🔏کانال نوشتار و صوت 📝متن فرمایشات نوشتار فایلهای صوتی "کاشف توحید بدون مرز؛ بروجردی ╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮ @Matnefarmayeshat ╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯ https://tt.me/Matnefarmayeshat
5917 99-11-01
🔴۱- آنچه که گفته در تاریخ موجود نمیباشد. «بشارت» در حد شنود است، «خسارت» در هالهای از ابهام میباشد.
۲- سوره ذاریات آیه ۵۰ و ۵۱.
--------------------------------------------------
درس اول:
🔵آنچه که گفته در تاریخ موجود نمیباشد. «بشارت» در حد شنود است، «خسارت» در هالهای از ابهام میباشد.
- «اَلَا اِنَّ اَوْلِيَاءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ».
آیه ۶۲ یونس
- «لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».
آیه ۶۴ یونس
📗سوره یونس آیه ۶۲ و ۶۴ است.
🔸بحث قرآنی داریم تابع این حکم که «اَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ» و «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ»!
🔸«اَلَا اِنَّ اَوْلِيَاءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ» آیه ۶۲ سوره یونس است.
«اَلَا» حرف ندا است، گسترده و جهانشمول، دور و نزدیک! بدرستی که اولیاء خدا نه میترسند و نه غم میخورند.
🔸این اولياءِ الله سنّت و سیرهشان نشان میدهد که یک زندگی تلخی داشتند و بد بودند؛ امیر که در حکومتش آنطوری شد، رسولالله که به زهر شهید شد، ابیعبدالله آنطور شد، موسی ابن جعفر که در زندان از بین رفت، همه، همه آنها زندگی تلخی داشتند. پس خوف چیست؟
🔸«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ» شما آزمایش میشوید. اینجا آزمایش هم نیست، «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»! بیخودی زیرنویس میکنند. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»، حتماً شما، دقیقاً شما، یقیناً شما، به بلا مبتلا خواهید شد.
«اَلَا اِنَّ اَوْلِيَاءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ».
🔸«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ» بلا به شما میدهیم «بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ» اول آن خوف است ترس است، ناامنی و تحت تعقیب بودن است.
🔸«وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ» غم و غصه هم نمیخورد. غصههای علی سر چاه، غصههای پیغمبر برای ورود منافقین و خوارج در حوزه اسلام، دم آخر هم غصه پیغمبر که میخواست وصیّت بنویسد و نگذاشتند.
🔹آیه ۶۴ میگوید: «لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» برای آنها بشارت است در حیات دنیا! چه بشارتی؟ آیا اینجا چیزی به اینها داده است؟ اگر بگوییم که آخرت، چون اشاره میکند «وَ فِي الْآخِرَةِ، در قیامت هم برای اینها بشارت است»، قیامت را که بگذار کنار، چون وسیله مُسکن، آرامبخش، استعمار، استبداد و استحمار است. استحمار یعنی طلب سواری کردن روی خر یعنی مردم همه خر هستند.
🔹اینجا همه اهلبیت «مَحْزُونُون» بودند. فاطمه، هم برای موارد اقتصادیش گریه میکرد که فدک را گرفتند و هم برای اینکه پیغمبر رفت همه شجاع شدند، همه شیر شدند، تا دیروز از قدرت پیغمبر میترسیدند الآن دارند لجبازی میکنند و با خاندانش تصفیه حساب میکنند.
🔹«لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ» بدل نمیشود کلمه خدا. کلمه هم، آموزش است. «اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْاِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَاْ وَ رَبُّكَ الْاَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» کلمه همان مشیّت است، کلمه همان کُن است «لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» این فوز بزرگ است.
--------------------------------------------------
درس دوم:
🟢سوره ذاریات آیه ۵٠ و ۵١ است.
- «فَفِرُّوا اِلَى اللهِ اِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ وَ لَا تَجْعَلُوا مَعَ اللهِ اِلَهاً آخَرَ اِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ».
📕سوره ذاریات آیه ۵٠ و ۵١ است.
💠«فَفِرُّوا اِلَى اللهِ اِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ»، تعارض را ببین! تنافی اول و آخرش را ببین!
«فَفِرُّوا» فرار کنید. فرار کلمه عربی است. «فَفِرُّوا» یعنی پس باید فرار کنید. «ف» اولی تخصیص است تحکیم است روی «فِرُّوا»، همان که یادتان هست «فَفِرُّوا مِنَ الله اِلَى الله» این مأخذش همین است.
💠«فَفِرُّوا اِلَى اللهِ اِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ» نذیر میترساند. پیغمبر میگوید من هم بشیر هستم و هم نذیر هستم. بشیر ظاهراً بهشت است و نذیر جهنم است.
💠«فَفِرُّوا اِلَى اللهِ اِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ»، الله میترساند! به صورت علنی میترساند و از کسی هم حساب نمیبرد؛ علناً رجم کنید، شلاق بزنید، دست ببرید!
💠«فَفِرُّوا اِلَى اللهِ» خب برویم فرار کنیم پیش خدا که چه بشود؟ «مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ» من به شما میگویم که خدا ترسناک، وحشتناک و دهشتناک است. خب وقتی که خدا خدای شیطان است، خدا خدای اسماء ایذائی است، خدا خدای آیات کوبنده، ترساننده و آزار دهنده قرآن است، این «فَفِرُّوا» چیست؟ پس باید بگوییم «الله» غیر از فرماندهی کل آفرینش است، مال کره زمین است. «فَفِرُّوا اِلَى اللهِ اِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ».
💮آیه ۱۲۶ میگوید «وَ هَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً» این راه خداست.
ببین دقت کن؛ «رَبِّكَ مُسْتَقِيماً» راه راست! راه راست چه بود؟ اشاره به «هَذَا» کرده یعنی آیه قبل را دیدی؟ آیه قبل چه بود؟ «يَهْدِي، يُضِلّ، رِجْسَ»، سه تا، یک مثلث است. خب، پس نمیشود از خدا دفاع کرد. ببینید اگر ادیان و مذاهب خودشان عامل «لَا يُؤْمِنُونَ» هستند و خودشان وارد کنندهٔ رجس به جامعه هستند، به ادیان و مذاهب ربطی ندارد! این خدایی است که در کرهٔ زمین حکومت میکند. «وَ هَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ».
💮آیه ۱۲۷ هم هست که میگوید «لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ». دارالسّلام یکی از اسماءِ، هم بقعةالانوار است و هم ظهور است.
در بقعةالانوار ما متوجه میشویم حقایق را وقتی که میخواهیم جذب ذات بشویم که در ظهور است. قبلاً «یأت بِخلقٍ جدید» شده یعنی خلق جدید، هم به ظهور مربوط است و هم به منطقه میانی و قرنطینه، یعنی در آنجا همه در سلامت هستند؛ «لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ» برای آنها. میشنوند و راه را پیدا میکنند.
💮«عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ».
دقت کنید در آیۀ قبل یعنی آیۀ ۱۲۵ در دو جا «الله» آمده
- یکی «فَمَنْ يُرِدِ اللهُ اَنْ يَهْدِيَهُ» است.
- یکی «يَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ» است.
آن وقت در این دوتا آیه آخری اسم «ربّ» آمده! میگویم که گاهی وقتها ذات اجازه میدهد تا انسان پرده را کنار بزند. اگر با حضراتی که در صدر اسلام بودند یک مجلس محاجه ترتیب میدادیم دیگر نمیتوانستند از این غلط کاریها کنند.
💮میگوید «هَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ» و اینجا هم میگوید «لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ» هر دو را ربّ آورده، میتوانست بگوید «وَ هَذَا صِرَاطُ الله مُسْتَقِيماً»، «لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ الله، رَبِّهِمْ» اینجا دو تا ربّ آمده، وقتی که ربّ میآورد از حوزه «الله» خارج میشود.
💮«لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ» ولیّ ما که مربی اول داریم به ما میگوید «ما دارالسلام به شما میدهیم»، دارالسلام که در اینجا نیست، به روزگار میانی یعنی به بقعةالانوار برمیگردد. اگر اینجا؛ کرهٔ زمین، دارالسلام بود نه کسی فقیر بود، نه کسی مریض و علیل بود، نه کسی زندان میرفت و نه کسی آدم میکشت چون همه اینها خصائص و مزایای روزگار غیبت است که مرگ اسماءالحسنی در آن است.
💮میگوید «لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ» نزد ربّ، حالا ما میگوییم «خدا»، برای اینکه ما الله را به عنوان جبرائیل و روحالقدس و روحالامین میشناسیم، آنها مأمور بودند که در این کرهٔ خاکی یک دینی، ادیانی، مذاهبی، مناسک و شرایعی بیاورند و حاکمیّت داشته باشند. ربّ مال ماهاست!
💮«لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ» ولیّ ما رئیس دارالسلام است. دارالسلام یعنی اگر دقت کنید انگار در این چند آیه یک میز مذاکره هست، یک زمین ورزش است، یک دروازه اینطرف و یک دروازه آنطرف است، یک دروازهبان اینطرف و یک دروازهبان آنطرف است، انگار این دوتا آیه دارند با آن آیه اولی میجنگند، ببینید خنثی میکند!
💮این «اَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» همین است، همینکه من برایت باز میکنم وگرنه یک قاری فقط صوت و اِعراب را دنبال میکند، خب این دیگر به حاجت خودش رسیده، دیگر تَفقّه نمیخواهد بکند، تحقیق و تفحص و کشف مال من و توست!
💮«وَ هَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً» راه راست، «قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ» اینجا هم میگوید که «لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» آن آیهای که میگوید «فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ» (آیه ٦٣ نحل)، آنجا را هم قاطی کردند چون هُول بودند و یک شبه میخواستند قرآن درست کنند.
💮به آن سند که توجه داری؟ یادت که نرفته که علی را دیدند از کوچه رد میشد، پسر یکی از آقازادهها گفت خسته شدیم دیشب همه اجتماع کردیم که قرآن را تحویل مردم بدهیم. از خروجی حضرت آقای عثمان ابن عفّان و معاویة ابن ابیسفیان بوده!
💮«بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»، «يَعْمَلُونَ» چیست؟ بیا بالا؛ «يَعْمَلُونَ» با «يَذَّكَّرُونَ» گره میخورد، یعنی به تذکر گوش دادند پس عمل کردند. پس این عملی که ادیان و مذاهب تحت عنوان شریعت دارند اینجا نقض میشود.
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
5916 99-10-30
🔴۱- در کتاب، روشن همه چیز نوشته شده است و ریزترین امور به حساب آمده است.
۲- از قبل از پیدایش خلق همه چیز را معیّن کرده است.
۳- هر کس که الله اراده کند که هدایتش کند شرح صدر به او میدهد.
--------------------------------------------------
درس اول:
🟠در کتاب، روشن همه چیز نوشته شده است و ریزترین امور به حساب آمده است.
- «يَا مُوسَى اِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَ بِكَلَامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ» (آیه ۱۴۴ اعراف)
- «وَ كَتَبْنَا لَهُ فِي الْاَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً» (آیه ۱۴۵ اعراف)
📘تحلیلی از آیات ۱۴۴، ۱۴۵ سوره اعراف داریم.
♦️بحث موسی ابن عمران است؛ «وَ كَتَبْنَا لَهُ فِي الْاَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً» (آیه ۱۴۵ اعراف) نوشتیم برای موسی.
♦️«كَتَبْنَا» یعنی «فَرَضْنَا اَیْ وَجَبْنَا» یک مثلث است؛
- گاهی میگوید «فَرَضَ عَلَیْکُم»
- گاهی میگوید «کَتَبَ عَلَیْکُم»
- گاهی میگوید «وَجَبَ عَلَیْکُم».
♦️به موسی گفت «يَا مُوسَى اِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَ بِكَلَامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ» (آیه ۱۴۴ اعراف) به موسی میگوید بگیر آنچه را که به تو دادیم یعنی امانت رسالت را، «وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ» تو را انتخاب کردیم بر مردم.
♦️«بِرِسَالَاتِي وَ بِكَلَامِي»:
«رسالت»، حرکت است.
«كَلَام» آن چیزی است که در تورات آمده است.
♦️«فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ» یادتان هست که گفتند موسی زیر بار ملکالموت نمیرفت، هر وقت عزرائیل میآمد موسی میگفت که میخواهی جان من را بگیری؟ من پیغمبر خدا هستم برو! در آخر خدا به عزرائیل گفت یک پُلتیک به او بزن و روحش را بگیر. وقتی که موسی از قبرستان رد میشد داشتند یک قبر میکندند، حالا همانها هم مَلَک بودند البته اینطوری که میگویند، نمیدانم! گفتند ای موسی تو در این قبر دراز شو که ببینیم آیا اندازه یک آدم هست؟ چون قرار است که یک مرده بیاورند. موسی دراز شد و قبض روح شد.
♦️چرا موسی از رؤیت خدا اجتناب میکرد؟ مگر نمیگویند که وقتی آدمهای خوب میمیرند به بهشت میروند؟ همین موضوع، تشکیک و تردید موسی ابن عمران است. به چه چیزی؟ «بِرِسَالَاتِي وَ بِكَلَامِي»!
♦️اینجا هم که میگوید «فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ»، دستور داده که اول خودت کار را اقدام کن، خودت اول بپذیر و قبول کن. «بگیر و عمل کن» یکی است یعنی «بگیر» بالقوه است و «عمل کن، اجرایی و عملیاتیاش کن» بالفعل است.
--------------------------------------------------
درس دوم:
🟣از قبل از پیدایش خلق، همه چیز را معیّن کرده است.
- «وَ مَا اَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ اِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَعْلُومٌ».
📗سوره حِجر آیه ۴ است.
🔸«وَ مَا اَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ اِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَعْلُومٌ» اینجا رسماً نابودی روستاها، شهرها و ممالک را خود خدای زمین به عهده گرفته است.
🔸«اَهْلَكْنَا»، هلاک کننده از اسماء ایذائی است. مهلک، هالک. اسم فاعل و اسم مفعول است.
🔸«وَ مَا اَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ اِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَعْلُومٌ»،
«کِتَاب» چیست؟ تقدیر.
«مَعْلُوم» چیست؟ یعنی مال گذشته است، یعنی ما از قبل حساب مردم را رسیدیم!
--------------------------------------------------
درس سوم:
🟢هر کس که الله اراده کند که هدایتش کند شرحصدر به او میدهد.
- «فَمَنْ يُرِدِ اللهُ اَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْاِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ اَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً کَاَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ» ۱۲۵
- «وَ هَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ» ۱۲۶
- «لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» ۱۲۷
📕آیه دیگر آیه ١٢۵، ١٢۶ و ١٢٧ سوره انعام است.
💠«فَمَنْ يُرِدِ اللهُ اَنْ يَهْدِيَهُ» ببینید هدایت دست خودش است، برای همین است که میگویند گناهکار را مذمّت نکن، حالا آن امر به معروف و نهی از منکر، ملامت و مذمّت نیست بلکه آن چوب شریعت است که بالا میبرد و به موقع هم پایین میآورد.
💠«فَمَنْ يُرِدِ اللهُ اَنْ يَهْدِيَهُ» هر کس که الله اراده کند که هدایتش کند «يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْاِسْلَامِ».
صدر، سینه است. در سینه همه چیز قرار دارد. سینه از گردن آغاز میشود تا بالای ناف، از این سمت چپ و راست هم تا آنجایی که استخوانهای دنده هست میشود صدر. بعضیها هم گفتهاند که «صدر»، قلب است.
متفرقه 29-10-99
کلاس دوشنبه
بیانات معلم خیر تحت عنوان: «تفاوت بین آموزشهای معنوی و مادّی».
🟣با سلام و عرض ارادت به حضور همهٔ شاگردان دانشگاه الهیات ظهور؛
وقتی که انسان میخواهد دورهٔ آموزش را شروع کند اول ابتدایی است، قبل از آن پیش دبستانی است، بعد دبیرستان است، که الان دبیرستان را با راهنمایی یکی کردهاند، بعد از دبیرستان هم دانشگاه و... همچون نردبان است که به بالا میرود؛ دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس، دکترا و فوق دکترا.
🟣وقتی که مراحل آموزشی به بالا دست که «يَدُ الله فَوْقَ اَيْدِيهِمْ» است میرسد بعد الهیات ظهوری بالاتر از همه، برتر از همه و فراگیرتر از همه بوده و سقف علم آموزی را نشان میدهد، اگر سطحش پیش دبستانی است، سقفش یعنی نهایت راهی که بشر میتواند برود همین است.
🟣خب حالا ما در ارتباط با آموزش و پرورش حوزهٔ انتظار، فهم و شعور و درکمان این است که این راه، علوم و معارفش انتها ندارد. چون بسمت فرمانروای آفرینش داریم حرکت میکنیم و هر چه جلوتر میرویم بیدارتر میشویم،
🟣حالا آنهایی که میبینید در وسط راه کشتی را ترک میکنند آنها جزء همان است که قرآن میگوید «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهٰا وَ لَهُمْ اَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهٰا وَ لَهُمْ آذٰانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهٰا اُولٰئِكَ كَالْاَنْعٰامِ» اینها مانند حیوان هستند «بَلْ هُمْ اَضَلُّ»!
🟣چرا حیوان است؟ بخاطر اینکه دور حیوان یک خطکش تحت عنوان غرائز و غریزه کشیدهاند که وقتی تشنهاش میشود به کنار آب میرود، گرسنهاش میشود علف میخورد یا جانور شکار میکند، خوابش میآید میخوابد، برای انسان هم همین است
🟣ولی منتظر از اینها عبور میکند نه اینکه استفاده نمیکند ها! استفاده میکند! اگر استفاده نکند که خب میمیرد، اگر آب ننوشد که نمیشود، غذا نخورد نمیشود، از اینها عبور کردن یعنی دل کَنده است، یعنی فهمیده آب در غیبت سمّ است حالا ظاهرش هم همینطور هست؛ آبهای آلوده، آبهای میکروبدار و ویروسدار و غذا هم که همینطور، آلودگیش زیاد است، سبزی و صیفیکاری، باغداری، میوه...
🟣خواب هم همینطور یک امر معمولی است که اتفاق میافتد حالا کم میخوابد، زیاد میخوابد، با قرص میخوابد، خوابش نمیبرد تمام اینها در موقعیّت ماده است.
ماده یعنی چیزی که بین انسان و حیوان مشترک است، همین که عرض کردم یعنی غرائز!
🟣منتظر میخواهد از اینها عبور کند اول باید پلهای گذشته را خراب کند چون «وابسته به گذشته بودن و منتظر بودن» خطاست برای همین وصیت پیامبران در آخر عمرشان و دم رفتنشان «وَانْتَظِرُوا اِنَّا مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ» بود که فقط پیغمبر این را نگفت و به جای آن میخواست وصیّت بنویسد که نگذاشتند.
