🔏کانال نوشتار و صوت 📝متن فرمایشات نوشتار فایلهای صوتی "کاشف توحید بدون مرز؛ بروجردی ╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮ @Matnefarmayeshat ╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯ https://tt.me/Matnefarmayeshat
♻️ میگوید «خدا اجرت بدهد»، باشد! چه چیزی به او میدهد؟ بیشتر کتکش میزند. آیا نگفت «اَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ» هر کس به ما نزدیکتر است بیشتر کتکش میزنیم؟ بابا اجر نخواستیم، چه کسی را ببینیم؟ اجر نخواستیم!
♻️ بعد، «اَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ» هم، حزن و خوف از اسماء ايذائی است. در آن آیه هم میگوید که «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْاَمْوَالِ وَالْاَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ».
«خوف»، ترس است.
«حزن»، اندوه است.
اول ترس میآید، بعد در واحد افسردگی میرود.
♻️ آقای دکترِ روانکاو، روانشناس، روانپزشک، آقای مشاور که اینقدر پول میگیری برای حقّ مشاوره، اینقدر ویزیت میگیری و اینقدر داروی سنگین میدهی، خب چه شد؟ خب این را که داری مدام با این داروهایت خوابش میکنی، تو کار شاقی نکردی، این کار را تریاک و مواد مخدّر هم میکند! تو این را فقط خواباندی اصلاحش نکردی، مغزش را بیدار کن و حقایق را به او بگو!
♻️ «خوف و حزن»: خوف، نگرانی، ترس، دلهره و اضطراب است که همه داریم؛ نسبت به کرونا، فقر، آینده و مسائل امنیّتی. سپس حزن میآید، وقتی آدم میترسد و کاری نمیتواند بکند کم کم محزون میشود، گوشهگیر و افسرده میشود و در خودش فرو میرود، کم کم گریه میکند و نهایتش خودکشی میکند. ها؟ پس این خوف و حزن از اسماء ايذائی است و اینجا حاکم است و هیچ طبیبی هم نمیتواند آن را درست کند!
♻️ امام هادی چقدر قشنگ گفت: «اُذكُرْ مَصرَعَكَ بينَ يَدَي اَهلِكَ فَلا طَبيبٌ يَمنَعُكَ و لا حَبيبُ يَنفَعُكَ»، یا برعکسش «فَلا طَبيبٌ يَنفَعُكَ و لا حَبيبُ يَمنَعُكَ» میگوید یادت باشد که در چالشهای زندگی که میافتی نه خانوادهات میتوانند کاری برایت انجام بدهند و نه دکتر! دکتر باید از برکت بیمار و بیماری به آلاف و الوف برسد، خانواده هم که بر سر خودشان میزنند، یک مدتی هم که بگذرد آرزوی مرگش را میکنند.
♻️ الان خیلی عریضهها سر همین است که در خانه یک نفر را دارند یا سالمند است یا اینکه نه، دچار مشکل روحی و جسمی شده است، میگویند خدایا این را ببر! تا حالا قربان صدقهاش میرفتند، یک چند روزی که زمین گیرش کرده میگوید حالا ببرش، چون دیگر برایش فایده ندارد!
-----------------------------------------
🟠 درس دوم:
اگر خدا آیه میفرستد ارزیابی در آن چه معنایی میتواند داشته باشد؟
- «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً» (سوره مجادله آیه ۱۲).
📚کتاب صحیح ترمذی از اعیان اهل سنّت و جماعت جلد ۲ صفحه ۲۲۷ است. تفسیر ابن جُرَیر جلد ۲۸ صفحه ۱۴، امام فَخر رازی در تفسیرش آورده، کتاب اَسبابُ النُّزول صفحه ۳۰۸ باز از امیر آورده، سیوطی در الدُر المنثور آورده است.
یک آیه در قرآن داریم که سوره مجادله آیه ۱۲ است، شاید قبلاً هم به آن اشاره کردیم.
🔷 «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً» گفت ای مردم وقتی میخواهيد درِگوشی با پیغمبر صحبت کنید باید بلیط بدهید. آیا این خندهدار نیست؟ باید مالیات بدهی که «میخواهم با پیغمبرم حرف بزنم»، عجب! قرار شد که پیغمبر بیحجاب و مانع بین امت باشد خب یا یارو پول ندارد یا اینکه پول به جگرش بسته است، تو میگویی که «میخواهی با پیغمبر حرف بزنی باید بلیط بخری»! آخر مگر سینماست؟ مگر تئاتر است؟
🔷 «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً»، بعد توضیح آن را میدهد و میگوید که امیر گفت «پیغمبر گفت آیا همه میتوانند برای تماس با من و برای دیدن من پول بدهند؟»
- گفتم نه!
- پیغمبر گفت یک دینار میتوانند بدهند؟ آن زمان دینار پول درشت بود، مثلاً من یک دینار بدهم پیغمبر را ببینم! مگر پیغمبر اعلیحضرت است؟ پیغمبر میگوید من سفیر لاهوتم!
گفتم طاقت پرداخت یک دینار را ندارند! پیغمبر میخواست ارزیابی کند.
ببین این از همان آیاتی است که میگویم دست بشر در کار است و اِلّا اگر حکم است برای چه پیغمبر ارزیابی میکند که مردم چقدر دارند بدهند؟ ها؟ ای متشرع جواب بده! این بحث برای محاجه است.
🔷 خب پیغمبر گفت یک دینار!
علی گفت ندارند.
پیغمبر فرمود نیم دینار.
مثلاً یک دینار را حساب کنیم الان صد هزار تومان میشود و نیم دینار پنجاه هزار تومان میشود.
پیغمبر گفت پنجاه تومان از آنها بگیریم خوب است؟
من گفتم که بابا بدبختها ندارند.
5925 99-11-09
🔴۱- «فرح»، شادی است بر تقدیری که آدمی را به ملاطفت میکشاند و «بشارت»، تحقق وعدهای میباشد که در آن قرار گرفته است.
۲- اگر خدا آیه میفرستد ارزیابی در آن چه معنایی میتواند داشته باشد؟
۳- دنیای ایذایی کسالتآور است و هنگامی که آدمی پشت درهای مسدود حیرت میماند ناخواسته کسل میشود.
--------------------------------------------------
درس اول:
🔵«فرح»، شادی است بر تقدیری که آدمی را به ملاطفت میکشاند و «بشارت»، تحقق وعدهای میباشد که در آن قرار گرفته است.
- «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ» آیه ۱۷۰
- «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ الله وَ فَضْلٍ وَ اَنَّ الله لَا يُضِيعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ»
آیه ۱۷۱
📗تحلیل آیات ١٧٠ و ١٧١ از سوره آل عمران است.
◀️بحث را برده در کشته شدن در میدان جنگ و عنوان شهید به او داده. شهید یعنی شاهد است یعنی میخواهد بگوید «آن کسی که در راه خدا کشته میشود برای همیشه نفْسش شاهد و ناظر جامعه خواهد بود»، شهید به این معنا! و یک معنای دیگرش هم گواه است، یعنی حرکت او به عقائد و تفکرات او گواهی میدهد.
◀️آیات قبل بحث میکند که «اَلَّذِينَ قَالُوا لِاِخْوَانِهِمْ وَ قَعَدُوا» موقعی که جهاد میشود یک عده به دیگران میگویند که بنشینید سر جایتان مگر بیکار هستید میروید؟ سر چه چیزی میخواهید بروید خودتان را به کشتن بدهید؟ آیا اسلام زورکی به شما تحمیل شد بس نیست حالا جبهه هم میخواهید بروید؟
◀️قرآن میگوید شما به مردم میگویید به جبهه نروند کشته میشوند، خب «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا» خیال نکنید که اینها کشته میشوند «فِي سَبِيلِ اللهِ اَمْوَاتاً» که اینها میمیرند، مردهاند مثل بقیه مردهها، نه آنطوری نیست! «بَلْ اَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» بلکه زندگانند که نزد خدا روزی میخورند.
خب چرا اموات نیستند؟ چون شاهد هستند. میّت میمیرد تمام میشود ولی شاهد همیشه حضور دارد.
◀️آیه بعد میگوید: «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ» اینها شادمان هستند از آنچه که خدا به آنها میدهد.
حالا آیا در قیامت میدهد؟ ظاهراً بله دیگر، چون اینجا که نداده است. شاید اینها شاهدانند که آیا الله به وعدههایش عمل کرد یا نکرد، شاید منظور این باشد.
◀️بعد آیه مورد نظر این است:
«فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ» اینها شاد میشوند بخاطر آنچه که خداوند برایشان از فضل خودش عنایت کرد.
ما در مطالعات داشتیم که «فضل» برتری است، اضافه است، اما از چه؟ آن مهم است؛ «فَضْلِهِ مِنْ اسماءالحسنی اَوْ مِنْ اسماء ایذایی»!
◀️«وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ» بشارت میدهند به آنهایی که ملحق نشدند یعنی آنهایی که در آن آیه میگوید «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ» بعضیها در اتاق انتظار هستند و بعضیها رفتهاند.
◀️بعد در ادامه میگوید «اَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ». حالا اینجا که میگوید بر اینها خوف و ترس نیست، منظور کجای کار است؟ آیا هنگام ورود به جبهه که جلو میروند را میگوید «نترس» یا بعد از به خاک افتادن؟ بعد از «به خاک افتادن» میرود در فاز جهنم، یعنی اینها به جهنم نمیروند، همه از جهنم میترسند «اَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ».
◀️این «فرح و بشارت» از اسماء حسنی و صفات ملاطفتی و مکرمتی و مرحمتی است. اینجا شادی وجود ندارد. ممکن است که انسان با فکر و خیال با نوشیدن با کشیدن با تشکیل جلسات رقص و پایکوبی یک مدتی را بیخیال باشد ولی وقتی که دوباره سر زندگی عادی برمیگردد دیگر از شادی خبری نیست چون همۀ زندگی دیو دوسر است و حمله میکند؛ مانند بیماری، فقر، ناراحتی، درگیری و دعوا.
◀️برای بشارت هم معمولاً میگوید انبیاء «بَشيراً وَ نَذيراً»، «شاهِداً وَ بَشيراً وَ نَذيراً» «اِنَّا اَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً» بوده، به پیغمبر میگوید تو را ارسال کردیم که «شاهد باشی، بترسانی و بشارت بدهی». خب خود پیغمبر که:
- «شاهد بود» یعنی اولْ شهید خودش بود دیگر، ثابت شد که او را با سم کشتند.
- «منذِر و ترساننده بود»، که همین جهنم را به رخ این و آن میکشید.
- «مبشّر بود»، مبشّر هم که بشارت بهشت را میداد یا بشارت اعتلای اسلام بر ممالک را میداد؟ هر دو؛ این در کوتاه مدت و آن در بلند مدت!
5924 99-11-08
🔴باز هم دادن وعدههای دور دست که گرفتن آنها قابل دسترس نبوده و فقط جنبه تخیلی دارد.
- «أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ».
📗سورهٔ قصص آیهٔ ۶۱ است.
بررسی از آیات قرآن داریم با توجّه به مواردی که چند روز قبل اعلام کردم که به آن علل، اسناد و مدارک ندارد!
💮میگوید «أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ»، ما بندگان را دو جور و دو مدل و دو وجه قرار دادیم؛ یک عده هستند که با «وعده» کنار سفرهٔ ادیان میآیند و وعدهٔ آنها را هم هنوز کسی ندیده و فقط جنبهٔ اعتقاد به آن پیغمبر است؛ بخاطر خوبی بهشت و گریز از جهنم.
💮«أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً» وعدهٔ خوب داده، در قنوت هم میخوانی که «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً» هم در دنیا و هم در آخرت اسماءالحسنی داده، دنیا را که نداده، آخرت پیش کشش!
💮«فَهُوَ لاقِيهِ» بزودی ملاقات خواهد کرد. «لاقِيهِ» یعنی در آن زمان مقرر رؤیت میکند.
چه زمانی «لاقِيهِ» است؟ «وَعْداً» وعدهگاه! اینجا که وعدهگاه نیست، اینجا پدر صاحب بچه را درمیآورند. بهشت مال آنجاست تو اینجا زجر بکش و له و لورده بشو جیکت در نیاید، اعتراض نکنی خط قرمز است. حالا آنجا میروی، آنجا وقتی که سنگ لحد را روی قبر میگذارند تازه طرف میفهمد که «اِنَّ الْاِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ» یعنی چه! چه کلاهی سرش رفته بود.
💮«كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا» ما به بعضیها هم از این دو گروه متاع دادیم؛ متاع دنیا! اینجا دو دفعه تکرار کرده است «مَتَّعْناهُ»؛ تمتیع، تمتُّع، مُتْعَه، همه اینها از یک خانواده لغوی هستند. «به او دادیم متاع دنیا را» این نقد است و آن نسیه است. مثال معروف چه میگوید؟ «سیلی نقد بِه از حلوای نسیه».
♻️«مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا» در آن مثلث چه میخوانید؟ «متاعالغرور، دارالغرور، باللهالغرور»، حالا متاع دنیا غرور است، ما بدبخت هستیم سر اینکه نه آن طرف را داریم و نه این طرف را داریم. کلاً پیروان مذاهب و ادیان بیچاره هستند؛ اینجا به دین برای آنطرف باج میدهند و آنطرف هم که یک چک دوردست است، حالا صد میلیارد سال بعد، گرچه پیغمبر میگوید «من در شب معراج بهشت و جهنم را دیدم» ولی ظاهراً ماکتش را دیده، چون گفتهاند که هنوز خلق نشده و مربوط به زمان آتی است.
♻️«متاع دنیا را میدهیم به آنهایی که بخواهند»، این هم طبق همان قاعدهٔ «تُعِزُّ وَ تُذِلُّ» است، یعنی اینجا برعکس است؛ وعدهٔ توخالی جای «تُعِزُّ» را گرفته و تمتیع و تمتُّع ظاهری جای باطنش را گرفته است.
♻️«ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ» پس روز قیامت یعنی «روز پایانی»، از احضار شدگان خواهند بود و دادستان کل خلقت اینها را احضار میکند.
خب این روز قیامت به معنای وقت بپاخاستن است. انسان همیشه بپاخاسته است! شما دنبال مسائل دنیوی که میروید برپا ایستادهاید که افعال دنیوی را اجرا کنید.
♻️با تفحص و تحقیق ما «يَوْمَ الْقِيامَةِ» همین جاست، اینکه میگویند «جوجه را آخر پاییز میشمارند» نه اینکه آخر پاییز محشر و قیامت است، بعثت است، نه! یعنی همینجا شما میدانی که چه چیزی داری و چه چیزی نداری، این مثال بخاطر همین است یعنی میگویند موجودی تو چیست؟ ضرر و زیان تو چیست؟ پس مردم دو گروه شدند، گروهی که برای قیامت وعده داده شد که نسیه است و عقل نمیپذیرد، قبل آیه هم میگوید «اَفَلَا تَعْقِلُونَ» که آیه کاملش این است: «وَ مَا اُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ زِينَتُهَا وَ مَا عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ وَ اَبْقَىٰ اَفَلَا تَعْقِلُونَ» یعنی ما به شما میدهیم متاع دنیا را، «وَ زِينَتُهَا» تزئیناتش را.
♻️تزئین هم، به همان آیهای برمیگردد که به شیطان گفت خودت را زینت کن، او هم تزئینات را در دنیا همهجوره بالا برد، شده مثل یک زن، قیافهاش مردم را از خوشگلی میکُشد، ادا و اطوارش دلها را میبرد بعد دهتا بیماری دارد و همهٔ آنها هم نهفته است؛ زگیل تناسلی، تبخال تناسلی، سرطان، ایدز و کرونا دارد، همه اینها را دارد منتها به ظاهرش که نگاه کنی کشته مردهٔ آن میشوی، این چیست؟ این همان زینتی است که خدا در دنیا قرار داده است «اَفَلَا تَعْقِلُونَ».
🔴یک مبحثی هم هست که بازنگری است، ببینید گاهی وقتها تکرر مباحث نیاز است، خودِ قرآن هم آیات تکراری زیاد دارد مخصوصاً در بعضی سورهها خود آن آیات را در همان سوره تکرار میکند مثل سورهٔ الرحمن که «فَبِاَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» را زیاد تکرار میکند و یک سورهٔ دیگر که تکرار میکند «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ».
🌐حالا چقدر زیبا این را میگوید: «كُلُّ ذَلِكَ» همهٔ اینها، «كَانَ سَيِّئُهُ» اینها گناه هستند دیگر، برای گناه چه گفت؟ برای آدمکشی چه گفت؟ گفت که «اِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئاً كَبِيراً» گناه بزرگ (گناهان کبیره)این است.
- خطاء، «خِطْئاً»،
- کبیره یعنی بزرگ.
آن وقت اینجا میگوید که «عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً» پیش خدا مکروه است. مکروه در تشریح و فقه شرعی به معنای «نکنی بهتر است، عذاب ندارد!»
🌐در تقطیع معاصی پنجتا تقسیم داریم؛ حرام است، مکروه است، مباح است.
و از اینطرف هم واجب است، حلال است و باز میرسد به مباح. حالا اینجا مباح یعنی اینکه بکنی و نکنی فرقی ندارد نه عذاب دارد نه بهشت دارد.
🌐مکروه یعنی اینکه نکنی بهتر است ولی کتک نمیخوری. حالا اینجا میگوید تمام گناهان! خیلی زیباست «عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً» نزد خدای تو کراهت است.
🌐میگوید من کراهت دارم یارو را ببینم، کراهت دارد آنجا بنشینم، مثلاً فرض کنید در مبانی فقهی کراهت چیست؟ اینکه به جای پای راست، پای چپ را بگذاریم به مستراح برویم، در این حد است، یا اینکه شلوارت را ایستاده نپوش بنشین بپوش، کفش تو رنگ سیاه نباشد رنگی باشد، در این حد است!
