7846
﴾﷽﴿ لیتنی کل شیٔ تحبه أنت..
Ｃ᭄᭄
أن كنت موت ؛
وذراعيك أبواب قبري ،
فهيئ لي كفني أود أحتضانك .
اگر تو مرگ باشی ؛
و بازوُانَت درهایِ قبرِ من ،
پس کفنِ مرا مُهیا کن . . .
میخواهم تو را در آغوش بکِشم .
#ترجمه : إحسيِّن صايِن
#دیوار_نوشت
࿐༅ྀ 🏴 ི༅࿐
عانقني . .
لربما بعناقك تنتهي الحروب
التي تضج بداخلي .
مرا در آغوش بگير!
شايد درون آغوشت،
جنگ هاى درونم
كه آزارم مى دهند!
تمام شوند!!!
#دیوارنوشت
ترجمه:#الف_تالیا
دلم برایت تنگ شده
بی امان، بی دلیل، وحشتناک...!
#فرانتس_کافکا
الذكريات رحلة قصيرة لماضي جميل،
وعودة سـريعة لحاضر مرير.!
خاطره‌ها،
سفری کوتاه به گذشته‌ای زیبا،
و بازگشتی سریع به اکنونی مرارت‌بار هستند..!
#أسمهان_الحريمي
ترجمه: محمدحمادی
أمضيت طيلة اليوم اَنتظر منكِ كلمة
لكن لا شئ ، يبدو أنَّ العالم صارَ أخرس
همه ى روز را
در انتظار
كلامى از تو
گذراندم!
ولى هيچ نيست!!
گويى جهان،
لال شده است!✨
#دیوارنوشت
ترجمه:#الف_تالیا
با حرف هایت در آغوشم بگیر
که بعضی حروف، دست های مهربانی دارند ...!
#محمود_درویش
كأن جميع الغرباء أجتمعوا فيك!
انگار همه غریبه ها در تو جمع شده اند..!
#مظفر_النواب
الفرق بيني وبينك: أنني في حزنك كنتُ أقف على بابك أنتظر أن تسمح لي بالدخول، وفي حزني تركتُ الباب مواربًا لأجلك ودخل كلّ شيء؛ الناس والطيور والأتربة والمطر والرياح، إلا أنت
تفاوت ميان من و تو،
در اين است كه:
زمانى كه اندوهگين بودى،
بر در خانه ات
منتظر مى ماندم
تا به من
اجازه ى ورود بدهى!
و زمانى كه اندوهگين بودم؛
در را
به خاطر تو
باز گذاشتم!
همه چيز،
وارد شد!!!
جز تو…!!!!
مردم،
پرندگان،
گرد و خاك،
و باران و باد…
#دیوارنوشت
ترجمه:#الف_تالیا
"فاروق جويدة كتبَ سنة ٨٢ :
لو خانت الدُنيا
وخان الناس
وابتعدَ الاصحاب
عيناكِ ارضٌ لا تخون !
كتب بعدها بعام ، سنة ٨٣ :
قلت يوماً أنً في عينيكِ شيء لا يخون ..
يومها صدقت نفسي!
لم أكن أعرف شيئاً في سراديب العيون،
كان في عينيك شيء لا يخون،
لست أدري كيف خان" !
فاروق جويده،
سال ٨٢ (ميلادى)
چنين نوشت:
اگر دنيا
بى وفايى كرد!
و مردم هم…
و دوستان از يكديگر
دور شدند،
چشمان تو،
سرزمينى است كه
بى وفايى نمى كند!!
پس از آن،
سال ٨٣، نوشت:
يك روز گفتم
در چشمانت
چيزى است كه
هرگز بى وفايى نمى كند!!
همان وقت،
خودم باور كردم!
نمى دانستم در اعماق چشم ها،
چيست؟
در چشمانِ تو،
چيزى بود كه
بدعهدى نمى كرد!
نميفهمم
چگونه چنين كرد؟!!!
#دیوارنوشت
ترجمه:#الف_تالیا
ولا تَرغبنَّ فیمَن زهِد عنك...
مشتاقِ کسی نباش که تو را نمی‌خواهد..
#دیوار_نوشت
شاید فراقی که در این روزها ناچار به پذیرشش هستیم،خود سودمند باشد
چیزهای بزرگ را تنها میتوان از دور دید ...!
