i_d_network | Unsorted

Telegram-канал i_d_network - شبکه توسعه

52459

زیرنظر آقایان دکتر: علی سرزعیم (اقتصاددان)، مجتبی لشکربلوکی (استراتژیست)، امیر ناظمی(آینده پژوه) و محمد فاضلی (جامعه‌شناس) و محمدرضا اسلامی(استادپلی تکنیک کالیفرنیا) نام سابق: شبکه استراتژیست ادمین @Mm_135 http://t.me/itdmcbot?start=dr_lashkarbolouki

Subscribe to a channel

شبکه توسعه

🔳⭕️کلیشه‌وار پرسید: علم بهتر است یا ثروت ؟

و کسی جواب داد: عشق!
بدون عشق هیچکدام خاصیتی ندارند.

این ایام که یادآور عاشقان و آیین عاشقی است را گرامی می داريم.

Читать полностью…

شبکه توسعه

مطلب زیر را وام دار نوشته ای از کانال خوب و ارزشمند «حرفه ای ها» هستم
t.me/expertisefunnel

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️تکنیک گاو بنفش

چند سال پیش به همراه خانواده ام در فرانسه مشغول رانندگی بودم، مجذوب صدها گاوی شديم که در مرتع زیبایی در کنار جاده می چریدند. از پشت شیشه اتومبیل، به این منظره چشم دوختیم و از این همه زیبایی لذت می بردیم.
پس از بیست دقیقه، همه چیز رنگ باخت. گاو های جدید به طور کامل شبیه به گاوهای قبلی بودند و چیزی که تا پیش از این سرگرم کننده بود، دیگر عادی شده بود. بدتر از عادی، کسالت آور شده بود.

گاوها پس از مدتی که آن ها را می بینید، خسته کننده می شوند. ممکن است گاو های بسیار خوب و جذابی باشند، گاو هایی خوش اخلاق یا سالم تر، اما باز کسالت آورند. ولی یک گاو بنفش می تواند جالب باشد.

آنچه خواندیم نوشته ست گادین نویسنده کتاب گاو بنفش بود. او می گوید باید "گاو بنفش" داشته باشیم تا بتوانیم توجه دیگران را به خودمان و محصولمان جلب کنیم. به زبان دیگر چیز «چشم گیر» چیزی است که ارزش دارد در مورد آن حرف زده شود، شایسته توجه است، چیزی است استثنایی، جدید و جالب. کالاهای متعارف (همانند گاوهای قهوه ای) کسالت آورند و به چشم نمی آیند.

تکنیک گاو بنفش هم در زندگی شخصی کاربرد دارد، هم در موفقیت سازمان ها و کشورها. شما برای اینکه از بین هزاران فرد مشابه انتخاب شوید، یا سازمان شما برای آن که از بین صدها مورد مشابه در ذهن مردم برجسته شود یا کشورتان برای آن که از بین 196 کشور جهان، مورد انتخاب یک توریست یا سرمایه گذار قرار گیرد باید بنفش باشد.

پس موضوع بنفش دست مردم بدهید! ويژگی، محصول و خدمتی ارائه کنید که مردم بایستند، گوش کنند و خودشان بصورت خود خواسته داستانی که از شما کشف کرده اند را با دیگران در میان بگذارند.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
در عصر اطلاعات و بمباران داده، بسیار مهم است که گاو بنفش وجود داشته باشد وگرنه توجه دیگران هیچگاه جلب نخواهد شد. برای دستیابی به یک موضوع بنفش 3 نکته و فکرافزار «چرا که نه؟» را به صورت ويژه مورد توجه قرار دهید:

1- قابل توجه بودن (بنفش بودن) به معنای بالاترین کیفیت یا بهترین بودن نیست. تنها کافیست آنقدر متفاوت و یکتا باشید که برای شروع یک مکالمه بین مشتریان ارزشمند باشید و بتوانید ذهن دیگران را درگیر خود کنید. فراموش نکنید یک گاو بنفش نه بهتر از یک گاو قهوه ای است و نه بدتر از آن. فقط اگر ساده بیان کنیم: کاملا متفاوت است. آنقدر متفاوت که ارزش آزمایش شدن گفتگو کردن و پرداختن توسط دیگران را دارد..

2- اگر کاری که دیگران می کنند را انجام دهید، و یا ويژگی ای که دیگران دارند را کپی کنید، هیچگاه به گاو بنفش نخواهید رسید.

3- هرگز همه افراد خوشحال نخواهند بود! اگر خاص و قابل توجه بشوید، احتمالا عده ای از مردم دیگر شما را دوست نخواهند داشت. این قسمتی از معنای خاص بودن است. می توان برای همه برجسته بود اما نمی توان برای همه قابل قبول و دوست داشتنی بود.

چرا که نه؟ تقریبا هیچ دلیل خوبی برای اکثر آن چیزهایی که انجام نمی دهیم ، نداریم! و این عدم نوآوری، نتیجه ترس از ادامه ندادن مسیر دیگران است. ذهن خود را باز بگذارید و پیرو نباشید.
اگر مدام در ذهن خود تکرار کنید: روش انجام فلان کار این است، چون همیشه همین طور انجام شده و همه همین کار را می کنند، فرصت های زیادی را از دست خواهیم داد! مثلا یک تغییر رویه ساده در بسته بندی می تواند یک بازار کاملا جدید ایجاد کند: تا زمان زیادی تولید کننده های رنگ از قوطی های فلزی، که حتی باز کردن درب آن ها سخت بود، استفاده می کردند، و هیچ کس حتی سوال نمی کرد، چرا؟ چون همه با خود می گفتند حتما دلیلی دارد! تا اینکه فردی بجای سطل های فلزی، رنگ را در اسپری ریخت؛ یک بسته بندی جدید! و بازار وفادار و بزرگی را برای خود دست و پا کرد. پس بعضی موقع ها بد نیست از خود بپرسیم، چرا این روش؟ به خلاف آن فکر کنیم و از خود بپرسیم چرا که نه؟

به این سوال مهم فکر کنیم، چرا دیده نمی شویم؟ آیا من اصلا موضوع بنفشی به دیگران داده ام که مورد توجه آنان قرار گیرم؟ چرا دیگران باید من/سازمان من/کشور من را انتخاب کنند؟ چگونه می توان یک گاو بنفش خلق کرد؟

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️نتایج فضاحت بار اقدامات خیرخواهانه و تکنیک چرخ آینده

در ابتدا این واقعه بسیار مهم تاریخی را با هم مرور کنیم: «مائو» سیاستمدار انقلابی حزب کمونیست، بنیانگذار جهوری خلق چین در سال 1949 با شکست دادن نیروهای رئیس جمهور وقت چین، حکومت را در دست گرفت و تا لحظه مرگ، در راس حکومت خلق چین قرارگرفت. یکی از اولین سیاستهایش کشتن چهار آفت موش صحرایی، مگس، پشه و گنجشک بود که با عنوان کمپین «گنجشک را بکش» شناخته می‌شد. او فکر می کرد گنجشک درختی اروپایی – آسیایی باید کشته شود، زیرا دانه‌های گیاهی را می‌خورد، بنابراین توده‌های مردم چین را بسیج کرد تا پرندگان را از بین ببرند. مردم لانه‌های پرندگان را نابود می‌کردند، تخم‌‌‏هایشان را می‌شکستند و جوجه‌هایشان را می‌کشتند.
معلمان در مدرسه با حرارت دانش آموزان را علیه گنجشک ها تحریک و آنها را عامل گرسنگی و کمبود مواد غذایی اعلام می کردند، دانش آموزان مدارس و نظامیان نقش مهمی در این جنبش ایفا کردند. هر دانش آموز روزانه تعداد معینی گنجشک را شکار می کرد. نظامیان با زدن شیپور و طبل مانع نشستن گنجشک ها روی شاخه درختان می شدند. گنجشک ها روی هوا در اثر خستگی هلاک می شدند و سقوط می کردند. عاقبت در سراسر چین گنجشک‌ها به مرز انقراض رسیدند.