🟣در خط انتظار منتظر اشباع نمیشود حتی با این مباحث، برای همین است که یک عدهای میافتند چون سیراب نمیشوند. حالا چرا نمیشوند؟ تقصیر دین است یا تقصیر آنهاست؟ تقصیر دین است. چرا و به چه دلیل؟ بخاطر اینکه دین «کَلِّمَ النَّاسَ عَلَي قَدْرِ عُقُوْلِهِم» را مثل یک قیچی دولبه قرار داده که یکی این است و یکی هم تقیه است.
🟣با تقیه پیغمبر نتوانست حرفش را بزند اگر میتوانست، میدانست که اطرافیانش منافق و خوارج هستند ولی هیچ کاری نکرد برای اینکه مأمور نبود و مأموریّت نداشت باید از دم ظواهر را نگاه میکرد هر کس دستش را بالا میکرد و میگفت «لَا اِلَه اِلَّا الله» این را رهایش میکرد.
🟣یک منتظر برای برخاستن از زمینِ نادانی، جهالت، ظلمت و سیاهی مجبور است که از گذشته قیچی بشود، زمان حالش هم با آینده قاطی شده یعنی همین الان این ماشین انتظار در حال سوختگیری است که هر کس یکی دارد. سوختگیریش هم به تداوم شناسایی درست خدا و بعد هم برای آینده است.
🟣همه چیز در دنیا محدودیّت دارد غیر از انتظار. آن شخصی که محاجه میکند و بعد میگوید که من به نقطهٔ آخر رسیدم و من محل طلوع ارواح رجال ظهوری هستم، باید به او گفت تو که این حرف را میزنی پس چرا اینجا زندگی میکنی؟ منافات دارد!
🟣این دنیا که همه شما حدیثش را حفظ هستید «الدُّنْيَا مَلْعُونَةٌ وَ مَلعُونٌ مَا فِيهَا» در جایی که لعنت شده است شما میخواهی که به تکامل برسی؟ نه! ما الان در مرحلهٔ تکامل هستیم، مثل علی یادتان هست که در یکی از کلماتش گفت «من در اول جاده هستم»، ما الان در اول جاده نیستیم شاید امیرالمؤمنین اگر کشته نمیشد به وسط جاده میرسید چون تا وسطش در غیبت است، الباقیش در بقعةالانوار است برای آماده شدن.
🟣خب الان مایی که گذشته را زیر پا گذاشتیم و در حال حاضر هم مشغول سوختگیری هستیم، بنزینش از ظهور میآید.
بگو، بعد این همهمه ایجاد کرد و برای فرزندان ابیعبدالله ایجاد رعب و وحشت کرده بود.
♦️هیچ کس ایمان به غیب ندارد! ایمان به غیب آن است که طرف به امر ولیّ خودش داخل آتش برود! با این ایمان که میرود یا نمیسوزد و یا اگر میسوزد به بقعةالانوار منتقل میشود.
💠آیه بعد میگوید «وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا اُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ مَا اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»، اینجا با اقلیّتهای دینی برخورد میکند «وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا اُنْزِلَ اِلَيْكَ» کسانی که ایمان دارند به آنچه که بر تو وارد شده، «وَ مَا اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ» خب این به رسمیّت شناختن مسیحیّت، یهودیّت و زرتشتیّت است چون دارد میگوید «وَ مَا اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ»، اگر بگوییم «این آیه مخصوص مسلمین است» پیامبران گذشته به مسلمین چه ربطی دارد خودشان پیغمبر دارند، پس عمومیّت دارد و وقتی عمومیّت دارد، این کشتن و غارت و اسارت زنها که بعد بین خودشان تقسیم میکنند این دیگر نمیتواند «مَا اَنْزَل الله» باشد به خاطر اینکه تو داری به کسی حمله میکنی که او هم خدا را میپرستد حالا تو به او میگویی «الله» و او میگوید «حقّ» یا به زبان عبرانی چیز دیگری میگوید.
💠در سوره بقره هم در یک جایی از آن میگوید «لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» بین آنها فرقی نیست یعنی این محمد خاتم است تا عیسی مسیح که هفتصد سال یا ششصد و خردهای سال پیغمبر نیامد، مسیح پیغمبر است، فاصله بین مسیح و موسی چقدر است، در این مدت پیغمبری نیامده است. خب، پس اینها دینشان مشروعیّت دارد نمیشود با اینها جنگید، نمیشود به آنها حمله کرد، همه اینها سؤال تاریخ است ها!
♻️در آیه پنجم هم میگوید «اُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ اُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» اینها، «اُولَئِكَ» به چه برمیگردد؟ به «اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ». میگوید آنهایی که اسلام را نفهمیده و چشم و گوش بسته پذیرفتند آنها از طرف ربّشان هدایت شده هستند.
♻️اینجا هم «رَبِّهِمْ» گفته، باز اینجا خیلی مسئله است؛ «اُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنَ الله» نگفته. «رَبِّهِمْ» یعنی تربیتکنندهٔ آنها، خب پس مربّی یکی است، ما ربّالارباب داریم و دیگر ربّهای پایین، همه وصل به او هستند یعنی تحت امر او و به ارادهٔ او هستند.
♻️«وَ اُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» این «الْمُفْلِحُونَ» هم به آن شعار پیغمبر برمیگردد که برای کشورگشایی گفت «قُولُوا لَا اِلهَ اِلَّا الله تُفلِحُوا» بگویید خدا غیر از الله نیست تا رستگار بشوید. اینجا «مُفْلِحُونَ» آورده، پیغمبر هم در روز اول گفته اگر میخواهید هدایت و رستگار بشوید خب پس باید الله را بپذیرید، اینجا ربّ آورده به عنوان تربیتکنندهٔ آحاد بشر.
♻️تربیتکننده غیر از الله است یعنی آنکه به کُنِ اولیه همه چیز را تحت امر مشیّت قرار داد، حالا مشیّت آمد دین ساخت، مشیت آمد پیغمبر بوجود آورد، همهاش مشیّت بود. پس بنابراین در این مقوله حواس را باید جمع کرد که کلاه سرمان نرود.
🔶آیه بعد میگوید «اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَ اَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»، «آنهایی که کافر شدند» منظور غیر مسلمانها است چون افراطیون از مسلمین اهل کتاب را هم کافر میدانند و حقّ هم دارند به خاطر اینکه یعنی آنها نگرویدند و قبول نداشتند که نهایتش کفر است.
🔶خدای قرآن به پیغمبرِ حامل کتاب قرآن میگوید حرص و جوش نخور، فرقی ندارد که چه هدایتشان کنی و چه نکنی «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَ اَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ»! انذار، ترساندن، نهیب زدن، جهنم، محشر سوزان؛ اینجا یک سؤال مطرح میشود که اگر این «اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَ اَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» هست، خب پس برای چه پیامبر ما در کشاندن اهل زمین بسمت اسلام سختگیر بود؟ چرا؟ اینجا دارد میگوید که «تو اختیاری نداری» چون انذار تو هیچ بنیه تقویّت کنندهای ندارد، «لَا يُؤْمِنُونَ»!
🔶در بحثهای قبل هم داشتیم که اگر پشتوانهاش الله بود نباید این آیه میآمد؛ «أَ اَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ» چه بترسانی چه نترسانی «لَا يُؤْمِنُونَ»! این معلوم میشود که ناگرویدگان، جهنم را قبول نداشتند برای همین «لَا يُؤْمِنُونَ» به آنها گفتند.
💮آیه بعدش هم میگوید «خَتَمَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى اَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» اینجا مچ بگیری است ها! اینجا مال منازعات و محاجه است؛ «خَتَمَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ» خب پس برای چه کشورگشایی میکنی؟ برای چه جهاد اعلام میکنی؟
💠خودِ امیرالمؤمنین نصیحت کرد و گفت که «مواظب باشید قرآن اقیانوسی خطرناک و موّاج است و تنها فقط غوّاصانی هستند که میتوانند به سلامت به اعماق آن سفر کنند»، این غوّاصان در هر عصری همان معلمین ثانی هستند!
♻️باز ادامه میدهد «وَ اِعْلَمُوا اَنَّهُ لَيْسَ عَلَى اَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ» ببین باز هم علی دارد یک کلاغ چهل کلاغ میکند میگوید که این قرآن وقتی که هست تو دیگر هرگز فقیر نمیشوی!
♻️«فَاقَةٍ»، شنیدهاید که فقر و فاقه باهم هستند؛ «فَاقَةٍ» یعنی ذلیل، پست و بدبخت. میگوید که هر کس قرآن بخواند از «فَاقَةٍ» جدا و دور میشود خب ما میبینیم که زندگی همه اهلبیت در فقر بوده، پیغمبر که از زیر کمربندش به شکمش سنگ میبسته، علی که نان نداشت بخورد و شمشیرش را یعنی قدرتش را به حراج گذاشت بعد آن را فروخت! برای عرب شمشیر مثل ناموس است چون قدرتش است، یا اینکه در خیابان رفت همینطور که به زمین نگاه میکرد و رد میشد یک پولی انداخته بودند برداشت آورد و با آن غذا خرید، همه اینها در دایرةالمعارف جمع شده است.
♻️باز ادامه میدهد «وَ لَا لِاَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى».
«فَاسْتَشْفُوهُ» پس شفا بگیرید «مِنْ اَدْوَائِكُمْ» خود قرآن هم که میگوید «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ»، اینجا علی میگوید که پس شما نیاز نیست پیش دکتر بروی، نیاز نیست قرص و دارو بخوری و آمپول بزنی، نه! اینجا میگوید قرآن «فَاسْتَشْفُوهُ» یعنی این شفا میدهد «مِنْ اَدْوَائِكُمْ» شما را از دکتر بینیاز میکند، در حالیکه میبینیم خودِ اهلبیت بیمار شدند. همه اینها ثبت گردید من فقط اشاره میکنم.
♻️علی در آن جنگ، در آن غزوه شرکت نکرد، پیغمبر گفت چرا نیامده است؟
گفتند که چشم درد دارد. گفت بگو بیاید. علی آمد اینطوری که نوشتهاند دیگر، پیغمبر آب دهانش را به چشم علی زد و علی چشمش خوب شد. میگوید پس هر چه هست در این است. ولی میبینیم که همهٔ اهلبیت به وسیله دشمنشان سم خوردند و مردند. پس قرآن کجا بود؟ آیا اینها نمیتوانستند از قرآن شفا پیدا کنند؟ خب قرآن چیزی نداشته به اهلبیت بدهد تزریق کند.
♻️«وَ اِسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَاَوَائِكُمْ» یعنی اینکه شما برای سختیها از قرآن کمک بگیرید، «وَ اِسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَاَوَائِكُمْ فَاِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ اَكْبَرِ اَلدَّاءِ» میگوید در این قرآن شفا هست بالاتر از همهٔ داروها.
♻️«وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ و الْغَيُّ وَ الضَّلَالُ»، رفت در بحث نفْسشناسی، میگوید که نفْست مریض و علیل میشود، فاسد میشود، سیاه میشود. ندیدی که شعرا در اشعارشان «سیاهدل» میگویند؟ قلبشان سنگ و سفت میشود، میگوید با خواندن قرآن کفر و نفاق کنار میرود، «الْغَيُّ وَ الضَّلَالُ» گمراهی و به بیراهه رفتن.
ما میبینیم که تمام اینها در تعارضات است.
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
5914 99-10-28
🔴۱- ذمِّ دنیا را صاحبش کرده و هر آنچه که در اوست مخلوق خدا است، در مجموع «از کوزه همان تراود که در اوست!»
۲- مشخصات کتابی را میگوید که در دسترس نیست، شاید مصحفی که در گنجه نور بوده منظور میباشد.
--------------------------------------------------
درس اول:
🔵ذمِّ دنیا را صاحبش کرده و هر آنچه که در اوست مخلوق خداست، در مجموع «از کوزه همان تراود که در اوست!»
- «یَا اَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا اَلْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا اَلْمَخْدُوعُ بِاَبَاطِيلِهَا أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْيَا ثُمَّ تَذُمُّهَا اَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا اَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ مَتَى اِسْتَهْوَتْكَ اَمْ مَتَى غَرَّتْكَ».
📕نهجالبلاغه کلام ۴٢ است.
☣«یَا اَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا» ای کسی که فحش میدهی به دنیا و دنیا را قبیح میدانی، «اَلْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا» میگوید این دنیا معروف است که آدم را سر هیچ و پوچ مغرور میکند؛ طرف زیباست به چندتا جوش از چشم میافتد، پولدار است نوسانات بازار پایین و بالا میشود و سرمایهاش را از دست میدهد، سالم است، جناب آقای کرونا دم در خانهاش نشسته است.
☣«اَلْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا» به همان دارالغرور، متاعالغرور و باللهالغَرور برمیگردد. «اَلْمَخْدُوعُ بِاَبَاطِيلِهَا» دنیا خدعهگر است، به چه چیزی؟ «بِاَبَاطِيلِهَا»! یعنی چیزهای بیارزش، بیخودی، از ازدواجش بگیر برو بالا، میگوید «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی» مال ازدواجهای الآن است، یک عالمه خرج میکند چند ماه بعد به خون همدیگر تشنه هستند. این ازدواج نیست که آدم را اذیّت میکند این همین است که مولای ما میگوید: «اَلْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا» مغرور میشود به غرور دنیا، «اَلْمَخْدُوعُ بِاَبَاطِيلِهَا».
☣اصلاً یکی از اسامی غیبت را «دارالاباطیل» بگذارید. آنهایی که اسامی غیبت را جمع میکنند تا حالا این را نداشتیم؛ دارالاباطیل یعنی خانه پر از باطل که حقّی در آن نیست.
☣«ثُمَّ تَذُمُّهَا» پس تو این دنیا را سرزنش میکنی. «اَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا» لج میکنی با دنیا. بعضیها را دیدهاید که میگوید «من باید این کار را بکنم، من باید حتماً این خانه را بسازم»، در آن میماند، «من حتماً باید این درس را بخوانم»، در آن میماند، نمیشود با دنیا جَر کنی. چرا؟ چون «دنیا» یادت هست که خدا گفت «لَا تَسُبُّوا الدَّهْرَ فَاِنَّ اللهَ هُوَ الدَّهْرُ»، حالا شاید هم این الله باشد که دایرهٔ ولایتش کرهٔ زمین است، به هر حال آن هم که باشد الآن داریم میبینیم اسماء ایذائی به سرمان ریخته است!
☣بعد میگوید که «اَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ» با جهان اعلام جنگ میکنی اوست که باید تو را گناهکار بداند.
«مَتَى اِسْتَهْوَتْكَ اَمْ مَتَى غَرَّتْكَ» از کجا تو میآوری اینقدر بریز و بپاش میکنی؟ یعنی وابستگی! میگوید که دنیا گناهی ندارد ساختار ما این است که ضربهپذیر باشیم، گول بخوریم، عصبانی و درگیر بشویم.
--------------------------------------------------
درس دوم:
🟢مشخصات کتابی را میگوید که در دسترس نیست، شاید مصحفی که در گنجهٔ نور بوده منظور میباشد.
- «وَ اِعْلَمُوا اَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ اَلنَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّ وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ اَلَّذِي لَا يَكْذِبُ وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ اَحَدٌ اِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ اَوْ نُقْصَانٍ زِيَادَةٍ فِي هُدًى اَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى وَ اِعْلَمُوا اَنَّهُ لَيْسَ عَلَى اَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِاَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ اَدْوَائِكُمْ وَ اِسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَاَوَائِكُمْ فَاِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ اَكْبَرِ اَلدَّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَيُّ وَ الضَّلَالُ».
📙نهجالبلاغه خطبه ١٧۶ است.
♦️درباره قرآن حرف میزند «وَ اِعْلَمُوا اَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ اَلنَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّ» بدانید که قرآن نصیحت میکند غشّ هم در آن نیست. غش یعنی دوگانگی، همان تعارض. میگوید که «اوضاعم مغشوش است» یعنی دَرهم شده نمیتواند تشخیص بدهد، یا غشّ در معامله که جنس یک و دو و سه و چهار و پنج را باهم قاطی میکند میدهد.
♦️«وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ» هدایت میکند، گمراه نمیکند، «وَ الْمُحَدِّثُ اَلَّذِي لَا يَكْذِبُ» حرف میزند، دروغ نمیگوید. خب حالا اینجا باید برویم یقهٔ عثمان ابن عفّان را بگیریم با خدایی که در این قرآن ترسیم کرده است.
🔶اگر شُور در مهاجر و انصار در خلافت معقول است، مقبول است، مشروع است، قرآن هم همینطور میشود دیگر، چون همینها در آیات قرآن صافی گذاشتند. چرا فردای شهادت پیغمبر قرآن خودت را به مسجد آوردی و گفتی اگر به این عمل کنید از حقّ دور نمیشوید؟ پس علی این است اما در گفتار آن است.
-------------------------------------------
میخواهمت ای دوست، همه جنگ و جدال است
▪️- همانطوری که به ابی عبدالله گفتند «بُغْضاً لاَِبِيكَ»، همانطور غیبت به شما و ما میگوید که «بُغْضاً لِبِیْعَتکُم، بُغْضاً لاِنْتِظَارکم»!.
▪️- این نشد که «اَلْبَلاءُ لِلْوَلاء»! یک چیزی بگو به عقل جور در بیاید، تو خودت گفتی «كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْعُ» صافی قبل از ایمان عقل است.
میخواهمت ای دوست، همه جنگ و جدال است
هی در طلبت داد زنم، کِی به وصال است
اشکم تو نگر فاتحِ جان است
دردم به امیدت، همه یار است
پایم بگذارم به درت، در که تو بستی!
▪️- قلم پایمان را شکسته؛ از این طرف دستمان را گرفته بسمت خودش میکشد «وَعْدَ اللهِ لَا يُخْلِفُ اللهُ وَعْدَهُ»، «وانتَظِرُواْ، فَتَرَقَّبُوا، فَتَرَبَّصُوا» و از این طرف میرویم جلو میزند قلمت را میشکند، یعنی این تاریخ انتظار تا الان است!
پایم بگذارم به درت، در که تو بستی
دستم به کلوبت، تو چرا ناز نبستی؟
▪️- با اشک با آه با ناله و عریضهمان کلوب در را میزنیم
▪️- همهٔ خانهها الان همین مصیبت را دارد؛
بیغوله شده خانه از بس که در آن ناله
〰〰〰〰〰
من نه سالوسم، نه زیرک، همه در دامِ توام
گر که تزویرم کنی، بازم بیاید چون اُمم
در هر قدمی بوی تو آید به مشامم
در هر سخنی زار زنم چونکه ضعیفم
〰〰〰〰〰
ملکا، ذکر تو گویم که به غیرت نشود رام چنین دل
چو خدایی و حیاتی چه شود ضِل
〰〰〰〰〰
▪️- شب شهادت است؛
یا فاطمه، هر لحظه در فریاد و آهم
بنگر چسان آلوده در فکر و خیالم
▪️- همدردیم ها!، با این مادر همدرد هستیم. آنقدر درد کشید که گفت هجده سال برای من بس است من را ببر.
