economy | Unsorted

Telegram-канал economy - در جستجوی روندها

864

سالها به صورت آماتور معاملات ارز انجام دادم و این بازار دریچه درک عملی اقتصاد و سیاست من بوده است.

Subscribe to a channel

در جستجوی روندها

در پست قبلی منظورم این نبود که شرکت سرمایه گذاری اهداف سهام بانک کردیت سوییس را بخرد. شرکت سرمایه گذاری اهداف به عنوان بازوی سرمایه گذاری یک صندوق بازنشستگی باید دنبال سود (dividend) باشد تا پرداخت مستمری بازنشستگان خود را تضمین کند. لذا خرید بانک کردیت سوییس با وضعیت مالی فعلیش منطقی نیست. البته اگر مدیران اهداف که همه مستقیم و غیرمستقیم منصوب دولت هستند، بنا به فرموده رئیسشان عمل نمی کردند، با این قیمت هم می توانستند 12% سهام هلدینگ را بخرند و هم حدود 10% سهام کردیت سوییس را! بماند!

اما شکل این معاملات می توانست مثلا اینگونه باشد:

سهام هلدینگ خلیج فارس به جای سرمایه گذاری اهداف به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس مثلا به شرکت سابیک عربستان (بزرگترین هلدینگ پتروشیمی خاورمیانه) فروخته می شد تا رقابت شدید منطقه در فروش محصولات پتروشیمی، جای خود را به همکاری در قیمت گذاری می داد. شرکت سرمایه گذاری اهداف هم متقابلا می توانست سهامدار سابیک و یا دیگر مجتمع های پتروشیمی منطقه و دنیا شود. به این شکل، در بعد سیاسی هم رقابت و توطئه چینی کشورهای منطقه بر علیه هم، بدلیل منافع اقتصادی، کمی کاهش می یافت.
همزمان صندوق توسعه ملی هم به جای جمع کردن افتضاح دولتی ها در بورس، سهام بانک کردیت سوییس را می خرید و با نقش آفرینی بیشتر در نظام مالی دنیا، از این بانک و بانک های مشابه به عنوان بازو و اهرم تامین مالی، دریافت و پرداخت های خود در جهان استفاده می کرد.

چند معامله این شکلی انجام می شد، ایران و ایرانی سرش در دنیا بلند بود. آنقدر کار زیاد بود که علاوه بر کلی آدم سفارش شده، هنوز کلی ایرانی هموطن می توانست در دفاتر خارجی شرکت های مرتبط با ایران مشغول به کار شوند و سپاسگزار نظام کریمه برای رفاه خودشان و خانواده اشان بودند. آقایان هم به جای اینکه مدام در لیست تحریم ها دنبال اسمشان باشند، عزتمند سرشان را در دنیا بالا می گرفتند و به عنوان نمایندگان کشوری ثروتمند، مدیریت دارایی های خارجی را انجام می دادند. آنقدر هم ماموریت خارجی زیاد بود که نیاز نبود برایش دعوا کنند و زیرآب همدیگر را بزنند. هم حق ماموریت ارزی می گرفتند و هم به قول خودشان عاشقانه خدمت می کردند. ضمنا در عرصه سیاسی هم با اهرم های فشار سیاسی خیلی از همین علیف ها را سر جای خود می نشاندند و نیازی به توپ و تانک نشان دادن نبود که تازه از آنها هم حساب نبرند و اسباب آبروریزی شود!

بعد از چند دهه ویران کردن همه چیز و زیر سوال بردن حتی بدیهیات، رسیدن به اینها راحت نیست اگرچه به نظرم شدنی هست. ولی برای رسیدن به این نقطه نیاز به تغییراتی است که در تصور نسل فرسوده، تغییرگریز و تغییرناپذیر انقلاب نمی گنجد.

@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

(👉👉...ادامه از قبل)

کوتاه سخن اینکه این موارد را از این جهت اشاره کردم که بگویم چرا صحبت های آقای قالیباف در مورد کاهش مصرف گاز از طریق بهینه سازی و صرفه جویی 80 میلیارد دلاری (!) از این طریق، عملا شدنی نیست. علاوه بر این، یک هسته سخت مصرف گاز طبیعی در کشور وجود دارد که قابل اغماض نیست و ضرورت سرمایه گذاری در حفظ برداشت و توسعه ظرفیت میادین گازی را غیرقابل اجتناب می کند. ضمن اینکه در مورد پارس جنوبی، برداشت بی مهابا ی قطر را نباید نادیده گرفت و قطری ها منتظر ما نمانده اند که عدالت در برداشت از این میدان رعایت شود. تعجب من هم همین است که چگونه رقیب و دشمن شماره یک منافع اقتصادی ایران در پارس جنوبی، تبدیل به میانجی و خبررسان مذاکرات هسته ای شده است!

در هر حال همان سخن آخرم در پست قبلی درست است. طرفین دیگر مذاکره باید به مذاکره کنندگان ما یادآوری می کردند که فصل سرد در حال آمدن است و در حقیقت این ما هستیم که در برابر رقبای بی رحممان در بازار نفت و گاز به تکنولوژی و سرمایه نیاز داریم. چیزی که اگر خودمان داشتید اینگونه در این سطح در مجلس و علنی نمی گفتند که مشکل داریم.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

خلاصه این فیلم این که گاز طبیعی در زمستان حتی برای مصرف داخلی هم کافی نیست چه برسد به عنوان ابزاری برای استفاده در مذاکرات هسته ای و امتیازگیری! ضمنا با این وضع تحریم ها و فقدان سرمایه گذاری در میادین، بحران تامین گاز کشور در آینده بدتر هم خواهد شد. البته با وجود قطع گاز صنایع در فصل سرد اینها را ما پیشاپیش می دانستیم. اما گویا مذاکره کنندگان در جریان این امر مهم نبودند. :)

نتیجه اینکه شاید درست تر این بود که اروپایی ها به جناب مرندی بگویند "The winter is coming".

@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

حزب کمونیست چین در مقابل حزب کمونیست شوروی!

دو کشور کمونیستی با دو سیستم حکومتی تقریبا مشابه: چین و شوروی و در هر دو کشور، حزب کمونیست حاکم. در ابتدا، هر دو حزب و رهبرانشان در اتخاذ تصمیمات احمقانه و فاجعه بار به نام کمونیسم، چیزی از همدیگر کم نداشتند. اما در برهه ای از تاریخ که شروع اصلی آن در دهه 1970 میلادی بود، چین مسیر متفاوتی را اتخاذ کرد. از این زمان به بعد تفاوت های چین و شوروی زیاد هستند اما می توان رفتار متفاوت آنها را از زمان شروع این اصلاحات در چین- که البته مسیر ساده و همواری نبوده است- به صورت زیر خلاصه وار مقایسه کرد:

*چین
- مسیر نظام:
1) پذیرش ناکارآمدی سیاست های گذشته و نیاز به تغییر
2) مجری اصلاحات شدن قبل از آنکه اصلاحات در قالب نارضایتی مداوم اجتماعی به این حزب تحمیل شود.
3) چرخش 180 درجه ای و بدون تعارف در بسیاری از سیاست های ناکارآمد و شکست خورده، از جمله سیاست های اقتصادی کمونیستی و سیاست های ضد سرمایه داری و ضد غربی و آمریکایی به معنای رایج قبل از آن.
4) به حکمرانی رساندن و یا حداقل نگه داشتن خردمندان و دگراندیشان حزب علیرغم فشار تندروهای حزب کمونیست (به نوعی تلاش برای جذب به جای دفع و دشمن سازی)
5) اتخاذ زبان مسالمت آمیز با دنیای غرب
6) اعمال آزادی های نسبی فردی و اقتصادی در جامعه چین
- سرنوشت: بقا و حفظ تمام و کمال قدرت
- دستاورد: تبدیل کشوری فقیر به اقتصاد دوم دنیا که سرآمد در تولید و تکنولوژی است که حتی بزرگترین اقتصاد دنیا، یعنی آمریکا، بدهکارترین کشور به آن به شمار می آید.