🌐خب پس چه شد؟ پس تمام گناهان پیش خدا مکروه است یعنی عزیزم اصلاً گناهی نیست! این هم یکی از دلایل عدم گناه برای انسان است. یادداشت کنید، آنهایی که موضوعبندی میکنند وظیفهٔ آنها این است که این موضوع را هم در کنار آن براهین قرار بدهند.
🌐آن مقدمهای هم که ما چند روز قبل برای بهرهگیری از قرآن داشتیم چون سند نقل نمیکنیم آن خیلی لازم است، یک سند دائمی و همیشگی است، آن را هم در صدر موضوع قرآنشناسی قرار بدهید.
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
5923 99-11-07
🔴۱- تقطیع ظلم از ظالم مضحک است؛ آنچه که بر روی کاغذ میآید با نوشتار تاریخ مطابقت ندارد.
۲- ضمانتِ روزی کرده و تو را از قرصهای ضدحاملگی منع نموده و در وقت اجرا، تضمینها به زیر خاک دفن میشوند.
۳- از بین بردن فرزند و عمل زنا از مکروهات میباشد.
--------------------------------------------------
درس اول:
🔵تقطیع ظلم از ظالم مضحک است؛ آنچه که بر روی کاغذ میآید با نوشتار تاریخ مطابقت ندارد.
- «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».
آیه ۴۵ سوره انعام.
بررسیهای قرآنی داریم:
با توجه به دروس قرآنی که در گذشته داشتیم، علل و حِکم و مصالح ورود خصوصی به قرآن را یادآور شدم که باید در نظر داشته باشید.
🔶سوره انعام آیه ۴۵ است:
«فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».
آیه قبل چه میگوید؟ قبلش از درگیری مسلمین به معنای تسلیم شدگان به ذات اقدس با مختاریون و ثنویون صحبت میکند.
🔶«وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا اِلَى اُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَاْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» (۴٢ سوره انعام) به پیغمبر میگوید که به امتهای قبل، به مردم گذشته، ما «بأس» و «ضَرّ» دادیم.
🔶بأس و ضرّ را جزء اسامی معبود زمینی یادداشت کنید. یکی از معانی «بَاْساءِ» فقر و فلاکت است و یکی از معانی «وَالضَّرَّاءِ»، سیه روزی است.
🔶بعد هم میگوید «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» عثمان ابن عفان بقول قدیمیها نتوانسته «لا پوشانی بکند!»
میگوید که ملتهای گذشته را با فقر و ذلت کوبیدیم «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» باشد که اینها زاری کنند!
«لَعَلَّهُمْ» یعنی ای بسا، شاید...! خب همه آنها که تضرّع نمیکنند چیست؟ میرویم در واحد بالاتر؛ «کُنْ سَعِيداً کُنْ شَقِيّاً»!
🔶آیه بعدی آیه ۴۳ است میگوید «فَلَوْلَا اِذْ جَاءَهُمْ بَاْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» اگر بیاید بر قومی، مردمی بأس، فقر، فلاکت، فاقه!
🔶فقر و فاقه در ادبیات دعا باهم میآیند، اول فقر میآید بعد فاقه.
فاقه به آن مصدریّت فقدان میخورد یعنی هیچ چیزی از خوبی برایشان نمیگذاریم.
تضرّع در ادبیات قرآنی به معنای بیچارگی و بدبختی است!
🔶حالا علت را میگوید که چرا گفتیم «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ»، چرا ناله بعضیها را در میآوریم ولی بعضیها نه، ظاهرش به معنای همان آیه توحیدی است که «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكُ مِمَّنْ تَشَاءُ» یکی را بالا میبریم تا نالهٔ زیردستیها را دربیاورد، این هم از آزارهای مسجود خاکی است که عبث و بیفایده است! یک حکومتی را میآورد بعد یک حکومت دیگر را بعد از آن میآورد تا اینها را اذیّت و نابود کند و دوباره بعد از آن یک حکومت دیگر میآید که چشمگیرش در خلفا صدر اسلام بود بعد بنیامیه و بنیمروان و بعد هم بنیالعباس بودند.
🔶میگوید آنهایی که تضرّع نمیکنند «قَسَتْ قُلُوبُهُمْ» قلبهایشان سفت شده! سنگدل، سیاهدل و سیهدل که میگویی؛ «بر سیه دل چه سود خواندن وعظ» جزء تماثیل آن قدیمیها است.
💮این آیهٔ «وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ» هم که یادت هست جزء ملزومات شیطان برای اغوا است که در خورجینش «زَيَّنَ» یعنی زینت است. برای همین است که وارد مغازه طلافروشی که میشوی پایت سست میشود که «آخ؛ آن چند است این چند است حیف که پول ندارم بخرم! این در گردنم بیاید چه میشود، آن در انگشتم بیاید چه میشود!»
💮«وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ» بعد این زینت هم در همه چیز هست، در زر و زور و تزویر است. حاکم است میگوید کشور بغل دستی را بگیرم چه میشود، آن یکی را بگیرم چه میشود، همه را ضمیمه کنم چه میشود! دیگر نمیگوید که بابا تو در آن اولی ماندهای.
💮مصداق بارز آن هیتلر است که کشور به آن مهمی یعنی آلمان را داشت دید که آمادگی دارد کشورهای اطراف را ببلعد، شروع کرد همه را بلعید مدام جلوتر رفت تا آخرش نابود شد.
💮یا اتحاد جماهیری سوسیالیستی شوروی که بیست، سی سال قبل از پا افتاد و کوبیده شد، این هم کشورهای دیگری که خیلی هم با روسیه فاصله دارند چون روسیه در مرکز بود، مدام گرفت و گرفت و هفتاد و سه یا هفتاد و دو سال حکومت کردند. خیلی است؛ هفتاد و دو سال خفقان، اختناق، زبانبُری، دست و پا بُری، زندان، تبعید، شکنجه، آخرش یکی از خود اینها آمد، جزء آخرین رئیسجمهور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی از خودشان بود، آمد بساط را جمع کرد و کشورها را آزاد کرد و گفت بروید سراغ کار خودتان، اگر ما مرد باشیم همین روسیه را بچرخانیم.
فحشا جمع فاحشه است، نه منظور آن کسی که با همه میپرد. فاحش در لغت؛ «گناهی است، سرکشی و بدی است که پوشیده شده و خودش میداند چکار میکند». برای همین در اجراء حدود، هم امیر و هم رسول، طرف را با کلمات به بیرون هل میدادند که حد جاری نشود.
💢باز اینجا از امیر است:
«مَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللهِ شَيْءٌ اِلَّا يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ فَرَحِمَ اللهُ امْرأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ» اینجا میگوید که هیچ معصیَّتی نشد الّا با شهوت! شهوت هم، تنها جنسی نیست، زر و زور و تزویر زیرمجموعه شهوت است یعنی «هر چه که میخواهم!» باز این دال بر اختیار است ولی اینجا باز مثل «اِنَّ الاِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ اِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا» تخصیص داده است، وقتی تخصیص داده یعنی از بالا حمایت میشود.
💢«فَرَحِمَ اللهُ امْرأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ». نفْسشناسی خیلی مهم است، اینجا الآن میگویند «انسانشناسی، خداشناسی، نفْسشناسی، خلقشناسی».
این مثلث را یادت باشد:
1⃣«خودشناسی» میرود در محور آینه، خودش را نگاه میکند! بعد میرود در قسمت خودخواهی و از خود راضی بودن.
2⃣«خداشناسی» که الآن ما دنبالش هستیم. این خدا به دردمان نخورد، توحید است که جلو میرود یعنی خطّ انتظار.
3⃣«خلقشناسی» یعنی مردم را بشناس! میگوید که فلانی من را از اذیّت میکند حالا یا خانواده یا فامیل یا همسایه یا...، اگر شناختی که اینها، افراد مستقل نیستند بلکه مأمور خدا هستند، کوتاه میآیی، در دل هم نمیریزی که منفجر بشوی. اگر در دل بریزی میشوی صابر ولی آن را دفع میکنی و میشوی حلیم!
💢حلم از اسامی حسنای خداست ولی متأسفانه آنچه که دیدهایم، از خدا حلم ندیدیم. حلم یعنی معاصی را به رو نمیآورد. ولی در شریعت، جهنم هست با آن خط و نشانی که کشیدند با آن صغری کبرایی که انجام دادند، اگر خدا حلیم است، صابر و صبور است نباید سخن از اعدام، دست بریدن و سنگباران کردن در اینجا و در جهنم برای فردا داشته باشد.
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
♦️خب، فقر دامنگیر بشریّت شد چون میگوید «يَا اَیُّهَا النَّاسُ»! «يَا اَیُّهَا المُؤمِنُون، يَا اَیُّهَا المُسْلِمُون، يَا اَیُّهَا الْاَنْصَار» اینها نیست، یعنی با فقر زاییده شدیم.
♦️دقّت کنید؛ این بچه در خانواده میلیاردر به دنیا آمده، باید در ناز و نعمت باشد، فقرش چیست؟ اعصاب خرد! بعضیها غبطه میخوردند که فلانی پولدار است، من میگویم آیا در دل او هستی در مغزش هم هستی که آیا سالم و راحت است؟ جایش خوب است؟ کلاً هر کس به دنیا آمده یک کارنامه زیربغلش گذاشتند که «اَنْتَ الفَقِیر» و این فقر خیلی وسیع است؛ فقر اعتقادی، فقر اجتماعی، فقر امنیّتی، فقر جسمی، فقر روحی!
♦️خدا این اتهام را به عهده گرفت.
ببین چقدر عالی است، خوشم میآید از این خدای زمین که هیچ چیزی را پنهان نمیکند قشنگ میگوید، چون میداند تو زورت نمیرسد. یک پشه تو را میخورد اینقدر آن را میخارانی تا خون بیفتد. پشه!
♦️پس «ضَرَبَ الله» خدا میزند،
«العِبادَ» بندگانش را.
«العِبادَ» هم که میگوید چون ما همه برده و بنده و زنجیری او هستیم و هیچ اختیاری نداریم. در آن حدیثی که برای توبه (صیغه توبه) آمده «...تَوْبَةَ عَبْدٍ ذَلِیلٍ خَاضِعٍ فَقِیرٍ بِائِسٍ مِسْکِینٍ مُسْتَجِیرٍ...» اشاره میکند که ما در همه چیز له شدهایم و غیر از خدا هم کسی نمیتواند عمل کند.
♦️این سنگی است که خدای زمین روی چاه انداخته و در این چاه هم بشریّت است، تصور بکن! این سنگ هم کوه دماوند است که در چاه انداخته، هیچ کس نمیتواند این سنگ را از چاه دربیاورد مگر خودش! خودش هم نمیکند دیگر، وقتی میگوید «اُدْعُونِی» دعوت میکند و بعد «اَسْتَجِبْ لَکمْ» بالای آسمان میرود «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»!
«وَ فِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» رزق شما خیلی بالاست ولی باید قوّت داشته باشید از آن بالا به پایین بیاورید کار هیچ کس هم نیست.
♦️ببین برای رفع فقر دعا وارد است، مردم خیلی میخوانند و هر چه میخوانند چون نتیجه نمیگیرند از دین بیشتر زده میشوند بیشتر دور میشوند. مفاتیح را از قول ائمه دیدهای؟ برای هر چیزی یک دعا آمده، برای هر چیزی که تو فکر کنی!
♦️پس خدا «میزند»، جزء اسامی الله است.
«العِبادَ» عبد، بنده، برده، توسریخور، لهشده، زمینگیر، همه اینها معنای عباد است. چون اینجا عباد منظور رجال ظهوری نیست بلکه سیلی خوردگان است.
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
درین بیکسی، کَس نمانده مرا
⚡️- مثل امام سجاد که گفت «اِنَّا لَمُغرمون».
درین بیکسی، کَس نمانده مرا
درین غربتم، سنگ صبری نمانده مرا
ازین فطرتم
حال چندان نمانده
از آن التماسم که از دل برآمد
دگر آرزوئی نمانده
فقیرم که از فقر خود روسیاهم
عنایت به دور از من و جایگاهی نمانده
اسیرم، تو گفتی اسیرانِ بندت بناز و
مرا دلنوازی نمانده
⚡️- وای
مرا دلنوازی نمانده
خدانگهدار
#شعر #توسل
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
💢جماعت یعنی اصل مسلمانها آنطرف هستند؛ جماعت مسلمین! پیغمبر هم که از دیدگاه اکثریّت قاطع مسلمین همان است که ما آوردیم که در شأن و منزلت او نیست؛ از آن ادرار کردن سرِ پا، معاشرت با زن دیوانه و خیلی چیزها و خیلی مصادر هست.
➖یکی هم خلافت! حضرات آقایان ابوبکر و عمر و عثمان خلیفه شدند و جا پا را برای بعدیها محکم کردند. علی را که حسابش نکردند چون پنج سال حکومت کرد و همهاش هم دق داشت، آخرش دیگر اینقدر اذیت شده بود که روی منبر میگفت خدایا برای چه من را نگه داشتی؟ من را بکُش.
پس باطل نرفت! باطل اگر میرفت منابع ما سالم بود. منابع ما کتاب است و سنّت و سیره نبوی است.
💮آیه ٨٢ است:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ» ما نازل کردیم از قرآن. ببین، برو دکتر، «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ»! برو داروخانه دارویت را بگیر، «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ»! در درسهای قبلی هم داشتیم یادتان هست که گفت مریضی که قرآن شفایش ندهد هیچ شافی و هیچ طبیبی نمیتواند درد او را علاج کند.
💮«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ!» اینجا میگوید «لِلْمُؤْمِنِينَ!» ولی در آیات بعد میگوید «كَافَّةً لِلنَّاسِ!» و هم مال همهٔ مردم است. اینجا تخصیص داده؛ «شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ». خود مؤمنین هم شفا پیدا نکردند!
💮ببینید به دیدگاه متدیّنین و متشرعین، بهترین مومنین چهارده معصوم بودند، درست است؟ خود آنها دنبال دارو میگشتند، خدا همینطوری آنها را شفا نمیداد. امیرالمؤمنین در غزوات صدها ضربه در بدنش بود و این آخری را هم ابن ملجم زد جای آن زخمهایی که قبلاً زده بودند، بعد امیر گفت دکتر بیاورید، اگر خودش هم نگفته امام حسن که گفته، خب اینجا چرا شفا نداد؟ مثل علی را شفا نداد! پیغمبر را جادو کردند «وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ!» چرا رحمت نیامد تا آن زحمت را ببرد؟
💮«وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ اِلَّا خَسَاراً»، بقول عوام اسم «یزید» هم اینجا آمده، یک جای دیگر در یکی از آیات هم که خیلی محل تعجّب است «یَزِید الله» آمده است.
💮اسم یک نفر را گذاشتند یزیدالله، گفتند تو شیعهای برای چه گذاشتی یزیدالله؟ گفت در قرآن بوده. آخر بعضیها عادت دارند لای قرآن را باز میکنند و اسم بچه خود را از لای قرآن درمیآورند. طرف اسم دخترش را آتنا میگذارد که به فارسی یعنی «بیا پیش من، چیزی به من بده»، هر چیزی که در قرآن است که نمیشود اسم شخص گذاشت. «وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ اِلَّا خَسَاراً».
♻️در آیه ۱۰۷ سوره اسراء میگوید: «قُلْ آمِنُوا بِهِ اَوْ لَا تُؤْمِنُوا اِنَّ الَّذِينَ اُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ اِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْاَذْقَانِ سُجَّداً»، اینجا این آیه بوی اختیار میدهد ولی جبر آن را ضربه فنی میکند! به پیغمبر میگوید بگو؛ میخواهید ایمان بیاورید میخواهید نیاورید! ببین عدم تطابق است ها! باید حتماً ایمان بیاورند چون پیغمبر شمشیر بلند کرده که «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم»، پس اینجا چطور میگوید میخواهی ایمان بیاور میخواهی نیاور؟
♻️میگوید آنهایی که صاحبان علم هستند وقتی قرآن تلاوت میکنند به زمین میافتند و صورت به خاک میمالند. اهلبیت «ذو علم» بودند، «فَاسْأَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ». «تَعْلَمُونَ» علم است، خب اینها که نتوانستند حرفی بزنند؛ علی که قرآن خود را قایم کرد، امام صادق هم میگوید دین چهاردیواری خانهٔ من است یعنی از این چهار دیواری بروی بیرون دیگر دین نیست. همه اینها مصادرش هست.
♻️باز در جای دیگر میگوید «اَلْعِلم عِنْدَ الله»(٢٦ سوره ملک). «وَ مَا اُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلَّا قَلِيلاً» یعنی به شما علم میدهند خیلی کم(٨٥ اسرا).
♻️آیه ١٠٨ است:
اینجا هم جبر مطلق را نشان میدهد:
«وَ يَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبَّنَا اِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً» میگویند آنهایی که ایمان آوردند. باز هم اسم ربّ آورده اسم الله را نیاورده.
♻️ما یک تربیت کنندهای تحت عنوان وجدان داریم. حالا یک نفر میگوید «اگر ادیان نبودند چه خاکی بر سرمان میکردیم؟» وجدان که بود! وجدان پیامبر درون است.
♻️برای عقل هم بسیار روایت داریم که «عقل، پیامبر درون است» یعنی الهامی که از بالا میشود در واحد عقل میرود و عقلانیّت تحت عنوان «فَاَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» یا «اِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي» یا «وَالْعَصْرِ اِنَّ الْاِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ اِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» به اعضا و جوارح حکم میکند.
♻️ببین همه اینها، عام را دور ریختند و خاص را گرفتند یعنی آن الهامات!