گشتم به دنبال فرج، پیدا نکردم!
چشم انتظارم، حُکمم بیاید در التهابم
مولا اگر یاری کند قاتل به هرْجم!
تا خوش روم سوی جنان، در اضطرابم
▪️- اسامی او را آوردهام؛
زهره بر من، نامه داده
از سما، کاشانه داده
چونکه زهرا آمدم در جستجو
بایدم پروازها سویت به خو
ای که نورانی کنی، عبد خودت
پس بباید جملگی در آمنت
〰〰〰〰〰
▪️- حالا گلایه کنیم؛ «زَمَنُالعَقَارب» است «زَمَنُ الحِیَّه» است.
مار و عقرب را ببین، این عصرِ توست!
▪️- «لَا تَسُبُّوا الدَّهْرَ فَاِنَّ الله هُوَ الدَّهْرَ» خودش تولید میکند؛ مار را به گردنت میاندازد خفهات کند، عقرب را میفرستد نیشت بزند تا تو را بکُشد
افعی و گرگ و پلنگ، در نفْسِ توست
▪️- خطاب معلم به شاگرد است؛
دیو و غول آمد ز اسماء خشن
بهرِ انسانِ غریب آمد دَفن
▪️- تو که آوردی زجر بدهی چرا آوردی؟ چه چیز را میخواستی ثابت کنی؟ که زور داری؟
▪️- معلم ثانی به معلم اول میگوید؛
در چنین وضعی، چسان راهی شویم
از برای وعدهای ساقی شویم
▪️- من سقایت منتظرین را به عهده دارم، شراب وصل را در جامهایشان میریزم.
صد هزاران بار ما را بُردهای
بر لب دریای وصلت، خواندهای
▪️- جان به لب شدیم؛ وقتی برای اعدامی چندبار نوشتهاند «اعدام»، وقتی که جرمش زیاد بالا میشود چندتا اعدام برایش مینویسند یعنی این را به آن بالا میبرند و طناب را میاندازند جان را میدهد و دوباره باز میکنند تا خفه نشود چون چند بار باید اعدام بشود دوباره همین طور، همان کار را با ما دارد میکند، خودش هم گفته «اَلْاِنتِظارُ اَشَدُّ مِنَ المُوت»!
حیف ازین عمرم که گردونی شده
چرخِ دورانم بسی، مسلخ شده
صبح و روزم، همه درد است و خراب
▪️- به چه کسی داریم میگوییم؟ کسیکه خودش دارد میبیند!
صبح و روزم همه درد است و خراب
من عطش گشتم و در باب ذهاب
〰〰〰〰〰
▪️- با من زمزمه کن:
توسل میکنم با حال خسته
تجسّم میکنم با درب بسته
▪️- حالا تو؛
-آن حال ماست و این هم نتیجهٔ «وَانتَظِروا» است؛
تجسّم میکنم با درب بسته
تحکم میکنی، با نور جسته
تفضّل میکنی اخسأ نشسته
▪️- چه داری به من بدهی؟ تو که بدترین اهانتها را به من کردی، نه به آن تعریف روز اوّلت که «فَتَبَارَكَ اللهُ» نه اینکه هر روز بداء میدهی، ای زندانبان!
ترحّم میکنی بر دل شکسته
تفاخر میکنی بر عبد رسته؟
▪️- میگوید این من هستم ها! میبینی چه قدرتی! به چه کسی داری میگویی؟ مردم از مورچه ضعیفتر هستند.
تلطّف کِی کنی بر گِل خمیده
که جودت جملگی رؤیا بدیده
▪️- فقط در خواب میبینیم.
〰〰〰〰〰
ای که نامت میدهد قدرت به من
یاد تو رفعت دهد بر جسم من
ای هیچ شده به دست باقی
- «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ اَنَّهُ لَا يَنْبَغِي اَنْ يَكُونَ الْوَالِي عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْاَحْكَامِ وَ اِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ اَلْبَخِيلُ».
📕نهج البلاغه خطبه ۱۴۷ است.
♻️کاوش دیگر؛
«وَ قَدْ عَلِمْتُمْ اَنَّهُ لَا يَنْبَغِي اَنْ يَكُونَ الْوَالِي عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْاَحْكَامِ وَ اِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ اَلْبَخِيلُ» سزاوار نیست، بخیل نباید والی بشود حاکم بشود بر نوامیس مردم، خونِ مردم، غنائم مردم یعنی هر چه دارند، هر چیزی که اسمش مال و منال است.
♻️بخیل یعنی آن کس که بُخل دارد.
بخیل ضد کریم و جواد است، بخیل یعنی دارد و نمیدهد. موجودی هست، صدای گرسنگان را میشنود و اشکهای پابرهنهها را میبیند ولی جواب نمیدهد.
♻️«وَ الْاَحْكَامِ» حکم هم نمیتواند صادر کند چون بخیل است، «وَ اِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ» پیشوایی مسلمانان.
خب این مبحث دلالت دارد بر اینکه به بخیل هیچگونه اعتمادی نیست.
♻️امیر ما در مناجات چه میگوید؟ «مَوْلَایَ یَا مَوْلَایَ اَنْتَ الْجَوادُ وَ اَنَا الْبَخِیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْبَخِیلَ اِلَّا الْجَوادُ» من بخیل هستم، تو جواد هستی! علی به خودش میگوید، در حالی که علی بخیل نیست، دیگر سیرهاش مشاهده شد. آیا فکر نمیکنی که امیر از روی ناراحتی این حرف را میزند؟ یعنی به در میگوید دیوار گوش کند؟ فکر نمیکنی اینجا برعکس شده است؟ علی کریم است لطیف است و آن خدایی که ادیان و مذاهب معرفی کردند بخیل است. بُخلِ خدا هم نسبت به مخلوقش آنقدر زیاد است که اصلاً نیازی به سرشماری نیست، هر چه گفت یک قلم دورش کشید. در محاجّه همهٔ مستندات موجود هستند. «اُدْعُونِي اَسْتَجِب لَکُم»، بین «اُدْعُونِي» و «اَسْتَجِب لَکُم» بُخل خوابیده است.
♻️حالا نگویی که چرا صفات بد را به خدا نسبت میدهی؟ خودش گفته، مگر در قرآن نگفته که من آدم میکُشم؟ نگفته من میزنم؟ نگفته من توطئه میکنم؟ نگفته نیرنگ دارم؟ «وَ اِذَا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَاِنِّي قَرِيبٌ» نزدیک است، «بخل در قرابت» نزدیک نیست!
♻️طرف داشت داد میزد مناجات میکرد پیغمبر به او گفت «چه شده؟ مگر خدا کر است؟ خدا پهلوی توست». تاریخ نشان میدهد که خدا کر است و در کنار ما هم نیست. اگر یک برده یک نوکر مورد تعرض قرار بگیرد اربابش میآید حساب یارو را میرسد ولی انگار نه انگار که بشر به فرمان خدا له شده است!
---------------------------------------------
درس سوم:
🔴شرایع دینی چگونه آسان است، در حالی که حدود دارد و برگشت از آن، مواردی موازی با اعدام میباشد؟
- «اَلْحَمْدُ لِله الَّذِي شَرَعَ الْاِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ».
📗نهجالبلاغه خطبه ۱۰۶ است.
♦️کاوش دیگر؛
«اَلْحَمْدُ لِله الَّذِي شَرَعَ الْاِسْلَامَ» سپاس خدایی را که تشریع داد شرعیّات داد به اسلام. یعنی اسلام؛ اینکه پیغمبر گفت یا در مواردی در مستندات آوردیم و در دایرةالمعارف ثبت شد که دین موعظه است آنطوری نیست، شریعت دارد. این هم جزء معارضات است.
♦️«فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ» آسان کرد شریعت را، شرایع دینی را، مناسک مذهبی را «لِمَنْ وَرَدَهُ» برای آن کسی که وارد میشود به اسلام.
♦️حالا شریعت کجایش آسان است؟
مگر در درسهای گذشته نخواندیم که وقتی مرد برای نماز شب بلند میشود به صورت زنش آب بریزد، ها؟ خب او سکته میکند! به دستور چه کسی این کار میشود؟ شریعت!
♦️«فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ» آسان شده شرایع دین. اگر آسان بود دست میبُریدند؟ رجم میکردند؟ حد جاری میشد؟ تعزیر میشد؟ زندان میرفت؟ من نمیدانم اینها چگونه کلمات و جملات را تفسیر میکنند یعنی عین تکلمات آمده بعد یکطوری دیگر معنا میکنند پرانتز میزنند، این کار سانسور است که تو پرانتز باز کنی که نه منظورش این است!
----------------------------------------------
درس چهارم:
🟢ورودی خشن با خاتمهای مجهول و پایانی اعتراضآمیز و پُر ابهام و انتساب ناچسبی به دین ابراهیم.
- «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا سَهُلَتْ مَبَادِيهِ وَ حَسُنَتْ خَوَاتِمُهُ وَ حُمِدَتْ عَوَاقِبُهُ».
- «بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ اَلسَّهْلَةِ اَلسَّمْحَةِ».
📘فروع کافی جلد ۵ صفحه ۴۹۴، از امیر است.
🔘باز هم کاوش دیگر؛
«خَيْرُ الْأُمُورِ مَا سَهُلَتْ مَبَادِيهِ» بهترین کار آن است که آسان باشد ورودش.
🔘برای دانشجویان کنکور میگذارند سختگیری میکنند، کنکور ورودی به دین هم همراه با «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» است.
🔘«خَيْرُ الْأُمُورِ مَا سَهُلَتْ مَبَادِيهِ».
من افشُره به عمرم
گردیدهام عصاره
در جوّ این حیاتم
خَلقت، نوا ندارد
از کثرتِ چنین لم
⚡️- لَم یعنی نه! پس بین «ادْعُونِی» با «اَسْتَجِبْ لَکُم» یک لَمْ بوده افتاده
خِلقت، چه بدنما شد
زائیدهٔ کلامت
⚡️- اخسأ! «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ» دهانت را ببند!
درها چو بسته کردی
خوف آمد از ردایت
⚡️- چنان پدر ما را درآوردی که وقتی اسمِ الله میآید تنمان میلرزد.
ما از همه جا رانده و
در بیخبری مانده و
در برکهٔ ایّام، به زنجیر بسی رانده و
هیهات به این حَلقِ زبان بسته و
ایذاءِ کمر بسته
دیدی که چه کرد، این عذابت
⚡️- محاکمه دو رویه است، دو طرفه است، او ما را محاکمه میکند ما هم او را محاکمه میکنیم برای اینکه مسئول است محلّ سؤال است؛ «یا خَیرَ المَسؤُولینَ وَ یا خَیرَ المُعطینَ» چقدر حواسمان به اینها جمع بود یک وقت دیدیم پیر شدیم و خبری نبود
دیدی که چه کرد این عذابت
جان را بدرید از بلایت
دیدم به سر کوچه و بازار
هیهات کنان از سرِ آزار
⚡️- سر و ته خیابان را بگردی همهاش یک جور است، انسان را هم اگر ملاحظه کنیم هر روزش تکرار مکرراتِ آزار و عذاب است.
دیدند همه اهلِ زمین عهد شکستی
⚡️- تو تعهد دادی، هنوز به اینجا نیامده! دین چه میگوید؟ میگوید قبل از ورود به شکم مادر که جنین بشوی عالم ارواح بوده، خدا گفته «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» تربیت کنندگان شما من نیستم؟
زنده باد بابا! عجب تربیتی کردی!
اگر به بچه تغذیه و آذوقه ندهند و در کیفش نگذارند و به مدرسه برود مجبور است دزدی کند دیگر، گرسنه است، کیف این را نگاه میکند چه در آن است برمیدارد آنجا چیست!
دیدند همه اهلِ زمین عهد شکستی
با خلقِ خودت روزنه بستی
دیدن شده از این همه جبری که تو داری
⚡️- واقعاً دیدن دارد ها! یک نفر از بالا نگاه کند این هفت هشت میلیارد انسان کرهٔ زمین را ببیند در بیرون و درونشان چه خبر است! با ما چه کردی!
دیدن شده از این همه جبری که تو داری
بشنیدن و رؤیت شده قهری که تو داری
⚡️- آخر چرا با ما قهر کردی؟ زندگی را بر ما تنگ کردی تا جایی که امام معصوم صدایش در آمده میگوید «ضاقَتِ الْاَرْضُ» دیگر در خانه هم راحت نیستیم «وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ» تو که میگویی «وَ فِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» امام ما میگوید «وَ ضاقَتِ الْاَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ» از بالا دیگر خوشحالی و خوشبختی نمیآید
ندیدم به خودت، روز و شب آرام
⚡️- قسم به خودت، کیستی من نمیدانم! الله ما از تو گذشتیم به دنبال اصل هستیم، آن قدرتی که به یمن فرمانش هستی را دارد میچرخاند
ندیدم به خودت، روز و شب آرام
از بسکه زدی طبل به این جسم ز آلام
دیدنی شد، این همه نیزار ما
نیزه شد بر سفره و اندامِ ما
خدانگهدار
#شعر #توسل
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
🔸«أَ تَرْجُو اَنْ يُؤْتِيَكَ اللهُ اَجْرَ الْمُتَوَاضِعِينَ وَ اَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَكَبِّرِينَ» تو در نزد خدا متکبر هستی.
🔸حالا ببینیم متواضعین چه کسانی هستند؟ اول رجال ظهوری هستند.
امام حسن مجتبی در دروس گذشته یادت هست که یارو از دمشق آمد و در خیابان کوفه بنا کرد فحش دادن به او، وقتی که حرفهایش را زد و خسته شد، حضرت فرمود میدانم که از راه دور آمدی، مسافری، خستهای، گرسنه و تشنه هستی بیا به خانهٔ ما برویم. همه چیز به تو میدهم، طرف تا میآمد خانه گریه میکرد و میگفت عجب غلطی کردم! معاویه اینها را یک غول نشان داده بود.
🔸تواضع علی این است که نان خشک میخورد. خودمانیها مثل عبدالله ابن عباس و مالک اشتر به او گفتند که بابا تا دیروز رعیّت بودی الآن حاکم شدی، دیروز نان خشک میخوردی الان هم میخوری؟ حضرت فرمود که «دیروز نان خشک را با روغن خیس میکردم و گاهی هم با کدو، گاهی هم با نمک و گاهی هم با شیر میخوردم پس آن موقع من گسترده عمل میکردم ولی اینجا که الان هستم آن رعیّتی که نان خشک هم ندارد را باید حس کنم و با او مطابقت کنم».
🔸اما خدا متکبرین را بر متواضعین مسلط کرد. تاریخ را نگاه کن؛ فرعون بر موسی، نمرود بر ابراهیم، منافقین و خوارج بر پیغمبر، یاران پیغمبر، ناموس پیغمبر و نویسنده قرآن علیه علی، اینها را چطوری باید حل و فصلش کرد؟
--------------------------------------------------
درس ششم:
🟢توصیّهها به حکام در جهت ملاطفت با رُعایا، در حالیکه آمر و عامل خودش میباشد و انگشت اتهام بسوی او گردیده است.
- «وَ اَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمْ أَكْلَهُمْ».
📘نهجالبلاغه نامه ۵۳ است.
ما امروز کلاً مهمان علی ابن ابیطالب بودیم.
💮امیر میگوید: «وَ اَشْعِرْ قَلْبَكَ
الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة» امیر به استاندارش، به فرماندار و به نمایندهاش در کشورهای دیگر نامه نوشت. «اَشْعِرْ» از شعار میآید، شعار یعنی چه؟ یعنی یک چیزی که بلند میگویی، در تظاهرات شعار میدهند بلند میگویند، حالا اینجا هم بلند گفتن یعنی آدم دیگر از صدای پایین و کوتاه به جایی نمیرسد داد میزند. حالا امیرالمؤمنین میگوید که تو هم قلبت را لبریز کن از رحمت برای رعیّت.
💮خب، الله جواب بدهد که آیا ما رعیّت تو هستیم یا نیستیم؟ رحمتت کجاست؟
«وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ» دوست داشته باش. آیا خدا دوست دارد؟ یکی از اسماء خدا حبیب است، حمید و مجید است. حبیب یعنی خیلی دوستت دارد، وقتی آدم کسی را دوست میدارد باید مثل ابیعبدالله در کربلا تکه تکهاش کند؟ ها؟
💮بابا علی دارد با تو حرف میزند در محراب است نماز صبح است، آیا اینقدر زور نداری از سفیر خودت در هنگامی که دارد تلفنی با تو حرف میزند محافظت کنی؟ ابن ملجم را فرستادی همان در نماز بزن و او را بکُش.
«وَ اللُّطْفَ بِهِمْ» لطف به آنها داشته باش یعنی ملاطفت کن. لطف هم از لطیف میآید.
💮«وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً» احتمال دارد این درس هم بازپخش باشد، آنهایی که برای جمعآوری اسناد و مدارک در دایرةالمعارف مسئول هستند، آن درسهایی که تکراری است را بیندازند فقط توضیح و عنوانش را بگذارند.
💮«وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً» آقای نمایندهٔ من، مردمخوار نباش. «سَبُع» یعنی درنده. در نفْس ما درندگی هست ها! بقول آقا:
«نفْس اژدرهاست کی او خفته است
از غم بیآلتی افسرده است»
یا آن یکی:
«هر بیشه گمان مبر که خالیست
شاید که پلنگ خفته باشد»
همهٔ ما بالقوه استعداد درندگی داریم. ببین موقعی که عصبانی میشوی یک فیلم از تو بگیرند بعد وقتی آرام شدی برایت پخش کنند. «تَغْتَنِمْ أَكْلَهُمْ» در خوردن با آنها همراهی کن، اگر غنیمت آمده آنها را از قلم نینداز.
-----------------------------------------------
سر به سر داریم در عُسر و حرج
سوز دل داریم از شومِ قدر
⚡️- این اعلام واقعیّت شماست در روز جمعه؛
با سوزِ دل میخواندمت لحظه به لحظه
قصّه بگویم از قصههای قصص
که مرده کُند آدمی به نص
➖➖➖➖➖
⚡️- عریضه بده؛
اغثنی ای که غیاثِ منی
الامان که خون شد چون منی
آخر و عاقبت این منتظر
آمده در اخسأش هم چون شرِر
آرمانم جمله آمد در بروج
آرمیدم در کنار آن خدایم در خروج
هر چه گشتم در جهانِ پُر شرر
نامدم جز در فضای پُر خطر
➖➖➖➖➖
بیا شاها که من جزغاله گشتم
⚡️- یک طومار زدیم تمام گرفتارها به صاحب این روز
بیا شاها، که من جزغاله گشتم
وفور نقمتت شد نگر بیبنیه گشتم
➖➖➖➖➖
تق و تق و تق،
اوس کریمه؟
آق جواده
حبیب و اون یکی رفیقه
⚡️- میگویند روزهای جمعه اسماءالحسنی را بخوانید، شاید یادش بیفتد که رحمان و رحیم کیست.