*شوروی
- مسیر نظام:
1) مساوی انگاشتن تغییر با نابودی و مقابله سیستماتیک با تغییر و اصلاح
2) اصرار بر تصمیمات اشتباه و بیشتر شدن هزینه های بی خردی های انباشته شده در طول زمان
3) ایجاد سیستم پیچیده کشورداری که در آن حماقت، تقدیس و بخشی از ایدئولوژی شمرده می شد و انگ زدن به هر کسی که قصد خردورزی و اصلاح داشت با برچسب های گوناگون از جمله غربگرا و آمریکایی و لیبرال.
4) تنش و رقابت مدام با بلوک غرب حتی زمانی که می دانست این تنش ها و رقابت ها تله ای هستند که به عمد برای هزینه سازی برای شوروی درست شده اند.
- سرنوشت: نابودی حزب
- دستاورد: فروپاشی بلوک شرق و تجزیه شوروی که البته فروپاشی اصلی سال ها قبل از فروپاشی واقعی رخ داده بود و در ادامه، دست و پا زدن بی پایان روسیه برای بازسازی آوارهای اقتصادی و سیاسی و بازگشت به نقطه صفر در نقشه جغرافیا و ابهت گذشته
.
پینوشت: به قولی، در تاریخ درس هاست برای عبرت گیرندگان.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

پیتزایی مدیون گورباچف!

این فیلم تبلیغ Pizza Hut، برند پیتزای معروف آمریکایی، در مسکو در سال 1997 تهیه شده است. باور کردنش سخت است که گورباچف در این فیلم شرکت کرده است. اما به قول خودش، در اثر بحران مالی آن سال های روسیه آنقدر به پول احتیاج داشته که پذیرفته در این تبلیغ شرکت کند. اگرچه بعدها هم که اوضاعش بهتر بود باز در تبلیغات شرکت ها حاضر شد.

اما این تبلیغ در حقیقت یک بیانیه سیاسی است. به قول بانوی در فیلم، وجود Pizza Hut با پیتزاهای خوشمزه اش را در مسکو مدیون گورباچف هستند و همین دلیل برای ختم دعوا و درود فرستادن به او کافیست! چه خواسته به ظاهر ساده و کوچک اما دست نیافتنی بوده که برای آن باید شکرگزار کسی بود که در زمان او شوروی از هم فرو پاشید!!

البته خودمانیم! شاید برای همین دعاهای خیر مردم بود که گورباچف بیش از نود سال عمر کرد! :) وگرنه امید به زندگی روس ها حدود ۷۰ سال است.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

ایشان حمد بن جاسم، وزیرامورخارجه و نخست وزیر اسبق قطر و مدیر فعلی "سازمان سرمایه گذاری قطر" است. چندی پیش مصاحبه ای داشت که در آن در رسای مقامات ایرانی می گوید که آنها "سیاست پسته ای" دارند! یعنی بر خلاف قطری ها که تندتند پسته می خورند و به نوعی بی فکرند، ایرانی ها پسته را قبل از خوردن باز کرده و وارسی می کنند و این نشانه عمق سیاست ایرانی هاست! ایشان ادعا می کند که ایرانی ها خردمندانه کاری نمی کنند که هزینه داشته باشد و مجبور باشند به دنیا پاسخ دهند!!
ما به عنوان مردم ایران بهترین کسی هستیم که می توانیم در این مورد نظر دهیم. آیا مسئولین ما اینقدر که ایشان می گوید اهل فکر و تدبّر و سیاست ورزی هستند؟ و یا این حرف ها یک جور چاپلوسی مزوّرانه برای تحکیم سیاست ایران در مسیر فعلی و نیز ژست دوستی برای راضی کردن ایران به نقش آفرینی بیشتر قطر در برجام بوده است؟ فعلا که گویا به خواسته هایشان رسیده اند.
سوال: به راستی چرا ایشان در زمان زمامداری، مسیر خردورزی مسئولین ایرانی را در پیش نگرفت؟! چرا امیر قطر و او از تمام هوش و قدرتشان استفاده کردند تا قطر در مسیری خلاف مسیر ایران اداره شود؟ کجای کار سخت بود که نشد؟!
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

خاطره آخرین مصاحبه با صداوسیما

دو اتفاق باعث شد که یاد آخرین مصاحبه ام با صداوسیما بیفتم. یک اتفاق افت شدید قیمت رمزارزها و یا به تعبیری راه افتادن حمام خون در این بازار است که با توجه به شرایط اقتصاد کلان هنوز ممکن است که روزهای بدتری در انتظار این بازار و بازارهای مشابه از جمله بازار سهام اقتصادهای توسعه یافته باشد. اتفاق دوم خبر تغییر 180 درجه ای شغل جناب امید قالیباف، مجری سابق برنامه های اقتصادي صداوسیما است. ایشان به برنامه های چالشی و به نوعی مطالبه گرانه از مدیران اقتصادی کشور معروف بود و انصافا برنامه های بدی هم نداشت. تا اینکه ایشان اخیرا به سمت سخنگوی وزارت صمت منصوب شد که با زیرمجموعه های عریض و طویلش، متاسفانه یکی از پیشگامان ضایع کردن حقوق هم تولیدکننده و هم مصرف کننده است. تغییر شغلی قشنگی نیست ولی خوب حتما صرفه اقتصادی مناسبی داشته است.

آخرین مصاحبه من با صداوسیما حدود 4 سال پیش بود. مجری برنامه آقای قالیباف و موضوع برنامه تحریم ها بود که در آن به مساله رمزارزها هم قرار بود پرداخته شود. در آن زمان دوره جدید تحریم ها شروع شده بود و نماینده مجلسی تحت نام دورزدن تحریم ها، دلال رمزارزها شده بود و صداوسیما هم پشت قضیه. (البته بعدا گویا این سیاست عوض شد) حرف من این بود که اگر هدف از حمایت از رمزارزها بحث دور زدن تحریم هاست، اینهمه سروصدا و تبلیغات دیگر برای چیست؟ مثلا در دور تحریم های قبلی و فعلی، مگر روش های مرسوم دور زدن تحریم ها در تلویزیون به بحث گذاشته شده اند؟ قطعا پشت این موج رسانه ای، فقط بحث تحریم نبود. من ضمن تایید فرصت های این حوزه، در کل مخالف دولتی کردن قضیه بودم و البته معتقد نبودم که این بازار اینقدر بی حساب و کتاب است که ما بتوانیم به راحتی برای این منظور در ابعاد گرداندن بخشی از اقتصاد کشور از آن استفاده کنیم و البته این کار ریسک های نه چندان اندک خود را دارد. لذا آقای قالیباف نتوانست من را راضی کند که حرف خودش از زبان من به عنوان کارشناس بیان بشود. در انتها قرار شد من به عنوان مخالف حاضر شوم. اما گویا در میانه برنامه، مخالفت من به مذاق برخی ها خوش نیامد و با من زود خداحافظی کرد و برنامه با گعده موافقان بحث و دوستان ادامه پیدا کرد. مثل همیشه.

اما از 4 سال پیش تا کنون بازار رمزارزها افت و خیزهای زیادی داشته است. جالب اینکه علیرغم افت شدید در این چند ماه اخیر، برخی از رمزارزهای پروژه دار و با پشتوانه هنوز گاه تا 10 برابر قیمت دلاری 4 سال پیش معامله می شوند. لذا می توان استدلال کرد که ورود کشور و سرمایه گذاری مردم در آن زمان به نفعشان بوده است و در این فرآیند، حتی با وجود اصلاح شدید قیمتی اخیر، هنوز در سود هستند. ولی بنا به دلایلی ممکن است که این استدلال درست نباشد و در افت اخیر بازار رمزارزها، مثل افت همه بازارهای دیگر از جمله بورس، ممکن است که عمده معامله گران بخصوص معامله گران خرد و بی تجربه ضرر کرده باشند و در کل، تعداد بازنده ها بیش از برنده ها بوده باشد. در پست های بعدی به دلیل این موضوع خواهم پرداخت.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

