هر روز یک نکته ویرایشی
پرسش👇
«ببخشید واژه آمارجمع است یا مفرد، ابزار چطور؟»
پاسخ👇
👈 «ابزار» به معنای ادات و وسیله است. اینکه برخی این کلمه را جمع میدانند غلط است؛ زیرا این واژه فارسی و اسم جنس است.
👈 «آمار» واژهای فارسی و مفرد است؛ به معنای حساب.
@farse789
#فارسی_دهم
#درس_نهم
#کارگاه_متن
#قلمرو_زبانی
#نوع_واو : :واو وندی و واو قسم
📝نوعی از واو که بین دو تکواژ آزاد می آیدو اسم یا صفت جدید می سازد و ساختمان واژه ی آن (وندی_مرکب) است.
**این نوع از واو در مبحث دستور و در ساختمان واژه بررسی و مطالعه می شود.
الگوها:
۱. اسم +و +اسم:سر و صدا
۲. بن ماضی +و +بن مضارع: گفت و گو،جست و جو
۳. بن ماضی+و +بن ماضی:رفت و آمد
۴.صفت+و +صفت: کج و کوله، زبر و زرنگ
زبر:صفت است به معنای ماهر
مثلا: زیر دست (:کسی که در کاری مهارت بالایی دارد)
*واژگان کلمه ی جدید اگر ازهم جدا شوند معنای مستقل ندارند.
مثال: سر و(:واو وندی) صدا می کرد.
سر و صدا: شلوغی، فریاد
زبر و (: واو وندی) زرنگ می آمد.
واژگان( زبر و زرنگ) جداگانه در جمله معنای مستقل ندارند.
زبر و زرنگ (:ماهر و چالاک)
در دل صدف کج و(:وندی) کوله
کج و کوله: نامنظم، نامرتب
📝واو قسم:(قسم می دهم)
این نوع واو معنای ( سوگندخوردن و قسم دادن) دارد.
مثال : والصافات صفا (تضمین آیه قرآن)
: به فرشتگان صف در صف قسم می خورم.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
به کوشش : خانم سبقی
کانال مباحث دستوری ادبیات ایران🇮🇷
@farse789
شب قدر است و من قدری ندارم ،
چه سازم توشه قبری ندارم ،
شب عفو است و محتاج دعایم ،
ز عمق دل دعایی کن برایم ،
اگر امشب به معشوقت رسیدی ،
خدا را در میان اشکهایت دیدی ،
کمی هم نزد او یادی زمن کن ،
کمی هم جای من او را صدا کن ،
بگو یارب فلانی رو سیاه است ،
دو دستش خالی و غرق گناه است ،
بگو یا رب تویی دریای جوشان ،
در این شب رحمتت بر وی بنوشان
🙏 التماس دعا
@farse789
📚 هشت ضرب المثل مدیریتی:
🔸1- جامایکا:قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو “دهن گنده”.
تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.
🔸۲- هاییتی:اگر میخواهی جوجههایت سر از تخم بیرون آورند ، خودت روی تخممرغ ها بخواب.
تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.
🔸۳- لاتین:یک خرگوش احمق، برای لانهی خود سه ورودی تعبیه میکند.
تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم میکند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آنها ببندی
🔸۴- آفریقا:هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است.
تفسیر: معادل فارسی اش می شود ، اگر در دیدهی مجنون نشینی ، به غیر از خوبی لیلی نبینی.
🔸۵- روسی:بشکهی خالی بلندترین صدا را ایجاد میکند.
تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد.
🔸6- اسپانیا:برای پختن یک املت خوشمزه ، حداقل باید یک تخم مرغ شکست.
تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه مطلوب دست نخواهی یافت
🔸۷- روسی: هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست.
تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست.
🔸8 - ژاپنی : اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا
تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن.
@farse789
«شدن» در چه مواردی، فعل اسنادی نیست. 👇
««««««««««««««««««««««
در فارسی امروز، «شدن» در سه معنی،
فعل اسنادی نیست :
۱_ به عمل آمدن، اتفاق افتادن
۲_ امکان داشتن
۳_ فرا رسیدن
از او انتقاد شد ( به عمل آمد)
«انتقاد شد»، فعل مرکب نیست چون
«انتقاد»، گسترش پذیر است.
دعوا شد ( اتفاق افتاد)
نمی شود ( امکان ندارد) از این جا،
بیرون رفت.
