📚 بهتر است سرمان به یک کتاب گرم باشد تا به کار دیگران. لینک گروه دروغها و خرافاتِ اسلام: https://t.me/Islie_Group لینک گروه سیاسی: t.me/joinchat/GKIeuzu7ZRbM56GRGidicg کانالهای ما: @ISLIE | @KHOD2 | @KTYAB | @Womens_Mag | @ARKIV
🔺 صد سال و یک روز پیش در چنین روزی: نامهای که فیزیک را برای همیشه تغییر داد
🔹 صد سال و یک روز پیش، در ۹ ژوئیه ۱۹۲۵، فیزیکدان ۲۳ ساله آلمانی، ورنر هایزنبرگ، نامهای به دوست و همکارش ولفگانگ پائولی نوشت. در این نامه، که پیشنویس مقالهای انقلابی به آن ضمیمه شده بود، هایزنبرگ ایدهای را مطرح کرد که پایههای فیزیک را لرزاند و دنیای مدرن را شکل داد: تولد مکانیک کوانتومی.
❕ مشکل «مدل سیارهای اتم» چه بود؟
تا آن زمان، فیزیکدانان اتم را مانند یک منظومه شمسی کوچک تصور میکردند که در آن الکترونها مانند سیارهها به دور هسته میچرخند. این مدل زیبا بود، اما با مشکلات بزرگی روبرو بود: طبق فیزیک کلاسیک، الکترون در حال چرخش باید انرژی از دست میداد و به سرعت روی هسته سقوط میکرد! از طرفی، هیچکس هرگز این «مدارها» را به طور مستقیم ندیده بود.
🔹 هایزنبرگ در نامه تاریخی خود به پائولی، که اصل آن در آرشیو سرن نگهداری میشود، با شجاعت نوشت: «تمام تلاشهای رقتانگیز من در جهت کشتن کامل مفهوم مدار است - که به هر حال، قابل مشاهده نیست - و جایگزین کردن آن با چیزی مناسبتر.» ایده انقلابی او این بود: به جای تمرکز بر مفاهیم غیرقابل مشاهده مانند مدار، باید فیزیک را تنها بر اساس چیزهایی بسازیم که میتوانیم مستقیماً اندازهگیری کنیم، مانند فرکانس و شدت نوری که اتمها از خود ساطع میکنند.
🔹 این رویکرد، منجر به خلق «مکانیک ماتریسی» شد؛ اولین فرمولبندی کامل و ریاضیاتی مکانیک کوانتومی. این نظریه به شکلی باورنکردنی موفق بود و راه را برای درک عمیقتر دنیای زیراتمی هموار کرد.
❕ میراث صد ساله: از کامپیوتر شما تا سرن
این ایده انتزاعی، صرفاً یک کنجکاوی نظری نبود. کل فناوری مدرن بر پایههای مکانیک کوانتومی بنا شده است؛ از ترانزیستورها در کامپیوتر و گوشی هوشمند شما گرفته تا لیزرها، انرژی هستهای و تصویربرداری پزشکی. دقیقترین نظریه تاریخ علم، یعنی «مدل استاندارد ذرات بنیادی» که امروز در آزمایشگاه سرن (CERN) مورد آزمایش قرار میگیرد، به طور کامل بر اساس اصول مکانیک کوانتومی استوار است.
🔹 با گذشت یک قرن، با اینکه این نظریه به شکلی حیرتانگیز دقیق عمل میکند، بحث بر سر معنای عمیق و فلسفی آن همچنان ادامه دارد. هایزنبرگ با فروتنی در انتهای نامه خود نوشت: «شاید کسانی که تواناتر از من هستند، بتوانند از آن چیزی معقول بسازند.» صد سال بعد، فیزیکدانان همچنان در حال تلاش برای درک کامل این دنیای شگفتانگیز هستند.
[منبع]
🆔 @Science_Focus
#فیزیک_کوانتوم #تاریخ_علم #هایزنبرگ #پائولی #سرن #فیزیک_نظری
■ آیا فیزیکِ مدرن به دنبال یافتن ماهیت هستی است؟
● نقدی بر نظریات مهدی گلشنی و عبدالله جوادی آملی در باب علم اسلامی
•رضا منصوری (استاد کیهانشناسی دانشگاه شریف)
📚 @ktyab
بنیانگذاری آمریکا و قانون اساسی آن
✍ اثر لیدیا بجورنلوند
ترجمهٔ مهدی حقیقت خواه
📚 @ktyab
🇺🇸 چهارم جولای، روز استقلال ایالات متحده آمریکا
You can go to live in France, but you cannot become a Frenchman. You can go to live in Germany or Turkey or Japan, but you cannot become a German, a Turk, or a Japanese. But anyone, from any corner of the Earth, can come to live in America and become an American.
شما میتوانید به فرانسه بروید و در آنجا زندگی کنید، اما نمیتوانید یک فرانسوی شوید. شما میتوانید به آلمان، ترکیه یا ژاپن بروید و در آنجا زندگی کنید، اما نمیتوانید یک آلمانی، ترک یا ژاپنی شوید. اما هر کسی، از هر گوشهای از زمین، میتواند به آمریکا بیاید و آمریکایی شود.
• «استراتژی هوایی با بُرد هواپیماها آغاز میشود.»
ژنرال کارل اسپاتز
• آماده و منتظر. بین اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام، در زمینهای کشاورزی سرسبز، پایگاه نیروی هوایی وایتمن قرار دارد؛ خانه بمبافکن پنهانکار B-2. بالاترین هدف قدرت هوایی آمریکا این است که به هر نقطهای از کره زمین برسد. در برابر هرگونه دفاعی، با دقت حمله کند.
بمبافکنهای B-2 در مرکز برنامههای جنگی برای هر صحنه عملیاتی در سراسر جهان قرار دارند. این بمبافکن که برای بازدارندگی هستهای ساخته شده، در بیست سال گذشته نیز رهبری سختترین عملیاتهای رزمی آمریکا را بر عهده داشته است. به این دلیل است که ماموریتهایی وجود دارند که تنها B-2–با پنهانکاری، بُرد و ظرفیت حمل بار خود میتواند آنها را انجام دهد.
