ذهن تو بسیار قوی است، وقتی که با افکار مثبت آن را پرکنی زندگی تو شروع به تغییر خواهدکرد ادعا نمیكنيم بهترينيم اثبات می كنيم در کنارما آرامش را متفاوت احساس کنید "انرژی مثبت و جذب عشق" با ما از همه جا بی نياز شويد. لینک انستا👇 instagram.com/islamic_prof.1
کجا هست صلاح الدین
عمر بیدار شو که دیگه عمری وجود ندارد
رسول الله تو به داد مردم غزه برس
الٰها تو به میدان بیا
#غزه #فلسطين #کشتار
تقدیم به شما خوبان ❤️🌹🌸
#داستان_زیبا
وقتی بچه بودم روی پله های راهروی خونه ی قدیمی مون می نشسم و به این فکر می کردم
که در آینده، زندگیم چه شکلی میشه!
اون موقع فکر می کردم وقتی بزرگ شم یه کارآگاه خصوصی میشم.
یادمه همیشه یه شب بارونی پاییز رو تصور می کردم که من پالتوی چرمی تنمه و با چتر مشکی که همراهمه توی خیابونی که به خونه کوچکم منتهی میشه دارم،قدم می زنم، اون خیایون پر از نورهای آبی بود و سنگ فرش های زیبایی هم داشت.
من همیشه خیال می کردم وقتی به درب خونه ام برسم، پیر زن همسایه که البته زن خوبی هم هست، واسم یه شیشه مربای شاهتوت تازه می آره و من بعد از کلی تشکر وارد خونه میشم.
در حالیکه حسابی خسته ام و می خوام بخوابم،زنگ خونه به صدا در می آد و وقتی در رو باز می کنم پسر بچه همسایه رو می بینم که از من می خواد توی تکالیفش کمکش کنم، راستش اون موقع فکر می کردم وقتی بزرگ شم صدام مثل دوبلر سریال 'کمیسر ناوارو'، گرم و گیرا میشه و با لبخند به اون پسر بچه میگم، البته جانم.
اون هم داخل خونه می آد و از من می پرسه که غازهای وحشی در زمستون به کجا مهاجرت می کنن؟
من هم که حتما اطلاعات عمومی بالایی دارم جواب میدم، اون ها توی زمستون از جنوب به شمال میرن و سپس واسش مربای شاهتوت تازه می آرم.
چند دقیقه بعد مادر اون پسر بچه دنبالش میاد
بعد از راهی کردن اون ها تصمیم می گیرم به تخت خوابم تو بهترین جای دنیا برم اما ناگهان تلفن زنگ می خوره و همکارم بهم میگه باید برم سر صحنه قتل، وقتی اونجا میرسم متوجه رابطه بین قاتل و مقتول میشم و به پلیس ها میگم که اون حتما یه روز برمیگرده و پلیس ها هم چند وقتی اون جا رو تحت نظر می گیرن و آخر سر می بینن که قاتل بر می گرده و من خاص ترین کارآگاه دنیا میشم!
اما وقتی بزرگ شدم فهمیدم خیلی از اون فکرها اشتباه بوده!
وقتی بزرگ شدم فهمیدم مربای شاهتوت تازه رو پاییز درست نمی کنن، فهمیدم غازهای وحشی در زمستون از شمال به جنوب مهاجرت می کنن،
فهمیدم بهترین جای دنیا،پله های راهروی خونه قدیمی مونه.
وقتی بزرگ شدم فهمیدم خیلی از رفته ها دیگه بر نمی گردن...!
اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ وَ یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ(نمل۶۲)
ای آن کس که دعای بیچاره مضطر را به اجابت میرساند و رنج و غم آنان را بر طرف میسازد.
تقدیم به شما عزیزان امید مورد پسند تون باشد 🌹❤️🌹
#داستان_زیبا
نقل است که پادشاهی خواست تا مسجدی در شهر بنا کنند و دستور داد تا کسی در ساخت مسجد نه مالی و نه هر چیز دیگری هیچ کمکی نکند. چون میخواست مسجد تماما از دارایی خودش بنا شود.
شبی از شبها پادشاه در خواب دید که فرشتهای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را بهجای اسم پادشاه نوشت!
