عصلاتش سفت میشه و پتو را چنگ زده و سرشو تکون میده فهمیدم داره ارضا میشه سرعت و بیشتر کردم و گفت هاااااااااای داود شکمش یه لحظه اومد بالا و وقتی رفت پایین انگار که روی کیرم یه کتری آبجوش ریختن تمام بدنش لرزید و از حال رفت آروم کیرم و کشیدم بیرون شاید باور نکنید ولی تا چند ثانیه نزدیک یه استکان آب ازکسش اومد حالش که اومد سر جاش چشماش و باز گرد گریه اش گرفت و گفت الهی قربونت برم بعد ۸سال خود ارضایی شروع کردم بوسیدمش وارومش کردم و اشکهاش و پاک کردم گفت نوبت تو دوس داری ابت و کجام بریزی تو دهنم خوبه و شروع کرد خوردن کیرم دو سه باری تا ته کرد تو دهنش بعد پاشد و همین جور که قربون صدقه میرفت گفت دوست داری ابت را تو کسم خالی کنی نشست بادستش کیرم و میزون کرد تو کسش و شروع کرد بالا پایین کردن ومیگفت : افتخار میکنم که هرزه شدم زیر یه مرد خوابیدم سعید بیا ببین چه کس کنی دارم جونممم میدم کس ..... داشتم منفجر میشدم گفتم مریم داره میاد:بزار بیاد با گایدنت کسم آتیش گرفته با آب کیرت خاموشش کن ..... ارضا که شدم واقعا حس کردم مغز استخونهام داره از کیرم میاد بیرون مریم گفت های الهی قربونت برم و اومد کنارم سرش و گذاشت رو بازوم دراز کشید و همین جور که با موهای سینه ام بازی میکرد گفت هیچی نگو تا حرفم تموم بشه بعد هرچی خواستی بگو ، داود خیانت بده ولی من خوشحالم که اگه کردم ارزشش و داشت زنت همه چیو برام گفته که نمیتونه و خیلی عذاب میکشه شماره ات و داد به من که بدم یه نفر خودش و بهت نزدیک کنه و .. چون شماره داشتم شناختم و ..گفتم چرا منو نکنه دوست دارم مال من باشی ولی به یه شرط من به خانمت میگم شماره را دادم طرف و تو پسش زدی چون طاقت نمیاره زندگیت میپاشه من هم هفته عصر کار سعید دومرتبه هستم ولی خونه خودم نه هر موقع شب کاره از شنبه تا پنجشنبه همینجا یه شب تا ۶شب سرش و آورد بالا نگاهم کرد با چشمک سرش تکون داد که یعنی جواب بگیره گفتم:چی بگم به نظرت میشه قید تورا زد بخوام هم دیگه نمیتونم با دستش گیرم و گرفت صورتش و برد طرف کیرم یعنی داره با کیرم حرف میزنه گفت به نظرت میشه قید تورا زد خندیدیم گفت پاشو غذایی که دوس داری پختم کوفته تبریزی چشام و گرد کردم گفت فکر کردی فقط تو بلدی ازمن آمار بگیری منم بلدم شام خوردیم تا ۶صبح یه سکس هات تر و لذت بخش تر هنوز هم با همین این هفته سعید شب کاره پیش داستان نوشتیم میخواستم عکس از کسش بزارم قبول نکردگفت اگه صد نفر درخواست بدن میزارم قول میدم هیچ کسی تو عجایب هم ندیده من خودم میگم نیست.
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
بزن دعوت کن خانمم هم همون موقع گوشی و برداشت و زنگ زد مریم و گفت آقا داود گفته کی و ... قرار شد پنجشنبه بیان ولی من تا پنجشنبه دیونه میشدم تو فکر بودم که خانمم خابش برد رفتم سر گوشیش و شماره مریم و برداشتم و تو حرفهام با سعید فهمیدم یه هفته صبح ۷تا۳بعدازظهر یه هفته ۲بعدازظهر تا ۱۰شب یه هفته ۹شب تا۷صبح سر کاره و اون هفته صبح کار بود خوابیدم و ساعت گوشی واگذاشتم ۷صبح، بیدار شدم لباس پوشیدم و تو راه پله ها یه پیام نوشتم سلام خوبی و فرستادم براش و هنوز چند تا پله داشتم تا پارکینگ جواب داد سلام شما شروع کردم پیام دادن و زبون بازی که مهم نیست گور بابای من فقط خیلی دوست دارم و میترسم من حاضرم بخاطر ابرو پا رو دلم بزارم مثل خودت و...... تا نزدیک ظهر اونقدر زبون ریختم واز حرفهای سعید هرچی میتونستم وامار داشتم بهش دارم خسته شده بود گفت من که میدونم کی هستی یا میگی یا سعید که اومد ابروت و میبرم راستش خیلی ترسیدم ولی بروز ندادم و گفتم نه تو این کار و میکنی نه من دیگه پیام میدم فقط خوشحالم حرف دلم و زدم و مدیون دلم نمیشم دوست دارم تا نفس دارم مواظب خودت باش فقط حروم سعید باشه حتی نگاهش به تو امیدوارم به او چیزی که حقته برسی و خدا حافظی کردم و دیگه پیامش ندادم از یه طرف مطمئنم بودم بخاطر نفرت و حس بدی که به سعید داره حرفی نمیرنه از یه طرف میترسیدم از طرفی دل تو دلم نبود پیام بده ؛ پیام نداد بهم منم هرلحظه هزار فکر به سرم بود تا فردا صبحش ساعت ۷/۵با ویبره گوشی بیدار شدم خدارا شکر خانمم خواب بیدار نشد گوشی و برداشتم رفتم از اتاق خواب بیرون همین جور که به سمت دستشویی میرفتم مطمئن بودم از مریم پیام و باز کردم دیدم نوشته :سلام از دیروز تاحالا فکرم مشغول کردی ۱۰۰% مطمئن نیستم ولی تا حدودی با شناختی که تو این چند روز ازت پیدا کردم فقط امیدوارم درست حدس زده باشم برای آخرین بار یا خودتو معرفی کن یا دیگه پیام نده در جواب نوشتم اگه واقعا میخوای بدونی اول اسم منو بگو اگه درست بود مطمئن باش میگم
هنوز از دستشویی بیرون نیومده بودم دیدم پیام داد اول و آخر اسمت( د )هست درسته تازه فهمیدم من تو کف مریم جون و مریم خانم تو فکر ما جوابش و ندادم گوشی را از ویبره در آوردم تا خانمم شک نکنه مثل هرروز عادی صبحانه و لباس پوشیدم ۸ زدم بیرون تابرسم پارکینگ براش نوشتم اره ولی فقط ترا خدا مواظب باش منو تو آبرو بیش از دلمون بها دادیم براش و...... اگه میتونی حرف بزنی گفت تک زدم زنگ بزن یه چند دقیقه بعد یه تک زنگ زد و زنگ زدم بهش تا گوشی را برداشت هنوز سلام نکرده گفتم مریم تو کجا بودی قربونت برم الهی فدات بشم الهی دورت بگردم مریم دیدنم کردی مریم چجوری بگم جونم و میدم برا.. که حرفم و قطع کرد گفت: تو را خدا نگو داود رو
روز اول که دیدمت دلم ضعف رفت برات و پریشب تا حالا از فکرت بیرون نمیام ولی داود سعید بد دله شر میشه بخدا میترسم نمیدونی من نمیتونم نه تو نه من میدونیم آخرش شر آخرش گریه آخرش حسرت ولی مکس که کرد من گفتم ولی نه تو نه من هیچ کدوم نمیتونیم بیخیال بشیم درسته؟ گفت نمیتونیم گفتم پس بزاریه بار به دلمون گوش کنیم حرف نمی زد گفتم مریم قطع میکنم هر تصمیمی بگیری برام قابل احترامه من پای همه چی هستم کوچکترین ضربه ای بهت نخوره ولی به شر به آبرو به ریختن خون فکر کن جواب بده هستی یا نه من منتظرم اینو بدون باشی یا نباشی ذره ای حس که بهت دارم کم و زیاد نمیشه و قطع کردم ساعت نزدیک ۹ بود قطع گردم تا ۲/۵ که پیام اومد دل تو دلم نبود تو پیامش نوشته بود :حسرت خوردن ترس از قضاوت پا گذاشتن رو دل دیگه بسه من دلم خیلی چیزها میخواد که تو میتونی به خواسته هام برسونیم جونم فدای تو میکنم تا به تموم نداشته هام باهات برسم
داشتم میخوندم زنگ زد فقط یه خواهش ازت دارم گفتم جونم باشه گفت تو هیچ شرایطی تا وقتی زنگ و پیام ندادم نه زنگ بزن نه پیام بده گفتم مطمئن باش فقط میدونی دلتنگی و چشم براهی آدم و دیونه میکنه خداحافظی کرد قطع کرد یه پیام داد: داود مال من باش دوووووووووووووستت دارم،خلاصه میکنم چون خیلی طولانی شد تا پنجشنبه که مهمون بودن خونه ما پیام و زنگ مهمونی تموم شد هفته بعدی سعید عصر کار بود و کار ما هم زنگ و پیام و درددل وقتی سعید نبود ازهمه چی میگفتیم چند بار بهش گفتم مریم من سکس میخوام گفت من بیشتر تو ولی هر موقع وقتش بود مطمئن باش خودم میگم منم راستش داشتم روانی میشدم براش ولی واقعا میخواستم از دست ندمش تا آقا سعید شب کار شد و شنبه ای که شب نبود خونه ساعت ۱۰صبح مریم زنگ زد گوشی و که برداشتم گفت امشب اگه بخوام تو مال من باشی تو خونه مشکل نمیشه گفتم نه گفت ۹/۵ منتظرتم فقط ماشینت را تو کوچه نیار سر کوچه هم رسیدی زنگ بزن تا شبخدا حافظ و قطع کرد خلاصه با هزار مکافات یه مکان پیدا کردم زنگ زدم خونه گفتم شب نمیام میرم حکم میزنم و.....
🌹خیانت در خیانت🌹
اولین عشق بازی وتجربه قشنگ. سلام بر دوستای عزیز من امیر آمریکایی 29 سالمه. سکس زیاد داشتم ولی یکیش هيچوقت تکرارنشد برام. اطخودم بگم ک بدنسازی کارمیکردم ولی بخاطر شرایط مالی وگرفتاریا دوسه سالیه نمیرم قدم 185 وطنم 90 سفید موهام خرمایی چشامم اکثرا عسلیه و بارنگ لباس ومحیط تعغیر میکنه. دوسالی از ازدواجم میگذشت ک با سهیلا اشنا شدم ی خانم 31 ساله سفید چشم سبز ک نمیدونم چیشد ک عاشقش شدم یشب ک پیام بازی میکردیم اوایل دوستیمون گفت اگ قراره سکس داشته باشیم باید خاص باشه. اون زن نجیبی بود و ب جز شوهرش باهیچکس نبود ولی بخاطر خیانت شوهرش تصمیم گرفت بامن باشه خلاصه یروز قرار گذاشتیم و من خونه رو خالی کردم و رفتیم اونجا سهیلا ی مانتوی زرد پوشیده بود تا رفتیم داخل اومد چسبید بهم و لبامون گره خورد بهم عاشق لباش و لپاش بودم وهیچوقت ازخوردنش سیرنشدم من بدمجازم ولی اونقدر دوسش داشتم ک همیشه میخوردمش و میرفتم پایین وسرمیکردم لای پاهاش اونم نگام میکرد ونازم میکرد بعد بم گفت امیر میخوام زودباش منم اومدم لای پاهاش و گذاشتم توش ک گفت اوووووف چ داغه کیرم 17 سانته ولی کلفت وداغه سهیلام عاشق داغیش بود هی میکردم و درمیاوردم خلاصه شروکردم ب زدن و لیسیدن صورتش اونم میگفت آخ امیر قربون کیرت برم دیگه تو بکنه منی موهاشم بازمیکردم ومیریختم زیرم خیلی لذت داشت منم هی توگوشش میگفتم سهیلا چقد دوست دارم اروم میشم باهات اونم باناخناش میکشید پشتم وتو کمرم و لب میگرفتیم لبامو گاز میگرفت خلاصه نیم ساعتی میزدم ک عرقام راه افتاد و میریخت روسینش واونم پاکش میکرد و میگفت قربونت برم ک خسته شدی خلاصه بهم گفت هروقت گفتم بریزش تامنم باز بیام وهمزمان باهم ارضا شدیم و ریختم توش خیلی چسبید تاچن سال باهم بودیم و بجایی رسیده بود ک از پشت ک تاحالا نداده بودم بهم میداد و عادت کرده بودیم ب سکس باهم بعد چند سال ی چنتا ادم حسود مارا جداکردن ولی من همیشه دوسش داشتم بعداون باچنتا دیگه دوست شدم اونام دوسم داشتن کلا بخاطر چشام خیلیا دوسم دارن ولی من همیشه توفکر سهیلا بودم چندسال هرجامیشد سکس میکردیم حتی چنبارم رفتم خونه خودش میومد باماشین دنبالم میگفت دلم میخواد تختم بوی تورو بگیره خیلی باهم عشق بازی کردیم خیلی زیاد ولی الان اون ی بچه داره و دیگه نمیخاد باهم باشیم میگه کارمون درست نبود واین حرفا ولی من اصلا ب این چیزا اعتقاد ندارم. ببخشید ک وقتتونا گرفتم راستی دلیل دوم اینکه چرا خیلیا دوسم دارن اینه ک هميشه توسکسام اول طرف مقابلو ساپورت میکنم و فولش میکنم یعد خودم براهمینم هرکیا کردم عاشقم شد باید بگم ک استاد بزرگیم وخیلی حرفه ای. دمتون گرم
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
فائزه بعد از برداشتن سیب بلند شد از آرمین عذر خواهی کرد بخاطر اینکه پشت شو بما کرده بود و رفت تو آشپزخونه تا هم سیبو بشوره هم به غذا سر بزنه البته غذارو از قبل آماده کرده بود تا گیر غذا نباشه و کامل به حال کردنش برسه . از تو آشپزخونه منو صدا کرد رفتم پیشش گفت حامدجونم خیس خیسم بریم تو اتاق منو بکن دیگه طاقت ندارم منم که دیدم آرمین شهوتی شده به فائزه گفت دوس داری با آرمین حال کنی زنم گفت من از خدامه ولی تو باید اجازه بدی منم بهش گفتم منم خیلی دوس دارم همچین پسری جلوی خودم زنمو بکنه . واقعا دوس داشتم چون آرمین خیلی خشگل و دوس داشتنی بود. زنم گفت چجوری راضیش کنیم بهش گفتم اونش با من . من برات جورش میکنم. بعدش با هم اومدیم بیرون من به فائزه گفتم برو تو اتاق خواب تا بهت بگم و اونم گفت چشمو رفت. من اومدم پیش آرمین یه بوس آبدار بهش کردم هنوز کیرش نخوابیده بودبهش گفتم ببین آرمین من اهل کلک و دودوزه بازی نیستم مستقیم میرم سر اصل مطلب آرمین گفت چی شده یه کم ترسیده بود بخاطر راست کردنش بهش گفتم تو خیلی خشگلی منم خیلی دوست دارم که تو رو برای بدن نمایی زنم انتخاب کردم ببین فائزه زنم خیلی شهوتیه و منم نمی تونم نیازاشو برطرف کنم فائزه از تو خوشش اومده و میخواد تو نیازاشو برطرف کنی توهم که با دیدن اندامش بدجوری شهوتی شدی و راست کردی پس تو تنها کسی هستی که میتونی زنمو ارضاء کنی آرمین شکه شده بود و هیچی نمیگفت من فائزه رو صدا کردم و اومد پیش ما دل تو دلش نبود بلند شدم و خودم زنمو جلو آرمین لخت لخت کردم و بهش گفت آرمین در اختیار توهست میتونی شروع کنی آرمین محو تماشای بدن قشنگ زنم شده بود چشم ازش بر نمیداشت من روی مبل جلوی اونا نشستم تا از دیدن لذت بردن زنم لذت ببرم فائزه نشست کنار ارمین و شروع کرد به لب گرفتن از لبای قشنگ آرمین. آرمین هم حسابی لبای زنمو میخورد بغلش کرد بعد از لب ، فائزه تی شرت آرمینو دراورد و شروع کرد به خوردن سینه های آرمین بعد آرمین زنمو روبروی من رو مبل خوابوند و شروع کرد به خوردن همه بدن زنم از پستونا گرفته تا شکم زیر بغلاش و کسشو روناش. حسابی زنمو خورد من برای اولین با زنمو تو بغل یه پسر خشگل میدیم و واقعا لذت میبردم بعد فائزه گفت شلوارتو دربیار دیگه طاقت ندارم که آرمین شلوارو شورتشو باهم کشید پایین وای چی میدیدم یه کیر حدود 15 ، 16 سانت سفید کلفت خوشگل موهای بالای کیرش خیلی خشگل بود من که این صحنه رو دیدم دیگه نتونستم طاقت بیارم و رفتم و قبل از زنم شروع کردم به خوردن کیر قشنگ آرمین خیلی حال داد برای اولین بار بود ساک میزدم ولی خیلی خوشمزه بود موهای بالای کیرشو لیس میزدم تخماشو با تمام وجودم میخوردم انقدر بهم حال داد که با ساک زدن کیرش آبم اومد و ریختم تو شلوارم . برگشتم و نشستم سرجام حالا زنم شروع کرد به ساک زدن اونم فقط میخوردو می گفت چه کیر خشگلی داری جونم میخوام تا ته بخورم حدود یه ربعی ساک زد من با دیدن ساک زدن زنم دوباره راست کردم این دفعه لخت شدمو رفتم چندتا کاندوم از تو کشوی اتاق خوابمون آوردم. کیر و اندام من نسبت به آرمین هیچ برتری نداشت. زنمو از رو کیر آرمین بلند کردم و گفتم دیگه وقته کردنه همون طوری که آرمین خوابیده بود کاندومو کشیدم رو کیرشو به زنم گفتم بیا بشین روش اونم سریع پرید روشو کیر آرمین یواش یواش تا ته کرد تو کسش چون کیر من کوچیک و باریک بود زمان برد تا گشاد بشه و شروع کرد به بالا پایین رفتن. زنم انگار تو فضا بود خوابده بود رو آرمین و آرمین هم ازش لب میگرفت صورتشو میخورد یا پستوناشو با دستاش کون زنمو خیلی نرم میمالید .منم داشتم این صحنه رو میدیدم خیلی حال داد بعد پوزیشنو عوض کردیم زنم داگی قمبل کرد و آرمین شروع کرد به تلمبه زدن انقدر محکم میزن که کون زنم مثل ژله تکون میخورد آرمین همین جور میکرد زنم ناله میکرد و میگفت بکن فقط منو بکن عزیزم آه آه و بعد از چند دقیقه با ناله بلند بی حال ولو شد رو فرش فهمیدم ارضاء شده آرمین زنمو برگردوند و بدون اینکه کیرشو بکنه تو کسش فقط خوابید روش و شروع کرد به خوردن صورت و لباش و با دستاش کس زنمو آروم میمالید یه نیم ساعتی ادامه داد تا سکس زنم کامل شد خیلی دقیق عملیات پیش آمیزش و پس آمیزشو برا زنم انجام داد ولی هنوز آب خودش نیومده بود بهش گفتم آب نداری گفت چرا ولی کمرم خیلی سفته خیلی دیر آبم میاد بر خلاف من که تا میکنم تو کس زنم آبم میاد من به آرمین گفتم بخواب تا برات ساک بزنم و خوابید خواستم کاندومو دربیارم که دیدم آب زنم روی کاندومه فهمیدم زنم خیلی حال کرده کاندومو درآوردم و شروع کردم به خوردن کیرش خیلی دوس داشتم کیرشو بخورم بعداز اینکه کیرشو حسابی خوردم آرمین گفت میخوایی باهم گی کنیم گفتم باشه همینجوری که خوابیده بود رفتم روش بدنشو میمالیدم و صورتو لبای خشگلشو میخوردم از اینکه کیرم به کیرش چسبیده بود حال میکردم بهش گفتم برگرد بذارم لا پات برگشت حالا که کونشو به
Читать полностью…بعد از اینکه بستتم اومد سمتمو کیرشوکرد تو دهنم و منم شروع کردم به ساک زدن و با دل و جون خوردن کیرش . تخماشو میخوردم . کیرشو لیس میزدم . تف میزدم از بالا تا پایینه کیرش و تو دهنم جاش میدادم . کیرش تقریبا 18 سانتی بود نه کلفت بود نه باریک . کیرش خوش فرم بود و البته خداروشکر شیو شده ! اینقدر کیرشو ساک زده بودم که مثه یه تیکه سنگ شده بود . بعد از اینکه ساک زدنم تموم شد افتاد به جون لبامو و ازم لب میگرفت . گردنمو میخورد . گوشمو میخورد . سینه هامو لیس میزد و میخورد . همونقدری که من بهش حال دادم اونم به من حال داد . و دوباره کیرشو کرد تو حلقم ..این دفه مثه وحشیا تلمبه میزد و داشت خفم میکرد . منم با اینکه دکتری ساک زنی دارم ولی دیگه آخریا داشتم خفه میشدم از شدت تلمبه زدناش . بعد از اینکه حسابی واسش ساک زدمو کیرشو سیخ سیخ کردم اومد سمت سینه هامو شروع کرد به خوردنشون و گاز گرفتنشون . من به حدی رویه سینه هام حساسم که وقتی علی داشت میخوردتشون خیسه خیس شده بودم . حدود 5 دقیقه ای سینه هامو خورد و بعد از اینکه حسابی آب کسمو درآورد کیرشو که هنوزم سیخ بود و یه کاندوم کشید روشو گذاشتش دم سوراخ کونم . با یه ذره فشار دادن و ور رفتن با سوراخ کونم کیرشو آروم آردم فرستاد تو کونم . اولش که هنوز جا باز نکرده بود و تا اخر نرفته بود یواش تلمبه میزد . اما همینکه کیرش جا باز کرد و تا آخر کونم رفت مثه وحشیا تو کونم عقب جلوش میکرد و منم فقط آه و ناله میکردم . اولش یکم درد داشتم چون داشت مثه وحشیا میکردتم و کونم هنوز عادت نکرده بود . اما هرچی که بیشتر میگذشت عالی تر میشد و فقط لذت میبردم . حدود 10 دقیقه ای شد که داشت از کون میکردتم . آخریا دیگه خسته شده بودم و حس میکردم دیگه نای تحمل کردنو ندارم ولی واسه ی اون انگاری تازه شروع داستان بود . معلوم بود یه چیزی خورده یا اسپری زده وگرنه تا الان باید ارضا میشد . هرچی بیشتر میگذشت اون وحشی تر میشد و تندتر میکردتم . دیگه کم کم صدام دراومده بود که میگفتم خسته شدم و چرا ارضا نمیشی اما اون هیچ توجهی نمیکرد و فقط تلمبه میزد . موهامو از پشت مثه وحشیا میگرفت و سرمو میکشید سمت خودشو تو گوشم میگفت لذت ببر جنده خانم و اینقدر غر نزن . حدودا یه 10 دقیقه دیگه به کارش ادامه داد تا بالاخره ارضا شد و بی جون افتاد روی تخت . و منم تویه همون حالت بسته خودمو خم کردم و افتادم به شکم روی تخت . حس میکردم با این شدتی که علی منو کرده تا چند هفته نمیتونم کون بدم . اما برام لذت بخش بود . اولین سکسی بود که تو این سالها ازش لذت برده بودم و واقعا برام سکس بود . بعد از اینکه یکم حالش جا اومد دست و پامو باز کرد و هر دوتا رفتیم دستشویی و خودمونو تمیز کردیم و پولمو داد و ازم خدافظی کرد و رفت . وقتی که رفت امید لخت از اتاق اومد بیرون و کیر به دست وایساده بود جلویه من . بهش گفتم من دیگه امروز حال ندارم و نمیتونم سکس کنم . اما خب دیگه اونم شق کرده بود و حالیش نبود منم دیدم نامردیه قبول کردم که بهش بدم. خخخخخ .. البته راهی نداشتم جز قبول کردن ... اومد سمتمو دوباره شروع شد . نقطه ضعفمو میدونست . افتاد به جون سینه هامو اه و اوهمو دراورد . وقتی که حسابی سینه هامو خورد رفت سراغ کونم و کسم و شروع کرد به لیس زدن و انگشت کردن کسم . وقتی که حسابی خیس شدم کیرشو گذاشت در کسمو شروع کرد به کردنم . بیچاره هنوز 5 دقیقه تشده بود که آبش اومد و بی حال افتاد کنارم . منم وقتی که دیدم ارضا شده بلند شدم و گفتم من دارم میرم حموم و توام دیگه بلند شو برو . وقتی از حموم اومدم دیدم رفته . منم با خیال راحت رفتم تو اتاق خواب و تا خود صب خوابیدم .
