i_d_network | Unsorted

Telegram-канал i_d_network - شبکه توسعه

52459

زیرنظر آقایان دکتر: علی سرزعیم (اقتصاددان)، مجتبی لشکربلوکی (استراتژیست)، امیر ناظمی(آینده پژوه) و محمد فاضلی (جامعه‌شناس) و محمدرضا اسلامی(استادپلی تکنیک کالیفرنیا) نام سابق: شبکه استراتژیست ادمین @Mm_135 http://t.me/itdmcbot?start=dr_lashkarbolouki

Subscribe to a channel

شبکه توسعه

🔳⭕️چرا مغز ما، قورباغه پخته می شود؟ تکنیک رهایی بخش چیست؟

اگر قورباغه‌اي را در ظرف آبی بگذارید و آب را به آرامي گرم كنيد خواهيد ديد كه قورباغه به گرم شدن آب عكس‌العملي نشان نمي‌دهد تا آن كه آب جوش مي‌آيد و قورباغه پخته می شود و می میرد. اما اگر قورباغه را بگيريد و در ظرف آبي كه اختلاف دماي قابل ملاحظه‌اي با دماي بدن قورباغه دارد (آب جوش) بياندازيد خواهيد ديد كه به سرعت به بيرون مي‌جهد چرا كه نمي‌تواند اين تغيير دما را تحمل كند.

این داستان استعاری نکته جالبی را یادآوری می کند و آن این است که ذهن انسان نقاط ضعفی دارد. از جمله این نقاط ضعف آن است که متوجه تغییرات بسیار تدریجی منفی یا مثبت نمی شود. و این مساله آن جا خطرناک می شود که این تغییرات تدریجی، در طول زمان تبدیل به روند می شوند و بقاء شما/سازمان شما/کشور شما را به مخاطره می اندازند. به عبارت دیگر به خاطر اینکه مغز ما خطر را بیشتر در مواردی که اتفاق ناگهانی در محیط اطرافش رخ می دهد، تشخیص می دهد، زمانی که خطر به صورتی آرام و تدریجی گسترش می یابد کمتر درک می کند.

بگذارید سه مثال در سه حوزه مدیریت زندگی شخصی، اداره سازمانی و کشورداری بزنم.

1- حتما تا کنون در اخبار شنیده اید برخی در پای بازی های کامپیوتری مرده اند. به خاطر بازی کردن بی امان. ممکن است از خودتان بپرسید چطور آدم ها به فضای مجازی یا بازی کامپیوتری معتاد می شوند؟ بگذارید یک حساب وکتاب ساده کنیم. با توجه به انفجار اطلاعات و گسترش روزافزون محتوای شبکه های مجازی، اگر هر روز فقط سه دقیقه بیشتر در شبکه های مجازی وقت بگذارنیم. در پایان سال می شود 18 ساعت یعنی معادل زمانی که بیداریم. هیچ کس از روز اول معتاد نبوده است.

2- اگر شما هزار مشتری داشته باشید و هر روز فقط یک مشتری از شما ناراحت شود. این خیلی مهم نیست. از نظر عددی هم مهم نیست (می شود یک هزارم) و هیچ تاثیری روی سودآوری شما ندارد. اما در پایان سال نسبت مشتریان از دست رفته به بیش از 30 درصد می رسد.

3- اگر هر هفته در هر استان کشور، یک کارگاه کوچک 30 نفره بسته شود، شاید به چشم نیاید. اما در پایان پنج سال، اگر بپذیریم که هر کدام از کارگران آن کارگاه ها یک خانواده چهار نفره دارند، آنگاه معیشت یک میلیون نفر در خطر می افتد. کودکان شان از بهداشت و آموزش مناسب برخوردار نخواهند بود و ناامیدی، حاشیه نشینی، اعتیاد، طلاق، خیانت و سایر آسیب های اجتماعی گریبانگیر بزرگسالان.


☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای آنکه در دام قورباغه پخته نیفتیم «تکنیک آینده مستتر در وضعیت فعلی» قابل پیشنهاد است. هدف این تکنیک آن است که آینده مستتر در وضعیت فعلی را به خوبی به تصویر بکشد. به عبارتی می خواهیم بدانیم آینده در صورت ادامه وضعیت فعلی چگونه خواهد بود؟ این تکنیک با به تصویر کشیدن آینده، مغز قورباغه ای ما را به صورت مصنوعی در آب جوش می اندازد. در این تکنیک 3 سوال زیر را از خود می پرسیم:

1- چه پارامترهایی پیرامون ما در حال تغییر هستند؟
2- کدام یک از این پارامترها، تغییرات شان کم و کم اهمیت است اما تغییرات تدریجی ولی دائمی دارند؟
3- اگر این تغییرات برای مدتی (یک سال، پنج سال، ده سال) ادامه پیدا کند چه چیزهایی رخ می دهد؟

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ چگونه اقتصاد از لبه پرتگاه به جاده پیشرفت رسید؟

اين گزارش تقدیم می شود به کسانیکه ناامید و تسلیم نمی شوند: گزارش دستاوردهای وزارت اقتصاد در دولت يازدهم

شبكه استراتژیست

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️از کشورداری کلنگی تا کشورداری دیجیتال
دولت مردان ایران یک هفته بروند استونی با خانواده به پول بیت المال!

شاید اسم کشور استونی را نشنیده باشید و یا اصلا به آن فکر نکرده باشید. اما آستونی «آینده جهان» است! چرا که اولین کشور تماما دیجیتال دنیاست. ممکن است بپرسید کشور تمام دیجیتال یعنی چه؟ آن را در هفت تصویر توضیح می دهم:

یک: به هرشهروند استونی در لحظه تولد یک کد دیجیتال ۱۱رقمی می دهند که تا پس از مرگ با وی همراه است: این کد جایگزین کارت ملی، شناسنامه، کارت بانکی و دفترچه بیمه است. مقایسه کنید با ما که هر اداره ای که می رویم هم کارت ملی باید همراهمان باشد هم شناسنامه به همراه سایر مدارک! البته کپی از پشت و رو فراموش نشود!

دو: با ورود به پایتخت استونی با پدیده ای عجیب روبرو می شوید: اینترنت بی‌سیم مجانی‌ در سراسر شهر برای همه. در سال ۲۰۰۰ استونی اولین کشور جهان بود که دسترسی به اینترنت را مثل دسترسی به غذا و سرپناه جزو حقوق اولیه انسان ها قلمداد کرد اینترنت مانند آب و غذا و سرپناه اهمیت دارد. جالب است بدانید این کشور در سال 1991 مستقل شد و در آن زمان فقط نیمی از مردم تلفن داشتند آن هم با دسترسی محدود!

سه: امضای دیجیتال به اندازه امضا روی کاغذ ارزش دارد. پرکردن فرم‌های مالیاتی، بازکردن حساب بانکی، دریافت وام، یا حتی تاسیس شرکت کاملا غیرحضوری و مبتنی بر هویت دیجیتال و با امضای الکترونیک است. مدیر شرکت سرمایه‌گذاری فاندربیم می‌گوید: من شرکتم را ۲۰ دقیقه‌ای تاسیس کردم! اصلا از خانه بیرون نرفتم! ما تا حالا کارمندان اداره مالیات را ندیده‌ایم. همه‌چیز اینجا آنلاین است.

چهار: استونیایی‌ها اولین ملت دنیا بودند که در سال ۲۰۰۵ در انتخابات آنلاین شرکت کردند. وقتی خبرنگاری از رئیس‌جمهور سابق استونی پرسید در انتخابات کجا رأی خواهد داد، با تعجب گفت: در خانه، پای کامپیوتر! به کمک همان کد ۱۱ رقمی تقلب در این سیستم امکان ندارد. مقایسه کنید با ما که در همین انتخابات اخیر چهار ساعت پای صندوق ماندیم و چندین میلیون از رای دادن باز ماندند.

پنج: همه چیز به کد یازده رقمی وصل است. بنابراین خیلی از کارها ساده می شود: مثلا پر کردن فرم آنلاین مالیاتی در استونی ساده‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید و فقط چند دقیقه طول می‌کشد. بعد از وارد کردن کد دیجیتال و رمزتان وارد صفحه‌ای می‌شوید که اطلاعات مالی‌تان در سال گذشته به صورت خودکار جمع آوری شده و فقط شما آن ها را کنترل می کنید و تغییرات لازم را انجام می‌دهید و دکمه «بفرست» را می‌زنید. تمام! مشهور است که نخست‌وزیر سابق استونی اوراق مالیاتی‌اش را در فرودگاه در لپ تاپش پر کرد.

شش: در استونی یک کارآفرین می تواند شرکت خود را بدون هر گونه کاغذبازی اداری و تنها از طریق کامپیوتر خود در خانه به ثبت برساند. رکورد ثبت شرکت در این سیستم ۱۸ دقیقه است.

هفت: استونی اولین کشوری است که شهروندی الکترونیک را به مردم خارج از کشور ارائه داد. با ایده کشور بدون مرز حتی شهروندان دیگر کشورها نیز می‌توانند برای اقامت الکترونیک اقدام کنند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز از جمله کسانی است که دارای این شهروندی است. با این طرح یک کارآفرین استرالیایی می تواند بدون حضور در این کشور، شرکتش را ثبت کند، حساب بانکی باز کند و با یک دفتر مجازی شرکتش را اداره کند.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
دراین ارتباط دو تجویز می توان داشت: اولی برای شهروندان و دومی برای دولتمردان
1- برای شهروندان: دیر یا زود ایران و جهان شبکه ای تر و دیجیتالی تر خواهد شد. در این میان آنانکه سواد دیجیتالی ندارند مانند کسانی هستند که با تیر و کمان به جنگ تیربار می روند. همان قدر که چنین جنگی خنده دار است، عدم تسلط به مهارت های دیجیتالی فردا تاسف بارست.

