افاضات شخص شخیص جناب گاو در باب اقتصاد و فرهنگ (و شاید کمی سیاست) می توانید نظرات خود را به آدرس ایمیل jenabegav@gmail.com برایم بفرستید. با سپاس!
جوادی آملی در بررسی نهایی قانون اساسی ۱۳۵۸ در فیضیه به کرات به قانون اساسی چین و شوروی ارجاع میدهد. قانون اساسی کشورهای سوسیالیستی ظاهراً بر فهم تعدادی از علمای انقلاب از مفهوم قانون و شریعت و حاکمیت ملی تاثیر بسیاری داشته است. طاهری خرمآبادی نیز همانند جوادی آملی، در بحث نسبت ولایتفقیه و حاکمیت ملی به الگوی قانون اساسی چین و شوروی اشاره و استناد کرده است. قانون اساسی شوروی و چین الگوی مرجعی بود که در آن ایام در فیضیه دستبهدست میچرخید و الهامبخش قانون اساسی ۵۸، در مباحثی چون مکتب، حاکمیت و قوانین موضوعه بود. محمد بهشتی نیز جوامع اسلامی را از حیث تقید به مبانی مکتبی با دیگر جوامع ایدئولوژیک نظیر شوروی و چین مقایسه میکند.
داود فیرحیЧитать полностью…
من از اولش هم اشتباهی بودم...
مسعود شصت چی
امیر حسین ثابتی که با رای 5 درصد مردم تهران به مجلس راه یافته است، گفته:
"تا قبل از روی کار آمدن دولت روحانی در سال ۹۲؛
نه قطعی برق داشتیم
و نه وارد کننده بنزین بودیم
اما تفکر قاجاری دولت روحانی با محوریت ظریف، ترکان و... امروزه کشور را به وارد کننده بنزین و قطع مکرر برق رسانده است.
تاوان یک انتخاب اشتباه در سال ۹۲، همچنان گریبانگیر یک ملت است..."
ببینیم چند تا غلط در 4 جملهای که ایشون فرمایش کرده وجود دارد:
1- تا قبل از روی کار آمدن روحانی قطعی داشتیم، خوب هم داشتیم. یک نمونه اش خاموشی های برنامه ریزی شده سال 87:
جدول خاموشی اطراف تهران
برنامه خاموشی استان یزد
و البته خاموشی های اوایل دهه 90...
2- نه وارد کننده بنزین بودیم؟ جدی میفرمایید؟
ما برحسب آمار رسمی تقریبا در تمام تاریخ معاصر وارد کننده بنزین بودیم بجز سالهای 98، 99 و 1400 که همه در دوران ریاست جمهوری روحانی بودند و با روی کار آمدن رئیسی مجددا به سرعت به وارد کننده تبدیل شدیم. البته ساخت پالایشگاه ستاره خلیج فارس از سال 1385 شروع شده بود که در سال 97 پس از برجام و واردات تکنولوژی مورد نیاز به ثمر نشست.
به نظرتون امیرحسین شصت چی هیچ ایدهای در مورد بنزین داره؟
3- تفکر قاجاری ظریف و ترکان؟ کل صنعت نفت مدیون تفکر توسعه محور ترکان در دهه 70 و 80 است و پالایشگاه ستاره که بزرگترین پالایشگاه جهان است مدیون برجام ظریف و مجوز برجامی واردات پمپ های آن بود.
4- انتخاب اشتباه مردم در سال 92 یا 82؟
این جدول تاریخچه قیمت بنزین از سال 1330 تا حال حاضر را نگاه کنید که خیلی حرفها در آن نهفته است. تنها سالهایی که در تاریخ معاصر ایران، مشکل قیمت بنزین وجود نداشته سالهای 1377 تا 1383 بوده که اول فروردین هر سال قیمت بنزین حدود 20 درصد و متناسب با تورم بالا میرفته. که میشود از چند ماه بعد از روی کار آمدن دولت خاتمی تا سال یکی مانده به آخر آن. خب سال آخر چرا این روند ادامه پیدا نکرد؟ بخاطر مجلس هفتم و همفکران امیر حسین شصت چی که طرح ضد منافع ملی "تثبیت قیمت ها" را تصویب کردند و جلوی دولت خاتمی را گرفتند و کشور را در مهلکه ناترازی انرژی انداختند. پس از آن دیگر قیمت انرژی درست نشد که نشد. افزایش قیمت های چند صد درصدی قبل و بعد از خاتمی را نگاه کنید... مشکلی که با بالا رفتن تدریجی قیمت حل شده بود را حدادعادل و توکلی و نادران و سبحانی و دیگر اصولگرایان دوباره احیا کردند و کشور را به مهلکه ناترازی انرژی انداختند.