وقتی پادشاه هراسان از خواب پرید، سربازانش را فرستاد تا ببینند آیا هنوز اسمش روی سر در مسجد هست یا نه؟!
سربازان رفتند و چون برگشتند، گفتند:
آری اسم شما همچنان بر سر در مسجد است.
مقربان پادشاه به او گفتند که این خواب پریشان است. در شب دوم پادشاه دومرتبه همان خواب را دید.
دید که فرشتهای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را بهجای اسم پادشاه نوشت.
صبح پادشاه از خواب بیدار شد و سربازانش را فرستاد که مطمئن شوند که هنوز اسمش روی مسجد هست.
رفتند و بازگشتند و خبر دادند که هنوز اسمش بر سر در مسجد است. پادشاه تعجب کرد و خشمگین شد. تا اینکه شب سوم نیز دوباره همان خواب تکرار شد!
پادشاه از خواب بیدار شد و اسم زنی که اسمش را بر سر در مسجد مینوشت را از بر کرد. دستور داد تا آن زن را نزدش بیاورند.
پس آن زن که پیرزنی فرتوت بود، حاضر شد.
پادشاه از وی پرسید:
آیا در ساخت مسجد کمکی کردی؟
گفت:
ای پادشاه، من زنی پیر و فقیر و کهنسالم و شنیدم که دیگران را از کمک در ساخت بنا نهی میکردی، من نافرمانی نکردم.
پادشاه گفت:
تو را به خدا قسم میدهم چه کاری برای ساخت بنا کردی؟
گفت:
به خدا سوگند که مطلقا کاری برای ساخت بنا نکردم جز...
پادشاه گفت:
بله! جز چه؟
پیرزن گفت:
جز آن روزی که من از کنار مسجد میگذشتم، یکی از احشامی را که چوب و وسایل ساخت بنا را حمل میکرد، دیدم که با طنابی به زمین بسته شده بود.
تشنگی بهشدت بر حیوان چیره شده بود و به سبب طنابی که با آن بسته شده بود، هرچه سعی میکرد خود را به آب برساند، نمیتوانست.
برخاستم و سطل را نزدیکتر بردم تا آب بنوشد. به خدا سوگند که تنها همین یک کار را انجام دادم.
پادشاه گفت:
آری! تو این کار را برای رضای خدا انجام دادی و من مسجدی ساختم تا بگویند که مسجد پادشاه است و خداوند از من قبول نکرد!
پس پادشاه دستور داد که اسم آن پیرزن را بر سر در مسجد بنویسند.
دلتون اگه گرفت،
بدونید خدا یه جایی تو سورهی یاسین، خیلی خوشگل به پیامبرش میگه :
"فلا یحزنک قولهم"
و من مطمئنم مخاطبش نه فقط محمدش(ص) که همهی ما آدمهای دلگیر و زخم خوردهایم.
پس نه به اعتبار حرف من و بقیه، که به حرف حقِ خود خدا،
غمگین نباشید از حرفها و زخمهایی که خوردید .
بروسلی میگه:
«در مورد خودتان حتی به عنوان شوخی منفی صحبت نکنید.
بدن شما تفاوت را نمیفهمد!
کلمات انرژی هستند و طلسمهایی را به وجود می آورند،
نحوه صحبت کردن در مورد خود را تغییر دهید
تا بتوانید زندگی خود را تغییر دهید.»🌿
THE BEST #STORY FOR YOU GUYS
HERE YOU GO !!
THANKS FOR YOUR COMMENT
INSHAALLAH YOU W'LL LOVE IT 😍❤️🫰🏻
❤️🌷صلوات فراموش نشه 🌷❤️
🌙دعا فراموش نشه عزیزان 🌙
رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
" مِن أشدِّ أمَّتي لي حبّاً ، ناسٌ يَكونونَ بَعدي ، يودُّ أحدُهُم لَو رآني ، بأَهْلِهِ ومالِهِ "
"مردمانى از امت من كه بعد از من خواهند آمد،چنان به من محبت شديدى دارند كه دوست دارند كه اهل و مال خود را فداى لحظه اى ديدن من ،كنند"
(صحيح مسلم :2832)
⚪#ارسالی_اقای_سبحانی ⚪
THE BEST #STORY FOR YOU GUYS
HERE YOU GO !!
