k1samani_channel | Unsorted

Telegram-канал k1samani_channel - دِرَنـــگ

-

از هرچه می‌بینیم به‌سادگی نگذریم؛ گاهی کمی دِرَنگ کنیم و به تماشا بنشینیم. راه ارتباط: @k1samani

Subscribe to a channel

دِرَنـــگ

🔷 دروغ‌های بزرگ، دروغ‌های کوچک

با گسترش رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های مجازی در سال‌های اخیر، انتشار اخبار جعلی و شایعات هم فزونی گرفته است. سرعت انتشار و فراگیری این‌گونه اخبار معمولاً بیشتر از اخبار واقعی است [1] و گاهی در بحران‌ها و رویدادهای بزرگ اجتماعی همچون جنگ‌ها یا بیماری‌های فراگیر نیز نقش تأثیرگذاری در جهت دادن به افکار عمومی ایفا می‌کنند. دربارهٔ نحوه‌ٔ انتشار و میزان تأثیرگذاری اخبار جعلی مطالعات فراوانی انجام شده است.

اخیراً پژوهشگرانی از چند دانشگاه آمریکا این موضوع را از دیدگاه علوم شناختی مورد بررسی قرار داده‌اند [2]. این پژوهش بیشتر به پیامدهای قرار گرفتن در معرض اخبار جعلی می‌پردازد. به‌عبارت دقیق‌تر پرسش اصلی پژوهش این است که قرار گرفتن در معرض اخباری که آشکارا جعلی هستند (دروغ‌های شاخدار) چه تأثیری بر باور کردن خبرهای دیگری که یک فرد دریافت می‌کند می‌گذارد. نویسندگان مقاله می‌گویند نتایج آن‌ها نشان می‌دهد که دروغ‌های شاخدار یا حتی خبرهایی که لزوماً نادرست نیستند ولی به‌شدت باورناپذیرند یک اثر منفی مهم دارند: موجب می‌شوند مردم خبرهای جعلی معمولی‌ را راحت‌تر بپذیرند.

یکی از نویسندگان مقاله نتیجهٔ یک‌خطی این پژوهش را چنین بیان می‌کند: 

دروغ‌های بزرگ مو‌جب می‌شوند دروغ‌های کوچک قانع‌کننده‌تر به‌نظر برسند [3].


نکتهٔ مهم این است که لازم نیست دروغ‌های کوچک‌تر به دروغ‌های بزرگی که قبلاً شنیده‌اید ربط داشته باشند. همین‌که شما در معرض چندین دروغ بزرگ قرار بگیرید، ذهن شما به‌طور ناخودآگاه مقاومت کمتری در برابر دروغ‌های خفیف‌تر به‌ خرج می‌دهد، حتی اگر این دروغ‌ها ربطی به دروغ‌های بزرگ قبلی نداشته باشند!

یکی از صدمات اصلی خبرهای جعلی تکه‌پاره کردن جامعه است که در نتیجهٔ آن زندگی افراد به حباب‌هایی از واقعیت که گرد خود ساخته‌اند محدود می‌شود و این دقیقاً همان چیزی است که بازیگران شرور عرصهٔ سیاست به‌دنبال آن هستند [3].


اگرچه این پژوهش در آمریکا انجام شده و نتایج آن، به‌قول یکی از نویسندگان مقاله، لزوماً برای جوامع دیگر صدق نمی‌کند، ولی دست‌کم برای ما ایرانی‌ها می‌تواند پیامی داشته باشد: پیش از بازنشر هر چیزی که به دستمان می‌رسد کمی درنگ کنیم.

@k1samani_channel
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مراجع:

[1] https://www.science.org/doi/10.1126/science.aap9559
[2] https://osf.io/preprints/psyarxiv/cz7vy
[3] https://www.scientificamerican.com/article/false-headlines-plausibility-belief/

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 نمی‌دانم؛ باور کن!

چطور می‌توانید ثابت کنید که چیزی را نمی‌دانید؟

این پرسشی بود که در یک پست لینکدین جلب توجه می‌کرد [1]. در همین پست ارجاعی به پاسخ یک فیزیکدان به این پرسش هم بود [2]. در این پاسخ سعی شده بود با استفاده از مفاهیم مکانیک کوانتمی ایده‌ای برای اثبات این که چیزی را نمی‌دانید ارائه شود. اگرچه پاسخ ارائه‌شده مربوط به یک حالت بسیار خاص است و چندان هم روشن نیست ولی اصل ایده، یعنی استفاده از مکانیک کوانتمی برای پاسخ به چنین پرسشی، به‌اندازه‌ٔ کافی جذاب است.

واقعاً چطور می‌توانید ثابت کنید که چیزی را نمی‌دانید؟ این که بگویید نمی‌دانم کافی نیست. از کجا معلوم که راست بگویید یا قصد پنهان‌کاری نداشته باشید؟

البته این «نمی‌دانم» همیشه یک معنا ندارد یا دست‌کم اثر یکسانی روی شنونده نمی‌گذارد. مثلاً به گزاره‌‌های زیر توجه کنید:

۱. من نمی‌دانم دو ضرب‌در دو می‌شود چهار یا نه.
۲. من نمی‌دانم که آیا هر عدد زوج بزرگ‌تر از ۲ را می‌توان به‌صورت حاصل‌جمع دو عدد اول نوشت یا نه.¹
۳. من نمی‌دانم رئیس‌جمهور بعدی ایران چه کسی خواهد بود.

در گزارهٔ اول به احتمال زیاد گوینده راست نمی‌گوید و در گزارهٔ سوم به احتمال زیاد راست می‌گوید. گزارهٔ دوم شاید نیاز به بررسی بیشتری داشته باشد.

کمی که بیشتر فکر کنید می‌بینید که نه‌تنها اثبات ندانستن، که اثبات دانستن هم چندان ساده نیست. مثلاً اگر کسی به شما بگوید من می‌دانم که دو ضرب‌‌در دو می‌شود چهار، از کجا می‌توانید مطمئن شوید که راست می‌گوید؟ به‌عبارت‌دیگر از کجا می‌توانید مطمئن شوید که واقعاً «می‌داند» که دو ضرب‌در دو می‌شود چهار؟ شاید این گزاره را همان لحظه از کسی شنیده و به شما تحویل داده باشد.

یک مثال دیگر: فرض کنید امروز ریاضی‌دان الف به ریاضی‌دان ب بگوید: من می‌دانم که اگر n یک عدد طبیعی بزرگ‌تر از ۲ باشد، هیچ سه‌تایی (x, y, z) ‌از عددهای طبیعی وجود ندارد به‌طوری‌که: xⁿ+yⁿ=zⁿ (قضیهٔ آخر فرما). احتمالاً پاسخ ریاضی‌دان ب چیزی شبیه این خواهد بود: خب که چی؟! من هم این را می‌دانم. اما اگر زمان مکالمه پیش از سال ۱۹۹۴ بود، احتمالاً ریاضی‌دان ب پاسخ می‌داد: واقعاً؟! ثابت کن!²

سؤال این است که وقتی ریاضی‌دان الف می‌گوید من می‌دانم که قضیهٔ آخر فرما درست است منظورش چیست؟ آیا واقعاً «می‌داند» یا صرفاً به‌اتکای منابعی که آن‌ها را معتبر می‌داند درستی قضیه را می‌پذیرد؟

انگار کم‌کم داریم می‌رسیم به یک سؤال بنیادی‌تر: اصلاً معنی دانستن چیست؟ کسی که تجربهٔ تصحیح برگه‌های امتحانی را داشته باشد می‌داند که گاهی درست بودن پاسخ یک سؤال در برگه‌ٔ امتحان ربطی به بلد بودن (دانستن) پاسخ ندارد. گاهی کسی که فکر می‌کند چیزی را می‌داند فقط خیال می‌کند که می‌داند و درواقع نمی‌داند که نمی‌داند ولی شاید بتواند گزاره‌هایی سرهم کند که شما قانع شوید که می‌داند.

به یک نکتهٔ دیگر هم باید توجه کرد. این که شما مخاطبتان را قانع کنید که چیزی را می‌دانید یا نمی‌دانید با اثبات یک قضیه‌ٔ ریاضی تفاوت دارد. یک قضیهٔ ریاضی که اثبات می‌شود، هر ریاضی‌دانی می‌تواند مراحل اثبات را بررسی کند و در نهایت درستی آن را بپذیرد. اما این که مخاطب شما بپذیرد که شما چیزی را می‌دانید یا نمی‌دانید، بیش از آن که نیاز به اثبات داشته باشد نیاز به نوعی توافق میان شما و مخاطب دارد. برای همین ممکن است یک مخاطب مجموعه‌ٔ دلایل و شواهد شما را در تأیید دانستن یا ندانستن یک چیز قانع‌کننده بیابد ولی یک مخاطب دیگر استدلال شما را نپذیرد.

