گزارشهاى فرزاد حسنى درباره فرهنگ،اجتماع و رويدادهاى مختلف از آمريكا و ساير نقاط جهان
❗️فیلم «طلوع جَدی»
(بامداد جدی / طلوع فجر)
Dawn of the Capricorn
▪️کارگردان: احمد فاروقی
▫️محصول: ایران، ۱۳۴۲ خورشیدی
▪️فیلم «طلوع جُدَی» ساختهی احمد فاروقی با اینکه جوایز مهمی از جمله «جایزه کن» را به خود اختصاص داده است اما هیچگاه در ایران اکران نشده بود و تنها در «جشنواره فیلم کیش» بصورت خاص اکران شد که با تلاش مرکز «اصفهانشناسی» به اکران در آمد.
▫️مرحوم احمد فاروقی؛ فیلمساز ،نوهی دختری احمدشاه قاجار، که پدر او استاد دانشگاه بود، وی در پاریس به دنیا آمده و به همراه مادرش در آنجا بزرگ شد و درس سینما خواند، در اواخر ۱۳۳۹ خورشیدی به ایران آمد و به وزارت فرهنگوهنرهای زیبای کشور پیوست، او از اولین کارگردانان نسل جدید است که از اروپا آمد و تفکر فیلمسازی ایران را دگرگون کرد!
▪️بازنشر از فیم فاخر
@artchanel
هواپیمای تیم راگبی که در حال پروازبه شیلی بود، بر اثر سانحه در کوههای آند سقوط میکند.این خط اصلی داستان فیلم «جامعه برفی» است. آنچه برایم اهمیت داشت، نحوه روایت کارگردان از ترس،مقاومت،مبارزه و تعاملات انسانی این ماجرا بود.سه فیلسوف یعنی اپیکور،سنکا و نیچه در طول تماشای فیلم، ذهن من را به مرور آموزههایشان وا میداشتند. اولی بر این تاکید دارد که حلقهدوستانِ همراه چه نقشی در کامیابی انسان دارد،دومی به ما میآموزد که ساکن سیاره رنجیم و گریزی از این نداریم که قواعد ناخوشایند جهان ناپایدار را بشناسیم.سومی نیز در برابر ناملایمات ما را از اخلاق بردگی برحذر میدارد و انسان را به مبارزه فرامیخواند.این فیلم هر سه دارد بیآنکه ما را در درک این سه مفهوم دچار ملال فلسفی کند بلکه برعکس همه این مفاهیم در پسزمینهای هیجانانگیز و البته تکاندهنده ارایه میشود.فیلم اشارهای جامعهشناسانه به چگونگی تشکیل جامعهای بههمبسته دارد که اعضای آن در معرض تهدیدی مشترک قرار گرفتهاند و چاره را نه در دنبالکردن تمنیات شخصی که همبستگی میبینند.این جامعه جامعهای انسانی است که غیرانسانیترین وضعیت را در نهایت به فرجامی انسانی مبدل میکند
#سهند_ایرانمهر
فُروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟!
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
#مولانا
فُروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟!
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
#مولانا
Just the Two of Us
Song by Bill Withers and Grover Washington, Jr.
👉💢 @farzad_hasani
❗️بخشی از فیلم «سفر به سرزمین رمبو»
▪️کارگردان: داریوش مهرجویی
▫️بازیگران: نیکولاس جولی، متیو جولی و نیکول سران
▪️محصول: ایران، ۱۹۸۳ میلادی
@artchanel
عکسهایی از ویلیام خنو از آلبوم خانوادگی خواهرش «رزا خنو»
Читать полностью…«صدای گریه میاد» یادنوشتی به یاد ویلیام خنو و به روایت مینا اسدی:
بخش ۱-☘️امروز بیست و ششم فوریه سالروز تولد ویلیام خنو آهنگساز ایرانی ست. هنرمندی که در زمان زندگیاش قدر ندید و بر صدر ننشست و پس از مرگش نیز کمتر کسی از او نوشت . ویلیام خنو، ایرانیست. در سال هزار و نهصد و چهل و شش در تهران به دنیا آمد. از بیست سالگی وارد عرصهی هنر شد. در سال هزار و نهصدونود و پنج در هندوراس به قتل رسید. ویلیام به هنگام مرگ چهل و هشت ساله بود.
