farzad_hasani | Unsorted

Telegram-канал farzad_hasani - گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

219

گزارشهاى فرزاد حسنى درباره فرهنگ،اجتماع و رويدادهاى مختلف از آمريكا و ساير نقاط جهان

Subscribe to a channel

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

آندره ژید در کتاب مائده‌های زمینی یک جمله بسیار تأمل‌برانگیزی دارد :
«به نظر من، ما روزی خواهیم مرد كه نخواهیم و نتوانیم از زیبایی لذت ببریم و درصدد نباشیم که آن را دوست بداریم…»

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎼ترانه «الماس ها»
با صدای ریانا
🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎼ترانه «ایوان، بوریس و من» با صدای ماری لافوره
🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

▫️عکسی از جان لی گانت که برنده جایزه پولیتزر سال ۱۹۵۵ شد. این عکس با عنوان #تراژدی_کنار_دریا زوجی را در ساحل اقیانوس آرام نشان می‌دهد، زوجی که دقایقی قبل از ثبت تصویر، نوزاد نوزده ماهه‌شان را دریا با خود برده است.
@ThroughaGlassDarkly #عکس

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎞فیلم کوتاه #سلام_بر_سارایوو (۱۹۹۳) ساخته #ژان_لوک_گدار
هنگامي که زمان بستن کتاب فرا برسد/هيچگونه پشيمانی‌ای نخواهم داشت/انسانهای زيادی را ديده‌ام که خیلی بد زندگی می‌کنند/و بسياری ديگر که خیلی خوب می‌ميرند
@ThroughaGlassDarkly #فیلم_کوتاه

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎼ترانه قهرمانان اثر #دیوید_بویی
🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

لحظه تاریخی در تاریخ روزنامه نکاری ایران

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

فرزند سید مرتضی (کامران) آوینی: غزاله علیزاده یک دوره کوتاه دوست دختر پدرم بود و …

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

Music by :Sina Bathaei

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

یک لحظه تاریخی
🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

#سپیده_رشنو حوالی خرم آباد روستای پدری
دی ماه ۱۴۰۲

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎼ایتساک پرلمان ویولنیست برجسته دنیا در حال نواختن سِرِناد (Ständchen) شوبرت در دسامبر سال ۲۰۱۳ میلادی در سالن‌کنسرت نایت‌ آمریکا، روهان دِسیلوا پیانیست سریلانکایی هم در این‌ اجرا پرلمان را همراهی می‌کند.
@ThroughaGlassDarkly #موسیقی

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

✅مریمِ سرخ...

✍️علی مرادی مراغه ای
مریم دخترِ عبدالحسین فرمانفرما فئودال بزرگی بود که وسعت املاکش دو برابر کشور بلژیک بود با دهها زن عقدی و صیغه و نزدیک به چهل پسر و دختر!. اما در این میان، مریم دُردانه پدر بود...
با بالا رفتن رضاشاه از پله های قدرت، ستاره اقبال فرمانفرما نیز غروب کرد، اما اوج بدبختی و پریشانحالی فئودال بزرگ، کشته شدن فرزندش نصرت الدوله بدست رضاشاه بود همان رضاخانی که زمانی نگهبان خانه اش بود!
پیرمرد از داغ فرزندش، هرگز کمر راست نکرد، روزی با حسرت به مریم گفت:
«آیا کسی هست که پا در میدان گذارد و انتقام مرا از این مرد بگیرد؟»
و مریم، کمونیزم و بیرق سرخ را برای انتقام پدرش از پهلویها انتخاب کرد، بدون آنکه حتی یک کتاب در مورد مارکسیسم خوانده باشد!

♦️فرمانفرما، دخترش را مجبور کرده بود با سرتیپ عباسقلی اسفندیاری فرزند کهنسال محتشم‌السلطنه ازدواج کند اما این ازدواج سیاسی بعد از مرگ فرمانفرما به جدایی انجامید و مریم، علیرغم دو دخترش(افسر و افسانه) از قید آن آزاد شد.
زیبائی اش در پایتخت شهره بود، عاشقان زیادی داشت از جمله، رهی معیری شاعر، که حتی بخاطر عشق بی‌مثال مریم، تریاک را ترک کرد و زمانیکه مریم کمونیزم و حزب توده را انتخاب کرد در وصفش سرود:
مریما! جز تو که افراشته‌ای پرچم سرخ
نیست در عالمِ ایجاد یکی مریمِ سرخ

