از هرچه میبینیم بهسادگی نگذریم؛ گاهی کمی دِرَنگ کنیم و به تماشا بنشینیم. راه ارتباط: @k1samani
🔷 توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۴)
▪️۴. بنویسید.
معمولاً وجهتمایز انسان و جانوران دیگر را در گفتار میدانند ولی ناصرخسرو نوشتن را مهمتر از سخن گفتن میداند: همهٔ انسانها سخن میگویند ولی هر انسانی نویسنده نیست [1].
▫️با ناصرخسرو موافق باشید یا نباشید، اگر دانشجو هستید باید نوشتن را جدی بگیرید. وقتی مقاله یا کتاب میخوانید، درسهایتان را مرور میکنید یا در کلاس درس به حرفهای استاد گوش میکنید، همیشه باید قلم و کاغذ همراه داشته باشید. شاید همراه داشتن یک دفترچهٔ یادداشت کوچک ایدهٔ بهتری باشد. هنگام مطالعه، آزمایش، گفتوگو و بحث علمی، برنامهنویسی و حتی استراحت، سؤالها و ایدههایی به ذهنتان میرسد. مطمئن نباشید که اینها همیشه در ذهنتان بمانند؛ بنابراین بهتر است بنویسیدشان. این یادداشتها بعداً در نوشتن پایاننامه، رساله یا مقاله به کارتان خواهد آمد.
▫️برای خودتان گزارشهای روزانه یا هفتگی بنویسید؛ گزارشی از آنچه خواندهاید (همراه با ثبت منبع)، سؤالهایی که از ذهنتان گذشته، گفتوگوهایی که با استادتان یا دیگران داشتهاید و هر چیز دیگری که فکر میکنید ارزش نوشتن داشته باشد.
▫️اهمیت نوشتن البته فقط در ثبت سؤالها و ایدهها نیست. نوشتن باعث پالایش و وضوح افکار شما میشود؛ افکار درهم و برهم و نامنظمتان را منظم میکند و روی کاغذ میآورد؛ و بهاینترتیب ذهنتان را خالی و سبک میکند و آماده برای پرداختن به سؤالها وایدهها و افکار جدید.
▫️نوشتن را هم مثل مهارتهای دیگر میتوان آموخت و بهبود بخشید. برای خوب نوشتن باید خوب بخوانید. نوشتههای نویسندگانی را که دوست دارید و سبک نوشتارشان را میپسندید بخوانید و با دقت بخوانید. حتی برخی متنهای کهن ادبیات فارسی میتواند در تقویت مهارت نوشتن شما مفید باشد. میلاد عظیمی میگوید که نجف دریابندری معلمش را در نثرنویسی بوستان سعدی ـ و نه گلستان- میدانسته است [2]. طبیعی است که برای نوشتن به زبانی بهجز فارسی باید از متنهای معیار همان زبان استفاده کنید. یک مشکل فراگیر در میان دانشجویان فارسیزبان نوشتن جملات انگلیسی با ساختار و الگوی جملات فارسی است.
▫️هیچ هنر و مهارتی نیست که با تمرین بهتر نشود. برای بهتر نوشتن باید بیشتر بنویسید. بنویسید و نوشتههایشان را بازنگری و تصحیح کنید. و این کار را بارها و بارها تکرار کنید.
▫️گاهی فقط برای خودتان مینویسید و گاهی مینویسید تا دیگران بخوانند. در این حالت دوم مهم است که بدانید چه مینویسید، چرا مینویسید و برای که مینویسید. اگر میخواهید ببینید نوشتهتان ممکن است چه اثری روی خواننده بگذارد، با صدای بلند بخوانیدش. اگر برای خودتان روان و خوشآهنگ نیست، احتمالاً برای دیگران هم چنین است. میتوانید از همکلاسی یا دوستتان هم خواهش کنید نوشتهٔ شما را بخواند و نظرش را بگوید. بعد از همهٔ اینها نوشتهتان را کناری بگذارید و بعد از چند روز دوباره بخوانیدش. در این مرحله هم احتمالاً تصحیحهای کوچکی انجام خواهید داد.
▫️بهعنوان دانشجو، بخشی از نوشتههای شما به فعالیتهای علمیتان مربوط است: گزارش، مقاله، پایاننامه یا رساله. نوشتار علمی باید تا حد امکان ساده و روشن باشد. از جملههای طولانی، واژههای دشوار و آرایههای ادبی بپرهیزید. بکوشید نوشتهتان خالی از غلو و جملههای احساسی و عاطفی باشد. مثلاً جملههایی شبیه «به زیبایی نشان میدهیم که ...» یا «ما نتیجهٔ شگفتانگیزی بهدست آوردهایم» بهکار نبرید.
▫️نوشتن گزارش، پایاننامه، رساله و مقاله هرکدام آداب و قواعد خود را دارد که شرح مفصل آنها گفتار مستقلی میطلبد. در این باره میتوانید با کمی جستوجو راهنماها و منابع پرشماری بیابید. برای نمونه نگاه کنید به [3]-[6].
[1] /channel/k1samani_channel/2
[2] /channel/n00re30yah/782
[3] https://journals.plos.org/ploscompbiol/article?id=10.1371/journal.pcbi.1003453
[4] https://www.nature.com/articles/d41586-019-00359-8
[5] https://www.nature.com/articles/d41586-018-02404-4
[6] https://www.nature.com/articles/nj7317-873a
قسمتهای قبلی:
۱. هدفتان را مشخص کنید.
۲. ارتباط با استاد راهنما
۳. آزادی و مسئولیت
قسمت بعدی: سمینار، سخنرانی، آزمون شفاهی
@k1samani_channel
🔷 توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۳)
▪️۳. آزادی و مسئولیت
نه آزادی تعریف ساده و فراگیری دارد، نه مسئولیت. در اینجا هم نمیخواهم خود را درگیر تعریف این دو واژه کنم. داریم در مورد آزادی و مسئولیت دانشجو صحبت میکنیم و در این بافتار کموبیش منظور از آزادی و مسئولیت روشن است.
بگذارید با یک مثال شروع کنم. بسیار پیش میآید که دانشجویی برای مشورت در مورد انتخاب رشته یا دانشگاه به من مراجعه کند: در مورد انتخابهای پیش رویش و شرایط و محدودیتهایش توضیح میدهد و نظرم را میپرسد. در حد اطلاعاتی که دارم نکات مثبت و منفی هر انتخاب را برایش میگویم و تصمیم را به خودش وامیگذارم. در بسیاری از موارد، بعد از همهٔ این حرفها دانشجو میپرسد: «حالا نظر شما چیه؟ به نظر شما کدومش رو انتخاب کنم؟»
معنی این سؤال این است که دانشجو بهجای استفاده از آزادیاش در انتخاب ترجیح میدهد شخص دیگری بهجای او تصمیم بگیرد و به او بگوید که چه کند. شاید یک حس درونی به او میگوید که در این صورت مسئولیت انتخاب هم با او نیست.
