bukharamag | Unsorted

Telegram-канал bukharamag - Bukharamag

16627

Subscribe to a channel

Bukharamag

بخارای تابستانی از راه رسید

یکصد و شصت و نهمین شمارۀ مجلۀ بخارا با تصویری از گلی ترقی بر روی جلد در ۴۸۰ صفحه منتشر شد و از صبح یکشنبه بیست و نهم تیرماه ۱۴۰۴ در کتابفروشی‌ها و دکه‌های روزنامه‌فروشی در دسترس است.

نویسندگان این شماره:
ژاله آموزگار ـ حسن انوری ـ سیدمصطفی محقق داماد ـ سجّاد آیدنلو ـ دکتر هوشنگ دولت‌آبادی ـ ابوذر ابراهیمی ترکمان ـ بهاءالدّین خرّمشاهی ـ تورج دریایی ـ مهناز بابایی ـ میلاد عظیمی ـ مجید سلیمانی ـ بهمن زبردست ـ عبدالحسین آذرنگ ـ شادی گنجی ـ هاشم رجب‌زاده ـ سیدمحسن واعظ‌زاده نبوی ـ حمیدرضا قلیچ‌خانی ـ رسول رئیس‌جعفری ـ محسن فرح‌بر ـ آریا مکنت ـ سیدصادق سجادی ـ سعید کافی انارکی‌ ساربان ـ رکسانا صادق‌زاده‌ اردوبادی ـ مسعود عرفانیان ـ سحر جدی ـ جلال خالقی مطلق ـ نازنین رحیمی ـ سرگه بارسقیان ـ ارژنگ اسعد ـ ساناز مجرد ـ سهیلا ایمان‌خواه ـ شهاب دهباشی

بخش جشن‌نامۀ گلی ترقی با نوشته‌هایی از:
سیمین بهبهانی ـ محمدعلی سپانلو ـ جمال میرصادقی ـ حسن میرعابدینی ـ مهدی کریمی
و گزارش جلسۀ دیدار و گفتگو با گلی ترقی در نشست صبح پنجشنبه‌های بخارا


با هم مروری می‌کنیم بر مطالب این شماره:

تاریخ ایران
ایران و ایرانشهر/ ژاله آموزگار

مثنوی‌پژوهی
قصه‌پردازی مولانا/ حسن انوری

سعدی‌پژوهی
پرتو قرآن در کلمات سعدی (۲۰)/ سیدمصطفی محقق داماد

شاهنامه‌پژوهی
چو هفتاد کشتی/ سجّاد آیدنلو

دین‌های کهن
تمهیدهای روان‌گردان در مراسم نیایش دین‌های کهن/ دکتر هوشنگ دولت‌آبادی

عرفان
دولت بی‌خویشتنی/ ابوذر ابراهیمی ترکمان

کوته‌گویه (۲۵)/ بهاءالدّین خرّمشاهی

اساطیر ایران
آرش کمان‌گیر و کوه‌ها به مثابۀ مرزهای شاهنشاهی ساسانی در کتیبۀ شاپور یکم در نقش‌رستم/ تورج دریایی/ مهناز بابایی

آویزه‌ها (۶۸)/ میلاد عظیمی

کاریز (۲۹)/ مجید سلیمانی

اسناد تاریخی
کارت‌تبریکی از صادق هدایت اندکی پیش از اقدام به خودکشی/ بهمن زبردست

فرهنگ
در متن و حاشیۀ فرهنگ (۳۳)/ عبدالحسین آذرنگ

سفرنامه
تدمر، شهر مسافرها/ شادی گنجی

جشن‌نامۀ گلی ترقی
یادداشت سردبیر/ علی دهباشی
سالشمار زندگی و آثار گلی ترقی/ مهدی کریمی
مرا به آینه مهمان کرد/ سیمین بهبهانی
در جستجوی واقعیت/ محمدعلی سپانلو
گلی ترقی، زبان احساس، زبان اندیشه/ جمال میرصادقی
چرخۀ داستان‌های نوستالژیک‌ـ خاطره‌ایِ گلی ترقی/ حسن میرعابدینی
روزهای بلند رجعت/ مهدی کریمی
گزارش جلسۀ دیدار و گفتگو با گلی ترقی

از چشمۀ خورشید (۷۷)/ هاشم رجب‌زاده

تاریخ مشروطه
مشروطیت در شاهرود/ سیدمحسن واعظ‌زاده نبوی

خوشنویسان ایران (۱۰)/ حمیدرضا قلیچ‌خانی

حکایت‌های باستانی (۲۳)/ رسول رئیس‌جعفری

بوی جوی مولیان
نمونه شعرهای سرایندگان تاجیک (۲)/ محسن فرح‌بر

فلسفه
«گم‌گشتگی در دیگران» و فریاد بی‌صدای وجدان/ آریا مکنت

حافظ‌پژوهی
ترجیع‌بندی اصیل اما ناقص از حافظ به تسبیب مجلس استقبال سعدی/ سیدصادق سجادی و سعید کافی انارکی‌ـ ساربان

گفت‌وگو
گفت‌وگو با ناتسوکی ایکه‌زاوا، نویسندۀ ژاپنی/ رکسانا صادق‌زاده‌ـ اردوبادی

تاجیکستان
کتاب‌ها و نشریاتی از تاجیکستان (۳۸)/ مسعود عرفانیان

هنر عکاسی
اهمیت عکاسی در حفظ تاریخ و هنر ایران/ سحر جدی

داستان
گل‌های پژمرده/ جلال خالقی مطلق

دل‌نوشته‌ای برای ایران
دوازده روز ملی‌گرایی ایرانیان/ نازنین رحیمی

معرفی کتاب
زایش دوبارۀ «زمین سوخته» در زوال ویرانه‌های جنگ/ سرگه بارسقیان
جهان پرشگفت است چون بنگری/ ارژنگ اسعد
روایت‌سازی و زندگی‌‌نامۀ داستانی/ ساناز مجرد
درآمدی به فلسفۀ اخلاق اسلامی/ سهیلا ایمان‌خواه
نشانه‌شناسی تفسیر عرفانی/ شهاب دهباشی

