daar_vag | Unsorted

Telegram-канал daar_vag - داروگ

410

گرچه می گویند: می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران. قاصد روزان ابری داروگ! کی می رسد باران؟ @mozafari_mehr

Subscribe to a channel

داروگ

حالا ساعت‌هاست که خورشید غروب کرده است

Читать полностью…

داروگ

من طرف تاریک دنیا ایستاده‌ام و دیدنت همچون نور که نه، خوشحالیِ دیدنِ نور در تاریکی‌ست؛ با آن شعاعِ بلندِ دست نخورده که تا من امتداد پیدا می‌کند و در تاریکی تنهایم نمی‌گذارد.

Читать полностью…

داروگ

اگر شب را چراغی باشد به انگشتِ تو روشن است.

Читать полностью…

داروگ

پشتِ پلکم
برایت خانه‌ای ساخته‌ام
بی پنجره
بی در
بی دیوار



در محضر درویش #ارسلان_کاوه
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

اگر شکافِ روی شانه‌ام باقی نمانده بود، حالا تو چطور نمایان می‌شدی؟

Читать полностью…

داروگ

از بهار تقویم می‌ماند.
از من
استخوان‌هایی که تو را دوست داشتند.


#الیاس_علوی

در محضر درویش #ارسلان_کاوه
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

در ماه گندم کاشته‌ام و نشسته‌ام تا فصل درو.
داس بیاورم یا مژه‌هایت را؟
با بلدرچین‌های خفته در گندم‌زار موهایت چه کنم؟
هیچ؛ چشم ببند؛ برایت نان خواهم پخت.

Читать полностью…

داروگ

اگر خواب را تماما زیسته بودم
حالا باید بیدار می‌شدم؛
دور از دست‌هایت
شعر نوشتن
سخت است؛
اما می‌دانم
طلوع و غروب
باران
ابر
بهار
در انعکاسِ چشم‌های تو
زندگی می‌کنند

Читать полностью…

داروگ

پشتِ این پرده‌ی آویخته از دیوار
منم
پیاده و برهنه
بدونِ یکی از مُهره‌ها،
همان که تویی
"چهارم با فاصله‌ای کمتر از معمول"
و روزهایی در راه
که از تقویم‌ها خط نخورده‌اند
با تناوبی از دست‌های تو
همان که من بودم


#مهرداد_مظفری

If I Stay
Tom Odell
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

و حالا که باید می‌لغزیدم
تا خودم را در سوی دیگر رویا ببینم
دستِ تو آن ریسمانِ بلند بود
که بند بود
که

من به همین ریسمانِ بلندِ ابریشمینِ دوست‌داشتن
آویخته‌ام
نباشد، می‌افتدم
افتادنی مدام



#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

اگر ساعت‌ها در سَرَم می‌دویدی، باز به همین نقطه رسیده بودی؛ نقطه که حالا یعنی من؛ من بدونِ یکی از مژه‌ها؛ همان که تو بر باد دادی.

Читать полностью…

داروگ

#Father_And_Son
#Cat_Stevens
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

قبل از این‌همه
اما
آخرین پر را
از آخرین پرنده امانت گرفته‌ام
با بندی می‌فرستم برای تو
تا گره بزنی
به ساقه‌ی تنومندت

تا بر درختت بند باشد
پرواز هست
تا بر درختت بند باشد
امید هست

این آخرین پر را
رها مکن


#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

رازی نَهفته
دَر پَس حَرفی نَگفته اَست
مَگذار دَردِ دِل کنم و دَردِ سَر شَود!


#فاضل_نظری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

شکار و گرچه فراوان! مرا که سود ندارد
که این عقاب پس از تو، سر فرود ندارد
وجود داری و این خود، کفایت است برایم
کفایتی که نگویم خدا وجود ندارد!
خدا کند که تو را غیر ِ من کسی نشناسد!
چه فکر های سخیفی که این حسود ندارد!
کدام جاذبه ای دور و ناشناخته مانده؟!
کدام مملکتی پَرچَم و سُرود ندارد؟؟
اگرچه کاسب ِ حُسنی وگرچه تاجر ِ صَبرم
کدام صاحبِ رونق، غم ِ رکود ندارد؟؟
برای من، من ِ ساده نمودِ عشق، تویی! تو !
مرا ببر به جهانی که وانمود ندارد

مرا ببر به سکوتت، به رِخوَتَت به هُبوطت
مرا شریک ِ خودت کن، در آنچه سود ندارد...


#یاسر_قنبرلو
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

همچون دالانی بلند تنها بودم و پرندگان همه از من رفته بودند...

Читать полностью…

داروگ

اگر دلتنگی باد بود، از بلندی‌های تو می‌وزید.

Читать полностью…

داروگ

استخوانی‌ست میانِ زخم

Читать полностью…

داروگ

در خاکِ سینه‌ام بذری‌ست؛ خسته از سال‌های خشکسالی؛ دستانِ تو باغبان بود.

Читать полностью…

داروگ

حالا شب است و این دالانِ بلند، تاریک؛
تنها سلاحم؟
تنها کمانم؟
تنها سنگم.

Читать полностью…

داروگ

پرنده‌ای که من بودم.
بدونِ یکی از بال‌ها؛

Читать полностью…

داروگ

خب چه می‌شود اگر زندگی اینجا طلوع کند و من برای تو نان بپزم؟

Читать полностью…

داروگ

هزاران بار اگر هزار قطره‌ی باران را جستجو کنم....

Читать полностью…

داروگ

اگر که دشت بودی
تک درختت بودم؛
حالا اما چراغ شده‌ای
در شهرِ تاریک
شهری که من بودم
بی تو تاریک؛


#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

چگونه فکر می‌کنی پنهانی و به چشم نمی‌آیی؟
تو که قطره بارانی بر پیراهنم
دکمه‌ی طلایی بر آستینم!
کتاب کوچکی در دستانم!
و زخم کهنه‌ای بر گوشه‌ی لبم!
مردم از عطر لباسم می‌فهمند
که معشوقم تویی
از عطر تنم می‌فهمند که با من بوده‌ای
از بازوی به خواب رفته‌ام می‌فهمند
که زیر سر تو بوده است...


#نزار_قبانی
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

اگر نقطه‌ای باشد، حالا باید گذاشت؛

Читать полностью…

داروگ

درستش این است که بازگردی برای طلوع روشن روز و اشاره کنی به دکمه‌های پیرهنت که بازش کن!

Читать полностью…

داروگ

برای تو که اگر دستم به دستت برسد، رهایشان نخواهم کرد. برای تو که اگر حالا اینجا بودی خورشید تازه طلوع می‌کرد و من دست به کارِ چیدنِ سفره بودم؛ که اگر قبل از هبوطِ آدم از چشمانت خبر نداشتم، حالا دارم. که من از روزِ اول تو را دوست دارم؛ از آغازِ عالم تو را دوست دارم.


@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

تو بر کرانه‌ی عالم
درون خویش به یغما فتاده‌ای
که « ز این هزار هزاران
یکی نگفت که بر شانه‌ات چه می‌گذرد.»


#محمد_مختاری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

منم دو دست که می‌خواهم
بغل بگیرمت ای جنگل
تفقدی نظری چیزی
به این دو ساقه کم رو کن

Читать полностью…
Subscribe to a channel