شب شد ( فرا رسید)
دیگر، تابستان شده است ( فرا رسیده است)
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
صفحه ۵۶ کتاب :
دستور زبان فارسی، جامع نظام جدید
جناب دکتر هامون سبطی
نشر دریافت، چاپ ششم، ۱۳۹۷
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🙏🌴🥀 @farse789
*« و» بعد از فعل*،
*همیشه واو ربط نیست*
آثار سعدی، آکنده از انواع تکنیک های زبانی است.
استفاده های هنرمندانه و نحوی از حروف، شعر سعدی را به لحاظ زبانی، بسیار قوی و دلنشین کرده است.
*واو بعد از فعل، = واو عطف* : 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
این حکم دستوری؛ « واو بعد از فعل، واو ربط است»، متاسفانه بین برخی همکاران به صورت یک حکم مطلق درآمده، در حالی که این حکم، موارد استثنای فراوانی دارد.
واو بعد از فعل : اگر بعد از آن واژه ای بیاید که از نظر نحوی، هم نقش با کلمه یا ترکیب یا عبارت قبل از فعل باشدبهتر و درست تر آن است که آن را واو عطف محسوب کنیم. مثلا :
سعدی، اگر عاشقی کنی و جوانی : عاشقی = مفعول.
جوانی : مفعول و معطوف به عاشقی.
سعدی اگر عاشقی و جوانی بکنی.
عشق محمد بس است و آل محمد؛
محمد : مضاف الیه.
ال محمد : مضاف الیه، معطوف به عشق
عشق محمد و آل محمد بس است.
موارد دیگری از واو عطف بعد از فعل :
1 میان دو تن دشمنی بود *و* جنگ ( میان دو تن دشمنی و جنگ بود = دشمنی : مسند / جنگ : معطوف به مسند / دشمنی بود و جنگ [بود] درست نمی نماید)
2 بر آمد یکی سهمگن باد *و* گَرد ( یکی سهمگن باد و گرد برآمد)
3 در آن روز کز فعل پرسند *و* قول
4 تو با دوست یکدل شو *و* یک سخن
5 مرا رقّتی در دل آمد بر این
که پاک است *و* خرم، بهشت برین
6 وگر دیر شد، گرم رَو باش *و* چست
7 مکن جان من، تخم دین ورز *و* داد (تخم دین و داد ورز = تخم دین و داد را بکار)
8 چنان شرم دار از خداوند خویش
که شرمت ز همسایگان است *و* خویش
9 در آن لحظه، رویش بپوشید *و* پای
10 گدا چون کرم بیند *و* لطف و ناز
نگردد ز دنبال بخشنده، باز
11... که پیمان ما بی ثبات است *و* سست
12 دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
(طاقت : معطوف به مفعول/ هوش : معطوف به مفعول)
12 نه یوسف که چندان بلا دید *و* بند
چو حکمش روان گشت و قدرش، بلند ( در مصراع دوم ، واو ربط است و فعل به قرینه حذف است)
*«و» ربط*👇🏻👇🏻👇🏻
به غیر از موارد اصلی واو ربط،
اگر بعد از فعل، واو بیاید و بعد از واو، *دو نقش نحوی* آمد، واو ربط می باشد. مانند :
چو حکمش روان گشت *و* قدرش، بلند (= قدرش : نهاد / بلند : مسند)
مثال دیگر :
همه طاعت آرند و مسکین، نیاز (= مسکین : نهاد / نیاز : مفعول)
مثال :
در ِ توبه باز است و حق، دستگیر (= حق : نهاد /. دستگیر : مسند)
چند مثال دیگر :
1 برفتند و هر کس درود آنچه کِشت
2 نیاید همی شرمت از خویشتن
که حق حاضر و شرم داری ز من
3 برو جانب حق نگه دار و بس
4 به دل گفتم ای ننگ مردان، بمیر
که کودک رود پاک و آلوده، پیر
5 تو (= خدا) بیننده در پرده و پرده پوش
( تو آنچه را در پرده و خفا می گذرد، می بینی و پرده پوشی می کنی)
موارد استثنای هنری ناشی از لحن و فضا سازی
در نمونه ی زیر، اگر چه ظاهر آن، شبیه مثالهایی است که در بالا برای واو عطف بعد از فعل ذکر کردیم، اما به لحاظ تاثیر واو در فضاسازی بیت، بهتر است واو ها ی آن را ربط محسوب کنیم :
بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا
( بیابان بود و تابستان بود و آب سرد بود و استسقا بود)
استخراج و تدوین :
رحمان سعیدی
@farse789
📚📚📚📚📚📚
💢انواع وابسته ی وابسته:
💛۱- مضاف الیه مضاف الیه = کیف پسرهمسایه
💚۲- صفت مضاف الیه که خوددونوع است:
❣الف: هسته + -ِ +یکی ازصفت های اشاره،مبهم،شماره و...