به نظر شما انتخاب مردم در سال 92 اشتباه بوده یا انتخاب 5 درصدی امیرحسین شصت چی؟
/channel/ChorazRef/13
یومالنحس ۱۳ آبان
بخش۲: عوارض و عواقب
در ایران
اثری که ۱۳ آبان ۵۸ و حوادث بعد از آن بر ایران گذاشت بیسابقه بود. حتی شاید بسیار بیشتر از خود انقلاب ۵۷. به قول دوستی: ۱۳ آبان روزی بود که عروس ایران بعد از ۵۰ سال مقاومت به زور به حجله کمونیستها برده شد.
در ایران، دشمنی با آمریکا و تمام ایدئولوژی چپ به واسطهی این حرکت در عمیقترین لایههای حکومت نهادینه شد. در ۴۵ سال گذشته، در کنار کرهی شمالی (که به صورت رسمی هنوز در حال جنگ با آمریکا به شمار میرود) تنها دو کشوری هستیم که با آمریکا روابط دیپلوماتیک نداریم. حتی ویتنام و کوبا (حتی کوبا!) در آمریکا سفارت دارند. در بسیاری از جنگهای بزرگ و کوچک قرن بیستم، دو کشور متخاصم حتی در زمان جنگ هم سفارتهای خود را در کشور همدیگر حفظ کردند.
روز ۱۳ آبان رادیکالیسم را جزو لاینفک تمام سیاستگذاریهای بعدی در امور خارجی کرد: رادیکالیسمی که همواره شعار و ایدئولوژی را جایگزین عقل سلیم و دیپلوماسی کرد. در تمام این سالها، هر گونه روابط با آمریکا یا حتی مذاکره با آن به یکی از تابوهای ج.ا. تبدیل شده، که هر جور نگاه کنی کاملاً بیمعناست، و فقط با همان نوع بلاهتی میخواند که هنوز گروگانگیری سال ۵۸ را عملی قهرمانانه میبیند.
چسبیدن به آمریکاستیزی، آن هم به این گونهی افراطی، کشور ما را دچار یک تصلب ايدئولوژيک کرد و آن را به یک طلسم حاکمیت احمقانه دچار کرد. از طرف دیگر، این اقدام ستونی شد برای خبیثترین افراد جامعه (انحصارطلب، رادیکال، سرکوبگر، ضدعقل و عقدهای) که دور آن گرد آیند و بقیه را حذف کنند و با هزینه زندگی چند نسل مفتخوری کنند. حتی آنهایی در میان مقامات بالا که در ابتدا با این کار مخالف بودند، خیلی زود کشف کردند که وجود یک "دشمن" بزرگ چه قدر به نفع حکومتشان است. در واقع گروگان گیری سفارت مقدمه و تمثیلی شد از به گروگان گرفتن چهل ساله ملت ایران.
در آمریکا
از آن طرف، آمریکاییها ۴۴۴ روز، هر روز و هر ساعت، با دلهره شاهد استخفاف و تحقیر دیپلوماتهایشان در دست تعدادی اوباش بودند، که مرتب از تلویزیون و روزنامهها گزارش میشد. تقریباً برای تمام آمریکاییها، از هر دسته و گرایشی، تصویری که از ایران و ایرانی شکل گرفت تصویر مردمی بود که به هیچ قاعده و قانونی و مرامی پایبند نیست. چهار دهه گذشت تا نسل آمریکایی که با آن تصاویر بزرگ شد و هرگز آن اعمال جبنآمیز را نبخشید و فراموش نکرد، کمکم با نسلهای جوانتر جایگزین شود.
ملتی دچار مازوخیسم (خودآزاری)
کمتر از ده ماه از حادثهی ۱۳ آبان نگذشته بود و هنوز گروگانهای امریکایی در ایران بودند که جنگ بین عراق و ایران شروع شد. مسلماً یکی از مهمترین عواملی که صدام را به جنگ با ایران تشویق و تشجیع کرد این بود که میدانست که، به دلیل حرکت ابلهانهی ۱۳ آبان، آمریکاییها (که تا آن زمان مهمترین فروشنده سلاح به ایران بودند)، و در کل غربیها، در مورد فروش سلاح به ایران کاملاً بیمیل عمل خواهند کرد. در کلِ جنگ، عراق تقریباً تمام سلاح خود را از بلوک شرق خرید. بلوک غرب، به خصوص آمریکا، در این زمینه تقریباً بیطرفانه عمل کرد و به هر دو طرف سلاح کمی فروخت (جزئیات اینجا)، و در حالیکه شوروی که به ایران حتی اجازهی حمل سیم خاردار را هم نمیداد، تقریباً تمام سلاح عراق را تامین میکرد. این در همان هشت سالی بود که ما، از طرفی داشتیم سلاحهای آمریکایی خریداری شده در زمان شاه را به کار میبردیم (سلاحهایی که ما را از شکست کامل نجات داد!)، و از طرف دیگر یک لحظه شعار "مرگ بر آمریکا" را ترک نکردیم و هر چه بیشتر سعی میکردیم خود را به بلوک کمونیسم (که ما را جزو آدم حساب نمیکردند و با صدام خیلی رفیقتر بودند) بچسبانیم!
