iransarbazshahnameh | Unsorted

Telegram-канал iransarbazshahnameh - .کتابخانه FFEF

1190

کتابخانه اصلی: https://t.me/ketabkhaFFRF

Subscribe to a channel

.کتابخانه FFEF

🏛بهرام چوبین سلاحی شبیه به موشک اندازهای امروزی را ابداع کرده بود که به وسیله یک قاطر درشت هیکل حمل میشد. این سلاح پنج خدمه داشت که یک سرباز وظیفه استوار کردن ستون های آن به هنگام شلیک و ۳ نفر دیگر وظیفه کشیدن زه یا کمان آن را داشتند و نفر دیگر نیز هدف گیری را انجام میداد. گلوله این سلاح از نفت خام و خاکستر تشکیل میشد که انفجار مهیبی را به همراه داشت!
بهرام چوبین در سال ۵۸۸میلادی فقط با ۱۲ هزار سرباز سپاه چندصد هزار نفری اقوام ترک در شمال شرق را شکست داد و استفاده ازاین سلاح مرگبار نقش بسزایی در پیروزی او بر ترکان داشته است!

#ساسانیان
#بهرام_چوبین
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

هنر فلزکاری در ایران...

کشف فلز و دست یابی به معادن آن، از قدیمی‌ترین زمان‌ها در ایران، صنعتی را پی افکند که مشخصاتی کاملاً متفاوت با صنعتت روز یعنی سفالگری داشت. تاریخ ۷۰۰۰ سال فلزکاری درایران گواه روشنی بردستیابی هنروران ایران به هنری تازه و تکامل آن در طی دها قرن گذشته‌است.

درمیان بارزترین و مهم‌ترین دستاوردهای هنر و فناوری ایرانیان باستان باید از اشیاء ساخته شده از طلا، نقره و برنز نام برد که از ظرف و سلاح گرفته تا جواهرات، زیورهای لباس و سایر زیورآلات شخصی را دربرمی گیرد.

آثار فلزی خلق شده در دوره‌های مختلف حاصل سنت‌های فرهنگی مشترک بوده که در ان عناصر ایرانی اغلب با عناصر نواحی همجوار تلفیق شده و سبک‌های جدیدی را به وجود آورده‌است.

از هزاره ها قبل از میلاد تا هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و ختی بعد از آن ، هنر فلز کاری در ایران همواره مورد توجه بوده و هنر زیبای ایرانی همواره با آن تلفیق شده.


سر اسب سلطنتی ساسانی
ساخته شده از طلا و نقره
محل کشف؛استان کرمان
محل نگهداری ؛ موزه لوور فرانسه
قدمت ۱۷۰۰ سال


#هنر_معماری_ایران_باستان
#ساسانیان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

🏛قلعه الاخیضر یکی از مکان های باستان شناسی در عراق به حساب می آید. این قلعه مستطیل شکل بزرگی است که در 50 کیلومتری شهر کربلا قرار دارد.
در مورد تاریخچه ساخت قلعه بین دوره ساسانی و پیش از اسلام، آغاز اسلام، امویان و عباسیان سخنان بسیاری وجود دارد.
این سایت در 7 جولای 2000 در رده فرهنگی به فهرست میراث جهانی یونسکو اضافه شد.
ارشیو فیلمهای دانشکده حفاظت میراث

#هنر_معماری_ایران_باستان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

درهم نقره بسیار بسیار زیبا کمیاب و بی نهایت ارزشمند از شاهنشاه خسرو دوم ساسانی(خسرو پرویز)ضرب شده با صورت روبرو بر روی سکه
خسرو دوم
𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩
خسرو دوم (به پارسی میانه: 𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩)؛ (نخستین دور پادشاهی: ۵۹۰ م. دومین دور: ۶۲۸–۵۹۱ م)، ملقب به خسرو پرویز (اَپرویز؛ اَبرویز، یعنی «خسرو فیروز و ظفرمند»)، شاهنشاه ساسانی، فرزند هرمزد چهارم و نوهٔ خسرو اول، انوشیروان بود که توانست در بحبوحهٔ کشمکش‌های درباریان و فرماندهان نظامی و بزرگان حکومتی، به قدرت برسد. در اواخر پادشاهی هرمزد چهارم، یکی از سرداران معروف به نام بهرام چوبین پسر گشنسب، از بزرگ‌زادگان خاندان اشرافی مهران، که به‌رغم خدمات و جان‌فشانی‌های بسیارش مورد اهانت شاه قرار گرفته بود، علیه هرمزد شورید و ادعای پادشاهی کرد و با سپاهش به پایتخت لشکر کشید. خسرو، پسر و ولیعهد هرمزد که در آن زمان در آذربایجان و ارمنستان از سوی پدر حکومت داشت، از فرصت استفاده کرد و با آمدن به تیسفون، به تخت نشست. او سعی کرد بهرام را با وعده‌های بسیار به تبعیت از خود متقاعد کند، اما بهرام حاضر به مصالحه و به رسمیت شناختن خسرو نشد.