THANKS FOR YOUR COMMENT
INSHAALLAH YOU W'LL LOVE IT 😍❤️🫰🏻
❤️🌷صلوات فراموش نشه 🌷❤️
🌙دعا فراموش نشه عزیزان 🌙
چند وقت پیش یکی بهم گفت:
خوش به حالت تو که مشکل نداری؛
به لحظه یاد این بیت از جناب
امیر خسرو دهلوی افتادم که می گه:
هر شب از سینه ی من تیر بلا می گذرد
تو چه دانی که برین سینه چه ها می گذرد..🌱
جای هم نیستیم!
همدیگرو قضاوت نکنیم!
THE BEST #STORY FOR YOU GUYS
HERE YOU GO !!
THANKS FOR YOUR COMMENT
INSHAALLAH YOU W'LL LOVE IT 😍❤️🫰🏻
❤️🌷صلوات فراموش نشه 🌷❤️
🌙دعا فراموش نشه عزیزان 🌙
تقدیم به شما خوبان امید مورد پسند تون باشد 🌸🌹⭐
#داستان_زیبا
داستان مردی که زبان گربه ها را آموخت
مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت:
ای پیامبر میخواهم، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی.
سلیمان گفت: توان تحمل آن را نداری.
اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید، کدام زبان؟
جواب داد: زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
سلیمان در گوش او دمید و عملا" زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند.
یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم.
دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا خواهم فروخت، فردا صبح زود آنرا فروخت
گربه امد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت: نه، صاحبش فروختش،
اما، گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟
گفت: نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت
و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت
نزد پیامبر رفت و گفت: گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن!
پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی،
سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت
و کفن و دفن آماده کن!
.
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند،
و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!!
🌺#ارسالی_مروه_محمدی 🌺
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا(مزمل ۸)
و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند.
تقدیم به شما عزیزان 🌹🌹❤️🌸
#داستان_زیبا
سلیمانبن داوود از نادر پیامبرانی است که خداوند پادشاهی مشرق و مغرب زمین را به او داد و سالها بر انسانها، چهارپایان، مرغان و درندگان غالب و حاکم بود و زبان همه موجودات را میدانست که زبان از توصیف قدرت عظیم او قاصر است.
درباره ثروت ایشان آوردهاند که: فرشی داشت که جنیان آن را از حریر و طلا بافته بودند و هر زمان که میخواست به جایی برود روی آن فرش مینشست و هر جا و با هر سرعتی که میخواست، آن فرش وی را به مقصد میرساند. آنقدر قدرت داشت که حتی باد نیز تحت اختیار او بود و با باد سخن میگفت. میزی داشت از طلا که با یاقوت و جواهرات آراسته شده بود و سه هزار میز دیگر در اطراف او بودند (مخصوص علما، وزرا و بزرگان بنی اسرائیل).
سلیمان (ع) صد فرسخ لشکر داشت، ۲۵ فرسخ از جنیان، ۲۵ فرسخ از پرندگان، ۲۵ فرسخ از انسان و ۲۵ فرسخ از حیوانات چهارپا. جنیان گوهرهای درخشان برایشان میآوردند.
در آشپزخانههای آن حضرت روزی ۱۰۰ هزار گوسفند، ۴۰ هزار گاو برای فقرا و مساکین و لشکریانش طبخ میشد ولی غذای خودش نان جو بود که آن را نیز با دست خود میپخت.
روزی دستور داد که کسی وارد قصر من نشود و خود عصایش را به دست گرفت و به بالاترین جای قصر رفت در حالی که به عصایش تکیه داده بود به مملکت خویش نگاه کرده و شکرگذار خداوند بود. ناگاه نظرش به جوانی خوش چهره و پاکیزه افتاد که از گوشه قصرش پیدا شد، فرمود: چه کسی به تو اجازه ورود به قصر را داده است، گفت: پروردگار تو، فرمود: تو کیستی، گفت: عزرائیل، فرمود: برای چه کاری آمدید، گفت: برای قبض روح تو.
سلیمان (ع) چون هیچ وابستگی به دنیا نداشت فرمود: به آنچه ماموری، انجام بده. عزرائیل جان ایشان را در همان حالت که به عصا تکیه داده بود قبض کرد، چند روزی گذشت مردم و اطرافیان او را میدیدند و گمان میکردند که زنده است. بعضی میگفتند چند روز غذا نخورده و نیاشامیده، پس او پروردگار ماست.