-------------------------------------------------
روزی این بندهٔ بینوایت
قسمت من کن ردای پاکت
من مردهٔ لامکان و جایم
از بَدو تولّدم، شکارم
🔹بحث قرآنی داریم.
داستان یوسف و بچههای یعقوب است که داستانش را میدانید دیگر، تکرار مکررات است.
🔹«قَالَ لَنْ اُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِنَ اللهِ» میگوید بعد از اینکه برادران یوسف، سر یوسف را زیر آب کردند آمدند بنیامین را هم ببرند، این بنیامین ظاهراً قلوی یوسف بود؛ دوقلو بودند.
🔹یعقوب چه گفت؟ گفت «لَنْ اُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِنَ اللهِ» این را دست شما نمیسپارم تا اینکه یک قول موثق بدهید آن هم از طرف خدا! «لَتَأْتُنَّنِي بِهِ» که من به شما اعتماد کنم، «اِلَّا اَنْ يُحَاطَ بِكُم».
🔹خب اینجا «وثوق از طرف خدا» چطوری میشود؟ معلوم میشود که به کل بچههای یعقوب وحی نازل میشده دیگر، و الّا چگونه یک سند یا یک سفته یا چکی بدهید که خدا امضاء کرده باشد؟ این یک آیه است.
---------------------------------------------
درس دوم:
🟣به زور از خواب برمیخیزد تا به مقامات ماورائی برسد ولی با انتخابات ناعادلانه برخورد میکند.
📗سوره اسراء است؛ آیه ٧٩، ٨١، ٨٢، ٨٥، ۵۶، ۵٧، ۵٨، ۶۵، ١٠٧ و ١٠٨.
💠آیه ۵٧ سوره اسراء میگوید «اُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ اِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ» شما با مشرکین قرارداد میبندید، وسیله را از جانب خدا باید بیاورید. شاید اشاره به همان پیمان است که موریانه آن را خورد.
💠«اَيُّهُمْ اَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخَافُونَ عَذَابَهُ» اینجا «ربّ» آورده، «الله» نیاورده که «اِلَی الله الوَسیلَة»! در آیه قبل «اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا اِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»(٣٥ مائده)، الله آمده بود.
ربّ یعنی هر که خوانده میشود در برابر اسلام، هر پرچمی که بلند میشود.
💠آیۀ «وسیله» هم داریم که به شفاعت معصومین اشاره میکند، اینجا وسیله را در باسکول گذاشته که «وسیلۀ مشرکین» و «وسیله پیغمبر» در کفه ترازوست؛ آن وسیله است، این هم وسیله است، آنها به وسیلۀ بت هدایت میشدند و این به وسیله ربّ!
💠این ربّ خیلی معانی دارد یعنی وقتی پیغمبر مبعوث به رسالت شد کلمهٔ «الله» را به میدان آورد، تا قبل آن «ربّ» بوده؛ تربیت کنندهٔ آسمانی! که «پیغمبر معروف به محمد امین بوده» این کار ربّ بوده،
«آدم بیآزار، ساکت و سالمی بوده» کار ربّ بوده، «امانتدار بوده» کار ربّ بوده،
«خوش برخورد بوده» کار ربّ بوده است.
💠آیه ۵۸ سوره اسرا میگوید «وَ اِنْ مِنْ قَرْيَةٍ اِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ اَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِيداً كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُوراً» اینجا رسماً ابهام زلزله را به خودش مستحکم کرده، آتشفشانِ کوهها ضمیرش معین کرده و جنگها متن را معین کرده است.
💠«وَ اِنْ مِنْ قَرْيَةٍ اِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا» قریه هم، میتواند روستا یا شهر یا کشور باشد و در یک حرکت میتواند اقمار باشد، یعنی عقائد مشترک در بین قبائل مشترک و مردم مشترک.
💠خب، این آیه (آیه ۵۸) بعد از «وسیله»(آیه ۵٧) آمده،
«مُهْلِكُوهَا» یکی از اسامی ایذائی است. «هالک، مهلِک» اسم فاعل، اسم مفعول.
یکی دیگر از اسامی ایذائی را آورده است؛ «اَوْ مُعَذِّبُوهَا». عذاب را که دیگر میدانید یعنی چه، عذاب همین است که الآن تو داری میکِشی، هم مقروض هستی، هم اجاره خانه نداری بدهی، هم بیمار هستی، چقدر در عریضههایشان برای من مینویسند که چرا خدا با ما اینطوری میکند! ده تا گرفتاری زده، خب یکی بدهد دو تا بدهد.
💠آیه ۶۵ است:
«اِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَ كَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً».
«اِنَّ عِبَادِي» این را ببَر در واحد آخرین آیات سوره فجر «فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي». این «عِبادی» یعنی خاصالخاص، همان که در آن روایت برایتان خواندم که «اَلنَّاسُ كُلُّهُم هالِكُونَ اِلَّا الْعالِمُونَ وَ الْعالِمُونَ كُلُّهُمْ هالِكُونَ اِلَّا الْعامِلُونَ وَ الْعامِلُونَ كُلُّهُمْ هالِكُونَ اِلَّا الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُخْلِصُونَ فى خَطَرٍ عَظيمٍ»، این خطر عظیم را میتوانیم ببافیم به «اَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ» یعنی هر کس به خدا نزدیکتر است بیشتر عذاب میشود.
💠ببین این روایات چقدر قشنگ است همه اینها را خواندهایم، میگفت که شیر سواری کار خطرناکی است، نزدیک شدن به سلطان کار خطرناکی است. حالا شیر به امر خدا شکل گرفته و سلطان به معنای پادشاه، امیر، حاکم هم در آن واحد قرآن قرار گرفته، که چه؟ «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ»!
💠خب حالا اینجا بحث ما این است که «اِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» پس باید معصومین ما در عصر خودشان حاکم باشند! میگوید «حاکم در قلوب هستند»، بابا اینها را نگو! الان هزار و چهارصد و چهل و خردهای سال گذشته، امروز روز تفاخر عقل و علم است، عقلی که اسلام به آن احترام گذاشته که «اَفَلَا تَعْقِلُونَ» «لَا تَشْعُرُونَ» یا «كُلُّما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ
شکسته کمر، از قضای بی رحمت
شکنده شده نگر، چنین وضعت
⚡️- خدا وضع قانون کرده منتها قوانین بر ضدّ بشر است.
به عفوِ تو ای یار، خلاصی بود
ولی به جمع فقیران، ببین، که تاوان بود
⚡️- گفت «يا اَيُّهَا الْاّنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» چه چیز تو را به خدا امیدوار کرده یعنی مغرور کرده؟ جوابش آن است؛ بالله الغَرور!
یک عمری توکل کردیم، این جواب و جزایش بود.
سرم به سرسرای تو کوبید از فشارِ رهت
⚡️- همه ما را فشار داده روغن ما را کشانده، آخر برای چه؟ مدام مردم میپرسند برای چه ما آفریده شدیم؟ چه دارم بگویم چه بگویم؟ بگویم برای آزار دادن، میگوید مگر خدا اینقدر حقیر است که بیاید در کره زمین که اصلاً در جهان ناپیداست ما را آزار بدهد؟ اگر بگوییم که برای این است که دوستتان دارد که به عقل جور در نمیآید.
سرم به سرسرای تو کوبید از فشارِ رهت
چه کم آمد، ز روزیَم آن رُخ ماهت
➖➖➖➖➖
فزون آمد، دلم بر عشقِ آن یار
⚡️- ای یار در پسِ پرده مخفی شده، تو را نمیبینیم ولی اعضاء بدن ما گواهی میدهد که این توحید بدرد نمیخورد!
فزون آمد دلم بر عشقِ آن یار
سلامت میکند آن شاهِ دادار
⚡️- آن بیت اولی عریضه بود و این بیت دومی برای آنهایی است که خلاص میشوند و نوبتشان رسیده.
سلامت میکند آن شاهِ دادار!
به سلمانی بگو، این سر پُر از قال
تراشد مو که شد مملو ازین حال
➖➖➖➖➖
شیوههای تو، همان راه کج است
⚡️- میگوید «هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقیمٌ» یا شیعه میگویند علی، این راه مستقیم، این راه راست، راه راست یعنی آزار نداری یعنی راننده با خیال راحت برود. ببین برای راننده، راه اتوبان راحتتر است یا راه پر پیچ و خم که شنریزه و خاک است کدام یکی از آنها؟
شیوههای تو، همان راهِ کج است
دستگیری میکنی، امّا شر است
⚡️- خدا همه ما را دستگیری کرده منتهای مراتب به بعضیها گفته «کُن سَعِیداً»، به اکثر مردم گفته «کُن شَقِیّاً».
روزیَم را میدهی، در این حرج
چون به خونم میکنم، پس کنم، صدبار، لعنت بر هرج
⚡️- دیگر حالا شعار مرگ بر غیبت فراوان شده، همه جا میگویند، همگانی شده.
⚡️- آخر توسل است ها حواست را جمع کن!
انتظارست و گل سر سبد باغِ وجود
اضطراب است و به اذکار، بیامد به سجود
اقتدار است به والی، به همه کون و مکان
جبروتست به صانع، همه چون گشته عیان
ملکوت است و نگر فوج بیامد به امان
هر چه گشتم که ندیدم مَلکی غیر سنان
خدانگهدار
#شعر #توسل
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
خطاب به دار و دستهٔ نزدیک میکند، جواب آنها را میدهد و میگوید که خیال میکنید من نمیدانم که ملت با شمشیر آرام میشوند؟ بله میدانم، من یک شمشیر زن قهاری هستم، بازوی پیغمبر در شمشیر زدن هستم! اما نمیخواهم شما به اصلاح بروید و خودم، نفْسم، آلوده باشد، آلوده به چه چیزی؟ آلوده به کشتار.
💠چقدر اینجا قشنگ است. این بحث برای محاجه خیلی خوب است ها! میگوید اصلاح این مردم به چوب است، چوب بر سرشان بزن آرام میشوند.
به علی هم گفتند، علی گفت من این کار را نمیکنم چون اگر من رعیت بودم و چوب بر سرم میزدند، آیا خوشم میآمد؟ آخر علی اول چوب خور بود دیگر، بعد چوب به دستش آمد!
💠در انهدام غدیر که یک رعیت بود علی را حسابی زدند. در خانه خودش که برای آتش کشیدنش حمله شده بود آنجا مقاومت کرد که بیعت نکند، برای چه؟ برای اینکه حق را بر کرسی ندید. آنجا حضرات خلفا چکار کردند؟ علی را به زور کشاندند، هم فاطمه را کتک زدند (در یک جای دیگر غیر از درِ خانه که حمله شده بود، اینها را برایت گفتهام) و هم اینکه در جنگها که به او حمله میکردند علی میگفت که اول شما شروع کننده نباشید اگر آنها شروع کردند شما حمله کنید. خب این در تاکتیک نظامی خیلی به ضرر علی است.
💠میگوید «فساد نفْس بر پایه خونریزی است، من نمیکنم»! برای همین در یک درسی خواندیم که علی گریه میکرد و شمشیر میزد. گریه میکرد چون نباید نفْس کُشی کنید شمشیر میزد چون الله گفته، الله توسط جبرائیل به پیغمبر گفته است.!
-------------------------------------------------
درس پنجم:
🟠عدالت در دوست و دشمن یکسان اجرا میگردد و از نگاه معبود خاکی اینگونه نبوده است.
- «عَلَيْكَ بِالْعَدْلِ فِي اَلصَّدِيقِ وَ اَلْعَدُوِّ».
📚کتاب غرر الحکم جلد ١ صفحهٔ ۴۰، کتاب عیون الحکم و المواعظ صفحهٔ ۴۲ است. از امیر است.
💮فرمود: «عَلَيْكَ بِالْعَدْلِ فِي اَلصَّدِيقِ وَ اَلْعَدُوِّ» بر تو باشد عدالت در هر دو؛ با رفیقت یا دشمنت!
خب عدل که وجود ندارد، علی چه میگوید که «عَلَيْكَ بِالْعَدْلِ»؟ اصلاً از خدا که بگیریم عدل نداشت تا بیایم پایین.
💮آن حدیث یادت هست که گفت «هر کس را خدا دوست دارد به او سیلی میزند»، خب این که نشد! «اَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ» هر کسی را که انتخاب کردیم میزنیم. خب «میزنند» که معنا ندارد، این کار عبث است و کار دیوانههاست! اللهِ زمین که دیوانه نشده است!
💮«عَلَيْكَ بِالْعَدْلِ فِي اَلصَّدِيقِ وَ اَلْعَدُوِّ». امیر ما عدالت را اینطوری رعایت کرد که داستانش را برایت گفتهام، وقتیکه حکومت به دست علی افتاد برادرش عقیل که کور هم شده بود به مهمانی علی آمد، بعد گفت حالا که تو حکومت پیدا کردی به ما اموال زیادی بده! در آن سهتا خلیفه که خیری ندیدیم.
💮علی چه کار کرد؟ یادت هست؟
آنجا یک آتشی روشن کرده بودند که گرم بشوند یا اینکه برای پخت و پز بود، یک کمی از آن آتش را گرفت و گفت بیا بگیر. عقیل هم کور بود و به هوای اینکه پول است آن را گرفت،. آتش را به دستش گذاشت و نالهاش در آمد، به داداشش گفت پول که نمیدهی من را هم میسوزانی؟ علی چه جواب داد؟ گفت که خواستم یادت بندازم که خیانت به مردم آتش است «فِي اَلصَّدِيقِ وَ اَلْعَدُوِّ».
------------------------------------------
گیر کردم در فضای سرنوشت
گیرِ کارم از چه باشد، کاین نوشت
⚡️- سرنوشت؛ نوشت، این سرنوشت یعنی بالقوه! نوشتار در اجزائش یعنی بالفعل.
گیر ما خود، در مقادیر آمده
⚡️- «آب از سرچشمه گلآلود است»، برای همین میگویم بدبختی خودت را سر دولت و حکومت نگذار، بلکه بالاتر! خدا این کار را کرده،
گیرِ ما خود، در مقادیر آمده
از فواصل رد شده، معضل شده
ای به فرمانت جهان در ظن شده
مثل این انسان که محرومت شده
➖➖➖➖➖
⚡️- زبان حال همه ماست؛
من به سویت پر زنم
⚡️- آنهایی که از قفس بیرون آمدند را میگوید
هیهات از جان میزنم
تو به ما اشک دهی
خون ز پی زخم زنم
⚡️- آنقدر زدی که یک ملتی نالهاش درآمد
رخساره بَرَت دهی
تا که از اعماق جانم میزنی
ما همه در بامِ عشقیم و نفَس در این قفس میزنم
⚡️- با نفسمان داریم درِ خانهات را میزنیم، نه با دست که بگویی بیعتشان الکی است
ما همه در بامِ عشقیم و نفَس در این قفس میزنم
صیحه کز روی امید و آرمانم، میزنم
➖➖➖➖➖
رفتی از دل که نرفتی ز وجودم
⚡️- آنقدر بداء دادی ها! خیلی از دلدادگانت دیگر رفتند، مصداقش چیست؟ «وَ لَا تَیْاَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ» این یک طرف، «حَتَّىٰ اِذَا اسْتَيْاَسَ الرُّسُلُ» این هم یک طرف.
رفتی از دل که نرفتی ز وجودم
تو نمودی به خشونت همه آمال، به گورم، که شدی، امر ختامم
➖➖➖➖➖
جمعه شد و جمع جَنانم شد
صاحب آن درکِ حواسم نشد
جمعه خودت را بنما
روی نما، یک دمِ عیسی نما
♦️ببینید اینجا دوتا مسئله را رعایت کرده؛
۱- «خِلَافَةِ رَغْبَةٌ».
رغبةً یعنی چه؟ یعنی من راغب هستم.
۲- «فِي الْوِلَايَةِ اِرْبَةٌ»، این از بالا به پایین است. اینجا همان بحث محاجه با خدای زمین است. خلافت، زمینی است و ولایت از بالاست. چرا خلافت را نمیخواهد؟ بخاطر اینکه ولایت از بالا ناقص است.
♦️چقدر برایتان سند عرضه کردم که به این رجال ظهوری از بالا قول داده شد و به پایین که آمد سست و پاره شد، رفع شد. بعد اینجا ریششان گیر بود مثل خود علی که از بالا حکم آمد به کشتن مردم بعنوان جهاد، تا اینکه بگویند «لَا الَه الَّا الله» ولی از بالا حمایت نشد!
♦️چقدر اسناد و مدارک داریم، خود این پیغمبر در آیه غدیر چه گفت؟ «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْاِسْلَامَ دِيناً» خدا راضی شد به اینکه غدیر پابرجا بشود. آن یکی آیه چه بود؟ «يَا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». ببین دقت کن «وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»! برای همین است که علی به بالا هم اعتماد ندارد. «يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» یعنی هیچ قدرتی نمیتواند غدیر را منهدم کند ولی کردند!
♦️یادت هست که عمر در راه رفتن به شامات به عبدالله ابن عباس چه گفت؟ گفت پیغمبر میخواست علی حاکم بشود ولی خدا نمیخواست! «خدا نمیخواست» بحثش همین است؛ «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» همین است، ما ذکر را که ائمه هستند بر حوزه ولایت بر مردم وارد کردیم بعد حمایت نکردیم، فقط کشته شدند، همین، تعداد تلفات رجال ظهوری بالا رفت!
♦️در غیر اسلام هم که یونس ابن متی هست، یادتان که هست، هر چه به مردم وعدهٔ عذاب میداد و میگفت فردا عذاب میآید خودش از شهر بیرون میآمد و فردا میدید که عذاب نیامد اینقدر تکرار کرد که به او میگفتند چوپان دروغگو! بعد هم زدند او را کشتند.
