یونس اقتداری| رواندرمانگر تحلیلی Admin: @InsightGroup_Admin
تداعی آزاد مستلزم این است که؛ روانکاوی مایل باشد تا حدی در درام غیر عقلانی انتقال مشارکت کند. این الزام هم چالشی است که روانکاوان و روانکاوی در آن رشد میکنند و هم تکلیفی است طاقتفرسا، زیرا؛ انتقال تنشی بین تجارب بزرگسالی و کودکی، تفکر بزرگسالی و کودکی، اهداف بزرگسالی و کودکی ایجاد میکند که هم در مورد روانکاو صادق است و هم بیمار.
روانکاو، بایست راهی بیابد تا تجربهی انتقال را با توان محافظت از واقعیت_سنجی خودش و هدفش در کمک به بیمار برای تقویت تداعیها را ترکیب کند.
به نظر میرسد که؛ روانکاوان از نظر سبکهای مدیریت و شیوههای صورتبندی، نه تنها از درمانگری به درمانگر دیگر، بلکه؛ از انتقالی به انتقال دیگر و از بیماری به بیمار دیگر و حتی از زمانی به زمان دیگر در طول زندگیشان، متفاوت و متنوع باشند. همچنین؛ هر روانکاو علاوه بر توسعهی ترکیب مشاهدات روانکاوانه، صورتبندیها و تکنیک خودش، بایستی آن جنبههای شخصی خلقوخو را که تجربه و مدیریت انتقال را تسهیل میکند رشد دهد.
تداعی آزاد | آنتون ا. کریس
ما تمایل داریم بیندیشیم که جهان همانگونه است که میبینیم و به همین اندازه تصور میکنیم که مردم همان گونهاند که ما میپنداریم.
روانکاوی که تجربهی عملی در بحث مربوط به ارزش «سطح ذهنی» و «سطح عینی» نکتهی ویژه نخواهد دید. اما هرچه عمیقتر در مسئلهی رؤیاها غور کنیم، جنبههای فنی درمان عملی بیشتری باید مورد توجه قرار گیرند. از این نظر؛ «نیاز، واقعاً مادرِ اختراع است»، زیرا؛ روانکاو پیوسته باید بکوشد که روشهای فنی خود را به گونهای تحول بخشد که حتی دشوارترین موارد موثر واقع شوند.
ما این را مدیون مشکلاتی هستیم که از طریق درمان روزمرهی بیماران با آن مواجه میشویم و ناگزیریم نظریاتی را قاعدهمند کنیم که پایه های عقاید روزانهی ما را میلرزاند.
رؤیاها | کارل گوستاو یونگ
پروژه روانکاوی، شاهکار زندگی فروید، نه فقط به عنوان بخشی از تاریخ پزشکی، بلکه به سان فصلی از تاریخ قصهگویی باید نگریسته شود.
آدام فیلیپس
ترجمه علیرضا کلانتری
خودفریبی، اضطراب را کاهش میدهد و ما انسانها در فریبدادن خودمان بی نظیریم. خودفریبی، اضطراب را کاهش میدهد، اما درعینحال، احتمال اینکه موفق شویم دیگران را هم فریب دهیم افزایش میدهد.
چرا رواندرمانی مؤثر است؟!
لوئیس کازولینو
یکی از دلایلی که احساس میکنیم باید ازدواج کنیم این است که؛ مانع تسلط بی امان عشق بر روح و روان مان شویم.
نمایشهای عاشقانه و هیجانهایی که به هیچ جا نمیرسند، امان ما را میبرند، برای چالشهای دیگر بیقراریم. امیدواریم که ازدواج بتواند قاطعانه به تسلط دردناک عشق بر زندگیمان خاتمه دهد.
