📘📗انواع «چو – چون»
1- حرف ربط به معنی وقتی که ، زیرا، چون که و ... :
چو باز آمدم کشور آسوده دیدم ؛ چون نیک نظر کرد، پَرِ خویش بر او دید
2- حرف اضافه به معنی مانندِ، مثلِ، بسانِ و ... :
چون شیر به خود سپر شکن باش ؛ چو فرهادم آتش به سر می دود
3- قید پرسشی به معنی چگونه :
دوش چون بودی ؟ که شب چون بدی روز چون خاستی ** ز پیکار دل بر چه آراستی ؟
@farse789
🔹🔹تشبیه مضمر یا پوشیده :
یعنی در ظاهر کلام تشبیهی مشاهده نمی شود اما با تامل و دقت می توان تشبیه را در کلام در یافت . مانند :
🔺عاشق اگر منم چرا غنچه دریده پیرهن
تشنه اگر منم چرا لاله بود به خون کفن
(تشبیه عاشق به غنچه و تشنه به لاله )
🔺زلف عنبر شکن از روی تو سر می پیچد
چه کند ز آتش اگر زانک نپرهیزد مشک
(تشبیه زلف به مُشک و روی به آتش )
در این نوع تشبیه ، شباهت از ظاهر کلام بر نمی آید و شنونده به دنبال تأمل در سخن بدان پی می برد و همین امر موجب غرابت و تازگی آن می شود ، مثل تشبیه قامت به سرو در شعر حافظ ، بر خلاف ظاهر سخن :
🔺«به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید
که می رویم به داغ بلند بالایی».
و مواردی دیگر :
🔺مــــن اختيار نكردم پس از تـــو يار دگر
بغير گريـــه كـه آن هـــم به اختيارم نيست(گریه به یار)
🔺بنفشه طره ی مفتول خود گره می زد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت(زلف به بنفشه)
@farse789
نکتۀ ویرایشی
🔹 من از این زندگی که دارم ناراضیام.
🔹 من از زندگیای که دارم ناراضیام.
👈 گاهی برای اینکه دو «ی» پشت سر هم نیایند، میتوانیم پیش از واژۀ پایانیافته به «ی» (مانند «زندگی»)، صفت اشارۀ «این» یا «آن» بیاوریم. بهطوریکه، خواندن و تلفظ جملۀ اول بسیار راحتتر است و مشکل جملۀ دوم را ندارد.
@farse789
⭕️دانش افزایی
نکته ای در مورد #ماندن
✅تصور دستوریان(دکتر حسن انوری و دکتر حسن احمدی گیوی) این است که فعل های اسنادی فقط "است، بود، شد، گشت و گردید " است.
حال آنکه چنین نیست؛ مثلاً "ماندن" ، به معنی "شدن" و "ادامه یافتن" نیز اسنادی است.
✅فرهاد بیکار ماند؛ یعنی بیکار شد و بیکاری ادامه یافت.
🔰منبع: مقاله تمیز یا ممیز چیست؟ دکتر تقی وحیدیان کامیار
مثالی دیگر از منبعی دیگر:
✅نگاهم بی آشیانه ماند.
نهـــاد/ مسنــــد/ فعل
#تیمور_مرادی
@farse789
#فعل_اسنادی_و_مسند
✅✅✅✅ هر گاه فعل جمله ما یکی از فعل های اسنادی باشد ( یعنی : است – بود – شد – گشت و گردید ) آن گاه گزاره علاوه بر نهاد یک جزء اصلی دیگر نیز دارد ( یعنی فعل گذرا است ) و آن مسند است.
🛑🛑هوا دلپذیر شد. ( هوا: نهاد – دلپذیر : مسند – شد : فعل )
خرد چشمِ جان است اگر بنگری ( خرد : نهاد – چشمِ جان : مسند – است : فعل اسنادی )
✔✅✅ برای پیدا کردن مسند در جمله نهاد را به همراه چگونه ؟ چطور؟ یا چه جور؟ به صورت جمله ای پرسشی از فعل می پرسیم و به جواب می رسیم.
هنر خوار شد جادُوی ارجمند ( هنر چگونه شد؟ خوار: مسند )
تا سیه روی شود هرکه در او غشّ باشد ( چطور شود؟ سیه روی : مسند )
🛑🛑نکات :
✅✅1. فعل های گشتن و گردیدن اگر به معنای گشت و گذار یا چرخیدن باشند اسنادی نیستند.
این دو فعل باید هم معنی «شد» باشند.
🛑🛑همی بر شد آتش فرود آمد آب / همی گشت گرد زمین آفتاب ( چرخید – پس اسنادی نیست )
نهان گشت آیین فرزنگان ( گشت یعنی شد. )
✅✅۲- است و بود اگر به معنی وجود داشتن باشند اسنادی نیستند.
✅✅ 3. فعل شد اگر به معنای رفت باشد اسنادی نیست.
خرامان بشد سوی آب روان ( بشُد : برفت )
اما در این مثال «شد» اسنادی است.
ساقی گل و سبزه بس طربناک شده است / دریاب که هفته دگر خاک شده است
✅✅4. است ، بود ، شد تنها وتنها اگر خودشان به عنوان فعل به کار رفته باشند می توانند اسنادی باشند.
✅✅راه تشخیص:
اگر کلمه قبل از است ، بود ، شد ریشه فعلی داشت آن دو با هم فعل هستند. ( دیده بودم – گفته شد – خورده است )
اما اگر کلمه قبل اینها ریشه فعلی نداشته باشد خودشان فعل اسنادی هستند.
