کسی که به خدا عشق می ورزد نمیتواند کوشش کند که خدا هم در عوض به وی عشق بورزد.. خدا عاری از انفعالات است و متاثر از هیچ شادی یا اندوهی نیست.
@LAHZEHAL
توکل یعنی اینکه ...
هر اتفاقی بیفتد من بخشی از جهان هستی ام و جهان هستی نمیتواند با من عمداً دشمن باشد. اگر گاهی اوقات چنین احساس بشود. باید سوءتفاهمی از جانب من باشد.
@LAHZEHAL
اگر با زنان دشمنی اغاز کرده اید..
معنویت را کجا می جویید؟
@LAHZEHAL
ميليون ها انسان تصميم گرفته اند
كه ديگر احساساتى نباشند.
پوست كلفت شدند
تا ديگر كسى نتواند آزارشان دهد،
اما به بهايى گزاف!
كسى نميتواند آزارشان دهد،
اما دیگر كسى هم نميتواند شادشان كند!
OSHO
@LAHZEHAL
معموﻻ ﻣﺬهبیون ﺩشمنان ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩشمن خدﺍ و ﺷﯿﻄﺎﻧﯽ معرفی میکنند و همین ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ دوست دارند انجام دهند و آن را گردن ﺧﺪﺍ بیندازند.
#برتراند_راسل
@LAHZEHAL
🧘♀
#مراقبه_آگاهانه_کوتاه
با این کلیپ ، همراه با موسیقی پر محتوایش، مراقبه کنید.
در لحظه حال _ در لحظه حال
🧘🧘♀
💜💜
@LAHZEHAL
🧘♀
#مراقبه_آگاهانه_کوتاه
با این کلیپ ، همراه با موسیقی پر محتوایش، مراقبه کنید.
در لحظه حال _ در لحظه حال
🧘🧘♀
💜💜
@LAHZEHAL
کسی که معبد خدا را در
عشق نیافته است ، نمیتواند خدا را در معابد دیگر بیابد.
Osho
@LAHZEHAL
@moraagebh
متمركز شدن بر تنفس ، باعث پرورش آگاهي از لحظه حال ميشود،تمرکز درست، حفظ اين آگاهي از لحظه به لحظه اي ديگر تا طولاني ترین حد ممکن است.
در اعمال روزمرة زندگي نيز، تمركز مورد نياز است، اما اين تمركز لزوماً مانند تمركز درست و نيك نيست.
شخص ممكن است بر ارضاي هوسي نفساني و يا مقابله با ترس ، تمرکز کند.
یک گربه حواسش را شش دانگ
بر يك سوراخ موش متمركز ميكند و آماده است به محض آن كه موش بيرون بيايد آن را بگيرد، یک جیب بر، متوجه كيف دستی قربانی اش است و مترصد لحظه اي است كه آن را بربايد.
یک بچه هنگام شب در رختخواب با
ترس و وحشت به تاريكترين گوشه ی اتاق خيره ميشود و در خيال خود هيولاهاي پنهان در آن سايه را تصور ميکند ، هيچكدام از اينها تمركز درست و نيك, يعني تمركزي كه بتواند براي رهايي به كار آيد نيست.
سمادي بايد موضوع تمركزي داشته باشد كه از هر گونه اشتياق، بيزاري و توهم به دور باشد.
در تمرين آگاهي از تنفس ، شخص در می يابد كه حفظ آگاهي ناگسستني تا چه حد دشوار است.
به رغم تصميم قاطع گرفتن به حفظ تمركز بر تنفس، باز بي آن كه شخص متوجه باشد، تمركز از دستش میگریزد.
شبيه مرد مستي كه سعي ميكند در مسيري مستقيم راه برود اما از اين طرف به آن طرف تلوتلو میخورد.
در حقيقت ما با توهمات و ناداني خود مست شده ایم.