آلن دوباتن
📚 با خوندن هر کتاب آدمی دیگر بشو🎭
📚 کتاب نوشتاری
📚 معرفی کتاب
📚 داستان کوتاه
📚 جذاب ترین کتابهای که تا حالا هیچ جا نخوندی
بیایید کتاب بخونیم در کلبه 🏡 دانایی👇👇👇
🔗 /channel/kolbe_danaee
🔗 /channel/kolbe_danaee
از لحظه ورود به هستی، آدمی درگیر یک گفتار جنسی است؛ از طرفی، او پیوند جسمانی والدین را نمایان میکند. و از طرف دیگر؛ بدین دلیل که والدین قبل از اعلام کردن جنس کودک، با دادنِ اسم به او، بر روی جنس کودک به خیالپردازی پرداختهاند.
تحلیل روانکاوانهی متون ادبی
ژان بلمن نوئل
چگونه ما امروزه دوباره به مقاربت جنسي تمايل نـشان ميدهيم، آن هم در عصري كه امكان دستيابي مستقيم به آن وجود دارد. به طوريكه، به خاطر نبود موانع (برخلاف گذشته) كه ارزش ابژهي جنسي را بالاتر ميبردند، ابژهي جنسي هر چه بيشتر كم بهاتر شده است- يا به نقل از فرمول بندي كلاسيك فرويد:
"ارزش ذهنيِ نيازهاي اروتيكي، زماني كه به راحتي ارضاء شوند، كاسته مي شود. وجود يك مانع به منظور بالا بردن ليبيدو ضروري است. ِو جايي كه موانع طبيعي براي ارضاء كافي نباشند افراد در هر زمان قراردادهايي را بنا مي كنند تا قادر به لذت بردن از عشق باشند."
از اين منظر، عشق باوقار اينگونه به نظر ميرسد كه بيـشتر اسـتراتژيِ بنيـادين بـراي ترفيـع دادن ارزش ابژه باشد كه موانع قراردادی را در برابر قابلیت حصول آن ايجاد میكند. زماني كـه لكـان در سمينار دوبارهاش، بيشتر چكيدهی فرمولبندی پارادوكس عشق باوقار را آماده مـیكند، ظـاهراً چيزي مشابه، ولي در عين حال اساساً متفاوت میگويد:
"بسياري از رفتارهـاي پالوده، بـا وانمـود كردن به اينكه اين مائيم كه مانعي را در راه آن قرار دادهايم، غياب روابـط جنسی را واژگـون میكنند.
از اين رو؛ مسئله به اين سادگي نيست كه ما موانع قراردادی اضافی براي بـالا بـردن ارزش ابژه قرار میدهيم، بلكه؛ موانع خارجی كه ما را در دسترسی پيدا كردن به ابژه بینتيجه میگذارند، دقيقا در خلق كردن توهمی وجود دارد كه بدون آن، ابژه مستقيما قابل دسترس خواهد بود. چيزی كه يك چنين موانعي از اين راه پنهان میكنند، امكان ناپذيری ذاتیِ حصول ابژه است.
در باب سکس مجازی | اسلاوی ژیژک
گویا این یک قاعدهی جهانشمول میان انسان هاست که؛ بیشترین حملات و دستورات سختگیرانهی وجدان (سوپرایگو) زمانی اتفاق میافتد که ما احساس آزادی میکنیم.
تجربه زیسته شما باعث نمیشود که شما یک متخصص سلامت روان شوید، همانطور که داشتن حمله قلبی باعث نمیشود که شما یک کاردیولوژیست شوید!
دکتر حمید خاکباز
ویتز بیان میکند که؛ پورنوگرافی شامل صحنه های بسیار شهوانی برای تحریک بیننده است و اغلب تصاویری بسیار ایدئال از فعالیتهای جنسی را به نمایش میگذارد.
📄 پیشبینی تمایزی اعتیاد به پورنوگرافی، بر اساس احساس شرم و خودشیفتگی
رسیدن به ارگاسم برای افراد خودشیفته دشوار است، زیرا؛ این تجربه مستلزم از دست دادن کنترل و نوعی فراموشی موقت از خود است.
عشق، سکس و ازدواج در خودشیفتگی
سلمان اختر
هیچکس در اولین ملاقات، تاریکترین گوشههای روانش را بیمحابا روی میز نمیگذارد. رازها در جان آدمی میمانند، نفس میکشند، رشد میکنند—گاهی چنان در هم تنیده که خودمان نیز فراموش میکنیم کجا دفنشان کردهایم. رواندرمانی، قرار نیست با دیلم به سراغشان برود. حقیقت، وقتی دهان باز میکند که زمینِ اعتماد، بهاندازهی کافی نرم و آماده باشد.
