daar_vag | Unsorted

Telegram-канал daar_vag - داروگ

410

گرچه می گویند: می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران. قاصد روزان ابری داروگ! کی می رسد باران؟ @mozafari_mehr

Subscribe to a channel

داروگ

من
اینک
شب را به روز می‌دوزم
با چراغ‌هایی
که در ذهنِ من تاریکند
و در دستانِ تو
شعله‌ای از اندوه می‌تراوند؛


#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

می‌خواهم نامه‌ای برایت بنویسم
از شعرهایی که ننوشته‌ام
کلماتی که نداشته‌ام، گم کرده‌ام؛ نبوده‌اند؟
از انگشت‌ها بنویسم
از بوسه‌ها
و از روشنایی ساعدها؛
اما کلمات ناقصند
جهان ناقص است
و معجزه
همیشه در برابر چشمانی‌ست
که از سنگ قبر سر بلند کرده است.

#واسع_علوی
@melancholyofcommunication

Читать полностью…

داروگ

And I said "Lord, oh Lord, you've got to win
The sun is down and the night is riding in
That train is still on time, oh my soul is on the line
Oh Lord, you've got to win"

Читать полностью…

داروگ

برگ‌هایم سرخ شده‌اند در گرمای آفتابِ تو
بیشتر بتاب
می‌دانم زردی از پسِ نگاهِ تو
به نظاره نشسته‌است؛

پس از آن
انتظارِ خشکیده‌گی را
در دورست‌ها
با ریشه‌هایم درخواهم یافت
و قبل از فروافتادنِ آخرین برگ
واپسین بازدم را
آرام و شمرده
رو به آسمانت
روانه خواهم کرد


#مهرداد_مظفری
@AlirezaGhorbaniOfficial
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

صورت تو ابری‌ست
اندوهی از گذشته را
به همراه دارد
و من
صدای ریزش باران را
پشت نگاه تو می‌شنوم!


#بیژن_جلالی
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

محتاجِ قصه نیست
گرَت قصدِ خونِ ماست
چون رخت از آنِ توست
به یغما چه حاجت است


#حافظ
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

گاهی زود می‌رسم
مثل وقتی که به دنیا آمدم
گاهی اما خیلی دیر
مثل حالا که عاشق تو شدم در این سن و سال
من همیشه برای شادی ها دیر می‌رسم
و همیشه برای بیچارگی‌ها زود!
و آن وقت یا همه چیز به پایان رسیده است
و یا هیچ چیزی هنوز شروع نشده است
من در گامی از زندگی هستم
که بسیار زود است برای مردن
و بسیار دیر است برای عاشق شدن
من باز هم دیر کرده‌ام
مرا ببخش محبوب من
من بر لبه‌ی عشق هستم
اما مرگ به من نزدیک‌تر است.


#عزیز_نسین
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

در محضر درویش #ارسلان_کاوه
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

انسان فقط روزی متولد نمی‌شود که از شکم مادر بیرون می‌آید، بلکه زندگی وادارش می‌کند چندین مرتبه دیگر از شکم خود بیرون بیاید و متولد شود.


#گابریل_گارسیا_مارکز
#عشق_سال‌های_وبا
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

@RadioRelax

Читать полностью…

داروگ

من همان سردارم
خفته در مرگ
با هفت سوزن بر پیکر
بر بالینم بنشین هرشب
بادامی بر گلویت بکار
حدیثی دور بخوان از نزدیک
سوزنی بَر کَن
آزادم کن
من همان سردارم
خفته در مرگ
با تیری فرورفته بر قلب


#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

«ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﮐﺎﺵ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ‌اﯼ ﺩﺭ ﮔﻨﺠﻪ‌ﺍﯼ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﻗﻔﻞ ﮐﻨﻢ
ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﮑﯽ ﻳﮏ ﮔﻨﺠﻪ ﺧﺎﻟﯽ
ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ‌ﻫﺎﻳﻢ
ﺟﺎﯼ ﺳﺮﻡ ﭼﻨﺎﺭﯼ ﺑﮑﺎﺭﻡ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ‌اﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﻪ‌اﺵ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻴﺮﻡ»

- ناظم حکمت؛ فارسیِ احمد پوری.
@monadchannel

Читать полностью…

داروگ

بیا و دست‌هایم را بگیر
‏که مثل آسمان
‏یا چنان کسی که مُرده باشد
‏تنها هستم.