از این ابلهانهتر و مازوخیستیتر ممکن بود؟!
عاملان
تا آنجا که میدانم هیچ یک از عاملان این بدترین ضربهی تاریخی به ایران هیچگاه هیچ علامتی از پشیمانی از خود نشان نداد. اینها بعداً از سفرهی انقلاب خوب چریدند و مشهور شدند و به مقامات رسیدند و بعضیشان بچههایشان را به آمریکا فرستادند و بعضیشان اصلاحطلب شدند و .... ولی پشیمانی از فقر و فلاکت و مرگهای بیشماری که این عمل شومشان بر سر بسیاری از مردم ایران آورد، هیچگاه در ناصیهشان نبود. هیچ آدم عاقلی به چنین افرادی نباید کوچکترین اعتمادی کند، حتی اگر امروز حرفهای خوب و موجهی هم بزنند! هیچ کدام از اینها، لااقل تا وقتی که روی دو زانو نیفتاده، از مردم ایران به خاطر بلایی که سرشان آورده پوزش نطلبد، قابل اعتماد نیست!
@jenabegav
رحیم قمیشی رزمنده سابق در جنگ ایران و عراق و بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ در اسارت ارتش صدام بود. اینجا از خاطراتش در جنگ و شکسته شدن توهماتش میگوید.
جنگهای مدرن همیشه با پروپاگاندا همراهند. به علاوه، باور کردن این پروپاگاندا به نوعی وظیفه ملی حساب میشود، و کسی که در پروپاگاندا شک کند، اگر متهم به خیانت نشود، لااقل به نداشتن احساس وظیفه ملی یا مذهبی متهم خواهد شد.
@jenabegav
در دانشگاههای کشور دو نوع کارمند وجود دارد: کارمندان معمولی، و کارمندان عالیرتبه که به آنها استاد میگویند!
علت غایی و هدف ایجاد دانشگاههایی چون دانشگاه شریف یا دانشگاه صنعتی اصفهان این بود که مراکز علم و تکنولوژی برای کشور ایران شوند. که البته از همان ابتدا هدف بیهودهای بود! چرا؟ چون برعکس آنچه تصور میشود، در یک روال طبیعی، تکنولوژیک شدن قبل از دانشگاهی شدن میآید. صنعتی شدن در یک روال درست حاصل آزادی و کارآمدی اقتصادی است. ولی به هر حال، درست یا نادرست، هدف همین صنعتی شدن بود.
اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این است که الان هدف اصلی دانشگاهها (هدف اصلی، و نه آنچه هنوز ادعا میشود) موارد زیر (به ترتیب اهمیت) است:
۱- ایجاد آمار خوب (با استفاده از تعدد مقالات نوشتهشده)؛
۲- تربیت خیل بزرگی از بوروکراتهای مطیع و رام برای بوروکراسیهای دیگر؛
۳- تربیت تعدادی تکنوکرات برای "مدیریت" بعضی کارهای صنعتی (نه حتی لزوماً مدیران خوب).
دانشکدههای اقتصاد و مدیریت وضعشان حتی بدتر است. از بعضی استثناهای خیلی نادر که بگذریم، معمولاً در بهترین حالت، کارمند پرمدعا تولید میکنند.
اما تاثیرگذارترین و مخربترین محصولات تمام این دانشگاهها، پرورش تعداد زیادی افراد ایدئولوژیزده و روشنفکران ایدهفروش بوده، و نیز تعداد زیادی افرادی که انواع توهمات دانش و مدیریت و برنامهریزی دارند.
@jenabegav
آنقدر که دانشگاههای ما به کشور ما ضربه زدند هیچ کس نزده. با پرورش خبایثی که در دانشگاه بلد شدند دو کلمه حرف درست یا خوشگل هم وسط حرفهایشان بزنند، ولی اول و آخر حاضرند مملکت و مردم خودشان را فدای خودارضاییهای ذهنی و ایدئولوژیک خود کنند.
و البته با پرورش همه جور جانور چپی یا فاشیست یا بقیه انواع جانوران.
