✍ راههای ارتباطی: @Talebvand72 @Raz_Moein
✨پایان جنگ لزوماً مساوی با پایان سترس نیست، بلکه میتونه آغاز آشکار شدن آسیبهایی باشه که در طول سالها سرکوب یا انکار شده بودن.
جنگ ۱۲ روزه اخیر بین ایران و اسرائیل بر اساس نظریه هانس سلیه و سندرم سازگاری عمومی (GAS) — مردم گاهی تصور میکنن چون جنگ کوتاهه، آسیبزا نیست، در حالی که شدت سترس نه طول زمانش، میتونه روان رو از پا بندازه.
🔥 مرحله اول: هشدار (Alarm)
در روزهای اول جنگ: حملات موشکی، پهپادی، تهدیدهای حمله هستهای، پخش گسترده اخبار، فعال شدن پدافندها؛ همه و همه مغز و بدن مردم (چه در ایران، چه در اسرائیل، چه کشورهای اطراف) رو وارد حالت شوک حاد کرد.
ترشح ناگهانی آدرنالین زیاد از هیجانها، کورتیزول بالا از سترسها، و آمادهسازی بدن برای فرار، جنگ، یا دفاع بخشی از طبیعت روانی ماست.
🎯 حتی کسانی که در مناطق جنگی نبودن، ولی در معرض اخبار، تصاویر، یا تهدیدها قرار گرفتن، همین واکنش بیولوژیکی رو تجربه میکنن.
🧗 مرحله دوم: مقاومت (Resistance)
وقتی جنگ وارد روزهای بعدی میشه، مردم سعی میکنن خودشونو با وضعیت وفق بدن.
در ایران: آمادهباش عمومی، سترس حمله متقابل، ترک محل های زندگی، عدم پناهگاه و اخبار صحیح، نگرانی از آینده و تروماهی جنگ گذشته در افراد بالای پنجاه و چند سال.
در اسرائیل: حضور در پناهگاهها، نگرانی خانوادهها، اضطراب شدید کودکان و سالمندان و تروماهای جنگ قبلی.
در هر دو طرف، مردم تلاش میکنن نرمال زندگی کنن، ولی بدنشون هنوز در حالت فشار زیستی و ترس از وقوع مجدد و فشار روانیه.
🧠 تو این مرحله، سیستم ایمنی بدن ممکنه ضعیف بشه، تمرکز از بین بره، خواب مختل بشه، ولی افراد ظاهراً "تاب میارن".
💥 مرحله سوم: فرسودگی (Exhaustion) — بعد از پایان جنگ
اینجاست که هانس سلیه میگه بدن (و روان جمعی) در ظاهر به آرامش میرسه، ولی در واقع از درون فروریخته.
علائم روانی پس از جنگ ۱۲ روزه:
👈بیخوابی، کابوس، اضطراب مزمن
👈احساس بیهدف بودن یا پوچی بعد از پایان تهدید.
👈و PTSD خفیف تا شدید، حتی در کودکان.
👈افسردگی ناشی از ترس فروخورده.
👈در خانوادههای جانباخته یا زخمی، شروع روند "سوگ پیچیده" و "شوک روانی".
👈در جامعه جهانی، ترومای ثانویه بهدلیل دیدن حجم خشونت و بیپناهی مردم غیرنظامی.
🎯 سترس جنگ:
لازمه بدونیم که سترسِ جنگهای کوتاهمدت اما بسیار شدید و رسانهایشده، دقیقاً همون واکنش سهمرحلهای سلیه رو فعال میکنن، حتی اگه مردم مستقیم تو جنگ نباشن، یا زمان جنگ کوتاه باشه.
