📚 بهتر است سرمان به یک کتاب گرم باشد تا به کار دیگران. لینک گروه دروغها و خرافاتِ اسلام: https://t.me/Islie_Group لینک گروه سیاسی: t.me/joinchat/GKIeuzu7ZRbM56GRGidicg کانالهای ما: @ISLIE | @KHOD2 | @KTYAB | @Womens_Mag | @ARKIV
مرور و بحث کتاب متفاوت
بررسی مسأله جنسیت بیولوژیک (سکس(sex)) و هویت، رفتارها و نقشهای جنسیتی (جندر(gender)) در جامعه میمونها
بخش دوم
✍ اثر فرانس دووال (پریماتولوژیست-رفتارشناس جانوری)
🎙ایمان فانی
📚 @ktyab
☄ بارش شهابی برساوشی و چگونگی رصد آن
تقاوت سیارک، دنبالهدار و شهاب و شهابسنگ
📚 @ktyab
📖 ابداع فرد
ریشههای لیبرالیسم غربی
📚 @ktyab
🐒 شامپانزههای وحشی یائسه میشوند (۶ ماه پیش)
کشف شواهد از یائسگی در جمعیتی دورافتاده از شامپانزههای وحشی در اوگاندا، به کشف راز تکامل این صفت نادر در انسان کمک میکند.
انسانها بههمراه تعداد انگشتشماری از گونههای نهنگ دنداندار و فیلهای آسیایی استثناء هستند؛ چراکه سالیان بسیاری را پس از دوران باروری خود بهخوبی زندگی میکنند. نادربودن یائسگی درمیان حیوانات مدتهاست که باعث حیرت محققان شده است. منشاء حیرت آنها نیز به این موضوع برمیگردد که بهنظر نمیرسد در این نشانگر پایان باروری، با بستگان نزدیک خود یعنی نخستیها اشتراک داشته باشیم یا حداقل تاکنون چنین تصوری داشتهایم.
اکنون محققان دریافتهاند که جمعیتی دورافتاده از شامپانزههای وحشی در اوگاندا، دههها پس از یائسگی زندگی میکنند و تغییراتی هورمونی مشابه با آنچه در انسان مشاهده میشود، نشان میدهند. برایان وود، انسانشناس تکاملی از دانشگاه کالیفرنیا و همکارانش، دادههای جمعیتی و رفتاری ۲۱ سال از زندگی جامعهی شامپانزههای وحشی اِنگوگو (Ngogo) را در پارک ملی کیبال در جنوبغربی اوگاندا تجزیهوتحلیل کردند تا نرخ باروری و بقای آنها را محاسبه کنند.
📚 @ktyab
بیهودگی و مبحث معنای زندگی
بروک آلن تریسل
در این قسمت بررسی خود از ارزششناسی را ادامه میدهم. در چند قسمت به شرح برخی مقالات کلاسیک میپردازم که در مجموع با دیگر مقالات، آغازگر بخشی نوظهور در فلسفه ارزششناسی شد. چند مقاله مهم در ارزششناسی در آغاز، مجموعه مقالاتی از بروک آلن تریسل است. چنانچه علاقه دارید در رابطه با ارزششناسی خوانش عمیقتری داشته باشید، میتوانید به وبگاه نگاه اندیشه مراجعه کنید.
اشکان مهر روشن
📚 @ktyab
20 مه 2003، آژانس فضایی اروپا اعلام کرد که چهار فضاپیمای کلاستر آن مجموعهای از مشاهدات قابلتوجهی را انجام دادهاند که منجر به پیشرفتی در درک منشأ یک نوع عجیب و گیجکننده از شفق شد.
مأموریت کلاستر برای اولینبار در نوامبر 1982 پیشنهاد شد. این ایده بهعنوان پیشنهادی برای مطالعه مناطق «مگنتوسفر» و «دم مغناطیسی» کره زمین در مدار قطبی توسعه یافت.
ایده کلاستر بعداً به مأموریت تبدیل شد و در سال 1996، فضاپیما آماده راهاندازی بود. پس از چندین تأخیر جزئی، آریان 5 در 4 ژوئن 1996 از کورو، گویان فرانسه بلند شد و محموله آن چهار ماهواره کلاستر بود.
متأسفانه بارهای سنگین آیرودینامیکی منجر به شکست آن و راهاندازی سیستم تخریب خودکار شد.
