افاضات شخص شخیص جناب گاو در باب اقتصاد و فرهنگ (و شاید کمی سیاست) می توانید نظرات خود را به آدرس ایمیل jenabegav@gmail.com برایم بفرستید. با سپاس!
این دیگر از تفرعن گذشته و به تعنعن رسیده!
ترکیب چنین ناهنجاری از کلهپوکی و غرور حتی در ج.ا. هم نوبر است! حتی در ج.ا.!!!
گزینش
داستانی کاملاً واقعی: دوستم که پزشکی بسیار حاذق و استاد یکی از بهترین دانشکدههای علوم پزشکی است، داستان زیر را برایم گفت که من اینجا از زبان خودش نقل میکنم. میگفت:
دوستی داشتیم به نام بهروز، از خانوادهای نسبتاً ثروتمند، که تازه دوره تخصصیاش را تمام کرده بود. این بهروز خیلی باهوش و در پزشکی بسیار باسواد و خبره بود. نیز شخصیتی دوستداشتنی داشت. اما، علیرغم هوش زیادش، سادگی خاصی در امور اجتماعی داشت (که دوستداشتنیترش میکرد)، و به خصوص در مورد مسائل سیاسی تقریباً هیچ نمیدانست؛ آنقدر هیچ نمیدانست که من شک داشتم بداند رئیسجمهور مملکت کیست!
باری، این آقا بهروز برای استخدام در دانشکده علوم پزشکیمان اقدام کرد، و من و چند نفر دیگر از اساتید که او را میشناختیم، تمام تلاش خود را کردیم تا با پرونده استخدامی او موافقت شود. همه کارش درست شد، تا رسید به قسمت مصاحبه گزینشی (اعتقادی-سیاسی)! رئیس آن قسمت با من دوست بود و من سفارشش را کردم، و او قول همکاری داد (در آن زمان، در گزینشها چندان سختگیری نمیشد). به هر حال، من و چند تا از دوستان سفارشهایی به بهروز کردیم، از جمله اینکه از او خواستیم که نام تعدادی از مسولان نظام را حفظ کند و یک هفتهای اخبار تلویزیون را تماشا کند و ....
خلاصه روز مصاحبه رسید و بعد خبر آمد که در گزینش رد شده. خود را سراسیمه به رئیس گزینش رساندم و علت را پرسیدم. با عصبانیت گفت: "این آقا در جلسه مصاحبه همهمان را دست انداخت و مسخره کرد. از او میپرسیم کشور چه مشکلاتی دارد، میگوید بحمدالله کشور اصلاً و ابداً هیچ مشکلی ندارد و ما به یُمن خدمت مسئولان نظام در همه چیز از همه دنیا جلوتریم...."
خلاصه، به عجله خودم را به بهروز رساندم و گفتم: "بهروز، چرا اینجوری جواب اینها را دادهای؟ این حرفها که کشور هیچ مشکلی ندارد و همه چیز بسیار عالی است یعنی چه؟ فکر کردی اینها ابلهند که این طوری گفتی؟!" بهروز، کمی حیران ولی با همان سادگی خاص خودش، جواب داد: "خوب، خودت گفتی یک هفته برنامهها و اخبار تلویزیون را ببینم. به خدا اینها که گفتم همین چیزهایی است که در تلویزیون میگویند!"
@jenabegav
از عبارت بنیادگرایی چنین برداشت میشود که بنیادگرایان شدیداً محافظهکار و وابسته به گذشتهاند در حالیکه چنین نیست و عقاید آنان اساساً مدرن و ابداعی است. ممکن است بخواهند تا به بنیادها رجعت کنند، ولی آنرا به روشی کاملاً مدرن انجام میدهند. آنها عقلباوری عملگرایانهٔ مدرنیته را قبول دارند و تحت هدایت رهبران پرجاذبهٔ خویش، اصول «دینی» را طوری تصفیه میکنند که بتوانند ایدئولوژی جدیدی از ایمان و حرکت بوجود آورند.
کارن آرمسترانگЧитать полностью…
اتحاد با شیطان
[امام]موسی صدر زمانی گفت: "اگر اسرائیل و شیطان با هم بجنگند، ما در کنار شیطان میایستیم!"