#جبران_خلیل_جبران
لا سبيلَ إلى الهدوء، إذا كان الضجيجُ مصدرهُ أعماقي.
وقتى فرياد
از عمقِ درون باشد
هيچ راهى براى
آرام شدن
نيست…!!
#محمود_درويش
ترجمه: #الف_تالیا
«اية معنى الدنيا دة غير وياك»
این دنیا ;
جز با تو بودن معنی دیگه ای نداره...❤️
#دیوارنوشت
Ｃ᭄᭄
كنتَ ترحَلْ
و كانَ يأتي من قلبي ؛
ضجيجَ انكسارِ العَظم!!!
تو
می رفتی و از قلبم ؛
صدایِ خُرد شدنِ اُستِخوان می آمد .
#تعریب : ألف تاليا
#کلام : إحسيِّن صایِن
࿐༅ྀ 🏴 ི༅࿐
نظرتي لفنجاني
وبين رشفة #قهوتي
يبقى حديث بيننا لا يعرفه أحد
قلبي يتحدث
وقهوتي دائما تصغي ..
نگاهم به فنجانم!
و ميان جرعه اى از قهوه ام!
سخنى ميان ما مى ماند
كه كسى را
ياراى درك آن نيست!!!
قلبم
سخن مى گويد
و قهوه ام
هميشه
گوش مى كند...☕️✨
#دیوارنوشت
ترجمه:#الف_تالیا
من قال أن الكلمات لا تفعل
شيئًا؟ إنها تلمس وتُغرق وتُنقذ
وتُدفء، تجعلك تطير وتتسع،
وأحيانًا تلصقك في الأرض لتتمزق
چه كسى مى گويد؟
كلمات؛
نمى توانند كارى كنند؟!
آن ها؛
نوازش مى كنند
غرق مى كنند
و نجات مى بخشند!!!
گرما بخش اند،
و به تو
قدرت پرواز
و شكوفايى
عطا مى كنند!
و گاه؛
چنان تو را
بر زمين ميزنند!
كه
از هم گسيخته شوى!!
#دیوار_نوشت
ترجمه:#الف_تالیا
Ｃ᭄᭄
تو
خانه یِ من هستی ؛
و زیباترین منظره ،
چَشمانِ توست . . ° • °🦋
#صباح_الخیر
࿐༅ྀ 🏴 ི༅࿐
Ｃ᭄᭄
أنا مُنكَسِرٌ؛
مثل قطع الزجاج المنثورةِ
على الأرض ؛
سقطت من قُمةِ الحب .
شکسته اَم ؛
بسانِ خُرده شیشه ای پاشیده بَر زمین ؛
از بلندایِ یک عشق افتاده ام .
#کلام : إحسيِّن صایِن
࿐༅ྀ 🏴 ི༅࿐
الثقة في الحب هي ان استعيدك
بسهوله ، حينما ظن الجميع انك
غادرت بلا رجعه ..
اعتماد در عشق،
اين است كه
تو را
به آسانى
بازگردانم!
زمانى كه همه گمان كرده اند
رفتنت بى بازگشت است...🤍
#دیوارنوشت
ترجمه:#الف_تالیا
Ｃ᭄᭄
نصیبِ ما که نشد
اما ؛
تو مثل یک لُطفی ،
در حقِ هرکسی بِشوی
خوشبخت است . •🕊
#صباح_الخیر
࿐༅ྀ 🏴 ི༅࿐
🎧
اصلا دلیل بودن من ،گفتن از «تو » بود ...♥️
#افشین_یداللهی
#خاص
Ｃ᭄᭄
فِيَّ امْرَأَةٌ حَزِينَةٌ ؛
هِيَ الَّتِي بَعْدَ رَحِيلِكَ ،
أَمْسَكَتْ بِيَدِ حَيَاتِهَا وَأَخْرَجَتْهَا مِنْ مَنْزِلِهَا .
در من
زنی دلتنگ است ؛
که بعد از تو
دستِ زندگی اَش را گرفت ،
و از خانه بیرون انداخت .
#کلام : إحسيِّن صایِن
࿐༅ྀ 🏴 ི༅࿐
كُنتَ كافياً إلى درجة أنني نسيت
معك كيف يشعُر أحدهم بالوحدة.
آنقدر كافى بودى
كه با بودنت؛
فراموش كردم
چگونه كسى مى تواند
احساس تنهايى كند...❤️
#دیوار_نوشت