♦️«ولایتِ از بالا چوبپنبهای و کاغذی است و ولایتِ از پایین قلابی است»! همه اینها به یک ریسمان وصل هستند، از بالا که میآید این ریسمان بریده است و از پایین به آن بریدگی وصل میشود، یعنی مردم هم بریدهاند. خیلی قشنگ کار را محکم میکند، در محاجه ببینید، مردم از پایین رفتند به کسی دیگر رأی دادند و از بالا رأی او تنفیذ شد. بهترین شاهد هم همین مسئله خلافت در صدر اسلام است.
♦️«وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي اِلَيْهَا» شما جمع شدید، شما که دیروز و پریروز و پس پریروز به سه نفر رأی دادید حالا آمدید درِ خانهام میگویید بیا حکومت کن؟
شما مزه آن حکومت را چشیده بودید میخواستید علی همان راه را برود، علی هم از همان روز اول حرفش را زد گفت «با قرآن و سنّت نبوی»! آنها میگفتند نه، «قرآن، سنّت نبوی و حکام قبلی»، علی هم زیر بار نمیرفت. چرا زیر بار نمیرفت؟ چون حکومت آش دهانسوزی نبود، میخواست چه کند؟ پنج سال هم برایش زیاد بود.
♦️«وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا» مرا به زور وادار به بیعت کردید که شما با من بیعت کنید.
«حَمَلْتُمُونِي» از حمّال میآید، حمل کردن، یعنی شما ما را حمل کردید به یک کاری که فایده ندارد و توخالی است.
♦️«فَلَمَّا اَفْضَتْ اِلَيَّ نَظَرْتُ اِلَى كِتَابِ اللهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ» میگوید ما از همین کتاب خدا هم که بخواهیم بررسی کنیم میبینیم که حساب و کتابی نبود همینطوری گفت، (منظورم همین آیاتی بود که گفتم و اشاره کردم.)
♦️«وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ اَمَرَنَا بِالْحُكْمِ» به ما گفت برو جلو، خودش عقب کشید. این خدای زمین است ها! ابراهیم در درون آتش چه گفت؟ همه آمدند کمکش کنند، گفت «عِلْمُهُ بِحَالِي کَفَی عَنْ مَقالِي» همین قدر که او میبیند برای من بس است. «او میبیند» ذات اقدس کبریایی است و این که میخواهد کمک کند جبرائیل، عزرائیل، میکائیل، اسرافیل، روح الامین، روح القدس، باد، طوفان، باران، همه اینها میخواستند بیایند به ابراهیم کمک کنند و ابراهیم که میگفت «ما به شما نیاز نداریم» منظور آن خدای زمین بود! «عِلْمُهُ بِحَالِي کَفَی عَنْ مَقالِي» خدای واقعی است!
♦️اینجا هم اشاره به همان میکند:
«وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ اَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ»، حکومت به سراغ علی نیامد چون حکومت قلابی بود، علی میدانست آنهایی که رأی دادند بزودی بر علیه او قیام میکنند، بلکه این زور مردم بود که تاج سلطنت را روی سر علی بگذارند.
خب اینجا یک حرف دیگری میزند.
این بحث طولانی شد، قبلاً یکی دو تا آیه را بحث کردیم.
💠اینجا مهم است؛ «وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ» خدا منازع است اهل دعواست، اصلاً ببینید در خور خدا هست؟ تو چطور در نماز میایستی و میگویی «اِِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»؟ «وَ نَزَعْنَا» نزاع، دعوا، درگیری، بزن بزن! آیا «نَزَعْنَا» به خدا اطلاق میشود؟ این به خدایی اطلاق میشود که در زمین است و به خانهٔ عایشه میآید.
💠«وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ اِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ» با سلامت و امنیّت وارد شوید.
آن چیزهایی که وعده است مال میلیاردها سال بعد است، الآن تاریخ را میبینیم، آیا رجال ظهوری سلامت دارند؟ نداشتند دیگر! یادت هست که در یک درسی گفتیم پیغمبر مریض شد، بعد حسن و حسین مریض شدند، علی در یکی از غزوات چشم درد گرفت، فاطمه بعد از شهادت پدرش دائماً مریض بود، امام زینالعابدین مریض شد تا دل قاتلان ابیعبدالله بسوزد و این را نکشند.
💠«سُرُرٍ» جمع سرور است یعنی شادی. «مُتَقَابِلِينَ» یعنی متقی با خدا.
دقّت کنید؛ «لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَ مَا هُمْ مِنْهَا بِمُخْرَجِينَ» همیشه هستید، هرگز درد، رنج و غم و غصّه تو را لمس نمیکنند. لمس یعنی خیلی آهسته دستت را روی پوست بدنت بکشی، «وَ مَا هُمْ مِنْهَا بِمُخْرَجِينَ» دیگر خالد هستند.
💠بعد آیه آخری که ما میخواهیم بحث کنیم؛ «نَبِّئْ عِبَادِي اَنِّي اَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» ببین بحث شیطان که میشود خدای زمین از خودش دفاع میکند و میگوید آگاه کن مردم را که «من غفورِ رحیم هستم» یعنی بخشندهٔ با کرامت! خیلی خب اول میخواستی به شیطان این دو تا صفت مغفور و رحیم را نشان بدهی، پس چرا ندادی؟
💠پیغمبر چرا در هر نشست و برخاستی هفتاد بار میگفت «اَتُوبُ اِلَی الله» و «اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّي وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ»؟ چرا؟ آمدند ماستمالیش کردند و گفتند برای امت استغفار میکند. امت چه کسانی هستند؟ آیا حضرات خلفاء امت هستند؟ آنهایی که در آن اتاق نشسته بودند و پیغمبر داشت جان میداد، برایش یک جام زهر درست کردند و به زور به او دادند امت هستند؟ آنها که کله گندهها و بزرگان امت بودند!
💠این آیه خوب است برای هنگامی که در تنگا قرار داری به یاد این الله بیندازی که «نَبِّئْ عِبَادِي اَنِّي اَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ».
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
5918 99-11-02
🔴خدا اهل نزاع است! با درگیری از خدا، خدایی خود را ثابت میکند.
- «وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ اِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ».
📗مبحث قرآنی داریم، آیه ۴٧ سوره حجر است.
*⃣(آیات ۳۴ تا ۴۹)
«وَ نَزَعْنَا» نزاع کردیم با آنها «مَا فِي صُدُورِهِمْ» آنچه در مرکزیّت وجودشان هست، «مِنْ غِلٍّ» غل و غش که میگویند این است. «غِلٍّ اِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ».
*⃣اولِ صفحه (آیات قبل) آن مدالهایی است که بر سینه شیطان خورده است. شیطان چیزی نیست که سینه داشته باشد، منظور آن وجوه اعجاز انگیزی که به او داده است.
*⃣«قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَاِنَّكَ رَجِيمٌ» گفت تو رجم شدهای، از اینجا خارج شو! یعنی از آن بهشتی که در دنیا، در کرهٔ زمین، بهشت گونهای هست که ما ثابت کردیم آدم از آنجا شکل گرفت. «وَ اِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ اِلَى يَوْمِ الدِّينِ» بر تو نفرین است تا روز قیامت.
*⃣«قَالَ رَبِّ فَاَنْظِرْنِي اِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» گفت پس پاداش من چه میشود؟ خدا گفت تو تا قیامت هستی!
«يَوْمِ يُبْعَثُونَ»، این بعثت یعنی جابجایی، یعنی از دست شیطان هیچ کسی نمیتواند فرار کند چون خدا درستش کرده است.
*⃣«قَالَ فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ» گفت پس تو از مهلت گرفتگان هستی «اِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ». آنجا گفت «اِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» و اینجا میگوید «اِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»! همهاش گنگ و مبهم است، ابهام است در «يَوْمِ يُبْعَثُونَ، روزی که بعثت ایجاد شود» و «اِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ». وقت معلوم چیست؟ انگار همان آیه جوابگو است که «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّي» به پیغمبر گفتند روح چیست؟ گفت از امر خدا. خب چه چیزی از امر خدا نیست؟ ها؟ یک چیزی باید بگویی که پاسخ باشد.
*⃣«قَالَ رَبِّ بِمَا اَغْوَيْتَنِي لَاُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْاَرْضِ وَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعِينَ» اینجا دوتا عنوان آمده؛
- «لَاُزَيِّنَنَّ»
- «لَاُغْوِيَنَّ».
اغوا، مُغوی یعنی کسی که کلاه سرش رفته است.
*⃣این «اَغوا» احتمالاً از خانوادهٔ «رَبِّ بِمَا اَغْوَيْتَنِي» و «لَاُغْوِيَنَّهُم»، کلاهبرداری است. «قالَ رَبِّ بِما اَغْوَيْتَنِي»، این جوابی است که شیطان داده است.
*⃣امکان دارد این درس بازخوان باشد ولی در محدوده کاوش است که بعضی خطوط هنوز باز نشد چون شیطان خیلی مهم است،
- یکی شیطان مهم است
- یکی وحی مهم است
- یکی هم وعدهگاهی که دین داده است.
*⃣«یَوْمِ یُبْعَثُونَ» روزی که همه بعثت دارند. پیغمبر مبعوث به رسالت شد، کلّ مردم کره زمین از آغاز تا انجام هم «یُبْعَثُونَ»! اینها هم مورد بعثت قرار میگیرند.
*⃣«قَالَ رَبِّ بِمَا اَغْوَيْتَنِي» یعنی چون مرا گول زدی، زیر پای من پوست خربزه گذاشتی، لیز خوردم افتادم و هزاران سال عبادت را از دست دادم همهاش بخاطر اغوای تو بود. «مُغوِی» و «مُغوَی»، یکی اسم فاعل و یکی اسم مفعول است.
«لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعِينَ».
*⃣«اِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»، سؤال این است: شیطان آن موقع چه میدانست عباد مخلصین کیست؟ آیا دفتر حضور و غیاب عرش را دیده بود؟ اینجا آبروداری کردند که «عباد مخلَص» است. مخلَص یعنی خالص، بیغل و غش.
*⃣خدا چه جواب داد؟ ببینید مناظره و مباحثه است، اصلاً آیا این ممکن است اینطور باشد که یک نفر، یک موجودی که هیچ است در برابر آن قدرتی که همه چیز است؟ یعنی خدا اینقدر بیکار است که میآید با شیطان بحث میکند؟ نه، بیکار نیست، بلکه خواننده را به اغوا میکشاند، برای همین آن درس را داشتیم که گفت اغوای مردم نتیجه حضور شیطان است.
*⃣«رَبِّ بِمَا اَغْوَيْتَنِي لَاُزَيِّنَنَّ لَهُمْ» چندتا به او عنوان داد؟
- یکی مهیّا شدن وسایل زندگیش
- «یُبْعَثُونَ»،
- «وَقْتِ الْمَعْلُوم»
- یکی هم تزئینات است.
ببینید اصلاً زینت؛
- طلا، نقره، برنز،
- در لباسها؛ لباس حریر و لباس ابریشم،
- بعد روی صورت ماتیک میمالد، خطّ چشم میزند.
همهٔ اینها زینت است.
*⃣بعد خیلی گسترده است در واحد دیانت میرود، آیا اینها مسجد، امامزاده و امام را تزیین نمیکنند؟ از این گذشته آیا اینها یعنی مسئولین امور در دیانت و سیاست و مذهب، کلمات خود را زیباسازی نمیکنند؟ بهترین نمونه، وعدهٔ بهشت است، بعد میآیند به آن رنگ و لعاب میدهند بزرگش میکنند و شاخ و برگ به آن میدهند مثلاً میگویند «یک درخت هست که پنجاه هزار سال که میروی هنوز از آن دور نشدی»، اگر گفتی آیا شما «اَفَلَا تَعْقِلُون»؟ خب این را عقل چطوری هضم کند؟ دقیقاً مثل کارتون یا فیلمهای سینمایی تخیلی است!
💢خب در «کوتاه مدت» که اسلام اعتلا پیدا کرد، این چه فایده! آخر چه فایده؟ تا پیغمبر بود جبرائیل او را میترساند که «اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ كُفْراً وَ نِفَاقاً»، «قَالَتِ الْاَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا اَسْلَمْنَا»، جرأت هم نداشت که به بنای کعبه دست بزند، به عایشه گفت اگر فامیلهای تو نبودند این کار را میکردم، در جبهههای غربی هم که میخواست جنگ کند با عمر مشورت میکرد و حضرت خلیفه دوم میگفت که اگر وحی نازل میشود پس برای چه با من مشورت میکنی؟ میگویند «حرف حق را از آدم فلان بشنوید»، این است!
💢در باب غدیر هم تیرش به سنگ خورد، طبق همان گفتار عمر در راه شامات که به عبدالله ابن عباس گفت پیغمبر سعی کرد علی باشد ولی خدا نخواست، خدا ابوبکر را آورد!
💢خب، پیغمبر، هم شاهد بود، هم مبشر و هم نذیر بود. بشارت به چه داد؟ به بهشت؟ که آن مال میلیاردها سال بعد است البته اگر باشد! مردم هم تا اینجا هستند کمک میخواهند نه اینکه «نوشدارو بعد از مرگ سهراب»! یارو الان جزع و فزع دارد حاضر است همه کار بکند تا اجاره خانهٔ منزلش تأمین بشود، نه اینکه ماشین فلان قدر سوار شود، نه، برای بچههایش میوه و گوشت بخرد که سوءتغذیه نداشته باشند چون کرونا زودتر حمله میکند!
💢طرف بقّال است به من میگوید اینقدر وضع مردم خراب است که دیگر یک کیلو نیم کیلو نیست، یارو میآید میگوید مثلاً اینقدر گرم لپه بده، عدس بده، برنج بده! میگوید گرمی که او میگوید که برابر با پولش است من به عنوان یک فروشنده خجالت میکشم در ترازو بگذارم و به او بدهم.
💢آیه ۱۷۱ هم میگوید:
«يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ وَ اَنَّ اللهَ لَا يُضِيعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ». اینجا میگوید بشارت به نعمت میدهد!
ما در ترازوی تاریخ نگاه میکنیم که آیا جای بشارت بوده است؟ مثلاً به پیغمبر بشارت دادند که تو ایران، روم شرقی، آفریقا و جزیرةالعرب را تسخیر میکنی، خب به چه درد پیغمبر خورد؟ فقط دشمنانش زیاد شدند، منافقین و خوارج زیاد شدند، قاتلین خودش و اهلبیتش زیاد شدند. بشارت به چیست؟
💢بشارت به حکومت علی است که پنج سال نتوانست حکومت کند چون میخواست به عدالت حکومت کند! اگر کس دیگری بود میگفت که طبق «به نرخ روز»، نان را به نرخ روز میخورد، اینطوری حکومت پایدار است ولی علی بندهٔ خدا این کاره نیست، نه اینکه بلد نیست، نه! گفت که خیال نکنید معاویه از من بیشتر سرش میشود یا اینکه در یک جای دیگر گفت که به من طعنه میزنند و میگویند که تو فنون نظامی را بلد نیستی برای همین شکست میخوری، نه! گفت که من دست و پایم بسته است! یعنی خدا او را بسته بود، یعنی خدای عالمیان نمیخواهد حاکمیّت حق در کرهٔ زمین باشد.
💢اینها را در دروس خواندیم.
اگر یادتان هم باشد یک سندی خواندیم که لایزالٍ از زمان آدم تا خاتم تمام حکّام، شیطانی بودند مگر این کسی که در پایان میآید و میخواهد حاکمیت ربوبی را برقرار کند.
💢خب اینجا چه شد؟
ما یک «فَرِحِينَ» داشتیم، یک «فضل»، یک «بشارت» و یک «نعمت» داشتیم، درست است؟ «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ وَ اَنَّ اللهَ لَا يُضِيعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» خدا اجر مؤمن را خراب نمیکند. میخواهم ببینم که آیا در دایره اسلام اول مومن پیغمبر نبود؟ خدا اجرش را ضایع نکرد؟ چه گفت؟ گفت که من از شما هیچ چیزی نمیخواهم فقط خوبی به خانوادهام! خب، آیا خوبی به خانوادهاش کردند؟
💢مالکیت فدک را از دست فاطمه درآوردند؛ بعد خیلی هم که حرف زد سیلی به او زدند، خیلی بیشتر میخواست احقاق حق کند او را لای در له کردند، این است!
♻️اجر امیرالمومنین چه بود؟ این بود که قرآن عثمان ابن عفان را آوردند جلوی او گذاشتند و با قرآن، علی را کوبیدند، با قرآن علی را ضایع کردند، با قرآن علی را کنف کردند، آیا این کنفی نیست که وقتی مالک اشتر از صدر جبهه برگشت و با ناراحتی گفت چرا نگذاشتی؟ یک چند ساعت دیگر ما سوریه را تصرف کرده بودیم! امیرالمؤمنین چه گفت؟ گفت که تا امروز امیر بودم امروز مأمور هستم! خب این اجر است که علی گرفت؟ اگر اجر میگرفت که نمیگفت زودتر ما را ببر، در اینجا خیری نیست!
♻️آیا فاطمه اجر گرفت؟ هجده سال زندگی کرد آنهم همیشه ناراحتی بود، با پیغمبر که بود قریش به او حمله میکردند فاطمه میرفت پدرش را تمیز میکرد، لباسش را عوض میکرد، لباسش را میشست و جراحتش را پانسمان میکرد.
♻️«اجر مومن» یعنی سیدالشهدا! آیا از امام حسین مؤمنتر پیدا میشود؟ نه! اجرش چه بود؟ پاره پاره کردن وجودش بود.