از اولین پرواز در ژوئیه 1989، به محافظ بازدارندگی، ابزار سیاست و سلاح حمله دقیق در شب اول تبدیل شده است. شش بار به جنگ رفته است: در سال 1999 بر فراز کوزوو و صربستان، در سال 2001 در افغانستان، در سال 2003 در عراق، در سالهای 2011 و 2017 در لیبی و در سال 2025 بر فراز ایران. این لشکرکشیها از 78 روز تا تنها 37 ساعت به طول انجامیدند.
● در آنچه به «جنگ شهرها» شهرت یافت، از هر دو طرف هزاران نفر کشته شده و دهها هزار تن در کشور خودشان آواره شدند (نقشه ۱۶.۱). عراقیها با جنگندهبمبافکنهای فرانسوی میراژ توانستند به اهدافی در عمق خاک ایران دست یابند و هلیکوپترهای جنگی آمریکایی نیز در میدان جنگ به عراقیها امتیاز چشمگیری دادند. در جنگی که هر روز شریرانهتر میشد، هیچ یک از دو طرف، چندان دغدغهی آسیب دیدن شهروندان را نداشتند. در طول جنگ، عراقیها بیش از سیصد موشک اسکاد و انواع دیگر را به اهداف شهری ایران شلیک کردند و ایران با هفتاد و اندی موشک، پاسخ آنها را داد. اهمیت نظامی این موشکپراکنیها اندک بود ولی بر عامهی مردم اثر روانی شگرفی نهادند. برای اولین بار پس از آغازین روزهای جنگ، دیگر جنگ برای مردم عادی یک ماجرا در دوردستها نبود بلکه به یک واقعیت محسوس بدل شد.• تاریخ ایران مدرن
✡️ منتخبی از بهترین "گروه ها" و "کانال های" تلگرام ✅✅
Читать полностью…در باب تحریف قرآن
مؤلف: امید مددی خوسفی
مؤلف در این کتاب، اقوال و روایاتی را در تأیید و اثبات تحریف قرآن، از منابع شیعی آورده است.
@ktyab
● با حمایت از ایران، که در ابتدا ضعیفتر از عراق به نظر میرسید، نخستوزیر اسرائیل امیدوار بود که درگیری را طولانیتر کند. او به طور مشهور اظهار داشت: "برای هر دو طرف درگیر آرزوی موفقیت و پیروزی دارم!" آریل شارون، با صراحت بیشتری گفت: "اسرائیل به ادامه جنگ در خلیج فارس علاقه حیاتی دارد."• THE IRAN-IRAQ WAR
عامل سومی نیز به روشن شدن موضع اسرائیل در قبال جنگ کمک میکند. از آغاز انقلاب اسلامی، اورشلیم معتقد بود که یهودیان ایران در خطر هستند و میخواستند تا آنجا که ممکن است، آنها را به اسرائیل بازگردانند. دولت اسرائیل نه با حمایت سنتی از جامعه یهودی ایران (که در آن زمان حدود ۷۵,۰۰۰ نفر تخمین زده میشد) و نه با اظهارات آیتالله خمینی که امنیت آنها را تضمین میکرد، آسوده خاطر نشد. این دولت یهودیان ایرانی را به ترک کشور تشویق میکرد.
اما برای متقاعد کردن تهران به اجازه خروج آنها، اورشلیم باید یک اهرم چانهزنی پیدا میکرد. چه چیزی قانعکنندهتر از وعده کمک نظامی در طول جنگ بود؟ از زمستان ۱۹۸۰ تا تابستان ۱۹۸۸، ۵۵,۰۰۰ یهودی ایرانی اجازه خروج از ایران را یافتند و این کار را بدون ترس از جان خود انجام دادند (۲۰,۰۰۰ نفر دیگر در ایران باقی ماندند). هر بار که مذاکرات بین دو پایتخت متوقف میشد، جریان پناهندگان خشک میشد و اسرائیل چارهای جز از سرگیری محمولههای تسلیحاتی برای گشایش وضعیت نداشت.
این فروش تسلیحات به اسرائیلیها اجازه داد تا به آمریکاییها لطفی بکنند، زیرا آمریکاییها به دنبال واسطههایی برای تحویل قطعات یدکی بودند که به ایران قول داده بودند، اما همچنین به اسرائیل اجازه داد تا بازارهای جدیدی برای صنعت تسلیحات خود پیدا کند. دوران سختی بود و شاخصها قرمز بودند. اسرائیل که به شدت تحت تأثیر بحران مالی قرار گرفته بود، برای حفظ مشاغل نیاز به فروش محصولات خود داشت. با فروش برخی از ذخایر نسبتاً قدیمی خود، اسرائیل میتوانست تجهیزات منسوخ را با سلاحهای خود جایگزین کند. طی شش سال (۱۹۸۰-۱۹۸۶)، اسرائیل بین یک تا دو میلیارد دلار از طریق محمولههای تسلیحاتی و قطعات یدکی به ایران درآمد کسب کرد و به چهارمین تأمینکننده بزرگ سلاح برای تهران تبدیل شد. تنها در سال ۱۹۸۶، این فروشها ظاهراً به رکورد ۷۵۰ میلیون دلار رسید.
فراتر از این واقعیت که جنگ به اسرائیل اجازه داد تا با هزینههای عراق با ایران کنار بیاید، بازگشت یهودیان ایرانی را مذاکره کند و درآمد کسب کند، به اسرائیل این امکان را نیز داد که موضعی سختگیرانه در قبال سوریه و فلسطینیها اتخاذ کند.
بنابراین، کاملاً منطقی بود که دولت اسرائیل تنها چند روز پس از آغاز جنگ، مذاکرات با مقامات نظامی ایران را آغاز کرده و کمک اسرائیل را به آنها پیشنهاد دهد. از زمان قطع روابط دیپلماتیک، اسرائیلیها دیگر به تصمیمگیرندگان ایرانی دسترسی نداشتند. یعقوب نیمرودی، وابسته نظامی سابق اسرائیل در تهران (۱۹۷۵-۱۹۷۹)، تلاش کرد تا دوباره تماس برقرار کند. نیمرودی که در بغداد در یک خانواده یهودی عراقی به دنیا آمده بود و پیشینه در سرویسهای اطلاعاتی سری داشت، رابطه ویژهای با فرماندهی عالی ارتش شاهنشاهی داشت. او یکی از معدود اسرائیلیهایی بود که پس از تأسیس جمهوری اسلامی به طور منظم به ایران سفر میکرد.