این داستان واقعیه و واسمم مهم نیست فحشم بدین یا نه . چون من عاشق جندگیم و واقعا ازین کار لذت میبرم . اگه هم داستان جذاب نبود به جذابیت خودتون ببخشید چون دفه اولمه که داستان مینویسم. دوستون دارم. بوس بوس
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
🌹هانیه زن خوش هیکل همسایه🌹
سلام به دوستای عزیز این داستان که میخام براتون بگم ن ساخته ذهنه جغیه ن دروغ عینه حقیقتو براتون نقل میکنم من دوم راهنمایی بودم پدرم ورشکست شد و ما به محله های پایین شهر که همون محله پدریم بود اومدیم. ما خونه ای اجاره کردیم که طبقه همکف بود و یه واحدم کنار ما بود و خونه طوری بود که از پذیرایی خونه.همسایه بغلی به حیاط خلوت ما یه پنجره داشت. ولی اونو پوشونده بودن که خونه دیده نشه. ما وقتی رفتیم اونجا واحد بغلی خالی بود ولی تقریبا یه ماه بعد ما یه زنو شوهر با دوتا بچه اومدن اونجا ساکن شدن. زنه یه خانوم ترک زبون و دهاتی بی سواد بود که تقریبا سیو چهار پنج سالش بود و شوهرش یه مرد قد کوتاه تهرانی بود که صبح میرفت سر کار و نصفه شب میومد. خانوم همسایه با این که دهاتی بود ولی خیلی خون گرم بود و زود با مادر من دوست شد و رفتو امد پیدا کردیم و بچه های اون که دوتا دختر بودن یکیشون هم سن من و اون یکی سه ساله بود هر دقیقه خونه ما بودن و کلا گرم گرفته بودیم. خلاصه گذشت و یه روز من تنها بودم دیدم از خونه همسایه صدای اب میاد فهمیدم که رفته حموم کنجکاو شدم که ببینم میشه توی خونرو دید یا ن رفتم دیدم یه کوچولو طوری که کسی متوجه نشه دیده میشه. منتظر شدم تا اون و دختراش از حموم بیان بیرون اول دختراش اومدن من مث یه مجسمه زل زده بودم بهشون از اون سوراخ. با اینکه کم سنو سال بود اما بدن نازی داشت دختر بزرگش و بعد از دختراش خودش از حموم اومد واااااای باورتون نمیشه من وقتی دیدمش خود به خود ارضا شدم اخه تا حالا زن لخت از نزدیک ندیده بودم اونم به این خوش هیکلی. اون یه زن قد بلند بود سینه های گرد که از خصوصیات زنای ترکه و کون قلمبه و رونای تپل بود. یه یه ربعی جلو من مانور داد و بعد لباس پوشید من تا چند روز مث خلو چلا شده بودم همش تو فکر اون بودم از اون به بعد بیشتر بهش دقت میکردم. به کونو سینه و همه چیزش
خلاصه گذشت و ما از اونجا رفتیم ولی مادرم با اون خانوم دوست بود و طبق معمول رفت و امد داشتیم و از اشناییشون چند سالی گذشت که من نوزده سالم شد و هنوزم تو رویاهام با اون سکس میکردم. من یه پسره قد بلندم و سفیدو بور و تعریف نباشه خیلی خوشگل و چند ماهی بود که فیتنسم کار میکردم و تا دلتون بخاد دوست دختر داشتم ولی هنوزم تو کف اون خانوم بودم. و تو همین موقع ها بود که شنیدم اون خانوم از شوهرش جدا شده و تنها زندگی میکنه. وقتی این خبرو شنیدم تو کونم عروسی بود اینو یه فرصت میدونستم. از این قضیه چندماهی گذشت و من میدیدم که رفته رفته نگاه این خانوم تو رفت و امد هامون به من یه جور دیگه داره میشه. یه روز خونشون بودیم و حرف از بدن مردا شد که مادرم گفت تی شرتتو دربیار هانیه خانوم بدنتو ببینه منم بدون معطلی دراوردم. شیکمم شیش تیکه شده بود و کلا سکسی شده بودم. هانیه خانوم یهو بی اراده دست کشید رو شیکمم و یه بوس کرد من سرخ شدم و اونم یهو خندید و خودشو جمع کرد ما رفتیم خونه و شب هانیه خانوم اس داد که فردا یکم کار دارم بیا کمکم کن منم گفتم باش میام و به چیزی شک نکردم چون فکر کردم مادرمم هست. صبح شد و بعد باشگاه از باشگاه رفتم خونشون درو زد رفتم بالا دیدم یه مقدار وسایل وسط خونس باهم جمع کردیم و تموم شد و خبری از مادرم نشد من خیس عرق شدم هانیه خانوم با اصرار گفت توهم جای پسر خودم لخت بشو برو حموم منم قبول کردم و رفتم حموم زیر دوش بودم و داشتم با کیرم ور میرفتم که برگشتم بگم حوله بده هانیه خانوم دیدم لخت تو حموم وایستاده جلوم اولش ترسیدم ولی بعد به خودم اومدم تازه دیدم چه خبره در حموم خراب بود خانوم اومده بود تو. دستشو گذاشت رو کیرم شروع کرد مالیدن من باورم نمیشد فقط نگاش میکردم اونم به بدن من نگاه میکرد من یهو مث وحشیا بدون هیچ حرفی سینه هاشو شروع کردم به خوردن اونم فقط بدنمو میمالیدو اه اروم میکشید سینه هاشو که خوردم بغلش کردم یه پاشو بلند کردم و کیرمو تا ته کردم توش داغ بودولیز ولی زیاد گشاد نبود کردمشو ابمم ریختم توش و بدون هیچ حرفی فقط میخندیدیم دوش گرفتیمو اومدیم بیرون و لباسامو پوشیدم و ازم تشکر کرد انگار ن انگار که با من سکس کرده منم از خونه زدم بیرون.
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
دوباره ازش لب گرفتم و گردنش رو خوردم اما این بار تا صداش در اومد و حشری شد من لخت شدم و کیرم رو دادم تو دهنش تو دلم گفتم مادر قهبه اگه فکر کردی باز قراره اول تو ارضا بشی که عذاب وجدان بگیری به کس ننت خندیدی کیرم رو حسابی خورد دیدم دارم ارضا مشم شلوارت رو درار گفت نه دیگه گفتم درار فقط میخوام کونت رو ببینم که بیشتر حال کنم و با کمی اسرار و زور درآورد تا در اورد گفتم تو که تا اینجا پیش اومدی بزار بزارم تو اون کس نازت گفت نه دیگه عزیزم اذیت نکن گفتم باشه تو کست باشه واسه شوهر بی عرضت من کمی از پشت میزارم لای پات و تموم گفت از اون پدر مادر بچه مسلمونت یه همچین بچه ای بعد گفتم اونا رو ول کن پشتت رو بکن تا شرت رو در آورد دیدم چه صافو صوفی کرده و دیدم کسش خیس خیس در عین مادر قهبگی با کیرم کمی با سوراخه کسش باز کردم گفتم الناز بدم تو؟ با ناله گفت آره میخوام میخوام بکن تا این رو گفت من دیگه اختار از دستم در رفت و به قول شاعر وی نه تف نه کرم نه وازلینی نه کاندوم نه یه وازگازینی بی مقدمه کیرم که 22سانت میشه رو تا ته کردم تو کسش واقعآ این طور کس کردن از من بعید بود با این همه تجربه اما قبول کنید انقدر خوب بود که اختیار از دستم در رفت و تا ته کردم که دردش گرفت و کیرم رو در آورد و کمی به خودش پیچید اما حشرش بد زده بو بالا شانس آوردم گفت عزیزم مگه دفعه اولت کمی بازش کن بعد به پشت خوبید و گفت بده اول کمی خیسش کنم گفتم باشه پاهام رو انداختم طرفن گردنش و کیرم رو گذاشتم تو دهنش کمی ساک زد گفت حالا تا میتونی بکن بد کیرم رو گرفت تو دستش و آروم آروم کرد تو کسش لامب خیلی تنگ بود خلاصه تا شروع کردم به تلمبه زدن اگه یادتون باشه از گردنش مستقیم رفته بودم سر کیره خودم پس در نتیجه هنوز تاپش تنش بود تا تلمبه زدنم شرو شد چشاش رفت صداش در اومد و تاپش رو در اورد و با صدای لرزون گفت نامرد دلت میاد این سینه ها رو نخوری خدای هم سینه های عالی داشت گفتم آخه ترسیدم ارضا بشی و دوباره بزنی به سحرای کربلا دوباره با لرزه گفت خیلی مادر قهبهی و سرم رو محکم فشار داد به سینهاش جوری که موقه خوردن داشتم خفه میشدم اما حصابی کردمش بعد گفت عزیزم اجازه میدی من بیام بالا آخه اینجوری خیلی بیشتر بهم حال میده گفتم هر کاری دوست داری بکن خلاصه اومد بالا وتا اومد بالا 2 دقیقه نشده ارضا شد گفتم کیر تو این شانس الان دوباره بچه بازی در میاره و میگه من باید برم ولی در عینه ناباوری 1دقیقه بعد ارضاش که حالش اومد سرجاش کمی ازم لب گرفت و گفت فدات بشم الهی خیلی حال کردم حالا هر کاری دوست دری باهام بکن من دیگه متعلق به تو هستم ولی قول بده دوباره ارضام کنی گفتم چشششششششششششششم و چهار دست و پا کردم و شروع کردم به تلمبه زدن و آبم رو ریختم رو کمرش بعد یه نیم ساعتس هم رو بقل کردیم و لب و سینه و...که دوباره حشر جفتمون زد بالا راند دوم سکس که شروع شد من فقط تو فکر اون کون ناز و بزرگش بودم و تا دیدم که حسابی داغه و آمادگی همه چیز رو داره گفتم الناز تا حالا از پشت دادی گفت نه گفتم مخوای تجربه کنی گفت نه چند بار شوهرم خواسته به زور بکنه اما نمیشه گفتم من استادم نترس گفت نمیشه (یه چیز یادم رفت بگم تو 1سال و خوردهای که ما باهم دوست بودیم 1کلمه دروغ هم ازش نشنیدم)خلاسه من با تمام تبهر با کرم فراون هر جور بود 1انگشتم رو کردم تو کونش ولی مگه میرفت هی میگفت حمیییییییییییییییییید نمیشه منم هی میگفتم صبر کن بعد برش گردوندم و کیرم رو با کرم سفید کردم اما هر کاری کردم نرفت تو شروع کردم با چوچولش بازی کردن که تحریک بشه خدائی هم تحریک میشد اما نمیرفت تو خیلی تنگ بود طفلک واقعآ میخواست بخاطر من این کار رو بکنه اما نتونست دیدم نمیشه دوباره شروع کردم از جلو کردنش تا اینکه دوباره ارضا شد بعد کیرم رو شستم که کرماش پاک بشه و اونم کمی استراحت کنه بعد اومدم گفتم بیا ساک بزن ساک زد و زد تا آبم اومد بهش گفتم بریزم تو دهنت با اشاره سرگفت بریز تا این اشارش رو دیدم یهو آبم با فشاره هرچه تمام تر و با سرعتی بالغ بر 180مایل در ثانیه ریخت تو دهنش و همش رو خورد گفت فکر نمیکردم یه روز بتونم آب کسی رو بخورم ولی چه حالی داد
خلاصه از اون روز به بعد هفته ای 2 تا سه نوبت و تو هر نوبت حداقل 2بار باهم سکس داشتیم و شدیدن به هم علاقه پیدا کرده بودیم جوری که من همه دوست دخترام رو به خاطرش پیچوندم و بارها واسم قسم خورد که جز شوهرش با تنها کسی که سکس داشته من بودم ولی هر کاری کردم نتونستم از کون بکنمش تا اینکه یه روز گفت حس میکنم ازت حامله شدم بهش گفتم سریع میونت رو با شوهرت خوب کن که فک کنه از خودشه و با هم قطع رابطه کردیم تا اینکه 3روز پیش زنک زد و گفت که 2ماه بعد از اون قضیه بچش افتاده.
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
🌹مریم دختر بقال محل(ذهن تخمی تخیلی یکی از اعضا)🌹
یه روز که این کیرزبون نفهم راست شده بود هیچ حرفی هم سرش نمیرفت رفتم سراغ قاسم دوستم گفتم قاسم جلقی یه کس پیداکن بکنیم جون جدت این کیر دیونم کرده.قاسم یکم فکرکرد گفت اها یافتم شوکت جنده کوچه پشتی.گفتم اخه شاشو اونو که هرکی ازراه رسیده کرده دیگه کسش اندازه اتوبان شده حتی شنیدم پشم کسش شپش هم داره.قاسم گفت پس سوراخ از کجا پیدا کنیم.که درهمان لحظه ملکوتی دختربقال محل ازجلومون ردشد.تواون لحظه انگار نیکی میناج بود که ازکوچه رد میشد.به قاسم گفتم من میرم دنبال این تو برو جلقت بزن.افتادم دنبالش کوچه به کوچه تااین که فهمید دنبالشم برگشت گفت کونی چرا دنبالمی بدم داداشام پارت کنن.گفتم مریم جون قربون کست بشم معرفتی بیایه بار به بچه محلتون بده مارو شرمنده این کیر نکن.درچند صدم ثانیه مثل دخترای بامعرفت ایرانی مخش پیاده شد.گفت کجابریم.گفتم بریم پشت بوم خونه ما.خلاصه چندثانیه ای رفتیم حیاط نردبون گذاشتیم رفتیم بالا هیچ کسی نه تو کوچه نه تو حیاط نه توخونه ازدم ندیدمارو.رفتیم پشت بوم لباسارو کندیم مریم وقتی کیرمارو دید از ترس یه دوسه دقیقه ای بیهوش شد فشارش افتاد.اب قند دادم خورد حالش اومد سرجاش حالابماند که اب قنداز کجا اوردم.مریم گفت این کیره یا دسته بیل.گفتم این کیرخره وقتی بچه بودم دریک حادثه ناگوار کیرم قطع میشه اینو پیوند میزنن بهم.اونم ازخداخواسته همه کیر ۵۰سانتی کرد تو دهنش حتی اخ هم نگفت.بانوک کیرم لوزالمعده اش حس میکردم انقدر رفته بود تو.خلاصه ابم توهمون حالت ریختم تو لوزالمعدش.بعد تو کسری از ثانیه بازم تخمام پر اب شد کیرم بلندشد.اینبار گفتم شلوارتو بکش پایین یه لیس مجلسی واست بزنم هیچ وقت یادت نره.اقاکشید پایین کس که نبود غارعلیصدر بود.گفتم چیکارکردی از لوله بخاری هم گشادتری.گفت ولش کن تو لیستو بزن.خلاصه لیس زدم اعمال مربوطه به جااوردم.رفتم سرعملیات همون که کیر کردم تو اصلا چیزی حسی نکردم انگار داشتم هوارو میکردم.گفتم اینطوری نمیشه برگرد ازکون بکنمت.اول ادای تنگا دراورد ولی بعد وقتی نمیکردم می گفت تندتند بکن خوابم گرفت.تااین گفت چنان کونی ازش کردم که تاچندروز تو کوچه میدیدمش داشت می لنگید.اخرش کیرکشیدم بیرون مثل سرشیلنگ گرفتم جلو صورتش اندازه یه چهارلیتری ازکیرم اب رفت طوری که مریم کلا بدنش خیس خیس شد.بقیه اب کیرم هم تو پشت بوم جاری شد از طریق ناودون رفت تو باغچه همسایه همه گل هاشون خشک شد رفت.درپایان کار اول صورت مریم پاک کردم بعد دوتا بوس از لپش گرفتم.یدونه ساندیس کلوچه واسش گرفتم خورد.بعد بدونه هیچ چشمداشتی مثل اکثردخترای بامعرفت ایرونی خدافظی کرد رفت پی کارش.بعداز اون دیگه اون شده رفیق جینگ ماهروقت نیازباشه مثل سوپروومن خودش میرسونه یه حالی به ما می ده مثل اکثر دخترای بامعرفت ایرونی.
