افاضات شخص شخیص جناب گاو در باب اقتصاد و فرهنگ (و شاید کمی سیاست) می توانید نظرات خود را به آدرس ایمیل jenabegav@gmail.com برایم بفرستید. با سپاس!
نه آقای سلطانی! روسها بیشرف باشند یا باشرف، رفتارشان با ما ربطی به وجود و عدم شرفشان (یا پدرشان!) ندارد!
حرمت امامزاده به متولی آن است! ماییم که ۴۷ سال آزگار است در روابط خارجی خود بد و ابلهانه و کاملاً ایدئولوژیک رفتار کردهایم. در این مورد فقط با کره شمالی و کوبا در رقابت بودهایم. حتی شوروی زمان استالین هم، با آن قدرت زیادش، اینقدر در روابط خارجیش ایدئولوژیزده نبود که ما هستیم. چین مائو هم اینگونه نبود. حماقت ما تقریباً منحصر به فرد است!
طرف مست کرده بود و در اتوبان رانندگی میکرد. از رادیوی ماشین شنید که به رانندگان همان اتوبان اخطار میداد که "رانندهای مست کرده و اتوبان را خلاف جهت میرود". این را که شنید، گفت: "بابا این چه میگوید! اینجا همه مست کردهاند و خلاف جهت میروند جز من!"
یک بار هم که شده باید بنشینیم و ببینیم که چرا همه دنیا، از آمریکا و اروپا و عربها و روسیه و چین و هند و ژاپن، به ما که میرسند "بیشرف" و "بیپدر" میشوند. شاید ماییم که نزدیک نیم قرن است مست کردهایم. مست ایدئولوژی!
@jenabegav
جنگ، خائنین و خادمین
سال ۱۳۶۶ بود. بحث جنگ بود، و پیرمرد دهاتی با لبخندی تلخ گفت: "هی میگن خونوادههای شهدا خواستار ادامهی جنگند! من پدر شهیدم و میگم تمومش کنید!" بچه بودم، و شنیدن این حرف ساده شوکهام کرد! پروپاگاندای "جنگ جنگ تا پیروزی" آن روزها آن قدر قوی بود که در ذهن من بچه نمیگنجید که یک "پدر شهید" خواهان اتمام جنگ باشد. حتی تا یک هفته قبل از پذیرش قطعنامه در سال ۱۳۶۷، در خیابانها و میدانها بنر میزدند که "هر که در ادامهی جنگ شک کند خائن به رسولالله است"!
الان میدانیم که در آن سالها بسیاری در قسمتهای مختلف نظام به این نتیجه رسیده بودند که باید جنگ را هر چه زودتر خاتمه داد. فهمیده بودند که نمیتوان عراق را شکست داد و نمیشود بغداد را گرفت. ولی جرات نمیکردند که با صدای بلند آن را بگویند. جنگ را طول دادند و طول دادند تا سال ۱۳۶۷ که شکست از همه طرف سراغمان آمد: عراقیها به سرعت پیشرفت کردند واسرا و کشتههای بسیار زیادی از ما گرفتند. وضعیت اقتصادی هم به واسطه جنگ رو به فروپاشی کامل بود. آنجا بود که جام زهر نوشیده شد، و ایران مجبور شد در ضعیفترین حالت وارد مذاکرات بعد از جنگ شود، در حالیکه هنوز بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک کشورمان در دست عراق بود. شانس آوردیم که صدام آن بلاهت آشکار را نشان داد و به کویت حمله کرد و بعد داستان حمله گسترده آمریکا پیش آمد که ماشین جنگی عراق را نابود کرد! و الّا معلوم نبود که چه شرایط خفتباری بر ما تحمیل میشد.
آن افراد معدودی که در سالهای بین ۱۳۶۲ و ۱۳۶۷ با صدای بلند خواستار پایان جنگ بودند، آن زمان با انواع و اقسام تهمتها و بدگوییها مواجه شدند. از "لیبرالهای طرفدار آمریکا" گرفته تا "خائن به رسولالله" و ..... ولی امروز چون روز روشن است که اینها، لااقل در این فقره، خادمین واقعی به مردم ایران بودند. اینها در آن روز واقعیتی را میگفتند که برایشان بیاحترامی میآورد و بعد از جنگ هم کسی برای آنها بابت آن اعتباری و افتخاری قائل نشد.