2- برای دولتمردان: تمام اعضای کابینه به علاوه معاونین تمام وزرا، تمام نمایندگان مجلس و تمام مدیران ارشد قوه قضائیه به پول بیت المال همراه تمام خانواده هایشان یک هفته بروند استونی. باور دارم این هزینه نیست. یکی از بهترین سرمایه گذاری هاست. بعد از این سفر دیگر امضا دیجیتال، انتخابات الکترونیک و ... ترس آور نخواهد بودو اینهمه کپی گرفتن از شناسنامه و کارت ملی بابت هر کاری نخواهیم داشت

وقتی استونی در عرض یک دهه از کشورداری کلنگی به کشورداری دیجیتال رسیده است چرا ما نتوانیم؟ دقت کنیم که ایران پتانسیل فوق العاده ای برای رشد جهشی در زندگی دیجیتالی دارد. نمونه اش اینکه ما رکوردار سرشماری اینترنتی در جهان هستیم. جوانان پرشور ، متخصصان کاربلد و اشتیاقی وصف ناشدنی برای پیشرفت. اما مهم ترین مانع پذیرفتن پارادایم کشورداری دیجیتال توسط قانون گذاران و دولتمردان است. خداوند فرموده بروید و در زمین سیر کنید. چه بهتر این سیر به سرزمین هایی باشد که همراه با عبرت باشد نه صرفا لذت. سرزمین هایی از جنس آینده

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️چرا قدرتمندان احمق می شوند! (پارادکس قدرت و سه تجویز راهبردی)

یک عصب‌پژوه در دانشگاه مک‌مستر آزمایشی انجام داد. سرِ دو دسته (افراد قدرتمند و افراد نه‌چندان قدرتمند) را زیر دستگاه تحریک مغناطیسی مغز قرار داد. نتیجه جالب بود. او دریافت قدرت در افرادی که احساس قدرت می کنند فرآیند عصبی خاصی به‌نام بازتاب را مختل می‌کند. چیزی که مبنای فهم و درک دیگران است و این باعث می شود که قدرتمندان در دیدنِ مسائل از نگاه دیگران ناتوان می‌شوند. یکی از دانشمندان این مساله را «پارادوکس قدرت» نام گذاری کرده: ما به خاطر یک سری توانمندی ها، قدرتمند می شویم اما زمانی که قدرتمند می شویم بخشی از توانایی‌هایی خود را از دست می‌دهیم.

تا به حال فکر می کردیم که قدرت فساد می آورد ظاهرا داستان عمیق تر از این حرف هاست. یافته های دانشمندان نشان می دهد که قدرت، حماقت نیز می آورد. پژوهشگر دیگری که استاد روانشناسی دانشگاه برکلی است، پس از سال‌ها تلاش آزمایشگاهی به این نتیجه رسیده است: آزمایش‌شوندگان قدرتمند (احساس قدرت می کنند) چنان عمل می‌کنند که گویی ضربۀ مغزی خورده‌اند!

در یک مطالعه در سال ۲۰۰۶، از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا حرف E را روی پیشانی خود جوری ترسیم کنند که دیگران آن را ببینند، کاری که مستلزم آن است که خود را از دیدگاه مشاهده‌گر ببینید. آن‌هایی که خود را قدرتمند احساس می‌کردند، سه برابر بیشتر احتمال داشت که حرف E را برای خودشان درست رسم کنند، و برای دیگران وارونه. آزمایش‌های متعدد دیگر نشان داده است که افراد قدرتمند در تشخیص احساس انسان‌ها در یک عکس، یا دریافتن اینکه همکاران چگونه یک اظهارنظر را تفسیر خواهند کرد، عملکرد ضعیفی دارند. افراد قدرتمند «از شبیه‌سازی تجربۀ دیگران» نا توان می شوند و در نهایت به چیزی منجر می‌شود که «کمبود فهم دیگران و همدلی» ‌نامیده می شود (فصلنامه ترجمان).

☑️⭕️تجویز راهبردی:
ظاهرا قدرت منشا مشکلات جدی است. از طرفی این جهان، تنیده در قدرت است، با قدرت است که کارها پیش می رود. اصلا روزنامه ها، جنبش ها و احزاب تلاش می کنند که افراد خاصی قدرت را به دست بگیرند. بنابراین قدرت را نمی شود از سازوکار این جهان حذف کرد. پس چه می توان کرد؟
اول این نکته را توضیح بدهیم که قدرت بدان معنا نیست که ما وزیر و وکیل باشیم. معلم مدرسه هم صاحب قدرت است. پدر یا مادر نیز صاحب قدرت است. مربی تیم فوتبال هم صاحب قدرت است. راننده اتوبوس هم صاحب قدرت است. قدرت همه جا هست. بچه ای که رستوران امشب را تعیین می کند هم صاحب قدرت است. تقریبا کسی را نمی شناسم که در معرض این مساله نباشد. قدرتمندی ناشی از مقام یا مرتبه نیست بلکه یک حالت و تجربه ذهنی است. تجربه ذهنی ای که حتی می تواند ناشی از نشستن پشت فرمان یک ماشین باشد (کاملا به شما احساس قدرت می دهد). بنابراین ما همه در معرض حماقت و فساد ناشی از قدرت هستیم. سه تجویز زیر قابل پیشنهاد است:

1-بازگشت ذهنی به گذشته معمولی: قدرت یک حالت ذهنی است. بنابراین اگر زمانی را به خاطر بیاورید که احساس قدرتمندی نمی‌کردید، مغزتان می‌تواند با واقعیت ارتباط برقرار کند. پس هر از گاهی خاطراتی را مرور کنید که در آن زمان قدرتمند نبودید.
2-در انتخاب اطرافیان دقت کنید. بر اساس متون مذهبی اگر قدرتمند هستید باید کسانی را برای همراهی خود انتخاب کنید که تندترین و صریح ترین زبان را نسبت به شما دارند. تجربه شخصی من نشان می دهد همین نکته کوچک بسیار راهگشاست. هر چه شما قدرتمندتر نیازمند اطرافیان مستقل تر، شجاع تر و منتقدتر که متاسفانه ...
3-گاهی جای تان را با زیردستان (افراد فاقد قدرت در آن مساله) عوض کنید. مثلا رانندگی را به فرد دیگری بسپارید. تصمیم گیری را به افراد دیگر تفویض کنید. آن موقع تازه می فهمید که وقتی دیگران بدون ملاحظه اعمال قدرت می کنند چه حالی به انسان دست می دهد.

بررسی احوال اقوام پیشین نیز این موضوع را تایید می کند. فرعون و آل فرعون بدون استثنا تمام نه نشانه فرستاده خدا را انکار کردند، یا دروغ خواندند یا جادو، یا حوادث اتفاقى! [این انکار نشانه حماقت ناشی از قدرت است] و درانتها نیز مقهور قدرت الهی و در هم پیچیده شدند. لازم نیست فرعون باشیم (صاحب قدرت). پیروی از قدرت نیز می تواند گرفتارکننده باشد. فرعون نمی تواند برده بسازد این برده ها هستند که فرعون می سازند. همه ما وظیفه داریم قدرت را مهار کنیم چه خود صاحب آن باشیم چه در معرض آن.
جامعه ما برای پیشرفت نیازمند قدرت نظام مندست. به همین جهت همه ما باید قدرت بدون حماقت را تجربه و تمرین کنیم. پیشرفت از ما و خانه های ما آغاز می شود.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️تکنیک گزینه های روی میز برای تصمیم گیری و ۲۲% بهبود عملکرد

حتما تا به حال برایمان پیش آمده است که چند روز بعد از خرید از یک فروشگاه لباس، عطر، گوشی موبایل یا لپ تاپ احساس کردیم که سرمان کلاه رفته است!‌ با این پول می شد انتخاب بهتری داشت! تحت تاثیر حرف های فروشنده قرار گرفتم! وگرنه اصلا همچین چیزی نمی خواستم! رفته بودم فلان مدل گوشی را بخرم، با یک مدل دیگر از در فروشگاه بیرون آمدم! همه دوستانم هم می گویند حالا می خواستی آن قدر پول بدهی چرا فلان مدل را نخریدی خب؟! رفته بودم فلان عطر را بخرم، فروشنده گفت چرا این عطر را امتحان نمی کنید؟ این جدید است! این شیک تر از آن است! هم پول از جیب مان رفته است و هم حس خوبی از خریدمان نداریم. یا در همین مسابقه خنداننده برتر که در برنامه خندوانه برگزار می شود، وقتی از اجرای یک شرکت کننده خوشمان آمد ممکن است فورا به او رای بدهیم، اجرای بعدی را که می بینیم، متوجه می شویم اینکه بهتر از قبلی بود! دوباره رای می دهیم و به همین صورت در خیلی از مقاطع زندگی، اشتباهات کوچک و بزرگ می کنیم!

چرا این مساله پیش می آید؟ این خاصیت مغز انسان هاست. مغز انسان ها با مقایسه کردن است که می فهمد. مغز انسانها نیاز به یک مبنا دارد برای مقایسه. «تک گزینه ای» یعنی رها کردن مغز در خلا. وقتی گزینه ها را یک به یک و جداگانه بررسی می کنیم و تصمیم می گیریم مغز با خطا روبرو می شود. جالب است که اخیرا (مارس 2017) نتیجه پژوهش مشترکی میان دانشگاه لیدز انگلستان و دانشگاهی سنگاپوری منتشر شده است. این تحقیق دقیقا به همین سوال می پردازد که چقدر اهمیت دارد وقتی می خواهیم تصمیم بگیریم، گزینه هایمان را یکی یکی بررسی کنیم یا همه را در کنار هم؟ بیش از 2700 نفر در این تحقیق شرکت داده شدند. بعضی از پرسش ها در مورد تصمیمات ساده مثل خرید یک دوربین عکاسی، لپ تاپ، مایکروفر بوده است و برخی تصمیمات کمی دشوارتر مانند اینکه مثلا شما صاحب یک رستوران هستید و می خواهید هفته ای چند بار از یک تامین کننده شیر و سس کچاپ خرید کنید. مثلا در مورد خرید لپ تاپ، شش مدل طرح شدند اما یکبار گزینه ها یکی یکی به شرکت کنندگان نشان داده شدند و یکبار همه شش مدل در کنار هم! بررسی های این گروه نشان می دهد که بطور متوسط ۲۲ درصد احتمال انتخاب بهترین گزینه بیشتر می شود، وقتی همه گزینه ها را کنار یکدیگر و در مقایسه با هم بررسی کنیم! جالب است که این گروه می گویند براساس مشاهداتشان اغلب شرکت های پیشرو خودروسازی یا بیمه عمر، گزینه مقایسه محصولات یا خدمات نداشته و هر محصول و خدمت تنها صفحه ویژه خودش را دارد!

☑️⭕️تجویز راهبردی:
شاممان را در کدام رستوران بخوریم؟ ممکن است آنقدرها هم این مساله مهم نباشد. اما وقتی مساله انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب شریک کاری یا انتخاب وزیر برای چهار سال آینده کشور مطرح می شود، ۱ درصد احتمال بالاتر در انتخاب بهترین گزینه نیز اهمیت بسیار زیادی دارد، چه رسد به ۲۲ درصد!

خب چه می توان کرد؟ سعی کنیم تا حد امکان برای انتخاب و تصمیم نهایی، چندین گزینه محتمل و محدود روی میز باشد: چند گزینه محتمل و محدود یعنی چه؟ یعنی اینکه نمی خواهیم برای مثال 30 گزینه مختلف را کنار هم نگه داریم و مغزمان را زیر خروارها گزینه مدفون کنیم! سعی کنیم با چند برش تعداد گزینه ها را کم کنیم: مثلا 4 تا 6 گزینه را نگه داریم و نهایتا آن ها در کنار هم مقایسه و تصمیم نهایی را بگیریم. این راهکار، امروزه به لطف فناوری، برای بسیاری از خریدهای معمولمان نیز قابل اجرا است. برای مثال وقتی می خواهیم گوشی یا لپ تاپ بخریم بسیاری از وبسایت ها به کمکمان می آیند تا مقایسه به نسبت دقیقی داشته باشیم و در آرامش به جمع بندی برسیم. پس خلاصه کنم:
1- اهداف مان را از تصمیم گیری روشن می کنیم.
2- گزینه های موجود را شناسایی می کنیم.
3- سعی می کنیم گزینه های موجود را محدود کنیم به چند گزینه (4 تا 6 گزینه)
4- بین گزینه ها مقایسه می کنیم.
5- بر مبنای اهداف مان، گزینه ای را انتخاب کنیم که در مقایسه با سایر گزینه ها بهتر باشد.