#سکه
#ساسانیان
#خسرو_پرویز
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

زبان مادری و هویت ملی
بهرام روشن ضمیر
قسمت چهارم و پایانی

۶-اما بیایید همه مولفه های تاریخی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را به دور بریزیم و کاغذ یک آرمانشهر بسازیم که در آن خبری از به اصطلاح تبعیض زبانی نباشد. پس همه زبان های ایرانی با زبان فارسی برابر باشند تا کسی که زبان یا گویش مادری اش فارسی نیست، مجبور نباشد رنج و سختی یادگیری زبان دوم را به تن بخرد (بماند که امروزه در اروپا و کشورهای توسعه یافته بخش بزرگی از مردمان دو یا سه زبان میدانند). در این کشور در مجلس یا هیات دولت هرکس به زبان خودش حرف میزند و بقیه باید با مترجم کلام او را درک کنند. خب این هم با یک هزینه سنگین قابل اجرا است ولی خودِ مردم چگونه با یکدیگر تعامل کنند؟ مثلا در آذربایجان غربی یا در خوزستان یا تهران و کرج امکان دارد که مردم همه با نرم افزار مترجم به بازار بروند؟ فرض که در آرمانشهر کاغذی ما این مشکل هم حل بشود ولی یک پرسش اساسی: در ایران چند زبان و گویش وجود دارند؟ يعنى ما جایگاه زبان رسمی و ملی و فراگیر که از فارسی ستانده ایم را به چند تکه تجزیه کنیم؟ ترکی و کردی و لری و عربی و گیلکی و بلوچی را در کنار فارسی بنشانیم؟ بقیه زبانهای کوچکتر و گویشهای زیر شاخه این زبانها چطور؟ اگر قرار است تاتی و تالشی و حتی زبانها و گویشهای کوچک ترکی مانند خلجی و ترکمنی و قشقایی زیر پای زبان قدرتمند و بزرگ ترکی با استاندارد تبریز قربانی شوند و گویش های متنوع کردی در معده سورانی هضم گردند و گویش های منطقه سیستان و بلوچستان چون براهویی یا سیستانی یا گویشهای خود بلوچی مانند مکرانی و سراوانی و غیره به نفع بلوچی سرحدی زاهدانی کنار روند و در گیلان هم گویش های گوناگون چون بیه پیشی و گالشی و غیره نادیده گرفته شوند تا گیلکی رشتی بتازاند، پس چه عدالتی برقرار شده و کدام تبعیض رفع شده است؟ به این زبان های کوچکتر، زبانها و گویش های تیره های دارای دین متفاوت چون ارمنی، آشوری، گویش بهدینی (دریِ زرتشتی) گویش یهودی شیرازی- را هم بیفزایید. همچنین است پرشمار گویش های زیر شاخه فارسی در خراسان و سمنان و یزد و اصفهان و فارس و کرمان و کرانه های خلیج فارس. نسبت این زبان های کوچک و گویش های محلی به زبان های مهم کشور، دقیقا برابر با نسبت این زبان های مهم با زبان مهمتر فارسی است. پس اگر قرار به عدالت و رفع تبعیض است، باید دقیقا همه زبان ها فارغ از اینکه گویشوران آنان چند میلیون اند یا چند هزار نفر، رسمیت یابند. که تصور آن حتی روی کاغذ هم ناممکن است. پس در اینجا یا میپذیریم که به یک بن بست برخورده و مجبوریم از همین راهی که رفته بازگشته و به واقعیت ها (و نه آرمان های روی کاغذ) تن در دهیم. و یا بر روی خواسته های نامعقول پای بفشاریم تا روشن شود که هدف از این بحث ها احقاق حقوق مردمان و رفع ستم و تبعیض و کمک به حفظ خرده فرهنگها و جلوگیری از نابودی زبان ها و گویش های ارزشمند ایران نیست، چه اگر دلسوز نابودی زبان ها و فرهنگ های بومی باشیم قاعدتا باید نگران زبانهای کوچکتر و گویشهای محلی چون تاتی، تالشی،دیلمی ،هورامی ،سیوندی ،بهدینان سنایا، یهودی ،سمنانی ،آشتیانی ،سمنانی مندایی، کرشی،لارستانی ،نائینی ،نطنزی ،گزی ،خوانساری وفسی و غیره بود، نه نگران زبان های ترکی (زبان رسمی ۲ کشور همسایه) سورانی (زبان رسمی اقلیم کردستان عراق) بلوچی (زبان رسمی بلوچستان پاکستان) و عربی (زبان رسمی ۲۵ کشور جهان).

پس روشن شد که تمایزهای زبانی دستکم در ایران هرگز به منزله تمایز قومی نبوده و خللی در وحدت ملی ما ایجاد نکرده است و آنچه امروز بیشتر در خطر است و باید دغدغه همه دلسوزان ایران و فرهنگ ایرانی باشد نخست زبان فارسی است و سپس زبان های کوچک و گویش ها و لهجه های محلی در حال نابودی و انقراض.
پایان

#زبان_مادری
#زبان_فارسی
#پانترکیسم
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

زبان مادری و هویت ملی
بهرام روشن ضمیر
قسمت دوم

به نظر میرسد در اثر کم توجهی به فرهنگ ایران و فرهنگ سازی متجددانه در ایران، حق طبیعی و بدیهی بهره گیری از زبان مادری در سالهای اخیر مورد سوء استفاده گروه هایی خاص قرار گرفته و سوتفاهم بخشهایی از جامعه،حتی برخی نخبگان را فراهم آورده است. در این باره لازم است نکاتی بیشتر مورد تامل و توجه قرار گیرند:

۱_ایران همیشه کشوری بوده مملو از زبانها و گویشها و لهجه های فراوان که حتی کسی نمیتواند ادعا کند که نقشه ای دقیق و کامل از آن تهیه کرده است. گروه زبان های ایرانی یکی از گروه های بزرگ خانواده زبان های هندواروپایی است که بسیاری از زبان های آن اکنون خاموش اند و بسیاری دیگر زنده. زبانهای غیرایرانی چون ترکی و عربی هم از چند سده پیش در بخشهایی از ایران رواج یافته اند. پس اگر بپذیریم که ایران دارای هویتی کهن و اصیل است (عمده کارشناسان و صاحب نظران میپذیرند و اختلاف نظر بیشتر در مورد قدمت آن است که مثلا به دوره پیش از هخامنشی بر میگردد یا پس از آن پیش از ساسانی یا پس از آن؟) پس پذیرفته ایم که ایرانیان در عین داشتن زبانهای و گویش های مادری پرشمار، هویت مشترک ایرانی داشته اند. از این رو با رویکرد تاریخی، تبدیل تمایز زبانی و گویشی به تمایز قومی و ملی یک تحریف و جعل ناپسند است.

۲-در عین داشتن این زبان ها و گویش های پرشمار، ایران تقریبا همیشه یک زبان
میانجی یا ادبی با گویش و لهجه ای معیار و استاندارد داشته است. در واقع، این مساله نه ویژگی انحصاری ایران، که لازمه یک تمدن است کدام تمدن تاریخی را میتوان سراغ یافت که در آن هیچ زبانی اصطلاحا میانجی یا Lingua Franca نباشد؟ از دوره ساسانی زبان فارسی (میانه و سپس نو) این نقش را نه تنها در محدوده ی ایران کنونی که در کل جهانِ ایرانی یا ایران زمین ایفا کرده است. و در دوره هایی گاه از غرب آناتولی (ترکیه) تا بنگلادش و از بغداد تا ترکستان چین را دربر گرفته است. زبان فارسی نه تنها زبان قومی (قوم فارس که مدتهاست وجود خارجی ندارد )نیست، بلکه علاوه بر زبان ملی ایرانیان، گاه،  زبان بین المللی هم بوده است. به گونه ای که مکاتبات پاپ با قاآن مغول و مکاتبات شاه صفوی با سلطان عثمانی و خان ازبک که هر سه زبان مادریشان ترکی بود به فارسی صورت می گرفت زبان فارسی مدتها زبان رسمی سلجوقیان روم (در ترکیه) سپس عثمانی و زبان میانجی و ادبی شبه قاره هند بوده است. یعنی هر پژوهشگری که بخواهد به تاریخِ این بخش بزرگ از جهان بپردازد باید در کنار عربی، فارسی بداند. زبان ها و گویش های محلی دیگری که در ایران وجود دارند، اصلا قابل مقایسه با فارسی نیستند و گذاشتن آنان در کنار فارسی و سخن از برابری زبانی و اصطلاحا رفع تبعیض زبانی زدن، نه جفا در حق فارسی که جفا در حق تمدن ما است.