یاد و یادبود
یادی از دکتر محمدحسین عزیزی

Читать полностью…

Bukharamag

سخنرانی محمدعلی سپانلو
در شبی که مجله بخارا در تجلیل از ملک‌الشعرای بهار برگزار کرد

چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۵
خانه هنرمندان ایران

Читать полностью…

Bukharamag

https://www.youtube.com/watch?v=dd860W3thqU&t=1s

Читать полностью…

Bukharamag

دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی

اساتید فول تایم


مسألۀ «فول تایم» و تمام‌وقت که برخی به شوخی آن را «پول تایم» گفته‌اند هم گرهی از کار دانشگاه نگشوده.

فول تایم کسی است که تمام وقت خود را صرف کار دانشگاه کند نه اینکه تمام وقت را در پشت میزی بزرگ در اطاق گروه بنشیند و ناچار حرف‌های بیخود بزند، چنان که یک وقت آقای نصرالله فلسفی که در گروه فول تایم نشسته بود به شوخی گفت: «لااقل یک دست ورق بازی همراهتان بیاورید تا یک دست «رامی» بازی کنیم»!

علاوه بر آن برخی از آنها که فول تایم شدند باز هم به عناوین مختلف به قول مولانا «همچو روبه سوی دُنبه می‌روند»، اغلب کارهای دیگر خود را در دست دارند و مثل مرحوم دکتر عمید شدند: گویند وقتی از مجلس قانونی گذشت که «کسی نمی‌تواند از دو جا حقوق بگیرد» اما دکتر عمید گفت این قانون شامل من نمی‌شود، زیرا من از دو جا حقوق نمی‌گیرم بلکه از چهار پنج جا حقوق می‌گیرم و قانون در چنین موردی تصریح ندارد.

به عقیدۀ من، آنکه روزی شش ساعت در دانشگاه می‌نشیند و بخشنامه امضاء می‌کند فول تایم نیست و به قول سعدی «وقت ضایع می‌کند»، فول تایم مرحوم بهمنیار بود که در رختخوابِ بیماری هم کتاب می‌خواند و جواب سؤالات محصلین را می‌داد، و دکتر هوشیار بود که پس از یک ساعت درس اقلاً دو ساعت ارسطووار اطراف ساختمان دانشکده قدم می‌زد و اصرار داشت که چیزی به مغز سه چهار تن همراهان فرو کند.

به خاطر دارم، غروبی برق کلاس خاموش و کلاس تاریک شد - و با اینکه بیش از ده دقیقه باقی نمانده بود، همه گمان داشتیم که دکتر هوشیار کلاس را تعطیل می‌کند، اما بر خلاف تصور دیدیم: جناب استاد دو قران از جیب مبارک درآورد و به یکی از دانشجویان داد که برود شمع بخرد و بیاورد و او رفت و خرید و آورد و دکتر در غروب نیمه‌تاریک در پرتو شمع درس خود را هم‌چنان ادامه داد.

منبع: باستانی پاریزی، محمدابراهیم، «کاسه کوزۀ تمدن»، نشر علم، چاپ سوم، ۱۳۹۸، صفحه ۳۰۷ و ۳۰۸

Читать полностью…

Bukharamag

شب مهشید مشیری

با سخنرانی بهاءالدین خرمشاهی، مهنوش مشیری، بهروز محمودی بختیاری، مهدی فیروزان، گلاویژ شیخ‌الاسلامی، اسعد اردلان و علی دهباشی


پنجشنبه نوزدهم تیرماه ۱۴۰۴
فرهنگسرای نیاوران، تالار خلیج فارس

Читать полностью…

Bukharamag

شب مهشید مشیری

هشتصد و شصت و چهارمین شب از شب‌های بخارا به یادبود مهشید مشیری، فرهنگ‌نویس و مترجم برجسته، اختصاص یافته است. این نشست در ساعت شش بعدازظهر پنجشنبه نوزدهم تیرماه ۱۴۰۴ با سخنرانی بهاءالدین خرمشاهی، مهنوش مشیری، بهروز محمودی بختیاری، مهدی فیروزان، گلاویژ شیخ‌الاسلامی، اسعد اردلان و علی دهباشی در تالار خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران برگزار می‌شود.