♻️اصلاً همه چیز معارض و متعارض است! میخواهم بگویم که معنا و مفهوم ادبیات قرآنی به آن سوی مرز تفکرات انسانی مربوط است! یعنی اینکه فرح معنایش چیز دیگری است و اینجا چیز دیگری است، فضل معنایش چیز دیگر است و اینجا چیز دیگر است و بشارت، فضل و اجر هم همینطور!
💠این آیه هم از همانهاست که باید مرتب بررسی بشود، درباره جبر مطلق است. سوره حشر آیه ۵ است: «مَا قَطَعْتُم مِنْ لِینَةٍ اَوْ تَرَکْتُمُوهَا»
«قطع نمیکنید شاخهٔ درختی را و حیف و میل نمیکنید درختی را»، یعنی هم به درخت آزار میرسانید و هم اینکه این درخت را نوازش میدهید کلاً این را میخواهد بگوید.
💠چه کسی درخت را نوازش میدهد؟ باغبان! به وسیلهٔ چه چیزی نوازش میدهد؟ آفتاب، کود، آب و سم. و درختی هم که میبُرّید یا مزاحم کارتان است یا به طمع پولش است خیلی دراز و بزرگ شده، درخت تبریزی است آن را میبُرّید.
💠«قَائِمَةً عَلَىٰ اُصُولِهَا» تمام اینها بر پایهٔ اصلی قرار گرفته، یعنی تو از یک درخت خوشت میآید به آن میرسی و از یک درخت بدت میآید آن را میزنی، البته این درخت اینجا عمومیّت دارد حالا هر چیزی، از هر کسی خوشت میآید نوازشش میکنی به او ارادت میورزی دوستش داری و از هر کسی هم بدت میآید متقابلاً و معارضاً برخورد میکنی.
💠خیلیها هستند که اینطوری هستند میگویند ما گناهی که نکردیم ولی همه ما را دشمن خودشان میدانند همین مثال معروف «بشکند دستی که نمک ندارد». بعضیها هم میگویند نه، ما تودل برو هستیم هر جا که میرویم صدر مجلس مال ماست.
💠«اُصُولِهَا فَبِاِذْنِ الله وَ لِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ» ذلیل و خوار میکند فاسقین را.
فاسق کیست؟ فاسق کسی است که به این جبروتیت الهی پشت میکند البته دست خودش هم نیست. کفر و ایمان از بالا وارد میشود و انسان فقط تماشاگر است اصلاً مجری هم نیست باز مجری که باشیم میگوییم «خب نمیکنم!» نه! تماشاچی است یعنی تو قشنگ نگاه میکنی و کرونا به خانهات میآید، خیلی هم مواظب هستی ولی تو را به بهشت زهرا میبرد، نگاه میکنی فقر در عین اینکه ثروت داری یکدفعه زیر پایت خالی میشود و اندوختهات میرود. همه اینها در نگاه بد به جبروتیت الهی، فسق است.
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
متفرقه 08-11-99
چهارشنبه در تبعید (27)
تحت عنوان:
«شخصیتهای حقوقی و حقیقی».
🔹- شخصیت؛ به معنای هویّت است
- هویّت؛ برگرفته از طبیعت است
- طبیعت؛ نشأت گرفته از نفْس است
- نفْس؛ فرو آمدن کُنْ از عرش به فرش است.
🔹خب، حالا هر کسی یک شخصیّتی دارد. میگویند که فلانی دوشخصیّته است، یعنی گاهی این طرف هست و گاهی آن طرف هست! این به منتظر هم تعلق میگیرد ها! منتظر هم دو شخصیته است.
🔹از نظر روانشناسان بد است و یک نوع بیماری است اما از نظر کتمان عقیده و آنچه که به وسیلهٔ اهلبیت سفارش شده دو شخصیته بودن متعارف است. آنجا که امام صادق میگوید من هفتاد نوع سخن میگویم و به موقع هم انکار میکنم.
🔹ببینید در شاکلهٔ انتظار تا هفتاد مدل گشتن مجاز است؛ با خودش با خانوادهاش با همکارش، در کوچه، خیابان، فامیل، اینها هر کدام یک واحدی است یک دری است.
🔹خب، ارزیابی بین شخصیت عامه و شخصیت خواص است.
عامه یعنی عموم مردم در کل دنیا. شخصیت خاص الخاص برگرفته از انتظار است. انتظار شغل ماست، شخصیت ماست، هویت ماست، اصالت ماست، دریچهٔ ارتباط ما با ذات است.
🔹شخصیت در فرهنگ جامعه به معنای برخورداری از مادیات است. میگوید که «ببین که فلانی چه شخصیتی دارد! عجب شخصیتی دارد! یا شما با این شخصیتت این کار را میکنی؟»
🔹شخصیت در فکر عامهٔ مردم به معنای یک درجهای است که انسان میرسد و آنجا با بقیه متمایز میشود.
🔹شخصیت در ادبیات ظهوری به معنای ذات است، و «اِنَّ اللهَ اشتَری» که اجرا میکنی شخصیت ذات را اختیار میکنی، تو بسمت او میروی، «اِنِّا للهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعُون».
🔹شخصیت منتظر در این سه ضلع «وَانْتَظَرُوا فَتَرَقَّبُوا فَتَرَبَّصُوا» روزانه فعال میشود. مرزی هست بین تشخص عامه و خاصه! آن مرز چیست؟ مثلث دیگر، «دارالغرور، متاع الغرور، بالله الغرور» است.
🔹طرف به پسرش میگوید «درس بخوان، درس بخوان تا به فوق دکترا برسی تا برای خودت شخصیتی بشوی»، این ملاکش همین دروس معمول است و نهایتش هم رسیدن به یک زندگی ایدهآل از نظر معروفیّت، از نظر شهرت و از نظر مالی است.
🔹ولی شخصیّت در انتظار یک الفبای دیگری دارد؛ منتظر وقتی که به رب الارباب تفویض امر میکند یعنی آنچه را که در جامعه و در وجود خودش بخاطر روابط عمومی و اجتماعی، موجود و حاکم است آن را از خودش جدا میکند و پس میدهد به کسی که خلقش کرده، بعد مبادله میشود و از آن شخصیت وارد میشود در وجودش.
🔹الان شخصیّت برتر و والاتر و مهمتر و اصیلتر، شخصیّت «يَا هُوْ يَا مَنْ لَا هُوَ اِلَّا هُوَ» است.
🔹ذات را که ما نشناختیم تا بگوییم
شخصیّت او چقدر است اصلاً ما مال این
حرفها نیستیم. اینقدر ما وزنهمان
سنگین بوده همین قدر که خدای زمین را
شناختیم بس است! اینقدر به ما لطف
شده که ما پیراهن آبا و اجدادی را از
تنمان بکَنیم! خیلی، خیلی مهم است.
🔹دو شخصیته بودن قالب بندی منتظر است و شخصیت حقیقی او جذب در ذات میباشد.
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
💮پس زینت شیطان مال کیست؟
آنجا در اسماء ايذائی چندتا اسم داشتیم؟ « بَاْساءِ» و «ضَّرَّاءِ»! خیلی مهم است اینکه خدا میگوید ما این کار را کردیم؛ «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَاْساءِ وَ الضَّرَّاءِ»، واقعاً این خدای زمین چقدر مرد است، انکار نمیکند پشتش هم ایستاده!
حالا این است؛ شیطانی که خدا فرستاد، کار شیطان هم چیست؟ «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ»! «کار خودش را خوب میبیند» یعنی مردم! که به اینها از خود راضی و خودپسند میگویند، جنایت میکند میگوید من باید بکنم این لازمهٔ کار من است!
💮آیه بعدی میگوید «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ اَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ اِذَا فَرِحُوا بِمَا اُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَاِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ». خب یکی دیگر از اسماء ایذائی چه بود؟ «أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً»!
«بَغْتَةً» یعنی ناگهانی، یک دفعه، بیمقدمه.
💮میگوید میخواهم سورپرایزش بکنم؟ خدا در گرفتاریها میخواهد مردم را سورپرایز کند! یارو دارد زندگیش را میکند میآیند میگویند آوو از چین یک عذابی برخاست.
💮«مُبْلِسُونَ» از گرفتاری، لباس تن آنها میکنیم، «لَبَسَ».
حالا این آیه هم که در ابتدا عنوانش را خواندم این است «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»، اینجا محلّ تمرکز ماست؛ خدا میگوید که من دنبالهٔ قوم ظالم را قیچی کردم و تو بگو «اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»!
حالا خدا کرده تا ما بگوییم الحمدلله؟ ها؟ تاریخ را نگاه میکنیم همیشه ظالم قدرتمند بود و مردم و رعیت بیچاره بودند خب اینجا کدام مردم بگویند «وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؟
💮امام سجاد با آن عظمتش که صاحب صحیفه سجادیه است و این همه دعا دارد و در محضر خدا ناله میکند آنها از دهانش در آمد گفت، آن چندتا که میدانید یعنی با اینکه این همه در تسلیم بودن محکم بود آن حرفها را گفت که آیا مرا شقی آفریدی! و ای کاش مادر مرا نمیآفرید.
--------------------------------------------------
درس دوم:
🟠ضمانت روزی کرده و تو را از قرصهای ضد حاملگی منع نموده و در وقت اجرا، تضمینها به زیر خاک دفن میشوند.
- «وَ لَا تَقْتُلُوا اَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ اِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِيَّاكُمْ اِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئاً كَبِيراً»، سوره اسراء آیه ۳۱
❎«وَلَا تَقْتُلُوا اَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ اِمْلَاقٍ» بچههایتان را نکُشید. اشاره به جاهلیّت است که دختر بچهها را در هفت هشت ده سالگی میکُشتند و میگفتند پسرها بمانند بخاطر اینکه اینها نیرو و قوّت دارند و دفاع میکنند.
❎الان هم قرصهای ضد حاملگی یا در وقت اتصال آب مرد با زن است که یک قرص میخورند و میافتد، یا یک ذرّه قویتر تبدیل به یک جنین کوچک شده میگویند بیندازیم؟ میگوید نیندازید.
چرا یارو میخواهد بیندازد؟ اکثرش بخاطر فقر است، یارو میگوید ما خرج خودمان را نمیتوانیم بدهیم یک بچه دیگر بیاید چه کار کند؟ این هم بچه را کشته! برای همین میگویند کورتاژ ممنوع است چون آدمکشی است.
❎حالا خدای زمین میگوید «وَ لَا تَقْتُلُوا اَوْلَادَكُمْ» بچههایتان را نکشید «خَشْيَةَ اِمْلَاقٍ» بخاطر فقر و فلاکت و دست خالی بودن، «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِيَّاكُمْ» ما به آنها روزی میدهیم و همچنین به شماها «اِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئاً كَبِيراً» کشتن بچهها یک گناه کبیره است.
❎خب، اینجا گفته «نَرْزُقُهُمْ»، یادت هست برایت بحث کردم و گفتم «روزی» معلوم نیست که خوب باشد، روزی است دیگر یعنی روز به روز به ما میرسد. ارتزاق؛ ممکن است روزی انسان از اسماء ایذائی باشد آن هم روزی است دیگر، روزی مثل چاقو است پیاز را میبُرد برای سرخ کردن، هندوانه را میبُرد برای خوردن، بعد به شکم هم زده میشود در دگرآزاری.
--------------------------------------------------
درس سوم:
🟡از بین بردن فرزند و عمل زنا از مکروهات میباشد.
- «كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً»، سوره اسراء آیه ۳۸
این درس که خیلی جالبتر است.
فکر میکنم اینها گاهی بازپخش شده، یعنی آنهایی که برای جمعآوری کردن کتاب متصدّی هستند، یادشان باشد که اصل آیه، روایت و حدیث را ننویسند فقط عناوین را با شرح اضافه کنند.
🌐میگوید: «كُلُّ ذَلِكَ» یعنی چه؟
اینجا از گناهان چه داشتیم؟ یکی آدمکشی و یکی هم «وَ لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا» زنا نکن، زنا یعنی چه؟ یعنی آمیزش غیر قانونی! غیر قانونی یعنی غیر شرعی.
خب در شریعت این دوتا گناه خیلی بزرگ و مهم است؛ از زنا بچهدار میشود میگوید ولد الزّنا، بچه نامشروع، البته دین میگوید ها!
متفرقه دوشنبه 06-11-99
بیانات معلّم کبیر تحت عنوان:
«انتظار دنبالهدار!»
🔸کلام در این است که اگر یک روزی منابع تمام بشود چه میکنیم؟
منابع ما از دروس گذشتگان است، اگر روزی منبع نداشتیم یا به علل دیگر در معرض استفاده قرار نگرفت چه میشود؟ آیا بر دایرةالمعارف مرور میکنید یا اینکه با دایرةالمعارف پیش میروید؟
🔸قرار شد که منتظر، مضطر باشد.
مضطر یعنی هیچ چیزی ندارد و همه را به خدا داده است.
🔸الان ما در کتابها غور میکنیم که بعضی از آنها خوانده نمیشود و بعضی از آنها را نباید بخوانیم یعنی کتاب را که ما به دست میگیریم بعضی از صفحهها، بعضی از کلمات و بعضی از لغات را نباید بخوانیم ولی من میخوانم بخاطر اینکه شاید یک کلمهای برای هدایت شاگردان مثمر ثمر باشد.
🔸روزی که کلاس تعطیل میشود آن روز وقت جهش و پرش است! یعنی کسی که چندین سال از طریق کتب هدایت شده حالا بی کتاب چه میکند؟
🔸در لغات عربی بعضی وقتها یک چیزهایی است که نباید خوانده شود ولی در عین آنکه از نظر اعراب میدانیم که اشتباه شده و اشتباه نوشته شده ولی از لحاظ امانتداری که از گذشتگان به ما رسیده ما آن را قرائت میکنیم.
🔸منتظر نیاز به کتاب ندارد، کتاب یک نوع تقیه و کلمالنّاس است. کتاب حدیث مانند کتاب اصول کافی، کتاب من لایحضره الفقیه و کتاب...در خانهها هست. در سنّیها هم چندین کتاب هست؛ صحاح هست.
🔸الان آنهایی که به کتاب دسترسی ندارند مجبور هستند از یک کانالی از مَراجعشان که چاپ شده استفاده کنند اما این مرجعیّت فقیه در انتخاب مسیر خیلی مهم است، یعنی حکم آن سوزن را دارد که نخ را هدایت میکند، حالا اکثریّت قاطع ضلالت است هدایت نیست!
🔸ببینید اینها را قبلاً گفتهام؛ پیغمبر در نمازش در نماز جماعت دید یک نفر اقتدا کرده ولی بلند بلند یک سوره را میخواند، که بعد از نماز حضرت او را توبیخ کرد و گفت صدای تو نباید از صدای امام بالاتر باشد.
🔸خب الان سؤال این است که آیا این شخص از نظر پیغمبر فقط بخاطر بلند خواندنش مذمت شده یا بخاطر اینکه یک سورهٔ دیگر را میخواند و پیغمبر یک سوره دیگر را میخواند؟
🔸یا اینکه در اسناد و مدارک داریم که گاهی یک کسی برای پیغمبر آیه میخواند پیغمبر تعجّب میکرد که چطور یادش رفته است.
🔸انتظار به کتاب کاری ندارد! یک صفتی است که انسان را به پیش میبرد و منتظر را میسازد.
🔸آنهایی که در بقعةالانوار رفتند، از کتاب فارغ شدهاند، آنها از امواج ماورائی استفاده میکنند و ما هم چون فعلاً در بین مردم هستیم باید منابع را در نظر بگیریم، هرگاه که مستقل و مستغنی شدیم خودمان شروع به تدریس میکنیم.
🔸آن کسی هم که به آنطرف رفته در خوردن و خوابیدن و زل زدن به یک جا اشباع میشود خیلی بهتر از این کتابها چون ما برای این کتابها صافی تقیه داریم که هر کسی نتواند آتو بگیرد حالا در «قالالحسین» مسیر هموارتر است.
خدانگهدار
/channel/Matnefarmayeshat
5922 99-11-05
🔴تمرکزِ ارادهٔ آدمی در اختیار فرماندهی کلّ آفرینش است و هرگز دستکاری و جداسازی نمیشود.
- «اَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ».
از رسول خاتم:
- «اِنَّ الشَّدِيدَ لَيسَ مَن غَلَبَ النّاسَ و لكِنَّ الشَّدِيدَ مَن غَلَبَ عَلَى نَفسِهِ».
از امیر:
- «اِنَّ النَّفْسَ لَجَوْهَرَةٌ ثَمِينَةٌ مَنْ صَانَهَا رَفَعَهَا وَ مَنِ اِبْتَذَلَهَا وَضَعَهَا».
- «اِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ اَهْمَلَهَا جَمَحَتْ بِهِ اِلَى الْمَآثِمِ».
- «اِنَّ النَّفسَ لَأَمَّارَةٌ بالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ فمَنِ ائتَمَنَها خانَتهُ و مَنِ استَنامَ اِلَيها اَهَلَكَتهُ و مَن رَضِيَ عَنها اَورَدَتهُ شَرَّ المَوارِدِ».
- «مَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللهِ شَيْءٌ اِلَّا يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ فَرَحِمَ اللهُ امْرأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ».
📚مأخذ نهجالبلاغه خطبه ۱۷۵، اثر فیض است. مجموعه ورّام جلد ۲ صفحه ۱۰، وسایل الشیعه جلد ۱۱ صفحه ۱۲۳ است.
🔷بحث ما راجع به نفْس است.
«اَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» دشمن تو آن است که «بَيْنَ جَنْبَيْكَ»، یعنی خودت دشمن خودت هستی. این هم بوی اختیار میدهد، نمیتواند جایگاه و وجاهتی داشته باشد برای اینکه معارض با آن آیه «اِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي» است.
🔷کلام از رسول خاتم است.