♦️کینه اش به قاتل برادرش(رضاشاه) باعث شد به زندگی فرمانفرمایی و عشق رهی معیری پشت کرده، قدم در راه پر سنگکلاخِ سیاست نهد و با نورالدین کیانوری ازدواج کند...
منزلشان محفل روشنفکرانی چون صادق هدایت بود، پس از ازدواج با کیانوری، هدایت به شوخی گفته بود«مریم جان هم کیا و بیائی پیدا کرد»
و یکی از دوستانش نیز وقتی او را در جاده شیمیران دید که از اتوبوسی به اتوبوسی دیگر میرفتند با متلک به مریم گفته بود «مرکوب تعویض می فرمائید»(این سه زن...ص377)
با شوهرش در جزمیت عین هم بودند بقول ضرب المثل ترکی:
«چونبه دیغیرلانیب یئرین تاپیب»
یعنی «در و تخته باهم جفت شده اند».
هر دو در اواخر عمر، به راهی که رفته بودند مؤمن ماندند و به نظرشان، درست ترین راه بوده!.

♦️با کودتای 28 مرداد به همراه شوهر، راهی غربت شد و با انقلاب57، به ایران بازگشتند و تا زمان دستگیری در کنار سایر رهبران حزب توده، عضو دفتر سیاسی بود.
در انتخابات مجلس خبرگان جزوِ کاندیداهای حزب توده بود، اگر چه هیچکدام از کاندیداهای حزب توده رای نیاورد، اما حتی تصور اینکه مریمِ سرخ و مارکسیست در مجلس خبرگان در کنار آیت الله هایی چون بهشتی، منتظری یا صادق خلخالی... بنشیند می تواند شبیه یک صحنه سوررئالیستی باشد...!

♦️در بهمن ۶۱ به همراه کیانوری و حدود ۴۰ نفر از مهره‌های برجسته و عناصر کلیدی حزب دستگیر شد و 9 سال در زندان گذراند، هنگامیکه همگی رهبران حزب توده، دسته دسته در تلویزیون ظاهر شده و از گذشته خودشان ابراز پشیمانی کردند، مریمِ سرخ، تنها عضو دفتر سیاسی حزب توده بود که در هیچ مصاحبه ای و اظهار ندامتی حضور پیدا نکرد!
آیا این بخاطر مقاومتش بوده یا اینکه، نظام اسلامی در آن زمان اکراه داشت زنی را در کنار مردان بنشاند...؟!
دختر فرمانفرما که همیشه بقول دکتر غنی، عادت داشت «کلُفت بگوید و نازک بشنود» اما اکنون در هفتاد سالگیش در زندان، مدام کلُفت می شنید و درشت و توهین!. که شوهرش(کیانوری) در نامه اش به رئیس جمهور وقت از آزار و اذیت و سیلی خوردنِ زنش نوشته که در اثر آن «‌گوش چپش شنوائیش را از دست داده...».

♦️از 1375 زن و شوهر آزاد شده، اجازه یافتند در منزل خود زندگی کنند.
کیانوری در 15مرداد 1377 درگذشت، مریمِ سرخ، بقیه عمرش را در خانه ای که دخترش اجاره کرده بود و با حقوق بازنشستگی که آلمان دمکراتیک و سپس آلمان واحد به وی می پرداخت زندگی می کرد. عمر درازی کرد و در سن94 سالگی در 22 اسفند 1386 درگذشت.
شاهزاده خانمِ زیبایِ قاجاری که زمانی دردانه و عزیزکرده پدرش فرمانفرما بود و او را از کودکی «مریم باجی» صدایش می کرد، برخلاف وصیتش که می خواست در کنار همسرش دفن گردد، در گورستان بهشت زهرا دفن گردید، بی سرو صدا و عینا شبیه دفن «پروانه» در «زوال کلنل».
حتما هوا نیز بشدت ابری بوده...!

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🔹عکاس مشهور آمریکایی از سفرش به ایران گفت/ ثبت صحنه شلیکِ محمدرضا پهلوی

🔸نزدیک به هشت ماه پیش در خبرگزاری آسوشیتدپرس خبری مبنی بر مبارزه عکاس ۹۷ ساله آمریکایی با بیماری مرگبار کرونا و شکست این بیماری دیدم. پس از آن به طور مختصر با زندگی این هنرمند کهنه کارِ الهام بخش آشنا شدم. او که نامش تونی واکارو است بیشتر با ثبت عکس های جنگ جهانی دوم به یاد آورده می شود؛ تصاویری که از لحظات وحشتناک میدان جنگ گرفته است.

به عنوان یک ایرانی اگر به طور مختصر زندگی این هنرمندِ کهنسال را بررسی کنیم به یک عکس خاص و منحصر به فرد نیز در فهرست بلند بالای عکس های واکارو برخورد خواهیم کرد. تونی واکارو عکس مشهوری از محمدرضا شاه پهلوی در لحظه تیراندازی با اسلحه کمری دارد که شبیه آن در کمتر مجموعه عکسی از دوران معاصر ایران وجود دارد.

