دزیره ؛ روایتی عاشقانه از تاریخِ یک فاتح ☕شعـر،موسیقی،کتاب،دکلمه باید جهان را بهتر از آنچه تحویل گرفته ای، تحویل بدهی خواه با فرزندی خوب یا باغچه ای سرسبز اگر فقط یک نفر با بودن تو ساده ترنفس کشیدیعنی تو موفق شده ای
رفت روی تخت و خوابید.
غمش هم ،
جایِ دیگری نداشت برود ،
کنارش دراز کشید...
هاروکی موراکامی
اشتقت لك يا صاحب الضحك الجميل.
«دلتنگت شدم،
ای صاحب
خندههای زیبا...»
نامه لیمن هاج به ماری گرینجر
…و اکنون، عشق من، به تویی که قلبی پر عاطفه و چشمانی پر عشق داری، تویی که تصویرت را دیشب بوسیدم و لبانت را در رؤیاهایم بسیار میبوسم، تویی که عشقت زندگی مرا با خاطراتی دلنشین و انتظاری شیرین پربار میسازد، تویی که آغوشت مرا از بلایا و آسیبها حفظ میکند، تویی که نوازشهایت چنان خوشایند است که در خواب و بیداری آرزوی آن را دارم، نوازشهایی که تپش قلب مرا تندتر میکند، و تنم را به لرزه میاندازد و فکرم را از لذت حیران میکند…
ای نگهبان قلب من، به تو شب به خیر میگویم:
شب به خیری به روح بلندت و چشمان خمارت
و جسم خستهات میگویم، شب به خیری که
طلیعه صبحی درخشان و زیباست.
نامهها 💌
••┈┈┈❥ ♥️ ❥┈┈┈••
ıl💚lı
امروز شروع کن به زندگی کردن و هر روز رو جوری حساب کن که انگار خودش یه عمر زندگیه🍊🍃
#خدایا_شکرت 🌤
هر روزتون زیبا 🌻
◍⃟🌱
زندگـی پر از انتخـابه
ولی تو شادی رو انتخاب کن🤍🪁
.
رقص درونت را پیدا کن!
با زندگی بچرخ، با زندگی برقص.
صدای هستی،
موسیقیِ زلالِ احساس توست!
#میلان_کوندرا
من خدا را در قمقمهی آب یافتهام
در عطر یک گل
در خلوص برخی کتابها
و حتی نزد بیدینان
اما تقریباً هیچگاه وی را
نزد آنانی که کارشان سخن گفتن
از اوست، نیافتهام.
#کریستینبوبن
.
🎸اجرای زیبا و آرامشبخش قطعه "رومنس اسپانیایی" توسط "سورن مدسن"
#Soren_Madsen
این قطعه کلاسیک زیبا به نام "Spanish Romance" یا "Anonymous Romance" شناخته میشود.
نکته جالب توجه در مورد این قطعه این است که مشخص نیست چه کسی این آهنگ را ساخته و ساختن این آهنگ را به قرن ۱۹ میلادی و به آهنگسازهای مشهور آن دوران اسپانیا نسبت میدهند. دلیلی که به آن رومنس ناشناخته هم میگویند، همین موضوع است.
#نامهها 🌱💌
آنچنان که دوستَت دارم، دوستَم بدار؛
من از عهدهی باقی مسائل برخواهم آمد... .
-از نامههای #ویکتور_هوگو به #آدل_فوشه
🌟
در پسِ ....
ملالها و دردها و غمهای بیکران
که بر زندگی ِ مهآلود
باری است بس گران،
خوشا آن که با بالهای پرتوان
اوج گیرد سوی ...
دشتهای ِ باصفا و نورافشان؛
خوشا آن که اندیشهاش
چون چکاوکان
پر میگشاید آزادانه
سحرگه در آسمان
می گسترد بال بر فراز ِ زندگی
و میفهمد بیکوشش و آسان
زبانِ گلها و زبانِ
هر چیزِ بیزبان!
#شارل_بودلر
تماشای آثار امپرسیونیستی با چاشنی موسیقی چارداش
گاهی میانِ خلوتِ جمع،
یا در انزوای خویش،
موسیقیِ نگاهِ تو را گوش میکنم!