چنین رفتاری در دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا هم، وقتی که دارند روی تزشان کار میکنند، فراوان دیده میشود. مثلاً استاد موضوع یا سؤالی را مطرح میکند و از دانشجو میخواهد در مورد آن مطالعه یا محاسبه کند یا برنامهای اجرا کند یا آزمایشی انجام دهد. تا اینجا دست دانشجو کاملاً باز است ولی خودش شروع میکند به محدود کردن خودش: مقدار پارامتر آلفا را چند بگیرم؟ برای xهای مثبت حساب کنم یا منفی؟ چند بار برنامه را اجرا کنم؟ شرایط اولیه را چی بگیرم؟ مقادیر بزرگتر از ۱۰۰ را هم در نظر بگیرم یا فقط مقادیر کوچکتر از ۱۰۰ کافی است؟ راستی از روش الف استفاده کنم یا روش ب؟ نمودارش را هم رسم کنم؟ ...
اگر استاد به اندازهٔ کافی حوصله داشته باشد که جواب همهٔ این سؤالها را بدهد، دانشجو که حالا دیگر گستردهٔ مانورش خیلی محدود و مشخص شده، خوشحال و خندان بیرون میرود و دو روز بعد میآید و میگوید: حساب کردم، جوابش شد صفر. حالا چیکار کنم؟
در این مرحله ممکن است استاد اوقاتتلخی کند که چرا دانشجو حالتهای دیگر را امتحان نکرده. و دانشجو میگوید: خودتون گفتید برای این حالت حساب کنم!
▪️بسیاری از ما نه آزادی را میخواهیم و نه مسئولیت ناشی از آن را. بهجای این که از آزادیمان استفاده کنیم و بهترین گزینه را انتخاب کنیم، ترجیح میدهیم کسی (که لابد باید آدم عاقلتر یا باتجربهتری باشد) به ما بگوید که دقیقاً چه کنیم و ما هم در بهترین حالت همان کار را بیکموکاست انجام دهیم. اگر نتیجه مطلوب بود که چه بهتر. اگر نبود، مسئولش ما نیستیم؛ همان آدمی است که فکر میکردیم عاقلتر و باتجربهتر است.
دانشجویی که رضایت استاد برایش مهمتر از پیشرفت خودش است، دستوپای خود را میبندد تا همانی باشد که فکر میکند استاد میپسندد. آزادی خود را فدا میکند ولی در خیالش از عذاب وجدان ناشی از شکست رها میشود. چنین دانشجویی در بهترین حالت یک دانشآموز خوب است، نه دانشجو.
دانشجو باید جویندهٔ دانش باشد. بکاود. آزمون و خطا کند. زمین بخورد و برخیزد. فکرش را پرواز دهد. به چیزهای عجیب و ناممکن فکر کند. راههای نرفته را امتحان کند. و البته مسئولیت نتایج کارهایش را شجاعانه بپذیرد. شهود، اشراق، خلاقیت و آفرینش فقط در چنین شرایطی امکان ظهور و بروز پیدا میکند.
▫️استاد شما ممکن است تجربه و اشراف بیشتری در موضوع پروژه داشته باشد ولی توجه کنید که - درست به همین دلیل- ممکن است ذهنش به روشها و مسیرهای مشخصی عادت کرده باشد. ذهن شما هنوز اسیر عادت نشده است. ممکن است شما راهحلها و مسیرهایی را پیدا کنید که استادتان نتواند پیدا کند. خود را به راه استادتان محدود نکنید. راه خود را پیدا کنید. هیچ دو نفری مثل هم فکر نمیکنند. هر کسی میتواند روشهای خاص خود را در مواجهه با مسائل داشته باشد. نقاط قوت و روشهای خاص خود را پیدا کنید و پرورششان دهید؛ تقویتشان کنید. در این زمینه، گفتوگوی دکتر ایمان افتخاری با سدریک ویلانی، ریاضیدان فرانسوی و برندهٔ نشان فیلدز نکات آموزندهای دارد:
http://math.ipm.ac.ir/~eftekhary/files/Villani.pdf
قسمتهای قبلی:
۱. هدفتان را مشخص کنید.
۲. ارتباط با استاد راهنما
قسمت بعدی: بنویسید.
@k1samani_channel
🔷 توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۲)
▪️۲. ارتباط با استاد راهنما
پروژه یا تز شاید مهمترین بخشِ یک دورهٔ تحصیلات تکمیلی باشد؛ چه کارشناسی ارشد، چه دکتری. بنابراین بهمیزانی که امکاناش را دارید در انتخاب استاد راهنما دقت کنید. دقت در این انتخاب بهویژه برای دورههای دکتری مهمتر است، زیرا مدت زمانی که باید با استاد راهنمایتان سپری کنید بسیار بیشتر از دورهٔ کارشناسی ارشد است و نوع و سطح کار هم متفاوت است.
در انتخاب استاد راهنما قطعاً باید معیارهایی مثل زمینه و علاقهمندیهای پژوهشی، کارنامه و پیشینهٔ پژوهشی و توانایی راهنمایی را در نظر بگیرید. ولی فقط اینها نیست. نحوهٔ تعامل استاد با دانشجو، مقدار وقتی که صرف دانشجویان میکند، میزان در دسترس بودن او و حتی اخلاق و رفتار او، همه میتوانند در انتخاب شما نقش داشته باشند. میتوانید از دانشجویان قبلی استاد برای این کار کمک بگیرید. و البته هدفتان از ادامهٔ تحصیل هم قطعاً نقش مهمی در انتخابتان خواهد داشت.
وظیفهٔ استاد راهنما تعریف یک موضوع یا مسئلهٔ پژوهشی و راهنمایی دانشجو در مسیر حل مسئله است. گاهی ممکن است حتی تعریف مسئله هم با مشارکت دانشجو انجام شود. کاری که استاد میتواند برای شما انجام دهد، بیش از راهنمایی نیست. ولی شما بهعنوان دانشجو میتوانید بهرهٔ بیشتری از این همکاری پژوهشی ببرید.
اینشتین میگوید: «اگر میخواهید چیزی از فیزیکدانان نظری دربارهٔ روشهایی که به کار میگیرند دریابید، من به شما توصیه میکنم که محکم به یک اصل بچسبید: به حرفهای آنها گوش ندهید؛ توجه خود را معطوف به اعمال آنها کنید.»
بنابراین توجه و دقت به روشهای پژوهشی استادتان، رهیافتهایی که برای حل مسئله دارد و عملکرد کلی او بهعنوان عضو هیئت علمی شاید برای شما مفیدتر باشد تا گوش دادن به حرفها و توصیههایش.
بکوشید با استادتان رفتاری صادقانه، صریح و محترمانه داشته باشید. رودربایستی و خجالت و رفتار محافظهکارانه معمولاً به خراب شدن رابطه میانجامد، نه بهتر شدن آن.
وقتشناس باشید، حتی اگر استادتان وقتشناس نیست.
تشویق و انگیزهبخشی استاد میتواند مفید باشد ولی مهمتر از آن نقشی است که میتواند در بهبود عملکرد شما داشته باشد. ایفای این نقش تا حدی بستگی به شما هم دارد. بگذارید مثالی بزنم:
سمیناری در حضور استاد راهنما و دیگران ارائه میکنید. بعد از پایان جلسه استادتان را میبینید.