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
هاي بزرگ نون رو بيار تا پهن كنم زيرم تا تخت خواب روغني نشه ، كيرم من كه دوباره كون عمه رو ميديدسيخ سيخ شده بود ، سريع رفتم و وقتي اومدم ديدم عمه بلند شده و منتظره تا من كيسه رو بيارم ، وقتي كير سيخ شده منو از رو شورت ديد گفت : اي ناقلا فكر بد نكنيا!!!!
گفتم : نه عمه نا خوداگاهه ، چيزي نيس!
گفت :پس اين چيه پايين تخت ريخته!!!! گفتم :عمه اونم ناخوداگاهي بود!!؟؟! عمه دراز كشيد رو كيسه و من شروع كردم به روغن مالي!
وقتي كه چشمم به پستوناي عمه افتاد يكهو فشار عجيبي رو تو كيرم احساس كردم ، عجب پستونايي اوووف چه گرد و بزرگ !!! اووووف فقط ميخاستم سرمو بزارم رو پستونشو شروع به خوردن و ماليدن كنم و هي بمالم و هي بمالمش ، خوب صورت عمه رو با روغن چرب كردم و رفتم سراغ گردنش ، اروم اروم گردنشو با روغن مي ماليدم و حال ميكردم .
حالا نوبت دستاش بود دستاشو از انگشت به بالا خوب مي ماليدم و نزديك كتفش رسيده بودم ديگه طاقتم تموم بود مي خاستم پستوناشو بمكم و بمالم و كيرمو يك راست بكنم تو كونش و حال كنم اما صبر كردم تا نقشه كامل بشه!! شروع كردم دور تا دور پستوناشو روغن مالي كردن هر از چند گاهي تا وسط چاك پستونشم مي ماليدم اونقدر دور پستوناشو مالوندم كه يه نمه اه عمه بلند شد، خوب كه تنه اش رو ماليدم رفتم سراغ جلوي پا هاش و از پايين روغن ماليدم ، كم كم كه به رونش نزديك مي شدم داغي خيلي زيادي رو حس ميكردم انگار كه داره اتيش ميگيره ! عجيب بود كه تونسته تحمل كنه و هيچ چي نگه !!! منم از فرصت استفاده كردمو خيلي وحشتناك پا ها شو مي ماليدم ، چند دفعه هم لاي پاش نزديك كسش هم خيلي هوسناك ماليدم ، جوري مي مالوندم كه اه عمه دوباره در اومد ، وقتي دور دوم ماليدنم رو شروع كردم خوب همه جارو مي مالوندم حتي چند دفعه دست كردم زير پاش و لوپ كونشم مي مالوندم ، عمه هم كه بي حال اونجا افتاده بود هيچي نمي گفت. خلاصه ، خوب كه مالوندمش به عمه گفتم : عمه ؟ جوابي نيومد !!!
بلند تر گفتم عمه!!؟
يكهو گفت : جون عمه ؟!
گفتم : حالاكه خوب كمر و دست وپاتو چرب كردم مي خاي باسن و سينه هاتو هم بمالم تا روغن كاريمون كامل بشه؟؟
گفت: عمه هر جور كه بهتره. گفتم باشه خوب پس بزار كورستت رو باز كنم ، بلند شد و وقتي باز كردم ديدم به به !! عجب پستونايي !!! قهوه اي گرد گنده جوووون فقط ميخام بمالمش اونقدر بمالمش كه از حال برم . دستام رو روغن مالي كردم و اروم گزاشتم رو دو تا پستوناش ، اووووف چه حالي مي ده و هي مي ماليدم و هي مي ماليدم ، ايييييي چه كيفي داره!
خوب مالوندم و مالوندم تا اه اه عمه در اومد ، بدون حرف زدن اروم عمه رو چرخوندم و شورتش رو در اوردم ،
عجب صحنه اي يه كون تپل و قهوه اي كه فقط مي خاستي بزاري لاش و هي بكني توش و هي بكني توش . شروع به مالوندنش كردم اوووووف اونقدر مالوندم كه دستم درد گرفته بود.هي دستم رو دور كونش مي مالوندم و حال مي كردم ، كم كم رفتم سراغ لاي كونش بازم اووووف اوووووف كه ميخام بزارم لا كونش و هي بكنمش ، اروم لا كونش رو مي مالوندم كه احساس كردم عمه داره اه اه مي كنه ! رفتم سراغ سوراخ كونش كه وقتي انگشت ميزدم دم سوراخ ، اه هاي عمه معلوم بود!! اروم اروم سوراخشو مي مالوندم و حال ميكردم ، گه گاهي هم به اندازه نصف بند انگشت مي كردم تو كونش ، انقدر كونشو رون پاشو مالوندم كه باعث شد دوباره ابم بياد مي خواستم كيرمو بزارم لاي كون عمه و بكنم تو كونش ولي ريختمش همون جاي قبلي ! بالاخره دوباره عمه رو چرخوندم و صحنه باور نكردني اي رو ديدم :
كس عمه !! واييييي!!!دو لوپ كس عمه مثل لب باد كرده و سوراخ خوشگلش پيدا بود ، وحشتناك مي خواستم ليس بزنمو ليس بزنم تا تموم شه؟؟!! اروم روغنو مالوندم دور تا دور كس عمه و لا پاش هم حسابي مالوندم ، حسابي داغ بود و منم هي دور تادور كسش رو مالوندم ، عمه كه ديگه حسابي حال كرده بود و صبرش لبريز گفت : عمه جون ميشه التم رو با روغن نمالي گفتم : عمه كستون رو ميگيد؟ گفت : اره ، اگه ميشه با اب دهن بمالش؟! گفتم : باشه عمه جان ديگه دوباره سيخ سيخ بودم و تو اسمون سيزده چهارده بودم كه اروم سرم رو بردم نزديك كسش و اروم اروم شروع كردم به ليسيدن اووف عجب حالي داره هي ليس ميزدم و هي ليس ميزدم ، كه اه اه عمه شروع شده بود من زبونمو حسابي لاي كسش ميچرخوندم و ليسش ميزدم از بالا به پايين هي ميليسيدم كه ديدم رونش يه لرزه ي ارومي زد عمه كه داشت ارضا مي شد بلند شد و شورتمو كشيد پايين و شروع به خوردن كيرم كرد ، منم فهميدم طاقت عمه سر اومده هيچي نگفتم هي مي خورد و هي مي خورد كه ديگه من طاقتم از دست رفت و عمه رو محكم محكم بغل كردمو شروع به خوردن پستوناش كردم ، هي مي خوردم و هي ميمالوندمش ، با دست چپم پستون چپشو مي مالوندم و پستون راستشو ميك ميزدم و بادست راستم كسشو مي مالوندم اينقدر اينكارو كردم كه عمه رو زمين ولو شد ، رو زمين حسابي بغلش كرده بودم و مي مالوندمش ، كم كم منم پا
-بابا هوا سرده بیرون چرا بیا داخل ماشین بشینیم
اولش گفت نه بعد راضی شد و رفتیم پشت ماشین.وقتی نشستیم من با فاصله ازش نشستم چون میترسیدم نزدیکش بشینم یهو کسکش بازی در بیاره بگه جرا پییشم نشستی.منظورم همون ادا تنگارو در اوردن.نشستیم باز راجب درس ک دانشگاه و این چیزا حرف زدن همزمانم داشتیم پاستیل میخوردیم یهو ساعتو نگاه کردم دیدم نیم ساعت گذشته من هنوز کاری نکردم.یهو یادم افتاد شب قبلش تو تلگرام به شوخی بهش گفته بودم فردا بیا راجب نوسانات ارز حرف بزنیم منظورم این بود که فردا میخوام بکنمت.بهش گفتم یادته دیشب گفتم فردا بیا راجب نوسانات ارز حرف بزنیم؟؟؟بعد خیلی جدی گفت اره خب حرف بزن :lllll یعنی این کسسسسخل واقعا فکر کرده بود من جدی میخوام راجب نوسانات ارزش باهاش حرف بزنم یعنی کیرم تو این شانس خلاصه هیجی دیگه دیدم یارو اصلا تو باغ نیست منم که کلا ادمی نیستم که بیام به زور با طرف سکس کنم .باز دوباره همیجوری کس شر حرفزدیم شد یک ساعت گذشت نگار گفت کم کم نریم خونه؟
منم که دیگه اعصابم کیری شده بود دو ساعت رفته بودم کاندوم و پاستیل گرفته بودم کلی گشته بودم یه جا خلوت واسه سکس پیدا کنم اخر رفتیم پشت کوه پاستیل خوردیم :lll چون اون جایی که ما رفته بودیم یه جاده بود که میرفت پشت کوه.خلاصه برداشتمش دوباره بردمش ایستگاه تاکسی خودمم برگشتم خونه وقتی برام دوستامم تعریف کردم کلی بهم خندیدن که دختر بردم پشت کوه باهاش پاستیل خوردم و نکردمش...
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
🌹باغ آلبالو🌹
یکی از بهترین خاطراتم بازی کردن با دختر خاله ها و پسرخاله هم توی باغ آلبالو ی پدربزرگم بود .یادمه یه تاب توی حیاط بود و باغچه ی بزرگی که جدودا ده یا شایدم تعداد بیشتری درخت لبالو توی اون باغچه کاشته شده بود . تا اون زمان من 10 سالم بود اصلا راجع به مطالب سکسی و روابط جنسی چیزی نمی دونستم .
یک روز که خونه مامان بزرگم بودم و هیچ کس جز من و مادر بزرگم و پسرخالم هومن که اون موقع 28 سالش بود و تازه از اتریش برگشته بود و چون به مادر بزرگم دلبستگی داشت همش پیش اون بود ،خونه نبود ، مادر بزرگم برای انجام خرید روزانه بیرون رفت و من و هومن تنها شدیم . پسرخالم هومن منو صدا زد و در حالیکه روی کاناپه دراز کشیده بود گفت : می خوای پیشم بخوابی و برات قصه تعریف کنم ؟ منکه همیشه با هومن رودربایستی داشتم و ازش حساب می بردم با اینکه جو برام سنگین بود قبول کردم . رفت کنار و منو خوابوند پیشش . گفت روتو بکن به من و من برگشتم به سمتش . صورتشو بهم نزدیک کرد و دستشو اروم روی رون هام می مالید و خیلی اروم دستشو برد توی شلوارم و انگشتشو اروم روی کسم می کشید . من از شدت خجالت سرخ شده بودم . ولی بازم ازش حساب می بردم و همین خجالت مجبورم می کرد که در برابر این کارش سکوت کنم . چشماشو بسته بود و آه می کشید و لباشو بهم نزدیک کرد و لبامو با زبونش لیس میزد . من هیچ وقت این حالت ها رو ندیده بودم و خیلی ترسیده بودم و البته کمی هم برام شهوت انگیز و خواستنی هم بود ازم خواست که بریم توی انباری پشت خونه که یه اتاق نسبتا بزرگ و تاریک بود .
منو برد اونجا و جلوم نشست و دستامو گرفت و گفت : می ترسی ؟ اروم سرمو به نشانه تایید تکون دادم . دستشو روی لپم کشید و گفت محبوبه نترس .واقعا می ترسیدم . هومن از من خیلی بزرگ تر بود و من یه بچه کوچیک توی مشت اون . یه دختر سفید با موهای لخت و چشمای سیاه و زیبا . شلوارمو کشید پایین و باز با دستش کسمو می میالید و اومد بالاتر و لبامو با حشر زیاد می مکیدو می بوسید . یه پارچه پهن کرد روی زمین و دراز کشید و کیرشو از توی شلوارش در آورد بیرون و من اونجا بود که برای اولین بار کیر یه ادم بزرگ رو میدم ... چیزی که تصور دیگه ای ازش داشتم و حالا یه کیر سیاه و بزرگ ، خیلی بزرگ روبروم بود . دستشو به دهنش نزدیک کرد و کمی تف بهش زد و کیرشو توی دستش گرفت و می مالید .بهم گفت محبوبه ؟ میای زن و شوهر بازی ؟ میخوام زنم بشی .بیا جلو ... یک قدم به سمتش برداشتم . دستمو کشید و دست انداخت دور کمرم و منوانداخت روی خودش و خوابوند روی خودش به شکلی که بالاتنه م روی بدنش بود و پاهامو باز کرد و کیرشو گذاشت وسط پاهام و دستشو گذاشت روی شونه هام که اون موقع سرم تا روی سینه هاش می رسید و بلندی پاهام تا زیر زانوش . دستشو گذاشت روی شونه هام و اروم منو روی خودش تکون میداد وسمت پاییم هل میداد و دوباره می کشیدم بالا تا کیرش لای پاهام تکون بخوره و همینطورم می شد و کیرش بین رون هام بود و به هم مالیده می شدن . با دستاش کونمو می مالید . دیگه توی حال خودش نبود و قربون صدقه م می رفت و میگفت تو مال من شدی محبوبه ... می فهمی ؟ چقدر تو خوشکلی دختر و لبامو میخورد و روی کونم و بدنم دست کشید . دستشو از زیر برد روی کسم و لبه های کسمو که خیلی کویک و نرم بودنو از هم باز کرد و کیرشو دقیقا گذاشت لای کسم و با دستش کونمو گرفت و بالا و پایین می کرد . کیرش قشنگ لای کسم کشیده می شد و بالا و پایین می شد . لیز شده بود . تا اینکه انقد حشری شده بود که چشماشو برای لحظه ای بست و یه آه عمیق کشید و من یه خیسی بین پاهام حس کردم . همون لحظه منو کشید بالا جوری که صورتم روی صورتش بود و لبامو کرد توی دهنش و مک میزد و توی چشام نگاه کرد و گفت : محبوبه ... تو زن منی . همیشه زن و شوهر بازی ؟ خب ؟ با نگاه تایید کردمو چون ازش حساب می بردم و خجالت می کشیدم ... توی اون باغ آلبالو دنیای من و بعد از این من عوض شد و همیشه دیگه توی مشت هومن بودم . هم دوستش داشتم و هم احساسات منیکه هنوز بچه بودم بهش عوض شد و من و هومن دنیای دیگه ای رو با هم شروع کردیم . دنیای منیکه بچه بودم و با دستای هومن وارد دنیای بزرگترها شده بودم . رابطه من و هومن سال ها ادامه داشت . اون پخته تر می شد و من جوان تر و زیباتر، اون هیچ وقت ازدواج نکرد.
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
آشنایی با آرمان
1400/02/27
سلام من علی هستم 24سالمه تو ی شرکت بعنوان کارگر ساده مشغول کار هستم شبها بیشتر اوقاتم رو تو دنیای مجازی سپری میکنم …میخواستم اینجا داستان آشنایی من و آرمان که بیست سالشه و دانشجو رشته عمران براتون تعریف کنم …یشب که تو یکی از این برنامه های مجازی دور میزدم تو دایرکت یکی بهم پیام داد البته من بصورت ناشناس تو این برنامه بودم و عکسی هم نداشتم بعد اینکه جوابشو دادم دیدم که اون منو با ی دختر اشتباه گرفته منم واسه سرگرمی باهاش کمی چت کردم و بعدش بهش گفنم که اشتباه گرفته من پسرم اول باورش نشد ولی بعدکه عکسمو واسش فرستادم باورش شدو اصرار کرد که باهم رفاقت کنیم و بحث و کشوند با سکس و این چیزا منم که خیلی وقت بود سکسی نداشتم کم کم تحریک شدم و کار بجایی رسید که عکس کیرم رو که راست شده بود براش فرستادم خلاصه خیلی تمایل داشت همدیگرو ببینیم و چون شهر محل زندگیمون به هم نزدیک بود قرار گذاشتیم همدیگرو فراش ببینیم اخه ما هردو تو شمال زندگی میکنیم …فرداش بعد از ظهر قرار گذاشتیم و سر ساعت رفتم سر قرار از دور دیدم که منتظرم هستش رفتم جلو باهاش دست دادم و روبوسی کردم .آرمان ی پسر لاغرو نه زشتوبود نه خیلی قشنگ ی قیافه معمولی داشت اونم که منو دید از من خوشش اومدو کمی باهم قدم زدیم و اون از خودش گفت و منم از خودم از قضا اونروز خونمون خالی بود دعوتش کردم که بیاد خونمون و باهم کمی مشروب بخوریم اونم قبول کرد رفتیم طرف خونمون و توراه این فکر بسرم زد که رسیدیم خونه بهش پیشنهاد سکس بدم خلاصه رسیدیم و تعارفش کردم اومد تو و نشستیم یهو گفت راستی وقتی دیدمت نتونستم ببوسمت بغلم کرد و منو بوسید منمواز خدا خواسته بوسیدمشو یکم طولانیش کردم و لبشو بوسیدم که دیدم اونم همکاری میکنه سفت بغلش کردم و یکم مالیدمشو رو مبل درازش کردم و شروع کردم باهاش عشق بازی اونم هیچ عکس العملی نشون نداد من بهش گفتم ناراحت نمیشی گه گفت نه دیشب که که عکس کیرتو دیدم و عاشقش شدم و گفت که گی هست و عاشق گی …همینطور که ازش لب میگرفتم لباسشو در آوردم و شلوار خودمم کشیدم پایین اون تا کیرمو دید شروعدکرد به بوسیدنش و خوردنش جوری کیرم رو میخورد که داشتم دیوونه میشدم منم سرشو فشار میدادم بطرف خودم بعد یکم که خورد برش گردوندم اووووف چه کونی داشت یکم تف زدم به کونشو به کله کیرم گذاشتم لاپاش و یواش سر دادم داخل که خیلی دردش اومد بعد تا ته فرو کردم که دادش در اومدو شروع کردم تلمبه زدن خیلی حال داد بعد آبمو دیگه چون دست خودم نبود ریختم توش هی ازش لب میگرفتم و اونم جق میزد خلاصه اونروز خیلی بهم حال داد …دمت گرم آرمان جون دم همه اونایی که این دنیای مجازی رو راه انداختن گرمتر
از اونروز به بعد دیگه ارمان شد رفیق شخصی من و هر وقت بخوام میاد پیشم و عاشقشم شده …مرسی آرمان جون که هستی میدونم که اینو میخونی
اگه خوشتون اومد بازم براتون مینویسم از سکس های بعدی من و آرمان
نوشته: علی
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
همین میترا خانومه نازم یه بار نزدیک بود دوست خودم بد به گاش بده بعضیاتون کس دستتون میفته حالیتون نیست این بنده خدا هم ادمه تحملش محدوده. کسکش رفیقم میترا رو برد تو اتاق خواب خونمون در و قفل کرد، نگو جوراب کرده تو دهن زنم اسپری زده به کیرش انقد تو کون میترا تلمبه زده بود آستر کونش زده بود بیرون همون شب بردمش دکتر دکتره میگفت خیلی بهش فشار اوردی گفتم نه اقای دکتر رفیق خرم این کارو باهاش کرده در و قفل کرده بوده جوراب تو دهنش کرده منم متوجه نشدم ،دکتر یه لبخند شیطنت آمیزی زد، یادم میاد کونه میترارو با اسپری بی حسش کرد و یه دله سیرم از کس میترارو گایید البته قبلش با زرنگی سر حرف و با من و میترا باز کرد میترا هم که بی حس بود قبول کرد منم تو تمام این مدت داشتم از میترا لب میگرفتم و خوشحال بودم حالش خوبه ولی دیگه به اون دوستم میترارو ندادم،پسره التماسم میکرد" فقط یه بار" میترا قبول میکرد ولی من قبول نمیکردم و وقتی من چیزی و قبول نکنم میترا عمرا قبول نمیکنه.