نکته کلیدی اینجاست: روی میزتان بیش از یک گزینه وجود داشته باشد وگرنه به قول یکی از اساتید مدیریت، شما تصمیم نمی گیرید بلکه تصمیمات شما را می گیرند.

مهندس وحید شامخی- دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️بیماری اجتماعی رقیق شدگی هوش ایرانیان و تمرکز استراتژیک بر مساله اشتباه

روزنامه ها تیتر زدند: متاسفانه مریم میرزخانی را از دست دادیم. مریم میرزاخانی از میان ما رفت. اما اگر درست و دقیق بنگریم بیش از 15 سال است که ما مریم را از دست داده ایم و کک مان هم نگزید. ما مریم را زمانی از دست دادیم که وی به آمریکا مهاجرت کرد و ما بهره مان از او این شد که مریم روزی جایزه ای جهانی گرفت و ما مثل همیشه بسیار خرسند شدیم که یک ایرانی جایزه گرفت و البته جایزه اش برای دانشگاه آمریکایی اعتبار آورد و نه ما (هرچند که او چون شهروند آمریکا نبود، جایزه اش به نام یک ایرانی ثبت شد). امروز که او به آن جهان رحلت کرده همه پیام تسلیت می نویسند به ويژه سیاسیون! ولی آن روز که وی به آن سوی جهان مهاجرت کرد کسی حتی نفهمید چه برسد به این که تسلیت بگوید.

زمانی در دانشگاه صنعتی شریف با دو المپیادی که هر دو مدال طلا داشتند هم اتاق بودم. به وضوح می دیدم که آنان علاوه بر نبوغ شان، منافع بسیاری برای جامعه دارند. مهم تر از تولید، بازتولید و انتشار علمی که انجام می دهند، مایه دلگرمی و الهام دیگرانند. دیگران به آنان به چشم یک پیشرو، یک الگو و یک قهرمان نگاه می کردند و وجودشان چقدر مغتنم و دلگرم کننده بود و همین المپیادی ها، همین نخبه ها، همین باهوش ها وقتی فارغ التحصیل می شوند و وارد کار، صنعت، دولت و یا کسوتی دانشگاهی می شوند چقدر می توانند گره از کار فروبسته ما بگشایند.

روزی روزگاری می گفتیم موج مهاجرت نخبگان اکنون کار به «سونامی فرار نخبگان» رسیده است. در گذشته تا مقطعِ كارشناسی براي جهان اول نيرو تربيت می کردیم و آن را دو دستی به همان غربی تحویل می دادیم که بر علیه شان شعار مرگ بر می دهیم یعنی سرمایه گذاری بی بازگشت. اکنون کار به جایی رسیده است که ارشد و دكترا صادر می کنیم و این یعنی تاراج.

به همین خاطر است که دچار بیماری «رقیق شدگی هوش ملی» شده ایم. بگذارید ساده تر توضیح دهم: فرض کنید که هر کدام از ما یک میزان هوش داریم. هوش تمام ایرانیان را اگر با هم جمع کنیم و تقسیم بر 80 میلیون ایرانی کنیم می شود هوش متوسط ایرانیان. حال اگر در طول 30 سال پیاپی، باهوش ها و نخبگان از کشور مهاجرت کنند به تدریج متوسط هوش ما کاهش پیدا می کند به این می گویند رقیق شدگی متوسط هوش جامعه. رفتن نخبگان از یک طرف باعث ترقیق هوشی می شود یک تاثیر بد دیگر هم دارد: کاهش انباره ژنتیکی. یعنی چه؟ وقتی یک نخبه می رود با خودش ژن نخبگی دخترش، پسرش و نسل آتی اش را هم می برد. یعنی باهوش بعدی دیگر در ایران متولد نمی شود!

☑️⭕️تجویز راهبردی:

هر سیستم اقتصادی-اجتماعی که نتواند مسایل مهم اش را از مسایل فرعی تشخیص دهد، کامیاب نخواهد شد. اولین کار همه ما این است که مساله مهاجرت نخبگان را مانند ثروت ملی، برجسته و تبدیل به یک مساله ملی کنیم. اگر خاطرتان باشد دکلی نفتی در دولت قبلی گم شده بود. بیش از هزار بار در رسانه ها توسط مسوولین تکرار شد. سوال من این است، آیا نخبگانی که رفتند به اندازه یک دکل نفتی ارزش نداشتند؟ می خواهم تاکید کنم آن چه مرا متاثر می کند مهاجرت نخبگان نیست، مهاجرت بی بازگشت و بی بازده نخبگان است. این موضوع را باید آنقدر تکرار کرد که به یک تقاضای اجتماعی تبدیل شود. دست کم به اندازه یکی از کشورهای جنوب شرقی آسیا عمل کنیم که یک پایگاه اطلاعاتی و دسترسی شبانه روزی به نخبگان خارج از کشور دارد و در هر موضوعی که لازم است مشورت یا خدمت می گیرد و بسیار نیز راهگشا بوده است.

حالا فرض کنید که نخبگان ماندند یا نخبگان بازگشتند، همین کافیست؟ آنچه ما با آن روبرو هستیم فقط مساله مهاجرت نخبگان نیست. «فرسایش نخبگان» نیز مطرح است. حالا ممکن است بگویید چرا این قدر باید لی لی به لالای نخبگان گذاشت. یک مثال شاید کمک کند: از زمانی که پروفسور سمیعی به ایران آمده است منشا خدمات و برکات بسیاری شده است، اگر او زودتر و بیشتر به ایران می آمد می توانست بسیار بیشتر برای کشور خلق ارزش کند. وقتی یک پروفسور سمیعی می توان چنین طوفانی بپا کند، فکرش را بکنید که هزاران نخبه ثروت و معرفت اگر به کشور بازگردند (نه حتی تمام سال) چه می شود؟

عددهای بسیاری در مورد مهاجرت نخبگان گفته اند از این که فرار مغز‌ها در چند سال اخیر ۳۰۰ برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد ایران صدمه زده است. چون همه این ها تخمین است به آن ها استناد نمی کنم. فقط یک نکته را می گویم و تمام: خداوند فرمود اگر شکرگزار نعمت ها باشیم، افزون خواهد شد و اگر نه عذابش شدید خواهد بود. رقیق شدن هوش ملی، عذابی شدید نیست؟ حیف است این سرزمین هزاران پزشک و مدیر و مهندس و متخصص داشته باشد اما سلامت، مدیریت، صنعت و تجارت ما به سامان نباشد. اگر برای نخبگان این سرزمین بیش از دکل نفتی ارزش قائل شویم، آینده ای بهتر در انتظار ماست.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️آتنا دخترم بود و قاتلش برادرم!

خرداد ماه خبری در تلگرام منتشر شد: گمشدن دخترکی هفت ساله بنام آتنا اصلانی. پدر آتنا سال‌ها بود که دستفروشی می‌کرد و پوشاک می‌فروخت. دخترکش باهوش بود وخوش‌زبان، روز حادثه کنار بساط پدرش بود. آن روز وقتی پدر مشغول گفتگو با مشتری بود، آنجا را ترک کرد و دیگر هرگز بازنگشت! جسدش بعدها پیدا شد و قاتلش چند روز بعدتر لب به اعتراف گشود.
واقعا متاثرکننده است، وقتی به چهره معصوم و دوست داشتنی او نگاه میکنم. او می توانست سال ها زندگی کند، عاشق شود، زندگی ببخشد و لذت ببرد. اما نشد! وقتی فکر می کنم اگر همین اتفاق می توانست برای تنها پسرم -که از سر اتفاق هم سن اوست- رخ دهد، غمگین تر و متاثرتر می شوم. انگار آتنا دختر من است. شنیده ام مردمان پارس آباد نیز آستین همت بالا زده اند و از هیچ کمکی دریغ نکرده اند تا دختر همشهری شان پیدا شود، انگار آتنا دختر همه آن ها بود. براستی که آتنا دختر همه ماست.

در این چند روز خیلی ها واکنش نشان داده اند. نفرت، خشم و تاثر عصاره واکنش هایی بود که این چند روزه مشاهده کردیم. اما بگذارید از یک زاویه دیگر به این مساله نگاه کنیم. پیش تر این را بگویم که احتمالا خیلی از شما مخالف این نگاه هستید. نمی گویم که با من هم عقیده شوید فقط اندکی مخالفت خود را به تاخیر بیاندازید.

قاتل چه کسی بود؟ اگر آتنا دختر من و شما بود. قاتل هم برادر ماست. قاتل امروز، مرد رنگرزی بود که تا دیروز من و شما با او در تعامل بودیم. از او خدمت می خریدیم و به او کالا می فروختیم. تا دیروز او همسایه ما بود. راحت ترین کار این است که نسبت به قاتل، خشم بورزیم، مغازه اش را به آتش بکشیم و سنگ بارانش کنیم که وجدان مان آرام بگیرد. باشد هر چه می خواهید انجام دهید. ولی لحظه ای تامل کنیم. قاتل، چرا و چگونه قاتل شد؟ چرا یک انسان کارش به این جا می کشد که معتاد شود و برای چند حلقه النگو زندگی را از یک انسان، آن هم انسانی به این زیبایی و معصومی بگیرد؟

ما همه در مرگ آتنا شریک هستیم. چرا که گذاشته ایم یک انسان قاتل شود! قاتل ها از مریخ نمی آیند! قاتل ها، قاتل به دنیا نمی آیند، قاتل ها، به تدریج قاتل می شوند. حالت های زیر را در نظر بگیرید:
پدر یا مادرش را از دست داده و کسی از او حمایت نکرده.
پدر و مادرش معتاد بوده و تا چشم گشوده اعتیاد جزو زندگی اش بوده
کودکی که در دوران کودکی آموزش و بهداشت مناسب نداشته.
کسی که در جامعه با شکاف طبقاتی بالا بزرگ شده
کودکی مورد تجاوز قرار گرفته و فریادش به جایی نرسیده.
چنین کودکانی در معرض انواع آسیب های روانی و اجتماعی قرار می گیرند و با عقده بزرگ می شوند: عقده حقارت، عقده بی پولی، عقده عقب ماندگی، عقده زندگی نرمال و عقده بی کسی!
همه این داستان ها واقعیت دارد. چندی پیش داشتم گزارش های واقعی از تجاوز به کودکان و بی کسی آنان را می خواندم، خواستم بخشی از آن را بیاورم اما آنقدر شرم آورست که قدرت بازنشر آن را ندارم. سربسته از آن می گذرم و درد آن را فرو می خورم.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
چه می توان کرد؟ قاتل قطعا و یقینا باید مجازات شود و در این شکی نیست. اما وقتی او به دار مجازات آویخته شد به راحتی به خانه های مان بازنگردیم. باید از شکل گیری قاتلان آینده آتناها جلوگیری کنیم. می شود از مرگ دخترمان آتنا خشمگین شد، می شود گریست اما باید کارهای دیگری هم کرد! چگونه؟ حداقل با سه کار ساده:
1- از موسسات مردم نهادی که خدمات حمایتی-اجتماعی ارایه می کنند پشتیبانی کنیم. ممکن است آنقدر گرفتار باشیم که نتوانیم مستقیما کودکی را به فرزندی قبول کنیم. ولی می شود این موسسات را کمک کرد.