مهشید مشیری (۲۹ اسفند ۱۳۳۰ در تهران ـ ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ در پاریس) با دیپلم طبیعی در تهران فارغ‌التحصیل شد. همزمان با تحصیل در رشتۀ مدیریت، به یادگیری ادبیات فارسی و زبان انگلیسی پرداخت. پس از اتمام دورۀ کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی، به‌عنوان مترجم و ویراستار و کارشناس برنامه‌ریزی آموزشی در دانشگاه آزاد ایران استخدام شد. سپس در رشتۀ زبانشناسی با گرایش واژگان‌نگاری در دانشگاه سوربن به تحصیل پرداخت. و دکترای زبانشناسی را از دانشگاه سوربن دریافت کردند. در حین تحصیل، به‌خاطر ارائۀ رسالۀ «ویژگی‌های زبان‌شناختیِ اصطلاحات علمی» موفق به دریافت دیپلم مطالعات پیشرفته شد. در سال ۱۹۸۶ میلادی، با دفاع از پایان‌نامۀ «نوین‌گراییِ واژگانی در زبان علمیِ فارسی» فارغ‌التحصیل شد.
ازجمله فرهنگ‌های فارسی تألیف‌شده توسط ایشان، می‌توان به «فرهنگ الفبایی ـ قیاسی زبان فارسی»، «فرهنگ فشردۀ زبان فارسی»، «فرهنگ پیش‌دانشگاهی زبان فارسی»، «فرهنگ همگانی فارسی» و... اشاره کرد. فرهنگ‌های «افعال فرانسه» و «اطلس» (در پنج جلد) ازجمله آثار ایشان در زمینۀ فرهنگ‌های دو زبانه است. دکتر مهشید مشیری در زمینۀ تألیف فرهنگ‌های خاص نیز فعالیت‌ می‌کردند که از جمله آنها می‌توان «فرهنگ آوایی ـ املایی زبان فارسی»، «فرهنگ واژه‌های اروپایی در فارسی»، «فرهنگ عشق و عرفان»، «فرهنگ موضوعی غزل‌های سعدی» و... را نام برد. «پروپدی دانشنامۀ بزرگ فارسی»، «دایره‌المعارف،‌ بازتابی از عالم کبیر»، «زبان، فرهنگ و ترجمه»، «فارسی و تهاجم زبانی»، «باباطاهر و خاک عالمگیر غربت»، «ضرباهنگ عشق در سخن سعدی و حافظ و مولوی»، «چهل سال شاعری» (نگاهی به شعر فریدون مشیری) و... ازجمله آثار ایشان در زمینۀ دانشنامه‌نویسی، بررسی‌های زبان‌شناختی و ادبی و شعر امروز است. مهشید مشیری در زمینۀ داستان‌نویسی نیز فعال بود و رمان‌های «یاد جاران»، «آتشی هست...»‌ و مجموعه داستان‌های کوتاه «آلما»‌ و «زمزمۀ داوود» از ایشان به یادگار مانده است.


نشانی: خیابان پاسداران، مقابل پارک نیاوران، فرهنگسرای نیاوران، تالار خلیج فارس

Читать полностью…

Bukharamag

شب قاسمعلی فراست

با سخنرانی اسدالله امرایی، رضا امیرخانی، الهام فلاح، مجید قیصری و علی دهباشی


دوشنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۴
خانۀ هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل شهناز

Читать полностью…

Bukharamag

کتابفروشی شهاب:
t.me/shahab_bookstore

Читать полностью…

Bukharamag

شب کمال اطهاری

دوشنبه نهم تیر ۱۴۰۴
ساعت پنج بعدازظهر
خانۀ هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل شهناز

Читать полностью…

Bukharamag

علی جان کار انسان بجایی می‌رسد که از اینکه همسرش توانسته یک لقمه بدون کمک غذا بخورد خوشنود می‌شود. البته این همسر مهوش صالحی زمانی همرزم من بوده و هفت بار زندانی شدن من را با عواقبش تحمل کرده است. و قریب پنجاه سال دوری من را در بیشتر ساعات روز و شب بواسطه کار درمان بیماران در مطب و بیمارستان  با روی خوش پذیرفته است و سرپرستی واقعی  فرزندانمان  را در این غیبت‌ها و دوری از خانه بر عهده داشته است.

دوستدار تو بهروز برومند
چهارشنبه چهارم تیرماه ۱۴۰۴
ساعت چهار بعدازظهر

Читать полностью…

Bukharamag

آقای دهباشی عزیز،
چه بر همه ما اینمدت گذشت. امروز روز آتش‌بس جنگ ۱۲ روزه بود و من با هیچ واژه‌ای قادر نیستم این روزها را وصف کنم. در اینمدت و تا همین دیشب که نصف‌شب هشداری داده شد که منطقه ۶ تهران، (محل سکونت شما) مورد حمله قرار خواهد گرفت لحظه‌ای آرام نداشتم، بخصوص که می‌دانستم شما خانه را، کتابها و کبوتران و پرندگان و حیاط با صفایتان را هرگز ترک نخواهید کرد.
شما عمری از زندگی خود را به کوشش و اشاعه فرهنگ این سرزمین بخشیدید و همواره سربلندی و آبادی این سرزمین، امید و آرزوی همنشین با شما در روزهای دشوار این سالها بوده‌است. همیشه کلام شما این بود: سنجش ما در اعمال و رفتار انسان‌هاست که چه به میهن خود می‌افزایند و بلندای ‌باشکوه سرزمین‌شان را از نظر دور ندارند. همیشه می‌گفتید ملاک ما، اگر ایران باشد، کاری کارستان خواهد بود و یقینا به خطا نخواهیم رفت. اینهمه همت بلند شما درس‌آموز همه ما بود. با کوششی خستگی ناپذیر و پیوسته، با وجود بیماری و دست‌ِ تنگ و راه‌های گاه بسته راه را برای جوانان هموار کردید و همراه خستگی‌ناپذیر و یگانه‌ای برایشان بودید. سرمشقی از وفاداری، استواری و کوشش مستمر. هربار با هجوم هر ناخوشی و بیماری، تن ما لرزید که مبادا ایران ما بی‌شما تنها بماند. اما گویی دستی از پنهان همیشه بداد ما می‌رسید. دعاهای ما شنیده می‌شد و شما را به ما باز می‌گرداند. من نیز یکی از کسانی بودم که در طی این سالها شاهد روزهای بی‌مروت این دوران با شما بوده‌ام. بزرگان ما در این سالهای دور و نزدیک یکی یکی ما را ترک کردند. بزرگانی که شما بیش‌از همه رسم دوستی با ایشان داشتید و هر روز با رفتن‌ هر کدام تنهاتر شدید. پدرم همیشه با نگرانی و البته با غرور و سروری وصف ناپذیر از شما یاد می‌کرد. در این دوازده روز جنگ اما، من میدانم که چه به شما گذشت و چگونه در میان کتابها و یادداشت‌ها و یادگارهای گرانبهای این دوران در خانه خودتان، در تهران تنها نشستید و هر لحظه با امید و ناامیدی و نگرانی سرنوشت ایران دست به گریبان بودید. روزگار گاه بی‌مروت است که قدر کسانی را نادیده می‌گیرد و روزهایی را سهمناک رقم می‌زند. شما نیز چون پدرم «سایه» شایسته دیدن روزهای بهتری از وطن بودید. شما نیز می‌بایست آبادی و سربلندی ایران را به عمر خود می‌دیدید. بسیار غمگینم، هم برای مردم ایران و هم برای شما که از دل همین مردم بیدار برخاستید و هر آنچه در توشه و توان داشتید برای این آب و خاک بکار بردید و امروز شاهد این روزهای تلخ وطن هستید. شمایی که در گوشه به گوشه ایران با شب‌های بخارا، با نام سمرقند و بخارا فرهنگ این سرزمین را زنده نگاه‌داشتید. فردوسی آنچه از جانش برآمد برای ایران بکار بست و زبان ما را زنده نگاه‌داشت. شما نیز در عصر معاصر فرهنگ ما را زنده نگاه‌داشتید و یقینا آیندگان از شما به نیکی یاد خواهند کرد.