سؤال غلط: استاد سمینارم خوب بود؟ راضی بودید؟
سؤال درست: ممکنه نقاط ضعف و قوت سمینارم را بگید؟ یا چیزی بهم بگید که باعث بشه سمینار بعدیام را بهتر ارائه کنم؟
متأسفانه برای بیشتر دانشجویان رضایت استاد راهنما مهمتر از پیشرفت و ارتقای خودشان است؛ یعنی ترجیح میدهند استاد از سمینارشان تعریف کند تا نکاتی را به آنها تذکر دهد که موجب ارتقای عملکردشان شود.
و اما در مورد احترام: احترام به استاد راهنما صرفاً خطاب کردن او با عنوان دکتر یا پروفسور، یا یکخطدرمیان تشکر کردن و عذرخواهی کردن از او نیست. احترام به استاد راهنما این است که از حرفها و تجربهها و روشهایش یاد بگیرید، مقالهها و کتابهایش را بخوانید، در جلسات درس و سخنرانیاش به دقت گوش کنید و بعد از همهٔ اینها به او بازخورد دهید، نقدش کنید و نظرتان را صریح و محترمانه به او بگویید. این چیزی است که به او کمک خواهد کرد استاد راهنمای بهتری شود.
و توصیهٔ آخر: هرگز پیش از دانشآموختگی به استادتان هدیه ندهید.
قسمت قبلی: هدفتان را مشخص کنید.
قسمت بعدی: آزادی و مسئولیت
@k1samani_channel
🔷 ادبیات جنگ
انگار در وجودمان سرشته شده است که خودمان را در میدان جنگ ببینیم. انگار عادت کردهایم که همیشه در حال مبارزه باشیم. اطرافمان را که نگاه میکنیم همه را دشمن میبینیم که عزمشان را جزم کردهاند نگذارند ما به هدفمان برسیم.
با هنرمند و ورزشکار و صنعتگرمان هم که مصاحبه میکنند، میگوید من یک سربازم و تا آخرین نفس به وطنم خدمت خواهم کرد. واژگانمان واژگان جنگ است. حتی رئیس دانشگاه هم که در مراسم روز معلم صحبت میکند خود را سرباز میداند و از خدا طلب میکند که قوت و توان مبارزه به او بدهد.
چرا؟
مگر نمیتوان با ادبیات صلح سخن گفت؟ مگر موفقیت و پیشرفت و پیروزی ما حتما باید بهمعنی شکست دیگران باشد؟ مگر کار و تلاش و کوشش حتماً باید معنی مبارزه و جنگ و جهاد داشته باشد؟ مگر کوشش و تلاش نمیتواند برای تعامل و گفتوگو باشد، نه برای زدوخورد و تقابل؟
ما با کلمات و واژهها فکر میکنیم. کارها و رفتار و روش زندگی ما هم نتیجهٔ افکارمان است. وقتی واژگان ما واژگان جنگ و ستیز و تقابل باشد، نمیتوان نتیجهای جز آشوب و ویرانی انتظار داشت.
تو مگو همه به جنگاند و ز صلح من چه آید
تو یکی نهای هزاری، تو چراغ خود بر افروز
@k1samani_channel
🔷 نیاز متقابل، زبان مشترک
یونسکو سال ۲۰۲۲ را «سال بینالمللی علوم پایه برای توسعهٔ پایدار» نامگذاری کرده است. این نامگذاری بهانهای است برای توجه بیشتر به نقش علوم پایه در پیشرفت و توسعه و توسعهٔ پایدار. وجود ارتباط مؤثر میان نهادهای علمی و جامعه یکی از ضرورتهای چنین نقشآفرینیای است و لازمهٔ ارتباط زبان مشترک است.
در این یادداشت به اهمیت وجود یک زبان مشترک برای ارتباط میان دانشگاهیان و شهروندان و راهکارهای ایجاد این زبان مشترک پرداختهام.
@k1samani_channel
🔷 complex
هربار که جایی در مورد «سامانههای پیچیده» صحبت میکنم ناگزیرم اول توضیح بدهم که در اینجا «پیچیده» را بهمعنای complex میگیرم، نه complicated.
مطمئن نیستم همین توضیح هم چهقدر به روشن شدن این مفهوم کمک کند، چراکه خود کلمهٔ complex هم در فارسی معادلهای فراوانی دارد. چند نمونه:
▪️Sport Complex
مجموعهٔ ورزشی
▪️Tourism Complex
مجتمع جهانگردی
▪️complex number
عدد مختلط
▪️B-Complex vitamin
ویتامین ب-کمپلکس
▪️inferiority complex
عقدهٔ حقارت
@k1samani_channel
🔷 ۵۱ام تا ۱۰۰ام
نزدیک به دو سال دیگر هم گذشت و تعداد پستها به صد رسید. از همهی همراهان صمیمانه سپاسگزارم.
فهرست پنجاه پست دوم:
۵۱. یک سالگی (فهرست پنجاه پست اول)
۵۲. قصههای خوب، بچههای خوب
۵۳. دو گوش و یک زبان
۵۴. قوی سیاه
۵۵. تکرار
۵۶. ویروس، باکتری، سلول
۵۷. ریاضیات و بیماریهای واگیردار
۵۸. اثر جمعیت در پخش بیماری
۵۹. روز عدد π
۶۰. سال نو مبارک
۶۱. زاویهٔ دید و ضریب بازتاب
۶۲. خطا
۶۳. ویروسها و آدمها
۶۴. شمارش
۶۵. دانشگاه و جامعه
۶۶. میانگین
67. Tensegrity
۶۸. جلال صمیمی (۱۳۱۹ - ۱۳۹۹)
۶۹. کرونا، اطلاعات نادرست، اخبار جعلی
۷۰. پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است.
۷۱. رتبهبندی دانشگاهها
۷۲. قانون کمپبل
۷۳. قانون کمپبل، دو مثال
۷۴. جایزهٔ نوبل فیزیک ۲۰۲۰
۷۵. ریاضیات و واقعیت فیزیکی
۷۶. ما و «بیلی باد»هایمان
۷۷. علم ادیان، علم ابدان
۷۸. این روزها
۷۹. عالم بر مثال کوه است
۸۰. ده قاعدهٔ ساده
۸۱. هوش مصنوعی
۸۲. یک شعر، دو وزن، یک آواز
۸۳. در ردّ دوگانهانگاری؛ راهنمای عملی
۸۴. «فوروارد» کنیم یا نکنیم؟
۸۵. افتخار
۸۶. ایدهٔ دانشگاه
۸۷. هزار و چهارصد
۸۸. کارگاه شبکههای پیچیده
۸۹. تخت پروکروستس
۹۰. در هوای حق و عدالت
۹۱. هنر همیشه برحق بودن
۹۲. مردان بزرگ، خطاهای بزرگ
۹۳. گامهای کوچک توسعه
۹۴. آفرین؛ خیلی چیزا بلدی
۹۵. لذت ناشناختهها
۹۶. فرآیندهای دینامیکی در شبکههای پیچیده
۹۷. نقطهها
۹۸. جایزهی نوبل فیزیک ۲۰۲۱
۹۹. دام هوش
۱۰۰. یک سؤال ساده
@k1samani_channel
🔷 جایزهی نوبل فیزیک ۲۰۲۱
جایزهی نوبل فیزیک سال ۲۰۲۱ به دو اقلیمشناس و یک فیزیکدان رسید. وجه مشترک این سه نفر را میتوان سهم مؤثر و پیشگامانهی آنها در تحول درک ما از فیزیک سامانههای پیچیده دانست.
