@kootah_beshnavim ارتباط با ادمین: @Leila_toufani
زیستن در زمان حال
دیوانگی است که رفتار یکسانی را بارها و بارها تکرار کنیم و انتظار نتیجهای متفاوت داشته باشیم.
اگر رفتار، افکار و اعمالمان را تغییر ندهیم مثل این است که در مقابل درِ قفل شدهای کلید را دور بیندازیم و راه رشد را به روی خودمان ببندیم.
اگر من همان کارهایی را که تا امروز کردهام ادامه بدهم اضطرابم هیچوقت بهتر نخواهد شد.
اما اگر با آن مبارزه کنم همیشه درهای تازهای برای پیشروی در مسیرهای جدید پیش رویم باز خواهد شد .
@kootah_beshnavim
من گره خواهم زد
چشمان را با خورشید
دلها را با عشق
سایهها را با آب
شاخهها را با باد
سهراب سپهری
@kootah_beshnavim
اگر مرا دوست نمیداری
دوست نداشته باش
من هر طور شده
خودم را از اين تنگنا نجات میدهم
اما دوست داشتن را فراموش نکن
عاشق ديگری باش
اين ترانه نبايد به پايان برسد
سکوت، آدمها را میکشد
اين چشمه نبايد بند بيايد
ميخکهايی که در قلبها شکوفا شدهاند
از تشنگی میخشکند
اگر دوستداشتن را فراموش نکنی
تمام زيبايیها را به ياد خواهی آورد.
رسول يونان
@kootah_beshnavim
💞شب فرصتی ست تا به رؤیاهایتان فکر کنید
شاید صبح فردا
محال ترین آرزویتان
براورده شود
اما
چه سرسختند این مردم
کسی این را نمی دانست
دلم خون شد از این
بیانتها غمهای پیدرپی
مکرر
از این بازار مکاره
که اجناسش همه
از جنس مکر است و فریبُ
از خیانت بر دل انسان
نشانی از
هبوط و مرگانسان دارد این قصه
و ما اندوهگین
از هجمهی شیطان
به روح آدمیزادیم
دل آکنده
ز نیرنگ و فریب و خدعهی دنیا
و تلخی پشت تلخی
از قساوتها و از نامردمی
اینجا
میان رخوتی بی حد
و مغموم و دل افسرده
فقط
خاموش می مانیم.
لیلا طوفانی
#شعر
@kootah_beshnavim
اندوهگین نباش سرزمین من!
در شکافِ زخمهای تو
بذر گل کاشتهام.
تو روزی،
سراسر گلستان خواهی شد.
علیرضا روشن
ساز تِرمین
ترمین نه تنها شبیه هیچسازی نیست، بلکه شیوه نواختن آن هم منحصر به فرد است. به این ترتیب که این ساز بدون لمس شدن نواخته میشود. صدا توسط دو نوسان ساز به وجود میآید که با هم به ارتعاش در میآیند. یکی از نوسان سازها در فرکانسی با طیفی بالاتر از حد شنوایی انسان عمل میکند و فرکانسهای نوسان ساز دیگر با ورود دست به میدان مغناطیسی تغییر میکند. ضرباهنگ فرکانس که تفاوت میان فرکانسهای دو نوسان ساز است،
صدایی است که میشنویم.
زمانی که ترمین روشن میشود، یک میدان مغناطیسی اطراف ساز را فرا میگیرد و زمانی که دست نوازنده به این میدان وارد میشود، تغییراتی در فرکانس و حجم صدا ایجاد میشود. دو آنتن از بدنه ترمین خارج شدهاند که یکی کنترلکننده بلندی و فرکانس صدا و دیگری کنترلکننده حجم و مقدار آن است.
زمانی که دست نوازنده به سمت آنتن عمودی حرکت میکند، صدا بلندتر میشود و نزدیک کردن دست به آنتن افقی، صدایی با حجم ملایمتر از آن شنیده میشود. از آنجایی که هیچ تماس فیزیکی بین ساز و نوازنده وجود ندارد، نواختن ترمین به مهارت بالا و گوش و هوش موسیقی عالی نیاز دارد.
@kootah_beshnavim
.......
شما جسورتر از من باشيد ستارههاى جهان را ميان زنها قسمت كنيد..
كه در زمانهى من، زنها نصيب سادهى يک سوسوى ستاره نمىبردند..
رضا براهنی
@kootah_beshnavim
سه سال قبل، تجربه ی تازه ای را شروع کردم. "ممنوعیت خواندن و شنیدن اخبار".
حق اشتراک تمام روزنامه ها و مجلاتم را لغو کردم. از شر تلویزیون و رادیو خلاص شدم. نرم افزار اخبار را از روی آیفونم حذف کردم. دست به هیچ روزنامه ای نمی زدم و وقتی در هواپیما کسی به من پیشنهاد خواندن مطلبی را می داد، عمدا به سمت دیگری نگاه می کردم.
