قطار پنجره هایش را
گرفته زیر بغل می رفت
و پشت ابر نهان می شد
دلم که ماه محالش را
به حال بدرقه می افتاد
جهان پر از چمدان می شد
و برگ بود که می بارید
و باد ، خسته وزان می رفت
خزان مسافتی از من بود
که در تَدارک رفتن بود
ولی همین که خزان می رفت
دوباره باز خزان می شد
مرا تو بی سببی هرگز
بدون ماه شبی هرگز
دو پِیک آخر عمرم را
به این شراب لبی هرگز...
برای هرگز لب هایت
شراب نیز دهان می شد
جُذامیان دلم پیرند
و دست های تو اِکسیرند
جوانشان کن اگر "آنی"
روایت است که حافظ هم
به یاد روی تو پیری را
به یک اشاره جوان می شد
قطار بی سر و بی دستان
روانه شد به انارستان
و جان خلق چه ارزان بود
لبت که سرخ پریشان بود
به شهر وِلوله می افتاد
انار بس که گران می شد
قطار پنجره هایش را
گرفته زیر بغل می رفت
و او به ماه عسل می رفت
که سر درآورد از جایی
خبر نداشت که دنیایی
برای او نگران می شد
به اختیار که می آییم؟
چرا؟ برای چه می آییم؟
نخواستیم! نمی آییم!
و آمدیم... خداوندا!
چه خوب بود نه می ماندیم
نه وقت رفتنمان می شد
به جز تو هیچکس اینجا نیست
خدا هم این همه غمگین نیست
خدا هم این همه تنها نیست
بساط گریه مُهیا نیست
و گرنه رو به انارستان
چه سیل ها که روان می شد
#حسین_صفا
مانند عطری روی تنپوش تو میمانم مانند آهنگی فراموش تو میمانم
دست تو را در جیبهایم گرم میسازم یک شاخهی گندم سرِ گوش تو میمانم
در سینهام محکم فشردم بازوانت را گفتی که تا مرگم در آغوش تو میمانم
سر نیست، انباری است از باروت و بغض… آنرا با گریهای آرام بر دوش تو میمانم
گفتم بگو که دوستم داری، نمیگویی یک بوسه بر لبهای خاموش تو میمانم
#رامین_مظهر
او که یک عطر نامشخّص داشت
از بهشتی که نامشخّص بود
پخش می شد به سوی شامّه ام
من که چون دوزخی رها بودم
و مشخّص نشد کجا بودم
بو کشیدم، به سمت بو رفتم
.
.
او که در خود هزار دالان داشت
او که پیچیده بود و تو در تو
او که چیزی نبود غیر از او
به هزاران روش کشیده مرا
من هزاران نفر شدم، آنگاه
به درون هزار تو رفتم
#حسین_صفا
❗️چارلی چاپلین؛ نابغهی تمام دورانها، آهنگی که برای فیلم «پسر بچه» ساخته را رهبری میکند!
▪️چاپلين غیر از بازيگرى، نویسندگی و كارگردانى، موزيك متن بسیاری از فيلمهايش را هم خودش ساخته و نواخته!
▫️در اينجا هم چاپلین با رهبری ارکستر، نابغه بودنش را باز هم اثبات و به رُخ میکشاند!
@artchanel