چون:
روان انسان، مخصوصاً اگه تو گذشته تجربهای از جنگ یا خشونت داشته باشه (مثل ایرانِ پساجنگ)، ممکنه دوباره همون زخمها رو فعال کنه؛ حتی فقط با دیدن اخبار یا شنیدن صدای آژیر.✅ بر اساس نظریه سلیه, کوتاه:
بدن و روان جامعهای که تحت فشار شدید، حتی کوتاهمدت، قرار میگیره، اگه فرصت ترمیم و حمایت نداشته باشه، در مرحله فرسودگی دچار بحرانهای ثانویه میشه.بنابراین، چه جنگ ۸ ساله باشه، چه ۱۲ روزه، اصل روانزیستی ماجرا یکیه:
♨️اختلال شخصیت نمایشی
✔️ویدئو شرح مفصل اختلال نمایشی(پارت دوم)
⭐️ترجمه اختصاصی: کاری از تیم ترجمه کاپلان و سادوک
🔅/channel/pharmakaplanЧитать полностью…
لینک گروه
🔅@KAPLAN_SADOCKS
خط به خط کاپلان
🔅@oidipous
خط به خط فیست و شولتز
🔅@kaplansadoks_sciense_rationality
📝ذات آدمی را چیزی جز آرزومندی غیر تشکیل نمیدهد!
من از آن جهت هستم که به غیر تعلق دارم...
زبان او جز حدیث آرزومندی غیر نیست
#مبانی_روانکاوی_فروید_لکان
#دکتر_کرامت_موللی
#سارتر
#اگزیستانسیالیسم
#رولو_می
#هستی_و_نیستی
⚫/channel/pharmakaplanЧитать полностью…
لینک گروه
🖥@KAPLAN_SADOCKS
خط به خط کاپلان
😵💫@oidipous
خط به خط فیست و شولتز
😵💫@kaplansadoks_sciense_rationality سکانس روان
✔️«درخواست جلوگیری از تخریب اراضی کشاورزی و حفظ میراث روستای سنجر، قطب گل و گیاه ایران» تأیید و با موفقیت منتشر شد:
https://www.karzar.net/225757
با به اشتراک گذاری این لینک و ارسال آن برای دیگران، این کارزار را اطلاعرسانی کنید و از آنها برای جمعآوری امضا کمک بگیرید.
#منفعل_نباشیم
⚫/channel/pharmakaplanЧитать полностью…
لینک گروه
🖥@KAPLAN_SADOCKS
خط به خط کاپلان
😵💫@oidipous
خط به خط فیست و شولتز
😵💫@kaplansadoks_sciense_rationality سکانس روان
📝نقدی بر گسترش گفتمان عرفانی و خطرات پنهان آن در عصر حاضر
امروزه، شیادان و کاسبان عرفان با سوءاستفاده از تمایلات معنوی انسانها، به ترویج باورهایی میپردازند که اغلب خِرَدگریز و بیپایه هستند.
این افراد، با پناه بردن به تجربههای شخصی و غیرقابل انتقال، از پاسخگویی به نقدها و پرسشهای منطقی طفره میروند و در عین حال، از منافع مادی و نفوذ اجتماعی بهرهمند میشوند.
آنها ادعا میکنند که منیت دشمن آدمی است و باید از آن رهایی یافت؛ اما این ادعا خود جای بحث دارد.
تلاش برای اثبات درستی دیدگاه خود و نپذیرفتن نقدهای منطقی، آیا خود نقض این اصل نیست؟(منیت دشمن آدمیست!!!)
اگر یک آیین یا باور آنچنان شکننده باشد که نیازمند محافظت به هر وسیلهی ممکن باشد و نتوان آن را در معرض نقد و بررسی قرار داد، آیا این نشان از ضعف ذاتی آن نیست؟
همانطور که اشاره کردم، عرفان ذاتاً دیونیزوسی است، نه آپولونی.
دیونیزوس نماد شور، احساس و جنبههای غریزی انسان است، در حالیکه آپولون نمایندهی خِرَد، منطق و نظم است.
فریدریش نیچه، فیلسوف برجسته آلمانی، در کتاب « زایش تراژدی» به اهمیت این دوگانگی اشاره میکند و معتقد است که ترکیب این دو نیرو، اوج هنر و خلاقیت انسانی را به نمایش میگذارد.
اما آیا میتوان بدون توازن میان این دو، به درکی جامع از جهان دست یافت؟ آیا نباید شور و احساس و شهود را با خِرَد و منطق درآمیخت تا به فهمی عمیقتر رسید؟
گفتمان عرفانی، با فاصله گرفتن از استدلال منطقی و عدم پرسشگری میتواند جامعه را در معرض خطر انزوا و #استبداد_پذیری قرار دهد.