@jenabegav
🔴کنایه علی نصری به جریان پایداری: تخصصی ندارند؛ به هیجان و آدرنالین اعتیاد دارند
🔸سرگرمیشان شده که دیپلماتها را در حین مذاکرات زیر فشار بگذارند که میز مذاکره را ترک کنند و نظامیان را در شرایط جنگی زیر فشار بگذارند که عملیات انجام دهند. اینها نه تخصصی در سیاست دارند، نه در امور نظامی. فقط به هیجان و آدرنالین اعتیاد دارند و ۹۰ میلیون نفر باید هزینهش را بدهند
-baamdadeno-
@uttweet
سازندگان فیلمهای پورن سلیقه مشتریان خود را میشناسند، و میدانند که هر چه فیلمهایشان و صحنههای مستهجن آن با دنیای واقعی و رابطه جنسی معمول و نرمال فاصله داشته باشد، نه تنها مشتریانشان را نمیراند، بلکه بیشتر و بیشتر جذب میکند.
حالا امثال رائفیپور هم مطالب فانتزی برای خودارضایی ذهنی مخاطبان خود تولید میکنند. نه برای خودشان و نه برای مخاطبانشان اهمیتی ندارد که فانتزیهای آنها با واقعیتها ارتباطی دارد یا نه.
بیخود وقت شریف را صرف بحث و استدلال عقلانی با آنها یا در مورد مطالبشان نکنید.
@jenabegav
نخستین درس اقتصاد کمبود است ،بدان معنا که هیچ چیز به اندازه کافی برای رضایت همه کسانی که آن را می خواهند، وجود ندارد. و اولین درس سیاست نیز نادیده گرفتن اولین درس اقتصاد است.
توماس ساول
جناب فیاض زاهد! اینکه نسل شما طرفدار سوسیالیسم نوع بهشتی و شریعتی و مطهری بود نشان نمیدهد که کمتر از طرفداران امروزه علمالهدی ابله بودید. فقط نشان میدهد که ابلهان شیکتری بودید، و ضررتان هم حتی بیشتر بود.
#بیتعارف
@jenabegav
موجودی است که از دانشگاه فارغالتحصیل شده، معمولا عُرضه زیادی در دنیای حقیقی و غیرتصنعی (=غیردولتی) ندارد، علمش حتی در مورد تخصص خودش هم نصفه-نیمه است، و بسیار هم پرمدعاست. چون بیعرضه یا ترسوست، کارمند دولت میشود، و کارش این است که با وسواس کامل مزاحم کار افرادی شود که کار واقعی و مفید انجام میدهند. کمکم، این مزاحمت تبدیل به معنای زندگی برای او میشود.
به چنین موجودی "کارشناس" گفته میشود!
روز اول آبان، روز کارشناس، بر همگی مبارک باد!
@jenabegav
اندر احوالات ملتی که هیچگاه درس نمیگیرد و همیشه گمان میکند که خدا و کائنات به او بدهکارند!
@jenabegav
نتیجه حفر زوری چاه عمیق بر روی چشمه روستا (فاصله ۵۰۰ متری چشمه) و ۳۰ سال استخراج آب شیرین برای شست و شوی زغالسنگ در کویر طبس!
وقتی زور مردم به دولت نمیرسه و مجبورن نابودی میراث هزار ساله نیاکانشون رو به چشم ببینند!
لعنت بر شرکت های دولتی!
🔗 محمد قادری
از من به همه دوستان جوان یک نصیحت: از فلسفه خواندن احتراز کنید! من خیلی کم آدم دیدهام که فلسفه خوانده باشد و عقلش دچار مشکل نشده باشد. آنهایی که دیدهام که فلسفه خواندهاند و دچار زوال عقل نشدهاند، واقعاً انسانهای فرهیختهای بودند: با ذکاوت و هوش تیز، با فضیلتهای اخلاقی و بسیار متواضع در برابر حقیقت. ولی اینها در تجربه من استثنائات نادرند. اغلب آن چه فلسفهخوان دیدهام تباه شده است.
شکر خدا به جا میآورم که علیرغم تمایلم به مطالعه فلسفه در جوانی، هیچگاه نتوانستم به طور جدی به آن بپردازم.
@jenabegav
اصغر حکمتیار از دیدگاه فلسفه محافظهکاری مقایسهای کرده میان رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی (اینجا!)، که خواندنی است. اما به نظرم یک نکتهی مهم را جا انداخته، و آن بُعد سیاست خارجی است: سیاست خارجی محمدرضاشاه از سیاست خارجی پدرش بسیار معقولتر و واقعبینانهتر بود. در مقایسه با ج.ا. (یا مثلاً مصدق) هم که اصلاً نیازی به گفتن نیست! جملهای شنیدهام که گویا سفیر انگلیس در ایران در دوران انقلاب گفته، به این مضمون که "محمدرضاشاه بایستی وزیر امور خارجه میبود!"
البته کسی که گوی سبقت را در واقعبینی سیاسی و رفتار دیپلوماتیک از همه اینها میرباید (آن هم موقعی که ایران بسیار ضعیفتر از دوران پهلویها و رقبایش بسیار قویتر بودند)، به نظرم ناصرالدینشاه است. صد البته مطمئنم که اکثر خوانندگان با من در این نکته همنظر نیستند....