حکومت حزب بعث سوریه (درست مانند حکومت حزب بعث عراق) حکومتی سکولار، کمونیست و کاملاً تمامیتخواه و دیکتاتور بود. این حکومت (باز هم مثل حکومت بعث عراق) از هیچ جنایتی اجتناب نمیکرد: کشتار غیرنظامیان، استفاده از سلاحهای شیمیایی بر ضد مردم خود، زندانها و شکنجههای مخوفی که روی نازیها و کمونیستهای شوروی را سفید میکرد.... به علاوه، سیستم کاملاً دولتی اقتصاد در آن کشور مردم سوریه را مفلوک کرده بود.
پس چرا ج.ا. با آنها متحد شد؟ چرا در کشتارهای دهه پیش از مردم سوریه، با آنها غایت همکاری را کردند؟ چرا در خون مردم بیگناه شریک شدند؟ دلیلش فقط به خاطر ضدیت با اسرائیل بود! (اگر فکر میکنید به خاطر داعش بود، این کلیپ را ببینید!) با شیطان متحد شدند تا با اسرائیل دشمنی ورزند.
قرآن مجید: "و هر کس که، به جای خدا، شیطان را دوست خود گیرد، قطعاً دستخوش زیان آشکاری شده است" وَ مَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا!
زیانکار دنیا و آخرت شدند!
@jenabegav
ور افتادن حزب بعث و خانواده اسد از سوریه را به جمیع ایرانیان تبریک میگویم!
نه اینکه فکر کنم حکومت بعدی برای سوریهایها بهتر باشد. آن را خدا می داند (و البته ما آرزو میکنیم و دعا میکنیم که برایشان بهتر از حکومت دیکتاتوری حزب بعث باشد که سوریه را مفلوک کرد). بلکه از آن جهت که دیگر ما ایرانیان برای نگاه داشتن یک حکومت فاسد و جنایتکار در جایی که نفعی برایمان هم ندارد هزینه نخواهیم کرد.
واقعاً سخت است که از اوهامی که زندگیت را ساخته درآیی، حتی اگر تمام شواهد نشان دهند که اینها اوهام بوده است! هوشنگ ابتهاج (سایه) هیچگاه نتوانست. خیلیهای دیگر هم نتوانستند.
من به چشم خود شاهد بودهام که افراد سادهای که از فرط سادگی حتی ابله مینمودند، خیلی راحتتر و سریعتر از دانشگاهرفتههای باهوش خود را از بند توهمات رهانیدند.
@jenabegav
خوب ! با این بساط و وضعیت فاتحه ای بلند بخوانیم برای حکومت بشار اسد و حزب بعث در سوریه و البته با رفتن وی قطعا محور مقاومت هم به پایان مسیر خواهد رسید. مسئله حزب الله لبنان هم صرفا بسته به روزها و ماه ها است که چطور و به چه صورت به پایان برسد!
این مسئله ، یک روایت تکراری در کانال وقایع است ولی تصور می کنم که به عنوان یک ایرانی وظیفه دارم آن را مطرح کنم !
حساب و کتاب روی خارج از مرزها تنها زمانی فایده و نتیجه دارد که شما در داخل از یک عقبه و پشتیبانی داخلی محکم و قدرتمند برخوردار باشید. حکایت امروز ما هم تا حدی ( نه کاملا ) در فضای سال 67 و جام زهر و صحبت ها و حرفهای آن روزها است.
اگر دوباره بخواهیم برویم در فاز روضه و آه و ناله و آخرالزمان و فتنه خواص و عوام بی بصیرت و متهم کردن فلان حزب و جریان و .... باز همان آش و همان کاسه همیشگی است با این تفاوت که شرایط امروز بسیار خطرناک تر از وضعیت سال 67 است.
این حجم از تحریم ، نارضایتی داخلی ، ترامپ در آستانه ورود به کاخ سفید ، اقتصاد منهدم و .... الی بحث هایی مثل محیط زیست و بحران آب و مهاجران غیر قانونی و .... هر کدام به تنهایی یک ابر چالش هستند.
در حوزه و بخش دفاعی هم باید گفت که دکترین گروه های نیابتی ، گروه های مقاومت ، بازیگران غیر دولتی یا چریکی یا هر اسم دیگری که روی آن می خواهید بگذارید ، شکست خورده و به انتهای خط رسیده است.
ما ماندیم با یک سری پرنده بدون سرنشین و موشک های کروز و بالستک با هزاران اما و اگر محدودیت و باقی نیروهای مسلح ما پر از سرباز وظیفه بی اثر و ناراضی الی پرسنل کادر با تجهیزات از رده خارج ( بزرگترین موزه نظامی عملیاتی کره زمین ) با وضعیت فاجعه بار معاش و حقوق و پرسنلی با شغل های دوم و سوم که اسنپ و تپسی و پیک موتوری ها را آباد کردند !!!