***
با ویلیام خنو در دفتر یکی از کمپانیهای موزیک در تهران آشنا شدم. گفتند پیانیست و آهنگساز است. سال هزار و سیصد وچهل و نه؟ تاریخ دقیقش را به یاد ندارم. چند جمله رد و بدل شد: ترانه ای به من بدهید . جواب من: من ترانه سرا نیستم. آنروزها کمی ترانه سرایی از قدر شاعر کم می کرد! عارف خوانی پدرم و شعر ایرج میرزا خطاب به عارف که: «تو شاعر نیستی تصنیف سازی» مرا از این کار خوب باز می داشت.
ویلیام از جواب من تعجب کرد و گفت: اما من شنیدم که … و جواب من : آن دو سه تا از دستم در رفت. چند ماه بعد خودم به دنبال ویلیام گشتم تا شعری را به او بدهم. آدرس خانه اش را گرفتم و پرسان پرسان به آنجا رفتم . مادرش در را برویم باز کرد. ویلیام در خانه بود و از شعر استقبال کرد .
شرط من : اول به آهنگ گوش میدهم، بعد در مورد خواننده تصمیم میگیریم. پذیرفت. شعر «صدای گریه میاد» را به او دادم.
چند شب پیش از آن من و دوستم «فرشته «در رستوران «چهل ستون» که مینی گلف هم نامیده می شد نشسته بودیم و شام می خوردیم . این رستوران پنجره های شیشهای رو به باغچهای با درختان کاج داشت که از آن می شد عبور و مرور ماشین ها را تماشا کرد. آنشبِ برفی را هرگز از یاد نمی برم. درختان کاج زیر بار برف، خم شده بودند. دفترم را باز کردم و نوشتم: خم میشن شونه های غمگین کاج… زیر بار برفای سنگین و سخت …گم میشن میون پرده های مه… شاخه های روشن و سبز درخت . و شعر را به پایان بردم. فرشته گفت: این باید ترانه بشود. و یک مرد هم باید بخواند. من خودم صدای مردها را بیشتر دوست داشتم. صدایی مثل فرهاد. آهنگ که ساخته شد به دنبال خواننده بودم که ویلیام به من خبر داد آهنگ را برای یک خوانندهی معروف نواخته و خوانده است و او و مدیر برنامه هایش پسندیدهاند. جواب من «نه» بود. خوانندهای میخواستم مرد و ناشناس. در حالی که من به دنبال خوانندهی گمشده میگشتم مدیر برنامهی خوانندهی معروف قیمت خرید را بالا میبرد.
صدایی که به دنبال آن می گشتم پیدا شد. چند ماه بعد وقتی برای شرکت در «شب شعر» دوستان شاعر در کاخ جنوبی جوانان* به آنجا رفته بودم پسر جوانی را بر صحنه دیدم که گیتار می نواخت و آواز می خواند. همان صدایی بود که من میخواستم. پس از پایان برنامه، با او حرف زدم و گفتم ترانه ای هست که من فکر می کنم مناسب صدای شماست. خوشحال شد اما نپذیرفت. آن زمان خواننده شدن آرزوی بسیاری از جوانان بود. حتی قبول نکرد که ترانه را بشنود. دلیل؟ میخواست به ایتالیا برود و درس بخواند. و نمیخواست از درس و مشق باز ماند. سرباز وظیفه بود و دوره خدمتش به زودی تمام میشد. گفتم: سه روز تمرین است و دو ساعت ضبط. سری تکان داد و گفت: فکر میکنم و خبر میدهم. شمارهی تلفن خانهاش را گرفتم و برای آن که گماش نکنم آدرس خانه را هم پرسیدم. از من تشکر کرد و گفت: میدانم خوانندگان زیادی دور و برتان هستند اما من تصمیم دارم که بروم. وقتی از آنجا بیرون آمدیم دوستان شاعر به من اعتراض کردند. دوستی گفت نمیدانم چرا پیله میکنی؟ ما بیاعتبار میشویم. بی اعتبار نمیشدند وقتی خوانندهای میگفت من آهنگساز و شاعر را معروف میکنم. و بی اعتبار نمیشدند وقتی به جای نام شاعر و آهنگساز میگفتند ترانه از فلان خواننده. و نمیدانستند که شعر آنهاست که از دهان خواننده بیرون میآید و جز تعداد معدودی، خود خوانندگان هم نمیدانستند که شاعر کیست؟ مرد است، زن است ، زنده یا مرده است.
