1152
📚 شبکه کتابخوان محلی است برای اشتراک کتاب‌نوشته‌ها کانال کتابخوان صوتی: 🎧 @KetabkhanAudio تماس با ما: 🆔 @KetabkhanContact Email: 📧 ketabkhanchannel@gmail.com
پزشکان راهی برای بچه‌دار شدن بدون رابطه جنسی از طریق جای دادن اسپرماتوزوا و تخمک در یک محفظه گرم (انکوباتور) ابداع کردند. بچه‌هایی که در این شرایط به دنیا می‌آمدند نوزادان لوله آزمایشی خوانده می‌شدند و اولین نوزاد لوله آزمایشی در ۱۹۷۸ متولد شد و پزشکی که این روش را ابداع کرده بود پیشنهاد کرد تخمک را در انکوباتور دو نیم کنند، چون این کار امکان تولید دوقلوهای یدکی را می‌داد. پس از آن، قلوی نخست را در رحم مادر کار می‌گذاشتند و آن یکی را منجمد می‌کردند، و قلوی یخ زده بعداً می‌توانست اعضای جایگزین را برای قلوی رشدکرده در رحم مادر را، در زمانی که بزرگ می‌شد و اعضایش رو به فرسایش می‌گذاشت، فراهم آورد.
@ketabkhanchannel
شهر فرنگ اروپا؛ #پاتریک_اوئو_رژدنیک
ترجمه خشایار دیهیمی
نشر ماهی
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
برخی چیزها هست که هرگز به باد نسیان نمی‌‌رود، خاطراتی که هرگز نمی‌توان از آنها گریخت. اینها مثل محک زندگی تا ابد با ما می‌مانند.
@KetabKhanChannel
کافکا در کرانه؛
#هاروکی_موراکامی
مترجم: مهدی غبرائی
نشر: نیلوفر
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
مرگ قدم‌به‌قدم به‌طرف او می‌خزد، زمانی که آخرین قطعه هیزم حرارتش را از دست داد، نیرو گرفتن سرما آغاز می‌گردد. نخست پاها و پس‌ازآن دست‌ها تسلیم می‌شوند، و کرختی رفته‌رفته از دست‌وپا به تن‌اش راه می‌یابد. سرش به جلو، روی زانوان می‌افتد و راحت می‌شود. چیز ساده‌ای است. همه باید بمیرند.
@KetabkhanCHANNEL
قانون زندگی، #جک_لندن
The Law of Life, Jack London
#کتاب_نوشته #ادبیات_آمریکا
#معرفی_کتاب
کتاب تونل
#ارنستو_ساباتو
ترجمه مصطفی رحیمی
نشر نیلوفر
ارنستو ساباتو (Ernesto Sabato) نویسنده و رمان‌نویس برجستهٔ آرژانتینی است دارای مدرک تحصیلی پی اچ دی فیزیک دانشگاه ملی لاپلاتا می‌باشد.
از نویسندگانی چون فرانتس کافکا، فئودور داستایوسکی، لئو تولستوی، و اگزیستاسیالیسم ها اثر پذیرفته است.
از جمله آثارش می توان تونل (۱۹۴۸)،
قهرمان‌‌ها و گورها (۱۹۶۱) را نام برد.
داستان تونل در مورد اعتراف یک نقاش معروف در مورد قتل یک زن بنام ماریا است. ماریا به دیدن یکی از نمایشگاه‌های کاستل می‌رود و در آنجا به موضوعی توجه خاصی نشان می‌دهد همین امر باعث شیفتگی کاستل به ماریا و عشق آنها می‌شود. در حین خواندن کتاب عشق و جنون کاستل نسبت به ماریا دیده می‌شود و همانطور ظن و خیال بافی‌های نابجای کاستل بسیار ملموس و قابل درک است. داستان یک تراژدی است که خواننده را درگیر می‌کند نویسنده از توصیفات تلخی استفاده کرده است که خواننده را درگیر می‌کند درکل یک کتاب کم حجم، روان و خواندنی است.