صدای لات و لوتها و گندهگوها و افراطیها همیشه بلندتر است! آنها آن هنگام که جنگ میافروزند افتخار کسب میکنند، و در شکست هم باز مخالفین را متهم میکنند.
فاعتبروا یا اولیالابصار!
@jenabegav
جهت تاریخ
در بسیاری از ایدئولوژیهای دو قرن اخیر، برای تاریخ جهتی پیشرونده و پیشرفتکننده متصور میشوند. در این نوع نگاه، تاریخ و جریانات تاریخی جهتی رو به جلو و به سوی ترقی دارند: اگر هم عقبگردهایی اینجا و آنجا اتفاق افتد در کل جریان به سوی پیشرفت است و خلل زیادی در آن وارد نمیشود. نوعی داروینیسم تاریخی در خیلی از این نگاههای ایدئولوژیک مشهود است.
در میان بعضی دینداران این تلقی از تاریخ با آموزههای آخر زمانی ترکیب شد و ایدههایی از این نوع موجب شد که: "با تلاش و جهاد جهادگران، عدالت به تدریج و با پیروزی عدالتطلبان در جهان گسترده خواهد شد، مستکبران شکست خواهند خورد، و این روند با آمدن منجی نهایی تکمیل خواهد شد."
اما در حقیقت دیدگاه دینی متضاد با این دیدگاه است! در دیدگاه دین جهتی برای تاریخ در نظر گرفته نمیشود. مگر البته جهتی که حاصل از تاثیر زمان بر همه چیز است که چیزی جز افزایش آنتروپی (یعنی همان انحطاط و فرسودگی) نیست. طبق دیدگاه دینی جوامع انسانی با دور شدن از زمان وحی، به تدریج منحط میشوند و تاریکی بیشتر و بیشتر بر جهان حاکم میشود. آمدن منجی موعود در راستای روندی تاریخی نیست، بلکه دست الهی است که در زمان انحطاط کامل میآید تا چیزها را به روال اولیه خود (همان فطرت الهی) برگرداند. تلقی جهتدارانه از تاریخ که آن را در جهتی مثبت میداند که این جهت را فعالان (مجاهدان، مذهبیها، .....) تقویت میکنند و به جلو میبرند تا در نهایت به مدینه فاضله موعود برسد، نگاهی دینی نیست، بلکه برگرفته از ایدئولوژیهای مدرن (به خصوص مارکسیسم) است.
@jenabegav
روز به روز، ساعت به ساعت، ثانیه به ثانیه، به لحظه دود شدن سرابها و توهمات نزدیک میشویم.... سیلی سخت واقعیتهای تلخ بدجور به صورت متوهمین خواهد خورد!
و حتی به صورت بقیه!
@jenabegav
احمقیام پس مبارک احمقی است،
که دلم با برگ، و جانم متقیست.
گر تو خواهی کِت شقاوت کم شود،
جهد کن تا از تو حکمت کم شود!
حکمتی کز طبع زاید وز خیال،
حکمتی نی فیض نور ذوالجلال!
#مولانا
@jenabegav
وطنفروش وطنش و مردمش را فقط به پول نمیفروشد، بلکه خیلی وقتها به ایدئولوژی پوچ میفروشد! حتی اگر آن ایدئولوژی "ملیگرایی" نامیده شود. فلاکت مردمش و خرابی مملکتش را برای ارتقای ایدئولوژیش هزینه زیادی نمیداند.
وطنفروش ملیگرا کم نداریم!
@jenabegav
در چند روز گذشته نتیجه خیلی تلخی گرفتم: برای خیلی از مردم ایران، همین نظام فعلی از سرشان هم زیاد است!
#بیتعارف #شرمنده
@jenabegav
هنوز آن فقرهٔ جهادیه علمای کربلا و نجف که آمدند طهران و فتحعلیشاه بیچاره را واداشته با دولت روسیه به جنگ و جدال انداخته از نظرها دور نشده است. و هر چه دولت ایران تابحال میکشد از نتیجهٔ همان نصایح علمای آنوقت کربلا و نجف است و حالا یقیناً تجدید آن لازم نیست.