✴️یارو برای من عریضه داده بود میگفت بیست میلیارد تومان در بورس سرمایهگذاری کردم الآن پنج میلیارد تومان شده است. پول رفته جای آن سرطان آمده حالا اگر سرطان نداشت که با ما تماس نمیگرفت، ما مرجع مستضعفین، مضطرین و منتظرین هستیم آدمهای سرمایهدار و پولدار تا وقتی که پایشان در تلهٔ قضا و قدر گیر نکند با ما کاری ندارند. «اِعْتِدَالُ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاء».
✡این کلام علوی یک بُرش دیگر دارد که میگوید: «فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ اَهْلُ الْفَضَائِلِ» تقوا پیشگان کسانی هستند که اهل فضائل باشند. من بحث تقوا را برایت زیاد کردم، تقوا آخرین درجهٔ دین است، اول اسلام، یعنی تسلیم شدن، بعد ایمان یعنی عمل به فروع و بعد متّقی، یعنی میگویند متقی کسی است که حرام را انجام نمیدهد، مکروه را هم انجام نمیدهد، در مباح که پنجاه پنجاه است در مباح هم احتیاط میکند.
✡«فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ اَهْلُ الْفَضَائِلِ» فضائل هم که ما استنباط کردیم اضافه و زیادی است. زیادی چه؟ «بَقِيَّتُ اللهِ خَيْرٌ لَکُم» الباقی خدا یعنی اینکه این الله حالا حالاها میخواهد بزند الباقی آن مانده است. «بَقِيَّتُ اللهِ خَيْرٌ لَکُم» این به منتظرین میگوید که الباقی خدا در بقعةالانوار و ظهور میرود، برای مردم عادی فضائل؛ زیادی، میرود در باب بهشت و جهنم.
✡«مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ» منطق آنها صواب است یعنی حرف میزنند حرفهایشان چرند و پرند نیست، «وَ مَلْبَسُهُمُ اَلاِقْتِصَادُ» و لباسهایشان میانه است، نه برند و نه پاره پوره میپوشند حالا گرچه پاره پوره مد شده، خدا بابای آن کسی را که مد کرده بیامرزد که لااقل آن فقیری که لباسش پاره است خجالت نکشد در جامعه که میآید بگوید خب این پولدار هم لباسش پاره است شلوارش پاره پوره است.
✡«وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ» مشی و حرکت آنها بر اساس فروتنی و خاکی بودن است. اینجا هم متّقی در واحد اخلاص میرود «وَ المُخلِصُونَ فِي خَطَرٍ عَظيمٍ» یادت هست که مخلص اندک است جایی که مؤمن کم باشد که قرآن فریاد میزند «اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ كُفْراً وَ نِفَاقاً» «وَ قالَتِ الْاَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا اَسْلَمْنا» در اسلامش گیر کردند به معنای تسلیم بودن در برابر خدا، منطق صواب هم اگر وجود داشت؛ آن دستور یادت هست آن حدیث یادت هست که میگفت: انسان را شلاق و شمشیر ادب میکند آن وقت در مقابل آن هم داشتیم که شلاق و شمشیر مال حیوان است که سرش را میبُرند، شلاقش میزنند برو خر، شتر، اسب! آن وقت در جای دیگر هم داشتیم که اگر اینها را حفظ کنید خیلی خوب است این دروس محاجهای است.
✡منطق دین هم همان اولیه است یعنی شلاق و شمشیر! با شمشیر تو را وارد کردند «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» و بعد تو را رجم میکنند و با سنگ میزنند بعد شلاقت میزنند یعنی تعزیر!
✡لباس اقتصاد هم یعنی اینکه پُز نده با لباسهایی که از خارج میآوری میپوشی چون در آن لباسها پر از چشمزخم شده است یعنی هر کس میبیند دلش میسوزد.
رفتن هم فروتنی است، راه میروی طلبکارانه از خدا نیست بلکه احساس میکنی به خدا بدهی داری.
-------------------------------------------------
درس دوم:
🟤بیمیلی رجل ظهوری در کشتار مردم و تبری جستن او از آدمکشی.
- «اَيُّهَا النَّاسُ اِنَّهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرِي مَعَكُمْ عَلَى مَا اُحِبُّ حَتَّى نَهِكَتْكُمُ الْحَرْبُ وَ قَدْ وَ اَلله أَخَذَتْ مِنْكُمْ وَ تَرَكَتْ وَ هِيَ لِعَدُوِّكُمْ اَنْهَكُ».
♦️کاوش بعدی از امیر است.
«اَيُّهَا النَّاسُ اِنَّهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرِي مَعَكُمْ عَلَى مَا اُحِبُّ حَتَّى نَهِكَتْكُمُ الْحَرْبُ» خطاب به مردم میگوید، جنگ برای کشورگشایی است دیگر، یا برای سرکوب مخالفین است. یکی از این دوتاست.
امیر به اصحاب و انصار و حواری میگوید دوست ندارم که شما را به جنگ وادار کنم.
♦️«مَا اُحِبُّ حَتَّى نَهِكَتْكُمُ الْحَرْبُ»، «نَهِكَتْكُمُ» از «هون» میآید یعنی در جنگ شل و ول هستید و انگیزه ندارید. «وَ قَدْ وَ اللهِ أَخَذَتْ مِنْكُمْ وَ تَرَكَتْ» ما شما را آوردیم شما ترک کردید.
♦️همان سپاه اُسامه در بیرون مدینه که پیغمبر در احتضار به همه گفت بروید، همه بروید و هیچ کس نماند، میخواست که راه برای به کرسی نشاندن غدیر باز باشد که نرفتند، جمع شدند و آینهٔ دق پیغمبر شدند. پیغمبر ناله میکرد، حضرات جلویش نشسته بودند که چه موقع نفَس پیغمبر در میآید تا حکومت اسلام توپ فوتبال بشود.
♦️«وَ هِيَ لِعَدُوِّكُمْ اَنْهَكُ» دشمنان شما سستتر هستند تا شما، بخاطر اینکه آنها برای باطل میجنگند. خب، در اینجا مبحث روی آن است که امیر به رعیّتش میگوید من همیشه با شما بودم تا اینکه صور جنگ زده شد و شما سُستی کردید.
-------------------------------------------------
درس سوم:
⚡️- ساعت هم تمام شده اما رها نمیکند، میگوید کجا میروید شاید دقیقه دیگر در را باز کردم و تو را بردم.
ما همه مضطر به سرا آمدیم
برهنه پائیم چو خس آمدیم
این همه آوازهها از او شود
گرچه از حلقوم نیزاری شود
⚡️- یکی از اشعاری که آقا بزرگ زیاد میخواند این بود
«این همه آوازهها از شه بوَد
گرچه از حلقوم عبدلله شود»
من به گورم همه روزم
چو لحد سقف سرم
پرِ قنداقِ بدائم
چه کنم در شررم
مرغ باغ جبروتم، ز چه این گونه خرم
⚡️- اگر الاغ بودیم صاحبمان هوایمان را داشت آب و دانهمان را میداد! الان خیلی از سفرهها خالی است، ای رازق کجا رفتی؟
تو بگفتی که فرم، ناز نیامد به برم
تو خورشیدی و من نورافکن تو
تو ماهی در سیاهیها رُخ از تو
یک آسمون ستاره ولی صفا نداره
این همه رنگین کمان جاذبهای نداره
➖➖➖➖➖
⚡️- گله کن بند آخر توسل است:
در غل و زنجیرم تو کردی ای ولی
وعدهٔ خِرمن سرایم، کی دهی
⚡️- وعده، سرِ خرمن
از همه عالم کشیدهام به فغان
⚡️- آمدهام درِ خانهات شکایت همه را میکنم
از همه عالم کشیدهام به فغان
دور و بر را ببینم این به چه سان
دردهای منتظر از حد گذشت
غصههایش وحشت و هم آن دهشت
⚡️- حالا همه باهم
اَلْامان ای ذاتِ اعیان دلم
⚡️- چه کار کنم دلم میگوید تو هستی! ولی چشمم نمیبیند، روحم خسته شده، اعصابم فرسوده شده، حسّم داغون شده ولی دل را چکار کنم مدام تو آن را میکِشی!
اَلْامان، ای ذاتِ اعیان دلم
غوثِ من آمد طنینِ این رهم
غوّاص شدم به قعر دریا
ناگه برسیدم این معمّا
از این ظلمت عمقِ عمرم
نوری تو دهی به رفعِ ظلمم
⚡️- این صف منتظران را ببین
یاران پی آن کواکبِ دهر
مشتاق و به پا، روانه از عصر
هر کس برود بسوی دادار
هرگز نکند تمایلِ دار
⚡️- اینآرزوی مردن برای این است که تو وقعی به اشرف مخلوقت نمینهی.
⚡️- این آخرین بیت را همه باهم بخوانید
این خانه ز گِل، فسانه دادند
وندر سر و رو، کمانه دادند
⚡️- یعنی این خانه گِلی همهاش افسانه است، همهاش ساختگی است، همهاش افسون و جادو است، به خاطر همین است که قدهایمان خمیده شده، سرهایمان به زیر افتاده.
خدانگهدار
#شعر #توسل
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
مرا در سرزمینی غیر اینجا
هوا باشد به دور از این بلایا
- اگر از اینجا برویم دیگر بلا نمیبینیم.
⚡️- «یأتِ بخَلْقٍ جدید» را میگوید:
تو را عمری دوباره آید از لطف
که دیگر نایدت سوءالقضا، جُفت
⚡️- وقتی در شکم مادر بودیم به ما گفتند «كُن شقياً» از همان جا در آتش اسماءایذائی رفتیم
همه دنبال راحت در مقادیر
ولٰکن سرعتِ باد آمده تیر
⚡️- «اَللَّهُمَّ ارْحَمْنِا» یعنی چه؟
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» یعنی چه؟
⚡️- به سرعت باد به این بدن تیر میخورد؛ فقر و فلاکت و نکبت و ذلت و بیچارگی و بیماری و نداری و...
شما را مکرمت، وعدهگهی بود
که دور از هر فشاری رحمتی بود
⚡️- یعنی اگر «لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ» اجرا میشد، بله!
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» معنا میکرد الان که «بِسْمِ اللهِ القَاسِم الجَبّارین» است، آها این است! «بِسْمِ اللهِ القَاهر الجَبّار المُعذِّبِ الضَّارب».
➖➖➖➖➖
صبحدم روی تو را دیدم و غش گردیدم
⚡️- اگر پرده کنار برود ها! راحت نمیتواتی زندگی کنی، میگویند چرا کنار نمیرود؟ وقتی باید برود که میخواهیم به بقعهالانوار برویم اگر اینجا باشی از دیگران کناره میگیری، افسرده میشوی در خودت میروی و بقیه میگویند این دیوانه شده، تو داری حقیقت را میبینی ها
صبحدم روی تو را دیدم و غش گردیدم
شب به هنگام، به رویا خفقان گردیدم
⚡️- شب که میخواهم خوابش را ببینم انگار دارم خفه میشوم، میگوید بختک افتاده روی سرم. بابا بختک چیست! میگوید همزاد داری! ببین چه وسایلی برای کشیدن پول مردم هست، میگوید اینقدر که بده من همزادت را از تو دور کنم، همزادِ چه؟ به خاطر ندیدن روی یار همه بلاها سرمان میآید.
➖➖➖➖➖
سرّ ما را تو بگو، کز اَیِّ حکمت آمدم
⚡️- به چه دلیل آمدم؟ دلیلش را بگو! «عَبْدِي اَطِعْنِي»، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلَّا لِيَعْبُدُونِ» اینکه نشد، مردم قبول نمیکنند بابا! مردم هزار و چهارصد و چهل سال قبل که نیستند، عرب آن موقع معروف بود به «شمشیر، کنیز، دزدی، غارت» دیگر عقلش نمیرسید فکر که کند.
سرّ ما را تو بگو، کز ایِّ حکمت، آمدم شرّ تقدیرت ببَر، کز انتفاع ساقط شدم
➖➖➖➖➖
ای برایت دائماً این اشک من
⚡️- دائماً اشک میآید، میدانی چرا؟ چون زورش نمیرسد در را باز کند، در اجابت، در خوشبختی، در آرزو، مجبور است بنشیند یک گوشهای مانند یک بچه گریه کند.
ای برایت، دائماً این اشک من
یاربم بال و وجودم سیرِ من
⚡️- با صدای یا رب داریم بالا میرویم.
سالهای عمر من، از آنِ تو
⚡️- یک عمری، چهل سال، کم نیست ها! چهل سال لوکوموتیوران بودم و واگنهای انتظار را میکشیدم.
سالهای عمر من، از آنِ تو
بیوفاییهای همه از قدرِ تو
⚡️- من باوفا بودم، اگر سگ تو هم بودم وفادار بودم، تو چه اربابی بودی که سگت را از خانهات بیرون انداختی؟
یا رب این آتش ز جانم دور کن
⚡️- آتش غیبت!
این چنین ذلّت، خودت بر نار کن
دیروز و پریروز همه ساعت و وقتم
شد گِرو در ناز خریدن ز ولیّم
⚡️- ببین من چقدر منّتکشی تو را میکنم، چقدر نازت را میکشم فقط یک ذرّه پرده را کنار بزن.
هر که آمد بر فراز خطبهای
داد از غیبش، تمامی وعدهای
⚡️- پدران و اجداد ما همین گولها را خوردند
♦️«مُتَوَجِّهِينَ بِهَا اِلَى الْبَصْرَةِ» از آنجا از مدینه به بصره آمدند «فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا» زنان خودشان را در خانه زندانی کردند، «وَ اَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اللهِ لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ اِلَّا وَ قَدْ اَعْطَانِيَ».
«وَ اَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اللهِ لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا» یعنی دیگر بعد از آن هم حرمت ناموس پیغمبر دفن شد.
-------------------------------------------------
درس چهارم:
🔴بزرگترین غلوّ، احداث تخیلات در عالم پس از مرگ است و سپس معجزات رجال ظهوری که با عقل تطابق ندارد.
- «يَا اَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لَا تَقُولُوا عَلَى الله اِلَّا الْحَقَّ اِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ الله وَ كَلِمَتُهُ اَلْقَاهَا اِلَى مَرْيَمَ».
📘قرآن سوره نساء آیه ۱۷۱ است.
- «وَ لَا تَرْفَعُونِي فَوْقَ قَدْرِي فَتَقُولُوا فِيَّ مَا قاَلَتِ النَّصَاری فِی الْمَسِیحِ».
📚سند شرح ابن ابیالحدید یعنی شرح نهج البلاغه جلد ۱۵ صفحه ۱۶۰، اَلمعجم الکبیر جلد ۳ صفحه ۱۲۸، تاریخ مدینة الدمشق جلد ۴ صفحه ۷۶، کتاب مجمع الزوائد جلد ۹ صفحه ۲۱ است.
🔹«يَا اَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ» میگوید اهل کتاب، یعنی مسلمان، مسیحی، یهودی، زرتشتی.
🔹«يَا اَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ» غلوّ نکنید، یک کلاغ چهل کلاغ نکنید، بزرگش نکن بابا! وقتی که میگوید دحیة ابن خلیفه کلبی به قیافه جبرائیل آمده همین است، دیگر مدام او را بالا نبر.
🔹«وَ لَا تَقُولُوا عَلَى الله اِلَّا الْحَقَّ» در زمینهٔ خدا جز حقّ نگویید. بعضی جاها «اَلله» که آمده به عنوان معبود زمین است و بعضی جاها همان ذات است، باید قبل و بعد کلام را نگاه کنیم، منتهای مراتب آنجا ذات مطرح نبود و آن اللهای که مطرح بوده عنوان خدای اسلام است.
🔹«وَ لَا تَقُولُوا عَلَى الله اِلَّا الْحَقَّ» معلوم میشود که این کار شده! دقت کنید، حالا این تنها عیسویون نیستند که میگویند عیسی پسر خداست، اگر اینطوری بود میگفت «یَا اَهْلَ الْمَسِیح»، «یَا اَهْلَ الاِنْجِیل»، آیا غیر از این است؟
من همه راههای محاجه را برایت باز میکنم که کم نیاوری اگر کم آوردی بدان که طرف تو مأمور است.
🔹«وَ لَا تَقُولُوا عَلَى الله اِلَّا الْحَقَّ» یعنی پس حقّ نگفتید دیگر، همه اهل کتاب حقّ نگفتند! «وَ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ» شامل همهٔ کتابها و همهٔ پیروان کتابها میشود.
🔹«اِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ الله وَ كَلِمَتُهُ اَلْقَاهَا اِلَى مَرْيَمَ» دیگر با بقیه آن کاری نداریم. اینجا در مسیر مسیحیّت برده است ولی آقای عثمان ابن عفان اولش را چه کار میکنی ها؟ اول آیه را میخواستی یکطوری دستکاریش کنی دیگر، که ما نفهمیم!
🔹«اَفَلَا تَعْقِلُونَ» مدام میگوید ای قاری، تالی، بفهم که چه میخوانی. خب فهم همین است دیگر، والّا آن کسی که طوطیواری میخواند میرود، آن کسی که اسیر صوت است، آن کسی که شغلش قرآنخوانی است او دیگر نمیرسد که «اَفَلاَ تَشْعُرُونَ» روی او اثر کند، «اَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»، نمیرسد! شغلش این است فقط قرآن میخواند.
آن موقعی که حاجیها به مکه میرفتند میگفتند یک عدهای کارشان این بود صبح تا شب مینشستند کنار کعبه مدام قرآن میخواندند، خب اینها خطاب به آنهاست.
🔹پس آن را در وادی مسیح برد، اولش را یادش رفت بگوید که «یَا اَهْلَ الاِنْجِیل»، «یَا اَهْلَ الْمَسِیح»، اگر میگفت آیه خوب در میآمد، آن وقت اینطوری وضوح قرآن از بین میرود یعنی وقتی اولش یک چیزی میگوید و آخرش یک چیزی میگوید، «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ» آسان کردیم برای تذکّر، این الآن کجایش آسان است؟
✍این درس یک پیوست دارد.
🔸میگوید: «وَ لَا تَرفَعُونِي فَوْقَ قَدْرِي» این ضدّ آن درس قبل است، این آیه را از تحریف شستشو میدهد، این کلام کیست؟ رسول الله. خب پیغمبر چه گفت؟ «لَا تَرفَعُونِي فَوْقَ قَدْرِي» پس این کار شده! یعنی وقتی نهی میکنند یعنی یک کاری است بوجود آمده، نمایان شده و ادامه دارد که پیغمبر نهی میکند یا آنجا قرآن نهی میکند.
🔸«وَ لَا تَرفَعُونِي» من را بالا نبرید «فَوْقَ قَدْرِي» به اندازه هویّتم مرا بشناسید و معرفی کنید «لَا تَرفَعُونِی»!