هر کی میگه کس با زیاد دادن از قیافه میفته زر میزنه کس میترا خیلی سر حال و ترو تازست .تو درس و دانشگاه میترا اصلا حاضر نیست حتی اگر دکترا هم بهش بدن با استاد یا همکلاسیاش بخوابه. درس یه ارزش خاصی براش داره ولی یه بار بعد اینکه دوره لیسانسش تموم شده بود به پیشنهاد خودش به یکی از استادای قدیمش چند راند داد به احترام زحمتی که استاد براش کشیده بود و خودش میگفت دور از تعارف ادما هیچ چیز اندازه یه سکس بی تعارف حال مردارو خوب نمیکنه راستم میگفت،برای تولدم همیشه میترا یکی از دوستاشو برام میاورد و شب من میگاییدمش و واقعا به من میچسبید مخصوصا اخرش که با میترا کلی میخندیدن و دوتایی برام جق میزدنو بیشعورا مسخرم میکردن تا ابم بیاد زیر دستشون مثل پسرای نابالغ زوزه میکشیدم.
دوستام میگن میترا از سرت زیاده و مانی دوست صمیمیم که هنوز مجرده و با خانمم رابطه خوبی داره خیلی رو این موضوع اصرار داره، بعضی وقتا مانی یه هفته یا دوهفته میاد خونمون زندگی میکنه البته میترارو دم به دقیقه میکنه ولی دیدم بعضی وقتا که میترا پریوده هم میاد یعنی صرفا برای کردن نمیاد واقعا زنم و دوست داره البته تو اون دوره هم ممتد کیرش تو دهنه خانوممه روزی حداقل دوبار ابش میاد .مانی تنها دوستمه که من دوست دارم با علاقه ابشو تو دهنم خالی کنه ابش خوشمزست یه ته مزه شکلات داره وقتیم کیرشو تو دهنم میزاره میفهمم کیرش سفت تر میشه و ابش خیلی میاد واقعا ساک زدن من تحریکش میکنه البته این وسط میترارو هم بی نصیب نمیزاره ۱۰ تلمبه تو کون میترا میزنه منم که سرمو رو گودی کمر خانومم گذاشتم ده تا تلمبه بعدیو تحمل میکنم اینجوری هم کیرش خیس و لیز میشه هم لذت کیر خوردنم ارضا میشه .مانی و من و میترا تو حموم بهترین لحظه هامونو داریم، من و میترا تو حموم دوتایی براش ساک میزنیم اخرش با ابش کلی دهن به دهن میکنیم و از هم لب میگیریم انقد این لحظه ها با میترا حال میکنم بعدش حداقل نیم ساعت تو وان یا تو تخت با حوله اب مانی و دهن به دهن میکنیم و لب میگیریم تا نمیدونیم چی میشه ریز ریز قورتش میدیم یا جذب لبمون میشه اب کیر مانی تموم میشه بماند که مانی معمولا این لحظه ها داره از پشت به میترا فشار میده و بازم ابش میاد ولی ابش کمه میگیم تو همون کونش بریزه .درسته کس زنم فقط ماله من نیست و خیلیا میتونن بزنن توش درسته اب کیر هر کسی تو کس میترا ریخته شده و میترا بیشتر به خاطر دوستا و اطرافیان قرص میخوره ولی زنه خوب مثل میترا لازمه هر مردیه. ادم به عشقش کار میکنه! زندگی همه چیزش جذابه میشه! سختی وجود نداره! لذت لب زنت و از طرفی آرامش تلمبه زدن تو کسش و حرفای عاشقانه زمزمه کردن مخصوصا اگر کسی کیرش تو کس خانومت باشه و تو بغلش کرده باشی و تو گوشش زمزمه کنی! اینجاست میفهمی زن خوب زندگیت و عالی میکنه.
نوشته: اشکان
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
حسودی زن همسایه روبرویی به جیغ زدن های زن دوستم
1400/02/27
کس زن اکبر رو گاییدم. اسم زنش زهراست خیلی خوب کسیه مادر جنده انقد زیرم جیغ زد همسایه ها فهمیده بودن فرداش زن همسایه روبرویی که بد تو کف منه تو راهرو گفت همیشه به شادی باشه جای ما رو هم خالی کنید شبا! خندم گرفت منم که دیدم جنده انقد روش بازشده به من با نوک انگشتام زدم در کونش گفتم" اقاتون اجازه میده؟" شیطون اونم خندید لبش و گاز گرفت سرشو شبیه دخترای خجالتی داد پایین از زیر نگام کرد ،ابروهاش یه وجب با چشش فاصله افتاد، اگه تندی مثل دختر بچه ها نمیدووید از پله ها پایین حتما میبوسیدمش توله سگو، رفت که رفت، بدو بدو صدای در پایین و شنیدم بعد صدای شیطونش و از پنجره راهرو که انگار از قصد بلند میگفت" امیییید امید وایسا "امید شوهرش بود.
من عاشق زنای شوهر دارم اسمم اشکانه و تا الان زحمت ۶ تا زن شوهر دارو کشیدم.
بله این زنا از دخترها و بیوه ها بهترن نه قراره بچسبن بهت نه میخوان قربون صدقشون بری زیاد فقط یه احساس خوب باهات بکنن، خوب بکنیشون، بدنشون و لک نندازی که خدای نکرده یه وقت شوهرجونیشون نفهمه! تا جنده خانوم بازم بتونه با پوله شوهره عشق و حال کنه، البته ایرادی تو این کارشون نمیبینم شوهره از این کس خانوما به عنوان برده جنسی برا مهمونی و پرچم بالاییش استفاده میکنه اینها هم اونارو برده اقتصادی میکنن.
برای گاییدن زن شوهر دار اول از همه باید مرامشو داشته باشی، تا بتونی لذت ببری .در اصل اوج لذت جنسی تو سکسه گروهیه بعدش با زن شوهر دار اگه میپرسی "چرا !؟من که خوشم نمیاد؟ "باید بگم مادر جنده تا موقعی که خودت برده داری با برده دیگران سکس کردن بت حال نمیده برا همین هم هست میگم باید مرامشو داشته باشی.برای مبارزه با این دنیای برده داری مثل لینکلن اسلحت و که همون کیرته و سیخ کن برو به جنگ این جامعه کیری ،هر زنی و بگایی البته با اصولش انگار یه برده ازاد کردی.اجرت با خدا!
خب فقط یه اشتباهی پیش اومده بود اونم این که زن اکبر بچه دار شده بود و میخواست بچه منو به دنیا بیاره و بزرگ کنه.کسخل خانوم.هرچی بهش گفتم “جنده تو مگه اجازه داری سر حشرت و لذت بردنت( که تا اخر عمرت ول کنت هم نیست) به کسی جون بدی؟ “جنده خانوم اگه جون گرفتن هم مثل جون دادن برات مثل غذای چرب لذت داشت کی میتونست جلو توی لذت طلب و بگیره که هر کی جلو دستت بود و به دردت نمیخورد و نکشی.
کیری ! ان خانوم! خوب کاری کردم هم کاری کردم بچه رو انداخت هم بعدش تا الان مثل سگ خودم دوستم داریم میکنیمش البته هر روز این موارد فلسفی و بهش میگم ولی هر بار فقط با یه سوال میفهمم که هنوز ذات بردگیش و داره! پس بازم میکنمش میکنم میکنم تا پاره شه و چه حالی به من میده چون دختری که از فاز بردگی در نیاد هیچ وقت ظرفیت عاشق شدن و ازادی و نداره، اصلا ازادی نمیفهمه چیه فقط یه شوهر میخواد بکشه روش کلی کسخولم هست که بخواد به خیال خودش صاحب این سگ حشرا بشن که البته خود خرشون از لحظه اول یه قلاده دور گردن خودشون باید ببینن . گاییدن این زنها هیچ عذاب وجدانی نداره چون اصلا نمیشد عاشقشون شد اینا ظرفیت عشق ورزیدن ندارن فقط به درد کردن میخورن.البته همه زنا و دخترارو نباید گایید چون احتمال این که عاشقون شد هست ، مگر اینکه خلافش ثابت شه ،در غیر اینصورت خودتم یه خر مثل اونایی.فک کن دانشگاه قبول شدی قراره بری دکترا بگیری ۲۰ سال باید زحمت بکشی سر بالایی بری قبول شی بری مرحله بعد تست بشی سختی بکشی اخرش مدرک و بت بدن و تو اونجا احساس کنی کارو تموم کردی و الان کلی پخته شدی ،خب حالا فک کن یه کس کشی بیاد ترم سه به تو مدرک دکترای واقعی بده کودوم ادمی دیگه حالمیکنه اون مسیر سخت و بره، مدرک واقعی و داری دیگه نهایت تا دو سه ترم دیگه میخونی تهش لیسانسو میگیری میگی” کسخولم مدرک و دارم که، حالا لازم نیست تا تهش برم کی حالشو داره”
خب این سکسیم که توی کسخول تو جلسه پنجم قرارت میکنی حکم همون دکتای واقعی و داره گاگول قرار این حشرت انگیزه تو برای بالارفتن از سر بالایی عشق باشه. اخرش بعد حدود ۹ ماه لذت و سختی و نامزد بازی مدرک یا سکس و بهت میدن وگرنه اگه اول کاری سکس کنی که باید جای نامزد بازی بری برده داری بازی.بیشتر توضیح نمیدم تا الان اگه حرف و فهمیدی بقیه حرفامم میفهمی اگه نفهمیدی اگه زنی باید همه تا اخر عمر بزنن توت، جفتتون حال کنید و اگه مردی همه باید زنت و مثل سگ بگان و حال کنن شما موجود عشق نیستید جز جفت گیری کاری از دستتون بر نمیاد .
زن همسایه روبرویی هم طوری زدم توش یه هفته به بهونه مریضی رفت خونه مامانش تا قرمزی کون و سینه هاش برن!امید جونم براش کامپوت میبرد که زودتر خوب شه ! بعضیا چقد مادرجندن بعضیام در عین خریت چقد زرنگن ادم خندش میگیره
نوشته: اشکان
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم
1400/02/27
اولین باری که کون دادم رو هیچ وقت فراموش نمیکنم.
یادمه داشتم آروم آرم به یه مرد درشت هیکل که تو یه مهمونی باهاش آشنا شده بودم کس میدادم. خیلی مست بودم و یادم نیست چطور شده بود که آخر شب از خونه ی اون سر در آوردم، فقط یادمه که کیرش تا ته تو کسم بود و داشت عمیق و آروم تلمبه میزد به طوری که ذره ذره ی کیرشو تو کسم حس میکردم. همینطور که به ارگاسم نزدیک میشد تلمبه هاش هم تند تر میشد و داشت ریتمشو از دست میداد، منم که مست مست بودم فقط به پشت خوابیده بودم و پاهامو تا ته باز کرده بودم تا هرکاری میخواست بکنه، لامصب آخه کیرش تکه ای از بهشت بود.
خلاصه آخراش داشت مث یه حیوون تلمبه میزد، بدون فکر، بدون ریتم فقط دنبال اون نقطه بود، اون نقطه ای که وقتی بهش میرسی پشت پلک های بسته ات انگار ستاره منفجر میشه، اما تو همین گیر دار کیرش از تو کسم بیرون لغزید و بین لپ های کونم قرار گرفت. زیاد در موردش فکر نکردم فقط دستمو بردم پایین تا کیرشو دوباره با واژنم تنظیم کنم اما گویا آقا نقشه های دیگه ای داشت. تا حالا فشار کیر رو روی سوراخ کونم حس نکرده بودم اما حالا که داشتم حسش میکردم خیلی عجیب بود، نه خوب بود، نه بد بود فقط میتونستم مقاومت سوراخمو در مقابل کیرش حس کنم اصلا مثل کس زود وا نمیداد. تو همون حالت مستی بهش گفتم نکنه تو کونم، اونم گوش داد و به مالیدن کیرش به سوراخم بسنده کرد، بعدشم کاندومشو عوض کرد و دوباره رفت سر وقت کسم و انقدر کردش تا آب دوتامون اومد.
بعد از سکس افتاد بغلم و به ثانیه نکشید که خوابش برد اما من علی رغم الکل زیادی که خورده بودم خوابم نمیبرد تازه هرچی هم خورده بودم از سرم پریده بود. نمیدونم چه اتفاقی برام افتاده بود ولی ازین که وقتی کیرش رو سوراخ کونم بود متوقفش کرده بودم پشیمون بودم و وقتی فکر میکردم که میتونستم اون کیرو تو کونم داشته باشم انگار سوراخ کونم نبض میزد و دلش کیر میخواست.
همونجا بود که فهمیدم کونم تشنه ی کیره و کیر کی بهتر ازین نره غولی که بغلم خوابیده؟
از رختخواب پا شدم و رفتم توی دستشویی خودمو حسابی تخلیه کردم و شستم. حالا وقت دست به کار شدن بود. از آشپزخونه یه روغن آشپزی برداشتم، انگشت اشارمو چرب کردم و تا بند اول کردمش تو کونم. اصلا درد نداشت فقط احساس فشار داشت. تازه کونم داشت تشنه تر میشد و دور انگشتم پیچیده بود، حسابی تنگ و گرم هم بود واسه همین یکم طول کشید تا جا باز کرد و انگشتم تا ته رفت توش، با همین روش دومی رو هم کردم تو و چند بار تلمبه زدم. اولش یکم درد داشت ولی بعد اضافه کردن یکم روغن دیگه از کس روون تر شده بود و داشت حال میداد. دستامو شستم و رفتم دوباره کنارش خوابیدم. بیدارش کردم، اول یکم غر میزد اما به محض اینکه کیرشو گرفتم تو دستم حسابی سر حال اومد و آماده به کار شد، کاندوم پوشید و اومد روم و طبق عادت رفت سراغ کس. منم متوقفش نکردم گذاشتم یه چند دیقه ای کس بکنه ولی بعدش خودمو یکم تکون دادم تا کیرش در اومد، دستامو گذاشتم رو سینش و با دست هدایتش کردم تا از روم پا شد و نشست روی تخت. منم نشستم رو پاش و بعد آروم کونمو آوردم پایین تا با کیرش همتراز شد و شروع کردم به نشستن روی کیر کلفتش. باید بگم که خیلی درد داشت. خیلی بیشتر ازون چیزی که
انتظار داشتم اما همینطور که کیرش تا نصفه تو بود وایستادم تا یکم عادت کنم. بالاخره دردش رفت و من یه کون درست و حسابی بهش دادم اما باز هم به خودم اونقدری که دلم میخواست خوش نگذشته بود. صبح روز بعد وقتی رفتم خونه یه دیلدو جدید خریدم تا کونمو به دادن عادت بدم چون به لحاظ روانی تصور کون دادن برام خیلیلذت بخش بود اما به طور فیزیکی خیلی درد داشت برای همین میخواستم از لحاظ فیزیکی هم عادت کنم، همیشه میگن کار نیکو کردن از پر کردن است.
خلاصه هر وقت خود ارضایی میکردم سعی میکردم با دیلدو توی کونم به ارگاسم برسم و موفق هم شدم و بالاخره وقتی که دیلدو تو کونم بود و انگشتام تو کسم میتونستم به یه ارگاسم توپ برسم.
این زمانی بود که شروع کردم به کون دادن به دوست پسرام چون معمولا خودشون کس دوست داشتن ولی به اهل حالاشون کون هم میدادم و نمیدونی چه حالی میداد. اصلا مرد واقعی اونیه که اصلا سراغ کس نره بلکه ازون اول آدمو کونی بکنه ولی خب متاسفانه چنین کیسی پیدا نمیکردم تا اینکه دوباره یه شب با یه مرد دیگه از مهمونی برگشتم خونه.
قدش زیاد بلند نبود اما عضلانی بود و رو بدنش پر تتو اژدها بود، معلوم بود ازون کون بکن هاست.
منم حسابی دلمو صابون زده بودم.