+ مضاف الیه
💕مثال:کیف آن مرد / پیراهن فلان کس / آموزش سه زبان
❣ب:هسته + -ِ + مضاف الیه + صفت بیانی = دیوارباغ سبز/
کتاب خواهرکوچک تر
💜۳- قیدصفت = دانش آموزبسیارمؤدب / کتاب کاملاًمفید
💙۴- ممیّز= دوکیلو شکر / چهارفروندهواپیما
❤️۵- صفت صفت = ماشین سبزیشمی / مدادقهوای روشن
@farse789
#تفاوت_تلمیح_و_تضمین
همانطور که می دا نید تلمیح یعنی به گوشه ی چشم نگریستن ، پس در عبارتی که تلمیح به کار می رود اشاره ای به آیه یا حدیث یا داستان می شود اما در تضمین عین آیه ، حدیث ،داستان یا حکایت مطرح می گردد .
#تلمیح :
اشاره است به بخشی از دانسته های تاریخی،اساطیری و ....
ارزش تلمیح به میزان تداعیی دارد که از آن حاصل میشود،هر قدر اسطوره ها و داستان های مورد اشاره لطیف تر باشند تلمیح لذت بخش تری را به وجود می آورد.
مثال:
« ما قصه ی سکندر و دارا نخوانده ایم
از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس »
«جانم ملول گشت زفرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست»
#تضمین :
آوردن آیه ،حدیث،مصراع،یا بیتی از شاعری دیگر را در اثنای کلام تضمین می گویند.
تضمین با ایجاد تنوع سبب لذت خواننده یا شنونده می شود.
(آگاهی شاعر را نشان می دهد)
مثال:
«چشم حافظ زیربام آن قصرحوری سرشت
شیوه ی"جَناتُ تَجری تَحتِهاالاَ نهار" داشت»
@farse789
سلام و عرض ادب خدمت همکاران گرامی
تغییرات کتاب #فارسینهم، چاپ ۱۴۰۰ نسبت به چاپ ۹۹
#درسچهارم
دو بیت مربوط به مار که پارسال به خاطر شاعرش در فضای مجازی جنجال به پاشد، حذف شده و به جایش یک بیت دیگر مربوط به مار و دوست بد از مولوی آمده است.
مار بد جانی ستاند از سلیم/ یار بد آرد سوی نار مقیم
دو بیت سنایی درمورد صحبت بد و آفتاب و ابر هم تغییر مختصری کرده است.
منشین با بدان که صحبت بد/ گرچه پاکی تو را پلید کند
آفتاب ارچه روشن است او را/ پارهای ابر ناپدید کند
بیت آخر درس هم حذف شده است.
هم نشین تو از تو به باید/ تا تو را عقل و دین بیفزاید
دانش زبانی
جمله و نمودار «هوای تبریز خنک تر ...» هم اصلاح شده است.
واژه نامه
دو لغت هم مربوط به بیت جدید به واژه نامه اضافه شده است.
سلیم و نار (نار مقیم)
🆔 @farse789
تو کیستی که جهان پر شد از عنایت تو
که هست شرط قبولی دین ولایت تو
چنان گرفته جهان را تب کرامت تو
نشسته بر دل فیروزه ها محبت تو
#میلاد_امام_رضا(ع)✨🌺
#مبارک باد ✨🌺
@farse789
هر روز یک نکته ویرایشی
در آستانه انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهر، یادآوری این نکته لازم است👇
👈 «کاندید» واژهای است فرانسوی بهمعنای «سادهدل».
👈 «کاندیدا» بهمعنای «داوطلب» است.
👈 گاه بهجای «کاندیدا» از واژه «کاندید» استفاده میشود که نادرست است.
اسامی کاندیداهای شورای اسلامی شهر اعلام شد. ✅
👈 اما درستتر آن است که بهجای واژه بیگانه «کاندیدا» از برابر فارسی آن یعنی «نامزد» استفاده کنیم.
اسامی نامزدهای شورای اسلامی شهر اعلام شد.
@farse789
می دانید چرا #نیلوفر
در #مرداب گل می دهد؟
برای اینکه به همه ثابت کند
که در بدترین شرایط هم می شود خوب بود. می شود زیبا بود.
می شود شاد بود
می شود زندگی بخشید.
می شود قوی بود.
می شود امیدوار بود.
نیلوفر مقاوم و وفادارترین گل در جهان است
کمی از او درس بگیریم و برای زیبا، شاد، قوی
و موفق بودن شرایط را بهانه نکنیم.
📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝📝
تعریف وابسته های وابسته:
اصطلاحا به سه کلمه گفته می شود که در کنار هم آمده اند و به هم مربوط اند،
در این وابسته ها وقتی کلمات دوم و سوم را باهم می خوانیم به تنهایی معنی می دهد.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
انواع وابسته های وابسته
1-ممیز:هر واحد شمارشی که بین عدد واسمی که داریم می شمریم بیایدممیز نام دارد
مثل دو شانه تخم مرغ (شانه ممیز )
2-صفت صفت:کلمات دوم وسوم صفت هستند
(معمولا رنگها) مثل رنگ آبی فیروزه ای
( فیروزه ای صفت صفت)
3-مضاف الیه مضاف الیه:کلمات دوم وسوم اسم ومضاف الیه هستند مثل کتابخانه ی مسجد محل (محل مضاف الیه مضاف الیه)
4-قید صفت:کلمه دوم قید (معمولا تنوین دار) وکلمه سوم صفت است مثل خانه ی تقریبا بزرگ (تقریبا قید صفت)
5-صفت مضاف الیه:کلمات دوم وسوم یکی صفت ودیگری اسم ومضاف الیه می باشد مثل مبل همان خانه (همان صفت مضاف الیه) و نوع دیگر مثل چاپ کتاب علمی (علمی صفت مضاف الیه
املاو معنی کلمات هم آوا🔹🔹🔹🔹🔹
نغز، نقض:خوب ودلکش، شکستن وازبین بردن
سخن نغز، نقض پیمان
🔸🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
غدیر ، قدیر:نام برکه ای، توانا
عید غدیر، خداوند قدیر
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
نواهی، نواحی:بازداشتن و منع کردن،طرفها ومکانها
اوامرونواهی، نواحی چهار گانه
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
الغا، القا:لغووباطل کردن، انداختن وافکندن
ابطال والغا، القاو آموزش
انواع متمم:
1-متمم اسمی2-متمم قیدی3-متمم فعلی
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
متمم اسمی:کلماتی مثل علاقه، مهارت، تسلط، نفرت ،نیاز،مصاحبه و...به متمم احتیاج دارند
کلمه ای که بعد از حرف اضافه مخصوصشان آمده باشد متمم اسم است
حروف اضافه هر یک به ترتیب عبارتند از:به،در
به یا بر، از، به، با
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀
متمم قیدی:میتوان از جمله حذفش کرد وفقط توضیحی اضافه درباره زمان، مکان، حالت، کیفیت، مقدارو...میدهد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
متمم فعلی:بعضی از فعلها نیازمند متمم اند
برخی از این فعلها عبارتند از :جنگیدن، رنجیدن،
ترسیدن، گنجیدن، اندیشیدن، پرداختن و...
کلمه یا کلماتی که بعد از حرف اضافه مخصوص آنها میایدمتمم فعل یا اصلی است
✅ املاک و مستغَلّات
❌ املاک و مستقلّات
از «غلط ننویسیم» روانشاد استاد «ابوالحسن نجفی»
چشموچراغ
@farse789
✅ فنّاوری
▫ دقت کردهاید بسیاری از مردم واژهٔ «فنّاوری» را بهصورت «فنآوری*» مینویسند؟
این املا درست نیست.
🔍 واژۀ «فنّاوری» معادلِ واژۀ «تکنولوژی» است و سالها پیش، فرهنگستانِ زبان آن را بهعنوان برابرنهادِ «تکنولوژی» تصویب کرده.
▫ ما تکنولوژی را از زبان فرانسه (technologie) گرفتهایم. املای انگلیسیاش technology است. تکنولوژی یعنی «دارای فن بودن».
🔸 واژهٔ «فنّاوریِ» فارسی از سه تکواژ تشکیل شدهاست: فن + ـاور + ـی.
🔹 واژۀ عربیِ «فنّ» بهمعنیِ صنعت و/یا هنر است.
▫ «ـاور» پسوندِ دارندگی و صورتِ دیگری از پسوندِ «ـور» است (مثلاً در دانشور، دیدهور، سخنور، شناور، گویشور، نامور).
▫ پسوندِ «ـاور» را در چند واژۀ دیگر هم داریم:
تکاور، تناور، جنگاور، دلاور، گشتاور، ناماور (نه نامآور*).