@ketabkhanchannel
به خودت می‌گی دنیا چقدر داره سرد میشه. سالهای بیشتری می‌گذرن و با خودشون تنهائی ملال آوری رو می‌یارن و بعد پیری می‌یاد و درست بعدش بدبختی و خرد شدن. دنیای خیالی تو، تاریک میشه، رویاهات پوسیده میشن و مثل برگهای زرد می‌افتن. اوه ناستنکا، آیا تنها ماندن، تنهای تنها، بدون اینکه چیزی برای تأسف خوردن داشته باشی، دردناک نیست؟
@KetabKhanChannel
شب‌های روشن؛
#فئودور_داستایفسکی
ترجمه: سروش حبیبی
نشر: ماهی
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
کتابخانه‌ی صوتی کتابخوان، با مجموعه‌ای کم‌نظیر از بهترین کتاب‌های صوتی
http://ift.tt/2ivbX0Z
از گل‌فروش لاله‌رخی لاله می‌خرید
می‌گفت: بی‌تبسم گل، خانه بی‌صفاست
گفتم: صفای خانه کفایت نمی‌کند
باید صفای روح بیابی که کیمیاست
خوب است ای کسی‌که به گلزار زندگی
روی تو همچو لاله صفابخش ودلرباست
روح تو نیز چون رخ تو باصفا بود
تا بنگری که خانه‌ی تو خانه‌ی خداست.
@ketabkhanchannel
ریشه در خاک؛ #فریدون_مشیری
نشر مروارید
#شعر_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
در زندگی هر‌کس لحظه‌ای وجود دارد که در آن لحظه تصمیم می‌گیرد می‌خواهد چه کسی باشد. کسی باشد که بگذارد دیگران بهش بدی کنند یا نگذارد. و وقتی آدم از این موضوع بی‌خبر باشد، اصلا آدم ها را هم نخواهد شناخت.
@KetabKhanChannel
مردی به‌‌نام اوه٬
#فردریک_بکمن
مترجم: فرناز تیمورازف
نشر: نون
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
مقصرین و گناهکاران را همیشه سرنوشتی باشد که با آن سرنوشت از جمیع مهالک خلاص می‌شوند، تا اینکه می‌رسند به آن سرنوشت.
@ketabkhanchannel
سه تفنگدار؛ #الکساندر_دوما
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
آدم احساس می‌کند كه اين مرغ خيال كه هميشه در پرواز است عاقبت خسته می‌شود٬ با آن تنش دائمی اش رمق می‌بازد، زيرا آدم در عالم خيال بزرگ می‌شود و از آرمان گذشته‌اش درمی‌گذرد، آرمان گذشته داغان می‌شود و به صورت غبار درمی‌آید و اگر زندگی تازه‌ای نباشد آدم بايد آن را با همين غبار مرده باز بسازد و در عين حال روح چيز ديگری لازم دارد و آن را می‌خواهد. مرد خيال باز بيهوده خاكستر خواب های كهنه را زير و رو می‌کند و در آنها شراركی میجوید تا بر آن بدمد و آن را شعله‌ور كند و با آتش بازافروخته، دل سردی گرفته خود را گرم كند و باز آنچه در گذشته آن‌قدر دلنشين و روح انگيز بود و خون را به جوش می‌آورد و چشم‌ها را پر اشك می‌کرد و فريبش شيرين بود، دوباره زنده كند.
@ketabkhanchannel
شب‌های روشن؛ #فئودور_داستایفسکی
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
به باورِ دوستانتان یک پنجره بیافزایید...
کتابخوان، پنجره‌ای است به بلندای دانایی و به روشنایی بیداری.
چشم به نگاه شما دوخته‌ایم☺️
@ketabkhanchannel
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
ما از طریق موسیقی ارتباط برقرار می‌کردیم، موسیقی صدای زندگی درونیشان بود. معصومیت آزار دیده از گفتن یا نشان دادن رنجی که بر می‌انگیخت، مؤثرتر عمل می‌کرد. این معصومیت از طریق ملودی‌ای که از آن بیرون می‌ریخت، مرا از این رنج می‌آکند.
@KetabKhanChannel
كلمات؛
#ژان_پل_سارتر
مترجم: ناهید فروغان
انتشارات: ققنوس
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
در مجمع الجزایر گولاگ، که بزرگ‌ترین اردوگاه کار اجباری بود، کمونیست‌ها حتی مرغهای دریایی و پرستوهای دریایی و مرغهای ماهی‌خوار را می‌کشتند تا مبادا ساکنان اردوگاهها از آنها برای فرستادن پیام به خارج استفاده کنند و مردم را خبردار کنند که در این اردوگاهها چه می‌گذرد. و زندانیان اردوگاههای کار اجباری کناره رودخانه‌های ایرتیش و اوب، که کارشان بریدن درختان بود، یک انگشتشان را قطع می‌کردند و آنها را به یکی از تنه های درختان شناور در رودخانه می‌بستند، تنه های درختانی که قرار بود با جریان آب به شهرهای بزرگ برسند، به این امید که کسی متوجه انگشت قطع شده شود و بفهمد اتفاقات ناگواری در آن اردوگاهها در حال رخ دادن است.