۳-زبان فارسی علاوه بر داشتن غنای تاریخی و ادبیات درخشان کلاسیک در دوره
معاصر نیز همچنان یک زبان مهم و فراگیر بوده .است از خجند تاجیکستان و سمرقند و بخارای ازبکستان تا کرانه های خلیج فارس و از کابل افغانستان تا ،کرمانشاه زبان فارسی با لهجه های گوناگون و متنوع به عنوان زبان" "مادری وجود دارد این یعنی زبان فارسی مانند زبان اردو در پاکستان یا زبان لاتین در دوره رنسانس نیست که صرفا حالت رسمی و علمی و اداری داشته و فاقد گویشور طبیعی باشد. بر اساس آنچه فاکت بوک آمریکا در سال ۲۰۱۲ ثبت کرده ۶۱ درصد مردم ایران فارسی زبان هستند. و با توجه به باسواد بودن حدود ۹۰درصد  مردم ایران، میتوان حدس زد که بیش از %۹۵ مردم ایران فارسی را به عنوان زبان نخست یا زبان دوم میدانند. فارسی اگرچه از نظر گویشوران در میان ۶۰۰۰ زبان کنونی جهان، رتبه ۲۹ را دارد، در ویکی پدیا با نیم میلیون مقاله به رتبه ۱۸ دست یافته و در رنکینگ هایی که اهمیت زبانهای امروزی را بررسی میکنند رتبه ای میان ۱۲ تا ۲۹ دارد. اگرچه سهم زبان فارسی در تولید علم در جهان امروز بسیار اندک است ولی با توجه به کسب جایگاه ۱۵(بر اساس Scopus) توسط آن میتوان گفت که این زبان به صورتِ نسبی شرایط بدی در جهان ندارد.

#زبان_مادری
#پانترکیسم
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

یادداشتی از بهرام روشن‌ضمیر برای روزنامه سازندگی با عنوان "زبان مادری و هویت ملی" که به بحث‌های مناقشه‌برانگیز پیرامون تبعیض زبانی و آموزش به زبان مادری و فدرالیسم زبانی و نسبت زبان با قومیت می‌پردازد.

#زبان_مادری
#پانترکیسم
#کتاب
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

🎈 عنوان ویدیو : شاه آزادیخواه؛ نبرد عیلام برای استقلال / ایران به روایت آثار؛ قسمت ۵۵: پوزور این‌شوشیناک


#هنر_معماری_ایران_باستان
#محسن_ظهوری
#ایلام
#عیلام
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

آپارتمانِ هشتصدسال پیش در ایران که تا طبقه منفی شش هم دارد!مگه میشه مگه داریم؟
این معماری ؛ فوق العاده پیچیده راکه با امکاناتِ ابتدائی آن روز طبقاتِ منفی تا عمقِ بیست متری داردهرگزاروپا و آمریکا به خواب هم ندیده اند


برخی طبقات متعلق به ۲۵۰۰ سال پیش است

#هنر_معماری_ایران_باستان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

📄 مقاله

درباره دو میهن در یک سرزمین؛ تأملی بر تفاوت ناسیونالیسم و میهن دوستی

👤 اشکان زارع

۱۴ص

#مقاله
#ناسیونالیسم_وطن_دوستی
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

پس میهن‌دوستی چیزی جدا از «روش‌های سیاسی» است؛ از جمله «ناسیونالیسم». نمی‌توان هر کسی را که به میهنش عشق می‌ورزد «ناسیونالیست» نامید و اگر کسی چنین می‌کند، مغالطه می‌کند تا سپس او را متهم کند به «تعصب ناسیونالیستی» که انواعی دارد: ناسیونالیسم قومی، شووینیسم و فاشیسم. و این‌چنین است که یک فرد به صِرف میهن‌دوستی و نگرانی برای میهنش متهم می‌شود به «فاشیست» بودن! برچسبی ناروا و غیرمنصفانه. یعنی در حالی که باید قدردان چنین شهروندی بود که دیگرخواه و میهن‌دوست است، متهم می‌شود به دیگرستیزی و ستمگری. و از این مهم‌تر، این روش بهترین کار برای شنیده نشدن صداست. بدتر اینکه این پروپاگاندا را تا حدی پیش می‌برند که شما از بردن نام ایران شرمسار شوید. تا جایی که مجبور باشید حرفی از ایران‌دوستی نزنید.

اما در مقابل، اقلیت‌های زبانی و قومی نیز به همین نسبت می‌توانند ایران‌دوست باشند. هیچ تداخل و تضادی میان ایران‌دوستی و قوم‌دوستی وجود ندارد. یک ترفند دیگر این است که می‌کوشند میان «ایران‌دوستی» و «قوم‌دوستی» تضادی ساختگی ایجاد کنند و وانمود کنند شرط دوست داشتن قومیت، زبان و فرهنگ خود، نفرت از ایران و زبان فارسی است.  اصلاً هموطن کُرد باید شیفتۀ فرهنگ کُردی‌اش باشد؛ باید مراقب زبان مادری‌اش باشد؛ باید به کرد بودنش افتخار کند. کسی حق ندارد فرهنگ او را از دستش درآورد. میهن‌دوستی و قومیت‌دوستی در تضاد با هم نیست؛ کاملاً در امتداد هم است. هموطن ترک (یا هر عنوانی که ترجیح می‌دهید: آذری، ترک‌تبار، ترک‌زبان؛ با هر عنوانی ارادت ما به ایشان ثابت است) حق نه، اصلاً وظیفه دارد فرهنگ و زبانش را دوست بدارد. حق نه، وظیفه دارد شهرش، خیابان‌هایش، خاطره‌های قومی‌اش، کوهستانش، رودهایش، درختانش، مفاخرش، شعرهایش، رقص‌ها و سنت‌هایش را دوست بدارد و اصلاً وظیفه دارد پاسدار آنها باشد. کوتاه باد دستی که بخواهد این داشته‌های معنوی هویت‌ساز را از او سلب کند! و اصلاً این عناصر مگر سلب‌شدنی است؟

هیچ‌کدام از اینها نه مانع ایران‌دوستی است و نه با ایران‌دوستی منافاتی دارد. اصلاً مکمل همدیگر است. منِ فارس‌زبان نمی‌توانم از میراث عرب‌های ایران محافظت کنم، زیرا بلد نیستم. این «وظیفۀ» آنهاست که از آن حفاظت کنند. هموطن ترک، ترکمن، لر، بلوچ، عرب و کُرد، باید از تمام داشته‌های فرهنگی‌ـ‌زبانی‌ـ‌قومی‌اش محافظت کند، زیرا آنها داشته‌های فرهنگی میهن من نیز هست، گرچه من از محافظت از آنها عاجزم. ولی این عناصر به من نیز متعلق است.