2- در مقابل آسیب های روانی اجتماعی کودکان خودمان و دیگران حساس باشیم. کودکان امروز می توانند قاتلان فردا باشند یا دانشمندان آینده. این ما هستیم که کمک می کنیم جامعه فردا، منضبط، منطقی و قاعده پذیر باشد یا قانون گریز، عقده ای و غیراخلاقی! از خانه و محله خود شروع کنیم.

3- خوشبختی را امری فردی تلقی نکنیم. چه زشت است لذتی که به تنهایی برده می شود. نمی توان در جامعه ای که از درد و فقر زجر می کشد به تنهایی از ثروت و مکنت، لذت برد. دیر یا زود فقر و درد خود را در نابهنجاری اجتماعی نشان می دهد و این نابهنجاری اجتماعی اگر گریبان ما را نگیرد، حتما دامان ما را خواهد گرفت. بگذاریم با هم خوشبخت باشیم و گاهی اوقات دادن پول یک پیتزا به یک نیازمند، چیزی از ما نمی کاهد اما آن شب او را رنگی ترین شب زندگی اش می کند.

خداوند ما را جانشین خود قرار داده است، جهان نیازمند وجهه خداوندی ماست: مهربانی، بخشش، بخشایش و لطف

دکتر مجتبی لشکربلوکی، معلم دانشگاه
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️پدیده توهم ژرفای تبیینی و سه تجویز راهبردی

دو تن از استادان علوم شناختی دانشگاه کلرادو کتاب خود را با سیفون دستشویی شروع کرده اند! در پژوهشی در دانشگاه ییل از شرکت کنندگان خواسته شد تا به خود امتیاز بدهند که چقدر از ابزارهای روزمره از جمله دستشویی‌ها و سیفون سر در می آورند. بعد از اینکه به خودشان امتیاز دادند، از آن‌ها خواسته شد تا توضیحاتی گام‌به‌گام و دقیق از نحوه کار کردن ابزارها از جمله سیفون بنویسند و دوباره درباره میزان آگاهی خود به خودشان امتیاز بدهند. این کوشش ناآگاهی دانشجویان را برای خودشان آشکار کرد، زیرا ارزیابی آن‌ها از خودشان کاهش یافت. فهمیدند دستشویی‌ پیچیده‌تر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد.

این پدیده را «توهم ژرفای تبیینی» یا به عبارت ساده تر «توهم عمق فهم» می‌نامند. آنچه ما فکر می کنیم که می دانیم به‌مراتب بیش از میزان واقعی دانسته‌هایمان است. چرا چنین چیزی رخ می دهد؟ وجود دیگران! بگذارید بیشتر توضیح بدهم: درباره دستشویی خانه مان، فرد دیگری آن را به نحوی طراحی کرده که می‌توانيم آن را به‌راحتی به کار گیريم. خیلی از مسایل است که دیگران برای ما انجام می دهند و ما می توانيم به راحتی از آن استفاده کنيم. ما بر تخصص یکدیگر تکیه کرده‌ایم. آن‌چنان به‌خوبی با یکدیگر همکاری می‌کنیم که به‌سختی می‌توانیم بگوییم فهم خودمان کجا پایان می‌یابد و فهم دیگران کجا آغاز می‌شود. انگار مرز مشخصی بین دانش و فهم ما وجود ندارد. یکی از پیامدهای تقسیم کار آنست که بین دانش یک فرد با ایده‌ها و دانش دیگران مرز مشخصی وجود ندارد.

حالا اگر توهم عمق فهم ما فقط محدود به سیفون بود، مساله ای نبود. کار آنجا مشکل پیدا می کند که ما درباره زمین و زمان با اعتماد به نفس صحبت می کنیم: پیامدهای انتخاب ترامپ، قراردادهای نفتی و جنگ های منطقه و اف ای تی اف (مرتبط با پولشویی). به این آزمایش دقت کنید: در سال ۲۰۱۴ کمی پس از آنکه روسیه منطقۀ تحت حاکمیت اوکراین، یعنی شبه‌جزیرۀ کریمه، را ضمیمۀ خاک خود کرد. از پاسخ‌دهندگان پرسیده شد از دیدگاه آن‌ها آمریکا چگونه باید واکنش نشان دهد و همچنین آیا آن‌ها می‌توانند اوکراین را روی نقشه مشخص کنند. نتیجه شگفت آور بود! شرکت کنندگانی که اوکراین را بر روی نقشه خیلی دورتر از محل واقعی‌اش مشخص می‌کردند، با احتمال بیشتری از مداخلۀ نظامی پشتیبانی می‌کردند. متوسط فاصله مکانی بین آنجا که اوکراین بود با آن جا که پاسخ‌دهندگان مطمئن و البته ناآگاه اشاره می کردند تقریباً مساوی فاصلۀ بین کی‌یف تا مادرید بود (فصلنامه ترجمان).

☑️⭕️تجویز راهبردی:
در مقابل چنین توهمی چه باید کرد؟
1- در مورد هر چیزی که نظر مثبت یا منفی داریم بکوشیم ابعاد و پیامدهای آن را تشریح کنیم. مثلا اگر فرضا با برجام مخالف یا موافقیم. خود را موظف کنیم که نیم ساعت به صورت روشن و شفاف پیامدهای اجرای آن را تشریح و تحلیل کنیم. آزمایش ها نشان داده وقتی چنین تمرینی انجام می دهیم، ما خود به خود متوجه توهم ژرفای تبیینی خود می شویم.

2- مواظب باشیم به یک جمع خطرناک تبدیل نشویم. چون آگاهی های ما بی مرز است. ممکن است من در مساله اول به دیدگاه شما اتکا می کنم و شما در موضوعی دیگر به دیدگاه من. حال اگر در مساله اول مبتنی بر توهم ژرفای تبیینی به یک باور بی پایه اعتقاد داشته باشم، شما هم که نیز به من اتکا کرده اید باورمند به یک باور اشتباه می شوید. نفر سوم و چهارم هم اضافه خواهد شد و ما تبدیل می شویم به جمعیت متوهم خطرناک! جمعیتی که نمی داند اما فکر می کند که می داند و در ناآگاهی خود نیز اجماع دارد. این جمع، خیلی خطرناک است. چه باید کرد؟ در باورهای مهم از یکدیگر چهار چیز بخواهیم: 1) شواهد و مدارک، 2) استدلال مبتنی بر آن شواهد و مدارک و 3) عدد و رقم و 4) محاسبه مبتنی بر آن اعداد و ارقام. تجربه شخصی خود من این است که در بیش از 50 درصد مواردی که درخواست این چهار مورد را کرده ام پاسخگویان نتوانسته اند من را قانع کنند و من به بی پایه بودن باورهای آنان پی بردم و بی مورد به آنان اتکا نکردم. تجربه بسیار لذت بخشی است حتما آن را انجام دهید البته دقت کنید که ادب را رعایت کنید قرار نیست ما دیگران را خیط کنیم. آرام، مودبانه، غیرمستقیم و منطقی این چهار مورد را طلب کنید. نتایج شگفت آور است.

3- با نمی دانم راحت باشید! ما آدم ها نمی توانیم خلا را تحمل کنیم. وقتی راجع به چیزی نا آگاه هستیم بی قرار می شویم و دوست داریم سریع این خلا اطلاعاتی را پر کنیم. بنابراین به هر اطلاعات و اظهارنظر بی پایه و باپایه ای دست می اندازیم که خودمان را از خلا نجات بدهیم.
اینجاست که این ایده درخشان نهفته در کلام خداوند را بیشتر می فهمم: بشارت باد به کسانی که سخنان را می شنوند و بهترین شان را پی می گیرند! هر چه می گذرد به اهمیت این آیه بیشتر ایمان می آورم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️تکنیک اقیانوس آبی