«فَتَقُولُوا فِيَّ مَا قاَلَتِ النَّصَاری فِی الْمَسِیحِ» اگر بالا ببرید غلوّ کنید مانند آن جریان مسیح میشود و مجبوریم بگوییم که محمد هم پسر خداست! آنها میگویند «اَبُ، ابن، روح القدس»،
- اَب: خدا
- ابن: مسیح
- روح القدس هم جبراییل است، همین دحیة ابن خلیفه کلبی خودمان، شهروند مدینه.
-------------------------------------------------
درس پنجم:
🟣معصوم که گناه کند به مفهوم بیاختیاری در معاصی میباشد.
متفرقه 01-11-99
کلاس چهارشنبه در تبعید (۲۶)
بیانات معلّم کبیر تحت عنوان:
«داستان عینکهای خواص و عوام».
🔹یکی از ضروریّتهای آدمهایی که سوی چشمشان کم است عینک است. وقتی که چشم معضلی دارد، طبیب مربوطه بعد از معاینات دستور میدهد که عینک بزن. چشم پزشک عینکهایی میدهد که فاصلهٔ کمی را با ما ایجاد میکنند.
🔹بین ما و خدا عینکها لازم است!
خدا در همه چیز حاضر و ناظر است. عامهٔ مردم به آسمان که نگاه میکنند در یک شب صاف و بیابر عظمتی را در بالای سر خودشان میبینند، برای همین دانش هوافضا در صدد است تا آنجایی که میشود از زمین فاصله بگیرد و ناشناختهها را مرور کند.
🔹منتظر عینک دارد.
چرا؟ چون چشمانش آسیب دیده، به خاطر اینکه در تحولات زمان او سنگ ضعیفی بوده که خُرد میشده است.
🔹عینکی که منتظر دارد:
۱- وعدهگاه است.
۲- مباحث و دروس است.
معلم است که این دوتا را بهم میچسباند، وصله و متصل میکند.
🔹عینک منتظر هیچ جایی را نمیبیند، در پایین معلم را و در بالا ذات را میبیند. ذات را هم حس میکند نمیبیند، معلم را نگاه میکند که از ذات تعریف میکند و ذات را به ترسیم اسماءالحسنی میچسباند.
🔹عینک همان است که یک منتظر ظاهر را نمیبیند بلکه باطن را نگاه میکند. باطن! به آن کسی که دستور میدهند در آتش برو، آتش ظاهرش عذاب آور است ولی یک باطنی دارد.
🔹بعضیها در گذشته بودند که زغال تفتیده را با دست خودشان، جابجا میکردند، سر قلیون میگذاشتند یا در کرسی میگذاشتند که باعث اعجاب اطرافیان بود.
🔹چشم اگر بینا بود دیگر احتیاج به دروس نبود. الان بعضیها هستند که دستشان به ما نمیرسد اما عینکهایی بر دیده دارند که هم خط اکثریت عامه ندارند و هم اکثریت خواص ندارند.
این عینک هیچ جا را نمیبیند فقط به دنبال پیروی از معلم است و با کوریِ تمام کانال ظهور را میگذراند.
🔹یک منتظر کور است! چشمانش را در سبد اخلاص گذاشته و تحویل معلم میدهد و او به خدای خود عرضه میدارد. عینکی که منتظر به چشم میزند ظاهر را نمیبیند بلکه باطن را میبیند.
🔹بعضیها معروف بودند که چشم برزخی دارند، بعضیها لقمه را به واقعیت میدیدند؛ آن داستان عالمی که پیش ناصرالدین شاه رفت موقع غذا بود سفرهٔ شاهانه انداختند، اول نمیخورد، شاه اصرار کرد. عالم به جای کفگیر دستش را داخل مجمع پلو برد و درآورد و فشار داد و از آن خون میچکید. او همه چیز را به واقع میدید.
🔹در فرج خصوصی شما به این مرحله میرسید، در بقعةالانوار کانالی ایجاد میشود، دریچهای که مستقیماً مورد توجّه و عنایت فرمانروای هستی قرار میگیرید. قدر این عینک را بدانید و هرگز آن را از چشمانتان دور نکنید.
خداحافظ
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
💠«فَمَنْ يُرِدِ اللهُ اَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْاِسْلَامِ» این اسلام هم عمومیّت دارد، نه تنها اسلامی که مال پیغمبر اکرم است.
💠«هر وقت کسی را بخواهیم هدایت کنیم به او شرح صدر میدهیم».
شرح صدر چیست؟ برای موسی پرده را باز کرده؛ «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»، موقعی که آن درخت که نور یا آتش میداد نظر موسی را جلب کرد، موسایی که از نزد پدر زنش با گوسفندانش و دوتا از زنانش که خواهر بودند (این در شریعت موسی مشکل نبود) برمیگشتند، در وسط بیابان شب شده بود یکدفعه نوری دید بسمت نور آمد، به اینها گفت شما بنشینید من میروم ببینم اگر آتش است آتش بیاورم، هیزم جمع کنیم چون سرد است سرما نخوریم، چون زمستان بود.
💠بین این همه آدم، موسی ابن عمران را انتخاب کرد، خودش انتخاب کرده بود، کسی شفاعت و پیشنهاد نکرد، کسی مطرح نکرد.
💠«وَ مَنْ يُرِدْ اَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً» ببینید، در محاجه اینها را بصورت گلوله قرار بدهید و به متشرع شلیک کنید. اگر یکی گفت که «شما اینطوری معنا میکنید، اینطوری نیست!» حرف علی را بیاور، این را زیاد مثال زدم و همه شما حفظ هستید که علی به عبدالله ابن عباس که از حواریون خاصش بود و داشت در جنگ نهروان، پیش خوارج نهروان میرفت چه گفت؟ گفت روی قرآن بحث نکن چون حمّالٌ ذو وجوه است! حمل کنندهای است که وجوهی دارد؛ یا «ذو وجهَین»، تو از قرآن یک چیزی میگویی و او یک چیز دیگری میگوید.
💠خب من سؤال میکنم: مگر قرآن پیش علی و عایشه و طلحه و زبیر یکی نیست؟ ها؟ پس چرا علی نهی میکند؟ بحث اینها قبلاً شده است الان اشاراتی است، از اینجا پیداست که دوتا کتاب بوده، یکی مال علی بوده و یکی هم مال عثمان بوده، سیاست حاکم بر صدر اسلام اراده کرد که قرآن علی در خانه محبس بشود و مال عثمان پخش بشود.
♻️«وَمَنْ يُرِدْ اَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً»، خدا کسی را که بخواهد گمراه کند! ببینید تمام اینها به خدا برمیگردد، وقتی میگویم که معلم اول یعنی همین؛ هم مربیِ اول است، هم معلمِ اول است، هم خالقِ اول است و هم صانعِ اول است، بالذات است! تمام اینها بالذات است دست خلق که میافتد میشود بالعرَض، یعنی امانت، یعنی چیزی که اهمیّتی ندارد. میگوید که هدایت را خدا میکند، گمراهی را خدا میکند.
♻️حالا من سؤال میکنم: بقول شریعت وقتی که گناهکار به ضلالت رسیده، گمراه، فاسق، فاسد، کافر و مشرک شده آیا این کار خودش است؟ ها؟ «یک مثال معروف قدیمی بود که اصلاً خندهدار است میگفت «مرده را در قبر خودش میگذارند، نه تو را در قبر من و نه من را در قبر تو میگذارند»، مثال قدیمی این را میخواهد بگوید؛ یعنی «هر کس به عملش است!»
♻️«ضَيِّقاً حَرَجاً» هم تنگ میکند سینه را. این «سینه تنگ کردن» به چشم برمیگردد، چون این اعضاء و جوارح بیرونی است که به قلب انرژی میدهد یا اخبار را مخابره میکند. «تنگ کردن سینه»، برو در وادی مثال معروف که میگوید: «چشمهایش خیلی تنگ است» به معنای اینکه تنگ نظر است.
♻️«حَرَجاً»، عسر و حرج! یعنی وقتی که خدا ما را له میکند دچار عسر و حرج میشویم، «کَاَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ» آنقدر جا را به او تنگ میکنیم که میخواهد به آسمان برود، یعنی در زمین، کره زمین به این گشادی، به این بزرگی و گستردگی، جوابگوی نیازهای بشر نیست، مثل یک زندانی که آزاد میشود.
♻️«كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ» ببین من چند تا اسماء ایذائی را برای تو و آنهایی که برای معبود زمینی، اسماء و صفات را جمعآوری میکنند مطرح کردم و فرقی هم ندارد ها! چه الله، چه غیبت، چه دنیا، البته دنیا دربرگرفتن تمام خلق یعنی آفرینش و گیتی است، حالا در کرهٔ زمین این الله آمده مطرح شده و حرف میزند.
♻️«كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ» ببین چقدر برایت سند جور میکنم؛ «عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ» آنهایی که ایمان نیاوردند خداوند به آنها رجس داده، «رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ» در یکی از آیات است که فکر میکنم راجع به قمار یا مشروب باشد، نمیدانم!
پس «يَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ» کار خداست!
♻️این «لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ» یعنی همان «اَفَلَا تَعْقِلُونَ، اَفَلاَ تَشْعُرُونَ» یکی از آنها هم این است.
«قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ» یعنی آنهایی که متذکر میشوند، از چه؟ از عقل؛ «اَفَلَا تَعْقِلُونَ اَفَلاَ تَشْعُرُونَ»، یعنی همانهایی که همیشه قرآن میخوانند میرود، نه از ذکر پند میگیرند و نه از «تَعْقِلُونَ، تَشْعُرُونَ، يَتَدَبَّرُونَ» پند میگیرند.
بنزین مردم عادی چیست؟ آب، نان، خواب، شهوت، حرص، طمع و مهاجم بودن به دیگران بر اساس چیزهایی که نیاز دارند اما منتظر «نسبت به دیروزش بد یَمان»، «در حال حاضر از حیف و میل کردن فرصت اجتناب میکند قدر میداند»،
«و بسوی آینده حرکت دارد».
🟣و ما آرزو میکنیم که جزء آنها باشیم که از گذشته طلاق گرفتند و جدا شدند و در حال حاضر هم تمام امیدشان به این روشنایی است که از دور ما را هدایت میکند و آیندهٔ خوبی در انتظار شما خواهد بود.
خدانگهدار
/channel/Matnefarmayeshat
💮اینجا طبق نوشتار قرآن رسماً خودِ خدا خودِ الله مسئولیّت را بعهده گرفته «خَتَمَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ»، خدا فاتحۀ «اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» را خوانده، «اَلَّذِينَ كَفَرُوا» فاتحهاش خوانده شده، خب وقتی که از روز اول میداند که چه کسی هدایت میشود و چه کسی هدایت نمیشود مثل آن حدیثی که خلیفه دوم نقل کرد یادتان هست که مال چند وقت پیش است که گفت پیغمبر دوتا کتاب زیر بغلش گذاشت یکی در راست و یکی در چپ و به مسجد آمد، کتاب سمت راستی را درآورد و گفت هر کس که ایمان آورده اسمش در این نوشته شده و کتاب سمت چپی را درآورد و گفت هر کس بیدین است اسمش در این نوشته شده که بعد عمر حرف خوبی زد گفت «پس اگر اینطوری است ما دیگر به فروع عمل نکنیم، خدا از روز اول تعیین کرده»، که بعد پیغمبر آن را ماستمالی کرد.
💮خب پس خدا «خَتَمَ الله» است!
یکی از عناوین معبود زمینی «خَتَمَ الله» است یعنی پایاندهنده، خداست.
«خَتَمَ» از خاتمه میآید، ختم و خاتَم که یکی از عناوین انگشتری که دستت میکنی خاتم است یعنی پایاندهنده به هر چه که هست «خَتَمَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ».
💮خدا اینها را بیدین آفریده و میخواهد بیدین باشند چون باز خدا در یک آیهای میگوید که چرا اینقدر زور میزنی میخواهی همه را مسلمان کنی؟ اگر من میخواستم میشد، من نخواستم! این «من نخواستم» همان جبر است، اینجا هم جبر است «خَتَمَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ» قلب داخل است سمع بیرون است؛ گوش و قلب.
💮قلب هم به معنای مرکزیّت دستور دهندگی جسم با کمک روح است، «وَ عَلَى اَبْصَارِهِمْ» چشم، چشم هم عضو بیرونی است. «غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ».
💮ببین چقدر عدم تطابق هست، در یک آیه ببین چندتا درمیآوریم، اینها برای محاجّه است ها! اگر «خَتَمَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى اَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ» هست پس چرا میگوید «وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»؟ دارد میگوید من خودم چشم و گوش اینها را بستم که ایمان نیاوردند، خب چه کسی را میخواهی عذاب کنی؟ این از سؤالات تاریخ است بر تارُک تمام مبعوثین رسالت و نبوت که از سوی خدای زمین ارسال شدهاند نقش بسته است.
💮«لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» آن وقت از اینطرف هم «خَتَمَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ»! ببین این است که قرآن فریاد میزند، از آن آیاتی که دست نخورده است یکی همین است: «اَفَلَا تَعْقِلُونَ» «لَا تَشْعُرُونَ» و یک آیه دیگر.
💮خب، میگوید که ما خودمان گوش و چشم و قلب را بستهایم، چه میشود؟ «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَ اَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ» تو چه بخواهی چه نخواهی آنها در یک قالببندی کامل قرار گرفتهاند.
پس عذاب که شکنجه است نمیتواند جایگاهی داشته باشد چون از ناحیهٔ ربوبی همه چیز خط کشی شده است.
خدانگهدار
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
5915 99-10-28
🔴تخصیصات دینی باعث برهم خوردن موازنهٔ معتقدین به خدا در همهٔ رشتهها میشود.
- «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الم ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا اُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ مَا اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ».
- «اُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ اُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
- «اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَ اَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ».
- «خَتَمَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى اَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ».
📗تحلیلی از آیه قرآن است.
♦️آغاز سوره بقره است: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»، به نام اللهای که رحیم و رحمان است. همین آغازش سقوط اعتقادت است!
♦️«الم»، این «الف لام میم» را هم باز نکردند اگر هم باز کردند یک چیزهای هشتالهفتی گفتند. اگر اسرار است که باید قشنگ باز کنی، وگرنه اینکه بگوید
- الف آن، الله است
- لام آن، «لَکِنَّها» است
- میم آن، مختار است.
♦️«ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»، این کتاب؛ در باب «ذَلِكَ» هم که در قدیم بحث کردیم «هَذَا الْكِتَابُ» باید باشد، «ذَلِكَ» دور را نشان میدهد نه این قرآنی که بغلت گرفتی و داری میخوانی. در این کتاب شکی نیست «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ».
♦️«هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» اینجا هم معلوم نیست که غیر متّقی باید چه خاکی بر سر خودش کند! پس چه شد؟ این کتاب «هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»! متقی کیست؟
این را هم میدانید که:
- «ورود»، اسلام است به معنای تسلیم
- «ادامه»، ایمان است یعنی فروع دین
- و در درجهٔ سوم متّقین است که گفتیم یک بُعد دیگر آن خالصین و مخلصین هستند، که مخلصین هم «فِي خَطَرٍ عَظيمٍ».
♦️اگر قرآن جهانشمول است باید برای همه باشد و به درد همه بخورد، اینجا آمده پرانتز باز کرده که «هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»! خب «کسی که تقوی ندارد» یعنی اصلاً کلّ جمعیّت اسلام! به خاطر اینکه آن دوتا آیهای که نازل شد در باب اطرافیان و هواداران و اصحاب و انصار و حواریون پیغمبر بود دیگر، که «اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ كُفْراً» و یکی هم «قَالَتِ الْاَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا اَسْلَمْنَا» است یعنی همهٔ اینها قیچی میشوند و ریخته میشوند، حتی نویسندهٔ این کتاب حضرت عثمان ابن عفّان!
♦️خدا اگر جهانشمول است نباید از قول او گفت که «هدایت او برای متقین است». خب، غیر متّقی کیست؟ مؤمنی است که به فروع دین عمل میکند! پس او هدایت نمیشود؟ پس از کجا علاقهٔ نماز در دلش میافتد؟ هدایت از غیب است دیگر! از کجا وابستگی او به مناسک دینی مقرر میشود و تقریر پیدا میکند؟
♦️«اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» میگوید متقی، ایمان به غیب دارد و غیر متقی ایمان ندارد. راست هم میگوید، به خاطر اینکه در حضور فاطمه که (امروز روز فاطمه است) در مسجدالنّبی، در مدینةالنبی و به عنوان اعتراض که خانهاش را آتش زدند به فضه که خادمهاش بود گفت زیر بغل من را بگیر و مرا به مسجد ببر، تازه در همان دقیقه محسن پسرش هم سقط شده بود، با آن حالت رفت و از قرآن و حدیث و سیرهٔ نبوی احتجاج کرد، حضرت آقای عمر گفت که ما را به نصایح و پندیّات یک زن امید و نیازی نیست!
♦️اگر «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» باشد دست در قرآن نمیبرند، یعنی ایمان داشته باشد که واقعاً این الله همان فرماندهی کلّ آفرینش است ولی چون میدانستند الله معبود زمینیان است لذا ایمان پیدا نکردند، خودِ فاطمه در هنگام اعتراض به تسخیر و تصرف و مصادرهٔ فدک که سرزمینهای بسیاری را شامل میشد و پدرش به او داده بود، من این را قبلاً هم به شما گفتهام که فاطمه ادلّه را که آورد، عمر گفت برو شاهد بیاور در حالیکه کسی که آیهٔ تطهیر و آیهٔ مباهله برایش آمده که «نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ» (آیه ۶۱ آلعمران، آیه مباهله) همه کلاً میگویند که «نِسَاءَنَا» زنان ما، که خدا گفته و پیغمبر انتقال داده در آن روز فقط فاطمه بوده نه اینکه این نُهتا همسر رسمی و مقدار زیادی همسر غیررسمی، اینها را شامل نشده است.
♦️اگر ایمان به غیب داشتند که (غیب یعنی ماورای این زندگی طبیعی مادی) با ابیعبدالله آنچنان نمیکردند که بگوید بر فرض من دشمن شما هستم، من شما را اذیّت کردم با زن و بچه من چکار دارید؟ چرا آنها را میزنید؟ چرا آنها را لت و پار میکنید؟ آن وقت همهٔ قتله ابیعبدالله تمام شب عاشورا نماز شب خواندند قرآن خواندند و صدای قرآن خواندنشان اینقدر زیاد بود چون متراکم بود، این صدا در بین صد و بیست هزار تا دوازده هزار، حالا کمتر هم
♦️آیا قرآن نصیحت میکند؟ نصیحت به چه چیزی است؟ میگوید «من را صدا کنید جواب بدهم»، خب چه موقع جواب دادی؟ میگوید من کنار تو هستم، خب «کنار من هستی» کو؟ میگوید «یَحْفَظُونَهَا» من به وسیلهٔ دوتا فرشته شما را حفظ میکنم، خب کجاست؟ اگر حفظ میکرد که کسی در چاه نمیافتاد، اگر حفظ میکرد جنین معیوب نبود که مجبور بشوند یا آن را سقط کنند یا وقتی بیرون میآید از همان لحظه باید خرجش کنند آنهم خرج به این گرانی.