لخت شدیم و رفتیم تو تخت. اصلا ازم لب نمیگرفت فقط مستقیم رفت سراغ کس. پا هامو باز کرد و کسو یکم معاینه کرد، همینطور که انگشت وسطش توی کس بود گفت:
رفتم خونه مادرم دوش گرفتم و لباس عوض کردم و ساعت ۹ خودم و گذاشتم برخوار، تو این مواقع از بس تو کفی و فکر میکنی چیکار کنی که سنگ تموم بشه برا خودت و طرف کیر دائم شق و استرس که خراب نشه و خلاصه هزار فکر تو این فاصله اومد تا۹/۲۰ زنگ زد کجایی گفتم تو خیابون اصلی گفت ماشین و بزارم تو خیابان برم در خونه اشون (۶تا۷ دقیقه راه) سر کوچه رسیدی زنگ بزن من میام بیرون کسی نبود بیا تو گفتم مطمئنی گفت از همه چی رفتم سر کوچه زنگ زدم اومد بیرون با چادر بود منم هو اسم بود کسی نبود رفتم تو حیاط اومد آروم درو بست اشاره کرد هیس و جلو رفت در ورودی و باز کرد و خیلی آروم گفت خوش اومدی و اشاره کرد برم تو وقتی رفتم تو اومدم برگردم بغلش کنم گفت برو بشین من یه نگاه تو کوچه کنم میام هنوز نشسته بودم در باز شد اومد تو بدون چادر وای که چی میدیدم هزار برابر از اونی که فکر میکردم دیده بودم خوش هیکل تر یه تاپ لیمویی و یه دامن تا زیر زانو و یه رژ صورتی ملیح من که واقعا خشکم زده بود و فقط دوست داشتم نگاهش میکردم همین جور که ایستاده بود دستهاش و باز گرد رفتم سمتش و گفتم دلم میخواد نگات کنم الهی قربونت برم مریم سیر نمیشم باورم نمیشه یعنی تو من گفت اره منو تو تو مال منی منم مال توام من امشب فقط مال توام تمام وجودم نفسم مال تو تو عشق من باش تو سهم من باش تو فقط تو همین جور که میگفت نزدیک تر شدم آروم گوشه لب شو بوسیدم دوباره نگاش کردم و بوسیدمش آروم دستم و کشیدم تو موهاش و چند بار گفتم مریم مریم مریم هر بار که اسمش و صدا میکردم میگفت جونم بغلش کردم فشارش دادم و زل زدم تو چشماش بعد چند ثانیه چشماش و بست و صورتش و آروم آورد جلو و منم شروع کردم خوردن لبهاش همین جور که میخوردم دیدم از شدت شهوت زانو هاش سست شده دستم و انداختم دور کمرش زیر زانو هاش بغلش کردم و شروع کردم خوردن لبهاش داشتم میرفتم سمت مبل که لبهاش و جدا کرد گفت اتاق خواب خودش شروع کرد خوردن تا رفتم تو از بغلم اومد پایین یه کم نگاهم کرد و گفت اسیرم کردی ولی این اسیری و دوست دارم دوست دارم و شروع کرد دکمه های پیراهنم و باز کردن میگفت زنت میشم جنده ات میشم زیر خوابت میشم ولی تو فقط بکن من باش می گفتم هستم : مرد من باش کس همین جور که این حرفا را میزدیم پیرهن و وشلوارم در آورد فقط شورت پام بود اومد شروع کرد از خوردن لب هام و آروم آروم میومد پایین لیس میزد و چند بار با زبون زد نوک سینه هام و آروم دستش و از رو شرت کشید به کیرم یه اهی کشید گفت های زن اگه کس میده باید به مرد بده و زانو زد جلوم صورتش و از رو شرت کشید به کیرم یه بوس گرد و شرتم کشید پایین وقتی کیر از تو شرت زد بیرون (۱۷سانت کلفت خوش تراش)گفت جووووووون چه گیری چه بکنی دارم من ،
البته منم ساکت نبودم
بادست گیرم و داد بالا شروع کرد چندتا لیس و چند بار با زبون کشید دور گله کیرم گفت هاااااااای تا نصفه کرد تو ذهنش و مک میزد هر دفعه هم تا جایی که میتونست تا تهش تو حلقش نگه میداشت
وای که دیونم کرده بود و اگه یه کم دیگه ادامه میداد ابم میومد همین جور که داشت میخورد نگاه میکرد تو چشمام دستم و بردم زیر آرنج دستش و بلندشد داشت نگاهم میکرد شروع کردم خوردن لبهاش و تاپ و از تنش در آوردم وای که چه بهشتی دوتا سینه های سفید ومرمری زیر اون سوتین مشکی تور دیونه میکرد دست چپم و انداختم دور کمرش طوری چسبید بهم که پهلوش چسبید به شکنم و کیر شق شدم رونش و نوازش میکرد با اون دستم سینه چپش و ازروی سوتین میمالیدم و با لبهابالای اون سینه اش که از سوتین بیرون بود میبوسیدم و آروم بردمش لب تخت زل زدم به چشماش و همین جور که نگاش میکرم سوتینش و باز کردم وقتی در آوردم سرم وکردم لای سینه هاش فشارش دادم به خودم آروم بدون اینکه ازش و جدا بشم اومدم پایین وقتی زانو زدم جلوش دماغم شیار کسش و حس کرد شروع کردم بو کردن بدون اینکه سرم و ببرم عقب با دست هام شلواروشرتش کشیدم پایین تا بالازانوهاش سرم و آوردم عقب و چیزی که دیدم باور کردنی نبود یه کس سفید که انگار بدون مو مثل پونجیک که یه شکاف صورتی وسطش باشه فقط یه جمله گفتم: مررررررییییم این کس مال منه میخوام بخورمش، :بخورش مال تو پاشدم و خابوندمش رو تخت پاهاش و باز کردم کس و بوسیدم با زبون از پایین کشیدم بالا و شروع کردم به ۱دقیقه نشد کس لیسی من ولی اب کسش ملافه را هم خیس کرده بود که مریم گفت داود جررررررررررم بده داود این کس کییییییر میخواد میخوام با کیرررررررت ارضا بشم فهمیدم داره ارضا میشه پاشدم با دستم کیرم و گرفتم روبروش گفتم اینو میخوای گفت اره گیییییرت را میخوام گیرعشقم را میخوام همین جور که داشت میگفت کیرم و چند باری از بالا تا پایین کشیدم به کسش و وقتی سر کیرم و کردم تو کسش گفت وااااااااااااای چه کیری بهاین میگن کیر گفتم جوووووووون چه کسی اون میگفت و منم میگفتم: این کس بکن میخواد میکنم شاید ۲دقیقه نشد دیدم داره
🌹زن دوم🌹
سلام به همه دوستان اسم داود بچه اصفهانم ۴۰سالمه ۲۱ساله بودم زن گرفتم راستش قیافه ام بد نیس قدم ۱۷۰ وزنم ۷۰ و به قول خیلی از خانمها سبزه دوست داشتنی سینه مرمری... و قبل ازدواجم تجربه سکس خیلی داشتم ولی بعد ازدواج تصمیم گرفتم خیانت نکنم ولی برا یه آدم مثل من تحمل خیلی چیزها سخت بود و تو خیلی موارد کمبود داشتم... بعد چند سالی تمایلات جنسی خانمم هم خیلی کم شدو بعد دوا دکتر متوجه شدیم یه نوع مریضی زنانه که به ندرت وانگشت شمار بعد زایمان بعضی از خانمها درگیر میشن... و طی چند سالی که من عداب میکشیدم خانمم بارها به زبون اورد یکی را پیدا کن برا سکس ....ودلم راضی نمی شد تا اینکه خانواده خانمم دنبال دختر میگشتن تا برادر خانمم را زن بگیره و چون خانم من بزرگتر بود بیشتر تو این کارها تجربه داشت بیشتر من خانمم و میبردم که دختره را ببینه اگه پسند بود و از همه نظر okبود قرار مدار خاستگاری میزاشت.... بگذریم داستان اونجایی شروع شد که خانمم یکی از دوستهای قدیمش دختر یکی همسایه هاشون را معرفی کرده بود ظهر گفت من میخوام برم خونه مریم دوستم بریم دختر ببینیم دیر میام مسیر دوره گفتم مگه کجاس که دوره گفت برخوار (اطراف اصفهان ) گفتم خودم میبرم تا بر میگردی منم یه جور سر میکنم ولی خودمم هم فکر نمی کردم این رفتن به کجا و چی تموم بشه بعد نهار یه چرت زدیم و ساعت ۴راه افتادیم نزدیک های ۵ رسیدیم وقتی ایستادم خانمم زنگ زد دوستش اومد بعد حال و احوال چون تو خونه بود و خانم من جلو در من هم قبل در خونه اشون تو ماشین بودم وحرفها را میشنیدم منو نمیدید گفت بیا بریم گفت بیا تو یه چایی بخور تا گفت با شوهرم اومدم بعد یه مکث چند ثانیهای به خانمم گفت خاک تو سرت چرا نمی گی اومد بیرون یه لحظه وقتی از چهار چوب در اومد بیرون یه لحظه قبل اینکه سلام کنه یه نگاه سر تا پا انداختم وای که چی میدیدم انگار دنیا دور سرم میچرخید حس حال بچه ها که تازه میخوان یا یه دختر رابطه پیدا کنن دست و پام لرزید وضربان قلبم صد برابر،سلام و احوالپرسی تعارف کرد ،تشکر کردم و گفتم وقت زیاده مزاحم میشیم به خانمم گفتم من یه تاب میزنم کارت تموم شد زنگ بزن میام دنبالت نشستم تو ماشین نمیدونید چه حالی بودم رفتم خیابان اصلی زیر سایه یه درخت وایسادم ولی حتی یه لحظه هم لحظه دیدن مریم از ذهنم بیرون نمی رفت یه زن( سفید تو پر صورت گرد قد بلند چشمهای گرد درشت و ابروهای پر شمشیری) واقعا از زیبایی هیچی کم نداشت .، اونروز گذشت و من واقعا از فکرش بیرون نمی رفتم ن تو راه هم از خانمم کلی سوال و چی شد پسندیدی. حرف و کشیدم طرف مریم که کجا بوده این چند سال و نگفته بودی و شوهرش کیه و.. که خانمم گفت خبر نداشتم ازش و تازه پیداش کردم بعد شوهر کردنش ندیدمش. چند روز گذشت و من از فکر مریم بیرون نمی رفتم که خانمم زنگ زد گفت دختر که با مریم دیدیم خوب بود و قبول کرده شب میخوایم بریم اگه میای زودتر بیا لباس عوض کن بریم منم از خدا خواسته عصر رفتم خونه حمام و سه تیغ انگار من میخوام برم خواستگاری رفتیم دنبال خانواده خانمم و رفتیم برخوار وقتی رسیدیم فقط منتظر بودم مریم و ببینم که خانمم گفت کاش مریم میومد گفتم مگه نمیاد رابی باید باشه و گفت شوهرش خونه اس بد اخلاقه و مریم گفته نمیخوام بفهمه شما برسد و... گفتم بریم شوهرش با من رفتم در خونشون خانمم گفت نه شر میشه و گناس دعوا میشه ولی من گوشم بدهکار نبود تا رسیدم زنگ زدم خود مریم آیفون برداشت گفت کیه
:سلام مریم خانم داودم شوهر ... یه لحظه اگه میشه تشریف بیارید، قشنگ معلوم بود ترسیده ولی گفت چشم یه لحظه در را باز کرد آیفون و گذاشت و یه دقیقه ای طول کشید تا اومد ولی شوهرش هم اومد چی میدیدم اینجا بود که به ضرب المثل انگور و خوب و شغال رسیدم با شوهرش که اخم کرده بود دست دادم و گفتم راستش من میخواستم نرم تو مجلس خواستگاری گفتم اگه اشکال نداره تا من پیش آقا سعید باشم شما بریدوبیاین کلید و دادم برادر خانمم و مریم فهمید که زبون بازم و یه نگاه به سعید انداخت که یعنی اجازه بگیره سعید هم یه پوز خند زد و گفت برو و بیا مریم منتظر بود گفت پس شما بفرمائید تا من کارهام و کنم بیام پرید تو تا من داشتم خانمم وراصی میکردم چون مثلا من قرار بود تو مجلس حرف بزنم مریم اومد و رفتن من و سعید رفتیم تو خونه و تا اومدن اونا هم با زبون بازی آقا سعید و پختم هم هرچی باید دستگیرم شد که بله آقا بد دل و خانم محلش نمیزاره و ..... اومدن و سعید که خیلی حال کرده بود شام پیله شد وایسادیم وقتی از خونه پدر خانمم رفتیم خونه خانمم گفت خوب مخ شوهر مریم و زدی و بیچاره مریم فقط میترسید توهین به تو نکنه وقتی سعید شام اسرار گرد مریم تو آشپز خونه میگفت شوهرت معلومه خوب رامش کرده و...بگذریم تو فکر بودم که چه جوری راه و باز کنم و نزدیک بشم به مریم که گفتم خوب یه شام خوردیم یه شام باید بدیم بهشون و گفتم زنگ
چشم خریداری دیدم فهمیدم عجب کون سفید و نرم و تمیزی داره یه ذره مو های کرکی داشت که خیلی حال میداد آله های کونشو لیس زدم و خوابیدم روش خیلی حال داد یه کم لاپایی زدم که دوباره آبم اومد و محکم بغلش کردمو ریختم لاپاش. تا فردا صبح که با آرمین رفتم دانشگاه 6 بار سه تایی حال کردیم که هر6 بار زم ارضاء شد و آرمین فقط یه بار ارضاء شد و همه آبشو ریخت تو کاندومش. الان حدود یکساله که آرمین از خوابگاه دانشگاه اومده پیش ما و با ما زندگی میکنه البته پدرش کرایه خونشو سرماه به حساب من میریزه. ما برای اینکه کاندومو حذف کنیم و واژن زنم مستقیم کیر آرمینو لمس کنه آرمینو بردیم آزمایش ایدز که جواب منفی بود از اون به بعد آرمین بدون کاندوم زنمو میکنه و چون آرمین فائزه رو کامل ارضاء میکنه زندگی منو فائزه خیلی رویایی شده و زنم منو خیلی بیشتر از قبل دوس داره. منو زنم یکسال رویایی رو گذروندیم.
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
🌹سکس با زنداییی🌹
سلام.
این خاطره از سال گذشته تا الان ادامه داره که براتون تعریف میکنم.
اسم من حامد هست 28 ساله مهندس معمارم که دارم ارشد میخونم و زنم فائزه 21 ساله. منو زنم خیلی شهوتی هستیم زنم دوس داره برای پسرای خشگل خود نمایی کنه منم شرایطو براش مهیا میکنم تا غریزه هاشو ارضاء کنه . بدن من گندمی و خیلی مو داره کیرم 11 سانته که رنگش تیرس ولی فائزه زنم بدنش سفید بلوریه نرم و خوش فرم و سکسی. من همیشه دنبال مردا یا پسرای خشکل سفید با ادب و بافرهنگم تا تورشون کنم برا زنم مردایی که زناشونو بدحجاب یا بی حجاب میارن تو جامعه گزینه های خوبی هستن برای خودنمایی زن آدم یا پسرای نوجوون سفید خشکل مودب و مظلوم که کنترل کردنشون راحته از این نظر که برامون دردسر درست نشه.
تو دانشگاه به درخواست یکی از اساتید برای دانشجوهای کارشناسی معماری کلاس حل تمرین گذاشتم. بین دانشجوهای پسر دانشجوی شهرستانی بود به اسم آرمین که همون جوری بود که من دوس داشتم یعنی سفید یکم بور چهره و هیکل خشگل و خیلی با ادب و درس خون. بعضی وقتا تی شرت آستین کوتاه یا یقه باز میپوشیدکه همه دخترا رو شهوتی میکرد و همه دخترا دنبالش بودن ولی آرمین پا نمیداد. من خیلی دوسش داشتم. بدنش خیلی کم موی نرم ریز داشت که زیبایی بدنشو چند برابر میکرد. اگه بخوام راستشو بگم دوس داشتم آرمین مال منو زنم باشه . موضوع رو با فائزه درمیون گذاشتم فائزه گفت باید آرمینو ببینم تا بتونم تصمیم بگیرم. تو یکی از کلاسام به زنم گفتم بیاد تا آرمینو ببینه فائزه اومد از وقتی آرمینو نشونش دادم یه لحظه نگاهشو ازش بر نداشت وسطای کلاس بود که اسمس داد این پسره عجب هلوییه جون فائزه برام جورش کن.
دیگه روز به روز من با آرمین صمیمی تر شدم تا جایی که دعوتش کردم بیاد خونه ما مهمونی زنم گفت جلوی آرمین تو اولین دیدارمون چی بپوشم بهش گفتم چون بدنت سفیده یه تاپ بندی و شلوارک ساپورتی قرمز داشت که خیلی جذاب و سکسیش میکرد قرار شد اونارو بپوشه
منو آرمین از دانشگاه به طرف خونه راه افتادیم تو راه با آرمین در مورد علاقم بهش و اعتمادم نسبت به اون و نوع پوشش زنم پیشش صحبت کردم که آرمین گفت ما خانوادگی فرهنگ آزادی رو داریم و فیلم عروسی خواهرشو نشونم داد که مختلط بود و همه ی زنا با چه لباسای باز و سکسی بودن بعدش خواهرا و مادرش و زن داداششو تو فیلم نشونم داد و معرفی کرد. با این کارش خیالم راحت شد. وقتی رسیدیم خونه من زنگ زدم فائزه با همون لباسا با یه آرایش ملایم اومد درو باز کرد آرمین سلام کرد و فائزه جواب داد و دستشو آورد جلو تا آرمین باهاش دست بده که داد. من با دیدن دست سفید زنم تو دست سفید و نرم آمین خیلی حال کردم. آرمین اولش خیلی عادی به زنم نگاه میکرد و این منو خوشحال چون از آدما هیز خیلی بدم میاد یقه تاپ زنم اقدر باز بود که لبه کرستش بالاتر از لبه تاپش بودو سینه سفید وتوپر فائزه تو اون تاپ قرمز بدجور خودنمایی میکرد. فائزه زیر ساپورتش شورت نپوشیده بود همین باعث میشد آله های کونش موقع راه رفتن و برجستگی کسش که راحت دیده میشد و اینکه آرمین دوس داشتنی من زیبایی های زنمو داره میبینمه بدجور منو حشری میکرد. فائزه رفت تو آشپزخونه و منو صدا کرد که برم شربتو ازش بگیرم و اونم دیس میوه رو بیاره وقتی رفتم تو آشپزخونه فائزه پرید تو بغلم و گفت حامد عاشقتم انگار دارم رو ابرا راه میرم باهر نگاهی این پسر خشگل بهم میکنه من خیلی لذت میبرم تو چی منم گفت منم حس تو رو دارم بعد سینی شربتو آوردم و زنم پشت سرم دیس میوه رو . آرمین نشسته بود رو مبل جلوی تی وی من که شربتو تعارف کردم همونجا کنار آرمین نشستم زنم که خم شد تا میوه تعارف کنه چاک سینه قشنگش توجه آرمینو بخودش جلب کرد و آرمین یه نگاه به صورت فائزه یه نگاه به پستوناش میکرد. این صحنه شهوتشو برنگیخت و یه کم راست کرد که با بالا اومدن شلوارش همه فهمیدیم فائزه یه نگاه به آرمین کرد و لبخند رضایتو از شق کردنش زد. یه مقدار که از صحبتامون گذشته بود یهو فائزه یه سیب از دستش انداخت و افتاد و رفت زیر همون مبلی که جلوی ما روش نشسته بود بلندشد و پشتشو کرد به ما و رو زمین زانو زد برا اینکه زیر مبلو ببینه خیلی ماهرانه قمبل کرد و دنبال سیبه میگشت تو این فاصله هم من هم آرمین راست کردیم چون ساپورت فائزه خیلی تنگ بود و فاق کوتاه از طرفی زیر ساپورت شورت نپوشیده بود تو این حالت ساپورت اومده بود پایین و قسمت بالای کون زنم با اون چاک قشنگش کاملا تو دید ما بود از طرفی فائزه موقع قمبل کردن پاشو از هم باز کرد که هم حجم کونش هم کسش که از پشت به راحتی دیده میشد آرمین با دیدن این صحنه کامل راست کرد و منم با دیدن این صحنه که پسرک دوس داشتنی من داره اندام زیبای زنمو میبینه و شهوتی شده راست کرده و از طرفی فائزه هم از اینکه آرمین داره اندامشو میبینه و توجهش ، جلب اندامش شده بهقدری حال کرده بود که خودشو یه کم خیس کرده بود.