@farse789
#قرابت
مال و منال و ثروتم
جاه و جلال و شوکتم
علم و کمال و کسوتم ...
سارق کاردان من،
اینهمه را گذاشتی،
خواب مرا ربودهای؟!
#یاسر_قنبرلو
حکایتِ شبِ هجران و روزِ تنهایی
زِ من بپرس، که شب تا به روز بیدارم
#اوحدى
@farse789
#نکات_آموزشی #نکته_تست
💢مختصری از تمام آرایههای مهم
1⃣مراعات نظیر👈 آوردن واژه هایی از یک مجموعه که با هم تناسب دارند
این رابطه وتناسب می تواند از نظر جنس، نوع، مکان و ...باشد مثل ابر و بادو مه وخورشیدو فلک در کارند تا تونانی به کف آری و به غفلت نخوری
2⃣تلمیح👈 اشاره ای به بخشی از دانسته های تاریخی وروایات وداستان هایی که در منابع مختلف ذکر شده شده است
مثل زحسرت لب شیرین هنوز می بینم
که لاله میدمد از خون دیده ی فرهاد
3⃣تضمین👈 آوردن بخشی از آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شاعری دیگر در بین کلام خود است
مثل چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه ی جنات تجری تحتهاالانهار داشت
4⃣تضاد👈 آوردن دوکلمه با معنی متضاد است برای روشنگری یا زیبایی
مثل:شادی ندارد آن که ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم نیست عالمی
5⃣تناقض یا پارادوکس👈 آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض است یعنی وجود یکی نقض وجود دیگری است
مثل هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگرست
6⃣حس آمیزی👈 آمیختن دو یا چند حس است یعنی مثلا بو کردن که مربوط به حس بویایی است را با شنیدن که مربوط به شنوایی است ترکیب کنیم و بگوییم:بو می شنوم و موارد مشابه
مثل از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
7⃣حسن تعلیل👈 آوردن علتی ادبی برای کاری درشعر یانثرکه مبتنی بر تشبیه است و در واقع علمی وعقلی نیست
مثل:باران همه بر جای عرق می چکد از ابر
پیداست که از روی لطیف تو حیا کرد
یعنی اگر باران از ابر میبارد به این علت است که از روی لطیف تو شرمسار است مثل عرق شرم که جاری میشود
8⃣اغراق👈 ادعای وجود صفت یا حالتی است به اندازه ای که وجود آن محال و غیر ممکن باشد
مثل:هرگز کسی ندید بدین سان نشان برف
گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف
9⃣ایهام👈 آوردن واژه ای با حداقل دومعنی که یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد
مثل:بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است
وزعمر مرا جز شب دیجور نمانده است
مهر یعنی خورشید یامحبت وعشق
0⃣1⃣تکرار👈 تکراریک یا چند کلمه در شعر
مثل آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
1⃣1⃣جناس👈 آوردن واژه هایی است که در تلفظ مشترک ودر معنی متفاوتند
مثل ای مهرتودردلها، وی مهرتو بر لبها
وی شور تودرسرها، وی سرتودرجانها
جناس انواع مختلفی دارد:تام، ناقص حرکتی، ناقص اختلافی، ناقص افزایشی و اشتقاق
2⃣1⃣واج آرایی👈 تکرار یک یا چند صامت یا مصوت در یک مصراع یا بیت
مثل:لبخند تو خلاصه ی خوبیهاست
لختی بخند خنده ی گل زیباست
3⃣1⃣تشبیه👈 ادعای شبیه بودن دویا چند چیزاست
ارکان آن:مشبه، مشبه به، ادات تشبیه ووجه شبه
مشبه ومشبه به راطرفین تشبیه می نامند
ادات تشبیه عبارتنداز مثل، مانند، چو، چون، همچووهمچون، به سان، به کردارو...
گرت زدست براید چونخل باش کریم
ورت زدست نیایدچوسروباش آزاد
ارکان تشبیه در مصراع اول:
تو:مشبه
چو:ادات
نخل:مشبه به
کریم وبخشنده بودن:وجه شبه
4⃣1⃣سجع👈 شبیه بودن دو واژه در واجها یا حروف پایانی، وزن یا هردوی آنها
مثل الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است
بین داغ و چراغ جناس وجود دارد کانال فیلم کده تجربی رو سرچ کن
5⃣1⃣استعاره👈 مانند تشبیه است ولی فقط از ارکان تشبیه مشبه به یا مشبه ذکر شده است
مثل:بتی دارم که گرد گل زسنبل سایه بان دارد
در این مصراع بت ، گل و سنبل استعاره اند
با کمی دقت می فهمیم که مثلا بت در آغاز اینگونه بوده:یار مثل بت است
6⃣1⃣تشخیص👈 در واقع جان بخشیدن به اشیای بی جان است یعنی خصوصیات انسانی را به پدیده های دیگر نسبت بدهیم
مثل گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت.
@farse789
چو شیر از بیشه بیرون آی و پا در راه فرصت باش
گریزان شو ز نومیدی، رها کن خواب خرگوشی
فروغ صبح بهروزی به دست آسان نمیافتد
تو هم سهمی از آن داری به میزانی که میکوشی.