جای دیگری فرمود: «اِنَّ الشَّدِيدَ لَيسَ مَن غَلَبَ النّاسَ و لكِنَّ الشَّدِيدَ مَن غَلَبَ عَلَى نَفسِهِ» از یک جایی میرفت دید مردم جمع شدند گفت چه خبر است؟ گفتند اینها پهلوان هستند. جلو آمد و گفت پهلوانها چکار میکنند؟ گفت سنگهای سنگین و بزرگ را بلند میکنند و بالای سر خودشان نگه میدارند، همین کاری که در باشگاهها رسم است. یک میلهای است که دو طرف آن آهن میگذارند، آهنهایش هم درمیآید و روی آهنها هم نوشته که سنگینی آن چقدر است..
🔷اینجا باز ترجمه شده «اِنَّ الشَّدِيدَ لَيسَ مَن غَلَبَ النّاسَ و لكِنَّ الشَّدِيدَ مَن غَلَبَ عَلَى نَفسِهِ». در برجک آنها زد و گفت بابا، شدت زور و قدرت بازو این نیست که به رخ مردم میکشی و همه هم دور تو جمع شدند بلکه این است که بر نفْست غالب بشوی!
💮در یک جای دیگر میگوید:
«اِنَّ النَّفْسَ لَجَوْهَرَةٌ ثَمِينَةٌ مَنْ صَانَهَا رَفَعَهَا وَ مَنِ اِبْتَذَلَهَا وَضَعَهَا». میگوید نفٔس جوهر است. شنیدی که میگویند «جوهره این اینطوری است»؟ یعنی طبیعتش است. جوهر انسان حالا یا طبیعت انسان، چون موازی است، «ثَمِينَةٌ»!
💮این جوهر، در وجود، آمده در نفْس، از بالا به پایین «مَنْ صَانَهَا رَفَعَهَا وَ مَنِ اِبْتَذَلَهَا وَضَعَهَا». باز اینجا بوی اختیار میدهد، همان مستندات ما که «اِنَّ النَّفْسَ لَأَمََارَةٌ بِالسُّوءِ»، «فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» و «وَالْعَصْرِ اِنَّ الْاِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ».
💮ببین منتظر جوهرهاش عوض شده! انتظار خیلی سنگین است، باید ساختار عوض بشود. ببینید شما نسبتاً «يَأتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ» شدهاید، یعنی جوهره شما در انگیزه، در نگاه و در اشتها عوض شده است.
«مَنْ صَانَهَا رَفَعَهَا» صیانت نفْس دارد بالا میرود.
♻️از امیر است:
«اِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ اَهْمَلَهَا جَمَحَتْ بِهِ اِلَى الْمَآثِمِ» باز اینجا اختیار داده، ببین این اختیار هست اما اختیار در حوزهٔ جبر!
♻️یک مثالی برایت بزنم؛ یک نفر را زندان کردند، دور و برش هم سیمخاردار، دیوار و میله است این نمیتواند بیرون برود، همیشه هست، زندان ابد! ولی میتواند به حیاط برود، به اتاقها سرکشی کند، نگهبان و رئیس را ببیند.
حالا این نفْس امارت به سوء دارد، این «فَمَنْ اَهْمَلَهَا جَمَحَتْ بِهِ اِلَى الْمَآثِمِ» میگوید اگر نفْس را آزاد بگذاری دنبال گناه میرود.
♻️معارض آن هم که خیلی است دیگر، یک دانه درشت آن یوسف در چنگال زلیخا بود، باز استغفارهای پیغمبر در هر نشست و برخاستی که هفتادتا «اَتُوبُ اِلَی اللهِ» یا «اَستَغفِرُالله وَ اَتُوب اِلَیه» میگفت، این بخاطر این بود که از نفْسش مراقبت میکرد. بیاد داری که یک نفر گفت آیا شیطان در وجود همه میرود؟ پیغمبر گفت در وجود من هم میرود منتها من به او غلبه دارم! حالا «غلبه دارد»، داشته یا نداشته؟ این ازدواج آخری که سنش کوچک بود و به جای فرزند یا نوه ایشان میشد این استغفار لازم بود!
♻️باز از امیر است:
«اِنَّ النَّفسَ لَأَمَّارَةٌ بالسُّوءِ» این آیه است.
«وَ الْفَحْشَاءِ فمَنِ ائتَمَنَها خانَتهُ و مَنِ استَنامَ اِلَيها اَهَلَكَتهُ و مَن رَضِيَ عَنها اَورَدَتهُ شَرَّ المَوارِدِ» میگوید «نفْس، امارت به سوء و فحشا دارد».
5921 99-11-05
🔴فقر بزرگترین غضب خداست، با فرمانِ نداری کمر بندگان خود را میشکند!
- «ما ضَرَبَ الله العِبادَ بِسَوطٍ اَوْجَعَ مِنَ الفَقرِ».
📗شرح ابن ابیالحدید جلد ۲۰ صفحه ۳۰۱. از امیر است.
⬅️«ما ضَرَبَ الله العِبادَ بِسَوطٍ اَوْجَعَ مِنَ الفَقرِ» خداوند بندگان را با تازیانهای دردآور از فقر نزده است.
میرویم به حساب اینکه یکی از اسامی ایذائی «ضارب» است.
همه اینها را یعنی هم اسامی غیبت و هم اسامی ایذائی را یک جا جمع کنید، خیلی مهمّ است.
⬅️«ما ضَرَبَ الله العِبادَ بِسَوطٍ اَوْجَعَ مِنَ الفَقرِ» خداوند تازیانه دارد، میزند و خفه میکند.
ببینید، اسماء ایذائی را با اسماء رحمانی یک محاسبه بکنیم، کدام سنگینتر است و کدام را از اول عمر دیدهاید؟ تا ده سالگی را یادتان نمیآید ولی بزرگترها برایتان تعریف میکنند که «تو اینطوری بودی، این مرض را گرفتی، این کار را کردی». اکثریّت قاطع با اسماء الحسنی است ولی چون تعطیل است کنار است، دیگر شما اسماء الحسنی را نمیبینید، اسماء مقابلش را میبینید.
⬅️«ما ضَرَبَ الله العِبادَ بِسَوطٍ» ببین، اگر این الله «خدای اسلام است» این یک حرفی، ما میپذیریم ولی اگر فرماندهی کل آفرینش است نمیپذیریم بخاطر اینکه آنقدر آفریده که کرهٔ زمین به اندازهٔ یک نقطه در یک صفحه است، اگر آن باشد شأن او اجلّ از این است که به کرهٔ زمین نگاه کند مردمش را نگاه کند و بعد بگوید که فقر چیز بدی است. خب چه کسی فقر را داده است؟
⬅️آیه قرآن بدرستی و صراحت میگوید «يَا اَیُّهَا النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللهِ»، ناس گفته! «يَا اَیُّهَا المُسْلِمُون، يَا اَیُّهَا العِبادَ» نگفته! عباد وسیع و گسترده است و شامل همهٔ ادیان و مذاهب میشود، شامل بیدینها هم میشود.
⬅️خب پس خدا «شلاق» دارد، «دست» دارد میزند. بدون دست که نمیشود شلاق را بلند کرد و زد مگر اینکه بگوییم امر است. اگر امر هم باشد آمر، الله است و عامل انسان است یا زلزله و یا طوفان است.
⬅️«ما ضَرَبَ الله العِبادَ بِسَوطٍ».
«سَوطٍ» هم تازیانه است و هم شلاق است.
«وَجَعْ، وَجَعَ، اَوْجَعَ» از یک خانواده است، «اَوْجَعَ مِنَ الفَقرِ».
⬅️پس ما آموختیم که خدای کرهٔ زمین اهل ضرب و شتم و جرح است، آنهایی که پایبند به دین سنتی هستند باید پاسخ بدهند به اینکه ما خیری از این الله ندیدیم اما اسامی او را که حاکم بر ماست شناخته و دیدهایم!
⬅️ببینید تفاوت معبود زمینی با فرمانروایی هستی این است که مسجودِ معبود خاکی یعنی مردم، به ظاهر یک اسمی را یاد گرفتند، مبادله میکنند، برای این اسماءالحسنی چقدر آب و تابش میدهند، بهشت را میگویند که برای زمان آینده است نه کسی آن را دیده و نه کسی از آنجا آمده، فقط پیغمبر به آن بالا رفته و بهشت و جهنم را دیده، این چیزی که خودش گفته من نمیدانم، حالا این هم خودش سؤال است؛ اگر پیغمبر در معراج بهشت و جهنم را دیده پس مخلوق است یعنی الان هست و وجود دارد، اگر وجود دارد پس چرا قیامت از عذاب جهنم و کارآیی بهشت تکه تکه اجرایی نمیشود؟ اینها خیلی خرده ریزهها است!
⬅️ببینید سر سفره نان گذاشتهاند همه میخورند، بعضیها دورش را نمیخورند، بعضیها سوختهاش را نمیخورند و بعضیها یک قسمت کوچکش را نمیخورند، ما در تحقیقاتمان بسان خورندهٔ آن سفره هستیم، آن چیزی که بدرد مردم و ادیان و مذاهب نخورده آنها را جمع میکنیم.
⬅️«معبود مادی میزند!»
ضارب از اسامی خدای زمین است. «اَوْجَعَ مِنَ الفَقرِ» یعنی فقر بیداد میکند. هیچ بدبختی و بیچارگی، درماندگی، ذلت و خواری به اندازهٔ فقر نیست، خب چرا فقر میدهد؟ فقر هم آفرینش خدایی است که شنیدهایم، و همهٔ طول و عرض، ارتفاع، اسامی و کاراییاش را دیدهایم چون همهٔ شما بچههای دبستان دین بودید.
♦️میگوید «بدترین نقمت و آزار و اذیّت و شکنجه، فقر است.» برای دفع فقر دعا آمده، این آخوندها اینقدر در زندان دعا خواندند که بعدش دیگر از قرآن و مفاتیح نفرت پیدا کردند چون جواب نمیداده مثلاً میگفتند این دعا را امام موسی ابن جعفر خوانده و از زندان بیرون آمده، خب موسی ابن جعفر خودش به بیرون آمد یا روی دوش چهار تا کارگر از عمله اکلهٔ هارونالرشید آمد؟
خلاصهاش را بگویم که این امامزاده کور میکند ولی شفا نمیدهد! امامزاده منظورم این «الله» است.
♦️فقر را چه کسی آفریده است؟ آیه را بخوان: «يَا اَیُّهَا النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ».
وقتی که گفت «اَنْتُمُ الْفُقَراءُ» یعنی هم علمش گفته، هم فرمانش گفته، هم نازل شده و هم جاری شده است. چقدر دربارهٔ فقر داریم! چقدر بخاطر فقر حوادث، دزدی، کلاهبرداری، جنایت و آدمکشی ایجاد میشود!
⚡️- شکارچی کیست؟ در درجۀ واقعی آن، الله است که این «مَنْ»ها را در قرآن آورده؛ «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ»، «تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ»، «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ»، «تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ» بعد او اراده میکند که ما را شکار کند. یادت هست از امام صادق یک درسی داشتیم که گفت تقیه کنید چون شماها (منظور منتظرین) مثل زنبور عسل هستید و بقیه مردم مثل پرنده هستند که منتظرین را شکار میکنند. با اینکه اهلبیت تجسّم تقیه بودند باز هم همهٔ آنها را له و نابود کردند، هیچ کدام از ائمه ما عمر طبیعی نداشتند، عمر طبیعی که شصت و سه سال نیست! آن موقع همه بالای صد عمر داشتند.
از بردهٔ بینوا چه خواهی
دنبال عذاب خود، نوایی
➖➖➖➖➖
شیرِ بیشهٔ زمانم
از فرط فشار، غرق به خونم
⚡️«شیرِ بیشهٔ زمانم»
⚡️- علی شیر است؛ اسدالله الغالب! ولی این اسدالله الغالب در محراب اینقدر دستش بسته بود که؛
اینها سؤالاتی است که مردم میکنند،
مگر علم امامت نداشت؟ بله.
از غیب خبر نداشت؟ بله، خب چرا سحر نوزده رمضان به قتلهگاه رفت؟
مگر ابن ملجم را نمیشناخت؟ بله،
ابن ملجم مگر در مسجد نخوابیده بود شمشیرش زیرش بود؟ بله، پس چرا رفته؟ میدانی چرا؟ چون خدا خواسته! مانند ابیعبدالله، یادت هست در آن مباحث که خدا اراده کرده که قتیلا و زن و بچه اسیرا.
➖➖➖➖➖
ای که نورت شد چراغان یک نظر برما بکن
ظالم نحس است و یک کاری بکن
مرغکان این قفس آزاد کن
اینهمه آزارها از جانبت امحاء کن
طول عمر ما بسی جنگ آمده
از فراق وعدهات ننگ آمده
عمر ما و وعدههای ناب تو
این تمسخر آید از فرمان تو
ما، درین درگه بسان ناخوشیم
از همه رنج و عذابت، سرکشیم
⚡️- آن کسیکه به تو حمله میکند، آن کسیکه کیفت را میبرد جیبت را خالی میکند کلاه سرت میگذارد او هم تحت فشار و آزار قرار گرفته.
چونکه ناید آن وصال رحم،
پس زحمت کشیم
➖➖➖➖➖
⚡️- خب حالا به بقعةالانوار برویم؛
الصَّلاة وَ السّلام
من کجایم، اَلْاَمان
القیام والقُنوت
جملگی باشد سکوت
الْکَبیرَ و الصَّغیرَ، کُلَُهُمْ خارَ الذّلیل
الْغَنِیَّ و الْفَقِیرَ اِجْمَعُوا نارَ الدّلیل
اَلشَّهَابُ و السّنان نَازلٌ فِی عُمْرِنا
اَلحَیاةُ خُسْرُنا، فِی صَحافِ القَدْرِنا
- همه را روز اول نوشته که سعید باشد شقی باشد، پسر باشد دختر باشد.
اَلدَّعاوِی فِکْرُنا فِی الکِتابِ الشَّرُّنا
اُنظُرونَا فِی لَحَد، اَلْقَبرُ نَارٌ فِی خَبَر
⚡️- ای کاش یک روزنامهای به نام «قبرستان» چاپ میشد که اخبار آنطرف را میآوردند.
اُنظُرونَا فِی لَحَد، اَلْقَبرُ نَارٌ فِی خَبَر
اَلدُّمُوعُ الوَاصِلَه، کَدِّماءِ الحَاصِلَه
اَلجَّبینُ الوَاحِشَه، تَصْدُرٌ مِنْ ظَالِمَه
⚡️- خوب است یک کمی هم چراغ سبز ببینیم؛
نومید مشو جانا کز آن حرم شاهی
امید همه آمد، از محور لاهوتی
آمال همه جانها
از راه رسید آمد
هر که درین راه، خطر را خرید
اُسوهٔ نورست، که ماتم خرید
⚡️- ابیعبدالله که اینقدر داستان غمانگیزش سر زبانهاست بخاطر این است که هر چه خطر بود بر جان خرید.
هر گیاهی که از زمین روید
حرف ما را زَنَد، به دار آید
⚡️- گیاه به این قشنگی چرا زیر پاها له میشود؟ برای اینکه آن هم مثل ما حرف حق میزند.
باز آ، هر آنچه در حرجی
کاین معمّا، به حلّ آن درَکی
این درگه والی را، سقفی به چنان خواهی
صد بار اگر نالی، کوه شرفت یابی
➖➖➖➖➖
نگر که درد و غمم، نشانهها دارد
ز بسکه زدی عبد خود، عریضهها دارد
خدای ما به چه روزی، فتاده از قدرت
که حاجت خلقش نمیدهد، ماندت
از آن روزی که ما را آفریدی
به غیر از درد و رنج حکمی ندادی
خداوندا بحقّ جبر و قهرت
به آسانی بده راهی به یُمنت
- به یُمن اسماء الحسنی از شرّ اسماء ایذائی راحت میشویم، به یُمن صفات رحمانی از فشار و درد راحت میشویم
➖➖➖➖➖
از ازل آمد مرا یک فرجهای
تا که بینم شمس و هم اقمارهای
شکل ما را با ملائک بستهای
لیک در عمق وجودم، جستهای
⚡️- آن روزی که به ملائک گفتی سجده کنند چه قیافهٔ قشنگی داشتیم، الان به کجا رسیدیم!
زندگی را تلخ کامی آمده
این حیاتم، پُر بلایی آمده
چونکه خُلف وعده آمد بر همه
پس بباید ملّتی آید رمه
⚡️- انگار همه در خیابان دارند در میروند، از چه فرار میکنند؟ از عذاب ایذائی تو!
پس بباید ملّتی آید رمه
ناز شستت ای قضایت روزیَم
میزنی تیشه به عمرم، ای مقدّر خستهام
میروم خانه به خانه
مثال بندهٔ گمگشته لانه
⚡️- این زبان حال همه شماست؛
بارالها، کُشتی و کردی کبابم!
ای خداوند زمین، گمگشته حالم
⚡️- به حیوانها، به اجانین، به ملائک میگوییم:
اشرف خلقم، کجا منزل کنم
هر کجا رفتم، فشار آمد، سرم
➖➖➖➖➖
⚡️- حالا باهم ترانه بخوانیم:
دل تو دلم، نمونده
شراب، تو جام نمونده
بِهِ الشَّرْعُ» هر چیزی که عقل تأیید کند شرع هم تأیید میکند، یعنی شرع را پشت عقل برده است، قیچی تشخیص دست عقل است.
💠خب حالا تاریخ را نگاه کنیم ببینیم در این آیه که اشاره به شیطان میکند آیا شیطان مسلّط بر آلالله نبود؟ غیر مستقیم بود! بگو چرا؟ موقعی که شیطان میخواهد اهلبیت را اذیت کند چکار میکند؟ میرود در جلد سلطانِ عصر!