♦️بعد میگوید که «اَلنَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّظ» نصیحت میکند، در نصیحتش هم کلاهبرداری نمیکند. خودِ آیه درباره شیطان دارد میگوید، اینها افشاگریهای قرآن است برای همین است که ما باز از این قرآن استخاره میکنیم، تعبیر خواب میگیریم و قرآن درمانی میکنیم، یک چیزهایی از آن افشاگر ماهیّت دین زمینی است.
♦️میگوید که «یَغُشُّ» غش در آن نیست، غش در معامله، خب آن وقت ما چطوری بهم میریزیم وقتی که آیات معارض باشد؟ چرا ناسخ و منسوخ در آن است؟ خب باید راههای منسوخ را میزدودند و حذف میکردند شاید قرآن کوچکتر از این میشد. کلامی که امروز خدا گفته و پسفردا تکذیبش میکند یا سرکوبش میکند خب افتادههایش را لااقل باید قیچی میکردند تا آبرو نرود، آبروداری میکند؟ این خلیفهٔ سوم چه پدرکشتگی با پیامبر و قرآن داشت که این منسوخات را حذف نکرد!
♦️نمونهاش همان شراب؛ در یک آیه میگوید بَه بَه بخورید چه گواراست، تبلیغش را میکند و هم اعلان حلیّت آن را میکند بعد هم قرآن دوباره ضدّ این، آیه میدهد که نه، بد است. پس آن حرفت چه بود این حرفت چیست؟
♦️اصلاً ناسخ و منسوخ جایگاه و وجاهت عقلی ندارند اگر خدا حاکم است یعنی عالِم «بِمَا کانَ وَ مَا یَکُون وَ هُوَ کائِنٌ» خب میداند که فردا باید تکذیب کند خب، همان تکذیبیه را اول لغو میکند بعد ناسخ را میآورد!
💠«وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ» هدایت میکند گمراه نمیکند! خود قرآن دارد میگوید «من هدایت میکنم و گمراه میکنم» عجیب است کاسه از آش داغتر! چه میگوید؟ میگوید که «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ» خداست که ذلیل میکند.
خب ما دیگر یقهٔ چه کسی را بچسبیم؟ در جای دیگر میگوید «یَهْدِي وَ يُضِلُّ»، قرآن پُر از این تعارضات است و بدرد محاجه میخورد.
💠اینجا میگوید که «قرآن نصیحت کننده است در آن غش نیست»، اینقدر غش پُر است که با همین قرآن سهتا جنگ بر علی تحمیل کردند؛ صفیّن، نهروان یا همان خوارج و جمل چون همه آنها قرآنخوان بودند قرآن را تفسیر میکردند و قاری معروف بودند یا اصلاً خودِ عثمان خلیفه سوم، او جانشین این کتاب است دیگر، چون هم خودش نوشته و هم در زمان خلیفه یک و دو این قرآن نشر پیدا کرد. یادتان هست که عمر گفت هر کس که غیر از نسخهٔ عثمان ابن عفّان را بیاورد شلاقش میزنم.
💠خب، هادی نیست، اگر هدایت میکرد دوتا راه را باز نمیکرد؛ «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ» یعنی خوب و بد را خلق کرده بعد تو را بسمت آن میکشاند. خب این قرار بود که «لَا یَغُشُّ» غش نکند، غشّ در معامله نکند، غشّ در گفتار نکند!
💠«وَ الْمُحَدِّثُ اَلَّذِي لَا يَكْذِبُ» با تو حرف میزند! کجا حرف میزند؟ تو میخوانی او که نمیخواند! حالا مثلاً یک دستگاهی هم آوردهاند روی آیه که میگذارند آیه را تلاوت میکند، خب اینها شگردهای تکنیک صنعت است به خدا چه مربوط است!
💠«وَ الْمُحَدِّثُ اَلَّذِي لَا يَكْذِبُ» یعنی دروغ نمیگوید. خب چطور روی نیزه رفت؟ با چه زبانی بگوید حقّ سرنگون است و باطل سرافراز است؟ ها؟ پیروزی معاویه در جنگ صفین به همین مسائل خاتمه میدهد. بعد هم میگوید «مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ اَحَدٌ اِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ اَوْ نُقْصَانٍ» هیچ کس با قرآن همسویی نکرد مگر آنکه افزونی یا کاستی از کنار آن برخاست.
💠الآن همین مطلب، تأیید همين حرفهایی است که من زدم، میگوید «قرآن میخوانی گاهی وقتها تو را ناقص میکند»، یعنی تصمیمگیری و عقل تو را ناقص میکند. آنهایی که مثل بز اخفش همه چیز را که ادیان و مذاهب آوردند قبول میکردند و کلهشان را تکان میدادند اینجا میگوید که «اَوْ نُقْصَانٍ زِيَادَةٍ فِي هُدًى اَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى» کاستنی هست از کوری و گمراهی.
کور همان است که این تذکرات قرآن را فراموش میکند؛ «اَفَلَا تَعْقِلُونَ»، «لَا تَشْعُرُونَ» و «اَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»، همه اینها مسیر را برای هدایت باز میکند بعد میبینید که یک چیز دیگری در همین قرآن ایجاد میکنند که آدم گمراه میشود.
▪️- ای هیچ ز بهر هیچ در هیچ مپیچ!
ای هیچ شده به دست باقی
از بهر همه هیچ، نکن ضجّه و داعی
در هیچ شدی به مثل کِرمی
ابریشم تو نداده جانی
پیچیده شدی، کفن قضائی
از پیله و این قفس خرابی
〰〰〰〰〰
ای اهل بلا، چارهگشا هیچ نیامد
از رحمتِ مذکور، چرا نغمه نیامد
لطف و کرمِ یار، دگر باره نیامد
بر تشنه لبان، بارشِ این وعده نیامد
بر سفرهٔ ما غیرِ عذابش که نیامد
پاسخ به همه ادعیه و ذکر نیامد
ابرست به خورشید و دگر نور نیامد
ظلمت به جهان، طالع و طارق که نیامد
▪️- اسم این سفینهای که میآید «انتخاب شده» را ببَرد طارق است، یعنی راه را به سوی بقعةالانوار هموار میکند.
مددکار نیامد، که غمخوار نیامد
در این حرجم مُردهام و حی که نیامد
〰〰〰〰〰
دل تو دلم نمونده
▪️- چرا؟
ازین جفای مونده
راز مرا کی خونده
جوابشو نداده
دلم را گر بِشُخمی
درونش را بکاوی
میان هر رگی، هیهات باشد
▪️- هیهات یعنی افسوس که به قولت عمل نمیکنی!
میان هر رگی، هیهات باشد
ز اسرارِ ازل هموار باشد
گِل و لای حیاتم را ببینی
بجز از معرفت، چیزی نیابی
▪️- تنها چیزی که از این دنیا ذخیره کردیم انتظار است، تنها چیزی که میبینیم آن چراغ روبرویمان است سو سو میکند ما را از این تونل غیبت خارج کند ولی چقدر طولش میدهی! مگر نمیدانی در تونل غیبت هوا و اکسیژن نیست؟
وجودم را وجودش در نواز است
به هر ساعت برایم چشمه سار است
وفورم دادهای در لحظههایم
سقوطم داده و در التهابم
▪️- فقط چیزی که زیاد میشود اسماء ایذائی است، ای معذّب دست بردار! ای مکار رهایمان کن! ای جبار کوتاه بیا! ای قهار دیگر زوری نداریم بزنیم!
به شر آویخته این آلتِ تو
که ابزار آمدم، در اخسأ تو
〰〰〰〰〰
▪️- حالا روضهٔ فاطمه را با روضهٔ خودمان قاطی کنیم.
من و این فاطمه، هم دردِ همیم
او سبق کُشته و من همرهِ این سوءِ تنیم
▪️- هجده سال بیشتر طاقت نیاورد در جهنم غیبت زندگی کند، ما عجب پوست کلفت هستیم، هر چه بر ما آزار میرسد هنوز هم نفَس میکِشیم!
▪️- درِ قفس فاطمه را باز کردند، پیغمبر شب قبلش در خوابش آمد گفت خیلی آزار دیدی بیا برویم.
او بُرید از همه عالم که به پرواز رَوَد
من قفس رفته به ناله، که کسی باز کند
▪️- آیا کسی پیدا میشود درِ قفس را باز کند؟ همان نالهٔ ابیعبدالله را میگویم «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی وَ هَلْ مِنْ مُعِينٍ یُعِیْنُنِی» آیا کسی هست کمکم کند؟ حالا من و تو کمک میخواهیم که یکی قفل قفس را باز کند بال بزنیم و برویم. یادت هست امام سجاد در یکی از این درسها گفت: ای کاش من گنجشک بودم از دارالبلاء فرار میکردم!
او قنوتش همه اذکار، بروجش آید
من همی زار زنم تا که فرج، باز آید
▪️- آخر توسل است ها، عریضه را با دلت بگو:
این دل بینوا را
نوا بده، خدایا
این سرِ پُر صدا را
سامان بده، الها
خدانگهدار
#شعر #توسل
╭─┅═ঊঈ📚ঊঈ═┅─╮
@Matnefarmayeshat
╰─┅═ঊঈ✍🏼ঊঈ═┅─╯
«وَ حَسُنَتْ خَوَاتِمُهُ» آخرش به حُسن ختم میشود. آخر امور چگونه ختم بخیر میشود؟ پایان عمر رجال ظهوری تماماً سوء بود، نه حُسن! برای همین پیغمبر گفت «مَا مِنَّا اِلَّا مَسْمُومٌ اَوْ مَقْتُولٌ» تمام ما اهلبیت یا با شمشیر یا به زهر کشته میشویم، بعد میگویند پیغمبر خودش مُرد! همین یک دلیل بس است! «مَا مِنَّا» هیچ کس از ما نیست، یعنی از معصومین.
🔘«وَ حُمِدَتْ عَوَاقِبُهُ» تحمید باشد آخر کار. خب اگر این را به دیانت بزنیم پایان کار دین همین حالاست که نزدیک به جابجایی هستیم یعنی آخرِ آخرالزمان هستیم. آن سند یادت هست که گفت در آخرالزمان مردم از خدا برمیگردند و به خدا فحش میدهند یادت هست؟ کسی هم جرأت نمیکند از خدا دفاع کند. چرا؟ چون این سه تا در ادیان رعایت نشد:
- نه ورودش سهل بود
- نه پایانش حُسن بود
- نه ادامه آن تحمید بود.
این درس یک بخش دیگر هم دارد.
📕باز هم از کافی جلد ۵ صفحه ۴۹۴ است.
💮میگوید: «بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ اَلسَّهْلَةِ اَلسَّمْحَةِ» شعار پیغمبر این بود «من تابع دین حنیف هستم». قبل از بعثت، پیغمبر متدیّن به دین حنیفیه بود که در رأسش ابراهیم خلیل بود.
💮مبعوث شدم! ببینید اصلاً معارضات چقدر عظیم است. اینجا میگوید «بَعَثَنِي» مرا انتخاب کرد به دین آسان و راحت. آن وقت بعد ورودی چرا با شمشیر است؟ بنده خدا علی بلاها را به تن میخرید که پیغمبر «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» را جاری کند. این هم از عدم تطابق!
-----------------------------------------------
درس پنجم:
🟡نهضت حسینی مبتنی بر ارائه معروف در خُلق و خو بوده است، اما به تولیّت معارضین مبتلا گردید.
- «لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهَی عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلِّي عَلَیْکُمْ اَشْرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ».
📗نهجالبلاغه وصیّت ۴۷ است.
💠امیر ما به ابن ملجم چنین گفت: «لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهَی عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلِّي عَلَیْکُمْ اَشْرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ» میگوید بعد از ضربت خوردن یعنی قبل از شهادت این جزء وصایای امیر بود که ترک نکنید امر به معروف و نهی از منکر را که اگر ترک کنید بر شما مسلّط میشوند «اَشْرَارُكُمْ» اشرار جامعه، الواط، معارضین و مزاحمین.
💠«ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ» عاقبتش این است که وقتی دعا میکنید رد میشود. حالا اینجا ما ابیعبدالله را داریم که مظهر آمریّت به معروف بود که با تجسّم و تندیس و تجلّی امر به منکر و نهی از معروف یعنی یزید درافتاد، آن وقت «فَیُوَلِّي عَلَیْکُمْ اَشْرَارُكُمْ» چطوری تحلیل میشود؟
💠خب یزید که سرجایش بود حسین قیام کرد، یعنی او شر بود داشت کار خودش را میکرد، پس این «یُوَلِّي» اینجا جایگاه ندارد، ولی حسین آمد قد علم کرد وارد میدان شد که با این جرثومهٔ فساد یعنی یزید ابن معاویة ابن ابیسفیان مقابله کند. که چه؟ که چه بشود؟ که امر به معروف جاری بشود!
💠این شعار ابیعبدالله بود «اُرِيدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر» خداوند آمر را زیردست گذاشت و شر را بالایش قرار داد.
----------------------------------------------
درس ششم:
🔵نتیجهٔ اجماع در آراء زمینیان تقویت معبود خاکی و بنبست در اجتهاد معنوی و الهی میباشد.
- «وَ اِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْاَنْصَارِ فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ اِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِله رِضاً».
📕نهجالبلاغه خطبه ۳ است.
🔶یک کاوش دیگر؛
«وَ اِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْاَنْصَارِ» شورای سقیفه، بنی ساعده، همان جایی که بعد از پیغمبر همه به آنجا رفتند تا یک نفر را علَم کردند هر کسی که باشد ها! فقط علی نباشد هر کسی که باشد! چون با علی دشمن هستند با بقیه که دشمن نیستند، بقیه ته جبهه بودند علی بود که یکهتاز میدان بود.
🔶«فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ اِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِله رِضاً»، یکی از مواردی که علی تقیه کرد و کلمالنّاس را رعایت کرد همین بود، میگوید انصار و مهاجرین، هجرت کنندگان از مکه به مدینه و اهالی مدینه شور کردند. میگوید شما که این کار را کردید رضایت حقّ به دست آمد.
🔶خب حالا از خود مولایمان سؤال میکنیم که اگر خلافت حضرات یک و دو و سه، مرضیّ خداوند است پس تو چرا بیعت نکردی؟ ها؟ چرا آنقدر در خانه ماندی و امساک از بیعت کردی تا به خانه یورش بیاورند، آتش بزنند و فاطمه را هم نابود کنند؟ چرا؟
5913 99-10-27
🔴۱- چرا با سفیران خدا چنین برخوردی میشود؟ آیا پاسخی برای تاریخ میباشد؟
۲- سزاوار نیست که بخیل بر مسلمین حکومت کند، در حالی که گویندهاش براستی میداند که آب نوشیدن از سرچشمه گلآلود است.
۳- شرایع دینی چگونه آسان است، در حالی که حدود دارد و برگشت از آن، مواردی موازی با اعدام میباشد؟
۴- ورودی خشن با خاتمهای مجهول و پایانی اعتراضآمیز و پر ابهام و انتساب ناچسبی به دین ابراهیم.
۵- نهضت حسینی مبتنی بر ارائه معروف در خُلق و خو بوده است، اما به تولیّت معارضین مبتلا گردید.
۶- نتیجه اجماع در آراء زمینیان تقویّت معبود خاکی و بنبست در اجتهاد معنوی و الهی میباشد.
-----------------------------------------------
درس اول:
🟠چرا با سفیران خدا چنین برخوردی میشود؟ آیا پاسخی برای تاریخ میباشد؟
- «وَ قَالُوا يَا اَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ اِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» (آیه ۶ حجر)
- «وَ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ» (آیه ١١ حجر)
- «كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ» (آیات ١٢ حجر)
📗تحلیلی از آیات ششم، یازدهم و
دوازدهم از سوره حجر است.
🔷برخورد اُمم گذشته را با انبیاء
توضیح میدهد.
«وَ قَالُوا يَا اَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ اِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» به پیغمبر میگفتند ای کسی که برای تو «ذکر»، تذکر یا قرآن نازل شده، «اِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» تو دیوانهای!
«جنون» که میگفتند به خاطر اینکه حرکات شبیه به آدمیزاد نبود و تذکرات، نصایح و پندیات خارج از سرویس معادلات جامعه بود. «لَمَجْنُونٌ» لام، لام تأکید است. تو به یقین، حتماً دیوانهای!
🔷آیهٔ بعدی میگوید «لَوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلَائِكَةِ اِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» اگر تو راست میگویی فرشتگان را بر ما هویدا کن تا جبرائیل را ببینیم.
پیغمبر بنده خدا، دحیة ابن خلیفه کلبی را نشان میداد و میگفت این جبرائیل است ولی قانع نمیشدند.
🔷میگوید این داستان قدیمی است؛
«وَ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ» الله میگوید قبلیهای قبل از تو، آنهایی که اعلان نبوت و رسالت کردند مورد ریشخند معاصرین خودشان قرار گرفتند. «وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ». این کلیّت را میگوید ها! میگوید تماماً! معلوم میشود که انبیاء در عصر خودشان مریدان، مقلدین و تابعین آنها کم بوده و به چشم نمیآمده، والّا قرآن میگفت «وَ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ بعض مِن رَسُولٍ اِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ»، «وَ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلَّا كَانُوا قَلیلاً، شِیعاً بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ».
🔷بعد آیهٔ دوازده بیشتر باز میکند؛ «كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ» میگوید سِلک مشرکین و طیف مخالفین کارشان همین بوده است.
«كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ» همینطور است سلک آنها، «فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ» نگرویدن به پیغمبر جُرم است! حالا اینجا دارد رسماً میگوید دیگر، بعد پیغمبر ما حقّ دارد که شمشیر را بلند کند بگوید «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم حَتَّی یَقُول لَا اِلَهَ اِلَّا الله».
🔷آیه سیزدهم میگوید: «لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْاَوَّلِينَ» ایمان نیاوردند به انبیاء در سنههای ماسبق.
🔷آیه پانزده:
«لَقَالُوا اِنَّمَا سُكِّرَتْ اَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» این شاید جوابی است که بقول دین در قیامت میخواهند بدهند. میگوید «سُكِّرَتْ» از سُکر، چیزی که آدم را مست و لایعقل میکند. چرا «اِنَّمَا سُكِّرَتْ» را به «اَبْصَارُنَا» وصل کرده است؟ مگر چشم هم مست میشود؟
در ادامه همین را میگوید «بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» ما سحر شده بودیم. وقتی که آدم جادو میشود همهٔ اعضاء و جوارحش به یک روند خاصی میروند.