اما با چه «روشی»؟ با چه روشی می‌توان همۀ اینها را با هم داشت، از آنها محافظت کرد و از این همزیستی در کنار هم لذت برد، بی‌هیچ سایشی؟ راه‌حل از نظر من همان چیزی است که همیشه طرفدارش بودم: «لیبرالیزاسیون» ــ لیبرال‌سازی! با لیبرالیزاسیون اساساً کیکِ قدرت کوچک می‌شود و دیگر بر زندگی هیچ‌کس سایه نمی‌اندازد و هیچ‌کس احساس نفس‌تنگی نمی‌کند. همان‌طور که معتقدم به جای دعوا سر فُرم حاکمیت، باید خود حاکمیت را کوچک کرد (همان لیبرالیزاسیون که پیش‌تر در پستی شرح داده‌ام). در پست دیگری شرح خواهم داد که در اینجا این لیبرالیزاسیون در این بافتار ملی‌ـ‌قومی به چه معناست و چه فرقی با فدرالیسم دارد.


مهدی تدینی

#ناسیونالیسم_وطن_دوستی
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

بریده ایی از کتاب سیاست نوشته اندرو هیوود در مورد فرق میهن دوستی با ناسیونالیسم:

میهن دوستی(patriotism)
بر گرفته از واژه ی patria به معنای سرزمین پدری میهن دوستی،احساس و تعلق روانی به یک ملت(عشق به کشور)است.اصطلاحات ناسیونالیسم و میهن دوستی را اغلب درهم می آمیزند، اما ناسیونالیسم خصلتی آموزه ای دارد و به این باور عینیت می بخشد که ملت نیز تا حدی اصل و پایه سازمان سیاسی است. میهن دوستی بنیادی کارآمد برای این باور به وجود می آورد.از این رو، میهن دوستی اساس همه شکل های ناسیونالیسم است.دشوار است گروهی ملی را در نظر گرفت که بگوییم بدون داشتن دست کم میزانی از وفاداری میهنی یا آگاهی ملی خواهان استقلال سیاسی باشد.اما همه میهن دوستان، ناسیونالیست نیستند،همه آن هایی هم که بر اساس هویت ملی یا حتی دلبستگی شان یا ملت شان شناخته می شوند، آن را وسیله بیان روشن درخواست های سیاسی نمی دانند

#ناسیونالیسم_وطن_دوستی
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

ناسیونالیسم به زبان ساده

#ناسیونالیسم_وطن_دوستی
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

جایگاه زنان و بانوان در ایران باستان
4️⃣قسمت چهارم

💰...تساوی حقوقِ زنان با مردان سروکار داریم و باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری یا به دنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف می‌شدند؛ اما از حداقل حقوق برای گذراندن زندگی برخوردار می‌گشتند.

⭕️علاوه بر آن، اضافه حقوقی نیز به‌صورت مواد مصرفی ضروریِ زندگی دریافت می‌نمودند. همچنین در گِل‌نوشته‌های آثار قدیم به‌جا مانده، شاهد آن هستیم که در کارگاه‌های خیاطی زنان به‌عنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیر دست زنان قرار می‌گرفتند.

🔆زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند. آنان می‌توانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاه‌های عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت کنند، و درآمدهای بسیار زیادی داشته باشند. شایان ذکر است که حسابرسی و دیوان‌سالاری هخامنشی حتی برای ملکه و خاندان هم استثنا قائل نمی‌شد و محاسبه درآمد از ایشان می‌نمود.

📜در یکی از گِل‌نوشته‌ها، رئیس دربار داریوش شاه بزرگ، دستور تحویل صد رأس گوسفند را به ملکه می‌دهد تا در جشن تخت‌جمشید، که 200 میهمان دعوت شده بودند به‌کار ببرند.

📙کتاب زنان در تاریخ کهن ایران، انتشارات پردیسان
📄صفحه 27 و 28
🖊نوشته مهدی اقبالی مهدی آبادی

#حقوق_زنان_ایران_باستان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

جایگاه زنان و بانوان در ایران باستان
2️⃣قسمت دوم

📜از این زنان در اسناد به‌بزرگی نام برده شده است. آنان بالاترین دستمزد را دریافت می‌کرده‌اند و در کارگاه‌هایشان زنان، کودکان و گاهی مردان نیز به کار مشغول بوده‌اند.

❇️از برجسته‌ترین زنان کارگر، که بارها در متون و اسناد به او اشاره شده است، "ایرداباما" (Irdabama)  نام دارد. کارکنان این زن از تعدادی اندک در کارگاه‌های کوچک تا گروه‌های چند صد نفری از کارگران و مردان و کودک وسعت یافته است. او دارای املاک فراوان و مُهر شخصی بوده.

⚜️داشتن این مهر به‌این معناست که ایرداباما به‌احتمال زیاد از اقوام خانواده سلطنتی بوده است. با اینحال هیچ اشاره مستقیمی به درباری بودن یا نسبت داشتن او با خانواده شاهنشاهی دردست نیست. او نیروی کار خود را شخصا اداره می‌کرده و تعداد مقامات رسمی که برایش کار می‌کرده‌اند نیز بر استقلال موقعیت وی صحه می‌گذارند.

📝در اسناد موجود به زنانِ مستقل و مدیر متعددی اشاره شده است. از اسناد مالیاتی و اجاره‌نامه‌ها مشخص است که استقلال مالی و دارا بودن املاک شخصی، تنها به زنان دربار مختص نبوده! و امری بسیار رایج بوده است.


📙کتاب زنان در تاریخ کهن ایران، انتشارات پردیسان
📄صفحه 26 و 27
🖊نوشته مهدی اقبالی مهدی آبادی

#حقوق_زنان_ایران_باستان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

شاپور دوم، ملقب به شاپور ذوالاکتاف،کابوس اعراب


#ساسانیان
#شاپور_دوم
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

چرا دولتِ هخامنشی برای هگل، مهم شد؟

سالار سیف‌الدینی

اهمیت دولت هخامنشی در فلسفه‌ی تاریخ هگل نه به دلیل قدمت، عظمت یا قدرت آن، بلکه به خاطر تطابق عملکرد این دولت با منطق فلسفی هگل است. هخامنشیان به جای نابودی تمدن‌های مغلوب، دستاوردهای آنها را حفظ کرده و با ارتقاء به سطحی بالاتر، روح خود را در آنها می‌دمیدند..