یا حاکمیت ما در بالاترین رده های تصمیم گیری تصمیم های سخت و سنگین به شکل تغییرات 180 درجه در مسائل ریشه ای خواهد گرفت یا سرنوشتی بسیار بدتر از سوریه و فلسطین در انتظار ما خواهد بود.
🇮🇷📝 @defence_news 📝🇮🇷
نطق سه هفته پیش سردار نوعیاقدم، فرمانده قرارگاه حضرت زینب سپاه قدس در سوریه رو گوش کنید: «ارتش سوریه یک تکون به خودش بده جولان رو آزاد میکنه»
شما را نمیدانم، ولی من همان زمان کرونا که چند نفر از عالیرتبهترین فرماندهان نظامی کشور (با شکمهای ورقلمبیده) در تلویزیون به صف شدند تا "کرونایاب" را به ملت عرضه کنند، فهمیدم چه خبر است. اینکه یک شارلاتان توانسته بود اینگونه تمام لایههای لازم امنیتی را پشت سر بگذارد و کل اینها را مشنگ خودش کند، همه آن چیزی بود که دانستنش برای فهم عمق فاجعه کافی بود.
@jenabegav
حقوق کارگر را باید با مفهوم هزینه فرصت توضیح داد نه راندمان و بازده کار کارگر.
فرضا دو کارگر در بنگلادش و آمریکا کار مشابهی میکنند، مثلا تعدادی بطری مشابه را در جعبه قرار میدهند. حتی اگر کارگر بنگلادشی راندمان بیشتری داشته باشد یعنی در یک ساعت تعداد خیلی بیشتری بطری را بستهبندی کند باز هم دستمزد هر ساعت کار کارگر آمریکایی بیشتر است و این دستمزد بالای نیروی کار در آمریکا نتیجه شکوفایی اقتصاد آمریکا و رقابت میان صنایع و کسبوکارهای مختلف در آن است که متقاضی نیروی کار هستند. دقت کنیم هزینه فرصت یعنی هزینه انجام هر عمل برابر است با ارزش پربهاترین جایگزینی که در این میان، از آن چشمپوشی شده است.
تذکره
مؤمنینی که داستان موسی و فرعون را می شنوند متحیر میشوند که چگونه بعد از آن همه نشانه و چندین عذاب (خشکسالی و آفت و خون شدن آب نیل و ....)، چگونه فرعون و فرعونیان درس نگرفتند و خود را دچار نابودی و هلاکت کردند!
ولی مگر نظام فعلی و طرفداران سفت و سخت آن و بوروکراتهایش به غیر از این عمل میکنند؟ مگر هزار و یک درس در همین چند سال گذشته تاثیری در رفتار آنها گذاشت؟ از فساد کم کردند؟ از ایدئولوژی؟ از سدسازی و هزار بلا بر سر محیط زیست آوردن کاستند؟.....
چهار سال پیش حدوداً همین روزها بود که برای آینده نظام تفالی به قرآن زدم. قسمتی آمد که مربوط به فرعون بود:
"[فرعون] روز قیامت پیشاپیش قومش میرود و آنان را به آتش درمیآورد، و [دوزخ] چه ورودگاه بدی برای واردان است. و در این دنیا و روز قیامت به لعنت بدرقه شدند، و چه بد عطایی نصیب آنان میشود."
روز به روز، ساعت به ساعت، ثانیه به ثانیه....
(خودم باورم نمیشود که همین دو ماه پیش بود این را نوشتم!)