برای بازیابی برخی از ابزارهای منحصربهفرد از این مأموریت، آژانس فضایی اروپا تصمیم به ساخت پنجمین ماهواره کلاستر (بهنام ققنوس) گرفت.
این هواپیما مجهز به قطعات یدکی پرواز آزمایشها و زیرسیستمهای آمادهشده برای مأموریت کلاستر بود.
مشخص شد که اهداف علمی مأموریت کلاستر با یک فضاپیما نمیتواند برآورده شود. بنابراین پیشنهادهایی برای بازسازی سه یا چهار فضاپیمای کلاستر در اندازه کامل در کنار فونیکس وجود داشت.
بنابراین مأموریت از چهار فضاپیمای یکسان تشکیل شد که در یک سازند چهار وجهی پرواز میکنند. این نوع شفقهای قطبی بهعنوان نقاط روشن در جو زمین دیده میشوند و «شفق پروتون ایزوله» نامیده میشوند.
شفقهای پروتون ایزوله زمانی اتفاق میافتند که شکستگیهایی در میدان مغناطیسی زمین ظاهر میشوند و به ذرات خارجشده از خورشید اجازه میدهند تا از میان آنها عبور کرده و با مولکولهای موجود در جو ما برخورد کنند. این اولینباری بود که ارتباط دقیق و مستقیمی بین این دو رویداد ایجاد میشد.
☢ 21 مه 1946، فیزیکدانی بهنام «لوئیس اسلوتین» طی آزمایش با «هسته شیطان» در آزمایشگاه ملی «لوس آلاموس» تحت تابش مرگبار قرار گرفت و نه روز بعد درگذشت.
هسته شیطان
پس از بمباران ناکازاکی، عملیات دیگری برای حمله به ژاپن آماده انجام بود. اما پس از تسلیم شدن ژاپن و زمانی که دیگر نیاز به تلاشهای جنگی از بین رفت، این بمب به آزمایشگاه مخفی در سه مایلی لوس آلاموس منتقل شد.
بمب در آن زمان یک محصول دستساز و صنعتی محسوب میشد و لوس آلاموس زادگاه بمب اتم بود.
لوئیس اسلوتین، فیزیکدان کانادایی، در این آزمایشگاه به همکارانش نشان میداد که چگونه یک سلاح هستهای را تقریباً به نقطه بحرانی برسانند. این عملیات دشوار به «قلقلکدادن دم اژدها» معروف بود.
جسم مورد آزمایش شامل نیمکرهای از فلز با یک هسته پلوتونیوم بود که در مرکز آن حالتی برجسته داشت.
روش آزمایش اسلوتین
اسلوتین شاید برجستهترین متخصص جهان در مدیریت مقادیر خطرناک پلوتونیوم بود. او تقریباً یک سال قبل از این واقعه به مونتاژ اولین سلاح اتمی کمک کرده بود.
روش او ساده بود. نیمپوستهای از جنس بریلیم را روی هسته پایین میآورد که نوترونهای پرتابی از پلوتونیوم را منعکس میکرد.
این کار واکنش زنجیرهای هستهای ضعیف و کوتاه مدت را آغاز میکرد که فیزیکدانان میتوانستند بهواسطه آن دادهها را جمعآوری کنند. اما درست قبل از اینکه نیمپوسته کاملاً روی هسته بنشیند، کار متوقف میشد.
ظهر روزی که انفجار هسته شیطان رخ داد، اسلوتین درحال تکرار آزمایش خود بود. هنگامی که او روند آهسته و پردردسر پایینآوردن نیمپوسته را آغاز کرد، پیچگوشتی از دستش لیز خورد و نیمپوسته بهطور کامل روی هسته فرود آمد.
برق آبی اتاق را روشن کرد و موجی از گرما تابیده شد. مدت زمان روشنایی نمیتوانست بیشتر از یک دهم ثانیه باشد و اسلوتین در برگرداندن قطعه خیلی سریع واکنش نشان داد.
محاسبات بعدی تعداد کل واکنشهای شکافت را یک میلیون بار کوچکتر از اولین بمبهای اتمی نشان داد. اما این مقدار هم برای تابش قابلتوجهی از رادیواکتیویته کافی بود.
آمبولانس سریعاً به محل حادثه فراخوانده شد و آزمایشگاه تخلیه شد. در این زمان دانشمندان سعی کردند با ایجاد نقشهای از محل ایستادن خود در لحظه وقوع لغزش، میزان تشعشع دریافتی خود را مشخص کنند. اما آشکارساز به اندازهای آلوده بود که نتوانستند مقدار دقیق را مشخص کنند. حتی شاهدان انفجار نیز به همراه دانشمندان به بیمارستان لوس آلاموس منتقل شدند.