آنها به جای نابودی تمدن‌های مغلوب، دستاوردهای آنها را حفظ کرده و با ارتقاء به سطحی بالاتر، روح خود را در آنها می‌دمیدند.

این عملکرد با فلسفۀ هگلی هم‌خوان بود. زیرا هگل، نگاه ایستای سنتی را به منطق در یک حرکتِ پویا به‌سوی کل، منحل می‌کند، پس «امر عام»، هرچه را مغلوب شده، حفظ می‌کند و به جزئی از خود بدل می‌سازد ولی از بین نمی‌بَرد. در این نظام، هیچ‌چیز، گم یا تباه نمی‌شود، مگر این‌که ترفیع یا حفظ گردد. این منطقِ استعلایی، نه مکانیک، بلکه ارگانیک است و در عمل قابلِ مشاهده است. به گفتۀ لوید اسپنسر، اصطلاحِ خاصِّ هگل برای این تناقض «مغلوب کردن» و در عین حال «حفظ نمودن» Aufhebung یا ارتقا است. البته هگل Aufhebung را در معنای رایج لغوی به کار نمی‌برد و همان‌طور که عادت داشت به کلمات معمولیدمعنای فلسفی پیچیده می‌داد، مانند پیچیدگی اجزای صدف یا حلزون ساده.

هخامشیان‌ دقیقاً چنین کاری با تمدن‌ها و ملل مغلوب می‌کردند. یعنی پس از غلبه، آنها را از هستی ساقط نمی‌کردند، بلکه دستاوردهای تمدنی‌شان را به شکل دیگری درون یک امرِ عام universal به عنوان یکی از اجزای خود به کار می‌گرفتند و با دادن معنای بهتر، آنها را یک مرتبۀ دیگر بالا ارتقا می دادند، زیرا شاید در عمل می‌دانستند که تمدنِ مغلوب نیز بخشی از هستی خود را از تمدنِ دیگری به ارث، بُرده است و ارزشی تاریخی و ماندگار دارد. برای مثال نمادِ فروهر، از تمدنِ آریایی میتانی و هیتی به معماری آشور رسید و از آنجا به ایرانِ هخامنشی آمد و معنای دیگری یافت. برای همین، هخامنشیان دیالکتیکی بی‌نظیر از وحدتِ کثرت‌ها به نمایش گذاشتند. کثرت‌ها و اجزایی که فقط درونِ آن امرعام، معنا پیدا می‌کرد. اگر ایرانِ امروز می‌تواند این کثرت‌ها را به طور طبیعی حفظ کند، به دلیل فلسفۀ چنین تأسیسی در بنیادِ خود است که «در عمل» شکل گرفته است. این اصطلاحِ «در عمل» نیز دقیقاً با منطقِ دیالکتیکِ هگل، سازگار است، زیرا این منطق یا حکمتِ عملی را فقط در عمل، می‌توان «مشاهده» و کشف کرد.

در منطقِ هگل‌ فقط «امرِ عام» است که حقیقی است و هر مرحله یا لحظه، «جزئی» است و از این‌رو غیرِ اصیل. بنابراین ایدۀ مهمِ او، تمامیت یا امرِ عام است، تمامیتی که هر مرحله یا ایده‌ای را که مغلوب یا مشمول خود ساخته، حفظ می‌کند. در این ساختارِ ترفیعی، مغلوب یا مشمول شدن، فرایندی در حال پیشرفت است که از دوره‌ها درست شده و تمامیتِ آن محصول، فرایندی است که تمامِ لحظه‌هایش را بسانِ عناصرِ یک ساختار و نه در مراحل و دوره‌ها، حفظ می‌کند.

هخامنشیان به همین دلیل اولین مرحلۀ ورود به تاریخ است و از همین‌رو بر مبنای هگل، هخامنشیان، امپراطوری نبودند، بلکه یک اشتات (دولت) بودند، که از نظر هگل به جهت ماندگاری با مفهوم واقعیت موثر همخوان است.

پست مرتبط:
/channel/ketabkhaFFRF/5720
‌پست مرتبط:
/channel/ketabkhaFFRF/1376

#هخامنشیان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

گذری بر سازهای ایرانی در طول تاریخ🎵
تاریخ، بازگو کننده علاقه ایرانیان به موسیقی است، ابداع و اختراع بیشمار ساز موسیقی نشانگر این است که نواختن ساز و آواز خوانی در خون ایرانیان است.
ما در این ویدیو از بین بیشمار اسناد، چند موردی را انتخاب کردیم، از رامشگران دوره ساسانی تا نوازندگان گروهی بر روی لوح چغامیش که اولین سند تصویری یک ارکستر موسیقی است.

پست مرتبط:
/channel/ketabkhaFFRF/10171

#موسیقی_ایران_باستان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

🌑 کشف ۲۷۸ قطعه تاریخی مربوط به دوره هخامنشیان از قاچاقچیان در کرمانشاه


#هخامنشیان
#کرمانشاه
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

زبان مادری و هویت ملی
بهرام روشن ضمیر
قسمت سوم

۴-داشتن زبان فارسی با آن ادبیات برجسته که- سبب تفاخر ماست - با این درصد بالای
گویشوران آن و با توجه به حضور آن در کشورهای همسایه که نقش سفیر بین این کشورها را ایفا میکند، پتانسیلی است که کمتر کشوری دارد. برخی کشورها چون هند ،پاکستان ،افغانستان، بلژیک، سوییس و کانادا از نعمت زبان مشترک ملی محروم اند و چاره ای جز فدرالیسم زبانی ندارند فدرالیسم زبانی برای این چند کشور معدود، ناگزیر است، نه یک انتخاب. اکنون ما باید با بی توجهی به این مهم و برکشیدن زبانهای محلی به سطح زبان فارسی و برابر قرار دادن آنها با شعار رفع تبعیض، به مسیر کشورهای یاد شده برویم؟ به نظر میرسد کمترین شباهتی میان ساختارهای ایران با ساختارهای کشورهای بالا نباشد و اگر هم روزی ایران به آن مسیر برود، میتوان حدس زد که آیا شرایط هند و پاکستان و افغانستان در ایران پیاده میشود یا شرایط بلژیک و سوییس و کانادا؟ لازم به تذکر است که در همان هند و پاکستان هم بلآخره یک زبان به عنوان زبان علمی و آکادمیک جا افتاده است که آن زبان، انگلیسی است در نتیجه تضعیف فارسی در ایران، احتمالا به تقویت انگلیسی خواهد انجامید نه تقویت زبانهای محلی از این رو به نظر دارنده این قلم، تاکید بر سهم بیشتر زبانهای محلی در محیط های علمی، فرهنگی، آکادمیکی، هنری و ادبی، از منظرِ ایران دوستی توجیه پذیر نیست، چه، امروزه همه می دانند و همه می دانیم که رقیب همه زبانهای محلی و ملی دنیا، یک زبان است و آن انگلیسی است.