#فریدون_مشیری
@farse789
رسمالخط واژههای پایانیافته به «ی» + ضمیرهای «-َم، -َت، -َش، -مان، -تان، -شان» در نوشتار معیار و رسمی
۱) واژۀ پایانیافته به «ی» (/i/): صندلی
- صندلیام، صندلیات، صندلیاش، صندلیمان، صندلیتان، صندلیشان
۲) واژۀ پایانیافته به «...های»: سرمهای
- (شال) سرمهایام، سرمهایات، سرمهایاش، سرمهایمان، سرمهایتان، سرمهایشان
۳) واژۀ پایانیافته به «...یی»: توانایی، مانتویی، دانشجویی
- تواناییام، تواناییات، تواناییاش، تواناییمان، تواناییتان، تواناییشان
- (همکار) مانتوییام، مانتوییات، مانتوییاش، مانتوییمان، مانتوییتان، مانتوییشان
- (کارت) دانشجوییام، دانشجوییات، دانشجوییاش، دانشجوییمان، دانشجوییتان، دانشجوییشان
۴) واژۀ پایانیافته به «اِی» (/ey/): نِی، اسپری
- نیام، نیات، نیاش، نیمان، نیتان، نیشان
- اسپریام، اسپریات، اسپریاش، اسپریمان، اسپریتان، اسپریشان
۵) واژۀ پایانیافته به «یْ» (/y/) و «یِ»: رأی، برای
- رأیم، رأیت، رأیش، رأیمان، رأیتان، رأیشان
- برایم، برایت، برایش، برایمان، برایتان، برایشان
یادآوری:
واژۀ پایانیافته به «ا» (/â/) نیز با صامت میانجی «یْ» (/y/): صدا، کتابها
- صدایم، صدایت، صدایش، صدایمان، صدایتان، صدایشان
- کتابهایم، کتابهایت، کتابهایش، کتابهایمان، کتابهایتان، کتابهایشان
@farse789
آزمون ورودی تیزهوشان، نهم به دهم، سال ۱۴۰۱ - ۱۴۰۲
📆 خرداد 1401
شامل 50 تست قرآن، دینی، فارسی،
مطالعات، علوم و ریاضی
@farse789
۱_ترک عادت همه گر زهر بود دشوارست
روز آزادی طفلان به معلم بارست
تر ک عا دت/ ه م گر زه /ر ب ود دش/ وا رست
رو ز آ زا/ دی* ی طف لان/ ب م عل لم/ با رست
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
رمل مثمن مخبون محذوف
_ u u / _ _ u u / _ _ u u/_ _ u u
ه ه ه ا ه ا
ه ه ه ا ه ا
ه ه ه ا ه ا
ه ه ه ا
اختیار زبانی: امکان حذف همزه مصراع ۱ و ۲ هجای پایان
کوتاه تلفظ کردن مصوِّت بلند مصراع ۲ رکن ۲ هجای ۵
اختیار وزنی: فاعلاتن در رکن اول
ابدال در رکن آخر
هجای پایان بلند
@farse789
#آرایه
مروری کوتاه بر #استعاره
گردآورنده: ابراهیمی
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭ @farse789
با تهیچشمان چه سازد نعمت روی زمین؟
سیری از خرمن نباشد دیدهی غربال را
#صائب
#اسلوبمعادله:
تهیچشمان = دیدهی غربال
نعمت = خرمن
#کنایه(تهیچشمی)
#تشخیص(غربال)
#مراعاتنظیر(خرمن و غربال)
تهیچشم بودن کنایه از حریص و طمعکار بودن.
غربال: وسیلهای کاربردی در کشاورزی که برای بیختن غلات از آن استفاده میکردند که دیوارهی مدور و غالبا چوبی و سطح آن سوراخهای تقریبا درشتی داشت که با آن ناخالصیهایی مانند کاه، چوب، کلوخ و سنگ را جدا میکردند.
سوراخهای سطح این وسیله از "الک" درشتتر است و غلات سریع به پایین ریخته میشوند به همین خاطر شاعر "سیریناپذیری و تهیچشمی" را به آن نسبت داده است.
احتمالا شاعر سوراخها درشت این وسیله رو شبیه چشم دیدهاست و با توجه به تعداد زیاد سوراخهای آن سیریناپذیری آن قابل توجه است.
@farse789
توبه ما نیست جز تعجیل در راه گناه
نعل وارونه نشان بازگشت و رفتن است
#علیرضا اسحاق خانی 🥀🎋🌴
آرایه ها :
اسلوب معادله
تناقض
اضافه تشبیهی
تضاد
@farse789
#شمارش_جمله
تعداد جمله = تعداد فعل چه بارز و چه محذوف
با توجه به آن که می خواهیم تعداد جمله را با تعداد فعل به دست بیاوریم.چند نکته دربارۀ فعل :
1-مصدر، فعل نیست .
✔️نبود او عاشقش از روی دیدن / ولیکن عاشقش بود از شنیدن
دو فعل ( نبود، بود) داریم و دو جمله
2- گاهی افعال شکل مصدر دارند و از معنی و ... می فهمیم .
✔️مشکل توان رفتن به بالا =توان رفت .
«توان رفتن» فعل است و تشکیل جمله داده است .
3-گاهی « باید» و« شاید» به تنهایی فعل محسوب می شدند :
✔️عدل و انصاف و راستی باید ( لازم است ) / ور خزینه تهی بود شاید ( شایسته است .)
سه فعل داریم و سه جمله
#صفت_بیانی :
تمامی صفاتی که پس از موصوف می آیند به جز شمارشی و دو واژه ی چند و دیگر.