مرگ لوئیس اسلوتین
اسلوتین و باقی دانشمندان چهار روز پس از تصادف به نیومکزیکو منتقل شدند. در روز پنجم، تعداد گلبولهای سفید اسلوتین بهطرز چشمگیری کاهش یافت و دما و نبض او شروع به نوسان کرد. گزارش پزشکی خاطرنشان کرد که از این روز به بعد، بیمار به سرعت از کار خواهد افتاد. اسلوتین دچار حالت تهوع و درد شکم شد و شروع به کاهش وزن کرد.
او دچار سوختگیهای ناشی از تشعشعات داخلی شده بود. چیزی که یک متخصص پزشکی آن را «آفتابسوختگی سهبعدی» نامید. در روز هفتم، او دورههای «آشفتگی ذهنی» را تجربه میکرد. اسلوتین درنهایت به کما رفت و نه روز پس از تصادف در سن سی و پنج سالگی درگذشت. جسد او برای دفن در تابوت ارتش، مهروموم شده به وینیپگ فرستاده شد.
لوئیس اسلوتین دومین دانشمندی بود که پس از قرارگیری در معرض تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست داد. «هری دگلیان» دانشمند دیگری بود که قبل از وی با هسته پلوتونیوم کار میکرد. او نیز در طی یک اتفاق و آزادسازی تشعشعات هسته، پس از یک ماه جان خود را از دست داد.
سوابق لوس آلاموس نشان میدهد که هسته شیطان در تابستان 1946، ذوب شد و دوباره به یک سلاح جدید تبدیل شد.
📚 @ktyab
تغییر در شخصیت با دریافت عضو پیوندی؟!
مطابق فهم رایج در علم خاستگاه شناخت و هیجانهای ما از جهان، مغز انسان است. البته در گذشتههای دور از نقش سایر اعضا، به ویژه قلب، نیز سخن گفته شده است اما از منظر علمی این سخنان بیشتر جنبههای استعاری داشتهاند تا واقعی.
در دهههای اخیر، با شکلگیری نظریهی «شناخت بدنمند»، به نحو فزایندهای از نقش اعضای بدن در شناخت سخن گفته شده است. مثلاً امروزه شواهد متعددی داریم که نحوهی انقباض عضلات چهره در ادراک هیجانی ما نقش دارد. همچنین میدانیم که میکروبیوم دستگاه گوارش نقشی بسیار مهم در شناخت و هیجان بازی میکند.
حالا اگر قلب یک انسان را به انسانی دیگر پیوند بزنیم انتظار چه تغییراتی در حالات شناختی و هیجانی فرد داریم؟
اینکه بگوییم تغییرات مهمی را شاهد هستیم سخنی بدیهی گفتهایم زیرا عمل پیوند، عملی بسیار پرتنش است و گیرندهی عضو قبل و بعد از عمل دورانی بسیار پرتنش را تجربه میکند. بهعلاوه داروهای زیادی را که بر سیستم ایمنی اثر دارند مصرف میکند که محصول فرعی آنها میتواند تأثیر بر قوای شناختی، هیجانی، و شخصیت فرد باشد.
برخی شواهد نشان دادهاند که عادات رفتاری فرد اهداکننده به فرد گیرنده منتقل میشوند.
در یک مورد شخصی که از موسیقی کلاسیک متنفر بوده با دریافت قلب یک موسیقیدان به موسیقی کلاسیک علاقمند شده است. در موردی دیگر فردی که علاقهای به شنیدن موسیقی با صدای بلند نداشته پس از دریافت قلب نوجوانی که موسیقی را با صدای بلند و از هدفون گوش میکرده به این سنخ گوش دادن به موسیقی علاقمند شده است.
نگاهی علمی به این پدیدهی عجیب
گام نخست: آیا این پدیده واقعاً رخ میدهد؟
به وضوح سادهترین گام در برخوردی علمی با این موضوع آن است که شیوع چنین گزارشهایی را رصد کنیم. چه بسا این پدیدهای شایع نباشد که دراینصورت شاید همدلی دریافتکنندهی عضو با اهداکننده سبب این تغییرات باشد.