نمودارهای بالا، قیمت یک تِتِر (Tether) به دلار آمریکا (نمودار اول) و همینطور ارزش بازار (Market Cap) کل تِتِرهای در گردش (نمودار دوم) را در هفت روز گذشته نشان می دهند.
همانطور که در نمودار اول ملاحظه می شود تتر بعد از شوک قیمتی چند روز پیش که به دنبال سقوط قیمتی UST و Luna رخ داد، در حال بازیابی خود است. اما با این وجود، هنوز با نرخ یک دلار فاصله اندکی دارد. در ضمن، نمودار دوم یعنی نمودار ارزش بازار نشان می دهد که در طی هفته گذشته، بیش از 7 میلیارد دلار از ارزش بازار تتر کاسته شده است که حاکی از خروج سرمایه از آن است. البته تتر بدلیل پشتوانه دلاری و اوراق قرضه خود تا کنون از پس این خروج سرمایه برآمده است. اما اگر شایعات در مورد اینکه بخشی از تترهای منتشر شده پشتوانه دلاری ندارند و به عبارت دیگر متقلبانه و بی پشتوانه صادر شده باشند، آن وقت ممکن است که ارقام بالاتر خروج از تتر دردسرساز شده و سبب افت شدید و غافلگیرانه قیمت آن شود. به هر حال در این شرایط احتیاط شرط عقل است.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

پیرو پست قبلی، فقط در عرض چند ساعت پس از ارسال پست، Luna بیش از 80درصد دیگر سقوط کرد و به حدود 5 دلار رسید و این در حالی است که همین چندی قبل به اوج قیمتی خود یعنی حدود 120 دلار رسیده بود. UST هم که قرار بود یک دلار باشد، در چند ساعت گذشته حتی تا 0.3 دلار هم سقوط کرد. با وجود این سقوط وحشتناک، هنوز در مجموع بیش از 10 میلیارد دلار سرمایه درگیر این پروژه است.
این سقوط های وحشتناک بارها اتفاق افتاده اند و اگرچه از دل این اتفاقات یک عده ورشکست شده اند اما در نهایت درس های زیادی هم آموخته می شوند. قطعا تجربه Terra تاثیر عمیقی در آینده رمزارزها خواهد داشت. البته می شد که این اتفاقات نیفتد و اصلا یک عده پروژه هایی مثل Terra را معرفی نکنند و کسی هم با سرمایه گذاری روی آنها سرمایه اش را به خطر نیاندازد. اما اگر کسی ریسک نکند و روی نوآوری سرمایه گذاری نکند، دنیا جلو نمی رود. بخش مهمی از رفاه مردم دنیا، نتیجه آزمون و خطاها و ریسک کردن اقلیتی از کارآفرینان و سرمایه گذاران است.
(توضیح: من پروژه Terra را Scam نمی دانم اگرچه بسیار پرریسک است و صحبت پایانیم شامل رمزارزهای کلاهبردارانه از هر نوع نمی شود)
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

👆👆👆👆
فردا به دعوت دوست عزیزم، دکتر راستاد، در خصوص تامین مالی بین المللی در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف سمینار خواهم داشت. این ارائه به صورت کاربردی بر اساس تجربه کاری چند ساله ام در این حوزه و با ارائه مثال هایی از صنعت پتروشیمی کشور خواهد بود.
این سمینار به صورت آنلاین برگزار خواهد شد و دوستان علاقمند می توانند به صورت مهمان از طریق لینک داخل آگهی در این جلسه شرکت نمایند.

Читать полностью…

در جستجوی روندها

جام های عسل!

تصور کنید که قرار است جنگی تمام شود که با انواع و اقسام آرمان های انقلابی و تقدسات و خون شهدا آمیخته شده است، بدون آنکه لزوما به نتایج آرمانی اش رسیده باشد. شاید در آن موقع پذیرش این موضوع آنقدر سخت بوده است که مرحوم خمینی، فارغ از این که چه کسی مقصر بوده است، مجبور شد پذیرش قطعنامه را به نوشیدن جام زهر تشبیه کند!! اما حالا که من و هم نسلی های من میراث دار خیلی از دردهایی هستیم که بخشی از آن ناشی از جنگی است که دهه ها پایان یافته و با نگاهی به شرایط فعلی کشور که مسایل خیلی ساده تر از پایان یک "دفاع مقدس" معطل تصمیم گيري هستند، با خودم می گویم او کار بزرگی کرد که تابوشکنی کرد و قطعنامه را پذیرفت! واقعا آن کار، نوشیدن "جام زهر" نبود! برای نسل های بعدی، نوشیدن "جام عسل" بود!

همین حالا هم ما جام های عسل دیگری داریم که با تبلیغات اصحاب قدرت و ثروت به مثابه خط قرمز و نوشیدن جام زهر نمایانده می شوند از جمله تغییر تاکتیک در سیاست خارجی، اصلاح نظام ارزی از جمله ارز ۴۲۰۰، اصلاح خودروسازی، واردات خودرو، اصلاح نظام بانکی و بسیاری از موارد دیگر که سال ها و بعضا دهه هاست که در کشاکش لابی های اصحاب قدرت و ثروت در داخل و خارج از کشور بلاتکلیف مانده اند. اصلاح این موارد نیز نوشیدن جام زهر نیست. جام عسل است و این جام های عسل هم هر چه زودتر نوشیده شوند، نسل های بعدی زندگی راحت تری خواهند داشت اگر چه شاید آنها هم از ترکش مصیبت هایش در امان نباشند.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

حدود یک سال و نیم قبل، پستی را از یکی از اساتید بورس گذاشتم که در مورد ارزشگذاری، استدلالی اشتباه داشت و دقیقا یکی از خطاهایش این بود که نسبت های مهم دیگر از جمله P/Eرا فراموش کرده بود. حالا آن استاد یادش افتاده که در دوران اوج بورس همه سردرگم بودند که چرا P/Eها اینقدر بالا هستند؟! ایشان و دوستان کارشناس مشابه یادشان رفته که پا به پای مجموعه حکومت و در راس آن دولت، حباب بورس را باد می کردند. (البته الان صحبت از حباب قیمتی بورس عادی است! اما همان زمان دوستان بورسی به هر کس که نام حباب به قیمت های بورس می داد حمله می کردند که جلوی رشد بورس را نگیرید!! فاندامنتال قوی دارد!!) در آن زمان، عمده کارشناسان بورسی هر روز با یک استدلال جدید، هیزم به آتش داغی بورس می ریختند.
حالا اما داستان جالب تر شده است! شکایت از این است که چرا P/E اینقدر کم است؟ اما دلیلش پیچیده نیست. در حالیکه سود اخزا بالای 20درصد است، گاز و برق برخی مجتمع ها قطع است و دولت همچون گرگی گرسنه آماده بلعیدن سود شرکت هاست، P/E پایین پیشخور کردن شرایط احتمالی بدی است که در آینده منتظر سهامداران نگون بخت است. تلخ است اما واقعیت است!
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

با سلام

با اکوایران در خصوص بازار ارز گفتگو‌کردم که در لینک زیر می توانید این مصاحبه را مشاهده کنید.

👇👇👇👇👇👇
https://www.ecoiran.com/fa/tiny/news-6767

@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

سهم رانت از جیب هر ایرانی در سال 1400: حداقل ماهی 67,500 تومان!

این روزها جناب همتی در یک تناقض گویی افتاده است. از یک طرف به نام تعیین قیمت ارز در بازار، مدام به بازار آزاد سیگنال غیرکاهشی می دهد و از آن طرف برای ارز 4200 تومانی نامه می نویسد که اگر حذف شود تبعاتش با خودتان!! دست نامرئی بازار، مشمول دلار 4200 تومانی نمی شود! بعد هم ایشان در مصاحبه ای جالب گفت که قبول دارد که اقلامی گران تر از ارز 4200 به دست مصرف کننده می رسد اما نه به قیمت ارز آزاد یعنی 6 برابر، بلکه 3 برابر! یعنی آنچه با ارز 4200 وارد شده در نهایت، به قیمت ارز حدود 13000 تومان به دست مصرف کننده می رسد و بعد هم ایشان جوری صحبت کرد که انتظار داشت که بابت این مدیریت جهادی آقایان از آنها تشکر هم بکنیم که قیمت دزدی دررفته 3 برابر شده و نه 6 برابر! ("دزدی دررفته" اصطلاح مدیری خوش مشرب بود که وقتی عدد هزینه ای را می شنوید می پرسید این عدد "دزدی دررفته" است یا "دزدی درنرفته" یعنی آیا قراره که بعدا سهم پورسانت و خدای ناکرده دزدی یک عده دوباره به این عدد اضافه بشه یا با لحاظ سهم آنها، این دیگه رقم آخره؟!)