اما این کمپین موفقیت آمیز یک پیامد خطرناک داشت: گنجشک ها غیر از دانه، مقدار قابل توجهی از حشرات را نیز می‌خوردند و اکنون در نبودن شان بازده محصول برنج به طرز چشمگیری پایین آمد. کشتن پرندگان در تعادل زیست محیطی خلل ایجاد کرد و موجب شد که حشراتی مانند ملخ تکثیر پیدا کنند که اگر گنجشک ها بودند هیچگاه ملخ ها تا این مقدار تکثیر نمی شدند. این امر موجب وقوع یک قحطی بزرگ در چین شد که تخمین مردگان را تا 45 میلیون نفر را نیز تخمین زده اند. از این کمپین به عنوان فجیع ترین کشتار دسته جمعی و افتضاح ترین سیاست یاد می شود. تا سال ها یکی از واردات چین از اتحاد شوروی گنجشک زنده بود تا دوباره تعادل را به طبیعت برگردانند و جمعیت حشرات را با افزایش تعداد گنجشکها کنترل کنند.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
بسیاری از تصمیمات ما می تواند در گام اول جذاب و مفید به نظر برسد و ما از نتایج و پیامدهای لایه بعدی آن غافل بمانیم. چرا؟ چون ما در زمان تصمیم گیری ذهن مان معطوف به نتیجه است و به همین خاطر دچار سندروم توجه کور می شویم. یعنی ندیدن امور بدیهی و مهمِ دیگر به خاطر توجه بیش از حد بر یک موضوع (نتیجه اولیه و مورد نظر تصمیم ما). برای جلوگیری از سندروم توجه کور می توان از چرخ آینده سود برد. اقدامات خیرخواهانه ما می تواند منجر به نتایج فضاحت بار شود!

یکی از روش‌های بسیاری ساده، و در عین حال کاربردی، برای تحریک ذهن آینده‌پژوهان «چرخ آینده» نامیده می‌شود. چرخ آینده، روشی برای شناسایی و دسته‌بندی پیامدهای مرتبه اول، مرتبه دوم و مرتبه سومِ رخدادها و تصمیم‌هاست. این تکنیک حتی چندین نرم‌افزار دارد اما شما برای استفاده از آن به هیچ چیز به غیر از یک کاغذ، یک قلم و سلول های مغزتان نیاز نخواهید داشت:

1-ابتدا نام رخداد یا تصمیمی را که می‌خواهید درباره آن آینده‌اندیشی کنید در وسط یک قطعه کاغذ سفید بنویسید. سپس دور آن یک دایره بکشید.
2-سپس چند خط از دایره به سمت بیرون بکشید. حال پیامدهای مهم رخداد یا تصمیم را در انتهای خطوط بنویسید و دور هر یک از آن‌ها یک دایره بکشید. (از خودتان بپرسید اگر این رخداد/تصمیم واقع شود چه اثراتی خواهد داشت؟)
3-حالا می خواهیم بدانیم هر کدام از این پیامدها، خودشان چه پیامدهایی دارند؟ در این مرحله، به تأثیرات ثانویه پیامدهای اولیه فکر کنید و آن‌ها را با خطوطی به پیامدهای اولیه وصل کنید
4-همین کار را می‌توانید با تأثیرات ثانویه انجام دهید تا پیامدهای مرتبه سوم و بالاتر را هم کشف کنید.
چرخ آینده کمک می کند تا نتایج متناقض تصمیمات مان را درک کنیم (یعنی تلاش برای رسیدن به یک چیز منجر به دور شدن ما از آن می شود). شناسایی تاثیرهای احتمالی و نمایش ارتباطات متقابل پیچیده و جایگزین کردن تفکر ساده-خطی با تفکر شبکه‌ای-پیچیده را می‌توان مهم‌ترین نقاط قوت این روش دانست.

تجربه بشری و زندگی افراد مختلف را که مرور می کنیم. متوجه می شویم بسیاری از امور در ابتدا مثبت هستند اما به منفی ختم می شوند. لذا در ارتباطی که با خداوند داریم باید طلب نیک فرجامی (یا همان عاقبت به خیری) کنیم. چرا که با استفاده از تمام تکنیک های موجود همچنان دانش و اطلاعات ما نسبت به جهان و آینده بسیار محدود است. نیک فرجام باشید.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ تکنوفوبیای ایرانی و تکنیک توله سگ

برای چند ثانیه به 90 سال به عقب برگردیم و به یک نامه تاریخی دقت کنیم: دایره تجارت داخلی وزارت فلاحت و تجارت (سال ۱۳۰۸): «ورود دستگاه تلگراف و تلفن، بیسیم گیرنده و یا مخابره‌کننده، مطالب و آلات و اسباب آن جز برای اداره تلگراف بیسیم دولت وقت، به طور کلی ممنوع است.
این پاسخ استعلامی است به تاجری که در فکر تاسیس دستگاه رادیو بوده است. پس از ۱۱ سال، از ۱۳۱۹ که رادیوی ملی ایران آغاز به‌کار می‌کند، حتی برای خرید دستگاه گیرنده رادیو نیاز به اخذ مجوز از دولت بوده است!

مواجهه‌ ما ایرانیان با نوآوری و فناوری همواره با ترس همراه بوده است. چه این ترس از طرف دولت باشد، چه از سویِ مردم. آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» می‌گوید: «هنگامی که ناصرالدین‌شاه برای احداث خط آهن تهران به حضرت عبدالعظیم، با یک شرکت بلژیکی قرارداد بست، گاریچی‌ها به دلیل ترس از پدید آمدن رقیبی ارزان‌قیمت، روحانیون به دلیل مخالفت با نفوذ اجنبی و زائران نیز به دلیل هراس ناشی از مرگ یکی از زائران در زیر موتوربخار، دست به دست هم دادند تا خط آهن را ویران کنند». «براون» در خصوص مواجهه ایرانیان با خط آهن شهری می‌نویسد: «همه‌ این نوآوری‌ها منبع ثروت هستند، ولی نه برای مردم ایران؛ بلکه از یک سو برای حاکم و وزرایش و از سوی دیگر برای مجریان و سهامداران اروپایی این طرح‌ها».

این مساله هم اکنون نیز جاری است و فناوری هراسی (تکنوفوبیا/ Technophobia) چون خون در رگ های فرهنگ و روان اجتماعی ما جاری است. در حالی که امارات، وزیر هوش مصنوعی تعیین و منصوب می کند! ما هنوز در این حیرتیم که بالاخره تلگرام خوب است یا نه؟ رییس دولت امارات پس از انتصاب وزیر هوش مصنوعی در توئیتی عنوان کرده است که موج جهانی آتی، هوش مصنوعی است و ما می‌خواهیم امارات برای آن آماده باشد.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای مواجهه با فناوری هراسی ایرانی علاوه بر توجه به سه نکته، می توان از یک تکنیک استفاده کرد:
1-فناوری‌هراسی و سنگینی ریسک اجتماعی نوآوری تنها متعلق به ایران نیست؛ اما ممکن است شدت آن در ایران در مقایسه با برخی جوامع بالا باشد. بنابراین هراس بیش از حد از فناوری هراسی به دل راه ندهیم.