سوریه و لبنان
چند سال قبل از ویرانی سوریه در جنگهای داخلی، نویسنده مسیحی لبنانیالاصل، نسیم طالب، سوالی را در یکی از کتابهایش مطرح کرد: مردم لبنان و سوریه هر دو متعلق به "شامات" هستند و فرهنگهای بسیار مشابه و بیشینهی تقریباً یکسان داشتهاند و دارند. قبل از جداسازی آنها توسط مرزهای تصنعی توسط اروپائیان، چیزی اینها را از هم جدا نمیکرد. پس چه شد که لبنان، علیرغم سالها جنگ داخلی بین اقوام مختلف آن، اینقدر از سوریه که سالها در امنیت و آرامش به سر برده بود، از لحاظ اقتصادی جلوتر بود؟
جواب طالب این بود که آنچه سوریه را، با شهرهایی چون حلب و دمشق که زمانی مراکز حیات تجاری و اقتصادی بودند، به چنان فلاکت اقتصادی انداخته بود، سیستم متمرکزی بود که حزب فاسد بعث سوریه راه انداخته بود؛ یعنی سیستمی سوسیالیستی مبتنی بر برنامهریزی مرکزی، و کنترل همه چیز از جمله قیمتها. این سوسیالیسم-ناسیونالیسم عربی بسیاری از شهرهای پرحیات عربی را که قرنها مرکز تجارت و پر از حیات و شور و زندگی بودند به قبرستانهای مردگان شبیه کرد. مثالهای بارز آن اسکندریه مصر و شهر حلب در سوریه بودند. به برکت انور سادات بزرگ، مصر شروع کرد به فاصله گرفتن از سیستم سوسیالیست-ناسیونالیست عربی دوران عبدالناصر، ولی عراق و سوریه به همان راه ادامه دادند.
برعکس، لبنان همیشه سیستمی بسیار نامتمرکز و ارتشی بسیار ضعیف داشته است. همین عدم سیستم برنامهریزی مرکزی موجب شد که لبنان هر بار بعد از فاجعه جنگهای داخلی، بسیار زود سر از خاکسترها بر کشد و دوباره مرکز حیات و زندگی و "عروس خاورمیانه" شود! حتی در اوج جنگهای داخلی لبنان، تاجرانی از حلب بودند که از "امنیت سوریه" فرار میکردند و به لبنان جنگزده پناهنده میشدند. به قول یکیشان، زندگی در میان جنگ بر زندگی در میان زندان (یعنی سوریه) ارجحیت داشت!
آنگاه که طالب این مطالب را نوشت، برای سیستم سوریه یک مزیت قائل شد: اینکه به مدد سیستم متمرکز نظامی و یک ارتش قدرتمند، سوریه لااقل مثل لبنان درگیر جنگهای داخلی نشده!
زمان خیلی زود ثابت کرد که حتی این هم مزیتی نبود!
@jenabegav
بر خیالی جنگشان و صلحشان!
توهمات خودساخته نیم قرن گذشتهی حضرات کم نبوده!
در جریان گروگانگیری کادر دیپلوماتیک آمریکا در ۱۳۵۸، جقلههای انقلابی فکر میکردند که گُردهی استکبار جهانی را به خاک رساندهاند. مماشات کارتر (که دوست نداشت هیچکدام از گروگانها آسیب ببینند) را به حساب ضعف آمریکا در برابر خود گذاشتند و احساس گُندهلات بودن محله کردند!
در هشت سال جنگ با عراق، مرتباً به خودشان و طرفدارانشان القا کردند که همهی دنیا در سمت عراق ایستاده، و یک ایران در برابر دنیا! هر فروش اسلحه به عراق را (که عمدتا از بلوک شرق بود، ولی اینها وانمود میکردند که از غرب است) نمودی از دشمنی دنیا با ایران مینمودند. نتایجی که حاصل از ضعف و بلاهت خود در دیپلماسی (در دست جوانهای انقلابی جقلهی تازه دیپلومات شده)، گندهگویی و لافزنی خود و تهدید کشورهای منطقه به صدور انقلاب، و کارهایی مثل گروگانگیری (که حکومت ایران را در نظر بقیه موجودی خطرناک یا دستکم موجودی ابله کرده بود) بود، این نتایج را حاصل "دشمنی دنیا با ایران" میدیدند.
این توهم "همهی دنیا در برابر ما" نوع نگاه همیشگیشان در نیم قرن گذشته بوده. وقتی نگاهت این باشد، کوچکترین پیروزی خودت را بسیار بزرگ حساب میکنی (چون در مقابل کل دنیا آن پیروزی را کسب کردهای!)، و در مقابل، بزرگترین شکستهای خودت را ناچیز میشماری (چون کل دنیا مقابلت متحد ایستاده!). با این توهم، از شکستهایت درس نمیگیری و پیروزیهایت به توهم و باد و خودبزرگبینیات میافزاید!
ولی واقعیت آن بود که در جنگ با عراق، دنیا در مقابل ما نبود! آمریکا و بیشتر اروپا اکثراً بیطرف ایستاده بودند و تماشا میکردند. اسرائیل حتی بیشتر با ما بود! خود ما بودیم که هر کاری میکردیم که دنیا را به آن طرف برانیم! در حالی که صدام دیپلومات زیرکی چون طارق عزیز را داشت، مسوولان وزارت خارجه ما تعدادی جوان تازهکار و ابله بودند که باید از هندیها یاد میگرفتند که خوب نیست با لباس نامرتب باشند. مسوولان بلندرتبه ما در سفرهای "دیپلوماتیک" خود ژست عالم باسواد میگرفتند و بقیه را پند و اندرز میدادند....