طبق چندین منبع، او فکسی به یکی از مخاطبان سابق خود در نیروی هوایی ایران فرستاد و پرسید: "چه کاری میتوانیم برای کمک به شما انجام دهیم؟" گفته میشود پاسخ چند روز بعد به شکل لیستی طولانی از مواد و سلاحهای متنوع رسید که خواستار تحویل فوری موتورها و قطعات یدکی برای جنگندههای فانتوم، هلیکوپترهای کبرا و تانکهای پاتون بود. اسرائیل بلافاصله کانالی برای تأمین ایران ایجاد کرد. این شبکه به چندین واسطه وابسته بود.
در اسرائیل، این عملیات که "شل فیش" (Shellfish) نام داشت، توسط مناخیم بگین، نخستوزیر، نظارت میشد. یعقوب نیمرودی با داشتن تمام مخاطبین لازم در ایران، نقطه محوری این عملیات باقی ماند. او همچنین مسئول پیشنهاد این بود که اسرائیل چه چیزی را میتواند و چه چیزی را نمیتواند به تهران تحویل دهد تا تهدیدی برای امنیت خود ایجاد نکند. اسحاق حوفی، مدیر موساد، تسفی رویتر، مدیر صادرات در وزارت دفاع، و آل شویمر، مدیرعامل صنایع هوافضای اسرائیل، نیز به شدت درگیر بودند. حتی شیمون پرز و اسحاق رابین، رهبران اپوزیسیون کارگر، از عملیات مطلع بودند و از آن حمایت میکردند. رابط ایرانی بین مقامات ایران و یعقوب نیمرودی، افسران نظامی بودند که به همکاری با اسرائیلیها عادت داشتند و از آن زمان به بعد به رژیم اسلامی سوگند وفاداری یاد کرده بودند. آنها میتوانستند روی حمایت معنوی ابراهیم یزدی، متحد نزدیک آیتالله خمینی، حساب کنند.
● پس از سالها آرامش ظاهری، روابط بین ایران و عراق در زمستان ۱۳۵۸-۱۳۵۹ به طور ناگهانی رو به وخامت گذاشت. تظاهرات خشونتآمیزی در مقابل سفارت عراق در تهران شکل گرفت که خواستار برکناری رژیم بعث صدام حسین بود. پرچمهای عراق و ماکتهای رئیسجمهور عراق در مقابل نمایندگان مطبوعات بینالمللی به آتش کشیده شد.
در استان مرزی خوزستان که از دیرباز مورد ادعای بغداد بوده و عمدتاً عربزبان است، کنسولگری عراق در خرمشهر غارت شد و کنسول آن اخراج گشت. همچنین مدارس متعددی که به زبان عربی آموزش میدادند، تخریب شدند و معلمانشان مورد حمله قرار گرفتند.
رژیم ایران با ادعای حضور مجاهدین مخالف انقلاب اسلامی در عراق، نیروی هوایی خود را به حریم هوایی عراق فرستاد و حملات شبیهسازی شدهای را به پادگانهای عراقی انجام داد. بغداد نیز در پاسخ، چندین روستای مرزی را بمباران کرد، دستور بستن کنسولگریهای ایران در بصره و کربلا را صادر کرد و حقوق خود را بر رودخانه اروندرود (شط العرب) مجدداً تأیید کرد.
در تاریخ ۸ فوریه ۱۹۸۰ (۱۹ بهمن ۱۳۵۸)، صدام حسین با یونیفرم سنتی سبز زیتونی خود در تلویزیون ظاهر شد و از همبستگی همه ملتهای عرب برای کمک به او در مقابله با تحریکات ایران به هر وسیله لازم، درخواست کرد. همه در جهان عرب متوجه شدند که رئیسجمهور عراق اکنون تنها یک هدف در ذهن دارد: جلوگیری از اقدامات ایران، در صورت لزوم با زور.
در ایران، سرکوبی که توسط انقلابیونی که در فوریه ۱۹۷۹ (بهمن ۱۳۵۷) شاه را سرنگون کرده بودند آغاز شده بود، با بیرحمی و بیوقفه ادامه داشت. نبردهای شدیدی بین پاسداران انقلاب و حامیان سابق شاه در جریان بود. وضعیت همچنان آشفته بود. شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر رژیم شاهنشاهی که اکنون در فرانسه تبعید بود، با قاطعیت اعلام کرد: "کار خمینی به زودی تمام میشود، حداکثر هفت یا هشت ماه طول میکشد! در هر صورت کمتر از یک سال. این قطعی است." این اظهارات در بغداد به عنوان سندی بر ضعف ارتش ایران تلقی شد. اعضای مخالفان ایرانی که در بغداد پناه گرفته بودند، با توصیف وضعیت آخرالزمانی در وطن خود، این برداشت را تقویت کردند. گزارشهای اطلاعاتی عراق نیز این موارد را تأیید میکرد. مهاجران تلاش کردند رژیم بعث را متقاعد کنند که به آنها در سرنگونی دولت موقت کمک کند و بر هرج و مرج حاکم، فروپاشی دولت، و پاکسازیها و فرارهایی که ارتش را ناکارآمد کرده بود، تأکید داشتند. مقامات عراقی با احتیاط به این مخالفان وعدههای شفاهی دادند و به توانایی واقعی آنها در سرنگونی رژیم انقلابی شک داشتند. عراقیها ترجیح دادند به طور پنهانی عمل کنند و جنبشهای استقلالطلب را که تلاش میکردند خود را از قدرت مرکزی ایران در کردستان، بلوچستان، و استان نفتخیز خوزستان رها کنند، مسلح کردند.
در همین حال، جنگ لفظی بین تهران و بغداد تشدید شد. در ۱۵ مارس ۱۹۸۰ (۲۵ اسفند ۱۳۵۸)، آیتالله خمینی خطاب به افکار عمومی عراق گفت: "ای مردم عراق، از رهبران خود برحذر باشید و انقلاب کنید تا پیروزی." شش روز بعد، پسرش احمد خمینی اظهارات تهدیدآمیزتری کرد: "ما باید تمام تلاشهای لازم را برای صادرات انقلاب به کشورهای دیگر به کار گیریم و ایده محدود کردن آن را در مرزهای خود رد کنیم."