@ketabkhanchannel
شهر فرنگ اروپا؛ #پاتریک_اوئو_رژدنیک
ترجمه خشایار دیهیمی
نشر ماهی
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
گاهی وقت ها می شود که یک نفر احساس می کند یک ابرمرد است، و فقط بعدها پی می برد که او هم پست و شریر و خیانتکاری بیش نیست.
@ketabkhanchannel
تونل؛ #ارنستو_ساباتو
ترجمه مصطفی مفیدی
نشر نیلوفر
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
از من بشنو و در وجود اگر دردی داری به کسی مگوی و از همه پنهان دار؛ زیرا که سکوت آخرین وسیله و آخرین امید غم‌زدگان است، خودداری کن از اینکه کسی را به درد خود مطلع سازی، زیرا که پژوهندگان و هوسکاران اشک دیدگان غم‌داران را چنان می‌مکند که مگس خون زخم حیوان مجروحی را.
@ketabkhanchannel
سه تفنگدار؛ #الکساندر_دوما
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
زیبایی ریاضیات تنها به دنبال‌کنندگان صبورش رخ می‌نماید.
#مریم_میرزاخانی
#ketabkhanchannel
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
احساس می‌کنم که دارم تاوانی را می‌پردازم، تاوان قانع نبودن به آن بخش از ماریا که مرا (موقتاً) از تنهایی نجات می‌داد ... فوران غرور، شور و شوق افزون‌شونده به اینکه او فقط مال من باشد باید به من هشدار می‌داد که راه خطایی در پیش گرفته‌ام، راهی که سمت و مسیر آن را خودپسندی و نخوت تعیین می‌کرد.
@ketabkhanchannel
تونل؛ #ارنستو_ساباتو
ترجمه مصطفی مفیدی
نشر نیلوفر
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
📔📕📗📘📙
درود بر همراهان نازنین
امیدواریم صبح شنبه‌ی خوبی را آغاز کرده باشید😍
کتابخوان، همان پنجره‌ی کوچک است که رو به فردا باز می‌شود.
به باور دوستانتان یک پنجره بیافزایید...
چشم به نگاه شما دوخته‌ایم😊
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
📔📕📗📘📙
ناکاتا دریچه مغزش را بست و گذاشت همه چیز از کنارش بگذرد، این کار برایش طبیعی بود، کاری که بی تأمل از زمان کودکی می‌کرد از سالها پیش، مرزهای شعورش مثل آن پروانه‌ها مدام پرپر می‌زد. آن سوی مرزها ورطه تاریکی قرار داشت. گهگاه شعورش روی مرز پرواز می‌کرد و بر فراز آن شکاف سیاه سرگیجه آور، پرپر می‌زد. اما از تاریکی یا ژرفای آن نمی‌ترسید، آخر چرا بترسد؟ دنیای بی‌کران تاریکی و هاویه حالا دیگر دوست دیرین و قسمتی از وجودش شده بود.
@KetabKhanChannel
کافکا در کرانه؛
#هاروکی_موراکامی
مترجم: مهدی غبرائی
نشر: نیلوفر
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ
از آنجا که هر روح ادامه حرکت طبیعی بدن و صددرصد از آنِ آن بدن است، بدین لحاظ اساساً معقول نیست که روح کسی از آنِ کس دیگری شود. هربدن، در حرکت جوهری خود روح متناسب با خود را میجوید و می‌یابد و این روح ابتدا هیچ نیست و بتدریج و پابه‌پای بدن و هماهنگ با بدن رشد می‌یابد و فعلیت صورت پیدا می‌کند. و در این صورت چگونه ممکن است که بدنی روح ساخته و پرداختهٔ دیگری را که شکل گرفته و متناسب با بدن دیگری رشد کرده، به خود بپذیرد و همگام با آن شود؟ تناسخ یک تناقض فلسفی است و امکان ندارد.
@ketabkhnchannel
نهاد ناآرام جهان؛ #عبدالکریم_سروش
نشر صراط
#کتاب_نوشته
http://t.me/joinchat/BhNi3DwpGQvf89NhdoF2qQ