2-هر نوآوری مانند یک زایمان است و هر زایمان نیز با درد و خونریزی همراه است لذا بپذیریم که بخشی از فناوری هراسی طبیعی و مقاومت در مقابل تغییر طبیعی است و اگر نباشد باید به زنده بودن جامعه شک کرد.

3- هر نوآوری یک سیکل (دوره) عمری دارد. همیشه یک امر نوآورانه به دیده تردید و به مثابه تهدید دیده می شود. گاهی تمسخر می شود و گاهی طرد می شود اما با با صبوری و بعد از امتحان پس دادن به عنوان یک امر طبیعی پذیرفته می شود. اگر باور ندارید به پذیرش اینترنت در جامعه ایرانی نگاه کنید و یا تجربه پرداخت غیرحضوری یا خریدهای اینترنتی را مرور کنید.

اما تکنیکی که می تواند در زمینه پذیرش نوآوری مورد استفاده قرار گیرد: توله سگ
معروف است که در برخی فروشگاه‌های حیوانات خانگی، وقتی که وارد می‌شوید توله سگ کوچکی به شما می‌دهند تا زمانی که در فروشگاه در حال بازدید هستید، همراه شما بوده و از آن مراقبت کنید. جالب آنکه در 70% مواقع، هنگام خروج که فرد باید توله سگ را تحویل دهد از این کار اجتناب می‌کند و معمولا همان توله سگ را خریداری می‌کند. فروشندگان مواد غذایی و یا آرایشی و بهداشتی نیز گاهی چنین می کنند موادی مثل کرم‌ها را روی دست خریدار امتحان می کنند و یا قسمتی از خوراکی را به صورت رایگان در اختیار مشتری قرار می دهند.

این تکنیک مناسبی برای متقاعد سازی افراد است. محصول جدید را در معرض دید و در دسترس افراد قرار دهید. بگذارید تجربۀ استفاده از آن را احساس کنند و به آن وابسته شوند، وقتی انسان چیزی را احساس کند و با آن ارتباط برقرار کند حس آشنایی نسبت به آن پیدا می کند و دیگر از آن ترس ندارد.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️تصمیم گیری در مورد کارهایی که «نباید» انجام داد؛ به اندازه کارهایی که باید انجام شوند، مهم است.

@UrmiaManagers

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️زندگی تان به روزمرگی افتاده است؟
می ترسید در آینده نزدیک به روزمرگی بیفتید؟
نمی خواهید «تقویم» رییس زندگی تان باشد؟
این فیلم می تواند یک ایده جذاب به شما بدهد!


شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️گاهی پیش آمده خلاقانه‌ترین ایده‌ها در حین اتو کردن لباس‌ها، شستن ظرف‌ به ذهن‌مان برسد! این فیلم توضیح می دهد که چرا چنین چیز عجیبی در مغز رخ می دهد.

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

✅ بیاموزیم و نجات دهیم!

🔹این‌بار علم تنها برابر جهالت نمی‌ایستند. این‌بار علم نجات بخش یک زندگی‌ست!

🔹چالش تخته‌سیاه، فرصتی‌ست برای تمامی شما تا با برگزاری کارگاه‌های یک یا چندروزه و آموزش دانسته‌های‌تان اعم از دروس علمی تا مهارت‌های کاربردی به دانش و هنرجویان و اهدای مبلغ شهریه کارگاه‌ها به سایت بخشش، جان یک نوجوان محکوم به قصاص را نجات دهید.

🔹کافی‌ست کارگاه‌های خود را در هر زمینه در هرکجای دنیا برگزار کرده و از دانش‌جویان بخواهید مبلغ شهریه را به حساب جمعیت امام علی واریز نمایند.

🔹این‌بار علم‌تان نجات‌بخش یک زندگی خواهد بود!

🔹اطلاعات بیشتر:
➡️ life.sosapoverty.org/#/blackboard
📞 ۰۲۱-۸۸۹۳۰۸۱۶

〰〰〰〰〰
goo.gl/Mimujh

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️همه مي خواهند الماس باشند،
اما تعداد كمى حاضرند تراشیده شوند.
تعالی درد دارد!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️با دختر کوکی شکلاتی درون تان آشنا شوید!

حدود بیست و پنج سال پیش با مدرک رشته ریاضیات کاربردی و اقتصاد از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شد. جزء دانشجویان برتر دوره خود بود. ابتدا نجوم را در دانشگاه شروع کرده بود اما همان اوایل تصمیم گرفت به ریاضیات کاربردی و فیزیک تغییر رشته دهد. در دوران تحصیلش در هاروارد، کوکی شکلاتی می پخت و همان جا می فروخت. به "دختر کوکی شکلاتی" مشهور شده بود! پدر و مادرش مهاجران تایوانی بودند که در آمریکا با یکدیگر آشنا شده بودند. از همان کودکی به کمک مادرش کوکی شکلاتی می پخت و این کار را خیلی دوست داشت. بعد از فارغ التحصیلی اش در یکی از مشهورترین شرکت های مشاور مدیریت دنیا استخدام شد! چیزی که خیلی آرزویش را داشتند. در آنجا هم برای همکارانش کوکی شکلاتی درست می کرد. اما خیلی نگذشت که به جای تلاش برای ادامه تحصیل در مدرسه کسب و کار، برای سرآشپز شدن با جاهای مختلف شروع به مکاتبه کرد! شرکت مشاوره مدیریت را رها کرد. اما طبیعتا چون سابقه و مدرک رسمی در کار آشپزی نداشت کسی او را نمی پذیرفت. نهایتا کارش را در حوزه آشپزی با استخدام در یک رستوران، به عنوان راهنمای غذا (افرادی که کنار بخش سلف سرویس رستوران می ایستند و مشتری ها را راهنمایی می کنند) آغاز کرد. خیلی زود ارتقا پیدا کرد و سال 1995 برای اولین بار سرآشپز بخش شیرینی های یک رستوران شد. و در سال 2000 اولین دکه و مغازه شیرینی فروشی خودش را راه انداخت. 2007 شعبه دوم و جدیدش، 2010 شعبه سومش، شعبه چهارمش در 2013، و نهایتا امسال (2017) شعبه هفتمش را افتتاح کرد. در این مدت سه کتاب پرفروش آشپزی نوشت و در مسابقات آشپزی مطرح، برنده و به یک سرآشپز مشهور تبدیل شد.

آنچه با هم مرور کردیم، چکیده زندگی خانمی 46 ساله به نام جووان چانگ است. امروز ما با طیف بسیار وسیع و گسترده ای از انواع دوره های آموزشی مواجه هستیم. دوره های دانشگاهی و رسمی، دوره های کوتاه مدت، دوره های آنلاین و ... اما فراموش نکنیم که بهترین دوره پیشنهادی و مناسب برای هر کدام از ما، آن دوره و مسیر آموزشی است که خود برای خود خلق می کنیم. آنچه خانم چانگ در زندگی خود تجربه کرد، مسیری بود که خود برای خود خلق کرد. ممکن بود اگر همان مسیر مشاور مدیریت و دوره های کسب و کار را ادامه می داد، الان تنها یک کارمند خوب اما کم انرژی و بی انگیزه بود. اما تغییر مسیری که خود آن را رقم زد، او را به یکی از کارآفرینان و سرآشپزان مشهور دنیا تبدیل کرد.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
آنچه خانم چانگ انجام داد در دو چیز خلاصه می شود: یافتن منطقه طلایی اختصاصی و جسارت برای فرار از زندان استاندارد (آنچه جامعه و هنجارهای دیگران برای ما تعریف می کند مانند رفتن به دانشگاه یا تحصیل در رشته پزشکی). منطقه طلایی اختصاصی جایی است که سه ویژگی را همزمان داشته باشند:
۱: علاقه مندی و شور و شوق درونی نسبت به آن دارید.
۲: توانمندی ویژه: ذاتا در آن توانمندی بالاتری نسبت به دیگران دارید.
۳: ارزشمندی: حوزه ای که با ارزش های شما همخوانی داشته باشد و همچنین برای جامعه خلق ارزش کند.
بنابراین سه سوال از خود بپرسید؟
»» آیا من منطقه طلایی خودم را یافته ام؟ یا اینکه بنا به توصیه های دیگران و انتظارات اطرافیان در رشته ای تحصیل می کنم یا در شغلی کار می کنم که دوستش ندارم و توانمندی ويژه ای در آن ندارم.
»» اگر نمی دانم منطقه طلایی من کجاست، آیا برای خود مسیری را طراحی کرده ام که تجربیات متفاوتی را آزمایش کنم تا منطقه طلایی خودم را بیابم؟
»» اگر منطقه طلایی را می شناسم اما به سوی آن حرکت نمی کنم، علت چیست؟ آیا جسارت لازم را برای هنجارشکنی ندارم؟ آیا می خواهم تا آخر عمر در همان زندان استاندارد زندگی کنم؟ خاطرم هست کسی با من مشورت می کرد که کارشناسی روانشناسی خوانده بود اما عاشق و ماهر در درست کردن سوسیس و کالباس خانگی با کیفیت بود اما جرات نداشت که این را با خانواده خود در میان بگذارد.

خداوند خود فرموده است که شما را گوناگون آفریدم! قرار نیست این گوناگونی در قالب استانداردها و پیش فرض ها بخشکانیم. شاید درون من یک پسرک نقاش وجود دارد و درون تو یک دخترک جواهرساز. دختر کوکی شکلاتی درون خود را بیابیم و آزادش کنیم.

نوشته مشترک مجتبی لشکربلوکی و وحید شامخی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️پارادکس درد یعنی خوشبختی

همه دوست دارند حالشان خوب باشد. زندگی‌شان شاد و شیک باشد، عاشق شوند و روابط عاطفی‌شان معرکه باشد، اندامی جذاب داشته باشند پولشان از پارو بالا برود و محبوب و محترم باشند و با خدا رابطه ای عمیق و آسمانی داشته باشند. دلشان می‌خواهد چنان مشهور باشندکه وقتی واردجمعی می‌شوند حاضران مثل دریای سرخ که به فرمان حضرت موسی دوتکه شد، برایشان راه باز کنند. این‌چیزها را همه دوست دارند. کار سختی نیست که بخواهی زیبا، پولدار، موفق، محترم بودن را دوست باشی! دوست داشتن این جور چیزها راحت است.

اگر از شما بپرسم «از زندگی چه می‌خواهید؟» و شما هم جوابی بدهید مثل این که «می‌خواهم شاد و خوشبخت باشم و خانواده‌ای خوب و شغلی داشته باشم که دوستش بدارم»، باید بگویم پاسختان کاملا بی معناست! نکته دقیقا همین جاست. این سوال کاملا گمراه کننده است! پرسش مربوط به لذایذ آسان است و جوابش نیز گمراه کننده. کمی گیج کننده به نظر می رسد، بگذارید بیشتر توضیح دهم.

پرسش درستی که باید از خودمان بپرسیم این است: در چه حوزه ای می خواهید «درد» بکشید و می خواهید برای چه چیزی «مبارزه» کنید؟ این پرسش نقش اساسی در موفقیت ما دارد. چرا این پرسش درست تر است؟ همه می‌خواهند شغلی عالی و استقلال مالی داشته باشند ولی همه نمی‌خواهند رنج و درد شصت ساعت کار در هفته، رفت‌وآمدهای طولانی، کاغذبازی‌های منزجرکننده، سلسله مراتب اداری و ملال روزمرۀ حضور در جهنمی مکعب‌شکل (اتاق اداره) را تحمل کنند. مردم می‌خواهند بدون خطرکردن، بدون فداکردن و بدون موکول کردن لذت‌ها و ولخرجی‌ها به آینده موفق و ثروتمند شوند.

داشتن احساسات و تجربیات مثبت راحت است ولی همۀ ما در مدیریت احساسات و تجربیات منفی دچار مشکلیم. بنابراین احساسات خوبی که در اثر آرزوها و رویاها در وجود ما شکل می گیرد تعیین کننده موفقیت ما نیست! بلکه احساسات بدی که مایلیم و قادریم برای رسیدن به آن احساسات خوب تحمل کنیم تعییین‌کننده اند. ما بدن‌هایی فوق‌العاده می‌خواهیم با سیکس پک! ولی به چنین اندامی نمی‌رسیم مگر آن‌که رنج حضور چندین ساعته در باشگاه ورزشی را بپذیریم، کالری غذایی که می‌خوریم را بسنجیم و لقمه هامان را کوچک تر کنیم. می‌خواهیم کسب‌وکار خودمان را راه بیاندازیم ولی فقط زمانی می‌توانیم یک کارآفرین موفق شویم که خطر کردن، بلاتکلیفی، شکست‌های متوالی و کار طولانی روی چیزی که هنوز نمی‌دانیم موفق خواهد بود یا نه را بپذیریم. پس تا بدین جا متوجه شدیم اینکه «از چه چیزی لذت می بریم» موفقیت ما را تعیین نمی‌کند. بلکه «چه درد و رنجی را می‌خواهیم تحمل کنیم؟» آینده ما را می سازد.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
این مساله هم برای زندگی شخصی است کاربرد دارد و هم برای سازمان و کشور. همه سازمان ها می خواهند که سودآور، ماندگار، خوش نام و بزرگ شوند. اما مساله این نیست. مساله این است که حاضرند برای چه چیزی مبارزه کنند (مثلا ارایه محصولات استاندارد با قیمت پایین مانند آیکیا) و چه رنجی را تحمل کنند (مثلا استفاده از نیروی انسانی ارزان قیمت آسیایی). همه ملت ها و کشورها نیز می خواهند که رفاه، آموزش، سلامت و امنیت بالایی داشته باشند. به همین خاطر این بی معناست. مهم این است که بگویند حاضرند برای چه مبارزه کنند؟ (مثلا دستیابی به بالاترین نرخ پذیرش گردشگر خارجی) یا حاضرند چه دردی را تحمل کنند (صرف نظر کردن از بهترین مواد غذایی که تولید می کنند و به جای مصرف داخلی، صادرات می کنند).
با خود خلوت کنید و سه سوال از خود بپرسید:
1- موفقیت را در سطح زندگی شخصی/سازمان/کشور چه چیزی تعریف می کنم؟
2-برای رسیدن به چنین موفقیتی، حاضرم برای چه چیزی مبارزه کنم؟
3- برای رسیدن به چنین موفقیتی، حاضرم چه دردی را تا کجا تحمل کنم؟
اهمیت دو سؤال آخر برای این است که بسیار بیشتر از آرزوها و رویاها دربارۀ عمیق ترین خواسته هایمان اطلاعات به ما می‌دهد. به‌هرحال هرکسی/سازمانی/کشوری باید چیزی را انتخاب کند و دردش را نیز تحمل کند. فرهاد شیرین را انتخاب کرد و کوه را تراشید. نمی‌توان زندگی بی‌دردی داشت. پرسش مربوط به لذایذ آسان است و تقریباً همۀ ما پاسخ مشابهی برای آن داریم. پرسش از درد و مبارزه است که راهگشاست.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ نمی خواستم آنها بمیرند و بپوسند. پس بلند شدم و ..: بهترین معلم 2017

این فیلم زیبا تقدیم به همه کسانی که دوست دارندجهان را بهتراز آنچه تحویل گرفته اند تحویل دهند!

کانال هشت بهشت
💌 @My8behesht

Читать полностью…

شبکه توسعه

مطلب زیر را وام دار نوشته ای از کانال خوب و ارزشمند «حرفه ای ها» هستم
t.me/expertisefunnel

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️دکتر کریس هیوئر متخصص مطالعات بین دینی:
در روز عاشورا یک نفر دانه های بلوط کاشت!

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ انتخاب مسیری که سرنوشت شما را تعیین خواهد کرد!

۵۰ سال پیش ماشین های حمل بار مانند لیفتراک هنوز ساخته نشده بودند. یکی از حرفه های رایج، حرفه باربری بود. باربرها، تشکل های حرفه ای خاص خود را داشتند، مکان های مشخصی برای جمع شدن دور هم تعریف کرده بودند. حتی مسابقات ورزشی مانند وزنه برداری و مچ انداختن که توانمندی بدنی آنها را نشان می داد نیز جزئی از این فعالیتهای جانبی بود.

اما زمانه عوض شد! با آمدن لیفتراک و سایر ماشین آلات صنعتی حمل بار، به مرور حجم تقاضا برای این افراد کاهش پیدا کرد. بخشی از این افراد تلاش کردند که با تقویت توان جسمی خود، در رقابت با سایر همکاران، شانس خودشان را برای یافتن یک شغل افزایش دهند. به مرور که تعداد کمتری باربر نیاز بود، این رقابت هم شدیدتر شد. به عبارتی دیگر هر باربری شانس اینکه کاری به او داده شود را نداشت. دایره پذیرش این محافل حرفه ای هم تنگ تر شد و به سختی افراد جدیدی را به این حرفه راه می دادند. و توجیحات زیادی از طرف باربرهای قدیمی مطرح می شد که این ماشین های صنعتی مضر هستند، دقت کافی برای حمل بار را ندارد، در جاهایی که دلسوزی و ظرافتهای کاری که یک باربر حرفه ای فقط می تواند به خرج دهد، این ماشین آلات فقط کار را خراب می کنند و ... در کنار این تحولات، به مررو دستمزدهای باربرها کاهش پیدا کرد، کارهایی که به آنها محول می شد عمدتا در مکانهای دور افتاده یا حالتهای خاصی بود که هنوز ماشینهای حمل بار نیامده بودند. کار به جایی رسید که در عرض ۵۰ سال، تقریبا بیش از ۷۰ درصد از بازار حمل بار توسط باربرها از بین رفت و این حرفه به مرور رو به انقراض گذاشت.

اما عده ای مسیر دیگری رفتند! برخلاف عده ای که واکنش هیجانی داشتند و سعی کردند که جا پای خود را در آن حرفه محکم تر کنند، تعدادی از باربرها مسیر دیگری را در پیش گرفتند. این باربرها به یادگیری رانندگی ماشین های حمل بار پرداختند. این مهارت، در کنار بقیه توانمندیهای آنها مانند شناخت کارفرمایان، آشنایی با نیازمندیهای حمل بار و شناخت انواع بار و ملاحظات حمل باعث شد که به عنوان گزینه های برتر برای انتخاب رانندگان لیفتراک قرار گیرند. هرچند که در ابتدای مسیر یادگیری نحوه هدایت لیفتراک سخت تر از قوی تر کردن بازوان برای حمل بارها به شکل دستی بود.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
ما در زندگی شخصی، اداره سازمان و کشورداری دو مسیر کلی برای توسعه توانمندی ها و مهارت ها داریم.
مسیر عمودی: یعنی اینکه در همان مهارت ها یا توانمندی هایی که داریم عمیق تر شویم و مهارت های تخصصی مان را افزایش دهیم. این به ما کمک می کنند که آنچه را که تا به حال انجام می داده ایم را بهینه تر و با کیفیت تر انجام دهیم.
مسیر جانبی یا افقی: مهارت های مکمل دیگر را به مهارت های فعلی مان بیافزاییم. این کار باعث می شود فرصتهای حرفه ای جدیدی را برای خودمان فراهم کنیم و اثربخشی مهارتهای موجود خودمان را افزایش دهیم.
جهت حرکت بسیار تعیین کننده است. هر دو دسته از باربرها تلاش کردند پرداختند. دسته اول در راستای ماندن در حرفه ی در حال انقراض خودشان همان مهارت های قبلی را توسعه دادند و دسته دوم در جهت حرکت به سمت حرفه های جدید مهارت های مکمل یا جدید آموختند. بنابراین جهت حرکت می تواند بسیار حیاتی باشد.

در سطح سازمان، فرض کنید که شما مهارت تولید و مهندسی بالایی دارید اما محصولات شما فروش نمی رود. می توانید مجددا روی توانمندی های تکنولوژیک خود کار کنید و محصولات پیشرفته تر و کیفی تری بسازید (مسیر عمودی) یا اینکه مهارت های بازارسازی و بازاریابی خود را توسعه دهید (مسیر جانبی).
بگذارید در سطح کشورداری نیز مثال بزنم. ما جذابیت های زیادی در حوزه توریسم داریم و البته از زیرساخت های ضعیف مانند صنعت هتلینگ و اقامت رنج می بریم. می توانیم روی این موضوع متمرکز شویم که هتل های لوکس تر، شیک تر و بیشتری ایجاد کنیم (مسیر عمودی) یا اینکه با تورهای گردشگری جهانی ارتباط برقرار کنیم برای جذب بیشتر مشتری با همین سطح از امکانات موجود و ایجاد کمپین ایران گردی در فضای مجازی. (مسیر افقی)

با توجه به اینکه شرایط بیرونی چگونه است و اینکه وضعیت مهارتی ما چیست، باید دست به انتخاب بزنیم و جهت را مشخص کنیم، عمودی یا جانبی یا هر دو؟ به عنوان مثال اگر مهارت های ما عمدتا حول یک یا چند محور بسیار تخصصی شکل گرفته است یا این که حرفه ما در حال تغییر کردن است، مسیر افقی اولویت بیشتری خواهد داشت. ولی اگر ما تازه وارد هستیم و هنوز مهارت ويژه ای در حوزه تخصصی ای که کار می کنیم ، نداریم، فعلا باید مسیر عمودی را پیش ببریم.

دقت کنید که اگر در پیچ های تاریخی درست مسیر خود را انتخاب نکنیم، این اشکال جاده نیست این اشکال مسیریابی ماست.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️پشت سر هر انسان موفقی،



سال های طولانی شکست وجود دارد.

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️زندگی انتظارکشیدن برای تمام شدن طوفان نیست
یادگیری رقصیدن در باداست

کتاب هنر رقصیدن با استراتژی رموز موفقیت در شرایط ناشناخته و ناآرام را نشان میدهد

اطلاعات بیشتر
http://t2lbot.ir/537275

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️هر تصمیمی نتایج مستقیم دارد و همچنین پیامدهای غیرمستقیم اولیه و ثانویه و...
تفاوت باهوش ها در شناخت نتیجه مستقیم تصمیم نیست بلکه در تحلیل پیامدهای پنهان است

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

نوشته ای عمیق از دکتر امیر ناظمی باعث شد تا مطلب زیر نگاشته شود. قسمت اول مطلب را از ایشان وام گرفته ام.
@sharenovate

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️سندروم دگماتسیم اکتسابی

«بیل گیتس» خالق مایکروسافت و یکی از ده ثروتمند جهان در زمانی که مدیر عامل شرکت مایکروسافت بود، سالی دو بار برای یک هفته تمام، به جایی دور از دفتر کارش می‌رفت و تنها به مطالعه مطالب گوناگون پرداخته و به ایده‌های جدید و آینده‌اش فکر می‌کند. او نام آن دو هفته را، «هفته تفکر» گذاشته است. چرا؟ محققان می‌گویند وقتی انسان فکر می‌کند که در حوزه‌ای تخصص زیادی دارد، فکرش بسته می‌شود و منجر به اثری می‌شود که نامش را «دگماتیسم اکتسابی یا به‌تعبیری «خشک‌اندیشی کسب شده» گذاشته اند.