گاهی سالها میگذرد تا بتوانی سنگینی یک جمله را به زبان بیاوری. گاهی زخمی را که روزها و شبها آزارت میدهد، حتی به نزدیکترین آدمها نمیگویی، اما ناگهان، در میانهی یک جلسهی معمولی، کلمهای از دهانت میپرد و خودت هم غافلگیر میشوی. این جادوی فرایندِ درمان است: هیچچیز زودتر از موعد شکوفا نمیشود، هیچ رازی زودتر از زمانش آشکار نمیگردد. اما وقتی زمان برسد، دیگر هیچچیز جلودارش نخواهد بود.
- زهره صاینپور | رواندرمانگر
بیشتر اوقات، همهی ما نسبت به آنچه در واقعیت روانیمان رخ میدهد آگاهی نداریم. این مسئله به خصوص در قصههای نامعمولی که ما در حالت تغییر هشیاری روانی خلق میکنیم و آن را رؤیا مینامیم مشهود است، همینطور؛ در علائم روان شناختیای که معمولاً از آنها احساس شرم داریم، مانند؛ رؤیاهایمان غالباً عجیب و غیر منطقی به نظر میرسند.
به طور اخص؛ آنهایی که روانکاوی انجام میدهند، در خواهند یافت که؛ تنها از کسر کوچکی از آنچه جهان روانی درونیشان را میسازد آگاهی داشتهاند.
همان گونه که فروید در مقالهٔ خود با نام «ساختارها در روانکاوی» یاد میکند: کار تحلیل تا حد زیادی مشابه کاوش یک باستان شناس در محلی است که سابقاً مسکونی بوده و اکنون خرابه و ویران شده است... اما با این تفاوت که؛ تحلیلگر در شرایط بهتری کار میکند و مواد بیشتری در دسترسش قرار دارد که میتواند به او کمک کند، زیرا؛ آنچه او با آن سروکار دارد چیزی نیست که نابود شده باشد، بلکه چیزی است که همچنان زنده است.
تئاتر بدن | جویس مک دوگال
همهی ما حقیقتاً در نهایت به آن شخصیت همیشگی کابوس هایمان می رسیم؛ «آدم اشتباهی».
انتخاب یک شخص برای ازدواج، در واقع یعنی؛ تصمیم بگیریم دقیقاً چه نوع رنجی را میخواهیم متحمل شویم، به جای اینکه تصور کنیم راهی یافتهایم تا از قوانین حاکم بر زندگی عاطفی چشم پوشی کنیم.
همهی ما حقیقتاً در نهایت به آن شخصیت همیشگی کابوس هایمان می رسیم؛ «آدم اشتباهی». اما این لزوماً فاجعه نیست. بدبینی روشنفکرانهی رمانتیک فقط به این بسنده میکند که یک شخص نمیتواند همهچیزِ شخص دیگر باشد. ما باید دنبال راههایی بگردیم تا خودمان را تا آنجا که میتوانیم آرام و مهربانانه با واقعیتهای عجیب و غریب زندگی در کنار موجود گمراه شدهی دیگری تطبیق دهیم. همیشه فقط امکان یک ازدواج «نسبتاً خوب» وجود دارد.
برای اینکه به این درک برسیم، خوب است قبل از تشکیل خانواده تجربههایی داشته باشیم نه برای یافتن فرصتی برای پیدا کردن «آدم درست»، بلکه؛ به جهت داشتن فرصت کافی برای پی بردن مستقیم، و در موقعیتهای مختلف، به این حقیقت که چنین انسانی وجود ندارد و اینکه همه واقعاً وقتی از نزدیک وارسی شوند ایراد و اشتباه دارند.
سیر عشق | آلن دوباتن
مری استل دوپن، روانکاو و نویسنده، در این ویدئو توضیح میدهد که نارسیستها غریزۀ خیلی قویای دارند، یعنی؛ بو میکشند و زمان هایی وارد زندگی تان میشوند که شما احساس آسیبپذیری، تنهایی و شکنندگی دارید.
▫️بازنشر از پیج اینستاگرام:
instagram.com/rira.psychology
گام نهادن روی طناب باریک سکونت عاطفی
این جُستار میکوشد گونهای از سلوک درمانی را که بهطور فعال و درگیرانه در رابطه متجلی میشود و «سکونت عاطفی» نام دارد، توصیف کند. در قلب سکونت عاطفی، توانایی درمانگر نهفته است که به واقعیت بیمار وارد شود، بیآنکه همزمان از واقعیت خویش فاصله گیرد. نقطهٔ مقابل سکونت عاطفی، نگرش ابژهانگارانهٔ درمانگر است.
افراطیترین شکل این نگرش را میتوان در ماتریالیسم خام و رفتارگرایی یافت، جایی که کل مفهوم انسان بهمثابهٔ سوژهای تجربهکننده از میان برداشته میشود. اما هر شیوهای از رابطه که تجربههای مورد بررسی را از بسترشان جدا سازد، آنها را به ابژه بدل میکند.
زیگموند فروید بهطور مشهور رویکردی را برای بالینگر روانکاو توصیه کرد که آن را «توجه شناور یکنواخت» نامید. او بر این باور بود که حساسیت تحلیلگر نسبت به جریان تجارب بیمار، از راه نوعی توجه سیال و گشوده، که از پیشانگارهها و مقاصد آگاهانه فارغ باشد، به حداکثر میرسد.
فروید همچنین پیشنهاد کرد که این همراهی بیهدف با تداعیهای آزاد بیمار، اجازه میدهد ایدهها و شهودهایی از دل فعالیت ذهنی ناهشیار تحلیلگر سربرآورند و بهگونهای خودجوش، معانی پنهان در مواد بالینی را آشکار سازند.
سکونت عاطفی نیز بر آن است که در رویکرد خود به جهان بیمار، حالتی از گشودگی را حفظ کند، بیآنکه از پیش به وجود محتوایی خاص یا موضوعی روانشناختی در آن فرضی بگیرد. اما این نگرش گشوده نه در تعلیق پیشانگارهها، بلکه در جستوجوی نواحی همآوایی میانذهنی نهفته است.
درک تحلیلگر از وضعیت تجربهشدهٔ بیمار، وابسته به توانایی او در یافتن مشابهتهایی در جهان شخصی خویش است، صحنههای عاطفی و لحظاتی که به تجارب در حال بررسی شباهت دارند.
فراخوانی چنین سرزمینهایی از همپوشانی به سطح آگاهی تأملی، این امکان را فراهم میآورد که تحلیلگر بهمثابهٔ روحی همسرنوشت، در حیات ذهنی بیمار مشارکت ورزد.
نویسنده: جرج اَتوود و رابرت استولورُو
ترجمه: تیم ترجمهٔ تداعی
وقتی روانکاوی بد فهمیده شود یا به شکل مبتذل و عامیانه دربیاید، همچنان که نمونههای آن را از چند دهه پیش در تمامی زیرشاخههای روانشناسی میبینیم، خودش میتواند بخشی از این سیستم ایدئولوژیکی باشد که ذهن و تفکر مردم را مبهم و مغشوش میکند و بر آنها سلطه مییابد.
چند بار دیدهاید که استفاده از نوشتهها، گفتهها یا نظرات یک روانپزشک یا روانکاو موجب بستهشدن جریان آزاد فکری شود و جلو آزادی بیان را بگیرد؟! برخی واژهها تبدیل به اصطلاحات بهظاهر مقدس شدند _ مانند؛ «تابآوری»، «نارسیسم»، «فرافکنی»، «اختلال خلق» یا «اختلال دوقطبی» _ در حدی که استفاده از آنها موجب میشود کل حاضران ساکت شوند و به شکل اجباری و کورکورانه به تعریف و تمجید آن شخص بپردازند. این یعنی؛ تمامیت خواهی فکری مخرب و مضر، و خلاصشدن از آن بسیار حیاتی است.
