا پشت و پنات، گریه کن و دعا نکن
صدا بزن اسم منو، جوری که موندنی بشم
پای دلم بمونم و از این سفر دس بکشم
خیره بمون به هقهقم به غربتِ این چمدون
به گریههای امشب و به حال و روزِ هر دومون
ثانیهها نمیگذرن، به ساعتت نگا نکن
نگو خدا پشت و پنات، گریه کن و دعا نکن
بدرقه
با صدای سعید نیکدل
موسیقی: رامان محمدی
#ramanloveworld
و ترانهی من
نه بی اعتمادم نه بی اعتنا،فقط خسته از این همه دوری ام
دلم خونه از این همه فاصله، ببخشیــد چن وقته این جوری ام
ببخشید اگه جای دستای تو، تو دستام بلیط خط واحده
اگه این روزا هر کی از راه میاد می خواد عشقشو تو دلم جابده
اگه زندگی مون یه ربع دیره و تو چنگ چراغا نفس می بریم
اگه وقتایی که به یاد همیم تو دود و ترافیک فحش می خوریم
اگه از رو تقویم توی اتاق، فقط وام و اقساط یادم میاد
اگه هر چی هدیه ت کنم آخرش یه چیزی ته هفته مون کم میاد
نه بی اعتمادم نه بی اعتنا،فقط خسته از این همه دوری ام
دلم خونه از این همه فاصله، ببخشید چن وقته این جوری ام
ببخشید اگه پابه پاتم هنوز، ولی بودنت مرده تو باورم
اگه از من بعد تو خسته م و اگه از من خسته عاشق ترم
#محمدنویری #محمد_نویری
خواننده و تنظیم کننده: امید عراقی
بر اساس ملودی Chris Rea - The Road to Hell
"ببخشید" رو آذر ماه سال 85 نوشتم، و شهریور ماه سال 86 به عنوان یکی از قطعات آلبوم "خداحافظ" منتشر شد.
گم شدهم تو روزگاری که اگه
تو خودش رنج تو رو جا می داد
به دلم وسعت دریا می داد
گم شدم تو قالب ِ یه آدم معمولی
با غم معمولی
جز غمای کوچیک
از خروسخون پی ِ نون سگدو زدن
وَلَعِ از این و اون جلو زدن
چی ازت باقی موند؟
روح غمگین من؟
جز غم معمولی
آدم معمولی
به هوای چی؟ کجای روزگار؟
تو رو زندونی ِ عادت کردم
پشت روزمرگی زندگی ماشینی
با غم مجازی و
خنده ی تزئینی
جا شدم تو قالب یه آدم معمولی
با غم معمولی
جز غمای کوچیک
پی ِ نون تا پای جون سگدو زدن
وَلَع از این و اون جلو زدن
چی ازت باقی موند؟
روح افسرده ی من
جز غم معمولی؟
آدم معمولی!
می شد از وسوسهی این همه سرگردونی
بیهیاهو رد شد
با جهان آدمای کوچیک
با غمای کوچیک
تو رو درگیر نکرد
روح سر خورده ی من!