‏- ‏اِردم بایزید؛ فارسیِ سیامک تقی‌زاده.
@monadchannel

Читать полностью…

داروگ

خلاف شرایط کاری‌ام، تعاملاتم را با فضای بیرون به کم‌ترین حد ممکن رسانده‌ام. نه اینکه بخواهم، بل‌که شبیه آدمی که حساسیت داشته باشد، من هم حساسیت‌های روانی خودم را دارم.  گاهی با عبارت شامه و بو می‌خواهم بیانش کنم. دروغ‌ها، اداها، حسابگری‌های زیرزیرکی را بو می‌کشم. نه اینکه من دروغ نمی‌گویم. ادا ندارم یا حسابگری ندارم. من بر این‌ها پرده نمی‌کشم. مستورش نمی‌کنم با بهانه‌ها. یک وقتی دوستی می‌خواست شورای شهر شود. مرا فرستاد که در جمع جوانان تبلیغش کنم. گفتم: عزیزان من! این دوست ما در وهله‌ی اول می‌خواهد آقای شورا شود مثل باقی کاندیداها تفاوتش این است که تا جایی که می‌دانم جدی دغدغه‌‌ی فرهنگ دارد. عصبانی شده بود که این چطور تبلیغی است. یا در کار خودم همیشه می‌گویم. مثل کسی هستم که گندم می‌کارد تا اول نانی خودش بخورد، و نانی هم دست خلق الله بدهد. در این ایام تلاش کردم کمی بیرون را ببینم، دیدم نه خیلی حساسیتم بالا رفته است.
برگردیم به درون و کمی صدا و آواز بی‌ادا بشنویم.

Читать полностью…

داروگ

آی فرشته‌ای که گِلِ من را به نغمه‌های کهولت سرشته‌ای
نزدیک‌تر بیا
کفِ دستانم
خطِ سرنوشت که را نوشته‌ای؟

Читать полностью…

داروگ

🤌🏻
@IReallyHopeSo

Читать полностью…

داروگ

این نامه‌ی آخر است
پس از آن نامه‌یی وجود نخواهد داشت
این واپسین ابر پر باران خاکستری‌ست
که بر تو می‌بارد
پس از آن دیگر بارانی وجود نخواهد داشت
این جام آخر شراب است بانو
و دیگر نه از مستی خبری خواهد بود
نه از شراب
آخرین نامه‌ی جنون است این
آخرین سیاه مشق کودکی
دیگر نه ساده‌گی کودکی را به تماشا خواهی نشست
نه شکوه جنون را
دل به تو بستم گل یاسِ دلپذیر
چون کودکی که از مدرسه می‌گریزد
و گنجشک‌ها و شعرهایش را
در جیب شلوارش پنهان می‌کند
من کودکی بودم
گریزان و آزاد
بر بام شعر و جنون
اما تو زنی بودی
با رفتارهای عامیانه
زنی که چشم به قضا و قدر دارد
و فنجان قهوه
و کلام فالگیران
زنی رو در روی صف خواستگارانش
افسوس
از این به بعد در نامه‌های عاشقانه
نوشته‌های آبی نخواهی خواند
در اشک شمع‌ها
و شراب نیشکر
ردی از  من نخواهی دید
از این پس در کیف نامه‌رسان‌ها
بادبادک رنگینی برای تو نخواهد بود
دیگر در عذاب زایمان کلمات
و در عذاب شعر حضور نخواهی داشت
جامه شعر را بدر آوردی
خودت را بیرون از باغ‌های کودکی پرتاب کردی
و بدل به نثر شدی


#نزار_قبانی
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

«ریم بنّا» در ناصرهٔ فلسطین به دنیا آمد.
او هم لابد مثل ما بارها انتظار کشیده. برای چیزهایی که دلش می‌خواسته؛ برای کسی که دوستش می‌داشته. مرگ هم در همان ناصره منتظرش ماند تا هم‌دیگر را پیدا کردند.
در این قطعه هر جا شنیدید «طالَ إنتظاري یا حبیبي...» یعنی: خیلی صبر کرده؛ انتظارش طول کشیده؛ خیلی طول کشیده؛ وقتی آدم خیلی منتظر بماند، جز «خیلی» هیچ کلمه‌ای ندارد که به کسی بفهماند چه قدر بوده این «خیلی»؛ حتا اگر کشیده‌تر ادا کند «خیلی» را و هم‌زمان چشم‌هایش را ریز کند.
در این قطعه هر جا شنیدید «إنتَظِریني...»، یعنی: «منتظرم بمان». ما آدم‌ها دوست داریم جایی، کسی منتظرمان مانده باشد؛ حتا اگر پیداش نکنیم؛ پیدامان نکند.
«وَداعاً»، آخرین کلمه‌ٔ «ریم» در این ترانه، خداحافظی است؛ گاهی این طور است که مرگ ما را زودتر از محبوبمان پیدا می‌کند!

خلوتی پیدا کنید که ۴ دقیقه و ۱۰ ثانیه طول بکشد؛ 🎧 بردارید؛ بشنوید؛ و برای یک دوست صمیمی بفرستید!