۵-رسمیت داشتن و ملی بودن زبان فارسی، هرگز به منزله ممنوع و غدغن بودن
زبانهای دیگر در ایران نبوده است. کمرنگ شدن زبانهای محلی کوچک و خاموشی یک به یک آنها یک پدیده ی جهانشمول است و ناشی از گسترش ارتباطات و اطلاعات و تحقق دهکده ی جهانی و نه لزوما سرکوب و سانسور. هم اکنون در کجای ایران بهره گیری از زبانهای محلی هنگام صحبت کردن مردمان با یکدیگر ممنوع بوده و جرم و جریمه به همراه دارد؟ در تمام ایران، رسانه های دولتی محلی در قالب تلویزیون و رادیو و رسانه های دیگری چون روزنامه و مجله و کتاب و موسیقی در مقیاسی بالا به تولید روزافزون محتوا به زبانهای غیر فارسی میپردازند بر اساس قانون، 《آموزشِ زبانهای  محلی》مجاز است ولی نه 《آموزش به زبان محلی》 این در حالی است که عملا خلاف این قانون اکنون رفتار می شود. یعنی در جای جای ایران در تمام مدارس کل کشور، گاه در دانشگاه ها، به جز سر کلاسِ فارسی، در کلاسهای دیگر، تدریس به زبان یا گویش محلی که ممکن است فارسی نباشد صورت می گیرد ولی شگفتا که سوء استفاده گران با بهره گیری از عدم اطلاع بسیاری از هم میهنان از این واقعیت، به مظلوم نمایی می پردازند. بنابراین اگر ملاک قانون است، زبان فارسی مظلوم واقع شده است.
کار به آنجا رسیده که در محیطهای اداری و گاه در جلسات شوراهای شهر در برخی استانها مذاکرات به زبان و گویش محلی صورت میگیرد که این کاملا خلاف نص صریح قانون است و نشان میدهد اتفاقا ما در مسیر یک فدرالیسم زبانی به زیان زبان ملی هستیم، نه در مسیر سرکوب و سانسور زبانهای محلی.

#زبان_مادری
#پانترکیسم
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

زبان مادری و هویت ملی
بهرام روشن ضمیر
قسمت اول

هویت مانند زبان مادری درازایی به اندازه کل دوره زیست انسان دارد از آنجا که انسان به دلیل ضعفهای جسمانی اش در مقایسه با جانداران دیگر - موجودی اساسا اجتماعی است طبیعی ست که هویت فردی و هویت جمعی هم از همان نخستین دوره ها در گروههای انسانی وجود داشته است. با این حال هر چه گذشته و تمدنهای بشری پیشرفته تر و پیچیده تر شده نیاز به نظریه پردازی در مقوله هویت بیش از پیش دیده شده است.

در دوره معاصر، هویتهای قومی و ملی تا اندازه زیادی جای هویتهای مذهبی و طایفه ای را گرفته و در برخی نقاط جهان منجر به جنگها و درگیریهای شدید گشته و آسیبهای جبران ناپذیری به بار آورده است. نمونه هایی چون بالكان قفقاز و آسیای مرکزی در گذشته و افغانستان و خاورمیانه هم اکنون به شدت متاثر از بحران هویت و جنگ قومی اند از این رو هرچه بیشتر به این مساله پرداخته شود باز هم کم است.

از آنجا که ایران به اعتراف اکثریت صاحب نظران رشته تاریخ و رشته های مرتبط و کارشناسان مبحث هویت سرزمینی با پیوستگی فرهنگی در درازای تاریخ به شمار آمده و هویتی کهن و سنتی داشته که البته در دوره های گوناگون در قالبی تازه نمایان شده است، تاریخ ایران، هویت ایرانی را زاییده است. حال آنکه در برخی کشورها معکوس این روند طی شده یعنی نخست یک هویت تازه اختراع گشته و سپس، هویت تاریخ ساخته است بدین ترتیب در حالیکه در سده های ۱۶ تا ۱۹ در اروپا یکی از مهمترین عوامل شکل گیری هویت قومی و سپس تبدیل هویت قومی به هویت ملی زبان بود و چیزی نزدیک به همین روند در جهان اسلام در امپراتوری عثمانی هم مشاهده گشت ایران پیش از این دوره ها هویت سنتی خود را داشت که زبان فارسی نه مهمترین عامل، ولی یکی از عوامل مهم سازنده این هویت جمعی ..بود. تاریخ و سرنوشت تاریخی مشترک حکومت ملی از دوره صفویه به بعد و خاطره حکومتهای یکپارچه در ایران زمین در پیش از اسلام اسطوره و فرهنگ و آیین و جشنها و سنتهای مشترک بر سازنده کلیتی نه چندان سلب بلکه پویا و سیال به نام هویت ایرانی بود که از اواخر دوره قاجار و در جریان جنبش مشروطه تدوین و نظریه پردازی شد.

از این رو تعمیم مسیر طی شده چه در غرب و چه در دیگر کشورهای منطقه، که بر اساس آن زبان مادری را مهمترین عامل تعیین کننده هویت قومی دانستند و سپس با دمیدن بر احساس مشترک روانی میان مردمان یک منطقه و تاکید بر اختلافات زبانی و فرهنگی و مذهبی، نسبت به برکشیدن قومیت به ملیت اقدام کردند در ایران نه بایسته است و نه شایسته.


#زبان_مادری
#پانترکیسم
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

‏یکی از معماهای تاریخ ایران را ببینید
دروازه «فرافر»؛ ورودی شهر ایساتیس یکی از اسنادی که ثابت میکند معماری اسلامی در واقع همان هنر ایرانیست!
این دروازه با قدمت  بیش از ۲۰۰۰ سال ثابت میکند قبل از اسلام ایرانیان در ایساتیس استادان ساخت این تاقها بوده اند

‏یزد کهن از اینجا شروع می‌شده
شهری که یونانیان به زبان خودشان آن را ایساتیس می‌گفتند.

