ای چرخ بازیگر بگو بالانشینان را
جای من و ما تا ابد پایین نخواهد ماند
فریاد این غم خانه خاموشی نخواهد داشت
فرهاد این افسانه بی شیرین نخواهد ماند
ما ما وارثان دردهای بی شماریم
ما گریه های چشم های انتظاریم
ما سرزمینی دور و تنها در غباریم
ما چیزی به غیر از غم به غیر از هم نداریم
ما حسرت یک خنده ی دنباله داریم
ما خسته از این روزهای بی قراریم...
#موسیقی
#روزهای_بیقراری
#علیرضا_قربانی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
دیگر چه جای خواهش و نذر و اجابتی؟
وقتی امید نیست به هیچ استجابتی
جشن تولدی كه مبارک نمیشود...
ديدارِ چشمهات كه درهيچ ساعتی...
حال مرا نپرس در این روزها اگر
جویای حال خستهام از روی عادتی
از ترس اینکه باز تو را آرزو کنم،
خط میکشم به دلخوشی هر زیارتی
تو شاهزادهی غزلی! پُر توقعی ست،
اینکه تو را مخاطب اين شعرِ پاپتی...
حالا بيا و بگذر از اين شاعری كه بود،
تسليم چشمهای تو بیاستقامتی!
مثل تمام جمعيت اين پيادهرو
با او غريبگی كن و بگذر به راحتی
بگذر از او كه بعد تو... اما به دل نگير
گاهی اگر گلايهای، حرفی، شکایتی...
باور كن از نهايت اندوه خسته بود
میرفت بلكه در سفر بینهايتی...
این سالها بدون تو شاعر نمیشدم
هر چند وَهمِ شاعریام هم حکایتی...
دستی به لطف بر سر این شعرها بکش
من شاعر نگاه توأم ناسلامتی
#رویا_باقری
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
کجاها را به دنبالت بگردم شهر خالی را…!؟
دلم انگار باور کرده آن عشق خیالی را
نسیمی نیست، ابری نیست، یعنی:نیستی در شهر
تو در شهری اگر باران بگیرد این حوالی را
مرا در حسرت نارنجزارانت رها کردی
چراغان کن شبِ این عصرهای پرتقالی را
دلِ تنگِ مرا با دکمهی پیراهنت وا کن
رها کن از غم سنجاق، موهای شلالی را
اناری از لبِ دیوار باغت سرخ میخندد
بگیر از من بگیر این دستهای لاابالی را
شبی دست از سرم بردار و سر بر شانهام بگذار
بکش بر سینه این دیوانهی حالی به حالی را
نسیمی هست، ابری هست، اما نیستی در شهر
دلم بیهوده میگردد خیابانهای خالی را...!
#اصغر_معاذی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
" خدا کوتاه سازد عمر ایام جدایی را. "
#حزین_لاهیجی
#مناجات
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
افق بوسیده دریا را،
گمانم وقت افطار است
دوباره چشم بی تابم
به چشمانت گرفتار است"*
دوباره ربنا، دشتی
نماز و قصه ی هر شب
دوباره بوسه های تو
چه افطاری! رطب از لب
و من مست از لبان تو
دوباره مست می رقصم
گرفته شعرهایم را
به روی دست ، می رقصم
سر شب تا سحر با هم
دوباره شعر می نوشیم
و توی شعر ها، امشب
بدون غم هم آغوشیم
دوتایی بی خبر از غم
سحرها خیس از احساس
به قصد روزه می پاشیم
به هم با خنده عطر یاس
دلم مانند کودکها
بهانه کرده تبدار است
سر ظهر است و می آیی
گمانم وقت افطار است
#رمضان
#ناصر_پروانی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
سال سخت و سیاه ۱۴۰۱ گذشت،
با تلخی اما امیدوار به سال نو قدم میذاریم...
#کیهان_کلهر
#کمانچه
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
ما چارهای جز این نداریم که نوروز را جشن بگیریم حتی با اندوه، زیرا که نوروز مهمترین میراث باقی مانده برای همه مان است...
