دوباره داغ کرده ام برای من غزل بخوان
بپاش دل در آسمان از عشق با زحل بخوان
شراب تلخ دور کن دو جام مثنوی بده
دو بیت از سحر بگو سه مصرع از عسل بخوان
ستاره را سه تار کن بزن به سیم آخرش
دو قطعه از قمر بگو سپیدی عمل بخوان
نوای دل سه گاه شد ، بیا و شور تازه کن
ترانه از ابد بگو ، حکایت از ازل بخوان
در آسمان ترین زمین طلوع می کنی یقین
سپیده را خمار کن از عشق بی بدل بخوان
سحر شد از سرم ببر خماری شبانه را
پیاله ای مثل بریز از عشق بی گُسل بخوان
دوباره آسمان تهی زمین پر از خدا شده
بیا و بار دیگر از خدای لَم یزل بخوان
" #وصال " در هوای شب سپیده را صدا بزن
بگیر دف به کف بزن برای شب غزل بخوان
#محمد_علی_رستمی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
#مرد_باشیم
#بیشعور_نباشیم
#آزار_جنسیتی
( روایتی از آزار جنسی در خیابانهای مشهد )
#زن
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
بامن شوریده سر ، اینگونه سرسنگین نباش
خنده را پنهان مکن ، بامن چنین غمگین نباش
من که باتو صادقم ، یکـ رویه بی رنگ و ریا
لطفا از روی محبت هم شده ، رنگین نباش
باب ساز و ضربتان ما رقصها رقصیده ایم
روبرو بنشین ، نگاهم کن. تو آهنگین نباش
تا وصال و وصلتان از چین به ماچین رفته ایم
پیش من جسم و خودت در چین و در ماچین نباش
ٍما که دور افتاده ایم از این و از آن ، پیش تو
پیش من اما کنار دست آن ، یا این نباش...
#امیر_حسین_مقدم
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
- این پلیسی که کُشتی، زن بود!
+ مگه زنها نمیخوان برابر باشن؟! خب بذار برابر باشن!
#دیالوگ
🎥 #Ghost_Dog: The Way of the Samurai
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
آورده ای هم درد هم درمان برایم
آرامشی پیچیده در طوفان برایم
با این "عزیزم گفتنت" زیبا زلیخا!
ترسم که دنیا را کنی زندان برایم
این چشم ها آیات شیطانی ست یاسحر؟!
نگذاشت حتی یک ورق ایمان برایم..
نم نم بخوان .جَرجَر بخوان . فرقی ندارد
ای شعرهایت بهتر از باران برایم
با آنکه اوقات ِ دلم را تلخ کردی
تا زنده ام , شیرین تری ازجان برایم
امشب که می لرزد زمین از موج سرما
آتش در آغوشت برافروزان برایم
وقتی که می آیی به دیدارم , بهشتم
دیگر چرا میآوری گلدان برایم؟!
تا موج بردارد دل ِ دریایی من
موهای خود را می کنی افشان برایم
هر وقت بوسیدی گلی را , یاد من کن
بفرست پیغامی چنین پنهان برایم
هر شب " شهاب " از آسمانت رد شد ای ماه
با صوت زیبایت بخوان قرآن برایم
#شهاب_سبزواری
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
#ابوسعید_ابوالخیر
#علیرضا_قربانی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
از پنجره به پیادهروی مملو از جمعیت نگاه کرد و گفت : میبینی؟ لباسهایی هستند که راه میروند ، دروغ می گویند ، عاشق میشوند و میمیرند. کمتر لباسی آن بیرون هست که درونش انسان وجود داشته باشد !
به راستی که این دنیا یک رختکن بزرگ است ...
#کتاب_خوانی
#رختکن_بزرگ
#رومن_گاری
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
اینجا سرزمین حقارته،
که در اشک غرق شده...
#مافیا_بزرگ
#هواداران_مراکش
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
چنان از دیگرانم کرده ای بیزار
که در دنیای من با این همه بسیار آدم
هیچ چیزی هیچ کس انگار
نشانی از وجود دیگران اینجا نمی بینم
نمی بینم کسی
حتی خودم
حتی خودم هم نیستم دیگر...
#سید_تقی_سیدی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
حقیقتا عاشق بودن اتفاق خیلی خوبیه...