💠ببین چقدر زیبا گفته «لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ»، سلطنت به معنای حکومت است. به آنها میگوید اینها (اهلبیت) را اذیت کنید. پیغمبر تشکیل حکومت داد این سلطان اذیتش کرد. چه کسی بود؟ «شَیَّبَتْنی سُورَةُ هودٍ» پیر کرد مرا سوره هود!
💠در آنجا درباره این سلطنت بحث عمیقی است. سلطنت یعنی قدرت حضرات آقایان خلفا آنقدر بود که توانستند روی حرف پیغمبر حرف بزنند، پیغمبر گفت جیش اُسامه بیرون شهر است، شما هم بروید ولی اینها راحت در کنار پیغمبر نشستند که ببینند چه موقع این نفَس پیغمبر قطع میشود تا سلطنت را بگیرند، بعد در موضوع وصیت نامه نویسی هم باز همینطور، آنها سلطان بودند نه پیغمبر!
💠مگر شیطان نگفت من سلطانم! خب خودش که سلطنت نمیکند بلکه عوامل دارد، مثل عزرائیل که نمیآید دانه دانه قبض روح کند، میگوید هر روز یک طوماری به عزراییل میدهند، (این چیزی است که دین میگوید، نمیدانم)، عزراییل یک نگاه میکند همین نگاه او باعث میشود که آن افراد بمیرند، حالا به انحاء مختلف؛ تصادف است، خودکشی است، بیماری است.
💠این سلطنت شیطانی از همان غدیر خم شروع شد! یعنی با اسناد و مدارکی که دیدید همانجا پشت پرده با خودشان بیعت کردند که نگذارند حکومت به علی برسد، بعد آمد به وصیّت نویسی، وصیّت حقّ هر کسی است ولی پیغمبر را نگذاشتند وصیّت کند چون میدانستند میخواهد چه بگوید! مدام میخواست باز دوباره بگوید علی! خانوادهام!
💠و این حرکت را جلوی هیچ سلطانی نتوانستند بکنند که تا زنده است جلوی حرفش بایستند ولی پیغمبر اینقدر سلطان نبود، سلطنت و قدرت نداشت که اولاً آن سمّ را نخورد، که یادتان هست با اسناد و مدارک گفتم که پیغمبر به هوش آمد و گفت چرا این را به من خوراندید؟ اگر راست میگویید همه شما این را بخورید و دوباره از هوش رفت.
💠امیرمان هم همینطور، امیر ما هم سلطنت نیافت برعکسش شد؛ سه تا جنگ شد، صفین، نهروان و جمل. در جمل سلطنت به ناموس پیغمبر و طلحه و زبیر افتاد، وا اسلاما میگفتند، وا عثمانا میگفتند.
💠در نهروان قُرّاء جمع شدند، یک جایی برایتان خواندم که چهارصد قاری زبردست در قشون خوارج بودند. در صفین هم که خب علی بُرد داشت تا آن لحظهای که قرآن بالا رفت وقتی که بالا رفت علی شکسته شد!
خب پس اینکه «لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» این ثابت نشده است.
💢آیه ۷۹ است که این آیه را یکبار بازخوانی کردیم، میگوید که «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً». نافله یعنی بهترین موقعیّت برای خواب، که یک ساعت مانده به اذان صبح است.
💢«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَحْمُوداً». مقام محمود نردبان تحمید است مثل پیغمبر که به مقام محمود رسیده بود که به معراج رفت یا اینکه صلوات در قرآن بر او نازل شد؛ «اِنَّ اللهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيًِ يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً».
💢خب، حالا طرف به هوای مقام محمود خودش را عذاب داده، خوابش را گرفته آن هم در بهترین موقع خواب، بعد چه میگوید؟ میگوید «عَسَى اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ» چه بسا، ای بسا! این از همان چکهایی است که امضا نخورده و صاحب چک مسئولیّتش را قبول نکرده است.
💢آیهٔ ۸۱ سوره اسرا «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ اِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً»، پیغمبر بگو حق آمد و باطل رفت بدرستی که باطل رفتنی است.
حالا اینجا حق کیست؟ اسلام است دیگر، ها؟ ورودی اسلام چه بود؟ «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم»، یعنی همینطوری از دم هر کس آمد و گفت «لَا اِلهَ اِلَّا الله»، این شد مسلمان!
💢خب در اسلام «قرآن و حاکمیّت و
سنّت» هست که یک مثلث است؛
➖قرآن که اینطوری شد، حضرت خلیفه سوم عثمان ابن عفّان قلم به دست گرفت و هر چه خواست نوشت، به همان سندی که عرض کردم آن آقازاده فردایش به علی گفت شب تا صبح روی قرآن کار کردیم. یعنی جبرائیل کار نکرده اینها کار کردند! ببین چقدر زیباست، افشاگری تاریخ را ببین!
➖سنّت نبوی، سیرهٔ محمدی! آن سنّتش هم که ما از طریق اهل سنّت خیلی منابع آوردیم و در دایرةالمعارف چیده شده که به پیغمبر نسبتهای بد میدادند، خب اکثریّت قاطع نفوس مسلمین اهل سنّت هستند و میگویند که عنوان خودشان «اهل سنّت و جماعت» است.
5920 99-11-04
🔴۱- امنیّت رسولان در آیینه تاریخ، گویای بیاعتنایی خدا به آنها است.
۲- به زور از خواب برمیخیزد تا به مقامات ماورائی برسد، ولی با انتخابات ناعادلانه برخورد میکند.
--------------------------------------------------
مقدمه:
🔵یک چیزی را برای محاجه برایتان بگویم، ببینید دأب من این است که با اسناد و مدارک حرف بزنم و خودم جلو نروم اما در مباحث قرآنی چند علت دارد که من تفسیر به رأی میکنم؛
1⃣یکی همان که امیر به عبدالله ابن عباس گفت قرآن حمّالٌ ذو وجوه است یعنی یک ظاهر و یک باطن دارد. ظاهرش را مفسرین یا اهلبیت تفسیر میکنند، باطنش خطرناک است، همانطوری که امیر ما گفت قرآن مثل اقیانوس است که هر کس در آن برود از بین میرود.
«از بین رفتن» هم چندتا معنا دارد؛
➖یکی اینکه آنچه را که میخواهد پیدا کند او از بین میرود
➖یکی اینکه خودش در معرض خطر قرار میگیرد مثل اهلبیت که هرگز به این موقعیّت دست نزدند.
2⃣یکی دیگر از علل این است که ما میخوانیم و در گفتارهای قبل هم داشتیم که «اَلْآیة قَطْعِي الصُّدُور و ظَنِّي الدِّلَالة و الرِّوَایة ظَنِّي الصُّدُور و قَطْعِي الدِّلَالة» مصدر قرآن که معلوم است، وحی است اما توجیهات و تفاسیرش نامعلوم است. صدورش قطعی است و ترجمه و شرح آن ظن است که «ظنّ» یعنی هر کس میتواند به ظنّ خود تفسیر کند؛
«هر کسی از ظنّ خود شد یار من
وز درون من نجُست اسرار من».
🔸اینجا علی نگفت که «ظَنِّي الدِّلَالة» فقط مختص اهلبیت است که اینها آنچه را که به ذهنشان میرسد بگویند. این را بارها عرض کردهام که روایت بر عکس قرآن «ظَنِّي الصُّدُور و قَطْعِي الدِّلَالة» است.
🔸بعد ما سوار یک ماشینی شدهایم که چرخ جلوی آن باد ندارد، چرخ عقب هم باد ندارد، و دقیقاً مثل همین است، دقّت کنید شما میخواهید از طریق روایات اهلبیت که «ظَنِّي الصُّدُور» است بروید به کتابی مراجعه کنید که «ظَنِّي الدِّلَالة» است، یعنی دست در جایی بند نیست!
🔸میگویند که علم رجال قطعیّت را آورده ولی در خود رجال روایت و حدیث من برایتان خیلی سند آوردم و در دایرةالمعارف هست که خیلی از اصحاب ائمة الهداة المهدیین آدمهای لاابال بودند.
🔸یادتان هست قضیه مفضّل را برایتان گفتم، توحید مفضّل معروف است از نزدیکان امام صادق است منتها مشربش «لات میدونی» بود و با همه کس میجوشید که بعد اصحاب امام صادق نامه نوشتند و گفتند که این را از خودت دور کن، این آبروریزی میکند با مشروب خور مشروب میخورد، با الوات الواتی میکند، که یادتان هست دیگر طولش ندهم.
3⃣یکی از دلایل دیگر همین «اَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» است! این اصلاً نگفته که «مَعَ الْحَدِیث»، «مَعَ التَّفسیر»، «مَعَ الرِّجال الْمَعلوم»، نه، کلاً گفته «اَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»! که بعدش هم این است: «اَمْ عَلَى قُلُوبٍ اَقْفَالُهَا». یعنی هر کس تدبر نکند به قلبش یک قفلی زده و کلید را هم به ته دریا انداخته است.
4⃣باز منابع دیگر که ما را در حرکت قرآنی توجیه میکند «اَفَلَا تَعْقِلُون» و «لَا تَشْعُرون» است. بنابراین ما میتوانیم به جرأت تفسیر به رأی کنیم، یعنی این همه ادلّه بود و دلایل دیگری که الآن یادم نیست.
5⃣یکی از دلایل، تقیه است که ائمه واقعیّت قرآن را نگفتند، چون در عصر مخالفین بودند و آنها را میکشتند. همانطور که در حدیث آمده که گفتند چرا غیبتِ آخرین امام طولانی شد؟ امام صادق به گردن خودش اشاره میکرد یعنی اینکه سرش را میبُرّند!
و تقیه تا آنجا پیش رفت که اینها قرآنِ نوشته از عثمان ابن عفان را پذیرفتند و به آن عمل کردند، حالا جسته و گریخته از خودشان تفسیرهایی داشتند مثل همان «هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ» که اینها میگفتند «هَذَا صِرَاطٌ عَلِيٍّ مُسْتَقِيمٌ».
6⃣«کلم النّاس» هم جلوی رجال ظهوری را گرفت. در آیه رسماً میگوید که «فَاسْأَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ» تفسیر شده است به رجال ظهوری! آنوقت این «فَاسْأَلُوا» یک بخش است و «اَهْلَ الذِّكْرِ» هم یک بخش است. «فَاسْأَلُوا»، علی چه گفت؟ گفت «سَلُونِي قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِي»، این تالی تلو آن آیه است. بعد چه پرسیدند؟ یارو گفت چقدر مو در بدن من است؟
یا «فِي بُيُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ» خداوند به بیوتی اجازه داده که رفیع باشند «وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» و نامش در آنجا برده باشد. «نامش» یعنی اینکه همین تفسیر قرآن.
خب، من فکر میکنم این برای مقدمه کافی بود.
--------------------------------------------------
درس اول:
🟡امنیّت رسولان در آینه تاریخ گویای بیاعتنایی خدا به آنهاست.
- «قَالَ لَنْ اُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِنَ اللهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ اِلَّا اَنْ يُحَاطَ بِكُم». آیه ۶۶ سوره یوسف است.
⚡️- عیسی یکی از کارهایی که میکرد مرده را زنده میکرد، ما هم همه مرده هستیم! علی در مناجاتش میگوید: «اَنْتَ الْحَیُّ وَ اَنَا الْمَیِّتُ» در قرآن هم میگوید: «اِنَّكَ مَيِّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَيِّتُونَ».
جمعهٔ من، چوب به دندان زدی!
⚡️- خطاب به جمعه است
جمعهٔ من، چوب به دندان زدی!
سیب چو کرمو به دندان زدی
جمعهٔ تو پا به رکاب آمده
هست و نبودت به سرا آمده
⚡️- ما و شما با همهٔ وجود آمدیم درِ خانهاش را میزنیم، فقیریم، اسیریم، ذلیلیم، همه اینها یکطرف، ما با قبول همه اینها به سوی تو آمدیم.
جمعهٔ ما همیشه
تیشه زند به ریشه
جمعهٔ ایشان ببین
اصلِ نیامد ببین
جمعۀ وصل است، توانم بده
از ملکوت است، طهورم بده
جمعهٔ نگو که ضعفِ دل آمده
از برکت، سوی قضا آمده
⚡️- این عریضه همه ماست؛
جمعهٔ من، ناز نکن
حقّ مرا، نار نکن
⚡️- همین که میگوید الانتظار اشد من الموت!
جمعه چرا، بد شدی؟
عارضم و هوای نا کس شدی
جمعه شده عشق من
مَهبطِ و آهِ من
➖➖➖➖➖
شاهنشهه مُلکِ لا یزالی
حاکم به ضمیرِ اهلِ خاری
⚡️- همانطوری که دختر بچه ابیعبدالله بدون کفش و جوراب روی خارها راه میرفت، آخر جوراب و کفشی برایشان نگذاشتند، غیبت همه چیزشان را مصادره کرد. ما هم همانطور، هر فشاری میآید اول به پا میزند چون ستون بدن است.
⚡️- تو چه کسی هستی؟ شناسنامهات را ببینم؛
شاها به منِ دربه در و زادهٔ غمها
⚡️- یعنی از مادر غمدیده جدا شدم، از پدر رنجور جدا شدم، در گهواره غم و غصه هم قرارم دادند، مدام از این طرف و از آن طرف هُلش میدهند.
شاها به منِ دربه در و زادهٔ غمها
هر لحظه نظر کن که شده محفلِ نیها
⚡️- نمیدانم آیا جنوب کشور رفتی یا نه؟ نیها بلند است به حدی که آدم نتواند پشت آنها را ببیند، بعد نیها را در میآورند از چوبش استفاده میکنند بعد هم جای خالی آن را آتش میزنند، نیِ ما درد دل ماست آتش ما در سینهمان است.
من هی بروم بسوی بامت
لٰکن چه کنم که سد به راهت
درک من از تو، بسی افشره شد
⚡️- فشارمان دادند، این ناامنی فقر، نابود شدن انسان، همه اینها مالِ فشاری است که غیبت میدهد.
ادراک جهان به درب تو فاتحه شد
⚡️- فاتحه اهل دنیا خوانده است یا نان ندارند، سلامتی و امنیت ندارند یا اینکه اگر هم دارند هر لحظه در ریشتر زلزله هستند.
⚡️- فاتحه همه ما را خوانده، روز اولی که ما آمدیم چه گفت؟ گفت کُن شقیا، همان روز بدبخت شدیم از همان موقعی که آب پدر و مادر قاطی شد و شروع به جنین سازی شد، الان که تو مشکل نداری مال آن موقع است.
ادراک جهان به درب تو فاتحه شد
هر لحظه مرا بانگِ رهایی آید
⚡️- خوش به حال آنهایی که میروند
بر قدرت تو، عقل همه مزبله آید
➖➖➖➖➖
دردا که این طبیبان
درمانده و فقیرن
⚡️- اگر فقیر نباشند نسخه میخواهد بپیچد ویزیت روی صد و پنجاه دویست تومان دویست و پنجاه نمیرود، فقیرترین آدمها دکترها هستند! برای چه؟ بخاطر اینکه طمع آنها زیاد است یا اینکه تشخیص نمیدهند فقط پول یارو را بالا میکشند.
راه علاج را گم، در بطن هرج و مرجند
⚡️- کرونا علاج ندارد، ایدز علاج ندارد، سرطان علاج ندارد، مگر همه بیماریها در اینهاست؟ علم پزشکی نتوانسته یک دارو برای سر درد بدهد سر دردی که عامه و عموم مردم دارند، نتوانسته برای کسی که خوابزده شده یک قرصی تهیه کند خوابش ببرد. طرف میگوید «من چند روز است خوابم نبرده»، شکنجه میشود دیگر، حالت خواب دارد اما خوابش نمیآید.
بیچاره این گرفتار در رنج و ناامیدند
مرضای ما همیشه، در اضطراب و بندند
⚡️- یا طبیب حاذق نیست یا پول برای نسخهپیچی حاضر نیست و یا اینکه داروها اثر نمیکند، این مثلث مردم را نابود کرده.
مرضای ما همیشه، در اضطراب و بندند
آخر دوای دردش در آسمان کمندند
⚡️- وقتی که میگوید: «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ» یعنی داروی تو در آسمان است میتوانی بال بزنی به آسمان بروی؟ برو بردار بیاور! مشابه دارویت هم بدرد نمیخورد بیشتر اذیتت میکند.
⚡️- کمند حلقهای که میاندازند از راه دور با اسب میدوند میخواهند یک حیوان را بگیرند کمند را به گردنش میاندازند و آن را میکِشند ما هم همانطور شدیم.
روزی ندارد آدم، جز نینوای تقدیر
⚡️- «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ» یعنی همین، یعنی از بالا مشت و لگد و اهانت میبارد به زمین میآید بعد به کله من و تو میخورد، بعد مدام میگوید «آخر چرا من که فعال بودم من که میدویدم من که همه چیز برایم آماده بود چرا من ضرر کردم چرا من شکست خوردم؟» تو را شکست میدهد که بقیه حساب کار خودشان را بکنند.
روزی ندارد آدم، جز نینوای تقدیر
چون، کاتبِ قضایش، آورده بهرِ او تیر
شکسته کمر، از قضای بی رحمت
⚡️- هیچ فکر کردی جایگاه «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» در زندگی تو چیست؟ ها؟ واقعاً از این خدا رحمت دیدی؟
علی از روز اول هم یک کاری میکرد که نشان بدهد اشتهایی به حکومت ندارد.
♦️ببینید طلحه و زبیر، دست راست و چپ پیغمبر بودند، اینها آمدند با شرط بیعت کردند که یک استان و یک کشور به ما بدهید. علی گفت نه، نمیشود! معاویه که موی دماغ شد، استخوان در زخم شد، همه گفتند این را دوباره نصبش کن، چون نمایندهٔ سه خلیفهٔ قبل بود، تو بیرونش نکن، بعداً با کلک او را خفه میکنیم. علی گفت من نمیخواهم با کلک و نیرنگ حکومت کنم.