بنابراين از گذشته به آينده و از اشتياق به بيزاري در حال تلوتلو خوردن هستيم. نمیتوانيم آگاهي پايدارِ خود را در راه مستقیم نگاه داریم.
به عنوان مراقبه گر ، عاقلانه آن است كه هنگام مواجهه با اين مشكلات افسرده و دلسرد نشويم و بفهميم كه تغيير عادتهای رواني كه طي سالها با ما عجين شده، زمان میبرد.
اين كار تنها با كار مداوم، صبورانه و پابرجا، شدني است.
❌برای شرکت و ثبت نام در دوره هاي غیر حضوری مراقبه اموزشی، توسط فایل های صوتی مرحله به مرحله، به آدرس زیر رجوع کنید
👇👇👇👇
/channel/prem_anannd
🧘♀
#مراقبه_آگاهانه_کوتاه
با این کلیپ ، همراه با موسیقی پر محتوایش، مراقبه کنید.
در لحظه حال _ در لحظه حال
🧘🧘♀
💜💜
@LAHZEHAL
@LAHZEHAL
تو از عقایدت رنج می کشی. فکر می کنی این زندگی است ، سپس فورا عقیده مرگ را می آفرینی : متضادش حتما مرگ است . اما نه زندگی هست و نه مرگ. کل ابدی است. تو هرگز زاده نشده ای و هرگز نخواهی مرد. تولد فصلی از زندگی ابدی است و همچنین مرگ. در تولد هیچ چیزی زاده نمیشود ، فقط چیزی ناآشکار آشکار می شود ، چیزی پنهان برملا می شود. با مرگ ، آشکار دوباره ناآشکار می شود تا استراحت کند و خودش را تازه کند و وقتی فصلش برسد دوباره خواهد آمد. همچون بذر دراز می کشد و منتظر می ماند تا دوباره بازگردد.هرگز چیزی زاده نشده و هرگز نمرده است. اما اگر شما میان زندگی و مرگ تبعیض قائل شوید ، در میان عقایدتان خرد و متلاشی می شوید. سپس به زندگی می چسبید در حالیکه نمی توانید بچسبید ، زیرا زندگی همواره جاری است. چسبیدن تبدیل به بدبختی تان می شود و از مرگ میترسید ، از آن نیز نمی توانید اجتناب کنید زیرا استراحت لازم است. بعد از هفتاد، هشتاد، نود سال کار مداوم بدن به استراحت نیاز دارد ، سلولهای مغز به استراحت نیاز دارند ، روح به استراحت نیاز دارد. اما اول به زندگی می چسبی و احساس بدبختی می کنی زیرا نمی توانی در آن بمانی ، از دستانت سر می خورد ، سپس از مرگ می ترسی و میخواهی از آن دور شوی ، به هر شکل ممکن از مرگ دوری می کنی اما نمی توانی ، نمی توان روند طبیعت را متوقف کنی. مثل موجی که در اقیانوس بالا می آید و پایین می رود : هیچ چیزی نمی آید و هیچ چیزی نمی رود ؛ این همان اقیانوس است. تفاوت میان بالا آمدن و پایین رفتن موج چیست ؟
آب یکسان است، به عقاید نچسب.
📙 #کتاب_نیلوفر_سفید
OSHO
@LAHZEHAL
🧘♀
#مراقبه_آگاهانه_کوتاه
با این کلیپ ، همراه با موسیقی پر محتوایش، مراقبه کنید.
در لحظه حال _ در لحظه حال
🧘🧘♀
💜💜
@LAHZEHAL
@LAHZEHAL
اين را بارها و بارها طي اعصار متمادي گفته اند. تمام افراد مذهبي اين را گفته اند: ما تنها به اين دنيا مي آييم و تنها از اين دنيا مي رويم.
تمام با هم بودن ها توهم است. خود ايده ي با هم بودن به اين دليل به وجود مي آيد كه ما تنها هستيم و تنهايي آزرده مي كند. ما ميخواهيم تنهاييمان را در رابطه غرق كنيم ...