ایران وسط مناقشات عبری-عربی چه میکند؟
ایدئولوژی اسلامگرایی سرچشمههای نزدیک آن به سیدقطب و مودودی بازمیگردد. در حالیکه سران مذهب سنتی ایران میلی به درگیری در مناقشات جهان اسلام نداشته و جز حمایت معنوی، هدف اصلی خود را تنها حفظ حدود و ثغور مملکت، و عتبات میدانستند و بس. اسلامگرایی از آنجا که نسبتی با تشیع ندارد، و مانند پیراهن گشادی است که به تن او زار میزند، برای ایران هم ژستِ مصنوع و پر ضرری شده که اینسان کشور را در تیررس آزاد رژیم رادیکال اسرائیل قرار داده بطوریکه آنقدر جری شده که مستقیماً به تهران حمله میکند. ایران در این بین خود را وسط مناقشهای انداخته که در جهان اسلام کمترین ارتباط را به او دارد. جز ضرر مطلق عایدی دیگری برای کشور نداشته و حتی سایهٔ جنگ را هم بر سر ما انداخته است. ایران باید خود را از مناقشات عبری-سلفی بیرون بکشد و مشکلات جهان اسلام را به سران سعودی، مصر، فلسطین و کشورهای همسود واگذار کند. حمایت معنوی از مسجدالاقصی و تشکیل دولت مستقل فلسطینی تنها راهبرد منطقی است و الباقی، اضافاتی است که دخلی به ایران ندارد.Читать полностью…
شایعهی بازداشت محسن رضایی در آشفتهبازار پایان جنگ
(این یادداشت ۵ سال قبل نوشته شده است)
7خرداد67 و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشت: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج21، ص53)
و دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه؛ «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص95) او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد.
این چرخش ناگهانی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران بود. با آنکه تا امروز در بسیاری از آثار سپاه غافلگیری ارتش ایران در آغاز جنگ و ناتوانی در جلوگیری از اشغال بخشهایی از خاک ایران نقد شده اما به نظر میرسد بررسی فروپاشی جبههی ایران در چند ماه پایانی جنگ در شرایطی كه دو نیروی ارتش و سپاه با تجربهی هشت سال جنگ حضور داشتند بسیار قابلتامل است.
در سال ابتدایی جنگ آمار شهدا عدد 12345 را نشان میدهد. این عدد در سال 67 که جنگ چند ماه بیشتر در جریان نبود 21230 شهید است. (گزیدههای آماری منتشرشده توسط ادارهکل آمار و اطلاعات بنیاد شهید،ص4) مقایسهی آمار اسرا در این دو مقطع نیز بسیار تکاندهنده است. بر اساس کتاب تهیهشده در موسسهی پیام آزادگان آمار اسرای سال اول جنگ حدود 200 اسیر است، این آمار برای چند ماه پایانی جنگ به حدود 24 هزار اسیر میرسد. این رقم وقتی شگفتانگیزتر میشود که بر اساس آمار همین کتاب آمار کل اسرای ایران در جنگ حدود 40 هزار نفر است. یعنی بیش از نیمی از اسرای کل جنگ مربوط به چند ماه پایانی جنگ در سال 67 است. (شرح قفص، ص7 و24)
ارتش صدام زمینهایی را که با هزینههای بسیار گرفته بودیم یکبهیک و بهسرعت و باقدرت پس گرفت. اوضاع اقتصادی نیز بسیار نابسامان بود و ایران گزینهی دیگری جز پذیرش قطعنامه نداشت و احساس تلخ شکست، فرماندهان و مسئولان ایرانی را در خود فرو برد. 29 تیر دو روز پس از پذیرش قطعنامهی 598 هاشمی در خاطراتش نوشته است: «محسن رضایی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آمادهی استعفا است؛ گفتم در سِمت خود بماند. قرار شد فردا مصاحبهی تلویزیونی داشته باشد که شایعهی بازداشت رد شود.» (پایان دفاع آغاز بازسازی، ص222)
اصرار عراق بر ادامهی حملهها و روند اسیرگرفتن و کشتن ایرانیها اوضاع را آشفتهتر کرد. دوم مرداد آیتالله خمینی حکمی خطاب به رییس سازمان قضایى نیروهاى مسلح نوشت تا دادگاه رسیدگی به تخلفات نظامی را تشکیل دهد و «طبق موازین شرع بدون رعایت هیچیك از مقررات دستوپاگیر به جرایم متخلفان» رسیدگى کند و تاکید کرد: «هر عملى كه به تشخیص دادگاه موجب شكست جبههی اسلام و یا موجب خسارت جانى بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. والسلام.» (صحیفه، ج21، ص102)
همین روز رفسنجانی فرمانده عالی جنگ حكمی برای خلخالی قاضی معروف ابتدای انقلاب نوشت؛ «نوشتم که به امور نظامیان متخلف جبهه رسیدگی کند. پیشنهاد تشویق و تنبیه بنماید.»( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص232)
این حجم از آشفتگی موضوعی بسیار مهم است که بیش از تحقیق، گرفتار دعواهای سیاسی شده است.
اوضاع آشفتهی ایران مسئولان ایرانی را ناچار کرد قطعنامهای را بپذیرند که یک سال از تصویبش میگذشت. تیر 66 در زمان صدور قطعنامه، ایران در زمینِ جنگ موضع برتر را داشت و بخشهایی از خاک عراق در اختیارش بود. اما در تیرماه 67 در حالی قطعنامه را پذیرفت که تمام جایپاهایش در عراق را از دست داده بود. نظامیان و سیاسیون ایران هنگامی تلخی این تاخیر در تصمیمگیری و از دست رفتن مناطق را بیشتر دریافتند كه مذاكرات با نمایندههای صدام آغاز شد. غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد جنگ که پس از پایان جنگ عضو تیم مذاکرهکننده بود میگوید وقتی عازم مذاکره بودند ولایتی در فرودگاه به حسن روحانی گفت: «ای کاش حالا فاو در دست ما بود... من در فرودگاه تهران نفهمیدم که اینها چه میگویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم... گفتم: عجب ای کاش یک جای دیگر در دست ما بود» رشید میگوید آنجا بود که فهمیدم «اگر چیزی دست ما باشد در مذاکره مقابل عراقیها، چقدر محکم میتوانیم بایستیم.» (اسرار مکتوم، ص 279)
آیا ایرانیها نمیتوانستند نشانههای این فروپاشی را زودتر ببینند؟ پیش از شكستها ایران میتوانست با پذیرش قطعنامه چهرهای بزرگوار و منطقی از خود به نمایش بگذارد و در مذاکره نیز از آن بهره ببرد اما پذیرش قطعنامه در شرایطی که در محاصرهی بحران و شكست بود و چارهی دیگری نداشت فرصتهای مهمی را گرفت.
( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
/channel/jafarshiralinia
آقای حسن روحانی از احمد خمینی تقاضای «ملاقات ویژه» با آقای خمینی میکند تا در یک جلسه «نیمساعته تا چهل و پنج دقیقه» شرایط جنگ را برای فرمانده کل قوا گزارش کند.
آقای روحانی میگوید «حاجاحمدآقا گفت که میدانم چه میخواهی بگویی. میخواهی بگویی ادامه جنگ فایدهای ندارد. اما امام این حرف را قبول نمیکند. گفتم خود شما چطور فکر میکنید؟ احمد اقا گفت "اگر با من باشد الان سوار هواپیما میشوم و میروم بغداد با صدام حسین ملاقات میکنم و به جنگ خاتمه میدهم ولی ملاقات با امام ثمری ندارد"... و این دیدار انجام نشد».
دو نهاد سنتی روحانیت و بازار در دو انقلاب مشروطه و ۱۳۵۷ تیشه به ریشه خود زدند. در جریان مشروطه، دانسته و نادانسته، بازیچه آخوندهای بابی و روشنفکران تندرو با عقاید چپی-فاشیستی شدند. حاصل مشروطه و اتفاقات بعد از مشروطه آن شد که تجار و بازرگانان، که از اواسط قرن نوزده میلادی تبدیل به نهادی ثروتمند و قدرتمند شده بودند به حاشیه رانده شدند و در دوره رضاشاه تجارت تا حد زیادی دولتی شد. آشوبهای مشروطه و قدرت گرفتن آخوندهای قدرتطلب هم نهاد ارج و احترام روحانیت را تا حد زیادی در جامعه فروکاست. داستان انقلاب ۵۷ و نتایج آن هم آنقدر آشناست که نیازی به توضیح ندارد.
@jenabegav
خوب، یکی به این آقای نعیم احمدی بگوید: مرد حسابی! برای "امام مستضعفان" گرانترین و پرخرجترین و لاکچریترین مرقد در طول تاریخ را ساختهاند که هر سال صدها (بلکه شاید هزارها) میلیارد خرجش میشود، حالا شما یک مجسمه ۴ متری و ۳ تنی با خرج ناقابل ده میلیارد تومان را برای "سید محرومان" نمیتوانی ببینی؟!
به هر حال، مجسمهاش همانقدر به حال محرومان منطقه مفید خواهد بود که خودش در زنده بودنش، و البته خرجش هم مسلماً کمتر خواهد بود.
@jenabegav
دوست عزیز، جناب آقامرتضی کاظمی، در اینستاگرام گیر داده به بودجه ۹۱هزار میلیارد تومانی بنیاد شهید و امور ایثار گران، و آن را مقایسه کرده با بعضی بودجههای دیگر، مثلا بودجه ۷۵هزار میلیارد تومانی آموزش عالی.
حالا اگر فکر میکنید این اوج بخور بخور در مملکت آریایی-شیعی ایران است اشتباه میکنید! نمونهی بعدی در پست بعدی را ببینید!
@jenabegav
زبان ملی مایه وفاق ملی نیست!
بلکه کاملاً برعکس!
شکی نیست که زبان فارسی نقشی اساسی و محوری در تاریخ سرزمینهایی فلات ایران داشته است. ولی اعلام زبان فارسی به عنوان "زبان ملی" در دوره رضاشاه پهلوی خبطی بزرگ بود.
فارسی قبل از آن هم زبان رسمی اداری بود و میتوانست همانگونه هم ادامه پیدا کند، اگرچه مثالهای کشورهایی چون سوئیس، کانادا، اسپانیا و هند نشان میدهد که چنین انحصاری حتی لازم هم نبود. در هر صورت، مسلماً انتخاب زبان "ملی" و اجبار آن توسط دولت لازم نبود.
وقایعی چون واکنشهای ابلهانه به خوشامدگویی به زبان ترکی در هواپیمایی در مسیر تبریز-تهران، و نیز آن حرف بس ابلهانه "کارشناس" دعوت شده در تلویزیون در مورد "ترکی"، اینها خاطر بسیاری از ترکزبانهای کشورمان را میآزارد، و حق دارند که آزردهخاطر شوند. حتی اگر با من در مورد زبان "ملی" مخالف باشید، نمیتوانید این نکته را نادیده بگیرید که چنین رفتارهایی وفاق بین افراد جامعه را تضعیف و تخریب میکند.
فراموش هم نباید بکنیم که زبان ترکی و اقوام ترکزبان جزو لاینفک و بسیار بزرگ تاریخ و فرهنگ ایران در هزار سال گذشته بودهاند. نیاکان هر یک از ما ممکن است که، قرنها یا حتی دههها قبل، یک "ترک" بوده باشد، و خود از آن بیخبر باشیم.
➖➖➖➖➖➖➖
گاهی بعضی "ملیگرایان" اشعار فردوسی در مورد "ترکان" را نوعی تحقیر ترکی میدانند، و بعضی قومگرایان ترک نیز همان را دلیلی برای اثبات نژادپرست بودن فردوسی میگیرند!
اگر نگاههای کاملاً مدرن را به اشخاص در گذشتههای دور تعمیم دهیم، هیچیک از آنها از انگ نژادپرستی یا مانند آن مصون نخواهد ماند. چنین نگاهی را به درست "زمانپریشی" مینامند. اجازه دهید در مورد فردوسی آنچه قبلا گفتهام را تکرار کنم: فردوسی تورانیان (که در اساطیر اصلی ایران نشانی از ترک بودن شان نیست و اسامیشان نشانی از ترک بودن ندارد) را با ترکان یکی میگیرد، چون در زمان فردوسی اقوامی که (همچون تورانیان در داستانهای کهن) از شمال شرقی به خراسان آن زمان کوچ یا تاختوتاز میکردند اقوام ترک بودند. برای فردوسی "ترک" فقط همین معنا را داشت، و نه مفهومی زبانی و یا نژادی (به معنایی که امروز از "نژاد" درک میکنیم). مضافاً آنکه، فردوسی برای تورانیان (یا "ترکان") یا هیچ قوم دیگری حقارت نژادی قائل نبود، کما آنکه در شاهنامه مادرِ مقدسترین و بزرگترین شاه ایران، یعنی کیخسرو، یک تورانی (یا مطابق کلام فردوسی، یک "ترک") است. اینکه شاهنامه، به پیروی از اساطیر کهن، "ایران" و "ایرانیان" را مرکز عالم میگیرد، چیزی است که مشترک بین اساطیر کهن هر قوم است که قوم خود را به نوعی مرکز عالم میگیرند.