به نظر می‌رسد این که کسی بپذیرد که شما چیزی را می‌دانید نیازمند این است که دست‌کم در یک مرحله از فرایند پذیرش به یک چیزی (مثلاً حرف شما یا مراجع شما یا صداقت شما) بدون دلیل اعتماد کند. خب، اگر اثبات دانستن نهایتاً به اعتماد وابسته است، چرا اثبات ندانستن به اعتماد متکی نباشد؟ آیا کافی نیست که وقتی کسی می‌گوید نمی‌دانم، به‌سادگی حرفش را باور کنیم؟ واقعیت این است که قضیه پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت‌ها:

1. این که هر عدد زوج بزرگ‌تر از ۲ را می‌توان به‌شکل حاصل‌جمع دو عدد اول نوشت به اسم حدس گلدباخ شناخته می‌شود. هنوز اثبات نشده است.
2. اندرو وایلز ریاضی‌دان و استاد دانشگاه آکسفورد در سال ۱۹۹۴ قضیهٔ آخر فرما را اثبات کرد.

* این یادداشت همزمان در وبسایت سیتپور (sitpor.org) هم منتشر شده است.

@k1samani_channel
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مراجع:
[1] https://www.linkedin.com/posts/narges-samani_can-you-prove-you-do-not-know-something-activity-7165386347749203968-mQqa
[2] https://qmeanings.physik.uni-potsdam.de/index.php/2024/01/11/can-you-prove-you-do-not-know-something/

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 هوش مصنوعی و اثبات قضیه‌‌های ریاضی

رشد و توسعهٔ نوآوری‌‌ها و فناوری‌های مبتنی بر هوش مصنوعی شتاب وحشتناکی پیدا کرده است. بعضی از این نوآوری‌ها با چنان سرعتی کاربردهای عام پیدا می‌کنند که فراموش می‌کنیم هنوز بیش از یکی‌دو سال از عمرشان نگذشته؛ انگار که همیشه بوده‌اند.

البته پژوهش‌هایی در حوزه‌هایی خاص هم در جریان است که اگرچه شاید توجه گسترده‌ای را به خود جلب نکنند ولی اهمیتشان به‌هیچ‌وجه کم نیست.

اخیرا مقاله‌ای در مجلهٔ نیچر منتشر شده که در آن ابزاری مبتنی بر هوش مصنوعی برای حل مسائل و اثبات قضیه‌های هندسه معرفی شده است. بخشی از دشواری این کار به چالش‌های ترجمهٔ روش‌های انسانی به زبان و قالب قابل‌‌ استفاده در ماشین برمی‌گردد. این چالش‌ها در هندسه به‌دلیل زبان خاص، استفاده از تصاویر و تنوع ابزارهای حل بیشتر است. همه‌ٔ این‌ها موجب می‌شود که داده‌های واقعی قابل استفاده برای آموزش به ماشین به‌سختی فراهم شود.

در این مقاله ابزاری به‌نام AlphaGeometry معرفی شده است که قادر است قضیه‌های هندسهٔ مسطح اقلیدسی را اثبات کند و راه‌حل‌ها را به زبان قابل خواندن برای انسان تولید کند. در آزمونی از ۳۰ مسئله در حد مسائل المپیاد جهانی ریاضیات AlphaGeometry توانست ۲۵ مسئله را به‌درستی حل کند. این یعنی عملکردی در حد مدال طلای المپیاد.

به‌قول یکی از دوستان به‌زودی آن‌قدر اتفاقات شگفت‌انگیز در یک روز خواهیم دید که فقط نبود اتفاقات شگفت‌زده‌مان خواهد کرد.

فایل پی‌دی‌اف مقاله را می‌توانید از این‌جا بردارید.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 راهنمای حل مسئله

برای یادگیری درس‌های رشته‌هایی همچون فیزیک و ریاضی و بسیاری از رشته‌های فنی و مهندسی باید مسئله حل کرد؛ مسئله‌هایی که ساختار و صورت‌بندی ریاضی دارند.

دانشجویان، به‌طور معمول، خودشان علاقه‌ای به حل کردن مسئله ندارند مگر این‌که تعدادی مسئله به‌عنوان تکلیف برایشان تعیین شده باشد و تحویل آن‌ها هم نمره داشته باشد. متأسفانه اغلب به این نکته توجه نمی‌شود که مسئله‌حل‌کردن بخشی از فرایند یادگیری است و نباید فقط به‌عنوان تکلیفی تلقی شود که تنها خاصیتش کسب نمره است. تجربهٔ شخصی من، ازجمله در همین ترم اخیر، نشان می‌دهد که دانشجویانی که اهتمام بیشتری به حل مسئله و تحویل منظم تکالیف دارند، معمولاً در آزمون‌ها هم موفق‌ترند به‌طوری‌که همبستگی بسیار بالایی میان تحویل منظم تکالیف و موفقیت در آزمون وجود دارد.

دلایل زیادی برای بی‌علاقگی دانشجویان به حل مسئله می‌توان برشمرد. یکی از آن‌ها که در بالا نیز به آن اشاره کردم بی‌توجهی به اهمیت حل مسئله در فرایند یادگیری است. یک دلیل مهم دیگر احتمالاً این است که هنگام مواجهه با یک مسئله سردرگم هستیم و این سردرگمی ما را کلافه و دلسرد می‌کند. نمی‌دانیم از کجا باید شروع کنیم، ابزار و رهیافت مناسب برای حل مسئله چیست، از کجا مطمئن شویم که در مسیر درست حرکت می‌کنیم و چطور از درستی جواب اطمینان حاصل کنیم.

برای رفع این سردرگمی‌ها راهنماها و کتاب‌های متعددی وجود دارد، ازجمله کتاب‌های خواندنی و مفیدی که ریاضی‌دان شهیر مجارستانی، جرج پولیا، نوشته است و به فارسی هم ترجمه شده‌اند. خواندن آن‌ها البته حوصله می‌‌خواهد. برای کسب مهارت در حل مسئله راه میانبر وجود ندارد. تمرین و مرارت نیاز دارد. با‌این‌همه برای کسانی که نیاز به یک تلنگر اولیه برای حرکت در این مسیر دارند، توصیه‌های کوتاه چندخطی هم پیدا می‌شود. یکی از آن‌ها را می‌توانید از این‌جا بردارید. این راهنما را یکی از اساتید ریاضی دانشگاه کورنل نوشته و به نظرم نکات کاربردی و مفیدی در آن هست. توجه کنید که با خواندن این راهنما به‌ناگهان خداوندگار حل مسئله نخواهید شد ولی می‌توانید آن را چاپ کنید، روی میزتان بگذارید و هر بار که سراغ حل مسئله می‌روید نگاهی به آن بیندازید و نکاتش را مرور کنید. احتمالش کم نیست که بعد از چند ماه تمرین با روشی که در این راهنما پیشنهاد شده، تحولی اساسی در توانایی‌تان در حل مسئله پدیدار شود، طوری که خودتان هم تعجب کنید.

امتحانش ضرری ندارد.
---------------------------------
پ. ن.: اگر از این راهنما خوشتان آمد، این توصیه‌ها را هم ببینید. شاید برخی از آن‌ها برایتان مفید باشد.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 آناتومی یک سقوط

صدوپنجاه دقیقه فیلم که بیشترش از گفت‌وگوهایی در دادگاه و خانه تشکیل شده است را به‌سختی بتوان تا پایان تحمل کرد. آناتومی یک سقوط، برندهٔ نخل طلای ۲۰۲۳، چنین فیلمی است اما کشش و گیرایی‌اش را تا آخر حفظ می‌کند. بازی‌های درخشان هنرپیشه‌ها، به‌خصوص بازیگر نقش اول، و ضرباهنگ مناسب فیلم در این کشش و گیرایی کاملاً مؤثر است.

حادثه‌ای (یک سقوط) در همان چند دقیقهٔ آغاز فیلم رخ می‌دهد که تا پایان ذهنت را درگیر پیدا کردن علتش می‌کند. به‌تدریج با شواهد تازه‌ای روبه‌رو می‌شوی و می‌کوشی از شرلوک درونت برای حل معما کمک بگیری و پیش از پایان فیلم حقیقت را کشف کنی. موفق نمی‌شوی و تازه وقتی فیلم به پایان می‌رسد درمی‌یابی که اصلاً سؤال را اشتباه پرسیده بودی. سقوطی که باید کالبد‌شکافی‌اش می‌کردی و حقیقتش را کشف می‌کردی این سقوط نبود، یک سقوط دیگر بود! برمی‌گردی و در ذهنت وقایع و گفت‌وگوها را مرور می‌کنی. حقیقت هر کسی لزوماً حقیقت دیگری نیست.

(این صرفاً یک برداشت شخصی است. هیچگونه تخصصی در فیلم ندارم.)

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 عهد خرد

نشریهٔ فرهنگی، اجتماعی «عهد خرد» به همت جمعی از اعضای هیئت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان تهیه و منتشر می‌شود. «عهد خرد» فرصتی است برای اندیشه‌ورزی و تبادل دیدگاه‌ها در فضای دانشگاهی و تریبونی برای خردمندان و اهل نقد و نظر.

شماره‌های نشریافتهٔ «عهد خرد» در کانال تلگرام و وبسایت نشریه در دسترس است:

/channel/ahdekherad
https://ahdekherad.com

حمایت دانشگاهیان فرهیخته، چه از طریق ارسال دیدگاه‌ها، نقدها و پیشنهادها و چه از طریق مشارکت در تهیهٔ‌ محتوا، موجب پربارتر شدن این نشريه خواهد بود.

@k1samani_channel
@ahdekherad

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 فرهنگ چیست؟

چند سال پیش مدتی سرپرست فرهنگی-دانشجویی دانشکده بودم. یک بار در همان اوایل دوره‌ٔ مسئولیتم قرار بود جلسه‌ای داشته باشم با دانشجویان فعال در برنامه‌های فرهنگی دانشکده. می‌خواستم به آن‌ها بگویم نگاه وسیع‌تری به مقولهٔ فرهنگ داشته باشند و فرهنگ را به یک یا دو مؤلفهٔ‌ فرهنگی خاص محدود نکنند.

باید خودم را برای جلسه آماده می‌کردم. خب، لازم بود پیش از هرچیز «فرهنگ» را در یکی‌دو جمله تعریف کنم و بعد بروم سر اصل مطلب. کمی که فکر کردم دیدم نمی‌توانم «فرهنگ» را در یکی‌دو جمله تعریف کنم. چیزی جز تصوری مبهم و نادقیق در ذهن نداشتم. جست‌وجویی در وب کردم و در چند وبسایت داخلی و خارجی تعاریف و توضیحاتی پیدا کردم که بیشترشان یا مصداقی و با ذکر نمونه و مثال بودند و یا چنان پیچیده که کمکی به فهم چیزی نمی‌کردند.

همان موقع یا کمی بعدتر کتابی هم از داریوش آشوری پیدا کردم با عنوان «تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ». کتاب خوبی بود. سیر تحول معنا و کاربرد واژهٔ «فرهنگ» یا «کولتور» را مرور کرده بود و در بخشی از کتاب هم ۹۳ تعریف از فرهنگ به‌دست داده بود. اما هنوز قادر نبودم فرهنگ را به‌شکل مفهومی تعریف کنم و اگر می‌خواستم برای کسی توضیح بدهم که فرهنگ چیست، ناچار بودم به چند مثال اکتفا کنم: زبان، آداب‌ورسوم، دین، موسیقی، معماری و دیگر هنرها و چیزهایی از این دست مؤلفه‌های فرهنگی یک ملت، قوم یا منطقهٔ جغرافیایی را تشکیل می‌دهند.

اخیراً به مقاله‌ای از دیوید دویچ فیزیک‌پیشهٔ بریتانیایی برخوردم که در آن تعریفی ساده، مفهومی و جامع از فرهنگ ارائه کرده و بهترین تعریفی است که تا‌کنون دیده‌ام. این تعریف را در زیر آورده‌ام ولی پیشنهاد می‌کنم قبل از دیدن آن سعی کنید در ذهنتان «فرهنگ» را در یکی‌دو جمله برای خودتان تعریف کنید و بعد با تعریف دویچ مقایسه‌اش کنید:

منظور من از «فرهنگ» مجموعه‌ای از ایده‌های مشترک است که موجب می‌شود دارندگان آن‌ها به‌نوعی یکسان رفتار کنند. بسیاری از این ایده‌ها به‌طور ناخودآگاه شکل می‌گیرند. مهارت‌ها، مسئله‌ها، انتظارها و اولویت‌های احساسی و همچنین نظریه‌های مشخص نمونه‌هایی از چنین ایده‌هایی هستند. ارزش‌های مشترک یک ملت، دانش مشترک در یک رشتهٔ دانشگاهی، تحسین یک ستارهٔ فیلم، و صدالبته عواقب رفتن به مدارس عمومی، همگی از این نظر «ایده‌هایی» اند که فرهنگ‌ها را تعریف می‌کنند. هر فرد به‌طور‌معمول در آن واحد به چند فرهنگ‌ و به زیرفرهنگ‌های آن‌‌ فرهنگ‌ها تعلق دارد.

متن اصلی:

By “culture” I mean any set of shared ideas that make their holders behave alike in some way. Many such ideas are unconsciously held. They include skills, problems, expectations and emotional preferences as well as explicit theories. The shared values of a nation, the shared knowledge of an academic discipline, the admiration of a particular film star, and indeed the after-effects of attending a Public School, are all, in this sense, “ideas” which define cultures. An individual typically belongs to many cultures at once, and to sub-cultures within those cultures.

مقالهٔ دویچ را می‌توانید از این‌جا بردارید:

/channel/DeranXiv/27

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 هوش

«محک هوش درجه‌یک این است که بتوانی دو ایدهٔ متضاد را هم‌زمان در ذهنت نگه داری و درعین‌حال کارآیی‌ات را از دست ندهی. برای مثال، باید بتوانی در همان حین که اوضاع را ناامیدکننده می‌بینی، مصمم به انجام کاری برای تغییرِوضعیت باشی.»

اسکات فیتزجرالد
-----------------------------------

منبع:
F. Scott Fitzgerald, “The Crack-Up”, Esquire, February 1936.

متن اصلی:
“The test of a first-rate intelligence is the ability to hold two opposing ideas in mind at the same time and still retain the ability to function. One should, for example, be able to see that things are hopeless yet be determined to make them otherwise.”

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 پارادُکس سیب‌زمینی

درصد زیادی از جرم سیب‌زمینی از آب تشکیل شده است. فرض کنید ۱۰۰ کیلوگرم سیب‌زمینی دارید که ۹۹٪ آن را آب تشکیل داده است (این فقط یک فرض ریاضی است. میزان آب سیب‌زمینی درواقع کمتر از این است). سیب‌زمینی‌ها را در فضای آزاد می‌گذارید تا مقداری از آبشان را از دست بدهند، طوری که ۹۸٪ از آنچه باقی می‌ماند آب باشد. حالا چند کیلوگرم سیب‌زمینی دارید؟

پاسخ: ۵۰ کیلوگرم!

اگر باورتان نمی‌شود، تصویر بالا می‌تواند کمک کند.

بله، گاهی ۹۸٪ با ۹۹٪ تفاوت زیادی دارد.
------------------------------
منبع:
David Darling, "The Universal Book of Mathematics", (Wiley 2004), p 253.

مرجع تصویر:
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Potato_paradox

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 استقلال رأی

◾در مجلات علمی روش‌های مختلفی برای داوری مقالات به‌کار گرفته می‌شود. در بیشتر آنها فرآیند داوری به این شکل است که داور نویسندهٔ مقاله را می‌شناسد ولی نویسنده داور را نمی‌شناسد. مجلاتی هم هستند که فرآیند داوری آن‌ها اصطلاحاً double-blind peer review است یعنی نویسنده و داور هیچ‌کدام آن‌یکی را نمی‌شناسند. آدام گرانت در کتاب «دوباره فکر کن» ماجرای داوری یکی از مقالاتش به روش double-blind را نقل می‌کند:

«هیچ‌گاه پاسخ منفی یکی از داوران را فراموش نمی‌کنم که مرا تشویق کرده بود تا کارهای آدام گرانت را بخوانم. رفیق، من خودم آدام گرانتم [۱].»

اگر داور نویسنده را می‌شناخت قطعاً چنین پیشنهادی به او نمی‌کرد و چه‌بسا مقاله‌اش را بی‌درنگ می‌پذیرفت.

◽وقتی دربارهٔ یک گزاره، مقاله، دیدگاه یا اثر هنری قضاوت می‌کنیم، شناخت گوینده، نویسنده یا آفرینندهٔ اثر چه‌قدر در قضاوت ما تأثیرگذار است؟ آزمون بدی نیست برای این که ببینیم چه‌قدر مصون از سوگیری‌های شناختی هستیم؛ چه‌قدر استقلال رأی داریم.

---------------------------------

[۱] آدام گرانت، «دوباره فکر کن»، (نشر نوین ۱۳۹۹).

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 نقدی بر جایزهٔ مصطفی

▪️اینشتین نظریهٔ نسبیت عام‌ را در سال ۱۹۱۵ ارائه کرد؛ کمی پس از آغاز جنگ جهانی اول. یکی از نتایج این نظریه این بود که پرتوهای نور هنگام عبور از کنار یک جسم پرجرم منحرف می‌شوند. ادینگتون، فیزیکدان و منجم برجستهٔ بریتانیایی، در سال ۱۹۱۷ در گزارشی که برای انجمن فیزیک لندن آماده کرده بود دربارهٔ اهمیت این نظریه صحبت کرد و پیشنهاد داد که پیش‌بینی نسبیت عام دربارهٔ انحراف نور را از طریق رصد بیازمایند. جنگ به ماه‌‌های پایانی‌اش رسیده بود. ادینگتون مخالف جنگ بود و درخواست معافیت از شرکت در جنگ کرده بود. پس از کش‌وقوس‌های فراوان با درخواست او موافقت شد. نهایتاً ادینگتون با رصد خورشیدگرفتگی سال ۱۹۱۹، چند ماه پس از پایان جنگ، پیش‌بینی نسبیت عام را تأیید کرد. تعبیری که کلیفورد ام. ویل از این ماجرا دارد جالب است:
«در زمان ما که سیاستمداران جنگ سرد مانع جریان اطلاعات و ارتباط علمی می‌شوند، خیلی خوب است که این مثال را به یاد بیاوریم: دولت بریتانیا به یک دانشمند مخالف جنگ اجازه می‌دهد که از وظایف نظامی دوران جنگ معاف شود تا از کشور خارج شود و سعی کند نظریه‌ای را که یکی از دانش‌پژوهان دشمن ارائه داده، اثبات کند.» [۱].

▪️علم علاوه‌ بر نقشی که در ارتقای درک انسان از جهان، توسعه و پیشرفت جوامع و بهبود سطح زندگی انسان‌ها دارد، بستر و زبان مشترکی برای تعامل آدمیان فارغ از ملیت، مذهب، نژاد و جنسیت آن‌ها است. امروزه در محیط‌های علمی کشورهای توسعه‌یافته تنوع (diversity) و شمول (inclusion) از عوامل مهم پیشرفت به‌حساب می‌آیند. در دنیای امروز پیشرفت و توسعه بیش‌ از‌ آن‌ که از طریق رقابت و تقابل به‌دست آید، حاصل تعامل و همکاری است.

در چنین دنیایی بنا نهادن جایزه‌ای علمی که ویژگی اصلی‌اش در نظر گرفتن اعتقاد دینی افراد یا اسلامی بودن کشور آن‌ها یا همکاری با یک کشور اسلامی به‌عنوان شرط اولیه‌ٔ نامزدی است چه کارکردی می‌تواند داشته باشد؟! برجسته کردن معیارهای ایدئولوژیک در آموزش، پژوهش و به‌طور کلی در فرایند علم هیچگاه به پیشرفت جوامع نینجامیده است. نمونه‌هایش را می‌توان در آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی سراغ گرفت.
پیشرفت‌های علمی دوران طلایی جهان اسلام هم نه حاصل تفکیک انسان‌ها بر مبنای دینشان، که برعکس، نتیجهٔ تعامل و گفت‌وگو و آمیختگی علم‌پیشگان فارغ از اعتقاداتشان بوده است.

البته برای دیدن نتایج چنین اقداماتی نیازی نیست به سده‌‌های پیش برگردیم. تجربهٔ تلاش برای اسلامی کردن علم و دانشگاه و تبدیل دانشگاه به «گلستان معطری که عطر و بوی اندیشهٔ اسلامی از آن به مشام برسد» پیش روی ماست.

▫️جهان را می‌توان از روزن ایدئولوژی نگریست یا بر شانهٔ غول‌ها ایستاد و افق‌های دور را دید. اگر به توسعه و پیشرفت کشورمان علاقه‌مندیم به تفاوت این دو توجه کنیم.

----------------------------------
[۱] آیا اینشتین درست می‌گفت؟، کلیفورد ام. ویل، ترجمهٔ احمد شریعتی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 اخلاق نوشتن

▪️معرفی کتاب

اخلاق نوشتن
و پانزده مقالهٔ دیگر
دربارهٔ نوشتن و ترجمه و ویرایش،

حسین معصومی همدانی،
فرهنگ معاصر، ۱۴۰۱.

بسیار شنیده‌ایم که فرهنگ ما فرهنگی شفاهی است و بیشترِ افراد آن‌قدر که به سخن گفتن تمایل دارند، به نوشتن ندارند. اما فرهنگ از ابزار و فناوری‌ هم تأثیر می‌گیرد. امروزه کم نیستند فناوری‌هایی که نوشتن را ساده‌تر کرده‌اند و به‌اشتراک‌گذاشتن و انتشار نوشته‌ها را برای طیف وسیع‌تری از افراد امکان‌پذیر کرده‌اند. این گسترش البته بی‌آفت هم نیست. اقتصاددان‌ها می‌گویند «پول بد پول خوب را از رواج می‌اندازد.» (قانون گرشام). به همین قیاس می‌توان گفت نوشتهٔ بد هم نوشتهٔ خوب را از میدان به‌در می‌کند. نگاهی گذرا به نوشته‌های فضای مجازی به‌‌خوبی مؤید این نظر است. افزایش نوشته‌های خوب نیازمند مراقبت و آموزش است.

خوب نوشتن اگرچه به ذوق و قریحه و استعداد شخصی بستگی دارد اما بیشتر نتیجهٔ آموزش و تمرین است. علاوه‌براین، کسی که دغدغهٔ خوب‌نوشتن دارد باید نوشته‌های خوب بخواند. «اخلاق نوشتن» یکی از بهترین کتاب‌هایی است که در این زمینه خوانده‌ام.

کتاب شامل شانزده مقاله است که در طول بیش از چهل سال نوشته شده‌اند. سه مقاله ترجمه و بقیه تألیف‌ اند. مقالهٔ اول تحت‌ عنوان «فرهنگ چیست؟» به‌تنهایی فصل اول کتاب را تشکیل می‌دهد و بقیهٔ مقاله‌ها در سه فصل به نوشتن (پنج مقاله)، ترجمه (چهار مقاله) و ویرایش (شش مقاله) پرداخته‌اند.

همهٔ‌ مقاله‌‌های کتاب برای کسانی که دستی در نوشتن دارند یا به‌ضرورت کارشان نیاز به نوشتن دارند آموزنده و مفیدند. نثر کتاب فوق‌العاده روان و خواندنی است و به‌خودی‌خود می‌تواند کلاسی برای آموزش درست‌‌نویسی باشد. دانشجویانی که می‌خواهند پیشنهاده و پایان‌نامه و رساله بنویسند، معلمان و استادانی که می‌‌خواهند کتاب و درسنامه و مقاله بنویسند و حتی نویسندگان، مترجمان و ویراستاران حرفه‌ای بی‌تردید همه یا بخش‌هایی از کتاب را بدیع، آموزنده و کاربردی خواهند یافت.

خواندن این کتاب برای من بی‌اندازه لذت‌بخش و آموزنده بود و امیدوارم خوانندگان این یادداشت هم از مطالعهٔ آن لذت ببرند.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 مدل‌سازی عامل‌محور

حدود یک سال پیش (شهریور ۱۴۰۱) به همت مدرسهٔ دانش برنامه‌ای با عنوان مجموعه سخنرانی‌های چشم‌انداز کامپ‌فیزیک برگزار شد. من هم در یک سخنرانی‌ تحت عنوان «مدل‌سازی عامل‌محور¹: از رفتار فردی تا رفتار جمعی» مبانی مدل‌سازی عامل‌محور را به‌شکل مقدماتی و از یک دیدگاه روش‌شناختی مرور کردم.

ضمن تشکر از مدرسهٔ دانش برای برگزاری این برنامه، از‌آن‌جاکه محتوای این سخنرانی می‌تواند برای کسانی که علاقه‌مند به مطالعه و پژوهش در زمینهٔ سامانه‌های پیچیده هستند مفید باشد، فایل آن را در این‌جا به اشتراک می‌گذارم. برای دریافت فایل بهتر است فیلترشکن خود را خاموش کنید:

https://iutbox.iut.ac.ir/index.php/s/EP2MB5Mw7zzTpiJ

حجم فایل ویدئویی ۷۶ مگابایت و زمان آن ۵۴ دقیقه است. فایل پی‌دی‌اف اسلاید‌های سخنرانی هم قابل دریافت است.

چکیدهٔ سخنرانی:
ه-------------------------------
وقتی تعداد زیادی اعضای منفرد (انسان، مورچه، باکتری، …) گرد هم می‌آیند، مجموعه‌ای تشکیل می‌دهند که رفتارهای جمعی از خود نشان می‌دهد و پدیده‌های برآینده (emergent) در آن‌ دیده می‌شود. در این سخنرانی خواهیم کوشید با استفاده از مدل‌سازی عامل‌محور، درکی از نحوهٔ پیدایش این رفتارهای جمعی به‌دست آوریم.
ه-------------------------------

در ضمن اگر به‌طور کلی به روش‌های محاسباتی در پژوهش‌های علمی علاقه‌مند هستید، می‌توانید به گروه زیر، که تحت مدیریت مدرسهٔ دانش ایجاد شده است، بپیوندید و در هم‌افزایی و دادوستد تجربه‌ها سهیم شوید:
/channel/CMSR_club

-----------------------------------
1. Agent-Based Modeling (ABM)

 
@k1samani_channel
/channel/scischool

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 دانشگاه؟

جملهٔ «دانشگاه در ایران مفهومی وارداتی است.» آن‌قدر تکرار شده است که تاحدّی معنی و خاصیت خود را از دست داده است. با‌ این‌همه، نمی‌‌توان کتمان کرد که واقعیت همین است. تکلیف ما با دانشگاه هنوز روشن نیست.

دانشگاه در ایران چه جایگاه و کارکردی دارد؟ چه جایگاه و کارکردی انتظار داریم داشته باشد؟ ارتباط آن با دولت، جامعه و صنعت چگونه باید باشد؟ ارتباطات بین‌المللی آن چه‌قدر اهمیت دارد؟

اگر بتوان دیدگاه افراد مختلف اعم از دانشجو، استاد، دولتمرد، شهروند، صنعتگر و بسیاری دیگر را دربارهٔ دانشگاه در یک مجموعه گرد‌آوری کرد، احتمالاً تنوع و تناقض و حتی تضاد دیدگاه‌ها در آن شگفت‌انگیز خواهد بود.

ما از طرفی با پدر و مادرهایی روبه‌رو هستیم که می‌‌خواهند فرزندشان را به هر قیمتی به دانشگاه بفرستند، از طرف دیگر همین پدر و مادر‌ها اگر صاحب صنعت یا شرکتی باشند، دانش‌آموختگان دانشگاه را شایستهٔ کار در شرکت و صنعت خودشان نمی‌دانند و به متقاضی می‌گویند در دانشگاه به شما چیزی یاد نداده‌اند؛ باید مدتی بیایید همین‌جا از خودمان کار یاد بگیرید.

تردیدی نیست که بخش قابل‌توجهی از شاغلین کشور دانش‌آموختگان همین دانشگاه‌ها هستند و درعین‌حال بسیاری از همین دانش‌آموختگان از دانشگاهی که در آن تحصیل کرده‌اند دلِ خوشی ندارند.

دولتمردان دانشگاه را بیش از آن‌که به‌عنوان نهادی ضروری و منشأ اثر در توسعه بدانند ویترینی برای نمایش افتخارات می‌بینند و از اعلام رتبه‌ و ارائهٔ آمار لذت می‌برند.

دانشگاه به‌وضوح استقلالی را که لازمهٔ بالندگی و اثرگذاری آن است ندارد. اما چگونه می‌توان از دانشگاهی که همه‌ٔ اعضایش از کارمند و استاد و دانشجو حقوق‌بگیران دولت هستند انتظار استقلال داشت؟

با وجود همه‌ٔ این تناقض‌ها، در بزنگاه‌های تاریخی و در بسیاری از تحولات اجتماعی، نگاه شهروندان به دانشگاه است. انتظار نقش‌آفرینی از دانشگاه دارند. و باید اذعان کرد که در مقاطعی نقش‌آفرینی‌های تأثیرگذاری نیز داشته است.

با چنین کلاف سردرگمی چه باید کرد؟ شما اگر دانشجو یا استاد هستید، اگر دانش‌آموخته‌ٔ دانشگاه هستید، اگر فرزند دانشجو دارید، اگر در دانشگاه کارمند، کارشناس یا مدیر اجرایی هستید، و یا اگر به‌هرشکلی تجربه‌ای از دانشگاه دارید، دانشگاه را چگونه می‌بینید؟ چه جایگاه و کارکردی برای آن قائل هستید؟ دانشگاه‌های ایران اگر چه ویژگی‌هایی داشتند برای شما مطلوب‌تر بودند؟ نقاط قوت و ضعف دانشگاه را چه می‌دانید؟

دربارهٔ این پرسش‌ها حرف‌های زیادی زده شده، کمیته‌هایی تشکلیل شده، همایش‌هایی برگزار شده، پژوهش‌هایی انجام شده و کتاب‌ها و مقاله‌هایی نوشته شده است. ولی معنی‌اش این نیست که همهٔ‌ حرف‌ها زده شده و حرفی باقی نمانده و کار دیگری نمی‌توان کرد. هر نظر، پیشنهاد یا تحلیلی می‌تواند تأثیر خود را داشته باشد و گامی در جهت توسعه باشد.

کانال «دِرَنــگ» خوانندگان و همراهان فرهیختهٔ خود را به درنگ و تأمل در این پرسش‌ها و پرسش‌های بی‌شمار دیگر فرامی‌خواند. اگر مایلید، لطفاً دیدگاه‌ها، پیشنهادها یا تجربه‌های خود از دانشگاه را برای من به شناسهٔ تلگرام @k1samani بفرستید. این دیدگاه‌ها با اجازه و نام خودتان (یا اگر مایل به درج نامتان نباشید، بی‌نام) در همین کانال منتشر خواهد شد.

پیشاپیش از همهٔ‌ همراهانی که با بازنشر این پست به هم‌اندیشی بهتر و دریافت نظرات بیشتر کمک می‌کنند صمیمانه سپاسگزارم.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی

در طول یک سال گذشته یادداشت‌هایی را تحت عنوان «توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی» در این کانال منتشر کردم. اکنون این مجموعه را با اندکی ویرایش و با اضافه کردن یک یادداشت دیگر به‌صورت یک‌جا در قالب یک فایل پی‌دی‌اف منتشر می‌کنم. امیدوارم مفید باشد.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 زمان چیست؟

پرسش تازه‌ای نیست. قرن‌هاست که در فلسفه، ریاضیات، فیزیک، هنر، زیست‌شناسی، علوم انسانی و حتی در فرهنگ عامه چیستی و ماهیت زمان بستر گفت‌وگوها، خیال‌پردازی‌ها و آفرینش‌های فراوانی بوده است.

استیون استروگاتز استاد ریاضیات دانشگاه کورنل در آخرین قسمت از پادکست The Joy of Why این پرسش را با فرانک ویلچک استاد دانشگاه ام‌آی‌تی و برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک در سال ۲۰۰۴ مطرح کرده است. The Joy of Why پادکستی متعلق به مجله‌ٔ کوانتاست که در آن استیون استروگاتز و جانا لِوین پرسش‌هایی بنیادی در حوزه‌های مختلف علم را با پژوهشگران و دانشمندان برجسته در میان می‌گذارند و دربارهٔ مفاهیم دقیق و پیچیدهٔ علمی به زبانی ساده و غیرفنی گفت‌وگو می‌کنند.

فرانک ویلچک در این قسمت از پادکست دربارهٔ زمان صحبت می‌کند. درک شهودی از زمان، نقش آن در فرمول‌بندی ریاضی توصیف ما از جهان، پیکان زمان (یا آن‌گونه که ویلچک می‌گوید پیکان‌های زمان)، تعریف اینشتین از زمان، کاربرد نسبیت خاص و عام در سامانهٔ موقعیت‌یابی جهانی (GPS)، نقش اختراع ساعت در تحول درک ما از طبیعت و برخی مباحث پیچیده‌تر مانند مادهٔ تاریک و فیزیک اکسیون‌ها برخی از مطالبی است که در این پادکست به آن‌ها پرداخته شده است.

زبان گفت‌وگو ساده اما دقیق است و حتی برای متخصص‌ها هم می‌تواند به اندازه‌ٔ کافی شنیدنی باشد.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 اصفهان برفی

چیزی که احتمالش کم باشد، فقط احتمالش کم است؛ غیرممکن نیست.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 فعل و انفعال

نه هر «انجام دادن»ی فعل است، نه هر «انجام ندادن»ی انفعال. همان‌گونه که در یک نوشته جاهای خالی کارکرد و معنی خودشان را دارند و در یک قطعهٔ موسیقی گاهی سکوت‌ها معنی‌دارتر از صداهایند، شرکت نکردن در یک مراسم‌ هم می‌تواند معنی‌دارتر از شرکت کردن در آن باشد. «مشارکت» در یک امر اجتماعی همیشه با «شرکت کردن» در مراسم‌ها تحقق نمی‌یابد. شرکت نکردن هم لزوماً به‌ معنی قهر کردن نیست، بلکه گاهی عین مشارکت است.

وقتی واژه‌‌ای معنی واقعی‌اش را از دست می‌دهد، شاید پرهیز از به‌کاربردن آن مؤثرتر از تلاش برای احیای معنی‌اش باشد.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 نمای نزدیک

در وب پرسه می‌زدم که به متن زیر برخوردم:

"A transition from an author’s book to his conversation, is too often like an entrance into a large city, after a distant prospect. Remotely, we see nothing but spires of temples and turrets of palaces, and imagine it the residence of splendour, grandeur and magnificence; but when we have passed the gates, we find it perplexed with narrow passages, disgraced with despicable cottages, embarrassed with obstructions, and clouded with smoke."

Samuel Johnson


خلاصهٔ حرفش این است که اگر نویسنده‌ای را که قبلاً کتابش را خوانده‌ای و تصویر باشکوهی از او در ذهن داری از نزدیک ببینی و با او گفت‌وگو کنی، تصویری که از او در ذهنت ساخته بودی به‌کلی دگرگون خواهد شد.

به یاد نوشته‌ای خواندنی از دوست خوبم علیرضا ولی‌زاده افتادم. برای بازنشرش از او اجازه گرفتم و با لطف همیشگی‌اش پذیرفت. فقط، ‌حدوداً چهارده سال پیش نوشته شده است.

دکمهٔ INSTANT VIEW  را بفشارید. 👇

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 باز هم خوداستنادی

تشویق پژوهشگران بر اساس شاخص‌های کمی و سنجه‌های عددی بارها و بارها نتایج مخرب خود را نشان داده است ولی ظاهراً قرار نیست گذشته چراغ راه آینده باشد؛ مدیران و دولت‌مردان همچنان افتخار کردن به ارتقا در رتبه‌بندی‌ها را با جدیت ادامه می‌دهند.

متأسفانه تنها راهی که برای دفع آفات مشوق‌ها و ارزیابی‌های مبتنی بر سنجه‌های عددی در پیش گرفته می‌شود ابداع شاخص‌های جدید است! وقتی کیفیت کار پژوهشی را بر اساس تعداد مقالات ارزیابی می‌کنیم طبیعی است که مردم خواهند کوشید تعداد مقالات خود را افزایش دهند. خب، لابد باید علاوه بر تعداد مقالات شاخص دیگری را هم در نظر بگیریم که نشانگر کیفیت مقالات هم باشد، مثلا این که مقاله کجا چاپ شده است یا چند مقالهٔ دیگر به آن ارجاع داده‌اند. باز هم طبیعی است که با این سیاست چاپ‌کنندگان مقاله خواهند کوشید تعداد ارجاعات (استنادات) به مقاله‌های خود را افزایش دهند و چه چیزی ساده‌تر از این که مقاله‌نویس به مقاله‌های قبلی خود ارجاع دهد؟ این‌کار البته به‌سادگی قابل کشف است. چه‌طور است من به تو ارجاع دهم و تو به من؟ این هم با کمی دقت معلوم می‌شود. می‌توان این حلقه را بزرگ‌تر کرد تا کشف آن دشوارتر شود.

نتایج یک پژوهش که به‌تازگی در مجله‌ٔ PLoS ONE منتشر شده خوداستنادی در مقیاس یک کشور را مورد بررسی قرار داده است [1]. خوداستنادی کشوری میزان استنادات پژوهشگران یک کشور به مقالاتی از همان کشور را نشان می‌دهد. نتایج این پژوهش که ۵۰ کشور را در یک دوره‌ٔ ۲۴ساله مطالعه کرده است نشان می‌دهد که خوداستنادی کشوری در بیشتر موارد با گذشت زمان کاهش یافته است، اما در ۱۲ کشور (کلمبیا، مصر، اندونزی، ایران، ایتالیا، مالزی، پاکستان، رومانی، روسیه، عربستان سعودی، تایلند و اوکراین) افزایش یافته است. نویسندگان این مقاله علت افزایش خوداستنادی کشوری در این کشورها را سیاست‌های تشویقی مبتنی بر شاخص‌های عددی (ازجمله تعداد استنادات) می‌دانند [2].

تردیدی نیست که شاخص‌‌ها و سنجه‌های عددی برای مطالعه و شناخت و درک سازوکار پدیده‌ها و سامانه‌ها ضروری و مفیدند. ایراد اصلی نه در خود این شاخص‌ها که در استفادهٔ نادرست از آن‌ها به‌عنوان معیاری برای تشویق پژوهشگران است. مشوق‌های مبتنی بر شاخص‌های عددی، شاخص‌های عددی را ارتقا می‌دهند نه لزوماً کیفیت کارهای علمی و پژوهشی را. اگر علاقه‌مند به پیشرفت علم و پژوهش هستیم باید بیشتر به آدم‌ها توجه کنیم تا به عددها.

----------------------------------------
[1] Baccini, A. & Petrovich, E. PLoS ONE 18, e0294669 (2023).
[2] https://www.nature.com/articles/d41586-024-00090-z

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 لذت علم

هشت سالش بود که مادرش او را به یک سخنرانی عمومی دربارهٔ نجوم برد. علاقه‌اش به نجوم از همین سخنرانی آغاز شد. در سیزده سالگی با خواندن کتاب «یک، دو، سه، ... بی‌نهایت» جورج گاموف تصمیم گرفت فیزیک‌دان شود. به‌عنوان مشاور علمی، با کریستوفر نولان در نوشتن فیلم‌نامهٔ «بین‌ستاره‌ای» همکاری کرد. در سال ۲۰۱۷ برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک شد.از علم‌ورزیدن لذت می‌برد و دستی هم در سرودن شعر دارد.

کیپ تورن در این مصاحبه از تجربه‌های شخصی‌اش در طول سال‌ها پرداختن به علم، از نقش تخیل و خلاقیت در علم، از استادان و شاگردانش، از نقش دولت‌ها در پیش‌برد پروژه‌های علمی، از اهمیت همکاری‌های بزرگ علمی بین‌المللی، از فیلم‌های مورد علاقه‌اش و سرگرمی‌هایش صحبت می‌کند.

"The most enjoyable part of science is doing it. It is sometimes very hard, sometimes very frustrating but extremely rewarding when you suddenly understand something."



پیشنهاد می‌کنم ۲۶ دقیقه از این طولانی‌ترین شب سال را به تماشای این مصاحبهٔ جذاب و آموزنده اختصاص دهید.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 شطحیات

▪️فرم همان محتواست،
▪️رسانه همان پیام است،
▪️روایت همان واقعیت است،
▪️دانشگاه همان علم است،
▪️مقاله همان دانش است،
▪️کتاب‌خواندن همان فرهیختگی است،
▪️مناسک همان دین است،
▪️لباس زیبا همان آدمیّت است،
▪️مصلحت همان حقیقت است،
▫️پادشاه لباس دارد.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 منشأ گونه‌ها

کتاب‌هایی هستند که تأثیرشان بسیار فراتر از فقط‌یک‌کتاب است. این یکی از آن‌هاست: منشأ گونه‌ها اثر چارلز داروین. ۱۶۴ سال پیش در چنین روزی، ۲۴ نوامبر ۱۸۵۹، منتشر شد. در آن سال در انگلستان کتاب اصول نیوتن ۱۷۲ ساله شده بود، در آلمان هنوز ۲۰ سال مانده بود تا اینشتین متولد شود و در ایران ۸ سالی از قتل امیرکبیر می‌گذشت.

منشأ گونه‌ها بی‌تردید یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌های تاریخ است. انتشار آن بحث‌ها و مجادلات فراوانی به‌وجود آورد که هنوز هم ادامه دارد. حوزهٔ‌ اثرگذاری آن بسیار فراتر از زیست‌شناسی یا حتی علم است. ردپای آن را می‌توان در فلسفه، علوم اجتماعی، سیاست و علوم دینی هم سراغ گرفت.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 نقطه‌ آبی کمرنگ

نقطه‌ٔ آبی کمرنگ نام یک عکس است؛ عکسی که کاوشگر وویجر ۱ در سال ۱۹۹۰ از فاصلهٔ ۶ میلیارد کیلومتریِ کرهٔ زمین گرفت. در این عکس زمین به‌شکل یک نقطه‌ٔ کوچک به‌ رنگ آبی کمرنگ در میانه‌های نوار سمت راست تصویر دیده می‌شود. این عکس به‌ پیشنهاد کارل سِیگِن (ساگان) گرفته شد. او این تصویر را نقطه‌ٔ آبی کمرنگ نامید و در کتابی به همین نام [1] چنین توصیفش کرد:

از این نقطه‌ٔ دوردست، زمین چندان جالبِ‌توجه به‌نظر نمی‌رسد. ولی برای ما فرق می‌کند. دوباره نگاهش کنید. اینجاست. این خانهٔ ماست. این ماییم. هر کسی که دوستش دارید، هر کسی که می‌شناسید، هر کسی که زمانی نامش را شنیده‌اید، هر بنی‌بشری که روزی وجود داشته است، زندگی‌اش را این‌جا گذرانده است. همه‌ٔ خوشی‌ها و رنج‌های ما، هزاران دین بی‌چون‌وچرا، ایدئولوژی، دکترین اقتصادی، هر شکارچی و جستجوگر، هر قهرمان و بزدل، هر آفریننده و ویرانگر تمدن، هر پادشاه و رعیت، هر زوج جوان عاشق، هر پدر و مادر، کودک امیدوار، مخترع و جهانگرد، هر معلم اخلاق، هر سیاستمدار فاسد، هر «ابرستاره»، هر «رهبر عالی»، هر قدیس و گناهکار در تاریخِ گونهٔ ما [نوع بشر] در این‌جا زیسته است -روی یک ذرهٔ غبار معلق در پرتو خورشید.

زمین صحنهٔ نمایش کوچکی در یک آوردگاه کیهانی پهناور است. به رودخانه‌های خونی فکر کنید که سرداران و امپراتورها به راه انداختند تا، در میان افتخار و پیروزی، برای لحظه‌ای صاحب بخشی از این نقطه شوند. به قساوت‌های بی‌پایان ساکنان گوشه‌ای از این نقطه نسبت به ساکنانی نه‌چندان‌متفاوت در گوشه‌ای دیگر فکر کنید، چه‌همه کژفهمی، چه‌ اشتیاقی برای کشتن یک‌دیگر، چه نفرت عمیقی.

خودنمایی ما، خود‌مهم‌پنداری ما و توهمِ داشتن موقعیتی ممتاز در جهان با این نقطه‌ٔ کم‌نور به چالش کشیده می‌شود. سیارهٔ ما ذرهٔ تنهایی در تاریکی فراگیر کیهانی است. در این‌ تیرگی که در آنیم، در این همه پهناوری، نشانی از یاری‌ای از جای دیگری نیست که ما را از دست خودمان نجات دهد.

زمین تنها جهان شناخته‌شده‌ای است که زندگی را در خود جای داده است. هیچ جای دیگری، دست‌کم در آیندهٔ نزدیک، وجود ندارد که گونهٔ ما بتواند به آن کوچ کند. بازدید، بله ولی سکونت، هنوز نه. چه بپسندیم، چه نپسندیم، اکنون زمین تنها قرارگاه ماست.

می‌گویند نجوم تجربه‌ای است که فروتنی و خودسازی می‌آورد. شاید هیچ برهانی بهتر از این تصویر دوردست از دنیای ناچیز ما نتواند احمقانه بودن غرور بشر را نشان دهد. برای من، این تأکیدی است بر این که با یک‌دیگر مهربان‌تر باشیم، و این نقطه‌ٔ آبی کمرنگ را حفظ کنیم و گرامی بداریم، تنها خانه‌ای که تا‌کنون شناخته‌ایم.

-------------------------------------
[1] Carl Sagan, "Pale Blue Dot: A Vision of the Human Future in Space", (Random House 1994).

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 The Overview Effect

مشاهدهٔ کرهٔ زمین از بیرون جَوّ، اثرات روحی، عاطفی و شناختی ماندگاری در فضانوردانی که آن را تجربه می‌کنند بر جای می‌گذارد: نوعی احساس فروتنی همراه با آگاهی و درکی عمیق و متفاوت از هستی و از جایگاه و موقعیت انسان در آن. برای فضانوردانی که از آن بالا به زمین نگاه می‌کنند مرزها اهمیت خود را از دست می‌دهند، دشمنی‌ها ناچیز و احمقانه جلوه می‌کند و نیاز به همکاری انسان‌ها برای حفظ این کشتی فضایی که همه سرنشینش هستند بیشتر حس می‌شود.

فرانک وایت در کتابی که در سال ۱۹۸۷ نوشت این تحول شناختی را overview effect نامید [1]. این اصطلاح را در فارسی اثر نگاه کلی، اثر نمای کلی و اثر کل‌نگری ترجمه کرده‌اند. برای آشنایی سریع و مختصر با این اثر و شنیدن صحبت‌های نویسندهٔ کتاب و روایت چند فضانورد از مشاهدات و تجربه‌هایشان می‌توانید فیلم کوتاه OVERVIEW را ببینید [2].

اگر امکان چنین تجربه‌ای برای همگان وجود داشت شاید دنیای ما دنیای متفاوتی بود و این نقطه‌ٔ آبی کم‌رنگ [3] زیستگاه دلپذیرتری برای ساکنانش می‌شد؛ ساکنانی مهربان‌تر و متواضع‌تر که بیشتر مراقبت خودشان، سیاره‌شان و هم‌سیاره‌‌ای‌هایشان بودند. اما خب همه امکان فضانوردی ندارند و از چنین تجربهٔ یگانه‌ای محرومند.

شاید با گشت‌وگذار در طبیعت، صعود به قلهٔ‌ یک کوه یا تماشای زمین از پنجرهٔ هواپیما بتوان چنین حسی را تا حدی تجربه کرد. درک و دریافت ما از جهان به نوع نگاهمان و به ابزار، فاصله و مقیاس مشاهده‌مان بستگی دارد. برای درک درست و کامل، فقط مشاهدهٔ دقیق جزئیات از نزدیک کافی نیست؛ گاهی لازم است پدیده‌ها، رویدادها و حتی خودمان را از فاصله ببینیم؛ چه فاصلهٔ زمانی، چه فاصلهٔ مکانی.

---------------------------------
[1] Frank White, "The Overview Effect", 3rd edition, (American Institute of Aeronautics and Astronautics 2014).
[2] https://youtu.be/dDfEnKcHBSc?feature=shared
[3] ‌نقطهٔ آبی کم‌رنگ اصطلاحی است که کارل سِیگِن برای کرهٔ زمین به‌کار برده است. کتابی هم به همین نام دارد:
Carl Sagan, "Pale Blue Dot: A Vision of the Human Future in Space", (Random House 1994).

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 فهرست سوم

تعداد پست‌ها به ۱۵۰ رسید. مطابق معمولْ فهرست پست‌های قبلی را برای سهولت دسترسی به اشتراک می‌گذارم. از همه‌ٔ همراهان سپاسگزارم.

فهرست پنجاه پست اول
فهرست پنجاه پست دوم

فهرست پنجاه پست سوم:

۱۰۱. ۵۱ام تا ۱۰۰ام
۱۰۲. محض، کاربردی، نظری، تجربی
103. complex
۱۰۴. گفت‌وگو با غیرمتخصص‌ها
۱۰۵. نیاز متقابل، زبان مشترک
۱۰۶. نوروز ۱۴۰۱ مبارک
۱۰۷. ادبیات جنگ
۱۰۸. توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی
۱۰۹. توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۲)
۱۱۰. آزمون‌های شفاهی؛ یک نکته
۱۱۱. توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۳)
۱۱۲. تجربه‌های یک فیزیک‌خوانده
۱۱۳. توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۴)
۱۱۴. چه‌گونه با آمار دروغ بگوییم.
۱۱۵. توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۵)
۱۱۶. ارجاع و استدلال
۱۱۷. قاعده‌ٔ سه‌ونیم درصد
۱۱۸. یادگارِ خونِ سرو
۱۱۹. گفت‌وگو و لوازمش
120. Teach-in
۱۲۱. در مذمت نصیحت
۱۲۲. قدرت بی‌قدرتان
۱۲۳. موانع اجتماعی گفت‌وگو در ایران
۱۲۴. دشمن
۱۲۵. شب یلدا
۱۲۶. زندگیِ کاری
۱۲۷. خودت را نگه دار!
۱۲۸. نکته‌ای دربارهٔ مدل‌سازی
۱۲۹. ذهن چیست؟
۱۳۰. علوم پایهٔ زنجان به روایت یوسف ثبوتی
131. Cui Bono
132. Bella Ciao
۱۳۳. نقش رسانه در اصلاح فرایند علم
۱۳۴. توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۶)
۱۳۵. از یک به دو
۱۳۶. از ژنوم تا کانکتوم
۱۳۷. بودن و نبودن
۱۳۸. حجاب مصونیت است؟
۱۳۹.اهمیت مقیاس در مدیریت سامانه‌های اجتماعی
۱۴۰. شکستن طلسم وحشت
۱۴۱. داغِ آرام
۱۴۲. آتش، تکامل، ریاضیات
۱۴۳. همکاری خصمانه
۱۴۴. توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی
۱۴۵. پیش‌گویی و پیش‌بینی
۱۴۶. دانشگاه؟
۱۴۷. تبصرهٔ ۲۲
۱۴۸. مدل‌سازی عامل‌محور
۱۴۹. چون که گل رفت و گلستان درگذشت
۱۵۰. اخلاق نوشتن

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 چون که گل رفت و گلستان درگذشت

ابراهیم گلستان یک‌صد‌ویک سال زیست و رفت. کتاب‌ها، فیلم‌ها، شخصیت، نثر آهنگین، صراحت گزنده و نگاه متفاوتش جملگی امضای خاص او را داشتند.

جملهٔ آغازین کتاب اسرار گنج درهٔ جنّی، فراتر از توضیحی دربارهٔ داستان، نوع نگاه او به دنیای اطرافش را هم به‌خوبی بازتاب می‌دهد:

در این چشم‌انداز بیشتر آدم‌ها قلابی‌اند. هر جور شباهت میان آن‌ها و کسان واقعی، مایهٔ تأسف کسان واقعی باید باشد.

دربارهٔ او و کارهایش بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند ولی کتاب زیر چیز دیگری است؛ حتی برای کسانی که با آثار و کارهای گلستان آشنایی دارند.

از آینه تا خشت: ۱۰۰ سال زندگی ابراهیم گلستان،
محمدرضا رهبریان،
نشر برج، ۱۴۰۱.

از شرح پشت جلد کتاب:

از آینه تا خشت کندوکاوی است در یک قرن زندگی پر جنب‌وجوش و پرخاطره‌ی گلستان؛ یک قرن جدل و یک قرن وسواس. نویسنده با باریک‌بینی در انبوهی از سندها و نوشته‌ها و حرف‌های رفتگان و ماندگان، تصویری دقیق از این زندگی صریح و بی‌تعارف ترسیم کرده است.

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 تبصرهٔ ۲۲

تبصرهٔ ۲۲ (Catch-22) عنوان رمانی است از جوزف هِلِر. این یادداشت البته نه دربارهٔ رمان تبصرهٔ ۲۲ که دربارهٔ خود اصطلاح «تبصرهٔ ۲۲» است. کتاب در سال ۱۹۶۱ منتشر شد و رفته‌رفته با چنان اقبال عمومی چشم‌گیری روبه‌رو شد که حتی عنوانش هم اصطلاح پرکاربردی شد و به دیکشنری‌ها نیز راه یافت [۱].

تبصرهٔ ۲۲ معمولاً برای توصیف موقعیت‌هایی به‌کار می‌رود که یک تناقض درونی مانع از دستیابی به هدف می‌شود. برای مثال فرض کنید قانونی در یک کارخانه وجود دارد که به افراد اجازه می‌دهد درصورت بیماری درخواست مرخصی بدهند. البته این قانون یک تبصره هم دارد و آن این است که برای امضای برگهٔ درخواست لازم است بیمار شخصاً در کارخانه حضور یابد. اما اگر کسی توانایی حضور در کارخانه را داشته باشد بیمار به‌حساب نمی‌آید!

در رمان تبصرهٔ ۲۲ مثال‌های متعددی از این دست وجود دارد. امروزه موارد کاربرد این اصطلاح گسترش یافته و بسیاری از موقعیت‌های تناقض‌آمیز را می‌توان مثالی از تبصرهٔ ۲۲ دانست. مثلاً فرض کنید کسی از شما می‌خواهد توصیهٔ زیر را بپذیرید:

هرگز سخن کسانی را که قاطعانه حکم کلی صادر می‌کنند نپذیرید. این‌گونه افراد همگی از یک قماشند و هیچ فرقی با هم ندارند.

شما هیچ راهی برای پذیرفتن این توصیه ندارید، زیرا به‌محض‌این‌که آن را بپذیرید ناگزیرید از پذیرفتن آن سر باز زنید، چراکه این گزاره خودش یک حکم کلی قاطعانه است!

بسیاری از ما احتمالاً تجربه‌ای از تبصرهٔ ۲۲ یا شکل ملایمی از آن را داشته‌ایم. مثلاً یک عضو هیئت علمی جوان که تازه استخدام شده، برای این که بتواند کار علمی باکیفیتی انجام دهد باید ذهنش آزاد باشد تا بتواند «فکر» کند. یکی از عواملی که ایجاد استرس می‌کند و مانع از آزادی ذهن می‌شود نگرانی از آیندهٔ شغلی است. برای رفع این نگرانی، او باید به‌سرعت چند مقاله چاپ کند. اما خود این کار به‌شدت ایجاد استرس می‌کند. نتیجه‌ٔ این فرایند این است که تعداد کارهای علمی باکیفیت در عمل بسیار کمتر از آن چیزی می‌شود که می‌تواند باشد.

اگر نگاه دقیق‌تری به رویدادهای اطرافتان بیندازید، احتمالا نمونه‌های فراوانی از تبصرهٔ ۲۲ خواهید یافت.


[۱] جوزف هِلِر، تبصره‌ی ۲۲، ترجمهٔ احسان نوروزی، (نشر چشمه، ۱۳۹۴).

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 پیش‌گویی و پیش‌بینی

خبر داشتن از آینده خیلی هیجان‌انگیز است. اگر کسی خودش هم توانایی پیش‌بینی آینده را داشته باشد که دیگر چه بهتر! فکرش را بکنید، چه می‌شد اگر همین الآن می‌دانستید قیمت دلار سه ماه آینده چه‌قدر خواهد بود.

علاقه به پیش‌‌گویی آینده در فرهنگ و ادبیات اقوام و ملل مختلف به‌وفور دیده می‌شود؛ در شعرها، داستان‌ها، تعبیر خواب‌ها و فرهنگ عامه. بسیاری از پادشاهان و رؤسای قبایل هم پیش‌گویانی داشتند که پیروزی‌شان در جنگ را تضمین کنند یا میزان بارندگی و محصول سال آینده را برآورد کنند.

پیش‌گویان اغلب آدم‌های خاصی بودند و کسی از روش‌های کارشان سر درنمی‌آورد. قرار هم نبود سر درآورد. تمام هستی و جایگاهشان به همین رازآلودگی وابسته بود. رفته‌رفته کسانی پیدا شدند که می‌توانستند به شکل دیگری پیش‌بینی کنند. پیش‌بینی‌هایی با روش‌های مشخص، متکی بر محاسبات ریاضی و بدون رمز و راز. نقطه‌ٔ اوج این‌گونه پیش‌بینی‌ها را می‌توان در مکانیک نیوتنی یافت. با استفاده از مکانیک نیوتنی می‌شد زمان ظهور دوبارهٔ یک ستاره‌ٔ دنباله‌دار را تعیین کرد، محل یک سیارهٔ ناشناخته را در منظومهٔ شمسی پیش‌بینی کرد و بعد دقیقاً در همان نقطه پیدایش کرد و یا زمان وقوع پدیده‌‌هایی مثل جزر و مد، خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی را به‌دقت تعیین کرد.

دیوید دویچ فیزیک‌پیشهٔ بریتانیایی و استاد دانشگاه آکسفورد در کتاب آغاز بی‌کرانگی دو واژه‌ٔ پیش‌گویی (Prophecy) و پیش‌بینی (Prediction) را به‌دقت از هم تفکیک می‌کند [1]. دویچ اصطلاح پیش‌بینی را برای گزاره‌هایی دربارهٔ آینده به‌کار می‌برد که همراه با یک توضیح باشند. توضیحی علمی که مبتنی بر یک نظریه یا مدل باشد. دویچ چنین توضیحی را توضیح خوب¹ می‌نامد. پیش‌گویی فاقد چنین توضیحی است و شامل هر گزاره‌ای می‌شود که ادعا می‌کند چیزی را می‌داند که هنوز امکان دانستنش وجود ندارد.

طبیعی است که این معیار محدودیت زیادی روی پیش‌بینی می‌گذارد و شما نمی‌توانید چیزهای زیادی را پیش‌بینی کنید ولی در عوض مبنای پیش‌بینی مشخص است، آزمون‌پذیر است و هیچ رازی در آن نیست.

توجه به معیار بالا برای تفکیک پیش‌گویی و پیش‌بینی مهم است. در این‌ معیار شخصی که گزاره‌ای را دربارهٔ آینده بیان می‌کند اهمیتی ندارد. چه‌بسا دانشمند برجسته‌ای گزاره‌ای دربارهٔ آینده بیان کند که از نوع پیش‌گویی باشد، نه پیش‌بینی. نمونه‌های فراوانی از چنین پیشگویی‌هایی در تاریخ وجود دارد. مثلاً آلبرت مایکلسون²، اولین فیزیک‌‌پیشهٔ آمریکایی‌ برندهٔ جایزهٔ نوبل، در سال ۱۸۹۴ آیندهٔ فیزیک را چنین پیش‌گویی کرد:

«قوانین بنیادی مهم و واقعیت‌های علوم فیزیکی همگی کشف شده‌اند و چنان تثبیت شده‌اند که خیلی بعید است بر اثر کشفیات جدید تغییر کنند. تأثیر کشفیات جدید را باید در رقم ششم بعد از اعشار جست‌وجو کرد.»

جالب است که مایکلسون آن‌قدر زنده ماند که ببیند چه‌قدر در پیش‌گویی‌اش اشتباه کرده است. دانشمندان بزرگ دیگری مانند لرد کلوین و استیون هاؤکینگ نیز مرتکب چنین پیشگویی‌های نادرستی شده‌اند.

بسیاری از گزاره‌هایی که این روزها دربارهٔ آیندهٔ هوش مصنوعی و مثلاً دستیابی آن به آگاهی در چند دههٔ آینده مطرح می‌شود نیز از نوع پیش‌‌گویی هستند، نه پیش‌بینی.

اهمیت معیار دویچ برای تفکیک پیش‌بینی و پیش‌گویی در این است که این معیار مستقل از شخص است. هیچ کس مصون از خطا نیست. حتی دانشمندان بزرگ و معتبر هم ممکن است مرتکب اظهارنظرهای غیرعلمی و گاه بی‌معنی شوند. بهتر است درستی هر گزاره‌ای را با معیارهایی مستقل از گوینده‌اش بسنجیم.

------------------------------
1. good explanation
2. Albert Michelson (1852-1931).

منبع:

[1] David Deutsch, "The Beginning of Infinity", (Penguin Books, 2011).

@k1samani_channel

Читать полностью…

دِرَنـــگ

🔷 همکاری خصمانه

▪️اصطلاح «همکاری خصمانه»¹ را اولین بار در کتاب «فکر کردن، سریع و آهسته» از دانیل کانمن² دیدم. نویسنده در تعریف این اصطلاح می‌گوید:

من گهگاه در جست‌وجوی راهی برای حل‌وفصل اختلاف‌نظرها، به «همکاری خصمانه» پرداخته‌ام. در این نوع همکاری پژوهشگرانی که در مسائل علمی اختلاف دارند توافق می‌کنند که مقالهٔ مشترکی دربارهٔ اختلاف‌نظرهایشان بنویسند و گاهی اوقات تحقیق مشترکی هم انجام می‌دهند. در موارد پرتنش، مدیریت این تحقیق بر عهدهٔ یک داور منصف گذاشته می‌شود [1].

کانمن از تحقیقات مشترکی که در همین چارچوب به مدت چند سال با روانشناس برجسته گری کلاین³ انجام داده است ابراز رضایت می‌کند و آن‌ها را پربار می‌داند. این پژوهش‌های مشترک به حل‌وفصل بسیاری از اختلاف‌نظرهای علمی آن‌ها انجامید و نتایجشان در یکی دو مقالهٔ علمی چاپ شد.

▫️باید اذعان کرد که در ایران همکاری دوستانه هم کار چندان ساده و سرراستی نیست، چه رسد به خصمانه‌اش. با‌این‌همه، شاید راه‌حل نهایی برای رفع برخی اختلاف‌نظرها که به عرصهٔ عمومی هم کشیده شده است انجام چند تحقیق علمی از نوع همکاری خصمانه باشد. برای مثال اختلاف‌نظرهایی که در حوزهٔ پزشکی میان پزشکان متعارف و طبیبان سنتی یا اسلامی وجود دارد با این روش قابل حل است. البته انجام چنین تحقیقاتی نیاز به یک داور منصف و بی‌طرف دارد که قاعدتاً باید فراتر از یک فرد باشد.

----------------------------
1. adversarial collaborations
2. Daniel Kahneman
3. Gary Klein

مرجع:

[1] Daniel Kahneman, "Thinking, Fast and Slow", (Farrar, Straus and Giroux, 2013).

@k1samani_channel

Читать полностью…
Subscribe to a channel