به اين دليل است كه ما اين قدر خودمان را درگير عشق كرده ايم.
سعي كن نكته را بفهمي. معمولاً تو فكر مي كني به اين دليل عاشق زني يا مردي شده اي كه او زيباست ، خوش قيافه است. اين حقيقت ندارد.
تو مي خواستي به نحوي از تنهایی ، از خودت اجتناب كني. و افرادي هستند كه عاشق زني يا مردي نمي شوند – آنها عاشق پول مي شوند. آنها كم كم به دام پول يا قدرت مي افتند ؛ آنها سياستمدار مي شوند. اين هم اجتناب كردن از تنهايي است. اگر خوب به انسان نگاه كني ، اگر عميقاً به خودت نگاه كني، متعجب خواهي شد – تمام فعاليت هايت مي تواند به يك منشاء واحد تقليل پيدا كند. منشاء اين است كه از تنهايي ات مي ترسي . تمام چيزهاي ديگر بهانه است. علت اصلي اين است كه خودت را خيلي تنها مي بيني.
📙 #کتاب_ذن_جاده_اضداد
OSHO
@LAHZEHAL
@LAHZRHAL
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
@LAHZEHAL
#آسودگی_قلب 🧖🏻♀✨🤍
وقتی به هر شكی اجازه ورود دهيد، قلب‌تان مضطرب میشود، زيرا قلب در نتيجه اعتماد و توكل آرام می‌گيرد و با شك و ترديد، مضطرب و پريشان میشود. معمولا مردم از اين موضوع آگاه نيستند.
در حقيقت، آنها پيوسته قلبی پريشان و در هم شكسته دارند و احساس آسايش قلبی را از ياد برده‌اند. آنها كه هيچ چيز ديگری جز حس پريشانی را نمی‌شناسند، تصور می‌كنند همه چيز درست است، اما نود و نه درصدشان با قلبی بسته و پريشان زندگی می‌كنند.
هرچه بيشتر #اسير_ذهن باشيد، قلب بسته‌تر و پريشان‌تر میشود، اما وقتی اسير ذهن نباشيد، قلب مثل يك #گل_نيلوفر_شكفته میشود و شكوفایی آن بسيار زيباست.
آنگاه واقعا زنده هستيد و #قلب_آسوده است. قلب فقط در نتيجه اعتماد و عشق آرام می‌گيرد با ترديد و شك ذهن به ميان می‌آيد. ترديد در ذهن است. ترديد طعمه شكار ذهن است.
وقتی در ترديد گرفتار شويد، توسط ذهن گرفتار میشوید. پس وقتی ترديد به ميان می‌آيد، هيچ ارزشی ندارد. ترديد اشتباه است. ترديد شما شايد كاملا به جا باشد، اما باز هم غلط است؛ زيرا قلب شما را ويران می‌كند.
#اشو
@LAHZEHAL
انرژی و آگاهی شما به طور مستقیم با هم در ارتباط هستند، در صورتی که انرژی شما قوی باشد، آگاهی شما نیز رشد میکند و تیز میشود.
#سادگورو
@LAHZEHAL
فرقی نمیکند کجا باشید، چه چیزی در زندگیِ شما اتفاق میافتد، با چه کسی در این زمان زندگی میکنید، چه اتفاقی در این دنیا میافتد...
وقتی به همه چیز اجازه دهید تا همانند شما همانگونه وبه همان شکلی که هستند باشند، در "شکاف ابدیت" زندگی میکنید. مانند یک اتم در حال انفجار که شما آن مرکز اتم هستید که اتفاقی نمیافتد...
شما همیشه در آن مرکز زندگی میکنید، در همان ثانیه، که در آن زمان و مکان وجود ندارد، فقط آن ثانیه که لحظه وجود دارد...