در مقالهای که اخیراً در نشریهی پیونداعضا منتشرشده فراوانی این پدیده ارزیابی شد و از ۴۷ شرکتکننده (۲۳ گیرندهی قلب و ۲۴ گیرندهی اعضای دیگر) یک نظرسنجی آنلاین به عمل آمد. نتیجه؟
نخست اینکه ۸۹ درصد از تمام گیرندگان پیوند (قلب، کلیه، ...)، تغییرات شخصیتی را پس از انجام عمل جراحی پیوند گزارش کردند. (تا اینجا گواهیست بر اینکه پیوند عضو به احتمال زیاد بر شخصیت فرد اثر دارد.)
دوم آنکه تفاوتی میان پیوند قلب و سایر اعضا، مثلاً کلیه، مشاهده نشد. البته دریافتکنندگان قلب در ویژگیهای فیزیکی تغییر بیشتری کردند.
حجم کوچک دادههای این پژوهش نویسندگان مقاله را به نگارش این جمله ترغیب کرده که «مطالعات بیشتری برای درک بهتری از عوامل ایجاد این تغییرات شخصیتی مورد نیاز است».
پس پذیرفتنیست که دریافت عضو جدید بر شخصیت فرد اثر دارد. اما چگونه؟
گام دوم: چرا این پدیده رخ میدهد؟
به وضوح میتوان تبیینهای روانشناختی متعددی برای این تغییرات معرفی کرد که به یکی از آنها اشاره شد. اما تبیینهای زیستی نیز عرضه شدهاند: اعضای بدن، ازجمله قلب و کلیه، جدا از کارکردهای شناختهشدهای مانند پمپاژ خون، یا دفع مواد سمی از راه ادرار، هورمونهایی ترشح میکنند که میزان ترشح آنها در افراد مختلف دارای تنوع است. در نتیجه با دریافت عضو جدید ممکن است تعادل هورمونی قدیمی که در شکلگیری خلقوخو و شخصیت فرد اثر داشت به هم بخورد و تعادل جدیدی شکل بگیرد که نتیجهی آن تغییرات شخصیتی است.
اما آیا ممکن است برخی خاطرات اهداکننده نیز به دریافتکنندهی عضو منتقل شود؟!
نخست باید بدانیم که خاطرات محصول فرایندهایی هستند که طی آنها از طریق انتقالدهندههای شیمیایی ارتباطهایی بین اعصاب برقرار میشود. این اعصاب عموماً در مغز هستند، اما نه منحصراً. بنابراین ممکن است که اعصاب بدنی نیز در تعامل با اعصابی که در حافظه و خاطرات نقش دارند نقشی داشته باشند. در هنگام اهدا عضو چند اتفاق میافتد. نخست آنکه بسیاری از اعصاب مرتبط با عضو قطع میشوند و بنابراین اگر نقشی، هرچند کوچک، در فرایندهای مربوط به حافظه داشته باشند نمیتوانند نقش خود را ایفا کنند و بنابراین ناممکن نیست که در یادآوریبرخی خاطرات خللی ایجاد شود. ثانیاً ترکیب هورمونی جدید میتواند نقشی در فرایندهای مرتبط بل حافظه نیز بازی کند. ثالثاً امروزه میدانیم که سلولهای عضو اهدا شده در بدن گیرنده در حال گردش هستند و آثاری از دی.ان.ای اهداکننده، دو سال پس از پیوند، در تمامی بخشهای بدنِ گیزنده دیده میشود. و بنابراین ممکن است این موارد ژنتیکی در اعضای جدید، از جمله در مغز گیرنده کارکردهایی داشته باشد که با آن آشنا نیستیم.
فعلاً پذیرش این سخن که برخی خاطرات اهداکننده به گیرنده منتقل میشوند پذیرفتنی نیست زیرا شواهد تجربی مقبولی برای آن نداریم، اما امکان ایجاد تغییراتی در حافظهی گیرندهی عضو منتفی نیست.
✍ هادی صمدی
📚 @ktyab
راهکارهای معرفتشناختی برای کاستن از مخاطرات تکیه بر شهود
قسمت سوم
🎙 جلال پیکانی
📚 @ktyab
📖 نخستین دانشمند
آناکسیمندر و میراث او
📚 @ktyab
🇩🇪 داستان زندگی آنگلا مرکل
قسمت ۲
📚 @ktyab
🌌 تلسکوپ جیمز وب دورترین جفت سیاهچاله درحال ادغام را رصد کرد
مشاهدات جدید تلسکوپ فضایی جیمز وب دورترین جفت سیاهچاله درحال ادغام را نشان میدهد. این کشف نظریههای پیشرو کیهانشناسی را به چالش میکشد. درواقع یافتههای محققان میتواند به این سؤال بنیادی پاسخ دهد که چگونه سیاهچالههای پرجرم در مدت زمان کوتاهی پس از بیگبنگ چنین سریع رشد کردهاند.