به عبارت دیگر صفت پیشین داریم و متضاد آن صفت پسین .
انواع صفت بیانی ( پسین به جز شمارشی) :
1- مطلق: تمامی صفاتی که فاعلی، مفعولی، لیاقت و نسبی نیستند!
✅مثل: خوشحال، تندرست، خطرناک،سالم ، کامل ، مغلوب، خوب و ...
2- فاعلی : به جای آن که فرمول حفظ کنید،به عنوان یک فارسی زبان به معنی دقت کنید و بینید کلمه دلالت برانجام دهنده کاری می کند یا خیر .
الف- بن مضارع + نده = آینده، دارنده، رخشنده، گوینده
ب- بن مضارع + ا = کوشا، گویا، دارا، پویا، جویا، شنوا، بویا و...
پ- بن مضارع + ان = خندان ، گریان ، تابان ، درخشان، رخشان، پویان ، روان(= رونده )
ت- بن ماضی/ مضارع +گار =آفریدگار، پروردگار، آموزگار، رستگارو...
ث-بن ماضی + ار = خریدار(خرید کننده) ، خواستار(= خواهنده)
ج- اسم / بن/ صفت+ گر =زرگر ، توانگر، کارگر، روشنگر و...
چ-اسم/صفت+ بن مضارع = خداشناس، راستگو ، زحمتکش ، ریاضی دان و...
@farse789
#نکته_شیوه_ی_تشخیص :
الف- می توانیم درپایان این کلمات «نده» بیاوریم : خداشناسنده ، راستگوینده ، زحمت کشنده
ب- می توانیم با این کلمات جمله بسازیم :
خداشناس : کسی که خدا را می شناسد .
راست گو: کسی که راست می گوید.
زحمت کش: کسی که زحمت می کشد.
ریاضی دان: کسی که ریاضی را می داند .
3-مفعولی: بن ماضی+ ه/ـه : پرورده ، شکسته، نوشته، ایستانده، شنیده ، گفته ، دیده و...
4-لیاقت: مصدر+ ی : خوردنی ، آشامیدنی، گفتنی، دیدنی و ...
5-نسبی
الف- اسم + ی : آسمانی، نارنجی، فنی، آبادانی، ، سنندجی، کاری و...
ب- اسم +ین : امروزین ، آهنین، پولادین ، سیمین و...
پ-اسم + ینه: سیمینه ، زرّینه، چرمینه، چوبینه و...
ت-اسم + انی: روحانی، عقلانی، جسمانی، نورانی و...
ث- اسم+ انه : کودکانه ، بچگانه، سالانه ، شبانه و...
🔵 نکته: از فرمول ( بن ماضی+ ار) سه نوع کلمه ساخته می شود.
1-صفت فاعلی : خریدار(= خرید کننده)
2-صفت مفعولی: گرفتار(= گرفتار شده)
3-اسم مصدر: گفتار(= گفتن)
🔶آنچه داخل پرانتز آوردیم در حقیقت روش تشخیص است.
❓ قافیه ی کدام بیت، صفت فاعلی است؟❓
1-شب تار است و ره وادی ایمن درپیش/ آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
2- بازپرسید زگیسوی شکن در شکنش / کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
3-سفر اول پرواز به دام افتاده است /بلبل ما نشنیده است که گلزار کجاست
4- چشم تا کار کند گرد کسادی فرش است/ دربساط سخن امروز خریدار کجاست ؟
@farse789
#تحول_معنایی_واژهها
#لغت_«وحشی» به معنای گوشهگیر است
استاد دانشگاه اصفهان در همایش وحشی بافقی گفت: صفت نسبی کلمه وحشت، "وحشی" می شود که دقیقا به معنای عزلت نشین ، گوشه گیر و مردم گریز است و با واقعیت زندگی این شاعر کاملاً مطابقت دارد.
به گزارش بافق نیوز، دکتر سید مهدی نوریان در نخستین روز برگزاری همایش ملی گرامیداشت وحشی بافقی گفت: بنده، وحشی بافقی را مستجاب الدعوه می دانم. می بینید که وی از خدا خواسته سینه ای آتش افروز داشته باشد و خداوند خواسته اش را برآورده کرده است. وی با قدردانی از دست اندر کاران برگزاری همایش وحشی بافقی ، عنوان کرد: خوشبختانه توفیقی حاصل شد که بتوانیم از نزدیک زادگاه شاعر مورد علاقه خود را زیارت کنیم. روزگاری در این شهر یک شخصیت فاضل و دانشمندی به نام مولانا شرف الدین علی بافقی ظهور کرد که به گفته منابع و مآخذ قدیم ، سمت معلمی و استادی نسبت به وحشی بافقی و برادرش یعنی مرادی بافقی داشته است. نوریان-استاد دانشگاه اصفهاناستاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان افزود: رجال علم و ادب که از این سرزمین مقدس برخاسته اند ، برای ظهور این شاعر دلسوخته بافقی مقدمه و مشوق بودند. امروزه فرزندان عزیز بافق به داشتن وحشی بافقی می بالند. نوریان در رابطه با تخلص کمال الدین محمد ، گفت: عنوان "وحشی" برای افرادی که به آن برخورد می کنند تعجب آور است و جای