شما باید این مسئله را برای خودتان پیدا کنید. به من نگاه نکنید. شما این را با ماندگاری انجام دهید. زمانی که سرو صدا و پچ پچ در سر شما متوقف میشود و شما به فراتر از سکوت میروید.
#رابرت_آدامز
@LAHZEHAL
@LAHZEHAL
در ابتدا، افکار شما، افکار من و افکار من، افکار شما خواهد بود . در آغاز، راه دیگري وجود ندارد،زیرا تنها یک منبع وجود دارد و آن منبع ، " آنچه که هست" می باشد و در حقیقت تمام چیزها از اینمنبع سرچشمه می گیرند و سپس " بودن " به تمام آنها سرایت کرده وآنها را به عنوان عناصري جداگانه و منفرد از کل آشکار می سازد. چنین شرحی جداگانه و مستقل ، ازچنین پیامی واحد، باعثبوجود آمدن معجزه یکپارچگی و وحدت در فرمهاي گوناگون میگردد. یکی بودن درعین گوناگونی. همان چیزي که شما به آن زندگی می گوئید.
زندگی تفسیر عینی خداوند است خدائی که به فرمهاي گوناگون تبدیل و ترجمه شده است.آغاز چنین تبدیل و انتقالی ، از یک حالت غیرمادي یکپارچه به سوي اجزاء غیر مادي جدا از هم ومنفرد می باشد.مرحله دوم، تبدیل و انتقال از اجزائی غیر مادي و منفرد به سوي اجزاء مادي جدا از هم و منفرد میباشد.مرحله سوم از این چرخه، تبدیل اجزاء مادي منفرد به ماده اي یکپارچه می باشد.و بالاخره مرحله چهارم ، از ماده اي یکپارچه به سوي غیر ماده اي یکپارچه می باشد.
آنگاه چرخه زندگی کامل میگردد وچنین فرایندي دائمی از جریان و تبدیل خداوند در زندگی، باعثایجاد تنوعی بی پایان در عین یکپارچگی می گردد ( کثرت در وحدت) این تکثر درعین وحدت، همان چیزي است که من آنرا " تفرد " نامیده ام . بیانی مستقل از چیزي کهجدا نیست اما می تواند به صورتی جداگانه بیان و تشریح شود.درواقع هدف از توصیف منفرد این است که بتوانم خود را به عنوان کل همه چیز، از طریق اجزاءخویش تجربه نمایم و درزمانیکه " کل " از تک تک اجزاء بزرگتراست، پس فقط می توانم با شناختنمجموع اجزاء ، کل آنرا تجربه نمایم.و این همان چیزیست که شما هستید.
شما مجموع همۀ خداوند هستید.
📙 #کتاب_وصل_با_خدا
نوشته دونالد واش
@LAHZEHAL
@LAHZEHAL
زندگی وعدۀ شادمانی است. اما فقط یک وعده است. هرگز به انجام نمیرسد. مرگ آنرا به انجام میرساند. از این رو، من تکرار میکنم: مرگ دشمن نیست. مرگ خانۀ شماست که از آنجا به سفرهای بسیار زیادی رهسپار شده اید- خسته و ناکام و تحلیل
رفته- در جستجوی سرپناه،استراحت، و بدست آوردنِ سرزندگیِ از دست رفته.
این یک چیز.
چیز دوم آنکه: زندگی و مرگ آنطور که ما فکر میکنیم، دو چیز مجزا نیستند. شما فکر میکنید زندگی روزی که متولد شدید، اتفاق افتاده است و مرگ روزی که بمیرید،
اتفاق خواهد افتاد. بنابراین یک فاصلۀ هفتاد، هشتاد یا صدساله بین آنها وجود دارد. اینطور نیست. تولد و مرگ در سراسر زندگیتان همراهِ هم حرکت میکنند. لحظه ای که شروع به نفس کشیدن میکنید، مردن نیز آغاز میشود. در هر لحظه، هم زندگی وجود دارد و هم مرگ. آنها دو چرخِ یک ماشین هستند، با هم حرکت میکنند.