هرچقدر بیشتر خود را محدود به حوزه خاصی کنیم، هرچقدر بیشتر احساس داشتن علم، دانش و مهارت داشته باشیم، خطر ابتلا به این اثر بیشتر می‌شود. شاید «بیل گیتس» هم، هفته تفکر را به‌عنوان راهکاری برای رهایی از این اثر یافته است. وقتی در این مورد بیشتر بررسی کنیم، مفهوم دیگری را می‌یابیم به نام «تفکر باز» و «نوآوری باز». این دو مفهوم سعی دارند به ما بگویند که ایده‌ها ممکن است از هر جایی برخیزند. مثلا در گذشته سازمان ها میلیاردها دلار صرف تحقیق و توسعه می کردند اما اکنون می گویند این کافی نیست. ممکن است ایده نوآورانه از دل مشتریان یا شرکای تجاری شما جوانه بزند. بنابراین تفکر باز می گوید اگر می خواهید در دام خشک اندیشی اکتسابی نیفتید، سازوکاری را فراهم کنید تا تمام ایده ها چه از بیرون یا از درون خود، سازمان یا جامعه تان بجوشد.

واقعیت آن است که هیچ‌ کداممان از بیماری «دگماتیسم کسب‌شده» در امان نیستیم. اتفاقاً هرچقدر باهوش تر باشیم یا میزان سطح تحصیلات، میزان آموزش‌های تخصصی، تجربه کاری، و سن مان بیشتر باشد، خطر ابتلا به این بیماری بیشتر می‌شود. در حوزه فردی و روابط خانوادگی، والدین و فرزندان و یا همسران معتقدند یکدیگر را درک نمی‌کنند، حرف هم را نمی‌فهمند، سلایق و باورهای کاملا متضادی دارند یا هر کدام شان هرچه تصمیم می‌گیرند یا انجام می‌دهند را بهترین می دانند. در حوزه کسب‌وکار، مدیران بخش های مختلف هر کدام ایده خودشان را دارند و سازمان همواره در کشاکش ایده های مختلف همچون کشتی سرگردانی است که گاهی به شمال شرقی و گاهی به جنوب غربی می رود و از آن بدتر در سطح جامعه و در عرصه کشورداری نتایج می تواند اسف بارتر باشد. نخبگان و برگزیدگان قدرت و منزلت و ثروت هر کدام تصویری از آینده آرمانی جامعه در ذهن خود می پرورانند و دیگرانی که مانند آنان فکر نمی کنند را به صفاتی مانند خائن، وطن فروش، فریب خورده، غرب زده، شرق زده، سنتی و یا قدیمی نسبت می دهند. فرصت ها و سال ها، روزها و ساعت‌ها می گذرد اما دریغ از تفاهم روی موضوعات استراتژیک و توافق روی اقدامات استراتژیک. زندگی/سازمان/کشور در «تفکر بسته»، می پوسد و مرداب می شود!

☑️⭕️تجویز راهبردی:
راه حل رهایی از دگماتسیم اکتسابی، تفکر و نوآوری باز است.
«تفکر باز» از شنیدن هرگونه ایده جدید و متفاوت، فارغ از منبع ایده آغاز می‌شود. در تفکر باز آنچه اهمیت دارد، کاربردی‌بودن آن ایده برای اهداف ماست نه اینکه چه کسی آن را گفته است. نشریه معتبر فوربس اخیرا مطلبی در این ارتباط منتشر کرده است و در آن چند پیشنهاد برای بهبود این مهارت مطرح می‌کند.

1.با افرادی که اختلاف نظر داریم فعالیت های مشترک تعریف کنیم. برای مثال در خانواده آخر هفته را بگذاریم برای تغییر دکوراسیون یا رنگ کردن یکی از اتاق های خانه!
2.حتما زمان‌هایی هرچند کوتاه را به مطالعه مطالبی بی‌ارتباط با حوزه فعالیت معمولمان اختصاص دهیم. فراموش نکنیم هر چقدر متخصص تر، خشک اندیش تر!
3.جلسات غیررسمی و گپ‌وگفت داشته باشیم، برای مثال در موضوع کاری و کسب‌وکار، با همکاران، جلسات هفتگی یا دوهفتگی کوتاه، اما غیرکاری داشته باشیم. مثلا بهتر است اصول گرایان با اصلاح طلبان جلسات نقد فیلم داشته باشند یعنی یک جلسه غیررسمی و بی ارتباط به حوزه اختلاف شان.

خداوند بارها خطر خشک اندیشی را هشدار داده است به ويژه آن جا که صحبت از پیروی کورکورانه از گذشتگان می شود. زندگی شخصی ما، سازمان ما و کشور ما نیازمند تفکر تازه و باز و در نتیجه تفاهم و تعامل است. پنجره ذهن فروبسته خود را بگشاییم و بگذاریم نسیم «دیگری» در ذهن ما جاری شود.

نوشته مشترک وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️تکنیک حواس پرتی هوشمندانه

روان‌شناسان و عصب‌پژوهان به یک یافته عجیب رسیده اند: آن‌ها می‌گویند، وقت تلف‌کردن می‌تواند کمک کند انسان مسایل را بهتر حل کند و خلاق‌تر شود. فعالیت‌های بی‌معنایی مثل تماشای فیلم چند گربه در یوتیوب شاید کمک کنند مساله‌های ریاضی را حل کنید!
در سال ۲۰۰۶، روان‌شناسی در دانشگاه ردبوند هلند نیز دریافت افرادی که وظیفه دارند تصمیمی پیچیده بگیرند، وقتی پیش از تصمیم‌گیری فضایی برای شان فراهم می شود که حواس شان را ‌پرت کنند، عملکرد بهتری دارند! آزمایش این بود: فهرستی از اتومبیل‌ها و ویژگی‌های مثبت و منفی آن‌ها را به شرکت‌کنندگان در مطالعۀ خود می داد و از آنان می خواست اتومبیل‌ها را ارزیابی کنند. هر گروه باید پیش از ارزیابی چهار دقیقه به اطلاعاتی که فراگرفته بود می‌اندیشید. از گروه دیگر تقاضا شد که طی آن میان‌دورۀ چهاردقیقه‌ای یک «کار آزاد نامربوط» انجام دهد. گروهی که این کار را انجام داده بودند بهترین عملکرد را داشتند.
چند سال بعد، روان پژوهان دیگری این مطالعه را تکرار کردند با یک قدم بیشتر. آن‌ها از تصویرسازی مغز (اف.ام.آر.آی) استفاده کردند تا فعالیت مغز را مشاهده کنند. آن ها به این نتیجه رسیدند که این اتفاق به خاطر آن است که تفکر ناخودآگاه و تفکر خودآگاه مدام اطلاعات از پیش ثبت‌شده را پردازش می‌کنند که به تصمیم‌گیری ناخودآگاه می‌انجامد و در زمان نیاز می‌توان آن را به تفکر خودآگاه فراخواند. به زبان ساده تر این یعنی ما قادریم در ظاهر به چیزی (فیلم گربه) توجه کنیم و همزمان چیز دیگری (مسايل پیچیدۀ ریاضی) را واکاوی کنیم.
این دستاورد فقط در یک مورد نبوده است، پژوهشگران حوزه های مختلف به این نتیجه رسیده اند به عنوان نمونه پژوهشگری در دانشگاه ملبورن استرالیا دریافته است بازدهیِ افرادی که به «گشت‌وگذار اینترنتی در اوقات فراغت محل کار» می‌پردازند، حدود ۹ درصد بیش از دیگران است (نشریه وزین ترجمان).

☑️⭕️تجویز راهبردی:
تا بدین جا آموختیم که آزاد کردن ذهن و فاصله گرفتن از موضوع به ما کمک می کند که فرصت دهیم بخش ناخودآگاه مساله مان را پردازش کند و در نتیجه باعث افزایش توان فکری ما شود. اما آیا هر کار حواس پرت کنی، خوب است؟ در این زمینه چهار توصیه بسیار مهم است:

1- چیزی را برای حواس‌پرتی خود انتخاب کنید که کاملاً دور از موضوعی باشد که می‌خواهید ناخودآگاه آن را پردازش کنید. مثلا اگر می خواهید در مورد انتخاب ماشین فکر کنید به مجلات ماشین و یا مسابقات رالی نپردازید، به عنوان نمونه به آشپزی در 5 دقیقه بپردازید.

2- به امور آزاد یا حواس پرت کن عادت نکنید. حواس پرتی باید یک بخش کوتاه از روز شما باشد نه اینکه کلاً در حال گشت و گذار آزاد باشید و حالا بخواهید دو دقیقه هم کار کنید.

3- به مواردی بپردازید که تشویق می‌کنند دربارۀ آینده بیندیشید یا نوعی حس جست‌وجوگری را در شما بیدار می‌کنند.
4- در طول زمان میزان خلاقیت و موفقیت خود را در نظر بگیرید و ببینید که چه اموری بیشترین تاثیر مثبت را در شما دارند؟ آشپزی آزاد، مطالعه آزاد، فیلم دیدن آزاد و یا اینکه به آسمان خدا نگاه کنیم و در عظمت هستی غرق شویم. بدین صورت می توانید به اموری بپردازید که بیشترین تاثیر را دارند.

بنابراین می توانیم از این به بعد به جای اینکه تلاش کنیم حواس مان جمع باشد، تلاش کنیم حواس مان پرت باشد البته به شیوه ای هوشمندانه و کاملا هدف دار!

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️👆من نیز به این چالش پیوستم و درآمد خود را از تدریس در دانشگاه صنعتی شریف به این جمعیت اهدا می کنم.

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️پاراداکس تمرکز پویا

«مایک تایسون»، قهرمان اسبق بوکس جهان جمله ای دارد که قابل توجه است: هرکسی برای خودش برنامه دارد، تا وقتی که اولین مشت می‌خورد توی فکش! بازیکن واقعی، از آن لحظه به بعد مشخص می‌شود!» آیا این فقط حرف یک بوکسور جسور است. نه!
مدیرعامل شرکت جنرال الکتریک چندی پیش بعد از 16 سال مدیریت جایش را به نفر بعدی داد. او بعد از سال های طولانی مدیریت، دانسته هایش را در هفت درس خلاصه کرده است. وی توانست این شرکت را متحول کند و کاری کند که امروز جنرال الکتریک از شرکتی صنعتی و سنتی به شرکتی با دو ویژگی متضاد تبدیل شود: هم کهن سال (125 ساله) و هم نوآور و شاداب به همین خاطر است که به این شرکت می گویند استارت آپ ١٢٥‌ساله! فکر نکنید کار ساده ای است. جنرال الکتریک، یکی از غول‌های صنعتی دنیاست. شرکتی است که بیش از ٣٣٠‌ هزار نفر پرسنل دارد و در بیش از ١٣٠ کشور دنیا فعالیت می‌کند. حوزه‌های فعالیت این شرکت نیز بسیار متنوع و عمدتا دارای فناوری پیشرفته است. از موتورهای هواپیما گرفته تا سلامت، انرژی، حمل‌ونقل ریلی، آب، نرم‌افزار و اینترنت اشیا و...! درآمد این شرکت در سال ٢٠١٦، بیش از ١٢٣‌ میلیارد دلار بوده است که جزء ١٠ شرکت برتر آمریکا و ٣٥ شرکت برتر دنیا محسوب می‌شود. «جفری ایملت»، یکی از مهم‌ترین آموخته‌هایش (یکی از هفت درس) را «انعطاف‌پذیری» می‌داند و جالب است که به گفته مایک تایسون اشاره می کند و می گوید که هیچ کس نمی تواند آینده و اتفاقات آن را به خوبی پیش بینی کند. پس باید آماده و منعطف بود. انعطاف‌پذیری که نتیجه‌اش، برنامه‌داشتن بعد از خوردن اولین مشت است.

این شرکت نفوذ به بازارهای نوظهور مثل هند و چین را هدف قرار داده بود. روند معمول این بود که محصولات جدید در کشورهای توسعه یافته ساخته می شدند و بعد در بازارهای دیگر دنیا فروخته می شد. اما هر چه استراتژی معمولشان را تکرار کردند به نتیجه نمی رسید. تا اینکه متوجه شدند محصولاتشان برای بازارهای نوظهور گران قیمت و ناکارآمد است. روش جدیدی اتخاذ کردند. محصولات برای روستاها، بازارهای کوچک محلی و نوظهور با قیمت پایین و امکانات کمتر طراحی و ساخته شد و حتی بعدها همان محصولات به بازارهای توسعه یافته نیز وارد شد. یکی از این محصولاتی که اینگونه شکل گرفت، دستگاه های قابل حمل نوار قلب بود.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
یکی از اصول تفکر استراتژیک چه در زندگی شخصی و چه در اداره سازمان و کشورداری، اصل تمرکز پویاست. تمرکز پویا یعنی اینکه من هدفی را تعیین می کنم. در این هدف، دست به انتخاب می زنم و گزینه های دیگر را کنار می گذارم بنابراین بر گزینه منتخب، متمرکز می شوم. تا دست یابی به هدف یا تعیین هدف جدید بر هدفم متمرکز می مانم. اما تمرکز کافی نیست. تمرکز به معنای ایستایی نیست. پویایی به چه معناست؟ پویایی دو بعد دارد. بعد اول: هدف گیری ماهیتی پویا دارد و اهداف استراتژیک باید در طی زمان، تغییر پیدا کنند. بعد دوم پویایی برمی گردد به اقدامات. به این معنا که برای آنکه بتوانم روی هدفم متمرکز بمانم. اگر اقدام یک به نتیجه نرسید اقدام دوم را در دستور کار قرار دهم و اگر آن هم به نتیجه نرسید با تغییراتی، مسیر دیگری را برای تحقق هدفم انتخاب کنم.