دولت عراق نیز به نوبه خود لغو پیمان الجزایر ۶ مارس ۱۹۷۵ (۱۵ اسفند ۱۳۵۳) را خواستار شد. این پیمان به صدام حسین و شاه ایران اجازه داده بود که به مطبوعات جهانی اعلام کنند که به توافقی برای پایان دادن به اختلافات خود دست یافتهاند. بر اساس مفاد آن، دو طرف پذیرفته بودند که مرزهای زمینی و رودخانهای خود را که قرنها مورد مناقشه بود، به طور قطعی تعیین کنند. مرز رودخانهای اکنون به جای ساحل ایران که در گذشته مرز را مشخص میکرد، از وسط اروندرود میگذشت.
● احمد قوام در خانوادهای از اعیان دیوانی که چهار نسل در خدمت دولت قاجاریه بودند به دنیا آمد و همیشه به خود میبالید که او بوده که سال ۱۲۸۵ پیشنویس نهاییِ به اصطلاح فرمان همایونیِ مشروطیت را تهیه کرده است. قوام همیشه آمادهی ریسکهای محاسبه شده بود و برای همین دوران کاری او فراز و نشیب بسیار دارد.
نخستوزیری او بین بهمن ۱۳۲۴ تا آذر ۱۳۲۶ دومین نخستوزیری او پس از بازگشت به سیاست، بخت دوبارهای بود برای برقراری تعادل از نوع قاجاری. اما با قدری نوآوریهای مهم. او توانست شاه و ارتش و فرقه دموکرات آذربایجان و حزب توده و حامیان شوروی آن و بریتانیا و بریتانیادوستها (و بعداً ایلهای جنوبی هوادار بریتانیا) و دیپلماتهای آمریکایی و مستشاران نظامی ایالات متحده و نخبگان قدیمی و اعضای جاهطلب طبقهی متوسط را بازی دهد و ثمراتی چشمگیر، هرچند موقتی به دست آورد. سیاست «موازنهای مثبت» او شبیه برخورد ناصرالدین شاه با همسایگان قدرتمند خود [روسیه و بریتانیا. م.] بود؛ علاقهای او به مذاکره همراه با حسننیت با مخالفان سیاسی پر تعداد خود هم ریشه در عملگرایی زیرکانهی او داشت.
عهد قاجار و سودای فرنگ
✍ عباس امانت
📚 @ktyab
● دولت، تجسمِ شرارتِ سازمانیافته است — در ساحتِ درون: در قالب پلیس، قانون جزا، طبقات، بازرگانی، و خانواده؛ و در ساحتِ برون: در قالب اراده معطوف به قدرت، اراده معطوف به جنگ، به کشورگشایی و به انتقام.
اما چگونه است که دولت مرتکب اعمال بیشماری میشود که فرد، ارتکاب آن را هرگز برای خود روا نمیدارد؟ — از رهگذرِ تفکیک مسئولیت، فرمان، و اجرا. از رهگذرِ تقدیسِ فضیلتهایی چون اطاعت، وظیفهشناسی، میهنپرستی و وفاداری. از رهگذرِ ستایشِ غرور، صلابت، قدرت، نفرت و انتقامجویی — در یک کلام، تمام آن خصایصی که با «غریزهٔ گلهای» در تضاد کامل است.
🔺معرفی کتاب «[خاستگاههای] توتالیتاریسم»
🔸نام اصلی: «The Origins of Totalitarianism»
🖊 نویسنده: هانا آرنت (Hannah Arendt)
▫️سال انتشار: ۱۹۵۱
📖 معرفی کوتاه: هانا آرنت، فیلسوف آلمانی-آمریکایی که خود از وحشت نازیسم گریخته بود، در این اثر بزرگ به کالبدشکافی یکی از هولناکترین پدیدههای قرن بیستم میپردازد: توتالیتاریسم. این کتاب تنها روایتی تاریخی از آلمان نازی و روسیهی استالینی نیست، بلکه تحقیقی عمیق در ریشههای فلسفی و اجتماعی است که به ظهور نظامهایی منجر شد که هدفشان نه فقط کنترل، بلکه نابودی کامل فردیت و انسانیت بود.
✏️ خلاصهای از کتاب:
📄 توتالیتاریسم چیست و از کجا میآید؟
آرنت معتقد است که توتالیتاریسم پدیدهای کاملاً نوین و متفاوت از دیکتاتوریهای سنتی است. هدف یک دیکتاتور، ساکت کردن مخالفان است؛ اما هدف یک رژیم توتالیتر، بازسازی خودِ واقعیت و طبیعت انسان است. او برای ریشهیابی این پدیده، آن را به سه بخش اصلی تقسیم میکند: یهودستیزی، امپریالیسم و توتالیتاریسم.
یهودستیزی: آرنت نشان میدهد که یهودستیزی مدرن چگونه از یک تعصب مذهبی به ابزاری سیاسی برای فروپاشی دولت-ملتهای اروپایی و ایجاد تفرقه تبدیل شد.
امپریالیسم: او توضیح میدهد که استعمار و امپریالیسم با صدور بوروکراسی، نژادپرستی و خشونت به سرزمینهای دیگر، الگوهای لازم برای سلطهی کامل را فراهم آورد. مفهوم «انسانهای زائد» (superfluous men) که در مستعمرات شکل گرفت، بعدها در اردوگاههای کار اجباری اروپا به اوج خود رسید.
توتالیتاریسم: در بخش نهایی، آرنت به سازوکار اصلی این رژیمها میپردازد. یکی از مهمترین مفاهیم کتاب، نقش «تودههای تنها» (lonely masses) است. آرنت میگوید جوامع بیطبقه و اتمیزهشده که در آن افراد ارتباطات اجتماعی معنادار خود را از دست دادهاند، بستری مناسب برای جنبشهای توتالیتر فراهم میکنند. این جنبشها به انسانهای ریشهکنشده و تنها، یک هویت جدید و یک هدف بزرگ (هرچند خیالی) میبخشند.
در چنین نظامی، «ایدئولوژی» (یک منطق آهنین و بیتوجه به واقعیت) و «ترور» (ارعاب دائمی و غیرقابل پیشبینی) دو بازوی اصلی قدرت هستند که هرگونه تفکر مستقل را از بین میبرند و انسانها را به ابزاری برای تحقق اهداف جنبش تبدیل میکنند.
📒 «خاستگاههای توتالیتاریسم» اثری دشوار اما بنیادین است. این کتاب صرفاً یک تحلیل تاریخی نیست، بلکه هشداری است دربارهی خطراتی که فردیت و کرامت انسانی را در جهان مدرن تهدید میکند. هانا آرنت با نگاهی عمیق و بیپرده، به ما نشان میدهد که چگونه انسانها میتوانند به «انسانهای زائد» تبدیل شوند و چگونه میتوان در برابر این فرآیند مقاومت کرد. این اثر برای هر کسی که به دنبال درک عمیق سیاست، قدرت و ماهیت انسان است، یک مطالعهی ضروری به شمار میرود.