جنبشهای نو ظهور مذهبی که این روزها در لباس شبه علم خودنمایی می کنند گاهاً با سادگی و سطحینگری، تلاش میکنند پاسخهایی سریع و آسان به پرسشهای پیچیدهی انسانی بدهند.
تجربههای شخصی، هرچند ارزشمند، هنگامی میتوانند به گنجینهی مشترک انسانی افزوده شوند که قابلیت بیان و بررسی علمی(آزمایشگاهی و میدانی ) داشته باشند.
هدف من از نقد گفتمان عرفانی از این منظر، این است که با پناه بردن به ناتوانی خویش و فرار از استدلال، از مسئولیت پاسخگویی به پرسشهای بنیادی شانه خالی نکنیم.
اگر قرار است به پیشرفت فکری و معنوی دست یابیم، باید میان تجربهی شخصی و تفکر انتقادی پلی بسازیم؛ چرا که دیونیزوس بدون همراهی آپولون، تنها هرجومرج میآفریند.
#آرش_طالب_وند
خرداد ۱۴۰۴
#پایان
👇👇👇
🚀/channel/pharmakaplan
🧠😮گروه مقالات(2025)✔️
رابطه ما با مادر پایه روابط آینده هست.
زیگموند فروید
هوش هیجانی نقش مهمی در بهبود خشنودی جنسی و نزدیکی در روابط دارد.
در آغوشم بگیر و نجاتم بده ، قاتلی به دنبال من است که گاه به گاه در آینه ها میبینمش.
#داستایوفسکی
♨️اختلال شخصیت نمایشی
✔️ویدئو شرح مفصل اختلال نمایشی(پارت سوم)
⭐️ترجمه اختصاصی: کاری از تیم ترجمه کاپلان و سادوک
🔅/channel/pharmakaplanЧитать полностью…
لینک گروه
🔅@KAPLAN_SADOCKS
خط به خط کاپلان
🔅@oidipous
خط به خط فیست و شولتز
🔅@kaplansadoks_sciense_rationality
♨️اختلال شخصیت نمایشی
✔️ویدئو شرح مفصل اختلال نمایشی(پارت اول)
⭐️ترجمه اختصاصی: کاری از تیم ترجمه کاپلان و سادوک
🔅/channel/pharmakaplanЧитать полностью…
لینک گروه
🔅@KAPLAN_SADOCKS
خط به خط کاپلان
🔅@oidipous
خط به خط فیست و شولتز
🔅@kaplansadoks_sciense_rationality
👇👇👇
🚀/channel/pharmakaplan
🧠😮گروه مقالات(2025)✔️
#بولیمیا 📝
⚫/channel/pharmakaplanЧитать полностью…
لینک گروه
🖥@KAPLAN_SADOCKS
خط به خط کاپلان
😵💫@oidipous
خط به خط فیست و شولتز
😵💫@kaplansadoks_sciense_rationality سکانس روان
منظورم از شیادان و کاسبان با امثال طاهری ام
دوستان عزیزی که گرایشات عرفانی دارن
خرده به دل نگیرن منظورم افراد سودجوئه😁❤️
📝نقدی بر گفتمان عرفانی از منظر تاریخی_ روان شناختی
تاریخ آیینهای عرفانی گواهی است بر قدمتی چند هزار ساله که ریشههای آن را میتوان در آیینهای پارمنیدسی، هراکلیتوسی، فیثاغورثی، هستیایی، دیونیزوسی، میترائیسم، هرمسی، کابالیسم و بسیاری دیگر یافت.
با اینکه قصد ندارم به تفصیل به تاریخچهی این آیینها بپردازم، اما نکتهای که در این میان برجسته است، ارتباط تنگاتنگ عرفان با آیین دیونیزوسی است.
در یونان باستان، آیین دیونیزوسی نمادی از رهایی و شوریدگی بود؛ سه ماه از سال را به خوشگذرانی و جشن اختصاص میدادند و نه ماه دیگر را به کار و روزمرگی میگذراندند.
این تقسیمبندی زمانی، نشان از تمایل انسان به تجربیاتی فراتر از زندگی روزمره و ورود به حالاتی از وجد و شوریدگی داشت.
حافظ، شاعر بزرگ ما، در بیتی به این رویه اشاره میکند:
«نگویمت که همه ساله میپرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا میباش»
عرفان، پس از ورود میترائیسم به یونان، رنگ و بویی یونانی به خود گرفت.
آیین ارفئوسی-دیونیزوسی مؤید این ادعاست.
در این آیینها، افراد تحت تأثیر شراب و موادی که به خلسه میانجامید، به حالاتی میرسیدند که احساس یگانگی با طبیعت و جهان پیرامون را تجربه میکردند.
مولانا در وصف این حالت میگوید:
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانهی میدانم آرزوست»
با این وجود، اعتقاد دارم که در اینگونه گرایشات بازنویسیشدهی قرن حاضر، خطراتی بالقوه وجود دارد.
اگر از طرفداران گفتمان عرفانی بپرسیم که عرفان چیست؟ بهندرت دلایل و شواهد مشخصی دریافت خواهیم کرد. آنها ممکن است بگویند:
«ما زبان را ننگریم و قال را
ما روان را بنگریم و حال را»
و وقتی میپرسیم چرا نمیتوانند مفهوم را از طریق زبان بیان کنند، پاسخ میدهند:
«زان که دل جوهر بود، گفتن عَرَض
پس طُفَیل آمد عَرَض، جوهر غرض»
اشو، عارف هندی، در یکی از سخنرانیهایش میگوید: «اگر کسی شیرینی را نچشیده باشد، حتی اگر از تمام کلمات و واژهها استفاده کنم، نمیتوانم طعم آن را به او منتقل کنم؛ مگر اینکه جرعهای از شهد شیرین به او بدهم.»
با این حال، چنین نگرشی گفتمان عرفانی را در موقعیتی متزلزل قرار میدهد و پرسشهای جدی را برمیانگیزد.
اگر تجربهی عرفانی قابل بیان و انتقال نباشد، چگونه میتوان دربارهی صحت و ارزش آن داوری کرد؟ آیا تأکید بر ناتوانی زبان در انتقال این تجربه، به نوعی مسئولیتگریزی از پاسخگویی به نقدها و پرسشها نیست؟
#آرش_طالب_وند
ادامه دارد ....
سه اپ کاربردی و فوق العاده واسه یادگیری زبان که برای ترجمه خیلی کمکتون میکنه.
✔️پی نوشت: همزمان کلاس فنون ترجمه دکتر ساسان حیدری رو شرکت کنید.
غرق شدن در افسانهها و بازسازی واقعیت: نگاهی لکانی به خطرات ایدئالسازی در گفتمان عرفانی
به نقل از ویکتور فرانکل انسان همواره در جستجوی معناست، در پی پاسخی برای خلاهای درونی که در ساختار ناخودآگاهش نهفته است. ژاک لاکان به ما میآموزد که سوژه در تعامل با دیگری بزرگ شکل میگیرد و میل او همواره به سوی چیزی است که اساساً دستنیافتنی است. در این مسیر، تمایل به یافتن مرشدی معنوی که تمام پرسشهای وجودی را پاسخ گوید، بازتابی از میل به تمامیت و گریز از فقدان بنیادی است که سوژه با آن مواجه است.
کارل گوستاو یونگ در سمینار خود دربارهٔ "چنین گفت زرتشت" اثر نیچه هشدار میدهد: اگر روزی با فردی مواجه شدید که او را مرشدی معنوی پنداشتید، از او بخواهید پرواز کند یا روی آب راه برود. این درخواست نه از سر تمسخر، بلکه بهمنظور افشای وهمهای اجتناب ناپذیری است که سوژهها به آن دل میبندند. تصور ما از فردی معنوی، یا بهتر بگوییم، فانتزیهایی که دربارهٔ ماهیت عرفان داریم، میتواند آسیبهای جدی و جبرانناپذیری به ساختار روانی ما وارد سازد.
انتظار آمدن فردی با محاسن سفید که تمام پرسشهای ما را با پاسخهای ماورایی و شهودی برطرف کند، نشانهٔ تمایل سوژه به یافتن دیگری کامل است؛ کسی که میتواند خلاهای نمادین ما را پر کند. اما لاکان به ما یادآوری میکند که چنین دیگری بزرگی وجود ندارد؛ هر دیگری نیز خود دچار کمبود است.
خطر غرق شدن در افسانههایی چون شمس و مولانا نه تنها دور از انتظار نیست، بلکه بازتابی از تمایل سوژه به بازگشت به امر خیالی است؛ مرحلهای که در آن تمایز بین خود و دیگری محو میشود
دکتر سرگلزایی بهدرستی اشاره میکند که در اتاق درمان نیز ممکن است درمانگر و درمانجو گرفتار قصهٔ شمس و مولانا شوند. زمانی که درمانگر از جایگاه حرفهای به جایگاه اسطورهای میلغزد، او و درمانجو را به درهٔ توهمات میکشاند.
لغزشی که میتواند نشاندهندهٔ میل به ایدئالسازی دیگری و فرار از محدودیتهای ساختاری باشد.
گفتمان عرفانی، چنانکه تجربه نشان داده، به پیرو بودن، استبدادپذیری، انفعال و دریوزگی منجر شده است. مغولان ایران را ویران کردند و مولانا حتی یک بیت در این باره نسرود، زیرا درد وطن نداشت؛ او در جهان خیالی خود سیر میکرد و از مواجهه با واقعیت تاریخی گریزان بود.
اینیاتسیو سیلونه در کتاب "نان و شراب" بهدرستی اشاره میکند که اساس زندگی معنوی بر پایهٔ فداکاری و ازخودگذشتگی است. زندگی معنوی و آسودگی خیال هیچ تناسبی با هم ندارند.
✍️آرش طالب وند.
۱۴۰۴/۳/۵
ما ذلت و خواری جماعت نان شناس و خدانشناسی که به شما خیانت کردند و شما را ابزار سودجویی مالی و موقعیت کاری خود قرار دادند را ، شاهدیم …!!!
شما را فراموش نخواهیم کرد و در برابر فداکاری شما فرزندان وطن ، همیشه بازنده ایم …
#جهان_پهلوان_رسول_خادم
#خرمشهر
این تصاویر، آدما، صداها، درخت ها و.. هیچ کدوم واقعی نیستن
وارد دوره ی ترسناکی از هوش مصنوعی شدیم💲
📝انسان کلبهٔ کوچک خوشبختی خویش را در کنار تودهای از برف و دهانهٔ آتشفشانِ دنیا بنا کردهاست.»
انسانی زیادی انسانی
فصل اول، بند ۵۹۱
✈️ تأکید مجدد پاول دروف به حفظ حریم خصوصی در تلگرام
📰پاول دوروف افشا کرد :
🚀در بهار امسال، در Salon des Batailles (تالار نبردها) در هتل لوکس Hôtel de Crillon پاریس، رئیس اطلاعات فرانسه از من خواست صدای محافظهکاران رومانی رو پیش از انتخابات ببندیم!
من رد کردم.
📝آنگاه، نمیدانم چرا چیزی در درونم ترکید که با تمام قوا فریاد کشیدم و به او ناسزا گفتم و گفتمش که دیگر دعا نکند، و اگر گورش را گم کند بهتر است. یخهٔ قبایش را گرفتم و آنچه را که ته قلبم بود با حرکاتی آمیخته از خوشحالی و خشم بر سرش ریختم.
چقدر از خودش مطمئن بود، نیست؟ با وجود این، هیچیک از یقینهای او ارزش یک تار موی زنی را نداشت. حتی مطمئن نبود به اینکه زندهاست. چون مثل یک مرده میزیست. درست است که من چیزی در دست نداشتم، اما اقلاً از خودم مطمئن بودم. از همه چیز مطمئن بودم بسیار مطمئنتر از او. مطمئن از زندگیم و از این مرگی که میخواست فرا برسد. بله. من چیزی جز این نداشتم؛ و لااقل، این حقیقت را در برمیگرفتم، همانطور که آن حقیقت مرا دربرمیگرفت. من حق داشتهام، باز هم حق داشتم و همیشه هم حق خواهم داشت. با چنان روشی زندگی کرده بودم و میتوانستم با روش دیگری هم زندگی کرده باشم. این را کرده بودم و آن را نکرده بودم. آن کار را کرده بودم پس این کار را نمیتوانستم بکنم؛ و بعد؟ مثل این بود که همهٔ اوقات انتظار این دقیقه، و این سپیدهدم کوتاه را میکشیدم که در آن توجیه خواهم شد.
#کامو
#بیگانه
#مورسو