خدا هم میدونسته بعضی وقتها دل بندههاش میگیره؛ واسه همین توی قرآن گفته:
«وَ ضَاقَت عَلیکُمُ الأرضُ بِما رَحُبَت»
و زمین با همهی وسعتش بر شما تنگ شد.
@kofebor حسین زمانی
میگن تا پنج دقیقه بعد از مرگ هم قلب میتپه، پس تو تا ابد و پنج دقیقه در قلبم زندگی میکنی.
@kofebor مهموم
من از خودم هم خسته شدهام، حوصلهام را از دست دادهام، دلم دارد میپوسد، چه تنهایی عجیبی!
پدر خیال می کرد؛ آدم وقتی درحجرهی خودش تنها باشد تنهاست؛ نمیدانست که تنهایی را فقط در میان جمع میشود حس کرد...!
@kofebor عباس معروفی
من حقو به تو میدم. نه چون داری درست میگی یا بهش نیاز داری، چون من دیگه بهش نیاز ندارم. این اطراف حق به درد نخوره؛ فقط بارتو سنگین میکنه؛ بیا، مال تو.
@kofebor مسیخ
یادتونه قبلا یه شبکه بود به اسم پرشین تون که توی ۱۳ روز عید یه عالمه انیمیشنهای خفن میزاشت؟ :))) ولی یهو قطع شد اما این چنل تمام انیمیشنهای پرشین تون فول گذاشته براتون:🥹🤍
- 𝗣𝗘𝗥𝗦𝗜𝗔𝗡 𝗧𝗢𝗢𝗡
زنبوری به اشتباه روی گلم نشست، کندویی عسل اشتباه تولید کرد، خرسی عسل اشتباه را خورد؛ سر راه عاشق شکارچی شد، شکارچی او را کشت
پوستش را برای فروش آورد، من پوستش را خریدم، اشتباه بود؛ رنگش به من نمی آمد.
فردا باید دوباره برای زنبورها گل ببرم.
@kofebor بیدال
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد،
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده.
@kofebor مولانا
آری عشق کورم کرده بود
ولی لبهای من میدید. لبهای من میدید، میبویید، میشنید و در حسرت بوسیدنش میسوخت و میگریست!
مرد جوان با یک دسته گل نرگس منتظر دختر بود. باران نم نم میبارید و شانه ی مرد خیس شده بود. ساعت ها گذشت و دختر نیامد. مرد جوان به دسته گل پوزخند زد و انداختش کنار خیابان. آن دسته گل من بودم!
جای سوال پرسیدن زیرسیگاری رو بردار بیار...اون ماژیکم بیار یه نقطه بذار رو دیوار تا بهش خیره شیم
زندگی؟!
انگار تو گرمای تیر، تو تاکسی، پشت چراغ، شیشه پایین، بغل اگزوز یکی از این خاورا گیر افتادم که هی پشت سر هم گاز میده.
میگم الان تموم میشه...الان تموم میشه...الان تموم میشه...الان تموم میشه...
از دنیای شما فقط سه چیز میخواهم:
۱- پاریس
۲- آپارتمانی در پاریس
۳- او در آپارتمانی در پاریس