سوال دارد. این سخنران با بیان اینکه زبان زنده به مانند هر موجود زنده در حال تحول است ، تصریح کرد: در زبان کلماتی هستند که زمانی رواج داشتند ، سپس فراموش و لغات دیگر جایگزین آن ها شده است. تحول دیگر این است که معنای برخی از این کلمات در طول زمان تغییر می یابد. به مانند لغت «جاندار» که در زمان حافظ به معنای "نگه دارنده جان (مامور محافظ)" و هم اکنوی به معنای "موجود زنده (حیوان)" است. این استاد مدعو ادامه داد: از جمله کلماتی که معنی آن در گذشت زمان تغییر یافته ، لغت "وحشت" است. در کتب لغت معتبر اولین معنایی که برای این کلمه نوشته شده ، "تنهایی" می باشد. "ترس" معنای ثانویه کلمه وحشت است که امروز برداشت می شود. صفت نسبی کلمه وحشت ، "وحشی" می شود که دقیقا به معنای عزلت نشین ، گوشه گیر و مردم گریز است که با واقعیت زندگی این شاعر کاملاً مطابقت دارد. گفتنی است در این هنگام دو نفر از مهمانان ، یکی به وسیله نوشته و دیگری با بیان ، مطلب مشابهی را به سخنران ارائه دادند تا برای حاضران شرح دهد. مطلب راجع به "مردم گریزی وحشی بافقی" و بدین شرح بود: کسی که با خداوند انس بگیرد ، از مردم دوری می کند." سید مهدی نوریان در بخش دیگر سخنان خود ، بیان کرد: ستون های اصلی شعر فارسی 4 نفر هستند. فردوسی ، مولانا ، سعدی و حافظ که تردیدی در آن نیست. اگر بخواهیم نفر پنجمی به این ها اضافه کنیم ، حکیم نظامی گنجوی است. وی سپس افزود: لازم ترین اقدام برای شناخت بهتر وحشی بافقی ، شناخت نظامی است. چرا که وحشی بافقی در بین 140 شاعر ، موفق ترین شاعری می باشد که ازنظامى تقليدكرده است.
@farse789
#نکته_های_آرایه_ی_ی
#حس_آمیزی
❇️ حـس آمیـــــزی:
ترکیب دو یا چند حس در کلام
◀️پنج حس داریم :
👈حس لامسه با نرمی و درشتی...
👈حس بینایی با رنگ و حجم...
👈حس شنوایی با صدا و موسیقی...
👈حس بویایی با بوی عطر ...
👈حس چشایی با طعم شیرینی و شوری...
@farse789
⬅️ترکیب حس ها
1⃣بینایی+شنوایی: ببین چه می گویم؟
2⃣شنوایی+ چشایی: خبر تلخی بود.
3⃣چشایی+ بینایی: چشیدن روشنی
4⃣بینایی+ لامسه: شب نمناک
5⃣شنوایی+ لامسه: نجوای نمناک
6⃣شنوایی+ بویایی: بشنوی بوی زمستانی
7⃣بویایی+ شنوایی: بوی بهبودی می شنوم.
8⃣شنوایی+ لامسه+ چشایی: شعر تر شیرین
9⃣بویایی+ شنوایی+ چشایی: عطر صدا چشیدن
@farse789
❗️سوال : شیوه بلاغی یعنی چه ؟
#دانش_ها_ی_زبانی
✅ پاسخ 👇 #شیوه_بیان_جمله_در_زبان_فارسی
گروههای سازندهی جمله به دو صورت در پی هم قرار میگیرند :
الف) شیوه ی عادی :کاربرد این شیوه در نوشته های « خبری ، اداری ، آموزشی» به روش زیر معمول است:
نهاد همه ی جمله ها در ابتدای جمله می اید.
فعل همه جمله ها درپایان جمله می آید.
ترتیب سایر جمله ها نیز به این صورت است :
1) نهاد + مفعول + فعل
مجید او را دوست دارد
2) نهاد + مسند + فعل
من خوشحال بودم
3) نهاد + متمم + فعل
من با او دوست شدم
4) نها + مفعول + متمم + فعل
مادر بچه را از عشق ترساند
5) نهاد + مفعول + مسند + فعل
او فرزندش را مجید نامید
توجه : گروه های قیدی در جمله جای خاصی ندارند بلکه بر حسب موقعیت یا ضرورت یا تاکید و برجسته نمایی پیش یا پس از نهاد می آیند.
ب) شیوه ی بلاغی :
در این شیوه اجزای کلام بر حسب تشخیص نویسنده و برای تاثیر بیشتر سخن جابه جا می شوند. بدیهی است که این جابه جایی ، با مجوز های دستوری انجام می پذیردو تشخیص نقش آنها به دو طریق صورت میگیرد:
۱) به کمک نقش نما:
اجزای جمله می توانند با نقش نمای خود جابه جا شوند:
با دوست از هر دری سخن گفتیم
از هر دری با دوست سخن گفتیم
۲) از طریق معنا :
به دو جمله زیر توجه کنید:
الف) زیبا ترین چیز نگاه پر از عشق تو بود
ب) نگاه پر از عشق تو زیبا ترین چیز بود
از نظر معنا بین این این دو جمله هیج تفاوتی وجود ندارد اما فضای عاطفی هر یک از آنها ، در موقعیت مناسب ، باعث برگزیدن یکی از آن دو می شود.