آنها همزمانند. نمیتوانید آنها را خیلی از هم دور کنید. هفتاد سال، فاصلۀ خیلی زیادی است. نمیتوانید آنها را اینقدر از هم دور کنید. آنها در هر لحظه، آنجا هستند. در هر لحظه چیزی در شما متولد میشود و چیزی میمیرد.
📕 #کتاب_ذن_جاده_اضداد_جلد3
OSHO
@LAHZEHAL
@LAHZEHAL
رابطه شرطی است، ولی یگانگی بی قید و شرط است. رابطه همواره مشروط است. چیزی در شرایط عوض شود، رابطه تغییر می کند. همواره در یک رابطه همه چیز بر کوهی از آتشفشان بناست. هررابطه ای همواره در حالتی پرتلاطم قرار دارد، در روندی رو به زوال، همواره در حال تغییر. بنابراین هر رابطه ای ترس می آفریند، چون همیشه خطرازهم پاشیدن آن وجود دارد. وهرچه ترس بیشتر باشد، وابستگی شما نیز بیشتر خواهد بود و هرچه وابسته تر باشید، ترس بیشتری می آفرینید.
اما یگانگی کاملا در تضاد با این مسئله است. یگانگی بی قیدوشرط است. وجود آن بدون هیچ چشم داشتی از شرایط، انتظارات یا انجام دادن و یا به ثمر رسیدن چیزی در آینده است. این یگانگی نه مشروط به گذشته و نه درجهت گیری نسبت به آینده است. وجودش آنی و به صورت ذره ای و بدون وابستگی به گذشته و آینده است.
بنابراین من با کیهان و انسان ها احساس یگانگی می کنم و از طرف کیهان نیز این احساس یگانگی همین گونه است. زمانی این حس یگانگی در من نبود، اما اکنون می دانم که همواره از طرف کیهان این حس نسبت به من وجود داشته است.
یگانگی همواره در جریان است، همیشه در جریان بوده. کیهان همواره در انتظاری بی پایان به سر برده است. و اکنون من این حس یگانگی را نسبت به کیهان دارم و همین طور نسبت به انسان ها. لحظه ای که کسی این حس یگانگی را نسبت به من داشته باشد، بخشی از کیهان میشود.دیگر یک فرد نیست، بلکه کیهانی می شود. وقتی این احساس یگانگی را حتی نسبت به یک نفر داشته باشید، مزه ی آن را خواهید چشید. طعم این وجد و خوشی را خواهید دانست. آنگاه می توانید به آن کل واحد وارد شوید.
📙 #کتاب_من_دروازه_هستم
OSHO
@LAHZEHAL
@LAHZEHAL
یک سالک، یک مراقبه‌کننده باید چنان زندگی کند که همه چیز درحال گسترش و انبساط باشد، بدون هیچ مرز و حد. عشق تو، خوشی تو، سکوت تو، زندگی‌ات ــ همه چیز باید مجاز باشد تا رشد کند. و این فقط وقتی می‌تواند رخ بدهد که تو همین را برای دیگران نیز مجاز بداری. ولی ما هزاران سال است که درست عکس این را عمل کرده‌ایم: ما به حیطه‌ی دیگران تجاوز میکنیم، به نام عشق، به نام دوستی، فضای دیگران را تخریب میکنیم. ما برای پنهان کردن واقعیات زشت از واژگان زیبا استفاده میکنیم.
اگر واقعا عاشق کسی باشی، تمامی فضای ممکن را در اختیار او قرار می‌دهی، هرگز به حریم آزادی او تجاوز نخواهی کرد. این تنها نشانه‌ی عشق تو است، نه آن نامه‌های عاشقانه‌ی احمقانه که می‌نویسی!