📚 #هانا_آرنت #توتالیتاریسم #فلسفه_سیاسی #جامعه_شناسی #نازیسم #استالینیسم
📚 @ktyab
🔈 کتاب صوتی توتالیتاریسم نویسنده هانا آرنت
📚 @ktyab
مردان اندیشه
• اندیشههای کواین
👥 گفتوگوی برایان مگی با ویلارد ون اورمن کواین
📚 @ktyab
در باب منشور حقوق ایالات متحده آمریکا
✍ اثر توماس جفرسون
📚 @ktyab
اعلامیه استقلال آمریکا
✍ دان ناردو
ترجمهٔ مهدی حقیقت خواه
📚 @ktyab
🔺 با سرعت بالا ویدیو دیدن چه تأثیری بر مغز و حافظه ما دارد؟
🔹 بسیاری از ما به تماشای ویدیوها و شنیدن پادکستها با سرعت بالا عادت کردهایم تا در زمان صرفهجویی کنیم. اما آیا این کار هزینهای برای یادگیری و حافظه ما دارد؟ علم به این سوال پاسخ میدهد.
❕ چرا سرعت بالا میتواند به یادگیری آسیب بزند؟ (معمای حافظه کاری)
مغز ما برای پردازش اطلاعات ورودی به زمان نیاز دارد. اطلاعات جدید ابتدا وارد یک انبار موقت به نام «حافظه کاری» میشوند. این حافظه ظرفیت محدودی دارد. تصور کنید حافظه کاری شما مانند یک «قیف» است. اگر اطلاعات (آب) را با سرعت مناسب درون آن بریزید، به راحتی پردازش شده و به حافظه بلندمدت منتقل میشود. اما اگر اطلاعات را با سرعت خیلی زیاد درون آن بریزید، قیف سرریز میکند و بخش زیادی از اطلاعات قبل از پردازش، از دست میرود. این پدیده «بار شناختی اضافی» (Cognitive Overload) نام دارد.
🔹 یک «متاآنالیز» جدید که ۲۴ مطالعه مختلف را بررسی کرده، نتایج جالبی را نشان میدهد:
تا سرعت ۱.۵ برابر: افت عملکرد در یادآوری اطلاعات بسیار جزئی و قابل چشمپوشی است.
در سرعت ۲ برابر و بالاتر: افت عملکرد متوسط تا بزرگ و کاملاً معنادار میشود.
🔹 برای مثال، اگر نمره متوسط دانشجویان در یک آزمون ۷۵٪ باشد، تماشای ویدیو با سرعت ۱.۵ برابر نمره آنها را تنها ۲ نمره کاهش میدهد، اما تماشای همان ویدیو با سرعت ۲.۵ برابر، نمره را به طور متوسط ۱۷ نمره کاهش خواهد داد! جالب اینکه این تأثیر منفی در افراد مسنتر، شدیدتر است.
🔹 حتی اگر عملکرد حافظه در سرعت ۱.۵ برابر چندان تحت تأثیر قرار نگیرد، شواهد نشان میدهد که تجربه یادگیری در این حالت «کمتر لذتبخش» است که میتواند بر انگیزه فرد تأثیر منفی بگذارد. در نهایت، این یک بدهبستان است: اگر هدف شما یک مرور سریع است، سرعت بالا میتواند مفید باشد؛ اما اگر به دنبال یادگیری عمیق و به خاطر سپردن مطالب هستید، بهتر است سرعت را به ۱.۵ برابر محدود کنید یا آن را به حالت عادی برگردانید.
[منبع]
🆔 @Science_Focus
#روانشناسی #مغز #حافظه #یادگیری #علوم_شناختی #فناوری
● تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اردیبهشت ۱۳۵۸ اقدام زیرکانهای بود برای دستیابی به انرژی انقلابیِ جوانان به خصوص یکپارچه کردن کمیتههای هنوز غیرمتمرکز. سپاه پاسداران تشکیل شد تا نهتنها کمیتهها را از آدمهای نامطلوب دستچپی تصفیه کند بلکه از آن مهمتر، به عنوان وزنهٔ تعادل نیروهای مسلح منظم ایران–یا بهتر بگوییم، بقایای آن- عمل کند. خمینیستهای در قدرت که به ارتش اعتماد نداشتند و از بروز کودتا در هراس بودند، به یک نیروی وفادار نیاز داشتند که نه فقط با تهدید محسوس سلطنتطلبان بلکه همچنین با چریکهای مسلح تحت نظارت یا وفادار به چپها مبارزه کند.
سپاه پاسداران تازه تأسیس نه سازمان درستی داشت و نه تجربهای. ولی در اواخر سال ۱۳۶۰ کارایی خود را نشان داد یعنی وقتی مجاهدین را در اولین نبردهای خیابانی پایتخت شکست داد. در سال ۱۳۶۲، صدها مجاهد جوان، چه زن چه مرد، کشته شدند و هزاران مجاهد دیگر، در زندانهای جمهوری اسلامی زندانی، شکنجه و اعدام شدند. همزیستی آخوندها و سپاه پاسداران در زمان جنگ عراق هم جواب داد و سپاه به عنوان نیروی موازی ولی غیر حرفهای در کنار ارتش منظم مبارزه کرد. در عوض، گنجینهای کلانی از صنایع «ملی» و زمینهای مصادرهای و املاک دولتی پهلوی و نخبگان آن، به سپاه پاسداران واگذار شد. وفور املاک کشاورزی و دیگر منابع اقتصادی اهدایی، پاسداران را راضی و در خدمت خواستههای آخوندهای حاکم نگه داشت. حتی پس از جنگ نیز سپاه پاسداران، مؤثرترین ضامن بقای رژیم بود.