بگذارید با یک مثال شروع کنم. سینما در اروپا رو به افول بود. مردم دیگر سینما نمی رفتند. سینماها در مرکز شهر بودند ترافیک، سخت بودن پیدا کردن پارکینگ، افزایش کیفیت سریال های تلویزیونی و تلویزیون های کابلی و ... باعث شده بود که مردم سینمای خانگی (دیدن فیلم در خانه) را به رفتن سینما ترجیح دهند.
در چنین فضایی سینماهای موجود با یکدیگر رقابت سنگین می کردند، و این باعث شده بود در آن زمان دیگر صنعت سینما، سودآور نباشد. یک گروه آمدند و مجدد در صنعت سینما سرمایه گذاری کردند که باعث حیرت شد. اما آن ها مسیر کاملا متفاوتی را انتخاب کردند در حومه شهر یک مجتمع بزرگ تاسیس کردند (کاهش هزینه زمین). همراه با پارکینگ (که منجر به یک درآمد جانبی شد)، به جای یک سالن،چند سالن گذاشتند (هر کدام از اعضای خانواده فیلم خودش را انتخاب کند)، همراه با فود کورت (فضاهای چندرستورانه) و مرکز نگهداری بچه ها و همچنین فروشگاه های محصولات فرهنگی دیگر مانند کتاب و موسیقی و ... (درآمد جانبی).
این مجتمع بسیار سودآور شد. چرا؟ چون از اقیانوس قرمز به سمت اقیانوس آبی رفت. اقیانوس قرمز جایی است که همه شبیه به هم هستند، محصولات و خدمات شبیه به هم ارایه می کنند و معمولا درگیر جنگ قیمتی یا کیفیتی هستند و رقابت سختی دارند که منجر به خون و خون ریزی می شود. در اقیانوس قرمز همه روی مشتری و بازار فعلی متمرکز هستند.
اما در اقیانوس آبی داستان کاملا متفاوت است. ما به جای تمرکز بر مشتریان موجود بر نامشتریان تمرکز می کنیم! به جای ارایه محصولات مشابه رقبا، محصولی کاملا متفاوت ارایه می کنیم و اصلا خودمان را درگیر رقابت با دیگران نمی کنیم. به همین خاطر در اقیانوسی هستیم که از خون ریزی ناشی از رقابت خبری نیست.
تکنیک اقیانوس آبی از کجا آمده است؟ در سال ۲۰۰۵ کتابی منتشر شد تحت عنوان راهبرد اقیانوس آبی که حاصل کار بیست ساله دو پروفسور بود و در کمتر از یک سال به چهل و یک زبان دنیا ترجمه شد.
تکنیک اقیانوس آبی فقط محدود به شرکت هاست؟ نه! دو مثال در زندگی شخصی و کشورداری برای شما می زنم تا بدانیم که اقیانوس آبی برای همه معنادار است. حمید، یک خطاط است. اما یک خطاط معروف و عالی نیست. می تواند تلاش کند و سال ها زحمت بکشد تا شاید بتواند یک خطاط دست دوم شود. اما او اقیانوس آبی را انتخاب می کند. به جای اینکه سعی کند بهترین خطاط شود، به این فکر می کند که وی دستی هم در نقاشی دارد و هم کمی کار چوب بلد است. بنابراین هنر نقاشیخط را روی چوب پی می گیرد و اتفاقا در این حوزه که کسی فعال نیست او یک ستاره است!
صنعت توریسم در دنیا یک صنعت رقابتی است. ایران شاید در هیچ کدام از رشته های توریسم شماره یک دنیا نباشد. اما می تواند در توریسم ترکیبی برترین باشد. چون تعداد رقبایی که بتوانند توریسم ترکیبی ارایه کنند خیلی کم است. توریسم سلامت بعلاوه توریسم مذهبی یا توریسم فرهنگی-تاریخی به علاوه توریسم روستایی.
بنابراین لازم نیست که شما با دیگران رقابت کنید. به جای آن نابازار (بازارهای که اکنون وجود ندارند) و نامشتریان فکر کنید.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای دستیابی به اقیانوس آبی به این دو سوال خوب فکر کنید.
1: نامشتریان چه کسانی هستند؟ چه کسانی هستند که اگر من محصول/خدمت/ارزش جدیدی ارایه کنم، مشتریان آن خواهند شد. مثلا خانواده های بزرگ و بچه دار که سینما را ترک کرده اند و اکنون تبدیل شده اند به یک نامشتری! ولی اگر من رستوران، خدمات نگهداری بچه، پارکینگ و ... را کنار سینما ارایه کنم آنگاه نامشتریان مشتری خواهند شد.
2: از فرمول چهارجانبه استفاده کنید. محصول /خدمت فعلی را در نظر بگیرید و چهار سوال از خودتان بپرسید؟ چه چیزهایی را می توانم حذف کنم (مثلا آیا می توانم صبحانه را از خدماتی که یک هتل ارایه می کند، حذف کنم، جواب مثبت است یکی از هتل های موفق چنین کرده است). چه چیزی را می توانم اضافه کنم؟ (مثلا نگهداری بچه ها به سینما) چه چیزی را می توانم کمتر کنم؟ (قیمت هر بار مسافرت در اسنپ و تپسی) چه چیزی را می توانم بیشتر کنم؟ (افزایش سرعت پاسخ دهی). اگر شما بتوانید برای هر چهار سوال یک جواب خوب پیدا کنید و بتوانید نامشتریان را مشتری کنید احتمالا اقیانوس آبی زندگی تان را کشف کرده اید.
خداوند فرصت های بی شماری (تاکید می کنم بی شماری) را در اختیار ما قرار داده است و ما را همچون خود آفریننده و خلاق آفریده است. دنیا پر است از اقیانوس های آبی. اگر در اقیانوس های قرمز خود را غرق نکنیم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️پدیده نشخوار ذهنی منفی

همه ما، گفتگوی درونی داریم. از لحظه ای که بیدار می شویم تا زمانی که می خوابیم یک نفر همیشه درون سر ما دارد حرف می زند. همین الان که دارید این متن را می خوانید هم او دارد حرف می زند. همه ما این گفتگوی درونی را داریم. این گفتگوی درونی گاهی اوقات به نشخوار ذهنی منفی تبدیل می شود.
بگذارید اول نشخوار را توضیح دهم: چندین هزار سال پیش، بعضی از حیوانات برای حفظ امنیت خود مجبور بودند که به هنگام پیدا کردن غذا، با شتاب آن را بدون جویدن ببلعند و دوباره به مخفیگاه خود باز گردند. سپس در آنجا با خیال آسوده، آرام می گرفتند و غذایی را که قبلاً بلعیده بودند، بالا می آوردند و می جویدند و دوباره می بلعیدند.

گاهی اوقات ما انسان ها نیز دچار مساله ای مانند نشخوار می شویم. یعنی به یک موضوع بارها و بارها فکر می کنیم. ما گیر می افتیم در یک حلقه بی پایان و بی نتیجه فکر کردن به یک موضوع و مدام آن را می بلعیم و دوباره آن را می آوریم بالا و دوباره آن را می جویم.
در گفتگوهای تکراری درونی یا نشخوار ذهنی مدام به نکات منفی، خاطرات منفی و جنبه های منفی فکر می کنیم و بعد از مدتی به آن اعتیاد پیدا می کنیم. همانند حیواناتی که از اول اهل نشخوار نبودند اما اکنون دیگر معده شان کاملا متناسب نشخوار شده.
این نشخوار منفی می تواند گریبان همه ما را بگیرد. از فردی که همسرش به وی خیانت کرده تا کارآفرینی که ورشکست شده، تا کاندیدایی که در انتخابات رای نیاورده یا روزنامه نگاری که به ناحق زندانی شده، ورزشکاری که مصدوم شده و دیگر نمی تواند ورزش حرفه ای کند و فردی که در آزمون دکتری به نتیجه نرسیده. سرمایه گذاری که سرمایه اش از بین رفته.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای رهایی از دام گفتگوهای درونی منفی تکراری (نشخوار ذهنی) چه می توان کرد؟

1- تكنيك برگردانی مثبت یا انحراف فکر: به صورت ارادي به چيزي توجه كنيد كه مثبت است. بازي هاي فكري کنيد. هر کاری كه مستلزم به كارگيري فكر است. تلفن را برداريد و به دوستان زنگ بزنيد. خلاصه فقط ذهنتان را با هر چيز كوچكي مشغول کنید. يك عدد پيچيده مثل 958354را درنظربگیرید و هفت تا هفت تا از آن كم كنيد. اين تكنيك بخاطر اينست كه مكانيزم ذهن طوريست كه در يك آن نمي تواند به دونقطه توجه كند.

2- تکنیک تاخير فكر: براي آمدن فكرهای منفی تکراری به ذهنتان وقت تعيين كنيد و وقتي اين افكار خواستند به ذهنتان وارد شوند به آنها بگوييد كه بروند و در فلان ساعت كه به آنها اختصاص داده ايد بيايند و تدريجا اين ساعات را محدودتر كنيد. این نشان می دهد که شما ارباب هستید و آن ها (افکار منفی تکراری) نوکر.

3- تکنیک تدوین فکر: قلم و كاغذ برداريد و همگي افكار منفي خود را بنويسيد ترجیحا با زبان طنز: نوشتن بار سنگين افكار فكري را سبك كرده و گاه با خواندن نوشته ها ممكن است شما را به خنده يا شگفتي از افكار غيرمنطقي خود وادارد. در عين حال وقتي فكرتان را نوشتيد راحت تر مي‌توانيد آن را بررسي كنيد و خطاهايش را شناسايي نماييد.

4- تکنیک تصور بدترین حالت ممکن و اقدام: در نگاه اول ممکن است این روش اشتباه به نظر برسد اما دو فایده اساسی دارد. به جای اینکه مدام در مورد نگرانی های آینده فکر کنید. به بدترین حالت ممکن فکر کنید. زمانی که به بدترین حالت ممکن فکر میکنید، میبینید آنقدرها هم بد نیست و تنها این ذهن شماست که آن رو بزرگ کرده. همین طور شما می توانید خود را برای اقدامات جبرانی و پیشگیرانه بعدی آماده کنید. به جای ترس از اقدام، بزنید به قلب ماجرا و دست به کار شوید.

5- تکنیک تعریف ماموریت جدید: نشخوار ذهنی، فكر زايد است و فكر زايد زاييده وقت زايد و وقت زايد زاييده بيكاري، با دست زدن به يك فعاليت كه شما را در حالت برانگيختگي قرار دهد مي‌توانيد از حالت نشخوار ذهنی فاصله بگيريد. مثلا اگر در کارآفرینی شکست خورده اید، یک ایده جدید را دنبال کنید. اگر دیگر نمی توانید ورزش حرفه ای کنید، خوب به مربی شدن فکر کنید! اگر به تازگی جدا شده اید، به تمام کارهایی فکر کنید که در زمان زندگی مشترک فرصتش را نداشتید انجام دهید. خداوند درها و دریچه های بسیاری را پیش روی ما قرار داده است. اما گاهی اوقات آنچنان به درهای بسته نگاه می کنیم که صدها در و دریچه دیگر را نمی بینیم. به خدا نگویید چه مشکلات بزرگی دارید بلکه به مشکلات بگویید چه خدای بزرگی دارید!

مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️نظریه خود آیینه سان و سه تجویز راهبردی برای همه از بی سوادها تا استادان دانشگاه

بگذارید با یک سوال آسان شروع کنم. ما دیگران را چگونه می شناسیم؟ از روی چهره، فیزیک بدنی، رفتار و گفتارشان. به همین خاطر است که می گویند اگر می خواهی فردی را بشناسی با او سفر برو و البته این روزها به طنز می گویند آدم ها را می شود سر تقسیم ته دیگ سیب زمینی شناخت. سفر و سفره هر دو در یک چیز مشترکند: شناخت دیگران از روی کنش ها و واکنش های شان. از روی تصمیمات و اقدامات شان.