به یاد سایه که سرود:
ای ایران، غمت مَرِساد
جاویدان، شکوه تو باد

هنوز زنده‌ایم و از تمام وجود آرزو دارم که روزهای خوب و باشکوه وطن را ببینید. زنده باشید.

یلدا ابتهاج
کلن، ۱۴۰۴،۰۴،۰۴

Читать полностью…

Bukharamag

استاد دهباشی عزیز، بزرگوارم

نمی‌دانم در این روز پس از آتش‌بس، دل‌تان در کدام افقِ این سرزمین خسته، درنگ کرده است.
تنِ وطن، اگرچه زخمی و پریشان، اما هنوز گرم است، هنوز می‌تپد، و چنان‌که دکتر اسلامی ندوشن گفت:
«ایران از پای نمی‌افتد، می‌تپد و چون ققنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد.»

ما از دلِ شب گذشتیم؛ شبی که صدای انسان، به زحمت از لابه‌لای ویرانی‌ها شنیده می‌شد.
اما امید، این فرزند سرسخت تاریخ، باز هم زنده ماند.
نه به واسطه‌ی قدرت سیاست‌مداران، بلکه به‌واسطه‌ی چراغ‌هایی که خاموش نشدند؛
چراغ‌هایی چون شما، که در تاریک‌ترین ساعت‌ها، دست از نوشتن، اندیشیدن و ایستادن برنداشتید.

خاکِ میهن، هنوز بوی حضور آنانی را می‌دهد که پشت به طوفان نکردند.
و ما، فراموش نخواهیم کرد که در روزهای گسست و فروپاشی، چه کسانی ماندند، چه کسانی گفتند، و چه کسانی سکوت کردند.

روزگار نو، تازه از راه رسیده؛ زخمی، ولی زنده.
و چه بسا از همین لحظه‌هاست که باید اندیشید، نوشت، و دوباره کاشت؛
تا شاید دوباره این سرزمین، شعر بخواند، لبخند بزند، و از نو متولد شود.

سرافراز باشید
با مهر و ارادت فراوان
فرزاد لطیفی
سوم تیر ماه ۱۴۰۴

Читать полностью…

Bukharamag

علی جان دهباشی عزیزم،
اگرچه در این روزهای تاریک، دوسه باری باهم حرف زدیم ولی باز هم دلم قرار نمی‌گیرد و فکر می‌کنم چگونه تنها، میان انبوه کتاب‌ها و مجله‌هایت نشسته‌ای و در موج دریای اندیشه‌هایت غوطه می‌خوری. چه می‌گویی با دل خود؟ چه می‌گوید دلت با تو؟ مانده‌ای در همان فرهنگخانهٔ بخارای میدان فلسطین‌ات و غرق آرزوهای دور و درازت برای مادری هستی که همه عمر، به آخرین توان برای تعالی فرهنگ‌اش کوشیده‌ای! نه فقط برای این مادر که برای سیارهٔ زمین و نکته‌ها و نامدارانی که چون ستاره‌هایی در تاریکی شب‌هایش تابیده‌اند و به آدمی و جهان هستی امید داده‌اند. تو خود نیز از همان ستارگان امیدبخشی! قَدرَت را بدانند یا ندانند چه فرقی دارد برایت؟ هیچ... تو میان تاریکی‌ها، به راه روشن خود را می‌روی. نیما هم تنها بود که می‌گفت:

من به راه خود باید بروم
کس نه تیمار مرا خواهد داشت
در پر از کشمکش این زندگی حادثه‌بار
(گرچه گویند نه)، هرکس تنهاست،
آن که می‌دارد تیمار مرا، کار من است
من نمی‌خواهم در مانم اسیر
صبح وقتی که هوا روشن شد،
هر کسی خواهد دانست و به جا خواهد آورد مرا
که بر این پهنه ور آب،
به چه ره رفتم و از بهر چه‌ام بود عذاب...              

مرا شریک تنهایی‌هایت بدان که برای این جهان و سرزمینی که در آن بالیده است، آرزوهایی بلند و آرامش و آشتی دارد.                                      


بیژن هنری‌کار
۵ صبح سه‌شنبه، سوم تیرماه ۱۴۰۴
قائم‌شهر

Читать полностью…

Bukharamag

دهباشی عزیز، جان من
نمی‌دانم این روزها بر شما چگونه می‌گذرد. چون نیک می‌دانیم که با توجه به تجربه‌های تاریخی مشابه چه خوابی برای مام میهن دیده‌اند. فیلم کوتاهت در دفترت را دیدم. از تنهایی شبانه‌ات گریستم.
استاد کدکنی را دیدم و یاد عطار افتادم.
و اما این آدم‌ها که شب و روز در رسانه‌های این سو در سایت‌ها و گفتگوها و مصاحبه‌های کذایی حضور دارند از استادان ما شرم نمی‌کنند.
این روزها می‌گذرد هرچند پایانش مرا در مرز گاه به گاه یأس و شادمانی قرار می‌دهد ولی یادمان  نمی‌رود آدم‌هایی که به بهانۀ دشمنی با حاکمیت خاک میهن را به پشیزی می‌فروشند.
دمت گرم که ماندی