🔷حالا سؤال این است که اگر انبیاء ادلّهٔ متقن داشتند آیا مورد تمسخر قرار میگرفتند؟ حالا معجزات را میدیدند میگفتند جادو است ولی منطق، کلام، صحبت کردن، مناظره و مباحثه علتش این است که انبیاء همیشه توپ را به هوا میانداختند. انبیاء، تا در جواب میماندند میگفتند «خدا گفته است»!
خدا کجاست؟ بالا، در عرش است.
🔷آدم در خاک زندگی میکند، در ماده است، در عالم کرهٔ خاکی است، او را به بهشت و جهنم که نامعلوم است و در چه زمانی میخواهد بشود حواله میدهی یا اینکه با سحر و جادو بقول آنها و بقول اینطرفیها با معجزه، میخواهی بر مردم حاکمیّت داشته باشی؟
---------------------------------------------
درس دوم:
🟤سزاوار نیست که بخیل بر مسلمین حکومت کند، در حالی که گویندهاش براستی میداند که آب نوشیدن از سرچشمه گلآلود است.
ارباب لطیف، نشونمه
خدای رحمان، رحیمه
شفیقه و شاهد به منه؟
نمیدونم هو که کیه
فقط بهش میگم،
اگه تو همونی که من دنبالشم
یه ذرّه ارفاق و تخفیف که بِدی
همه چی برای من، میشه خفیف
➖➖➖➖➖
فدائی گشتهام دائم به راهت
چرا نامد مرا یک لحظه حالت
نگشتی عبدِ خود را در چنین عصر
بگفتی او چرا غلطیده در دهر
➖➖➖➖➖
⚡️- اگر هر کس به ما بگوید چه شده حق دارد ولی تو که ما را آفریدی، اقرب از حبل الوریدی، نباید بگویی چه شده، چون خودت کردی!
جواب این خلقِ گرفتار شده کی میده
پاسخِ یا هو که به روز و شب شده کی میده
گرسنهها و تشنهها چشم به راه کرمت
غربت و بیکس شدهها، چه بر درت
➖➖➖➖➖
⚡️- باید زمزمه کنی ها!
در انتظارت
شکسته بالم من
خروش قلبم نگر
که نغمه دارم من
به قایقم نظری کن
که خسته جانم من
سونامی آمد
به ساحلم من
خدا کند که به دریا شود
وصالِ از من
➖➖➖➖➖
⚡️- حالا با جمعه حرف بزنیم؛
جمعه مرا در زده
ساز و دُهل بهر عروجم زده
- صبح جمعه که میشود میگوییم عصر جمعه دیگر در باز بشود برویم.
بیکس و کاریم نگر حال ما
در ته چاهیم نگر فال ما
⚡️- اینهایی که فالگیر هستند میگوید بده فالت را بگیرم و یک مشت چرندیات میگویند. فال ما حُسنالقضا نیست! شقاوت در کف دست ما ثبت شده.
جمعه نگر دست کنون بختِ ما
نیزه به دادست به این زخمِ ما
جمعه چقدر شور شده آش ما
⚡️ - آنقدر در زمینه خدا افراط کردیم که مردم از درون جدا شدند و وجدان را زیر پا گذاشتند.
جمعه چقدر شور شده آش ما
رفته ز کف، حوصله و تاب ما
ما آمدهایم به رسمِ مهمان
⚡️- همه شما امروز مهمان ذات هستید؛
ما آمدهایم به رسمِ مهمان
تا سفره دهد حضرت یزدان
آمد همه افقران به دارت
تا ناز کنی اسیر راهت
پس در بگشا که من بیایم
رازم به تو گویم و بنالم
از دیدهٔ تو چگونه باشم
کاین حال خراب در قضایم
➖➖➖➖➖
بیرقت کو؟
که به آن دست زنم
⚡️- پرچم «وَعْدَ اللهِ لَا يُخْلِفُ اللهُ وَعْدَهُ»، بیرق «أَتي أَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»!
بیرقت کو؟
که به آن دست زنم
طارق آید که به آن وصل شوم
چون بروج آید به اقبالِ گدای بابِ تو
پس خروجش سهل آید از فصال ننگِ تو
➖➖➖➖➖
ما و این ایّام، رو در رو شدیم
⚡️- قرار نبود این فجایع را ببینیم، خیلی وقت است حکم ما آمده برویم
ما و این ایّام، رو در رو شدیم
از زمان کلب و عقرب بس که نالانی شدیم
➖➖➖➖➖
جمعه مرا کُشته و قبرم نهاد
بار به سوی عدمم او نهاد
جمعه چرا جواب ما نمیدی؟
⚡️- کر شدی؟ کور شدی؟
جمعه چرا جواب ما نمیدی؟
دردسر از ما نبری، حوالهام نمیدی
جمعه دگر خاک شدم!
⚡️- یک موقعی مثل کوه ایستاده بودم از شریعت و دین دفاع میکردم کم کم ستونها فرو ریخت الان شدم خاک!
جمعه دگر خاک شدم
ذرّه به آفاق شدم
دست به دستم بده
دستِ یدِ حُسن قضایم بده
➖➖➖➖➖
جمعه بازم دس به سرم میکنی
⚡️- میگویی حالا نشد جمعه دیگر
جمعه بازم دس به سرم میکنی
آتش خود را تو علَم میکنی
➖➖➖➖➖
به نالههای پیاپی اثر نیامده است
به اشک دیدهٔ مضطر، نظر نیامده است
⚡️- آخر چرا؟ برای چه؟ چه کسی باید جواب بدهد؟ انبیاء باید جواب بدهند؟ الله باید جواب بدهد!
به خانههای پر از غم نگاه باید کرد
⚡️- اصلاً تو به خانههای ما نگاه میکنی یا نه؟ درگیریهای منبعث از فقر را میبینی یا نه؟
به خانههای پر از غم نگاه باید کرد
به دل شکستههای زمان نوا که باید کرد
⚡️- گفتی من جایم در دلهای شکسته است! دیگر دلی برایمان نمانده که شکسته باشد
غمم به صورت دائم، شده برایم کار
به غصههای دمادم که دادهام هر بار
شکنندهای جگرم ز بس که میزنیَم
غروب گشته به صبحم، کجا تو میبریَم
⚡️- همهاش یک طرفه است، گوشی سایلنت است!
تو که آگه ز احوالی چرا دردم دهی؟
⚡️- چرا اینقدر درد روی دردها اضافه میکنی؟
تو که آگه ز احوالی چرا دردم دهی؟
ز اقدم میرسانی تندی و زخمم دهی
به زجرت دائماً نالانم و هر لحظه افغانی
تو که اقرب به انسانی، چرا حرصم دهی
⚡️- لج تو را همنوعِ تو درنمیآورد، آن کسی که قضا و قدر را نوشته و گفته دنیا ملعون است و هر کسی در آن است هر چیزی که در آن است ملعون است او دارد تو را میزند
بگویم یک کلامی را، تو در اوج کرامت جای داری
⚡️- جای کرامت کجاست؟ همۀ آن شعار و تبلیغ پوچ است!
بگویم یک کلامی را، تو در اوج کرامت جای داری
پس این زحمت ز نیزارت، چرا زجرم دهی
➖➖➖➖➖
تو خالصانهترین موجودِ این جهانی
مخلوقِ بینوایت میبریَش کرانی
🟡زُهد داشتن از بین بَرندهٔ شقاوت قضا است. آیا رجال ظهوری الگوی تقوا نبودند؟
- «اِنَّكُمْ اِنْ زَهَدْتُمْ خَلَصْتُمْ مِنْ شَقَاءِ الدُّنْيَا وَ فُزْتُمْ بِدَارِ الْبَقَاء».
📚شرح غررالحکم جلد ۳ صفحه ۶۷، عیون الحکم والمواعظ صفحه ۱۷۳ است.
*⃣باز پای سفرهٔ علی نشستهایم.
«اِنَّكُمْ اِنْ زَهَدْتُمْ خَلَصْتُمْ مِنْ شَقَاءِ الدُّنْيَا» همین اولش با این چالش داریم؛ «اِنَّكُمْ اِنْ زَهَدْتُمْ خَلَصْتُمْ مِنْ شَقَاءِ الدُّنْيَا» اگر زهد پیشه کنید از شقاوت دنیا خالص میشوید، رها و جدا میشوید. خب، زاهدترین مردم در هر عصری رجال ظهوری بودند. امام سجاد الگوی سجده کنندگان و عبادت کنندگان است؛ سیّد الساجدین، زینالعابدین! دیگر از امام سجاد بالاتر داریم؟
*⃣خب امام سجاد در دم دروازهٔ دمشق چه گفت؟ گفت خدایا من را شقی آفریدی؟ یعنی هر چه میبینم شقاوت قضاست، خیر نمیبینم! این سؤال از خدا یعنی «هست»، دارد کنایه میزند و اعتراض میکند. «وَ فُزْتُمْ بِدَارِ الْبَقَاءِ» نایل میشوید به خانه ابدیّت.
--------------------------------------------------
درس چهارم:
🟣عیب یابی نکن که صاحبش وی را بخشیده است.
- «يَا عَبْدَ اللهِ لَا تَجْعَلْ فِي عَيْبِ اَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لَا تَاْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ».
📗نهجالبلاغه حکمت ۳۷ کلام ۱۴۰ است.
💠«يَا عَبْدَ اللهِ لَا تَجْعَلْ فِي عَيْبِ اَحَدٍ بِذَنْبِهِ» ای بندهٔ خدا هرگز قرار نده در عیب دیگران گناهانشان را، جستجو نکن.
💠میگوید فلانی بیدین است، فلانی چادر سرش نمیکند، فلانی نماز نمیخواند، همه اینها که گفتی در دید تو گناه است دیگر، این علی کیست؟ آیا امام اول تو نیست؟
💠«لَا تَجْعَلْ فِي عَيْبِ اَحَدٍ بِذَنْبِهِ»، اینجا باید طبق کلمات پیش و پس آن، «لَا تَعْجَلْ» باشد، عجله نکن در عیب کسی، «لَا تَعْجَلْ»! خب، چرا جاسوسی نکنیم؟ چرا استنطاق نکنیم؟ چرا بازجویی نکنیم؟ چرا؟ علی بگو.
«فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ» میگوید شاید که او بخشیده شده باشد.
💠در قضاوتهای رجال ظهوری داشتیم که گناهکار را از اجرای حد به بیرون هل میدادند و راه را برای او باز میکردند که انکار کند یا اقرار نکند.
💠«وَ لَا تَاْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ» گناهان بزرگ را دنبال میکنی؟ پلیس بازی درمیآوری؟ خانه را میگردی؟ جیبها را میگردی؟ «وَ لَا تَاْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ» آیا خودت میدانی گناه داری یا نه؟ ها؟
💠یادت هست که امیر میخواست به برادر نویسندهٔ قرآن، عثمان ابن عفّان که استاندار و امام جمعه و امام جماعت بصره بود اجرای حد بکند، مردم اعتراض کردند و گفتند این تا خِرخِره شراب خورده و در محراب استفراغ کرده، دو رکعت نماز صبح بوده که بعد از نماز به مردم گفته «اگر حال دارید ادامه بدهم! من حرفی ندارم مدام بخوانیم، بیشترش کنم، سه رکعتی کنم، چهار رکعتی کنم»، یعنی حالیش نبود چه میگوید. امیر گفت باید حد بخورد. در میدان شهر علی و حسن و حسین و مردم جمع شدند، علی به مردم گفت که هر کس حد به گردنش هست برود، همه رفتند. ببین چقدر آدمهای باانصافی بودند نگفتند ماست من شیرین است، علی و حسن و حسین ماندند.
💠«فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ» میگوید که سوراخ دعا را گم کردی، شاید که تو بخاطر گناهان صغیرهات عذاب بشوی، بعد به دنبال گناهان کبیرهٔ فلانی، همسایه، فامیل و همخانه رفتی، از لای در نگاه میکنی، از پشت بام نگاه میکنی با دوربین نگاه میکنی؟ «فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ».
--------------------------------------------------
درس پنجم:
🔵اجر متواضعین چه بوده؟ در تاریخ گذشته و معاصر حال و روز متکبرین چگونه بوده است؟
- «أَ تَرْجُو اَنْ يُؤْتِيَكَ اللهُ اَجْرَ الْمُتَوَاضِعِينَ وَ اَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَكَبِّرِينَ».
📕نهج البلاغه نامهٔ ٢١، باز خدمت امیر هستیم.
🔸به کاوش بعدی برویم؛
«أَ تَرْجُو اَنْ يُؤْتِيَكَ اللهُ اَجْرَ الْمُتَوَاضِعِينَ» امید داری که خداوند به تو عطا کند پاداش اهل تواضع را؟ ببینید در نماز سه حالت هست که انسان آنجا باید حواسش را جمع کند، اگر نمازخوان هستی!
۱- یکی سجده است
۲- یکی رکوع است
۳- یکی قنوت است
هر سه، محلِ تواضع است.
🔸قنوت میگیری، دستهایت را بالا میگیری و میگویی «بده به گدا! گدای تواَم من». بعد هم متشرع میگوید که «بعد از نماز حتماً حاجت بخواه، حاجت تو را میدهد!»، بخاطر چیست؟ بخاطر همان قنوت است که به خدا اعلان فقر کردی.
🔸رکوع هم دولا شدن و تعظیم کردن است که این هم در برابر فرمانروای هستی است.
سجده هم به خاک افتادن است.
🔸ببینید مرحله از بالا به پایین میآید، اول در قنوت عرض حاجت میکند، بعد در رکوع عرض ارادت میکند و بعد در سجده اعلان تسلیم میکند.
5912 99-10-26
🔴۱- شرایط ایمان در سرپرستی یزدان رعایت نشده حتی در متقین!
۲- بیمیلی رجل ظهوری در کشتار مردم و تبری جستن او از آدمکشی.
۳- زُهد داشتن از بین بَرندهٔ شقاوت قضا است. آیا رجال ظهوری الگوی تقوا نبودند؟
۴- عیبیابی نکن که صاحبش وی را بخشیده است.
۵- اجر متواضعین چه بوده؟ در تاریخ گذشته و معاصر حال و روز متکبّربن چگونه بوده است؟
۶- توصیهها به حکام در جهت ملاطفت با رُعایا، در حالی که آمر و عامل خودش میباشد و انگشت اتهام بسوی او گردیده است.
-------------------------------------------------
درس اول:
🟠شرایط ایمان در سرپرستی یزدان رعایت نشده حتی در متّقین!
- «ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدْ اَكْمَلَ الْاِيمَانَ اَلْعَدْلُ فِي الْغَضَبِ وَ الرِّضَا وَ الْقَصْدُ فِي الْفَقْرِ وَ الْغِنَى وَ اِعْتِدَالُ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاء».
- «فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ اَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ اَلاِقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ».
📕شرح نهجالبلاغه خطبه ۱۹۳ است.
✴️امیر است که میگوید: «ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدْ اَكْمَلَ الْاِيمَانَ» سه چیز است که در وجود هر کسی باشد ایمانش کامل است:
1⃣«اَلْعَدْلُ فِي الْغَضَبِ» موقعی که عصبانی میشود عدالت را رعایت کند. یکی از معانی عدالت میانهروی است.
«لَا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ»، افراط و تفریط، وسطش! «اَلْعَدْلُ فِي الْغَضَبِ» خب عدل که نداریم جای آن خالی است، غضبش را داریم. ببین چقدر قشنگ اسماءالحسنی با اسماء ایذائی باهم جفت میشوند.
عدل، اسماء حُسنی است و غضب اسماء ایذائی است. «اَلْعَدْلُ فِي الْغَضَبِ».
«وَ الرِّضَا» رضا هم از اسماء حُسنی است یعنی در دو حالت عدل را رعایت کن، حدّ وسط غضب و رضا، موقعی که عصبانی هستی و موقعی که از قضا و قدر راضی هستی. راضی بودن یعنی خوش بودن، خوشحال و خوشبخت بودن.
✴️غضب هم کسی میکند که یک ضعفی مثل ضعف مالی، اخلاقی، جنسی، جسمی، روحی، اجتماعی و امنیّتی دارد. برای چه تو عصبانی میشوی؟ برای اینکه طرف خودت را با معادلات خودت مطابق نمیبینی، این برخورد میشود و تعامل بهم میریزد.
«اَلْعَدْلُ فِي الْغَضَبِ وَ الرِّضَا».
2⃣«وَ الْقَصْدُ فِي الْفَقْرِ وَ الْغِنَى» خب عدل که نیست، غضب هست و رضا نیست، دقّت کنید! هیچ کس از قضا و قدر خودش راضی نیست، آن کسی که بالا است آن کسی که پایین است، آن کسی که سالم است آن کسی علیل است، آن کسی که بالاست میترسد از آن بالا به پایین بیفتد چون میداند دیروز یکی از آن بالا به پایین افتاده و این به جای او رفته، آن کسی که سالم است راضی نیست برای اینکه کرونا عُقاب وحشت را بر آسمان زندگیش به پرواز درآورده است، اگر کرونا نگرفتی یعنی اینکه نمیگیری؟ نه! صاحب قضا یک لیستی دارد که در آن نوشته در کرونا چه کسانی از بین میروند، در ویروس بعدی که خودش را نشان داده چقدر از بین میروند، در جنگ چقدر از بین میروند و چقدر خودکشی کنند!
✴️«وَ الْقَصْدُ فِي الْفَقْرِ وَ الْغِنَى» دومی آن میانهروی است، قصد، مقصد، تقصید یعنی موقعی که فقیر هستی جوش نیاور و بدان که این کرونا پوست پولدارها را کنده یا مستقیم یا غیرمستقیم به عنوان وحشت حساب آنها را رسیده است.
✴️«وَ الْغِنَى» موقعی هم که داری میانهرو باش یعنی وقتی که دنیا به کامت است احتمال بده که فردا سقوط تو باشد چون هیچ کس از قضا و قدر چک بیتاریخ نگرفته که هر چه دوست داری حال کن. غنا هم تا لب گور است، او وقتی که نفَسش در آمد تمام ثروت به ورثه میرسد.
3⃣«وَ اِعْتِدَالُ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاء» یک ترازو داشته باشید؛ اعتدال، عدل، قصد، این سهتا پارهسنگ است، مقابلش در آن کفه چیست؟ غضب و رضا، فقر و غنا، خوف و رجا، موقعی که میترسی قرآن هم میگوید «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْاَمْوَالِ وَالْاَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ» وقتی که میترسی و وقتی که امید داری. امید یعنی آرزو.
✴️بچه از وقتی که از شکم مادر جدا میشود در آرزو است هیچ چیزی سرش نمیشود ها! ولی او در آرزوی ممهٔ مامان است که شیر بخورد، والدینش در آرزوی این هستند که این بچه خوش قدم و خوش یُمن باشد و خوشبخت بشود. سرمایهدار سرمایه را به بازار میریزد به امید اینکه چند برابر بشود.
✴️اعتدال در رجاء یعنی اینکه هوا پس است، آدمهای کارکشتهٔ اقتصاد کنار کشیدند چون یکدفعه رفته بالا، و یکدفعه میآید پایین، هیچکس هم از فردا خبر ندارد.