💡 پسوندِ «ـاور» هیچ ارتباطی به بُنِ مُضارع (سِتاکِ حالِ) «آوردن»، یعنی «آور» (مثلاً در اشکآور و سودآور و نانآور)، ندارد. به همین دلیل است که تأکید میکنیم املای «فنآوری*» نادرست است و املای «فناوری» صحیح است. درضمن، بهتر است «فنّاوری» را با تشدیدِ «ن» بنویسیم و تلفظ کنیم.
🕯 تکواژِ سومِ واژۀ «فنّاوری» پسوندِ رایج و معروف و بسیار زایای «ـی» اسمساز است.
#واژهشناسی
@farse789
🌸🌸دستور🌸🌸
🌸🌸انواع_را
دانستن نوع 《 را 》 برای تعیین نقش واژه بسیار مهم است
🌸هرگاه در متون قدیمی 《 را》 دیدیم ابتدا باید آن عبارت را باز گردانی کنیم آنگاه نوع " را" قابل تشخیص است
🌸🌸تا انواع 《 را 》 در جمله تشخیص داده نشود یافتن " نقش دستوری " کلمات به درستی انجام نخواهد گرفت
۱- «را»ی مفعولی: این نوع «را» بعد از مفعول صریح میآید.
✔️کشور تدبیر را زیر و زبر سازد قضا / ورنه در ملک رضا نوشیروان عادل است
✔️چو آیمت که ببینم مرا ز کوی برانی / چو خواهمت که در آیم درم به روی ببندی
۲- «را»ی فک اضافه : گاهی بین مضاف و مضافالیه جدایی میافتد و جایشان جابهجا میشود، کسره حذف و به جای آن «را» میآید.
✔️سرانجام گفت ایمن از هر دوان / نگردد مرا دل ، نه روشن روان (مرا دل = دل من )
✔️جان غافل را سفر در چار دیوار تن است / پای خواب آلوده را منزل کنار دامن است ( سفر جان غافل / منزل پای خواب آلود)
✔️فلک را عادت دیرینه این است / که با آزادگان دائم به کین است ( عادت دیرینه فلک )
✔️که گوید برو دست رستم ببند / نبنددمرا دست چرخ بلند ( دست من )
✔️مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد / قضای آسمان است این و دیگر گون نخواهد شد
@farse789
✅🔰✅🔰✅🔰✅🔰✅🔰
یلدا از دو بخش
"یل" به اضافه "دا" تشکیل شده است
یل + دا = یلدا
در زبان لری که از بازمانده های زبان هخامنشیان است یل را به معنای بزرگ دانند
و به مادر دا گویند( به مادر دی هم میگویند) چقدر این کلمه را دوست دارم ، دا
مادر = دا = دی
هخامنشیان اعتقاد داشتند که شب اول زمستان دانه های گیاهان در زیر خاک جوانه میزنند و شروع به روییدن می کنند و به همین سبب اولین ماه زمستان را دی می گویند
پس یلدا به معنی رویش و زایش می باشد
یلدا = رویش بزرگ
یلدای خوبی رو برای همه آرزو می کنم😍🌹
هزار جان به ارادت تو را همیجویند
تو سنگدل به لطافت دلی نمیجویی
#سعدی کانال متوسطه اول و دوم👇👇👇
@farse789
«شدن» در چه مواردی، فعل اسنادی نیست. 👇
««««««««««««««««««««««
در فارسی امروز، «شدن» در سه معنی،
فعل اسنادی نیست :
۱_ به عمل آمدن، اتفاق افتادن
۲_ امکان داشتن
۳_ فرا رسیدن
از او انتقاد شد ( به عمل آمد)
«انتقاد شد»، فعل مرکب نیست چون
«انتقاد»، گسترش پذیر است.
دعوا شد ( اتفاق افتاد)
نمی شود ( امکان ندارد) از این جا،
بیرون رفت.