برای توضیحات بیشتر روی دکمهی INSTANT VIEW بزنید.
@k1samani_channel
🔷 فرآیندهای دینامیکی در شبکههای پیچیده
به همت انجمن علمی فیزیک دانشگاه صنعتی اصفهان در روزهای ۱۲، ۱۳ و ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ یک کارگاه سهجلسهای با عنوان «فرآیندهای دینامیکی در شبکههای پیچیده» برگزار شد:
جلسهی اول: مروری بر مدلسازی فرآیندهای دینامیکی
جلسهی دوم: همگامسازی
جلسهی سوم: دینامیک تکاملی
ویدئوها و اسلایدهای این کارگاه در نشانی زیر در دسترس است.
https://iutbox.iut.ac.ir/index.php/s/XSTyo48aowRaYiq
متأسفانه چند دقیقه از ابتدای جلسهی دوم ضبط نشد. این چند دقیقه به پخش سه ویدئوی کوتاه بهعنوان مثالهایی از رفتارهای جمعی و پدیدهی همگامسازی اختصاص داشت. فایل این ویدئوها را نیز میتوانید از پوشهی بالا بردارید.
از انجمن علمی فیزیک دانشگاه صنعتی اصفهان برای برگزاری این کارگاه سپاسگزارم.
@physicsiut
@k1samani_channel
🔷 آفرین؛ خیلی چیزا بلدی
▪️یکی از روزهای تابستان ۱۳۷۶ بود. برای شرکت در مصاحبهی آزمون دکتری مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه به زنجان رفته بودم. مرکزی تازهتأسیس که بهگمانم دورهی سومی بود که دانشجوی دکتری میگرفت. چندی قبل از آن در آزمون دکتری دانشگاه صنعتی شریف رد شده بودم. امید کمی به ادامهی تحصیل داشتم و کمکم خود را آمادهی سربازی میکردم. مسائل ایام جوانی هم -چنانکه افتد و دانی- مزید بر علت شده بود و روحیه و حال خوشی نداشتم. با چنین حال و روزی و با زخمی عمیق از تیغ که روز قبلش هنگام اصلاح صورت بر چانه نشانده بودم خودم را به جلسهی مصاحبه رساندم. ظاهر و باطن به هم میمانستند.
جلسهی مصاحبه در اتاق بزرگی برگزار میشد. استادان مصاحبهکننده دور میز مستطیلشکلی نشسته بودند و من در یک انتهای میز پای وایتبرد ایستاده بودم. صندلی انتهای دیگر میز که معلوم بود جایگاه خاصی است خالی بود.
دو-سه سؤال اول و پاسخهای درست یا غلطی را که دادم به خاطر نمیآورم. بعد از آن بود که دکتر یوسف ثبوتی از در درآمد و یکراست رفت در همان جایگاه خاص نشست. چه ابهتی! دومین باری بود که میدیدمش.
(بار اول بهار ۱۳۷۰ بود. در دانشگاه صنعتی اصفهان دانشجوی کارشناسی بودم و دکتر ثبوتی برای شرکت در دورهی بهارهی فیزیک بسذرهای به دانشگاه آمده بود. از ماشین که پیاده شد همان ثبوتیای را دیدم که آوازهاش را شنیده بودم: جدی، پر ابهت و استوار. یادم نیست سلامی هم کردم یا زبانم بند آمده بود؛ غرق حیرت، محو تماشا.)
▪️ثبوتی به پشتی صندلیاش تکیه داد و پیپاش را آتش زد. داشتم سؤال قبلی را جواب میدادم. از اول هم با ترس و اضطراب وارد جلسه شده بودم. تازه ثبوتی را هم که دیدم، اوضاع بدتر شد. صبر کرد تا پاسخ سؤال قبلی را به پایان برسانم. بعد پرسید: «از اصل همپاری انرژی چی میدونی؟» چیزهایی را که میدانستم دستوپاشکسته گفتم. پاسخ ثبوتی این بود: «آفرین؛ خیلی چیزا بلدی»
ناگهان احساس کردم جریان خونم سریعتر شده، اکسیژن بیشتری به مغزم میرسد، ترس و اضطرابم از میان رفته و اعتماد به نفس پیدا کردهام. بقیهی جزئیات آن جلسه مهم نیست. در آزمون پذیرفته شدم و دورهی دکتریام در زنجان بهترین خاطرات دوران تحصیلم را رقم زد. آن «آفرین؛ خیلی چیزا بلدی» بیتردید نقطهی عطف مهمی در تمام زندگیام بود.
▫️یک آفرین، یک تشویق، یک لبخند، یک نگاه مهربان، یک کلام همدلانه کار سختی نیست ولی میتواند به دانشجویی زندگی ببخشد، روحی در کالبد جوانی بدمد یا مرهمی بر زخمی باشد. همین.
@k1samani_channel
🔷 مردان بزرگ، خطاهای بزرگ
«... اگر بنا باشد تمدن ما به هستی ادامه دهد، باید عادت به دم فرو بستن و سر فرود آوردن در برابر مردان بزرگ را از خویشتن دور کنیم. مردان بزرگ خطاهای بزرگ مرتکب میشوند ...» [۱]
[۱] کارل پوپر، جامعهٔ باز و دشمنان آن، ترجمهٔ عزتالله فولادوند، انتشارات خوارزمی.
@k1samani_channel
🔷 در هوای حق و عدالت
دوم خرداد زادروز استاد محمدعلی موحد است. زنده و تندرست باشد سالها.
@k1samani_channel
🔷 کارگاه شبکههای پیچیده
در هفتههای پایانی سال ۱۳۹۹ به همت انجمن علمی فیزیک دانشگاه صنعتی اصفهان یک کارگاه سهجلسهای با عنوان «شبکههای پیچیده، ازمدلسازی تا کاربرد» بهشکل مجازی برگزار شد که در آن به موضوعات زیر پرداختم:
جلسهٔ اول: ویژگیهای شبکه
جلسهٔ دوم: مدلهای شبکه
جلسهٔ سوم: کاربردها
سطح کارگاه مقدماتی است و میتواند برای کسانی که میخواهند پژوهش در این زمینه را شروع کنند قابل استفاده باشد.
ویدئوها و اسلایدهای کارگاه در نشانی زیر در دسترس است:
https://iutbox.iut.ac.ir/index.php/s/MoCEeXaAmzi5pH4
از انجمن علمی فیزیک دانشگاه صنعتی اصفهان برای برگزاری این کارگاه سپاسگزارم.
@physicsiut
@k1samani_channel
🔷 ایدهٔ دانشگاه
◾معرفی کتاب
ایدهٔ دانشگاه،
نوشتهٔ کارل یاسپرس،
ترجمهٔ مهدی پارسا، مهرداد پارسا،
انتشارات ققنوس، ۱۳۹۴
@k1samani_channel
🔷 «فوروارد» کنیم یا نکنیم؟
▪️کمتر کسی است که حضوری در فضای مجازی داشته باشد و روزانه چندین مطلب فوروارد شده دریافت نکند یا خودش مطالبی را برای دیگران فوروارد نکند. گاهی اوقات فوروارد کردن کاری مفید، منطقی و حتی لازم است. مثلاً شما در یک گروه علمی یا حرفهای عضو هستید و به یک مقاله یا فیلم آموزنده یا جالب برمیخورید که مرتبط با موضوع فعالیت گروه است و آن را در گروه فوروارد میکنید. گاهی هم داستانی یا لطیفهای یا گافی از سلبریتی یا دولتمردی را فوروارد میکنید (البته فقط گاهی).
افراط در فوروارد کردن، مثل افراط در هر کار دیگری، میتواند آزاردهنده یا ملالآور باشد. کسانی هستند که هر پست یا مطلبی ببینند یا به دستشان برسد فوراً آن را برای همهٔ مخاطبانشان میفرستند بیآنکه خودشان حتی نگاهی به آن انداخته باشند.
▪️از دیدگاهی میتوان فضای مجازی را هم نوعی محیط زیست دانست: محیط زیست مجازی. مگر نه این است که بسیاری از ما ساعتهایی از روز و شبمان را در این فضا میگذرانیم و در آن «زیست» میکنیم؟ میگوییم، میشنویم، میخندیم، میگرییم، یاد میگیریم و ... روزگار میگذرانیم.
آلوده کردن محیط زیست مجازی با پخش و بازنشر اطلاعات و مطالب تکراری، بهدردنخور یا حتی مضر که کارکردی جز اتلاف وقت و آلودن و فرسودن ذهن و روح ندارند بیشباهت به ایجاد آلودگی صوتی یا ریختن زباله در فضای حقیقی نیست. همانطور که ریختن زباله در محیط زیست حقیقی ناپسند است، آلودن محیط زیست مجازی هم بد است.
▫️یک پیشنهاد ساده دارم برای این که ببینیم کِی مطلبی را فوروارد کنیم و چه موقع نکنیم: پیش از اقدام به فوروارد کمی درنگ کنیم و از خود بپرسیم آیا حاضریم یکیدو جمله یا چند کلمه دربارهاش بنویسیم که نشان دهد چرا آن را فوروارد میکنیم؟ اگر پاسخمان منفی است، بهتر است دست نگه داریم. برای وقت خودمان، دوستانمان و برای محیط زیست مجازیمان ارزش قائل باشیم و کمتر آلودهاش کنیم.
@k1samani_channel
🔷 تجربههای یک فیزیکخوانده
سال ۲۰۲۲ را یونسکو «سال بینالمللی علوم پایه برای توسعهٔ پایدار» نامگذاری کرده است. از جملهٔ اهداف هفدهگانهٔ توسعهٔ پایدار یکی آموزش است و یکی هم اشتغال. تحصیل و تخصص و اشتغال همیشه از دغدغهها و نگرانیهای جوانان بوده است. در کشور ما این موضوع بهویژه برای رشتههای علوم پایه پررنگتر است.
اگر شما هم دغدغههای مشابهی دارید یا دوست دارید حرفهای دیگران را در این باره بشنوید، عضو کلاب «تجربههای یک فیزیکخوانده» در کلابهاؤس شوید. هر دو هفته یکبار با یکی از دانشآموختگان فیزیک به گفتوگو مینشینیم و از تجربههای تحصیلی و شغلیاش میشنویم و در فضایی دوستانه دیدگاههایمان را با هم در میان میگذاریم.
@k1samani_channel
🔷 آزمونهای شفاهی؛ یک نکته
میگویند فناوری روی اخلاقیات هم تأثیر میگذارد. یک مثال آن، که از فرط تکرار کلیشه شده، این است که دو نفری که جلوی در بههم تعارف میکنند که اول شما بفرمایید، اگر سوار ماشینشان باشند و در یک تقاطع بههم برسند، هیچیک اجازهٔ عبور به آن دیگری نمیدهد.
تلفنهای همراه و بهویژه گوشیهای هوشمند این روزها از همهگیرترین مصداقهای فناوریاند. آدمها ممکن است ساعتها گرسنگی را بهراحتی تحمل کنند ولی دقایقی دوری از گوشی هوشمند را هرگز.
با این مقدمه بروم سر اصل مطلب:
آزمونهای شفاهی مانند آزمون ورودی دکتری یا آزمون جامع معمولاً بهاین شکل برگزار میشوند که دانشجو در مقابل چند عضو هیئت علمی میایستد و به سؤالهای آنها پاسخ میدهد. بعد، دانشجو جلسه را ترک میکند و اعضای کمیته با سازوکاری که از قبل تعیین شده (یا گاهی هم نشده) نمرهای برای دانشجو در نظر میگیرند.
صحنهٔ آشنایی که در بسیاری از این جلسات دیده میشود این است که وقتی یکی از اعضای مصاحبهکننده در حال پرسیدن سؤال و گفتوگو با دانشجوست، بقیهٔ اعضا سرشان یا در گوشیشان است یا در گوش بغلدستیشان. انگارنهانگار که دانشجویی در حال آزمون دادن است و در پایان جلسه قرار است به او نمره بدهند. این کار نهتنها از نظر حرفهای ایراد دارد، بلکه ایراد اخلاقی هم دارد.
وقتی با دقت به نحوهٔ پاسخگویی و عملکرد دانشجو در جلسه توجه نمیکنید، چهگونه میخواهید به او نمره بدهید؟ خودتان را بگذارید جای دانشجو: دارید در یک جمع صحبت میکنید و بیشتر حاضران سرشان در گوشیشان است. چه حسی به شما دست میدهد؟ آیا میتوانید در چنین شرایطی همهٔ داشتهها و تواناییهایتان را بروز دهید؟ آیا احساس نمیکنید به شما بیاحترامی شده است؟ با این کار چه پیامی به دانشجو منتقل میکنید؟
اجتناب از چنین وضعیتی راه سادهای دارد. یا موبایلتان را با خود نبرید یا اگر منتظر پیام یا تماسی ضروری هستید، فقط به ضرورت از گوشیتان استفاده کنید.
▪️همکار ارجمند، اگر نمیپسندید با شما چنین رفتار کنند، شما هم با دیگران چنین رفتار نکنید، بهخصوص با دانشجویانی که قرار است از شما بیاموزند و الگو بگیرند.
@k1samani_channel
🔷 توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی
▪️مقدمه
بیش از بیست سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه هستم و بیش از سی سال از روزی که بهعنوان دانشجو وارد دانشگاه شدم میگذرد. در تمام این مدت در محیط دانشگاه بودهام و با دانشجویان سر و کار داشتهام: از تدریس و تحقیق و راهنمایی گرفته تا گفتوگوهای رسمی و غیررسمی، گردش، ورزش، گوش سپردن به گلایهها، مشاورههای فردی و جمعی.
آزمون و خطا کم نداشتهام. گاهی لبخندی بر لبی نشاندهام و گاهی اشکی از چشمی درآوردهام. کسانی را با تلنگری و تشویقی راه انداختهام و کسانی را با بدخلقی و عتابی رنجاندهام.
فکر کردم خوب است بخشی از تجربههای این سالها را در قالب توصیههایی برای دانشجویان، بهخصوص دانشجویان تحصیلات تکمیلی، مکتوب کنم؛ شاید به درد کسی بخورد. بعضی از این توصیهها حاصل تجربههای شخصی خودم است؛ برخی را از استادان، دوستان، همکاران و دانشجویانم آموختهام، در کتاب یا مقالهای خواندهام، یا از کسی شنیدهام.
میکوشم در هر یادداشت به یک یا دو نکته بپردازم و از پراکندهگویی بپرهیزم. هیچ کاری کامل و بینقص نیست. امیدوارم بازخوردهایی که از خوانندگان عزیز میگیرم به تکمیل و اصلاح این یادداشتها کمک کند.
این هم یادداشت اول:
▪️۱. هدفتان را مشخص کنید.
نسیم طالب در کتاب قوی سیاه میگوید اگر میخواهید تصمیمی بگیرید یا گزارهای را اثبات کنید بهدنبال شواهد تأییدکننده نگردید؛ به دنبال مثالهای نقض بگردید! زودتر به نتیجه میرسید.
شما هم اگر قصد ادامهٔ تحصیل دارید پیش از هر چیز از خودتان بپرسید چرا میخواهید ادامهٔ تحصیل بدهید. آیا کار بهتری نمیتوان انجام داد؟ اگر بهطور معمول در آزمون ورودی کارشناسی ارشد یا دکتری شرکت کردهاید و پذیرفته شدهاید، بهطور جدی به انصراف فکر کنید. این به شما کمک میکند که ببینید واقعاً قصدتان از ادامهٔ تحصیل چیست. آیا تحت تأثیر اطرافیان یا جوّ غالب نیستید؟ چهقدر برایتان مهم است که روزی آقا یا خانم دکتر صدایتان کنند؟ چه تصویری از آیندهٔ شغلی خودتان دارید؟ میخواهید شغل دانشگاهی داشته باشید؟ میخواهید به خارج مهاجرت کنید؟ دوست دارید کارآفرین باشید و برای خودتان شرکت بزنید؟
فکر کردن به این سؤالها باعث میشود که تصمیم درستتری بگیرید، در طول مسیر انگیزهتان را از دست ندهید، خسته و سرخورده نشوید و اگر لازم شد، مسیرتان را اصلاح کنید. ایرادی ندارد که آدم در مقطعی از زندگی به این نتیجه برسد که هدفش را بهدرستی تعیین نکرده یا مسیر درستی را انتخاب نکرده و باید اصلاحش کند ولی نمیشود که اصلاً هدف نداشته باشد و خودش را به جریان روزگار بسپارد.
شاید خیلیها دوست داشته باشند مدرک دکتری داشته باشند ولی معلوم نیست برای شما هم دکتر شدن بهترین انتخاب باشد. خودتان را از قید رقابت و چشموهمچشمی و از زیر فشار نگاه و انتظار اطرافیان برهانید و برای خودتان و آیندهٔ خودتان تصمیم بگیرید. بهترین تصمیم شما لزوماً بهترین تصمیم دوستتان نیست.
اگر به همهٔ اینها فکر کردید و قانع نشدید که انصراف دهید و هنوز مصمم هستید که ادامهٔ تحصیل دهید، خیلی هم عالی. بند کفشهایتان را سفت کنید، قدم در راه بگذارید و از سفرتان لذت ببرید.
قسمت بعدی: ارتباط با استاد راهنما
@k1samani_channel
🔷 گفتوگو با غیرمتخصصها
توضیح دادن نتایج پژوهشهای علمی برای غیرمتخصصها یا حتی کسانی که تخصصشان با ما متفاوت است مهارتی مفید و کارآمد است ولی ظرائفی هم دارد.
مجلهٔ Nature Physics در دبیرانهٔ (Editorial) شمارهٔ دسامبر ۲۰۲۱ خود به این موضوع پرداخته است و نکات و راهکارهایی برای آن ارائه کرده است. برای دیدن خلاصهای از آن دکمهٔ INSTANT VIEW را بفشارید. متن اصلی این دبیرانه در نشانی زیر در دسترس است:
https://www.nature.com/articles/s41567-021-01473-z
@k1samani_channel
🔷 محض، کاربردی، نظری، تجربی
▪️رابرت شریفر یکی از پدیدآورندگان نظریهٔ BCS ابررسانایی است. این نظریه رفتار ابررساناهای دمای پایین را بهخوبی توضیح میدهد. باردین، کوپر و شریفر¹ جایزهٔ نوبل فیزیک سال ۱۹۷۲ را برای این نظریه از آن خود کردند.
شریفر در گفتوگویی دربارهٔ این نظریه خاطرهٔ زیر را نقل میکند:
... چند روز بعد پدیدهٔ غیرمنتظرهای همزمان در معادلات ما و در آزمایشگاهی در همان ساختمان ظاهر شد. دو طبقه بالاتر از ما همکاران ما داشتند آهنگ واهلش NMR را در ابررساناها اندازهگیری میکردند. توی راهپلهها بود که با آنها مواجه شدیم. داشتند نتایج آزمایششان را به اتاق کار ما میآوردند که بگویند «ما یک برآمدگی عجیب در منحنی آهنگ واهلش زیر Tc پیدا کردهایم که نمیدانیم معنیاش چیست». و ما داشتیم نتایج محاسباتمان را به آزمایشگاه آنها میبردیم که بگوییم «از این معادلات یک برآمدگی عجیب در آهنگ واهلش زیر Tc پیشبینی میشود. آیا شماها چیزی از این قبیل در آزمایشتان مشاهده کردهاید؟»
طبیعی است که همهٔ ما از این مشاهدات خیلی به وجد آمدیم. دو هفته بیشتر طول نکشید که مقالهای برای Physical Review Letters فرستادیم [1].
▪️این البته فقط یک مثال از موارد متعددی است که همکاری میان بخشهای مختلف و استفاده از روشها و دیدگاههای متفاوت به دستاوردهای عظیم در علم و فناوری میانجامد. متأسفانه محیطهای علمی ما تا حد زیادی با این فرهنگ و حتی واژگان آن بیگانهاند. گاهی به اشتباه «نظری²» را با «محض³» و «تجربی⁴» را با «کاربردی⁵» یکی میگیرند. و شگفت آنکه گاهی همین برداشت اشتباه عاملی میشود برای اولویتبندی نادرست فعالیتهای پژوهشی.
پژوهشهای محض معمولاً با هدف گسترش و پیشبرد مرزهای دانش و کشف و درک نادانستههای طبیعت انجام میشوند. در این پژوهشها میتوان هم از ابزارها و روشهای نظری استفاده کرد، هم از امکانات و روشهای تجربی و آزمایشگاهی.
از طرف دیگر پژوهشهای کاربردی هم، که معمولاً با هدف کاربرد خاصی در جامعه یا صنعت انجام میشوند و از قبل برای دستیابی به آن هدف طراحی میشوند، میتوانند شامل بخشهای نظری یا تجربی باشند [2].
▪️کارل یاسپرس در کتاب ایدهٔ دانشگاه میگوید:
راهحلهای «ساده» روابط پیچیده را حل نمیکنند بلکه نابود میکنند. متمایز ساختن مؤسسات پژوهشی از مؤسسات آموزشی، علوم محض از علوم کاربردی، آموزش و پرورش آزاد از آموزش و پرورش تخصصی، آموزش خواص از آموزش عموم از جملهٔ این راهحلهای سادهانگارانه هستند. زندگی فکری اصیل تنها در جایی اتفاق میافتد که آموزش و پژوهش صرفاً به موازات هم انجام نشوند، بلکه با هم انجام شوند [3].
◽محیط علمی پویا هم به پژوهشهای نظری نیاز دارد، هم به پژوهشهای تجربی؛ هم به پژوهشهای محض، هم به پژوهشهای کاربردی. ارتباط و همکاری انداموار همهٔ اینها لازمهٔ وجود و پویایی یک «اکوسیستم علمی» است.
بهقول سایه:
گر تو چشم او شوی، او گوش تو
پس پدید آید چه دریاهای نو
1. John Bardeen, Leon Cooper, John Robert Schrieffer
2. Theoretical
3. Pure
4. Experimental
5. Applied
[1] گفتگو با رابرت شریفر، مجلهٔ فیزیک، سال ۱۰، شمارهٔ ۲، تابستان ۱۳۷۱.
[2] از دکتر شاهین روحانی برای این توضیح سپاسگزارم.
[3] ایدهٔ دانشگاه، کارل یاسپرس، ترجمهٔ مهدی پارسا، مهرداد پارسا، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۴.
@k1samani_channel
🔷 دام هوش
▪️چرا آدمهای باهوش گاهی مرتکب خطاهای وحشتناک و اشتباهات احمقانهای میشوند؟
▪️چگونه میتوان تصمیمهای خردمندانهتری گرفت؟
▪️آیکیو و تحصیلات چهقدر میتوانند از ما در برابر اشتباهات محافظت کنند؟
این یادداشت مرور کوتاهی است بر کتاب «دام هوش» نوشتهی دیوید رابسون.
The Intelligence Trap
David Robson
(Hodder & Stoughton, London 2019)
نوشتههای مرتبط:
/channel/k1samani_channel/21
/channel/k1samani_channel/73
@k1samani_channel
🔷 نقطهها
▪️صحنهی چرخوفلک از فیلم «مرد سوم»:
اگه یکی از اون نقطههای سیاه برای همیشه از حرکت بایسته، تو دلت میسوزه؟
▫️بالای چرخوفلک که باشی و از آن بالا به آدمهای زیر پایت نگاه کنی، فقط چندتایی نقطه میبینی. ولی یادت باشد که چرخوفلک میچرخد و بالاخره یک روز از آن بالا میآیی پایین.
@k1samani_channel
🔷 لذت ناشناختهها
استیون استروگاتز¹ استاد ریاضی دانشگاه کورنل² پژوهشهای تأثیرگذاری در ریاضیات کاربردی و زمینههای میانرشتهای انجام داده است، ازجمله ارائهی مدلی ریاضی برای شبکههای جهانکوچک³ (به همراه دانکن واتس⁴) که امروزه به اسم مدل واتس-استروگاتز شناخته میشود. مقالهی واتس و استروگاتز که در سال ۱۹۹۸ در مجلهی نیچر چاپ شد، یکی از دو مقالهای بود که توجه پژوهشگران را به شبکههای پیچیده جلب کرد و تعداد مقالات چاپ شده در این حوزه در سالهای بعد از آن بهطور انفجاری افزایش یافت.
علاوه بر پژوهشهای تأثیرگذار، یکی از علاقهمندیهای استروگاتز عمومی کردن علم و بیان سادهی مفاهیم علمی برای غیرمتخصصان است. ستون ثابتی در مجلهی نیویورک تایمز و چند کتاب خواندنی حاصل کار اوست. او همچنین میزبان پادکست The joy of x در مجلهی کوانتا است و در آن با دانشمندان تراز اول حوزههای مختلف گفتوگو میکند؛ از سیاهچالهها گرفته تا کامپیوترهای کوانتمی و هوش مصنوعی. متن پیادهشدهی گفتوگوها هم در سایت مجلهی کوانتا در دسترس است که هم برای تقویت زبان انگلیسی مفید است و هم برای کسانی که با برخی واژههای تخصصی آشنا نیستند.
گفتوگوی او با ملانی میچل دربارهی هوش مصنوعی را از دست ندهید:
https://www.quantamagazine.org/melanie-mitchell-takes-ai-research-back-to-its-roots-20210419/
1. Steven Strogatz
2. Cornell University
3. small-world networks
4. Duncan Watts
@k1samani_channel
🔷 گامهای کوچک توسعه
در میان مجلههای قدیمی چشمم افتاد به یک جلد از خبرنامهی انجمن فیزیک ایران که در سال ۱۳۸۱ همزمان با هفتادمین سال تأسیس انجمن فیزیک ایران و هفتادمین سالگرد تولد استاد یوسف ثبوتی منتشر شده بود.
حیفم آمد سخن استاد را در اینجا به اشتراک نگذارم:
▪️... تکاندن گرد و خاک کهنهگی از جامعهای که سدههای دراز در خمودی و ایستایی بود کار آسانی نبوده است.
... با بیتفاوتی از کنار کردههای کوچک دیگران رد شدن را بسیار بازدارنده میبینم. به پر و پای یکدیگر پیچیدن را ویرانگر میدانم ... دلم میخواهد کارهای خرد همدیگر را ببینیم و بارکالله بگوییم. دلم میخواهد فضای همفکری داشته باشیم، سنگ پیش پای همدیگر نباشیم و فکر نکنیم موفقیت یکی عدم توفیق یکی دیگر را سبب خواهد شد. این جامعه و کشور به قدر کافی وسیع و نیازهای آن به قدر کافی فراوان و گوناگون است که برای هر اندیشه و ابداع مصرف داشته باشد و جا برای هیچکس تنگ نباشد.
@k1samani_channel
🔷 هنر همیشه برحق بودن
آرتور شوپنهاور کتابی دارد با عنوان «هنر همیشه برحق بودن؛ ۳۸ راه برای پیروزی در هنگامی که شکست خوردهاید». این کتاب را انتشارات ققنوس با ترجمهی عرفان ثابتی منتشر کرده است.
در شرح پشت جلد کتاب میخوانیم:
آرتور شوپنهاور، فیلسوف نامدار آلمانی، در این کتاب، که اثری منحصربهفرد در مجموعهی آثار اوست، رهنمودهایی برای غلبه بر حریف در بحث و مجادله بیان میکند. در این رهنمودها به ظاهر آنچه اصل است غلبه بر حریف به هر تدبیری است، و غالباً مطالبی آمده است که جنبهی جدلی دارد، نه استدلالی. با این حال، از منظری دیگر، خواننده در این کتاب با برخی آفات بحث و استدلال آشنا میشود، آفاتی که به کرات در گفتوگوها و بحثهای روزمره نیز رخ مینماید.
مرور فرازهایی از این کتاب بیمناسبت با حال و هوای این روزها نیست:
▪️۸. خصمت را عصبانی کن
زیرا وقتی عصبانی باشد قوهی تمیز خود را از دست میدهد و نمیفهمد که چه چیزی به نفع اوست. برای این که او را عصبانی کنی باید بهطور مکرر در حقش بیانصافی کنی، یا به نوعی مغلطه کنی، و در کل بیادب باشی.
▪️۱۴. به رغم شکست، مدعی پیروزی شو
... اگر خصمت خجالتی یا احمق باشد، و تو بسیار وقیح و خوشبیان باشی، این ترفند بهآسانی به سرانجام میرسد.
▪️۲۳. او را وادار به اغراق کن
مخالفت و مجادله آدمی را تحریک میکند که در حرف خود اغراق کند.... وقتی سخن اغراقآمیز را رد کنی، اینطور به نظر میرسد که انگار سخن اصلی او را هم رد کردهای...
▪️ ۲۸. حضار را متقاعد کن، نه خصم را
... مردم آمادهاند که بخندند و خندهها به نفع توست....
▪️۳۰. بهجای دلیل به مرجع متوسل شو
... اگر موضع تو مؤیَّد به نظر مرجعی باشد که خصمت به او احترام میگذارد، بهکارگیری این ترفند آسان است. هرچه قابلیت و دانش خصمت محدودتر باشد، مراجع بیشتری را مهم میشمارد... تعصبی جهانشمول را هم میتوان بهعنوان مرجع بهکار برد؛ زیر اکثر مردم با ارسطو همفکرند که آنچه عدهی زیادی به آن عقیده دارند وجود دارد...
▪️۳۱. این حرف از سطح درک من بالاتر است
اگر میدانی که برای استدلالهای خصمت جوابی نداری، میتوانی با گوشه و کنایهای ظریف اعلام کنی که برای قضاوت در این مورد صلاحیت نداری: «حرفی که داری میزنی از سطح درک من بالاتر است. ممکن است کاملاً هم درست باشد، ولی نمیتوانم آن را بفهمم و بنابراین در این باره هیچ اظهارنظری نمیکنم.»...
▪️۳۸. به بحث جنبهی شخصی بده، توهین و بددهنی کن
بهمحضاینکه فهمیدی خصمت دست بالا را دارد و در معرض شکست هستی آخرین ترفند را بهکار ببر، یعنی به بحث جنبهی شخصی بده، توهین و بددهنی کن....
▫️ نسیم طالب در کتاب تخت پروکروستس میگوید: کتابی که ارزش دوباره خواندن نداشته باشد، اصولاً ارزش خواندن ندارد.
«هنر همیشه برحق بودن» از آن کتابهایی است که قطعاً ارزش بیش از یک بار خواندن را دارد.
@k1samani_channel
🔷 تخت پروکروستس
این یادداشت معرفی کوتاهی از کتاب تخت پروکروستس، نوشتهٔ نسیم طالب، بههمراه ترجمهٔ بخشهایی از آن است. تخت پروکروستس مجموعهای از گزینگویههای فلسفی و کاربردی طالب است و میتوان آن را چکیدهای از دیدگاههای او دانست که در کتابهای دیگرش بهتفصیل به آنها پرداخته است.
▪️شناسنامهٔ کتاب:
The Bed of Procrustes: Philosophical and Practical Aphorisms,
Nassim Nicholas Taleb,
Random House Trade Paperbacks; Reprint edition (October 25, 2016).
@k1samani_channel
🔷 افتخار
من میتوانم بفهمم که وقتی ورزش میکنیم، چهکار میکنیم و حاصلش چیست. یا وقتی کتاب میخوانیم، غذا میخوریم، غیبت میکنیم، عبادت میکنیم، بحث میکنیم، میخوابیم، فکر میکنیم و خیلی کارهای دیگر، کموبیش معلوم است که داریم چهکاری انجام میدهیم.
ولی نمیفهمم وقتی [به کسی یا چیزی] افتخار میکنیم، دقیقاً چه کاری انجام میدهیم و حاصلش چیست؟!
@k1samani_channel
🔷 در ردّ دوگانهانگاری؛ راهنمای عملی
چند دقیقه وقت دارید؟
▪️ یک گوشه بنشینید و به آدمهایی فکر کنید که دوستشان ندارید، از آنها خوشتان نمیآید یا میخواهید سر به تنشان نباشد. به این فکر کنید که آیا هیچ ویژگی، نکته یا جنبهٔ مثبت یا خوشایندی در وجود آنها نیست که احساس ناخوشایند شما را کاهش دهد؟ حتی بهاندازهٔ دندان سفید مردار سگی که در راه عیسی و یارانش افتاده بود؟
اگر چیزی به ذهنتان نرسید از این مرحله بگذرید.
(نترسید؛ با خودتان روراست باشید. در آن گوشه که شما نشستهاید تنهای تنهایید. قرار نیست کسی فکر شما را بخواند. اگر خوب فکر کنید حتماً چیزهایی بهخاطر خواهید آورد.)
▪️ به آدمهایی فکر کنید که دوستشان دارید، به آنها عشق میورزید و برای شما، به هر دلیلی مثلاً عاطفی، مذهبی یا علمی، نماد خوبی مطلقاند؛ اسطورهها، الگوها و معبودهایتان. آیا هیچ عیب، کاستی یا نقطهضعفی در آنها پیدا نمیکنید که آنها را از عرش کمی پایین بیاورد؟
اگر چیزی به ذهنتان نرسید از این مرحله هم بگذرید.
(نترسید؛ ...)
▪️ به خودتان فکر کنید؛ آنچه بودهاید، آنچه کردهاید و آنچه هستید. و این غزل زیبای حسین منزوی را کلمهبهکلمه، به آرامی و تا آخر با حوصله بخوانید:
نه فرشتهام نه شیطان، کیام و چیام؟ همینم
نه ز بادم و نه زآتش، که نوادهٔ زمینم
منم و چراغ خردی که بمیرد از نسیمی
نه سپیدهدم به دستم ، نه ستاره بر جبینم
منم و ردای تنگی که به جز مناش نگنجد
نه فلک بر آستانم، نه خدا در آستینم
نه حق حقام نه ناحق، نه بدم نه خوب مطلق
سیه و سپیدم: ابلق، که به نیک و بد عجینم
نه برانمش، نه در بر کِشَمَش، غم است دیگر
چه بگویم از حریفی که مناش نمیگزینم؟
نزنم نمک به زخمی که همیشگی است، باری
که نه خستهٔ نخستین، نه خراب آخرینم
تب بوسهایم از آن لب به غنیمت است امشب
که نه آگهم که فردا چه نشسته در کمینم
@k1samani_channel