اواخر جنگ ۸ساله، عراق با مدیریت منابع محدودتر خود به یکی از مجهزترین لشکرهای دنیا تبدیل شده بود و از آن سو ایران تقریباً تهی از تسلیحات و تهی از پول و ارز و منابع شده بود. ادامه توهمات خطرناک بود، پس جام زهر نوشیده شد و جنگ خاتمه یافت.
شکست در آن جنگ میتوانست درس خوبی باشد، و برای دورهای به نظر میرسید در سطوح بالاتر قوه مجریه درس گرفته شده باشد. تلاشهایی شد برای ترمیم روابط با همسایگان و حتی غرب! اما کاسبان و معتادان توهم بیکار ننشستند. "روایت فتح" ساختند و شکست را رمانتیزه کردند، از جنگی مدرن با نکبت بمب و فلز و انفجار امر عرفانی ساختند، مازوخیسم جمعی را رنگ معنوی زدند، و همه اینها را با گرایشات و تفاسیر آخرزمانی مخلوط کردند.
با برآمدن احمدینژاد، این قشر بادفروش و توهمفروش قدرت پیدا کردند (گرچه خود احمدینژاد وسطهای کار فهمید با چه جماعت متوهمی طرف است و خواست از آنها فاصله بگیرد). باز هم همان توهم "دنیا در برابر ما" بود که کل شاکله دیپلوماتیک ما را شکل داد. به علاوه، درآمد عجیب و غریب و بیسابقه نفت در آن سالها و این نکته که در دهه قبل از آن، اصلاحات اقتصادی نصف و نیمه (علیرغم فسادهای زیاد) و رابطه نسبتاً مثبت با دنیا اثرات مثبتی بر جا گذاشته بود، موجب شد که نتایج و عواقب شومِ توهمات و رویاپردازیها به سرعت خود را نشان ندهد. نفت باز هم برای ما توهمآفرین شد! در آن زمان بود که، هرجا کشورهای دیگر (خاصه اروپاییها) خواستند با مماشات و مذاکره راه برونیافتی پیدا کنند، دلیل ضعف آنها انگاشته شد. مذاکرهکننده ارشد نظام، به جای مذاکره، مشغول وعظ اروپاییها میشد، و وقتی بعد از تلاشهای نافرجام و سرخوردگی اروپاییها و بقیه از زباننفهمی مفرط هیئت ایرانی، تحریمها یکی پس از دیگری بر ایران تحمیل میشد، این باز دلیلی گرفته میشد برای "همه دنیا علیه ما"!
در دهه گذشته، بزرگترین توهمات از شکست داعش در عراق و شکست نیروهای مخالف اسد در سوریه شروع شد. این جنگ را هم جنگ بین غرب و شرق توهم کردند، و گمان کردند که خودشان بودند که توانستند، نه تعدادی شورشی جهادی را، بلکه غرب را (و دنیا را!) به زانو درآورند!! نفهمیدند که غرب خیلی خودش را وارد داستان سوریه نکرد و حاضر نشد دخالتی شایان توجه انجام دهد. ندیدند که در عراق با همراهی آمریکا بود که داعش را شکست دادند، و در سوریه، اگر حمایت هوایی روسیه نبود، از همان شورشیها شکست خورده بودند. اینها را ندیدند و باز در توهم حاصل از شعارهای تبلیغاتی خود افتادند و گمان کردند که "غرب" را شکست دادهاند! به این گمان که "دنیا بود که در مقابلشان بود،" پیروزی در چشمشان خیلی بزرگ آمد و باز احساس گندهلاتی کردند!
@jenabegav
در انتظار ظهور
ممکن است با عقاید شیعه سنتی موافق باشید یا نه! ولی در هر حال، لازم است این را بدانیم که: در عقاید شیعه سنتی (اثنیعشری) در مورد امام زمان و ظهور، فقط انتظار داریم و دعا! اصلا و ابداً چیزی به نام "آمادهسازی" یا "زمینهسازی" در جامعه برای ظهور نداشتهایم. بنابر عقیده سنتی شیعه، امام زمان وقتی میآید که جهان پر از ظلم شده است. هیچ کجا عنوان نشده که عدهای راه را برای او هموار خواهند کرد، یا حکومتی برپا خواهد شد که زمینهساز ظهور است....