@jenabegav
یوم النحس ۱۳ آبان
بخش۱
یومالشیاطین!
روز ۱۳ آبان، تعدادی دانشجوی چپی (دانشجویان خط امام) از دیوارهای سفارت بالا رفتند، و ۶۶ نفر از اعضای سفارت را گروگان گرفتند. خواستهشان: استرداد شاه پیر و بیمار بستری در بیمارستانی در آمریکا برای اعدام شدن به دست خلخالی!
ترهات و خزعبلات بعدی در مورد "لانهی جاسوسی" را فراموش کنید. عمل گروگانگیری، آن هم گروگانگیری دیپلوماتهای یک کشور خارجی، در سطح جهانی بسیار مذموم و جبنآمیز حساب میشود، و گروگانگیری دیپلوماتها در آبان ۵۸ حتی خیلی زشتتر و قبیحتر جلوه مینمود، زیرا که هدفش حتی یک خواسته اعلای سیاسی نبود! بلکه هدفش انتقام انقلابی از یک پیرمرد بیمار بود! زشتی و پلشتی بیحد این مساله نظام را بعداً مجبور کرد که روایت را عوض کند: از گروگانگیری به "تسخیر لانهی جاسوسی"! ولی حتی اگر مسأله جاسوسی هم مطرح بود، در عرف جهانی همواره کشور میزبان فقط حق اخراج دیپلوماتها را دارد. کما آنکه در طی شدیدترین سالهای جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و جاسوسی از هر دو طرف، هرگاه کسی از کادر دیپلوماتیک از کشور مقابل به جاسوسی متهم میشد، فقط از کشور اخراج میشد.
نگاهی سریع کنیم به آنچه اتفاق افتاد!
آمریکا و انقلاب ۵۷
در جريان انقلاب ۵۷، آمریکاییها عمدتاً نقش تماشاگر را بازی کردند. از آنجا که دوران جنگ سرد با شوروی بود، و آمریکاییها متقاعد شده بودند که شاه کنترل خود را بر امور از دست داده (و شاید از سرطان شاه باخبر بودند)، عمده نگرانیشان افتادن ایران به دست کمونیستهای وابسته به شوروی بود. این بود که، اگر چه با نگرانی، از قدرت گرفتن طیف مذهبی (گرچه چپی!) در انقلاب خیلی ناخشنود نبودند؛ آنها حتی از حدود دو ماه قبل از پیروزی انقلاب مذاکراتی را نیز با انقلابیها شروع کرده بودند. با حجم زیاد تسلیحاتی که به ایران فروخته بودند (اسلحهای که در جنگ ۸سالهی بعدی با عراق، ایران را نجات داد!)، و نیز از آنجا که ایران یکی از تامینکنندگان نفت دنیا بود، نگرانی آمریکاییها قابل فهم بود.
بعد از پیروزی انقلاب، آمریکا بلافاصله حکومت جدید را به رسمیت شناخت.
انقلاب چپها و آمریکا
ولی جو ایران آن روز به شدت چپزده بود، و دشمنی با آمریکا تقریباً بلافاصله از اولین روز پیروزی انقلاب در میان انقلابیون شروع شد. انگار که مسابقه در نفرت از آمریکا باشد، افراد و گروههای مختلف سعی می کردند تا در شعار و تبلیغات از بقیه در ضدآمریکایی بودن جلوتر باشند. حرف هایشان هم همان حرفهای همیشگی چپها بود: ویتنام، شیلی، کوبا، امپریالیسم آمریکا....
سه روز بعد از پیروزی انقلاب، یعنی روز ۲۵ بهمن ۵۷، اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران که یکی از دهها گروه از اراذل و اوباش انقلابی آن زمان بود به سفارت آمریکا حملهی چریکی کردند و برای چند ساعت دیپلوماتهای آمریکایی را حبس کردند و قهرمانبازی درآوردند. این فتنهی اول با دخالت دولت موقت پایان یافت، و دولت موقت توانست آمریکا و دنیا را متقاعد کند که این حرکت کاملاً ابلهانه و جبنآمیز حاصل شور اول انقلاب بوده، و غائله را رفع و رجوع کردند.
شاه به آمریکا میرود!
شاه فراری از کشور دچار سرطان بود، و برای معالجه از کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا درخواست ورود به آمریکا کرده بود. کارتر علیرغم میلش و علیرغم خواستش برای حفظ رابطه با حکومت جدید، بعد از چندی تامل و تردید به شاه اجازهی ورود به آمریکا داد. بعضی از مشاوران کارتر مخالف بودند، ولی در مقابل بعضیشان میگفتند که راه ندادنپیرمردی بیمار و دم مرگ که قبلا متحد آمریکا بوده وجههی آمریکا را خراب میکند. هر چه بود، شاه در آخر مهرماه ۵۸ وارد آمریکا شد، ولی بدون هیچ استقبال رسمی یا غیررسمی! چنان سرد با شاه مخلوع بیمار رفتار کردند که هیچ شبهای برای او و خانوادهاش نگذاشتند که الان به آنها به چشم مهمانان مزاحم نگاه میشود.