...به علاوه، موادی هم در باب منع شکنجه (اصل ۳۸) و برخورد انسانی با همهٔ بازداشتیها و زندانیها (اصل ۳۹) نیز وجود داشت. ولی در عمل، این مواد، از همان ابتدا بطور مرتب در زندانهای پرشمار و بازداشتگاههای مخفی جمهوری اسلامی نقض میشدند. اعدام یا اعدام تصنعی، همهجور شکنجه و تجاوز جنسی به زندانیان، بازداشتهای طولانی مدت بدون هیچ گونه اتهام موثق، فشارهای روانی و ایدئولوژیک بر زندانیان سیاسی برای «اعتراف» و «توبه»، دادگاههای نمایشی که از تلویزیون پخش میشد، و اعترافات تلویزیونی توابین، چیزی نبودند مگر به سخره گرفتن قانوناساسی. این نقض قانونها غالباً با اطلاع کامل «خبرگان [قانوناساسی]» رخ میداد، یعنی همان کسانی که در قانوناساسی اسلامیشان علیه این رویهها قلمفرساییها کرده بودند.
اصول مربوط به مدل ادعاییِ اقتصاد اسلامی، برای آیندهی ایران تبعاتی جدی داشت. محسوستر از همه، تنش لاینحلی بود بین اقتصاد متمرکز و دولتیِ بوروکراتیک با مشخصههای نیمه سوسیالیستی و اقتصاد بازار که با اصول فقه اسلامی هماهنگتر بود. تأثیر چپها و مطالبات آنان هم محسوس بود، هرچند کاندیدهای چپ عمدتاً از ورود به مجلس خبرگان قانوناساسی محروم شده بودند اما به نظر میرسید مدلهای اقتصادیِ متمرکز اروپای شرقی و چین بر نویسندگان قانوناساسی اسلامی تأثیر نهاده است. اصل ۴۴ هرگونه «انحصار» اقتصادی را قدغن کرده؛ در تضاد آشکار با آن، اصل ۴۴ خواهان تصاحب دولتی همهی صنایع سنگین و «مادر»، تجارت خارجی، استخراج معادن [بزرگ]؛ بانکداری، بیمه، انرژی، سدسازی، شبکههای بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راهآهن شد. انحصارهای بزرگ و بیحساب در زمانی به دولت تخصیص یافت که در اواخر دههی ۱۳۵۰، همهی اقتصادهای دولتی دنیا، حتی اقتصاد کشورهای بلوک کمونیستی، ناکارآمدی و منسوخ بودن خود را به اثبات رسانده بودند. از انحصارات دولتی که بگذریم، کنترل مابقی بخش دولتی به «تعاونیها» رسید–که البته این تمهید در همان اوایل انقلاب، تاحد زیادی کنار گذاشته شد. بخش خصوصی که در شاخهی اقتصادیِ قانوناساسی، سومین و فرودستترین بخش بود باید مشغول کشاورزی، دامداری، صنایع کوچک، تجارت و خدمات میشد. قانوناساسی برای بسط کنترل گستردهی اقتصادیِ دولت، «مصادره»ی همهی املاک «غاصبین»، از قبیل رباخواران و مناقصهکاران فاسد، و زمینهای رها شده و بدون وارث را نیز جایز شمرد. در واقع، مانند بیشتر نظامهای توتالیتر، قدرت وسیع نهادیِ دولت، به آن مجوز غصب همهی اموالی را داد که مایل بود تصاحب کند، از جمله صنایع و موسسات بازرگانی و املاک مسکونی.
● به مدت ۵۲ روز متوالی، عراق روزانه سه تا چهار موشک الحسین به سمت تهران شلیک میکرد که هم در روز و هم در شب انجام میشد. ساکنان تهران از خشونت و تناوب حملههای عراقیها شوکه شده بودند، همانطور که در فیلم انیمیشن برجسته پرسپولیس (۲۰۰۷) اثر مرجان ساتراپی نشان داده شده است. ترس از حملات شیمیایی باعث شد شمار زیادی از شهروندان به مناطق روستایی پناه ببرند، که این امر به اختلال بیشتر در فعالیتهای اقتصادی و خدمات عمومی کشور منجر شد. در عرض چند هفته، یکسوم جمعیت تهران از شهر گریختند. به عنوان یک اقدام احتیاطی، آیتالله خمینی نیز به یک کلینیک پزشکی منتقل شد.
ایرانیان در پاسخ، روزانه یک یا دو فروند موشک اسکاد به سمت بغداد شلیک میکردند. این بمبارانها سرانجام با کمبود مهمات به پایان رسید. در ۲۰ آوریل ۱۹۸۸، طرفین درگیری پس از توافقی که توسط دبیرکل سازمان ملل میانجیگری شد، حملات را متوقف کردند؛ ایران تنها پنج موشک اسکاد و عراق تنها ده موشک الحسین باقی مانده داشت. در مجموع، برآورد میشود که عراقیها ۱۹۳ موشک (۱۸۹ الحسین و چهار اسکاد-بی) به شهرهای اصلی ایران شلیک کردهاند که سهچهارم آنها به سوی تهران پرتاب شد. گفته میشود ایرانیان نیز ۷۷ اسکاد-بی به شهرهای عراق و حدود ۱۰۰ راکت عقاب به روستاهای نزدیک مرز شلیک کردند. در این حملات، ۱۵۰۰ غیرنظامی ایرانی و ۳۰۰ غیرنظامی عراقی کشته شدند.
✨️✨️تبادلِ فرهنگ و هنر
آنکه با هیولاها دست و پنجه نرم میکند باید بِپاید که خود درین میانه هیولا نشود. اگر دیری در مغاکی چشم بدوزی، آن مغاک نیز در تو چشم میدوزد.
📔فراسوی نیک و بد | فردریش نیچه ، ص۱۲۵
•••••☆☆•••••
⭕️مجموعه ای از بهترین گروه ها و کانال های تلگرام(هنر/فلسفه/ساینس)
💎 t.me/addlist/UlTeoN2tAqE2M2Rk
👨🦱 آیدیِ هماهنگی:
@hume1711
🔺 وقتی مغز خسته میشود چه اتفاقی میافتد؟ دانشمندان مدار عصبی «تلاش یا تسلیم» را پیدا کردند
🔹 یک مطالعه جدید با استفاده از تصویربرداری fMRI، برای اولین بار مدار عصبی را در مغز شناسایی کرده است که هنگام «خستگی ذهنی» فعال میشود و در تصمیمگیری ما برای «ادامه دادن به تلاش» یا «رها کردن» یک کار، نقش کلیدی ایفا میکند. این یافته میتواند به درک و درمان بهتر شرایطی مانند افسردگی و PTSD که با خستگی ذهنی شدید همراه هستند، کمک کند.