یکی دیگر از روشهای وحشتناک سلطهگری و تخریب که به اندازۀ خودکامگی مستقیم نیست و ظرافت بیشتری دارد بازیدادن است. بازیدادن یعنی؛ بدون اینکه مستقیم از دیگری درخواستی بکنیم، او را مجبور به رفتاری کنیم که انتخاب خودش نیست. یعنی؛ بدون اینکه انگیزۀ واضحمان را به او بگوییم او را غیرمستقیم تحت فشار بگذاریم تا کاری را که انتخاب خودش نیست انجام دهد.
فرار از زندان عاطفی| ساوریو تاماسلا
ندانستن برایم تحملپذیر نیست، پس به روشهایی پناه میبرم تا زودتر از این «ندانستن» خلاص شوم.
چرا رواندرمانی مؤثر است؟!
لوئیس کازولینو
وقتی مجرد بودن تحملناپذیر باشد، آدم اصلاً چارچوب ذهنی خوبی برای انتخاب منطقی شریک زندگیاش ندارد. برای اینکه احتمال ایجاد یک رابطهی خوب را افزایش دهیم، نباید با دورنمای سالها تنهایی هیچ مشکلی داشته باشیم. وگرنه به جای اینکه همسرمان را که ما را از تجرد درآورده دوست داشته باشیم، از مجرد بودن متنفر میشویم.اما متأسفانه پس از رسیدن به سن خاصی، جامعه مجرد بودن را به طرز خطرناکی نامناسب میداند. روابط اجتماعی کمکم پلاسیده میشود، زن و شوهرها از اینکه یک آدم مجرد استقلال داشته باشد و دائما آنها را این طرف و آن طرف دعوت کند احساس خطر میکنند، بعضیها احساس میکنند اگر تنهایی سینما بروند مثل جذامیها هستند.
برقراری رابطهی جنسی هم دشوار میشود. با وجود همهی ابزارهای جدید و آزادیهای فرضی امروزی، رابطهی جنسی داشتن به طرز دیوانهکنندهای دشوار میشود و انتظار انجام این کار به طور مرتب با افراد جدید غالبا منجر به تحقیر طاقتفرسا میشود.
آلن دوباتن
آیا نمیدانید که این اشتیاق سینهی مادر نیست که اضطراب را بر میانگیزد، بلکه نزدیکی به آن است که موجب اضطراب میشود؟ !
آنچه اضطراب را برمیانگیزد هر چیزی است که به ما اعلام میدارد و به طور گذرا بیان میکند که ما دوباره به آغوش مادر برگردانده خواهیم شد. این مسئله با آنچه گفته شد، یعنی؛ ریتم حضور و غياب متناوب مادر تناقضی ندارد. مدرک این مدعا این است که کودک با تکرار این بازی حضور و غیاب سرگرم میشود. امنیت حضور، امکان غیبت است.
غمانگیزترین چیز برای نوزاد دقیقاً در لحظهای است که وقتی رابطهای که او خود را بر اساس آن بنا نهاده به دلیل فقدانی او را به سمت میل میکشاند، از هم می گسلد و این رابطه زمانی بیشترین آسیب را میبیند که هیچ امکانی برای هیچ فقدانی وجود نداشته باشد. یعنی؛ زمانی که مادر همیشه پشت فرزند و همراه اوست، به ویژه زمانی که کفل او را میشوید. این مدلی از درخواست است، درخواستی که هیچ گاه کم نمیشود.
اضطراب | ژاک لاکان
عمل ختنه خارج از فاکتورهای زیستشناختی، نقش اساسی را در ساختاربندی ناخودآگاه ما ایفا میکند. در عرصهی تمایز اساسی مابین «بودن» و «داشتن» نمایان شده و برای «حوزه ناخودآگاه» الگوی روانی همه فقدانهای ما را تشکیل میدهد.