ویلیام از شنیدن خبر پیدا شدن صدا ،خوشحال نشد. باز هم اصرار کرد که ترانه را به همان آدم معروف بدهیم و دنبال دردسر نگردیم. چرا بی برنامه بدهیماش به یک ناشناس؟ کمپانیها هم قبول نمیکنند که بابت کسی که ما پیدا کرده ایم یک ریال بپردازند. و حالا که این جوان حتا نمی آید که به خاطر احترام به شما ترانه را بشنود، چه اصراریست؟ گفتم : از ارزش کار خودت بی خبری . کمی صبر کن تا بفهمی چرا من در این کار اصرار دارم . دست از سر پسر جوان بر نداشتم . دو روز بعد به او زنگ زدم و گفتم : گفتید آدرس خانه عباس آباد، خیابان پالیزی است؟ بله … چطور؟ گفتم اگر اشکالی ندارد به آنجا بیایم و حرفمان را ادامه بدهیم. و اشکالی نداشت. و من به سرعت آماده شدم و ساعتی بعد در آنجا بودم و او پذیرفت که به خانهی ویلیام برود . خانهی ویلیام دفتر کار او هم بود. پیانویی در گوشهی اتاقش داشت.
ویلیام خنو، نوازنده پیانو وآهنگساز ایرانی آشوریتبار بود. ویلیام خنو یست و ششم فوریه سال ۱۹۴۶ در تهران به دنیا آمد. او در زمان زندگیاش چندان قدر ندید و پس از مرگش نیز کمتر کسی به هنرمندیاش پی برد. او بیست سال داشت که وارد عالم هنر شد و زمانی که به قتل رسید. او زمان مرگ ۴۸ سال سن داشت. ویلیام خنو که ساکن سوئد بود قصد داشت که از هندوراس به مکزیک و از آنجا به آمریکا برود تا کار هنریاش را پی بگیرد که در سال ۱۹۹۵در هندوراس توسط دو پسر ۱۶ ساله که قصد دزدیدن گردنبند طلایش را داشتند به قتل
رسید.ویلیام خنو همسری سوئدی داشت و صاحب دو دختر بود. در سال نود و پنج میلادی از سوئد راهی هندوراس شد به امید اخذ ویزای آمریکا از بخت بد در کشور نا امن هندوراس در یک دعوای خیابانی به علت زورگیری برای سرقت گردنبند طلای گردنش با اصابت سنگ به سرش به قتل رسید. او در همان هندوراس در گورستانی با تشریفاتی غریبانه تدفین شد و دهها ملودی زیبا را با خود به گور برد
از آهنگهای ساختهشده توسط خنو که شناختهشدهتر هستند میتوان به ترانههای ماهی خستهی من، زندون دل، غم تنهایی، همیشه غایب و مثل معجزه، از ترانههای فریدون فروغی اشاره کرد
❗️شاهرخ مسکوب از نوشتن میگوید!
@artchanel
❗️فیلم «زنان بدون مردان»
(برندهی شیر نقرهای شصتوششمین جشنواره فیلم ونیز برای بهترین کارگردانی)
▪️نویسنده و کارگردان: شیرین نشاط و شجاع آذری
▫️براساس داستان «زنان بدون مردان» نوشتهی شهرنوش پارسیپور
▪️بازیگران: شبنم طلوعی، پگاه فریدونی، آریتا شهرزاد، اورشویا توت، احمد حامد، طهمورث تهرانی، شهرنوش پارسیپور، سعید اویسی، مینا آذریان، نوید اخوان، بیژن دانشمند، عباس بختیاری و...