شیوه عادی:
ابر ز من حامل سرمایه شد
باغ ز من صاحب پیرایه شد
شیوه بلاغی:
چون بگشایم ز سر مو شکن
ماه ببیند رخ خود را به من
@farse789
درست بنویسیم
نشانه ها (كسره ی اضافه, تنوین)
«ی» نشانه ی اضافه بر روی «ه» بیان حركت معمولن با «ء» بالای «ه» نشان داده می شود كه به آن «ی» میانجی كوچك می گویند و چون ممكن است علامت با همزه اشتباه شود, می بایست به جای آن از «ی» میانجی بزرگ استفاده كرد :
پارچه نخی - پارچه ی نخی
پوشه سبز - پوشه ی سبز
كاسه آش - كاسه ی آش
نامه دوستان - نامه ی دوستان
نشانه ی اضافه " كسره " حكم یك حرف مستقل را دارد و بهتر است هر جا در کلام نیاز بود از آن استفاده شود ، در این صورت, خواندن آسان تر شده و مخاطب دچار اشتباه در درک مفهومِ کلام نویسنده نخواهد شد :
كتابِ حسن, درسِ ادبیات, گلِ زیبا و...
" تنوین "
تنوین ویژه ی كلمه های عربی است، بنابراین كاربرد آن با واژه های فارسی درست نیست اما هنوز استفاده می شود ، البته هستند افرادی که بجای تنوین از "ن" استفاده می کنند که در حال حاضر صحیح می باشد :
لطفا" یا لطفن
متقابلا" یا متقابلن
قطعا" یا قطعن
فعلا" یا فعلن
" الف مقصوره "
الف مقصوره در نگارش " ی " نوشته می شود ولی در پایان كلمه ها به صورت «الف» در می آید که این هم جزو مواردی هست که هر دو نگارش در حال حاضر استفاده می شود :
اعلی - اعلا
کسری - كسرا
کبری - كبرا
تقوی - تقوا
" همزه "
همزه به صورت " ء " و " ئـ " در اصل با ورود کلمات عربی وارد زبان فارسی شده . متاسفانه تلفظ همزه در میان کلمات برای بعضی از افراد عادت شده و امروزه اشخاصی را می بینیم که هنگام خواندن کلماتِ یاد شده لهجه ی شیرین فارسی را فراموش و حرفی را که باید به صدای" یی " تلفظ کنند با صدای همزه تلفظ می کنند که در اصل مخاطب صدای" عی" می شنود در صورتی که اگر به محاوره ی عامه مردم به دقت گوش دهند به خوبی متوجه می شوند که اغلب فارسی زبانان این کلمات را به صدای " یی " تلفظ می کنند .
همزه در آخر بعضی از كلمه ها حذف می شوند :
انشاء - انشا
املاء - املا
ابتداء - ابتدا
نگارش صحیح کلمه های منتهی به حرف مد از قبیل دانا ، بینا ، نیکو ، آهو و... به جای ترکیب با " ای " به صورت دانایی ، بینایی ، نیکویی و آهویی نوشته می شوند .
توجه ۱ : در این نوع كلمه ها وقتی مضاف و موصوف باشند به جای همزه به آن کلمات «ی» اضافه می کنیم :
ابتداء كار - ابتدای كار
انشاء روان - انشای روان
و اعضای بدن, شعرای نام دار, فضلای ایران, اقتضای حال, انتهای راه و...
توجه ۲ : همزه ی بعضی از كلمه ها اصلی هستند و به شکل اصلی خود نوشته شده و حذف نمی شوند .
مانند : جزء, رأس, سوء ، قرائت, قائم, جزئی, صائب و...
همزه ی میان کلمه ها ( " ئـ " ) معمولن در زبان فارسی برای آسانیِ تلفظ ، به «ی» تبدیل می شود مانند :
فواید, عجایب, دلایل ، پاییز و ...
همزه ی كلمه های بیگانه روی كرسی «ئـ» نوشته می شوند :
زئوس, پنگوئن, ژوئن, ژئوفیزیك, كاكائو, لائوس, ناپلئون, لئونارد, سوئد, رافائل, سوئز, كافئین, بمبئی, تیروئید، تئاتر, رئالیست و....
همزه ی قبل از فتحه «ــــَـــ» در وسط یا پایان كلمه روی حرف «ا» نوشته می شود: رأس, مأخذ, تأثیر, ملجأ, تألیف, رأفت, یأس و...
همزه ی قبل از ضمه «ــــُـ» روی حرف «و» نوشته می شود : مؤمن, مؤدب, فؤاد, رؤسا و...
همزه ی قبل از کسره «ــــٍــ» روی حرف «یـ» نوشته می شود: تبرئه, تخطئه, توطئه
@faese789
☃️ برخی از مهمترین کنایههای #فارسی :
♥️دامن کسی را گرفتن: متوسّل شدن
🦋 بیخود شدن: بی اختیاری،مستی
🌸 پرده دریدن: رسوا کردن
💛 دست شستن: کنایه از ترک کردن و انصراف
🍓 دست انداختن: مسخره کردن
☘️ گرم و سرد روزگار چشیدن/دیدن: تجربهی بالا
🌈 تن در ندادن: تسلیم نشدن
❄️ از قلم کسی رقم کشیدن:تقلید از کسی
🍒 در دامن آمیختن: متوسل شدن
@farse789
شکل خان عنکبوتان کرده اند آنگه به قصد
سرخ زنبوران در آن شوریده خان افشانده اند
#خاقانی
سرخ زنبوران: استعاره زغال افروخته
سینا
@farse789
مرغان نمادین عطار در منطق الطیر🔽🔽🔽🔽
📕منطق الطیر
مأخوذ است از آیه شریفه: «و ورث سلیمان داود و قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر واوتینا من کل شی ء ان هذا لهو الفضل المبین» (سوره نمل آیه 16)- در تفاسیر قرآن کریم از مرغان مختلفی که با سلیمان (ع) سخن گفته اند و او گفتار آنان را برای پیروان خود ترجمه فرموده است. اسم برده اند و این کلمه را شعرای فارسی زبان به همین معنی در اشعار خود بسیار آورده اند.