ما چه در زندگی فردی، چه سازمانی و چه ملی، اهداف و آرزوهایی داریم که بی‌صبرانه منتظر تحقق‌شان هستیم؛ اما طبیعتا مشکلات، موانع، سختی‌ها، شکست‌ها، همراه ناخواسته مسیر تحقق اهداف و آرزوهای ما هستند. نمره بد گرفتن برای یک دانش‌آموز، بیماری، بی‌پولی، قبول‌نشدن در کنکور، از دست دادن شغل و درآمد، مشکلات خانوادگی، استراتژی‌های شکست‌خورده یک سازمان، سرمایه‌گذاری اشتباه در یک حوزه، نقض برجام توسط طرف مقابل، تیره شدن روابط با همسایگان و ده‌ها مورد دیگر، همه از همان مشت‌هایی هستند که «مایک تایسون» می‌گوید. وقتی اولین مشت به فک مان خورد، به‌سرعت به فکر کوچک‌سازی یا رهاسازی اهداف و آرزوهایمان می‌افتیم.
برای تمرکز پویا چهار اصل را باید رعایت کنیم:

1- اهدافی را برای زندگی مان/سازمان مان/کشورمان تعیین کنیم.
2- برای تحقق اهداف مان، پله های کوچک و گام های کوتاه (اقدامات عملی مشخص) طراحی کنیم و آن ها را اجرا کنیم.
3- برای لحظات بعد از خوردن اولین مشت آماده باشیم و باور کنیم که هر مشتی که می خوریم، نشانه مثبت شروع راه است، نه پایانش! مشت های احتمالی و واکنش های اقتضایی را در ذهن خود مرور کنیم.
4- در بازه های زمانی و در زمان آرامش (و نه بعد از مشت خوردن) اهداف خود را بازبینی کنیم.

نوشته مشترک مجتبی لشکربلوکی و وحید شامخی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️لطفا دست نگه دارید و برای زندگی تان و سازمان تان برنامه ریزی استراتژیک نکنید.
ممکن است همان اشتباهاتی را انجام دهید که همه انجام می دهند. ابتدا این کتاب را بخوانید:

http://t2lbot.ir/537275

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ فیلمی بی نظیر از اراده و اعتمادبه نفس
که همه ما به دیدن آن احتیاج داریم!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

-» نوشته زیر را مدیون مطلبی درخشان و عمیق از کانال فاخر ترجمان هستم.
@tarjomaanweb

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️پدیده کوری دوجانبه؛ دورکوری و نزدیک کوری !

این پدیده گریبانگیر همه ماست چه یک دانش آموز باشیم چه یک استاد دانشگاه. چه کارمند تازه استخدام شده چه یک مدیر ارشد کهنه کار. چه یک مکانیک باشیم چه یک مبلغ مذهبی.
وقتی از یک ساختمان دور هستیم خیلی از شکافها و خرابی های پنجره های ساختمان را نمی توانیم ببینیم. وقتی هم که خیلی به ساختمان نزدیک هستیم چشممان نسبت به طراحی کلی ساختمان و نحوه قرارگرفتن آن در کنار سایر ساختمانها نابیناست. به پدیده اول دورکوری (Distant Blindness) می گویند. یعنی نابینایی ای که ناشی از دور بودن از پدیده هاست.
به پدیده دوم نزدیک‌کوری (Proximity Blindness) می گویند. یعنی نابینایی ناشی از نزدیک بودن به پدیده ها. به عنوان مثال پزشکان هرچه قدر هم که حرفه ای باشند به دلیل غرق شدن در امور حرفه ای تخصص شان چیزهای ساده را نمی بینند. مثلا تاثیر بعضی رفتارها و گفتارهای خودشان (از جمله جواب سلام یا ارتباط چشمی) را بر رضایت بیماران نمی بینند. یک برخورد محترمانه و دلسوزانه می تواند تاثیر بسزایی در پایبندی بیمار به رعایت دستورالعمل و افزایش احتمال بهبودی و در نهایت تقویت برند و نام و نشان خود دکتر داشته باشد. این نوع نابینایی تقریبا در تمامی حرفه ها به شکلهای مختلفی مشاهده شده است. به ويژه افراد کهنه کار که بیش از همه در حرفه خودشان غرق شده اند بیشتر در معرض این نوع نابینایی هستند.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
این کوری دو جانبه واقعا برای ما دردسر ساز است. از طرفی بی تخصصی در یک حوزه باعث می شود که دچار دورکوری شویم و به راحتی در مورد مسایل پیچیده اقتصادی و سیاسی مانند اشتغال، بحران آب، نظام بانکی قضاوت های نادرست داشته باشیم و از آن زشت تر اینکه خیلی راحت در مورد آن ها نظر می دهیم و نسخه می پیچیم. از طرفی تخصص عمیق در یک حوزه نیز باعث نزدیک¬کوری می شود. برای بر کنار ماندن از این کوری دوجانبه دو راهکار زیر (اولی برای دورکوری و دومی برای نزدیک کوری) قابل تامل است:

1) گفتگو با استخوان خرد کرده ها: بعضی وقتها تنها نگاه باریک بین آدم های حرفه ای، می توانند چشم ما را به روی ظرافتهای مهم کاری باز کنند. مثلا کسی که بیست سال در حوزه آب/بانک/صنعت کار کرده می تواند هزار نکته باریک تر از مو را به شما نشان دهد. آنجاست که می فهمیم تو مو می بینی و او پیچش مو. این استخوان خرد کرده می تواند پدری باشد که 4 فرزند بزرگ کرده و به جامعه تحویل داده است، می تواند یک معلم کهنه کار، یک ارتشبد و یک بانکدار حرفه ای باشد.

2) باز گذاشتن پنجره ناراضیان: به خاطر بسپارید معمولا هیچ کس مستقیم از شما انتقاد نخواهد کرد. معمولاً ما خجالت می کشیم که چشم در چشم کسی از وی انتقاد کنیم. ولی نارضایتی مان را جایی دیگر و به نحوی دیگر منتقل می کنیم. هوشمندی ما این است که پنجره هایی داشته باشیم برای شنیدن انتقادهایی که هیچ گاه به ما گفته نخواهد شد. یک پزشک بایستی خیلی هوشمندانه نارضایتی های بیماران خودش را تحلیل کند، یک مبلغ مذهبی بایستی با ذهنی باز به این فکر کند که چرا نمی تواند افراد به آیین رستگاری دعوت کند و در ضمن فضا و فرآیندی را فراهم کند که بتواند دیدگاه منتقدان، معترضان، آن هایی که وی را ترک کرده اند و .... را بشنود. مثلا آن مبلغ مذهبی، ممکن است شخصا انسانی فرهیخته، دانشمند و با نیتی بسیار خالص باشد اما وقتی کنکاش می کند در می یابد که ایراد از این است که واژه هایی که استفاده می کند و مفاهیمی که مطرح می کند برای 1000 سال پیش است و حرفی از جنس زمان در گفتگویش با نسل جوان ندارد. شاید نقطه ضعف ساده یک معلم نه در تسلط و سوادش باشد فقط به این خاطر است که بلد نیست زمان بندی تدریس را به گونه ای رعایت کند که دانش آموزان بین هر دو مطلب مهم، اندکی شوخی کنند و ذهن شان آزاد شود.

معمولا ما در یکی دو حوزه متخصص هستیم و در دیگر حوزه ها غیرمتخصص. بنابراین هم در معرض نزدیک کوری هستیم و هم دورکوری. گفتگو با استخوان خرد کرده ها بر عمق تحلیلی ما خواهد افزود و پنجره ای رو ناراضیان، ابعاد و مولفه هایی را نشان می دهد که تا کنون نسبت به آن بی توجه بوده ایم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ این تصویر تلنگر بزرگی است برای همه ما.
خودم و شما را به اندیشیدن در مورد پیام کلیدی این تصویر دعوت می کنم.


شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️مورگان فریمن هنرپیشه معروف  آمریکایی و برنده جایزه اسکار از امام حسین می گوید: شما به کسی نیاز دارید که راه درست رو به شما نشون بده!

Читать полностью…
Subscribe to a channel