Radiom|رادیوم         
@Radiom_ch

Читать полностью…

داروگ

تو صورتِ ابری را داشتی
که حالا باریده‌ای
روی شانه‌ی من
روی مژه‌ها
و روی شیارِ یقه‌ی پالتو

می‌چکی
پایین می‌ریزی
اما فرو نمی‌روی
فردا بخار خواهی شد
و روزی دیگر
در آسمانِ گرفته‌ی دیگری
خواهی بارید


#مهرداد_مظفری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

https://navaak.com/album/mohammad-reza-shajarian-ah-baran



آه، باران…
ریشه در اعماق اقیانوس دارد، شاید
این گیسو پریشان کرده،
بید وحشی باران
یا نه دریایی‌است گویی واژگونه،
برفراز شهر،
شهرسوگواران
هرزمانی که فرو می‌بارد از حدبیش
ریشه در من می‌دواند پرسشی پیگیر،
با تشویش،
رنگ این شب‌های وحشت را تواند شست آیا
 از دل یاران!
چشم‌ها و چشمه‌ها خشکند
روشنی‌ها محو در تاریکی دل تنگ
همچنان که نام‌ها در ننگ
هرچه پیرامون ما رنگ تباهی شد
آه، باران
ای امید جان بیداران!
برپلیدی‌ها، که ما عمری است در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد.


#فریدون_مشیری

Читать полностью…

داروگ

هذیان خشمگین عصب‌هایم را
چگونه درمی‌یابی
ای شعر ؟
کز این جهان به جز تو سزاواری نداشتم
تا در نهیب واقعه ابزاری شود
و استخوان‌هایی را
بر پیشانی زمانه بکوبد


#محمد_مختاری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

چگونه مرگ بفرسایدت؟ مگر تو تنی؟
تو جان خالصی و تا همیشه جان تازه است


#حسین_منزوی

Читать полностью…

داروگ

هنوز دستم نرفته بردارم چهار کلمه بنویسم از عمری که گذاشتم و گذشتم.
هنوز ننشسته‌ام دو کلمه رو به سقف حرف بزنم، همانطور که این دهه از زندگی.
حالا که گذاشته و گذشته‌ام، حالا که دیگر در ذهنم با هیچ به ظاهر آدمی‌زادی جنجال نمی‌کنم، بین من و سقف شکافی افتاده که غریب است.
حالا، حتما، راحت‌تر خودم را جستجو می‌کنم روی همین زمینی که پا می‌گذارم.

Читать полностью…

داروگ

بازیابیِ آنچه در ذهن فرومی‌ریزد، هر لحظه، هر نفس؛ ما به آنچه نیستیم چنگ می‌زنیم. اما حقیقت آن است که ما هیچ نیستیم؛ از هیچ برآمده‌ایم و بر هیچ می‌تازیم.
گامی باید برداشت، عقب‌تر از دایره‌ی هستی؛ برهیچ پیچید و آرامش را جستجو کرد.
که:
دنیا همه هیچ و
اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ
برای هیچ
بر هیچ مپیچ

Читать полностью…

داروگ

چون بمیرم ـــ ای نمی‌دانم که؟ـــ باران کن مرا
در مسیر خویشتن از رهسپاران کن مرا
خاک و باد و آتش و آبی کزان بسرشتیم
وامگیر از من، روان در روزگاران کن مرا
آب را، گیرم به قدر قطره‌ای، در نیمروز
بر گیاهی، در کویری، بار و باران کن مرا
مشت خاکم را به پابوس شقایق‌ها ببر
وین چنین چشم و چراغ نوبهاران کن مرا
باد را همرزم طوفان کن که بیخ ظلم را
برکند از خاک و از بی‌قراران کن مرا
زآتشم شور و شراری در دل عشاق نه
زین قبل دل گرمی اندوه یاران کن مرا
خوش ندارم، زیر سنگی، جاودان خفتن خموش
هر چه خواهی کن ولی از رهسپاران کن مرا


#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

Читать полностью…

داروگ

عشق در چشم سپید مرگ عریان می‌گردد
‏دست هم را می‌گیریم سطر به سطر ،
‏مرگ را آرام می‌تکانیم از شانه
‏می‌تکانیم از چشم.


#محمد_مختاری
@daar_vag

Читать полностью…

داروگ

این خانه زیباست، اما خانه من نیست...
(نسخه کامل)

آواز:هارون یوسفی
دوبلند ایرلند، سال 2006
قسمتی از مستند فیلم صحنه هایی از موسیقی افغانستان

پ ن: اصل سروده متعلق به زنده یاد «خسرو فرشیدورد» زبان شناس و شاعر ایرانیست.

@dootari

Читать полностью…

داروگ

از کانال #فریاد_ناصری
/channel/andaromidvari

Читать полностью…

داروگ

اگر زکوی تو بوئی به من رساند باد
به مژده جانِ جهان را به باد خواهم داد
 
نه در برابر چشمی نه غایب از نظری
نه یاد می­کنی از من، نه میروی از یاد

تو تا به روی من ای نور دیده در بستی
دگر جهان در شادی بروی من نگشاد

Читать полностью…

داروگ

بیا برای یک بارِ دیگر -یک بار بیشتر از آنچه در ناخودآگاهت برنامه‌ریزی کرده بودی- با هم در سراشیبِ سبزه‌زده‌ی جنوبیِ دماوند بنشینیم و سولاریسِ تارکوفسکی را ببینیم.
دستِ کم برای یک پلان شناور شویم.

Читать полностью…
Subscribe to a channel