اما اجازه دهید یک حساب کتاب ساده کنیم. در سال 1400 آقایان می خواهند 8 میلیارد دلار ارز 4200 تقسیم کنند. فرض کنید که در این بین به طور میانگین دو برابر این نرخ، سهم رانت باشد. یعنی کالای وارد شده با ارز 4200، با نرخی به دست مصرف کننده برسد که 8400 تومان رانت را برای رانتخواران محترم تضمین نماید. به این شکل کل رانت در سال 1400 خواهد بود:
8400×8,000,000,000=67,200,000,000,000

صفرهایش یک کم زیاد است! اما به طور خلاصه یعنی حدود 67هزار میلیارد تومان. با توجه به جمیعت 83 میلیون نفری ایران، سرانه سالیانه این رانت برابر خواهد بود با:
67,200,000,000,000/83,000,000~810,000

یعنی سهم پرداختی از جیب هر ایرانی برای تامین این رانت، سالیانه حدود 810 هزار تومان است که می شود ماهی حدودا 67,500 تومان. یعنی آقای دولت بیشتر از یارانه ماهیانه هر فرد، از جیب هر ایرانی رانت به یک عده اقلیت می رساند که بابت این سیستم خارق العاده تازه مردم باید از آقایان ممنون هم باشند.

کلا معتقدم از اساس یارانه نقدی، آن هم به همه، غلط بوده است. اما کار ایران متاسفانه از غلط و درست گذشته است. بحث سر کمتر غلط و بیشتر غلط است. الان سه سال است که به نام مردم و به کام رانتخواران، ده ها میلیارد دلار ارز 4200 توزیع شده است. لذا اگر قرار باشد این کار ادامه بیاید و از جیب همه مردم ایران ماهیانه این رقم برداشته شده و به عده ای اقلیت برسد، آیا حق مردم ایران نیست که خود در این رابطه تصمیم بگیرند؟ تصمیم بگیرند که یا رانتی که از جیبشان می رود را خودشان بگیرند و در عوض تورمی که آقای همتی مردم را با آن می ترساند و آقای جهانگیری برایش به رهبری نامه می نویسد را بپذیرند و یا در مقابل، سهم رانتخواران را ماهیانه از جیب پرداخت کنند به این دلخوشی که هنوز 3 برابر دارند می خرند و نه 6 برابر و شکر خدا را هم بکنند.

آقای روحانی زیاد حرف از رفراندوم می زند! این هم یک سوژه رفراندوم! بسم الله!
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

کازینوی اقتصاد ایران!

شکی نیست که اقتصاد ایران در سه سال گذشته در بالاترین میزان نایقینی و بلاتکلیفی بوده است. اما این چند وقت بعد از انتخابات آمریکا، به معنای واقعی اقتصاد ایران شبیه یک کازینو شده است!! نه آنکه می فروشد و نه آنکه می خرد هیچکدام دقیقا نمی دانند که آیا کار درستی می کنند! به معنای واقعی قمار می کنند! یا شانس و یا اقبال!

بخش عمده این شرایط کازینویی هم متصل به نرخ ارز است که از رفتارهای متناقض بانک مرکزی و دولت شکل گرفته است. دقیقا بعد از انتخاب بایدن، هیجانات ترامپی فرونشست و بازار انتظار کاهش نرخ ارز را داشت که ناگهان جناب همتی با یک پست اینستاگرامی گفت که اگرچه هدف بانک مرکزی کاهش نرخ ارز است اما عده ای که در بازار ارز منافع دارند، مانع از کاهش نرخ ارز می شوند و در حرکتی جالب، خودش همراه با آن عده به اصطلاح مافیایی، نرخ ارز را کاهش نداد! اگرچه با این سیگنال متناقض، هزاران میلیارد تومان دارایی مختلف در بازارهای ارز و سهام و خودرو و غیره دست به دست شد، اما واقعیت این است که همه بازارها در نوعی احتضار و بلاتکلیفی به سر می بردند!

اما در این هفته چشمه جدیدی از ناهماهنگی و تناقض گویی درباره نرخ ارز نمایان شد. رییس دولت می گوید دلار به 15000 تومان می رسد و بازار هم با نگاهی به شرایط سیاسی می داند که ممکن است این کار شدنی باشد. احتمال گشایش سیاسی هست. در همین راستا، آقای همتی که دست نشانده دولت است چند روزی نرخ ارز را سراسیمه پایین می آورد! حالا بعد از شوک دادن به بازارهای مختلف و سراسیمه فروختن یک عده، ایشان می گوید نمی دانم نرخ ارز قرار است چقدر باشد! نظر بازار ملاک است! اما کاهش می یابد!!! و دقیقا بعد از این حرف، مجموعه خودش نرخ ارز را افزایش می دهد! راهنما به راست و گردش به چپ! حالا آنها که سراسیمه و نگران از دلار 15 هزار تومانی فروختند، باید سراسیمه به فکر خرید باشند چون انگار ارز 15 تومانی کنسل شد! واقعا تعیین نرخ ارز تبدیل به اسباب بازی آقایان و شکنجه بازارها شده است!

زمانی آقای همتی با غرور صنعت خوروسازی را "فشل" نامید! قطعا هم هست! اما ایشان که این حرف را زدند خودشان و مجموعه تصمیم گیران سیاست های پولی و اقتصادی را خیلی بالاتر فرض کردند! تصمیم گیران سیاسی را نمی گویم تا خدای ناکرده به یک عده برنخورد!
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

یک مقایسه همینجوری!

این هفته، بانک ملی سعودی (Saudi National Bank یا به عربی "البنك الأهلي السعودي") به نیابت از دولت عربستان با رقم ۱/۵ میلیارد دلار، ۹/۹ درصد از بانک کِرِدیت سوئیس (Credit Suisse) را خرید. یعنی در معامله این بلوک، بانک کردیت سوئیس که یکی از قدیمی ترین بانک های سوئیس و یکی از بزرگترین بانک های تجاری، خصوصی و سرمایه گذاری دنیاست، حدود ۱۵ میلیارد دلار ارزشگذاری شده است. ارزش بازار بانک به قیمت روز سهم، حدود ۱۰/۷ میلیارد دلار است. 

در زمان انجام معامله کسی نگفت که وضعیت حقوق بشر در عربستان چگونه است و یا چرا دموکراسی ندارند، چرا اعدام می کنند و یا چرا انتخابات برگزار نمی شود. معامله انجام شد چون بانک کردیت سوئیس بدلیل زیان نیاز به سرمایه گذار جدید داشت و چه کسی بهتر از سعودی ها که بازی سیاست را خوب بلد هستند و با جیب پرپول خودشان حاضرند هر شرکتی را که موقعیت استراتژیک در دنیا دارد خریداری کنند و امپراتوری مالی خود را بیش از پیش گسترش داده و نفوذ خود را در صحنه سیاسی غرب افزایش دهند.

اما جالب است که بدانیم همین هفته یک معامله خرید شرکتی در ایران انجام شد. در ایران، شرکت سرمایه گذاری اهداف از زیرمجموعه های شرکت سرمایه‌گذاری صندوق بازنشستگی کارکنان صنعت نفت، ۱۲ درصد سهام شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس را به رقم خیره کننده ۱۰۸ هزار میلیارد تومان (معادل حدود ۳/۳ میلیارد دلار به قیمت دلار آزاد) خریداری کرد. یعنی هلدینگ خلیج فارس در این بلوک مدیریتی بیش از ۲۷ میلیارد دلار ارزشگذاری شد! این در حالی است که ارزش بازار شرکت بر اساس قیمت روز سهم، ۳۱۶هزار میلیارد تومان، یعنی کمی کمتر از ۱۰ میلیارد دلار است!! 