انوش صالحی
دوم تیرماه ۱۴۰۴

Читать полностью…

Bukharamag

*ما هستیم*

محمد طباطبایی

دفتر بخارا برای من خود خود خود زندگی‌ست و علی دهباشی از جمله حقیقی‌ترین ایران دوستانی است که تاریخ معاصر ما به خود دیده؛ مردی که این روزها مثل دیگر مردم دلشوره ایران دارد.  مدام به این و آن زنگ می‌زند که چرا دفتر و دکان را باز نمی‌کنید؟ و بعد می‌گوید باز کنید و بالای دکان و دفتر بنویسید ما هستیم. این «ما هستیم» را چنان محکم و باورمند می‌گوید که آدم احساس غرور می‌کند. وقتی می‌گوید  بالای دکان و دفتر بنویسید «ما هستیم» یاد سکانس ماندگار فیلم پاپیون افتادم؛ «آهای حروم‌زاده‌ها، من هنوز زنده‌ام»
پ‌ن: عصر امروز، آخرین روز خرداد با امیر علی در دفتر بخارا، خانه علی دهباشی

Читать полностью…

Bukharamag

کتابفروشی شهاب:
t.me/shahab_bookstore

Читать полностью…

Bukharamag

به زودی (تا چند روز دیگر) بخارای تابستانی با مقالات و گزارش‌های خواندنی در ۴۸۰ صفحه منتشر می‌شود.

Читать полностью…

Bukharamag

دربارۀ اهمیت قلم

از مستندِ «شاعر دیار عشق و آشتی» (گفتگو با فریدون مشیری) روایت ناصر زراعتی

Читать полностью…

Bukharamag

بُخارا؛ آوایی آشنا در کرانه‌های بی‌مرزِ غربت
علی‌جان دهباشی، میر بخارا در کوی تخت جمشید

به غربت رفتم و جفت وطن نیست
به غم خوردن کسی مانند من نیست
اگر شیر و شکر غربت بنوشی
به مانند گدایی وطن نیست
– فایز دشتی

در این روزگار پرمِحنت وطن، که فراقْ جگرسوز است و دوری، آتشی بر جان، پیام‌های پرمهر شما و گفتگو با شما، چون نسیمی از کوهساران آشنا، دل‌گرم‌مان می‌داشت و جان بی‌قرار ما را در دیار بیگانه، اندکی آرام می‌نمود. بیست‌وسوم خرداد، گام به حجره خویش در دانشگاه کلگری نهادم؛ با دلی مشوش، پیِ خبری از میهن می‌گشتم. لیک هر آن‌چه می‌آمد، زخمی تازه بود بر پیکرِ خیال. گویی دیگر از تپشِ آن ایرانشهر دیرآشنا خبری نیست، و جای عطر نرگس، شمیم باروت است که می‌پیچد در کوچه‌پس‌کوچه‌های دل.
در این پریشانی، ناگاه چشمم بر گنجینه‌ای از بُخارا افتاد؛ همان برگ‌های مانده از روزگاران مهر، همان لوح‌هایی که با جان و دل گرد آمده بود. دل، استوار شد و جان، آرام. یاد آن سخن گران‌ شما در ذهنم درخشید که: «در هر حال، در هر گوشه‌ی این گیتی، وظیفه داریم برای ایران کار کنیم، و سرانجام سر بر آن خاک پاک بگذاریم و رخت بر بندیم.» سخنی کوتاه، لیک افق‌گشا، و سرشار از مهر میهن.
پیامی به حضورتان فرستادم و چون پاسختان را یافتم، دل را طمانینه‌ای دیگرگونه در رسید. دانستم که هنوز، از آن خانه‌یارانِ بخارا، بانگ مهر به گوش می‌رسد؛ بانگی که چون نخِ نامریی، دل‌های ایرانیان را از هر سوی گیتی به هم پیوند می‌زند. همان پیوندی که سرزمین‌مان را از فروپاشی رهاند و نام‌اش را بر برگِ تاریخ، جاودان ساخت. وطن، برای ما، نه سطری در شناسنامه، بل تپشی است در دل و یاد. همان است که استاد محمدعلی اسلامی ندوشن، به زیبایی فرمود: «ایران از پای نمی‌افتد، می‌تپد و چون ققنوس از خاکستر خویش برمی‌خیزد.»
امروز، در کنار نشریات بخارا، و تصویر آن فرهیختگان دیار کهن، از شما، علی‌جان، دل‌آگاه و دل‌زنده، سپاسگزارم؛ که هستید، که می‌نویسید، که چراغ فرهنگِ بخارایی را فروزان نگاه می‌دارید. امروز، بخارا برایم آوایی آشنا از سرزمینِ مهر در کرانه‌های بی‌مرزِ غربت بود...