#زن_زندگی_آزادی
#عید_نوروز
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
مصرع های وام گرفته شده به ترتیب از شاعران زیر است:
حافظ، صائب تبریزی، بیدل دهلوی، مولانا، محتشم کاشانی، پروین اعتصامی، هاتف اصفهانی، وحشی بافقی، سیف فرغانی، اقبال لاهوری، شهریار و سعدی
ظلم اینان میرود... نوبت به آنان میرسد
بعد پایان زمستان هم زمستان میرسد
«سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت»
نیست، امّا گاهگاهی تکّهای نان میرسد!
«کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی»
سیل، بعد از عشقبازی زیر باران میرسد!
«آسمان، سرسبز دارد میوههای خام را»
باز «کاکا رستمِ» قصّه به «مرجان» میرسد
«هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست»
عشق گاهی با سلامی در خیابان! میرسد
«فتنه، تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد»
عقل میچرخد! که گاهی دُور میدان میرسد
«گر که اطفال تو بیشامند شبها باک نیست»
صبحها حاجی به مسجد یا به دکّان میرسد!
«جان به جانان کی رسد؟ جانان کجا و جان کجا؟!»
کودکی هستم که گاهی تا دبستان میرسد
«گر به بدنامی کشد کارم در آخر، دور نیست»
رود عصیانکرده گاهی به بیابان میرسد
«چون هلال دولت این ظالمان شد بدرِ تام»
باز ثابت شد که نسل ما به حیوان میرسد
«در میان سینه حرفی داشتم... گم کردهام...»
بغض میخواهد... ولی کارش به زندان میرسد
«سایهی دولت، همه ارزانیِ نودولتان»
سفرهای داریم و یک عمر است مهمان میرسد
«بر زمستان، صبر باید طالب نوروز را»
دیر... امّا روزهای بد به پایان میرسد
#سید_مهدی_موسوی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
بی تو همه ی خاطره ها خاک شده ست
از شهر نشان عشق ما پاک شده ست...
#شعر_خوانی
#میلاد_عرفان_پور
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
دوست داشتن یک نفر
در این است که
پیر شدن با او را بپذیریم...
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
کلمهی "Cwtch" در زبان ولز به حس خوبی که تو بغل یه نفر تجربه اش میکنی گفته میشه، حسی که فقط با یه نفرِ خاص میشه تجربه کرد و وقتی به اصطلاح یکی رو کاچ میکنی درواقع بهش "یه گوشهی امن" برای آروم شدن میدیم که هیچ کس دیگه ی نمیتونه جاشو بگیره...
#بغل
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
آسمان _ آبی چشمان تو را کم دارد
این غزل ذوق غزل خوان تو را کم دارد
دیر سالیست در این خانه- که ویران تر باد-
دست من گوشه دامان تو را کم دارد
بس که در جان و تنم زلزله انداخته ای
سر نو شتم سر و سامان تو را کم دارد
حجم این دغدغه پوچ رسیدن چند یست
لذت گرمی دستان تو را کم دارد
التماس تن من وسعت دردیست که آن
شب آغوش پریشان تو را کم دارد
مثل احساس ترک خوردن گلدان شوم است
آسمان آبی چشمان تو را کم دارد ...
#گودرز_شاطری
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
سلاماً على من أجبرتنا الحياة أن نمضي بدونهم، وهم في القلب اجمل حكاية
سلام بر آنان که زندگی مجبورمان کرد بیآنها روزگار بگذرانیم، حالآنکه آنها، در قلبمان، زیباترین داستانها بودند.
#مناجات
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
سلاماً على الذين يعانقهم التراب، ونحن في أشد الحاجة لعناقهم
سلام بر آنها که خاک را در آغوش گرفتهاند، حال آنکه ما به آغوش آنها بسیار محتاجتریم.
#محمود_درویش
#مناجات
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
⛔️هشدار لو رفتن داستان⛔️
یه وقتهایی باید بزرگترهارو طوری تنبیه کرد
که دیگه زندگی بقیه رو به آتیش نکشن...