▫️ژانر: درام
▪️محصول: آلمان، اتریش، فرانسه، ایتالیا، اوکراین، مراکش و ایران، ۲۰۰۹ میلادی
@artchanel
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف
آنچه به جا می ماند
رد پائی است
و خاطره ای که هر از گاه پس میزند
مثل نسیم سحر
پرده های اتاقت را.
#عباس_صفاری
🎯🎯خبر بسيار بد
متاسفانه عباس صفارى عزيز را از دست داديم. عصر امروز به وقت لس آنجلس شاعر از نفس ايستاد و همسر و يار وفادارش تينا را براى هميشه تنها گذاشت. امشب به احترامش شمعى بيفروزيد و شعرى از او به ياد همه خاطرات خوبش بخوانيم:
"چمدان در دست
کلید هر دری را که پشت سر می بندی
به نخستین رودخانه ی سر راه پرتابش کن
خانه ها
از همان لحظه ای که تو ترکشان می کنی
کلنگی می شوند و
سنگ های پیشانی و سر درشان
مانند کتیبه های نانوشته فرو می افتد
در غیاب تو نیز
ارواح عتیقه ای شب و روز
از درز درها و پرده ها
رفت و آمد اهل محل را
که تحلیل می رود به مرور
زیر نظر می گیرند
اما تو نیستی
تو رفته ای دیگر
و پل های پشت سرت را
فرق نمی کند
خراب کرده باشی یا آباد
آن ها را به سیلابی بسپار
که هرگز به سرچشمه آسمانی اش
باز نخواهد گشت.
پس از تو همشهریانت
مادام العمر
سنگ سالهای سپری شده را
به سینه می زنند
تو اما
هر جا که لنگر انداخته ای
با همان سنگ ها پلی بساز
برای روز مبادایت ."
#عباس_صفارى
🎯@farzad_hasani
«اشلی(افسانه) تبادر» قاضی ایرانی تبار ساکن لس آنجلس از سوی تیم انتصابات پرزیدنت بایدن به سمت مشاور امور مهاجرتی کاخ سفید منصوب شد. این سمت تا کنون یکی از مهمترین سمتهایی است که به یک ایرانی تبار در دولت اخیر آمریکا رسیده است. آرزوی موفقیت برای اشلی عزیز دارم و این موفقیت را به او تبریک می گویم و امیدوارم در موضوع مهاجرت تحول اساسی ایجاد کند. 🎯 @farzad_hasani
Читать полностью…❗️روایت تنها دیدار محمدعلی سپانلو با صادق چوبک!
▪️بازنشر از صفحهی مصطفا خلجی
@artchanel
از آن سو که بهار آید زمین را
چراغ نو دهد صبح آسمان را
#مولانا
فُروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟!
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
#مولانا
Society of the Snow 2023 Soundtrack | Music By Michael Giacchino.
Читать полностью…❗️فیلم سینمایی «هفت مستخدم»
Seven Servants
(نسخهی کامل)
▪️کارگردان: داریوش شکوف
▫️تهیهکننده: بهمن مقصودلو
▪️بازیگران: آنتونی کوئین و…
▫️محصول: آلمان، ۱۹۹۶ میلادی
@artchanel
«برای دانشگاه»
امیربانو کریمی
۱۲ مهر ۱۴۰۱
#فرهیختگان راهی به رهایی
«صدای گریه میاد» یادنوشتی به یاد ویلیام خنو و به روایت مینا اسدی:
بخش ۲-☘️مادرش «دی زی» به مجرد شنیدن صدای در ، قهوه را آماده می کرد و با مهربانی از دوستان ویلیام پذیرایی میکرد.
پس از آن که جوان به دیدار ویلیام رفت و او خواند و ویلیام نواخت دیگر من کاری نداشتم . آنها همدیگر را پیدا کرده بودند.