وعدهها را کن نگاه انباشته
پردهها را در مسیرش، جملگی انداخته
⚡️- بین من و وعدگاه هفتاد هزار حجاب است.
ما و این دردِ قدیمی، همنوائی گشتهایم
⚡️- درد غربت و بیکسی را میگویم
ما و این دردِ قدیمی، همنوائی گشتهایم
لحظههای عمر، ابریّ و ولٰکن در عطش گشتهایم
حلالم کن که در وادی به حیرانم
⚡️- من که ثابت کردم گناه اختیاری نیست، ولی اگر میگویی اختیاری است الان توبه میکنم، من که هر لحظه با انتظارم به تو توبه کردم.
حلالم کن که در وادی به حیرانم
جلایم ده که از بسط ضرر، ماتمم
➖➖➖➖➖
ای شریک غصّهها، ای هموطن!
⚡️- همه گرفتار هستند ها! غیر از منتظر هم همه در این کرهٔ خاکی بدبخت و بیچاره هستند.
ای شریک غصّهها، ای هموطن
لالهها گندیده و منزل برایم بیثمن
➖➖➖➖➖
مرا منزل به منزل میکشاند
به هر بُعدی عذابم میرساند
بگفتم دوستی یا آن عدوئی؟
که از حُکمت برفت از چشم، سوئی
⚡️- کور شدم!
کجا اقرب مثالِ عقرب آید
⚡️- اَقرب یعنی نزدیک و عقرب یعنی گزنده
کجا اقرب، مثالِ عقرب آید
که آن در قلب و این با سمّ در آید
⚡️- تو اقربی «مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»! تو در دلم جا داری چرا من را مبتلا به زمن العقارب کردی؟
لطیف آمد، چو از اسماء حسنا
به لطفش، از در آمد کلّ شِقوا
⚡️- به به! اسماءالحسنی کجاست؟ ما که در قرآن معاویه و عثمان ندیدیم! شما دیدید؟ اگر هست در کتاب علی است.
به لطفش، از در آمد، کلّ شِقوا
⚡️- شقاوت!
تو اکرم بودی و ناید مرا اکرامِ سَبقَت
⚡️- «اِقْرَاْ وَ رَبُّكَ الْاَكْرَمُ» اول سورهای که به پیغمبر نازل شد، گفت خدای تو کریم است.
تو اکرم بودی و ناید مرا اکرام سَبقَت
مکارم رفته و جایش به خشمت
⚡️- کجا در زندگیت اکرام هست ها؟ برای ده بیست سی چهل میلیون وام باید اینقدر خودت را خرد و خاکشیر کنی، دنبال ضامن بروی، دنبال معرّف بروی، صدتا ورقه را پر کنی.
به جودت منبر و محراب دادست
ولٰکن نینوا عارض به نامت
⚡️- در همه منبرها و محرابها همیشه از جودِ خدا گفتند؛ خدا جواد است! امیر ما هم در مناجانش میگفت «اَنْتَ الْجَوادُ وَ اَنَا الْبَخيلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْبَخيلَ اِلّا الْجَوادُ».
بگفتا آن کتابَت چون رفیقی
رفاقت شد مرا اصلِ عذابت
⚡️- کتاب میگوید خدا رفیق است، آن پیغمبر هم که عروج میکند میگوید «اِلی رَفِيق الاَعْلي»، اما رفیق یعنی هوای رفیقش را دارد، تو چرا هوای ما را نداری؟
مصاحب گشتهای بر این خلایق
صحابی میزنی، در هر دقایق
⚡️- اسماءالحسنی را برایت یکی یکی آوردهام، از اول شعر یادت هست؟ اقرب، لطیف، کریم، جواد، مصاحب، «رَبِّ السِّجْنِ اَحَبُّ اِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي» یوسف گفت صاحب زندان برای من بهتر از این کاری است که تو ای زلیخا به من میگویی بکن! بنده خدا خیال کرد صاحب هوایش را در زندان دارد همین صاحب، همین معبود زمینی اینقدر او را چلاند، تا آخرش متوسل به پارتی شد در اسناد و مدارک یادت هست! بعد هم پیغمبر خودمان از او دفاع کرد و گفت چرا یوسف را مذمت میکنی که با پارتی از زندان رفت؟ من هم بودم دنبال پارتی بودم میگشتم، این حرفی که پیغمبر زده خیلی مهم است ها! من خیلی چیزها را نمیتوانم باز کنم.
⚡️- اسم بعدیش ناجی
به ناجی گفتهای، اصل نجاتم
برو تا من بیایم؛ چونکه پاکم
⚡️- اسم بعدی شفیق است؛ یا «یا رَفیقُ یا شَفیقُ» چقدر بندهٔ خدا حاج آقا بزرگ این دعا را میخواند، خوب او را زد! قشنگ او را زد، عالی زد دشمن اینطوری او را نمیزد. «یَا رَفیقُ یَا شَفیقُ ، فُکَّنی مِنْ حَلَقِ الْمَضیقِ».
شفق را گفتهای، مُشفق مدارم
به شهرم دائماً مُردم خرابم
شفیقان را شفاعت لازم آمد
ز بس اِرجع اِلَی ربِّک در آمد
⚡️- میگوید «ارْجِعِي اِلَىٰ رَبِّكِ» دیگر اینجا نمانید بیایید پیش خودم، چهل سال است درِ خانهات جمع شدیم در میزنیم، تو در را باز نمیکنی، چطور میخواهی ما را پیش خودت ببری؟
⚡️- رحیم آمد؛ «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرِّحِیمِ»
رحیم آمد نفیر این کتابت
به رحمان عرضه گردم این بدائت
⚡️- اینکه بداء میزنی مال رحمت توست؟ مدام وعده میدهی، بعد انبیاء را چوپان دروغگو میکنی آن وقت میگویی یونس ابن متی چرا در رفت و از شهر فرار کرد؟ خب تو که برایش آبرو نگذاشتی! مدام گفتی عذاب میدهم ندادی! مدام گفتی عذاب میدهم... همه میگفتند بابا این خل و چل است.
به جمع این صفات پر صدایت
بیفزا، حال غمگین شقاوت
به دنبال تو بودم، آنِ ساعت
⚡️- هر ساعتی دنبال تو بودم، هر کس گفت بیا پیش من، رد کردم! تاریخ زندگی من و این منتظرین مشخص است.
به دنبال تو بودم، آنِ ساعت
ولی دفعم نمودی، با فضیحت
که اینک، رحمتت از باب نقمت
⚡️- عوض شده جابجا شده، نعمت شده نقمت، واقعاً گیر کجاست! حلقه مفقوده کجاست؟
که اینک رحمتت از باب نقمت
کُشد این بندهات بار خسارت
- «فَوَ اللهِ مَا نَحْنُ اِلَّا عَبِيدُ الَّذِي خَلَقَنَا وَ اِصْطَفَانَا مَا نَقْدِرُ عَلَى ضَرٍّ وَ لَا نَفْعٍ وَ اِنْ رَحِمَنَا فَبِرَحْمَتِهِ وَ اِنْ عَذَّبَنَا فَبِذُنُوبِنَا وَ اللهِ مَا لَنَا عَلَى اللهِ مِنْ حُجَّةٍ وَ لَا مَعَنَا مِنَ اللهِ بَرَاءَةٌ وَ اِنَّا لَمَيِّتُونَ وَ مَقْبُورُون وَ مَنْشُورُونَ وَ مَبْعُوثُونَ وَ مَوْقُوفُونَ وَ مَسْئُولُونَ».
📚سند: کتاب رجال کَشّی صفحه ۲۲۵، کتاب بحارالانوار جلد ۲۵ صفحه ۲۸۹، از امام صادق است.
⬅️میگوید «فَوَ اللهِ مَا نَحْنُ الَّا عَبِيدُ الَّذِي خَلَقَنَا» بخدا قسم ما عبیدی هستیم که خلقمان کرده. عبید گفته، عبدالله نگفته عبد نگفته. عبید مُصغَّر عبد است یعنی خودش را خیلی پایین آورده، از عبد هم پایینتر. همه مردم عبدالله یعنی بندگان خدا هستند. اینجا میگوید عبید.
⬅️«وَ اِصْطَفَانَا» ما را اختیار کرد.
حالا اینجایش جالب است: «مَا نَقْدِرُ عَلَى ضَرٍّ وَ لَا نَفْعٍ» ما قادر نیستیم به کسی ضرر بزنیم یا خوبی کنیم یعنی علی در غزوات نبی شمشیرش را بالا کرد، این علی نیست که آدم میکشد خود خداست که آدم میکشد.
⬅️آیه هم که داریم؛ «فَلَم تَقتُلوهُم وَلَكِنَّ اللهَ قَتَلَهُم» (۱۷ انفال). چقدر اسناد و مدارک هست ها! واقعاً برای همین ما به ائمة الهداة المهدیین احترام میکنیم، همه چیز را در اختیار ما قرار دادند.
⬅️خب حالا این کسی که به عنوان شفاعت به ائمه متوسل میشود این را گوش کند که امام صادق چه میگوید، «وَ اِنْ رَحِمَنَا فَبِرَحْمَتِهِ» اگر به ما رحم کند به رحمتش رحم کرده «وَ اِنْ عَذَّبَنَا فَبِذُنُوبِنَا» اینجایش خیلی مهم است خوب دقت کنید: «وَ اِنْ عَذَّبَنَا فَبِذُنُوبِنَا» اگر ما را عذاب کند به خاطر گناهان ماست. چه شد؟ مگر معصوم گناه میکند؟ این را به آن آیه ۱۷۱ نساء «لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ» برگردان، یادت هست؟
⬅️ببینید محقق، کاشف در محاجه یک دفعه میبینی از یک کتاب قطور سه چهارتا سند درمیآورد یعنی چیزهایی که عمداً و یا سهواً از قلم افتاده. سهواً یعنی اهلش نبوده خواسته فقط یک چیزی روال حدیث و آیه، همین چیزی که متداول است یا اینکه اهلش نیست.
⬅️خب چه گفت؟
گفت: «وَ اِنْ عَذَّبَنَا فَبِذُنُوبِنَا» اگر ما را عذاب کند به خاطر گناهان ماست. «گناهان ما»، یعنی گناه میکند! امام صادق عصمت را رد میکند.
«فَبِذُنُوبِنَا» ببین نمیگوید «فَبِذُنُوبِکم»، جمع بسته «فَبِذُنُوبِنَا» به خاطر گناهان ماست. «وَ اللهِ مَا لَنَا عَلَى اللهِ مِنْ حُجَّةٍ» ما طلبی از خدا نداریم. حالا اینجا به تو ثابت میشود که مرا در کرسی ثلاثه قرار بدهی؛ «معلم، محقق، کاشف» همین، بالاتر نبر، اگر بالاتر ببری هم، خودت خراب میشوی برای اینکه انتظاراتت بالا میرود، بعد که گرفتار میشوی میگویی که «تقصیر معلمم است، آقا من را بدبخت کرده، آقا به من سرطان داده، آقا به من کرونا داده»، از اول چرا سنگ معرفت را کج میگذاری تا ثریا میرود دیوار کج!
⬅️خب، آن وقت باز اینجا خیلی قشنگ حرف زده «اِنَّا لَمَيِّتُونَ» ما مردههایی هستیم. الآن همه ما مرده هستیم دیگر، مردههای متحرک، زندههای مرده! «وَ مَقْبُورُونَ»، به به، به به به! چه گفته! ما در قبر هستیم، ما میمیریم در قبر میگذارند، «وَ مَنْشُورُون» در حشر و نشر قرار میگیریم، «وَ مَبْعُوثُونَ» در بعثت رستاخیز اکبر قرار میگیریم، البته آنچه که دین میگوید، نمیدانم! «وَ مَوْقُوفُونَ».
⬅️چند تا آیه داریم؟ «وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» میگویند این مال صحرای محشر است؛ «او را نگه دارید باید از او سؤال بکنید»، دارد میگوید من هم مثل شما هستم من هم به اتاق بازرسی میروم، تبعیض نیست. ببین همه اینها به آن آیه «لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ» برمیگردد، ببین چطوری اهلبیت را بالا بردند، بعد الآن طرف به حرم امام رضا میرود حاجت نمیگیرد برمیگردد، به کربلا میرود حاجت نمیگیرد برمیگردد. بابا تو اگر برای حاجت رفتی غلط کردی! تو باید برای عشق به اهلبیت بروی به عنوان اینکه اینها تابلوهای بزرگ تاریخ هستند، همین! حاجت را خدا نمیدهد، ابی عبدالله بدهد؟ واقعاً عجیب است.
⬅️شد مثل آن شخص روستایی که میگفت ابوالفضل نگهدار خدا باشد! خدا را سپردم به ابوالفضل! یعنی اینقدر به ابوالفضل العباس اعتقاد داشت که خدا مثل یک آدم معمولی شده و از چشمش افتاده بود. «وَ مَسْئُولُونَ» و از ما سؤال میشود.
--------------------------------------------
کیٖ بگوید سرّ این غمخانه را
از کجا آید نسیمِ آن پگاه جانه را
یا رب به خستگانِ قضائت، کن توجّهی
از هر چه بود و هست، خالی و گشته زحمتی
⚡️- الان که توسل را شروع کردم این بیت شعر باید مدّ نظر باشد:
سر و سِرّی که به عالَم دارم
⚡️- یعنی همین انتظار!
یک پرش از خود و بر طارقِ والا دارم
⚡️- از خودت بیا بیرون
💠«فَمَنْ ذَا بَعْدَ اِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى الله بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ» ببین چقدر قشنگ علی باز میکند، علی جراح تاریخ است. میگوید حالا شما بگویید چه کسی میتواند موقعیّت شیطان را پیدا کند؟ چه موقعیّت قبلش که شش هزار سال سابقه عبادت دارد و چه موقعیّت بعد که طبق آن آیات قرآن کارمند خدا شده است، یادت هست که چندتا آیه داریم؛ اولش که افشاگری و آبروریزی کرد باز هم زنده باد عثمان ابن عفان که این آیات را حذف نکرد.
💠شیطان گفت که حالا که کلاه سر من گذاشتی من هم کلاه سر بندگانت میگذارم، آیه است، به آن مراجعه که کردید و همه شما حفظ هستید! و بعد هم خدا به او گفت باشد برو، اصلاً خدا امر کرد، آیه را بخوان. امر کرد برو کارت را شروع کن، گفت پس یک چندتا واحد اسم اعظم بده! خدا گفت میدهم!
این مبحث محاجه سنگین بود، آنهایی که اهلش هستند مستند ما نهجالبلاغه است.
------------------------------------------------
درس دوم:
🔵به داراییهای دیگران دست نزنید؛ مسلِم باشد یا کافر!
- «وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ اَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ اَوْ مُعَاهِدٍ».
📕نهجالبلاغه نامه ۵١ است.
♻️«وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ اَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ اَوْ مُعَاهِدٍ» مس نکنید مال کسی را، دست نزنید. نه که نبرید، اصلاً دست نزنید!
♻️مَس؛ مس پا، آنهایی که متشرع هستند میدانند که آخرین مقطع وضو مس پا است. دوتا پا را از نوک ناخن شصت میکشند به بالا، این مس است. وقتی مس میکشی چیزی که برنمیدارید؟ نه! گوشت و پوست و استخوان سر جایش است، این آب است که آنجا مصرف شده است.
♻️«وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ اَحَدٍ مِنَ النَّاسِ» خلفای رسول الله عجب گوش دادند، بارکالله! یادت هست در درسهای قدیم امیر چه گفت؟ خوشبختانه ما ماهیگیر خوبی هستیم، هر چه در کتب دینی ماهی بوده صید کردیم و در این استخر بزرگ؛ دایرةالمعارف ظهور ریختیم.
♻️امیر گفت معاویه میکُشد، اموال را میگیرد و خانهها را خراب میکند.
خب، معاویه کیست؟
جانشین پیغمبر و نویسندهٔ قرآن کریم است که بعد در آن شب حادثه که مخلوط کردند که مستندش هست؛ قرآن معاویه و قرآن عثمان را روی هم ریختند و یک چیزی درآوردند که شد همین قرآنی که در خانهها هست؛ قرآن کریم، قرآن مجید که روی سرت بگذار، بوسش کن شفا دارد!
♻️میگوید مال کسی را مَس نکن چه نمازخوان باشد و چه معاهد باشد.
معاهد یعنی اقلیّت مذهبی در کشور اسلام، عهد بسته یعنی همان جزیهای که میدهد.
«مُصَلٍّ» هم یعنی نمازخوان.
-------------------------------------------------
درس سوم:
🟡وقتی که سیاست با دیانت همراه شد هرگونه ریخت و پاشی در هدم توحید، مقبول و مشروع است.
- «فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ الله كَمَا تُجَرُّ الْاَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِينَ بِهَا اِلَى الْبَصْرَةِ فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ اَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اللهِ لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ اِلَّا وَ قَدْ اَعْطَانِيَ».
📗نهجالبلاغه خطبه ۱۷٢ است.
♦️«فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ الله»
علی از جنگ جمل میگوید.
جنگ جمل شروع شد و تمام شد، الآن چقدر گذشته است؟ هزار و چهارصد سال، ولی تاریخ ثبت کرده، تاریخ را نمیشود دستکاری و وارونه نویسی کرد. یک مدتی میشود؛ مثلاً یزید گفت حسین خارجی است من او را کشتم، ولی این هم چند سال بود، بعد کم کم وجدانها بیدار شد و دیدند که نه، حسین مدافع اسلام است.
♦️میگوید که از مدینه خارج شدید،
«يَجُرُّونَ» کشیدید. «جَرَّ، يَجُرُّ» کشیدن.
کشیدید یعنی به زور آوردید، یعنی خودش نمیخواست بیاید، «حُرْمَةَ رَسُولِ الله» حرم پیغمبر را یعنی ناموسش را، زنش عایشه را، «كَمَا تُجَرُّ الْاَمَةُ» چقدر قشنگ تاریخ را تعریف میکند، زنده باد علی!
♦️میگوید همانطوری که کنیز را میکشیدند! یعنی چه؟ کنیز اختیار ندارد دیگر، زرخرید است، عایشه هم با همه عظمتش که امالمؤمنین است و جبرائیل در خانهاش وحی نازل میکرد و پیغمبر هم گفت بعد از خودش دین را از عایشه بیاموزید «كَمَا تُجَرُّ الْاَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا» کنیز نمیخواهد به فروش برود، خودش را سفت به زمین، به دستگیره و به در نگه داشته، او را میکشند، «تُجَرُّ الْاَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا» وقتی میخواهند او را بفروشند. یعنی چه؟ علی دربسته یک چیزهایی گفت و رفت، این وظیفه ماست که باز کنیم. یعنی عایشه با همه عظمتی که اهل سنّت برایش قائل هستند مثل کنیز به این جنگ، به جنگ نهروان، یعنی به جنگ خوارج کشیده شد.