هر ابلهی می‌تواند چنین کند ــ یک کامپیوتر می‌تواند بهتر از تو عمل کند! یک کامپیوتر هم می‌تواند نامه‌های عاشقانه بنویسد، مشکلی در آن نیست. عشق تو فقط توسط یک چیز اثبات میشود: چه مقدار آزادی به دیگری می‌دهی ــ حتی آزادی اینکه عاشق دیگران باشد، این تنها نشانه‌ی عشق تو است.
و معجزه این است، هرچه بیشتر به دیگران اجازه بدهی که تعداد بیشتری از انسان‌ها را دوست داشته باشند، درخواهی یافت که آن شخص تو را بیشتر و بیشتر دوست خواهد داشت، زیرا عشق پول نیست،عشق یک کالا نیست. عشق یک انرژی درونی است که با سهیم شدن رشد میکند، که با سهیم نشدن، میمیرد.
📙 #کتاب_من_آنم
OSHO
@LAHZEHAL
🧘♀
#مراقبه_آگاهانه_کوتاه
با این کلیپ ، همراه با موسیقی پر محتوایش، مراقبه کنید.
در لحظه حال _ در لحظه حال
🧘🧘♀
💜💜
@LAHZEHAL
@LAHZEHAL
"ذهن معمولی تائو است."
ذهن معمولی چیست؟ وقتی که هیچ چیز در ذهن نیست، وقتی که شما هیچ چیز را آرزو نمیکنید، وقتی که هیچ چیز را تقاضا نمیکنید، وقتی که در ذهنتان هیچ، سوال، جستجو و کنجکاوی نیست، وقتی که هیچ رویایی در ذهنتان حرکت نمیکند، نه افکار، نه حافظه‌ها ، نه تعصبات، نه گذشته، نه آینده... آنگاه ذهن مطلقاً معمولی است.
در آن ذهن معمولی شما تائو را تجربه خواهید کرد، چونکه هست بودن را تجربه خواهید کرد. این به خاطر آرزوها و رویاها و تاریکی حاصل از رویاها است که شما به از دست دادن آنچه که همواره در دسترس است، آنچه که همواره در مقابل شماست، آنچه که بیرون و درون است، آنچه که هرگز حتی برای یک لحظه گم نکرده‌اید ،آنچه که حتی اگر بخواهید از دست بدهید، نمیتوانید، ادامه میدهید. آن عین طبیعت ذاتی
شماست. اما اینهمه فکر در ذهن شما یک ابر در اطراف شما بوجود میآورند. و ترافیک افکار همواره آنجاست.
اگربه ترافیک ذهن تماشا کنید،تعجب خواهید کرد: حتی یک لحظه هم شکاف وجود ندارد. و هرگاه یک شکاف وجود داشته باشد، مزهای از تائو وجود دارد. صدای فاخته ای از دور... و ناگهان شما همۀ افکار را فراموش میکنید. صدای فاخته چنان زیبا و بانفوذ است که مانند یک پیکانی به قلب شما نفوذ میکند. برای یک لحظه همه چیز می ایستد... و ناگهان شما مزهای از تائو را میچشید. شما آنرا زیبایی مینامید زیرا نمیدانید که آن چیست. بله زیبایی یکی از جنبه‌های آن است. در یک غروب، ابرها همه طلایی هستند و خورشید دارد در اقیانوس فرو میرود، وکل اقیانوس قرمز شده است، و حتی تنفس شما برای یک لحظه قطع میشود. حیرت از آن بسیار است! شما آنرا حیرت مینامید چونکه نمیدانید آن چیست.
📙 #کتاب_ذن_انتقال_خاص
OSHO
@LAHZEHAL
@LAHZEHAL
عشق یعنی رها شدن از مرزها، با از بین رفتن مرزهای نامرئی،احساس هراس و ترس میکنیم؛ درست مثل حیواناتی که قلمرو زندگیشان تهدید میشود. به همین دلیل، هنگامی که عشق وجودتان را فرا میگیرد، از مرزهایی که قلمرو شخصیتان را مشخص میکنند، فراتر میروید و برای اولین بار، انسان هایی حقیقی میشوید. اگر واقعا می خواهید زندگی ای غنی، رضایت بخش و با طراوت داشته باشید، هیچ راهی وجود ندارد مگر فرا رفتن از مرزها!
اجازه دهید انسان های بیشتری به حریم وجودتان وارد شوند. البته ترس از دست دادن هم وجود دارد، ولی به هر حال باید خطر کرد؛ زیرا ارزش دارد. اگر در تمام طول زندگی از خود طوری مراقبت کنید که کسی حتی اجازه نزدیک شدن به شما را نداشته باشد، دیگر هدف از زندگی و زنده بودنتان چیست؟؟ به این شکل قبل از اینکه بمیرید مرده اید و اصلا زندگی نکرده اید. درست مثل اینکه اصلا وجود نداشته اید. زندگی یعنی همین ارتباطات. پس باید خطر کرد. دیگر انسان ها هم مثل خود شما هستند. دل همه انسان ها یکسان است. اجازه دهید تا دیگران به شما نزدیک شوند. اگر شما این اجازه را به آنها دهید، آنها نیز چنین اجازه ای به شما خواهند داد. هنگامی که مرزها از بین میرود، عشق پایدار میشود.
📙 #کتاب_قطره_ای_در_دریا
OSHO
@LAHZEHAL
@LAHZEHAL
بگذارید بار دیگر یكی از زیباترین داستان‌هایی را كه تاكنون ساخته شده برایتان بازگو كنم:داستان هبوط‌ِ آدم.
داستان چنین می‌گوید كه خداوند آدم را از خوردن میوه‌ی درخت دانش منع كرد. ذن با این كاملا موافق است، زیرا این دانش است كه تو را احمق می‌كند. این دانش است كه نمی‌گذارد تو بشناسی. قبل از خوردن از میوه‌ی درخت دانش، آدم قادر بود كه بشناسد.لحظه‌ای كه دانش را خورد، زمانی كه دانش‌آلوده گشت، دیگر نمی‌شناخت. معصومیت او گم شد: زرنگ و مكار شد. هوش طبیعی او از بین رفت. آری، او دانشمند شد، ولی هوشمندی اودیگر وجود نداشت.
روشنفكری intellect ربطی به هوشمندی intelligence ندارد. این دو ضد یكدیگر هستند.
هرچه بیشتر روشنفكر باشی، كمتر هوشمند خواهی بود.درواقع، روشنفكری جایگزینی است برای پنهان كردن ناهوشمندی‌ات. توهوشمندی نداری، پس آن را با روشنفكر بودن جایگزین می‌سازی. روشنفكر‌بودن البته ارزان است. می‌توانی همه‌جا آنرا بخری، در دسترس است. درواقع، مردم بسیار علاقمند هستند تا دانششان را به تو ارزانی كنند.
آنان آماده‌اند تا تمام زباله‌هایشان را روی تو خالی كنند.آدم، دانش‌آلوده knowledgeable شد. و بنابراین هبوط كرد. پس دانش یعنی سقوط. داستان چنین می‌گوید كه او سیبی خورد، از درخت دانش. آن میوه نمیتواند سیب باشد. سیب روی درخت دانش نمی‌روید. داستان درجایی مخدوش شده‌است. سیب‌ها بسیار معصوم هستند، باخوردن یك سیب نمیشود كسی از بهشت رانده شود. خداوند نمیتواند اینهمه از تو عصبانی باشد! نه، این سیب نبوده. سیب تنها یك تمثیل است. آن میوه باید كلمه باشد، زبان. رویدرخت دانش میوه‌هایی چون واژه، مفهوم، فلسفه، سیستم و امثال آن می‌رویند، نه سیب. سیبرا فراموش كن و بجای آن واژه را به‌یاد بسپار.
📙 #کتاب_ذن_جاده_اضداد
OSHO
@LAHZEHAL