پس این داستان "زمینهسازی" برای ظهور از کجا آمده؟ اگر بخواهیم نمونهای از این تفکر در گذشتهی نزدیک پیدا کنیم، میرسیم به...... نهضت باب و طرفدارانش! اینها بودند که مبدع "ظهور تدریجی" و مفاهیمی مانند آن بودند. بعد هم روشنفکرانی چون شریعتی آن را در میان جوجه روشنفکرهای چپی مسلمان شایع کردند تا رسید به ج.ا.
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
به همه دوستانم توصیه میکنم از ورود به بحث خوب یا بد بودن افزایش قیمت بنزین بپرهیزند. مسلماً اگر در درون سیستم فعلی و در چارچوب آن بخواهد کار نسبتاً درستی انجام گیرد، قیمت بنزین باید افزایش یابد! در این شکی نیست، زیرا که قیمتهای فعلی انرژی با هیچ منطقی نمیخواند. ولی سیستم فعلی و چارچوب کنونی سرتاپا غلط و فاسد است! گران کردن بنزین سرعت زوال اقتصادمان را کم نخواهد کرد.
البته مثلا کانال خوب چُراز پیشنهاد داده که بنزین ملی شود (واقعا ملی، به این معنا که به هر ایرانی سهمش از بنزین داده شود). این از لحاظ اقتصادی پیشنهاد خوبی است، ولی از لحاظ سیاسی تقریباً غیرممکن! حکومت فعلی اصلاً و ابداً هیچگونه تمایلی به دادن هیچ اختیاری به مردم ندارد. چنین پیشنهادی مستلزم دادن آزادی برای ایجاد راهکارها و زیرساختهایی است که انتقال آزاد بنزینِ تحت مالکیت اشخاص را ممکن سازد. آزادی چیزی است که سیستم فعلی بیشترین نفرت را از آن دارد. در غیاب چنین راهکارها و پلتفرمها و زیرساختهای خصوصی و آزاد، دوباره با سیستم کنترلشده دولتی طرف خواهیم شد.
@jenabegav
الان خیلیها از من میپرسند که در مورد آینده و روند حوادث چه پیشبینی دارم. آیا در ابتدای سال جاری، کسی میتوانست هیچکدام از وقایعی که مسلسلوار اتفاق افتاد را پیشبینی یا حتی تخیل کند؟ منظورم پیشبینی خاص است، و الا چیزهایی مثل "اسرائیل با حزبالله لبنان وارد جنگ خواهد شد" گزارههای عامی است که تقریبا بدیهی بودند، کما آنکه معتقدم به زودی جنگ با حوثیها وارد فازی تعیینکننده خواهد شد.
پس من در مورد اینکه در آینده چه رویدادهای خاصی اتفاق خواهد افتاد پیشبینی خاصی ندارم.
ولی، در مورد خاص سوریه، در مورد چیزهایی که خیلیها الان پیشبینی اتفاق آن را میکنند، حسی دارم که اتفاق نخواهند افتاد! گاو درونم قلقلکم میدهد آنها را در اینجا بنویسم، و من هم در مورد گاو درونم معمولا مطیعم!
پس، به گمان من:
۱- لااقل تا یک دهه، جنگ داخلی بزرگ و گستردهای در سوریه اتفاق نخواهد افتاد! درگیریهایی خواهد بود (به خصوص با کردها)، ولی نه به صورت یک جنگ داخلی گسترده.
۲- سوریه تجزیه نخواهد شد.
۳- از طرف گروههای مسلح سوری حمله وسیعی به عراق صورت نخواهد گرفت. حداکثر حملاتی کوچک از جانب نیروهای کوچک و حاشیهای.
۴-شاید در سوریه نوعی حکومت "اسلامگرا" تشکیل شود، ولی به هیچ وجه نه چیزی مثل طالبان یا نزدیک به آن.
آیا دلیلی یا شاهدی بر اینها دارم؟ خیر! اینها فقط گمان من است.
@jenabegav
آقا بنده اینجا پیروزیهای گسترده جبهه مقاومت را به همه مردم ایران و مسلمین جهان تبریک گفته، اعلام میدارم که دشمن بداند حرکات ددمنشانه او نمیتواند در عزم راسخ ما برای پیروزی تاثیر بگذارد. ما همیشه صددرصد پیروزیم، و هر که بگوید نیستیم یک گاو تمام عیار است.
Читать полностью…بریدهای از چُراز:
https://youtube.com/shorts/B3xJkjSy3Xo?si=WmFTUQMfJBkZUUZa
@jenabegav
در مورد سوریه و حزب بعث
۱- انقلابی علیه ملاکین و بورژوازی
۲- مرثیهای بر آرمانهای توخالی
۳-باد و نخوت توهمات نظامی
@jenabegav
برادران ارزشی دو نوعند: نوع اول وقتی خبر طوفانالاقصی را میشنوند ذوق میکنند و هورا میکشند، عملیات وعده صادق که میشود مثل بچهها بالا و پایین میپرند، و در حرفهایشان میگویند ما باید با چین متحد شویم و پدر آمریکای پدرسگ را درآوریم. ابن گروه معمولا یک جمله کامل بلد نیستند بنویسند!
نوع دوم دانشگاه رفته (به احتمال زیاد علوم سیاسی) و بلد شده قلمبهسلمبه حرف بزند. اینها همان حرفهای دسته اول را میزنند، ولی با کلماتی مثل: استراتژیک، کریدور، عمق، پارامتر، رقابت استراتژیک، فرصت طوفان الاقصی...
این دومی علاجناپذیر است! مثلاً: همیشه با ادای همهچیزدانی شاکی است که چرا "دیپلماسی خارجی ما" از فرصت برای "اتحاد استراتژیک با چین" با استفاده از "رقابت استراتژیک چین و آمریکا" استفاده نکرده (اینها را خیلی هم قلمبهسلمبه میگوید)! انگار که میشود با لجبازی با آمریکا و اروپا بیشترین تحریمها را برای خود به ارمغان آورد، با همسایگان همیشه مشغول نزاع بود، خود را در موضع ضعف قرار داد، و بعد انتظار داشته باشی چین بیشتر از یک کارت بازی برای نفع خود به تو نگاه کند و در اولین جایی که به نفعش باشد تو را دور نیندازد!
@jenabegav
بعد از این هر کس در مورد "قانون حجاب" گفت که "قانون" باید محترم شمرده شود، این را بزنید توی سر بیشرفش! قانونی که با آن فقط توی سر ضعیفان زده شود، قانون نیست، ابزار اِعمال بیغیرتی و بیحمیتی و ناجوانمردی است. هر روز در این کشور قانون اساسی را خودشان نقض میکنند، و به چهار تا دختر که میرسند قانون قانون میکنند!👇
بهرام پارسائی، نماینده ادوار مجلس:
تا زمانی که مجلس بودم بدهی #سوریه #بشار_اسد به #ایران ۳۰میلیارد دلار بود که بر خلاف اصل هشتادم #قانون_اساسی به تصویب مجلس نرسیده بود!@jenabegav Читать полностью…
به دلار ۷۰ هزار تومان برابر است با
۲٫۱۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ بیش از دو
کادریلیون (quadrillion) یعنی دو هزار تریلیون تومان!
تکلیف این مبلغ کلان چیست؟
دوستمان در کانال خوب بازار آزاد کاملاً درست میگوید. نخواستم برای خواننده کانالم (که معمولا از مباحث تخصصی اقتصاد آگاه نیست) وارد مباحث اینچنینی شوم.
Читать полностью…کارگر و استاد
سیمایی صراف، وزیر علوم:
🔹 امروز استاد تمام بعد از ۴۰ سال خدمت با محاسبه حقوق به دلار ماهی یک هزار دلار دریافت میکند؛ در حالیکه دانشجوی همین استاد که به خارج از کشور رفته، ماهی بیش از هفت هزار دلار حقوق میگیرد
و حسی دارم که هنوز طوفان واقعی در پیش روست.....
البته الله اعلم!
«…. مثلا، آخوند و روشنفکر به دلیل کار نکردن و زحمت نکشیدن وراجی و تبلیغ را با دانش عملی و مدیریت اشتباه میگیرند و راه هر مشکلی را در یک سخنرانی کوبنده و یا اشک ریختن جستجو میکنند. مخالفین شاه از خود شاه خیلی بهتر و بیشتر زر میزدند و این تنها برتری شان بود. این ویژگی را به نظام انتقال دادند و بیش از هر زمان دیگر به وراجی و زر زدن چاپلوسان و جاهلان بها داده شد. »
♦️میبینید؟!
بس که این حضرات در دنیای پروپاگاندا غرقاند و آن قدر که همه چیز را جنگ رسانهای دیدهاند، اکنون که به این بدی در وسط میدان جنگ و در کل سیاست خارجی و استراتژی دفاعیشان باختهاند، باز هم فکر میکنند باختشان در جنگ رسانهای بوده! حُکماً اگر کمی بیشتر در ایران و خارج پروپاگاندا کرده بودند و اگر کمی بیشتر پول در حلقوم این یا آن "کارشناس" استیجاری، به خصوص از نوع خارجنشین آن، ریخته بودند که بیاید مصاحبه کند و از موفقیتهای عظیم آنها سخن بگوید، الان پیروز بودند!
همینقدر الاغ!
@jenabegav
⚜️نگاهی به مشروطه از زاویهٔ انتقادی⚜️
از عزل محمدعلیشاه تا انقراض سلطنت مشروطه- بخش اول
نویسنده: سهیل مختاری
یاد دارید مکتوب مرا که از شما سؤال کرده بودم طهران کدام جانور است که در یک شب صد و بیست انجمن زائید…کدام دیوانه بی تهیهٔ مصالح، بنّا را دعوت به کار میکند؟ کدام مجنون، تغییر رژیم ایران را خلقالساعه حساب میکند؟
از نامهٔ عبدالرحیم طالبوف به دخو – سپتامبر ۱۹۰۸
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
🔹ملی یعنی اختیارش دست ملت باشد
🔸ملی سازی واگعی و کیکی بنزین
"چیزهایی که ملی میشوند نابود میشوند"برخی مخاطبان در کامنتهای پست قبلی این مطلب را گفته بودند.
ما هم در چراز یک ویدئو در مورد ملیسازی مفاهیم با استفاده از مطلب کانال وزین جناب گاو با عنوان کلاه ملی بر سر ملت ساخته بودیم و به این ترفند استعماری تاخته بودیم.
خود جناب گاو هم به مطلب ملی سازی بنزین پرداخته و دقیقا از زاویه درست.
دو جور ملی سازی هست:
۱- ملی سازی «کیکی» که اختیار آن چیز ملی شده دست دولت/حکومت است.
۲- ملی سازی «واگعی» که اختیار آن چیز دست ملت است، حالا یا مستقیم یا با انتخاباتِ واگعی بصورت غیر مستقیم.
آیا به نظر شما نفت ۷۰ سال پیش ملی شد؟
آیا اختیار صداوسیمای ملی دست ملت است؟
آیا اختیار شبکه ملی اطلاعات دست ملت خواهد بود؟
آیا اختیار چاپ کردن یا نکردن پول ملی دست ملت است؟
اگر روزی ۱ لیتر بنزین به هر ایرانی داده شود و اختیار فروش یا مصرف و اختیار قیمت گذاری آن هم به دست ملت داده شود، بنزین واقعا ملی خواهد شد.
و البته که هر گاه اختیار ملت در یک موضوعی زیاد شود، اختیار حکومت در آن کم میشود و دقیقا به همین خاطر که جنابشان، حضرت گاو هم اشارتی کردهاند، حکومت سمت ملی سازی بنزین که درست ترین کار است، نرفته و احتمالا هم نمیرود.
چرا اصولا باید کاری کند که منفعت ۵ میلیارد دلاری در سال بخش غیر انتخابی حکومت از بین برود؟
اما روز به روز دایره انتخاب هایش با کسریها و ناترازیها که تبدیل به تورم میشوند در حال بستهتر شدن است و گران کردن بنزین میتواند تسکین موقتی بر آن باشد.
دقیقا به همین خاطر باید با گران کردن بنزین مخالفت کرد که کار به آنجایی برسد که از روی اجبار انتخاب درست را در دادن اختیار بنزین به ملت انجام دهد.
خلاصه دورش را بگیرید که نتواند از راه دیگری در برود که خیر کشور و ملت و خودش در این است که اختیارات ملت را زیاد کند.
ثروت رعیت را به خودشان بده!
بنزین را ملی کن: Oil to Cash
نکته اساسی دیگر این است که به لحاظ ساختار تصمیمگیری عرفی، چرا باید اموری تا این حد عمومی و مرتبط با تقریباً تمام مردم، خارج از محدودهٔ اختیارات دولت و مجلس-که خواه ناخواه با عامه مردم مواجهاند- در اختیار شورایی کذایی باشد؟ این شوراهای جور واجور از کجا آمدهاند؟
#تلنگر