🔹 در این تحقیق که نتایج آن در ژورنال معتبر Journal of Neuroscience منتشر شده، دانشمندان از داوطلبان خواستند تا در حین اسکن مغزی، یک وظیفه حافظه کاری دشوار را انجام دهند. آنها مشاهده کردند که با افزایش حس خستگی ذهنی در شرکتکنندگان، فعالیت در دو ناحیه خاص از مغز به طور هماهنگ افزایش مییابد.
❕ مدار «هزینه-فایده» در مغز شما، این دو ناحیه عبارتند از:
۱. اینسولای راست (Right Insula): این بخش از مغز مانند یک «حسگر داخلی» عمل میکند و به احساسات بدنی مانند خستگی، درد و دیگر حالتهای درونی ما آگاهی میبخشد. در واقع، این ناحیه «هزینه» تلاش بیشتر را به مغز گزارش میدهد.
۲. قشر پیشپیشانی پشتی-جانبی (Dorsolateral Prefrontal Cortex): این بخش، مرکز کنترل اجرایی و تصمیمگیری مغز است. این ناحیه گزارش اینسولا را دریافت کرده و آن را با «فایده» بالقوه ادامه دادن (مانند یک پاداش) مقایسه میکند و در نهایت تصمیم به ادامه یا توقف میگیرد.
🔹 جالب اینکه، حتی زمانی که شرکتکنندگان به شدت احساس خستگی میکردند، پیشنهاد یک پاداش مالی بالاتر، آنها را به ادامه دادن و تحمل تلاش ذهنی بیشتر ترغیب میکرد. این نشان میدهد که مغز ما دائماً در حال یک محاسبه هزینه-فایده است و انگیزه بیرونی میتواند بر حس درونی خستگی غلبه کند.
🔹 این تحقیق برای اولین بار یک نشانگر بیولوژیکی و «عینی» برای یک حس کاملاً «ذهنی» مانند خستگی ارائه میدهد. این موضوع میتواند در آینده به پزشکان کمک کند تا شدت خستگی ذهنی را در بیماران مبتلا به افسردگی، PTSD و دیگر اختلالات به طور دقیقتری ارزیابی کرده و درمانهای مؤثرتری مانند دارودرمانی یا رفتاردرمانی شناختی را برای تنظیم این مدار مغزی به کار گیرند.
[منبع]
🆔 @Science_Focus
#علوم_اعصاب #مغز #روانشناسی #خستگی_ذهنی #افسردگی #fMRI
●از همان روزهای نخست جنگ، اسرائیل از ایران حمایت کرد، علیرغم اینکه آیتالله خمینی، اسرائیل را "شیطان کوچک" میخواند و مسلمانان جهان را به جهاد برای آزادسازی قدس از اشغال صهیونیستی دعوت میکرد. این موضعگیری در ظاهر متناقض، در واقع کاملاً منطقی بود. از زمان تأسیس، اسرائیل روابط بسیار خوبی با ایران در دوره پهلوی داشت و در مهار اردوگاه عربی منافع مشترکی را دنبال میکردند. ایران همواره متحدی کامل برای اسرائیل از پشت جبهه بوده است و بالعکس.
همه رهبران سیاسی اصلی اسرائیل در مقاطع مختلف به ایران سفر کرده بودند و بیشتر رؤسای ارتش شاهنشاهی نیز به اسرائیل سفر کرده بودند تا پیروزیهای ارتش دفاعی اسرائیل بر اعراب را مطالعه کنند. خلبانان فانتوم ایرانی به طور منظم در صحرای نقب آموزش میدیدند تا مهارتهای رزمی هوایی خود را با خلبانان زبده اسرائیلی بهبود بخشند. این اتحاد، فشار نظامی اعراب بر اسرائیل را در جنگهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ کاهش داده بود. همچنین به بسیاری از یهودیان عراقی اجازه داده بود تا از کشور خود فرار کرده و از طریق ایران به اسرائیل برسند. برای بیست و پنج سال، اسرائیل نفت مورد نیاز خود را از ایران خریداری میکرد. موساد و ساواک نیز همکاری نزدیکی داشتند. اسرائیل و ایران هر دو از متحدان مورد علاقه ایالات متحده بودند.
شش ماه قبل از سقوط شاه، ژنرال حسن طوفانیان، قائم مقام وزیر جنگ او، با بالاترین مقامات اسرائیلی در اورشلیم دیدار کرده بود تا روابط نظامی بین دو کشور را تقویت کند، حتی تا آنجا پیش رفتند که یک حمله مشترک به نیروگاه هستهای آینده عراق، اوسیراک را بررسی کنند. حتی پس از انقلاب، بسیاری فکر میکردند که جمهوری اسلامی دوام نخواهد آورد و پس از رهایی از این "آواتار"، ایرانیها روابط قوی خود را با اسرائیل احیا خواهند کرد تا بار دیگر جبههای مشترک در برابر اعراب ایجاد کنند.
اسحاق رابین بعدها همدردی طبیعی یهودیان با ایرانیان را اینگونه توصیف کرد: "برای ۲۸ سال از ۳۷ سال، ایران دوست اسرائیل بود. اگر این رابطه ۲۸ سال دوام آورد... چرا پس از از بین رفتن این ایده دیوانهوار بنیادگرایی شیعه، [دوباره] نمیتواند ادامه یابد؟" دولت اسرائیل به این نتیجه رسید که به نفعش است تا زمانی که رژیم ملایان سقوط کند، کانالهای ارتباطی بین اورشلیم و تهران را باز نگه دارد.
موضع اسرائیل تا حد زیادی توسط تمایلش برای تضعیف رژیم عراق شکل گرفت. در آن زمان، عراق خطرناکترین دشمن اسرائیل به نظر میرسید – علاوه بر این، دشمنی که تلاش میکرد بمب اتمی به دست آورد. رژیم اسلامی ایران تهدیدی بسیار دورتر تلقی میشد. از دیدگاه اسرائیل، باید تمام تلاشها برای جلوگیری از صدام و تضعیف ارتش او صورت میگرفت.
ژنرال امنون شاهاک، رئیس اطلاعات نظامی، تفسیری هشداردهنده داشت: "پیروزی عراق برای ما کابوس خواهد بود!" در مواجهه با دو شر، مناخیم بگین شر کوچکتر را انتخاب کرد. پس از یک جلسه دفاعی محدود، او تصمیم گرفت از تهران حمایت کند و کمک نظامی پنهانی به ایرانیان ارائه دهد. او بلافاصله تمام منافعی را که اسرائیل میتوانست از جنگی که مزیت فوقالعادهای در بیحرکت کردن و تضعیف دو دشمن خود داشت، درک کرد – به شرطی که به اندازه کافی طول بکشد تا آنها را فرسوده کند.
THE IRAN-IRAQ WAR
✍ PIERRE RAZOUX
Translated by Nicholas Elliott
📚 @ktyab
● شاخصه سالهای بعدی سلطنت طویل ناصرالدین شاه کوشش در برقراری تعادل در سطح داخلی و بینالمللی، با چندین سازش در امور خارجه و چند اقدام اصلاحی نیمهکاره بود. کوشش ایران برای تثبیت مجدد حاکمیتش بر غرب افغانستان، که جنگ ۵۷/۱۲۷۳-۱۸۵۶ انگلستان و ایران در خلیج فارس را سبب شد، به از دست رفتن همیشگی ولایت هرات انجامید. این و دیگر شکستهای نظامی همچون لشکرکشی عسرتبارِ ۶۱/۱۲۷۷-۱۸۶۰ با هدف حفظ حکومت دستنشانده مرو (در جمهوری ترکمنستان امروزی) شاه و وزیرانش را مجاب کرد که تنها گزینه موجود برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران تنها از طریق مذاکره مقدور است. این ترفند دشوار و اغلب زیرکانه دیپلماسی بود که ایران عصر قاجار را توانست در برابر تهدید جهانجویانهی بریتانیا و روسیه محفوظ دارد. دولت قاجار با رودررو قرار دادن این دو رقیب در عین حال فدا کردن سرزمینهای پیرامونی و اغلب آسیبپذیر ایران، سلطهاش را بر نواحی مرکزی ایران حفظ کرد و از مداخله تهدیدآمیز اروپا در امور داخلیاش دست کم تا حدودی مصون ماند.
گفتنی است که در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، ایران هیچ یک از ایالت هایش را، جز حکومت دست نشانده هرات، به همسایگانش نباخت. اکثر نواحی پیرامونی که در خراسان و جاهای دیگر از دست رفت نیز وابستگی سستی با ایران مرکزی داشتند.
● رشد تجارت با انگلستان دسترسی ایران به بازارهای اروپایی را تسهیل بخشید، اگرچه پرتغالیها را کاملا از میدان بدر نکرد. نارضایتی از رفتار ناشایست پرتغالیها با تجار ایرانی، به خصوص بعد از اخراج آنها از بندر گمبرون در سال ۱۶۱۴ - که از آن پس به افتخار نام رهایی بخش آن بندرعباس نامیده شد - در نامههای صفوی مشخص است. در گفتمان شیعه از این احساسات ضد پرتغالی حمایت میشد و پروپاگاندای ضد ژزوئیت پروتستانهای رفرمیست انگلیسی نیز به آن دامن میزد. تا سال ۱۶۲۲، شاه اعتماد به نفس کافی را پیدا کرد تا به الله وردی خان، فرماندار قدرتمند استان فارس اجازه دهد بر کمپانی هند شرقی فشار بیاورد تا در حمله علیه پرتغالیها با ایران همکاری کنند. هدف باز پس گیری جزیره هرمز بود که حکمرانان صفوی سالها به آن چشم داشتند (نقشه ۲.۱ را ببینید). برای جبران فقدان نیروی دریایی، که همیشه نقطه ضعف ایران در پاسداری از سواحل جنوبیش بود، سپاه ایران سوار بر کشتیهای انگلیسی به جزیره وارد شدند و توانستند با موفقیت پادگان پرتغالیها را که روحیهشان را از دست داده بودند، تصرف کنند. تلاشهای پرتغالیها برای باز پس گیری هرمز با شکست مواجه شدند. از دست دادن هرمز، که دژی پر رونق بود، ضربهی سنگینی به حضور پرتغالیها وارد کرد و آغازی شد برای زوال مداوم و طولانی مدت امپراتوری تجاری آنها. اگرچه آنها تا سال ۱۶۹۹ در مسقط، یعنی در سواحل آن سوی هرمز دوام آوردند اما مزایای تجاریشان را از دست دادند و عرصه را به انگلیسیها و بعد هلندیها واگذار کردند.
با اینکه کمپانی هند شرقی شریک مهمی در باز پس گیری هرمز بود ولی نتوانست امتیاز انحصاری صادرات را نصیب انگلیسیها کند. عباس و اطرافیانش که ظهور امپراتوری قدرتمند و دریانورد هلند رقیب انگلیسیها را میدیدند، سوداگری و دیپلماسی هلندیها را با آغوش باز پذیرفتند. کمپانی هند شرقی هلند که در سال ۱۶۰۲ به ثبت رسید ثابت کرد از نظر مالی قویتر و از نظر تجاری زیرکتر از همتای انگلیسی خود است. این از تدبیر شاه عباس بود که کوشید بین عناصر مختلف توازن ایجاد کند، توازن بین انگلیسیها و هلندیها؛ بین تجارت جنوب و شمال؛ از جمله مسیر مدیترانه؛ توازنی بین تجار داخلی، که عمدتاً ارامنهی جلفای اصفهان بودند با کمپانیهای تجاری اروپایی.
📙نام کتاب: توتالیتاریسم | نویسنده: هانا آرنت
📚 @ktyab
وضعیت رو شبیه مهدکودک کردهاند. به پارازیتها، نالهها، اداها، بوقچیها و جفنگیات توجه نکنید. خیلی وقته موضوع اصلی «وضعیت فعلی» نیست، موضوع «آیندهٔ ایرانه».
بین انقلاب، جنگ، و ترکیب انقلاب/جنگ. جامعه سر اولی به اتحاد نرسید، و دومی معلوم بود خواهد آمد و سومی در دسترسه. اینکه سومی عملی بشه یا نه، مشخص نیست.
اما ایران به بزنگاه تاریخی خودش رسیده. تاریخ یادآوری میکنه هر پایین کشیدن حکومتی؛ دو سمت خواهد داشت. یکی پایانش یکی شروع جدید بعد از پایان. باید مراقب لایههای مختلف از جمهوری اسلامی بود. در حال حاضر توان فکری جامعه رو با پروپاگاندا گرفتهاند و خیلیها گیجاند. از این گیجی فاصله بگیرید و موضوع اصلی که آینده ایران هست رو فراموش نکنید. امروز بیشتر از هر زمان دیگری باید هوشیار و عملگرا و متحد بود.