حالا یک سوال سخت: ما چگونه خود را می شناسیم؟ این سوال واقعا سخت است! واقعا ما از کجا می فهمیم که تند حرف می زنیم یا نرمال؟ دوست داشتنی هستیم یا منفور؟ متواضع هستیم یا مغرور؟ عجول هستیم یا آرام؟ اصلا خوب هستیم یا بد؟ نظریه ای در روان شناسی اجتماعی وجود دارد به نام خود آیینه سان که اگر بخواهم آنچه از آن می فهمم را به زبان ساده بگویم این می شود (چون این نظریه هم ابعاد مختلفی دارند و هم از واژه هایی استفاده می کند که کمی پیچیده است): ما آدم ها خودمان را در یک فرآیند طولانی به اندازه کل زمانی که زندگی می کنیم و از طریق فهمیدن دیدگاه دیگران در مورد خودمان می فهمیم. برداشت ما از تصویری که ما نزد دیگران داریم و برداشت ما از قضاوتی که دیگران درباره ما انجام می دهند منجر به این می شود که نسبت به خودمان دیدگاهی مثبت داشته باشیم یا دیدگاهی منفی و در نهایت تصویر ما از خود، سهم مهمی در اعتماد به نفس و موفقیت ما در زندگی فردی و اجتماعی و سازمانی دارد.
خوب ممکن است بپرسید که این نظریه به چه درد ما می خورد؟ سوال خوبی است. اما قبلش یک توضیح بدهم و بعد بریم سراغ سوال شما. این نظریه مانند هر نظریه دیگری در معرض انتقاد علمی قرار گرفته است اما با این حال فکر میکنم که هنوز سهمی از حقیقت در دل این نظریه وجود دارد و می تواند برای ما کاربردی باشد.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
ما تا کنون می دانستیم که ذهنیت روی عینیت تاثیر دارد. مثلا اگر ذهنیت ما این باشد که یک آدم دزد است (ولو آنکه دزد نباشد) در تعاملات خود با او خیلی با احتیاط عمل می کنیم (تاثیر روی عینیت). اما نظریه خود آیینه سان یک نکته جدید به ما آموخت: تاثیر ذهنیت روی ذهنیت! ذهنیت دیگران در مورد ما (برداشت دیگران) روی برداشت ما از خودمان تاثیر دارد و این نیز منجر می شود به اینکه اعتماد به نفس داشته باشیم یا نداشته باشیم. خود را شایسته موفقیت و ارتقا بدانیم یا ندانیم.

خب حال که چنین مفهومی را آموختیم چه باید بکنیم؟ باید سیگنال هایی که به دیگران می فرستیم را مدیریت کنیم. سه تجویز هستند که هر کسی حتی آن هایی که سواد ندارند و صدالبته استادان دانشگاه نیز به این نکات محتاجند.

1- شیک لباس بپوشید و راست بایسیتید؛ طرز لباس پوشیدنتان تأثیر بسزایی در نگرش مردم نسبت شما دارد. رنگ و نوع لباس و حتی کفش، جوراب، ساعت و انگشتری سگینال بسیار مهمی است. طرز ایستادن و نشستن هم بسیار مهم است. اگر راست بایستید و قامت‌تان را کشیده نگه دارید، بااعتماد به نفس و قوی به نظر می رسید، اما قوز کردن، از شما فردی ضعیف نشان میدهد.

2- قاطعانه صحبت کنید، نه تهاجمی، صحبت کردن پرخاشگرانه می تواند نشانه این باشد که یا شما به حرف تان مطمئن نیستید یا اینکه زورگو هستید! بدون تهدید یا توهین (رویکرد تهاجمی) قاطعانه و اعتمادبخش صحبت کنید به جای بازی کردن با کلمات و مِن مِن کردن، سعی کنید دقیق و سرراست صحبت کنید. کلماتی مانند «راستش را بخواهید» و مانند آنها نشان می‌دهند که به گفته‌هایتان اطمینان چندانی ندارید. با صدای رسا صحبت کنید.

3- نگاه نیرومند و دست دادن محکم را تجربه کنید: شل و وارفته دست ندهید. همچنین نگاه نیرومند داشته باشید. حتما دیده اید نظامیان ارشد نگاه نیرومندی دارند چون قدرت بالایی در خود حس می کنند. یک ترفند کوچک: اگر شما از این ترس دارید که مستقیم به چشم طرف مقابل نگاه کنید، به جای چشمان طرف، به فاصله میان دو ابروی آن فرد نگاه کنید. در این حالت نه شما مستقیم به چشم فرد نگاه کرده‌اید و نه آن فرد متوجه این موضوع می‌شود.

امیدوارم نکته را گرفته باشید. رفتار ما روی ذهنیت افراد تاثیر می گذارد و سپس این ذهنیت دوباره به سمت ما می آید و در ذهن ما بازتاب پیدا می کند. بنابراین باید به دیگران سیگنال درستی ارسال کرد تا سیگنال قدرتمندی دریافت کنیم. توجه و اطمینان به توانمندی هایی که داریم و ارایه تصویر درست از توانمندی هایمان، شکرگزاری نعمت هایی است که خداوند در هر کدام از ما به ودیعه گذاشته است.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️شهامت همیشه فریاد زدن نیست
گاهی شهامت همان صدای آرامی است که
در انتهای روز خسته اما مصمم می گوید




امروز نشد، فردا دوباره تلاش خواهم کرد

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️بخشیدن،گذشته راتغییر نمی‌دهد آنچه از دست داده اید را برنمی گرداند.
اما کمک میکند تاسهم بیشتری ازآینده‌تان،به خودتان متعلق باشد
خودمان را از آینده محروم نکنیم

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️سیستم عجیب فعال کننده مشبک در مغز و تکنیک پرده آرزوها

صدای هواپیماها در اطراف فرودگاه ها یا و غرش امواج دریا بویژه شب ها در کنار ساحل بسیار سهمگین است. برای کسانی که از بیرون وارد این مناطق می شوند. این صدا سهمگین و گاهی غیر قابل تحمل است ولی برای ساکنین اطراف دریا یا فرودگاه، امری عادی است ولی اگر همین افرادی که به این صداها عادت کرده اند به نواحی معمولی بروند، صدای یک موتور سیکلت برای آنها آزاردهنده است! چطور است که غرش امواج امری معمولی و قابل تحمل می شود ولی صدای یک موتور سیکلت کوچک باعث اذیت و آزار می گردد؟ زیرا صدای هواپیما/امواج به تدریج از نظر مغز عادی و غیر قابل اهمیت فرض می شود.

این پدیده باز می گردد به یک سیستم در مغز ما که به اندازه یک چهارم سیب است و «سیستم فعال کننده مشبک» نام دارد. وظیفه آن پالایش اطلاعات از میان میلیون ها اطلاعاتی است که به ما می‌رسد. مثلاً اگر شما یک ساعت خاص بخرید، پس از آن وقتی به خیابان می‌روید دائماً دست مردم تعداد زیادی از آن ساعت ها را می بینید! انگار که همه مردم شهر این ساعت را دارند. در صورتی که چنین نیست. تنها این سیستم فعال کننده مشبک این نوع ساعت را از میان انبوه ساعت های دیگر برمی گزیند و برجسته می کند. چرا قبلا به آن ساعت در دست مردم توجهی نداشتید و چرا الان اگر آن را دست کسی ببینید بلافاصله متوجه آن می شوید؟ پاسخ آن است که اکنون آن ساعت وارد «سیستم فعال کننده مشبک» مغز شده و از آن پس هر چیزی که با آن در ارتباط باشد دارای اهمیت می شود و میزان توجه نسبت به آن بالا می رود !

اگر فکر کنید همه چیز در دنیا بد است و یا آدم بدشانسی هستید، سیستم فعال کننده مشبک مشغول جمع آوری شواهدی مبتنی بر بدشانسی شما از محیط می‌شود و سپس آنها را در اختیار رایانه ذهن شما قرار می‌دهد تا آن هم به روش خود به شما ثابت کند که حق با شما است و واقعا بدشانس هستید و دنیا بد است.

سیستم فعال کننده مشبک (Reticular activating system) قسمتی از دستگاه عصبی مرکزی است که ساختمانی پراکنده و شبکه مانند دارد که از رشته های ریز با تعداد فراوانی هسته تشکیل یافته است. با وجود پیچیدگی ساختمان این شبکه، طرز کار آن ساده است: این سیستم شبکه ای تعیین می¬کند که شما به چه اموری توجه داشته باشید و از چه اطلاعاتی صرف نظر کنید. اطلاعات و داده های بیرونی ما بسیار زیاد است و اگر مغز بخواهد در هر لحظه به همه آنها رسیدگی کند، تا حالا همه ما دیوانه شده بودیم. ما همیشه زیر بمباران اطلاعاتی هستیم در حالی که ما تنها می توانیم به عوامل محدودی توجه کنیم. به همین سبب مغز آنها را مورد بررسی قرار می دهد و آنهایی را انتخاب می کند که از نظر وی دارای اهمیت باشد و به همین خاطر ما تنها بخشی از واقعیت های پیرامون خود را در می یابیم .
و دقیقا تفاوت انسان های موفق و ناموفق همین جاست. اینکه مغز آن ها چه چیزی را فیلتر می کند و چه چیزی را قبول می کند؟

☑️⭕️تجویز راهبردی:
ما چگونه می توانیم از این سیستم و این ويژگی جالب مغز استفاده کنیم؟ از تکنیک پرده یا تخته آرزوها استفاده کنید. آنچه می خواهید را بنویسید، نقاشی کنید، خطاطی کنید. فقط روی کاغذ بیاورید. به عبارت دیگر آن چه تصور می کنید را تصویر کنید! سپس آن را در جاهای مختلف در معرض دید خود قرار دهید، به آن ها فکر کنید. بگذارید، فکر کردن به اهداف باعث تغییر در مغز شما شود. سیستم فعال کننده شبکه ای شما کدنویسی می شود. شما با تمرکز بر اهداف و آرزوها ذهن تان را کد نویسی می کنید که از این به بعد از بین میلیون ها اطلاعاتی که به ذهن شما وارد می شود به چه چیزهایی توجه کن و به چیزهایی بی توجه باش.
اگر هدفهایمان در ذهن مرور کرده و به طور مداوم به آن توجه داشته باشیم، در واقع اولویت ها را برای مغزمان تعیین کرده ایم و به او گفته ایم که از این به بعد به چه چیزی توجه کند و اطلاعات را چگونه پالایش و تصویر کند. پس به صورت خلاصه:

1- اهداف و آرزوهای خود را تصور و سپس روی کاغذ بیاورید. هر چقدر واضح تر، ملموس تر بهتر ترجیحا با زمان.
2- آن ها را در معرض دید خود قرار دهید.
3- هر چند وقت یک بار ذهن خود را کدنویسی کنید به اهداف و آرزوهای خود فکر کنید بگذارید خودآگاه شما، ناخودآگاه شما را تعلیم دهد.

تکنیک پرده آرزوها محدود به زندگی فردی نیست. اگر دقت کرده باشید سازمان ها و کشورها نیز از تکنیک پرده آرزوها استفاده می کنند، اسناد دورنما، نقشه های راه، رهنگاشت ها، بیانیه های چشم انداز، نقشه های استراتژی و .... همه و همه در حال تلاش هستند تا ذهنیت جمعی را کدنویسی کنند. مهم این است در هر سطحی که هستیم اهدافی روشن داشته باشیم، این اهداف روشن را به خوبی تصویر کنیم و به آن ها بیاندیشیم تا مغز خود را برنامه نویسی کنیم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️تکنیک خبر مرگ و تدوین برنامه زندگی

قبل از آن که در مورد تکنیک صحبتی کنم، بگذارید این داستان کوتاه و جذاب تاریخی را با هم بخوانیم:
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مُردن، آگهی وفاتش را بخواند!
حتما می دانید که نوبل مخترع دینامیت بود. زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباها فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مُرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را خواند با دیدن خبر صفحه اول، میخکوب شد: آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آور ترین سلاح بشری مرد!
آلفرد، خیلی ناراحت شد.
با خود فکر کرد: واقعا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟ سریع وصیت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه ای برای صلح و پیشرفت های صلح آمیز شود.

امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیک و شیمی و صلح نوبل و ... می‌شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
در مدیریت استراتژیک و مهارت های تفکر مفهومی وجود دارد به نام "شروع از پایان" یعنی پایان را تصور کن و سپس از آینده به اکنون بیا. تکنیک خبر مرگ نیز مبتنی بر همین اصل است. برای به کار بردن این تکنیک گام های زیر را بردارید:

1- فضای خلوتی برای خود فراهم کنید. تنها و آرام باشید. تصور کنید که مرده اید. به خوبی برای خودتان فضاسازی کنید. تصور کنید که خبر فوت شما را به هر دلیلی می خواهند در روزنامه محلی یا سراسری منتشر کنند.

2- حدس بزنید با این شیوه ای که زندگی می کنید روزنامه نگاران در مورد شما، ويژگی های تان، خدمات و یا خیانت های شما، عقاید، گفتار و رفتارهای شما چه خواهند نوشت؟ در مورد اثراتی که در زمان زندگی و بعد از آن بر جامعه و اطراف خود گذاشته اید چه خواهند گفت؟ خواهند نوشت که شما فردی بوده اید که بعد از رفتن تان اثرات مثبتی بر جامعه گذاشته اید یا اینکه یک آدم بی تفاوت و بی تاثیر بوده اید که فقط خورده اید و خوابیده اید و برای هیچ کس جز خودتان کاری نکرده اید؟ یا اینکه فردی بوده اید که به خاطر سوء رفتار، بی سوادی، خودخواهی، خوش خواهی و کم عمقی، تصمیماتی گرفته اید و اقداماتی کرده اید که تا سال ها اثرات زشت آن در جامعه تان باقی خواهد ماند؟ در مورد شما خواهند نوشت که وی فردی بود که بوی خدا می داد و رنگ خوبی می پاشید؟ یا اینکه وی فردی بود که .....

3- ببینید آنچه در مورد شما می گویند را می پسندید یا نه؟ کدام قسمت را؟ هر آنچه می خواهید در مورد شما بگویند را بنویسید. حالا به امروز بازگردید و بگویید اگر بخواهم متن خبر مرگ را تغییر دهم چه باید بکنم؟ چه دانشی را باید بیاموزم؟ ارتباطاتم را با خدا، خویشتن، خانواده، جامعه، طبیعت و جهان چگونه باید تغییر دهم؟ چه تغییراتی باید در پندار، گفتار و رفتارم ایجاد کنم؟

یادآوری بسیار مهم: این تکنیک اصلا به معنای این نیست که حرف دیگران مهم است. حرف مردم و نگاه مردم مردم صرفا یک بازخورد و بازتاب است در مورد ما و عملکرد ما. این تکنیک صرفا کمک می کند که از بیرون به خودمان نگاه کنیم. گاهی اوقات تشخیص می دهیم کاری را با شجاعت خلاف افکار عمومی انجام دهیم.

نکته پایانی: این تکنیک برای مدیران سازمان ها و مدیران ارشد کشور نیز کاربرد دارد. به جای خبر مرگ، خبر تودیع، جانشینی و پایان خدمت را می توان جایگزین کرد. آنجا زمانی که می خواهند فرد دیگری را به جای شما منصوب کنند در مورد مدیر قبلی (یعنی شما) چه خواهند گفت؟

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

✴️🔆پدرم به من نگفت چگونه زندگی کنم...
او خوب زیست و به من اجازه داد زندگی اش را تماشا کنم و بیاموزم...

کانال شور زندگی
@iraji_psy

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️تراژدی میان مایگی و یافتن منطقه طلایی

بیست سال پیش جمله ای را خواندم که نه معنای آن را به خوبی درک کردم و نه اهمیت آن را. اکنون بعد از دو دهه زندگی، کار و تجربه با خودم می گویم ایکاش به جای بسیاری از مطالب بی فایده و بی مصرفی که در مدرسه و دانشگاه به ما منتقل کردند کسی پیدا می شد تا این مفهوم را زودتر به ما منتقل می کرد و آن جمله این است: سعی نکن از دیگران بهتر باشی یا شبیه به دیگران باشی، تلاش کن تا بهترین خویشتن خویش باشی.

بگذارید با یک مثال این جمله را توضیح دهم: قرمه سبزی هم طعم و بوی خودش را دارد و هم خواص ویژه اش را، همین طور قیمه و فسنجان و کوکو و ... حالا اگر همه این ها را با هم در یک ظرف مخلوط کنیم. این ترکیب نه طعم مناسبی دارد و نه تصویر زیبایی.
تا پیش از این چهار ظرف غذا داشتیم که هر کدام رنگ، بو و طعم خاص خود را داشت اما اکنون چه داریم؟ چهار ظرف شبیه به هم که هیچ کدام نه زیباست، نه ویژه و البته هر چهار ظرف رنگ و بوی و طعم شان شده است شبیه به هم.

ما انسان‌ها در زندگی وقتی کلیشه‌ای رفتار می‌کنیم، آرام آرام همینگونه می‌شویم، با اینکه روز اول که هرکدام دنیا آمده‌ایم طعم و بوی اختصاصی خودمان را داشتیم، آرام آرام هم‌رنگ دیگران می‌شویم و یکتایی و یگانگی خود را از دست می‌دهیم و می شویم متوسط جامعه و اطرافیان. این حالت را «میان‌مایگی» می نامند. همه حد متوسطی از همه‌ انسان‌ها را پیدا می‌کنیم و به تدریج «یکتایی» خود را از دست می‌دهیم و دچار میان‌مایگی می‌شویم.
جالب اینجاست که این نکته هم مورد اشاره فیلسوفان اگزیستانسیالیست است و هم برخی از عرفا که گفته اند در تجلی، تکراری نیست و هر کدام از ما انعکاسی ویژه از خداوندیم‌.


میان مایگی و متوسط بودن یعنی اینکه ما از تحقق خودمان رویگردان شده‌ایم و داریم چیز دیگری را که خودمان نیست، محقق می‌سازیم. به معنای دیگر، ما خودمان را زندگی نمی‌کنیم، بلکه «دیگران» را زندگی می کنیم.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
منطقه طلایی اختصاصی خود را بیابید: چه در کار و چه در تحصیل و چه در زندگی حوزه هایی را انتخاب کنید که سه ویژگی را همزمان داشته باشند:

۱: علاقه مندی و شور و شوق درونی نسبت به آن دارید. خاطرات یک رهبر ارکستر را گوش می کردم می گفت اولین باری که در پنج سالگی از سر کنجکاوی انگشتم را بر دکمه پیانو گذاشتم موجی در فضا منتشر شد و من از آن روز موسیقی را رها نکردم.

۲: توانمندی ویژه: خداوند به هر کدام از ما یک استعداد ویژه داده است. یکی می شود تئوریسین نسبیت (انیشتین) و دیگری می شود مینیاتوریست تکرارنشدنی(استاد فرشچیان). نه انیشتین می توانست فرشچیان شود و نه برعکس.

۳: ارزشمندی: حوزه ای که با ارزش های شما همخوانی داشته باشد و همچنین برای جامعه خلق ارزش کند.

منطقه ای که علاقه مندی، توانمندی و ارزشمندی شما با هم همپوشانی داشته باشند می شود منطقه طلایی و اختصاصی شما.

خداوند فرموده است شما را تنها و یکتا خلق کردیم و تنها و یکتا نیز به سوی من بازمی گردید. یافتن منطقه طلایی باعث می شود همانگونه که خلقت ما بی همتا بوده، زندگی مان نیز ویژه باشد و نه تکرار مبتذل زندگی دیگران. "بی نظیر" زندگی کنیم و فقط تلاش کنیم از خودمان بهتر شویم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️وقتى خداوند می خواهد بهت يك شروع دوباره بده معمولا با يك پايان شروع ميشه.
براى همین درهاى بسته زندگيت یک نشانه است. نشانه اینکه جای دیگری دربی بهتر باز خواهد شد.

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️رود، صخره ها را می تراشد، نه به خاطر سختی اش بلکه به خاطر سرسختی اش.
این تصمیم توست که سخت (ایستا) باشی یا سرسخت (پویا).

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️برای تشخیص زنده
یا مُرده بودن یک انسان،
به شرف او نگاه کنید، نه به نبض او (ارنستو_چگوارا)

بد نیست هر چند وقت یک بار خود را چک آپ کنیم که شرف مان می تپد یا نه؟

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ما فکر می کنیم كلاس ها باید چهار تا ديوار داشته باشند
اما همه کلاس ها، چاردیواری نیستند
سفر كن! دنیا، آدم ها، جاده ها و اثرهای تاریخی را ببین و ياد بگير!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ شما را به دیدن این انیمیشن مفهومی زیبا و طنزآلود دعوت می کنم و یک سوال می پرسم: آیا زمانی که تغییرات رخ می دهند ما بیشتر به جنبه های مثبت آن فکر می کنیم یا منفی

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ شما را به دیدن این انيمیشن زیبا و مفهومی دعوت می کنم.
توضیح نمی دهم تا مزه فیلم از بین نرود. فقط یک جمله: دنیا را می شود .... نه خودتان ببینید!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️یک پایان متفاوت برای یک داستان تکراری: داستان لاک پشت و خرگوش
همیشه داستان ها یک پایان ندارند!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️یک عمر شنیدیم و پذیرفتیم: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!
یک بار این را هم امتحان کنیم: خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️سندروم دستیابی ذهنی (فانتزی مثبت ناقص)

همه جا تبلیغ می کنند کافیست آنچه می خواهید را تصور کنید، دنیا به تصور شما پاسخ خواهد داد. مثبت فکر کردن، مثبت اندیشی، تفکر مثبت و واژه هایی از این دست، کتاب های روانشناسی و موفقیت را پر کرده است. اما تحقیقات عمیق روانشناسی واقعیت دیگری را نشان می دهد!