تاکنون ستارهشناسان سیاهچالههای پرجرم بسیاری را یافتهاند که این سیاهچالهها احتمالاً تأثیر عمدهای بر تکامل کهکشانها داشتهاند. با این حال، دانشمندان هنوز بهطور کامل درک نکردهاند که چگونه این اجرام تا بدین اندازه بزرگ شدهاند. کشف سیاهچالههای غولپیکر در یک میلیارد سال اول پس از بیگبنگ نشان میدهد که چنین رشدی باید خیلی سریع و زود اتفاق افتاده باشد.
براساس گزارش LiveScience و مقاله منتشرشده در Monthly Notices، دورترین جفت سیاهچالههای درحال ادغام توسط تلسکوپ جیمز وب کشف شدند. این دو هیولای کیهانی که جرم هر کدام 50 میلیون برابر خورشید است، در فاصله بیش از 13 میلیارد سال نوری از ما قرار دارند و تنها 740 میلیون سال پس از بیگبنگ تشکیل شدهاند.
محققان میگویند اگرچه این سیاهچالهها بزرگترین یا قدیمیترین سیاهچالههایی نیستند که تا به حال شناسایی شدهاند، اما با این حال همچنان توانستهاند در چنین زمان کوتاهی بهطرز شگفتانگیزی بزرگ شوند. این کشف بیشتر نظریههای پیشرو کیهانشناسی را به چالش میکشد که نمیتوانند توضیح دهند چگونه اجرام در دوران خردسالی جهان میتوانند اینقدر بزرگ شوند و سریع رشد کنند. همچنین یافته جدید محققان نشان میدهد که سیاهچالهها نقش اساسی در تکامل ابتدایی کهکشانها داشتهاند.
پژوهش محققان نشان میدهد که ادغام، فرایند مهمی است که طی آن سیاهچالهها به رشد خود شتاب میدهند. این کشف جدید به وسیله ابزار قدرتمند مادون قرمز NIRCam جیمز وب صورت گرفت که میتواند نور اجرام باستانی را در فاصلههای دور کیهانی تشخیص دهد.
مشاهدات تلسکوپ جیمز وب حرکت یک ابر متراکم گاز را در اطراف سیاهچالهای فعال نشان داد. همچنین این تلسکوپ مکان تقریبی یک سیاهچاله دوم را که در نزدیکی آن قرار دارد، رصد کرد. این دو ظاهراً در فرایند ادغام با یکدیگر قرار داشتهاند.
این جفت سیاهچالههای باستانی این ایده را قوت میبخشند که سیاهچالهها تأثیر زیادی بر تکامل کهکشانها در تاریخ ابتدایی کیهان داشتهاند و سریعتر از آنچه نظریههای کیهانشناسی کنونی میتوانند توضیح دهند، رشد میکنند.
📚 @ktyab
🐳 کدام حیوان طولانیتر از همه نفس خود را حبس میکند؟
توانایی ما انسانها برای نگهداشتن نفس خود در مقابل توانایی برخی از حیوانات در انجام این کار بسیار ناچیز است.
طولانیترین مدتی که میتوانید نفس خود را ثبت کنید، چقدر است؟ یک دقیقه یا شاید چند دقیقه؟ وقتی این کار را انجام میدهید، مطمئنا زمان زیادی بهنظر میرسد، اما چند دقیقه نگه داشتن نفس درمقابل مدت زمانی که برخی حیوانات میتوانند نفس خود را حبس کنند، بسیار ناچیز است.
اگر در میان پستانداران دریایی به دنبال قهرمان نگهداشتن نفس میگردید، حق با شما است، اما احتمالا نمیدانید آن حیوان کدام است. این عنوان به نهنگ نوکدار کوویر میرسد. طی مطالعه پنج سالهای روی ۲۳ عضو این گونه، دانشمندان مشاهده کردند یکی از این نهنگها به مدت ۳ ساعت و ۴۲ دقیقه نفس خود را حبس کرد. درمقابل، رکورد جهانی این توانایی در انسان ۲۴ دقیقه و ۳۷ ثانیه است.
