ghatremahalandish | Unsorted

Telegram-канал ghatremahalandish - قطره محال انديش ۲

1192

"چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش" #حافظ كانال اول : @rostami_hamid_54 لينك join: https://telegram.me/joinchat/BVyybjwpTpAocqvN6mcX9A ادمين : #حميد_رستمى

Subscribe to a channel

قطره محال انديش ۲

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻡ
ﻣﺜﻞ ﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ
ﺍﻣﺎ ﻫﺮﺟﺎ ﺭﻓﺘﻢ
ﺑﺎﺭﯾﺪﻡ ...

#رسول_یونان

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

در کاسه کنار تخت

دندان مصنوعی پدر خنده میکند

غیر از پدر،تمام اهل خانه می گریند...



دکتر! یعنی پدر...؟!

با اجازه بزرگترها...بعله!!


#اکبر_اکسیر

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

سنگینی شب، سنگینی پرسش‌هایی است که جوابی ندارند. وقتی بیماری، وقتی بی‌قراری، شب برای توست. از ظلمت آن راه به جایی نمی‌بری؛ می‌توانی چراغی روشن کنی، می‌توانی کتابی باز کنی، می‌توانی مدام امواج رادیو را برای شنیدن صدایی آرام‌بخش عوض کنی، اما شب همچنان ادامه دارد و انتظار می‌کشد، در انتظار توست تا به سراغش بروی.

✍🏽 #سوزانا_تامارو
📕 دل به من بسپار

کانال: #قطره_محال_اندیش 🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

نه راهی به آب های آزاد دارد
نه طاقتی برای ماندن
نامش دریاچه است
غمش اقیانوس
(ماهی فروشان فریاد می زنند: دریا دریا)

تنش به زبان های زیادی زخمی است
و موج ها دیگر نمی دانند
درد را به چه زبانی بگویند
(ماهی فروشان فریاد می زنند: دریا)

می پرسم از نام کدام ماهی می تواند فهمید
دریا چند طوفان را پشت سر گذاشته است
چند بار در خودش غرق شده است
ماهی ها سکوت کرده اند
و مانند شورابیل
دست به دست می شوند میانِ آدم ها
(ماهی فروشان فریاد می زنند)


#مبین_اعرابی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

زندگی نمی‌کنیم
تنها
جنازه‌ی‌مان را
هر غروب
از روی دوش خورشید
بر روی دوش ماه می‌اندازیم!

#صابر_حسینی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

با یک شکوفه، با تو
من آغاز می‌کنم
حماسه‌ی بزرگ عشق را...

#خسرو_گلسرخی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

می‌گریزم
از خودم
از جهانی که گرگ‌هایی از درونم را به جانم انداخته‌
از استمرار نبودنت در فعل‌های ماضی‌ام
و آینده‌ای که متقابل به تو نیست

می‌خندم
مثل درخت قبل از افتادن
و تا خود مرگ
جای تمام کابوس‌ها
خودم را نشانه می‌روم

مرا ببخش اگر بوی مرگ
از دهانم تا واژه‌هایم جریانی ابدی دارد
اگر تنها سرم
میان بازوان سرد زمین گرم می‌شود
من عادت کرده‌ام
که جهان به هیچ کجای دغدغه‌هایم رحم نخواهد کرد
و به این فکر می‌کنم
کسی که از دست‌های خودش می‌رود
و به دست‌های تو نمی‌رسد
چه فرقی می‌کند
کدام بی‌راهه
او را برای نیست شدن انتخاب کرده ‌است.

#حسین_شفیع_زاده

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

سختی‌ها و طوفان‌های وخیمی که ریشه‌های فرو رفته‌ی انسان در خاک را با قوام‌تر می‌کند. درست مانند درختی که می‌داند، باید، باید زمستان را تاب بیاورد.

#معرفی_کتاب
📕 کتاب : دیروز
✍ اثر : #هاروکی_موراکامی

کانال: #قطره_محال_اندیش 🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲



۲۷ بهمن،به مناسبت زادروز #غزاله_علیزاده🌹


#تشریفات
#به_غزاله


گربه‌ی تو کجا باید
گذاشته رفته باشد آخر؟ چه دور و بر ِ خودی! چه بگویم، دختر!

با چشم او که روز را به‌شب
از خط به دایره‌یی برده‌ست:
چار اتاق، سه با یک. خالی.
و جای اثاث،
که در اتاق ِ بعدی ِ بعدی ‌هم نیست،
بوی زنبقْ تنگ می‌کند.
شاید از ورود ِ بد ِ ما باشد
که آن دوتا حلقه‌ی نورانی ِ روی تاق
لرز برمی‌دارد،
و اوی تو، تُوی او ـــ
او که بگویی که یک ملافه‌ی در باد بود و،
همان‌جور که وقت ِ جوانی،
ملافه‌ی نامرتبی‌ست.

به‌این سرازیری و سربالایی نگاه کنید،
رفقا! بادْ همین شکلی‌ست ـــ
خواهرم، خواهرْ اَندرم، علف ِ اتاقهای من،
هیچ ِ بِنْت ِ هیچ


#بیژن_الهی
#مجله_تماشا/شماره ۲.۴ /۲۶ اسفند ۱۳۵۳
"تجربه شعر" - شعرهایی از سه دوره‌ی دیروزین بیژن الهی
از «دوره‌ی سیاه در سرایش پارسی(۵۰_۴۹)




#غزاله_علیزاده / #مجله‌‌ی_ادبی_گردون / شماره ۵۱ /۲۱ مهر ماه ۱۳۷۴ :

دوازده، سیزده ساله بودم، دنیا را نمی‌شناختم. کی دنیا را می‌شناسد؟ این تودهٔ بی‌شکل مدام در حال تغیر را که دور خودش می‌پیچد و از یک تاریکی می‌رود به طرف دیگر. در این فاصله، ما بیش و کم رؤیا می‌بافیم، فکر می‌کنیم می‌شود سرشت انسان را عوض کرد، آن مایهٔ حیرت‌انگیز از حیوانیت در خود و دیگران را. ما نسلی بودیم آرمان‌خواه. به رستگاری اعتقاد داشتیم. هیچ تاسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤیا، حیرت می‌کنم. تا این درجه وابستگی به مادیت، اگر هم نشانهٔ عقل معیشت باشد، باز حاکی از زوال است. ما واژه‌های مقدس داشتیم: آزادی، وطن، عدالت، فرهنگ، زیبایی و تجلی. تکان هر برگ بر شاخه، معنای نهفته‌ای داشت …


کانال: #قطره_محال_اندیش 🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

چنين كه به هم آغشتيم
تو كجا خواهي بود
وقتي كه نباشم؟!

#شمس_لنگرودی

از كتاب: شب نقاب عمومي است

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

تیغی برهنه داشت
صدایت
فوّاره­ یی که یک سر و گردن

از دار ها بلندتر
می­ خواند

وقتی بلند خواند
که تیغه­ ی عتیق فرودآمد

آن گاه
گهواره­ های کهنه را
در گورهای تازه تکان دادی
و همزمان
پروانه را
از پیله­ اش
            پراندی

تا ترمه­ های باران خورده را
بر شاخه­ ی گوزن بیاویزد
مشقم کن
وقتی که عشق را زیبا بنویسی

فرقی نمی­کند که قلم
از ساقه های نیلوفر باشد
یا از پر کبوتر


#حسین_منزوى

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

نامت از صخرە‌ی سنگ‌ها
با تیغەهای آفتاب
انعکاس
می‌پیچد
در سکوت سنگین کوهستان
و برف‌ها
بهمن‌وار
آوار می‌شوند بە خلوت این بیزاری
کجایی ای ترانەی تازە
برگ‌ها می‌نوازند و تو می‌رقصی
قدم‌هایت را در این خزان
نگذار بە خش خش هق هق‌های من
زیباترین نامی کە شنیدم
 جهان از حسادت
آشوب شد.
چه‌قدر دل‌خوشیم بە یاوەهای هم
تو بباف من می‌پوشم...

#محمد_رئوف

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

`
دیگر
انگشت‌­های صدمه و سیلی
با تیغ­ه‌ای کهنه و کیفر چگونه‌­اند ؟
این خون که رنگ را
از گونه­‌های شب می­‌پراند
« بالاتر از سیاهی » را
زین پس نمی‌­پذیرد
دیگر
دست و دهان
انگشت و لب
و زخم و بوسه
با هم ، نبض مرا شماره می­‌کنند
من
دیوانه­‌ای که تیغ بر انگشت می‌­زند
و جای چار انگشتش را
بر گونه‌­ی حریف می­‌بوسد


#حسین_منزوی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

بر فراز کوه
تکه ابری
با باری از آفتاب در حال غروب.
امروز هم
بی تو،
یعنی بی نیمی از دنیا گذشت

#ناظم_حکمت

ترجمه:
#احمد_پوری

📷 #حمید_رستمی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

این کوچه ها به کجا می رسند
این سینه ها چگونه این همه اندوه را
تاب می آورند
این خانه ها چگونه چنین خاموش اند
پچپچه ها
آکنده کافور و سدر
در خیابان ها
مردگان
به جست و جوی کسی می گردند.
نه
من هیچ کس را نمی شناسم
و اگر رخصت فرمایید
نامم را نیز
از یاد می برم،
فقط از شما تقاضا دارم
به جمله خلایق بسپارید
صبح که از خانه بیرون می آیند
همه را
برای همیشه
به خدا بسپارند.

#شمس_لنگرودی

کانال : #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

نه درختان کج روییده‌اند
نه ساختمان‌ها کج شده‌اند
فقط تو زمین خورده‌ای
تو زمین خورده‌ای
و سرت گیج می‌رود...
مرگ را بپذیر!
نظم دنیا تو را کنار گذاشت!

#رسول_یونان

کانال : #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

جمعیت ابر
میراث این حنجره بود
که چشم برنداشتم از روح موسیقی ها
و هرچقدر سنگ بر شانه ی زمانه می گذاشتم
می آمد
با آن لحن آسمانی
و بهار های طویلی که می آورد با ملایمت
از خواب می پرم به ناگهان
پس کی عادت می کند مژگانم به این فواره های بلند
هرچقدر پای میکوبد انار چشم
سیر نمی شوم از این قلب
که روی پنجه های خویش می دود
اکنون ای حزن دریایی من
پرخاش کن
گوش منظره ها باتوست!


#سینا_فاتحی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

‌ ماهی های شب عید
در روزهای کودکی

به من آموختند
نباید به روزهای عاشقی

دل بست!

سال هاست که عیدهایم را
در کنار یک ماهی جدید
آغاز می کنم!

اما هنوز هم
عاشق اولین ماهی قرمزم هستم...

#علیرضا_اسفندیاری

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

هر غروب
اشارتی ست به سپیده ای دیگر
اشتیاق در دلِ غنچه
حقیقتی ست بزرگ...!

#حسین_پیرتاج
«هر غروب»
کتابِ صدایی دیگر
چاپ ۱۳۷۶


کانال: #قطره_محال_اندیش 🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

انسانی که یک شیفت کار میکند
باید کسی کنارش باشد
که عصر ها به میز و صندلی اداره پشت کند
و به خانه برگردد
انسانی که دو شیفت کار می کند
باید کسی دوستش داشته باشد
عصر ها
چایی تازه بریزد و شعری عاشقانه بخواند
اما
از اینجا به بعد همه ی ما نگرانش می شویم
نگران انسانی که سه شیفت کار می کند
سه شیفت!


#امید_بیگدلی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

پنجره هر چند کوچک‌
تاریکی را شکسته است
نوری است
به آزادی چلچله‌ها
که سحرگاه
آواز بیداری سر می‌دهند
بر آبی‌ترین آسمان فراز می‌گیرند
و در غروب سرخ شهر
در دو دسته‌ی موازی
پشت به پنجره‌ی کوچک
به لانه باز می‌گردند ...

#فانوس_بهادروند

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

شاید لا به لای حرف هایمان
دختر و پسری بیست ساله وارد کتابفروشی شوند و رمانِ بربادرفته ی مارگارت میچل را بگیرند و با ذوق بروند
شاید با لبخند نگاهشان کنیم
شاید بغض گلویمان را بگیرد و ول نکند!

با تمام شدن آخرین قطعه ی موسیقی
بدون خداحافظی از مردِ میانسال
کتابفروشی را ترک کنیم
و زیر بارانی پراکنده و بادی پریشان
لا به لای شلوغیِ خیابان
در سکوت قدم بزنیم
و بدون گرفتن آدرس و شماره تلفن جدید مان
خداحافظی کنیم و برویم دنبال دنیای بی ذوق خود!

فقط میدانی
دردَش اینجاست؟

که در تمام این ساعات
سرِ یک میز حرف زده ایم
بدون اینکه در صدای هم غرق شویم
از یک کتاب شعر خوانده ایم
بدون اینکه در چشم هم زل بزنیم
زیر بارانِ پاییزی قدم زده ایم
بدون اینکه دست هم را بگیریم....
دردَش اینجاست
که دنیا خیلی کوچک است عزیزم...
خیلی!

#علی_سلطانی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

ای خاک، عروس ادبی ما را بپذیر.
ولی ای مرگ، لحظه ایی او را در آغوش آن درخت سر سبزمازندران، نگاه دار،
لحظه ایی او را نبر، تا با تو این سفارش آخرین را بگوییم که از میان ما چه کسی را با حلقه ی تنگت به تاراج برده ای...