هیشکی اندازه ی من
تو رو تحقیر نکرد
جز غمای کوچیک
پی ِ نون تا بوق سگ سگدو زدن
ولعِ از این و اون جلو زدن
چی ازت باقی موند؟
روح سرخورده ی من
جز غم معمولی؟
آدم معمولی؟
ترانهسرا: محمد نویری
آهنگساز، خواننده و تنظیمکننده: امید عراقی
میکس و مسترینگ: محمد مهدی نوری
@mohammadnoveiri
@omideraghi
#بازنشر
هنوزم روبه رومی که جهان می تونه زیبا شه
که زیر سقف این خونه، می تونه عشق پیدا شه
به پای گریه میافتم، که لبهاتو بخندونم
شبی صد بار میمیرم، که با تو عشق معنا شه
به من نزدیکی و امشب به شوق لحظهای زندهم
که دستات از رگ گردن به من نزدیکتر باشه
خدا گم کرده خورشیدو تو چشمای سیاه تو
که وقتی چشم میبندی هوا تاریکتر باشه
مث شومینهی خالی، میون برف یخ کرده!م
کنارم باش و گرمم کن، بذار دود از سرم پاشه
به من نزدیکی و امشب به شوق لحظهای زنده م
که دستات از رگ گردن به من نزدیکتر باشه
شومینهی خالی
خواننده: علیرضا برین
آهنگساز و تنظیمکننده: حسین امیدی
میکس و مسترینگ: آرش پاکزاد
انتشار: 1394
با ترانهای از من # محمدنویری
با دستای خالی، با چشمای خیس، ببین پیش پای تو زانو زدم
که راه نجاتو نشونم بدی، به جز تو، به هر کی بگی رو زدم
تو پیدا شدی و درا وا شدن، که من دین و دنیامو مدیونتم
بهم حق بده بی قراری کنم، تو این لحظه هایی که مهمونتم
نه اینکه آخر راهه، می دونم جز تو راهی نیست
پناهم باش وقتی که به غیر از تو پناهی نیست
پناهم باش جایی که گلومو بغض می گیره
که واسه گم شدن زود و واسه پیدا شدن دیره
یه عمر از کنارت گذشتم ولی، بذار باورم شه کنار منی
امیدِ دلِ نا امیدِ من و قرارِ دلِ بی قرارِ منی
به سمت تو زانو زده م گرچه عشق، به مُهر و به تسبیح و سجاده نیست
به سمت توئی که پرستیدنت همین قدر ساده س ولی ساده نیست
نه اینکه آخر راهه، می دونم جز تو راهی نیست
پناهم باش وقتی که به غیر از تو پناهی نیست
پناهم باش جایی که گلومو بغض می گیره
که واسه گم شدن زود و واسه پیدا شدن دیره
#محمد_نویری #محمدنویری
پناهم باش
خواننده: امیر اسدی
آهنگساز و تنظیم کننده: مهدی نادی صفایی
استودیو آوای آبی
به اهتمام بهنام سلیمی
به تکنولوژی برگردم، عامل دیگر با توجه به تکنولوژی آن سالها، سختتر بودن فرآیند تکثیر و دسترسی به آهنگها بود، امروزه اما مخاطب میتواند با یک کلیک آهنگ را آنلاین بشنود و در کوتاهترین زمان ممکن با اشارهی انگشتی سراغ آهنگ بعدی برود، بیکه مشکلات عقب و جلو بردن کاست، از دست دادن بخشی از آهنگ بعدی، محدودیت انتخاب و .... را داشته باشد.
لذا به نظرم هر گونه قضاوت دربارهی ماندگاری آثاری که به نحوی به هنر مربوط می شوند و تعمیم جهتدار آن به کیفیت تولید، بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی، زمانی، مکانی و بستر تکنولوژیک عرضه، ناقص و نادقیق است، من معتقدم از زمانی که عرضهی دیجیتال و مجازی آثار همهگیر و تعداد تولیدات زیاد شده مدت ماندگاری آثار- فارغ از کیفیتشان - کاهش پیدا کرده است.
دربارهی بخش دوم پرسشتان هم باید عرض کنم از آنجا که به نظرم هدف اصلی موسیقی پاپ جذب مخاطب و سرگرم کردن آنان است، این عدم ماندگاری لزوماً نمیتواند نقدی جدی برای زیر سوال بردن کیفیت ترانهی پاپ امروز باشد، اما میتوان به کیفیتِ ملودیها، قدرت اجرای خوانندهها، تناسب تلفیق کلام و ملودی، کیفیت محتوا و تألیف ترانهها و ... پرداخت، نقد کرد و توقعِ ارتقای سطح کیفی آثار را داشت، خود من هم مخاطبِ موسیقی پاپ امروزی نیستم اما به نظرم میآید آنچه در آثار فرهاد، منفرد زاده، جنتیعطایی، قنبری و ... دیدهایم و شنیدهایم حاصل بختیاریِ ما بوده که فرهیختگانِ جامعهی آن سالهای ما به تولید و ارائهی چیزی فراتر از استانداردهای محتواییِ موسیقیِ پاپ، در این مدیوم پرداخته و آثاری درخشان و کم نظیر را برای ما به جا گذاشتهاند.