وز شوقِ این محال،
که دستم به دستِ توست،
من جای راه رفتن پرواز میکنم
#مشیری
موسیقی
انعکاس اولین بوسه ای است که آدم بر لب های حوا بخشید .
ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ، ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﻟﺬﺗﯽ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻬﺶِ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﻧﻮﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﮔﻮﺵﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧﺪ.
#جبران_خلیل_جبران
یه تیکه کتاب از کتاب ملت عشق 📙
اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی،
ابتدا اینها را به خودت بدهکاری.
کسی که خودش را دوست نداشته باشد
ممکن نیست دیگران دوستش داشته باشند.
خودت را که دوست داشته باشی،
اگر دنیا پر از خار هم بشود، نومید نشو،
چون به زودی خارها گل میشود.
#الیف_شافاک
🤍
غمگین نباش ،از اینکه به قسمتِ سختِ ماجرایت که رسیدی، همه رهایت کردند،
وتنها ماندی....
به این فکر کن که خدا بیشتر از قبل
هوایت را دارد....
فکر کن خدا میبیند که همه پشتت را
خالی کردهاند تا زمین بخوری و میگوید فکر میکنید سقوطش دادهاید؟ پروازش میدهم. فکر میکنید زمینش زدهاید؟ بلندش میکنم! فکر میکنید تنهایش گذاشتید؟ حامیاش
میشوم. فکر میکنید به خواست شماست؟
تا من نخواهم هیچ برگی از هیچ درختی
نمیافتد.منم که عزت میبخشم. منم که اراده کنم، از فرش به عرش میرسانم و از زیر به اوج! برای خودتان بساط قضاوت به راه انداختهاید و جای من حکم میدهید و پیش میکشید و پس میزنید؟ از راه و رسم خداییِ من چه میدانید؟ ملاک من ذات و نیات آدمهاست، نه آنچه که شما میخواهید. نه آنچه که شما میبینید...
محبوبم!
نگاه شما شب دارد،
روز دارد،
نگاه شما تماشا دارد،
تماشاخانه دارد،
همه ی آن اشتیاقها که داده به عاشق دارد.
نگاه شما داستانها دارد...
#محمدصالحعلا
کاش کمی
شعبده می دانستم
چشمم به چشمت که می افتاد
کلاه از سرم بر می داشتم
تا عشق
مثل کبوتری گرفتار
یک مرتبه
از جیب چپ پیرهنم پر بکشد
چرخی و زود
نرم
روی شانه ات بنشیند
کاش سعی ام جواب می داد
می خندیدی
سر شوق می آمدم و
زود دست به کار عجیب تر می زدم
مثلا با فاصله به آغوش می کشیدمت
طوری که لباست جمع می شد
لب غنچه می کردم از دور ولی
گونه ها ی تو لاله لاله رنگ می گرفت
خوشت می آمد و می پرسیدی
چگونه این ها را یاد گرفتید؟
می خندیدم و می گفتم
هر وقت شما گفتید چگونه با لبخند
مرا به پرنده تبدیل کردید
من هم کلکم را می گویم
#رسول_ادهمی🕊
ای یار زیبای روی من
بی آنکه بدانی، با تو کمی حرف دارم...
ای تو که جانی و درمان من
ز، ُزلف های پریشان تو گرفته
تا خط خنده هایت،
صدایت و رزق و برق چشمانت
یا ُرک و رو راست بگویم
تمامت را هر لحظه بیاد می آورم...
در آن لحظه که تو را در آغوش کشیدم
تمام خودم را در تو نیز یافتم
تو نیز نقطه آغاز این راهی
آغاز گر من باش
که برایت، تب دل را به جان تو رخنه کنم...
ای یار زیبا روی من
گرمی دستان تو نیز
معجزه ایست بنام آرامش جان
آرامش جانم می شوی؟
#مهدیرستمزاده
رنج نباید تو را غمگین کند!
این همان جایی است که اکثر مردم
دچار اشتباه میشوند،
رنج قرار است تو را هوشیارتر کند،
به این که زندگیات نیاز به تغییر دارد🌱ᥫ᭡
اگر معلم بودم به بچهها یاد میدادم
که عاقل باشند، عاقل به آن معنی
که خودم میدانم.
کاری نمیکردم که دلشان بخواهد
همهی دنیا را بگردند،
آن طور که بدون شک شما، آقای سورل،
موقعی که معلم بشوید خواهید کرد.