البته موجودات دریایی دیگری نیز وجود دارند که میتوانند به مدت طولانی نفس خود را نگه دارند. بهعنوان مثال، نهنگهای عنبر پیش از بازگشت به سطح برای نفس گرفتن، حدود یک ساعت و نیم را زیر آب میگذرانند. در خارج از گروه آببازسانان، فکهای فیلی برندگان بیرقیبی هستند که حین غواصی تا دو ساعت نفس خود را حبس میکنند.
بخشی از دلیل این موضوع که پستانداران دریایی در اعماق دریا میتوانند به مدت طولانی زیر آب بمانند، این است که عضلات آنها مملو از پروتئینی به نام میوگلوبین است که اکسیژن را ذخیره میکند.
انسانها نیز میوگلوبین دارند، اما در غلظتهای بسیار پایینتر. در انسانها، تجمع بیش از اندازه این پروتئین موجب بیماری میشود. اما چرا نهنگها، فکها و موارد دیگر دچار این مشکل نمیشوند؟
طبق مطالعهای در سال ۲۰۱۳، میوگلوبین پستانداران دریایی غواص دارای بار مثبت است. دکتر مایکل برنبرینک، نویسنده مطالعه به بیبیسی گفت این پروتئینها مانند قطبهای همنام آهنربا همدیگر را دفع میکنند. این حیوانات میتوانند غلظتهای بالایی از پروتئینهای مذکور را در عضلات خود تحمل کنند و از تجمع و چسبیدن آنها به هم نیز اجتناب کنند. بااینحال، میوگلوبین ممکن است تنها بخشی از داستان باشد.
پژوهشگران همچنین گمان میکنند نهنگهای نوکدار کوویر ممکن است سرعت متابولیسم پایینی داشته باشند، به این معنا که اکسیژن را به سرعت مصرف نمیکنند. زمانی که آنها درنهایت به متابولیسم بدون اکسیژن یعنی تنفس بیهوازی روی میآورند، احتمالا تحمل بهتری برای تجمع لاکتات در عضلات خود دارند. اگر دانشمندان متوجه میشدند چگونه میتوانیم این ویژگیها را اصلاح کنیم تا در طول ورزش نفس کم نیاوریم، عالی میشد.
📚 @ktyab
🇩🇪 داستان زندگی آنگلا مرکل
قسمت ۱
کیفیت: 128Kbps
📚 @ktyab
مرور کتاب شمای مصنوعی و آینده ذهن
هویت، خودآگاهی و جاودانگی در عصر هوش مصنوعی
✍ اثر سوزان اشنایدر (فیلسوف علم و متخصص هوش مصنوعی، مسئول بخش استروبیولوژی، اکتشافات و ابداعات ناسا)
🎙ایمان فانی
مرور کتاب تاریخچه هوش مصنوعی
📚 @ktyab
مرور و بحث کتاب متفاوت
بررسی مسأله جنسیت بیولوژیک (سکس(sex)) و هویت، رفتارها و نقشهای جنسیتی (جندر(gender)) در جامعه میمونها
بخش اول
✍ اثر فرانس دووال (پریماتولوژیست-رفتارشناس جانوری)
🎙ایمان فانی
📚 @ktyab
🌌 22 مه 2003، تلسکوپ فضایی هابل ناسا «جتهای» مرموزی را مشاهده کرد که از سحابی سیارهای Henize 3-1475 بیرون آمدند.
جتها جریانهای طولانی گاز متحرکی هستند که در نزدیکی بسیاری از اجرام در کیهان یافت میشوند، مانند اطراف ستارههای جوان، یا مثلاً از سیاهچالهها، ستارههای نوترونی و سحابیهای سیارهای میآیند.
منشأ جتها در کیهان نامشخص است. اما بهنظر میرسد که از مناطق کوچک فضا سرچشمه میگیرند که حتی دید تیزبین هابل نیز نمیتواند به آنها نفوذ کند.
برای تولید یک جت، به نوعی مکانیسم نازل نیاز دارید. تاکنون، این «نازلهای» نظری توسط گردوغباری که دید ما را از مراکز سحابیهای سیارهای پنهان میکند، پنهان ماندهاند.
با وجود چندین دهه تلاش شدید، هیچ نمونه واحدی از جت وجود ندارد که منشأ آن به وضوح مشخص باشد.
شکل عجیب شبیه به S و سرعت بسیار زیاد خروج گاز آن، به Henize 3-1475 جایگاه ویژهای در مطالعه سحابیهای سیارهای می دهد.
📚 @ktyab
بررسیهای میانرشتهای: سیاستورزی هویتی
یک آزمون عاطفی-هیجانی
در این پادکست به ریشهها، مولفههای عاطفی-هیجانی و تبعات اجتماعی سیاستورزی هویتی میپردازیم.
🎙ایمان فانی
📚 @ktyab
بیهودگی و مبحث معنای زندگی
بروک آلن تریسل
اشکان مهر روشن
📚 @ktyab
توضیحات تکمیلی در مورد بحث شهود
قسمت چهارم
🎙 جلال پیکانی
📚 @ktyab
🖥 چه چیزی کامپیوتر کوانتومی را اساساً قدرتمندتر می کند؟
آروین اَش
📚 @ktyab
🚀 بلو اوریجین برای اولینبار پس از 2022، دوباره انسان به فضا فرستاد
بلو اوریجین، شرکت فضایی «جف بزوس»، پس از حدود دو سال، دوباره در مأموریتی شش نفر را به مدار برد. در این مأموریت اولین کاندید فضانورد سیاهپوست آمریکایی نیز حضور داشت. مأموریت NS-25 دوباره آغازگر فعالیتهای نیوشپرد خواهد بود.
بلو اوریجین از ماه اوت 2022 تاکنون مأموریتی برای ارسال فضانوردان به مدار انجام نداده بود. آخرین مأموریت سرنشیندار این شرکت با موفقیت انجام شده بود، اما در مأموریت پس از آن که بدون سرنشین بود، همه چیز به درستی پیش نرفت. نیوشپرد در اثر بروز یک مشکل، بوستر مرحله اول خود را از دست داد. در نتیجه، این مأموریتها با وقفهای نسبتاً طولانی مواجه گردید.
اما حالا مأموریت NS-25 که نامش را از بیستوپنجمین مأموریت تاریخ نیوشپرد گرفته بود، روز یکشنبه ساعت 10:37 صبح به وقت محلی پرتاب شد. در این مأموریت شش نفر حضور داشتند که یکی از آنها «اد دوایت»، کاپیتان سابق نیروی هوایی آمریکا بود. او در سال 1961 توسط «جان اف. کندی» برای ورود به ARPS انتخاب شده بود تا در نهایت در مسیر انجام مأموریتهای فضایی قرار بگیرد. اما در نهایت، چنین اتفاقی نیفتاد. او اکنون در 90 سالگی بالاخره به فضا رفت.
شش فضانورد حاضر در این مأموریت پس از رسیدن به لبه فضا، برای دقایقی شرایط بیوزنی را تجربه و کره زمین را از فاصله 105 کیلومتری تماشا کردند. آنها در نهایت حدود 10 دقیقه پس از پرتاب در ساعت 10:47 صبح به وقت محلی به تگزاس برگشتند و با موفقیت روی زمین فرود آمدند.
مأموریت NS-25 هفتمین مأموریت سرنشیندار بلو اوریجین بود. شرکت فضایی جف بزوس همچنین 18 مأموریت بدون سرنشین را برای امور تحقیقاتی گوناگون انجام داده است. بلو اوریجین هزینه رزرو صندلیهای این پرواز را اعلام نکرده است. اما این شرکت تاکنون 37 فضانورد خصوصی را به مرز فضا رسانده است. بلو اوریجین سعی دارد در زمینه سفرهای فضایی با اسپیس ایکس رقابت کند، اما بهنظر میرسد که هنوز فاصله زیادی با شرکت ایلان ماسک دارد.
📚 @ktyab
🇩🇪 داستان زندگی آنگلا مرکل
قسمت ۲
کیفیت: 128Kbps
📚 @ktyab
🏢 دولت و مشکلات اجتماعی
✍ دیردره مککلاسکی
ترجمۀ مسعود یوسفحصیرچین
پیشتر اشاره کردهام که «راهحلهایی» که دوستان چپ یا میانهمان برای مشکل اجتماعی فقر ارائه میدهند-برابری نتیجه یا برابری فرصت-غیرممکن هستند. اما برابری اجازه همین فردا هم دستیافتنی است.