📕هدهد
: در فارسی پویک و شانه سر را گویند. (برهان) – مرغیست بدبو که بر زباله آشیان سازد، بر بدنش خطوط و رنگهای فراوان است و کنیه او ابوالاخبار و ابوثمامه و ابوالربیع و ابوروح و ابوسجاد و ابوعیاد است. گویند که از بالای آسمان آب را در زیر زمین ببیند همانطور که آدمی آنرا در شیشه ببیند. (دمیری) – گفته اند که هدهد راهنمای سلیمان بود بر آب و آن چنان بود که سلیمان هرگاه که خواستی نماز گزارد هدهد او را ره نمودی به آب و در بیابان زمین را می کندند و به آب می رسیدند تا سلیمان با آن غسل می کرد یا وضو می ساخت.
📕بلبل
👈نمونه مردمان جمال پرست وعاشق پیشه است.
طوطی: حیوانیست ثاقب الفهم ونرم خو که قوه تقلید اصوات و قبول تلقین را بسیار داراست. ارسطا طالیس گوید برای تعلیم طوطی او را جلوی آینه نهید و از پس آن صحبت کنید تا او خوب تقلید کند (دمیری ذیل ببغاء)- در اینجا نمونه آن دسته از مردمان اهل ظاهر و تقلید است که به دنیای باقی و حیات جاوید اعتقاد دارند و به آن سخت پابندند.
📕طاووس
پرنده ایست عزیز و جمیل و عفیف الطبع و اهل ناز و تبختر است و بر خویش سخت معجب است (دمیری)- در مثنوی نمونه ای از مردم منافق و دو رنگ است که برای نام و ننگ جلوه گری می کند و همّ خود را صرف صید خلق و شکار آنها می نماید و از نتیجه عمل خود نیز بی خبر است. ولی در این جا نموه اهل ظاهر است که تکالیف مذهب را به امید مزد یعنی به آرزوی بهشت و رهایی از عذاب دوزخ انجام می دهد.
📕بط
مرغابیست و این کلمه عربی محض نیست و مُعرّب بت است (آنندراج) – در تفاسیر قرآن آنرا ضمن چهار مرغ خلیل نام برده اند و در مثنوی کنایه است از حرص و آز که یکی از عوامل شیطان رجیم و نفس عاقبت سوز است در اینجا نمونه مردمان عابد و زاهد است که همه عمر گرفتار وسواس طهارت و شستشواند.
📕کبک
نمونه مردم جواهر دوست که همه عمر خود را صرف جمع آوری انواع جواهرات و احجار کریمه و یا اشیاء قیمتی و عتیق می نمایند.
📕همای
مرغیست افسانه ای که گویند استخوان خورد و جانوری نیازارد و بر سر هر کس سایه افکند پادشاه شود (انندراج)- و در افسانه ها بسیار از او نام برده اند از جمله باین صورت که در شهرها و ممالک هنگام انتخاب پادشاه این مرغ را به پرواز می آورده اند و بر هر کس که می نشست او را شاه می کردند- در اینجا نمونه ایست از مردان جاه طلب که از زهد و عبادت برای جلب حطام دنیوی استفاده می کنند و از راه عزلت و عبادت ظاهری درصدد بر می آیند که ارباب مملکت و سیاست را بخود جلب نمایند و برای خود دستگاهی داشته باشند. خواجه حافظ اینگونه زهاد را "واعظ شحنه شناس" اصطلاح کرده است:
▫️و اعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زانکه منزلگه سلطان دل مسکین من است (حافظ)
📕کوف
پرنده ایست بنحوست مشهور و آن دو قسم می باشد کوچک و بزرگ؛ کوچک را جغد و بزرگ را بوم خوانند (برهان) –این پرنده را که به نامهای جغد و بوم و کوف و بوف و مانند آن خوانند در ادبیات زرتشتی بهمن مرغ نامیده شده است و مرغیست اهورایی و بدون نحوست، کنیه او در عربی ام الخراب و ام الصیبان و غراب اللیل است. مرغیست که شب نمی خوابد و پرهایش بد پوست. طائریست منزوی و منفرد و حرام گوشت (دمیری ذیل بوم)- قدما برای این مرغ احکام و خواصی ذکر کرده اند که شرح آنهمه در اینجا میسر نیست در اینجا کنایه است از مردم زاهد و منزوی که گنج مقصود را در انزوا و خلوت وانعزال (گوشه گیری و عزلت نشینی) و گوشه گیری و بریدن از خلق و اجتماع می جویند.
📕باز
قدما باز را حیوانی متکبر و تنگ خُـلق تصور می کردند (دمیری ذیل البازی)- در اینجا نمونه مردم درباری و اهل قلم است که بعلت نزدیکی به شاه همیشه بر دیگران فخر و مباهات می نمایند و تکبر می فروشند و از سپهداری و کله داری خویش سوء استفاده می نمایند.