من برعکس به بچهها یاد میدادم
که خوشبختی را در همان نزدیکی خودشان
و در چیزهایی جست و جو کنند
که ظاهرشان به خوشبختی نمیماند.
#آلن_فورنیه
حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو
با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم
#سعدی
اول اردیبهشت سالروز بزرگداشت سعدی شیرازی گرامی باد
نامه لیمن هاج به ماری گرینجر
…و اکنون، عشق من، به تویی که قلبی پر عاطفه و چشمانی پر عشق داری، تویی که تصویرت را دیشب بوسیدم و لبانت را در رؤیاهایم بسیار میبوسم، تویی که عشقت زندگی مرا با خاطراتی دلنشین و انتظاری شیرین پربار میسازد، تویی که آغوشت مرا از بلایا و آسیبها حفظ میکند، تویی که نوازشهایت چنان خوشایند است که در خواب و بیداری آرزوی آن را دارم، نوازشهایی که تپش قلب مرا تندتر میکند، و تنم را به لرزه میاندازد و فکرم را از لذت حیران میکند…
ای نگهبان قلب من، به تو شب به خیر میگویم:
شب به خیری به روح بلندت و چشمان خمارت
و جسم خستهات میگویم، شب به خیری که
طلیعه صبحی درخشان و زیباست.
نامهها 💌
🍇
خدا كند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابانها
به شانهی هم بزنند
رئیسجمهورها و گداها
مرزها مست شوند
و محمّد علی بعد از هفده سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از هفده سال، كودكش را لمس كند
خدا كند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد
هندوكش دخترانش را آزاد كند .
برای لحظهای
تفنگها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود
بریدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنویسند
خدا كند كوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش را بدزدد
به میخانه شوند پلنگها با آهوها
خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجرهها
دیوارها را بشكنند
و
تو
همچنانكه یارت را تنگ میبوسی
مرا نیز به یاد بیاوری
محبوب من
محبوب دور افتادهی من
با من بزن پیالهای دیگر
به سلامتی باغهای معلق انگور
.
شعری از #الیاس_علوی (شاعر و هنرمند افغانستانی)
در فیلم «دستنوشتهها نمیسوزند»
به نویسندگی و کارگردانی #محمد_رسول_اف
@dessEre
کتاب #دزیره نویسنده #آن_ماری_سلینکو
قسمت بیستم ویکم
خوانش بانو #پریسا_ساعدی
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا(شرح۵)
پس از پى دشوارى آسانى است.
بگذار هر ثانیه حالِ تو خوب باشد،
بگذار رفتنیها بروند و ماندنیها بمانند.
تو لبخندت را بزن، انگار نه انگار!
حالِ خوبِ خودت را
به هیچ اتفاق و شرایط و شخصی گره نزن
بیواسطه خوب باش،
بیواسطه شادی کن و بیواسطه بخند.
شک نکن تو که خوب باشی
همه چیز خوب میشود،
خوبتر از چیزی که فکرش را میکنی
𖥨🌸🍃𖥨🌸🍃𖥨🌸🍃𖥨🌸🍃𖥨🌸🍃
تقویم قلب من،
نسبتی با تقویمهای جهان ندارد ،
میان برگریزانِ خزان،
وسط چلهی زمستان،
میبینی نوشتهاند: « بهار »
" آن لحظه که لبخند تو را میبینم!
#گروس_عبدالملکیان
غادة السـمان
بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینم
و برایت نامه های عاشقانه می نویسم
با قلمی از پَر جغد
که آن را در دواتی
در دوردست فرو می برم
دواتی ملقب به دریا
دستم را برای دست دادن با تو دراز می کنم
اما تو ساحل دیگر دریایی، در آفریقا،
گرمای دستت را احساس می کنم
در حالی که انگشتان مرا در خود گرفته است
آه! چه زیباست داستان عشق من با شَبحِ تو
قشنگترین دیالوگی که شنیدم این بود:
آل پاچینو: تا حالا عاشق شدی؟
دنیرو : بیست سالم که بود،سی ثانیه
عاشق شدم.
آل پاچینو : حالا چی ؟
دنیرو:سی ساله دارم به اون سی ثانیه
فکر میکنم
╰🤍🌱