عدهای میگفتند او جادوگر است و در دید ما سحر کرده که ما گمان کنیم ایستاده است. گروهی گفتند او پیامبر خداست و … و خلاصه خداوند موریانههایی را فرستاد که میان عصای او را بخورند تا عصا بشکند، وقتی عصا شکست و او به زمین افتاد به داخل قصر رفتند و متوجه شدند که چند روز است از دنیا رحلت کرده است.
نکته مهم داستان این است که سلیمان (ع) با این همه ثروت فریب دنیا را نخورد و دنیا را در مسیر آخرت خرج کرد اما با این حال آخرین پیامبری است که در فردای قیامت به بهشت میرود زیرا خاصیت دنیا در این است که در حرام آن عقاب و در حلال آن حساب است. حسابرسی طولانی اموال سلیمان سبب میشود که او به عنوان آخرین پیامبر و فرستاده خدا قدم به بهشت گذارد.
پس از این داستان درس میگیریم که نه تنها دنیا به خودی خود مذموم نیست بلکه دنیادوستی و استفاده صحیح از مخلوقات هم مذموم نیست. استفاده غیرشرعی و وابستگی و یا پرستش دنیا مورد مذمت واقع شده که از آن به دنیای ملعون و یا مظلوم تعبیر میشود.
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖╯ @marenmkl
THE BEST #STORY FOR YOU GUYS
HERE YOU GO !!
THANKS FOR YOUR COMMENT
INSHAALLAH YOU W'LL LOVE IT 😍❤️🫰🏻
❤️🌷صلوات فراموش نشه 🌷❤️
🌙دعا فراموش نشه عزیزان 🌙
.
•|یادتباشهکهزندگیمنتظرنمیمونهکه
حالبدوخستگیتوخوببشه
زندگیدارهبانهایتسرعت
روزهاشرومیگذرونه
واینتوییکهبایدخودترو
بازمانتطبیقبدیوبهفکرباشیکه
هرثانیهاززندگیتخوبسپریبشه|•
.
🍭مژده مژده یـک ساله حافـــظ کل قراان شو
@hefzz_quran
🍭کتابخانه اسلامی نور
@EslahLib_ISLAMI_noor
🍭فن بیان وگویندگی
@bekhodat1Aeman1d
🍭آیا عاشق یادگیری زبان عربی هستید؟؟
@arabimobin1
🍭اشـ؏ـارناب؛مولانا،حافــظ،شهریار
@ASHAAR_Nabb
🍭بنیان خانواده وتربیت اسلامی
@fashionpanahi45
🍭بهتـرین ســرودهای اسلامــی
@iSLamSrOodha
🍭صفر تا صـــد دروس تجویدتخصصی قرآن کریم
@dros_tajweed
🍭عاشـــقانه های زن وشوهری
@Goles_taan
🍭آرامــش باصدای قرآن
@Ava_Quran
🍭عکس هاے اسلامے جذاب و دیدنی
@naweshtaha321
🍭دانستنیها و معلومات اسلامی
@Malomateislami1441
🍭انواع لوازم حجاب/بدلیجات/وخیاطی بادوخت تمیز
@eaktaz
🍭ثَقَّـل مَوازینڪ|ڪفهحسناتتراسنگینڪن
@Saqqil_Mavazinak
🍭راحِهالقَلـببذِکْـرِالله
@rahea_galbi1
🍭تفسیر جامع مولانا بدری
@tafsirostadbadry
🍭آمپول مکالمه عربی کاملا رایگان
@Arabic200
🍭صحیح بخاری ومسلم
@sahyh_albukhariy
🍭دنیای زیباترین اســتوࢪیهای🅘🅢🅛🅐🅜🅘
@Islamicstory00000
🍭نشــــــیدهای محمــــــدی/اســــــلامی
@Nashidhaimuhamadi
🍭داسـتان و رُمـان های اسـلامـے
@dastan_roman_aslame
🍭گنجی از مناجات عارفان وحکایات اولیاء خدا
@Ganjineye_doa_tv
🍭حضور شيطان رجیم هنگام مرگ
@allah_1000
🍭ســــــیره و سنــت نبـــــــــوی ﷺ
@Dangi_Minbar
🍭¹⁰⁰ خصلت رسول اکرم ﷺ
@muttqin_100
🍭دنیای سوال و جواب
@Saeld2050
🍭حجابسرای تبســم
@hejabe_tabassom
🍭حرف های منوخدایم
@Rabiol_Qolob