📕بوتیمار
نام مرغیست که بر لب آب نشیند و آب نخورد و گویند تشنه است و آب نخورد مبادا آب تمام شود آنرا مرغ «غم خوراک» گفته اند (آنندراج)- آنرا بعربی یمام گویند (برهان)- و حال آنکه «یمام» در عربی به کبوتر دشتی (منتهی الارب) یا کبوتر وحشی اطلاق می شود (دمیری) – در اینجا نمونه ای از آندسته از مردم خسیس است که مواهب زندگانی را از خود و دیگران دریغ می دارند، نه خود از آن متمتع می شوند و نه می توانند از تمتع دیگران لذت برند.
📗تهیه و تنظیم: حشمت اله پاک طینت
@farse789
🛑کلمات از نظر ساختمان به چهار دسته تقسیم میشوند.
1⃣ساده: کلمهای که از یک بخش مستقل و معنادار ساخته شده است، مثل: گل، اتاق، ماشین، کتاب، لیوان.
2⃣مرکب: کلمهای را که از دو یا چند بخش مستقل و معنادار ساخته شده است، مثل: گلخانه، کتابخانه، راهآهن.
🔺نکته: تمام بنهای ماضی و مضارع بخشِ معنادار به حساب میآیند، مثل: آب+ پاش: آبپاش؛ هوا+ پیما: هواپیما.
3⃣وندی: کلمهای که از یک بخش معنادار و یک جزء وندی (پیشوند و پسوند) تشکیل شده است، مثل: باادب، رونده، رفتار، بیشرف، خنده، لشکرگاه، علاقهمند، کوشش، دانش، باغبان، گلزار، خریدار.
4⃣مرکب ـ وندی: کلمهای که هم مرکب است و هم وندی است: گفتوگو، آشپزی، سربازی.
🛑وند چیست: کلمهای که خودش به صورت مستقل معنا ندارد، اما در ترکیب با کلمات دیگر معنایی جدید به آنها میبخشد.
وندها سه دستهاند:
1⃣ پیشوندها: این نوع وندها پیش از اسم میآیند:
با: با ادب
بی: بی وجدان
ب: بِخرَد
نا: نادان، نارس، نازا
هم: همراه، همقدم، همقطار، همشهری
2⃣پسوندها: این نوع وندهایی پس از اسم میآیند:
مند: دانشمند، علاقهمند.
ا: دانا، شنوا، درازار، بلندا، پهنا
ار: گرفتار، کردار، رفتار، شنیدار
ان: گردان، دوان، روان، گریان
انه: کودکانه، مردانه، زنانه
ین: سیمین، زرین
بان: باغبان، پاکبان، دربان
تر و ترین: خوبتر، خوبترین
چه: زاغچه، آلوچه
دان: شکردان، قنددان، نمکدان
زار: لاله زار، گلزار
ستان: باغستان، گلستان، نیستان
ش: روش، آموزش، دانش، کاهش، زایش
فام: زرفام، نقره فام، گلفام
ک: مردک، روباهک، عروسک
کده: دانشکده، پژوهشکده
گار: آموزگار، کردگار
گاه: درگاه، دانشگاه، پژوهشگاه
نده: رونده، راننده، گوینده، بیننده
وار: دیوانه وار
وش: پریوش، مهوش، فرشته وش
وند: شهروند، پیشوند، پسوند، میانوند، احمدوند، بیرانوند
ه: خنده، گریه، رنده، تراشه، ماله
ی: سنگی، آهنگی، مسی، سیگاری
3⃣میانوند: این نوع وندها در میان دو کلمه میآیند.
ا: سراسر، دورادور
و: جستوجو، رفتوروب، گفتوگو
🔺دقت کنید که در کلمات وندی، بعد از حذف وند، باید یک جزء معنادار و مستقل باقی بماند.
خنده- ه: خند (بن مضارع از خندیدن)
دانش – ش: دان (بن مضارع از دانستن)
ساده – ه: ساد (ساد به تنهایی معنا ندارد، پس کلمهٔ «ساده» وندی نیست)
@farse789
هر روز یک نکته ویرایشی
چند جایگزین فارسی
بامداد، پگاه علیالطلوع
آشکارا علنی
بنابراین علیهذا، لذا
بهزودی عنقریب
هنگام نیاز عنداللزوم
بخشش عطا
اخمو عبوس
درآمدها عایدات
شگفتیها عجایب
تنومند عظیمالجثه
فریاد، فغان عربده
ناتوانی عجز
پوزش عذر
گوشهگیری عزلت
چکیده، افشره عصاره
@farse789
هر روز یک نکته ویرایشی
پرسش👇
«سلام و عرض ادب و تشکر
اگر ممکنه درباره دو کلمه گزارشات و پاکات که در مکاتبات و حتی مصوبات هیئت دولت نیز اشاره میشود. توضیح دهید.»
پاسخ👇
پیش از این نیز در این باره توضیح دادهام که واژههای فارسی را نباید با «ات» جمع بست. این اشکال درنامههای ادارای فراوان دیده میشود. گزارش، پاکت، آزمایش، سفارش، فرمایش و... واژههای فارسی است و باید با «ها» جمع بسته شود.
👈 گزارشها، پاکتها، آزمایشها و...
@farse789
به مناسبت بزرگداشت #حکیم_عمر_خیام، با صدای #خسروی_آواز_ایران، سرشار از لذت شوید.
#خیام #محمدرضا_شجریان #استاد_شجریان
🌸
◾ خودپسندی و بَرتَنی
◾ خودپسند و بَرتَن
◾ غرور و کبر (تکبّر)
◾ مغرور و متکبّر
@farse789