و باز در دل، زمزمه می‌کنم برایت:
خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
عشقت نه سرسری است که از سر به در شود
مهرت نه عارضیست که جای دگر کنم
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شیر اندرون شد و با جان به در کنم
–میرزاده عشقی

به امید دیدار و هم‌سخنی در خاک مهرآیین ایران

دکتر حامد کاظم‌زاده
کلگری، ۱ تیرماه ۱۴۰۴

Читать полностью…

Bukharamag

شب مرتضی مطیفی فرد

با سخنرانی: سیدمحمد بهشتی، حسن فرطوسی، حسین محلوجی، سیف‌الله امینیان، سید اکبر حلی، مهدی مکی‌نژاد و علی مطیفی فرد


چهارشنبه هجدهم تیرماه  ۱۴۰۴
فرهنگسرای نیاوران، تالار خلیج فارس

Читать полностью…

Bukharamag

شب مرتضی مطیفی فرد

هشتصد و شصت و چهارمین شب از شب‌های مجلۀ بخارا اختصاص یافته است به تجلیل از استاد از مرتضی مطیفی فرد که از سرآمدان هنر گچبری در دروان معاصر است. این مراسم در ساعت پنج بعد از ظهر چهارشنبه هجدهم تیرماه  ۱۴۰۴ در تالار خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران برگزار می‌شود.
در این شب استادان: سیدمحمد بهشتی، حسن فرطوسی، حسین محلوجی، سیف‌الله امینیان، سید اکبر حلی، مهدی مکی‌نژاد و علی مطیفی فرد دربارۀ زندگی و آثار استاد مطیفی فرد سخنرانی خواهند کرد. همچنین از کتاب «مقدمه‌ای بر هنر گچبری» رونمایی می‌شود. پخش فیلم مستند «مطیف نامه» به کارگردانی مجید شاکرین از دیگر بخش‌های این نشست خواهد بود.

استاد مطیفی فرد سال ۱۳۲۴ در اصفهان و در خانواده‌ای هنرمند به دنیا آمد. پدر وی استاد حسین، سرآمد گچبران عصر خود بود. خانواده‌ای که بنا به روایات شفاهی نسب به استاد علی‌اکبر بنای اصفهانی، معمار میدان نقش جهان می‌برد. از هشت سالگی نزد پدر خود زمانی‌ که در کاخ گلستان مشغول مرمت بودند به شاگردی مشغول گردید. وی دوران شاگردی خود را در کاخ‌های گلستان و نیاوران و سپس به مدت دو دهه در بارگاه سلطان علی ابن مسی الرضا تکمیل و به مقام استادی رسید. با فوت استاد حسین در سال ۱۳۵۹ راه وی را تا امروز ادامه داده است. وی با مطالعات مفصل علمی بر روی  موتیف‌های ایرانی، از پیش از اسلام تا قاجار و به‌خصوص با بهره‌مندی از دو سبک تیموری و صفوی، موتیف‌های جدیدی را وارد هنرهای تزیینی معماری بخصوص گچبری کرد. در دهۀ هفتاد خورشیدی و با همکاری سید اکبر حلی و با مساعدت هیت امنای مرمت خانه‌های کاشان به سرپرستی حسین محلوجی به مرمت و احیای خانه‌های تاریخی کاشان همت گمارد. فعالیتی که منجر به تغییر دیدگاه رایج در میان مدیران شهری نسبت به ارزش‌های تاریخی خانه‌های تاریخی در سطح ملی گردید. 
اگرچه وی آخرین بازمانده از نسل اساتید معماری و هنر گچبری مکتب اصفهان و نگاهبان  می‌باشد، اما با تربیت صدها شاگرد، که در میان آنها بانوان نیز به وفور دیده می‌شوند، این جریان را پویا و بالنده به نسل‌های آتی خواهد سپرد. استاد مطیفی فرد گچبری را برای اولین بار از هنری موزه‌ای – اشرافی به بطن زندگی معاصر کشید. تالیف سه جلد کتاب با موضوع گچبری شامل سبک‌ها و شیوه‌های اجرا، برای اولین بار حکایت از عشق و تعهد وی به هنر ایران است.

نشانی: خیابان پاسداران، مقابل پارک نیاوران، فرهنگسرای نیاوران، تالار خلیج فارس

Читать полностью…

Bukharamag

شب قاسمعلی فراست

به مناسبت انتشار کتاب «عشق همین نیست؟» نوشتۀ قاسمعلی فراست که از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شده است، هشتصد و شصت و سومین شب از شب‌های بخارا به بزرگداشت قاسمعلی فراست و نقد و بررسی این کتاب اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۴ با سخنرانی اسدالله امرایی، رضا امیرخانی، الهام فلاح، مجید قیصری و علی دهباشی در تالار استاد جلیل شهناز خانۀ هنرمندان ایران برگزار می‌شود.

فراست متولد اول تیرماه ۱۳۳۸ و زادۀ روستایی از توابع گلپایگان است. دورۀ ابتدایی را در همین روستا گذرانده و برای ادامۀ تحصیل راهی گلپایگان می‌شود. در این شهر دیپلم ادبی می‌گیرد و برای ادامۀ تحصیل به دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران می‌رود.
نوشتن را از همان دورۀ دبیرستان شروع می‌کند. ابتدا با شعر ولی داستان را ترجیح می‌دهد. تصادف یا توفیق یا هردو باعث می‌شوند با بزرگانی چون سیمین دانشور و احمد محمود آشنا شود. کار فرهنگی را ابتدا در روزنامۀ «جمهوری اسلامی» آغاز می‌کند، بعد به حوزۀ اندیشه و هنر اسلامی می‌رود. مدتی مسئول بخش داستان حوزه بوده است. بعد به تلویزیون می‌رود و سال‌ها سرپرست گروه ادب و هنر شبکۀ دو می‌شود.

خیابان طالقانی، خیابان موسوی شمالی، بوستان هنرمندان، خانۀ هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل شهناز

Читать полностью…

Bukharamag

شب کمال اطهاری

با سخنرانی اکرم سلح‌جو، مجید غمامی، پرویز صداقت، مریم کهنسال نودهی، مژگان احمدیه و علی دهباشی


دوشنبه نهم تیر ۱۴۰۴
خانۀ هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل شهناز

Читать полностью…

Bukharamag

مزار محمد آصف فکرت (۹ بهمن ۱۳۲۵ - ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱) و پروفسور فضل‌الله رضا (۱۰ دی ۱۲۹۳ - ۲۸ آبان ۱۳۹۸) در گورستان Beechwood در فاصله چند متری از یکدیگر . اتاوا - کانادا.