گاهی که با ویلیام حرف میزدم خوشحال بود که هنرمندی را می بیند که اعتنایی به شهرت و پول ندارد .
علیرغم مبلغ بالای پیشنهاد شده از سوی خوانندهی معروف، ترانه با تصمیم من و ویلیام با صدای هوتن داروگر در استودیو «بل»، ضبط شد. روی جلد صفحه را دوست و استاد گرافیگ بهروز موسوی با محبتی که به من داشت بدون دریافت وجهی طراحی کرد. مرد جوانی که گویا در خیابان بیست وپنج شهریور یک مغازهی صفحه فروشی داشت قبول کرد که پانصد صفحه چاپ کند و بفروشد. چند هفتهی بعد صدای هوتن آنچنان با استقبال جوانان روبرو شد که تیراژ صفحه به هشتاد و پنچ هزار رسید.
سال هزار و نهصد و هفتاد و شش در مرکز شهر استکهلم راه میرفتم که شنیدم کسی مراصدا می زند. برگشتم و در کمال تعجب ویلیام را دیدم که روبرویم ایستاده است. تعریف کرد که همسر سوئدی دارد و یک دختر کوچک. و گفت خواهرش رزا نیز با بچه هایش اینجاست. برای تعطیلاتی که در پیش بود به خانه مان دعوتشان کردم. از موفقیت ترانه گفت و از سفر هوتن ابراز تاسف کرد و باور داشت که اگر هوتن داروگر در ایران می ماند آیندهی بسیار خوبی در انتظارش بود. سالها از ویلیام بی خبر بودم . حوادثی که در ایران میگذشت آنچنان مرا مشغول کرده بود که به چیز دیگری فکر نمی کردم. ایران در حال انقلاب مرا به خود میخواند. پس از سه ماه به سوئد بازگشتم و در اولین فرصت «انجمن مستقل زنان ایرانی در تبعید» را سامان دادم. از روز حملهی «یا روسری یا توسری» در روز زن در تهران، تصمیم گرفتم که مشکلات زنان را موضوع کارم قرار دهم.
ویلیام از شعر در «سوگ آزادی» که من در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ در تهران سروده بودم سرود زیبایی ساخت. دو شعری را که به ناچار خودم آهنگ آن را ساخته بودم تنظیم کرد. هفتهی پیش از برنامه به سالن آمد و با ما روی سن تمرین کرد. میهمان برنامهی ما دکتر هما ناطق بود که از پاریس می آمد. در شب مراسم سرودها را با پیانو همراهی کرد و رفت. این آخرین دیدار ما بود. ویلیام در یک جا قرار نمی گرفت. می خواست برود پیش دوستان هنرمندش در لس آنجلس. وعدهی کار و خلق آهنگ در محیطی آشنا وسوسهاش میکرد. در امریکا اجازهی اقامت نگرفت. به استکهلم باز گشت، از همسرش جدا شد. میخواست در امریکا باشد که فضای هنری اش مثل تهران بود. اینها را از خواهرش رزا میشنیدم. هربار که رزا را می دیدم نگران برادرش بود. ویلیام این بار تلاش کرد که از هندوراس به مکزیک برود تا شاید بتواند به لس آنجلس برگردد. در حال انجام کارهایش بود که در هنگام گذر از خیابان خلوتی دو پسر بچهی شانزده ساله برای سرقت گردنبند طلایی که به گردن داشت راه بر او بستند و به او حمله کردند و پسر بچهی سوم با سنگ برسرش کوبید که مرگش را سبب شد. تاریخ مرگش ششم دسامبر ۱۹۹۵ است و در پانزدهم دسامبر در کلیسایی در هندوراس طبق مذهب کاتولیک به خاک سپرده شد. سرگذشت غم انگیزیست. «صدای گریه میاد» توسط چند خوانندهی جوان دوبارهخوانی شد و اما کسی نامی از ویلیام خنو برزبان نراند.دریغ و درد که قدر این هنرمند ارزنده دانسته نشد.
آهنگهای ویلیام تا آنجا که من میدانم «همیشه غایب» با شعر شهیار قنبری، صدای فریدون فروغی و داریوش با تنظیم واروژان.