افراط در خیال پردازی های مثبت همیشه به‌نفع ما نیست. ممکن است تفکر مثبت در کوتاه‌مدت باعت شود احساس بهتری داشته باشیم، اما در بلندمدت ریشۀ انگیزۀ ما را می‌خشکاند و با احساس ناامیدی و جاماندگی رهایمان می‌کند. تحقیقات نشان می دهد که فانتزی مثبت احتمال افسردگی را در لحظه کاهش می‌دهد، اما احتمال آن را در بلندمدت افزایش می‌دهد. ممکن است تعجب کنید و بپرسید تفکر مثبت واقعاً در این حد مضر است؟ بله در همین حد مضر است. در طول بیست سال بخشی از روان پژوهان آزمایش های متعدد کرده اند و دریافته اند که مثبت اندیشی صرف منجر به عملکرد ضعیف می شود!
روان پژوهان آزمایش های متعددی را با شرکت‌کنندگانی در تعداد زیادی از گروه‌های آماری مختلف در کشورهای گوناگون و با گستره‌ای از آرزوها شامل سلامت، رشد حرفه‌ای و پیشرفت دانشگاهی و ارتباطات (ازدواج و ...) انجام داده اند و در تمام موارد شاهد هم‌بستگی بین فانتزی‌های مثبت و عملکرد ضعیف بوده اند. هرچقدر افراد مثبت‌تر فکر می‌کنند و خودشان را در حال دستیابی به اهدافشان تصور می‌کنند، در واقعیت کمتر به آن اهداف دست پیدا می‌کنند!
مثلا در یکی از آزمایش ها، متوجه شدند که هرچقدر آزمایش شوندگان درگیر فانتزی‌های مثبتِ بیشتری دربارۀ عاشق شدن در آینده باشند، احتمال کمتری وجود دارد که رابطۀ عاشقانه‌ای را شروع کنند. همین طور در مورد استخدام، پذیرفته شدن در دانشگاه و ....
خوب ممکن است بپرسیم چرا؟ این طیف از روان پژوهان معتقدند فانتزی مثبت ذهنی منجر به آرامش مقطعی می شود و ذهن ما را فریب می‌دهد و فکر می‌کنیم به اهدافمان رسیده‌ایم، اتفاقی که روان‌شناسان آن را «دستیابی ذهنی» می‌نامند. در این حالت ما به‌طور مجازی به اهدافمان می‌رسیم و درنتیجه کمتر احساس نیاز می‌کنیم که در زندگیِ واقعی کاری انجام دهیم. بنابراین کارهای لازم برای اهداف مان را انجام نمی‌دهیم. توضیح دوم: کسانی که دربارۀ آینده فانتزی‌های صرفاً مثبت می‌سازند درواقع، به‌اندازۀ افرادی با تفکرات منفی و واقعی، سخت کار نمی‌کنند و این باعث می‌شود با عملکرد ضعیف‌تری با مشکلات مبارزه کنند.

پس تفکر مثبت را کنار بگذاریم؟ نه! عجله نکنید! در پژوهشی از ۱۶۸ دختر در آلمان درخواست شد تا مهم‌ترین آرزوهایشان را بگویند و همچنین مشخص کنند که چه میزان احتمال می‌دهند به این آرزو دست یابند. دانشجویان به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول ابتدا درمورد مثبت‌ترین نتایج حاصل از تحقق آرزویشان فانتزی ساختند و سپس در مورد آن مانع سختی که در برابر تحقق آرزویشان قرار داشتند فکر کردند. آن‌ها، برای هر نتیجۀ مثبت و هر مانع، تفکراتشان را نوشتند، گروه دوم فقط دربارۀ نتایج مثبت و گروه سوم فقط درباره موانعِ سخت فکر کردند. اعضای گروه چهارم ابتدا با مانع شروع کردند و بعدازآن نتیجۀ مثبت را تصور کردند.
دو هفته بعد نتایج خیلی جذاب بود! بخشی از گروه اول بیشترین سطح تلاش را داشتند چرا فقط بخشی؟ آن‌هایی که آرزوها یا اهدافشان قابل‌دستیابی بود انرژی زیادی گذاشتند و موفق شدند، اما کسانی که آرزوهایشان قابل‌دستیابی نبود، به‌طور چشمگیری مقدار نیرویی که می‌گذاشتند را کاهش دادند. به‌طور خلاصه، تضاد ذهنی به افراد اجازه داد برای رسیدن به اهدافی که احتمال دستیابی به آن‌ها وجود داشت، انرژی بیشتری صرف کنند و از اهداف واهی دست بردارند. جمع بندی روان پژوهان استفاده از چنین رویکردی است (فصلنامه ترجمان علوم انسانی).

☑️⭕️تجویز راهبردی:
همه ما در معرض سندورم «دستیابی ذهنی» هستیم: از مدیران ارشد کشور بگیرید تا مدیران و کارکنان سازمان ها و هم افراد در زندگی شخصی شان. باید روشی را انتخاب کرد که هم از مزایای تفکر مثبت سود بجوییم و هم از عواقب خطرناک آن برکنار باشیم.برای رهایی از سندروم این چهار گام را بردارید:
1- هدف تان را مشخص کنید (ازدواج با فرد دلخواه، کسب مدرک دکتری، برنده شدن در انتخابات، تاسیس یک موسسه خیریه موفق، انجام یک پروژه ملی برای عموم مردم و ...)
2- به جنبه های مثبت قضیه فکر کنید. نتایج مثبت تحقق اهداف و آرزوی تان چیست؟
3- به جنبه های منفی و موانع پیش رو فکر کنید.
4- برنامه تان برای تحقق جنبه های مثبت و جلوگیری از بروز موانع و جنبه های منفی چیست؟
بدین ترتیب هم انرژی مان را هوشمندانه مصرف می کنیم (فقط برای اهداف واقعی زمان و توان می گذاریم) و هم با توجه به نتایج دلخواه از منافع انگیزشی مثبت اندیشی بهره مند شویم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️مهارت جادویی مشترک دو تن از ثروتمندترین افراد جهان

اگر فهرست ثروتمندترین افراد جهان را مرور کنید حتما دو نام را در آن ها خواهید یافت: بیل گیتس (موسس مایکروسافت) و وارن بافت (مشهورترین و موفق ترین سرمایه گذار جهان).
فرض کنید که با آن ها تنها شده اید و می توانید یک سوال کنید، مطمئنا همه ما دوست داریم که از آن ها سوال کنیم و احتمال خیلی زیاد یکی از سوالاتی که از آن ها خواهیم پرسید این است: رمز موفقیت شما چیست؟ شما چه توانمندی ويژه (مهارت) دارید؟

خوشبختانه آن ها به این سوال پرداخته اند:
بیل گیتس می گوید مقاله ای نوشته با نام مهارت‌هایی که برای موفق شدن نیاز دارید و آن جا گفته مهارت‌های ارتباطی و توانایی همکاری خوب با انواع مختلفی از آدم ها بسیار مهم است. نوآوری‌های فنی مثل هر نوع نوآوری دیگر نیازمند توانایی برقراری ارتباط و به اشتراک‌گذاری ایده با دیگران است و بدون مهارت ارتباطات موثر عقیم است.

حالا بشنوید از وارن بافت. او به فردی که تازه از رشته مدیریت دانشگاه استنفورد فارغ‌التحصیل شده بود در مورد اهمیت برقراری ارتباط خوب گفته: «در سن تو بهترین روش پیشرفت این است که یاد بگیری بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنی. اگر بتوانی نتایجی که در زندگی به دست می‌آوری را بهتر منتقل کنی، اثر آن چند برابر خواهد شد. تنها مدرکی که در دفتر کارم به دیوار زده‌ام، مدرک مهارت‌های ارتباطی است که در سال 1952 از دل کارنگی (نویسنده و سخنران آمریکایی که در ارائه و تدریس مهارت‌هایی مثل مدیریت خویشتن، فروشندگی، سخنرانی عمومی و مهارت‌های فردی) دریافت کردم. بدون مهارت‌های ارتباطی خوب، نمی‌توانی مردم را متقاعد کنی که به دنبالت بیایند، حتی اگر تو آن سوی دیوار را ببینی و آنها نبینند.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مجله معتبر فوربس در گزارشی از تحقیقات جذاب و جامعی که موسسه تکنولوژی کارنگی انجام داده، می‌گوید 15 درصد موفقیت‌های مالی از دانش یا مهارت‌های فنی به دست می‌آید. می‌پرسید 85 درصد بقیه چطور؟ توانایی برقراری ارتباط موثر، مذاکره و متقاعدسازی، همدلی که هم موقع صحبت کردن و هم موقع گوش دادن باشد. به علاوه، فوربس در گزارش خود می‌گوید که دانشمندان علوم رفتاری و روانشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که مردم ترجیح می‌دهند با کسانی وارد معامله و انجام کسب‌وکار شوند که به آنها اعتماد و علاقه دارند؛ حتی اگر این فرد مورد علاقه، محصول یا خدماتی با قیمت بالاتر و کیفیت پایین‌تر عرضه کند.

مهارت های ارتباطات موثر را بیاموزیم. به شدت روی خوشبختی خانوادگی و همچنین پیشرفت کاری ما موثر است. این مهارت ها شامل نکات کاربردی است که ظریف اما بسیار کارگشا است. به عنوان نمونه
دونا وان ناتن، متخصص زبان بدن، «نرخ بهینه» تعداد کلمات هنگام صحبت کردن را 170 تا 190 کلمه در هر دقیقه می‌داند. این یعنی، اگر هر دقیقه کمتر از 170 کلمه به کار ببریم، دینامیک چندانی نداریم و شنونده تمرکزش را از دست می‌دهد. اما مهم‌تر از آن این است که در هر دقیقه بیشتر از 190 کلمه به کار نبریم، مخصوصا در مسایل جدید. اگر در هر دقیقه بیش از 210 کلمه به کار ببرید، مطمئن باشید که شنونده دیگر مکالمه را از دست داده و ذهنش منحرف شده است. می بینید این نکته ساده است اما ممکن است ما آن را رعایت نکنیم و بعد هم ناراحت باشیم که چرا نمی توانیم هیات مدیره را متقاعد کنیم؟ چرا حرف فلانی خریدار دارد و حرف من ندارد؟

مهارت ارتباطات موثر شامل 5 مولفه کلیدی است:
1- مهارت ارایه شفاهی و سخنرانی
2- مهارت مذاکره و دستیابی به توافق و متقاعدسازی
3- مهارت ارایه گزارش های مکتوب
4- مهارت شنیداری و شنیدن موثر
5- مهارت زبان بدن (هم زبان بدن خودتان و هم زبان بدن دیگران)
لازم نیست در گام اول کتاب های سنگین بخوانید، کافیست از مطالبی که در فضای مجازی هست شروع کنید و هر هفته یک نکته را تمرین کنید.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔆⭕️هرکدام از ما می تواند یک فرشته نجات باشد

گندم فاند جاییست که پول های کوچک ما را تبدیل به قدرتی بزرگ می کند برای کارآفرینی اجتماعی، شادی آفرینی و خروج نیازمندان از چرخه فقر

Gandomfund.ir

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️دنیا بوی خدا می گیرد وقتی
من بخواهم که تو بهتر زندگی کنی.
و تو بخواهی که من بهتر زندگی کنم

شبکه استراتژیست با افتخار از کمپین #ظرف_مهربانی حمایت می کند.
آدرس کمپین = @Tikenik

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️این فیلم را همه کسانی که می خواهند در کار و زندگی شان "پیشرفت ملموس" کنند از دست ندهند.

دو منطقه کلیدی که باید تفکیک و مدیریت کنید

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…
Subscribe to a channel