به بهانه این عکس با این پیرمرد بانشاط در ۹۸ سالگی گفتگوی کوتاهی از طریق ایمیل انجام داده ایم.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
www.khabargozarisaba.com/162471

@ThroughaGlassDarkly #مصاحبه

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

اي اشتياقِ رفتن، ای لذت!
من را پرنده‌ای كن و با خود ببر!
بر جاده‌های دور دريا
در لرزش نسيم، كه در آن
هر لحظه را توقف كوتاهيست
من را پرنده‌ای كن
تا با لباسی از پر،
بر جاده‌هايی از پر،
پرواز گيرم
و اندوه را
كه جز پری آهسته، نيست
در بالهايم و
در پروازم
بنشانم.
#یدالله_رویایی

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎼ترانه #برگ_های_خشکیده با صدای #ایو_مونتان
🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎼ترانه #متشکرم_عشق_من که براساس ملودی #داستان_عشق اثر فرانسیس له ساخته شده با صدای #پپینو_گالیاردی ؛

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

.



کیست که با دهانی
انباشته از گل‌های سرخ
قصیده‌ای در ستایش سپیده‌دمان
                        سر داده است !؟
کیست که پیراهنی از
             گل‌های کوچک بنفشه
                             بر تن دارد       
و در سرش
          هوای رقصیدن به خارزار !؟
با باد
در میان گیسوان طلایی و ژولیده‌اش
ببین چگونه زبانه می‌کشد
هر کلامی که نیمه بر زبان می‌آید !؟
کیست که شادی‌های کوچکش را
با رنج‌های گران معاوضه می‌کند !؟
چون اطلسی جوانی
                در صبح‌گاهی دور
بر گرده‌اش جهانی و
             روبرویش درگهانی
کیست که ورق می‌زند در باد
اوراد واپسین قربان‌گاه‌ها را !؟
ببین !
چگونه گُر می‌کشد
گیسوان طلایی و ژولیده‌اش
            میان هر بریده دم و بازدم !؟



#امیر_حسین_تیکنی

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

‏پست اینستاگرامی ⁧ #سپیده_رشنو⁩:
‏با سامان داشتیم می‌زدیم‌ بیرون که راه بیفتیم سمت خرم‌آباد. سامان گفت : «پس شال نمیاری؟» گفتم نه. گفت: «اون‌جا تهران نیست، ایرج (پدرم) قاطی می‌کنه، با دلخوری میندازی سرت.» با نیشِ بازی گفتم «زن، زندگی، آزادی» که فقط برای تهران نیست.

‏ گفت: «مِه کاری وات نارم، خوت دونی و ایرج.»

‏بعد از یازده ماه داشتم می‌رفتم خانهٔ پدری. چرا یازده ماه؟ چند ماهیش آن روزهای قبل از خبرِ تعلیقِ دانشگاه بود. ایرج فکر می‌کرد دخترش سرش را زیر انداخته، توی تهران روسری سر می‌کند و دارد درسش را می‌خواند. اصلاً به همین خاطر بود که با برگشتن به تهران بعد بازداشت اول موافقت کرده‌بود. که دخترش نه تنها سر نکرده‌بود، قید دانشگاه و درس خواندن را هم زده‌بود و آن حالت قهریِ خانواده را هم به جان خریده‌بود. بخش دومِ این یازده ماه برمی‌گردد به پروند‌ه‌‌ی دومی که فی‌الفور بعد از خبر تعلیق دانشگاه ساخته‌شد و ممنوع‌الخروجی از تهران تا حالا.

‏شب رسیدیم. پدرم حمام بود. چند بار رفتم جلوی درِ حمام صداش کردم. ادای پشه‌ی توی مهمونی را درآوردم که: «ایرج... ایرج... » جواب نداد. بعد یازده ماه هم‌چنان قهر بود. خونم تلخ شد و انگار که از آن خونِ تلخ به اندازهٔ بُزاقی نشت کرد توی دهانم که نمی‌شد قورتش داد. سامان توی اتاق‌خواب نشسته‌بود و مادرم جلوی تلویزیون. هر دو سکوت کرده‌بودند.

‏ از حمام که آمد بیرون پریدم و با همان لختی، پوستِ خیسش را بغل کردم. لاغریِ میانسالی نشست توی بغلم.‌ ریش‌های سیاهِ حنا هندی گذاشته‌اش و کله‌ی سفیدش از هفت فرسخی داد می‌زد که هم‌چنان زندگی را دوست دارد و نمی‌خواهد سفیدیِ سال‌های زحمت از سر تا ریشش بنشیند.