ماهی خسته، آهنگ و شعر ویلیام خنوبا صدای فریدون فروغی
زندون دل، آهنگ ویلیام خنو، شعر آرش سزاوار و صدای فریدون فروغی
مینا اسدی
۲۶ فوریه ۲۰۱۴ استکلهم
ماجرای آهنگساز ناکام و غریب ایرانی در هندوراس:
ویلیام خنو، نوازنده پیانو وآهنگساز ایرانی آشوریتبار بود. ویلیام خنو یست و ششم فوریه سال ۱۹۴۶ در تهران به دنیا آمد. او در زمان زندگیاش چندان قدر ندید و پس از مرگش نیز کمتر کسی به هنرمندیاش پی برد. او بیست سال داشت که وارد عالم هنر شد و زمانی که به قتل رسید. او زمان مرگ ۴۸ سال سن داشت. ویلیام خنو که ساکن سوئد بود قصد داشت که از هندوراس به مکزیک و از آنجا به آمریکا برود تا کار هنریاش را پی بگیرد که در سال ۱۹۹۵در هندوراس توسط دو پسر ۱۶ ساله که قصد دزدیدن گردنبند طلایش را داشتند به قتل
رسید.ویلیام سال پنجاه و چهار شمسی ترانه ای متفاوت از «ماهی خسته» ولی با حفظ همان ملودی از شهیار قنبری خواست ابتدا کاندیدای خواندن این ترانه داریوش بود که به دلیل مسئله ترانه ی بوی گندم و دستگیری اش مجال خواندن رسمی این ترانه را از دست داد این ترانه همیشه غایب سروده ی شهیار قنبری که ورژن جدید ماهی خسته من سروده علی اصغر میرزالو بود توسط «فریدون فروغی» خوانده شد و بسیار مورد توجه و اقبال مردم واقع شد.
ویلیام خنو همسری سوئدی داشت و صاحب دو دختر بود. در سال نود و پنج میلادی از سوئد راهی هندوراس شد به امید اخذ ویزای آمریکا از بخت بد در کشور نا امن هندوراس در یک دعوای خیابانی به علت زورگیری برای سرقت گردنبند طلای گردنش با اصابت سنگ به سرش به قتل رسید. او در همان هندوراس در گورستانی با تشریفاتی غریبانه تدفین شد و دهها ملودی زیبا را با خود به گور برد تقریبا شش سال قبل از فوت #فریدون_فروغی
از آهنگهای ساختهشده توسط خنو که شناختهشدهتر هستند میتوان به ترانههای ماهی خستهی من، زندون دل، غم تنهایی، همیشه غایب و مثل معجزه، از ترانههای فریدون فروغی اشاره کرد
نمانده در دلم دگر توان دوری چه سود از این سکوت و آه از این صبوری تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد نمانده در دلم دگر توان دوری چه سود از این سکوت و آه از این صبوری تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد نمانده در دلم دگر توان دوری چه سود از این سکوت و آه از این صبوری تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد
#احمد_شاملو
وقتی تو نیستی
خرت و پرتهای این خانه
چشم تو را که دور میبینند
یکبند پشت سرم حرف میزنند
گلدانها
پردهها
تختخواب آشفته
ظروف تلنبار بر هم
مجلات بازمانده بر میز
حتا این گربهی بیچشم و رو
که در غیاب تو ترجیح میدهد
حیاط همسایه را ...
میگویند تو که نیستی
تنبل میشوم
و سمبَل میکنم
هر مهمی را
کسی نیست به این کلهپوکها بگوید
وقتی تو نیستی چه فرق میکند
فرقم را از کجا باز کنم
و یقهام را تا کجا ...
از فرودگاه که بردارمت
خواهی دید ریش سه روزهام
سهتیغه است و معطر
و خط اطو بازگشته است
به پیراهن و شلوارم.
"عباس صفاری"
• تنها بودم
اما بودا نبودم
و نیلوفری ارغوانی
در سینه بلورینم نمیتپید.