تحلیل روانکاوانهی متون ادبی
ژان بلمن نوئل
مشکل زن این است که؛ خیلی خوب می داند مرد عاشق خاص بودن هایی در او میشود که او را از سایر زنان متمایز میکند و در نتیجه؛ سخت میکوشد آن چیزی را که در خود خاص میداند تقویت کند.
اما زن هرگز نمیتواند پیشبینی کند دقیقاً کدام ویژگی خاص باعث میشود مردی عاشق او شود. بنابراین؛ ممکن است زنی از لبهای زیبای خود مراقبت کند با این تصور که مردان جذب لبخند شهوانی او میشوند؛ در همین حین مردی عاشقش شود، اما بیشتر به خاطر صدای نه چندان جذابش.
ناگفته پیداست که کل صنعت آرایشی و مُد، بر جستوجوی زن به دنبال ابژهای در خودشان اتکا دارد که آنها را به ابژه ی عشق بدل میکند. و از آنجا که زنان هرگز حدس نمیزنند چه چیزی در آنها بیشتر از خودشان است. صنعت مُد تشویقشان میکند مدام دنبال محصولی بگردند که آن ها را بیهمتا میکند.
سواستفاده تعبیرهایی از عشق و نفرت
رناتا سالکل
کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام
توانایی شناختن و درک متقابل، نه تنها یک خود یکپارچه میسازد، بلکه یک خود یکپارچه میطلبد. اگر تمام انرژی شما صرف این شود که خودتان را در تعادل نگه دارید، دیگر نمیتوانید کنجکاو یا شوخطبع باشید. همدلی، مستلزم این است که وقتی در مقابل کسی حضور اصیل دارید، بدانید چه کسی هستید و چه احساسی دارید.
برخورد سازنده با تعارض به این معنی است که شما میدانید که دیدگاه شما مهم است، این چیزی است که به شما فضا و فرصت لازم را میدهد که به دیدگاه فرد دیگر هم گوش دهید.
آن دسته از مراجعان من که از شرم مزمن رنج میبرند در تمام این موارد احساس ضعف میکنند. چیزی که ما در داستان این افراد میبینیم، این است که خانوادهی آنها قادر نبودند فضای بیناذهنیای فراهم کنند که منجر به ایجاد خود محکم و منعطف در کودکشان شود.
پاتریشیا دیانگ
با سلام و احترام پیشاپیش، ضمن تشکر از همکاری شما دوست عزیز، خواهشمند است؛ در صورت تمایل به مشارکت در طرحی تحقیقاتی، بعد از تأمل به هر یک از سؤالات، صادقانه نظر خود را نسبت به هر عبارت ابراز نمایید.
https://survey.porsline.ir/s/ReODTs1i
با تشکر فراوان 🌱
بازیهای هیجانانگیز کودکی در رؤیاهای پرواز، سقوط، سرگیجه و امثالهم تکرار میشوند، اما احساسات خوشایند حال به اضطراب بدل میشوند. اما احساسات خوشایند حال به اضطراب بدل میشوند. ولی همانگونه که هر مادری میداند، بازی لبریز از هیجان بچه ها، اغلب با مرافعه و دعوا و اشک و آه به پایان میرسد.
من برای رد این توضیح که دلیل رویاهای پرواز یا سقوط، احساس لامسه یا حرکات ششهای ماست دلیل خوبی دارم. به عقیدهی من؛ خود این احساسات براساس خاطرهای که رؤیا به آن اشاره دارد بازتولید میشوند و این احساسات، به همین دلیل، محتوای رؤیا هستند نه منابع رؤيا!
تأویل رویا | زیگموند فروید
شخصیتهای خودشیفته تمایل دارند افرادی را برای ازدواج انتخاب کنند که به جای کاهش مشکلات روانیشان، به حفظ نگاه بزرگ منشانهی آنها به خود کمک کنند. ازدواج با فردی برجسته از نظر اجتماعی، به خودشیفتهی موفق امکان میدهد که از طریق به رخ کشیدن (و درواقع؛ مصادرهی) استعدادها و دستاوردهای شریک خود، حس برتریاش را تقویت کند.