🍭کانال رسمی مولانا ابراهیم رودینی
@ebrahim_roudini
🍭طراوت ایمان
@TARAVAT_Iman
🍭رۅزۍ یک صفحه قـــــــرآن
@roozyeksafheQuran
🍭تلاوت های زیبــا باصدای قاری هایی که میخوای
@beiadeallah
🍭کانال اناشیداسلامی
@Anashid_islami0
🍭سوالات آزمــون مخـــزن و الاسرار
@brain_drain2024
🍭فروشــگاه قرآن | ذکرشمار | تسبیح | کتاب
@quran_zekrr
🍭حامیــــان فلسطین
@hamyanfelestin
🍭فــــــراز بهشت
@barfarazebehesht
🍭مسیـرجـنـت
@MUSLEMIN_7
🍭دختـــر مسلــمــان
@Madaram_ayeshee111
🍭سخنرانی های علمای بزرگ
@Allah_rabiy1
🍭ئــیـســلامـهکـهم
@delagheh
🍭أقوالِ علما، سخنرانی،مطالب زیبا
@daneshmandan_islam
🍭نیــــــــــــــهان
@Alhosna_99
🍭فـرشــتههـاے چـادرے
@Freshta_Chadori
🍭آموزش تجويد و لحن قرآن کریم
@ostad_sediqi
🍭به سوی نور
@beesoyenoor
🍭عربی را روان صحبت کن
@Arabi_AlTayyeb
🍭استوری های خاص وجذاب
@Ch_Rahaii
🍭مکتــبدخترانـهوپسرانـهرسولاللّٰـــه
@mohebanersolallah
🍭اجتماع دختران باایمان
@GOLASTAN_HJAB_8
🍭نُـکـات هـمـسرداری
@nokat_hamsaranh
🍭پـــــــرسش 🅐&🅐 پـــــــاســــخ !؟•
@Quiz_quran
🍭سخنان ناب ودلنشین زیبا
@marenmkl
🍭تلاوت القرآن الکریم
@Quran_Holy2
🍭«حافظ" فروغ" مولانا" خیام"»
@Ashaarmolana
🍭حقوق مرد بر زن در اسلام
@DOKHTARAN00
🍭باطل کردن سحروجادووطلسم به اذن الله قرآن درمانی
@ghoran_darmane
🍭ملیـــــــون ها کتاب اســـلامی
@Library_5
🍭کـانـال روانشناسی اسلامی کــودک
@tarbiytf
🍭اناشید شاد،نشید جهادی، نشید غمگین
@anashidi
🍭بزرگترین کانال تـلاوت قـرآن كریم
@telavat_rozaneh
.
🍭
اینقدر نگران نباش
یک وقتهایی همهچیز
از هم میپاشه
تا سر جای درستش قرار بگیره...
روز بخیر🧡🍀
تقدیم به شما خوبان امید مورد پسند تون باشد 🌸❤️🌸
#پندانه
دوستی میگفت:در قهوه خانه ساده بالای کوه، سفارش املت دادیم.
کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در فیــسبـــوک ملاقات کنید.
بازفکر کردم در کجای دنیا میشود اینچنین املت خوشمزه و نان لواشی پیدا کرد
که فروشنده اش هم تا این حد به روز باشد؟
چون من تا حدی دنیا دیده هستم ، به تجربه میگویم : هیچ کجا …
هنگام برگشتن خانمی با مانتو و روسری و ظاهری مرتب در حال فروختن گل بود.
آنقدر ظاهر با کلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم.
شخصیت با وقاری داشت.
وقتی گفتیم به شما نمی آید گل بفروشید، با کلامی تکان دهنده گفت:
بی کس هستم، اما ناکس نیستم.. زندگی را باید با شرافت گذروند.
کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گلفروش یافت؟
به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است.
به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیفم همراهم نیست.
گفتم ببخشید پول نیاوردم، میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود،
مغازه دار با اصرار گفت نه آقا قابل شما رو نداره ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد.
تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟
تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله ای بود؟
شب در حالیکه پشت لپ تاپم داشتم کار میکردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانه های خاطره انگیز را سر داد.
در کوچه نوازنده ای با زیباترین حالت و مهارتی خاص مینواخت.
به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم.
یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بخاطر این ملودی قشنگی که میزنی.
با رضایت پولی به او داد و رفت…حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد.
در کجای دنیا کسی میتواند در کوچه ای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیده ام.
میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید.
چرا باید خانمی با وقار گل بفروشد..؟
چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند..؟
چرا باید نوازنده ای ماهر در کوچه بنوازد…؟؟ و از این دست نگاههای منفی که خیلی ها دارند..
اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟
و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟
من هر چه را دیدم مثبت میدیدم.
بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کرده ایم در حالیکه در عمل وجود ندارند..
و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمی بیند و ذهن ما درک نمیکند.
مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بی کلاس” تقسیم کرده ایم..!
ماکسیما، لكسوس و بنز با کلاس، و پیکان و پراید بی کلاسند.
حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل…، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین…
امتحان کنید حتی یک ماکسیما و لكسوس و بنز بخاطر کمک به شما توقف نمیکند
و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام با کلاس ترند؟
میتوانید به رخدادهای یکروز عادی از زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد...
و یاد کن حال ایوب را وقتی که پروردگار خود را خواند که مرا بیماری و رنج سخت رسیده و تو بر بندگانت از همه مهربانان عالم مهربانتری( انبیا۸۳)
دست ما رو بگیر خدا جونم🍀✨️
دوستا کانالمون تازه شروع به فعالیت کرده با مطالب جدید اگ خواستین عضو بشین و اینکه به چند مدیر ضرورت داریم
بخش تب
بخش نظارت
و بخش پست
تقدیم به شما خوبان امید مورد پسند تون باشد 🩵🌹🦋
#داستان_زیبا
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مرد را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان، وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان زند می رسد و کریم خان از وی می پرسد: «چه شده است چنین ناله و فریاد می کنی؟»
مرد با درشتی می گوید: «دزد همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم!»
خان می پرسد: «وقتی اموالت به سرقت می رفت تو کجا بودی؟»
مرد می گوید: «من خوابیده بودم!»
خان می گوید: «خوب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟»
مرد در این لحظه آن چنان پاسخی می دهد که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود.
مرد می گوید: «من خوابیده بودم، چون فکر می کردم تو بیداری!»
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند و در آخر می گوید: «این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.»
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(الرحمن۱۶)
پس كدامين نعمتهای پروردگارتان را انكار ميكنيد؟☘
تقدیم به شما عزیزان 🌸❤️💛
#داستان_زیبا
روزی خانمی سخنی را بر زبان آورد که مورد رنجش خاطر بهترین دوستش شد. او بلافاصله از گفته خود پشیمان شده و بدنبال راه چارهای گشت که بتواند دل دوستش را بدست آورده و کدورت حاصله را برطرف کند. او در تلاش خود برای جبران آن، نزد پیرزن خردمند شهر شتافت و پس از شرح ماجرا، از وی مشورت خواست. پیرزن با دقت و حوصله فراوان به گفتههای آن خانم گوش داد و پس از مدتی اندیشه، چنین گفت: «تو برای جبران سخنانت لازم است که دو کار انجام دهی و اولین آن فوقالعاده سختتر از دومی است.»
خانم جوان با شوق فراوان از او خواست که راهحلها را برایش شرح دهد. پیرزن خردمند ادامه داد: «امشب بهترین بالش پری را که داری، برداشته و سوراخی در آن ایجاد میکنی. سپس از خانه بیرون آمده و شروع به قدم زدن در کوچه و محلات اطراف خانهات میکنی و در آستانه درب منازل هر یک از همسایگان و دوستان و بستگانت که رسیدی، مقداری پر از داخل بالش درآورده و به آرامی آنجا قرار میدهی. بایستی دقت کنی که این کار را تا قبل از طلوع آفتاب فردا صبح تمام کرده و نزد من برگردی تا دومین مرحله را توضیح دهم.»