شب شد ( فرا رسید)
دیگر، تابستان شده است ( فرا رسیده است)
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
صفحه ۵۶ کتاب :
دستور زبان فارسی، جامع نظام جدید
جناب دکتر هامون سبطی
نشر دریافت، چاپ ششم، ۱۳۹۷
@farse789
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🙏🌴🥀
📕📕فهرستی از واژه هایی که می توانند آرایه ی ایهام بیافرینند:👇👇
🔶كام
آرزو-دهان
🔶باب
رايج -در
🔶آيت
آيه -نشانه
🔶شام
شب -كشور شام(سوریه)
🔶عزيز
دوست داشتنی-مقام مملكتی در مصر
🔶رخ
صورت و روی - مهره " قلعه " در شطرنج
🔶راح
شادمانی - شراب
🔶روان
جاری - روح ، جان
🔶رود
رودخانه - از ابزار موسیقی
🔶روی
متضاد زیر - چهره - نوعی فلز
🔶زال
پیر زن - شخص سرخ روی سپید موی - نام پدر رستم
🔶سو
سمت و جهت - نور ، روشنایی
🔶سرگرم
مشغول بودن - از مستی گرم و پرنشاط بودن
🔶شانه
کتف - ابزار آراستن مو
🔶شکر
ماده شیرین خوراکی - معشوقه خسرو پرویز و هووی شیرین خانم
🔶شمس
خورشید - شمس تبریزی
🔶شور
هیجان ، هیاهو - نوعی مزه
🔶شهریار
پادشاه - تخلص محمد حسین بهجت
🔶شیرین
معشوقهی فرهاد - نوعی مزه
🔶عهد
روزگار ، دوران - پیمان
🔶عود
نوعی ابزار موسیقی - چوب سوختنی خوشبو
🔶عین
چشمه - چشم - ادات تشبیه به معنی " کاملا شبیه به "
🔶قابل
قبول کننده ، پذیرنده - لایق ، سزاوار
🔶قربان
فداشدن - تیردان
🔶قلب
تقلبی - میانه ی لشکر - عضو مرکزی دستگاه گردش خون
🔶قلم
شکسته (قلم شده ) - ابزار نوشتن
🔶کنار
آغوش - ساحل - جّنب چیزی
🔶گلستان
اثری از سعدی شیرازی - گلزار
🔶گور
قبر - گور خر
🔶لاله
نام گل - نام نوعی چراغ
🔶لب
عضوی در صورت - لبه ، کناره
🔶مالک دینار
نام شخصیتی تاریخی - صاحب ثروت
🔶ماه
قمر - ماه سی روزه
🔶مجنون
لقب "قیس بنی عامر" که دل داده لیلی بود - دیوانه
🔶مخفی
پنهان - تخلص شعری "زیب النسا"
🔶چين
كشور چين كه مظهر زيبايي بوده -پيچ و تاب
🔶ورق
كاغذ- برگ گل
🔶مدام
شراب- هميشگی
🔶قانون
قاعده و مقررات- اسم نوعي ساز است.
🔶شفا
صحت- نام كتابی از ابوعلی سينا
🔶كيمياي سعادت
راز خوشبختی- نام كتابی از امام محمد غزالی
🔶مهر
محبت -خورشيد
🔶مدام
همواره ، همیشه - شراب
🔶مردم
مردمک چشم - انسان ها
🔶مردم دار
اهل معاشرت - داری معاشرت
🔶دیده
چشم- دیده شده
🔶مشتری
خواهان و خریدار - نام سیاره ای در منظومه شمسی
🔶منصور
پیروز - حسین بن منصور حلّاج
🔶مهر و وفا
محبت و وفاداری - نام شخصیت های اصلی افسانه ای عاشقانه
🔶نای
نی - نام قلعه و زندانی که مسعود سعد در آن زندانی بود.
🔶روی
چهره-نوعی فلز
🔶دو رنگی
دو روی- دو رنگ بودن
🔶تاب
پيچ و تاب-گرما- تب و تاب- عصبانيت
🔶آب
همان آب- آبرو
🔶نطع
سفره - صفحه شطرنج
🔶صبر
بردباری و صبوری - دارویی تلخ
🔶عین
مثل و شبیه - چشمه
🔶روزی
رزق-يك روز
🔶لاله
گل- حباب دور چراغ
🔶سياه دل
بي رحم- ميانه اش سياه است.
🔶نگاه
ديدن-حفظ كردن
🔶آهو
غزال- ايراد، عیب
🔶دارا
شاه ايراني، داريوش سوم- دارنده
🔶پريشانی
به هم ريختگی- عاشقی
🔶پرده
ستر و حجاب- اصطلاحی در موسيقی
🔶راه
مسير-نغمه
🔶حجاز و عراق
اسم مكان- اصطلاحی در موسيقی
🔶عشاق
عاشقان-اصطلاحی در موسيقی
🔶نوا
ساز و چاره- دستگاهی در موسيقی
🔶شور
هيجان- نمكدار- دستگاه در موسيقی
🔶شكسته
خرد شده- گوشه ای در موسيقی
🔶چنگ
دست- نوعی ساز
🔶نواختن
نوازش كردن-ساز زدن
🔶زد
ضربه زد- ساز زد
🔶دستان
دستها-حيله و مكر- لقب زال پدر رستم
🔶زبان
لسان-فتيله ی شمع
🔶لب
عضو بدن-كنار
🔶ديدار
ديدن-چهره
🔶نگران
نگرنده ، نگاه کننده - دل واپس، مضطرب
🔶دور
روزگار - به دور گرداندن شراب توسط ساقی
🔶بر آید
طلوع کند- ممکن بشود
🔶دم
نَفَس - دم عربی به معنای خون
🔶نهاد
سرشت - فعل ماضی به معنی قرار داد
@farse789
📄 نقشهای دستوری
🔴 نقش دستوری مفعول
◀️ مفعول گروه اسمی است که بعد از آن «را» میآید یا میتوان «را» را قرار داد.