♦️یک جای دیگر هم یادت هست که گفت من اگر بخواهم مردم را ادب کنم شمشیر دستم میگیرم ولی من اینطوری نیستم!
«وَ مَا اِسْتَسَنَّ النَّبِيُّ فَاقْتَدَيْتُهُ» من به پیغمبر اقتدا کردم.
-------------------------------------------------
درس سوم:
🟡نفْس را آیینه کن، در آن انصاف را قرار بده و آنگاه به کاری اقدام نما.
- «یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَاَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ، وَ اَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ اَنْ يُحْسَنَ اِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ اَنْ يُقَالَ لَكَ».
📘نهج البلاغه نامهٔ ٣١ است.
🔶علی در آخرین لحظات رحلتش به پسرش امام حسن که میخواهد جانشینش بشود میگوید: «یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ»! همین مثالی است که مردم میزنند و میگویند «یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به مردم»، همین را میگوید. میگوید که «بین خودت و دیگران نفْست را ترازو قرار بده»، نفْس همان وجدان است. مالیات میبندی؟ اگر تو جای آنها باشی چه کار میکنی؟ آیا میتوانی مالیات بدهی؟ خراج میخواهی بگیری، تو خودت را جای آنها بگذار ببین دارند؟
🔸«فَاَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك» مردم را دوست داشته باش همانطور که خودت را دوست داری. اگر از خودراضی هستی پس مردم زیر پایت له میشوند!
🔸«وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا» از هر چه که بدت میآید برای مردم هم همان را بخواه یعنی بدان که مردم هم از آن چیزی که تو بدت میآید بدشان میآید.
🔸«وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ» ظلم نکن! حالا اگر تو خودت رعیت بودی و به تو ظلم میکردند آیا خوشحال بودی یا داد میزدی؟
🔸«وَ اَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ اَنْ يُحْسَنَ اِلَيْكَ» خوب باش، نیکو باش همانطور که دوست داری به تو نیکوکاری دهند.
این به همه اطلاق میشود؛ به همسایه، به خانواده، همکار، آشنا، فامیل!
🔸آن کسی که به سراغ جادوگر میرود که اسم شریفش فالبین و کفبین شده، آیا او هم همین کار را میکند؟ یعنی وقتی خانهای را به آتش میکشد آیا دوست دارد که خانهاش به آتش کشیده بشود؟ بین زن و مرد جدایی میاندازد آیا خودش هم دوست دارد جدایی بیفتد؟
🔸«وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ»، قبح ضد حسنه است. هر چه قبیح است، هر چه که قبح دارد برای خودت که قبیح و بد است، آبروریزی و به خاک کشاندن دارد برای دیگری هم همین را منظور کن یعنی اینکه الان تو جزء مردم هستی بعد خدا تو را بالا میکشد، تو دیروز جزء مردم بودی الان رفتی بالا، از مادر که حاکم زاییده نشده! میگوید که هر چه بد است برای دیگری هم این بد را نخواه.
🔸«وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ» از مردم راضی باش همانطوری که دوست داری مردم از تو راضی باشند.
یک روایتی از حضرات معصومین داریم که میگوید یک کاری نکن که مردم آرزوی مرگ تو را کنند بلکه یک کاری بکن که وقتی مُردی مردم برای تو گریه کنند.
🔸«وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ اَنْ يُقَالَ لَكَ» چیزی که وجود ندارد را پر و بالش نده که این شتر درِ خانه تو هم میخوابد! اگر تاریخ را ورق بزنید خیلی از این منابع و اشارات میبینید.
--------------------------------------------------
درس چهارم:
🔵تفاوت علوی با نبوی: او تحت اقتدار خود آزادی را از مردم سلب نمیکند و رسول با شعار «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» پیش میرود.
- «يا اَهْلَ الْكوفَةِ أتَروُنِي لا اَعْلَمُ مَا يُصْلِحُكُمْ بَلَى وَلِكِنِّي اَكْرَهُ اَنْ اُصْلِحَكُمْ بِفَسادِ نَفْسِي».
📚کتاب امالی شیخ مفید صفحه ۲۰۷، کتاب بحارالانوار جلد ۴۱ صفحه ۱۱۰ است.
💠این خطاب به مردم کوفه پایتخت علی در آن پنج سال حکومت است: «يا اَهْلَ الْكوفَةِ أتَروُنِي لا اَعْلَمُ مَا يُصْلِحُكُمْ بَلَى وَلِكِنِّي اَكْرَهُ اَنْ اُصْلِحَكُمْ بِفَسادِ نَفْسِي»!
5919 99-11-03
🔴۱- عهدشکنی خصیصه غیبت است؛ قول و قرارهایش بیثبات و نیرنگمدار میباشد.
۲- رسول و نیابت ربوبی، علاقهٔ عاملیّت غیر قابل اعتماد است.
۳- نفس را آیینه کن، در آن انصاف را قرار بده و آنگاه به کاری اقدام نما!
۴- تفاوت علوی با نبوی: او تحت اقتدار خود آزادی را از مردم سلب نمیکند و رسول با شعار «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» پیش میرود.
۵- عدالت در دوست و دشمن یکسان اجرا میگردد و از نگاه معبود خاکی اینگونه نبوده است.
-------------------------------------------------
درس اول:
🟢عهدشکنی خصیصه غیبت است؛ قول و قرارهایش بیثبات و نیرنگمدار میباشد.
- «یَزْعُمُ اَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ اَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ وَ اِدَّعَى الْوَلِيجَةَ فَلْيَاْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ وَ اِلَّا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ».
📕کتاب نهج البلاغه نامه ۵۴ است.
مبحث در بیعت با امام است. موضوع در حرمت دادن، احترام کردن و بقای بر بیعت است.
🔷از امیر است:
«یَزْعُمُ اَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ اَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ وَ اِدَّعَى الْوَلِيجَةَ فَلْيَاْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ وَ اِلَّا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ».
اشاره به خوارج و منافقین میکند و میگوید «یَزْعُمُ اَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ» خیال میکند که با دست بیعت کرده است. دستت را در دست او میگذارد و «بَایَعتُ» میگوید، ولی با قلب بیعت نکرده است!
🔷«وَ لَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ» دست مهم نیست، قلب مهم است یعنی مرکزیّت وجود! وقتی که قلب بیعت کند، اعضاء و جوارح درون و برون انسان هم بیعت میکنند.
🔷«وَ اِدَّعَى الْوَلِيجَةَ» ادعا میکند که من بیعت کردم، «فَلْيَاْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ» ولی نسبت به دغلکاریِ نهفتهٔ خود ادعایی بیش ندارد. این دامن همه مسلمین را میگیرد حالا بحث را روی آن سمت میبریم.
«وَ اِلَّا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ» پس باید اقرار نامهای داشته باشند و سندی تنظیم کنند.
🔷بیعتِ به دست، رأی دادن است! ممکن است یک نفر یا از ترسش یا به مصلحتش یا به تقیه رأی بدهد ولی در دلش نفرت داشته باشد اما به ظاهر برای حفظ شئون بیعت کند. میگوید که «ادعای وَلِيجَةَ کرده» ادعایی بیش نیست!
🔷ببینید هم از منابع سنّی و هم از شیعه زیاد داشتیم که وقتی گفتند «اِرْتَدَّ النَّاس» الّا چندتا دانه، یعنی همه اینها یعنی اکثریّت قاطع مسلمین با پیغمبر روی مقاصد مادی بیعت کردند. همان حرفی که ابوسفیان به عثمان ابن عفّان نویسنده قرآن گفت، چون فامیل هم بودند، گفت اسلام سلطنت و حکومت است والّا شرایع و مناسک نیست! گفت که باید این توپ را بین خودمان پاس بدهیم تا در اختیار کسی قرار نگیرد، که سندش را ثبت کردیم.
🔷این کلام قرآن که میگوید: «قَالَتِ الْاَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا اَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْاِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ» پس اینها بیعت کردند در اسلام.
اسلام یعنی حرف، یعنی بیعت زوری! همه اینها با «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» یا «اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ كُفْراً وَ نِفَاقاً» مرتبط میشود، عربها در زمینهٔ بیعت بدترین مردم هستند.
🔷«اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ كُفْراً وَ نِفَاقاً»؛
- «اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ» شدیدترین بیعت مال اعراب است.
- «كُفْراً وَ نِفَاقاً» کفر یعنی یا نسبت به پیغمبر ناسپاسی است که این همه به آنها لطف کرد، برایشان آش گذاشت و مُرد یا معنای کفر این است که اصلاً از بیخ به خدا اظهار ارادت نکردند.
🔷این اسناد که کنار هم چیده میشود یک حرف را میزند و آن این است که مردم را نمیشود به زور وارد یک چیزی کرد؛ «لَا اِكْرَاهَ فِي الدِّینِ» یعنی همین! چشم را میتواند عینک دودی بزند، بر روی دهان چسب میزند، داخل گوش پنبه میکند ولی قلب را میخواهد چه کند؟
--------------------------------------------------
درس دوم:
🟣رسول و نیابت ربوبی، علاقۀ عاملیّتِ غیرقابل اعتماد است.
- «وَاللهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِي الْوِلَايَةِ اِرْبَةٌ وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي اِلَيْهَا وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا فَلَمَّا أَفْضَتْ اِلَيَّ نَظَرْتُ اِلَى كِتَابِ اللهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اِسْتَسَنَّ النَّبِيُّ فَاقْتَدَيْتُهُ».
📗کتاب نهج البلاغه کلام شانزدهم، از امیر است.
♦️میگوید «وَاللهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ» به خدا قسم که رغبت، اشتها و علاقهای به حکومت کردن به شما را ندارم، «وَ لَا فِي الْوِلَايَةِ اِرْبَةٌ» در ولایت هم همینطور، زورکی بود!
خب شیطان گفت من با زینت و آرایش، مردم را فریب میدهم.
♦️بعد این عباد مخلَصین منظورش آدم و حواست؟ آنان که گناه کردند، «مخلَص» را از کجا فهمید؟ باید یک الگو و مشخصهای باشد که به آن اشاره کند و بگوید اینها مخلَص هستند، شیطان که تا آن موقع علم غیب که نداشت! بعد خدا به او میگوید «هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ» این راه راستِ من است. کدام؟ به چه چیزی اشاره میکند؟ «اِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»! اینجا بعضی از ائمه گفتهاند که علی است و نه «عَلَيَّ»! «صِرَاطٌ عَلِيٍّ مُسْتَقِيمٌ» حالا اینجا میگوید صراط مستقیم کیست؟ مخلَصین!
♦️«اِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» بندگان خاص من تحت اقتدار تو درنمیآیند. اصلاً آیا ما بندهٔ خاص داریم؟ آیا از رجال ظهوری نزدیکتر؟
♦️یادت هست پیغمبر در آن درس گفت که خمیازه کشیدن در نماز کار شیطان است؟ یک عمل طبیعی، ضروری و رایج را میگویند کار شیطان است. آیا خود پیغمبر خمیازه نمیکشید؟
«اِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ».
«غَاوِينَ» و «لَاَغْوِيَنَّهُمْ» و «رَبِّ بِمَا اَغْوَيْتَنِي» همه اینها یک خانواده هستند.
♦️«اِنَّ عِبَادِي» عبادی کیست؟ یعنی بندگان خاص. به آن آیه «مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» برمیگردد، «اِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» قدرت ندارید.
♦️پیغمبر در شیطان شناسی چه گفت؟
گفت که همه شیطان دارند.
سائل گفت تو هم در وجودت شیطان داری؟
گفت بله ولی من آن را به خاک کشاندم و به زمین زدم.
یادت هست؟ اینها در دایرةالمعارف ثبت شده است.
♻️خب حالا اینجا یک سؤال مطرح میشود: مگر پیغمبر جادو و سحر نشد؟ ها؟ سِحر را چه کسی گرفته و انتقال داده است؟ شیطان! به چه نیّتی؟ شیطنت!
♻️یا در آن قضاوت یادت هست که پیغمبر گفت بعضیها با ظاهرسازی من را گول میزنند، خدا در جهنم حساب آنها را میرسد. من را رنگ کردی خدا را که نمیتوانی رنگ بکنی! خب آن موقعی که پیغمبر از ظاهر متابعت میکند، آن ظاهر، شیطان است.
متوجه میشوی؟ این درس خیلی سخت است!
♻️«وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعِينَ» خب جهنم برای همه وعدهگاه است، یعنی اغوا کننده، اغوا شونده!
«لَهَا سَبْعَةُ اَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» جهنم هفت تا در دارد و برای هر دری، گروهی خاص وارد میشوند. گروه بندی کردهاند مثلاً دروغگوها یکطرف، غیبت کنندهها یکطرف، آدمکشها یکطرف، مال مردم خورها یکطرف.
♻️«بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» این مقسوم یعنی «تقسیم شده»، باز به جبر مطلق برمیگردد. ببینید «لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» به همان «اِنَّا لَمُغرَمون» میخورد، به جنین در شکم مادر؛ «کُن سَعِیداً کُن شَقِیّاً» میخورد. پس قسمت شده است باز به چه برمیگردد؟ به فعالیّت شیطان.
♻️شیطان یوسف نبی را به زمین زد! یوسف برای نزدیکی آماده شد، بعد چه گفت؟ «اِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي»! «اِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي». بابا! این رحمتی که به یوسف داد آیا فقط برای خلاصی از چنگ زلیخا بود یا اینکه همه جا به کار میآمد؟ اگر بگوییم انبیاء عصمت دارند، در زندان رفتنش معنا نمیدهد یعنی معارض است، چطور آنجا رحمت الهی نبود؟ مگر قرار نشد از هر فشاری در امان باشند؟ به آیات قبل دقت کنید؛ «اِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ».
♻️خب وقتی که شیطان به یک حاکمی اراده میکند افراد خاص را زندانی میکنند، آن وقت مُخلَص در زندان چکار میکند؟ آیا یوسف مخلَص نبود؟ بله، همه اینها برای محاجه خوب است.
«وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اجْمَعِينَ لَهَا سَبْعَةُ اَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ».
♻️بعد برمیگردد روی بهشت «اِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ»، متقین که از خدا میترسند، در جنّات و عیون هستند.
جنّات، جمع جنّت است و عیون یعنی با چشم میبینند، یعنی اینجا ما نشان نمیدهیم! یعنی ابراهیم بیخود گفت «ربِّ اَرني»، موسی اشتباه کرد گفت «ربِّ اَرني».
♻️میگوید که بهشت مال آخرت است و آنجا با چشم میبینید، اینجا ابراهیم با چه چشمی باید ببیند؟ حالا تعریف میکنند که چهار تا پرنده را کشت و جسد آنها را قاطی کرد بعد دوباره هر کدام درست شدند، این معلوم نیست که صدق کند بخاطر اینکه ما در اسناد و مدارک ثابت کردیم که «شیطان و وحی» کنار همدیگر هستند.
♻️«اُدْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ» به آنها میگویند داخل بشوید بسلامتی و امنیّت؛ «سلام و امنیّت»! آیا اینجا امنیّت وجود دارد یا ندارد؟ اینجا خدا هست یا نیست؟ چگونه است که اینجا امنیّت برای رجال ظهوری نیست، آنها را با سم کشتند یا آنها را در جنگ، در محراب، سیاهچال و اسارتگاه کشتند؟
♦️آیه ۵۱ هم همین است؛
«وَ لَا تَجْعَلُوا مَعَ اللهِ اِلَهاً آخَرَ اِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ» دوباره همان جا همان تکرار شده است، این «لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ» در هر دو آیه تکرار شده است.
«قرار ندهید با خدا، خدای دیگر را!» خب وقتی که الله شلاق میزند، طبق آن نسخه یادت هست؟ گفت شمشیر و شلاق میزند.
♦️«وَ لَا تَجْعَلُوا مَعَ اللهِ اِلَهاً آخَرَ» این الهِ آخر همه چیز میتواند باشد و در رأس آنها حضرت والیالوَلی، جناب معلم اول و ربّالارباب است، چون میگوید «وَ لَا تَجْعَلُوا مَعَ اللهِ»، با این اللهای که ما برای اسلام و مسلمین آوردیم «لَا تَجْعَلُوا، اِلَهاً آخَرَ» یعنی تو اصلاً پیگیری نکن، آمدی مسلمان شدی اگر بخواهی از این دین خارج و مرتد بشوی تو را میکشم و سؤال هم که کنی جواب میگویم «اِخسَأ»! اخْسَئُوا وَلَا تَتَكَلَّمُوا حرف زیادی نزن! من میگویم (این الله میگوید) که با من کسی را همراه نکن من خودم تنها هستم؛ «اِلَهاً آخَرَ».
♦️«اِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ»، باز همین؛ برای او هست یعنی «مَعَ اللهِ»، «نَذِيرٌ مُبِينٌ» ترساننده آشکار.
آشکار چیست؟ یک وجه آن در قرآن است که خدا پوست میکند، آیات عذاب را میبینید و یک وجه آن در قیامت است که اگر قیامت باشد و وجه مهمترش این است که هر لحظه در زندگی معمولی میبینیم که نذیر بودن خدا مشهود است؛ مردم سر زندگی خود با فقر و فلاکتشان، سفرهشان خالی، حاجات پشت در اجابت نشسته بودند و داشتند زندگی میکردند، آن وقت کرونا هم میدهی؟ آره؟ این کرونا نذیرِ مبین است، فقر نذیرِ مبین است، بیماری لاعلاج نذیرِ مبین است، تهدید و زندان نذیرِ مبین است.
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