اوباش به سفارت میروند
دانشجویان خط امام در ابتدا فقط یک چیز میخواستند و آن استرداد شاه بود. البته آن اوباش خود دقیقاً نمیدانستند برنامهشان چیست! احتمالاً بیشتر میخواستند ضرب شصتی به آمریکای جهانخوار نشان دهند، دو سه روزی گروگانها را نگهداری کنند، و بعد بشوند قهرمان خلق! ولی موج حمایتی که از این عمل ابلهانه به عمل آمد، خود آنان را هم متحیر کرد و در معرض عمل انجامشده قرار داد. حمایتها از هر طرف بود: تمام گروههای چپی، تمام گروههای چپ مذهبی، روشنفکران (غلامحسین ساعدی، شاملو، هوشنگ ابتهاج....)، روحانیت انقلابی (مگر تک و توکی که بعداً به محافظهکاران مشهور شدند)، همه از این حرکت استقبال کردند، و روزانه راهپیماییهایی در حمایت از آنها انجام میشد.
دولت موقت بازرگان به شدت با این عمل مخالف بود! ولی الان بر عکس بهمن ۵۷ وقت خلاص شدن از دست آنان بود، پس اینبار به آنان توجهی نشد و دولت موقت مجبور به استعفا شد!
ادامه دارد...
@jenabegav
همین طوری و از چیزهایی که میبینم و میشنوم، به نظرم میرسد برادران ارزشی کمکم حالیشان شده چه خبر است و از فاز "انتقام بگیریم" و "بزنیم" درآمده، احتمالاً وارد فاز "دقت کن" شوند.
فقط امیدوارم نتانیاهو از خر شیطان پایین بیاید و ماجرا را کش ندهد.
@jenabegav
رشته توئیتی جالب در مورد نفرین ملیگرایی در هند و حمایت آنها از اسرائیل:
https://x.com/HosseinGhatib/status/1850643363957285361
جماعت تندروی که عملیات وعده صادق ۲ را به حکومت تحمیل کردند، الان هم دوباره مشغول فشار برای خبطی بس بزرگترند.
تلویزیون که به طور کامل دست این تندروها است و مساجد و هیئتهای مذهبی نیز!
اگر سه دهه گذشته را نگاه کنیم، این جماعت معمولاً با سروصدا کارهای خود را پیش بردهاند. جماعت موسوم به اصولگرا که زمانی برای منافع خود به اینها میدان داد، حالا گروگان آنهاست.
جماعت نادان متوهم، که در ضمن بسیار هم خودبزرگبین و خودشیفته است و القاب عدالتخواه و شهادتطلب و مجاهد و .... را برای خودش مناسب میبیند.
@jenabegav
در واکنش به این پست، دوستی جمله فوق از توماس ساول را برایم فرستاد!
@jenabegav
البته ج.ا. در دهههای پیش از این حاتمبخشیها زیاد کرد، به خصوص در مورد لبنان. بسیاری از خرابیهای جنوب لبنان بعد از جنگ با اسرائیل با پول ایران بازسازی شد، و در تمام این سالها ج.ا. مشغول نیروسازی و تجهیز و دادن انواع تسلیحات و مهمات به حزبالله لبنان بود. این چیز پنهانی نبوده و نیست!
ولی اگر لبنانیها منتظرند همان روال ادامه پیدا کند، بسیار مایوس خواهند شد. حتی اگر حملهای به ایران هم صورت نگیرد، ایران امروز با ایران دو دهه پیش که پول نفت داشت و جمعیت جوانی داشت و اقتصاد نسبتاً رو به پیشرفتی داشت، کاملاً متفاوت است. الان ایران کشوری است که از همه جهات رو به ورشکستگی است (صندوقهای بازنشستگی، مساله برق و گاز و سوخت....).
البته حکومت ج.ا. همچنان به بذل و بخشش خود ادامه خواهد داد! ولی واقعیت روی زمین این است که اسرائیل ظرف چند ماه سرمایهگذاری ایران در منطقه در چند دهه را تقریباً نابود کرد، و ایران الان از لحاظ اقتصادی و سیاسی دیگر در موضعی نیست که بتواند آن حاتمبخشیها را در آن سطح یا حتی یکچهارم آن تکرار کند.
عاقبت زیستن در توهمات!
@jenabegav
خودتان را بگذارید جای نتانیاهو! آیا به این راحتی از این فرصت طلایی که گیرش آمده خواهد گذشت؟
۷ اکتبر بسیاری چیزها را تغییر داد. حزبالله لبنان و حکومت ایران ناخواسته خود را در موقعیت معلقی یافتند که نه میتوانستند وارد جنگ تمام عیار شوند، و نه بنشینند و کاری نکنند. کنار نشستن و مطلقاً کاری نکردن تمام اعتبارشان را زیر سوال میبُرد. نتانیاهو تمام مدت "دودوزه" بازی کرد! ایران و حزبالله در تمام مدت در حالتی بودند که در هر صورت میباختند!
آن وقت ابلهان تندرو کشورمان در ۷ اکتبر چه شادیها که نکردند!
@jenabegav
صادرات در پنج پرده
مناسبتهای تقویمی در حوزه اقتصاد خیلی کسالتبار شدهاند. روز صنعت، روز تولید، روز استاندارد و حالا روز صادرات. دستگاه پیچیده و ناکارآمد اداری ایران، یک روز سال را به نام روز ملی صادرات ثبت کرده و در این روز قصد تکریم صادر کنندگان را دارد. طرفه آنکه در سال یک روز به فکر صادرات میافتند و در مقابل، 364 روز برای محدود کردن آن تلاش میکنند. میپرسید چگونه؟ به این پنج مورد توجه کنید.
اول: گیج و سرگردان
تازه رئیس اتاق کرمان شده بودم که برای تقویت صادرات، کمیتهای تشکیل دادند و از رئیس اتاق هم دعوت کردند که در جلسه شرکت کند. هر ماه جلسه را به ریاست استاندار تشکیل میدادند و درباره موانع صادرات صحبت میکردند. بعد از چند جلسه سکوت، یک بار پیشنهاد کردم که از همه اعضای حاضر در جلسه، بخواهند روند ارسال یک محموله صادراتی را بنویسند. کاغذ و قلم برداشتند و دانستههای خود را درباره صادرات نوشتند. از 25 نفری که در جلسه حضور داشتند، فقط دو یا سه نفر توانستند مختصری درباره فرآیند صادرات بنویسند که این افراد نیز جزو مدیران گمرک یا اداره استاندارد یا سازمان بازرگانی استان بودند که البته هرکدام از زاویه کار خود، صادرات را تشریح کردند. به استاندار گفتم، اغلب اعضای این جلسه نمیتوانند فرآیند صادرات را روی کاغذ توضیح دهند، چطور میتوانند مشکلات صادرکنندگان را حل کنند؟
دوم: سرگردانی مطلق
سالها پیش اتحادیه اروپا ورود پسته ایران را به دلیل آلودگی به سم افلاتوکسین ممنوع کرد. مدتها لابی و رایزنی صورت گرفت تا راضی شدند که دوباره صادرات را آغاز کنیم اما به این شرط که محمولههای صادراتی، گواهی بهداشت را داشته باشند. به این ترتیب، مسیر باز شد و توانستیم صادرات را از سر گیریم. بعد از دوندگیهای زیاد اولین بار محمولهای را برای صادرات به بندرعباس فرستادیم و قصد داشتیم در کانتینرها بارگیری کنیم که گفتند باید گواهی بهداشت ارائه کنید. برای دریافت گواهی بهداشت مراجعه کردیم که گفتند نیاز به شماره کانتینر داریم. دوباره برای گرفتن شماره کانتینر مراجعه کردیم که گفتند تا گواهی بهداشت نباشد، بارگیری نمیکنیم و تا بارگیری انجام نشود، شماره کانتینری در کار نیست. شاید باورتان نشود اما چهار تا پنج ماه دوندگی کردیم تا موفق شدیم همین مشکل ساده را رفع و رجوع کنیم.
سوم: حرف عجیب آقای رئیس
در یکی از جلسات رسمی، رئیسکل گمرک حرف عجیبی زد. گفت: در گمرک قوانینی داریم که به استناد آنها میتوانیم صادرت یا واردات کالایی را ممنوع کنیم و اگر تمایل داشته باشیم، به استناد همان قوانین میتوانیم بدون کوچکترین هزینه یا معطلی، صادرات یا واردات آن را بلامانع بدانیم.
چهارم: صادر کننده نمونه
سالها قبل فرد گمنامی به عنوان صادر کننده نمونه پسته، از رئیسجمهور وقت جایزه دریافت کرد. کسی او را نمیشناخت و ما متوجه شدیم تاجر نیست و پیلهور است و عدهای فقط از کارت بازرگانی او استفاده کردهاند. شنیدم چندماه بعد او را به خاطر فساد بازداشت کردند.
پنجم: بدفهمی همیشگی
در یکی از نشستها، مدیری اثرگذار بر فرآیند تجارت از من پرسید چطور است که پسته در سوپر مارکتهای اروپا، کیلویی۲۰ دلار است اما شما کیلویی 8 دلار را هم نمیپذیرید؟ آن روزها هم با محدودیتهای ارزی مواجه بودیم و میزان ارزش کالای صادراتی در گمرک با وقعیت فاصله داشت. برای آن مدیر محترم توضیح دادم؛ پستهای که ما صادر میکنیم پسته خام است که به صورت فلهای صادر میشود اما پستهای که شما از سوپر مارکت میخرید، بستهبندی شده و طبیعی است که قیمت بیشتری داشته باشد. هرچه توضیح دادم، قانع نشد. و بعید میدانم هنوز هم متوجه شده باشد.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
«چند سالتون بود فهمیدید صدام ١٢ روز بعد از شروع کردن جنگ، قطعنامه دعوت به صلح سازمان ملل رو پذیرفت؟»
لیست قطعنامههای سازمان ملل در جنگ ایران و عراق با تاریخهای شمسی و جزئیات پذیرش آنها:
١- قطعنامه ۴٧٩
• تاریخ صدور: ۶ مهر ١٣۵٩
• موضوع: دعوت به آتشبس و حل مسالمتآمیز اختلافات.
• پذیرش عراق: بلافاصله پذیرفت (١٢ مهر ١٣۵٩).
• پذیرش ایران: ایران این قطعنامه را نپذیرفت.
٢- قطعنامه ۵١۴
• تاریخ صدور: ٢١ تیر ١٣۶١
• موضوع: درخواست آتشبس و عقبنشینی به مرزهای بینالمللی.
• پذیرش عراق: بلافاصله پذیرفت.
• پذیرش ایران: ایران نپذیرفت.
٣- قطعنامه ۵٢٢
• تاریخ صدور: ١٢ مهر ١٣۶١
• موضوع: تأکید مجدد بر آتشبس و مذاکره.
• پذیرش عراق: بلافاصله پذیرفت.
• پذیرش ایران: نپذیرفت.
۴- قطعنامه ۵۴٠
• تاریخ صدور: ٩ آبان ١٣۶٢
• موضوع: درخواست برای ادامه مذاکرات و توقف درگیریها.
• پذیرش عراق: پذیرفت.
• پذیرش ایران: نپذیرفت.
۵- قطعنامه ۵۵٢
• تاریخ صدور: ١١ خرداد ١٣۶٣
• موضوع: محکومیت حملات به کشتیهای تجاری در خلیج فارس.
• پذیرش عراق: پذیرفت.
• پذیرش ایران: نپذیرفت.
۶- قطعنامه ۵٨٢
• تاریخ صدور: ۵ اسفند ١٣۶۴
• موضوع: درخواست برای توقف درگیریها و محکومیت استفاده از سلاحهای شیمیایی.
• پذیرش عراق: پذیرفت.
• پذیرش ایران: نپذیرفت.
٧- قطعنامه ۵٨٨
• تاریخ صدور: ١۶ مهر ١٣۶۵
• موضوع: تأکید بر قطعنامههای قبلی و ادامه تلاشها برای صلح.
• پذیرش عراق: پذیرفت.
• پذیرش ایران: نپذیرفت.
٨- قطعنامه ۵٩٨
• تاریخ صدور: ٢٩ تیر ١٣۶۶
• موضوع: درخواست توقف فوری درگیریها، بازگشت به مرزهای بینالمللی، و تعیین مسئولیت جنگ.
• پذیرش عراق: بلافاصله پذیرفت.
• پذیرش ایران: ٢٧ تیر ١٣۶٧، ایران این قطعنامه را پذیرفت.
-سئوال امتحانی؛
«جنگ برای چه کسانی نعمت بود؟» و چرا؟
٢٠ نمره
@dastchean
خیلی از ایرانیها دید معوج و ابلهانهای به دنیای خارج از ایران و نقش ایران در جهان دارند. درجاتی از نوعی نارسیسیسم جمعی که با درجاتی از پارانویا و همه-دشمن-انگاری و نظریات توطئه ترکیب شده، و منحصر به گروه و ایدئولوژی خاصی هم نیست و مشترک بسیاری از ایرانیهاست. از بعضی روشنفکران دوره قاجار شروع شد و الان همهگیر شده است.
اوج این نگاه را در سیاستهای خارجی احمقانه در نیم قرن گذشته میتوان دید. ولی این نوع نگاه از قبل از ج.ا. هم متداول بود: مصدق بسیار مبتلا به آن بود و بسیار به رواج و نهادینه شدن آن دامن زد، و حتی محمدرضاشاه (علیرغم سیاست خارجی بسیار معقولترش) از آن برکنار نبود.
خلاصه که اگر دیدید بعضی هموطنان، علیرغم این که با ایدئولوژی نظام همراه نیستند و حتی با آن مخالفند، از عملیاتهای "وعده صادق ۱ و ۲" چنان ذوقزده شدند، تعجب نکنید. این بیماری ملی ماست!
@jenabegav