🌹من یک جنده ام🌹
سلام من یه جندم
28 سالمه و همه جامم عملیه . سینه هامو پروتز گذاشتمو سایزشون شده 95 .. کونم خدادادی پروتز بود و این یه موردو پروتز نکردم و یه لبایه پروتزیه گنده دارم . خلاصه هیکل سکسی و پورن استاری واسه خودم ساختم . میخوام یکی از باحال ترین داستانای جندگی کردنمو واستون بگم . من از 24 سالگی کس میدم . البته کونم میدم اما خیلی کم . چون نمیخوام کونم گشاد شه . البته این جنده شدنمم به خاطر پول نبود . ینی زیاد پولدار نبودیم ولی خب زندگی متوسطی داشتیم و از پول جندگیمم خوشم میومدم اما دلیل اصلیم این بود که خیلی آدم هات و تنوع طلبی بودمو نمیتونستم فقط با یه آدم تکراری باشم و همین شد که جندگی رو شروع کردم . البته اوایل که بی تجربه بودم بعضیا اذیتم کردن و پولمو خوردن اما خب الان که 4 ساله کارم اینه دیگه یه جورایی استاد شدم تو این کار . با پولی که ازین راه درآوردم تونستم یه آپارتمان و یه ماشین خوب بگیرم . اینا رو گفتم که بدونین خودم مکان دارم . البته اوایلش که مکان نداشتم خیلی دهنمو سرویس کردن که اگه ازین داستانم خوشتون اومد یکی ازون بدترین خاطرات جندگیمم مینویسم واستون . تقریبا 1 سال پیش بود که از طریق همین گروه vip دنیای داستان با یه پسره بی غیرت آشنا شدم که با جنده بودنم اوکی بودو اتفاقا خوششم میومد ازین کارم . به خاطر اون خاطره های بدی که از بعضی از مشتریام داشتم بهش پیشنهاد دادم که موقع سکس بیاد تو خونم و حواسش بهم باشه و منم در مقابل هر وقت خواست بهش مفتی کون و کس بدم . حالا بریم سراغ داستان اصلی .یکی از مشتری های قدیمیم که ازون خوش حساباش بود و از همون اوایل جندگیم باهاش سکس میکردم یکی از دوستاشو بهم معرفی کرد واسه ی سکس آنال . البته خبر داشت که نرخ سکس آنالم دوبرابره و به هرکسیم کون نمیدم . خلاصه شماره ی منو داد به دوستش و مرده زنگ زد . باهم حرف زدیم و یکم من از خودم گفتمو اونم از خودش گفت . قرار شد بار اول همدیگه رو بیرون ببینیم که اگه من ازش خوشم اومد و اونم منو پسندید برسیم به سکس . تویه یه کافی شاپ قرار گذاشتیم . یه مرد 45 ساله ی قد بلند و هیکلی بود که از تیپش میبارید ازین مایه داراست . قیافه ی جذابی نداشت اما هیکلش خیلی روفرم بود . منکه به دلم نشست . اونم وقتی سینه هاو کون و لبایه منو دید که همونجا سیخ کرده بودو اصرار داشت که همین الان بیا بریم خونه و سکس کنیم . اما من چون باید امید(همون رفیق بیغیرتمو ) خبر میکردم بیاد هرچی اصرار کرد قبول نکردم و گفتم باشه واسه فردا . راستی اسم این آقا خوش تیپه هم علی بود . قرارمون تموم شد و من اومدم خونه و با امید هماهنگ کردم که فردا 1 ساعت زودتر بیاد و مشروب بیاره که بخورمو حسابی هات شم . اینم بگم که علی به من گفته بود که فقط کون میخواد و کس نمیخواد و میخواد سکسمون هاردکور و بانداژ سکس باشه که منم گفتم نرخش میره بالاتر و اونم قبول کرد. میگفت لذتی که از کون کردن میبره واسش یه چیزه دیگست . فردا از راه رسید و منم صبح رفتم یه کاستوم خریدم . برگشتم خونه و بعد از خوردن ناهار و یک ساعتی خوابیدن بلند شدمو رفتم حموم و حسابی خوشگل موشکل کردم واسه علی جون . تو تمام این 4 سالی که جنده بودم واسه هیچ مشتری اینقدر به خودم نرسیده بودمو علی خیلی واسم تازگی داشت . یه تاپ شلوارک پام کردمو موهامو دم اسبی بستم . راستی از قیافم بگم .موهامو اکستنشن کردمو تا رو باسنمه و موهام مشکین . اون روز لنز آبی گذاشته بودم . و شورت و سوتینم نپوشیده بودم که سینه هامو کامل مینداخت تو چشم . منتظر امید بودم که از راه رسید و با دیدن قیافم حسابی خشکش زد . گفت چه خبرته جنده خانم . مگه میخوای به دوس پسرت بدی که اینجور خووشگل کردی . خلاصه نشستیم به پیک زدن و خندیدن و رقصیدن . امید با دیدنم ناجور سیخ کرده بود اما هرکاری کرد ندادمش . گفتم انرژیمو نیاز دارمو اونم به اجبار قبول کرد . یه دفه صدای آیفون اومد . فهمیدم علیه . امید رفت تو اون یکی اتاق و درو هم از داخل قفل کرد . منم بلند شدم درو زدم که علی بیاد بالا . دوباره صدای زنگ در اومد که رفتم درو براش باز کردمو کلی واسش دلبری کردمو عشوه خرکی اومدم . اونم که از دیدن من حسابی کف کرده بود . یه لحظه هم نمیتونست چشم از سینه هام برداره . کیرشم که معلوم بود سیخ شده و حالش خرابه . خلاصه نشستیم به مشروب خوردن . البته من همون موقشم مست و پاتیل بودم . خلاصه چندتا پیک که زدیم من رفتم تو اتاق خوابمو کاستومو پوشیدمو علی رو صدا زدم که بیاد تو . علی از قبل گفته بود که دوس داره منو ببنده و وحشی بکنتم . واسه ی همین بهش گفته بودم ازین طناب نازکا همراش بیاره که آورده بود . منو حالت داگی وسط تخت نشوند و اول دستامو کنار هم گذاشت و با طناب بستتشون . بعدشم دستامو بست به بالای تخت . پاهامم نیمه باز کرد و هر کدومو به یه طرف تخت بست .
🌹بچه سومم چطور به وجود اومد🌹
تواشپزخونه بودم که غلامرضا ازسرکاراومدخیلی خسته بودمستقیمااومدتواشپزخونه وبه غذا ناخونک زد،زدم رودستش وبهش گفتم برودستاتوبشور که از پشت بغلم کرد...من33سالمه و رضا42سالشه 2تاپسر5و7ساله داریم،رابطه منو رضا چندان گرم نیس رضا اهل خیانت نیس ولی طبعش موذیه وجود این خصلتش توخونه باعث میشه درمقابلش گارد بگیرم ...
- ولم کن بایدناهارواماده کنم
- بهاره خیلی بداخلاق شدیا تنش گرم بودواحساس کردم بدجورهوس کرده،خودشوسفت بهم چسبونده بودوسفتیه کیرشو روی کونم حس میکردم وخودشو هی به من میمالوند،کسم خیس شده بود وبدنم مورمورمیشد رضا بدن گوشتیموحشری میکرد،همون کف اشپزخونه خابوندم وسریع لختم کرد وشروع کردنوک سینه هاموگازگرفتن،رضالباساشودراوردودر اشپزخونه روقفل کرد،کیرقهوه ای رنگش سیخ شده بودوتخمای بزرگش مثله همیشه اویزون بودن،کله کیرش مثله یه گردوی بزرگ بودباسوراخی بازکه دلم میخاست سره گرده کیرشو توی دهنم بچرخونم.بدنه گوشتیمو از رو زمین بلندکردمو کیرشو سفت گرفتم ،کلشو مک زدمو پیشآبشو مکیدم،رضا2تاانگشتشوگذاش رو سوراخ کسمومیمالوندکسم هی اب میدادوداغ میشدکس گوشتیوپهنموگرفت توی دستش وگوشتشومیمالوند.
- رضاپاشوبزن توش رضامنوبه پهلوخوابوندو کیرشو کرد تو سوراخ خیس کسم،کسم نبض دار شده بود،رضادرحالیکه پشت سرم بوداهسته تلمبه میزدکسم داشت از شهوت میپوکید
- محکم بزن،محکم،محکم،تاته بکن
- دارم میکنمت عزیزم اووووف بعداز10دقیقه که تواون حالت بودیم رضاپاموباز کردوروبه کمر خوابوندمومحکم میکردتوکسم نفسم داش میگرف که بهم گفت پاشو ورومیزناهارخوری خوابوندم بدنم پرازعرق شده بودپاهاموتاته بازکردمو دوباره اماده کیرخوردن بودم که رضاباکیرسفتش چندضربه روی کسم زد،کسم ازشهوت زیاددردمیگرفت که بهش گفتم یالابکن دیگه ،رضا هم کیرشو فرو کرد داخلو سه سرعته میزد،اهسته،متوسط تند،با همه ی سرعتاش لذت میبردم
- اخ وای کسم،کسم پاره شد،اخ کسم داره میپوکه
- شقه،دوسش داری?کردنمو دوس داری? یوهو چشامو باز کردمو صورته رضا رو دیدم که پرعرق شده بودوچشاش مثه خون قرمز شده فهمیدم خیلی بخودش فشار میاره که ابش نیادولی من محکمتروبیشترمیخواستم سرش داد زدم رضاسفتر بزن با اینکه بهش فشار اومده بود میخواست خودشو کنترل کنه ک ابش نیاد ولی ضربه ها رو محکمترو تندتر کرد،داشتم میلرزیدم،ارگاسم های چندگانه بدنمو میلرزوندو ناتوانو بی حال ترم میکرد
- بزن،محکم بزن، کسم جرخورد بزن
باسه،چهار تا ضربه ی محکمه اخر،لرزشه عمیقی از کسم شروع شدو همه ی بدنمو کامل فرا گرفت ،دیگه صدام قط شدو بیهوش دراز کشیده بودمو بدون هیچ حسی فقط کسمو در اختیار رضا گذاشته بودم تا خودشو ارضا کنه،رضا 7- 8تا ضربه ی محکم زدواحساس کردم کیرش شل شدفهمیدم اونم ارضاشده باخستگی خوابیدکنارمودرحالیکه نگران ابه توکسم ودرست شدنه بچه ی سوم بودم لپمو بوسید و به علامت رضایت لبخند میزد.
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
🌹شاگرد مادرم🌹
من خیلی از این داستانها رو خوندم و خودم هم تو زندگیم خیلی سکس کردم ولی یه مورد بود که بعد از سکس کردن با اون به خودم میالیدم و باورم نمشد آره کسی که راه 4 ساله لیسانس رو تو 8 سال بره معلومه چه دانشجوی شیطونی بوده دیگه بگذریم بریم سر داستان
سال آخر دانشجوئم بود که مادرم که آرایشگره یه شاگرد 28 ساله واسه کمک گرفت نمیخوام مثل بقیه هی بگم کسش بهشت بود لبش عسل بود و...کلی توضیح میدم قد 175 وزن 62 سینه 75 کمر سایز 38 باسن ایهوا یعنی کون داشت 4 برابر کمرش
ما دوستا همیشه هرکس فقط دوست دختر خودش رو میکرد اما تمام دوستام واسه ین سیخ کرده بودن
از بحث دور نشیم این الناز خانم هر چند وقت یه بار با من چشم تو چشم میشد و یه سلام الیکی داشتیم ولی انقد کیسه مناسبی بود که من به خودم اجازه نمیدادم حتی تو رویاهام واسش جق بزنم اما کم کم اتفاقاتی افتاد که کمی امیدوار شدم مثلآ یه روز مادرم گفت حمید الناز چند روز پیش یهو گفت این پسر بزرگت حامد خیلی سادس اما حمید معلومه از اون دختر بازای شیطونه.
که بعد ها گفت منظورم مادرقهبه و بکن در رو بوده و... و چند روزی نگذشته بود که مادرم گفت من رو تا فلان جا ببر گفتم بنزین ندارم که نبرمش یهو صدای الناز اومد که حمید آقا من بنزین دارم شصتم خبر داد که داره جور میشه اومد بیرون از آرایشگاه و گفت فقط کارت سوختم خونست اگه میشه بریم ور داریم گفتم بریم رفتیم وقتی از ماشین پیاده شد بره سمت خونه کونش رو که دیدم بخدا نفسم بند اومد تا کارت رو آورد سریع گفتم من همش 10لیتر میخوام خودتونم بیاید که ببینید 10تا بیشتر نمیزنم ګفت این چه حرفیه نمیخواستم بیام اما میام که خاطر جمع بشم که \رش میکنی بعدها گفت همش دنبال بهونه بودم که بیا که جور شد خلاصه بنزین رو پر کردیم و رسوندمش اما با کلی معطلی و تو راه کمی خندوندمش و...تا فرداش همش بهش فکر میکردم فردا شبش دیدم مادرم
گفت که این شماره النازه گفته به حمید بگو تابلو خیلی شوخی پس اس ام اسای باحال زیاد داری اگه میشه چنتا واسم بسنده.
الکی به مادرم گفتم زنیکه چه زود دختر خاله شد حالا تو دلم داشت قند آب میشد مامانم گفت عیبی نداره خیلی زن با جنبه و خوبیه. خلاصه اس ام اس دادن شروع شد اما خیلی زود تبدیل شد به زنگ زدن و درد دل و دیدم با شوهرش مشکل داره جونمی جون شد
بهش گفتم اولین فرصت باید ببینمش که راحت حرف بزنیم خلاسه یکی دو روز بعد مادرم خونه نبود اومد تو خونه مونده بودم از کجا شروع کنم کمی که حرف زدیم گفت با وجود اینکه از من 2سال کوچیکتری ولی خیلی حس میکنم ذهنت بازه و...گفتم میتونم بدون خانم صداتون کنم گفت ٪100گفتم الناز جان واسه اینکه کمی آروم بشی میتونی سرت رو بزاری رو شونم حرف بزنیم انگار منتظر همین بود اومد سرش رو گذاشت رو شونم دیگه حرفهاش رو نمیشنیدم داشتم با موهای لختش بازی میکردم یهو بی اختیار بوسش کردم اونم نه گذاشت نه ورداشت با یه صدای هوم یه لب جانانه ازم گرفت کمی لب گرفتیم گفتم یه چی میگم اما همینجا بمونها گفت بگو گفتم دوست دارم یجات رو ببینم گفت باسنم؟گفتم از کجا فهمیدی گفت آخه سکسی ترین جامه ولی شرمنده گفتم چرا گفت آخه من شوهر دارم. ا گفتم پس چرا لب گرفتی گفت نمیدونم حس کردم انطوری آروم میشم گفتم پس شک نکن که من امروز کاملآ آرومت میکنم گفت آخه دوست دارما ولی گناه گفتم گناه چیه...خلاصه شروع کردم گردنش رو خوردن تا صداش در اومد سینه هاش رو از زیر تاپش در آووردم و شروع کردم به خوردن همین که کمی حشری تر شد دستم رو کردم تو شورتش خواست خودش رو بکشه عقب گفتم اطمینان کن نترس کمی کسش رو مالیدم و راضیش کردم شلوارش رو دراره وای چه کونی داشت واااااااای داشتم میمردم اما خودم رو خونسرد نشون دادم اما طفلی چون انتظار نداشت من به این سرعت به کسش برسم و چون با شوهرش مشکل داشت و سکس نمیکرد پشماش رو نزده بود و من هم تا دیدم دیگه دوست داره کسش رو بوخورم سریع گفتم اینجوری که نامردیه من بدن تو رو دیدم اما خودم هنوز لباس تنمه تا این رو گفتم سریع تیشرت من رو در آوورد کمی سینهام رو خورد و تا من کمربندم رو باز کردم شلوارم رو کند و کیرم رو گرفت تو دهنش چه ساکی میزدمنم داشتم کسش رو با دست میمالیدم که ارضا شد تازه داشتم حال میکردم که یهو عذاب وجدان خانم گل کرد و پاشد لباساش رو پوشید گفت حمید تو با من چی کردی من اهل این حرفا نبودم اما تو...و از شدت عذاب وجدان حالت تهوع گرفت و بالا آوورد دیدم اگه الان سیریش بشم شاید بکنمش اما دیگه نمیتونم بکنمش و دیگه بهم اعتماد نمیکنه.
چند روز گذشت و روزی 2بار به خاطرش جق میزدم و دوباره شروع کردم به اس ام اس دادن و گفتم من فقط خواستم تو آروم بشی دیدی که خودم ارضا نشدم نترس تو گناهی نکردی و نیاز طبیعیت رو براورده کردی و...از این کس شعرها هرجور بود راضیش کردم دوباره هم رو ببینیم اما این بار میدونستم نباید زود ارضاش کنم سرتون رو درد نیارم هرجوری بود
هاشو گزاشتم رو شونمو سر كيرمو اروم اروم روي كسش مي مالوندم ، بالاخره تصميم گرفتم اروم اروم بكنم تو كسش وقتي سر كيرم با يه فشار كم رفت تو كسش عمه هم اه و ناله هايي سر ميداد كه نگو و نپرس..
منم شروع كرده بودم به فشار دادن كيرم تو كسش دوباره در اوردم و يك ان تا ته كسش فرو كردم كه عمه جيغ زد ، حسابي حال ميكردم و حال ميكردم ، هي ميكردم تو كسش و هي در و تو مي كردم ،سرعتم زياد شده بود و محكم فشار ميدادم تو كسش هي ميكردم و هي ميكردم كه ابم داشت مي اومد سريع كيرمو گزاشتم لاي پستوناش و محكم پستوناشو دور كيرم جمع كردم و دو بار كه لاي پستوناش بالا پايين كردم ابم كه اومد كيرم و كردم تو دهن عمه كه عمه حسابي به خدمتش رسيد محكم ليس ميزد ، وقتي تا ته خورد گفتم : عمه ميزاري كونتم بكنم خيلي حال داره
گفت: اول برو پايين تو يخچال شير موز بخور بعد بيا!!!
منم رفتم و شير موزو خوردم و پريدم تو بغل عمه ،يه خورده مي مالوندمش و پستوناشو ميك ميزدم و يه خورده هم كسش و هم سوراخ كونشو مي خورم و مي مالوندم كه كير تنومند ماهم سيخ شده بود . لا مصب عجب كس و كوني داشت منم هي مي مالوندمش و هي كسشو ميليسيدم كه عمه گفت يالا ديگه كسو كونم داره اتيش ميگيره زود باش ،
منم سريع كيرمو گزاشتم دم سوراخ عمه و اروم اروم فشار ميدادم تو كونش ، عمه عجب كوني داشت اروم اروم فشار فشار تااينكه كلاهك هسته اي ما تو كون عمه رفت ، عمه يه اووفي گفت كه اووف گفتنشم كردن داشت ، اووووف ، كيرمو در اوردمو دوباره كردم تو و فشار مي دادم و كون عمه رو باز مي كردم ، بعد كه تا نصف كمتر تو رفت بيرون اوردم و دو باره بايه فشار قوي تا اخر كيرمو تو كون عمه جانم فرو كردم ، عجب حالي داشت فشار كون عمه به كيرم خيلي حال داد . ولي عمه يه ايييييي گفت كه ادم كيرش كه هيچ همه چيش سيخ ميشد.
منم هي در و تو ميكردم و عمه رو بغل مي كردم و هي كونش رو ميكردم ،ديگه محكم و با قدرت هي ميكردم و هي ميكردم ، دوباره عمه رو چر خوندم و كيرمو محكم تو كسش فرو بردم ، اه اه عمه كه همه جاي اتاقو پر كرده بود شديد شده بود و من هم هي ميكردم و هي ميكردم ، يه لحظه ديدم لرزش شديدي توي بدن عمه اوفتاد و بعد عمه جيغ مي زد كه يكهو ديدم بافشار زيادي شاشيد منم كيرمو سريع بيرون كشيدم و با دست كس عمه رو مي مالوندم اونقد مالوندم كه دو بار شاشيد ، عمه رو چرخوندمش و باز كيرمو كردم تو كونش و محكم تر از قبل هي ميكردم تو و هي بيرون مي اوردم ، عمه رو از پشت بغل كرده بودم و با يه دست پستونشو ميمالوندم و با يه دست ديگه كسشو مي مالوندم و كيرم هم محكم تو كون عمه در و تو ميكردم هي ميكردم و هي ميكردم كه كم كم ابم اومد و سريع گزاشتم دهن عمه و عمه كه انكار سوسيس مي خورد هي ميكرد تو دهنشو هي ميك ميزد ابشم يكجا ريختم تو دهن عمه كه تا ته خورد و ليسيد و بعد منو محكم بغل كرد و گفت : عمه جان حسابي حالمو جا اوردي ، جوري كه ديگه نه كمرم درد داره نه احساس پيري دارم .ازت خيلي خيلي ممنونم من هم محكم و حسابي عمه رو بغل كردم و گفتم: عمه هروقت احساس تنهايي كردي من پيشتم!!بعدش پستوناي عمه رو محكم مالوندمو ليسيدم و گفتم عمه همين جا بخواب تا روغن جذب شه! عمه رو خوابوندمو خودم هم رفتم تو بغلشو شروع كردم به مالوندن سينه هاش و ليسيدن كسش و مالوندن كونش و چند باري هم كيرمو تو كونش در و تو كردم و روي عمه افتادم و همين جور كه خوابيده بودم كيرم رو تو كسش در و تو ميكردم و حسابي پستوناشو ليس ميزدم اونقدر مالوندم و تو كسش در و تو كردم كه هم عمه لرزيد و شاشيد هم من ابم رو ريختم رو كسش . و تو بغلش خوابيدم و يكهو عمه گفت: عمه روغن گوسفنده رو چهار شنبه حتما بياري هااا!!! هردو زديم زير خنده و محكم هم ديگه رو بغل كرديم و دوباره هم رو مي مالونديم … مثل اينكه اين كارا تمومي نداشت … عمه هم ٢٠ سال جوون تر شد و روحيه عجيبي گرفته بود و من معجزه سكس رو اون موقع فهميدم…
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
🌹عمه🌹
سلام.
من كوروش ٢٣ ساله ام كه تو خونه ي متوسط تهران زندگي ميكنم و دانشجو پزشكي هستم . پدر و مادرم تو شهرستان ساكنند و هر از چند گاهي به ديدنم ميان . من ٢ تا عمو و ٣ تا عمه دارم كه يكيشون تهرانه. عمه اي كه تهران ساكنه ٤٤ سالشه و شوهرش فوت شده ، من هم هر هفته يه روز كامل ميرم خونه اونا. عمه ام يه دختر ١٩ ساله داره كه اسمش نيوشاست و امسال دانشگاه ميره.
من هنوز ازدواج نكردم و خيلي احساس شهوت دارم اخه نه اينكه تو خيابون دخترا خيلي با حجابن ، من بد بختم كه دو روز تعطيل دارم (به دليل پست بابام به من افتخاري تعطيلي دادن ، كار بابام رو نبايد بگم.) و بقيه اش تو راه رفتن به دانشگاه وحشتناك حالي به حولي ميشم!! اين اواخر احساس كردم كه عمه ام حس عجيب شهوتناكي داره و منتظر يه حال عجيبه!!! روز دوشنبه شد و موقع رفتن به خونه عمه ام . اون روز نيوشا رو تا سه روز با كلاس برده بودن شهرستان واسه موضوعي كه نميتونم بگم(نيوشا دانشجوي مهميه) منم از اين موضوع خوشحال و تو فكر يه نقشه باحال واسه عمه جون . همين كه زنگ درو زدم در باشد و عمه گفت بيا تو كوروش.
رفتم بالا و سلام و احوال پررسي و در همين حين نقشه ام رو پياده مي كردم :
گفتم : عمه تو تنها عمه اي كه من اينقدر بهش نزديكم و دوسش دارم
عمه گفت : قربون عمه برم
و سرمو گرفت تو بغلش . واي كه چقدر بدنش گرم و نرم بود .
منم دستمو محكم دور كمر عمه ام گزاشتم و بغلش كردم و يه خورده كمرشو مالوندم. وقتي رفتيم تو ، عمه گفت : عمه جان امروز بايد واسم فرش اتاقارو جارو كني من كمرم درد ميكنه
گفتم چرا اخه؟ گفت ديگه پيريه و هزار درد! گفتم : نه اين حرفا چيه شما هنوز واسه من همون عمه ي جوونيايي؟!! گفت : چيكار كنم وقتي دست و پامم درد ميكنه ديگه چه فرقي داره پير يا جوون همون لحظه سريع گفتم : عمه ، من يه روغن گوسفند اصل دارم مال ياسوج ، مي خاي برات بيارم ببين بهتر ميشي؟ گفت : دستت درد نكنه عمه جان زحمت ميكشي گفتم : اين حرفا نداره كه الان ميارمش گفت : نه الان نميخاد ولي من تو ماشين رسيده بودم و تخته گاز برو كه بريم … بعد ٢٥ دقيقه كه رفتم و پنج شش تا شيشه روغن بادوم از داروخونه خريدم و يكيشو دادمش به عمه ، عمه گفت : عمه اين كه بادومه!! گفتم چهار شنبه واستون ميارم ! عمه گفت : بازم دستت درد نكنه حالا بيا يه چايي بخور . منم از فرصت بدست اومده استفاده كردم و گفتم: نه عمه امروز همه چي تعطيل تا من با اون روغن كمر و دست و پاي شمارو چرب نكنم دس وردار نيستم گفت : نه به نيوشا مي گم چرب كنه گفتم : نه نميشه من امروز بايد كمر عمه رو جا بندازم !!
عمه خنديد و گفت : باشه برو تو اتاق طبقه بالا تا منم بيام رفتم تو اطاق بالا و از نقشه خودم رو هوا پر پر مي زدم وقتي عمه اومد ديدم رفت روي تخت خواب و گفت : عمه فقط مواظب باش لباست روغني نشه . گفتم : عمه ميتونم لباس و شلوارمو در بيارم تا يه وقت كثيف نشه و تو دانشگاه بچه ها منو مسخره نكنن؟ گفت :باشه عيب نداره گفتم : اصلاً عمه مي خاي من لباساي شمارو هم در بيارم تا شما هم كثيف نشي ، فقط شورت و كورستت رو در نميارم؟ چند لحظه مكث كرد و گفت باشه منم ديگه رو زمين كه چه عرض كنم تو اسمون هشتم نهم بودم و شروع كردم به دراوردن لباس عمه .
وقتي لباساي عمه رو در اوردم با شدت تعجب داشتم شاخ در ميوردم : عمه عجب بدني داره حتي با اينكه شورت پاش بود چه كوني داشت تپل ، مايل به قهوه اي ، اوووف جون ميداد فقط كونشو بليسي و كيرتو بزاري لاش و در و تو كني و هي بكنيش و هي بكنيش روغنو برداشتم و شروع به ماليدن كمرش كردم
اروم اروم از شونه ها به پايين روغني ميكردم . خوب شونه ها شو ماليدم و كمرش هم خوب مي مالندم دو سه بارم تا نصفه كمتر كونش روغني كردم ، عجب كون نرمي و تپلي اوووووووف فقط مي خواستم بزارم لاش و تا جون دارم بكنمش . بكنمش و بكنمش تا جونش دربياد وقتي كمرشو كامل روغني كردم ، رفتم سراغ كف پاش ، اروم روغن رو مي ماليدم به كف پاش و لاي انگشتاي پاش ، پاشو كه خوب ماليدم رفتم سراغ ماهيچه پشت پاش و رون پاش ، اووووف لامصب پاش هم كردن داشت منم هي روغن و ميريختم رو پاش و هي رونش رو مي ماليدم ، هي مي مالوندمش و حال مي كردم ، عمه هم كه تا اون روز اينجوري نماليده بودنش داشت حال ميكرد و هيچي نمي گفتمن دو باره از شونه هاش شروع كردم به ماليدن اما ايندفعه بدون روغن زدن (اخه مي خاستم اون طرف هم بمالم ديگه!!!) . نزديكاي كونش هم كه رسيدم خوب تا نصف كونش رو مي مالوندم و مي مالوندم ، كيرم سفت سفت انگار كه ميلگرده!!بادست راست نزديكاي كونش رو مي مالوندم و بادست چپم كيرم رو از تو شورتم بيرون اورده بودم و داشتم مي مالوندمش كه ابم داش ميومد سريع روم رو ٩٠درجه چرخوندم و ريختم پايين تخت عجب حالي مي داد .اخر كار كمي از بازوشو هم مالوندم و گفتم عمه بچرخ تا شكم و روي دست و پاتو هم روغن بزنم ، عمه گفت: برو تو كشو دوم از سمت راست اشپز خونه پلاستيك
🌹قسمت نشد🌹
اسمم محمده این داستان مال وقتیه که ۱۹ سالم بود.من تا همین الانشم که ۲۰ سالمه قسمت نشده کس بکنم. این داستان یجورایی خنده دار هم هست.
بریم سراغ داستان: اوایل دانشگاه بود که با یه پسر دیگه دوست شدم اونم عین خودم جقی بود همون ترم اول بهم گفت ببین تا اخر این ترم همه دخترا رو میزنم زمین حالا بگذریم که الان کاردانیشو گرفت هیچ فکر کنم الان ترم دو کارشناسی باشه هنوزم جق میزنه هیشکی رم نتونسته بکنه :))) منم که کلا ادم خجالتی و غیر اجتماعی هستم تا حالا نشده خودم برم سمت یه دختر و سر صحبتو باهاش باز کنم.یه روز که درس مبانی داشتیم و من اون درس خوب بلد بودم استاد یه سوال نوشت رو تخته هیشکی بلد نبود دست بلند کردم و رفتم حلش کردم بعد که کلاش تموم شد موقعی که میخواستم بیام بیرون از دانشگاه سه تا دختر همکلاسی جلومو گرفتن گفتن برا ما هم توضیح بده نفهمیدیم خلاصه نیم ساعت نشستیم کلا چهار تایی واسشون توضیح دادم بعد که اومدم خونه یه فکری یه سرم زد با خودم گفتم مثل اینکه تنها راه کس کردن اینه حسابی درسام خوب شه که این دخترا بیان ازم سوال کنن شاید شانسم گرفت تونستم یکیشونو بکنم خلاصه چند ترم به همین روال گذشت و خبری نشد.اینم بگم من شمارمو اخر جزوم نوشته بودم بعد از چند ترم بنابه دلایلی نتونستم برم دانشگاه یه مدت.یه روز که تلگرام بودن دیدم یه شماره ناشناس بهم پی ام داده رفتم سلام علیک گردم گفت خودتو معرفی کن گفتم شمارمو داری چطور منو نمیشناسی گفتش شمارت رو به اسم همکلاسی ذخیره کردم نمیدونم کی هستی منو خودمو بهش معرفی کردم شناخت منو بعد اونم گفت که کیه قبلا چند بار ازم سوال پرسیده بود تو دانشگاه و منم اون موقع هم ازش خوشم اومده بود ولی روم نمیشد چیزی بگم.خلاصه یکم کس شر راجب درس و دانشگاه حرف زدیم بعد گفتش تو یه درسی مشکل داره منم گفتم خب اگه میخوای بیا یادت بدم اولش گفت نه نمیخواد اینا که بعدش گفت باشه منم گفتم خب کجا بیام یادت بدم؟(دیگه زیاد از اینجا گفتم گفتی میشه به صورت دیالوگ مینویسم)
-بیا دانشگاه
-باشه فردا میام اونجا
فرداش رفتم دانشگاه برا بار اول دیدمش یکم جا خوردم یجورایی اول نشناختمش چون این کونی ترم اول چادرمیزد بعد چند ترم نرفتم چادرش گذاشته بود کنار ارایشم زیاد کرده بود بار اول یه یک ساعت توضیح دادم بهش و رفتیم خونه بعد تو تلگرام زیاد حرف زدیم و صمیمی تر شدیم.بار دوم که رفتم دانشگاه رفتیم مثل دفعه قبل کتابخونه که حدودا یه پنج دقیقه نگذشته بود دیدم یه پسره اومد پیشمون نشست اینم تو کاغذ نوشت به پسره بگو بره منم اول فگر کردم شاید داداششه واسه همین چیزی بهش نگفتم خلاصه یه چند دقیقه دیگه گذشت یه اخوند کسسسکش اومد بهمون گیر داد که اینجا چرا نشستید گفتم بابا تنها که نیستیم چند نفر دیگم هستند ولی بچه کونی نذاشت بشینیم اونجا مجبور شدیم بیایم بیرون از دانشگاه.تا رفتیم بیرون اون پسره که گفتم اومد پیشمون اونم باهامون اومد بیرکن.اون پسره هم نگو قبلا دنبال این دختره بوده میخواستتش خلاصه مزاحم این دختره شده بود هی میگفت چرا دیگه خبری ازم نمیگیریو این چیزا دختره هم یه تاکسیگرفت و رفت پسره هم افتاد دنبالش منم که اعصابم کیریشده بود هم از دست اخونده هم پسره رفتم سوار ماشینم شد تو راه بودم که نگار(اسم دختره بود) بهم زنگ زد
-علی بیا دنبالم این پسره افتاده دنبال تاکسی
-باشه برو سمت چهارراه اونجا یه کوچه هست اونو تا ته برو از اون یکی خیابون میام برت میدارم
خلاصه رفتم برش داشتم یکم کس چرخ زدیم و بردمش پیش ایستگاه تاکسی رفت خونشون.
بعد دوباره تو تلگرام کلی حرف زدیم راجب اتفاقات اون روز و کلی خندیدیم که چطور اون اخوند مادرکونی مارو انداخت بیرون.دیگه از اون روز خیلی باهم صمیمی تر شده بودیم حتی من چند بار هم باهاش شوخی کردم که اینبار بیا لاکپشت سخنگو نشونت بدم و از این جور شوخیا که خودش بگیره میخوام بکنمش اونم چیزی نمیگفت وقتی این شوخیا رو میکردم و فقط میخندید.یکی دو هفته گذشت بعد هی بهش میگفتم دیگه مشکل نداری تو درس که بیام یادت بدم اونم میگفت نه اخر بهش گفتم بابا دلم برا خودت تنگ شده درس بهونس گفت باشه فردا ساعت ۲ ظهر بیا دانشگاه دنبالم.بعد چون دفعه قبل اخونده بهمون گیر داد من قبلا بهش گفتم هر جایی جز دانشگاه همدیگرو ببینیم که باز اخونده بهمون گیر نده که در اینجا یجورایی اخونده سبب خیر شد :)))
فردا شد و رفتم دنبالش منتظر موندم تا بیاد.اینم بگم دیروزش رفته بودم یه بسته کاندوم خریده بودم با وازلین! دیگه مجهز میخواستم برم.سه تا کاندومم گذاشته بودم تو جیبم.رفتم سوارش کردم بردمش یه جای خلوت چند تا پاستیل هم خریده بودم چون قبلا تو تلگرام گفته بود پاستیل دوست داره رسیدیم جایی که مد نظرم بود بهش گفتم بریم پشت ماشین یهو دیدن پیاده شد یه کارتن هم از پشت ماشین برداشت گذاشت زمین نشست روش گفت بیا اینجا
شوهر عمه کیر گنده
1400/02/27
سلام
شوهر عمه من ادم سکسی ایه از همون وقتی که کوچیک بودم یه حسی روش داشتم و همش میخواستم نزدیکش باشم و بعد ها فهمیدم اون کراش گی روشه.من تا اینکه ۱۵ سالم با اینکه نمیدونستم گی ام و کراش یعنی چه گذراندم.بعد از ۱۵ سالگی یکمی روم باز شده بود میدونستم چی به چیه فهمیده بودم گی چیه و فیلم گی میدیدم و جق میزدم.
یبار توی همون ۱۵ سالگی من نشسته بودم و اون اومد بالا سرم و خندید و ساک بزن البته به شوخی چونکه قبل از اون ازین شوخیا میکرد بامون(گفتم که خیلی سکسی و باحاله)
منم جدی گرفتم و بعد از اون موقع دیدم هوس یه کیر کردم به اندازه کیر اون چون وقتی شلوارک پاش بود کیرش قشنگ و کلفت خوابیده بود.
یه روز رفته بودم خونه مادربزرگم و دیدم عمه ام و بچه هاش اونجا و شوهر عمم تنها توی خونه است منم فرصت را مناسب دیدم و راه افتادم رفتم اونجا(خونهشون نزدیک اونجا بود)
زنگ زدم و رفتم تو از همون اول که گفت چیکار میکنی گفتم کف دستی و جق خندید و گفت چرا ایول خوبه گفتم با کیر تو
یهو چشماش گرد شد گفتم میخوام واست بخورم مثل توی همونجا که گفتی بخورش
اول شوکه شد ولی بیشتر نزدیکش شدم و هی گفتم تا یکم کیرش شق شد معلوم بود از روی شلوار که یکم بزرگ تر شده گفتم میزاری؟گفت که نه و اینها باید یه احترامی بین ما باشه و این کصشرا…خلاصه گذشت و منم جق زدم چند بار بعدش و دیگه رفتم چسبیدم به درسم تا تابستون کلاس نهم
یه چند شب رفتم خونه شون خوابیدم و این بحث را کشوندم وسط و رفتم نزدیکش و دست کشیدم رو بازو های خوش مزهاش و زیر بغل هایش پر موش گفتم منم انقدر دلم میخواد ازینا داشتم گفت که برو در بیار ولی من سیخ کرده بودم خوابیدم کنارش و هی بازو هاشو مالیدم و دست میمالیدم به پاهاش و میگفتم مو نداری چرا و و اینجا بود که فهمید من میخوام باهاش گی کنم و بلند شد و رفت
اون شب هم گذشت و تا روز امتحان نمونه دقیقا سال قبل دیگه بعد دلم کیر میخواست عمهام و همگی خونه عمویم دعوت بودن و منم گفتم نمیام و میخوام برم خونه آقا علی(اسم مستعار و شوهر عمه)من را برسونه و از ظهر هی گفتم گی هی گفتم گی تا رفتیم خونه…رفت ی دوش گرفت و حوله به تن گفت بیا و منم سیخ کردم و پیشابم اومد.گفتم چیه گفت میخوام امروز همون کاریا بکنم که اون چند وقت پیش گفتی و داری روش تلاش میکنی،میدونم که دلت میخواد و کراش زدی(چون واقعا خیلی ضایع دست میزدم به کیرش و نزدیکش بودم)و یهو بند حولهشو باز کرد و دیدم ی کیر گنده و آویزون روبه رومه.یهو شروع کردم لرزیدن و زیر پوستی چون قندم افتاده بود
گفتم چی گفت بخورش خودت میخواستی
منم با خودم گفتم اگه نخورم پعلوم نیست کی دیگه پیش بیاد و بتونم بخورم و نشستم و گرفتم دستم
مثل فیما توی چشاش نگاه کردم و نوک کردم تو دهنم و با زبونم بازی میکردم(چون کاملا اماده ساک براش بودم و تمرین کرده بودم)و چند دقیقه کیرشو خوردم واقعا حس خوبی بود و بعدش کم کم شق شده بود و تخم هاشو خوردم تا ته کردم تو دهنم و لذت میبردم
یهو گفت وایسا وایسا ببینم و حولهشو کند و منو حل داد توی حموم و رفت روغن فیروز بچه شونو اورد و گفت برگرد میخوام بکنم به کسی که ندادی؟گفتم نه میخوام کونی خودت باشم(واقعا هم نداده بودم) خندید و رفتیم توی قسمت اصلی حموم و گفت بلدی که چیکار کنی؟ گفتم اره تمرین کردم ویه حسی بم گفت که میدونه من اماده دادنم و قمبل کردم و با کون تپل و دست نخورده ام با کیرش بازی کردم.گرفتم و گذاشتم لای شیارش و هی بالا پایین کردم و گفت بسه و یهو چربی روغن را رو و توی سوراخم کردم بااعلام امادگی یچیز کلفت را کرد توم و چیز زیادی حس نکزدم و درد زیادی نداشت .شروع کردم به تلمبه و به طوری شلپ شولوپ روغن میومد وپنج تلمبه زد و تلمبه زد و گفت میریزم توت مثل عمه حامله نشی و یهو ریخت توم نمیتونم وصفش کنم که چجوری بود ولی به هرحال ریخت ولی من هنوز ارضا نبودم مون طور قمبل موندم و گفتم بشورم و دوش را باز کرد و اب کردم توم ولی هنوزم ارصا نبودم و رفتم سراغ سیکس پکاش و بازو هاش و زید بغلاش…انقدر لیسوش زدم و مک زدمشون و تا اینکه وقتی اخرین زیر بغل را زدم یهو ریختم رو سیکس پکا و گفت خاک تو سدت گندن بزنن😂 البته با خنده و شستیم و رفتیم به مهمونی رسیدیم(الکی گفتم نمیام😁)
بعد از اون دیگه رابطه نداشتبم تا ۱۳ بدر که توی طبیعت بودیم و رفتیم اون پشتا و یه ساک زدم براش و زود جمعش کردیم چون ممکن بود ببینمون
نوشته: nmu
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
آیدا (۲)
1400/02/27
...قسمت قبل
… اومدم بالا و سریع خودمو رسوندم به اتاقم
باورم نمی شد سی دی پیدا شد ولی میترسیدم از همسایمون نکنه داشت فیلم بازی میکرد ؟ نکنه قراره بیاد به خانوادم بگه ؟ این کابوس نمیدونم چرا تمومی نداشت …
شب سریع تر از همیشه به رختخواب رفتم ولی میدونستم قرار نیست حالا حالا ها بخوابم و استرسم نمیذاره …
سی دی رو زیر فرش اتاقم گذاشته بودم و هر چن لحظه یبار اون قسمت و نگاه میکردم .