‏یک سال دوری و دلتنگی و رفتن توی نقشِ پشه، نیشش را باز کرد. راند اول به خیر گذشت. یعنی اصلاً نفهمیده بود کله‌ی من تهران تا خرم‌آباد را چه شکلی آمده. عصبانیتِ تا این‌جاش هم برای همهٔ تیترهایی بود که در شبکه‌ها دیده‌بود یا چیزهایی که مادرم ازش قایم کرده‌بود و از دهن همسایه و آشنا شنیده‌بود.

‏فرداش از خانه می‌زدیم بیرون که برویم خانه‌ی مادربزرگم که توی روستا بود. مادرم گفت: «هوا سرده، یک کلاهی بپوش که سرما نخوری.» گردن کج کردم و خندیدم که نترس ملوک، چیزی نمی‌شه. رفتیم خانه‌ی مادربزرگم. همسایه‌‌ها با دهان باز و بعضاً لبخند زُل می‌زدند. کمی توی تخمِ چشمِ روستا چرخیدیم، به مادربزرگ سری زدیم و برگشتیم.

‏برگشتیم و پدرم دم خانه بود. داشت با ماسه و شن و بیل ور می‌رفت. به رد چشمش که خوردیم، چشم تنگ کرد و نگاه تیز. عصبانیت دهانش را خط صافی بدل کرده‌بود. سوت راند سخت زده‌شد.

‏داد زد سر مادرم که تو بلد نیستی به بچه‌ات بگی چطور لباس بپوشه؟ گفتم به خودم بگو. دوباره رو به مادرم داد زد یعنی تو نمی‌فهمی این‌جا روستاست و ما آبرو داریم؟ دو نفر از همسایه‌ها روی پشت‌بام بودند و شاهد دعوا. گفتم چرا به خودم نمی‌گی؟ بابام یک تهدیدی کرد رو به مادرم که بهش بگو یک چیزی بندازه روی سرش. ایرجِ شاکی بود. دوباره پشه شدم تا قبح دعوا بریزد و بقیهٔ سکانس دعوا توی خانه اکشن بخورد. شب هم قهر بود. هم با من، هم با مادرم. یک بار دیگر هم دعوا شد، بحث شد اما چیزی برای همیشه عوض شده‌بود. پذیرفته؟ نمی‌دانم. ولی دیگر می‌داند که چیزی نمی‌تواند جلوی من را بگیرد.
‏این‌جا «دست‌به‌زانو»ست. ساد‌ه‌ روستایی در ده کیلومتریِ مرکز شهر خرم‌آباد. جایی که در مدرسهٔ دو کلاسه‌اش اولین اِنشایم را خواندم. جایی که تونلِ حجاب‌بان ندارد اما مرد‌ها و حتی خود زن‌ها، به سفت روسری‌ بستنِ زن‌ها عادت کرده‌اند. شبیه مادرم که می‌گوید احساس می‌کنم لختم. می‌گویم اولش همین‌طوری است. آدم احساس می‌کند پوست سرش باد می‌خورد بعد کم کم عادت می‌کنی. کاش مردهای همین روستا یک روز روسروی بپوشند تا شاخ دربیاورند که چرا این پارچه باید دور سرشان باشد.
‏ این‌جا دست به زانوست و گل‌افشانِ پنجم همان کوچه‌ایست که زن ۲۳ ساله‌‌ای در تاریکیِ شب با عرقِ سردی پشت گردنش از آن دوید برای آینده‌ای که یک مِه غلیظ بود. دوید برای سرزمینِ مقدسِ فردیت. که یا باید می‌ماند و تبدیل به هیئتِ زندگیِ از دست رفته‌ی غم‌انگیزی می‌شد یا می‌رفت برای زندگی و همه‌ی خسارتِ رفتن را به جان می‌خرید. 
‏این‌جا همان کوچه است و حالا زنی ۲۹ ساله بازگشته با حقیقتی که دیگر نمی‌خواهد از کسی پنهانش کند. بی این که بدود، بی این که فرار کند و بی این که بیمِ روبرو شدن داشته باشد. بازگشته تا بر چهرهٔ زادگاهش، بر چهره‌ی روستا بنویسد زنده‌باد همه‌ی سدهایی که شکستند و زنده‌باد همه‌ی سد شکنان. بنویسد زنده باد فاتحانِ ایستاده بر سدها، زنده‌باد ویداها...

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎯🪐🍁🎶 @farzad_hasani

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

🎼ویدیوی اجرای ترانه مردی که دنیا را فروخت اثر #دیوید_بویی
@ThroughaGlassDarkly #موسیقی

Читать полностью…

گزارشهاى فرزاد حسنی از آمريكا

📟 Channel ID: @BehMelody

Читать полностью…
Subscribe to a channel