🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌 #مشروطه_پادشاهی #ملی_گرایی #لیبرالیسم_محافظهکار #ایرانشهری
🔥«کورۀ آزادی»
مثل کسیام که گنج پیدا کرده. هر روز به پستو میروم، صندوقچۀ گنج را باز میکنم، دست میاندازم زیر سکهها و مرواریدها، مشتم را پر و خالی میکنم تا مطمئن شوم این گنج واقعی است؛ تا مطمئن شوم خواب نیستم. یاد گرفتهام تحت تأثیر رخدادهای روز قرار نگیرم، نگاه کلان تاریخی داشته باشم و بفهمم سرنوشت ملتها را «جوامع» رقم میزنند، نه «حکومتها» ــ هر قدر هم که زور حکومتها زیاد باشد.
✖️جامعۀ ۵۷ چیزی از آزادی نمیفهمید. «آزادی» را فریاد میزد، اما آنچه در ذهن داشت «ضد آزادی» بود. به متون کنشگران اصلی انقلاب ۵۷ اگر بنگرید، همۀ حرفشان این است که «انسان آزاد نیست». در نگاه کنشگرانِ جامعۀ ۵۷ انسان «مهرهای» ناچیز در دستگاهی آرمانگرایانه بود؛ چرخدندهای که هویتش فقط به لطف بودن در این دستگاه تعریف میشد. جان انسان، زندگی شخصی، لذت و هر امر شخصی و فردی هیچ بود؛ ضدارزش بود. این نگرش چنان رادیکال بود که حتی آزادیهای فردی را «اسارت» دریافت میکردند. مشتِ نمونۀ خروارش این بود که دختران چپگرای بیدین با کمال میل حاضر بودند باحجاب شوند، چون به صراحت آزادی فردی را مصداق «بردگی زن» میدانستند.
برای پنجاهوهفتیها نفس انسان هیچ ارزش ماهوی نداشت، بلکه ارزش انسان به این بود که چقدر حاضر است خود را فدای آرمانهای بزرگ و ارزشهای والا کند. تصور میکرد جامعهای که با این جانفشانیها وهیچانگاریِ فردیتها به دست میآید، چنان آرمانشهر خوشوخرمی است که جان ناقابل انسان در برابرش هیچ است. آن نسل عمیقاً دچار «آزادیبیزاری» بود؛ فردیت به مزاجش نمیساخت. اصلاً فردیتهراسی داشت و باید ذرهای در جمعی بزرگ میشد تا زندگیاش معنا یابد. آزادی را نه میفهمید، نه میخواست و نه پشیزی برای آن ارزش قائل بود.
لازم بود جامعۀ ایرانی چند نسل در کورهای که همین آرمانخواهان ساخته بودند حرارت ببیند تا تازه معنای «آزادی» و «زندگی» را بفهمد؛ تا بفهمد آزادیهای فردی معادل «بردگی زن» نیست. از این رهگذر، سرانجام بخش بزرگی از جامعۀ ایرانی مفهوم آزادی و زندگی را درک کرد و جسمانیت زن را به رسمیت شناخت. این آن گنجی است که برق اشرفیهایش دل و دینم را ربوده: جامعهای که بخشی از آن مفهوم آزادی را درک کرده است. انسان ایرانی بالاخره آمد روی زمین. زندگی جای آرمان را گرفت و جسم جای روح را. این یعنی چشم ما تازه به روی واقعیت بینا شد و اگر میپرسیدید بزرگترین معضل ایرانیان در عصر جدید چه بود، پاسخ میدادم «ما دسترسی به واقعیت نداریم».
میدانم؛ شنیدن این جملات برای آرمانخواهان بسیار رنجآور است، اما وقتی فرد جای آرمانشهرهای ایدئولوژیک، دنبال ساختن زندگی شخصیاش میرود، حین ساختن زندگیاش کیفیت زندگی دیگران را هم بالا میبرد. یوتوپیایی در این دنیا وجود ندارد؛ اما وقتی هر کس بر ساختن دنیایش تمرکز میکند، ناگزیر سطح زندگی دیگران را هم بالا میآورد. لازمۀ این خودسازی دنیوی، آزادی است. از دل تلاشهای این زندگیسازانِ کوچک و منفرد بهشتهای زمینی و یوتوپیایی درنمیآید، اما سطح زندگی عموم مردم روزبهروز بالاتر میآید. آرمانشهرگرایان فردیت و آزادیهای فردی را مسدود میکنند تا بهشتی برین روی زمین بسازند، اما در نهایت نه بهشت میسازند و نه اجازه میدهند همین جامعۀ خودساخته پدید آید.
بسیار از من میپرسند «حالا چی میشه؟» پاسخ روشن و آسان است: جامعهای که به گنج آزادی ــ یعنی درک آزادی ــ دست یافت، یا راهی خواهد یافت، یا راهی خواهد ساخت. از این روست که میگویم: ایران بیمه شد.
مهدی تدینی-پژوهشگر و مترجم
@cafe_andishe95
یک نمانوای کوتاه و یک دنیا حرف.
کاری از هنرمندان ایران زمین
@cafe_andishe95
❇️فایل صوتی و کم حجم مصاحبه #حجت_کلاشی با کانال یک پیرامون الزامات گذار صحیح ملت ایران از جمهوری اسلامی
🔻برای گذار صحیح از جمهوری اسلامی به فکر سیاسی منسجم، رهبر سیاسی توانمند و طرح جامعی برای نظام آینده نیاز داریم تا همه عناصرِ متعلق به ملت ایران در جای درستی در نظام آینده قرار بگیرد.
🔻اگر پرچم تاریخی دولت ایران را به دست بگیریم نمیتوانند رهبران ناتوانی از جنس رهبران اوکراین و گرجستان و ارمنستان برای ملت ایران بسازند.
🔻شکست جمهوری اسلامی برای بازگشت به #شاهراهِ درست به معنای پیروزیست.
🔹🔻 لینک یوتیوب👇👇
https://youtu.be/c08vqsHJS-I
@kalashi_hojjat
مهرداد پولادی ملی پوش سابق فوتبال:
حتی دشمن با شکوهی هم نیستید، اوباش هستید، بی سر و پا، بی قید و بند، بی رحم و بدون هویت.
@cafe_andishe95
اوج همبستگی ملی در خوزستان
همصدایی مردم اهواز
"برای..."
برای؛ مهسا
برای؛ نوید افکاری
برای؛ سنندج
برای؛ اردبیل
برای؛ سیستان
برای؛ جوونهامون
برای؛ خواهرهامون
برای؛ کل ایراااااااااان
۲۳مهرماه؛ اهواز
@cafe_andishe95
کتاب دوروئی مارکسیستها
این کتاب را سالها پیش فقط نامش را شنیده بودم.
سال ۱۳۹۶، کتابخانه شخصی یک خلبان بازنشسته نیروی هوایی ارتش را در یکی از شهرهای جنوبی ایران خریداری کردم.
از کتابهای فنی و تکنیکال نیروی هوایی شاهنشاهی تا کتابهایی در نقد مارکسیسم و بعضن کتب علی دشتی و یکسری کتب ممنوعه دیگر.
پ.ن: اگر علاقمند هستید که این کتاب بصورت فصل به فصل pdf شده و در اختیار شما قرار بگیرد، این پست را لایک نموده و یا کامنت بگذارید تا ببینیم چه تعدادی علاقمند هستند
پ.ن۲: با توجه به حجم کتاب و مشغله کاری و زحمت زیادی که دارد، قرار دادن این پست به این شکل و صورت نیاز بود.
@cafe_andishe95
💡انقلابِ «ملّی» در انقلاب اسلامی🕯-1
بخش هشتم
📍انقلابِ ملّی انقلابِ آگاهی و انقلاب در خودآگاهی است. این انقلاب از نوع انقلابهای دوران جدید است و، چنانکه پیشتر گفتم، انقلاب برای «تأسیس آزادی» است. این انقلاب ملّی کنونی، مانند جنبش مشروطهخواهی، انقلاب برای آزادی و حکومت قانون است. در چهار دههای که گذشت، ملّت ایران به همان اندازه در دام ایدئولوژی شریعتیـ چپی افتاد که سردمداران ج.ا. فریفتۀ آن ایدئولوژی شدند و اینک ناچار تاوان نفهمیدن الزامات حکومت بر یک ملّت تاریخی را میدهند. ایدئولوژی شریعتیـ چپی، به عنوان ایدئولوژی، جهانوطن و فاقد دستگاه مفاهیم لازم برای توضیح ویژگیهای یک ملّت تاریخی بود. شریعتی، مانند رفقای چپ خود، تاریخ نمیدانست و آنچه به نام اسلامشناسی تدوین کرده بود اسلامِ خیالیِ ناتاریخمندِ ایدئولوژیِ او بود و ربطی به هیچ یک از «اسلامهای موجود» نداشت. آن «اسلام ایدئولوژیکی» التقاطی از مارکسیسم مبتذل از نوع چریکیـ تودهای و تنها هدف آن نیز انقلاب بود، که پیروزمندانه به نتیجه رسید، اما آنچه از آن ایدئولوژی غایب بود وجهۀ ملّی آن بود.
انقلاب ایدئولوژیکی این ویژگی را دارد که چون در «هوا» تدوین شده همه یا بسیاری از گروههای سیاسی را گرد آورد، اما چون این ایدئولوژی «باد هوا»ست، با خالی شدن آن «باد» پس از پیروزی انقلاب، انقلاب ابزارهای مشروعیتیابی خود را از دست میدهد و با «وادادن» انقلابیان سابق تنها ابزاری که میماند اِعمال خشونت برای نگاهداشت قدرت است.
انقلاب اسلامی به یاری ایدئولوژی شریعتیـ چپی توانست «وحدت کلمهای» فریبنده ایجاد کند. نوعی وحدت کلمه در همۀ تاریخ ایران و در میان همۀ مردم آن وجود داشت، اما هدف این «وحدت کلمه» تصفیۀ حساب با آن بود. اگر رهبری انقلاب اندک فهمی از دانش سیاست میداشت میبایست بداند که چنین وحدت کلمهای، که با تکیه بر «باد هوای» ایدئولوژی شریعتیـ چپی فراهم آمده نمیتواند شالودهای استوار برای حکومت با اِعمال خشونت باشد، اما هیچ چیزی به اندازۀ علم سیاست از فقاهت رهبران انقلاب دور نبود. اینان تاریخ ایران را نمیدانستند که بدانند آن وحدت کلمه از آغاز تاریخ ایران وجود داشته است و نمیتوان آن را نابود کرد. ایدئولوژی شریعتیـ چپی مایۀ قدرت رهبری انقلاب در پیروزی بود، اما آن ایدئولوژی جز «چیزکی یک بار مصرف» بیش نبود. یک بار پیروز شده بود، اما این پیروزی نه میتوانست تکرار شود و نه میتوانست راهنمای عمل برای ادارۀ کشور باشد. رهبری انقلاب اگر فهمی از سیاست میداشت میبایست بلافاصله پس از پیروزی آن ایدئولوژی را به زبالهدان تاریخ بیاندازد، زیرا در آن ایدئولوژی مخرب این چاشنی نیز تعبیه شده بود که کاربران آن را به زبالهدان تاریخ روانه کند. مهمترین ویژگی آن ایدئولوژی کور کردن بود، اما کوری را شفا نمیداد. سازندگان آن التقاط ایدئولوژیکی، از آل احمد و شریعتی تا کوتولههای سازمانهای چریکی و شارلانها و جاسوسان رهبری حزب توده، همه به یک درجه دشمنان در لباس دوست ایران بودند و این توهّم را داشتند که میتوان با «خدعه» عمامه را از سر رهبری انقلاب برداشت و کلاهی به جای آن گذاشت. انقلاب در جهت دیگری پیروز شد، اما از آنجا که رهبری انقلاب دربارۀ سیاست هیچ نمیدانست و هیچ تصوری از ویژگیهای مخرب التقاط ایدئولوژی شریعتیـ چپی نداشت در چاه ویلی افتاد که به دست خود کنده بود.
@cafe_andishe95
زن/زندگی/آزادی
شاه/میهن/آبادی
گوهردشت-کرج
۲۱ مهرماه ۲۵۸۱
@cafe_andishe95
ما شاه میخوایم نه ملا....
گوهردشت-کرج
۲۱ مهرماه ۲۵۸۱
@cafe_andishe95
⚠️حکومتهای تمامیتخواه و دیکتاتوری ترسناکاند اما سِرّ ماندگاریشان در این ترسناکیشان نیست بلکه بقایشان مدیون و مرهون این است که بیش از میزان هراسناکیشان در دل مردم هراس افکندهاند و موفق شدهاند خود را ترسناکتر از آنچه هستند بنمایانند. از اینرو است که وقتی مردمانی به توان خود پی میبرند و ترسشان میریزد میدان میلیونی معترضان شکل میگیرد و هیبت و هیمنهی دیکتاتورها میریزد.
📗سْوِتلانا الکسیویچ ، نویسنده و روزنامهنگار اهل بلاروس و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۵ اصطلاحی دارد به اسم «مخالفان آشپزخانهای» که منظورش کسانی است که مخالف حکومتند اما شهامتِ ابراز مخالفت علنی ندارند و در آشپزخانههایشان سخنان مخالف حکومت میگویند.
او میگوید که اقلیت کوچکی از مردم شهامت مخالفت علنی دارند و بقیه به حکومت ایراد می گیرند اما انگشتشان در جیبشان است.
روزی که انگشتها از جیبها بیرون بیاید و مخالفت از آشپزخانهها به میدانهای شهر برسد روزی است که دیکتاتوریها به زیر کشیده میشوند.
تا پیش از آن روز، آن اقلیت شجاعتر باید با دیگران در مورد ترسها و عوامل هراسآور سخن بگویند. میبایست از به تعبیر واسلاو هاول «قدرت بی قدرتان» با مردم سخن گفت و اینکه چگونه میشود بدون خشونت و با نافرمانی مدنی دیکتاتورها را به زیر کشید.
کافی است از آشپزخانهها به میدانها آمد.
بهترین کتابها
@cafe_andishe95
🔸توماس هابز در کتاب لویاتان گفت که خیر آن چیزی است که مورد تمنا است و شرّ آن چیزی که مورد بیزاری است، و مهمترین تمناها آز و جاه است که یکی در پی ثروت و دیگری در پی قدرت است، و بر این نکته انگشت نهاد که خوشی و ناخوشی حرکاتی درونی هستند که ناشی از تحول احوال جسم است وقتی به سمت چیزی حرکت میکنیم که فکر میکنیم سودمند است و از قِبَلِ آن به ما حال خوشی دست میدهد؛ و بر عکس، وقتی از چیزی دوری میکنیم که فکر میکنیم مضر است و از رهگذر آن دچار ناخوشی میشویم. و نهایتاً فارغ از میل ما، خیری و شری و اخلاقی در کار نیست.
#جان_استیوارت_میل -ترجمه: #مرتضی_مردیها-فایده گرایی
@cafe_andishe95
▪️براهنی و انقلاب
📄حضرت آیتاللهالعظمی روحالله خمینی، مبارز بزرگ انقلاب ایران و رهبر عالیقدر شیعیان جهان، پس از سالها تبعید، اینک اراده کردهاند که به آغوش مردم خویش بازگردند...آیت الله خمینی بزرگمرد تاریخ اسلام و ایران است."
- روزنامه اطلاعات ۱۶ بهمن ۱۳۵۷
رضا براهنی: علمای اسلام، مردمان گیتی را مبهوت کردهاند
رضا براهنی از نویسندگان چپگرا، در مقالهای در اطلاعات مینویسد: «علمای عالیقدر اسلام که به رغم برچسبهای بیشرمانه و دروغها و افترا و تهمت و بهتان سرمایهداری و متحد پلیدش صهیونیسم، صدای آزادیخواهی در سراسر ایران در دادهاند، مردمان سراسر گیتی را یکسره متحیر و مبهوت کردهاند.»
وی در این مقاله همچنین بختیار را بدون آنکه نامی از وی ببرد، خائن خوانده و دستهای وی را به جنایت و کثافت آلوده دانسته است.
او همچنین ارتجاعی و قرون وسطایی نشان دادن انقلاب توسط امپریالیسم و صهیونیسم را آخرین لگد آنها به انقلاب ایران دانسته و ساختن بختیار با امپریالیسم و سلطنت را نیز درجهت حل بحرانی که امپریالسم در آن گیر کرده میداند و از مردم میخواهد که این نقشهها را نقش بر آب کنند.
براهنی در بخش دیگری مینویسد: «امپریالیسم و صهیونیسم با تلاشهای مذبوحانه خود میکوشند مبارزان ملت ایران را مردمی ارتجاعی و قرون وسطایی جلوه دهند و با مخدوش کردن چهره انقلاب ایران زمینه را برای کودتا و اجرای مقاصد شوم خود آماده سازند. مردم ایران! این نقشه را نقش بر آب کنید. با صفوف منظم، با جلب کامل سربازان به سوی جنبش عظیم انقلاب، با رسوا کردن امپریالیسم و صهیونیسم، با رسوا کردن مزدورانی که ممکن است در لحظه تشییع جنازه سلطنت لگد بیاندازند. آن لگد آخر را که هر حیوان سر بریدهای میاندازد.»
در ادامه مقاله آمده است: «مردم ایران اجازه ندهید که این لگد به سوی انقلاب ایران انداخته شود. در قتل عامهای مردم ما امپریالسم و سلطنت و صهیونیسم با هم دست داشتند و حال که تمام راهها را به روی هر سه میبندیم، راه را روی این لگد هم ببندیم. هر کس که با امپریالیسم و سلطنت بسازد، حتا اگر بیدست و پاترین آدمها هم باشد باز خائن است.»
براهنی در پایان مقاله نوشته است: «بگذارید امپریالیسم و سلطنت در بحران خود مدفون شوند و عوامل خود را هم در بحران خود غرق کنند. انقلاب ما بحران نیست. ما بحران را پشت سر گذاردهایم. انقلاب ما سیر پرتحرک خود را ادامه میدهد. بحران از آن دشمنان ماست. نباید گذاشت کسی به حل بحران امپریالسم کمکی کند. باید تمام کوششها را کرد تا امپریالیسم جان به سرتر هم بشود و برای همیشه گورش را گم کند و در زبالهدان تاریخ بیافتد. مردم مبارز و قهرمان ایران! چهره شما شادتر و گلگون تر باد! افتخار بر شما باد! پیروزی از آن صفوف متحد و منظم ماست!»
#اپوزیسیون_فاسد
#آلترناتیو_تباه
#روشنفکر_شاعر_کمونیست!
@cafe_andishe95
⚡️مضحکهای به نام عملیات سیاهکل؛ حماقت خونبار چریکها 💥1
#کمونیسم_ایرانی
🔹ابتدای سال ۱۳۴۹ چریکها عزم خود را برای مبارزه مسلحانه از کوههای شمال جزم کردند. صفایی فراهانی(که به تازگی از فلسطین بازگشته بود) در راس گروه کوه قرار گرفت و تصمیم گرفته شد به ارتفاعات سیاهکل بروند.
🔹پس از تعبیه انبارکهای سلاح و دارو در ارتفاعات سیاهکل، برنامه صفایی این بود که نیمه دوم بهمن به همراه رفقایش به پاسگاه سیاهکل حمله کند و بعد از سرقت سلاح های آن، آموزش نبرد مسلحانه را در ارتفاعات پی بگیرد.
🔹شانزدهم بهمن، هنوز عملیات آغاز نشده بود که خبر دستگیری بیشتر اعضای گروه شهر داده شد و این که احتمالا با اعترافات آنها، حضور چریکها در سیاهکل لو رفته است.
🔹نوزدهم بهمن، وقتی یکی از چریکها (لنگرودی) مامور شد تابه روستای شبخسبلات برود و ایرج نیری عضو دیگر گروه را که در این ده معلم بود از لو رفتن گروه آگاه کند(چریکها نمی دانستند که نیری چند روز قبل بازداشت شده است) تا به روستا رسید دهقانان بر سر او ریختند و پس از شلیک چند تیر هوایی توسط او، مردم محلی با سنگ به سرش زدند و دست بسته تحویل پاسگاهاش دادند.
🔹چریکها که تصور می کردند رفیقشان در پاسگاه ژاندارمری محبوس است، به منظور خلع سلاح پاسگاه و نجات
رفیقشان، یک ماشین فورد را در جاده متوقف و سرنشینان آن را پیاده کردند و سوار بر ماشین به سمت پاسگاه راه افتادند.
ساعت هفت شب صفایی فراهانی، هوشنگ نیری، دانش بهزادی و فرهودی به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله کردند. در جریان حمله، نیری به اشتباه توسط صفایی فراهانی دو گلوله خورد، اما گروه با کشتن ماموران پاسگاه، آنجا را گرفت و ۱۰ قبضه سلاح حاصل این عملیات بود، که البته به دلیل عجله و آشفتگی، فشنگهای اسلحه ها جاماند.
🔹اعضای مهاجم هنگام ترک پاسگاه متوجه مردمی شدند که اطراف آنها حلقه زده بودند و فریاد می کشیدند "پاسگاه را
لخت کردند" چریکهای تروریست با تهدید اسلحه، به مردم اخطار دادند و هنگام سوار شدن به ماشین متوجه شدند که ماشین روشن نمیشود و به ناچار آن را تا بیرون سیاهکل هل دادند.
🔹چریکها وقتی از پاسگاه و مردم فاصله گرفتند، تازه به یاد آوردند که اعلامیه هایی را که به منظور توزیع هنگام آغاز قیام آماده کرده بودند، در پاسگاه پخش نکرده اند و اکنون دهقانها و روستاییهایی که قرار بود با خواندن آن اعلامیهها به سبک کوبا و چین به چریکها بپیوندند، مطمئن شدهاند که گروهی از دزدها و تروریستها به محله آنها حمله کردهاند.
🔹در نهایت گروه به کوه بازگشت، چریکها یک هفته در کوه دوام آوردند اما انبارکهای غذا و دارویشان توسط عضو بازداشت شده لو رفته بود و رفیق نیری
هم که با شلیک غلط فرمانده بزرگ! زخمی بود، حال خوبی نداشت.
در چنین شرایطی بود که صفاییفراهانی تصمیم گرفت گروه به دو قسمت تقسیم شود.
🔹دور از این هیاهو، اعضای باقی مانده (فرهودی، بهزادی، اسحاقی و محدث) منتظر بازگشت یاران شان بودند. محدث قندچی وقتی در حال نگهبانی از مخفیگاه متوجه رسیدن ژاندارمها میشود پا به فرار میگذارد و از گروه جدا میشود و بقیه تروریستها نیز متواری میشوند.
🔹روز بعد، فرهودی، سماعی، بهزادی و اسحاقی که همراه با یکدیگر از معرکه گریخته بودند، خسته و گرسنه به روستایی میرسند و برای دست یافتن به غذا و آب وارد خانه یک روستایی میشوند، اما به محض خروج از خانه و فرار به سوی جنگل، ژاندارمها که توسط مردم محلی خبر شده بودند، از راه رسیدند و تیراندازی آغاز شد. یکی از روستاییها توسط چریکها کشته شد و رحیم سماعی نیز یک گروهبان را کشت.
@cafe_andishe95
🔺چپ جبهه ملی ایران-پیروان مصدق
🔺راست حزب توده(مثلا پیشرو)
#دروغ_دزدیده_شدن_انقلاب
@cafe_andishe95
برنامه پرگار : فسيل هاى دگرديس يافته چپ (محمد رضا شالگونى و بهروز خليق) در توجيه شكست هاى تئوريك چپ ،ادعا كردند علت شكستشان اين بود كه براى اولين بار با اسلام سياسى به رهبرى روحانيت آشنا ميشدند. اگر اينها نسبت به تاريخ ايران آگاهى داشتند درميافتند كه در چند قرن اخير ،هيچ جنبشى در ايران بدون حضور روحانيت نه شكل گرفته و نه پيروز شده.
فنا یا بقا در جوامع
@cafe_andishe95
🏛دولت لیبرال دولتی ابزارگرایانه است.
رویکرد لیبرالی به دولت برترین رویکرد و ضامن آزادی و دموکراسی است.اینجا دولت فاقد اصالت قائم بذات است و نه هدف بلکه ابزاری برای تحقق آزادی و حفظ نهاد و ساختار و قانون حقوق بشری سکولار است.
📗بخشی از کتاب درخششهای دموکراسی:
«انسان امروز ،دولت را به هیچ وجه هدف نمی داند،بلکه به عنوان ابزار و وسیله می شناسد. دولت به وجود می آید تا امنیت ملی و برون مرزی را در کشور تامین کند و نیازهای اساسی جامعه را سامان بخشد و بر حسن اجرای قوانین ،نظارت و در صورت لزوم دخالت کند.
اگر دولت هدف تلقی شود ،همه سرمایه ها و امکانات و توانایی ها باید در خدمت آن قرار گیرد و گرد محور آن بچرخد ،باید همه چیز حتی خون انسانها به پای آن ریخته شود و حتی باید کشور ویران گردد تا دولت بماند و بپاید.»(درخششهای دموکراسی
سیدعلی محمودی )
@cafe_andishe95
صدایش گرم بود، شبیه به آغوش وطن.
❤️وطنم❤️
کاری زیبا و خلاقانه از بچه های دانشکده هنر دانشگاه تهران
/channel/book_archives
❇️ مصاحبه #حجت_کلاشی با کانال یک پیرامون الزامات گذار صحیح ملت ایران از جمهوری اسلامی
🔻برای گذار صحیح از جمهوری اسلامی به فکر سیاسی منسجم، رهبر سیاسی توانمند و طرح جامعی برای نظام آینده نیاز داریم تا همه عناصرِ متعلق به ملت ایران در جای درستی در نظام آینده قرار بگیرد.
🔻اگر پرچم تاریخی دولت ایران را به دست بگیریم نمیتوانند رهبران ناتوانی از جنس رهبران اوکراین و گرجستان و ارمنستان برای ملت ایران بسازند.
🔻شکست جمهوری اسلامی برای بازگشت به #شاهراهِ درست به معنای پیروزیست.
🔹🔻 لینک یوتیوب👇👇
https://youtu.be/c08vqsHJS-I
@kalashi_hojjat
همخوانی مردم اهواز با آهنگ "برای..."
برای؛ مرد، میهن، آبادی
برای؛ زن، زندگی، آزادی
برای؛ آزادیییییییییییییی
۲۳مهرماه؛ اهواز
@cafe_andishe95
شعارهای شبانه مردم اهواز:
ایران که شاه نداره؛
حساب کتاب نداره
رضاشاه؛ روحت شاد
مرگ بر خامنهای
۲۳مهرماه
اهواز
@cafe_andishe95
💡انقلابِ «ملّی» در انقلاب اسلامی🕯-2
ایدئولوژی شریعتیـ چپی ادعا میکرد که عصر ملّیتها گذشته است؛ این دامی بود که آن ایدئولوژی بر سر راه رهبری امّتمدار انقلاب تعبیه کرده بود. آنچه این رهبری نمیدانست این بود که انقلاب اگر بخواهد پس از پیروزی پا بر جا بماند باید از آن «خدعه»هایی که با آنها سر مردم را کلاه گذاشته خداحافظی کند. میتوان با خدعه انقلاب کرد، اما حکومت کردن با آن ممکن نیست و حکومت به دانشی نیاز دارد که از مهدی بازرگان و طالقانی تا فسیلهای محفل مسجد هدایت تا آل احمد و شریعتی و تا همۀ سازمانهای چپ وطنی یکسره از آن عاری بودند، تکلیف علمایی نیز که جز شرایعالاسلام چیزی یاد نگرفته بودند روشن است!
🔗ادعای رهبری سیاسی بدون داشتن دانش سیاست ممکن نیست و از این دانش نه در «باد و باران» بازرگان، نه در «مالکیت در اسلام» طالقانی، نه «اقتصاد توحیدی» بنصدر، نه در گپهای محافلی مانند جبهۀ ملّی، که پس از مصدق جز برخی اعلامیههای علیه امپریالیسم جهانی از آنان صادر نشد، نه مارکسیسم اسلامی برادر رجوی، نه در رسالههای احمدزاده و پویان، نه در نامهای از امام کاشفالغطا، چیزی وجود نداشت. انقلاب ملّی کنونی پاسخی، با تأخیر، به این جهل انقلابیان به شأن ملّی ایرانیان است. رهبری انقلاب چهل سال زمان داشت که بداند در کشوری فرمان میراند که کشور ملّتی تاریخی است و این ملّت آگاهی و حتیٰ خودآگاهی ژرفی نسبت به این شأن ملّی خود دارد. تاریخ همۀ سندهای وجود این شأن ملّی ایرانیان را به دست ما داده است. میتوان با آن کنار آمد، اما نمیتوان آن را به بخشی از امّت تبدیل و هویت تاریخی آن را نابود کرد. خودآگاهی تاریخی ملّت بزرگترین نقطۀ قوّت مردمانی است که از دیرباز در این سرزمین گرد آمده و یک سرنوشت واحد برای خود رقم زدهاند. پیشتر، از اسکندر تا تازیان، از ترکان تا مغولان و آدمخواران غلزایی، به این کشور مشرف شدهاند، اما نتوانستهاند کوچکترین خدشهای بر بنیان وحدت ملّی، سرزمینی و، بیشتر از آن، «آن آتش نهفته که در سینۀ» ماست وارد کنند. انقلاب ملّی انقلاب آگاهی ملّی و، به این اعتبار، شکست ناپذیر است، حتیٰ اگر شکست بخورد! بار دیگر به این انقلاب آگاهی ملّی برمیگردم.
📝یاداشتها-جواد طباطبایی
@cafe_andishe95
🚺«دختر علیه پدرسالاری»
این را میدانیم که جامعۀ ایرانی تغییر کرده، اما این تغییر از کجا آمده؟ نیروی تغییر چه بوده؟ هر پیکرهای از نقطهای تغییر میکند که امکان رشد دارد. درخت از جایی تغییر میکند که امکان رشد دارد. جامعه نیز از نقطهای تغییر میکند که امکان رشد دارد. در جامعۀ ایران دو نقطۀ اساسی برای رشد وجود داشت: «زنان» و «چرخش نسلها». بنیاد تحول جامعۀ ایرانی را این دو عنصر تشکیل دادهاند. جایگاه مرد ایرانی به نسبت یک قرن پیش تغییر اندکی کرده، اما جایگاه زن ایرانی اساساً متحول شده. به همین دلیل، طبیعی است که زنان عنصر دگرگونکنندۀ جامعۀ ایرانند.
تحصیل و اشتغال مجاری رشد زنان بوده است. نسبت زنان شاغل و در نتیجه، نسبتِ «زنان مالک دارایی» در ایران بسیار تغییر کرده. پس طبیعی است که جامعه و نظمهای اساسی جامعه نیز از همین نقاط تغییر کند. وقتی در یک پیکره یک اندام رشد میکند، توازن را به هم میزند. رشد زنان و تغییری که با خود به همراه میآورد، توازن جامعۀ ایرانی را که گرانیگاه آن «پدرسالاری» بود، بر هم زد.
(یک نکتۀ داخل پرانتز: آنچه «مردسالاری» خوانده میشود، صرفاً معلول «پدرسالاری» است؛ مرد قابلیت سالاری دارد، چون قابلیت پدری دارد. نشانهاش هم اینکه مرد تا وقتی در جایگاهِ بالفعل یا بالقوۀ «پدری» قرار نگرفته، سالار نیست. حتی پسران مجرد به این دلیل سهمالارث بیشتری میبرند که به طور بالقوه پدران آیندهاند. البته در جوامع پیشامدرن که فیزیک بنیاد بقا بود، این ساختار راهکاری برای بقای بهتر و بیشتر بود. هر چه جامعه مدرنتر میشد، اهمیت قدرت فیزیکی هم کمتر میشد و در نتیجه این ساختار به سازمانی ناکارآمد تبدیل میشد که باید جمع میشد.)
در نظم پدرسالار زن و فرزند پیش از آنکه متعلق به خود باشند، مایملک و متعلق به پدرند. به این ترتیب با قطعیت میشد پیشبینی کرد رشد زنان به فروپاشی نظمهای پدرسالارانه منجر میشد. این نظمها در گوشهگوشۀ جامعه و در ساحتهای مختلف وجود دارد؛ الگوی بنیادینی است که خود را همهجا بازتولید میکند ــ از جمله در سیاست. اما ریشۀ قضیه بیش از آنکه فرهنگی باشد، «اقتصادی» است. اقتصاد بنیاد آزادی است. کلید آزادی زنان از نظم پدرسالار شاغل شدنشان بود. آزادی منهای مالکیت بیمعناست. اساس و بنیاد آزادی بر استقلال اقتصادی (یا بر آزادی اقتصادی) استوار است. زن زمانی میتواند خود را از نظم پدرسالار برهاند که استقلال اقتصادی بیابد. شاید زنان به رغم کسب استقلال اقتصادی همچنان نتوانند خود را از نظم پدرسالار برهانند، اما کسب رهایی بدون استقلال اقتصادی محال است.
🔅این همان استدلال لیبرالیسم برای دفاع از مالکیت خصوصی است. اساس آزادی مالکیت خصوصی است. برجوبارو و بنیاد همۀ آزادیهای فردیِ بعدی، مالکیت خصوصی است. اقتصاد خصوصی قلعهای برای فرد در برابر دولت میسازد. به همین دلیل دولتها تمایل دارند در اقتصاد خصوصی دخالت کنند، محدودش کنند و بر آن قانون و قاعده بگذارند، زیرا اقتصاد خصوصی قلعهای است که به افراد در برابر حکومت استقلال میبخشد و دست دولتها را کوتاه میکند. فرد در قلعۀ اقتصادی خود، دنیایی دولتزدوده برای خود میسازد. دولتها هر چه اقتدارگراتر و توتالیترتر باشند، بیشتر تمایل مییابند اقتصاد خصوصی را محدود یا حتی جمع کنند. در جایی که استقلال اقتصادی از فرد گرفته شد، دیگر همۀ آزادیهای دیگر هم پوچ است! عوامفریبی محض است!
برگردیم به رابطۀ اقتصادِ زنان و تحولات ایران. البته قصد ندارم خودشناسی زنان را به امور اقتصادی فروبکاهم. مجموعه عواملی در این میان وجود دارد، اما بنیادِ یورش زنان به نظم پدرسالار این است که آنها در طول چند دهۀ اخیر موفق شدند «مالک» شوند ــ مالکِ درآمد، خانه، خودرو و انواع دارایی ــ و به کنشگران اقتصادی بدل شوند. حالا ابزار اصلیِ سلطۀ پدر از انحصار او خارج شده بود. دختر، خاموش و بیصدا، علیه پدر شوریده بود... حالا میتوانست حقوق خود ــ به ویژه حق مالکیت بر تنش ــ را از جامعه بازخرید کند. در جامعۀ پدرسالار حقوق را پدر توزیع میکند که صاحب ثروت است. وقتی زن خود به یکی از نیروهای تولید ثروت تبدیل شد، طبیعی است که زیر میز میزند و همۀ حقوق را بازتعریف میکند؛ از حقوق سیاسی و اجتماعی تا حقوق خانوادگی. طبعاً در این فرایند دائم از خود میپرسد، چرا باید زیر بار پوششی برود که پدر آن را تعریف کرده است؟ پس علیه پوشش نیز میشورد.
هر چه گفتم مقدمهای بود برای دو جملۀ پایانی: زن تغییر میکند و با تغییر خود جامعه را تغییر میدهد. این تغییر ــ یعنی تغییر جایگاه زن از مقام مملوک به مالک ــ کاملاً بر بستر مدرنیته رخ میدهد... از این رهگذر زن به عنصر مهمی برای شیوع مدرنیته تبدیل میشود.
✍🏼مهدی تدینی-پژوهشگر و مترجم
@cafe_andishe95
رضاشاه روحت شاد
گوهردشت-کرج
۲۱ مهرماه ۲۵۸۱
@cafe_andishe95
ایرانیان این کلیشههای احمقانه را باطل کردند ...
❌ شمالیها، غیرت ندارند،
❌ تبریزیها، ایراندوست نیستند،
❌ در کردستان با چاقو سر سرباز فارس را میبرند،
❌ تهرانیها، شهرستانیها را مسخره میکنند،
❌ کرجیها، ال هستند و بل،
❌ ایرانیان خارج کشور، چشم دیدن هم را ندارند،
❌ مرد ایرانی، ضد زن و بیجنبه است،
❌ زن ایرانی، جنبهی آزادی را ندارد،
❌ مشکل ما، حجاب نیست،
❌ جامعهی ایران عقبمانده است و مدرنیته و مدنیت برای جامعه هنوز زود است،
❌ در ایران هم، جنگ شیعه و سنی میشود،
❌ ایرانِ بعد اینها، تجزیه میشود و ترککُشی و کردکُشی راه میافتد،
❌ از ایرانی، بیوطنتر و خائنتر نداریم،
❌ ایرانیها اتحاد و تیمورک خوبی ندارند،
❌ صبور نیستیم و اصلاحات به هزار سال زمان نیاز دارد،
❌ ملت، بیفرهنگی هستیم،
❌ ایرانیها، حافظهی تاریخی ندارند و نسل جدید، تاریخ کشورش را بلد نیست،
❌ سرانهی مطالعهی روزانهی ایرانیان ۴ دقیقه، آلمانیها ۴ ساعت و ژاپنیها ۴۰ ساعت است،
❌ پیشمقدمهی هر تغییر، چند هزار سال، فرهنگسازیست،
❌ از ماست که برماست،
❌ هر ملتی لایق حاکمانیست که بر آنها حکومت میکنند،
❌ جامعه از پایین به بالا ساخته میشود،
❌ اگر تمام مردم، یک با یک رفتارشان را کنند، حکومت هم اصلاح میشود،
❌ و ...
ساسان آقایی
@cafe_andishe95
جاویدنام عرفان خزایی، جانباخته انقلاب ملی ایران در شهریار
ایرانی کُرد، شجاع و میهنپرست، علاقمند به پادشاهان ایرانساز، کوروش بزرگ و محمدرضاشاه پهلوی
راهش ادامه دارد.
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.
#مهسا_امینی
#ایران_را_پس_میگیریم
@IranFarashgard
▪️مالهکشی آمریکایی به نام ادگار اسنو 🔎
#مائوئیسم
📍برخی نقش مالهکشها را در توجیه و تطهیر حکومتهای تمامیتخواه در جهان دستکم میگیرند.
این مالهکشها کسانی نیستند که دیروز و امروز وارد عرصه سیاست شده باشند و زمان حضورشان احتمالا به بلندای تاریخ است.
نظامهای توتالیتر به شدت نیاز دارند که چهرهای غیرواقعی از آنها به سیاستمداران و مردم جهان مخابره بشود و این کار به دست کسانی که وابسته رسمی به حکومتهای تمامیتخواه هستند ممکن نیست و یا به سختی امکان دارد.
یکی از این مالهکشها روزنامهنگاری آمریکایی به نام "ادگار اسنو" است.
جیانگ کای شک ، رییس دولت ملیگرای چین در نهایت و با مبارزه مائو و نیروهایش به عنوان یک اپوزیسیون بزرگ، مجبور شد که اختیار بخشهایی از سرزمین چین را در اختیار مائو قرار بدهد. مائو ارتش سرخ به راه انداخت و چیانگ کای شک حتا متعهد شد که سربازان ارتش سرخ مائو را تامین مالی و تدارکاتی کند.
مائو در سرزمینهای تحت سیطره خود دست به جنایات بسیاری زد که بعضا خبر آن به بیرون درز میکرد.
مائو علاقه داشت آنچه به بیرون درز کند که او دوست دارد و همچنین او علاقه وافری داشت که این خبرها به دست روزنامهگاران و خبرنگاران آمریکایی به گوش جهانیان برسد.
مائو بررسیهای بسیار کرد و در نهایت ادگار اسنو، خبرنگار آمریکایی را به حضور پذیرفت.
آنطور که جانگ چینگ و جان هالیدی در زندگینامهی مائو آوردهاند، انتخاب اسنو اتفاقی نبود و با تحقیقات بسیار مائو گزینش شده بود.
ادگار اسنو یک آمریکایی شناختهشده بود که برای نشریات معتبری مانند "ساتردی ایوینگ پست" و "نیویورک هرالد تریبون"مقاله مینوشت.
اسنو در جولای ۱۹۳۷ وارد منطقه تحن نفوذ مائو و سرخها در چین شد.
ادگار اسنو به مدت سه سال در مناطق زیر نفوذ مائو ماند و با او مصاحبههای بسیاری صورت داد که نتیجه آن کتاب معروفی به نام "Red Star Over China" شد که تاثیر بسیاری بر اذهان عمومی مردم جهان از جمله آمریکاییها گذاشت.
ادگار اسنو هرچه مائو به او گفت پذیرفت و آن را به عنوان حقایق محض به جهانیان معرفی کرد.
اسنو در جایی نوشت که "مائو و رهبری حزب کمونیست چین آدمهای روراست، صادق، ساده و بیدوز و کلکی هستند."
📚(مائو، نوشته جانگ چنگ و جان هالیدی، ترجمه بیژن اشتری، نشر ثالث، ص۳۰۷)
البته این نظر واقعی اسنو در مورد مائو نبود.
ادگار اسنو در نامهای که قبل از انتشار کتاب "ستاره سرخ بر فراز چین" به همسرش نوشت (۲۶ جولای ۱۹۳۷) از سانسور و محدودیتهایی که مائو به وجود آورده گله کرد اما این روزنامهگار آمریکایی هیچگاه در خبرها و نوشتههایی که در مورد مائو به جهان مخابره کرد از این سانسورها و محدودیتها چیزی نگفت و مائو را شخصیتی آزادمنش به جهان نشان داد.
اسنو نوشت که "مائو هرگز هیچ سانسوری به من تحمیل نکرد."
کتاب ادگار اسنو که در سال ۱۹۳۸ منتشر شد نقش عظیمی در تغییر افکار عمومی غربیها نسبت به مائو ایجاد کرد و او را فرد محترمی نزد جهانیان شناساند.
نویسندگان زندگینامه مائو مینویسند که نخستین کمونیستهای تبتی با خواندن همین کتابهای دستپخت اسنو بود که کمونیست شدند.
نکته جالب این است که نوشتههای اسنو تاثیر ژرفی بر فرانکلین روزولت، رییسجمهور آمریکا گذاشت و منبع اطلاعاتیای برای روزولت در مورد اوضاع چین شد.
پس از این کتاب بود که جهان به تمجید از میزان بالای نرخ سواد و سطح زندگی در مناطق تحت اشغال مائو پرداخت.
امروز نیز روزنامهنگاران و خبرنگاران بسیاری در رسانههای غربی در تلاش هستند که وضعیت ایران ِ زیر سیطره جمهوریاسلامی را نرمال نشان بدهند. اساسا کار مالهکشها نرمالیزهکردن شرارتهای نظامهای توتالیتر است.
با اینکه گستردگی رسانهها و پدیدآمدن اینترنت تفاوت بارز امروز با زمان مائو است اما همچنان دروغهای بزرگی که لابیهای جمهوریاسلامی و روزمالهنگارهای وابسته به آنها در شبکههای تلویزیونی و رسانههای غربی میگویند تاثیرات بسیاری بر افکار عمومی جهان و سیاستمداران غربی دارد.
بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
⚡️مضحکهای به نام عملیات سیاهکل؛ حماقت خونبار چریکها 💥2
#کمونیسم_ایرانی
🔹در پایان روز بعد، تروریستهای چریک که در جریان عملیات تعقیب و گریز دو گروهبان ژاندارمری را هم کشته بودند، تصمیم گرفتند تسلیم شوند. وقتی برای تسلیم به ژاندارمها نزدیک شدند، تیراندازی میشود و رحیم سماعی و اسحاقی در اثر شلیک ژاندارمها کشته میشوند و فرهودی نیز زخمی میشود و در یک گودال میافتد و ساعتی بعد بازداشت میشود.
🔹چهارم اسفند، دانش بهزادی
که از مهلکه گریخته بود به یک آبادی میرسد و از موتوریهای محل میخواهد در ازای پول فراوان او را به لاهیجان ببرند، اهالی روستا که از ماهیت وی خبردار شدند، سر او را هم شکستند و دستگیرش کردند و تحویل ژاندارمها دادند.
🔹هشتم اسفند، محدث قندچی تنها تروریست بازمانده گروه نیز که یک هفته در جنگل مخفی مانده (و به دلیل خوردن علفهایی که خوراکی تشخیص داده بود بیمار شده بود) خود را به یک خانه روستایی میرساند و از مردم محلی تقاضای کمک میکند، اما آنها او را شناسایی میکنند و تحویل نیروهای پلیس میدهند.
🔹عملیات مضحک سیاهکل به این شکل فضاحتبار پایان یافت، چریکها در سیاهکل شکست سختی خورده بودند و آقای پرویزثابتی (رئیس اداره امنیت داخلی سازمان امنیت) نیز در کنفرانسی خبری ابعاد واقعی ماجرا را شرح داده بود، اما از سوی مرتجعین سرخ، اطلاعات غیر واقعی و کاملا دروغ از این شکست به جامعه داده شد، تروریستها تقدیس شدند و ترور و خشونت کور و بیرحمانه ارزشمند، تکرار دروغها نیز در طی سالیان دراز به این ماجرا جنبه اسطورهای بخشید و از شکست مفتضحانه عملیات سیاهکل حماسه آفریده شد.
✍🏼مشروطیت
@cafe_andishe95
عاشقانههای مرتجعین سرخ
سروده جلال سرفراز *
به مناسبت ورود خمینی به ایران:
"میآئی تا دروازههای بسته را بگشائی
میآیی
سنگین میآیی
با وقار پرنده دورپروازی، در گرداب آسمان که باران سربش از پای در نیندازد.
میآیی
تا دروازههای بسته تاریخ را بگشایی
بر مردمی که پیش از اینت به گرمی ستودهاند، در فوران خون شهیدی که آزادی را ارج مینهاد.
شکوه پروازت را
بر توده نگران خاک وطنم میبینم
و بر جمجه پوک خنیاگران مرگ
که با اشاره چشمی از پایشان در انداختهیی
در نگاهت
آیینهیی میبینم، به وسعت آزادی"
*جلال سرفراز: فعال سیاسی چپگرا، عضو کانون نویسندگان و چهره اصلی برگزار کننده شبهای شعر گوته که در بهمن ۵۷؛ در چشم خمینی آیینهای میدید به وسعت آزادی، مدتی پس از انقلاب ۵۷ از ایران خارج شد و هماکنون در آلمان زندگی میکند.
@cafe_andishe95
برای اولین بار
واقعه تروریستی سیاهکل. روایت پرویز ثابتی.
ساواک ۱۳۵۰
@cafe_andishe95
📑سیاوش کسرایی در سخنرانی در جمع نیروهای غیرمذهبی:
کتاب ولایت فقیه آیتالله خمینی را بخوانید که ببیند چگونه سعی کرده برای حکومت اسلامی نظام عادلانهای را تشریح کند بنا براین مذهبیها با نظامی که در پیش دارند نمیتوانند به شما اجازه فعالیت ندهند!
با وقوع انقلاب ۵۷، کسرایی که عضو حزب توده بود و به خاطر آن زندان نیز رفته بود، در موضع دفاع از نظام برآمده از انقلاب قرار میگیرد. اما ماه عسل #حزب_توده با جمهوری اسلامی خیلی زود به اتمام می رسد و با آغاز سرکوب حزب توده در سال ۶۲ کسرایی به افغانستان میگریزد. در کابل حدود چهار سال زندگی میکند و سپس به مسکو میرود.
از ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۴ در مسکو زندگی میکند تا اینکه در سال ۱۳۷۴ به وین میرود. اما برای زندگی در اروپا مجال زیادی نمییابد و در بهمن ۱۳۷۴ در سن ۶۸ سالگی بر اثر بیماری قلبی جان خود را از دست میدهد. کسرایی در آرامگاه مرکزی وین در بخش مشاهیر به خاک سپرده میشود.
#سیاوش_کسرایی یک شاعر نیمایی بود. او از جمله کسانی بود که در دهه ۲۰ شمسی در حلقه نیما یوشیج حضور داشت. نخستین شعر نیمایی او، «پس از من شاعری آید» نام داشت که در ۲۵ سالگی سروده شد.
کسرایی در مقطع انقلاب ۵۷ آن اندازه جوزده شده بود که حتی شعری در رثای پیامبر مسلمانان سرود که «فرهاد مهراد» آن را با نام «والا پیامدار، محمد» اجرا کرد.
اما کسرایی بیشتر از اشعار سیاسی خود با برخی از اشعار ماندگار خود شناخته میشود که البته در آن ها نیز میتوان ردپای ایدهآلها و استعارههای سیاسی یافت. از جمله میتوان از منظومه «آرش کمانگیر» نام برد که به باور برخی منتقدان پیوند حماسه و غزل است.
#چپگرایی
#دروغ_دزدیده_شدن_انقلاب
@cafe_andishe95