#هنر_معماری_ایران_باستان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

نقش‌برجسته‌ آشوربانی‌پال و خدایان آشوری

در تازه‌ترین کاوش‌های دانشگاه هایدلبرگ، قطعات نقش‌برجسته‌ای عظیم از زیر خاک نینوا بیرون کشیده شد؛ شهری که روزگاری پایتخت امپراتوری آشور بود.
این بلوک سنگی که ۱۲ تُن وزن دارد و تصویری بی‌سابقه از آشوربانی‌پال را نشان می‌دهد؛ ایستاده میان دو ایزد بزرگ آشور: آشور و ایشتار. در میان تمام آثار شناخته‌شده آشوری، تاکنون نمونه‌ای از حضور خدایان با چنین وضوح و مقیاسی ثبت نشده بود. به گفته آرون اشمیت این نقش‌برجسته احتمالاً در نزدیک ورودی تالار تخت نصب بود..
اما چرا تاکنون کشف نشده بود؟
زیرا در حدود قرن دوم یا سوم پیش از میلاد، این اثر به درون گودالی پر از آوار انداخته شده و پنهان مانده بود؛ حتی کاوشگران بریتانیایی قرن نوزدهم هم موفق به یافتن آن نشدند.

#آشوریان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

فرش پازیریک از افتخارات کشورمون ایران در موزه ارمیتاژ دومین موزه بزرگ دنیا بعد از موزه لوور پاریس .  اثار کشورم در موزه های دنیا به خوبی نگهداری میشه شاید اگه اینجا بود الان وجود خارجی نداشت .


‌‌#هنر_معماری_ایران_باستان
#موزه_ایران_جهان
#هخامنشیان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

مقاله ناسیونالیسم در برابر وطن دوستی

دکتر شروین وکیلی
ارائه شده در کنگره‌ی بین‌المللی جامعه‌شناسان آسیا و شمال آفریقا
۴۱ص

#مقاله
#ناسیونالیسم_وطن_دوستی
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

«میهن‌دوستی و ناسیونالیسم»


بحث را از اینجا آغاز می‌کنم که تمایز میان «میهن‌دوستی» و «ناسیونالیسم» چیست تا اول به مغالطه‌ای رایج پاسخ دهم و بعد ببینیم نگاه لیبرال نسبت به اقوام و خرده‌فرهنگ‌های سازندۀ ایران چیست و اصلاً بهترین راه برای همزیستی چیست.

اگر کسی به هر دلیلی با مفهوم «ایران» مشکل داشته باشد، یا زمخت و بی‌‌پروا از «جغرافیای ساختگی ایران» و «کشور موسوم به ایران» سخن می‌گوید یا کمی حرفه‌ای‌تر عمل می‌کند و به جای حملۀ مستقیم به خود ایران به کسانی حمله می‌کند که «دم از ایران می‌زنند». در اینجا مغالطه‌ای می‌کنند: این مغالطه این است که هر ابراز علاقه و محبتی به ایران بکنید می‌گویند این «ناسیونالیسم» است. در واقع، هر گونه «ایران‌دوستی» را معادل «ناسیونالیسم‌» می‌گیرند و با همین «خلط مقولاتی» راه برای حمله به شما گشوده می‌شود: میهن‌دوستی می‌شود «ناسیونالیسم»، ناسیونالیسم می‌شود «ناسیونالیسم قومی»، ناسیونالیسم قومی می‌شود «شووینیسم» و شووینیسم می‌شود «فاشیسم»! در واقع، از «ناسیونالیسم» تا «فاشیسم» مسیری هموار است! اما تردستی اصلی آنجایی است که «میهن‌دوستی» را معادل «ناسیونالیسم» جا می‌زنند.

حال چرا چنین می‌کنند؟ دلیلش روشن است: اولاً که گفتم، حملۀ مستقیم به نفس ایران تاکتیک خوبی نیست و به گوینده بیشتر آسیب می‌زند تا شنونده. ثانیاً، برخی مفاهیم اساساً مثبت است و نمی‌توان به مفاهیم مثبت تاخت. مثلاً «آزادی» مفهوم مثبتی است و هیچ‌کس با هیچ‌ اندیشه‌ای به «آزادی» حمله نمی‌کند، زیرا به خودش آسیب می‌زند. حتی آزادی‌ستیزان برای کسب وجاهت خود را طرفدار آزادی جلوه می‌دهند. پس کسی که مخالف آزادی است چه باید بکند؟ آسان است؛ اول باید بگوید شما «لاقید» و «بی‌بندوبار»ید، بعد می‌تواند به آسانی به شما، به عنوان آدم «بی‌قید»، بتازد. اصلاً خاصیت «برچسب» همین است. چرا در جدل‌های سیاسی بازار برچسب‌زنی داغ است؟ چون برچسب زمینه را برای حملات بعدی آماده می‌کند. برچسب‌زنان به جای نقد گفتۀ شما، کار آسان‌تری می‌کنند: می‌گویند شما «فلان‌طلب» هستید، بعد می‌تواند از استدلال‌های معمول برای حمله به «فلان‌طلب‌ها» استفاده کند. برگردیم به «مغالطۀ ناسیونالیسم»: میهن‌دوستی نیز مانند مفهوم آزادی اساساً مفهوم مثبتی است و اصلاً فضیلت شمرده می‌شود. پس اول باید برچسبی به شما زد تا بعد بتوان این بار مثبت را از شما گرفت، بعد می‌توان شروع کرد به حمله.

اما نه! «میهن‌دوستی» هیچ ربطی به «ناسیونالیسم» ندارد! حتی همپوشانی ندارد! اصلاً این دو، دو چیز ماهیتاً متفاوتند! بگذارید توضیح دهم:

میهن‌دوستی «احساس» است، اما ناسیونالیسم «روش» است. یعنی اینها حتی در یک «دسته» یا «مقوله» هم جای ندارند. مثلاً «انسان‌دوستی»، «طبیعت‌دوستی»، «بیگانه‌ستیزی» و مانند آن را از یک «زمره» یا از یک «دسته» و «مقوله» است. از دیگر سو، «ناسیونالیسم»، «لیبرالیسم»، «سوسیالیسم»، «فاشیسم» و مانند آن نیز در یک مقولۀ دیگر قرار دارد. ماشین، کامیون، قطار، هواپیما، موتور، کشتی و... همگی در یک مقوله جای دارد: همگی «وسیلۀ نقلیه» است؛ اما «ویلا» جزء این مقوله نیست؛ جزء این دسته نیست. اگر کسی کامیون را با کشتی مقایسه کند، دو چیز از یک مقوله را با هم مقایسه کرده، اما اگر کسی کشتی را با ویلا مقایسه کند... خب بعید است چنین کند، زیرا می‌داند دیگران به عقل او شک می‌کنند.