این دو معامله از یک جنس نیستند که کاملا قابل مقایسه باشند، اما آنقدر هم از هم دور نیستند که ما به اعدادشان فکر نکنیم و قیاسشان نکنیم. خودش کلی درس سرمایه گذاری و اقتصاد سیاسی می تواند باشد. 

پینوشت همینجوری: دیروز دولت سوییس تحریم هایی را بر علیه یک شرکت و چند فرد  ایرانی بدلیل مشارکت در جنگ اوکراین وضع کرد.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

بهینه سازی مصرف سوخت؟!

در کلیپ قبلی آقای قالیباف به بهینه سازی مصرف سوخت و بخصوص ماده 12 قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و ارتقای نظام مالی کشور (لینک متن قانون) اشاره می کند. این ماده قانونی به طور خلاصه می گوید که اگر در اثر افزایش بهره وری و صرفه جویی منافع مالی حاصل شود، دولت مکلف است که این منافع را به سرمایه گذار پرداخت نماید. متاسفانه و یا خوشبختانه، تجربه کاری من در حوزه گاز طبیعی دقیقا مرتبط با اجرای همین ماده قانونی بوده است. لذا با جوانب مختلف و مشکلات اجرایی این ماده قانونی آشنا هستم. بر این اساس باید بگویم که برداشت آقای قالیباف در خصوص کاهش و یا بهینه سازی مصرف گاز طبیعی ذیل این قانون و فراتر از آن، هم ناقص و هم اشتباه است.

اگر بخواهم موضوع را کوتاه باز کنم باید اشاره کنم که بحث ماده 12 در خصوص گاز طبیعی در وزارت نفت در دو بخش پیگیری شده است. که این دو بخش و نقش آنها در مصرف گاز طبیعی عبارتند از:

بخش اول) گازرسانی به شهرها، روستاها، نیروگاه ها و صنایع
دهه هاست که در وزارت نفت همیشه این مساله مطرح بوده است که بسیاری از صنایع و خانوارها در حال استفاده از فراورده های نفتی از جمله گازوئیل و گاز مایع (LPG) هستند که قیمت تمام شده و جهانی آنها بسیار بالاتر از قیمت معادل گاز طبیعی است و ضمنا کشور خسارت بزرگی از قاچاق این فراورده ها متحمل می شود. لذا این پروژه مطرح شد که با گازرسانی به شهرها و روستاهای باقیمانده و نیز صنایع و نیروگاه ها می توان فراورده های نفتی را آزاد کرد و از محل درآمد صادراتی آن فراورده ها، پروژه های گازرسانی را انجام داد. چند صد میلیون دلار پروژه به این شکل ذیل ماده 12 در وزارت نفت تعریف و اجرا شده است. بنابراین این بخش از اجرای ماده 12 در وزارت نفت کاملا در تضاد با کاهش مصرف گاز طبیعی و دقیقا برعکس، در جهت افزایش مصرف گاز به عنوان ابزاری برای افزایش بهره وری و کاهش هزینه های دولت و حتی درآمدزایی صادراتی از طریق صادرات فرآورده های نفتی بوده است. این همان اشتباه سران کشور در خصوص کاهش مصرف گاز طبیعی ذیل ماده 12 قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و ارتقای نظام مالی کشور است که عملا اینطور نیست.
البته اجرای این طرح در دولت گذشته با فرض افزایش ظرفیت تولید گاز طبیعی با فرض خوش باورانه موفقیت برجام و اجرای طرح های توسعه در پارس جنوبی بوده است که متاسفانه اینگونه نشد. لذا الان فشار مصرف گاز بیشتر از گذشته شده در حالیکه تولید با همان سرعت افزایش نیافته است.

بخش دوم) شرکت بهینه سازی مصرف سوخت
بخش دوم ماده 12 در وزارت نفت و زیرمجموعه های آن مربوط به "شرکت بهینه سازی مصرف سوخت" می شود که می تواند مورد نظر آقای قالیباف بوده باشد. اما واقعیت امر این است که بهینه سازی مصرف سوخت مساله ای چند وجهی است که بخش های مهم و اساسی آن در خارج از مجموعه نفت است. مثلا پایین بودن راندمان نیروگاه ها و فرسوده بودن آنها به وزارت نیرو مربوط می شود. ساختمان سازی غیراستاندارد و عدم استفاده از سیستم های عایق حرارتی با کیفیت به شهرداری ها و نظام مهندسی ساختمان و نیز سازندگان مربوط است. خودروهای پرمصرف به خودروسازان و سازمان استاندارد مربوط است. ساخت وسایل گرمایشی کم بازده به ساختار صنعت و عدم انگیزه مالی بدلیل قیمت پایین انرژی مربوط است.
با وجود همه این بازیگران مختلف پر واضح است که شرکتی از زیرمجموعه های شرکت ملی نفت نمی تواند نقش حاکمیتی و دستوری برای اینهمه ارگان و سازمان بازی کند. مثلا دلیل اصلی و عمده پمپاژ عدم بهره وری انرژی در اقتصاد ایران، ساختار اقتصادی معیوب و سوءمدیریت کلان حاکم بر کشور است. این را چه کسی و در چه جایگاهی می تواند تغییر دهد؟
در نتیجه شرکت بهینه سازی علیرغم دانش بالا در تعریف استانداردها و گزارشات بسیار خوب در مورد مصرف انرژی و فرصت های بهینه سازی مصرف انرژی، عملا به شرکتی تبدیل شده است که جز پروژه های معدود که در برابر فرصت های بهینه سازی کل کشور هیچ به شمار می آید، کار چندانی نمی تواند انجام دهد. ضمن اینکه برخی از همین پروژه ها نیز شامل جایگزینی فرآورده های نفتی با گاز طبیعی است که مجددا در جهت افزایش مصرف گاز است.

در نهایت اما افزایش بهره وری و افزایش برداشت از میادین گازی می توانست ذیل ماده 12 قرار بگیرد که حلقه مفقوده آن سرمایه گذاری است. یعنی اول باید سرمایه گذاری صورت بپذیرد تا بهره وری هم افزایش یابد. بهره وری در خلا و بدون سرمایه گذاری بوجود نمی آید. اینجا همانجایی است که اعداد سرمایه گذاری بزرگ در ابعاد چند ده میلیارد دلاری مطرح می شود.

(ادامه دارد... 👈👈)
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

ای کاش همه جور قمار حرام اعلام می شد علی الخصوص قمار سیاسی با هزینه از جیب دیگران! اما به قول نکته بینی، با آنکه قمار از جیب دیگران کسب و کارش شده است، صحبت از حلال و حرام بی فایده است.

#برزخ_برجام
#زمستان_سرد_سخت
#قیمت_گاز_قیمت_نفت
#جیب_خالی_پز_عالی
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

این بخشی از سخنرانی جمال عبدالناصر در سال 1958 است در جواب به درخواست رهبر اخوان المسلمین مصر برای اجرای حجاب اجباری در مصر. او در جواب به آن شخص می گوید که دختر خود تو در حال تحصیل در رشته پزشکی است و حجاب (طَرحه معادل عربی روسری) ندارد. چطور تو سر دختر خودت نمی توانی حجاب کنی اما به من می گویی سر 10 میلیون زن مصری به زور حجاب کنم؟!!

قابل توجه بسیاری از مسئولین ما که نزدیکانشان به حجاب اعتقاد و التزام ندارند اما برای عموم زنان ایرانی نسخه ای می پیچیند که از اعمال آن حتی به نزدیکان خودشان هم عاجز هستند.
.
پینوشت: یکی از خاطرات کودکی من از تلویزیون، نمایش تصویر اخوانی های مصر بود در پشت میله های زندان. به نوعی همدردی ساده لوحانه با اسلامگرایان به ظاهر مظلوم اخوانی! گذر زمان اما ماهیت واقعی اخوانی ها را برای ما ایرانی ها و حتی خود مردم مصر نشان داد تا جایی که وقتی حکومت کوتاه آقای مُرسی با کودتا خاتمه یافت، صدای اعتراض چندانی بلند نشد. چیزی که نشانه رضایت عموم مردم مصر بود.
مصر مشکلات زیادی داشته و دارد. اما فکر می کنم مصری ها خیلی خوش شانس بودند که جز یک مدت کوتاه، اخوانی ها بر آنها حکومت نکردند.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

این توئیت نمونه بارزی از تضاد منافعی است که بازار سرمایه را ناکارآمد می کند. نمی شود وقتی به قیمت محصولات میرسیم، دم از آزادسازی بزنیم چون نتیجه آن افزایش قیمت فروش خواهد بود که به نفع سهامداران است. اما وقتی به نرخ بهره می‌رسیم به یکباره موافق دخالت دستوری دولت شویم تا نرخ سود را کاهش دهد! (البته لابی گران کاهش نرخ سود فراتر از بازار سرمایه هستند)

اما اگر به دخالت دولت در بازارها چراغ سبز نشان داده شد، یکجا این دخالت ممکن است به نفع بورس باشد (البته در ظاهر) و در جاهای دیگر، ممکن است به نفع گروه هایی باشد که منفعتشان ضد بورس است. همانهایی که منافعشان به زیاندهی و کاهش بهره وری صنایع مختلف منجر شده است. در این صورت، قانون می شود قدرت لابی ها و نزدیکی به کانون قدرت! دیگر قانون نیست!

من هم از افزایش قیمت سهام خیلی خوشحال می شوم و سود می برم! اما درست نیست که برای منفعت شخصی و یا به نام کاهش رنج زیان دیدگان، مهمترین ابزار مهار تورم را از کار بیاندازیم و در عین حال رانت استقراض با نرخ حقیقی منفی را نهادینه تر از قبل کنیم.

کاش به یک سری از پایه های فکری درست مومن باقی بمانیم، حتی اگر به ضررمان باشد.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

برگ هایی جالب از تاریخ معاصر!

به راستی فرق «دوحه» با «وین» به عنوان مکان مذاکرات چیست؟ آیا «اتریش» دشمن تر از «قطر» بود؟ آیا واقعا قرار است که در قطر به یُمنِ قدرت لابی گری و بازی دو طرفه قطری ها به رفع تحریم های ایران کمک شود؟ کشوری که می داند در صورت رفع تحریم ها، یکی از اولویت های ایران، تلاش برای افزایش سهم و برداشت از میدان گازی و لایه های نفتی پارس جنوبی است. آن هم پارس جنوبی که ناموس قطر است! اساسا برای همین میدان بود که قطر همیشه یک پای لابی تحریم های ایران در آمریکا بوده است تا دست و پای ایران را به عنوان رقیب جدیش در برداشت از پارس جنوبی و بازار LNG ببندد. از صدقه سر همین تحریم هاست که قطر در یک سوی خلیج فارس، قطب LNG دنیاست و ایران در سوی دیگر خلیج فارس، میلیاردها دلار پروژه های نیمه کاره LNGاش در حال آفتاب خوردن است. گاز برداشتی هم به زحمت کفاف مصرف داخل را می دهد بخصوص در فصل سرما.

حالا داستان چیست؟ آیا به قطری ها گفته شده که اگر آنها به رفع تحریم ها کمک کنند، ایران هم بی خیال پارس جنوبی می شود؟ همانطور که به روس ها تضمین داده شد که ایران وارد بازار گاز آنها در اروپا نخواهد شد تا اهرم فشار روس ها بر اروپا خدشه دار نشود؟ جالب آن که بخشی از گاز صادراتی ایران به اروپا و تهدید کننده قدرت روس ها، قرار بود از اضافه برداشت پارس جنوبی بیاید که قطر یک سر ماجرای آن بود و همین مساله، قطر و روسیه را در مساله محدود کردن صادرات گاز ایران به هر قیمتی متحد می کرد. سیاستی که برای هر دو کشور، بُرد و برای ایران، باخت کامل بود.

تاریخ معاصر جالبی را رقم می زنیم... مذاکراتی با واسطه گری روس ها در مکان قطری ها. نتیجه چه خواهد شد، خدا داند!
.
.
.
پینوشت: این متن را به عنوان کسی نوشته ام که سال ها در حوزه گاز طبیعی و بازار آن تجربه کاری دارم و گاهی با خودم می گویم که ای کاش واقعا این تجربه را نداشتم! داستان عقب افتادگی صادرات گاز ایران و توسعه نامتوازن این صنعت در داخل در اثر بی خردی مسئولین ما و نیز فشار روس ها از بالا و قطری ها از پایین و تاثیرات منفی آن بر سیاست خارجی کشور، از غصّه دارترین بخش های تاریخ معاصر ماست که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده است.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

به دنبال دو سه پست قبلی در خصوص رمزارزها، برخی از دوستان تعجب کرده بودند که چگونه بازار ارز داخلی ممکن است که اینچنین با رمزارزها ارتباط داشته باشد بخصوص با رمزارزی با ارزش ثابت (stablecoin) به نام "تِتِر". واقعیت این است که در دوره اخیر تحریم ها یکی از روش های غیررسمی انتقال ارز استفاده از رمزارزها بوده است از آن جهت که فرض این است که رمزارزها غیرمتمرکز (decentralized) بوده و امکان اعمال تحریم ها بر آنها اگر نشدنی نباشد، خیلی سخت خواهد بود. اما بر خلاف این فرض، کلیت دنیای رمزارزها آنچنان غیرمتمرکز نیست که دولتی مثل آمریکا نتواند بر انتشار و مدیریت بسیاری از کوین ها (coin) و توکن ها (token) اعمال نفوذ و قانون کند. در ضمن حتی اگر رمزارزی مثل بیت کوین به معنای واقعی غیرمتمرکز باشد، در سطح نقل و انتقال به کیف پول ها (Wallet) و صرافی های متمرکز، دولت ها امکان اعمال قانون و مسدود کردن دارایی ها را دارند. مثلا قضیه اوکراین و تحریم های روسیه، بازگشت رمزارزهای هک شده و یا باج گرفته شده توسط باج افزارها در چند وقت اخیر خود موید این موضوع است که دولت ها در اعمال تحریم بر کیف پول ها، مسدود کردن و بازگشت رمزارزها توانایی خوبی کسب کرده اند. اما با این وجود، هر چه که باشد مقداری از بار نقل و انتقالات ارزی کشور به دوش رمزارزها افتاده است.

البته ممکن است بیان شود که در تمامی دنیا، بسیاری از مردم روی رمزارزها سرمایه گذاری کرده اند و یا برای پرداخت از آنها استفاده می کنند و سقوط این بازار لزوما تهدید بازار ارز واقعی و کاغذی نیست. اما در مورد ایران می توان استدلال کرد که با عمیق تر شدن معاملات رمزارزها، استفاده از آنها برای پرداخت و سرمایه گذاری به نوعی آلترناتیو بازار حواله و اسکناس در شرایط تحریمی و تورمی به حساب آمده و فشار را تا حدی از روی این بازارها کم کرده و به سمت رمزارزها و بخصوص تتر هدایت کرده است. لذا این تحلیل در مورد ایران ممکن است صدق نکند.

با وجود این توضیحات، اثرات کاهش شدید ارزش بازار رمزارزها و حتی احتمال سقوط برخی از آنها مانند تِتِر بر بازار ارزِ واقعی بستگی به میزان دارایی های صرافی ها و مردم در بازار رمزارزها دارد. تخمین درستی من در این زمینه ندیده ام. ولی با یک حساب سرانگشتی از تِتِر موجود در صرافی های بزرگ و جشنواره ای از صرافی های رمزارز داخلی که پشت هر کدام یک صرافی واقعی (از نوع قانونی یا غیرقانونی) وجود دارد و مدام در حال دعوت مردم به این بازار هستند و حضور خرد و کلان مردم به صورت مستقیم و غیرمستقیم در بازار رمزارزها به امید حفظ ارزش پول و حتی کسب سودهای نجومی مانند سال ۲۰۲۱ میلادی، می توان حدس زد که ما با ارقامی در ابعاد میلیارد دلاری در بازار رمزارزها طرف هستیم اگرچه شاید ابعاد دقیق کار هیچ وقت برای ما مشخص نشود از آن جهت که این دارایی ها به صورت پراکنده و غیرمتمرکز وارد این بازار شده اند. اما مشخص است که در شرایط فعلی، جابجایی حتی بخشی از این سرمایه از بازار ارمزارزها به بازار ارزِ واقعی می تواند اثرات منفی روی نرخ ارز داشته باشد.

عقل حکم می کند که قبل از واقعه که البته بخشی از آن پیشاپیش رخ داده، تدبیری اندیشیده شود و حداقل برای موجودی تتر صرافی های بزرگ راه های جایگزین تعریف شوند. اگرچه باید اعتراف کنم که دست ما در یافتن روش های مختلف چندان باز نیست.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

پیرو دو پست قبلی در مورد Terra و دلار آن یعنی UST، از دیروز تتر (Tether) هم مورد حمله فروشندگان قرار گرفته و دیگر معادل یک دلار نیست. البته تتر همیشه بدلیل عدم شفافیت ناشر آن مورد بی اعتمادی بوده ولی علیرغم این بی اعتمادی، توانسته بود تا بیش از ۸۰ میلیارد دلار تتر یا در حقیقت دلار منتشر کند. تتر از آن جهت برای ایران اهمیت دارد که بخشی از کار صرافی ها در حال حاضر براساس نقل و انتقال تتر انجام می شود.
داستان تتر هر چه باشد، سقوط آن، هم ضربه مهلک به بازار رمزارزهاست و هم ضربه سختی به بازار ارز خواهد زد. شاید بخشی از التهاب کنونی بازار ارز هم مرتبط با تبدیل تتر و رمزارزهای دیگر به دلار واقعی یا کاهش پذیرش آنها در تبادلات باشد. روزهای آتی تصویر بهتری خواهیم داشت.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

"تنها پارانویدها زنده می مانند!"

در طول سالهایی که بازارهای مختلف مالی بخصوص بازار ارزها را دنبال می کنم، شوک بانک مرکزی سوییس در سال 2015 و تقویت شدید فرانک سوییس فقط در چند ثانیه شدیدترین تغییری بود که در بازار ارزها شاهده بوده ام و در آن زمان بدلیل اینکه فعالیت زیادی در بازار ارزها داشتم، متاسفانه آسیب زیادی هم از خلف وعده بانک مرکزی سوییس خوردم. از آن به بعد به گفته اندرو گرو، مدیرعامل اسبق شرکت اینتل، ایمان آوردم که می گفت " تنها پارانویدها (مبتلایان به بیماری بدگمانی) زنده می مانند". معنای این حرف این است که هیچ اتفاق بدی غیرمحتمل نیست و تنها کسی که پارانویا دارد و می تواند این احتمالات بد را ببیند و از آن بترسد و برایش برنامه داشته باشد، در نهایت زنده می ماند. اگر چه شاید این حرف غلوآمیز باشد اما کسانی که در بازارهای مالی فعال بوده اند و بخصوص معامله گری یا تِرِید کرده اند می دانند معنی این حرف چیست. تِرِیدری در طول زمان زنده می ماند که پارانویا دارد و به هیچ قانونی و فردی و قولی دل نمی بندد و احتمال هر اتفاق بدی را می دهد و برای آن آماده است!

حالا این روزها به واسطه افزایش تورم بی سابقه در آمریکا و افزایش نرخ بهره دلار، بازارهای مالی بخصوص سهام تکنولوژی و رمزارزها دچار تلاطم های شدید شده اند. از همه اما آموزنده تر حکایت پروژه Terra است که دو رمزارز یکی به نام Luna و رمزارز دلاری به نام UST را منتشر کرده است. بی شک Terra یکی از موفق ترین و قوی ترین پروژه های بازار رمزارزها در دو سال گذشته بوده است. ایده رمزارزی غیرمتمرکز با ارزش ثابت شده (decentralized stablecoin)به دلار، از اهداف اصلی دنیای رمزارزها بوده و هست. از همه مهمتر زمانی بود که بنیانگذاران Terra از بیت کوین به عنوان ارز ذخیره دلار رمزنگاری شده اشان استفاده کردند و این گامی عملی بود که بیت کوین نقش ارز ذخیره (reserve currency) را در کنار دلار و یورو و ارزهای معتبر بازی کند. ایده، اجرا و تیم قوی باعث شده بود که این پروژه ثبت سنگاپور بتواند میلیاردها دلار را جذب رمزارز معادل دلاری خود یعنی UST کند و دیگر رمزارزشان یعنی Luna تا مدت ها در لیست ده رمزارز برتر دنیا از نظر ارزش بازار (market cap) باشد.

همه چیز مرتب چیده شده بود تا دیروز که این تعادل به هم ریخت. ارزش UST که قرار بود نماینده ارزش یک دلار باشد، در بدترین زمان تا 40 درصد و Luna تا 50 درصد سقوط کرد. تمامی بیت کوین هایی که قرار بود پشتوانه ارزش UST باشند ناگهان از کیف پول های شرکت خارج شدند تا فروخته شوند تا از ارزش UST حمایت شود. در زمان نوشتن این مطلب، وضعیت UST بهتر است اما هنوز معادل یک دلاری که قول داده شده بود، نیست. اما Luna وضعیتش بهتر نشد و گویا دچار مرگ تدریجی شده است و مرگ Luna، مرگ کل پروژه Terra است. تغییرات در دنیای کریپتو چیز عجیبی نیست اما در میان ارزهای برتر و پروژه های ستاره، چنین سقوط شدیدی آن هم ظرف چند ساعت شاید در سه سال گذشته بی سابقه باشد.

قول معروفی هست که می گوید سقوط در بازارهای مالی مثل بهمن است! در بالای کوه اندازه و توانش شاید کم باشد اما تا به پایین کوه برسد زورش بینهایت است و همه چیز را نابود می کند. حالا حرف از این است که اگر Luna باز نگردد و نتواند روی پایش بایستد، در ترکیب با تحولات نرخ بهره دلار، می تواند کل بازار رمزارزها را تهدید کند.

رمزارزها به عنوان جایگزین نظام پول های کاغذی رایج بخصوص دلار شکل گرفتند. چاپ دلار و بحران سازی های بانک های مرکزی از دلایل منطقی و قابل دفاع شکل گیری این تکنولوژی بوده است اگرچه بعدا پروژه های زیادی با کاربردهای متنوع برای آن تعریف شده است و دیگر دعوا لزوما بر سر پول های کاغذی و بانک های مرکزی نیست. اما هنوز یک عطسه دلار به معنای ذات الریه در بازارهای دیگر از جمله خود بازار رمزارزهاست. از این عطسه دلار کسانی به سلامت بیرون می روند که احتمالا کمی مجهز به پارانویا باشند و پیشاپیش بدترین سناریوها را دیده باشند.

@economy

https://www.cnbc.com/2022/05/09/what-is-terrausd-ust-and-how-does-it-affect-bitcoin.html

Читать полностью…

در جستجوی روندها

🔖 فاینانس بین‌المللی کاربردی
📌مطالعه‌های موردی از صنعت پتروشیمی

👤 آقای حسین راهداری
📅 سه‌شنبه، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
🗓 افزودن به تقویم گوگل
🕠 ساعت ۱۷:۳۰
📍 محل برگزاری

@SharifEconAA

Читать полностью…

در جستجوی روندها

فکر می کنم که یکی از نقاط عطف بانکداری مرکزی در ایران همین است که رییس بانک مرکزی اش به جای آنکه شبیه اسلاف خود بگوید "نرخ ارز ارزان می شود و مردم نخرند" می گوید ثبات نرخ ارز برایش مهمتر از نرخ ارز است. معنای این حرف در این شرایط کاملا مشخص است! اما آنچه این بنده خدا نمی گوید این است که وقتی در سیاست خارجی تنش وجود دارد، وقتی دولت و مجلس علنی و بدون خجالت بودجه را با کسری می بندند تا بعدا با تحمیل تورم به اقتصاد این کسری پوشانده شود و وقتی بانک مرکزی فقط مجری اوامر و بله قربان گوی بالادستی هاست، دقیقا به چه روشی می توان به ثبات نرخ ارز دست یافت؟
اما باز هم می گویم همین صحبت ها به معنای تغییری مثبت است آن هم بخصوص در سیستم مدیریتی ایران که "تغییر" گناه کبیره به حساب می آید! و گرنه اینهمه مقاومت در برابر تغییر و اصرار به تکرار روش های غلط گذشته، آن هم نه یک سال و دو سال بلکه برای دهه ها، چه دلیلی می تواند داشته باشد؟!
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

مرور کوتاهی بر "جام زهر"!

زمانی که قطعنامه 598 در 27 تیر 1366 توسط شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ بین ایران و عراق صادر شد، صدام فوری آن را پذیرفت. اما پذیرش این قطعنامه توسط ایران (یا همان عبارت معروف نوشیدن جام زهر) تقریبا یک سال طول کشید. مرور تاریخ جنگ در این یک سال بعد از صدور قطعنامه حاوی نکات جالبی است.

در حقیقت، بعد از صدور قطعنامه 598 طرف ایرانی به دلایل مختلف از پذیرش این قطعنامه سر باز زد. یک اینکه طرف ایرانی می گفت این قطعنامه تمامی منافع ایران از جمله مقصر شناختن صدام و خسارات را در بر نمی گیرد و باید اصلاح شود. علاوه بر این طرف ایرانی می گفت که این قطعنامه بعد از پیشروی های ایران در عراق و پیروزی های اخیر صورت گرفته و این قطعنامه به معنای کمک به صدام است تا از مهلکه شکست فرار کند. در همین راستا، پذیرش قطعنامه توسط صدام این برداشت را در سران سپاه و در ادامه حکومت ایجاد کرد که صدام در موضع ضعف است و حالا دقیقا زمانی است که باید ایرانی ها جلو بروند و دیگر کار صدام را تمام کنند و حتی شاید کارهای بزرگتری انجام دهند.

اما در ادامه شرایط جنگ مطابق با انتظار پیش نرفت. ایران در زمان صدور قطعنامه بخش هایی از خاک عراق را در تصرف خود داشت یعنی به نوعی دست بالا را داشت. اما تا زمان پذیرش قطعنامه، نه تنها بخش های تصرف شده در عراق را از دست داده بود بلکه آنقدر در موضع ضعف قرار گرفت که بعد از پذیرش قطعنامه، ارتش عراق وارد خاک ایران شد و بخش هایی از ایران را نیز اشغال کرد و ایران برای مدت ها از بیرون راندن صدام از این مناطق ناتوان بود. اشغال این مناطق زمانی پایان یافت که خود صدام قصد حمله به کویت را داشت و برای راحتی خیالش از ایران، مناطق اشغالی در ایران را تخلیه کرد.

اما این عوض شدن موقعیت ها تنها اتفاق این دوران یک ساله نبود. در همین یک سال، درگیری های زیادی رخ داد که منجر خسارات جانی و مالی زیادی شد. از جمله قدرت های بزرگ برای جلوگیری از شکست صدام، ارتش صدام را به موشک های دوربرد و نیز سلاح شیمایی به روز شده مجهز کردند که در نهایت چراغ سبز آنها به صدام منجر به حوادث تلخی همچون بمباران شیمیایی حلبچه شد. در ضمن، جنگ از درگیری ایران با عراق فراتر رفت و ایران به طور مستقیم با ارتش آمریکا نیز در خلیج فارس درگیر شد که همین درگیری منجر به انهدام بسیاری از تاسیسات نفتی ایران در خلیج فارس توسط ارتش آمریکا شد و در آخرین اتفاق تلخ نیز هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی در 12 تیر سال 1367 هدف قرار گرفت. بعد از این رشته حوادث و ضعف مالی و نظامی طرف ایرانی و حمایت همه جانبه جهانی از صدام، ایران در نهایت در 29 تیر 1367، قطعنامه را پذیرفت. در مجموع می توان گفت که در این یکسال، اشتباه محاسباتی طرف ایرانی سبب تبدیل بازی بُرده به باخت سنگین شد.

سال ها بعد جواد لاریجانی گفت: اگر ما قطعنامه را چند ماه زودتر می‌پذیرفتیم، می‌توانستیم بابت پس‌دادن هر بخش، امتیازات خوبی را از طرف عراقی‌ها بگیریم و این سوال مطرح است كه چرا نتوانستیم؟» لاریجانی خود در جواب این پرسش گفته است:«دلیل این امر آن بود كه یك گروه سیاسی می‌گفت وضعیت اقتصادی جنگ را برای بیست سال تامین می‌كند و گروه دیگری ادعای پیشروی تا بغداد را داشت؛ اما چند وقت كه گذشت، عده‌ای گفتند جنگ از نظر اقتصادی ورشكسته است و دیگری ادعا كرد برای پیروزی نیازمند بمب اتمی‌هستیم.»

قول معروفی هست که می گوید: وقتی در زمان درست صلح نکنی، ممکن است در بدترین زمان ممکنه مجبور به پذیرش شکست شوی.
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

مصاحبه حدود یک ماه پیش آقای همتی و توجیه اینکه چرا ایشان از مواضع اولیه ضد ارز 4200 تبدیل شده به عامل دولتی ها و رانتی ها در دفاع از این ارز! سپس ایشان چند دقیقه استدلال پر از مغالطه و خلافگویی هم در توجیه می آورد!
آقای رییس! قیمت گوشت در مقطع زمانی حذف ارز 4200 ارزان نشد، چون به قول شما 95درصدش تولید داخلی بود! اگر دلیل این بود که اصلا نباید گران می شد! ارزان شد چون احتکار و قاچاق دیگر توجیه نداشت! آقای همتی منت سر مردم دارد که اگر ارز 4200 حذف شود، مرغ دیگر 20000 تومان نخواهد بود!! به یک ماه نرسیده که قیمت مرغ دو برابر شده است! دقیقا ترس من این است که برخلاف گفته ایشان، با همین فرمان که بروند به زودی تورم به 60درصد هم برسد! دلیل واضح است! کنترل تورم با ارز 4200 بدون کنترل نقدینگی و قیمت ارز در بازار آزاد، توهمی بیش نیست! سه سال آزمون و خطا هنوز کافی نیست؟!

فرقی است بین فردی که واقعا خواب است با کسی که خود را به خواب زده! کسی که خود را به خواب زده، بیدار نمی شود!
@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

با سلام

با اکوایران در خصوص بازار ارز گفتگو‌کردم که در لینک زیر می توانید این مصاحبه را مشاهده کنید.
👇👇👇👇👇👇
https://www.ecoiran.com/fa/tiny/news-3660

@economy

Читать полностью…

در جستجوی روندها

نمودار بالا، ارزش واحد پول اسراییل یا "شِکِل جدید" (New Shekel) را در برابر دلار نشان می دهد که در چند سال اخیر، روند کلی آن تقویت در برابر دلار بوده. (نمودار نزولی) شِکِل جدید از سال 1986 و بعد از یک سری بحران های اقتصادی و تورم بالای اسراییل، با حذف سه صفر از شِکِل قدیمی بوجود آمد. ارزش آن نیز در سال 2006 شناور شد.
همانطور که دیده می شود در تمامی این سالها که اسراییل درگیر جنگهای مختلف بوده، ارزش پول اسراییل ثبات بالایی داشته است. مزید اطلاع اینکه از آوریل سال 2019 تا کنون (حدود یکسال و 9ماه) بدلیل اختلاف احزاب سیاسی، دولت پایداری در اسراییل شکل نگرفته و در این مدت 3بار انتخابات برگزار شده و مجددا قرار است که در ماه مارس (دو ماه دیگر) انتخابات جدیدی برگزار شود. این در حالی است که در این مدت تنشهای اسراییل با ایران و متحدانش در بالاترین حد چند سال اخیر بوده و اقدامات نظامی و سیاسی اسراییل علیه ایران بدون وقفه و حتی با قدرت بیشتری ادامه داشته است.
اما همه این تنشهای سیاسی داخلی و خارجی سبب بحران ارزی، دو یا چند نرخی شدن ارز، فرار سرمایه و حیف و میل منابع ارزی اسراییل نشده است.
#ریال #اقتصادایران
@economy

Читать полностью…
Subscribe to a channel