اما در دو قرن گذشته، چپها مشغول یافتن مشکلات اجتماعی جدید بزرگ و کوچکی بودهاند که ادعا میکنند بازار نمیتواند آنها را حل کند. زاغهها، آموزش بد، انحصار. مانند راهحلهای غیرممکنشان برای نابرابری، بسیاری از ایدههایشان ناراهحلهایی برای نامسئلههاست. و حتی برای یک مشکل واقعی، چپها بدون تفکر چندانی فرض میگیرند که دولت میتواند بهتر عمل کند. مثلاً وقتی فکر میکنند نوآوری زیادی آهسته پیش میرود، بلافاصله بهسوی «سیاست صنعتی» میچرخند. وقتی فکر میکنند چرخۀ کسبوکار مشکل دارد، یک بانک مرکزی بر پا میکنند.
بسیار عالی بود اگر میشد خروجیهای اجتماعی را که دوست نداریم با یک قانون جدید و انتصاب چند بوروکرات حل کنیم. اما فقط تعداد اندکی از مسائل واقعی که با آنها مواجهیم، چنین راهحل سادهای دارند. اگر کانادا به ایالات متحده حمله کند یا پاراگوئه به برزیل حمله کند، قطعاً، ارتش را بفرستید. مشکل حل میشود.
اما دوستانمان در چپ، و بسیاری از دوستانمان در راست، باور دارند که هر «مشکل اجتماعی» نیازمند مداخلۀ دولتی است. برای همین است که دولتهای مدرن مدام بزرگتر میشوند. مردم به این باور رسیدهاند که در صورت وقوع اتفاقی که به نظرشان بد است، کسی باید سرزنش شود، و راهحل روشن این است که آدم به سراغ بابادولت برود تا جلوی آدم بدها را بگیرد. مشکل حل میشود. غذای کثیف؟ یک دایرۀ دولتی برای بازرسی غذا تأسیس کنید. ساده است.
اما نه. مداخلۀ دولتی معمولاً نتیجۀ خوبی ندارد و مشکلات را بدتر میکند. مثلاً کنترل اجاره و حداقل دستمزد به فقرایی آسیب میرسانند که قرار است به آنان کمک کنند. «برونریزها» در تمام جوامع انسانی به چشم میخورند و در نتیجه، نشانۀ این نیستند که مداخلۀ دولتی فکر خوبی است. خیلی وقتها، راه حل فشار بازار است. اگر مالکیت زمینی را که ساکنان فاولا روی آن نشستهاند به آنها بدهیم، زاغهها ناپدید خواهند شد. وقتی روغن وال برای روشنایی گران شد، نفت سفید از زمین آمد. وقتی تمام شهرها پر از مدفوع اسب شد، ناگهان اتوموبیلهای جدید این مسئله را حل کردند.
بزرگسال باشید. هر بار سراغ بابادولت نروید.
📚 @ktyab
افسانههای شایع درباره برخی مواد سایکواکتیو (حشیش، قارچهای جادویی، آیوواسکا و...)
قسمت ۲
🎙ایمان فانی
📚 @ktyab
🇩🇪 داستان زندگی آنگلا مرکل
قسمت ۱
📚 @ktyab
🧍🐋🐸🐎🦁🦅 چرا اغلب پستانداران پنج انگشت دارند؟
اینکه چرا ما انسانها و اغلب پستانداران دیگر پنج انگشت داریم، سؤالی ساده است که دانشمندان چندین رشته را سردرگم کرده؛ اما هنوز پاسخ کاملاً روشنی ندارد.
اگر به پنجههای گربه، سگ یا حتی کانگورو نگاه کنید، متوجه میشوید که آنها چیزی مشترک با دستان ما دارند. همهی این پستانداران دارای پنج انگشت هستند، حتی اگر برخی از آن انگشتها کوچک شده یا در موقعیت متفاوتی قرار داشته باشند. چرا ما با اینکه تحت شرایط مختلفی تکامل یافتهایم با دوستان پشمالوی خود در این ویژگی مشترک هستیم؟
برای پاسخ به این سؤال که چرا پستانداران پنج انگشت دارند، ابتدا باید بفهمیم که چرا مهرهدارانِ چهارپا، پنج انگشت دارند. پستانداران متعلق به بالاردهی تتراپودها (چهاراندامان) هستند که شامل خزندگان، دوزیستان و پرندگان نیز میشود. حتی اعضای این گروه که اندامهای سنتی را ندارند، دارای پنج انگشت در اسکلت خود هستند، نهنگها، فوکها و شیرهای دریایی پنج انگشت در بالههای خود دارند، حتی اگر انگشتان پای آنها چهارتا یا کمتر باشند.
📚 @ktyab