#دیالوگ
#برادران_لیلا
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری! افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه #رمضان، زلف میفشان که فقیه
بخورد روزهٔ خود را به گمانش که شب است
زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
این عجب! نقطه خال تو به بالای لب است
یا رب! این نقطهٔ لب را که به بالا بنهاد؟
نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است
شحنه اندر عقب است و، من از آن میترسم
که لب لعل تو، آلوده به ماء العنب است
پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ
که دمادم لب من بر لب بنت العنب است
منعم از عشق کند زاهد و، آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است
گفتمش ای بت من، بوسه بده جان بستان
گفت: رو کاین سخن تو، نه بشرط ادب است
عشق آنست که از روی حقیقت باشد
هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است
گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش سبب است
#شاطر_عباس_صبوحی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
سیسألک الله عن کل قلب کسرته
و خدا دربارهی تمام ِ قلبهایی که شکستی از تو خواهد پرسید.
#مناجات
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
خدا کُند که ای دوست! بینِ ما چیزی
بههم اگر بخورد، استکانِ ما باشد!
#حسین_جنتی
#مناجات
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
#تنهایی #کافه ی من است
روزانه
دو سه باری به آنجا سر می زنم
روبروی خودم می نشینم
وقهوه می نوشم!
#شهاب_گودرزی
🌹هفت سال از تنهایی مان گذشت...
کافه تنهایی در شلوغی های ایام نوروز و کاملا اتفاقی متولد شد تا جایی باشه برای کسانی که در اوج ازدحام دنیای امروز میخوان تنها باشند...
سپاس از لطف و همراهی همه عزیزان🌹
👉 Instagram
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
دارم از اون کوچه رد میشم
که تورو توش گمت کردم…
#کافه_استوری
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
با خودت کوچ بکن از دل این شهر خراب
تا ببینی چقدر چشم جهان رفته به خواب
مژده آمد که زمین خیس شد از عشق بهار
آرزویی شده این عشق و جهان دیده سراب
طفلکی مرغ خوش آواز که هم صحبت او
گشته تصویر پریشان خودش نقش بر آب
از خیالم نرود لذت آن خاطره ها
می درخشد به قمر یاد خوشش در شب تاب
صحبت از رفتن و کوچ است ولی با نظری
میکشم ناز تو با صد گله و رنج و عذاب
#علی_اصغر_ابراهیمی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
برای زندگی کردن در این گوشهی دنیا
آدم باید از فولاد باشد تا دوام بیاورد...
#سیمین_دانشور
#دیالوگ
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
دیگر کسی به داد دل ما نمیرسد
شب خانهزاد ماست ؛ به فردا نمیرسد
رودیم ؛ سربهزیر و سرازیر میرویم
رود شکستهای که به دریا نمیرسد
سیبیم ؛ سیب شاخهنشینی که از قضا
یک عمر سنگ میخورد اما نمیرسد
بوی گل و نسیم سحر ، قسمت شماست
پای بهار ما که به صحرا نمیرسد
من با تمام حنجرهام داد میزنم
یا می رسد به گوش شما ، یا نمیرسد
#محمود_اکرامی_فر
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
عاشقی مجنونم و حیران چه فرقی می کند
با خیالت میدهم جولان چه فرقی می کند
شاعری هستم تخلص در سرودن از تو با...
یک غزل، تک بیت یا دیوان چه فرقی می کند
زندگی زندان و حبسم تا ابد در حصر تو...
در سرم غوغا به دل طوفان چه فرقی می کند
نیستی سر در گریبان دارم و زانو بغل...
هجر را با درد بی درمان چه فرقی می کند
گفته بودی زود بر میگردی اما دیر شد...
فرودین، مرداد یا آبان چه فرقی می کند
چون نشد پیدا از آغاز اصل عشق و ماجرا
می روم تا نقطه ی پایان چه فرقی می کند
#جواد_کریمی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
آتیش آتیش اَلو اَلو
دخترای همسایه رو
سر کوچه فالگوش میشینن
یواش بیا، یواش برو
بذار آتیش پرنور بشه چشم حسودا کور بشه...
#خاطره_انگیز
#چهارشنبه_سوری
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee