ghatremahalandish | Unsorted

Telegram-канал ghatremahalandish - قطره محال انديش ۲

1192

"چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش" #حافظ كانال اول : @rostami_hamid_54 لينك join: https://telegram.me/joinchat/BVyybjwpTpAocqvN6mcX9A ادمين : #حميد_رستمى

Subscribe to a channel

قطره محال انديش ۲

منبع : روزنامه #هفت_صبح روز پنجشنبه ۲۱ بهمن ماه سال ۱۴۰۰

پرتره یی برای نابغه موسیقی و تاتر آذربایجان #اوزیر_حاجی_بگف

✍ #حمید_رستمی

بخش دوم:

۴- اوزیر حاجی بگف در ۱۳ سالگی نمایش "مجنون بر مزار لیلی" را که دید چنان شیدای هنر نمایش شد که تصمیم گرفت در اولین فرصت به پایتخت مهاجرت کرده و روزی اپرای لیلی و مجنون را بنویسد. این اتفاق در ۲۱ سالگی رخ داد و او برای همیشه شوشا را ترک کرد و در سال ۱۸۹۹ وارد دانشکده زبان روسی شد که در کار تربیت معلم برای آموزش این زبان بود و در کنار زبان روسی کلاس های موسیقی هم داشت که لذتی مضاعف برای اوزیر محسوب می‌شد. او از این فرصت به بهترین وجه بهره گرفت تا وقتی در ۱۹۰۴ فارغ التحصیل می‌شود علاوه بر داشتن شغل معلمی، تبدیل به یک موسیقیدان هم بشود. بعد از اتمام تحصیلات آنها به روستاهای دور افتاده قفقاز اعزام شدند برای امر آموزش و اوزیر از این فرصت هم برای همکاری با روزنامه های #باکو استفاده کرده و از همانجا با نامه برایشان مقالاتی ارسال می‌کرد تا اینکه یک سال بعد به باکو بازگشت و سوار بر درشکه یی کل کوچه های باکو را وجب به وجب گشت تا جبران زمان دوریش از پایتخت را بکند بعد از گشت و گذاری اساسی در شهر و یادآوری خاطرات او کار خود را با نشریه حیات آغاز کرد ولی یاد و خاطره آن روز و نمایشی که آتش به جانش انداخته بود همواره در کنارش بود تا اینکه ملاقاتش با مرد بزرگی به اسم #حسن_زردابی از بزرگان فرهنگ و سیاست آن روزگار نقطه عطفی برای او محسوب شد. زردابی مقاله ای در مورد نغمه های محلی آذربایجان نوشته بود و بیم آن داشت که چه ترانه‌های محلی آذربایجان به دلیل ثبت نشدن برصفحه و پیاده نشدن بر نتهای موسیقی از بین بروند. حسن زردابی یکی از نخستین کارگردان هایی بود که در آن برهه نوشته های #فتحعلی_آخوندف را به روی صحنه می‌برد و همواره آرزو داشت که اوزیر آن ها را تبدیل به اپرا کند. او به آرزویش نرسید و خیلی زود دنیایش را عوض کرده و به دیار باقی شتافت اما این فکر شب و روز با اوزیر همراه بود که اپرای در حال نگارشش لیلی و مجنون را روی صحنه برد. هرچند که بعد از اتمام نگارش یکی از بزرگترین مشکلات برای روی صحنه رفتن نوشته هاش ، ممنوعیت حضور زن بر صحنه بود و او مجبور بود که نقش لیلی را هم به یک مرد بدهد. #حسینقلی_سارافسکی نقش مجنون را پذیرفت و تلاش‌ها برای یافتن کسی که بتواند نقش لیلی را اجرا کند و صدای خوبی هم برای خواندن داشته باشد. هنوز ادامه داشت گروه آرام آرام تکمیل می‌شد . اوزیر رهبری ارکستر را به عهده گرفت و کارگردانی را به کس دیگری سپرد و نقش لیلی را هم به اجبار به یک مرد سپرد تا اولین اجرا در سال ۱۹۰۸ به روی صحنه برود و جالب‌تر اینکه در همان روز به خاطر غیبت نوازنده تار گروه او مجبور شد رهبری ارکستر را به کارگردان سپرده و خودش به گروه بپیوندد و تار در دست بگیرد و بنوازد.
۵- اوزیر که زمانی حتی به سیاست هم سرک کشیده و در خصوص مسائل انقلاب مشروطه ایران و استبداد محمد علیشاهی مقالاتی نوشته بود بعد از یک سری اقدامات در مورد موسیقی آذربایجان از جمله حذف ربع پرده از تار و سایر آلات موسیقی در راستای هماهنگی و انطباق با سیستم گام های ماژور و مینور اروپایی و اجرای موسیقی های تلفیقی مانند اپرا - مقام که نیاز به نگارش انتخاب و تهیه پارتیتور ها و تنظیم ارکستراسیون با تکیه بر موسیقی علمی و فنی داشت، حذف برخی عناصر درون ساختار موغام ها به منظور اصلاح و یکدست سازی ملودیک یا جابجایی در درون دستگاه‌های موغامی عملا موسیقی آذربایجان را وارد فضای علمی و فنی که اقتضای زمانه بود کرد.
۶ - علاوه بر تمام کتابهای موسیقیایی ، اوزیر حاجی بگف دو شاهکار بی بدیل به اسم "اُ اولماسین بو اولسون" یا #مشهدی_عباد و "آرشین مال آلان" در حوزه تئاتر و سینما دارد که به عنوان فیلم های بالینی ترک زبانها محسوب شده و هر کدام از آنها را بارها دیده و دیالوگ هایش را حفظ کرده و تبدیل به ضرب المثل کرده‌اند و جالب‌تر اینکه در سینمای فارسی قبل از انقلاب هر دو فیلم بعد از ترجمه به فارسی دوباره ساخته شده و روی پرده رفته است و نمایشنامه‌هایش در تهران و دیگر شهرهای ایران به کرات روی صحنه رفته و #اکبر_عبدی چند سالی است در پی به صحنه بردن مشهدی عباد است که علاوه بر داستانی طنزآمیز و موزیکال، اثری عمیق و قابل بحث در مورد شرایط جامعه و اصالت مادیات در آن است که یکی از آثار نامیراست و در کنار اپرت های اصلی و کرم ، #شیخ_صنعان، #کوراوغلی ، لیلی و مجنون و ... میوه های عمر نه چندان بلند اوزیر حاجی بگف هستند.


کانال: #مقالات_حمید_رستمی🔻

@hamid_rostami_1354

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

هفت صبح | بهترین انیمیشن‌های عمر ما| آهای مورچه برگرد! مزه‌اش رو بردی!
https://7sobh.com/content/%d8%a8%d9%87%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%85%db%8c%d8%b4%d9%86%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b9%d9%85%d8%b1-%d9%85%d8%a7-%d8%a2%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d9%88%d8%b1%da%86%d9%87/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

فاصله از زمین
تنها اشیا را کوچک تر می کند
نه هراسم را
نه اندوه پنهان کفش صورتی ام را
پایین می آیم
خودم را می خوابانم کف سیمانی اتاق
حالم را قسمت می کنم با مورچه ها
شادند و می گویند:
نوش جانمان
تنی که می بریم
آرزوهای شیرینی داشت.


#آسیه_پناهی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

من اگر شعر بودم
برای تو نوشته می‌شدم
زیباترین خنده‌ها در من جاری بود.
من اگر شعر بودم
برای تو نوشته می‌شدم
سرشار می‌‌شدم از تمامی زیبایی‌ها
زیباترین رنگ‌ها در مصراع‌هایم می‌زیست.

چشم‌هایت تابان
موهایت درخشان
نوک قلمم بَرقان و رخشان،
شمیم تو از کاغذم برمی‌خاست ای مخملی تن...

من اگر شعر بودم برای تو نوشته می‌شدم،
هجاها از من بی هیچ پایانی می‌چکید
باوقار و ظریف در مصراع‌هایم می‌گشتی،
نامت را در جاهایی پنهان می‌کردم
هم‌چو بارانی که هر قطره‌اش را.

من اگر شعر بودم برای تو نوشته می‌شدم
از تو خواهان خواندن هر حرفم می‌شدم.

چشم‌هایت بر من بیفتد
بخند
احساس کن مرا،
من اگر شعر بودم
برای تو نوشته می‌شدم
از تو می‌خواستم که با تو بیاغازام
و با تو به پایان برسم...


#مورات_اودمیش /ترکیه

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

قلبم را بپذیر
آنقدر دوستت دارم را تکرار خواهم‌ کرد
که نفس هایم عطرت،
شعر هایم نقشت،
حرفهایم طرح اندامت،
و چشم هایم آینه ای باشد،
که خویش را در آن بنگری و بگویی
من‌ نیز دوستت دارم


#حامد_نیازی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

بدبینم به دست چپم
به دم و بازدم بدبینم
به مورچه ای که هر چه می‌تکانم از لباسم نمی‌افتد
انگار که بخواهم شعر بگویم
همه چیز مرا می‌ترساند

افسردگی رفتار بدی دارد
اگر دست خودم بود
فنجان چای می‌شدم
یا سوزن چرخ خیاطی
اما "الهام" هستم
و رویایم دست خودم نیست


#الهام_اسلامی


کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

https://filmemrooz.com/4520/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

دوست واقعی کسی است
که
دست آن را بگیرد
و او را از خیابان ِ شهر عبور دهد
اگر دیدی دستانت پیر شدند
بدان که دامنه های زندگی خودت را
ردِ پای قرن های زندگی را
حساس کرده ای
ما همه می گذریم
از دامنه ی خاموشی ها
از دامنه ی فراموشی ها
و می ریزیم در خود دودهایی را
که
سیگارِشان جلوتر از عشق مرده است
می ریزیم
در پیرمردی جوان که در همه جای خودش
در همه جای ما پیر شده است!


#عابدین_پاپی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

حرفی درون سینه‌ی من است،
که اگر بگویم،
روشنی از آینه می‌گریزد،
و مستی از شراب کوچ می‌کند.

حرفی که نه بر دوش می‌توان کشید،
نه بر زمین می‌توان گذاشت.
حرفی که کوه را می‌شکند،
و دریا را به آتش می‌کشد.

بادی وزید و ستاره را خاموش کرد.
برکه، ماه را بلعید.
با که بگویم
که دردِ مرا درد خویش بداند؟

با که بگویم،
در این شبِ پست،
هر روشنی که از دور می‌نمایند،
از خیمه‌ی راهزنی‌ست؟
دردی که درون سینه‌ی من است، می‌گوید:
چون قافله‌های گم شده،
بهتر که در تاریکی فرو رفت،
و هرگز پیدا نشد.

حرفی دارم که باید ناگفته بماند،
تا خاک،
از آن سهمی داشته باشد.
و دردی که باید گذاشت
و رفت،
و زیر لب خواند:

مثل خاموش شدن چراغ،
در ظهری آفتابی،
ای کاش می‌شد مُرد
بی آنکه کسی بفهمد!


#علیرضا_طالبی_پور

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

چه زود پیر شدم! پیرسال ‌و ماه که نه 
نه... اشتباه نکن، پیرِ اشتباه که نه!

همیشه زود رسیدم. گُمان به وهم مبر!
به‌جان دوست که از راهِ‌ صاف، چاه که نه!

تو مقصدم شدی‌ و جاده، شوقِ مکث نداشت 
کمی‌ نگاه به‌ ذوقِ گل‌ و‌ گیاه که نه!

خدای مُنصفِ هستی! بگو عذاب تا به کجا؟
تقاصِ سادگی‌است این خدا، گناه که نه!

ببخش، ساده بگویم: مجابتان شده‌ام 
مجابِ جادوی«ما‌هیچ،ما نگاه »که نه!

صراحتم دلِ آیینه را شکسته، - مپرس
جواب می‌شنوی:رام ‌و سربراه که نه!

بگو که مدعیِ بی‌گناهی‌ام نشدم 
بگو ‌که شاعرم ‌و قیدِ بی‌گناه که نه!




#محمدعلی_بهمنی
📘مجموعه اشعار محمدعلی بهمنی، انتشارات نگاه، ۱۴۰۲

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

https://filmemrooz.com/4323/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

https://filmemrooz.com/4251/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

چرا فراموش کرده‌یی
پیش از خوابت
چراغِ خواسته‌های سوزانِ مرا
خاموش کنی؟
تو در من
نشانی درخشان به‌ جای گذاشتی
برای پرندگانِ شکارچی.

■شاعر: #مرام_المصری
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان


کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

https://filmemrooz.com/4191/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

آرام
مثل پرنده‌ای، از تخم
سر زد
سر زد و
گیسو پریشان کرد
گلی رویاند
مرا خندید
گفت: باز که پنجره را باز کرده‌ای
و خون سپید شب را می‌نگری
گفتم:
نه
نه
انسانی را در کوچه منتظرم
تا آب تبرک را
بر عبورگاه گامش
بپاشم،
انسانی که زیر نگاه مشوشم
کوچه‌های نکبت را
با سلام بگذرد!


#نصیر_نصیری، مجله‌ی فردوسی،۱۳۵۲


کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

منبع : روزنامه #هفت_صبح روز پنجشنبه ۲۱ بهمن ماه سال ۱۴۰۰

پرتره یی برای نابغه موسیقی و تاتر آذربایجان #اوزیر_حاجی_بگف

کیست بی سبب دوست بدارد قرنقل را؟!

✍#حمید_رستمی

بخش اول:

۱- روز سخت و غیرقابل باوری بود. روزی تلخ و گرفته که هنوز داغ جنگ جهانی بر چهره آدم ها و شهرها قابل مشاهده بود و مادران شهر هنوز سر آن نداشتند تا مشکی عزیزان از دست داده را از تن خارج کنند . با هر تغییر هوایی ،یاد کشته ها بیفتند و به افق زل زده و اشکها را با گوشه یایلیق کناری زده و در هوای سرد غروب، مرغ دلشان هوس چهچهه مستانه بر شاخ و بن جوانان شمشاد قدشان را بکند. روز به شدت دلگیری بود روز وداع با یکی از بزرگترین مصنفان موسیقی شرق در سال ۱۹۴۸. روز سرد و بی آفتاب پاییزی، #بولبول داشت ترانه سن سیز (بی تو) را می خواند: سن منیم قلبیمه حاکم- سنه قول الدو کونول
سن عزیز سن من ایچون - من هئچم آفت سن سیز
او که بعد از تولد در اطراف #شوشا به آنجا آمده و نوجوانی اش در شوشا گذشته بود هنوز راهی به پایتخت نداشت هر چند که شوشا را بدلیل پرورش تعداد زیادی از بزرگان #موسیقی_آذربایجان به پایتخت فرهنگی قفقاز یا #کنسرواتور_قفقاز معروف کرده اند و کوه ها و دشت های هنر پرورش برای تبدیل بچه های پاپتی دور و اطراف چندان سختی نداشت و فقط کافی بود که آب و هوای کوهستان همیشه غرق در مه و دومان به دماغشان بخورد و سر کیف بیایند و بزنند زیر آواز و با صدای کودکانه، همه را به #قاراباغ_شکسته_سی مهمان کنند. همان آوازی که سال‌های سال بعد عالیم قاسیموف می‌گفت که این آواز را همواره در جیب کتمان داریم و هر موقع که بخواهیم دست می کنیم و می آوریم بیرون و حتی برای صاف کردن گلو هم از این آواز استفاده می‌کنیم!

۲- همسایه دیوار به دیوار خواننده بزرگی به اسم #خورشیدبانو_ناتوان بودن می توانست بدیهی‌ترین و نخستین دلیل علاقه مندی طفلی چون اوزیر به موسیقی آذربایجان باشد‌ و او روزهای متمادی از بالای دیوار به حیاط "خورشید بانو" چشم بدوزد تا صدای دل انگیز و مادرانه او دلش را تسخیر کند. وقتی او در "عیسی بلاغی" که معمولاً محل تجمع خوانندگان و نوازندگان موسیقی سنتی آذربایجان و ارائه متقابل هنرشان به همدیگر بود صدای #جبار_قارایاغدی_اوغلی را شنید دیگر کسی در مفتون شدنش به موسیقی شکی به خود راه نداد. جبار کسی بود که وقتی دهان به آواز می‌ گشود ، بقیه روزه سکوت می گرفتند و زبانها را غلاف کرده و چهار زانو می نشستند و تمام تن گوش می شدند چرا که اعتقاد داشتند خواندن آواز در کنار صدای جبار گناهی ست بزرگ و حتی اگر کسی کل جنگل های اطراف را به آنها می بخشید به خود اجازه خواندن نمی‌دادند.
"جبار عمی" که عمری دراز یافت تا روزهای آخر عمرش خواند و خواند و خواند تا سِحر صدای خود را به گوش همگان برساند، کسی که در ۷۲ سالگی هم می‌توانست سخت ترین دستگاه ها و آوازها را اجرا کند.
۳- اوزیر با نگاه کودکانه خود تمام اتفاقات ریز و درشت جامعه سنتی اش را به حافظه بلند مدت خود می سپرد. از وضعیت دختران و زنان در زیر نقاب سنت ،شرایط اقتصادی جامعه و درجه‌بندی آدم‌ها و اصالت پول و دقت در گفتگوهای مشاغل مختلف و آدم هایی از جنس های گوناگون و حفظ ضرب المثل ها، تکیه کلام‌ها، اشعار، متل ها همه و همه زیربنای فکری او را برپا کرده و علاوه بر موسیقی ذوق دراماتورژی و طنز جامعه شناسانه را هم در او بیدار می‌کردند. آن زمان انگار کیفیت سن آدم‌ها خیلی بالاتر از امروز بود و طفلی در ۱۲ سالگی کارهایی می کرد که شاید جوان ۳۰ ساله امروز هم عاجز از آن باشد. این چنین بود که جبار عمی از تمرینات آواز کودکان ۸ ساله شوشایی تعجب نکرده و اضافه می کرد : این که چیزی نیست حتی طفلان شیرخواره شوشا هم هنگام گریه، گریه شان را روی دستگاه‌های مقام و موسیقی سنتی آذربایجان کوک می کنند!

بقیه در بخش دوم
#Üzeyir_Hacıbəyov

کانال: #مقالات_حمید_رستمی🔻

@hamid_rostami_1354

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

نفسم تنگ شده
باید درخت بیشتری بمکم
پای شش هایم آب بریزم
وحرف های گلوگیر را
قورت دهم

دیوانه نیستم
اما
این روزها
فکرهام بزرگ شده
جمجمه ام ترک خورده
و هرلحظه ممکن است
سَرَم
روی زمین بیفتد

این روزها
واین سطرها
بیشتر
پروزا میکنم تا راه رفتن
منتظر فصل مهاجرت هستم
که از تو بنویسم
میدانی
اگر من
این شعر را برایت بخوانم
ونه بنویسم
قلب چوبی هیچ درختی نمی شکند!
برگرد
پیش از آنکه
گیلاس وسط حیاطمان چاپ شود!

#مسلم_روانان_مهر

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

https://filmemrooz.com/4576/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

فقط يك شعر خوب مى تواند
مرا به گريه بيندازد
فقط آواى تارى در تاريكى
زخمه بر زخم دلم مى زند
كمكم كن
ديوانگى كنم
كمى از دنيا بروم
جاى من آنجاست
در نهفت دره ى تنديس ها
در سكوت ستاره و سنگ
بنشينم كنار سايه ام
لحظه شكار كنم
كمكم كن درختى ببينم
كه در آسمان مى رويد
پرنده اى ببينم
كه نور به منقار دارد
و دست من
در مجاورت يك گل سرخ است
كنار ابريشم و انار
جای من آنجاست
دستم را بگير!

#امیر_برغشی
📘با تو نبودن از مرگ
گزیده شعر شاعران معاصر
گردآورنده: #حمیدرضا_اکبری (شروه)
با مقدمه: #سریا_داودی_حموله

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

دلم می‌خواست
سمت انگشت اشاره‌ات من باشم

من بی تو ، امکان‌پذیر نیست
حالا که در همه ی شعرها با توام
در نخ نامرئی و شفافی
در ستون فقرات شعر

من
نزدیک تو بر زمین افتاده ام
در همه گلوله‌های رنگی نخ‌ها
مرا بباف با انگشت شصت و اشاره ات
و نخی که دور انگشت میانی‌ات پیچیده ای

بی تو
همه کلمات درهم و بر هم می‌ریزند
و مرا کنار تل خاک حروف تنها می‌گذارند

از میان تمامی فلزات 
مس سرچشمه بودم 
سرخ سرخ سرخ
در بازار مسگرها
مولوی از سر و صدای مس می رقصید
وقتی چکش ها بر دل من فرود می‌‌آمدند
و صدای تو آجر به آجر
در طاق گنبد جام می‌پیچید
چون کبوتری سفید
که در رنگ آبی می‌پرید.

می‌خواستم بگویم
تو در خواب‌هایم مهربانی
وقتی به سمت تو می‌آیم
دست تو را می‌گیرم و لبخند چشمهایت را
و تو را از آن سمت خیابان
به سمت دریا می‌آورم


#علی_عربی
📘دسته گلی برای تابستان

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

گام می‌نهی به سوی من
با درنگ و بی‌شتاب
گام می‌نهم به سوی تو
آن‌چنان که مومنی به مسجدی و عارفی به خانقاه
در میان جذبه‌ی جلیل
                 لحظه‌های آبیِ برهنه
                                     بی نقاب.
می‌تپد دلم
مثل قلبِ زخم خورده‌ی پرنده‌ای
در غروبِ آفتاب.

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی


کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

https://filmemrooz.com/4516/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

انار



گیسوان بافته را بازکن
وازمیان آن ها
چند ستاره بردار
که با هوای نفست
می روند میان آهوانی
که هی مبهم تر درسیاهی شب پیش می روند

گیسوان بافته ات را باز کن
وازمیان آن ها
چشمانم را بردار
کویر را عاشق کن
دخترانش را هم
دل هامان به شعر انار خواهد بود.


#علی_میرکازهی
📘این یک سلام عاشقانه است
(گزیده عاشقانه‌های شاعران معاصر)
از نیما تا امروز
به کوشش: #کریم_رجب_زاده/#سیدعلی_میرباذل

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

شکست خورده‌ام از عقل، در مصافِ جنونم
شگفت نیست که آیینه تشنه است به خونم!

به آسمانه شدن فکر می‌کنم به زمانی؛
که هیچ‌سوی زمین نیست، سایه‌های ستونم!

مرا به نام خودت ثبت کن به هیچ، میاندیش
زیان نمی‌کنی، از من نپرس چندم و چونم

من اهل و اهلی این روز و روزگار نبودم
معاصر توأم و از قرینه‌های قرونم!

قبول: زودتر از من رسیده‌ای به رسیدن
و التهاب تماشای توست بُهتِ سکونم

ولی: رسیدن اگر دیدنی‌ست چشم شمایان
ندیده است، من اما رسیده‌ام به درونم!



#محمدعلی_بهمنی
📘شاعر شنیدنی‌ست، انتشارات داریوش ، چاپ چهارم ، ۱۳۹۰

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

از هر چه هست و نيست گذشتم
ولی هنوز
در مرز چشمهای تو گيرم
فقط همين...


با ديدنت زبان دلم بند آمده ست
شاعر شدم که لال نميرم
فقط همين!

#محمدعلی_بهمنی


کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

https://filmemrooz.com/4311/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

https://filmemrooz.com/4205/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

خودش را کشته است
آن که به بلندترین نقطه می‌رود
خودش را صدا می‌زند
و نامش را پرت می‌کند از کوه

اعتراف می‌گیرد از خودش
آن که چراغ را روشن می کند
خاموش می کند
روشن
خاموش
روشن
و خودش را زیر شکنجه لو می‌دهد:
اسم شب شب است
اسم بیداری بیداری
و من که بیدار مانده ام
خواب را به کشتن داده ام!


#محمد_عسکری_ساج

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

https://filmemrooz.com/4187/

Читать полностью…

قطره محال انديش ۲

میدانم شب است
اما من خوابم نمی آيد
البته ديریست که خوابم نمی آيد
نپرس، نمیدانم چرا ...!

گاهی اوقات از آن هزاره های دور
يک چيزهايی می آيد
من می بينمشان، اما ديده نمیشوند
خطوطی شکسته
خطوطی عجيب
مثل فرمانِ جبرئيل به فهمِ فرشته می مانند
بعد... من میروم به فکر
آب از آب تکان نمیخورد!!
اما باد می آید
سَرْ خود و بی سوال می آيد !
پرده را میترساند
میرود... دور میزند از بیراهیِ خويش،
بعد مثل آدمِ غمگينی، نااميد و خسته بَر میگردد
و من هيچ پيغامی برای شبِ بلند ندارم
فقط خوابم نمی آيد
مثل همين حالا
مثل همين امشب...

#سيد‌على_صالحی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

Читать полностью…
Subscribe to a channel