با تشکر از خانم نوشین فکرت

Читать полностью…

Bukharamag

یادداشت مهرآمیز دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان

سلام بر علی دهباشی عزیز
تنت سالم و دلت خوش و لبت خندان
در این چند روز نشان دادی که قلبت چه صادقانه برای ایران عزیز می‌تپد. همه اصحاب بخارا، دکتر شفیعی کدکنی عزیز و علامه محمدعلی موحد محترم و همه و همه نشان دادند که پای ایران که وسط بیاید «کی ارزشی دارد این جان ما»
هزار جان همچو منی فدای نفس خسته تو و همه آنانی که ایران را چو جان دوست می‌دارند.

چهارشنبه چهارم تیرماه ۱۴۰۴

Читать полностью…

Bukharamag

شب کمال اطهاری

به پاسداشت چند دهه فعالیت در حوزۀ اقتصاد سیاسی و توسعه، برنامه‌ریزی مسکن و فضایی، و روزنامه‌نگاری، هشتصد و شصت و دومین شب از سلسله‌شب‌های مجلۀ بخارا به تجلیل از کمال اطهاری اختصاص یافته است. در این نشست که ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴ در خانۀ هنرمندان برگزار خواهد شد، اکرم سلح‌جو، ، مجید غمامی، پرویز صداقت، مریم کهنسال نودهی، مژگان احمدیه و علی دهباشی سخنرانی خواهند کرد.

کمال اطهاری در اسفند ۱۳۳۰ در محلۀ قدیمی دروازه دولاب تهران به‌دنیا آمده است. مدرک کارشناسی خود را از دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۴ گرفته است. او با پیشینه‌های آمارگیری ساختمانی و صنعتی، و پژوهش روستایی در دورۀ دانشجویی، در سال ۱۳۵۶ به‌عنوان کارشناس مسوول تحقیقات اقتصادی در شرکت سرمایه‌گذاری بانک‌های ایران استخدام شد و پس از انقلاب انتشارات تندر را بنیان گذاشت که کتاب‌های مهمی در زمینۀ اقتصاد سیاسی توسعه منتشر کرد. در نیمۀ دوم دهۀ ۱۳۶۰ به دفتر برنامه‌ریزی مسکن وزارت مسکن و شهرسازی وارد و عهده‌دار تدوین برنامۀ بخش مسکن در برنامۀ اول توسعه شد، و مدتی نیز سرپرست دفتر برنامه‌ریزی این وزارت‌خانه گشت، اما انصراف داد تا فعالیت‌های پژوهشی را در زمینۀ توسعه ادامه دهد. در دهۀ ۱۳۷۰ همکاری خود را با شرکت‌های مشاور شهرساز و معمار آغاز کرد، چون برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای را بدیلی از برنامه‌ریزی توسعه می‌یافت. از نیمۀ‎ این دهه تا سال ۱۳۸۴ نیز کارشناس مسوول مسکن و شهرسازی در مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی گشت. تحولات نامساعد سیاسی باعث شد که وی از همین سال ابتدا ارتباط مستقیم خود را با بخش دولتی قطع کند، پس از آن نیز در سال ۱۳۹۶ با بازنشستگی زودرس (از سازمان تامین اجتماعی) همکاری با شرکت‌های مشاور شهرساز و معمار را نیز کنار گذاشت تا با نوشتن کتاب‌ و مقاله، سرمشق‌های نوین توسعه را در دوران نوین برای ایران مطرح کند. در طول آن فعالیت‌های پژوهشی، وی در تدوین برنامه‌ها و طرح‌ها و سندهایی نوآورانه مشارکت داشته است که موضوعاتی متنوع در زمینۀ مسکن شهری و روستایی، اسکان غیررسمی (حاشیه‌نشینی)، برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای را با هدف توسعه‌بخشی دربر می‌گرفته است. ازین رو در سال ۱۳۹۴ به‌عنوان شهرساز برتر منتخب ایران در رشته‌های مرتبط (اقتصاد) برگزیده شده است. آخرین فعالیت وی در این زمینه تدوین سند ملی توانمندسازی و ساماندهی سکونتگاه‌های غیررسمی (بازنگری) بوده که در ۱۴۰۲.۱۰.۱۰ به تصویب هیات دولت رسیده است. روش خاص وی در این پژوهش‌ها، تبدیل اهداف آرمانی عدالت‌خواهانه به اقتصاد کاربردی، با میانجی‌گری اقتصاد توسعه بوده است. وجهی دیگر از فعالیت وی روزنامه‌نگاری بوده است. این فعالیت را از انتهای دهۀ ۱۳۶۰ با همکاری با نشریاتی چون «ایران فردا» آغاز کرده، و در تحریریۀ نشریات تخصصی مسکن و شهرسازی نیز حضور داشته است. او در راه‌اندازی صفحات اقتصادی بیشتر روزنامه‌های دهۀ ۱۳۷۰ شرکت داشته و همکاری‌اش را با رسانه‌ها و سایت‌ها برای نشر دانش توسعه‌بخش ادامه داده‌ است. در این مسیر، برای او فعالیت در زمینۀ اجتماعی مقدم بر فعالیت سیاسی بوده و هدف از آن را دستیابی جامعۀ مدنی به توافق دربارۀ الگوی توسعۀ پایدار، به‌عنوان شرط لازم آن، ذکر کرده است.