کاش آدما بفهمن که این "اتفاق عشق" هست که مهمه نه موندن اون آدم تا آخر عمر
حتی اگه بعدا فهمیدی اون آدم لیاقت اونهمه عشق و دوستی رو نداشته نباید افسوس بخوری
چرا که شما اونچه که باید به جهان بخشید، بخشیدید و چه چیزی زیباتر از عشق...
مهم اون اتفاقیه که درونتون افتاده
مسئله این نیست که تو به خورشید برسی یا نه
مسیر رسیدن به نور در تو دگردیسی به وجود میاره
بعد از عشق تو دیگه اون آدم سابق نیستی
عشق کیمیاگری میکنه...
#ناشناس
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
🎴 #قسمت_صد_بیست_یکم
پادشاهی #شاپور_اردشیر
وقتی #اردشیر هفتادوهشتساله شد بیمار گشت و فهمید که زمان مردن رسیده است پس #شاپور را فراخواند و شروع به پند و اندرز او کرد.
حالا دیگر زمان رفتن است پس تو تابوت مرا مهیا کن و بعد به تخت سلطنت بپرداز . این را گفت و جان به جانآفرین تسلیم کرد .
پادشاهی شاپور سی سال و دو ماه بود . وقتی شاپور بر تخت نشست به همه گفت که همان رسمهای اردشیر را اجرا میکند و از دهقان یکبهسی مالیات میگیرد تا به کار لشکر بپردازد . وقتی خبر مرگ اردشیر به همهجا رسید از روم سپاهیانی از شهرهای قیدافه و پالونیه بهسوی ایران روان شدند . سپهدار لشکر روم #بزانوش بود که در هنگام نبرد تنبهتن با #گرشاسپ نامدار دلیر ایرانی جنگید ولی هیچکدام نتوانستند دیگری را شکست دهند . سرانجام لشکریان هر دو گروه درهم آمیختند و در آخر بزانوش گرفتار شد و ده هزار رومی مردند و هزارودویست مجروح دادند پس قیصر پیام صلح فرستاد .
شاپور از پالوینه بهسوی اهواز رفت و شهرستانی به نام شاپورگرد به وجود آورد . شهرستانی برای اسیران رومی ساخت و کهن دژ را در نشابور ساخت و هر جا میرفت بزانوش را هم میبرد . رود پهنی در شوشتر بود به بزانوش گفت : اگر پلی بسازی که ما برگردیم و این پل بماند من تو را به شهر خودت میفرستم . بزانوش پل را ساخت شد و شاپور نیز او را آزاد کرد . پس از گذشت زمان پادشاهی ، روزی شاپور بیمار شد و #اورمزد را فراخواند و نصایح و پندهایی به او کرد و سپس جان سپرد .
#شاهنامه
#امیر_خادم (پژوهشگر و گردآورنده این مجموعه)
#فردوسی_خوانی
@readingferdowsi
#پادکست
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
دو چیز در زندگی انسان مهم است:
برای مردان، زنان
برای زنان، پول
#دیالوگ
#از_نفس_افتاده
#Breathless
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
گاهی سرنوشت مثل طوفان ِ شنی ست که مدام تغییر سمت می دهد.
تو سمت را تغییر می دهی،
اما طوفان دنبالت می کند.
تو بازمی گردی،
اما طوفان با تو میزان می شود.
این بازی مدام تکرار میشود…
طوفان که فرو نشست،
یادت نمی آید چی به سرت آمد
و چطور زنده مانده ای.
اما یک چیز مشخص است،
از طوفان که درآمدی،
دیگر همان آدمی نخواهی بود
که به طوفان پا نهاده بودی...
#کتاب_خوانی
#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
- اون شال رو از دور گردنت باز کن.
+ شال؟ چرا؟
- اگه قراره یه لباس سینهباز بپوشی، بهتره با اعتماد بهنفس این کارو انجام بدی ...
#دیالوگ
#me_before_you (2016)
#من_قبل_تو
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
کهنه سرباز است و در دستش سلاحی تازه دارد
عشق هر روزی که می آید نگاهی تازه دارد
هرچه بی رحمانه خون می ریزد و جان می ستاند
باز هم در قلب انسان ها سپاهی تازه دارد
سال های سال ویرانی به بار آورده آما
پا به هرجا می گذارد سر پناهی تازه دارد
من که می پنداشتم از عقل فرمان می برم هم
ناگهان دیدم که قلبم پادشاهی تازه دارد
کوه بودم، آمد و لرزیدم و درهم شکستم
شکر... حالا شانه هایم تکیه گاهی تازه دارد
دیگران گفتند زود از یاد خواهی برد او را!
آه... اما سینه ام هر روز آهی تازه دارد
می رسد حتی اگر در ها به رویم بسته باشد
پشت این دیوار ها، تقدیر راهی تازه دارد...
#طیبه_عباسی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
سلامی نثارِ مادرم،
اولین وطن
و آخرین تبعیدگاه!
السّلامُ على أمي،
أوّل الأوطان
وآخِر المنافي!
#مادر
#محمود_درويش
#محمد_حمادی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
_مارکوس می دونی تنها راهی که می شه فهمید یک نفر رو چقدر دوست داری چیه؟
+نه!
_اینه که از دستش بدی!
#ژوئل_دیکر
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
اگر از عشق می پرسی بگویم عشق غمگین است
ولی در خود غمی دارد که آن غمواره شیرین است
من از علامه های عشق خط دارم که مجنونم
برای عاشقان دارالفنون دارالمجانین است
سفرها کردم از مغرب به مشرق تازه فهمیدم
که چین دامنش بسیار پهناور تر از چین است
وصال و ترس دل کندن، فراق و داغ و جان کندن
نمیدانم که تقدیر دلم آن است یا این است
چه ساده مادرم عمری خدا عمرت دهد میگفت
دعا میکرد در ظاهر نمیدانست نفرین است
#سید_تقی_سیدی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
کارو دردریان متولد 1304 در همدان و وفات 1387 در کالیفرنیا و نویسنده و شاعر ارمنی تبار ایرانی وبرادر ویگن خواننده ایرانی بود. یکی از نامه های جالب کارو در مورد نامه به یک الاغ که طبق معمول بیانگر درد های جامعه هست.
🎴 دانلود فایل صوتی کتاب :
/channel/cafe_tanhaee_archive/964
#کتاب_صوتی
#نامه_به_یک_الاغ
#کارو
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
به تیغ حادثه زخم از تو و, نمک بامن
بزن به سنگ مرا , جرأت ترک با من
به روزگار بگو ؛ من گذشتم از سهمم
همیشه قسمت توبیش و, کمترک بامن
مگر زمانه مرا باز بچه گیر آورد
که کرده است هوای "الک دولک" بامن
اگر کسی خبر از نان و عشق و گل می خواست
بگو که یک شبه رفتند به درک با من
چقدر بین من و زندگی به هم خورده است
آهای مرگ , خودت را بزن محک بامن
من از تمامی این شهر , پرس و جو کردم
ولی نداشت کسی درد مشترک بامن . . .
#محمد_علی_رضازاده
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
پی یک اشتباه ناجورم!
باغ ممنوع سیب می خواهم!
تا بفهمند نازنین منی
قد زلفت رقیب می خواهم!
مادرم گفت: دل نبند و برو
هرکجا روی نازنینی هست
آه مادر، دلم زدستم رفت
ختم امن یجیب می خواهم!
پدرم گفت: بچه جان بس کن
حرفهای عجیب می شنوم!
آه آری پدر، عجیب، عجیب
خاطرش را عجیب می خواهم!!
باز فر می خورند دور سرم
این قوافی: حبیب،عجیب، غریب...
آه مادر، پدر، مریض شدم
به گمانم طبیب می خواهم!
بعد ازین عاشقانه خواهم گفت
بعد ازین قهوه خانه خواهم رفت!
باغ ممنوع سیب پیشکشم!
دود نعنا دوسیب می خواهم!!!
#حسین_جنتی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
تقصیر خودم بود، تو تقصیر نداری
چون خواب دم صبحی و تعبیر نداری
هر وقت زمانش برسد میرسی از راه
چون مرگی و یک ثانیه تاخیر نداری
عقل آمده با لشکرش اما تو چه ای دل؟
حتی سپر و نیزه و شمشیر نداری
ای بخت نگون بخت من امروز عوض شو
فردا که شود فرصت تغییر نداری
گفتی که وفادار بمانیم ؟ وفا چیست؟
چیزی ست که تو از بد تقدیر نداری
گفتم (سفر عشق مکن) بگذر و برگرد
برگرد اگر که (جگر شیر نداری)
هر روز نگاهت پی یک یار و دلت نیز!
ماندم که چرا چشم و دل سیر نداری؟!
تقصیر خودم بود دلم را به تو دادم
تقصیر خودم بود ، تو تقصیر نداری
#مجید_بابازاده
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
رضا: تو با همه ی دخترایی که من میشناسم فرق داری...
یلدا: تو خیلی دختر میشناسی ؟!...
#دیالوگ
#اینجا_بدون_من
#بهرام_توکلی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
با عشق تو در گیرم و با مهر تو در بند
با ناز تو محشورم و از وصل تو خرسند
ای گونه ی تو میوه ی شیرین بهشتی
شاید که اناری زده با روی تو پیوند
آویخته بر شاخه ی لبهای تو هر روز
پر آب ترین ، سرخ ترین میوه ی لبخند
مهر من و قهر تو و این جنگ مداوم
در جبهه ی تسخیر تو آفند و پدآفند
چون روح به تن باشی و در لحظه ی دیدار
آیا شود از لذّت دیدار تو دل کَند ؟!
ای همدم من ، حوری شیدای بهشتی
همراه من ای هدیه ی زیبای خداوند
تا هستم و هستی ، همه ی هستیِ من قند
جان قند، زمین قند ،زمان قند، جهان قند
هرگز نشوم از تو جدا ای گل زیبا
سوگند به آن صورت زیبای تو سوگند
#فرامرز_اکبری
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفال دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها
تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...
#سید_حمیدرضا_برقعی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
هر که جز من بود از دیدارمان مأیوس بود
همتم را رود اگر میداشت اقیانوس بود
رد شدی از بین ما دیوانگان و مدتی ست
بحثمان این است: آهو بود یا طاووس بود؟
خواب دیدم دستهایم خالی از گیسوی توست
خوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود
عطر گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد
پادشاهی را که در زندان خود محبوس بود
هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم آه، عشق...
خاطرات بیشماری پشت این افسوس بود ...
#سجاد_سامانی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
وقتی که رفتی
تقریبا همه چیز را با خود بُردی
شب ها در برابر بطری هایی زانو میزنم
که نمیگذارند به حال خود باشم
و تو اتفاقی بودی که هرگز تکرار نخواهد شد
#چارلز_بوکوفسکی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
نمک پاشیده ای شاید به خلوت روی لب هایت
که لب را بی اراده می کشاند سوی لب هایت
چه خوشحالم به من آهسته و پیوسته می بخشی
شرابِ بوسه را در خلوت از پستوی لبهایت
امان از آن لبِ سُرخِ اناری رنگ و گیلاسی
که لب گَس می شود از طعمِ خرمالوی لب هایت
نمک دارد اگر لبهایت اما طعم ِ شیرینی ست
عسل می ریزد از هر گوشه ی کندوی لب هایت
شدم مثل ِ کبوتر که پناه آورده ام بر تو
بده رُخصت بسازم لانه ام را روی لب هایت
#عباس_عبدالحسینی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
تو بچگی
همش دلت میخواد آدم بزرگ بشی
اما نگاه؛
اینقد عجله نکن واسه بزرگ شدن
جالِبه آ
ولی حالا عجله نکن زیاد!
خوب بودن سخته
هرچی بزرگتر میشی سخت ترم میشه
واسه همینه بچه ها همیشه بهترن
هوا پسه بچه
بخند
تا میتونی بزرگ نشو....
آدم تا بچه ست خیلی چیزارو نمیدونه،
انقده خوبه که نمیدونی
مثلا تو میدونی دوری چیه؟
شب هفت؟
شورای امنیت میدوی چیه؟
تا حالا اسم آمریکا به گوشت خورده؟
نشنیدی دیگه
بچه ای ،
مهربونی ،
مثه گله اول بهاری
اگه کسیُ دوست داری بِهِش میگی دوسِت دارم!
دیوونه ها تا یه دوسِت دارم بگن
جونشون ده بار در میره؛
همین #دلبر و #جمشید و سایرین...
#رادیو_چهرازی
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee
اگر از تو
درمورد من پرسیدند،
بگو
اندکی شعر را دوست داشت
و بسیار مرا...
#ناشناس
#کافه_تنهایی
🎴 @cafe_tanhaee