➖➖➖➖➖➖➖
"ترکان پارسیگو، بخشندگان عمرند!" ولی حتی آن هموطن ترک (یا کرد یا لر یا بلوچی) که فارسی را به زحمت، گاه زحمت بسیار زیاد، تکلم میکند، همانقدر باید برایمان عزیز و محترم باشد که هر هموطن دیگری. زبان مادری عطیهی الهی به هر شخص است و مهمترین زبان برای آن شخص همان زبان مادری اوست. اهمیت زبانهای دیگر را نباید با زور و اجبار دولتی برای اشخاص افزود یا کم کرد.
@jenabegav
جنگ!
بد نیست نگاهی بکنیم به وضع زیرساختهای انرژی کشور، در حالی که تصمیم به ورود به جنگ گرفته شد:
برق را کموبیش همه اطلاع دارند که چه کمبودی داریم و چگونه زمستان و تابستان با سوزاندن مازوت و به بهای آلوده کردن هوا برق کشور تامین میشود. البته مردم عادی کمتر میدانند و واقعیت بدتر است: تقریباً تمام صنایع در تابستان دو الی سه روز در هفته تقریبا کل روز را برق نداشتند. تخمین زده میشود که اگر همین امروز با قدرت و بودجه هر چه تمامتر کار شود و سرمایهگذاری شود (که با وضعیت فعلی اقتصاد خیلی امیدی به آننیست)، به زحمت پنج سال دیگر تولید برق تراز مصرف شود.
مردم در مورد مساله گاز حتی کمتر میدانند! پارسال به تمام صنایع هشدار داده شد که در زمستان قطعیهای گسترده گاز خواهند داشت. این که این اتفاق نیفتاد، مرهون گرمی بیسابقه هوا در زمستان پیش بود. وضعیت امسال حتی بدتر است و اگر هوا به اندازه معمول خود سرد شود در صنایع حتماً قطعی گاز خواهیم داشت.
با این حالِ بیمار، تندروها که تمامی تریبونهای رادیو تلویزیون و خیلی تریبونهای دیگر را در دست دارند، با جار و جنجال و فشار کشور را وارد جنگی کردند که آیندهاش نامعلوم است. اگر ضربهای حتی کوچک به زیرساختهای انرژی زده شود، خدا میداند چه عواقب کوتاهمدت یا دراز مدتی خواهد داشت.
این جنگ تحمیلی از سوی تندروها است؛ ولی البته عاقلترها و خود رئیسجمهور که با انفعال با آن روبرو شدند نیز مقصرند!
حال اگر در آینده معلوم شد که این جنگ به نفع کشور بوده که بنده عذرخواهی خواهم کرد. و اگر معلوم شد که به ضرر، آن هم ضرر زیاد، بوده، باید حق دهید که به همه آن تندروها و همهی مسوولان بگوییم: تف بر ذات بیشرفتان که همیشه مردم ایران را فدای حماقتها و ایدئولوژیهای ابلهانه خود میکنید! تف بر شما!
@jenabegav
شیعه و مبارزه با ظلم
واقعیتی بدیهی، که در میان جریانات ایدئولوژیک دنیای مدرن برای بسیاری از مردم به نحوی وارونه ارائه شده است، این واقعیت است که: امامان شیعه اثناعشری فعالین اجتماعی و مبارزهکنندگان با ظلم (به حالتی فعال و مبارزانه) نبودند. حتی امام حسین نیز، هرچند که مظلوم بود، ولی هدفش در بدو امر مبارزه با ظلم نبود، بلکه خودداری از بیعت با یزید بود و یا پاسخ مثبت به مردمانی (در کوفه) که او را شایسته زمامداری خود میدیدند. او هر چه در توان داشت کرد تا از جنگ بپرهیزد بدون آنکه با یزید بیعت کند.
شیعیان زیدی در این مورد با جریان شیعه اثناعشری متفاوت بودند که آنها کسی را فقط وقتی امام میدانستند که، علاوه بر اینکه از نسل پیامبر باشد، در جامعه نقشی فعال و راهبرانه داشته باشد. در نظر زیدیه هر کسی که این دو را داشت امام بود و الّا فَلا! از این روست که بعد از امام سجاد، تنها امامی از میان امامان بعدی در شیعه اثناعشری که آنها به عنوان یکی از امامان خود قبول داشتند امام امام رضا بود، از این جهت که امام رضا با قبول ولیعهدی مامون (هرچند با اکراه) نقشی در جامعه برای خود پذیرفته بود.
بعد از داستان کربلا امامان شیعه نه تنها خود در مبارزه فعالانه با ظلم شرکت نمیکردند، بلکه بارها و بارها و بارها و به تواتر از قیام و انقلاب منع میکردند، چنانچه از انتقادهای گاه شدید امام باقر و امام صادق نسبت به قیام زید (برادر امام باقر) و قیامهای پسرانش، و یا قیام محمد نفس زکیه از نوادگان امام حسن و دیگر قیامهای علویان میتوان دید، و نیز از احادیث زیادی در منع شراکت در زیر هرگونه علم و پرچمی قبل از ظهور قائم.
➖➖➖➖➖➖
دلسوزاندن برای هر مظلومی در هر کجای عالم که باشد یک چیز است و وظیفه برای تلاش برای رفع ظلم چیز دیگر! مسلماً آنجایی که هر فردی میتواند، باید در حیطه قدرت خود، از ظلمی که قابل پیشگیری است پیشگیری کند، البته آن هم با در نظر گرفتن جهل همیشگی انسان که لزوماً عدل را از ظلم به درستی تشخیص نمیدهد و یا ظلمی را با ظلمی دیگر جایگزین میکند.
ولی هیچ جا در قرآن یا سنت یا احادیث به عهده هیچ مسلمانی گذاشته نشده که در سرزمینهای دور به دنبال ظلم گشته، با آن مبارزه کند. از آن بدتر احساس منجی عالم بودن و رسالت جهانی داشتن است که، بیش از آنکه از احساس دینی بیاید، حاصل وسوسه شیطان و نوعی تفرعن پنهان یا آشکار است.
والله اعلم
@jenabegav
در دروغگویی بعضی از جماعتی که آنقدر برای کودکان غزه گریه و سوگواری کردند همین بس که واقعهای که شروع آن تراژدی خوفناک بود (یعنی ۷ اکتبر) را جشن میگیرند. اینها برایشان کودکان غزه مهم نیستند، بلکه ضربه به اسرائیل است که مهم است.
@jenabegav
"هیچی، فقط منتظرم ببین چی اختراع میکنی، ده بیست تایی بخشنامه و مقررات برایش صادر کنم."
و احتمالا یک سامانه جدید!
@jenabegav
در صد و بیست سال گذشته، ایرانیان از خیلی چیزها بت ساختند: پیشرفت (ترقی)، توسعه، دموکراسی، انقلاب، ولایت فقیه، عدالت اجتماعی، ....
اما بزرگترین بتی که ساختند خود "ایران" بود! خیلیها حاضرند قربانی انسانی فدای این بت کنند. از مردم ایران!
@jenabegav
اعتراض دوست بسیار عزیزم آقای قدکپور:
مدیر محترم کانال جناب گاو سلام....
در آخرین پست تان نوشته اید که به این نتیجه رسیده اید که جمهوری اسلامی از سر خیلی از مردم ایران زیادی می کند...
کاشکی اولاً منظورتان از خیلی را بصورت کمّی مشخص بفرمایید این خیلی از مردم شامل چند درصد از جمعیت کل کشور ایران هستند و همچنین منظورتان را روشن تر بیان کنید و بگویید که این درصد از مردم در کدام جایگاه های اجتماعی قرار دارند...
من هم مثل شما مطمئن هستم که این رژیم برای برخی از مردم ایران مقبول ترین، مشروع ترین و مناسب ترین رژیم ممکن است، ولی من مطمئنم که این بخش از مردم کمتر از ۱۰٪ تا حداکثر ۲۰٪ مردم ایران هستند و معلوم است که آنها در کدام جایگاه های اجتماعی را دارند....
اگر هم قصد ندارید که مشخص کنید که این بخش از مردم چند درصد جمعیت ایران را شامل میشوند و آنها در کدام جایگاه های اجتماعی قرار دارند، لطفاً در صورتی که برای شما اشکالی ندارد حداقل اعتراض مرا نسبت به این پست تان را در کانال جناب گاو منعکس کنید....
میگویند که پیشبینی کار ابلهان است، و بنابر این، این جناب (گاو) اگر چه پیشبینیهای زیادی میکنم، معمولاً آن را جایی درج نمیکنم که بلاهتم آشکار نشود!
ولی امشب میخواهم یک پیشبینی خود را اینجا بنویسم: خیلی طول نخواهد کشید که عملیات "وعده صادق ۲" به عنوان هدیهی تندروهای کشور به نتانیاهو قلمداد خواهد شد، خیلیها که دیشب خوشحالی کردند دنبال عوامل نفوذی اسرائیل که این عملیات را بر حکومت تحمیل کردند خواهند گشت، و بازی "کی بود کی بود؟ من نبودم!" راه خواهد افتاد.