شما کسب مقام اول در بخش اجتماعی دومین جایزهی ترانهی افشین یداللهی امسال را کسب کردید. ابتدا بفرمایید که هدف از برگزاری این مراسم چیست و چه بخشهایی دارد؟ و اینکه برگزاری چنین مراسمی چقدر به پیشبرد ترانهی امروز کمک میکند؟
تصور میکنم دوستان برگزار کننده اهلیتِ بیشتری برای پاسخگویی به بخش اول این سوال داشته باشند، اما آنچه در فراخوان جشنواره به عنوان هدف برگزاری درج شده، ارتقاء سطحِ کیفی ترانهی کشور، ایجاد انگیزه برای رقابت در میانِ ترانهسرایان و حفظِ خاطره دکتر یداللهی بود. به عقیدهی من جامعه ترانهسرایان کشور، سالها نیازمند برگزاری چنین مراسمی بود، علاوه بر بخش رقابتی که به نحوی بخشِ اصلی ماجراست، همین تجدید دیدارها و تداومِ مراوداتِ دوستانهی ترانهسرایان و آهنگسازهای شهرهای مختلف، دستاوردِ مهم و قابل اعتنایی است. دستاوردِ دیگر اینکه بخشی از ترانهها که اتفاقا از نظر ادبی، آثار موجهی بوده و از حیث ساخت و ساختمان هم اجرا پذیری مقبولی دارند، گاهی بابتِ شرایطِ اجتماعی و ملاحظات خوانندگان در انتخاب ترانه، مجال اجرا و انتشار را پیدا نمیکنند، این جایزه میتواند محلی برای جمعآوری، معرفی و انتشار این دست آثار - دستکم به صورت مکتوب - باشد.
ترانهی مبتذل در تعریف شما چه نوعی از ترانه میباشد؟ آیا ترانهی مبتذل به کلمات استفاده شده و محتوای آن مربوط است یا نداشتن فرم و ارزش هنری؟
اثر مبتذل، طبق تعریف لغتنامهایِ ابتذال، اثری است که بسیار گفته و دیده و شنیده شده، خواه ترانه باشد، خواه شعر، خواه فیلم یا ...، طبعاً بخشی از این ارزیابی به محتوا مربوط است و بخشی از آن - مادامی که بر اساس کلیشههای متدوال و مستعمل به تولید محتوا بپردازیم- به تکنیک. ارزش هنری اما آنجا نمودار میشود که در تولید - چه محتوا، چه ساز و کار- از کلیشههای رایج فاصله میگیریم. فرم اما نتیجهی تعامل مناسب و سنجیدهی ساختار و محتواست.
خیلی از ترانهسرایان ناکامی خودشان را به دلیل وجود مافیای ترانه می دانند.آیا در ایران مافیای ترانه وجود دارد؟ یک ترانه سرا و شاعر در ایران با چه مشکلاتی روبهرو است؟
بسته به تعاریف مختلفی که می توانیم از کامیابی/ناکامی یا مافیای ترانه داشته باشیم، به این پرسش، پاسخهای متفاوت و بعضاٌ متناقضی میتوان داد، به نظر میآید سوالی که باید پاسخگوی آن باشم این است که: آیا جریانی در ترانهی امروز وجود دارد که مانع انتشار ترانههای ترانهسرایان تازهکار توسط خوانندگان نامدار شود؟
به نظرم هم آری و هم خیر.
آنچه باید در وهله اول مد نظر داشته باشیم این است که خوانندگان لزوماً کارشناسان ادبیات نیستند، بعضاً مخاطبانِ جدی ادبیات هستند و اکثراً نیستند، و از آن مهمتر، ترانه شعر نیست و بنا نیست شعری که روی کاغذ، اثر خوب و قابل قبولی است، برای انتشار در قالب قطعهی موسیقی نیز مناسب باشد.
فارغ از اینکه اغلبِ خوانندههای نامی به قصدِ تولید آثار هنریِ صرف دست به انتخاب ترانه نمیزنند و حتماً حین انتخابهای خود گوشه چشمی به چرخهی مالی ماجرا (جذب و حفظ مخاطب، بازخورد در کنسرت و ...