چند هفته ی اول سخت بود، خیلی سخت.
مدام می ترسیدم چیزی را از دست بدهم. اما بعد از مدتی، جهان بینی تازه ای داشتم. نتیجه اش بعد از سه سال:
افکار صریح تر،
دید ارزشمندتر،
تصمیمات بهتر،
و زمان بسیار بیشتر.
و بهترین نکته؟؟
هیچ چیز مهمی را از دست نداده بودم ...
📕 هنر شفاف اندیشیدن
رولف دوبلی
@kootah_beshnavim
الهـی
"داشته هایتان"
چنان پررنگ شود...
کــه"غم نداشته هایتان"
آزار تان ندهد...
شبتون بخير🌙
@kootah_beshnavim
@kootah_beshnavim
حوالی تو دلتنگی چگونه است ؟
اینجا که باران می زند .....
"سلطان محمود غزنوی "پیشخدمت بذله گو و شیرین زبانی داشت، که هنگام فراغت از کارهای روزمره با لطایف و سخنان خود مایه ی شادی و انبساط خاطر او می شد، در نتیجه این پیشخدمت در هنگام صرف وعده های غذایی شاه نیز همراه او بود و در مورد فواید و مضرات مواد غذایی برای محمود صحبت های می کرد.
باری روزی برای سلطان محمود خوراک بادمجان آورده شد که بسیار خوب طبخ شده بود و به مذاق سلطان خوش آمد و محمود شروع کرد، در مورد فواید بادمجان صحبت کردن وپیشخدمت مربوطه هم با سلطان هم آواز شد و گفت :"کاملا حق به جناب سلطان است و از این گیاه بهتر خدا نیافریده است و همانند آب حیات است. "
چند روز بعد باز هم برای سلطان محمود خوراک بادمجان آوردند، اما این بار بادمجان خوب پخته نشده بود و سلطان به شدت برافروخته شد و برخلاف نوبت پیشین به انتقاد از بادمجان پرداخت و آنرا غذای نفاخ خواند، پیشخدمت زیرک و موقع شناس با صدای بلند گفت : "قربان دقیقا بنده نیز می خواستم، همین را بگویم اصلا این بادمجان به طور کل برای سلامتی مضر می باشد."
سلطان محمود وقتی رفتار دوگانه پیشخدمت را در مورد بادمجان می بیند می گوید :"مردک، تو چند روز پیش در نیکویی بادمجان سخن می راندی؟! چگونه امروز آنرا مضر یافتی؟ "
پیشخدمت بدون تامل گفت :سرورم،" من ندیم شما هستم، نه ندیم بادمجان "،هر آنچه را که شما دوست داشته باشید، تایید می کنم و هر آنچه را که شما دوست نداشته باشید، دشمن می دانم. "
اصطلاح "من ندیم بادمجان نیستم، "برای افرادی به کار برده می شود، که به اقتضای زمان و مکان رفتار می کنند.
پی نوشت :این داستان در رساله ی دلگشا عبید زاکانی به سلطان محمود غزنوی نسبت داده شده است.
نه کسی
منتظر است،
نه کسی چشم به راه..
نه خیال گذر از کوچه ی ما
دارد ماه!
بین عاشق شدن و مرگ
مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری
غیر از آه...!
فریدون مشیری
کسی به در کوبید
بلند شد
موهایش را مرتب کرد
در را باز کرد
باد بود
برگشت
آشفتهمو
شهاب مقربین
@kootah_beshnavim
فرقی نمیکند شب چگونه گذشت،هر صبح زندگی متولد میشود
صبح بزرگترین پاداش برای کسانیست ک زنده مانده اند!
صبح مثل معجزه میماند،آغاز یک زندگیست که به پایان رسیده بود
روز جمعه بخیر
یوهو .....😍 این خوشگلهارو ببینید ودنبالشون برید و شاد بشین
@kootah_beshnavim
چه کرده اند !
چه کرده اند با این سرزمین !
تاوان شادکامی کیست این غُراب ؟
کز بال هاش
گستره ی دود جا به جا می شود .
و مردمک هایش می گردد
می گردد
در خانه ی عذاب .....
از کتاب منظومه ایرانی
محمد مختاری
@kootah_beshnavim
وارن بافت میگوید:«بهترین سرمایه گذاری ممکن، سرمایه گذاری بر روی خودتان است».
۳۰ روش برای سرمایه گذاری بر روی خودتان:
۱.روزانه مطالعه کنید.
۲.سالمتر غذا بخورید.
۳.آشپزی بیاموزید.
۴.سحرخیز باشید.
۵.از تعللکردن دست بردارید.
۶.زمان خود را مدیریت کنید.
۷.بیشتر سفر کنید.
۸.به یک روال ثابت، پابند بمانید.
۹.پول خود را سرمایه گذاری کنید.
۱۰.خودتان را به چالش بکشید.
۱۱.موفقیت را تجسم کنید.
۱۲.دیگران را ببخشید.
۱۳.نگران خودتان باشید.
۱۴.یادداشت بردارید.
۱۵.به پادکستهای صوتی گوش کنید.
۱۶.وسایل بهدردنخور نخرید.
۱۷.خردمندانه دوستانتان را انتخاب کنید.
۱۸.با خانواده خود در ارتباط بمانید.
۱۹.از دوستان زهرآگینتان فاصله بگیرید.
۲۰.هر روز، ۱٪ بهتر شوید.
۲۱.کسب و کارتان را شروع کنید.
۲۲.شکایت نکنید.
۲۳.مشاوری باتجربه بیابید.
۲۴.چیز جدیدی بیاموزید.
۲۵.هدفگذاری کنید.
۲۶.برای هفته خود برنامهریزی کنید.
۲۷.با مدیتیشن(مراقبه) مأنوس شوید.
۲۸.با شکرگزاری مأنوس شوید.
۲۹.برای زندگیتان برنامه داشته باشید.
۳۰.نرمش کنید.
@kootah_beshnavim
رضا: چیه، ترسیدی؟ نترس... سرنوشت که به ترس من و تو کاری نداره که، کار خودشو میکنه
اگه میخوای نترسی سرنوشتت رو بغل کن، کیف کن،
اون موقع که فکر نمیکنی شانس در خونت رو میزنه،
ببین، یه موقعی به خودت میای، که دیگه نمیتونی به خودت بیای.
صابر ابر
از این حقیقت که روزگار نامساعد است بهانه ای بزرگ برای توجیه کاهلی ها و سست عنصری ها می سازیم؛ بی آنکه یک دم به تاثیر کوشش آدمی در سرنوشت خود بیاندیشیم و بی آنکه برای کوشش های فرهنگی و هنری ارزش قائل شویم. سستی نیاز به اندیشه ندارد ...
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
ژان پل سارتر
@kootah_beshnavim
فرقی نمیکند شب چگونه گذشت،هر صبح زندگی متولد میشود
صبح بزرگترین پاداش برای کسانی است که زنده مانده اند!
صبح مثل معجزه میماند،آغاز یک زندگیست که به پایان رسیده بود
یوهو .....😍 این خوشگلهارو ببینید ودنبالشون برید و شاد بشین
@kootah_beshnavim
رهایی از کینه
مسائل قدیمی را از ذهن خود پاک کنید، اسم تمامی افرادی را که از آنها دلگیر و عصبانی هستید بنویسید و برای هر کدام یک نامه با عنوان بخشش تهیه کنید و پیش خودتان نگه دارید
هربار باز خواستید یادشان بیفتید به این فکر کنید که انها الان دارند زندگی خودشان را میکنند و عصبانیت شما فقط روح شما را آزرده و کدر میکند. مشغول بودن به اتفاقات گذشته فقط توان و نیرو را هدر می دهد. دیگران را همان طور که هستند بپذیرید و سعی نکنید آنها را تغییر دهید.
هر اتفاقی بود تمام شد رفت، ذهنتان را با اینهمه انرژی منفی پر نکنید.
قلبتان را سبک کنید و به روزهای خوبِ آینده فکر کنید...
کتاب چهار اثر
فلورانس ﺍﺳﮑﺎﻭﻝ ﺷﯿﻦ
منِ غمگین منِ خوشحال
منِ غمگین غصهدارتر از همیشه نشسته بود و به یک نقطهی نامعلوم نگاه میکرد.
باران تندی میبارید.
قطرهها با هیاهو روی پنجره میکوبیدند.
بوی باران در اتاق پیچیده بود.
منِ غمگین ناشنوا بود.
صدای باران را نمیشنید.
اما بوی باران را با جان و دل حس میکرد.
منِ خوشحال میدانست که منِ غمگین عاشق باران است.
آرام آمد و کنارَش نشست.
در سکوت دستهای سرد منِ غمگین را گرفت.
و با خودش کنار پنجره برد.
منِ غمگین بیحوصله آمد شیشه بخار کرده بود.
چیزی دیده نمیشد.
صدای باران را نمیشنید.
منِ خوشحال پنجره را باز کرد تا منِ غمگین باران را ببیند
چشمان منِ غمگین برق زد.
صورتش باز شد و لبخند کوچکی گوشهی لبش نشست.
چشمانش را بست هوای بارانی را نفس کشید و سبک شد.
لیلا طوفانی
#داستانکهای_من
آیا حقیقت دارد؟
گوینده : لیلا طوفانی
کوتاه بشنویم
@kootah_beshnavim