خیابان طالقانی، خیابان موسوی شمالی، ضلع جنوبی بوستان هنرمندان، خانۀ هنرمندان ایران

Читать полностью…

Bukharamag

با درود خدمت استاد عزیزم علی دهباشی نازنین


کبوترانمان تیرماه امسال، آسمان خونبار  ایران را تحریم کردند

کبوترانمان به عشق ایران و به عشق مردم خوب ایران در لانه‌ها ماندند، ترسیدند و لرزیدند

کبوتران هم ناامنی  آسمان را حس کردند، دودآلود و مرگبار

ولی اما کبوتران از من قول گرفتند که پرواز کنند در آسمانی که بوی عشق و دوستی دهد

امیدواریم نظاره‌گر پرواز عاشقانه آنها در آسمان آبی و پاک ایران باشیم

با آرزوی سلامتی و بهترینها برای شما 🙏

دوم تیرماه ۱۴۰۴
سعید جعفریان
کلوپ کبوتر ایران

Читать полностью…

Bukharamag

سیمرغ شب‌های بخارا

به قلم: دکتر محمد فاضلی


این چند روز که میهن زیر آتش، زخم‌خورده و خون‌آلود است، به این فکر می‌کردم که کدام فرد یا نهاد آن‌قدر اعتبار و سرمایه اجتماعی و نمادین دارد که جمع بزرگی از ایران‌دوستان را گرد هم آورد تا پیامی معتبر، پرمحتوا و سازنده برای ایران و ایرانیان ارائه کنند. ذهنم به هیچ شخصیت و نهادی نرسید الا عالیجناب علی دهباشی. چرا؟
علی دهباشی تنها کسی است که در همه سال‌هایی که اهل هنر و فرهنگ و ایران‌دوستی، عزیز داشته نمی‌شدند، و در همه ایامی که بزرگان این کشور را به انگ و ننگ‌های بسیار می‌تاراندند، دست به کار بزرگِ بزرگ داشتن بزرگان این سرزمین زد.
علی دهباشی از فیزیکدان و تا فیلسوف، از موسیقی‌دان تا گیاه‌شناس، از ادیب تا جغرافیدان، و هر خادم صادق فرهنگ، هنر، علم، محیط‌زیست و داشته‌های ایران را عزیز و بزرگ‌ داشت. علی دهباشی از سبک زندگی، گرایش سیاسی، جنسیت، قومیت و عقاید آدم‌ها نپرسید؛ کافی بود آدمی صادقانه به ایران خدمت کرده و معتبر باشد تا علی دهباشی برایش بزرگداشت بگیرد، عزیزش بدارد و قدرش بداند.
خدایش به سلامت دارد علی دهباشی را که چه سرمایه‌ای اندوخته است. ده‌ها و صدها عزیزی که علی دهباشی در شب‌های بخارا برای آن‌ها بزرگداشت گرفته، تا آن‌جا که من می‌شناسم، بزرگ‌ترین شبکه آدم‌های ایران‌دوستی است که دل در گروی ایران دارند، و صرف‌نظر از نظام سیاسی و قدرت، نگران ایران هستند.
وقت آن است که این جمع بزرگ و عزیز، در کنار علی دهباشی، پیامی عظیم و مهم، تاریخی و سرنوشت‌ساز را به ایرانیان ارائه کنند. وقت آن است که از میان اصحاب شب‌های بخارا، از بخارائیان، سیمرغ‌هایی به پرواز درآیند که بوی ایران‌دوستی، اصرار بر حفظ تمامیت سرزمینی، عقلانیت برای حفظ ایران، خشونت‌ستیزی، مدارا و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز را در امروز و آینده ایران بپراکنند. وقت آن است که بخارائیان، کاری برای ایران کنند که فردوسی بزرگ هزار سال پیش کرد.

دوم تیرماه ۱۴۰۴

Читать полностью…

Bukharamag

گفتگو با علی دهباشی در مورد جنگ اسرائیل با ایران

از او در مورد جنگ، آینده و دلایلش نپرسیدم، چون خودم و شاید بخش عمده مردم دلیلش را می‌دانند. از او پرسیدم که چه کنیم و بخصوص حرف او برای جوانان چیست. این گفتگو چند ساعت قبل از حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران انجام شده بود.

حسین آخانی

Читать полностью…

Bukharamag

دلنوشته‌ای برای علی دهباشیِ عزیز
.
استاد فرهیخته و گرامی‌ام، درود و مهر بر شما

در این روزگارانِ خطیر و پرحادثه که بی‌تردید از برهه‌های سرنوشت‌ساز تاریخ این سرزمین است، امید ما، دلباختگان فرهنگ و میراث کهن ایران، به حضور استوار و پرشکوه مردانی چون شماست؛ مردانی که مشعل‌دار اندیشه‌اند و نگهبانان خاموشِ روشنایی.
شما که در فروغ لرزان شمعی در اتاقی آکنده از کتاب و کاغذ و قلم، همچنان به جست‌وجوی دانایی مشغول‌اید، تصویری می‌آفرینید که در جانِ هر بیننده‌ای شوقی تازه می‌دمد؛ پیامی که می‌گوید: هنوز می‌توان امیدوار بود، هنوز می‌توان ایستاد. هنوز هستند کسانی که عشق را نه بر زبان، که در عمل معنا می‌کنند.
ایرانِ عزیز ما، این خاکِ همیشه بیدار، در گذرِ پرچالش قرن‌ها، بارها در آستانه‌ تاریکی ایستاده و باز با همت بلندِ مردمان راست‌قامتش، سر برآورده است. شما از تبار همان بلندآوازگان‌اید؛ آنان‌که بی‌هیاهو، ریشه در زمین دارند و چشم بر افق.
برای شمایی که بی‌هیچ داعیه، بذر عشق به میهن را در دل هزاران و شاید میلیون‌ها فارسی‌زبان افشانده‌اید...
برای شمایی که در اتاقی بی‌ادعا، کاری در قامتِ یک وزارتخانه را بر دوش کشیده‌اید...
برای شمایی که شب را با نام ایران به صبح رسانده‌اید...
و برای شمایی که همیشه، آغاز و انجام کلامتان همیشه «ایران» بوده و هست...
برای آن سلطان بی‌تاج و تختِ بخارا...
برای علی دهباشیِ عزیز، با تمام مهر و احترام.
.
حمید عباسی
۱ تیرماه ۱۴۰۴

Читать полностью…
Subscribe to a channel