تابوتای چش به راه
بچه هامون به شط زده ن سید!* کاشکی رو سفید برگردن
شعر استاد سبزواری کو؟ نکنه بی شهید برگردن
بچه هامون یه حالی ان امشب -چیه؟ امن یجیب می خونن؟
- حاج صادق کجاست؟ فخری کو؟ همه دارن حبیب می خونن
«مادر بی تو تنها و غریبم اتاق خالی ام بی تو ... »
بچه هامون به شط زده ن اما، دیگه سربازی اونور شط نیست
حاجی از کربلا بگو امشب، فتح مهران که آخر خط نیست
بگو دست بریده ی عباس از کجا قطع شد؟ کجا افتاد؟
حاج صادق! کجائی لامصب؟ مرز دست عراقیا افتاد
«زار و زار گریه می کردن پریا، مِثِ ابرای باهار گریه می کردن پریا... »
حاج صادق دوباره نوحه بخون، قزوه باید دوباره شاعر شه
چرا ساکت نشستی حاج صادق؟ پس چه طور انقلاب صادر شه؟
کی جواب نگاه سنگین ِ تابوتائی که چِش به رانو بده؟
نعش عباس رو زمین افتاد، کی جوابِ امام زمانو بده؟
بچه هامون یه حالی ان امشب -چیه؟ امن یجیب می خونن؟
حاج صادق کجاست؟ فخری کو؟ همه دارن حبیب می خونن
«مادر بی تو تنها و غریبم، تابوت خالی ام بی تو چه سرده...»
#محمدنویری #محمد_نویری #جنگ #خرمشهر
@noveiri
@mohammadnoveiri
* بچهها را ببین به شط زدهاند - محسن عاصی
هر شب تو همین ساعتا یه شمع و یه میز
یه مرد و یه کافه تو دودِ غلیظ
تلخی تقدیر، فال تو فنجون
پچ پچ مردمِ توی خیابون
مهرههای شطرنج، بی تو رو میز ِ من
مثل من مات موندهن و سیا پوشیدهن
بیخوابم و ساعت تو کافه خوابه
سردن و ساکتن صندلیامون
خوابتو می بینه هر شب خیابون
نیستی و کافه بی تو جای موندن نیست
نیستی! هیچ کس روبروی من نیست
نیستی و بی تو همه چی تاره
توی دود گم شدهن صندلیامون
گم میشه پابه پام امشب خیابون
توی این کافه که همیشه تاریکه
همه چی دلگیره، مثل این شمعی که
پای عشقت موند، پای عشقت سوخت
توی تنهاییِ صندلیامون
نیستی و خالیه امشب خیابون
کافه
خوانندگان: مهدی و هادی خدابخش
بر اساس ملودیِ ترکی
تنظیم، میکس و مسترینگ: مهدی خدابخش
سال تولید: 1391
انتشار: 25 آذر 97
زیر درخت آلبالو
بادبادکای رنگی و آسمونای تو به تو
سنگایی که هفتا نشد، حتی تو خواب و آرزو
چشمای خیس و مضطرب، تخته سیاه ِ لعنتی
من و دو تا دست ِ کبود، ترکهی خیس آلبالو
بچگیام تو کوچههای تنگ و خاکی خاک خورد
دفتر کاهی منو یه روز ِ جمعه باد برد
حلقهی گرگم به هوا، پست و بلند ِ زندگی
اونقده دنیامو گرفت، تا نفسامو بند آورد
دستای من زیر درخت آلبالو گم شد و مرد
آرزوام تو وحشت و بگو مگو گم شد و مرد
سادگی دویدن و رسیدن از اول راه
تو وحشت ِ گم شدن و ترس ِ شرو(ع) گم شد و مرد
کی با دوتا دست کبود، روی گذشته پا گذاشت؟
کی قد کشید و خندههاشو پای تخته جا گذاشت
اومد و آرزوشو تو دفترای انشا گذاشت؟
اول جملههای من یه عالمه چرا گذاشت؟
بادبادکامون عمریه سر نزده به آسمون
کلافه لای شاخههاست، کلاف ِ سردرگُممون
سنگا حالا هفتا شده اما رو گور آرزو
نه تَرکهای باقیه و نه باغ هست، نه باغبون
باغ آلبالو
عاشقانهای از دهه شصت
آهنگساز و خواننده: احسان فتاح
ترانهسرا: محمد نویری
میکس و مستر: سامان کریمی