در هر زندان دنیا
زندانی فراموش شدهای
و در هر گورستان جهان
عزیزِ به خاک سپردهای داشتم
و تنها بودم
مثل ماه
که کوتاهتر از تنهایی من
دیواری نیافته بود.
#عباس_صفارى
🎯 @farzad_hasani
🎯🎯 یک خبر خوب از موفقیت تازه یک آمریکایی ایرانی تبار دیگر:«اشلی(افسانه) تبادر» قاضی امور مهاجرت و ایرانی تبار ساکن لس آنجلس از سوی تیم انتصابات پرزیدنت بایدن به سمت مشاور امور مهاجرتی کاخ سفید منصوب شد. این سمت تا کنون یکی از مهمترین سمتهایی است که به یک ایرانی تبار در دولت اخیر آمریکا رسیده است. آرزوی موفقیت برای اشلی عزیز دارم و این موفقیت را به او تبریک می گویم و امیدوارم در موضوع مهاجرت تحول اساسی ایجاد کند.قاضی اشلی تبادر در نوامبر 2005 به عنوان قاضی مهاجرت منصوب شد. وی در سال 1994 لیسانس هنر را از دانشگاه کالیفرنیا دریافت کرد و دکترای حقوق خود را از دانشگاه کالیفرنیا ، کالج حقوقی هستینگز در سال 1997 دریافت کرد..
قاضی تبادر از ماه می سال 2002 تا نوامبر 2005 به عنوان دستیار وکیل ایالات متحده در بخش مرکزی کالیفرنیا در لس آنجلس خدمت می کرد.
در این دوره ، قاضی تبادر همچنین به عنوان استاد کمکی در دانشکده حقوق دانشگاه کالیفرنیای جنوبی خدمت می کرد.
وی از سپتامبر 2000 تا می 2002 به عنوان وكیل دادگستری در دفتر دادخواست های مهاجرت ، بخش مدنی ، وزارت دادگستری ، در واشنگتن دی سی فعالیت می كرد.
🎯 @farzad_hasani
لطفا جهت اطلاع هموطنان و همه کسانی که برنامه سفر به امریکا دارند به اشتراک بگذارید:
پرسشهای کلیدی در خصوص درخواست روادید امریکا برای ایرانیان و پاسخ مکتوب وزارت امور خارجه آمریکا به آنها:
🎯سفارتخانه ها و یا کنسولگری ها ارائه کدام خدمات دیگر روادید را آغار می کنند؟
– همه سفارتخانه ها و کنسولگری های ما به ارائه خدمات روادید اضطراری و ضروری ادامه می دهند. تا آنجا که شرایط مختص به هر سفارت خانه و کنسولگری اجازه دهد و پس پاسخگویی به تقاضای خدمات به شهروندان ایالات متحده، تیم های ما به رسیدگی به برخی از پرونده های عادی روادید مهاجرتی وغیر مهاجرتی را آغاز خواهند کرد. سفارتخانه ها و کنسولگری هایی که به درخواستهای روادید مهاجرتی رسیدگی می کنند، اعضای فامیل درجه یک شهروندان ایالات متحده از جمله فرزندخواندگی از خارج از کشور (مطابق با اعلامیه ریاست جمهوری ۱۰۰۱۴) نامزد های شهروندان ایالات متحده و برخی از برنامه های روادید مهاجرت ویژه (خاص) را در اولویت قرار می دهند. کنسولگری ها و سفارتخانه هایی که به درخواستهای روادید غیر مهاجرتی رسیدگی می کنند، به مسافران نیازمند به سفر فوری، دیپلمات های خارجی و برخی از گروه های حیاتی مسافران مانند مانند افرادی که برای کمک به ایالات متحده برا مقابله با این همه گیری می آیند و در ادامه دانشجویان (اف – ۱، ام – ۱، و برخی از جی – ۱) و روادید استخدام موقت (مطابق با اعلامیه ریاست جمهوری ۱۰۰۵۲) اولویت خواهند داد. انتظار می رود که حجم و نوع پرونده های روادید که هر سفارتخانه و کنسولگری به آن ها رسیدگی می کند به شرایط محلی بستگی داشته باشد. یک سفارت و یا کنسولگری تنها زمانی تکمیل پرونده های روادید غیر مهاجرتی و مهاجرتی را از سر خواهد گرفت که دسترسی به منابع کافی و امنیت برای انجام این کار وجود داشته باشد.