با خودم میگفتم یبار اومدم یه کاری بکنیم اینطوری شد ساعت نزدیکای 2 شده بود و تو همین فکر و خیال بودم که نفهمیدم کِی مامان بابام خوابیده بودن و چراغای هال خاموش شده بود . همینطور رو تخت که داشتم سقف اتاق و نگاه میکردم به سرم زد که خب حالا اینهمه دردسر کشیدم بذار حداقل ببینمش حالا که شرایطشم مهیاس و بقیه خوابن .
آروم و بی سر صدا رفتم و لب تاب و آوردم و قبل اینکه روشنش کنم پتو انداختم روش که نکنه موقع روشن شدن صدا بده . خودمم رفتم سراغ اصل کاری و اومدم رو تخت و سی دی و گذاشتم و هندزفری و زدم بهش .
فیلم و پلی کردم و خودمم یکم رفتم عقب تر و تکیه دادم به دیوار .
… شروع شد یه دختر کم سن و سال که داشت درس میخوند و تصویر مدام رو بدنش زوم میشد . یهو در باز میشه و یه مردی میاد تو که هیکلش سه برابره دخترس شروع میکنه باهاش حرف زدن و بازی کردن با موها و پاهای دختره و کم کم شروع میکنه به لخت کردنش و بوسیدن و مالیدن سینه ها و کصش و …
ضربان قلبم داشت بیشتر میشد دست و پام یخ کرده بودن آه و ناله دختره رو که میشنیدم من و بیشتر تحریک میکرد و میفهمیدم که حسابی داره بهش خوش میگذره .
انگشتای یخ زده پام مدام ناخودآگاه جمع میشد و کصم داشت کم کم خیس میشد .
مرده بلند شد و شلوارشو در آورد و کامل لخت شد یه کیر گنده ای داشت که کاملا دور از تصوراتم بود نسبت به کیره مردا و سره دختره رو گرفت و کیرشو کرد تو دهن دختره …
این چیزا رو فقط از دهن بچه های مدرسه شنیده بودم و برای اولین بار داشتم میدیدم .
دستام که حس میکردم بی حال شدن ناخود آگاه رفت روی شلوارم و روی کصم ، با فشار دادنش فهمیدم اینبار حسابی خیس شده بود ( دفعه پیش با دوستام تونستیم یذره لب گرفتن و تلبمه زدن اونم ناواضح ببینیم که خیلی نبود ) اما اینبار نه داشتم از اول و کامل بدون ترس و لرز از ناظم میدیدم .
فشار دادن دستم باعث شد یه شوک بهم وارد شه و یادم اومد همینطور خودارضایی میکنن . فشار دادن و تکون دادن دستام و بیشتر کردم . رو ابرا بودم داشتم حسابی حال میکردم و صدای تلمبه زدن و آه و ناله ی دختره حشرمو چن برابر میکرد .
همینطور که داشتم میمالیدم ، صدای نفس نفس زدن خودم و میشنیدم هر کاری تو اون وضعیت من رو تو خیال میبرد که جای دختره هستم ، دستمو گذاشتم جلو دهنم که صدامو کسی نشنوه که خیال میکردم با خودم همون مرده دهنمو گرفته و اون تلمبه های وحشی رو من انجام میشد .
نفهمیدم چقدر گذشت که یهو حالم به اوج خودش رسید و ضربان قلبم که انگار از مسابقه دو اومده بودم همینطور بالا میرفت و یهو تنم یه لرزه کرد و بدنم بیحال سرجام شل شد . آبم دیگه از روی شلوار مشخص شده بود و جونی نموند برام . برای دفعه اول ارضا شده بودم .
یه حس فوق العاده و جدید ولی در عین حال احساس عذاب وجدان هم داشتم . سریع از فیلم در اومدم و سی دی و بیرون اوردم و بدن بی جونمو از رو تخت بلند کردم و سی دی و لب تاب و برگردوندم سر جاشو و برگشتم سر جام رو تخت.
با خودم میگفتم ولی خودمونیم ها عجب فیلمی و عجب حس عجیب و خوبی داشت .
که یهو یاد حرف همسایه افتادم که گفت فیلم مزخرف و بی کیفیتیه … با خودم گفتم چه چرتو پرتی فیلم فیلمه دیگه خواست حرف بزنه فقط .
ساعت نزدیک 3 و نیم بود و باید صبح به مدرسه میرفتم .
دیگه نفهمیدم کی خوابم برد …
صبح که بیدار شدم شرتمو عوض کردم و شرت قبلیمو و تو کمدم قایم کردم تا یه وقت دیگه بتونم خودم بشورمش چون میترسیدم از بوش مامانم بفهمه .
اونروز بعد پس دادن سی دی به کیمیا چن کلمه بیشتر باهاش حرف نزدم بهتر بگم با هیچکی زیاد حرف نزدم همش تو فکر دیشب بودم و حسی که موقع ارضا شدن بم دست داد هیجان زدم میکرد انگار خوشم اومده بود و آیدایی که خیلی از این چیزا سر درنمیاورد حالا حس ارضا شدن و دوس داشت و میخواست شاید بازم تجربش کنه …
ادامه دارد …
نوشته: Dar
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
کیا خانومشون مثل منه؟ خوش به حالشون!
1400/02/27
زنم اسمش میتراست میترا نگم میترا جون.
منم اسمم چه اهمیتی داره شما که دستتون به کیرتونه و منم که چه عرض کنم .
میدونید با میترا چجوری اشنا شدم؟رو تخت جنده خونه .اونجا کار میکرد هفته ای سه روز ، روزیم بین ۶
تا ۷ تا مشتری سر حال راه مینداخت .
همین که چشمم بهش افتاد میدونستم اخر کار بهش پیشنهاد میدم .
کسش خیس از اب مشتری قبلی بود،به سفارش خودم خواسته بودم نره دوش بگیره .
در اتاق و پشتم بستم .
گفت :“چیه دیوونه نیشت و ببند ! "
سفیدی آب کیر رو کسش دیوونم کرد، کس سرخ شده از تلمبه هایی که صداشونو میشنیدم از اتاق بغل .
هول شدم هیچ جوابی بش ندادم بی سلام و حرفی رفتم تو صورتش لبشو بوسیدم زودی فهمید ازین دیوونه هام .سرشو چرخوند از لبم فاصله گرفت لبخندش هیچ وقت یادم نمیره لپم و بوسید گفت:” خره هر چی دوست داری ببوس بری پایین آب اون یارو رو بخوری دیگه از لب و ماچ خبری نیستا!"
بله زنم تو جنده خونه ساختمونمون کار میکرد دفتر کارم اونجا بود دوتا واحد بغل همون جنده خونه.
تو طبقه ما جز ما فقط یه واحد دیگه ساکن بودن .
میترا رو تو اسانسور دیده بودم و به خاله اونجا که رفیق بودیم سفارش اینجور سکس و داده بودم .
خلاصه همه فهمیدید زنم جنده واقعی بود و من عاشقش شدم.
میترا الان جا افتاده تر و تمیز تر شده .از اون روز ۵ سال میگذره به اصرار من به کسش یه پیرسینگ پلاک کرده اسم من و روش نوشته “اشکان” ،پس اسمم اشکانه کیر کلفتا!
سینه هاشو خودم بردم پروتز کردم یه علامت پیک خوشکلم لای پاش ۴ انگشت پایینتر از کسش یکی از رفیقام تتو کرد.
البته پول نگرفت ولی مثل سگ کردتش بنده خدارو. میترا ناراضی نباشه من راضیم.
دکتری که سینه های میترارو عمل کرد کامل پولشو گرفت ولی بازم زنمو گایید من چه بدبختیم همه زنمو میکنن اسباب بازی فروش محلمونم زنمو گاییده .وقتی شبا موقع خواب از پشت بغلش میکنم کیر سیخمو لا پاش میزارم یکی دو ساعت از همه چیز با هم حرف میزنیم الان ۵ ساله هر شب حداقل ۵۰ بار بوسیدمش جز کلا چهار پنج هفته که دوستام ازم قرضش گرفتن بردنش مسافرت که الکی پول کس و کس بازی ندن .دو بار شمال و یه بارم همین لواسون خودمون ولی این آخریه معلوم بود مسافرت نبود فقط میخواستن گروهی کس بکنن.میترا بعد اون لواسون تا دو روز نمیتونست بده بهم فقط تو اون دو روز براش میلیسیدم بهتر بشه حالش.
بگذریم زنم فیزیک بهشتی خونده بود و تیپ و چهره خیلی باکلاسی داشت میل جنسیش زیاد بود و دنباله علاقش رفته بود جنده شده بود و منم ازین شخصیتش خیلی خیلی خوشم میومد .شب قبل خواب حتما سکس میکنیم هزارتا بازی با هم میکنیم بهترین سکس بازیمون از نظر من اونه که چشمامو میبندم فک میکنم دارم خواهرش و میگام موقع تلمبه زدن صداش میکنم “اتنا اتنا” و اونم میگه “جونم کلفتم” یا “جونم داماد جونم” یا از این کس شرا تا آبم بیاد زنمم میگه با بازیه دوتا کیر تو کس و کونش که یکی من باشم یکیم استاد عکاسیش خیلی حال میکنه البته من تا حالا خواهر اون و نگاییدم ولی استاد عکاسیش یه بار تنهایی یه بارم با من گاییدتش ولی الان رفته کانادا و خانمم فقط با فکر کیرش خوشحاله .
کیر من کلفته بله اغلب پسرای مثل من کیرشون کلفته خبر ندارید بدونید.خودمم مهندسی کشاورزی خوندم اون دفترم هم فروش کود های کشاورزی به مزرعه ها بود، میترا اومد پیشم برای کار دستیارم شد.ولی مشتریای بکنشو که میشناخت راه مینداخت. دو در فاصله ما تا جنده خونه خاله مریم بود .مریم و خیلی دوست داشتم زن جا افتاده و مهربونی بود صد بار بهم گفته بود نزار میترا بیاد جنده خونه مشتریاش خیلی وحشین من میترسم بلایی سرش بیاد راستم میگفت چنتاشون بودن هر وقت از پیششون میومد جا دستاشون تا چند روز رو کونش میموند.به من که حال میداد .ولی میترا یه سال بعد اشناییمون دیگه نرفت اونجا دیگه شیطون با قشر کشاورز بیشتر حال میکرد مشتریایی که خودش تو کار پیدا کرده بود و حق دادن بهشونو داشت با مشتریای من حق سکس نداشت غیرتم اجازه نمیداد. میترا هم ماهی ۴ تا ۵ تا مشتری درست حسابی و خودش مستقیم سر میزد زمیناشونو چک میکرد یه دور هم میداد میومد.
یه روز میترا اومد دفتر دیدم چشماش قرمزه قرمزه شک کردم چیزی کشیده ولی عمرا حتی سیگارم نمیکشید حالش خوب نبود سر حال که اومد گفت تو مزرعه صاحب مزرعه با تمام پسرای فامیلشون که تو مزرعش کار میکردن دست و پاشو گرفتن بردن تو الونک مزرعه تا میتونستن کردنش همشونم ابشونو ریختن تو صورتش و شعار طوری میگفتن “خانم مهندس کیر تو دهن شوهرت” .چشمای زنم به اب کیر حساسیت داره نامردا هموشون ریخته بودن تو چشای خوشکلش .دوستای کلفتم خواش میکنم عزیزان کس خوب زیر دستتون میفته مخصوصا اگر شوهر داره خواهشا رعایت کنید.
“کست که مو داره خانمی”
منم یه نگاه به کسم انداختم و دیدم دو روز از آخرین باری که شیو کردم میگذره، زیاد مو نداشت و معمولن هیچ کس ایراد نمیگرفت ولی خب انگار این یکم حساس بود.
شونه هامو انداختم بالا و گفتم :خب اینطوریه دیگه نمیخوای نکن.
اونم همینطوری که آروم کسو انگشت میکرد گفت: من کس پشمالو نمیکنم ولی کونو هرطور باشه میکنم.
منم که از خدا خواسته قبول کردم و چند دیقه بعد کیر آقا تا ته توی کونم بود و کسم دور انگشتش له له میزد.
تا حالا نشده بود که کسی بدون کس کردن سراغ کون بره ولی انگار بالاخره اون مرد واقعی ای رو که دنبالش بودم پیدا کرده بودم. از تو کشوش یه تیغ نو در آورد و همینطوری که مشغول کردن کونم بود شروع کرد به شیو کردن کس داغم، منم که دیگه داشتم از شهوت میمردم. به پایین نگاه کردم و هات ترین صحنه عمرمو دیدم. کونم دور یه کیر کلفت حلقه زده بود و داشت کرده میشد در حالی که اون داشت کس بازمو شیو میکرد و هر چند وقت یک بار انگشتشو یا ته ژیلت رو میکرد تو کسم به بهانه اندازه کیری درجه حرارت کس و دیدن اینکه آیا برای دادن آمادست یا نه چون اعتقاد داشت فقط کس های خیلی داغ ارزش کرده شدن دارن. اونروز فقط کون کرد و کسم هیچ کیری ندید. ازون به بعد هم هر دفعه به یه بهانه ای از کس کردن طفره میره و مستقیم میره سراغ کون، یه بار میگه من کس کچل دوست ندارم، یه بار میگه کست خیس نیست، یه بار حتی با کیرش دو تا تلمبه تو کس میزنه و بعد به بهونه سرد بودن کس میره سراغ کون، خلاصه اینکه دیگه هر وقت کونم تشنست میرم سراغش و به بقیه معمولا کس میدم.
دوستان این فقط یه داستان و زاییده ذهن اینجانبه لطفا اگه خوشتون نیومده نخونید و نیاید این پایین فحش ناموس بدید، مرسی اه.
نوشته: پریوش که غلط کرد شوهر کرد
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚
عشق نوجوانی مریم
1400/02/26
سلام من مریم هستم ۱۸ سالمه نظری رو خودم ندارم ولی میگن ک خوش هیکلم میخوام براتون از اولین رابطم با عشقم بگم
ما خیلی از هم فاصله داریم پس رلم هر وقت میاد پیشم چن روز میمونه اولین بار ک میخواست بیاد قرار شد سوئیت بگیره ومن بپیچونم بلاخره روز دیدن اومد
وقتی تو پارک دیدمش محکم بغلش کردم یه حسی بهم دست داد ک تاحالا تو عمرم نداشتم حس میکردم دلم پر میکشه براش اونم یه پسر ۱۷ ساله بود ک حدود ۵ ساعت تو راه بود ولی انگاری ک خستگی رو حس نمیکرد اصن اونم خوشحال بودمحکم بغلم کرده بود نگاهش کردم یهو لبمو بوسید یه بوسه طولانی خوشحال بودیم ک بعد از مدت ها تو بغل هم بودیم گوشیم زنگ خورد مادرم بود منم از ترس گفتم بریم سمت خونمون اونم بیرون منتظر باشه رفتم خونه کسی نبود ما دوتا خونه داریم یکی تو شهر یکی تو روستا پدر و مادرم اجازه میدن تنها تو این خونه باشم برای یه مدتی ک کاری پیش میاد منم بهونه اورده بودم وتنها بودم ولی استرس اینم بود ک یهو بیان زنگ زدم رلم گفتم بیابالا اولش ترسیده بود ولی اومد بغلش کردم دوباره بوسش کردم یکم رو مبل نشستیم ازش خواستم ک منو ببره رو تختم چون از ذوق کل دیروز نخوابیده بودیم بغلم کرد بردمم رو تخت ازش خواستم کنارم دراز بکشه همو بغل کردیم ک بخوابیم ازهم لب گرفتیم منم شیطون هی دست به کیرش میزدم یکم حشری شد شروع کرد مالیدن سینه هام خواست از زیر سوتینم بهش دست بزنه چو سفت بود نتونست تاپ و سوتینمو دراورد شروع کرد به مالیدن و خوردن سینع هام منم ازش لب میگرفتم گاهی یا گردنشو میک میزدم دوست داشتم به کسم دست بزنه اما پیشروی نمیکرد بهش گفتم کصم خیس شده دستم بردم تو شرتم گفت ببینم شلوار و شرتمو دراورد کسمو میخورد منم داشتم حال میکردم سرشو فشار میدادم اومد بالا کنارم دراز کشید رفتم کیرشو دراوردم شروع کردم ساک زدن البته زیا بلد نبودم ولی سعیمو میکردم اولش اومد لاپایی بزنه دیدم حشریم بهمون حال نمیده گفتم بکن تو کونم اونم از خدا خواسته قبول کرد به کونمو کیرش کرم زد اروم ۱انگشت کرد تو بعد دو انگشت بعد ۳ انگشت تا یکم جا باز کرد بعدش سر کیرشو کرد تو کونم یکم ک دردش اروم شد تا ته کرد دوباره صبر کرد جا باز کنه بعد ۱۰ مین شروع کرد تلمبه زدن نیم ساعتی طول کشید ک ابشو اورد تو کونم بعدش ازم لب گرفت تشکر کرد هنوزمم باهمیم و من امیدوارم ازدواج کنیم چون همو دوست داریم
نوشته: مریم
🔜 @dastan_2 🖋📚
🔜 @dastan_2 🖋📚