«میهن‌دوستی» و «ناسیونالیسم» نیز دقیقاً همین‌قدر از همدیگر جدا هستند (مثل کشتی و ویلا). به همین دلیل می‌گویم در اینجا «خِلط مقولاتی» رخ داده است که یکی از بارزترین ایرادهای منطقی و مغالطه‌ای فاحش است. میهن‌دوستی ویژگی خاصِ هیچ جریان و حزب سیاسی نیست؛ همۀ جریان‌های سیاسی می‌توانند «میهن‌دوست» هم باشند. یک فرد محافظه‌کار، لیبرال، ناسیونالیست، سوسیالیست ــ و حتی کمونیستِ مستقل ــ همگی می‌توانند در عین حال «میهن‌دوست» هم باشند. ایسم‌های سیاسی در واقع «روش‌های ادارۀ یک واحد سیاسی» است. از دیگر سو، نقدی هم که نسبت به «ناسیونالیست‌ها» می‌توان داشت این است که برخی از آنها نیز دست به این مغالطه می‌برند و خود را تجلی میهن‌دوستی می‌دانند و همۀ جریان‌های غیرناسیونالیست را میهن‌ستیز معرفی می‌کنند. در حالی که ممکن است کسی لیبرالیست باشد، اما بیشتر از ناسیونالیست‌ها عاشق میهنش باشد. مسئله این است که روش‌های یک لیبرال برای عشق ورزیدن به میهنش با روش‌های یک ناسیونالیست فرق دارد. میهن‌پرستی در همۀ جریان‌ها می‌تواند ظهور کند (همان‌طور که ممکن است ظهور نکند؛ چنان‌که حقیقتاً در جریان چپ شخصیت‌هایی بوده‌اند که «رفقا و متحدان ایدئولوژیک بین‌المللی خود» را بر میهنشان اولویت می‌دادند)

(ادامه در پست بعد)
#ناسیونالیسم_وطن_دوستی

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

تفاوت میهن‌پرستی و ناسیونالیسم

پرستیدن به معنای مراقبت کردن


#ناسیونالیسم_وطن_دوستی
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

جایگاه زنان و بانوان در ایران باستان
5️⃣قسمت پنجم و پایانی

⭕️در یکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید، زنی بلندپایه برصندلیِ تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایه‌ای گذاشته و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسر دارد که چادری روی آن انداخته شده است.

🔆به تقلید از مجلسِ شاه، ندیمه‌ای در برابر او ایستاده و عودسوزی در آن دیده می‌شود. این مُهرِ یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی در مدیریت جامعه داشته و دستورات خود را به این مُهر، منقوش می‌کرده است.

📙کتاب زنان در تاریخ کهن ایران، انتشارات پردیسان
📄صفحه 27 و 28
🖊نوشته مهدی اقبالی مهدی آبادی

#حقوق_زنان_ایران_باستان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

جایگاه زنان و بانوان در ایران باستان
3️⃣قسمت سوم

📜با کمک لوح‌های گلی تخت‌جمشید تصویری کاملا نو از زنان و ملکه‌های هخامنشی به‌دست می‌آوریم، که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی که آنها را عروسک‌هایی محبوس در حرم‌سراها می‌دانستند؛ نه تنها همدوش مردان در آیین‌های مذهبی شرکت می‌کردند، بلکه در صحنه زندگی و اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ می‌کردند.

⭕️بررسی‌های دقیق لوح‌های دیوانی تخت‌جمشید نشان می‌دهد که زنان در دوران فرمانروایی هخامنشیان، به ویژه در زمان داریوش بزرگ، از چنان مقامی برخوردار بودند که در میان همه خلق‌های جهان باستان کم نظیر است.

✅در ایران باستان همواره مقام زن و مرد درکنار هم ذکر شده‌اند. حتی گروهی از ایزدان مانند آناهیتا زن هستند و درمیان امشاسپندان، امرداد، خرداد و سپندارمذ، که صفات اهورامزدا هستند، زن می‌باشند. در زمان شاهنشاهی هخامنشیان براساس لوح‌های گلی به‌جا مانده، زنان همدوش مردان در ساخت کاخ‌های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت می‌نمودند.

🛠پیشه بیشار زنان در دوره هخامنشی، صیقل دادنِ نهای سنگ‌نگاره‌ها و همچنین دوخت‌و دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی حقوق زنان با مردان سروکار داریم و...

📙کتاب زنان در تاریخ کهن ایران، انتشارات پردیسان
📄صفحه 27
🖊نوشته مهدی اقبالی مهدی آبادی

#حقوق_زنان_ایران_باستان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…

.کتابخانه FFEF

جایگاه زنان و بانوان در ایران باستان
1️⃣قسمت نخست

📜زن در اَوستا و همچنین در زبان سانسکریت به لقب "ریته سیه بانو" یا "اَشه بانو" خوانده شده که به‌معنای دارنده فروغ و راستی و پارسایی است. امروزه واژه نخستین در زبان فارسی حذف شده و فقط بانو که به‌معنای فروغ و روشنایی است برای زنان به‌کار می‌رود.

✅واژه "مادر" در اوستا و سنسکریت "ماتری" است که به‌معنای پرورش‌دهنده می‌باشد. خواهر را "سواسری" یعنی وجود مقدس و خیرخواه می‌نامند و زنِ شوهردار به صفت "نمانوبشی" یا نگهبان‌خانه نامزد شده است.

⭕️زن در ایران باستان مقامی بسیار والا و ارجمند داشته است. زن ایرانی در دوره هخامنشیان در کلیه امور همچون مردان به‌کار و پیشه مشغول بوده است. این را کشف سنگ‌نوشته‌های گلی در تخت جمشید به اثبات می‌رساند.

📝وظیفه می‌کرده‌اند و میزان دستمزدشان نیز بالا و در مقام مشابه اندکی نابرابر بوده است. کارفرمایانِ زن دارای القابی بوده‌اند که احتمالا براساس میزان مهارت و طبقه اجتماعی آنان مشخص می‌شده است. در مدارک موجود، بالاترین درجه زنانِ کارگر، " آرَش شَرا" (arash shara) یعنی فرمانده بزرگ نامیده شده...


📙کتاب زنان در تاریخ کهن ایران، انتشارات پردیسان
📄صفحه 25 و 26
🖊نوشته مهدی اقبالی مهدی آبادی

#حقوق_زنان_ایران_باستان
/channel/ketabkhaFFRF

Читать полностью…
Subscribe to a channel