و البته الله اعلم!
@jenabegav
یکی از دلایلی که ایرانیان، به خصوص نسلهای جوان، هر روز بیدینتر میشوند.
@jenabegav
دولت مدرن در ایران، «توتالیتر» زاده شده و درجهٔ ظلم و مداخلهاش در زندگی خصوصی و حتی فضای عمومی، بالاتر از حکومت پیشامدرن است. در عهد ناصری تعدی به رعیت «ظلم» حساب میشد و اهل دولت، «ظلمه» نام داشتند اما در دولت مدرن تمام مظالم بنام «ملت» و توسط «خادمان ملت» یا در جهت «آدمکردن ملت» انجام میشود. پهلوی مدعی بود که مردم ایران قبل از من «آدم» نبودند و «ما آنها را آدم کردیم». پس از «انفجار نور» نیز چنین نگاهی برقرار بود. میگفتند قبل از انقلاب شما زیر یوغ ستم بودید و «ما شما را آزاد کردیم». این دو عبارت، ظاهراً متفاوت است اما نتایج یکسانی در پی دارد: «ما در تمام امور شما دخالت خواهیم کرد» تا «آدم» و «آزاد» شوید. شما را به «دروازههای تمدن بزرگ» یا «دروازههای تمدن ایرانی-اسلامی» خواهیم رساند. اساساً چنین آرمانهایی مستلزم یک دولت توتالیتر و همهکاره است تا در راه رسیدن به «دروازههای تمدن» همه چیز را برای «شهروندان!» تعیین کند. به آنها شغل و مسکن بدهد، فرهنگشان را غنی سازد و حتی به آنها بگوید «کشف حجاب» کنند یا «حجاب قانونی» داشته باشند. چنین دولتی با هر عنوانی، تمام نهادها و سنتهای مزاحم سر راه خود را نابود میکند. میل به تمرکز و تجمع تمام امور در دست خود دارد. هیچ انجمن یا سازمان منفک از خود را تحمل نمیکند. با تعریف پروژههای بزرگ تمام پیچیدگیهای محلی، اقتصادی و زیستمحیطی را نادیده میگیرد و بدتر از آن هیچ «مسئولیت»ی را هم قبول نمیکند. «مطلقه» است و فقط میتازد و پیش میرود تا به ته دره بیافتد.
دانشگاهها راهِ دیکتاتورها را هموار میکردند.
میزسЧитать полностью…
یادتان است اینجا در مورد الیگارشی آشکار و پنهان قدرتمند در کشور اشاره کردم، که از قضا بسیاری از تکنوکراتهای "توسعهطلب" و بوروکراتها و اساتید دانشگاه را در خدمت خود دارد! مثالش را هم زدم که، در حالی که با طرحهای توسعه کشاورزی استان زیبا و پرآب خوزستان را تبدیل به زمینی سوخته کردهاند، هنوز به دنبال طرح ۵۵۰هزار هکتاری برای کشاورزی در این استاناند.
امروز خبر رسید که، در حالی که دیگر واقعاً و عملاً برای حتی ۵درصد این طرح دیگر آبی وجود ندارد، حضرات به راحتی ۳۵هزار میلیارد تومان دیگر برای اجرای پیشبرد این طرح بودجه گرفتند.
عضو هیئت رئیسه مجلس فرمودهاند:
یکی از دغدغه هایی که در این حوزه [حوزه کشاورزی در استان خوزستان] موجود است، مربوط به بحث ادامه اجرای فاز دوم طرح ۵۵۰ هزار هکتاری توسعه اراضی کشاورزی با عنوان طرح مقام معظم رهبری است.البته هم ما و هم شما و هم ایشان و هم خدا میداند که دغدغه اصلی، نه کشاورزی است و نه تولید گندم و نه تولید نیشکر، بلکه دغدغه اصلی همان ۳۵هزار میلیارد تومان بودجه امسال و هزاران میلیارد تومان دیگر در سالهای بعدی است که باید بین نهادهای و اشخاص مختلف الیگارشی تخس شود.
داستان بزرگترین دزدی تاریخ ایران!
#تورم حرامترین حرام اقتصادی است، چون دزدی از مردم عادی (به خصوص از قشر ضعیف) به نفع رانتداران و حرامخواران است.
@jenabegav