خانم جوان به سرعت به سمت خانهاش شتافت و پس از اتمام کارهای روزمره خانه، شبهنگام شروع به انجام کار طاقتفرسائی کرد که آن پیرزن پیشنهاد نموده بود. او با رنج و زحمت فراوان و در دل تاریکی شهر و در هوای سرد و سوزناکی که انگشتانش از فرط آن، یخ زده بودند، توانست کارش را به انجام رسانده و درست هنگام طلوع آفتاب به نزد آن پیرزن خردمند بازگشت. خانم جوان با اینکه به شدت احساس خستگی میکرد اما آسوده خاطر شده بود که تلاشش به نتیجه رسیده و با خشنودی گفت: «بالش کاملاً خالی شده است!»
پیرزن پاسخ داد : «حال برای انجام مرحله دوم، بازگرد و بالش خود را مجدداً از آن پرها پر کن تا همه چیز به حالت اولش برگردد!»
خانم جوان با سرآسیمگی گفت: «اما میدانید این امر کاملاٌ غیر ممکنه! باد بیشتر آن پرها را از محلی که قرارشان دادهام پراکنده کرده است و قطعاً هر چقدر هم تلاش کنم دوباره همه چیز مثل اول نخواهد شد!»
پیرزن با کلامی تأمل برانگیز گفت: «کاملاً درسته! هرگز فراموش نکن کلماتی که بکار میبری همچون پرهایی است که در مسیر باد قرار میگیرند. آگاه باش که فارغ از میزان صممیت و صداقت گفتارت، دیگر آن سخنان به دهان باز نخواهند گشت. بنابراین در حضور کسانی که به آنها عشق میورزی کلماتت را خوب انتخاب کن.»
نه کم بیار
نه ناامید شو،
به وقتش خدا دستتو میگیره رفیق🌱
THE BEST #STORY FOR YOU GUYS
HERE YOU GO !!
THANKS FOR YOUR COMMENT
INSHAALLAH YOU W'LL LOVE IT 😍❤️🫰🏻
❤️🌷صلوات فراموش نشه 🌷❤️
🌙دعا فراموش نشه عزیزان 🌙
تنها افراد بزرگوار هستند که بزرگواری را در دیگران تشخیص میدهند!
انسان بخیل، بخشندگی را اسراف میبیند و انسان ترسو، شجاعت را بیپروایی میپندارد.
راز بزرگی، در آنچه دیده میشود نیست؛ بلکه در چشمی است که آن را میبیند!
ادهم شرقاوی
🌸#ارسالی_آقای_جمشید_کریمی🌸
.
🍂🏵خود درمانی با قرآن در منزل بدون راقی
@QoRaaNDaRmAni
🍂🌙کتابخانه اسلامی نور
@EslahLib_ISLAMI_noor
🍂🏵نشید شاد،نشید جهادی، نشید غمگین
@anashidi
🍂🏵کـانـال روانشناسی اسلامی کــودک
@tarbiytf
🍂🌙باطل کردن سحروجادووطلسم به اذن الله قرآن درمانی
@ghoran_darmane
🍂🏵فن بیان وگویندگی
@bekhodat1Aeman1d
🍂🌙آیا عاشق یادگیری زبان عربی هستید؟؟
@arabimobin1
🍂🏵اشـ؏ـارناب؛مولانا،حافــظ،شهریار
@ASHAAR_Nabb
🍂🏵بنیان خانواده وتربیت اسلامی
@fashionpanahi45
🍂🌙تـــــــــرکــــــــ گنـــــــــاه
@aaaagojhin
🍂🌙بهتـرین ســرودهای اسلامــی
@iSLamSrOodha
🍂🏵صفر تا صـــد دروس تجویدتخصصی قرآن کریم
@dros_tajweed
🍂🏵عاشـــقانه های زن وشوهری
@Goles_taan
🍂🌙آرامــش باصدای قرآن
@Ava_Quran
🍂🌙عکس هاے اسلامے جذاب و دیدنی
@naweshtaha321
🍂🏵دانستنیها و معلومات اسلامی
@Malomateislami1441
🍂🌙انواع لوازم حجاب/بدلیجات/وخیاطی بادوخت تمیز
@eaktaz
🍂🌙ثَقَّـل مَوازینڪ|ڪفهحسناتتراسنگینڪن
@Saqqil_Mavazinak
🍂🏵راحِهالقَلـببذِکْـرِالله
@rahea_galbi1
🍂🏵تفسیر جامع مولانا بدری
@tafsirostadbadry
🍂🌙شعائر نگارهای چشمنواز همراه با کاروان صالحان
@shaaer_is
🍂🌙آمپول مکالمه عربی کاملا رایگان
@Arabic200
🍂🏵صحیح بخاری ومسلم
@sahyh_albukhariy
🍂🏵دنیای زیباترین اســتوࢪیهای🅘🅢🅛🅐🅜🅘
@Islamicstory00000
🍂🌙نشــــــیدهای محمــــــدی/اســــــلامی
@Nashidhaimuhamadi
🍂🌙داسـتان و رُمـان های اسـلامـے
@dastan_roman_aslame
🍂🏵گنجی از مناجات عارفان وحکایات اولیاء خدا
@Ganjineye_doa_tv
🍂🏵حضور شيطان رجیم هنگام مرگ
@allah_1000
🍂🌙ســــــیره و سنــت نبـــــــــوی ﷺ
@Dangi_Minbar
🍂🌙¹⁰⁰ خصلت رسول اکرم ﷺ
@muttqin_100
🍂🏵دنیای سوال و جواب
@Saeld2050
🍂🏵حجابسرای تبســم
@hejabe_tabassom
🍂🌙حرف های منوخدایم
@Rabiol_Qolob
🍂🌙کانال رسمی مولانا ابراهیم رودینی
@ebrahim_roudini
🍂🏵طراوت ایمان
@TARAVAT_Iman
🍂🏵تلاوت های زیبــا باصدای قاری هایی که میخوای
@beiadeallah
🍂🌙کانال اناشیداسلامی
@Anashid_islami0
🍂🌙سوالات آزمــون مخـــزن و الاسرار
@brain_drain2024
🍂🏵فروشــگاه قرآن | ذکرشمار | تسبیح | کتاب
@quran_zekrr
🍂🏵رۅزۍ یک صفحه قـــــــرآن
@roozyeksafheQuran
🍂🌙حامیــــان فلسطین
@hamyanfelestin
🍂🌙فــــــراز بهشت
@barfarazebehesht
🍂🏵مسیـرجـنـت
@MUSLEMIN_7
🍂🏵دختـــر مسلــمــان
@Madaram_ayeshee111
🍂🌙سخنرانی های علمای بزرگ
@Allah_rabiy1
🍂🌙ئــیـســلامـهکـهم
@delagheh
🍂🏵أقوالِ علما، سخنرانی،مطالب زیبا
@daneshmandan_islam
🍂🏵نیــــــــــــــهان
@Alhosna_99
🍂🌙فـرشــتههـاے چـادرے
@Freshta_Chadori
🍂🌙آموزش تجويد و لحن قرآن کریم
@ostad_sediqi
🍂🏵به سوی نور
@beesoyenoor
🍂🏵عربی را روان صحبت کن
@At_Tayyeb
🍂🌙استوری های خاص وجذاب
@Ch_Rahaii
🍂🌙مکتــبدخترانـهوپسرانـهرسولاللّٰـــه
@mohebanersolallah
🍂🏵اجتماع دختران باایمان
@GOLASTAN_HJAB_8
🍂🏵نُـکـات هـمـسرداری
@nokat_hamsaranh
🍂🌙پـــــــرسش 🅐&🅐 پـــــــاســــخ !؟•
@Quiz_quran
🍂🌙سخنان ناب ودلنشین زیبا
@marenmkl
🍂🏵تلاوت القرآن الکریم
@Quran_Holy2
🍂🏵«حافظ" فروغ" مولانا" خیام"»
@Ashaarmolana
🍂🏵حقوق مرد بر زن در اسلام
@DOKHTARAN00
🍂🌙ملیـــــــون ها کتاب اســـلامی
@Library_5
🍂🌙بزرگترین کانال تـلاوت قـرآن كریم
@telavat_rozaneh
.
این دو توصیه را انجام دهید تا آرامش داشته باشید:
اظهار نظرهای غیرضروری در رابطه باهرچیزو هرکس را تعطیل کنید
در مورد هرموضوعی که واقعا به شما ارتباطی ندارد، سوالی نپرسید
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖╯ @marenmkl