😊☝️ لب را هنرِ خنده بیاموز وگرنه گریاندنِ یک جمعِ پریشان هنری نیست... برای تبلیغات با ایدی @Marym76i در ارتباط باشید
من مدتهاست IQ خودم رو با توجه به IQ طرف مقابل تنظیم میکنم و در مصرف انرژیم صرفهجویی میکنم :))
• روانشناسِ روانی •
من برای تو گریه نمیکنم احمق، من برای اون احساس درونی پاک و خالصانه در خودم که بخاطر تو از دستش دادم گریه میکنم.
»پَریچ«
یه تاریخ مشخص؟!!!
مرد یه روز از ما زنا بکش بیرون
»مار افعی«
چقد زود هارمانم بابا نردی چارشافن رو فراموش کردیم.
»مارتین تایـلر«
تقریبا "نه گفتن" رو همه یاد گرفتیم، حالا وقتشه که "نه شنیدن" رو هم یاد بگیریم :))
»Aland«
طرف شب با ایرپاد در گوش خوابیده، صبح دیده یه لنگهش نیست اما دلدرد داره و وقتی ایرپاد رو ردیابی میکنه از تو شکمش صدای بیب بیب میاد😆
در نهایت ایرپاده بدون نیاز به جراحی و فقط با مصرف ملیّن، به صورت طبیعی دفع شده و بعد از تمیز کردنش💩 دیدن هنوز هم کار میکنه و ٪۴١ شارژ داره 😂
»ویولتا«
بدی روزگارم اینه که فک کن این همه زحمت بکشی خودنمایی کنی که فالوئر جمع کنی همه بشناسنت
ولی کسی حتی اسمتم ندونه!!
همش بهت بگن زن سپهر حیدری😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
»لاگرتا«
خب نخور.
به میوه هم احساس ناکافی بودن میدین؟
نوکر بابات نیست که بهت جواب پس بده.
اون گیاه داره میوه میده اما تو چه سودی داری؟
(انجمن حمایت از انبه)
»مهارکننده ی بازجذب سروتونین«
همون لحظه ای که داری از استانداردات پایین میای و فکر میکنی ارزشش رو داره، کاش صاعقه بزنه مغزت ریست بشه.
»Bahar«
من یکیو میخوام باهاش پیشرفت کنم.
حالش بده؟ من حالشو خوب کنم.
دلم گرفته؟ اولین نفر به اون بگم.
خلاصه ک در نهایت استقلال، همچی به اون آدم ختم بشه
»صبا«
میگن خانوما حق طلاق ندارن چون احساساتی و زود رنجن؟
تا حالا یه آقا رو ریجکت کردی ؟
تا به پات شلیک نکنه ول کن نیست.
میگن زنا احساساتین اون وقت مردا سر اینکه از هم خوششون نمیاد بمب و موشک سمت هم پرت میکنن🌚
»Ms. Persimmon-جودی هستم«
مامان من،همه چیو میذاره فریزر
یعنی هر خوراکی رو پیدا نکنی قطعا تو فریزره!
یه ظرف پلاستیکی رُب که سفت و یخ زده بود،با مشقت داشتم تیکه میکردم
یهو دستم سر خورد و انگشتم مچاله شد! پرتش کردم یه گوشه به مامانم گفتم خسته شدم، چرا زندگیو سختترش میکنی؟
همه خندیدن ولی من جدی گفتم ):
• farangis •
وقتی سخت میگیری، نه معده ای میمونه، نه قلبی،نه ناخنی، نه مویی و نه روحی.
»sabol«
من پشمام میریزه.
دیگه جدی یه سری انسان هستن دور و ورم که سنشون از من کمتره.
و من دیگه اون کم سنه نیستم.
»Yazdoon«
میتونم بپرسم چرا اینقدر همیشه عجله دارید ماهها تموم شن؟ تو ماه بعدی براتون ریدن؟
»parsa«
کت و شلوار برداشتم
میگم چنده؟
میگه ۱۳
پوشیدم یکم ول بود تو تنم
گفت یکی دیگه داریم جنسش بهتره قیمتش یکم بالاتره.
آورد پوشیدم خوب بود
کارت کشید دیدم قیمتش ۲۵ تومن بوده.
قبلاها "یکم" مفهومش یه طور دیگهای نبود؟
»کاتسوموتو«
خیلی سال پیش که بیست و خردهای ساله بودم، کنسرت رفتن یکی از تفریحات مورد علاقهی من و پارتنرم بود. یه بار بلیط کنسرت مازیار فلاحی رو گرفتیم و جایی که نشسته بودیم تقریباً نزدیک سن بود. من اون موقع فقط چند تا آهنگ ازش شنیده بودم و خیلی هم ازش خوشم نمیاومد.
اومد روی سن و شروع کرد به خوندن. سر آهنگ سوم، همینجوری که داشت میخوند دوسِت دارم لبالب... اشکاش سرازیر شدن. میخوند و به پهنای صورتش اشک میریخت. آهنگ بعدی رو که خوند، همهی سالن باهاش میخوندن همه میگن که تو رفتی، همه میگن که تو نیستی... و پا به پای مازیار فلاحی گریه میکردن.
خیلی تجربهی عجیبی بود. خیلی گریه کردیم. وقتی اومدیم بیرون یه حس سبکی خوبی داشتم. از اون به بعد کاراش رو دنبال میکردم.
امروز، بعد از سالها، موقع ظرف شستن برای خودم مازیار فلاحی پلی کردم و یهو به خودم اومدم دیدم اشکام دارن میچکن توی سینک. دوباره بیست و خردهای ساله و سبک شدم.
»فریداف«
چه جمله جالبی گفت تو پادکسته
“تو اومدی که بازی کنی پس باید خاکی بشی، اگه تمیز برگردی یعنی اصلا بازی نکردی”
»خاطره«
خداروشکر از این دوره که همه ازین عکسا میذاشتن هم زود عبور کردیم
ماشالا همه دیگه برا ما یه پا رایان گاسلینگو برد پیتو امبر هردو مونیکا بلوچی شده بودن
»صورت زخمی«
یکی از دلایل لیست شدن نات کوین توی صرافی ها اینه که من از روز اول بهش بدبین بودم و هیچ تلاشی واسه بدست آوردنش نکرده بودم وگرنه اگه حتی یه دونه ازش داشتم هیچوقت لیست نمیشد
»مارتین تایـلر«
این حرکت که در جواب”چیکار میکنی؟“عکس میفرستن،واقعا قشنگ و کیوته؛
چیکار میکنی؟فیلم میبینم
(فرستادن عکس از تی وی).
در چه حالی؟غذا میخورم
(گرفتن عکس از میز).
-دارم میرم باشگاه
(سلفی از تو ماشین).
-درس میخونم(عکس از جزوه)…
ادامه بده که تا صبح گرین فلگه عزیزم
»AMir«
در اون قسمت از درس خوندن هستم که دانلود سریال ایرانی ساختمان پزشکان قسمت اول
»joan«
مشکلم با این برند چس گرون ایرانیا رفتار غیر اصولیشونه.
مثلا یه لباس نخی میفروشه ۴ میلیون. نه سایت داره نه فروشگاه داره نه حتی پیک ثابت که بیاد بفرسته ببینم از نزدیک دوخت و لباسو.
راجع به پارچه و شرایط نگهداری هم زورش میاد توضیح بده. بعدم میگه کارای ما مخاطب خاص داره “عزیزم”
»لِیْ«
یه توریست میانسال اسپانیایی تو اصفهان بود که ساکن یکی از مهمانسراهای چهارباغ بود. داستان جالبی داشت، این آقا چند سال پیش میاد ایران سفر و با تریاک آشنا میشه، اینقدر بهش علاقمند میشه که میمونه اصفهان و تریاکی میشه. هر چند وقت یه بار هم خانوادش واسش پول میفرستادن. ای قدرت تریاک.
》پشه خسته《