#رضا_براهنی
#در_رثای_غزاله_علیزاده

کانال: #قطره_محال_اندیش 🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

تا آمدم بگویم دیوانه نیستم من
پنجاه بهار گذشت
اما مگر نمی‌بینید هاله‌ای که شاعران می‌گویند
من هم فراز سر دارم
که این چنین از گریه به گریه‌ی دیگر می‌غلتم

مگر ‌نمی‌بینید چون آب‌های آغاز خلقتم
که خواب رفته از یادم
و هرگاه نگاه کنم به نقش چهره‌ها و جمله‌ای کوتاه
گریستن بیاغازم

مگر نمی‌بینید که هاله‌ای نمی‌گذارد
چون دیگران بر هر چه نام خود بگذارم
و من که با ابرها بر این زمین نگاه کرده‌ام
آن قدر که کوه‌ها به سایه‌ام به خواب روند


#هرمز_علیپور

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

صدایم را در ضبط صوت حبس کن
این آواز خراباتی
برای غروب تنهایی است
هنگام سرما و بادی
که چتر کافه‌های زیر پایت را می‌لرزاند
بامدادهای خاکستری
که پشت پنجره‌ات ژاله یخ می‌بندد

بشنو ، بشنو ، بشنو
تو را خوانده است
برای تو که نام تو ، اندام تو ، پیغام تو عشق است
آن وقت می‌توانی
مثل سال‌هایی که همدیگر را نمی‌شناختید
از پله‌ها فرود آیی
قهوه‌ای بنوشی
و کلمات ترانه را
با بخار شیرین دهانت
در هوا پرواز دهی .

#محمدعلی_سپانلو

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

مگر آدم چقدر می‌تواند درخت باشد!؟
برای تو که
اگر سیبی به شاخه‌هایم ببندی
قطعاً آن را پس خواهی گرفت..
تو با من همان کار را می‌کنی
که زمستان می‌کند
وقتی تا زانو
در برف‌زاری فرو‌رفته‌ام، که تویی!

این‌بار
در کالبدی دیگر
اگر به تو بازگشتم
قطعاً پرنده خواهم شد
با اوّلین تکان
از تو خواهم پرید!

#ریحانه_جهانی

کانال: #قطره_محال_اندیش 🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

بیایی آرام توی فکرم،
ریز ریز
از توی سرم
بیاورمت پایِ قندانِ روی میز
پشت به پنجره ی اتاق ؛
بریزیمت توی استکان چایم
مثل دانه های هل
مثل تکه های دارچین
مثل لیمو های امانی
که بمانی
بریزم و سربکشم تمام تو را
که مثل مزه ی خوبِ چایِ
عصر یک مرداد،
بمانی برای روزهایِ سردِ
بهمن ماه . . .

#حمید_جدیدی

کانال: #قطره_محال_اندیش 🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

شیفت شب تمام شد
مانده بودیم
با جنازه اش باید چه کار کنیم
کسی باور نمی‌کرد به احترامش
باران گرفته است

ما را از بیمارستان
بیرون انداختند
تاقبرستان راه درازی داشتیم
با سیگار هایمان
راه می‌رفتیم
گریه می‌کردیم
راه می‌ رفتیم
من دلیل کافی می آورم
می‌ دانم باور نمی کنید اعتصابمان شکست

در قبرستان
وقتی سیگار هایمان تمام شد
مانده بودیم
روی سنگ قبر دوستمان چه بنویسیم.


#مرتضی_نجاتی
📘در خواب هایمان مردیم

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

چرا سلامت خودم را به بالای شعر ببرم؟
در محله ما
به جز تو
دختران دیگری هم زنده شده اند
و شاخه ای از شب
روی بند تاب می خورد
بند که می تابید دور پیراهنت
و دکمه ها را خفه می کرد
ماه را خفه می کرد
سر شاخه ها را خفه می کرد
گریه می کرد مادر
برای بند
با محکومیت آویزان در ظل آفتاب
شرور شده بود آب در خانه ما
وقتی لوله کشی شروع شد
و به زندان افتاد
پدر که محکومیت اش را گذرانده بود
از درون خودش بیرون آمد
و صدای آب را در آغوش گرفت
همه از آب خنک می ترسیدیم
بعد دیدم
پدرم به سمت
صدای آب می دوید
سقف از مادرم جدا شده بود
و هر چه تلاش کردیم
کاشی های آبی حوض بیدار نشدند ...!


#دره_گرند_کانیون
#ایمان_سیدی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

پشت پنجره نبودي
تا حس كني
روياهاي در هوا مانده ات
بادبادك هاي باد برده است
و ابرهاي پنبه اي پشت شيشه
يك روز
بر شانه ات خراب خواهد شد.
نمي داني
زن ها چطور
پشت پنجره مي ميرند
و خاطراتشان
در هوا پخش مي شود...

#ستاره_جوادزاده

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

Читать полностью…
Subscribe to a channel