⏪ الف) همراه «را»:
آن کسی (مفعول) را که در این ملک سلیمان کردیم
ملّت امروز یقین کرد که او اهرمن است.
⏪ ب) بدون «را»:
ابر و ماه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی (مفعول) به کف آری و به غفلت نخوری
1️⃣ نکتۀ 1: برای یافتن «مفعول» از، «چه چیز را/ چیزهایی را» و «چه کسی را / کسانی را» + فعل جمله، استفاده میشود.
2️⃣ نکتۀ 2: «را» همیشه نشانۀ مفعول نیست؛ گاهی در معنای حروف اضافه به کار میرود، در نتیجه ماقبل آن متمّم است؛ گاه نشانۀ فکّ اضافه است؛ گاه نشانۀ مالکیّت است و گاهی زائد است.
مثال:
با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی است
ما را فراغتی است که جمشید جم نداشت (رای مالکیّت)
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد (جان آن سوخته: فکّ اضافه)
سیاوش چنین گفت کای شهریار
که دوزخ مرا زین سخن گشت خوار (برای من: حرف اضافه)
ز هر در سخن چون بدین گونه گشت
بر آتش یکی را بباید گذشت (یکی بر آتش بباید گذشت: رای زائد)
3️⃣ نکتۀ 3: گاهی ضمایر پیوستة «ـَم، ـَت، ـَش، ـِمان، ـِتان، ـِشان» در نقش مفعول واقع میشوند. برای پی بردن به نقش ضمایر پیوسته، باید آنها را به شکل جدا درآورد.
مانند:
بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.
بوی گل من (مفعول) را چنان مست کرد که دامن از دست من (مضافالیه) برفت.
ورایدون که زین کار هستم گناه جهان آفرینم ندارد نگاه (جهان آفرین من را نگاه ندارد)
4️⃣ نکتۀ 4: اگر مفعول همراه وابستههای پیشین و پسین باشد، همیشه کلمۀ قبل از «را» مفعول نیست، بلکه هسته مفعول خواهد بود.
ورنه سزاوار خداوندیاش (سزاوار خداوندی او را: سزاوار مفعول)
کس نتواند که به جای آورد
5️⃣ نکتۀ 5: اگر پس از «گفت» و «فرمود» و افعالی از این قبیل نقل قول بیاید، نقل قول، مفعول این افعال خواهد بود.
مانند:
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست (بعد از «گفت» مفعول آن است)
6️⃣ نکتۀ 6: گاهی به خاطر کاربرد شیوۀ بلاغی، مفعول، به بعد از فعل منتقل میشود.
گر نسازد یوسفی (مفعول) هر روز گردون جلوهگر
تا قیامت خلق را آن حسن روزافزون بس است.
📝 دکتر محمدامین شمسنیا
@farse789
✅ انواع «چو – چون»❓
* ۱-حرف ربط به معنی وقتی که،زیرا،چون که و ... : چو باز آمدم کشور آسوده دیدم
یا:چون نیک نظر کرد،پَرِ خویش بر او دید
*۲-حرف اضافه به معنی مانندِ، مثلِ، به سانِ به کردارِ ...،
مثال:چون شیر به خود سپر شکن باش
یا: چو فرهادم آتش به سر می دود
*۳-قید پرسشی به معنی چگونه؛
مثال:دوش چون بودی ؟
که شب چون بُدی روز چون خاستی ؟
ز پیکار دل بر چه آراستی؟
✍محمد عزیززاده
@farse789
در جناس
۱#) اگر فقط #اختلاف_درمعنی بود،#جناس_تام است
۲#) اگر #اختلاف_درمعنی + #اختلاف_درحرف یا حرکت بود#جناس اختلافی است
۳#) و اگر #اختلاف_درمعنی + افزایش حرف بود #جناس افزایشی است
،با توجه به نکات یاد شده در همه موارد ، #اختلاف در معنی پایهی اول همه جناس ها است
لذا بین کلمه #آینه و #آیینه ، جناس نیست بلکه تکرار می باشد
چون هر دو به یک معناست ولی با اختلاف در تلفظ و شرط اول را که ، اختلاف در معنی است، ندارد
#آینه گر نقش تو بنمود راست
خود شکن #آیینه شکستن خطاست
@farse789
#انواع«#را»
1⃣«را»ی مفعولی: این نوع «را» بعد از مفعول صریح میآید.
ندانستیم فرصت را بدل نیست
زدام این مرغ وحشی را پراندیم (پروین اعتصامی)
2⃣«را»ی فک اضافه یا بدل از کسره یا علامت مضافالیه: گاهی بین مضاف و مضافالیه جدایی میافتد و جایشان جابهجا میشود، کسره حذف و به جای آن «را» میآید.
ملک را دل به هم برآمد. (سعدی)
یعنی: دلِ ملک
3⃣«را»ی حرف اضافه: این را در معنای یکی از حروف اضافه به کار میرود و از سیاق کلام، نوع حرف اضافه روشن میشود که معمولاً یکی از حروف اضافۀ «برای، به، از، در، بر» است.
❇️«را» در معنی «برای»:
مصلحت را سخنی چند بگفتم. (سعدی)
یعنی: برای مصلحت
❇️«را» در معنی «به»:
حاتم طایی را گفتند از خود بزرگهمتتر در جهان دیدهای یا شنیدهای؟ (سعدی)
یعنی: به حاتم طایی گفتند.
❇️«را» در معنی «در»:
شب را در بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد. (سعدی)
یعنی: در شب
❇️«را» در معنی «بر»:
آب بریز آتش بیداد را زیرتر از خاک نشان باد را (نظامی) یعنی: بر آتش بیداد آب بریز
❇️«را» در معنی «از»:
خان سالار را پرسید حال این مرغ بازگوی. (تاریخ سیستان) یعنی از خان سالار پرسید.
4⃣«را»ی تقویت نهاد: در متون گذشته نوعی از «را» بعد از نهاد آمدهاست که بدان تقویت نهاد میگویند. برخی آن را زائد میدانند:
که ما را در این مدّت چندان غصه میخوریم. (سمک عیار)
5⃣«را» در معنی «حرف تأکید»: این نوع را نیز بهظاهر زائد است، اما برخی دستورنویسان معتقدند که بعید است کاربرد آن بدون ارادة معنی خاصی باشد، لذا آن را «را»ی تأکید گرفتهاند.
من نیز اگرچه ناشکیبم روزی دو برای مصلحت را (سعدی)
6⃣«را»ی «قسم و استرحام»: این را در معنای «به خاطر» میآید و در این صورت کلمۀ همراه آن متمم است نه مفعول:
سخن درپرده گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار (حافظ)
یعنی: به خاطر خدا
7⃣«را» در مفهوم ضمیر ملکی «آنِ»:
گرم خیر بکنندم به قیامت که چه خواهی؟ دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
8⃣«رای» تبدیل فعل: این «را» همراه افعال مصدر «بودن» میآید و معنای فعل را به «داشتن» بدل میکند، لذا تبدیل فعل نام دارد.
آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین (سعدی)
یعنی: آسمان حق دارد.
9⃣«را»ی «تخصیص و انحصار»: در معنای مخصوص و منحصر میآید.
منت خدای را عزّ و جلّ که طاعتش موجب قربت است. (سعدی)
یعنی: منت مخصوص خداست.
@farse789
در ذهن من یک نقطهی تاریک، دنبال پرسشهای تکراریست
میپیچد از من تا اتاق من، این نقطهی آغاز بیماریست
در ذهن من سیزیف شکاکی است، باور ندارد کوه و سنگش را
دور خودش بیوقفه میچرخد، محکوم به شبهای بیداریست
رودیست در پهنای من پنهان، که هیچ به دریا نمیریزد
که روی از تاریخ کج کرده، وَ بر خلاف دیگران جاریست
غوغای سنگینیست در فکرم، اما تظاهر میکنم خاموش
شک میکنم حین نمازی که، جای یقینِ قلبِ بسیاریست
من نیستم از شاعرانی که، مست از دمِ چاییِ با قندند
اما درون شعرهاشان حرف، از قهوههای تلخ قاجاریست
ای شعر صاف و بیدروغ من، با چاییات تر کن گلویم را
این روزههای ظاهری اینبار، دستِ خودِ من نیست اجباریست
جواد هدایت
@farse789
#فلش_کارت_آرایه_های_ادبی
#فلش_کارت_دانش_های_زبانی
🧕خانم: #حبیبه_نوری
🏫 #منطقه_8_تهران
@farse789