از سوی دیگر؛ ازدواج با فردی که از نظر موقعیت اقتصادی و اجتماعی بسیار پایینتر است نیز میتواند بهطور متناقضی به تثبیت بزرگ منشی خودشیفته کمک کند، زیرا؛ این فرصت را فراهم میآورد که فرد مدام برتری خود را به نمایش بگذارد. افزون بر این؛ چنین ازدواجی میتواند میل پنهان به مازوخیسم را که اغلب با خودشیفتگی همراه است، ارضا کند.
در چنین ازدواجهای خودشیفتهای، «شریک زندگی درواقع یک خدمتکار یا وسیلهی سودمند است و تحقیر و خشم در قالب رفتارهای پرخاشگرانهی مزمن، نهادینه میشوند.» بهوضوح؛ گرایشهای مازوخیستی در شریک زندگی نیز بهصورت پنهانی در حفظ ثبات این ازدواجهای بیمارگون نقش دارند.
عشق، سکس و ازدواج در خودشیفتگی
سلمان اختر
این حقیقت که روان ما به لحاظ داینامیکی و اقتصادی به شیوههایی کار میکند که ما نسبت به آنها آگاهی نداریم به معنای محرومیت روان نیست! به عنوان مثال؛ تعداد خیلی کمی از ما از اشتیاق های جنسی دوران آغازین خود، با درون مایههای زنای با محارم، همجنسگرایی و پیشاتناسلی آگاه هستیم.
به همین منوال؛ همهی ما نسبتاً در خصوص رنجهای دوران کودکی، خشم دوران ابتدایی زندگی یا احساسات ناشی از حسادت و احساسات جنایت باری که درون کودک پنهان شده و نسبت به نزدیک ترین و عزیز ترین افراد دوران کودکی احساس میشود، ناآگاه هستیم.
این تکانههای ابتدایی، همگی خروجیهای بالقوهی چندی در زندگی بزرگسالی ما دارند. در حالت ایدئال؛ تمایلات نارسیستیک، تهاجمی و لیبیدینال اولیه در روابط عشقی و جنسی و نیز زندگی حرفه ای و اجتماعی و همچنین در آنچه آن را فعالیتهای والایشی مینامیم ظهور کافی پیدا خواهد کرد.
تئاتر بدن | جویس مک دوگال
فروید میگوید؛ در میل ما به پول خشونتی افراطی وجود دارد؛ این شادی ما را با زیاده روی و افراط در حواس پرتی نابود میکند. اما فروید از عشق به پول استفاده میکند تا نشان دهد در نفسِ رها کردن و انکار این واقعیت که ما زمانی کودک بودهایم نوعی دیوانگی وجود دارد.
عشق به پول، ما را از عشق های کودکیمان منحرف میکند. دیوانگیِ خواسته های انسان مدرن در این است که نمیخواهد دربارهی خواستنِ خودش بداند. پول برای انسان مدرن نماد و نشانهی ترس و هراس او از امیال خودش است.
عقل در برابر جنون | آدام فیلیپس
آنچه روانکاوی انجام میدهد_برخلاف سایر مدلهای درمان_خود تحلیلی است. زیربنای خودتحلیلی، این توانایی است که اندیشه ها اجازه یابند به ذهن برسند، در عین حال که از این اندیشه ها به عنوان دادههایی استفاده شود که میتوان بر آنها تأمل کرد تا دریافت که چه قابلیتهایی برای درک خود دارند.
این هدف به ظاهر ساده، نیاز به ایجاد چارچوبی برای پردازش اندیشه ها دارد، روندی که میتواند و باید در مرحله آغازین شروع شود. همان طور که سرل (۱۹۳۶) گفته است؛ خطر این است که اگر تمرکزمان را از تنها و درعین حال دشوار ترین تکنیکی که تحلیل از فرد میخواهد تغییر دهیم، از مسئولیت منطقی و پذیرفته شدهی بیمار دور میشویم.
اگر باور خود از شرایطی که تحلیل در آن رخ میدهد را نشان ندهیم، باور به نوعی جادو را تشویق میکنیم که مستقل از شرایط است.
ایگو، محور مداخلات تکنیکی | فرد بوش