🎯کنسولگری ها و سفارتخانه ها از چه معیارهایی برای تعیین زمان از سر گیری خدمات عادی استفاده می کنند؟
– ما از نزدیک شرایط محلی را در هر کشوری که در آن ایالات متحده حضور دارد زیر نظر داریم. شرایط محلی که می توانند بر زمان شروع خدمات عمومی مختلف تاثیر بگذارند شامل زیرساخت های پزشکی، موارد کووید-۱۹، توانایی های واکنش اضطراری، و محدودیت های ترک خانه می شوند.
🎯چه اقداماتی برای محافظت از مراجعه کنندگان در برابر شیوع کووید-۱۹ در حال انجام است؟
– سلامتی و ایمنی نیروی کار و مراجعه کنندگان ما همچنان در اولویت خواهد بود. سفارتخانه ها و کنسولگری های ما پادمان هایی را برای ایمن نگه داشتن کارکنان و مراجعه کنندگان، از جمله اجرای فاصله گیری فیزیکی در اتاق های انتظار ما، زمانبندی مصاحبه های کمتری در یک زمان، ضد عفونی مکرر سطوح در معرض تماس زیاد، و پیروی از مقررات محلی بهداشتی و ایمنی را در نظر گرفته اند.
🎯آیا اعلامیه های مختلف ریاست جمهوری و محدودیت های سفر هنوز اعمال می شوند، یا این موارد با از سرگیری خدمات روادید رفع می شوند؟
– پنج اعلامیه جغرافیایی کووید-۱۹ (اعلامیه های ریاست جمهوری ۹۹۸۴ ، ۹۹۹۲، ۹۹۹۳، ۹۹۹۶، و ۱۰۰۴۱) و دو اعلامیه بازار کار کووید-۱۹ مبنی بر ممنوعیت ورود برخی از بیگانگان (اعلامیه های ریاست جمهوری ۱۰۰۱۴ و ۱۰۰۵۲) همچنان پابرجا هستند.
🎯آیا وضعیت من اضطراری است؟ من باید به دلیل X به ایالات متحده بروم.
– متقاضیان می توانند دستورالعمل های مربوط به نحوه درخواست قرار ملاقات روادید اضطراری را در وبسایت سفارتخانه و یا کنسولگری پیدا کنند.
🎯هزینه درخواست روادید من که در هنگام تعلیق خدمات عادی منقضی شده بود چه می شود؟
– هزینه روادید قابل خواندن توسط دستگاه (اِم آر وی یا MRV) تا ظرف یک سال پس از تاریخ پرداخت اعتبار دارد و می تواند برای درخواست قرار ملاقات روادید در کشوری که در آن خریداری شده بود، استفاده شود. با این حال، وزارت امور خارجه بر این امر واقف است که به دلیل شیوع همه گیری بسیاری از متقاضیان روادید، هزینه رسیدگی به درخواست روادید را پرداخت کرده اند و همچنان منتظر تعیین وقت قبلی برای قرار ملاقات روادید هستند. ما سخت می کوشیم تا تمامی عملیات روادید عادی را در اسرع وقت و با اطمینان از سر گیریم. در عین حال، وزارت امور خارجه اعتبار هزینه های روادید قابل خواندن توسط دستگاه (اِم آر وی یا MRV) را تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۲ تمدید کرد است، تا برای تمامی متقاضیانی که به دلیل تعلیق در عملیات های عادی کنسولی قادر به تعیین وقت قبلی برای قرار ملاقات روادید نبوده اند، فرصتی را جهت برنامه به تعیین وقت قبلی و شرکت در قرار ملاقات روادید را با هزینه ای که قبلا پرداخت کرده اند، فراهم کند.